id
stringlengths 36
36
| title
stringclasses 259
values | context
stringclasses 415
values | question
stringlengths 11
152
| is_impossible
bool 1
class | answers
dict | context1
stringlengths 23
3.69k
| context2
stringlengths 23
3.89k
| context3
stringlengths 48
4.03k
| context4
stringlengths 40
3.75k
| context5
stringlengths 35
4.01k
| context6
stringlengths 23
3.77k
| context7
stringlengths 38
4.11k
| context8
stringlengths 40
3.54k
| context9
stringlengths 24
7.51k
| context10
stringlengths 48
3.77k
|
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
99aefc49-dd68-42ed-b96a-ebe81b8a07f6 | تئاتر | در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند. | فرمانروایان چینی فعالیتهای هنری را بر چه چیزی لازم میدانستند؟ | false | {
"answer_start": [
1174
],
"text": [
"هماهنگکردن کشور"
]
} | هنر چینی هنری تجسمی است که چه در شکل کهن و چه در شکل نوین آن، سرچشمه در چین دارد و به دست هنرمندان چینی آفریده شدهاست. هنر چینی در تایوان و چینیان مقیم خارج نیز میتواند بخشی از هنر چینی تلقی شود که بنمایههای تاریخ و فرهنگ چینی را در خود دارد. نخستین هنرهای مربوط به عصر سنگی در چین به ۱۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح باز میگردند و بیشتر شامل سفالگریها و تندیسهای ساده میشد. پس از این دوره آغازین، هنر چینی نیز همانند تاریخش با توجه به دورههای دودمانی امپراتوران چین طبقهبندی میشود؛ دورههایی که بیشترشان چندین سده به طول انجامیدند.
هنر چینی به گمانی کهنترین رسم باقیمانده در جهان است و با پیوستگی عجیبی در طول تاریخ حفظ شده و بر خلاف غرب که ظهور و افول مکتبهای کلاسیک را تجربه کرد، دستخوش تغییرات گاه به گاه و بنیادین نشد. آنچه که پس از رنسانس در اروپا با نام هنرهای تزئینی شناخته شد در هنر چینی اهمیت فراوان داشت و بسیاری از هنرهای زیبای چین در کارگاهها و کارخانههای بزرگ توسط هنرمندانی که شاید شناخته شده نیز نبودند، انجام میشد. تولید این کارگاهها نه تنها در درون چین بسیار مورد استفاده قرار میگرفت که توسط امپراتوران به بیرون از کشور صادر میشد تا غنا و ثروت کشور را به دیگر ملتها نمایان سازند. با این حال سنت نقاشی سومیئه ارزشهای زیباییشناسیای را در میان نقاشان چینی رشد داد که بیشتر بر پایه حالات روحی نقاش بود و از این رو نزدیک به آثار نقاشان اروپایی میگشت با این تفاوت که از دیدگاه تاریخی بسیار پیش از آنها پدید آمد. پس از ارتباط مردم چین با هنر غربی، هنر چینی اهمیت زیادی به خود گرفت و در دهههای اخیر هنرمندان نوگرای چینی موفقیتهای بسیاری در جهان به دست آوردند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
چهار پیر
چین باستان
نقاشی چینی
سرامیک چینی
چینیگرایی
منابع
پیوند به بیرون
گالریهایی از هنر چینی، در China Online Museum
چین زیبا - هنر و ادبیات چین
تاریخ چین
هنر چین | هویج کوهی نام یک سرده از تیره چتریان است.
منابع
چتریان
سردههای چتریان | چارگوشماهی نرم نام یک تیره از راسته چارگوشماهیسانان است.
منابع
پیوند به بیرون
خانوادههای سفرهماهی | نزدیکان وی از جنبه درون گرایانه شخصیتش اطلاع داشتند. دِهن یادآوری میکند: "او را مانند مادرش، خجالتی و تودار و مغرور میدانستند، اما همین که او را شناختید و به او علاقه پیدا کردید، این توداری ناپدید میشد و تاتیانای واقعی آشکار میشد." "او موجودی شاعرانه بود، همیشه آرمان گرا بود و آرزوی دوستیهای بزرگی را داشت که ممکن است از آن او باشد." چبوتاروای پرستار تاتیانا را مانند دختر خودش دوست داشت و ادعا میکرد وقتی عصبی است تاتیانا دست او را میگیرد. تاتیانا به او گفت: «من خیلی وحشت زده و ترسیدهام - نمیدانم با چه کسی احوالپرسی کردم و چه کسی نه.»
تاتیانا مانند خواهرانش روحانی و ساده دل بود. هنگامی که او کودک بود، از اینکه فهمید پرستارش مارگارتا ایگر به خاطر مراقبت از او دستمزد میگیرد شوکه شد. وقتی ایگر به او گفت که «تو هر ماه دیدهای که من پولم را میگیرم»، تاتیانا پاسخ داد که «من همیشه فکر میکردم این یک هدیه است.» هنگامی که ندیمه اش کالسکه ای را بدون حضور خدمتکار فرستاد، تاتیانا و الگا تصمیم گرفتند برای اولین بار به خرید بروند. آنها دستور دادند کالسکه در نزدیکی تعدادی از مغازهها متوقف شود و وارد یکی از فروشگاهها شدند. مغازه داران آنها را نمیشناختند زیرا لباس پرستاری به تن کرده بودند. آنها بدون خرید چیزی از مغازه خارج شدند، زیرا پول با خود نداشتند و نمیدانستند چطور از آن استفاده کنند. روز بعد، آنها از چبوتاروا نحوهٔ خرید با پول را پرسیدند.
معلم فرانسوی پیر جیلیارد نوشت که تاتیانا و الگا با شور و اشتیاق خود را وقف یکدیگر میکردند.
تاتیانا بیش از هر خواهر دیگری به مادرش نزدیکتر بود و بسیاری او را دختر مورد علاقه الکساندرا میدانستند.معلم فرانسه پیر ژیلیارد یادآوری میکند: «اینگونه نبود که خواهرانش مادرشان را کمتر دوست داشته باشند، اما تاتیانا میدانست چگونه توجه او را بدون خستگی جلب کند و هرگز سمت دمدمی مزاج بودن نمیرفت.» در ۱۳ مارس ۱۹۱۶، الکساندرا به نیکولاس نوشت که تاتیانا تنها دختر از چهار دختر آنها بود که وقتی او دید خود را در نگاه به مسائل توضیح داد، «آن را درک میکرد» بارونس سوفی نوشت که تاتیانا «از نظر همدردی با مادرش نزدیکتر بود» و «فرزند مورد علاقهٔ والدینش».
تاتیانا به پدرش نزدیک بود. لیلی دهن نوشت که "امپراطور او را دوست داشت [و] اشتراکات زیادی داشتند." او گفت "خواهرانش میگفتند اگر چیزی لازم شد، باید از تاتیانا بخواهیم تا با پاپا صحبت کند! "
اوایل زندگی
تاتیانا در ۱۰ ژوئن ۱۸۹۷ متولد شد. او فرزند دوم و دختر تزار نیکلای دوم و ملکه الکساندرا بود. وی در بدو تولد ۳٫۹ کیلوگرم وزن داشت. الکساندرا هنگام بهوش آمدن پس از زایمان، چهرههای مضطرب و آشفته اطرافیان را دید و گفت: "خدای من، دوباره یک دختر است. مردم چه خواهند گفت، ملت چه خواهند گفت؟ " دوک اعظم کنستانتین کنستانتینوویچ نوشت که «همه خیلی مأیوس شده بودند چون آنها انتظار یک پسر را داشتند». دوک بزرگ جورج الکساندروویچ، برادر کوچکتر نیکولاس، به او گفت: «من داشتم برای بازنشستگی آماده میشدم، اما اینطور که بنظر میرسد قرار نبود.» طبق قوانین پائولین، تاج و تخت روسیه نمیتوانست به یک زن برسد، مگر اینکه تمام وارثان قانونی مرد | چومان ناحیهای است در استان اربیل که با ایران هم مرز است. شهر اصلی آن چومان است.
منابع
شهرستانهای استان اربیل | فراس یک آلبوم چندآهنگه اثر فراس هنرمند آمریکایی است که در ۱۷ ژوئن ۲۰۱۴ منتشر شد.
منابع
آلبومهای چندآهنگه ۲۰۱۴ (میلادی)
آلبومهای چندآهنگه کپیتال رکوردز | چاه فراق یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر کلاته استان سمنان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان سمنان
منابع
اندیسهای استان سمنان
اندیسهای فلزی | نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر چوروم است.
منابع
استان چوروم
چوروم | کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل و محرکهای مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که بعدها به مطالعات هاثورن مشهور شد. نئوکلاسیکها بر جنبههای انسانی مدیریت تأکید میکردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر از متغیرهای فیزیکی میدانستند. عمده فعالیتهایی که در این دوره انجام شد، به دو دستهٔ زیر تقسیم میشود:
مطالعات هاثورن
نگرش رفتاری که بر این مبنا استوار بود که مدیرانی که روابط انسانی خوبی در محیط کار برقرار میکنند، میتوانند به بهرهوری دست یابند. به علاوه، جنبش روابط انسانی مرحلهای را ایجاد کرد که تکامل یافتهٔ آن امروز بهعنوان رشتهٔ رفتار سازمانی، یعنی مطالعهٔ افراد و گروهها در سازمان مطرح است.
مکتب اقتضایی
مکتب اقتضایی (رهیافت اقتضایی)(۱۹۶۰ تاکنون) (به انگلیسی: Contingency Theory): این مکتب با عناوین دیگری چون موقعیتگرایی، محیطگرایی و شرایطگرایی آمدهاست.
این مکتب که بیشتر طرز فکری دربارهٔ سازمان، مدیریت و پدیدههاست، به این موضوع اشاره دارد که در شرایط گوناگون و بسته به اقتضائات زمانی، مکانی و موقعیتی است که میتوان دربارهٔ موضوعی اظهار نظر کرد. به عبارتی، در حالی که اندیشمندان مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک به اصول جهانشمول و همیشگی باور داشتند و راهکارهای ارائهشده توسط خودشان را برای همهٔ شرایط مناسب میدانستند، در مکتب اقتضائی چیزی به نام بهترین وجود ندارد. بلکه این اقتضائات است که نشان میدهد در «آن مورد خاص» چه چیز بهترین است.
برای مثال، در حالی که در بعضی از شرایط مدیریت مکانیکی برای سازمان راهگشا و مفید است، ممکن است با تغییر شرایط به سبک دیگری از مدیریت (مدیریت ارگانیک) احتیاج باشد.
"رویکرد اقتضایی در مدیریت"
رویکرد اقتضایی که گاهی رویکرد وضعیتی نیز نامیده می شود، به پرهیز از اصول گرایی مطلق تاکید دارد. در واقع، ضرورت مدیریت بر مبنای اقتضا از این واقعیت نشئت می گیرد که عملکرد مدیر در هر زمان، باید با توجه به موقعیت و مجموعه شرایط فعالیت وی ارزیابی شود،بنابراین بر اساس رویکرد اقتضایی تلاش می شود تا واکنش های مدیریتی با مسائل و فرصت های منحصر به فرد و وضعیت های گوناگون، هماهنگ شود.
مکتب نوگرایی
در مطالعات مدیریت امروز بسیاری از نظریهها از ترکیب تئوریهای کلاسیکها و نئوکلاسیکها شکل گرفتهاست. پیروان جدید جنبش مدیریت علمی بر تصمیمگیریهای علمی، بهکارگیری رایانه و ابزارهای تصمیمگیری تأکید دارند. گروه نظریهپردازان امروزی روابط انسانی، از بهبود و بازسازی سازمان صحبت میکنند و جای اصولگرایان را کسانی گرفتهاند که معتقدند قبل از آنکه بتوان به اصولی پایبند شد لازم است مدیران زیادی را بهطور عملی مورد مطالعه قرار داد. نظریات این دوره را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد:
نگرش کمی مدیریت، که هدفش کاربرد روش علمی برای حل مسائل فنی در سطح وسیع است. مدیریت کمی سه شاخهٔ اصلی دارد: علم مدیریت یا تحقیق در عملیات، مدیریت عملیاتی و سیستمهای اطلاعاتی مدیریت
نگرش اقتضایی: اساس این نگرش که به آن نگرش موقعیتی نیز گفته میشود بر این استوار است که یک الگوی مدیریت برای همهٔ موقعیتها بهعنوان بهترین راه وجود ندارد. وظیفهٔ مدیر این است که تعیین کند چه روشی، در چه موقعیت خاصی، تحت چه شرایط | تیم ملی فوتبال ساحلی چین نماینده چین در مسابقات بینالمللی فوتبال ساحلی و یکی از تیمهای فوتبال ساحلی آسیا است.
منابع
تیمهای ملی فوتبال ساحلی
تیمهای ملی فوتبال ساحلی آسیایی
تیمهای ورزشی ملی چین
فوتبال ساحلی در چین
تیمهای ملی چین |
53df93a7-5036-4925-afba-9877d28fe99e | تئاتر | در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند. | پکن مانند کدام سرزمینها گهوارهی تمدن به شمار میآید؟ | false | {
"answer_start": [
893
],
"text": [
"مصر و خاورمیانه"
]
} | گهواره تمدن یا مهد تمدن (به انگلیسی: Cradle of civilization) به مناطقی از جهان گفته میشود که بر اساس شواهد باستانشناسی محل ظهور و رشد نخستین تمدنها بودهاند. تمدن، که از واژه مدن به معنای شهر گرفته شدهاست، اساساً به معنی شهرنشین بودن است و ظهور تمدن ارتباطی تنگاتنگی با ظهور شهرها و هنر شهرنشینی دارد. تمدنهای اولیه در قاره آسیا و در نزدیکی دره-رودهای بزرگ شکل گرفتهاند.
بر اساس مقبولترین نظریه حاضر، چندین گهوارهٔ تمدن مستقل از هم وجود داشتهاند، ولی تمدن میانرودان در هلال حاصلخیز و تمدن مصر باستان در مجاورت رود نیل را قدیمیترین آنها دانستهاند. نظریهای دیگر در این مورد بیان میدارد که هلال حاصلخیز در آسیای غربی تنها گهواره تمدن بودهاست و دیگر پنج تمدن باستان با تأثیر از تمدن میانرودان شکل گرفتهاند.اینکه تا به چه اندازه بین گهوارههای تمدن در آسیای غربی (خاور نزدیک) و آسیای شرقی (خاور دور) ارتباط و تأثیرگذاری وجود داشته محل مناقشه است. همچنین باور دیگری وجود دارد که تمدنهای آمریکای میانه در مکزیک امروزی و نورته چیکو در پروی امروزی به صورت مستقل از تمدنهای آسیایی به وجود آمدهاند.
اصطلاح گهواره تمدن در نوشتههای مختلف برای اشاره به مناطق مختلف به ویژه خاور نزدیک باستان، هلال حاصلخیز، آناتولی، شام، و ایران به کار گرفته شدهاست. در بسیاری موارد از یونان باستان به عنوان «گهواره تمدن غرب» نام برده شدهاست.
دانشمندان امروزه به وجود شش گهوارهٔ تمدن در سراسر جهان قائل هستند که عبارتاند از: تمدن بینالنهرین و هلال حاصلخیز، تمدن رود نیل، تمدن درهٔ سند، تمدن رود زرد، تمدن کارَل-سوپ و تمدن اولمک.
پیشینه تاریخی
در حدود ۱۳۰۰۰ سال پیش (Years Ago,13000 YA)، اولین فرهنگهای نوسنگی کاملاً توسعهیافته متعلق به فازهای نوسنگی پیش از سفال A و دوران نوسنگی پیش از سفال B (۸۰۰۰ تا ۹۶۰۰ سال پیش از کنون، Years Ago, Y.A). در هلال حاصلخیز ظاهر شد و از آنجا به سمت شرق و غرب گسترش یافت. یکی از قابل توجهترین سکونتگاههای PPNA، اریحا، در فلسطین است که تصور میشود اولین شهر جهان است (حدود ۱۱۶۰۰ سال پیش مستقر شده و در حدود ۹۸۰۰ سال قبل مستحکم شدهاست). در بینالنهرین، همگرایی رودخانههای دجله و فرات، خاک حاصلخیز غنی و منبع آب برای آبیاری ایجاد کرد.
تمدنهایی که در اطراف این رودخانهها پدید آمدند، از اولین جوامع کشاورزی غیرعشایری یکجانشین شناخته شده هستند. به همین دلیل است که از منطقه هلال حاصلخیز، و به ویژه بینالنهرین، اغلب به عنوان مهد تمدن یاد میشود. دوره معروف به دوره عبید (حدود ۸۵۰۰ تا ۵۸۰۰ سال پیش) قدیمیترین دوره شناخته شده در دشت آبرفتی است، اگرچه به احتمال زیاد دورههای قبلی در زیر آبرفت پنهان بودهاست. در دوره عبید بود که حرکت به سوی شهرنشینی آغاز شد. کشاورزی و دامپروری بهطور گسترده در جوامع کمتحرک، به ویژه در بینالنهرین شمالی انجام میشد و کشاورزی هیدرولیک آبی فشرده در جنوب آغاز شد.
در حدود ۸۰۰۰ سال پیش از کنون، سکونتگاههای نوسنگی در سراسر مصر ظاهر میشوند. مطالعات مبتنی بر دادههای مورفولوژیکی، ژنتیکی و باستانشناسی این سکونتگاهها را به مهاجرانی از هلال حاصلخیز در خاور نزدیک نسبت دادهاند که در طول انقلاب نوسنگی، به مصر و شمال آفریقا بازگشتهاند و کشاورزی را به منطقه آوردهاند.
تل ال اوئیلی قدیمیترین مکان سومری است که | خاور نزدیک باستان گهوارهٔ کهنترین تمدنها و دربرگیرندهٔ خاورمیانهٔ کنونی، میانرودان (عراق، جنوب باختری ایران، جنوب شرقی ترکیه، شمال شرقی سوریه و کویت کنونی)، مصر باستان، ایران باستان (شامل ایلام و تاریخ ایران)، آناتولی، سرزمین کوهستانی ارمنستان، شام، قبرس و شبهجزیره عربستان میباشد. مطالعات مربوط به این برهه در زمینههای باستانشناسی خاور نزدیک و تاریخ باستان انجام میپذیرد. در ظاهر تاریخ این جغرافیا سنتاً از هزاره چهارم (پیش از میلاد) و با سومریان آغاز میشود اما در واقع آثاری کشف شده در چغامیش نشان از تمدنی بسیار قدیمی تر(۷۰۰۰ سال ق. م) و بسیار قدیمی تر از سومریان و اعصار برنز و آهن را دربرمیگیرد.
خاور نزدیک باستان را یکی از نقطههای رشد بشری میدانند. پیشرفت کشاورزی، قشربندی، پدیداری دولت مرکزگرا، ادیان و جنگهای سازماندهیشده، نخستین امپراتوریها و … از اینجا آغاز شدند. همچنین این منطقه را مهد اختراع موسیقی، دریانوردی، خط، حقوق، چرخ، اخترشناسی و ریاضیات میدانند.
در طول تاریخ، مهاجرتهای انسانی و جابجایی انسانها همواره به دلیل دستیابی به شرایط بهتر برای زندگی بودهاست، در دوران باستان این شرایط بهتر عبارت از آب فراوانتر و خاک حاصلخیزتر برای کشاورزی بودهاست. به عنوان نمونهای از اینگونه مهاجرتها میتوان از دو کوچ بزرگ نام برد: نخست، کوچ هندیان آریایی از پیرامون کوهستانهای هندوکش به سرزمینهای پنجاب و پیرامون رود سند و دیگری، کوچ ایلامیان و سومریان، به سرزمینهای باتلاقی تازه خشک شده خوزستان در ایران و میانرودان انجام شدهاست. سومریان اندیشه ایجاد تمدن را با خود تا دره نیل و مصر در آفریقا پیش بردند. از اینگونه مهاجرتها تمدنهای بزرگ یا گروههایی از تمدنهای بزرگ برخاستند.
تمدنهای آسیای غربی
آسیای غربی زادگاه و پیدایشگاه بزرگترین و نخستین تمدنهای انسانی دوران باستان بود:
تمدن باستانی الیپی در غرب ایران و شرق میانرودان
تمدن باستانی ایلامیان در ایران
تمدن باستانی سومریان در میانرودان
تمدن باستانی هیتیها در آناتولی
تمدن باستانی اورارتو در ایران و آناتولی و میانرودان
تمدن باستانی بابل در میانرودان
تمدن باستانی آشوری در میانرودان
تمدن باستانی ماد در ایران
تمدن باستانی هخامنشی در ایران
کهنترین نشانههای تمدن آسیای غربی، مربوطه به ۷۰۰۰ سال ق.م. است که در ایران و شهر چغامیش (دزفول) آثارش کشف شده و همچنین تمدن شهر سوخته در سیستان، تمدن ایلام در خوزستان، تمدن جیرفت در کرمان، تمدن تپهحصارِ در دامغان، تمدن تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان نهاوند، تمدن کاسیها (در لرستان امروز)، و در قسمتهای شمالی میانرودان، تل حلف در خاور، پیدا شدهاست.
آثار تمدنی مکشوفه در هند - پنجاب و موهنجودارو - نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است که در مقایسه با تمدن میانرودان، اوج آن در ۲۸۰۰ تا ۲۵۰۰ ق.م. بودهاست. این تمدن از راه سیستان و شوش با تمدن سومر مربوط میشدهاست. ویل دورانت، این آثار تمدن را کهنترین آثار تمدن بشر دانستهاست.
عصر کشاورزی
دوران نوسنگی را عصر کشاورزی دانستهاند. در این دوران، در برخی نواحی آسیای نزدیک (خاورمیانه)، انسان از مرحله جمعآوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت.
ساکنین بومی ایران را میتوان زیر عنوان کلی کاسپیها که دریای خزر (کاسپین) بنام آنهاست جمع نمود، کاسپینها کشاورزی میکردند. این مردم نخستین کشاورزان جهان بودهاند و کشاورزی از سرزمین آنها به خاکهای رسوبی رودخانههای سند و سیحون و جیحون | پیر بهارک نام یک سرده از تیره کاسنیان است.
منابع
پیوند به بیرون
سردههای کاسنیان
گونههای پیشتاز | تسخیر سلسله سونگ توسط مغول آخرین مرحله از سلطهٔ امپراتوری مغول بر چین بود که به دست قوبلایخان (۱۲۹۴–۱۲۶۰ میلادی) رخ داد. پیروزی بر سلسله سونگ همچنین آخرین پیروزی بزرگ نظامی امپراتوری مغول به شمار میآید.
منگوقاآن قوبلای را به فتح چین جنوبی که ماچین نیز خوانده میشود مأمور کرد. قوبلای تا سال فوت منگوقا آن از طریق تبت و دره علیای رودخانه یانگ تسه کیانگ به تسخیر سرزمین سلسله سونگ مشغول بود و قسمتی از آن را به همراه منگوقا آن از نواحی دیگر به این کشور حمله کرده بود گشود. در هنگامهٔ جنگ منگوقا آن به علت بیماری درگذشت و قوبلای تهاجم خود را رها کرده برای تعیین خان جدید به چین شمالی رفت. قوبلای خود را جانشین امپراتور سابق چین معرفی کرد و در واقع به تمدن و معارف و آداب چینی گرویده بود. او مقر سلطنت خود را در شهر قدیم پکن قرار داد. بعد از غلبه بر مخالفان خویش قوبلای در مدت ۲۰ سال توانست با جنگهای بسیار تمام چین جنوبی را بگیرد و سلسلهٔ سونگ را براندازد.
پانویس
منابع
امپراتوری مغول در سده ۱۳ (میلادی)
تاریخ چین
تاریخ مغولستان
تهاجمهای امپراتوری مغول
جنگهای چین
جنگهای مغول
دودمان سونگ
دودمان یوان
سلسله یوآن
قوبلایخان | پیرکوله نام یک سرده از تیره کاسنیان است.
منابع
سردههای کاسنیان
گیاهان در آسیا | تاریخ هزاره
تاریخ افغانستان به حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، زمانی که افغانستان تحت شاهنشاهی هخامنشی قرار داشت، اشاره میکند. شواهد نشان میدهد که درجهای پیشرفته از فرهنگ زندگی شهرنشینی حدود ۳۰۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح هنگام ورود این مهاجرین به فلات ایران در این سرزمین وجود داشت. همچنین در مناطق مندیگک و مسعینک بناهای مربوط به پنج هزار سال پیش از میلاد یافت شدهاست. سرزمین افغانستان از لحاظ قدمت تاریخی یکی از کهنترین سرزمینهای جهان بهشمار میرود.
افغانستان، به عنوان یکی از بخشهای امپراتوری شاهنشاهی هخامنشی و در مسیر جاده ابریشم قرار گرفتن، محل پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده و یکی از مهمترین مراکز بازرگانی عصر باستان بهشمار میرفتهاست. این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی افغانستان در شکلدادن موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ همچون ایرانی، یونانی، بینالنهرینی و هندی در این کشور نقش مهمی داشتهاست. از عصر پارینهسنگی و طی دورههای تاریخی، مردم افغانستان جایگاه عمدهای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهگاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بودهاند. از این رو افغانستان در طول تاریخ گلوگاه یورش مهاجمان و جهانگشایانی بوده که ردپای آنها هنوز در گوشه و کنار این سرزمین دیدهمیشود.
همانطور که از میانرودان (بینالنهرین؛ عراق امروزی) به سبب تمدنهای کهن و باستانیاش بهعنوان «گهوارهٔ تمدن»، و از مصر باستان به سبب اهرام باستانیاش بهعنوان «عجایب دنیای باستان» خواندهمیشود، از افغانستان نیز به سبب موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکیاش و حضور موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ در تاریخ هزاران سالهٔ این سرزمین بهعنوان «چهارراهِ فرهنگهای باستان» یاد میشود.
دورههای تاریخی
در این نوشتار، تاریخ افغانستان به سه دوره تقسیم شدهاست:
دوران پیش از اسلام
دوران پیشاتاریخ:
دورانی که به سبب نبود خط و کتابت در آن اطلاعات زیادی از آن در دسترس نیست و فرضیات دانشمندان از این دوره تنها بر آثار بهدست آمده از کاوشهای باستانشناسی و مطالعات زبانشناسی استوار است؛ این دوران از دورهٔ پارینهسنگی زیرین که در این دوره نخستین شواهد باستانشناسی از حضور انسان در شمال کوهپایههای هندوکُش در حدود ۱۰۰٫۰۰۰ پیش از میلاد به دست آمده، آغاز میشود، و تا پایان عصر بُرُنز و عصر آهن در اوایل سدهٔ هفتم پیش از میلاد (پیدایش خط) را دربرمیگیرد؛
تاریخ باستان:
دوران پس از پیدایش خط، که معلومات زیادی از آن در نوشتههای کهن به جای مانده، و از دورهٔ فرمانروایی مادها و هخامنشیان در اوایل سدهٔ هفتم پیش از میلاد آغاز میشود، و تا حملهٔ تازیان (اعراب) به افغانستان در سدهٔ هفتم میلادی را در بر میگیرد.
دوران پس از اسلام
که از سلطهٔ اعراب بر افغانستان (خُراسان و سیستان بزرگ تاریخی) آغاز میشود و تا تشکیل حکومت افغان به دست احمدشاه دُرانی در سال ۱۷۴۷ میلادی را در بر میگیرد.۰۰
دوران معاصر
تشکیل حکومت افغان:
که از تأسیس پادشاهی دُرانی در سال ۱۷۴۷ میلادی آغاز میشود و تا شکلگیری افغانستانِ مدرن در اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ بیستم میلادی را دربرمیگیرد؛
افغانستان مُدرن:
که از شکلگیری افغانستانِ مدرن در اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ بیستم میلادی آغاز میشود و تا پایان نظام پادشاهی در افغانستان در سال ۱۹۷۳ میلادی را دربرمیگیرد.
افغانستان از ۱۹۷۳ | کاراکارای تاجدار جنوبی نام یک گونه از تیره شاهینیان است.
منابع
پیوند به بیرون
پرندگان آرژانتین
پرندگان اروگوئه
پرندگان برزیل
پرندگان بولیوی
پرندگان پاراگوئه
پرندگان توصیفشده در ۱۷۷۷ (میلادی)
پرندگان شیلی
کاراکاراها
پرندگان آمریکای مرکزی
پرندگان کوبا
پرندگان کارائیب | مویدم خطسفید نام یک گونه از تیره پرنیانبالان است.
منابع
پرنیانبالان
پروانههای هندوستان
ساتیریوم | کاخموزه ملی () مجموعهای دائمی از حدود ۷۰۰ هزار قطعه از چین باستان است که در شهر تایپه تایوان قرار دارد و از لحاظ تنوع و نوع آثار، یکی از بزرگترین و منحصر به فردترین موزههای جهان به شمار میآید. این مجموعه، آثاری به قدمت ۱۰۰۰۰ سال را از دوران نوسنگی تا اواخر دودمان چینگ را دربرمیگیرد. برخی از قطعههای موجود در این مجموعه، قطعات باارزشی هستند که به دست امپراتورهای چین باستان جمعآوری شدهاند. کاخموزه ملی و کاخموزه شهر ممنوعه واقع در پکن و سرزمین اصلی چین، از یک ریشه هستند. کاخ موزه قدیمی در پکن، در نتیجه جنگ داخلی چین، که چین را به دو قسمت جمهوری چین در جزیره تایوان و جمهوری خلق چین در سرزمین اصلی مبدل کرد، به دو قسمت تقسیم شد. در انگلیسی، این موزه را با اضافه کردن کلمه ملی به کاخموزه، از همتای خود شهر ممنوعه تفکیک کردهاند. در زبان چینی، این مجموعه در تایوان، به «کاخ سابق تایپه» مشهور است در حالی که در سرزمین اصلی، آن را «کاخ سابق پکن» میخوانند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
شهر ممنوعه
هنر چینی
منابع
پیوند به بیرون
کاخموزه ملی
جاذبههای گردشگری در تایپه
ساختمانها و سازههای کاملشده در ۱۹۶۵ (میلادی)
فرهنگ در چین
موزههای بنیانگذاریشده در ۱۹۶۴ (میلادی)
موزههای هنرهای آسیایی
موزههای هنر بنیانگذاریشده در ۱۹۶۵ (میلادی) | پیندا نام یک گونه از خانواده بیدیان است.
منابع
پیوند به بیرون
بیدیان |
90faaca3-5a13-4cea-91cb-f56a24b10c7c | تئاتر | در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند. | بهترین نمایشنامههای سانسکریت به چه سدههایی نسبت داده میشوند؟ | false | {
"answer_start": [
476
],
"text": [
"سدهٔ چهارم و پنجم میلادی"
]
} | که توسط فانوس یا مشعل بر روی پارچهٔ سفیدی منعکس میگردید، نمایش داده میشد.
در بعضی کشورها تئاتر سایه هنرپیشهای گردید و به کلی از هنر بازیگری زنده جدا گشت. تئاتر سایه ظاهراً حدود سدهٔ چهاردهم میلادی در ترکیه عرضه شد. سپس از سقوط بیزانس، در مناطقی که عصر عظیم تئاترهای کلاسیک، هلنی و یونانی ـ رومی را دیده بود. در این مناطق نمایشهای عروسکی بر گرد شخصیت «قراگوز» و ماجراهای مضحک او دور میزد. سرانجام این نمایشها قراگوز نامیده شدند و این سنت تا زمان ما ادامه یافتهاست. مسلمانان در بسیاری از نقاط تئاتر را به عنوان هنری بیاهمیت قلمداد کردند. در هزارهٔ اول مسیحی، یکی از توسعه یافتهترین و پرمحتواترین درامها را باید در هند جستجو کرد. تمدن هند به قدمت تمدن مصر باستان و خاورمیانه است، اما دانش ما بر این تمدن با ورود قوم آریایی از آسیای مرکزی در ۱۵۰۰ پیش از میلاد آغاز میشود. در واقع در سدههای پس از آن است که ترکیب و سیمای زندگی و هنر مردم هند پدیدار میگردد. شاید مهمترین تأثیرات بر درام هند، از طریق هندوییسم و ادبیات سانسکریت صورت گرفته باشد. عصر طلایی درام در فرهنگ هندی حدود ۱۲۰ میلادی آغاز میشود و تا حدود ۵۰۰ میلادی ادامه مییابد. نقطهٔ اوج عصر طلایی سدههای چهارم و پنجم است که امپراتوری گوپتا در شمال هند مرکز هنر، طب و آموزش قرار میگیرد. در آنجا شهرهای زیبا، دانشگاهها و تمدنی عظیم و پر شکوه بنیان نهاده میشود. نقطهٔ اوج دیگری نیز در نیمهٔ اول سدهٔ هفتم تحت فرمانروایی شاه هارشا به ظهور میرسد. خود هارشا یکی از نمایشنامه نویسهای مهم محسوب میشود.
در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط شد. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ | کالیداسا یا کالیداسه (به زبان دوانگری: به معنای خدمتکار کالی) نمایشنامهنویس و شاعر نامدار کلاسیک زبان سانسکریت و هند بود.
آثار
سه اثر برجستهی او مگهادوتا، شناخت شاکونتلا و کومارسمبوه نام دارند. زمان دقیق زندگی او آشکار نیست و آن را میان سدههای چهارم تا ششم میلادی میانگارند.
جایگاه کالیداسا را در ادب سانسکریت همپایه با شکسپیر در ادب انگلیسی میدانند. شعرها و نوشتههای او برپایه فلسفه و اسطورهشناسی هندو بود.
منابع
Wikipedia contributors, "Kālidāsa," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Kālidāsa&oldid=232055909 (accessed August 24, 2008).
اهالی اوجائین
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
زادگان سده ۴ (میلادی)
سانسکریت
شاعران اهل هند
شاعران حماسهسرا
شاعران سانسکریت
شاعران سده ۵ (میلادی) اهل هند
شاعران مرد اهل هند
شاعران هند باستان
شاعران هندو
کالیداسا
مردم کشمیری
نمایشنامهنویسان مرد اهل هند
نویسندگان سده ۵ (میلادی)
نویسندگان هنرمند
هندوهای هندی
هنرمندان مرد هندی | فجر ۱۳۸۲
برگزیده منتقدان مطبوعات برای «بی شیر و شکر» به عنوان بهترین نمایش سال ۱۳۸۳
«جایزه روزی روزگاری» به خاطر بهترین نمایشنامه برای «پاتوق اسماعیل آقا» ۱۳۸۸
جایزه کانون نمایشنامهنویسان ایران به خاطر بهترین نمایشنامه برای «پاتوق اسماعیل آقا» ۱۳۸۹
برگزاری نکوداشت و اهدای مدال نوشین توسط انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر ایران، مهر ۱۳۹۳
برگزاری بزرگداشت توسط خانه کتاب و سرای اهل قلم به پاس سالها تلاش در تولید کتاب، آبان ۱۳۹۴
جایزه بهترین نمایشنامه اقتباسی به انتخاب داوران بنیاد محمود استادمحمد برای «سه خواهر و دیگران» ۱۳۹۵
جایزه بهترین مقاله پژوهشی به انتخاب انجمن نویسندگان، منتقدان و پژوهشگران تئاتر ایران برای «خوانش نعلبندیان در متن زمانهاش» ۱۳۹۹
منابع
پیوند به بیرون
حمید امجد در کتابخانهٔ باز
جلوههای فرهنگ عامه در نمایشنامههای حمید امجد
استادان دانشگاه سوره
استادان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
افراد زنده
اهالی تهران
بیضاییشناسان
دانشآموختگان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
شاگردان بهرام بیضایی
کارگردانان تئاتر اهل ایران
مترجمان از انگلیسی به فارسی
مترجمان اهل ایران
نمایشنامهنویسان سده ۱۴ اهل ایران
نمایشنامهنویسان سده ۲۱ (میلادی) اهل ایران | فلیکس آرتورو لوپه د وگا کارپیو (زاده ۲۵ نوامبر ۱۵۶۲ – درگذشته ۲۷ اوت ۱۶۳۵) یکی از برجستهترین شاعران و نمایشنامه نویسانِ عصر طلاییِ اسپانیا، هم از حیث انبوهِ و هم از نظرِ تنوع گونههای ادبی، محسوب میشود. او را ققنوسِ نوابغ، شاعرِ آسمان و زمین و اعجوبهٔ خلقت (عنوانی که سروانتس برای وی برگزید) لقب دادهاند. او ضوابط حاکم بر تئاتر اسپانیا را زمانی که تئاتر یک مقولهٔ فرهنگی برای تودهها بود، دگرگون کرد. در کنارِ تیرسو دِ مولینا و کالدرون دِ لا بارکا از برجستهترین چهرههای تئاتر باروک است و هنوز آثارش بر پردههای تئاتر به اجرا میرود. ۳۰۰۰ سونات، ۳ رُمان، ۴ داستان کوتاه و قریب به ۱۸۰۰ کمدی به وی نسبت میدهند. و از پرکارترین نویسنده های اسپانیایی بوده است و مجموع آثار او را ۱۸۰۰ نمایشنامه برآورد کرده اند. در نمایش های او 《زنان》 مهم ترین نقش ها را دارند. بهترین اثر او از نظر تماشاگران امروزی 《 گودال گوسفندان 》است.
کتابشناسی
نمایشنامهها:
بانوی دیوانه
مرغ دریایی من
دستکش دونابلانکا
نگهبان خوب
پادشاه و کشاورز
آبهای مادرید
مجازات بدون انتقام
فوئنته اوبخونا
گودال گوسفندان
آثار به فارسی
فوئنته اوبخونا اولین اثر لوپه دِ وگا به فارسی بود که به قلم پژمان رضایی ترجمه و نشر کتابناک آن را منتشر کرد.
منابع
اهالی مادرید
درگذشتگان ۱۶۳۵ (میلادی)
درگذشتگان به علت بیماری عفونی در اسپانیا
درگذشتگان به علت عفونت استرپتوکوک
زادگان ۱۵۶۲ (میلادی)
شاعران اهل اسپانیا
شاعران سده ۱۶ (میلادی) اهل اسپانیا
شاعران سده ۱۷ (میلادی) اهل اسپانیا
شاعران مرد
شاعران مرد اهل اسپانیا
شوالیههای اهل مالت
عصر طلایی اسپانیا
کاتولیکهای رومی اهل اسپانیا
نمایشنامهنویسان اهل اسپانیا
نمایشنامهنویسان مرد اهل اسپانیا
نمایشنامهنویسان سده ۱۶ (میلادی)
نمایشنامهنویسان سده ۱۷ (میلادی) اهل اسپانیا
نویسندگان اهل مادرید
نویسندگان باروک
نویسندگان سده ۱۶ (میلادی) اهل اسپانیا
نویسندگان سده ۱۷ (میلادی) اهل اسپانیا
نویسندگان کاتولیک
نویسندگان مرد سده ۱۶ (میلادی) | مراسم بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۸۵ در تهران برگزار شد.
برگزیدگان
منابع
کتاب سال ایران | آتی شهری در کشور چاد و مرکز منطقه بطحه است. این شهر در سال ۲۰۰۷ میلادی ۲۵٬۱۶۶ نفر جمعیت داشتهاست.
منابع
مناطق مسکونی در چاد | مراسم چهاردهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۷۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | مراسم چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۶۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | چیتینا شهری در ناحیه سرشماری والدز-کوردووا، آلاسکا ایالت آلاسکا است که جمعیت آن در سرشماری سال ۲۰۰۰ میلادی ۱۲۳ نفر بودهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای آلاسکا
منابع
آثار تاریخی آلاسکا
مناطق سرشماریشده در آلاسکا
مناطق سرشماریشده در بوروی سازمان نیافته، آلاسکا
مناطق مسکونی خالی از سکنه در آلاسکا | مائو شهری در کشور چاد و مرکز منطقه کانم است. این شهر در سال ۲۰۰۷ میلادی ۱۸٬۸۴۹ نفر جمعیت داشتهاست.
منابع
مناطق مسکونی در چاد |
360de2be-9c06-477b-a735-c749923bd97b | تئاتر | در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند. | مدارک ما درباره به قدرت رسیدن کدام سلسه پادشاهی چین اندک است؟ | false | {
"answer_start": [
1027
],
"text": [
"شانگ"
]
} | چین میتوان به چین شی هوانگ از دودمان چین، گائوزو و وو از دودمان هان، تایزونگ از دودمان تانگ، قوبلای خان از یوآن، هونگوو از دودمان مینگ و کانگشی از دودمان چینگ اشاره کرد.
فرمان شاه باید بی درنگ اجرا میشد و نام او نامی مقدس بود. او بالاتر از همهٔ مردم، خانواده و افراد برگزیدهٔ کشور بود و حتی نزدیک ترینها به او باید با او با احترام کامل صحبت میکردند. بااینکه میزان قدرت در دودمانی گوناگون، متفاوت بود با این حال در همهٔ آنها یکهسالاری و پادشاهی مطلقه برقرار بود. تنها در دوران دودمان سانگ بود که قدرت شاه به شدت زیر سایهٔ قدرت صدراعظم، کم شده بود.
در چین همیشه قدرت از پدر به فرزند منتقل میشد درنتیجه زیاد پیش میآمد که پادشاهان، خردسال باشند از این رو قدرت زیادی به دست ملکهٔ مادر میافتاد و او به عنوان نایبالسلطنه قدرت را به دست میگرفت.
جستارهای وابسته
فهرست پادشاهان چین
دودمان کین
تیان
منابع
امپراتوران چین
فرمانروایان چین |
رویدادها
بر پایه مکان
چین
یک بازرگان از امپراتوری روم، که چینیها او را «چین لون» خطاب میکردند به شهر هانوی میرسد و برای ملاقات با سون چوان از ووی شرقی برده میشود، که از او میخواهد درباره کشورش و مردم آن گزارشی تهیه کند.
امپراتوری ایران
تیسفون، که تاکنون پایتخت شاهنشاهی اشکانی بود، به دستان امپراتوری ساسانی سقوط میکند و آن را پایتخت خودشان اعلام میکنند که منجر به پایان رسیدن شاهنشاهی اشکانی میشود.
مرگها
سائو پی، امپراتور چینی
فرن-ساسان، فرمانروای پادشاهی سورن
۲۲۶ (میلادی) | عاشقانه سه پادشاهی (به چینی: 三國演義، 三国演义)(به انگلیسی: Romance of the Three Kingdoms) یک رمان تاریخی چینی، نوشته لو گوانژونگ در سده ۱۴ میلادی است. این داستان بر اساس رخدادهای سالهای پایانی سلسله هان و دوره سه پادشاهی در تاریخ چین، یعنی سالهای ۱۶۸ تا ۲۸۰ میلادی، نوشته شدهاست. این کتاب نخستین بار در ایران توسط محمدتقی صولتی در حال ترجمه است و بزودی منتشر می شود.
مقدمه
افسانههای مربوط به داستان عاشقانه سه پادشاهی تا قبل از اینکه به صورت کتبی نوشته شوند، در قالب داستانهای شفاهی و سینه به سینه موجود بودند. در این داستانهای محبوب، شخصیتها خصوصیات اغراقآمیز دارند، گاهی به صورت موجودات فناناپذیر و مافوقالطبیعه با تواناییهای جادویی در میآیند. این داستانها با تمرکزی که بر روی چینیهای نژاد هان داشتند، در دوره تسلط امپراتوران مغول سلسله یوان محبوب شدند. با آمدن سلسله مینگ، علاقه به نمایشنامه و رمان باعث گسترش هر چه بیشتر این داستان شد.[نیازمند منبع]
اولین تلاش برای به تحریر کشیدن این داستانها توسط سانگوژی پینگخوا صورت گرفت؛ که به نام داستان سانگوژی بین سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۳ میلادی منتشر شد. در این نسخه عناصر افسانه، جادو و رادمردی درهم آمیخته شدهاند تا طبقه برزگر را جذب کند. عناصر کارما و تناسخ نیز به این اثر افزوده شدند.
رومانس سه پادشاهی را به لو گوانژونگ نسبت میدهند که احتمالاً بین سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۴۰۰ (اواخر سلسه یوان و اوائل سلسلهٔ مینگ) میزیستهاست. عدهای از صاحب نظران بر اساس خصوصیات این اثر (نگارش آن)، منشأ آن را نیمه دوم قرن پانزدهم (اواسط سلسلهٔ مینگ) ذکر میکنند. این نظریه تا حد زیادی در کتاب چهار شاهکار دوره مینگ اثر اندرو پلکس، بسط پیدا میکند. این داستان مقداری به زبان عامیانه و مقداری هم به زبان چینی کلاسیک نوشته شدهاست و به مدت ۳۰۰ سال رسمالخط استاندارد چین محسوب میشد. نویسنده از مدارک تاریخی بهره زیادی میبرد مانند: کتاب حوادث سه پادشاهی گردآوری شده توسط چن شو، که رخدادهای مربوط به شورش دستار زرد در سال ۱۸۴ تا اتحاد سه پادشاهی تحت حاکمیت سلسله جین را در بر میگیرد. داستان همچنین حاوی آثاری از شعر سلسله تانگ، اپراهایی از سلسه یوان و همینطور برداشتهای خود نویسنده از المانهایی همچون پرهیزکاری و مشروعیت است. نویسنده دانش تاریخی خود را با قدرت ذاتی داستانسرایی ترکیب و پرده عظیمی از شخصیتها را به وجود آوردهاست. این داستان در ابتدا در ۲۴ مجلد عرضه شد. تا سال ۱۵۲۲ میلادی که برای اولین بار تحت عنوان سانگوژی تانگسو یانی به چاپ رسید، با دست نوشته و منتشر میشد. در سالهای حاکمیت کانگ زی از سلسله چینگ، مائو لون و پسرش مائو زونگ گانگ، داستان را تا حد زیادی ویرایش کرده آن را در ۱۲۰ فصل گنجانده و عنوان آن را نیز به سانگوژی یانی تقلیل دادند. تعداد حروف از ۹۰۰۰۰۰ به ۷۵۰۰۰۰ کاهش پیدا کرد؛ ویرایش قابل توجهی نیز در جهت روانی بیان به عمل آمد و استفاده از اشعار سوم شخص کاهش پیدا کرد و ابیات متعارف تبدیل به قطعات آهنگین شدند؛ عبارات زیادی که در مدح و تمجید از مشاوران سائو سائو و فرماندهان بودند از میان رفتند. محققان همچنین بحثهای زیادی را در مورد نگرش ضد سلسله چینگ یا جانبداری مائو از این | پادشاهی چین تلاشی کوتاه بود از سوی سیاستمدار و ژنرال چینی یوآن شیکای که از اواخر ۱۹۱۵ تا اوایل ۱۹۱۶ صورت داد تا دوباره حکومت پادشاهی را به چین بازگرداند و حکومت دودمان هانگشیان (洪憲皇帝) را در کشور آغاز کند. تلاش او دست آخر محکوم به شکست بود و تنها باعث عقب راندن جمهوری چین و سالها درگیری میان سرداران نظامی شد.
آمادهسازی
پس از آنکه یوآن شیکای به عنوان دومین رئیسجمهور جمهوری چین به قدرت رسید گامهای مهمی در جهت تحکیم قدرت و حذف رهبران مخالفان برداشت. او برای تضمین بیشتر حکومتش با قدرتهای اروپایی و ژاپن وارد مذاکره و همکاری شد. در حدود سال ۱۹۱۵ فردی به نام یانگ دو را به همراه همکارانش نصب کرد تا جو را برای بازگشت حکومت پادشاهی آماده کنند. در ۱۱ دسامبر ۱۹۱۵ یوآن شیکای بدون مخالف به عنوان شاه برگزیده شد. یوآن در ظاهر مخالفت کرد اما در عمل نظرش را عوض کرد درنتیجه هنگامی که مجلس ملی دوباره همان روز از او درخواست کرد او بی درنگ پذیرفت. در ۱۲ دسامبر یوآن با همراهی و پشتیبانی پسرش یوآن کدینگ خود را پادشاه بزرگ چین معرفی کرد (نویسههای چینی سادهشده: 中华帝国大皇帝) و نام هانگشیان (نویسههای چینی سادهشده: 洪宪) را برای سلسله برگزید. او آیین و مراسم ورود به قدرت را تا ۱ ژانویه ۱۹۱۶ عقب انداخت. او دستور داد تا لباسهای منچو از فرهنگ حذف شود و به جای آن لباس قوم هان با اندکی تغییر به فرهنگ بازگردد. او لباس تازهٔ قوم هان را در نمایشهای لباس به تن میکرد. حتی یکی از مراسمهای نمایش لباس به دلیل معشوقهٔ کره ای او، به هم ریخت.
یوآن اندکی پس از به قدرت رسیدن به خویشاوندان و دوستان نزدیکش عنوانهای حکومتی داد.
سرنگونی
سال ۱۹۱۶ سال نخست حکومت هانگشیان و سال پنجم جمهوری بود اما پادشاه نه تنها مورد اعتراض انقلابیون قرار گرفت بلکه زیردستان نظامی او نیز سر ناسازگاری گذاشتند. زیردستان نظامی او بر این باور بودند که یوآن با رسیدن به قدرت دیگر نیازی به تکیه به قدرت نظامیها نخواهد داشت.
استانها یکی پس از دیگری به استقلال میرسیدند که نخستین آنها یوننان بود. آنهایی که استقلال یافتند ارتش نگهبان ملی (護國軍) را تشکیل دادند. ژنرالهای حامی یوآن که سربازهایشان از حکومت حقوق دریافت نکرده بودند در برابر ارتش نگهبان ملی، سرسختانه نایستادند درنتیجه ارتش یوآن با اینکه آموزش دیده تر بود دچار شکستهای پی در پی شد.
دولتهای خارجی با دیدن ضعف یوآن، دست از حمایت او برداشتند و از هیچ سوی جنگ حمایت نکردند. امپراتوری ژاپن نخست تهدید به یورش کرد سپس پذیرفت که در چین میان گروهها جنگ است و اجازه داد شهروندان ژاپنی از انقلابیون حمایت کنند. یوآن هنگامی که با مخالفتهای جهانی روبرو شد مدام مراسم تاجگذاری را عقب میانداخت تا مخالفان کمی آرام شوند او در عمل در ۱۷ مارس حکومت را به لیانگ شیئی واگذار کرد و در ۲۲ مارس رسماً کنار کشید. پادشاهی تازه در مجموع ۸۳ روز عمر کرد.
یوآن شیکای در ۵ ژوئن به دلیل اورمی در سن ۵۶ سالگی از دنیا رفت.
منابع
پیوند به بیرون
امپراتوریهای پیشین
ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۹۱۶ (میلادی)
جنگسالاری در جمهوری چین
کشورهای قدیم در چین باستان
پادشاهیهای پیشین آسیا | ما دای () (۲۲۲–۲۳۵) یک ژنرال نظامی چینی در ایالت شو هان در دوره سه امپراتوری چین بود. او قبلاً در زمان اواخر سلسله هان شرقی زیر نظر عمویش ما تنگ، یک فرمانده جنگی، در شمال غربی چین خدمت میکرد. پس از مرگ ما تنگ، او پسر عمویش ما چائو (پسر بزرگ ما تنگ) را دنبال کرد و برای مدت کوتاهی در هانژونگ به جنگ سالار ژانگ لو پیوستند. ما چائو بعداً به جنگ سالار دیگر لیو بی پناه برد و ما دای او را همراهی کرد. ما دای زیر نظر لیو بی و بعداً در ایالت شو هان (که توسط لیو بی تأسیس شد) خدمت کرد.
اطلاعات زیادی در مورد ما دای در اسناد تاریخی یافت نمیشود. مشخص است که در سال ۲۳۴، او در پنجمین لشکرکشی شمالی به رهبری صدراعظم شو، ژوگه لیانگ برای حمله به ایالت رقیب شو، سائو وی، شرکت کرد. ما دای همچنین به قتل ژنرال شو، وی یان، که گفته میشد پس از مرگ ژوگه لیانگ علیه شو مخالفت کردهاست، نسبت داده شدهاست.
افراد ایزدانگاشته اهل چین
خدایان چین
ژنرالهای اهل شاآنشی
ژنرالهای دوره سه پادشاهی چین | پادشاهی گیجا چوسان (۱۱۲۰–۱۹۴ قبل از میلاد) مربوط به دوره گوجوسان و به مؤسس آن گیجا اشاره دارد. همانطور که از دوران دانگون، اطلاعات و منابع زیاد و درستی در دست نیست، اطلاعات ما از گیجا (جیزی) نیز گنگ، نامفهوم و اندک است و از قرن بیستم تاکنون مورد بحث است.
جستارهای وابسته
تاریخ کره
منابع
http://www.dbpia.co.kr/Journal/ArticleDetail/NODE00657710
https://fa.wikipedia.org/w/Records_of_the_Grand_Historian
https://en.wikipedia.org/wiki/Gija_Joseon
https://fa.wikipedia.org/wiki
https://fa.wikipedia.org/wiki
گیجا چوسان
تاریخ چین باستان
دودمان گوجوسان | همه خوب بودند. همینکه بار دیگر وارثی منصب امپراتوری را بهچنگ آورد، فساد و تباهی روی نمود.
ادوارد گیبون در «تاریخ افول و سقوط امپراتوری روم» نوشت که حکومت آنها زمانی بود که «امپراتوری روم تحت نظارت قدرت مطلق و تحت هدایت خرد و فضیلت اداره میشد».
تبارنامه سلطنتی
جدول زمانی
توجه: مارکوس اورلئوس از سال ۱۶۱ تا زمان مرگ وروس در سال ۱۶۹ با لوسیوس وروس پادشاهی میکرد.
منابع
دودمان آنتونی نروایی
امپراتوران رومی سده ۱ (میلادی)
امپراتوران رومی سده ۲ (میلادی)
انحلالهای ۱۹۲ (میلادی)
انحلالهای سده ۲ (میلادی) در امپراتوری روم
بنیانگذاریهای ۹۶ (میلادی)
خاندانهای اروپا
خاندانهای روم باستان
سلسههای پادشاهی رومی | چاکراورن یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در قرهتاش (شهر) واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاها در شهرستان قرهتاش | قالقانلو یک روستا در ایران است که در دهستان چهاردولی (شاهیندژ) واقع شدهاست. قالقانلو ۱۵۰نفر جمعیت دارد.
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان شاهیندژ
مناطق مسکونی در شهرستان شاهیندژ | قره کلیسا یک روستا در ایران است که در دهستان ببهجیک واقع شدهاست. قره کلیسا ۱۷۴ نفر جمعیت دارد.
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان چالدران |
a9b89b90-575e-4ac1-aeba-0a366203c250 | تئاتر | در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند. | نمایشنامهی (شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا) نوشته کیست؟ | false | {
"answer_start": [
578
],
"text": [
"شاه هارشا"
]
} | آیشمن ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آدولف آیشمن
اریک آیشمان
آیشمان (فیلم)
صفحههای ابهامزدایی نام خانوادگی
نامهای خانوادگی آلمانیزبانان | روسمرسهولم نمایشنامه ای اثر هنریک ایبسن نویسنده نروژی است. این نمایشنامه در سال ۱۸۸۶ میلادی نوشته شدهاست.در این نمایش نامه، جان روسمر ، در نقش صاحب روسمرسهولم و در اصل شخصیت اصلی قصه است. ربکا وست ، ساکن روسمرسهولم است. آقای کرول ، برادر زن روسمر، خانم هل ست ، خدمتکار روسمرسهولم ، اولریک برندل و پتر مورتنسگار از دیگر شخصیت های این نمایش نامه نروژی هستند.
اشخاص نمایش
جان روسمر، صاحب روسمرسهولم
ربکا وست، ساکن روسمرسهولم
آقای کرول، برادر زن روسمر
اولریک برندل
پتر مورتنسگار
خانم هل ست، خدمتکار روسمرسهولم
منابع
ویکیپدیا انگلیسی
پیوند به بیرون
نمایشنامههای ۱۸۸۶ (میلادی)
نمایشنامههای هنریک ایبسن | بادبزن خانم ویندیرمیر یک نمایشنامه کمدی در چهار پرده است که توسط اسکار وایلد، نویسندهٔ اهل انگلستان در سال ۱۸۹۲ نوشته شدهاست.
پانویس
منابع
آثار اسکار وایلد
کتابهای انگلیسی
نمایشنامههای ایرلندی مورد اقتباس در فیلمها
نمایشنامههای ۱۸۹۲ (میلادی)
نمایشنامههای اسکار وایلد
نمایشنامههای مورد اقتباس در فیلمها | شاهزاده خفته: قصهٔ پریان گهگاهی () نمایشنامهٔ سال ۱۹۵۳ نوشتهٔ ترنس رتیگان است که مصادف با تاجگذاری الیزابت دوم در همان سال پدید آمد. داستان آن در سال ۱۹۱۱ در لندن جریان دارد و به مری مورگان، بازیگر جوانی، میپردازد که با شاهزاده چارلز کارپاتیا ملاقات میکند و در نهایت او را مجذوب خود میکند. فرض میشود که داستان آن از کارول دوم رومانی الهام گرفته شدهاست.
مریلین مونرو حقوق این نمایشنامه را خرید و سپس فیلم شاهزاده و شوگرل (۱۹۵۷) را تهیهکنندگی کرد و ترنس رتیگان نیز اقتباس سینمایی آن را نوشت.
منابع
پیوند به بیرون
ادبیات داستانی در ۱۹۱۱ (میلادی)
نمایشنامههای ۱۹۵۳ (میلادی)
نمایشنامههای بریتانیایی مورد اقتباس در فیلمها
نمایشنامههای واقعشده در لندن
نمایشنامههای وست اند | کسبوکار خانم وارن نمایشنامهای است از جرج برنارد شاو که در سال ۱۸۹۳ نوشته شد و نخستین بار در سال ۱۹۰۲ در لندن اجرا شد. این نمایشنامه دربارهٔ زنی است که در گذشته فاحشه بوده و الان یک روسپیخانه را میگرداند و تلاش میکند با دخترش که مخالف او است به توافق برسد. در این نمایشنامه شاو تلاش میکند بگوید که فاحشه گری نه به دلیل نداشتن اخلاقیات بلکه به دلیل مشکلات اقتصادی است.
عناصر این نمایشنامه برگرفته از نمایش کسبوکار کاشل بایرون در ۱۸۸۲ است که در آن مردی به دلیل مشکلات مالی و نبود کار بوکسور میشود.
خلاصه
داستان مربوط به رابطهٔ خانم کیتی وارن و دخترش ویوی است. خانم وارن پیشتر یک فاحشه بوده و امروز یک فاحشه خانه را اداره میکند. دختر او که دختری جوان و باهوش است به تازگی تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رسانده و برای نخستین بار قرار است با مادرش آشنا شود. نمایشنامه بر دگرگونی رابطهٔ ویوی با مادرش پس از آگاهی او از حرفهٔ مادرش میپردازد. در این داستان توضیح میدهد که چرا خانم وارن نخستین بار فاحشه شده و به انتقاد دوره ویکتوریا میپردازد که چقدر فرصتهای شغلی در بریتانیا برای زنان محدود بودهاست.
فارسی
بزرگ علوی این نمایشنامه را به فارسی ترجمه و منتشر کردهاست.
پیوند به بیرون
دربارهٔ کسب و کار میسیز وارن در رادیو صدای نو
منابع
سانسور در هنر
نمایشنامهها درباره تنفروشی
نمایشنامههای ۱۸۹۴ (میلادی)
نمایشنامههای جرج برنارد شاو | «خوش باش» آلبومی از هنرمند اهل استرالیا کایلی مینوگ است که در سال ۱۹۸۹ میلادی منتشر شد.
منابع
آلبومهای ۱۹۸۹ (میلادی)
آلبومهای کایلی مینوگ | شاهزاده خوشبخت و داستانهای دیگر معروفترین و محبوبترین اثر نویسنده و نمایشنامه نویس ایرلندی اسکار وایلد، شامل نه داستان کوتاه است که با زبانی زیبا و غیرمستقیم، صفت بخشندگی، ایثار و دوست داشتن را تحسین و از وضع اجتماعی ناعادلانه یعنی وجود طبقات بسیار مرفّه و بسیار فقیر انتقاد میکند.
اولین چاپ
اولین چاپ کتاب در سال ۱۸۸۸ صورت گرفت.
داستان کتاب
شاهزاده خوشبخت داستانی است روان که در آن اسکار وایلد از دیدار پرندهای زیبا با تندیسی مشهور با عنوان شاهزاده خوشبخت نوشتهاست. ولی این شاهزاده هیچوقت در واقعیت مزه خوشبختی را نچشیدهاست. مجسمه این شاهزاده در میدان اصلی شهر گمارده و به یاقوت سرخ و بدنهای از جنس طلا آراسته شدهاست. به همین سبب است که مردم این مجسمه را اسطوره خوشبختی میدانند.
فهرست مطالب کتاب
ماهیگیر و روح او
زاده ستارگان
پادشاه جوان
جشن تولد شاهزاده خانم
دوست صمیمی
شاهزاده شادکام
بلبل و گل
غول خودخواه
در زندان ردینگ
از اعماق
منابع
"The Happy Prince Home Page". Retrieved 7 January 2005.
"Orchestral Works of Eric Coates". Musicweb-international.com. Retrieved 2۵ سپتامبر ۲۰۱۳
کتاب شاهزاده خوشبخت و داستانهای دیگر
آثار اسکار وایلد
شاهزادگان تخیلی
کتابهای مورد اقتباس در کمیکها
مجموعه داستانهای کوتاه ۱۸۸۸ (میلادی)
مجموعهداستانهای خیالپردازی
مجموعهقصهها
فولکلور ایرلند | خواستگاری به سبک روستایی یا خواستگاری در دهکده، یک کمدی کوچک برای دو صدا نمایشنامهای است اثر جرج برنارد شاو که در سال ۱۹۳۳ نوشته شد و برای اولین بار در ۱۹۳۴ اجرا شد. اولین صحنه روی عرشهٔ یک کشتی و صحنهٔ دوم و سوم در یک مغازهٔ روستایی اتفاق میافتند. شخصیتها آقای «الف» (A) و خانم «ی» (Z) هستند.
شخصیتها
آقای الف: مردی فرهیخته
خانم ی: دختری از طبقهٔ کارگر
داستان
آقای الف که نویسندهٔ کتابهای سفر است روی عرشهٔ کشتی در حال نوشتن است که خانم ی که او را از قبل پسندیده سراغش میرود و باب گفتگو را با او باز میکند و مرتب حرف میزند. آقای الف تظاهر میکند که او را نپسندیده و اهمیتی نمیدهد.
در طی گفتگوی دوم، خانم ی در حال فروش اجناسی به آقای الف است آقای الف او را به یاد نمیآورد اما به نظر میرسد علاقهمند شده گرچه باز تظاهر میکند اهمیتی نمیدهد. خانم ی پیشنهاد خرید مغازه را از صاحب پیرش که قصد بازنشستگی دارد به آقای الف میدهد آقای الف قبول میکند.
در گفتگوی سوم، خانم ی کارمند آقای الف شده و او را تهدید میکند که اگر با او ازدواج نکند از مغازه خواهد رفت.
اجرا
این نمایشنامه بارها روی صحنه رفته است و در سال ۱۹۵۲ و ۱۹۷۹ به صورت تئاتر تلویزیونی اجرا شد.
سرآغاز
شخصی به نام «پچ» از دوستان شاو اعتقاد داشت که نمایشنامه بر اساس تجربیات سفرهای دریایی خود شاو نوشته شده است. گفتگوی دوم که در پستخانه است بر اساس پستخانهٔ روستای شاو یعنی آیوت ن. لارنس طرحریزی شده و شخصیت خانم «ی» بر اساس خانمی به اسم ایزابلا لیث و شخصیت الف بر اساس لیتون استراچی طراحی شده است. آرچیبالد هندرسون، دوست شاو، اعتقاد داشت که صحنههای پستخانه بر اساس خانم لیث و شخصیت خانم «ی» بر اساس شخصیت همسر برنارد شاو نوشته شده است.
منابع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «A Village Wooing»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد.
نمایشنامههای ۱۹۳۳ (میلادی)
نمایشنامههای جرج برنارد شاو | خانم خزوک (به معنای خانم سوسکه) نمایشنامهای است برای کودکان نوشتهٔ میرزا جبار عسکرزاده (جبار باغچهبان) که در اسفند ۱۳۰۷ (مارس ۱۹۲۹ میلادی) در شیراز به چاپ رسید. در متن نمایشنامه از بعضی اصطلاحات محاورهای لهجهٔ شیرازی استفاده شده است. متن نمایشنامه به صورت شعر است.
نمونه شعر
من خزوک سیاهم
بی یار و بی پناهم
از آهنم پر و بال
رنگم سیه چون زغال
وقتی که ره میروم
لنگه لنگه میدوم
منابع
کتاب «خانم خزوک» (به معنای خانم سوسکه) نمایشنامه ای است شهر فرنگ
ادبیات کودکان
شعرهای کودکان
فرهنگ عامه در شیراز
فرهنگ در ایران
کتابهای ۱۹۲۹ (میلادی) | داد. مقبره شاهزاده سوهیون در شهر گویانگ قرار دارد. پادشاه اینجو هرگز از آرامگاه پسرش بازدید نکرد.
پادشاه اینجو به جای بزرگترین پسر شاهزاده سوهیون، شاهزاده بزرگ بونگ ریم (که بعدها پادشاه هیوجونگ لقب گرفت) را به عنوان ولیعهد منصوب کرد. مدتی بعد اینجو دستور تبعید سه پسر شاهزاده سوهیون را به جزیره ججو (که از این تبعید تنها پسر جوان تر، شاهزاده گیونگ آن زنده به سرزمین اصلی بازگشت) و اعدام همسر سوهیون ( شاهزاده خانم مین هه ) را به دلیل خیانت صادر نمود.
خانواده
پدر: اینجو چوسان 
مادر: ملکه این ریئول از قبیله چئونگجو هان
برادر:
شاهزاده بزرگ بونگ ریم (۱۶۱۹–۱۶۵۹) - دومین پسر ملکه این ریئول از قبیله چئونگجو هان.
شاهزاده بزرگ این پونگ (۱۶۲۲–۱۶۵۸) - سومین پسر ملکه این ریئول از قبیله چئونگجو هان.
شاهزاده بزرگ یونگ سئونگ (۱۶۲۴–۱۶۲۹) -چهارمین پسر ملکه این ریئول از قبیله چئونگجو هان.
همسر: شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ (۱۶۱۱–۱۶۴۶)
فرزندان:
نام نامعلوم: شاهزاده (۱۶۲۹–۱۶۳۱) - اولین دختر شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ
نام نامعلوم: شاهزاده (۱۶۳۱-۱۶۴۰) - دومین دختر شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ
سوک چول: شاهزاده گونگ سئون (۱۶۳۶ -۱۶۴۸) - اولین پسر شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ
شاهزاده گونگ سوک (۱۶۳۷-۱۶۵۵) -سومین دختر شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ
سوک رین: شاهزاده گونگ وان (۱۶۴۰-۱۶۴۸) - دومین پسر شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ
شاهزاده گونگ نیونگ (۱۶۴۲-۱۶۸۲) - چهارمین دختر شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ
سوک گیان: شاهزاده گونگ گان (۱۶۴۴-۱۶۶۵) - سومین پسر شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ
شاهزاده گونگ سان (۱۶۴۳-۱۶۵۴) - پنجمین دختر شاهزاده خانم مین هو از قبیله گه آم چان گنگ
یادداشت
افراد پادشاهی چوسون
اهالی سئول
اهالی کره در سده ۱۷ (میلادی)
خاندان یی
درگذشتگان ۱۶۴۵ (میلادی)
زادگان ۱۶۱۲ (میلادی)
ویکیسازی رباتیک |
54adc0a2-51a9-46ad-a7e8-d24e7c7e68e3 | تئاتر | در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند. | وقتی درام هندی شکوفا میشد تئاتر کدام کشور تازه شکل میگرفت؟ | false | {
"answer_start": [
836
],
"text": [
"چین"
]
} | نمایش پارسی گونهای از نمایش است که از نیمهٔ قرن نوزدهم میلادی تا ۱۹۳۰ میان پارسیان هند شکوفا شد و به زبانهای گجراتی و هندی و اردو رونق و تأثیر فراوان یافت.
منابع
تاریخ بمبئی
تئاتر در هند
فرهنگ بمبئی
فرهنگ پارسیان هند | پنجاه و ششمین دوره جوایز هنری بکسانگ (کرهای: 제۵۶회 백상예술대상) در تاریخ ۱ مه ۲۰۱۹ در مرکز نمایشگاههای بینالمللی کره، ایلسانسئو گو، استان گیئونگی و در ساعت ۹:۰۰ کیاستی، برای سومین سال متوالی به میزبانی شین دونگ یوپ، به سوزی و پارک بوگوم برگزار و به صورت زنده از جیتیبیسی پخش شد. این مراسم که توسط Ilgan Sports و جیتیبیسی پلاس برگزار شدهاست، تنها مراسم اهدای جوایز کره جنوبی است که از برترینهای فیلم و تلویزیون قدردانی میکند.
مراسم در ابتدا برای اول ماه مه تنظیم شده بود، اما به دلیل بیماری دنیاگیری کووید-۱۹ در کره جنوبی به تأخیر افتاد. همچنین برای جلوگیری از شیوع بیماری، تماشاگران در محل دعوت نشدند.
نامزدها در ۸ مه سال ۲۰۲۰ اعلام شدند. انگل که بیشترین نامزدی را دریافت کرد، در تمام ردههای مربوط به فیلم به جز بهترین کارگردان جدید که این فیلم واجد شرایط بود، نامزد شد. برای اولین بار، برنامههای نتفلیکس با فیلم زمانی برای شکار و سریال پادشاهی نامزد دریافت جوایز هنری بکسانگ شدند. بخش تئاتر نیز برای اولین بار پس از ۱۹ سال با اجرای بکسانگ زنده شد. بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن به بهترین نمایش کوتاه موجود اضافه شد.
بالاترین افتخارات شب، جایزه بزرگ (دسانگ) در بخش فیلم به بونگ جون هو کارگردان فیلم انگل و در بخش سریال به درام وقتی کاملیا شکوفا میشود اهدا شد. کاندیدهای جایزه بزرگ – فیلم بونگ جون هو و انگل بودند. بونگ جون هو به دلیل نقش بزرگی که در موفقیت فیلم داشت، به سرعت به عنوان برنده انتخاب شد و انگل را با رأی موافق برنده بهترین فیلم کرد. نامزدهای دریافت جایزه بزرگ – تلویزیون وقتی کاملیا شکوفا میشود، آقای تروت و کیم هی ئه از دنیای متأهلی بودند. وقتی کاملیا شکوفا میشود در دور سوم آرا به عنوان برنده انتخاب شد. بهترین درام در ابتدا توسط وقتی کاملیا شکوفا میشود برنده شد، با این حال طبق قانون بکسانگ، به لیگ جذاب، سریالی که دارای دومین رای بیشتر است، رسید.
برندگان و نامزدها
برندگان ابتدا لیست شده و با حروف درشت برجسته میشوند.
نامزدها
فیلم
فیلمهایی با چندین برد
فیلمهای زیر چندین جایزه دریافت کردند:
فیلمهایی با چندین نامزدی
فیلمهای زیر چندین بار نامزدی دریافت جایزه شدند:
تلویزیون
برنامههایی با چندین برد
برنامههای تلویزیونی زیر چندین برد کسب کردند:
برنامههایی با چندین نامزدی
برنامههای تلویزیونی زیر چندین بار نامزد دریافت جایزه شدند:
تئاتر
جوایز ویژه
مجریان
پیوند به بیرون
وب سایت رسمی (به زبان کرهای)
"برندگان ۵۶مین دورهٔ جوایز هنری بکسانگ"
منابع
تأثیر دنیاگیری کووید-۱۹ بر تلویزیون
تأثیر دنیاگیری کووید–۱۹ بر سینما
تلویزیون کره جنوبی در ۲۰۲۰ (میلادی)
جایزه هنری پکسانگ
جوایز تلویزیونی ۲۰۲۰ (میلادی)
جوایز فیلم ۲۰۲۰ (میلادی)
کره جنوبی در ۲۰۲۰ (میلادی) | وان تلکامیونیکیشنز () شرکت خردهفروشی آلبانیایی است، که در سال ۱۹۹۵ تأسیس شد.
منابع
شرکتهای تلفن همراه آلبانی | هنگلو شهری در شرق کشور هلند است.
نگارخانه
پانویس
هنگلو
شهرداریهای افریسل
شهرهای هلند
مناطق مسکونی در افریسل | هانتینگتون شهری در ایالت تنسی کشور ایالات متحده آمریکا است که جمعیت آن در سرشماری سال ۲۰۱۰ میلادی، ۳٬۹۸۵ نفر بودهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای تنسی
منابع
شهرکهای تنسی
شهرکهای شهرستان کرول، تنسی
مرکز شهرستان در تنسی | هافنینگ بای تروفایاخ یک شهرستان در اتریش است که در تروفایخ واقع شدهاست. هافنینگ بای تروفایاخ ۷۶٫۳۴ کیلومتر مربع مساحت دارد ۶۸۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای اتریش
منابع
پیوند به بیرون
شهرها و شهرکها در اشتایرمارک | ناگرکویل شهری با جمعیت ۲۱۸٫۷۳۸ نفر در ایالت تامیل نادو در کشور هند است.
جستارهای وابسته
هند
فهرست شهرهای هند
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
شهرها و شهرکها در بخش کانیاکوماری | هافرن دیفردوی () شرکت برق بریتانیایی است، که در سال ۱۹۹۷ تأسیس شد.
منابع
اقتصاد اجتماعی
شرکتهای آب بریتانیا
شرکتهای ولز | گونجان ساکسنا: دختر کارگیل () یک فیلم درام بیوگرافی هندی به زبان هندی به کارگردانی کارگردان تازهکار شاران شارما است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. پانکاج تریپاتی و انگاد بدی از جمله بازیگران این فیلم هستند. داستان این فیلم روایت زندگی گونجان ساکسنا اولین زن به همراه سریفیا راجان خلبان نیروی هوایی هند و اولین خلبان زن نیروی هوایی هند در جنگ با همراهی سریفیا راجان است. فیلمبرداری این فیلم در تاریخ ۲۰ فوریه ۲۰۱۹ در لکهنو آغاز شد.
منابع
فیلمهای اصلی نتفلیکس به زبان هندی
فیلمهای اصلی نتفلیکس
فیلمهای تعلیقشده به علت دنیاگیری کووید–۱۹
فیلمهای درام جنگی دهه ۲۰۲۰ (میلادی)
فیلمهای درام زندگینامهای دهه ۲۰۲۰ (میلادی)
فیلمهای درباره زنان در هند
فیلمهای فیلمبرداریشده در لکهنو
فیلمهای هندی
فیلمهای هندیزبان دهه ۲۰۲۰ (میلادی)
فیلمهای هوانوردی هند | هوگیس یک شهرداری در مجارستان است که در ناحیه تاماشی واقع شدهاست. هودیس ۳۷٫۱ کیلومتر مربع مساحت و ۲٬۸۹۵ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای مجارستان
منابع
پیوند به بیرون
مناطق مسکونی در تولنا |
5f43f7ab-aa80-40f6-9614-396e8e09b05a | تئاتر | در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند. | داستان قهرمان بزرگ نوشته کیست؟ | false | {
"answer_start": [
653
],
"text": [
"بهاوا بوتی"
]
} | دهستان قائن دهستانی در بخش مرکزی شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی ایران است.
منابع
دهستانهای شهرستان قائنات | قلعه ماتسوشیرو () یک قلعه ژاپنی است که در ناگانو در شمال استان ناگانو واقع شده است.
منابع
پیوند به بیرون
خاندان سانادا
صد قلعه برتر ژاپن
قلعهها در استان ناگانو
ناگانو | سباسه بهطور کلی به درمان (دارویی) توسط پزشک نیاز ندارند. با این حال، اگر آنها به رشد خود ادامه دهند، ممکن است زشت،دردناک و عفونی شوند.
درمان جراحی
برداشتن کیست سباسه از طریق جراحی یک روش ساده برای درمان کامل کیست و محتویات آن است.
سه روش شایع برای درمان جراحی کیستهای سباسه وجود دارد: جراحی سنتی با برش بزرگ، جراحی از طریق برش کوچک و برداشتن کیست بطریق پانچ بیوپسی.
روش جراحی سرپایی متداول برای برداشتن کیست، بیحس کردن اطراف کیست با بیحسی موضعی و سپس استفاده از چاقوی جراحی برای بازکردن کیست با یک برش در مرکز آن یا دو برش بیضی شکل در طرفین کیست است. در صورتی که کیست کوچک باشد میشود آن را در وسط سوراخ کرد. شخصی که عمل جراحی را انجام میدهد با فشار محتویات کیست را خارج میکند، سپس با استفاده از قیچی کند (پنس جراحی) یا وسیله دیگری محل برش را کاملاً باز نگه میدارد و به کمک انگشتانش یا پنس دیواره کیست را بهطور کامل و یکسره خارج میکند. اگر دیواره کیست به صورت یک تکه برداشته شود، «میزان بهبودی» صد در صد است. در صورتی که دیواره به بافتهای اطراف چسبیده باشد یا تکهتکه شده و بهطور کامل قابل برداشت نباشد جراح ممکن است از کورتاژ (خراشیدن) برای از بین بردن باقی ماندههای دیواره کیست استفاده کند، همچنین جراح ممکن است از روش کوتر کردن (سوزاندن به کمک چاقوی الکتریکی) برای از بین بردن دیوراه باقی مانده کیست سباسه استفاده کند. در صورتی که دیواره کیست سباسه بهطور کامل برداشته نشود امکان عود مجدد کیست وجود دارد. در هر صورت محل برش جراحی ضد عفونی میشود و در صورت لزوم، پوست بخیه میشود. به احتمال زیاد جوشگاه ناشی از جراحی باقی میماند.
اگر کیست سباسه عفونی شده باشد بیمار ممکن است قبل یا بعد از برداشتن آن به کمک جراحی به آنتیبیوتیک خوراکی یا درمانهای دیگر (مانند داروی ضد التهاب) نیاز داشته باشد. اگر کیست محتوی چرک باشد، باید کیست برش داده شده و محتویات چرکی آن تخلیه شده سپس دیوراه کیست بهطور کامل برداشته شده و بیمار با پوشش مناسب آنتیبیوتیک مرخص شود.
روشی شامل تخلیه کیست، به جای برداشتن کامل آن، نیز پیشنهاد شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
بررسی اجمالی در مرکز پزشکی دانشگاه مریلند
خالها و نئوپلاسمها و کیستهای پوستی | و ترمیم ناقص جراحی پس از اپیزیوتومی در زیر سطح پوششی به دام افتادهاست.
کیست مجرای گارتنر از بقایای بافتی کوچکی از مجرای مزونفریک ایجاد میشود. علائم آن عبارتند از: عفونت، اختلال عملکرد مثانه، درد شکمی، ترشحات واژن، و بیاختیاری ادرار. این کیست در بیشتر مواقع آنچنان بزرگ است که ممکن است باعث بیاختیاری ادرار شود، اما برداشتن آن با جراحی، معمولاً درمان قطعی است و احتمال عود آن بعید است. تشخیص کیست مجرای گارتن توسط سونوگرافی تأیید میشود. ارزیابی با بیوپسی دقیقترین تشخیص را ارائه میدهد. این کیست دارای جدارهای از بافت پوششی است که از بافت پوششی سنگفرشی تا بافت پوششی انتقالی ترشحکنندهٔ موسین را در بر میگیرد.
گاهی نیز عفونت انگلی باعث ایجاد کیست واژن میشود.
علائم و نشانهها
در بیشتر موارد، علائم بسیار اندک است یا اصلاً وجود ندارند. برخی از زنان ممکن است فشار واژن، احساس ناراحتی، تورم، رابطه جنسی دردناک یا خونریزی را تجربه کنند. کیستها همچنین میتوانند نسبت به لمس حساس و دردناک باشند.
تشخیص
تشخیص کیستها با استفاده از سونوگرافی، سیتیاسکن، سیستورتروگرام دفع ادرار و امآرآی امکانپذیر میکند. یافتههای سونوگرافی ممکن است شامل مشاهده حاشیههای صاف یک ساختار پر از مایع باشد. کیستهای واژن شبیه سایر ساختارهایی هستند که از واژن بیرون زدهاند مانند فتق راستروده و فتق مثانه. ارزیابی بافتشناسی برای تعیین نوع خاص کیست مورد نیاز است. کیستهای واژن اغلب هنگام معاینه معمولی لگن یا پاپ اسمیر کشف میشوند. کیستها نیز توسط معاینه دو دستی کشف میشوند. ساختارهای دیگری که شبیه کیستهای واژن هستند، تومورهای بافت همبند، هماتوکولپوس و آترزی پرده بکارت هستند. فقدان شیارهای واژن بر روی بفت پوشانندهٔ کیست، نشانهای از وجود آنهاست.
درمان
بسیاری از کیستها رشد نمیکنند و کوچک میمانند و تحت نظر پزشک به دقت پیگیری میشوند تا خودبهخود برطرف شوند. گاهی جراحی و/یا تخلیه کیست برای برداشتن آن انجام میشود. درمان پس از برداشتن کیست توسط جراحی با پیگیریهای برنامهریزیشده توسط پزشک که بهدنبال کشف هرگونه تغییر در کیست است، ادامه مییابد. کیستهای غده بارتولین اغلب نیاز به تخلیه دارند. گاهی برای درمان آنها نیز آنتیبیوتیک تجویز میشود. درمان این کیستها معمولاً شامل آسپیراسیون، روش مارپیوالیزاسیون (کیسهسازی) و از دیروفینگ است. هنگامی که کیستها درمان میشوند، عوارض کمی هستند. کیستهای واژن به ندرت عود میکنند. هنگامی که با جراحی برداشته میشود، کیستها معمولاً بر نمیگردند. در برخی موارد ممکن است کیست بارتولین ایجاد شود و نیاز به درمان بیشتری باشد. در بیشتر موارد، هیچ عارضهای از خود کیست وجود ندارد؛ اما جراحی آن با خطر کمی از عوارض همراه است. خطر بستگی به محل قرار گرفتن کیست دارد.
جستارهای وابسته
کیست نابوتین
کیست پارااورین
فهرست تومورهای واژن
ناهنجاریهای واژن
منابع
بیماریهای تناسلی زنان
دستگاه تولیدمثل زنانه در انسان
زنان و تمایلات جنسی
سلامت زنان
کیست
واژن | دهستان نیمبلوک دهستانی در بخش نیمبلوک شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی ایران است.
منابع
دهستانهای شهرستان قائنات
شهرستان قائنات | کیست کلیوی یک کیسه پر از مایع است که بر روی کلیه یا درون آن تشکیل میشود.
در برخی موارد، کیستهای کلیه با اختلالات جدی همراه است که ممکن است سبب اختلال عملکرد کلیه گردد. اما معمولاً کیستهای کلیه نوعی کیست غیر سرطانی هستند؛ و بر اساس طبقهبندی بوسنیاک انواع مختلفی وجود دارد. اکثر آن ها کیستهای خوشخیم و ساده هستند که میتوانند تحت کنترل قرار گیرند و به آنها مداخله نشود. با این حال، بعضی از آنها سرطانی هستند یا به سرطان مشکوک هستند و معمولاً در یک عمل جراحی به نام نفرکتومی برداشته میشوند.
کیستهای کلیوی زیادی در بیماریهای کلیوی دیده میشود که شامل بیماری کلیه پلی کیستیک و کلیه اسفنجی مدولاری است.
طبقهبندی
کیست کلیه با استفاده از سیستم طبقهبندی بوسنیاک توسط ریسک بدخیمی طبقهبندی میشود. این سیستم توسط مورتون بوسنیاک، عضو هیئت علمی مرکز پزشکی لانگون دانشگاه نیویورک در شهر نیویورک ایجاد شدهاست.
طبقهبندی بوسنیاک کیست کلیه را به پنج گروه طبقهبندی میکند.
دسته اول
کیست ساده خوشخیم با دیواره نازک و بدون سپتا، کلسیفیکاسیون یا اجزای جامد، و تراکم ۰–۲۰ هاونسفیلد (HU) (تقریباً برابر با آب) دارد. در چنین مواردی، یک سی تی اسکن بدون کنتراست وریدی برای طبقهبندی کافی است. با این وجود، اگر یک CT کنتراست انجام شود، یک کیست دسته اول نباید پیشرفت قابل توجهی را نشان دهد، که میتواند به عنوان افزایش کمتر از ۱۰ HU در نظر گرفته شود.
عوامل ایجادکننده
نوع ارثی آن که اتوزومال میباشد و کیست کلیه جوانان نامیده میشود و ۹۰ درصد، از این نوع کیست هستند. فردی که پدر یا مادر وی مبتلا به بیماری کیست کلیه باشد، ۵۰ درصد شانس ابتلا به این نوع کیست را خواهد داشت. معمولاً علائم در ۳۰ یا ۴۰ سالگی خود را نشان میدهد.
نشانهها
کیستهای کلیه معمولاً علامتی ندارند. در برخی موارد، به دلیل فشار کیستهای بزرگ بر روی اندامهای دیگر، ممکن است بیمار دردی بین دندهها و لگن خود احساس کند. گاهی کیست کلیه ممکن است عفونی شده و باعث تب، درد و حساسیت به لمس شدن ناحیه کلیه گردد.
بسیاری از افراد مبتلا به کیست کلیه، سالها ممکن است بدون علامت باشند. کیست باید به حدی بزرگ شود که باعث علائم زیر شوند.
درد و حساسیت در شکم
خون در ادرار
تکرر ادرار
درد پهلوها
سنگ کلیه
درد یا احساس سنگینی در پشت
خستگی
درد مفاصل
فشارخون
عفونت کلیه
تشخیص
کیست پیشرفته میتواند بیشتر با سونوگرافی داپلر مورد ارزیابی قرار گیرد، و برای طبقهبندی بوسنیاک و پیگیری کیستهای پیچیده، از اولتراسوند تقویت شده با کنتراست (CEUS) یا CT کنتراست استفاده میشود.
سونوگرافی
سونوگرافی شکم میتواند تصاویری را از کل دستگاه ادراری ارائه دهد. با استفاده از این تصاویر میتوان کیستهای بیضرر را از مشکلات دیگر کلیه تشخیص داد.
سیتیاسکن
تصاویر سیتیاسکن میتواند وجود کیست و تومور را در کلیه نشان دهد.
ام.آر. آی
تصاویر ام.آر. آی نیز مانند سیتیاسکن میتواند وجود کیست و تومور را در کلیه نشان دهد.
همهگیرشناسی
تا ۲۷ درصد از افراد بالاتر از ۵۰ سال ممکن است کیست ساده کلیوی داشته باشند که علامتی ایجاد نمیکند.
جستارهای وابسته
سرطان کلیه
منابع
پیوند به بیرون
بیماریهای کلیه
ویکیسازی رباتیک | کیست پارااوارین (به انگلیسی: Paraovarian cyst) یا پاراتوبال کیست کپسول مانند پر از مایع با پوشش اپیتلیوم در آدنکس مجاور لوله رحمی و تخمدان می باشد. این کیست ها در تمام گروه های سنی زنان گزارش شده است، اما به نظر می رسد بیشتر در دهه های سوم تا پنجم زندگی اتفاق می افتد.
پاتولوژی
وقتی جنین شکل میگیرد، یک ساختار به نام مجرای ولفی در ناحیه تناسلی خود دارند. این ناحیه از جنین محل تشکیل اندام های جنسی مردانه در جنس پسر است. اگر جنین دختر باشد اندام های جنسی زنانه تشکیل شده و مجرا کوچک می شود و کاملاً از بین می رود. گاهی اوقات، باقی مانده های مجرا همچان باقی می ماند و از بین نمیرود و بعد از بلوغ و در سنین باروری و یائسگی به کیست های پارااوارین تبدیل می شوند.
علائم
اگر کیست ها رشدی نداشته باشند و اندازه آن ها تغییر نکند علامتی هم ایجاد نمیکنند. به همین دلیل معمولاً بصورت تصادفی هنگام معاینه لگنی و یا لاپاراتومی تشخیص داده می شوند. در صورتی که این کیست ها بزرگ شده و بر اثر فشار یا ضربه دچار پارگی بشوند علائمی مانند درد در شکم و لگن ایجاد می کنند.
نحوه تشخیص
بیشتر این کیست ها کوچک و بدون علامت هستند. اندازه های معمول گزارش شده، 1 تا 8 سانتی متر است. ممکن است این کیست ها بطور تصادفی در جراحی های رحمی یا هنگام سونوگرافی تشخیص داده شوند. کیست هایی با قطر 20 سانتی متر یا بیشتر هم با ایجاد علائم و فشار در پایین شکم مشخص میشوند. اگر کیست بزرگ باشد برای جلوگیری از آسیب تخمدان، نیاز به جراحی دارد.
بدخیمی
این کیست اغلب خوش خیم است و در موارد نادر می تواند باعث تومورهای بدخیم در تخمدان شود. کیست ها اگر کوچک باشند پزشک تنها اندازه کیست را در سونوگرفی دوره ای بررسی میکند اما در صورتی که اندازه آن ها بزرگ و همراه علائم باشد، تنها راه درمان جراحی و تخلیه کیست می باشد.
باروری
کیست های پارااوارین کوچک اثری در باروری ندارند، اما کیست های بزرگتر در صورت ایجاد پارگی یا پیچ خوردگی تخمدان ممکن است منجر به ناباروری شوند. در این شرایط کیست ها باید فوری خارج شود. اگر به موقع اقدام نشود، می تواند منجر به تخمدان برداری، سالپنژکتومی یا هر دو در آینده شود. خوشبختانه کیست های پارا اوارین معمولاً یک طرفه هستند، پس اگر تخمدان را هم درگیر کند تخمک گذاری و بارداری هنوز هم می تواند از طریق تخمدان دیگر انجام شده و بارداری اتفاق بیفتد.
منابع
بیماریهای غیرعفونی ناحیه تناسلی در زنان
پزشکی زنان
کیست | دهستان قره کهریز یکی از دهستانهای استان مرکزی است که در بخش قره کهریز شهرستان شازند واقع شده است.
منابع
دهستانهای شهرستان شازند | کیست سباسه اصطلاحی است که جهت نامگذاری یکی از دو گونه کیست اشاره شده در زیر به کار میرود:
کیستهای اپیدرموئید (کیستهای اپیدرمال یا کیستهای اینفندیبولار)
کیستهای پیلار
هیچکدام از دو نوع کیست یادشده از غدد سباسه منشأ نمیگیرند و هر دو نوع کیست فوق الذکر حاوی کراتین هستند، نه سبوم. کیستهای اپیدرموئید از بافت اپیدرم پوست و کیستهای پیلار از فولیکولهای مو سرچشمه میگیرند؛ بنابراین، از نظر فنی، آنها کیست سباسه نیستند. کیستهای سباسه «واقعی» که از غدد سباسه منشأ گرفته و حاوی سبوم میباشند نسبتاً نادر هستند. کیست سباسه واقعی در صورتی منفرد بودن به عنوان استئاتوسیستوما سیمپلکس یا در صورت تعدد، به عنوان استئاتوسیستوما مالتیپلکس شناخته میشوند.
متخصصان پزشکی پیشنهاد کردهاند که از اصطلاح کیست سباسه اجتناب شود زیرا میتواند گمراه کننده باشد. با این حال از اصطلاح کیست سباسه جهت نامگذاری کیستهای اپیدرموئید و کیستهای پیلار استفاده میشود.
علائم و نشانهها
پوست سر، گوشها، پشت، صورت و بالای بازو از مکانهای رایج کیست سباسه هستند، اگرچه کیستهای سباسه ممکن است در هر قسمت از بدن به جز کف دست و کف پا مشاهده شوند. کیستهای سباسه بیشتر در مناطق مو دار دیده میشوند، در صورتی که کیست به مدت طولانی وجود داشته باشد موهایی که سطح بالای کیست را میپوشاند میریزند. کیستهای سباسه بهطور معمول گرد هستند و سطح آنها در لمس صاف است، و در اندازههای متفاوت یافت میشوند.
آنها بهطور کلی تودههای متحرکی هستند که میتوانند از موارد زیر تشکیل شوند:
بافتهای فیبری و مایعات،
ماده ای چرب (کراتینوس) شبیه پنیر، در صورت وجود این ماده کیست را میتوان «کیست کراتین» نامید. این ماده دارای بوی خاصی شبیه بوی پنیر یا بوی پا است.
مایعی غلیظ، سروسانجینوس (حاوی چرک و خون).
ماهیت محتوای کیست سباسه و کپسول اطراف آن، بسته به اینکه کیست در گذشته عفونی شده باشد یا نه، متفاوت است.
با جراحی، معمولاً میتوان کیست را بهطور کامل جدا کرد. عفونت کیست که منجر به چرمی شدن کیست و چسبندگی کیست به بافت اطراف میشود، جراحی کیستهایی که سابقه عفونت دارند یا جراحی توسط جراح غیر ماهر ممکن است منجر به پارگی و باقی ماندن دیواره کیست در حین جراحی شود. اگر کیست سباسه بهطور کامل در هنگام جراحی برداشته شوددیگر عود نخواهد کرد. اگر بیمار زمینه ایجاد کیست را داشته باشد، ممکن است کیستهای بیشتری در همان ناحیه ایجاد شوند.
علل کیست سباسه
سطح بالای تستوسترون و استفاده از استروئیدهای آنابولیک آندروژنیک باعث ایجاد چنین کیستهایی میشود.
گزارش شدهاست که یک مورد از کیست سباسه توسط مگس پاشنه ایجاد شدهاست.
از علل ارثی کیست سباسه میتوان به سندرم گاردنر و سندرم خال سلول بازال اشاره کرد.
انواع کیست سباسه
کیست اپیدرموئید
کیست پیلار
حدود نود درصد از کیستهای سباسه نوع پیلار در پوست سر دیده میشوند، ده درصد دیگر گاهی در صورت، تنه و اندامها دیده میشوند. کیستهای پیلار در زنان شیوع بیشتری دارند و تمایل به ایجاد این کیستها اغلب به صورت اتوزوم غالب به ارث میرسد. در بیشتر موارد، چندین کیست سباسه پیلار بهطور همزمان ظاهر میشود.
درمان
کیستهای سباسه بهطور کلی به درمان (دارویی) توسط پزشک نیاز ندارند. با این حال، اگر آنها به رشد خود ادامه دهند، ممکن است زشت،دردناک و عفونی شوند.
درمان جراحی
برداشتن کیست سباسه از طریق | اعلام کردند که دستگاه قضایی ایران با کمبود کارشناس جعل الکترونیکی مواجه میباشد و اعلام کردهاند که این موضوع مشکلات زیادی برای دستگاه قضایی ایجاد کردهاست در ایران بررسی پروندههای جعل الکترونیکی به کارشناسان نرمافزار ارجاع میشود.
منابع
قوانین ایران |
0f75b4f6-8111-46b7-8dd8-40504de754c4 | تئاتر | در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط گردید. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند. | هندیان به چه چیزی توجه زیادی نشان نمیدادند؟ | false | {
"answer_start": [
111
],
"text": [
"واقع نگاری و ضبط تاریخ"
]
} | نقد انواع مختلفی دارد. این انواع الزاماً مرزهای روشنی ندارند و خیلی از اوقات همپوشانی دارند.
نقد منفی
نقد منفی یعنی اعلام اعتراض به چیزی، فقط با این هدف که نشان دهیم، آنچیز اشتباه، نادرست، غلط، بیمعنا، مورد اعتراض یا بدنام است. این نوع نقد عموماً غیرقابل قبول بودن چیزی را بیان میکند. همچنین نقد منفی اغلب ، معادل با «حملهی شخصی» تفسیر میشود. ممکن است هدف نقد منفی حملهی شخصی نباشد، ولی اینگونه تفسیر یا دیده شود.
نقد منفی ممکن است باعث شود، افراد مورد نقد احساس مورد هجوم قرار گرفتن یا توهین شدن داشته باشند، در نتیجه نقد را جدی نگیرند یا نسبت به آن عکسالعمل بدی نشان دهند. که اغلب بیشتر به این مربوط است که چه مقدار نقد منفی وجود دارد و چقدر نقد یکهو منتقل شده است. افراد میتوانند مقداری نقد منفی را تحمل کنند، اما ممکن است نتوانند، مقدار زیادی نقد منفی را تحمل کنند، حداقل همهاش را نمیتوانند یکجا تحمل کنند.
مشکل نقد منفی اغلب این است که به افراد میگوید چه کاری را نمیتوانند یا نباید انجام دهند یا به چه چیزی نباید باور داشته باشند، به جای اینکه به آنها بگوید، چه کاری را میتوانند، یا بهتر است انجام دهند(اینکه چه امکانات و گزینههایی در دسترس هستند). در نتیجه این نوع نقد میتوانند، به جای توانمندسازی افراد، آنها را ناتوان کند. آنها ممکن است به نقد منفی اینگونه پاسخ دهند: «اینها همه خوب است ولی من نمیتوان بر این اساس کاری انجام دهم.» یا ممکن است بگویند: «خوب که که چی؟»
به اینحال گاهی ممکن است نقد منفی خیلی لازم باشد، مثلاً برای جلوگیری از یکسری کنش که برای افراد، آسیبزا باشد. یا شرایطی که در آن اگر افراد از ابراز نقد منفی بترسند، مشکلات موجود خیلی بدتر شوند.
وجه مثبت نقد منفی این است که میتواند محدودیتهای یک دیدگاه(کنش یا موقعیت) را برای ما روشن کند تا واقعگراتر باشیم. گاهی لازم است به بعضی شرایط «نه» بگوییم(و روشن کنیم، چرا «نه»، «نه» است).
در دنیای امروزی، نقد منفی، برچسب «منفی بودن» (یا منفیبافی) میخورد، و افرادی که نقد منفی میکنند، ممکن است مورد سوء استفاده قرار بگیرند. به همین دلیل، اینروزها بیشتر افراد به جای ابراز نقد منفی، ترجیح میدهند ساکت بمانند، یا به مسائل اطراف توجهی نشان ندهند، یا از صحنه غایب شوند.
نقد سازنده
نقد سازنده میخواهد نشان دهد که میتوان مقصود یا هدف یک کار را با یک رویکرد جایگزین بهتر برآورده کرد. در این حالت، نقد کردن الزاماً به معنای «اشتباه شمردن» نیست و هدف یک کار مورد احترام است، بلکه اعلام میشود که همان هدف را میتوان از یک راه دیگر، به شکلی بهتر به دست آورد. نقدهای سازنده عموماً به شکل پیشنهادهایی برای بهبود هستند، مثل اینکه چطور میتوان کارها را طوری انجام داد که بهتر و بیشتر مورد قبول باشد. این نوع نقد توجه را به این سمت جلب میکنند که «چطور یک مشکل مشخص را میتوان حل کرد»، یا اینکه «چطور میتوان آن را بهتر حل کرد».
نقد منفی و نقد سازنده، هردو استفادههای خاص خودشان را دارند، ولی معمولاً، برای یک نقد خوب، تلفیق این دو لازم است. همچنین گفته میشود که وقتی ایرادی در کاری پیدا میکنید، بهتر است که | فن بین (؛ زادهٔ ) ژیمناست هنری اهل چین بود.
منابع
افراد زنده
اهالی پینگدینگشان
برندگان مدال المپیک در ژیمناستیک
برندگان مدال برنز المپیک اهل چین
برندگان مدال نقره المپیک اهل چین
برندگان مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۹۶
زادگان ۱۹۷۴ (میلادی)
ژیمناستهای بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۹۶
ژیمناستهای بازیهای المپیک جمهوری خلق چین
ژیمناستهای هنری مرد اهل چین
مدالآوران در مسابقات جهانی ژیمناستیک هنری | توزیع توجه فضایی مطرح شدهاست، منجر شدهاست.
استعاره نورافکن
با توجه به استعاره «نقطه کانونی»، کانون توجه مشابه بایک پرتو نورافکن است. نورافکن سیار به یک موقعیت مکانی هدایت میشود و ترجیحاً همه چیز در داخل پرتو مورد توجه و پردازش قرار میگیرد، در حالی که به اطلاعات بیرون از پرتو توجهی نمیشود. این بدین معناست که تمرکز توجه دیداری به یک اندازهٔ فضایی محدود است و به سمت پردازش دیگر نواحی در زمینهٔ دیداری میرود.
استعاره عدسی زوم
تحقیقات نشان میدهد که توجه متمرکز در اندازههای متغیر است. اریکسون و سنت جیمز استعاره زوم لنز را پیشنهاد دادند، که جایگزینی برای استعاره نورافکن است و ماهیت متغیر از توجه را در نظر میگیرد. این، توزیع توجه به یک لنز بزرگنمایی که میتواند تمرکز توجه را محدود یا گسترش دهد را به حسای میآورد. این، یافتههایی که نشان میدهد توجه را میتوان در هر یک از مناطق وسیعی از زمینه بصری توزیع کرد و همچنین در حالت متمرکز عمل میکند، پشتیبانی میکند. در حمایت از این قیاس، تحقیقات نشان دادهاست که بین اندازه تمرکز توجه و کارایی پردازش درون مرزهای یک لنز زوم رابطه معکوس وجود دارد.
مدل گرادیان
مدل گرادیان یک نظریه جایگزین در توزیع توجه فضایی است. این مدل پیشنهاد میکند که منابع توجه در یک الگو گرادیان قرار بگیرند، با منابعی که متمرکز در کانون تمرکز و منابع بهطور مداوم به دور از مرکز کاهش مییابد. داونینگ تحقیقاتی را با استفاده از سازگاری پارادایمی که توسط پوسنر انجام میشود انجام داد که این مدل را پشتیبانی میکند. هدف میتواند در ۱۲ مکان بالقوه، نشان داده شده توسط جعبه، ظاهر شود. نتایج نشان داد که تسهیل توجه بیشترین موقعیت را دارد و به تدریج با فاصله از محل سکونت کاهش مییابد. با این حال، تمام تحقیقات از مدل گرادیان پشتیبانی نمیکند. به عنوان مثال، هیوز و زیمبا یک آزمایش مشابه انجام دادند، که یک توزیع گسترده آرایه بصری استفاده کردند و از جعبهها برای نشان دادن موقعیت بالقوه هدف استفاده نکردند. شواهدی از اثرات گرادیان وجود ندارد، زیرا پاسخ زمانی سریع تر بود که نشانهها و هدفها در همان همیفیلد و پاسخهای کندتر زمانی که آنها در همیفیلدهای مختلف بودند. جعبهها نقش مهمی در توجه به عنوان یک آزمایش یک بعدی داشتند، جعبهها را استفاده کردند و در نتیجه یک الگوی گرادیانت را یافتند. بنابراین، فرض میشود اندازه گرادیان میتواند مطابق با شرایط تنظیم شود. اگر یک صفحه نمایش خالی وجود داشته باشد، میتوان یک گرادیان گستردهتر به دست آورد، زیرا توجه میتواند گسترش یابد و تنها توسط مرزهای همیفیلد محدود میشود.
تقسیم توجه فضایی
در بررسی توجه فضایی دیداری این بحث به میان آمدهاست که آیا امکان تقسیم توجه در حوزههای مختلف در زمینهٔ دیداری وجود دارد. گزارشهای «نورافکن» و «عدسی زوم» بر این فرض هستند که توجه از تمرکز تک محور استفاده میکند؛ بنابراین، توجه فضایی تنها میتواند به مناطق مجاور در زمینه دیداری اختصاص داده شود و در نتیجه نمیتواند تقسیم شود. این فرضیه با آزمایشی پشتیبانی میشد که پارادایم نشانه دهی فضایی را با استفاده از دو نشانه، یک نشانهٔ اولیه و یک نشانهٔ ثانویه، تغییر داد. متوجه شدیم که نشانهٔ ثانویه تنها در توجه تمرکزی زمانی که موقعیت | خود استفاده میکرد.
هما
پرندهٔ هما یک موجود افسانهای و خیالی از قصههای صوفی است. این پرنده هرگز فرود نمیآید و تمام عمرش را در آسمان سپری میکند. این پرنده در فاصلهٔ بسیار زیادی از زمین پرواز میکند، به طوری که دیدن آن با استفاده از چشم انسان غیرممکن است. هما به عنوان پرندهٔ شانس و سعادت نیز نامیده میشود و موجودی مهربان و نماد شادی است. با توجه به افسانههای صوفی، هنگامی که انسان نگاهی اجمالی به هما و حتی سایهٔ آن داشته باشد، در باقی زندگی خوشبختی همراه او خواهد بود.
عنایت خان از مؤسسین صوفیگری، ابعاد معنوی این پرنده را به تصویر میکشد. یه گفتهٔ او، بعد روحانی این پرنده نمایانگر به اوج رسیدن یک تفکر است، اوجی که تمام مرزها را در هم میشکند. «هما» به زبان فارسی به معنای پرنده افسانهای است. در زمانهای قدیم اعتقاد بر این بود که اگر این موجود افسانهای روی سر یک فرد بنشیند، خوششانسی به آن فرد روی میآورد و او پادشاه میشود. در کلمهٔ هما، دو بخش وجود دارد هو به معنای روح و کلمهٔ “ماً یک کلمهٔ عربی که به معنای آب است.
در سنتهای قدیم اعتقاد بر این بود که زرتشت از درخت هما متولد شد چرا که آیهای از کتاب مقدس میگوید: «به غیر از مردی که از آب و روح متولد شدهاست، هیچکس نمیتواند به پادشاهی خداوند وارد شود».
در برخی از نسخههای تغییر یافته، پرندهٔ هما شبیه ققنوس است. این پرنده پس از گذشت چند صد سال، خود را در آتش میسوزاند و از خاکستر خود دوباره متولد میشود. این پرنده همچنین به عنوان مرغ بهشت نامیده میشود. هما شامل ویژگیهای فیزیکی هم مرد و هم زن در یک بدن است و یک بال و یک پا دارد. چنانچه افسانهها توضیح میدهند، گرفتن پرندهٔ هما غیرممکن است. با توجه به مذهب صوفی، پرندهٔ هما را نمیتوان زنده اسیر کرد و فردی که آن را میکشد، در عرض چهل روز میمیرد.
طبیعت
خلیج فارس
البرز
کوه دماوند
دماوند کوه بلندترین قله در ایران و سراسر خاورمیانه است. دماوند یک آتشفشان فعال است و در اسطورههای ایرانی و داستانهای قومی بسیار نمایان است. این کوه به عنوان یک نماد پایداری ایران در برابر حکومتهای بیگانه در نظر گرفته میشود. کوه دماوند در قسمت پشت اسکناس ۱۰۰۰۰ ریالی چاپ شدهاست.
جانوران
پرندگان
گل ملی
در منابع از چند گل و گیاه به عنوان گل ملی ایران نام برده شدهاست. گلهای ملی ایران نیلوفر آبی، سرو ناز یکی از انواع رز و لاله هستند.
نیلوفر آبی
نیلوفر یا لوتوس در اساطیر کهن ایرانی گل ناهید بهشمار میرفته، و ناهید تصور اصلی مادینهٔ هستی در روایات دینی ایران قدیم بودهاست که از جهاتی با معتقدات هندیان باستان مشابه است. سابقهٔ کهن و اساطیری نیلوفر در نزد ایرانیان و هندیان به حدی است که آثار نیلوفر ۸ و ۱۲ و حتی ۱۰۰۰ برگ را در معماری و آثار باستانی این دو قوم به وضوح میتوان دید. در روایات کهن ایرانی گل نیلوفر آبی را جای نگهداری تخمه یا فر زرتشت که در آب نگهداری میشد، میدانستند. این نظریه نیز وجود دارد که در تصویر صحنهٔ زایش مهر آن چیزی که مانند میوهٔ کاج به نظر میرسد در واقع غنچهٔ نیلوفر | چایتانیا تامانه (؛ زادهٔ ) نویسنده، تهیهکننده، کارگردان اهل هند است.
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۸۷ (میلادی)
کارگردانان فیلم اهل بمبئی | کرچکهندیان نام یک تبار از زیرخانواده کرچکهندیواران است.
منابع
پیوند به بیرون
کرچکهندیان | ژو چیوروی (؛ زادهٔ ) ژیمناست هنری اهل چین بود.
منابع
افراد زنده
برندگان مدال المپیک در ژیمناستیک
برندگان مدال برنز المپیک اهل چین
برندگان مدالهای المپیک تابستانی ۱۹۸۴
زادگان ۱۹۶۷ (میلادی)
ژیمناستهای بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۸۴
ژیمناستهای بازیهای المپیک جمهوری خلق چین
ژیمناستهای هنری زن اهل چین | هووانگ هویدان ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
اهالی لیوژو
زادگان ۱۹۹۶ (میلادی)
ژیمناستها در بازیهای آسیایی ۲۰۱۴
ژیمناستهای قهرمان جهان
ژیمناستهای هنری زن اهل چین
مدالآوران بازیهای آسیایی در ژیمناستیک
مدالآوران در بازیهای آسیایی ۲۰۱۴
مدالآوران در مسابقات جهانی ژیمناستیک هنری
مدالآوران نقره بازیهای آسیایی اهل چین
مدالآوران طلا بازیهای آسیایی اهل چین | ظفرنامه کتابی است با درون مایه اخلاقی که در پیش از اسلام و ابتدا به زبان پهلوی نوشته شده است. برگردان آن به فارسی را به ابن سینا پیوند دادهاند ولی در این باره اختلاف نظر وجود دارد. موضوع کتاب، رفتار درست و منش نیک است و به شیوه پرسش و پاسخ نگاشته شدهاست. این گفتگو میان بزرگمهر و انوشیروان انجام میشود و نویسنده گویا نوشتهای پهلوی را که نخست به عربی برگردانده شده، از عربی به زبان فارسی ترجمه کردهاست. فردوسی در بخش هایی از شاهنامه به این مکالمه ها که مضامین آن شباهت زیادی به ظفرنامه دارد پرداخته است.
درونمایه کتاب
بخشهایی از کتاب برای آشنایی با چشمانداز درونمایه آن در اینجا بازگو میشود:
پرسش: چه کاری در جوانی و چه کاری در پیری بهتر است؟
پاسخ: در جوانی، دانش آموختن و در پیری به کار بستن.
پرسش: چه گفته راستی است که مایه خواری گوینده آن میشود؟
پاسخ: خود را ستودن.
پرسش: ارزش جوان به چیست و ارزش پیر به چه؟
پاسخ: ارزش جوان به شرم و دلاوری و ارزش پیر به دانش و بردباری.
پرسش: بخشندهترین انسان چه کسی است؟
پاسخ: کسی که هنگام بخشیدن شاد میشود.
پرسش: نیکی کردن بهتر است یا از بدی به دور بودن؟
پاسخ: از بدی به دور بودن، برتر از همه نیکیهاست.
پرسش: کدام کار خردمندان با ارزشتر است؟
پاسخ: بد را از بدی بازداشتن.
پرسش: آیا کار خوبی هست که دگرگون به زشتی گردد؟
پاسخ: بخشش با به رخ کشیدن.
پرسش: کدامیک از زشتی مردم زشتتر است؟
پاسخ: آن زشتی که بر خود کسی پوشیده باشد.
پرسش: چرا مردم دانش را از مردمان پست فرا نمیگیرند؟
پاسخ: چون هیچ پستی دانا و هیچ دانایی پست نمیگردد.
پرسش: چه چیزی مایه نابودی مردانگی میگردد؟
پاسخ: چهار چیز است: در پادشاهان، تنگچشمی؛ در دانشمندان، خودپسندی؛ در زنان، بیشرمی و در مردان، دروغگویی.
پرسش: چه چیزی مایه خوشنامی میشود؟
پاسخ: شتاب در کارهای خوب.
پرسش: با چه کسی رایزنی کنم که سرانجام بد نداشته باشد؟
پاسخ: با کسی که دارای سه ویژگی باشد: ۱- دین درست. ۲- دوستی مردمان خوب. ۳- دانش بسنده.
پرسش: چه کسی در جهان خوشبختتر است؟
پاسخ: کسی که رفتار خود را به بخشندگی و گفتار خود را به راستگویی بیاراید.
پرسش: از آموختن دانش چه بهرههایی برای مردمان است؟
پاسخ: اگر بزرگ باشی، نامدار میشوی؛ اگر تهیدست باشی، توانگر میگردی و اگر گمنام باشی، شناخته میشوی.
پرسش: آبادانی دنیا چگونه پدید آمدهاست؟
پاسخ: از اینکه خداوند در درون مردمان افزون خواهی و آز و ناآگاهی را نهادینه کردهاست.
پرسش: چه چیزی است که هر چه بیشتر باشد، باز هم بسیار نیست؟
پاسخ: ۱) انسان هر اندازه هم خردمند باشد باز از رایزنی بینیاز نیست. ۲) رزمنده هر اندازه هم نیرومند باشد باز از شگرد جنگی بینیاز نمیگردد. ۳) انسان پارسا هر اندازه هم پرهیزگار باشد باز از پرستش بینیاز نمیگردد.
پرسش: آیا به جز از خوردن، چیز دیگری هم مایه تندرستی میگردد؟
پاسخ: شش چیز است: ۱- پوشاک نرم. ۲- دیدار نیکو. ۳- همنشینی بزرگان. ۴- نیکی دیدن از دوستان. ۵- گرمابه معتدل. ۶- بوی خوش.
جستارهای وابسته
پورسینا
مینوی خرد
درخت آسوری
منابع
https://wikinoor.ir/ظفرنامه
آثار ابن سینا
ادبیات ایران
کتابهای ایرانی
کتابهای دهه | تائو جیالی فضانورد اهل کشور چین است که در ۱۹۸۷ میلادی در چنگدو زاده شد.
جستارهای وابسته
فهرست فضانوردان
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۸۷ (میلادی)
هوانوردان اهل چین
هوانوردان زن
هوانوردان زن اهل چین
زادگان ۱۹۸۶ (میلادی) |
eecb2418-3bfa-456b-95e3-d1ff4f319ad7 | اینستاگرام | اینستاگرام یا اینستاگرم (به انگلیسی: Instagram) شبکه اجتماعی همرسانی عکس و ویدئو است که کوین سیستروم و مایک کرایگر آن را بنیان نهادند و هماکنون شرکت فیسبوک مالکیت آن را برعهده دارد. این نرمافزار این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، تامبلر و فلیکر همرسانی کنند. کاربران همچنین میتوانند از فیلترهای دیجیتال برای تصاویرشان استفاده کنند. محدودیت همرسانی ویدئو در اینستاگرام ۶۰ ثانیه است.اینستاگرام یک نرمافزار مالکیتی است و برای آیاواس، اندروید و مایکروسافت ویندوز در دسترس است. دنبالشدهترین مرد در اینستاگرام کریستیانو رونالدو ورزشکار و دنبالشدهترین زن نیز آریانا گرانده خواننده است. تخممرغ اینستاگرام نیز بیشترین لایک را در این شبکه اجتماعی به دست آوردهاست. دیگر افرادی که بیشترین دنبالکننده را در اینستاگرام دارند: سلنا گومز، دوئین جانسون، کایلی جنر، کیم کارداشیان، لیونل مسی و بیانسه هستند. | همرسانی ویدئو در اینستاگرام چندثانیه است؟ | false | {
"answer_start": [
450
],
"text": [
"۶۰"
]
} | اینستاگِرام یا اینستاگِرَم رسانه اجتماعی همرسانی عکس و ویدئو است که کوین سیستروم و مایک کرایگر آن را بنیان نهادند و هماکنون شرکت متا (با نام پیشین فیسبوک) مالکیت آن را بر عهده دارد. این نرمافزار این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، تامبلر و فلیکر همرسانی کنند. کاربران همچنین میتوانند از فیلترهای دیجیتال برای تصاویرشان استفاده کنند. محدودیت همرسانی ویدئو در اینستاگرام ۶۰ ثانیه است.
اینستاگرام یک نرمافزار مالکیتی است و برای آیاواس، اندروید و مایکروسافت ویندوز در دسترس است. دنبالشدهترین مرد در اینستاگرام کریستیانو رونالدو ورزشکار و دنبالشدهترین زن نیز سلنا گومز است. لیونل مسی نیز بیشترین لایک را در این رسانه اجتماعی به دست آوردهاست. دیگر افرادی که بیشترین دنبالکننده را در اینستاگرام دارند: لیونل مسی، آریانا گرانده، س، دوئین جانسون، کیم کارداشیان و بیانسه هستند.
در دههٔ ۲۰۱۰، اینستاگرام چهارمین نرمافزار پرهوادار موبایلی بودهاست. پس از کاهش کشمکشهای بایتدنس با آمریکا، تیکتاک بهعنوان رقیب اینستاگرام بیشتر مطرح گردید. همچنین در شهریور ۱۴۰۱ همراه با خیزش انقلابی ۱۴۰۱ اینستاگرام در ایران فیلتر شد.
فیلترینگ در ایران
پس از اعتراضات ۱۴۰۱ شهریور در اکثر نقاط ایران، دولت تصمیم گرفت دسترسی کاربران به اینستاگرام از طریق آیپی ایران را مسدود کند. پیشبینی شده در صورتی که این مسدودسازی ادامه داشته باشد، حدود دو میلیون کسب و کار در این پلتفرم نابود خواهند شد.
تاریخچه
پیدایش و رشد
اینستاگرام زمانی که کوین سیستروم و مایک کرایگر روی پروژه چندمنظوره اچتیامال۵ که Burbn نام داشت و در واقع مربوط به عکاسی با موبایل بود، در سان فرانسیسکو گسترش یافت. مایک کرایگر باور داشت که پروژه Burbn شبیه به برنامه فوراسکوئر است با این تفاوت که ویژگیهای بیشتری میتواند داشته باشد. سپس تمرکز پروژه Burbn برای اشتراکگذاری تصاویر ادامه یافت. واژه اینستاگرام ترکیبی از دو واژه Instant Camera و Telegram به معنی پیامرسانی فوری از راه عکس و دوربین است.
نخستین نسخه اینستاگرام در اکتبر ۲۰۱۰ راهاندازی شد. این سرویس به سرعت محبوبیت کسب کرد و به بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر تا آوریل ۲۰۱۲ و ۳۰۰ میلیون کاربر تا دسامبر ۲۰۱۴ رسید. اینستاگرام از راه اپ استور اپل، گوگل پلی و فروشگاه ویندوز فون قابل دسترسی است. پشتیبانی این نرمافزار کاربردی برای آیفون، آیپد، آیپاد تاچ و گوشیهای دارای سیستمعامل اندروید برقرار است. همچنین نرمافزار کاربردی شخص سوم اینستاگرام برای بلکبری ۱۰ و گوشیهای سیمبیان نوکیا در دسترس است.
بنابر ادعای شریل سندبرگ، عضو ارشد هیئت مدیره شرکت فیسبوک، بیش از ۲۵ میلیون شرکت اقتصادی در اینستاگرام صفحه مخصوص به خود را دارند که از این میان، ۲ میلیون اکانت متعلق به بازاریابان آنلاین است. در دهه ۲۰۱۰، اینستاگرام چهارمین نرمافزار پرهوادار موبایلی بودهاست.
ارائه نسخهها
در ششم ماه فوریه سال ۲۰۱۰ برای نخستین بار به صورت رسمی برنامه اینستاگرام برای سیستم عامل آیاواس در اپ استور منتشر شد. در تاریخ سوم ماه آوریل سال ۲۰۱۲ نسخه اندروید برنامه اینستاگرام منتشر شد و در کمتر از یک روز، بیش از یک میلیون بار بارگیری شد.
سرانجام در ماه نوامبر سال ۲۰۱۲، نسخه وب اینستاگرام منتشر شد و دسترسی افراد برای نسخه وب از راه مرورگر امکانپذیر شد. هرچند نسخه وب آن نسبت به نسخههای آیاواس و اندروید محدودیتهایی | در ماه نوامبر سال ۲۰۱۲، نسخه وب اینستاگرام منتشر شد و دسترسی افراد برای نسخه وب از راه مرورگر امکانپذیر شد. هرچند نسخه وب آن نسبت به نسخههای آیاواس و اندروید محدودیتهایی داشت.
در سال ۲۰۱۴ نیز نسخه ویندوز موبایل برنامه اینستاگرام به صورت همگانی منتشر شد.
خرید توسط فیسبوک
در مدت زمان بسیار کوتاهی این برنامه توانست سودآوری به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار آمریکا برای سرمایهگذاران داشته باشد. با رشد سریع و فراگیر این رسانه اجتماعی سرمایهگذاران بیشتری تمایل به سرمایهگذاری پیدا کردند. در تاریخ ششم ماه سپتامبر سال ۲۰۱۲، شرکت فیسبوک، برنامه اینستاگرام را به ارزش یک میلیارد دلار آمریکا (به صورت نقد و سهام) خریداری کرد.
در سال ۲۰۱۳ رشد اینستاگرام ۲۳٪ بود در حالی که فیسبوک به عنوان کمپانی مادر تنها ۳٪ رشد را تجربه کرد. گفته میشود اگر اینستاگرام همین رشد را حفظ کند، از فیسبوک بزرگتر خواهد شد. کوین سیستروم، از بنیانگذاران اینستاگرام و مدیرعامل شرکت فست، میگوید: این بزرگترین موجودیت در جهان خواهد بود.
پیشینه و تغییرات
از زمان انتشار تاکنون، این برنامه دو تغییر و به روزرسانی عمده و مهم داشتهاست که نخستین تغییر در ماه مارس سال ۲۰۱۴ به منظور کاهش اندازهٔ نسخه اندروید برنامه اینستاگرام به نصف و همچنین افزایش و بهبود کارایی و تقویت رابط کاربری انجام گرفت. دیگر تغییر مهم این برنامه در سال ۲۰۱۷، اضافه شدن «استوری» است که یک قابلیت کاربردی در این نرمافزار بهشمار میرود.
بعد از اضافه شدن قابلیت استوری و استقبال بسیار خوبی که کاربران از آن کردند، اینستاگرام تصمیم گرفت قابلیت جدید دیگری به نام «استوری زنده (لایو)» را به آن اضافه کند. این قابلیت ابتدا به صورت آزمایشی برای کاربران آمریکایی فعال شد و بعد از مدتی از حالت انحصاری و آزمایشی خارج شد تا تمام کاربران بتوانند از آن استفاده کنند. کاربر توسط این قابلیت میتواند به صورت زنده، از خود ویدیو تهیه کند و با دنبالکنندههای خود صحبت کند.
به روزرسانی دوم در ماه آوریل سال ۲۰۱۷ انجام شد. این تغییر شامل افزودن حالت آفلاین و اعمال تغییرات در این حالت بود. بدین معنی که به محض برخط شدن کاربر، همهٔ تغییرات و پردازشهای انجام شده در حالت آفلاین به صورت همگانی ثبت میشوند. برنامه اینستاگرام از آغاز تاکنون تغییرات فراوانی داشتهاست و به صورت پیوسته به روزرسانی میشود.
یکی از مشکلات اینستاگرام کوتاه بودن ویدئوها بود که در سال ۲۰۱۸ با ایجاد قابلیت IGTV این مشکل حل شد. به طوری که شما در پست خود ویدئوی حداکثر ۱ دقیقه یا مولتی ویدئو حداکثر ۱۰ دقیقه را بارگذاری میکنید و لینک به IGTV خود میدهید و ویدئو را بهطور کامل میتوانند مشاهده کنند. طی یک ماه اخیر شما میتوانید ویدئوی خود را به صورت Landscape بارگذاری کنید که در این حالت شما به صورت تمام صفحه میتوانید ویدئو را مشاهده کنید.
مستندساز و تاریخ طبیعیدان مشهور بریتانیایی سر دیوید اتنبرو ۹۴ ساله، ظرف ۴ ساعت و ۴۴ دقیقه پس از نخستین پست اینستاگرام خود رکورد زمانی رسیدن به یک میلیون دنبالکننده را که پیش از آن به هنرپیشه آمریکایی، جنیفر انیستون، تعلق داشت با تفاوت ۳۲ دقیقه شکست.
در ۴ اکتبر ۲۰۲۱ به دنبال به روزرسانی سوییچهای سرورهای شرکت مرکزی یعنی فیسبوک سرورها از دسترسی خارج و به دنبال آن | آیجیتیوی یک برنامه ویدیویی مستقل است که توسط اینستاگرام برای تلفنهای هوشمند آیاواس و اندروید ساخته شده است. این برنامه به کاربران اینستاگرام اجازه قرار دادن ویدیوهای طولانی مدت را میدهد. در حالی که آیجیتیوی به عنوان یک برنامه مستقل در دسترس قرار دارد، قابلیتهای اساسی در داخل برنامه و وبگاه اینستاگرام نیز موجود است.
این برنامه توسط مدیر عامل سابق اینستاگرام، کوین سیستروم، در یک رویداد زنده در سانفرانسیسکو در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۸ با حضور سازندگانی همچون لیلی پونز راهاندازی و معرفی شد.
خدمات
آیجیتیوی از کاربران میخواهد تا با یک حساب اینستاگرام وارد شوند. با این کار کاربران اجازه دارند تا یک ویدیو ۱۰ دقیقهای با اندازه پرونده ۶۵۰ مگابایت بارگذاری کنند. کاربران تأیید شده و محبوب مجاز به بارگذاری ویدیوهایی با طول ۶۰ دقیقه با اندازه پرونده ۳٫۶ گیگابایت هستند. از ماه مه سال ۲۰۱۹ ، آیجیتیوی به کاربران امکان را داد تا ویدیوها را در هر دو جهت عمودی و افقی بارگذاری و مشاهده کنند.
منابع
معرفیشدههای ۲۰۱۸ (میلادی)
نرمافزارهای ۲۰۱۸ (میلادی)
نرمافزارهای آیاواس
نرمافزارهای اجتماعی
نرمافزارهای چند سکویی مالکیتی
نرمافزارهای موبایل
نرمافزارهای ویدئو
اینستاگرام |
فهرست حسابهای اینستاگرام با بیشترین دنبالکننده
فهرست پستهای اینستاگرام با بیشترین لایک
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی
صفحه رسمی اینستاگرام
برنامه رسمی وبگاه تحت IOS
برنامه رسمی وبگاه تحت Android
ادغامها و اکتسابهای ۲۰۱۲ (میلادی)
اصطلاحهای خدمات شرکتها
اکتسابهای متا پلتفرمز
برندگان جایز شرتی
بنیانگذاریهای ۲۰۱۰ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
خدمات شبکه اجتماعی
خدمات شبکههای اجتماعی
رسانههای اجتماعی
شرکتهای بنیانگذاریشده در ۲۰۱۰ (میلادی)
شرکتهای سانفرانسیسکو، کالیفرنیا
شرکتهای فناوری بنیانگذاریشده در ۲۰۱۰ (میلادی)
متعلقات اینترنت بنیانگذاریشده در ۲۰۱۰ (میلادی)
نرمافزار بلکبری
نرمافزار ویندوز فون
نرمافزارهای ۲۰۱۰ (میلادی)
نرمافزارهای آیاواس
نرمافزارهای اندروید
نرمافزارهای چند سکویی مالکیتی
نرمافزارهای سیمبیان
نرمافزارهای عکاسی
نرمافزارهای موبایل
نرمافزارهای واچاواس
نرمافزارهای ویدئو
وبگاههای اشتراکگذاری تصاویر
ویکیسازی رباتیک | هوترمنس یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۱
دهانههای ماه | هورنزبی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۲
دهانههای ماه | مراسم چهاردهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۷۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | اولین بار نام قطعهای است از دیجیِ نروژی کیگو و خواننده و آهنگسازِ انگلیسی الی گولدینگ. این قطعه ۲۸ آوریل سال ۲۰۱۷ به عنوان دومین تکآهنگِ آلبومِ آیندهٔ کیگو منتشر شد.
موزیک ویدئو
۱۲ می ۲۰۱۷ الی گولدینگ و کیگو تیزرهایی از موزیک ویدئو در شُرُف انتشار این قطعه در اینستاگرام و توییتر خود منتشر کردند. این موزیک ویدئو ۲۲ می ۲۰۱۷ در کانال یوتیوب کیگو منتشر شد. این قطعه توسط متیو کالن کارگردانی شده است.
پانویس
ترانههای ۲۰۱۷ (میلادی)
ترانههای الی گولدینگ
ترانههای سروده شده توسط الی گولدینگ
ترانههای کیگو
تکآهنگهای ۲۰۱۷ (میلادی)
تکآهنگهای سونی میوزیک
مقالههای ایجاد شده توسط ایجادگر | مراسم چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۶۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | چالاتا شهر و کمون در آنگولا واقع در استان هوامبو است.
جستارهای وابسته
کمونهای آنگولا
منابع
مناطق مسکونی در آنگولا |
bdf9b0ba-d168-4841-a138-6838de39a4f9 | اینستاگرام | اینستاگرام یا اینستاگرم (به انگلیسی: Instagram) شبکه اجتماعی همرسانی عکس و ویدئو است که کوین سیستروم و مایک کرایگر آن را بنیان نهادند و هماکنون شرکت فیسبوک مالکیت آن را برعهده دارد. این نرمافزار این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، تامبلر و فلیکر همرسانی کنند. کاربران همچنین میتوانند از فیلترهای دیجیتال برای تصاویرشان استفاده کنند. محدودیت همرسانی ویدئو در اینستاگرام ۶۰ ثانیه است.اینستاگرام یک نرمافزار مالکیتی است و برای آیاواس، اندروید و مایکروسافت ویندوز در دسترس است. دنبالشدهترین مرد در اینستاگرام کریستیانو رونالدو ورزشکار و دنبالشدهترین زن نیز آریانا گرانده خواننده است. تخممرغ اینستاگرام نیز بیشترین لایک را در این شبکه اجتماعی به دست آوردهاست. دیگر افرادی که بیشترین دنبالکننده را در اینستاگرام دارند: سلنا گومز، دوئین جانسون، کایلی جنر، کیم کارداشیان، لیونل مسی و بیانسه هستند. | کدام نرم افزار امکان همرسانی عکس و ویدئو را با دیگر شبکههای اجتماعی مانند توییتر،فیسبوک و...را به کاربران میدهد؟ | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"اینستاگرام"
]
} | یوهایو شبکه اجتماعی همرسانی عکس و ویدئو است که ام ایچ جی و گروهش آن را بنیان گذاری کردند و هماکنون پلاسماگ مالکیت آن را برعهده دارد. این نرمافزار این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، اینستاگرام، تامبلر و فلیکر همرسانی کنند. کاربران همچنین میتوانند از فیلترهای دیجیتال برای تصاویرشان استفاده کنند.
یوهایو یک نرمافزار مالکیتی است و برای آیاواس، اندروید در دسترس است.
منابع | اینستاگِرام یا اینستاگِرَم رسانه اجتماعی همرسانی عکس و ویدئو است که کوین سیستروم و مایک کرایگر آن را بنیان نهادند و هماکنون شرکت متا (با نام پیشین فیسبوک) مالکیت آن را بر عهده دارد. این نرمافزار این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، تامبلر و فلیکر همرسانی کنند. کاربران همچنین میتوانند از فیلترهای دیجیتال برای تصاویرشان استفاده کنند. محدودیت همرسانی ویدئو در اینستاگرام ۶۰ ثانیه است.
اینستاگرام یک نرمافزار مالکیتی است و برای آیاواس، اندروید و مایکروسافت ویندوز در دسترس است. دنبالشدهترین مرد در اینستاگرام کریستیانو رونالدو ورزشکار و دنبالشدهترین زن نیز سلنا گومز است. لیونل مسی نیز بیشترین لایک را در این رسانه اجتماعی به دست آوردهاست. دیگر افرادی که بیشترین دنبالکننده را در اینستاگرام دارند: لیونل مسی، آریانا گرانده، س، دوئین جانسون، کیم کارداشیان و بیانسه هستند.
در دههٔ ۲۰۱۰، اینستاگرام چهارمین نرمافزار پرهوادار موبایلی بودهاست. پس از کاهش کشمکشهای بایتدنس با آمریکا، تیکتاک بهعنوان رقیب اینستاگرام بیشتر مطرح گردید. همچنین در شهریور ۱۴۰۱ همراه با خیزش انقلابی ۱۴۰۱ اینستاگرام در ایران فیلتر شد.
فیلترینگ در ایران
پس از اعتراضات ۱۴۰۱ شهریور در اکثر نقاط ایران، دولت تصمیم گرفت دسترسی کاربران به اینستاگرام از طریق آیپی ایران را مسدود کند. پیشبینی شده در صورتی که این مسدودسازی ادامه داشته باشد، حدود دو میلیون کسب و کار در این پلتفرم نابود خواهند شد.
تاریخچه
پیدایش و رشد
اینستاگرام زمانی که کوین سیستروم و مایک کرایگر روی پروژه چندمنظوره اچتیامال۵ که Burbn نام داشت و در واقع مربوط به عکاسی با موبایل بود، در سان فرانسیسکو گسترش یافت. مایک کرایگر باور داشت که پروژه Burbn شبیه به برنامه فوراسکوئر است با این تفاوت که ویژگیهای بیشتری میتواند داشته باشد. سپس تمرکز پروژه Burbn برای اشتراکگذاری تصاویر ادامه یافت. واژه اینستاگرام ترکیبی از دو واژه Instant Camera و Telegram به معنی پیامرسانی فوری از راه عکس و دوربین است.
نخستین نسخه اینستاگرام در اکتبر ۲۰۱۰ راهاندازی شد. این سرویس به سرعت محبوبیت کسب کرد و به بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر تا آوریل ۲۰۱۲ و ۳۰۰ میلیون کاربر تا دسامبر ۲۰۱۴ رسید. اینستاگرام از راه اپ استور اپل، گوگل پلی و فروشگاه ویندوز فون قابل دسترسی است. پشتیبانی این نرمافزار کاربردی برای آیفون، آیپد، آیپاد تاچ و گوشیهای دارای سیستمعامل اندروید برقرار است. همچنین نرمافزار کاربردی شخص سوم اینستاگرام برای بلکبری ۱۰ و گوشیهای سیمبیان نوکیا در دسترس است.
بنابر ادعای شریل سندبرگ، عضو ارشد هیئت مدیره شرکت فیسبوک، بیش از ۲۵ میلیون شرکت اقتصادی در اینستاگرام صفحه مخصوص به خود را دارند که از این میان، ۲ میلیون اکانت متعلق به بازاریابان آنلاین است. در دهه ۲۰۱۰، اینستاگرام چهارمین نرمافزار پرهوادار موبایلی بودهاست.
ارائه نسخهها
در ششم ماه فوریه سال ۲۰۱۰ برای نخستین بار به صورت رسمی برنامه اینستاگرام برای سیستم عامل آیاواس در اپ استور منتشر شد. در تاریخ سوم ماه آوریل سال ۲۰۱۲ نسخه اندروید برنامه اینستاگرام منتشر شد و در کمتر از یک روز، بیش از یک میلیون بار بارگیری شد.
سرانجام در ماه نوامبر سال ۲۰۱۲، نسخه وب اینستاگرام منتشر شد و دسترسی افراد برای نسخه وب از راه مرورگر امکانپذیر شد. هرچند نسخه وب آن نسبت به نسخههای آیاواس و اندروید محدودیتهایی | واین یک سرویس میزبانی ویدیوی کوتاه آمریکایی بود که در آن کاربران میتوانستند کلیپهای ویدیویی شش ثانیهای دارای لوپ ضبط کرده و آن را به اشتراک بگذارند.در ابتدا در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۳ توسط آزمایشگاههای تاک راه اندازی شد. در سال ۲۰۱۲ قبل از راه اندازی توسط تویتر خریداری شد، این سرویس در ۱۷ ژانویه ۲۰۱۷ بسته شد، و برنامه چند ماه متوقف شد.
ویدئوهای منتشر شده در شبکه اجتماعی واین را میتوان در پلتفرمهای شبکههای اجتماعی مختلف مانند فیس بوک و توییتر نیز به اشتراک گذاشت. برنامه واین همچنین برای مرور ویدیوها به همراه گروهی از ویدیوها که بر اساس موضوع آپلود شده بودند، استفاده شد و امیدوار بود که کاربران بتوانند ویدیوها را «ترند» کنند. واین با دیگر سرویسهای رسانههای اجتماعی مانند اینستاگرام و اسنپ چت رقابت میکرد. تا دسامبر ۲۰۱۵، واین بیش از ۲۰۰ میلیون کاربر فعال داشت.
منابع
پیوند به بیرون
ادغامها و اکتسابهای ۲۰۱۲ (میلادی)
اکتسابهای توئیتر
ایکسباکس وان
بنیانگذاریهای ۲۰۱۳ (میلادی)
توئیتر
خدمات توییتر و برنامههای کاربردی
خدمات شبکه اجتماعی منحلشده
متعلقات اینترنت بنیانگذاریشده در ۲۰۱۳ (میلادی)
متعلقات اینترنت منحلشده در ۲۰۱۷ (میلادی)
میزبانی ویدئویی
نرمافزار ویندوز فون
نرمافزارهای ۲۰۱۳ (میلادی)
نرمافزارهای آیاواس
نرمافزارهای اکسباکس وان
نرمافزارهای اندروید
نرمافزارهای چند سکویی مالکیتی
نرمافزارهای ویدئو | فیسبوک مسنجر یا مسنجر یک برنامهٔ کاربردی پیامرسانی از سوی شرکت متا پلتفرمز برای تلفنهای همراه است که ارتباط آوایی و نوشتاری را فراهم میکند. این پیامرسان این امکان را برای کاربر فراهم میکند تا با دوستانش در فیسبوک چت و گفتگو کند.مسنجر یک برنامه پیام و پلت فرم است. این شرکت در ابتدا به عنوان چت فیس بوک در سال ۲۰۰۸ توسعه یافت و این شرکت سرویس پیام رسانی خود را در سال ۲۰۱۰ ارتقا داده و پس از آن نسخههای آی او اس و اندروید را در اوت ۲۰۱۱ منتشر کرد. طی سالهای اخیر، فیس بوک برنامههای جدیدی را در انواع سیستم عاملهای مختلف منتشر کردهاست، رابط کاربری و قابلیت پیام رسانی را از برنامه فیس بوک اصلی جدا کرده، نیاز به کاربران برای استفاده از رابط وب یا دانلود یکی از برنامههای جداگانه.
کاربران میتوانند پیامها و عکسها، فیلمها، برچسبها، صوتی و فایلها را ارسال کنند، همچنین به پیامهای دیگر کاربران واکنش نشان دهند و با رباتها ارتباط برقرار کنند. این سرویس همچنین از تماس صوتی و تصویری پشتیبانی میکند. برنامههای جداگانه با استفاده از چندین حساب، مکالمه با رمزنگاری اختیاری به پایان میرسد و بازیها را پشتیبانی میکند.
پس از جدا شدن از برنامه اصلی فیس بوک، مسنجر در آوریل ۲۰۱۵، ۶۰۰ میلیون کاربر داشت و در ماه ژوئن ۲۰۱۶ به این تعداد به ۹۰۰ میلیون افزایش یافت، در ماه ژوئیه ۲۰۱۶، یک میلیارد کاربر و در آوریل ۲۰۱۷ ۱٬۲ میلیارد کاربر داشت.
جستارهای وابسته
نرمافزار موبایل
پیامرسان سروش
منابع
پیوند به بیرون
رایگانافزارها
فیسبوک
نرمافزار ارتباطی
نرمافزار بلکبری
نرمافزار ویندوز فون
نرمافزارهای ۲۰۱۱ (میلادی)
نرمافزارهای آیاواس
نرمافزارهای اندروید
نرمافزارهای پیامرسان
نرمافزارهای چندسکویی
نرمافزارهای قابل حمل
نرمافزارهای مرتبط با ویپ
ویکیسازی رباتیک
اپلیکیشنهای تلفن همراه | پخش رسانهای سال ۱۹۹۲ است که بر اساس آن، اگر شکایتی در زمینه محتوای اینترنتی صادر شود، ACMA حق دخالت دارد و میتواند محتوای فیلم و ویدیوی آنلاین را بررسی کند. اگر محتوای تارنمای در رده +R۱۸ و +X۱۸ قرار گیرد، سیستم شناسایی بزرگسال نداشته باشد و در استرالیا هم میزبانی شده باشد، باید محتوای نامناسب از تارنما حذف شود. اما اگر این تارنما در خارج از استرالیا میزبانی شده باشد، نام تارنما در لیست سیاه وارد میشود و بعد از طریق نرمافزار فیلترینگ مسدود میشود و نرمافزار فیلترینگ از سوی ارائه دهندگان اینترنت به مشتریان توصیه میشود.
فیلترینگ شبکههای اجتماعی
کشورهایی که دسترسی شبکههای اجتماعی پرطرفداری نظیر فیسبوک، یوتیوب و توییتر را برای شهروندانشان مسدود کردهاند؛ نه کشور هستند که عبارتاند از: ایران، چین، ویتنام، پاکستان لبنان، فلسطین، سوریه، کره شمالی و اریتره. این ۹ کشور، کشورهایی هستند که سرویسهایی نظیر یوتیوب، فیسبوک و توییتر را برای مدتی طولانی فیلتر کردهاند. قطع و وصل فیلترینگ این سرویسها در کشورهای دیگر نظیر ترکیه، برمه، افغانستان، تونس، کوبا و… هم در جریان بوده، اما موقت بودهاند.
چین
چین در سال ۲۰۰۹ دسترسی به فیسبوک، توییتر و یوتیوب را مسدود کرد. فیلترینگ توییتر و فیسبوک در چین پس از اعتراضات اویغورها، اقلیت مسلمان چین، و انتشار گسترده آن در شبکههای اجتماعی آغاز شد. چین برای سرویسهای عظیمی نظیر توییتر و فیسبوک و یوتیوب معادلهای بومی راهاندازی کرده که با توجه به حضور بیش از ۴۵۰ میلیون کاربر اینترنت در این کشور، طرفداران زیادی هم پیدا کردهاند. در سپتامبر ۲۰۱۳ دولت چین تصمیم گرفت تا دستکم در منطقه آزاد تجاری شانگهای دسترسی به همه سایتهای خارجی را باز کند، اما این تصمیم هنوز اجرایی نشده و دسترسی به بسیاری از سایتها همچنان در چین ممنوع است.
ایران
ایران هم شبکهها و سرویسهای اجتماعی نظیر فیسبوک و توییتر و یوتیوب را در فواصل گوناگون فیلتر و رفع فیلتر کرده بود، اما پس از انتخابات جنجالی ریاستجمهوری در سال ۸۸ این شبکهها تا امروز فیلتر بودهاند. با این حال کاربران ایرانی با بهرهگیری از تکنولوژیهای موجود برای عبور از سد فیلترینگ، همچنان در شبکههای اجتماعی حضور دارند. با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و با توجه به وعدههای انتخاباتیاش دربارهٔ تسهیل گردش آزاد اطلاعات در کشور، امیدها نسبت به احتمال رفع ممنوعیتهای سختگیرانه آنلاین در ایران تقویت شد؛ ولی روحانی به وعده خود عمل نکرد و حتی تلگرام را نیز فیلتر کرد.
ویتنام
طی چند سال گذشته، گزارشهای متعددی دربارهٔ فیلتر شدن فیسبوک در ویتنام منتشر شدهاست. شیوه فیلترینگ فیسبوک در ویتنام به گونهای است که دور زدن آن بسیار آسان است و به همین خاطر بسیاری از شهروندان ویتنامی همچنان از فیسبوک برای برقراری ارتباط استفاده میکنند. در سپتامبر ۲۰۱۳ قانون جدیدی در ویتنام به تصویب رسید که به موجب آن شهروندان از انتشار محتوا ضد دولت در شبکههای اجتماعی منع میشوند. از آن زمان تا کنون هنوز بررسی دقیقی انجام نشده تا مشخص شود تصویب این قانون چه تأثیری بر میزان دسترسی به فیسبوک در ویتنام داشتهاست.
پاکستان
پاکستان در سپتامبر ۲۰۱۲ پس از انتشار ویدئویی جنجالی دربارهٔ زندگی پیامبر اسلام و خودداری گوگل از حذف آن ویدئو که به زعم مقامات پاکستانی «توهین به مقدسات مسلمانان» محسوب میشد، | چتآن یک سرویس ارتباطی جهانی تلفن همراه است که توسط سامسونگ در سپتامبر ۲۰۱۱ معرفی شدهاست. چتآن به صورت رسمی در ۱۲۰ کشور و ۶۲ زبان فعال است. این برنامه هماکنون در آیاواس، اندروید، ویندوز فون، بادا، بلک بری، ویندوز موبایل و صفحه وب در دسترس است. کاربران میتوانند افراد را دعوت کنند با طریق فیسبوک و توییتر نامنویسی کنند همچنین محتوای ChatON را در فیسبوک به اشتراک بگذارند. از جمله ویژگیهای منحصر به فرد چتآن این است که به کاربران اجازه میدهد تا پیامهای انیمیشنی بسازند که دریافتکننده میتواند آن را تماشا کند و به دیگران بفرستد. کاربرانی که اکانت چتآن دارند میتوانند در هر دستگاهی لیست دوستانشان را ببینند.
چتآن همچنین به عنوان یک جایگزین برای واتساپ شناخته شدهاست.
جستارهای وابسته
نرمافزار موبایل
منابع
پیوند به بیرون
سامسونگ الکترونیکس
نرمافزار ارتباطی
نرمافزار بلکبری
نرمافزار ویندوز فون
نرمافزارهای ۲۰۱۱ (میلادی)
نرمافزارهای آیاواس
نرمافزارهای اندروید
نرمافزارهای پیامرسان
نرمافزارهای چندسکویی
نرمافزارهای رهاشده | ارگانهای غیرمرتبط با فیسبوک نیز از جمله نگرانیهاست. برای نمونه دو دانشجو از دانشگاه مؤسسه فناوری ماساچوست (امآیتی) با نوشتن یک اسکریپت خودکار موفق به دریافت بیش از ۷۰٬۰۰۰ پروفایل فیسبوک از ۴ دانشگاه امآیتی، دانشگاه نیویورک، دانشگاه اکلاهما و دانشگاه هاروارد شدند. این گزارش در ۱۴ دسامبر سال ۲۰۰۵ برای یک پروژهٔ پژوهشی با عنوان «فیسبوک: خطرهای حریم شخصی» منتشر شد. پس از این اتفاق فیسبوک با تقویت سیستم امنیتی برای کاربران خود اعلام کرد «ما سیستمهای زیادی برای مقابله با فیشینگ و بدافزارها ایجاد کردهایم. مثلاً یک سیستم پیچیده که بهصورت نامحسوس حساب کاربریهایی که مشکوک به دزدیدهشدن هستند را مشخص میکند. (بر اساس فعالیتهای غیرمعمول مثل ارسال تعداد زیادی پیام در مدت زمان کوتاه یا ارسال پیامهایی با پیوندهای بد)».
جملهٔ دومی که انتقادات بسیاری را به فیسبوک وارد کرد، اجازهٔ فروش اطلاعات به شرکتهای خصوصی بود. در سیاستهای این وبگاه اعلام شدهبود «ما میتوانیم اطلاعات شما را با شرکتهای خصوصی که با آنها در ارتباط هستیم به اشتراک بگذاریم». این نگرانی توسط کریس هیوز سخنگوی فیسبوک پاسخ دادهشد «ساده بگویم، ما هیچوقت اطلاعات کاربران را با شرکتها در میان نگذاشتهایم و قصد این کار را هم نداریم». فیسبوک به تدریج این جمله را حذف کرد.
در گذشته نرمافزارهای شخص ثالث به راحتی به تمامی اطلاعات کاربران دسترسی داشتند. سیاست فیسبوک در آن زمان اعلام میداشت «فیسبوک نرمافزارهای شخص سوم را بررسی یا تأیید نمیکند و نمیتواند استفادهٔ آنها از اطلاعات شخصی کاربران را کنترل کند». با اینکه این بخش، بعدها از سیاستهای فیسبوک حذف شد، هماکنون بخش «وبگاهها و نرمافزارهای شخص سوم تأیید شده» در سیاستهای فیسبوک اعلام میدارد:
برای اینکه به شما یک تجربهٔ مفید از شبکههای اجتماعی ارائه بدهیم، باید اطلاعات عمومی شما را در اختیار نرمافزارها و شرکتهای شخص سوم تاییدشده قرار بدهیم (تنها هنگامی که در فیسبوک هستید و از صفحهٔ آنها بازدید میکنید). بههمین ترتیب هنگامی که دوست شما از این نرمافزارهای استفاده کند، اطلاعات عمومی شما در اختیار آن نرمافزار قرار میگیرد تا بتوانید در آن محیط نیز با هم در ارتباط باشید (اگر شما نیز در آن نرمافزار یا وبسایت اکانت داشتهباشید). در اینگونه موارد این شرکتها و وبسایتها باید از یک روند تأیید بگذرانند و با توافقاتی که از حریم شخصی شما حمایت میکنند، موافقت کنند… شما میتوانید شخصیسازی فوری برای این نرمافزارها را نیز در قسمت تنظیمات حریم شخصی وبسایتها و نرمافزارها غیرفعال کنید. همچنین در صورتی که قبل از ورود به این وبسایتها از اکانت فیسبوک خود خارج شوید، آنها به اطلاعات شما دسترسی نخواهند داشت.
در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۷ میلادی سیاستهای جدید فیسبوک انتقادات بسیاری را برانگیخت. براساس این سیاستها، به افراد غیرعضو نیز اجازه دادهمیشد تا در پروفایلهای فیسبوک جستجو کنند. پس از چند ماه پروفایلهای عمومی برای موتورهای جستجویی مانند جستجوگر گوگل نیز آماده شد. البته تنظیمات حریم خصوصی فیسبوک به کاربران این اجازه را میدهد تا پروفایل خود را از موتورهای جستجو مخفی نگاهدارند. نگرانیها هنگامی افزایش یافت که در ماه اکتبر همان سال در مجموعهٔ تلویزیونی واتچداگ در شبکهٔ بیبیسی نشاندادهشد که با استفاده از فیسبوک به راحتی میتوان به اطلاعات شخصی افراد دسترسی پیدا کرده و از آن برای جعل هویت استفاده کرد. بااینحال | به سختی ترک مواد مخدر یا الکل برای آنهاست. پژوهش دیگری که توسط دانشگاه شیکاگو در سال ۲۰۱۲ انجامشد، نشانداد که موادی مانند الکل یا تنباکو از نظر میزان اعتیاد قابل رقابت با شبکههای اجتماعی نیستند. در سال ۲۰۱۳ نیز پژوهشی که در مجلهٔ روانشانسی رایانهای، رفتار و شبکههای اجتماعی انجامشد، نشانداد که تعدادی از کاربران بهدلیل اینکه حس میکنند به فیسبوک معتاد شدهاند، آن را ترک میکنند.
نژادپرستانه، زن ستیزانه و ضد همجنسگرایانه
پژوهشگران میگویند محتوای «نژادپرستانه، زن ستیزانه و ضد همجنسگرایانه» شبکههای اجتماعی به سلامت روان افراد لطمه میزند. زیرا اعتماد به سلامت جامعه از بین میبرد. زیرا در مکالمات آنلاین، افراد با پروای کمتری به رفتارهای غیر محترمانه و پرخاشگرانه روی میآورند. در شبکههای اجتماعی زمینه برای «انتشار مطالب زیان آور، توهینآمیز و جنجالی که در مرز آزادی بیان و بیان خصمانه قرار دارند» فراهم است. این رفتارهای خشن و خصمانه نسبت به زنان، اقلیتهای مذهبی، اجتماعی و سیاسی و افراد و گروههای آسیبپذیر شدیدتر است و آنها در معرض بدرفتاری بیشتری هستند.
تبعیض ژئوپولتیک
نمونهای از تبعیض ژئوپولتیک و جریان یکسویه اطلاعاتی، زمانی بود که پس از حملات نوامبر ۲۰۱۵ پاریس فیسبوک گزینهای را در اختیار کاربرانش قرار داد که عکس پروفایلشان را به رنگ پرچم فرانسه درآورند، یا به کاربران ساکن پاریس امکان داد که سالم بودن خود را به دوستان و آشنایانشان اطلاع دهند. حال آنکه هر روزه در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و آفریقا فجایع مشابهی رخ میدهد اما فیسبوک چنین گزینههایی را فعال نمیکند.
سانسور
جستجو
قابلیت جستجو در وبگاه فیسبوک بارها متهم به فیلتر کردن نتایج شدهاست. مایکل ارینگتون پدید آورنده وبگاه تککرانچ مقالهای دربارهٔ سانسور احتمالی نام ران پال در قسمت جستجوی وبگاه فیسبوک نوشت. یافتن گروه مووآنداتارگ (MoveOn.org)که در زمینهٔ اعتراض به نقض حریم خصوصی فعالیت میکند نیز مدتی از طریق جستجو غیرممکن بود.
سانسور مقالهها
در ماه فوریهٔ سال ۲۰۱۰ میلادی تعدادی از گروههایی که از حزب دموکراتیک بهبود و توسعه هنگکنگ (DAB) حمایت میکردند بدون دلیل حذف شدند.
حسابهای کاربری جعلی
در ماه اوت سال ۲۰۱۲ میلادی، وبگاه فیسبوک اعلام کرد که ۸۳ میلیون از حساب کاربریهای این وبگاه (۸٫۷٪ کل کاربران) جعلی است. این حساب کاربریها شامل حساب کاربریهای تکراری، حساب کاربریهای هرزنگاری و حساب کاربریهای شخصی برای شرکت، گروه یا حیوانات است. پس از اعلام این موضوع سهام شرکت فیسبوک ۲۰ دلار کاهش پیدا کرد.
کمپین گمراهکننده
در ماه می سال ۲۰۱۱ میلادی، با ارسال تعداد بسیاری ایمیل به خبرنگاران و بلاگرها از آنها خواستهشد تا به انتقاد از سیاستهای حریم خصوصی وبگاه گوگل بپردازند. بعدها مشخص شد که این حرکت توسط شرکت برسون-مارستلر آغاز شده و این شرکت بابت این کار از فیسبوک پول دریافت کردهاست. خبرگزاری سیانان از این اتفاق بهعنوان «سطح تازهای از تقلب» یاد کرد. شرکت برسون-مارستلر با قبول مسئولیت این کمپین اعلام کرد که نباید با مخفی نگاهداشتن نام مشتری خود (فیسبوک) در قرارداد موافقت میکرد.
دیدگاهها
ریچارد استالمن
ریچارد استالمن معروف به RMS سازندهٔ پروژهٔ گنو، مؤسس بنیاد نرمافزار آزاد و یک طرفدار نرمافزار آزاد است. او سالهاست به صورت خستگیناپذیری برای آزادی نرمافزار و حقوق کاربر تلاش میکند و اعتقاد دارد شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و گوگل پلاس با کاربران خود بدرفتاری میکنند و حقوق آنها را نادیده | اسپیس وجود دارد.
جستارهای وابسته
فهرست توئیتها با بیشترین بازنشر
فهرست توئیتها با بیشترین لایک
شبکههای اجتماعی
میکروبلاگینگ
وبگاه
فیس بوک
جک دورسی
اوان ویلیامز
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی
برای موبایل
توییتر
توییتر در فیس بوک
mashable
وبلاگ رسمی توییتر
ایلان ماسک
برندهای آمریکایی
بنیانگذاریهای ۲۰۰۶ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
بنیانگذاریهای ۲۰۰۶ (میلادی) در کالیفرنیا
توئیتر
خدمات پیام کوتاه
خدمات شبکه اجتماعی
خدمات شبکههای اجتماعی
رسانههای اجتماعی
سانفرانسیسکو در ۲۰۰۶ (میلادی)
سرویسهای مخفی تور
شرکتهای اینترنتی آمریکا
شرکتهای سانفرانسیسکو، کالیفرنیا
شرکتهای فهرست شده در بورس اوراق بهادار نیویورک
عرضه اولیه سهام ۲۰۱۳ (میلادی)
متعلقات اینترنت بنیانگذاریشده در ۲۰۰۶ (میلادی)
میکروبلاگینگ
نرمافزار ویندوز فون
نرمافزارهای آیاواس
نرمافزارهای اندروید
نرمافزارهای اواس ده
نرمافزارهای چند سکویی مالکیتی
نرمافزارهای فایرفاکس اواس
نرمافزارهای واچاواس
نشانوارههای تجاری
وبگاهها
وبگاههای چندزبانه
وبگاههای فیلتر شده در ایران
ویکیسازی رباتیک | تعلیق کردهاست. IRIB یک نهاد دولتی محسوب میشود که ریاست آن توسط علی خامنهای رهبر عالی منصوب میشود.
جستارهای وابسته
فهرست شبکههای مجازی دارای بیشترین کاربران فعال
فهرست صفحههای فیسبوک با بیشترین دنبالکننده
متا پلتفرمز
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی
صفحه ویکیپدیا در فیسبوک
صفحه ویکیپدیا فارسی در فیسبوک
فیسبوک
وبگاههای اشتراکگذاری تصاویر
اصطلاحهای خدمات شرکتها
بنیانگذاریهای ۲۰۰۴ (میلادی) در ماساچوست
پردازش جمعی اطلاعات
خدمات بازی برخط
خدمات شبکه اجتماعی
خدمات شبکههای اجتماعی
رسانههای اجتماعی
سرویسهای اشتراکگذاری فایل
سرویسهای مخفی تور
شرکتهای اینترنتی آمریکا
شرکتهای بنیانگذاریشده در ۲۰۰۴ (میلادی)
شرکتهای چندملیتی ایالات متحده آمریکا
شرکتهای شاخص نزدک-۱۰۰
شرکتهای فناوری بنیانگذاریشده در ۲۰۰۴ (میلادی)
شرکتهای فهرستشده در نزدک
شرکتهای سیلیکون ولی
فرهنگ دانشآموزی
متعلقات اینترنت بنیانگذاریشده در ۲۰۰۴ (میلادی)
محصولات معرفیشده در ۲۰۰۴ (میلادی)
نرمافزار بادا
نرمافزار بلکبری
نرمافزار وبنوشت
نرمافزار ویندوز فون
نرمافزارهای آیاواس
نرمافزارهای اندروید
نرمافزارهای چند سکویی مالکیتی
نرمافزارهای سیمبیان
نرمافزارهای فایرفاکس اواس
نرمافزارهای وبنوشت
وبگاهها
وبگاههای آمریکایی
وبگاههای چندزبانه
وبگاههای فیلتر شده در ایران
ویکیسازی رباتیک
وبگاههای انگلیسیزبان |
cbe579bb-1eca-4aeb-bd1e-1779b6a04346 | اینستاگرام | اینستاگرام یا اینستاگرم (به انگلیسی: Instagram) شبکه اجتماعی همرسانی عکس و ویدئو است که کوین سیستروم و مایک کرایگر آن را بنیان نهادند و هماکنون شرکت فیسبوک مالکیت آن را برعهده دارد. این نرمافزار این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، تامبلر و فلیکر همرسانی کنند. کاربران همچنین میتوانند از فیلترهای دیجیتال برای تصاویرشان استفاده کنند. محدودیت همرسانی ویدئو در اینستاگرام ۶۰ ثانیه است.اینستاگرام یک نرمافزار مالکیتی است و برای آیاواس، اندروید و مایکروسافت ویندوز در دسترس است. دنبالشدهترین مرد در اینستاگرام کریستیانو رونالدو ورزشکار و دنبالشدهترین زن نیز آریانا گرانده خواننده است. تخممرغ اینستاگرام نیز بیشترین لایک را در این شبکه اجتماعی به دست آوردهاست. دیگر افرادی که بیشترین دنبالکننده را در اینستاگرام دارند: سلنا گومز، دوئین جانسون، کایلی جنر، کیم کارداشیان، لیونل مسی و بیانسه هستند. | دنبالشدهترین زن در اینستاگرام چه کسی است؟ | false | {
"answer_start": [
640
],
"text": [
"آریانا گرانده"
]
} | اینستاگِرام یا اینستاگِرَم رسانه اجتماعی همرسانی عکس و ویدئو است که کوین سیستروم و مایک کرایگر آن را بنیان نهادند و هماکنون شرکت متا (با نام پیشین فیسبوک) مالکیت آن را بر عهده دارد. این نرمافزار این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، تامبلر و فلیکر همرسانی کنند. کاربران همچنین میتوانند از فیلترهای دیجیتال برای تصاویرشان استفاده کنند. محدودیت همرسانی ویدئو در اینستاگرام ۶۰ ثانیه است.
اینستاگرام یک نرمافزار مالکیتی است و برای آیاواس، اندروید و مایکروسافت ویندوز در دسترس است. دنبالشدهترین مرد در اینستاگرام کریستیانو رونالدو ورزشکار و دنبالشدهترین زن نیز سلنا گومز است. لیونل مسی نیز بیشترین لایک را در این رسانه اجتماعی به دست آوردهاست. دیگر افرادی که بیشترین دنبالکننده را در اینستاگرام دارند: لیونل مسی، آریانا گرانده، س، دوئین جانسون، کیم کارداشیان و بیانسه هستند.
در دههٔ ۲۰۱۰، اینستاگرام چهارمین نرمافزار پرهوادار موبایلی بودهاست. پس از کاهش کشمکشهای بایتدنس با آمریکا، تیکتاک بهعنوان رقیب اینستاگرام بیشتر مطرح گردید. همچنین در شهریور ۱۴۰۱ همراه با خیزش انقلابی ۱۴۰۱ اینستاگرام در ایران فیلتر شد.
فیلترینگ در ایران
پس از اعتراضات ۱۴۰۱ شهریور در اکثر نقاط ایران، دولت تصمیم گرفت دسترسی کاربران به اینستاگرام از طریق آیپی ایران را مسدود کند. پیشبینی شده در صورتی که این مسدودسازی ادامه داشته باشد، حدود دو میلیون کسب و کار در این پلتفرم نابود خواهند شد.
تاریخچه
پیدایش و رشد
اینستاگرام زمانی که کوین سیستروم و مایک کرایگر روی پروژه چندمنظوره اچتیامال۵ که Burbn نام داشت و در واقع مربوط به عکاسی با موبایل بود، در سان فرانسیسکو گسترش یافت. مایک کرایگر باور داشت که پروژه Burbn شبیه به برنامه فوراسکوئر است با این تفاوت که ویژگیهای بیشتری میتواند داشته باشد. سپس تمرکز پروژه Burbn برای اشتراکگذاری تصاویر ادامه یافت. واژه اینستاگرام ترکیبی از دو واژه Instant Camera و Telegram به معنی پیامرسانی فوری از راه عکس و دوربین است.
نخستین نسخه اینستاگرام در اکتبر ۲۰۱۰ راهاندازی شد. این سرویس به سرعت محبوبیت کسب کرد و به بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر تا آوریل ۲۰۱۲ و ۳۰۰ میلیون کاربر تا دسامبر ۲۰۱۴ رسید. اینستاگرام از راه اپ استور اپل، گوگل پلی و فروشگاه ویندوز فون قابل دسترسی است. پشتیبانی این نرمافزار کاربردی برای آیفون، آیپد، آیپاد تاچ و گوشیهای دارای سیستمعامل اندروید برقرار است. همچنین نرمافزار کاربردی شخص سوم اینستاگرام برای بلکبری ۱۰ و گوشیهای سیمبیان نوکیا در دسترس است.
بنابر ادعای شریل سندبرگ، عضو ارشد هیئت مدیره شرکت فیسبوک، بیش از ۲۵ میلیون شرکت اقتصادی در اینستاگرام صفحه مخصوص به خود را دارند که از این میان، ۲ میلیون اکانت متعلق به بازاریابان آنلاین است. در دهه ۲۰۱۰، اینستاگرام چهارمین نرمافزار پرهوادار موبایلی بودهاست.
ارائه نسخهها
در ششم ماه فوریه سال ۲۰۱۰ برای نخستین بار به صورت رسمی برنامه اینستاگرام برای سیستم عامل آیاواس در اپ استور منتشر شد. در تاریخ سوم ماه آوریل سال ۲۰۱۲ نسخه اندروید برنامه اینستاگرام منتشر شد و در کمتر از یک روز، بیش از یک میلیون بار بارگیری شد.
سرانجام در ماه نوامبر سال ۲۰۱۲، نسخه وب اینستاگرام منتشر شد و دسترسی افراد برای نسخه وب از راه مرورگر امکانپذیر شد. هرچند نسخه وب آن نسبت به نسخههای آیاواس و اندروید محدودیتهایی | این لیست شامل ۲۰ پست برتر با بیشترین لایک در سرویس شبکههای اجتماعی اشتراک گذاری عکس و فیلم اینستاگرام است.عکسی از مسی که کاپ جام جهانی را به دست دارد که از ۱۸ دسامبر ۲۰۲۲ بیش از ۷۵ میلیون لایک داشتهاست. این پست همچنین محبوبترین پست اینترنتی همه زمانها در هر وب سایت است. گزینه لایک در برخی از کشورها از جمله کانادا و استرالیا به صورت آزمایشی حذف شدهاست تا اثرات منفی «رقابت» در این شبکه اجتماعی را کاهش دهد.
رکورد فعلی
عکسی از مسی که کاپ جام جهانی را به دست دارد که از ۲۰ دسامبر ۲۰۲۲ بیش از ۷۵ میلیون لایک داشتهاست. در لیست ۲۰ پست اول با بیشترین لایک، لیونل مسی و کریستیانو رونالدو هر کدام با ۷ پست رکورد دار هستند.
۲۰ پست برتر
جستارهای وابسته
تخممرغ اینستاگرام
فهرست حسابهای اینستاگرام با بیشترین دنبالکننده
فهرست توئیتها با بیشترین لایک
فهرست توئیتها با بیشترین بازنشر
فهرست ویدئوهای یوتیوب با بیشترین لایک
فهرست ویدئوهای تیکتاک با بیشترین لایک
فهرست صفحههای فیسبوک با بیشترین دنبالکننده
منابع
رسانههای اجتماعی
فهرستهای مربوط به اینستاگرام
فهرستهای مرتبط با سده ۲۱ (میلادی) | این فهرست شامل ۵۰ حساب کاربری با بیشترین دنبالکننده در شبکه اجتماعی اینستاگرام است. کریستیانو رونالدو با بیش از ۶۰۵ میلیون دنبالکننده پرطرفدارترین حساب کاربری شخصی را در این شبکه اجتماعی دارد.
حسابهای برتر
جدول زیر شامل فهرستی از ۵۰ حساب کاربری با بیشترین تعداد دنبالکننده در شبکه اجتماعی اینستاگرام است. حرفه و کشور مبدأ هر کدام از این حسابهای کاربری نیز آورده شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست پستهای اینستاگرام با بیشترین لایک
فهرست صفحههای فیسبوک با بیشترین دنبالکننده
فهرست حسابهای توییتر با بیشترین دنبالکننده
فهرست حسابهای تیکتاک با بیشترین دنبالکننده
فهرست کانالهای یوتیوب با بیشترین مشترک
فهرست ویدئوهای یوتیوب با بیشترین بازدید
فهرست هنرمندان موسیقی در یوتیوب با بیشترین مشترک
فهرست کانالهای توییچ با بیشترین دنبالکننده
فهرست هنرمندان در اسپاتیفای با بیشترین شنونده
فهرست ترانهها در اسپاتیفای با بیشترین استریم
منابع
فهرستهای مربوط به اینستاگرام
فهرستهای مرتبط با سده ۲۱ (میلادی) | شیلو ژوما کشتی گیر زن کشور چین است.
منابع
افراد زنده
مدالآوران بازیهای آسیایی در کشتی
زادگان ۱۹۸۷ (میلادی)
کشتیگیران در بازیهای آسیایی ۲۰۱۴ | رضا پیشرو و سهیل خدابنده منتشر کرد.
شبکههای اجتماعی
تتلو یکی از پرحاشیهترین چهرههای ایرانی در شبکههای اجتماعی بوده و نظرات شخصی وی، و در پی آن واکنش طرفداران و مخالفانش در رسانههای اجتماعی، همواره خبرساز بوده و واکنشهای زیادی را در پی داشتهاست. در همین باره، احسان شاهقاسمی از استادان دانشگاه تهران با انتقاد از افرادی که در شبکهها تتلو را دنبال میکنند میگوید: «تتلو آزردهای است که دیگران را آزار میدهد». مخاطبان او عموماً دهه هشتادیها هستند.
اولین بسته شدن صفحه اینستاگرام
در ۱۳ آبان ۱۳۹۷، اینستاگرام اعلام کرد که اکانت امیر تتلو را بستهاست؛ چرا که تتلو در روزهای پیش از آن «جملاتی توهینآمیز علیه زنان» بهکار برد و از هواداران مرد خود خواسته تا «زنان را کتک بزنند یا به آنها توهین کنند». اینستاگرام نوشت که امنیت کاربرانش «مهمترین مسئولیت» این شرکت است و این شبکه اجتماعی در اجرای قوانین خود بسیار جدی است. تتلو تا پیش از بسته شدن حسابش حدود ۴ میلیون دنبال کننده داشت. وی پس از این رویداد با حساب کاربری جدید به فعالیت خود در اینستاگرام ادامه داد.
دومین بسته شدن صفحه اینستاگرام
در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ حساب تازهٔ اینستاگرام تتلو با بیش از ۴/۴ میلیون دنبالکننده، برای بار دوم بسته شد. این رویداد پس از آن رخ داد که وی در چند استوری نوشت که قصد دارد «حرمسرا» راهاندازی کند و از دختران ۱۵ تا ۲۰ ساله خواست که به «حرمسرای» او بیایند. انتشار این استوریها، که به دعوت برای رابطهٔ جنسی تعبیر شد، با واکنش منفی و شدید برخی کاربران توییتر و روزنامهنگاران ایرانی و ترک مواجه شد.
موجی از انتقادها از امیرحسین مقصودلو برای آنچه ظاهراً درخواست رابطه جنسی با دختران زیر سن قانونی بوده به راه افتاد. چند نفر از فعالان حقوق زنان و روزنامهنگاران، با ترجمهٔ مطالب تتلو از اینستاگرام خواستند تا حساب او را ببندد. مقررات اینستاگرام ارائه خدمات جنسی و همچنین محتوای مربوط به سوءاستفاده جنسی از کودکان را ممنوع میکند. «سن قانونی رابطه جنسی» سنی است که فرد واجد صلاحیت دانسته میشود تا به اختیار و با رضایت خود رابطه جنسی برقرار کند. در ترکیه و برخی از کشورها رابطهٔ جنسی با فرد زیر سن قانونی تجاوز یا آزار محسوب میشود. حتی اگر خود آن شخص ابراز رضایت کرده باشد، با توجه به سنش از نظر حقوقی صلاحیت آن را نداشته که چنین رضایتی را اعلام کند. یکی از شاخصترین منتقدها به رفتار جنجالی تتلو، سروش لشکری، خواننده رپ معروف به «هیچکس» بود. هیچکس در اینستاگرام خود مخاطبانش را به دنبال نکردن مطالب تتلو ترغیب کرد و نوشت: «واقعاً پشیمانم که به روی کار اومدن همچین آدمی کمک کردم…». برخی از طرفداران تتلو میگویند که مطالب او به شوخی بوده و تتلو به زور کسی را به کاری وانداشته است اما از طرف مقابل، مخالفان تتلو میگویند که «یک دختر ۱۵ ساله از نظر قانون قدرت تصمیمگیری ندارد». آزاده اکبری همسر هیچکس از اولین کسانی بود که با انتشار تصویر پستهای تتلو در اینستاگرام خواهان بسته شدن این صفحه شدند. در نهایت اینستاگرام اکانت تتلو را بهطور کامل حذف کرد. سخنگوی شرکت فیسبوک که اینستاگرام زیرمجموعه آن است گفت «ایمنی اعضا اولویت اصلی ماست و ما محتوایی که از | هنرپیشه آمریکایی، جنیفر انیستون، تعلق داشت با تفاوت ۳۲ دقیقه شکست.
در ۴ اکتبر ۲۰۲۱ به دنبال به روزرسانی سوییچهای سرورهای شرکت مرکزی یعنی فیسبوک سرورها از دسترسی خارج و به دنبال آن برنامهٔ اینستاگرام موقتاً از کار افتاد.
محتوا و تأثیرات
تأثیر بر سلامت روان
نتایج تازهترین پژوهش در بریتانیا نشان میدهد که اینستاگرام بیشترین تأثیر منفی بر سلامت جوانان را دارد.
این رسانه اجتماعی که امکان همرسانی عکس و ویدئو را میدهد، بر تصویری که کاربران از بدن خود دارند، تأثیر منفی میگذارد. ۹۰ درصد از شرکتکنندگان زن در این نظر سنجی گفتهاند که از بدن خود راضی نیستند.
اینستاگرام احتمالاً اثر مخربی بر خواب کاربران جوان نیز دارد. به علاوه، این دسته از کاربران اینستاگرام که همواره ترس دارند از رخدادها بیخبر بمانند، باید مدام در تماس باشند تا مبادا اتفاقی بدون حضور و آگاهی آنها رخ دهد.
حدود ۹۰ درصد جوانان بیشتر از هر گروه سنی دیگری از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند و در مقابل آن آسیبپذیر هستند.
اینستاگرام میگوید که حفظ این رسانه اجتماعی به عنوان مکانی امن و حامی جوانان از اولویتهایش است.
سازمانهای خیریهٔ سلامت روان از اینستاگرام خواستهاند تا ایمنی کاربران خود را افزایش دهد.
مواد مخدر و سلاح
گزارشهایی وجود دارد که اینستاگرام با ایجاد بستری مناسب، به فروش، گسترش و تبلیغات مواد مخدر و انواع سلاح کمک میکند. هرچند سخنگویان این رسانه اجتماعی این اتهامات را رد کردهاند و گفتهاند که از طریق دکمه گزارش پست، کاربران میتوانند موارد خلاف قانون را گزارش دهند. همچنین اعلام شد که این رسانه اجتماعی به شکلی سختگیرانه با گسترش مواد مخدر و سلاح مقابله میکند.
پستهای خشونت و تهدیدآمیز
براساس قوانین اینستاگرام و فیسبوک، قرار دادن پستی که دارای محتوای خشونت آزاردهنده و موارد تهدیدآمیز باشد، مجاز نیست و در صورت گزارش، امکان حذف پستها وجود دارد. در سال ۱۳۹۸ خورشیدی، این رسانه اجتماعی پستهای هنرمندان ایرانی و دیگر افراد دربارهٔ قاسم سلیمانی، مشهورترین مقام نظامی ایرانی پس از انقلاب را به شکل پیوسته حذف کرد. برخی از این پستها حاوی جملات و تصاویر خشونتآمیز بودند. سخنگوی اینستاگرام کمی بعد اعلام کرد که به دلیل تحریمهایی که پس از تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران وضع شدند، امکان انتشار چنین پستهایی در این رسانه اجتماعی وجود ندارد.
سانسور در کشورها
ایران
اینستاگرام در ایران برخلاف سایتها و رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، یوتیوب و دیگر رسانههای محبوب دنیا بهطور کامل فیلتر نبود و طرح فیلترینگ هوشمند اینترنت روی آن اجرا شدهبود. در روز ۱۰ دی ۱۳۹۶ این رسانه اجتماعی به همراه تلگرام و به دلیل رخدادهای مرتبط با تظاهرات ۱۳۹۶ ایران و به دستور مقامات حکومت ایران از دسترس کاربران ایرانی خارج شد و پس از چند روز دوباره رفع فیلتر شد. از مهمترین مقامات حکومتی ایران که در این رسانه اجتماعی حساب کاربری رسمی دارند، میتوان به سید علی خامنهای (رهبر) و سید ابراهیم رئیسی (رئیسجمهور) اشاره کرد. در سال ۲۰۱۹، اکانت رسمی انگلیسی رهبر جمهوری اسلامی توسط اینستاگرام مسدود شد. همچنین از مقامات نظامی ایران نیز، از سپاه پاسداران در این رسانه اجتماعی فعالیت داشتهاند که توسط اینستاگرام بسته شدند. اینستاگرام دلیل بستن اکانت فرماندهان سپاه در این رسانه اجتماعی را «تروریست خوانده شدن سپاه» اعلام کرد.
محسن فینیزاده، مدیر مرکز پژوهشی «بتا» که تحلیلهایی را با | این فهرستی از ۲۰ حساب برتر با بیشترین تعداد دنبالکننده در شبکه اجتماعی تیکتاک است که در سال ۲۰۱۸ با موزیکال لی ادغام شد. بیشترین دنبالکننده را در این بستر خابی لِیم با بیش از ۱۵۳ میلیون دنبالکننده دارد. او در ۲۲ ژوئن ۲۰۲۲ از پر دنبالکنندهترین حساب قبلی، چارلی دیآملیو، پیشی گرفت.
حسابهای برتر
جدول زیر ۲۰ اکانت پرطرفدار در تیکتاک را فهرست میکند. همچنین توضیحی دربارهٔ هر حساب و کشور مبدأ آنها ارائه شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست ویدئوهای تیکتاک با بیشترین لایک
فهرست حسابهای اینستاگرام با بیشترین دنبالکننده
فهرست پستهای اینستاگرام با بیشترین لایک
فهرست حسابهای توییتر با بیشترین دنبالکننده
فهرست صفحههای فیسبوک با بیشترین دنبالکننده
فهرست کانالهای توییچ با بیشترین دنبالکننده
فهرست کانالهای یوتیوب با بیشترین مشترک
فهرست هنرمندان موسیقی در یوتیوب با بیشترین مشترک
منابع
تیکتاکرها
فهرستهای مرتبط با سده ۲۱ (میلادی) | کریستوفر چن (؛ زادهٔ ۱۹۶۸) مهندسی زیستی و محقق آمریکایی است.
منابع
افراد زنده
دانشآموختگان دانشگاه هاروارد
زادگان ۱۹۶۸ (میلادی)
مهندسان پزشکی
هیئت علمی دانشگاه بوستون | ژانگ یوفی ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۸۸ (میلادی)
ژیمناستهای اهل لیائونینگ
ژیمناستهای هنری زن اهل چین
ورزشکاران اهل دالیان | چابهار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چابهار
شهرستان چابهار
صفحههای ابهامزدایی مکانها |
e9f8d5b6-c921-4869-9a56-6337ef148736 | اینستاگرام | اینستاگرام یا اینستاگرم (به انگلیسی: Instagram) شبکه اجتماعی همرسانی عکس و ویدئو است که کوین سیستروم و مایک کرایگر آن را بنیان نهادند و هماکنون شرکت فیسبوک مالکیت آن را برعهده دارد. این نرمافزار این امکان را به کاربران خود میدهد که عکسها و ویدئوهای خود را در دیگر شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر، تامبلر و فلیکر همرسانی کنند. کاربران همچنین میتوانند از فیلترهای دیجیتال برای تصاویرشان استفاده کنند. محدودیت همرسانی ویدئو در اینستاگرام ۶۰ ثانیه است.اینستاگرام یک نرمافزار مالکیتی است و برای آیاواس، اندروید و مایکروسافت ویندوز در دسترس است. دنبالشدهترین مرد در اینستاگرام کریستیانو رونالدو ورزشکار و دنبالشدهترین زن نیز آریانا گرانده خواننده است. تخممرغ اینستاگرام نیز بیشترین لایک را در این شبکه اجتماعی به دست آوردهاست. دیگر افرادی که بیشترین دنبالکننده را در اینستاگرام دارند: سلنا گومز، دوئین جانسون، کایلی جنر، کیم کارداشیان، لیونل مسی و بیانسه هستند. | مالک کنونی اینستاگرام کیست؟ | false | {
"answer_start": [
146
],
"text": [
"شرکت فیسبوک"
]
} | ایسبرکر کلاس ایسوگل یک کلاس از کشتی است که طول آن میباشد.
منابع
یخشکنهای آلمان | اورگرین استیت کلاس فری یک کشتی است که طول آن میباشد.
منابع
شناورهای کلاسهای فری ایالت واشینگتن | کانون وکلای دادگستری مرکز
اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران | کیست سباسه اصطلاحی است که جهت نامگذاری یکی از دو گونه کیست اشاره شده در زیر به کار میرود:
کیستهای اپیدرموئید (کیستهای اپیدرمال یا کیستهای اینفندیبولار)
کیستهای پیلار
هیچکدام از دو نوع کیست یادشده از غدد سباسه منشأ نمیگیرند و هر دو نوع کیست فوق الذکر حاوی کراتین هستند، نه سبوم. کیستهای اپیدرموئید از بافت اپیدرم پوست و کیستهای پیلار از فولیکولهای مو سرچشمه میگیرند؛ بنابراین، از نظر فنی، آنها کیست سباسه نیستند. کیستهای سباسه «واقعی» که از غدد سباسه منشأ گرفته و حاوی سبوم میباشند نسبتاً نادر هستند. کیست سباسه واقعی در صورتی منفرد بودن به عنوان استئاتوسیستوما سیمپلکس یا در صورت تعدد، به عنوان استئاتوسیستوما مالتیپلکس شناخته میشوند.
متخصصان پزشکی پیشنهاد کردهاند که از اصطلاح کیست سباسه اجتناب شود زیرا میتواند گمراه کننده باشد. با این حال از اصطلاح کیست سباسه جهت نامگذاری کیستهای اپیدرموئید و کیستهای پیلار استفاده میشود.
علائم و نشانهها
پوست سر، گوشها، پشت، صورت و بالای بازو از مکانهای رایج کیست سباسه هستند، اگرچه کیستهای سباسه ممکن است در هر قسمت از بدن به جز کف دست و کف پا مشاهده شوند. کیستهای سباسه بیشتر در مناطق مو دار دیده میشوند، در صورتی که کیست به مدت طولانی وجود داشته باشد موهایی که سطح بالای کیست را میپوشاند میریزند. کیستهای سباسه بهطور معمول گرد هستند و سطح آنها در لمس صاف است، و در اندازههای متفاوت یافت میشوند.
آنها بهطور کلی تودههای متحرکی هستند که میتوانند از موارد زیر تشکیل شوند:
بافتهای فیبری و مایعات،
ماده ای چرب (کراتینوس) شبیه پنیر، در صورت وجود این ماده کیست را میتوان «کیست کراتین» نامید. این ماده دارای بوی خاصی شبیه بوی پنیر یا بوی پا است.
مایعی غلیظ، سروسانجینوس (حاوی چرک و خون).
ماهیت محتوای کیست سباسه و کپسول اطراف آن، بسته به اینکه کیست در گذشته عفونی شده باشد یا نه، متفاوت است.
با جراحی، معمولاً میتوان کیست را بهطور کامل جدا کرد. عفونت کیست که منجر به چرمی شدن کیست و چسبندگی کیست به بافت اطراف میشود، جراحی کیستهایی که سابقه عفونت دارند یا جراحی توسط جراح غیر ماهر ممکن است منجر به پارگی و باقی ماندن دیواره کیست در حین جراحی شود. اگر کیست سباسه بهطور کامل در هنگام جراحی برداشته شوددیگر عود نخواهد کرد. اگر بیمار زمینه ایجاد کیست را داشته باشد، ممکن است کیستهای بیشتری در همان ناحیه ایجاد شوند.
علل کیست سباسه
سطح بالای تستوسترون و استفاده از استروئیدهای آنابولیک آندروژنیک باعث ایجاد چنین کیستهایی میشود.
گزارش شدهاست که یک مورد از کیست سباسه توسط مگس پاشنه ایجاد شدهاست.
از علل ارثی کیست سباسه میتوان به سندرم گاردنر و سندرم خال سلول بازال اشاره کرد.
انواع کیست سباسه
کیست اپیدرموئید
کیست پیلار
حدود نود درصد از کیستهای سباسه نوع پیلار در پوست سر دیده میشوند، ده درصد دیگر گاهی در صورت، تنه و اندامها دیده میشوند. کیستهای پیلار در زنان شیوع بیشتری دارند و تمایل به ایجاد این کیستها اغلب به صورت اتوزوم غالب به ارث میرسد. در بیشتر موارد، چندین کیست سباسه پیلار بهطور همزمان ظاهر میشود.
درمان
کیستهای سباسه بهطور کلی به درمان (دارویی) توسط پزشک نیاز ندارند. با این حال، اگر آنها به رشد خود ادامه دهند، ممکن است زشت،دردناک و عفونی شوند.
درمان جراحی
برداشتن کیست سباسه از طریق | کیست پریآپیکال یا کیست رادیکولار یکی از شایعترین کیستهای ادنتوژنیک است که بر اثر التهاب یا مرگ مغز دندان (پالپ) در نتیجهٔ پوسیدگی دندان بهوجود میآید. معمولاً کیست پریآپیکال بدون علامت است اما بروز التهاب ثانویه میتواند به احساس درد بینجامد. در پرتونگاری از دندان آسیبدیده این کیست بهصورت ناحیهای تاریک (رادیولوسنسی) در اطراف ریشهٔ دندان مشاهده میشود.
پانویس
منابع
آسیبشناسی بارز
جراحی دهان و فک و صورت
کیست
نامرتبی دندانها | کیست کاذبها مانند کیستها هستند، اما سلولهای اپیتلیال یا اندوتلیال ندارند. مدیریت اولیه شامل مراقبتهای حمایتی عمومی است. علائم و عوارض ناشی از کیستهای کاذب نیاز به جراحی دارد. از اسکن توموگرافی (CT) برای تصویربرداری اولیه از کیستها و از سونوگرافی آندوسکوپیک در تمایز بین کیستها و کاذب کاستیها استفاده میشود. درناژ آندوسکوپی یک روش محبوب و مؤثر در درمان کیستهای کاذب است.
این امر نباید با اصطلاح «ظاهر شبه سیستیک»، عمدتاً از نظر رادیوگرافی، در سایر ضایعات مانند کیست استاتیک استخوان استافن و کیست آنوریسم استخوان فک اشتباه گرفته شود.
علائم و نشانهها
سودوسیستها اغلب بدون علامت هستند. علائم در شبه کیستهای بزرگتر شایع است، اگرچه اندازه و زمان موجود معمولاً شاخصهای ضعیفی برای عوارض احتمالی نیستند.
کیستهای شبه لوزالمعده ممکن است باعث درد شکم، حالت تهوع و استفراغ، احساس نفخ و مشکل در خوردن یا هضم غذا شود. همچنین ممکن است عفونت کرده، پاره شوند یا بخشی از روده را مسدود کنند. بندرت، کیست کاذب آلوده باعث زردی یا سپسیس میشود.
کیستهای شبه مدیاستین، یک شکل نادر کاذب کیست لوزالمعده در شکم، ممکن است باعث دیسفاژی، تنگی نفس، انسداد راههای هوایی یا تامپوناد قلب شود.
کیستهای شبه آدرنال ممکن است همراه با علائم مختلف دستگاه گوارش مانند حالت تهوع، استفراغ و یبوست باعث درد شکم شود.
منابع
آسیبشناسی بارز | و ترمیم ناقص جراحی پس از اپیزیوتومی در زیر سطح پوششی به دام افتادهاست.
کیست مجرای گارتنر از بقایای بافتی کوچکی از مجرای مزونفریک ایجاد میشود. علائم آن عبارتند از: عفونت، اختلال عملکرد مثانه، درد شکمی، ترشحات واژن، و بیاختیاری ادرار. این کیست در بیشتر مواقع آنچنان بزرگ است که ممکن است باعث بیاختیاری ادرار شود، اما برداشتن آن با جراحی، معمولاً درمان قطعی است و احتمال عود آن بعید است. تشخیص کیست مجرای گارتن توسط سونوگرافی تأیید میشود. ارزیابی با بیوپسی دقیقترین تشخیص را ارائه میدهد. این کیست دارای جدارهای از بافت پوششی است که از بافت پوششی سنگفرشی تا بافت پوششی انتقالی ترشحکنندهٔ موسین را در بر میگیرد.
گاهی نیز عفونت انگلی باعث ایجاد کیست واژن میشود.
علائم و نشانهها
در بیشتر موارد، علائم بسیار اندک است یا اصلاً وجود ندارند. برخی از زنان ممکن است فشار واژن، احساس ناراحتی، تورم، رابطه جنسی دردناک یا خونریزی را تجربه کنند. کیستها همچنین میتوانند نسبت به لمس حساس و دردناک باشند.
تشخیص
تشخیص کیستها با استفاده از سونوگرافی، سیتیاسکن، سیستورتروگرام دفع ادرار و امآرآی امکانپذیر میکند. یافتههای سونوگرافی ممکن است شامل مشاهده حاشیههای صاف یک ساختار پر از مایع باشد. کیستهای واژن شبیه سایر ساختارهایی هستند که از واژن بیرون زدهاند مانند فتق راستروده و فتق مثانه. ارزیابی بافتشناسی برای تعیین نوع خاص کیست مورد نیاز است. کیستهای واژن اغلب هنگام معاینه معمولی لگن یا پاپ اسمیر کشف میشوند. کیستها نیز توسط معاینه دو دستی کشف میشوند. ساختارهای دیگری که شبیه کیستهای واژن هستند، تومورهای بافت همبند، هماتوکولپوس و آترزی پرده بکارت هستند. فقدان شیارهای واژن بر روی بفت پوشانندهٔ کیست، نشانهای از وجود آنهاست.
درمان
بسیاری از کیستها رشد نمیکنند و کوچک میمانند و تحت نظر پزشک به دقت پیگیری میشوند تا خودبهخود برطرف شوند. گاهی جراحی و/یا تخلیه کیست برای برداشتن آن انجام میشود. درمان پس از برداشتن کیست توسط جراحی با پیگیریهای برنامهریزیشده توسط پزشک که بهدنبال کشف هرگونه تغییر در کیست است، ادامه مییابد. کیستهای غده بارتولین اغلب نیاز به تخلیه دارند. گاهی برای درمان آنها نیز آنتیبیوتیک تجویز میشود. درمان این کیستها معمولاً شامل آسپیراسیون، روش مارپیوالیزاسیون (کیسهسازی) و از دیروفینگ است. هنگامی که کیستها درمان میشوند، عوارض کمی هستند. کیستهای واژن به ندرت عود میکنند. هنگامی که با جراحی برداشته میشود، کیستها معمولاً بر نمیگردند. در برخی موارد ممکن است کیست بارتولین ایجاد شود و نیاز به درمان بیشتری باشد. در بیشتر موارد، هیچ عارضهای از خود کیست وجود ندارد؛ اما جراحی آن با خطر کمی از عوارض همراه است. خطر بستگی به محل قرار گرفتن کیست دارد.
جستارهای وابسته
کیست نابوتین
کیست پارااورین
فهرست تومورهای واژن
ناهنجاریهای واژن
منابع
بیماریهای تناسلی زنان
دستگاه تولیدمثل زنانه در انسان
زنان و تمایلات جنسی
سلامت زنان
کیست
واژن | کیستهای واژن () کیستهای خوشخیم و ناشایعی هستند که در دیوارهٔ واژن شکل میگیرند. نوع بافت پوششی جدارهٔ کیست برای طبقهبندی این رویشها استفاده میشود. کیستهای واژن ممکن است مادرزادی باشند و در دوران کودکی و بزرگسالی ظاهر شوند. شایعترین نوع کیست، نوع انکلوزیونی سنگفرشی است که در بافت واژن موجود در محل اپیزیوتومی یا سایر محلهای جراحی واژن ایجاد میشود. کیستها در بیشتر موارد علائمی ایجاد نمیکنند و با عوارض کم یا بدون هیچ عارضهای ظاهر میشوند. کیست واژن میتواند در سطح بافت پوششی واژن یا در لایههای عمیقتر ایجاد شود. بیشتر کیستها توسط خودِ شخص و بهعنوان یک یافته اتفاقی در طول معاینه معمول لگن پیدا میشوند. کیستهای واژن میتوانند شکل ساختارهای دیگری را که از واژن بیرون زدهاند مانند فتق راستروده یا فتق مثانه تقلید کنند. برخی از کیستها را میتوان با مشاهده شکل ظاهری تشخیص داد، اما بیشتر آنها برای تعیین نوع، به بیوپسی نیاز دارند. کیستهای واژن میتوانند اندازههای متفاوتی داشته باشند و تا ۷ سانتیمتر رشد کنند. کیستهای دیگری نیز ممکن است روی دیواره واژن وجود داشته باشند، اگرچه بیشتر این کیستها قابل تمایز هستند. کیستهای واژن یکی از انواع تودههای واژن هستند، انواع دیگر شامل سرطانها و تومورها هستند. میزان شیوع کیستهای واژن نامشخص است زیرا بسیاری از آنها گزارش نمیشوند، اما تخمین زده میشود که از هر ۲۰۰ زن، ۱ نفر دارای کیست واژن باشد. کیستهای واژن ممکن است در ابتدا در دوران بارداری و زایمان کشف شوند. این موارد برای تسهیل یک زایمان بدون مانع برای نوزاد درمان میشوند. رویشهایی که از مجرای ادرار و سایر بافتها منشأ میگیرند نیز میتوانند به صورت کیستهای واژن ظاهر شوند.
انواع
کیستهای انکلوزیونی واژن میتوانند به صورت برآمدگیهای کوچک ظاهر شوند و در حین زایمان یا بعد از جراحی پدید آیند. کیست انکلوزیونی سنگفرشی بهندرت در جنین هم دیده میشود. کیستهای دیگر شامل کیست بارتولن، کیست مجرای گارتنر، انکلوزیونهای موسینی، کیستهای انکلوزیون پوششی، کیستهای جنینی و کیستهای مجاری ادراری باشند. کیستهای واژینال که کمتر شایع هستند، کیستهای آندومتر و واژینیت آمفیزماتوز هستند. واژینیت آمفیزماتوزوم گروهی از کیستهای پر از گاز روی دیواره واژن است. اینها خوشخیم و خودمحدودشونده هستند (به خودی خود محو میشوند). کیستهای واژن همچنین ممکن است مادرزادی بوده و با ناهنجاریهای سیستم ادراری همراه باشند.
شایعترین نوع کیست واژن، کیست مولرین است. اینها معمولاً در دیواره قدامی جانبی واژن ایجاد میشوند. این کیست ممکن است با بافت پوششی از دهانه رحم، رحم و لولههای فالوپ پوشانده شود.
کیست انکلوزیونی پوششی که کیست انکلوزیونی اپیدرمی یا کیست انکلوژن سنگفرشی نیز نامیده میشود،. ۲۳ درصد از کل کیستهای واژن را تشکیل میدهد و دومین کیست شایع واژن است. این کیست از بافت اپیتلیومی منشأ میگیرد که در اثر جراحی، اپیزیوتومی یا آسیبهای دیگر «به دام افتاده» است و بیشتر در دیواره خلفی تحتانی واژن یافت میشود.. کیست اپیدرموئید یکی دیگر از انواع کیست واژن است. کیستهای انکلوزیونی کوچک هستند و در انتهای خلفی تحتانی واژن قرار دارند. قطعات کوچکی از اپیتلیوم واژن به دلیل پارگی میاندوراه و ترمیم ناقص جراحی پس از اپیزیوتومی در زیر سطح پوششی به دام افتادهاست.
کیست مجرای گارتنر از بقایای بافتی کوچکی از مجرای مزونفریک ایجاد میشود. علائم آن عبارتند از: عفونت، اختلال عملکرد | سباسه بهطور کلی به درمان (دارویی) توسط پزشک نیاز ندارند. با این حال، اگر آنها به رشد خود ادامه دهند، ممکن است زشت،دردناک و عفونی شوند.
درمان جراحی
برداشتن کیست سباسه از طریق جراحی یک روش ساده برای درمان کامل کیست و محتویات آن است.
سه روش شایع برای درمان جراحی کیستهای سباسه وجود دارد: جراحی سنتی با برش بزرگ، جراحی از طریق برش کوچک و برداشتن کیست بطریق پانچ بیوپسی.
روش جراحی سرپایی متداول برای برداشتن کیست، بیحس کردن اطراف کیست با بیحسی موضعی و سپس استفاده از چاقوی جراحی برای بازکردن کیست با یک برش در مرکز آن یا دو برش بیضی شکل در طرفین کیست است. در صورتی که کیست کوچک باشد میشود آن را در وسط سوراخ کرد. شخصی که عمل جراحی را انجام میدهد با فشار محتویات کیست را خارج میکند، سپس با استفاده از قیچی کند (پنس جراحی) یا وسیله دیگری محل برش را کاملاً باز نگه میدارد و به کمک انگشتانش یا پنس دیواره کیست را بهطور کامل و یکسره خارج میکند. اگر دیواره کیست به صورت یک تکه برداشته شود، «میزان بهبودی» صد در صد است. در صورتی که دیواره به بافتهای اطراف چسبیده باشد یا تکهتکه شده و بهطور کامل قابل برداشت نباشد جراح ممکن است از کورتاژ (خراشیدن) برای از بین بردن باقی ماندههای دیواره کیست استفاده کند، همچنین جراح ممکن است از روش کوتر کردن (سوزاندن به کمک چاقوی الکتریکی) برای از بین بردن دیوراه باقی مانده کیست سباسه استفاده کند. در صورتی که دیواره کیست سباسه بهطور کامل برداشته نشود امکان عود مجدد کیست وجود دارد. در هر صورت محل برش جراحی ضد عفونی میشود و در صورت لزوم، پوست بخیه میشود. به احتمال زیاد جوشگاه ناشی از جراحی باقی میماند.
اگر کیست سباسه عفونی شده باشد بیمار ممکن است قبل یا بعد از برداشتن آن به کمک جراحی به آنتیبیوتیک خوراکی یا درمانهای دیگر (مانند داروی ضد التهاب) نیاز داشته باشد. اگر کیست محتوی چرک باشد، باید کیست برش داده شده و محتویات چرکی آن تخلیه شده سپس دیوراه کیست بهطور کامل برداشته شده و بیمار با پوشش مناسب آنتیبیوتیک مرخص شود.
روشی شامل تخلیه کیست، به جای برداشتن کامل آن، نیز پیشنهاد شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
بررسی اجمالی در مرکز پزشکی دانشگاه مریلند
خالها و نئوپلاسمها و کیستهای پوستی | استان کرویه نام یکی از استانهای سیوششگانه کشور آلبانی است.
استانهای آلبانی
جغرافیای شهرستان دورس
ناحیههای آلبانی |
9ca50473-de96-45aa-a0eb-9fa7b4eacfbc | زبان هندی | هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل ۱۱ واکه و ۳۳ همخوان است که از چپ به راست نوشته میشود. بیشتر حروف دارای خطی افقی در بخش بالایی خود هستند و اتصال حروف با کمک همین خط افقی انجام میپذیرد و از این طریق بهسادگی قابل تشخیص است.در این خط تمام صامتها و اکثر مصوتها همیشه نوشته میشوند و از این لحاظ یادگرفتن خواندن دقیق کلمات برای خارجیان نسبت به خط عربی در حالتی که حرکتگذاری نشده باشد، آسانتر است. تنها مصوتی که نوشته نمیشود فتحه است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است. | هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل چند همخوان است؟ | false | {
"answer_start": [
49
],
"text": [
"۳۳"
]
} | که در سدهٔ سوم هجری، برای نخستین بار هندوان فرصت یافتند تا با فارسیزبانان آشناییِ مؤثر پیدا کنند. در اوایل سده چهارم هجری، در سِند شاعری ظهور کرد مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکشی از او در قدیمیترین تذکرهها نقل شدهاست و میرسانَد که در زمان او، زبان فارسی در سِند رواج داشتهاست.
نفوذ فارسی در هند در دورهٔ غزنویان افزایش یافت و با تأسیس امپراتوری مغول هندوستان به اوج خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد. زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هندوستان، میتوان از اقبال لاهوری نام برد. همچنین فارسیزبانان هندوستان، واژهنامههای ارزشمندی برای زبان فارسی گردآوری کردند که از آنجمله میتوان به فرهنگ ابراهیمی از ابراهیم قوامالدین فروغی و فرهنگ آنندراج از محمد پاشا، اشاره کرد.
فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور (در دوره گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفت. اما پس از استعمار، انگلیسیها در سال ۱۸۳۲ میلادی با اجبار زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند. امروزه در حدود یک میلیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد که این میزان یک دهم کل نسخ خطی موجود در این کشور است و خط فارسی در منابع علمی کشور هند بسیار رایج است.
نوشتار
هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل ۱۱ واکه و ۳۳ همخوان است که از چپ به راست نوشته میشود. بیشتر حروف دارای خطی افقی در بخش بالایی خود هستند و اتصال حروف با کمک همین خط افقی انجام میپذیرد و از این طریق بهسادگی قابل تشخیص است.
در این خط تمام صامتها و اکثر مصوتها همیشه نوشته میشوند و از این لحاظ یادگرفتن خواندن دقیق کلمات برای خارجیان نسبت به خط عربی در حالتی که حرکتگذاری نشده باشد، آسانتر است. تنها مصوتی که نوشته نمیشود فتحه است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است.
واکهها
واکههای هندی به دو گروه کوتاه و بلند تقسیم میشوند.
همخوانها
در هندی همخوانهای ناآشنای بسیاری برای فارسیزبانان وجود دارد، از جمله همخوانهای حلقی و برگشته.
{| class="wikitable"
!دیواناگری
!نویسهگردانی
!برابر انگلیسی/یادداشت
|-
|क||k||مانند skip.
|-
|ख||kh||مانند sinkhole.
|-
|ग||g||مانند go.
|-
|घ||gh||مانند doghouse.
|-
|ङ||ng (ṅ)||مانند sing. فقط در وامواژههای سانسکریت، به صورت مستقل استفاده نمیشود.
|-
|च||ch (c)||مانند church.
|-
|छ||chh (ch)||مانند pinchhit.
|-
|ज||j||مانند jump.
|-
|झ||jh||مانند dodge her.
|-
|ञ||n (ñ)||مانند canyon. فقط در وامواژههای سانسکریت، به صورت مستقل استفاده نمیشود.
|-
|ट||t (ṭ)||مانند tick. برگشته، ولی هنوز یک صدای "سخت" t شبیه به انگلیسی دارد.
|-
|ठ||th (ṭh)||مانند lighthouse. برگشته
|-
|ड||d (ḍ)||مانند doom. برگشته
|-
|ढ||dh (ḍh)||مانند mudhut. برگشته
|-
|ण||n (ṇ)||retroflex n. فقط در وامواژههای سانسکریت.
|-
|त||t||در فارسی وجود ندارد. ت دندانیتر، با کمی صدای ث. نرمتر از ت فارسی.
|-
|थ||th||نسخه حلقی حرف پیشین، مانند thanks یا the نیست.
|-
|द||d||d دندانی.
|-
|ध||dh||نسخه حلقی حرف پیشین.
|-
|न||n||n دندانی.
|-
|प||p||مانند spin.
|-
|फ||f/ph||مانند uph'ill.
|-
|ब||b||مانند be.
|-
|भ||bh||مانند abhor.
|-
|म||m||مانند mere.
|-
|य||y||مانند yet.
|-
|र||r ||مانند pero اسپانیایی با گردش زبان. مانند rr در اسپانیایی، آلمانی یا انگلیسی اسکاتلندی نپیچانید.
|-
|ल||l||مانند lean.
|-
|व||v/w||مانند vaca اسپانیایی، بین v و w انگلیسی، ولی بدون گرد کردن لب در w انگلیسی. (IPA: ʋ).
|-
|श||sh (ś)||مانند shoot.
|-
|ष||sh (ṣ)||تقریباً | زبان هندی (دیواناگری: हिन्दी)، یا دقیقتر هندی نوین معیار (دیواناگری: मानक हिन्दी) یک زبان هندوآریایی است که در شمال و مرکز هند بدان سخن گفته میشود. هندی در واقع گونهٔ معیار و سانسکریتشدهی زبان هندوستانی است که خود برپایه گویش کهریبولی رایج در دهلی و مناطق پیرامونی در شمال هند پدید آمدهاست. هندی به خط دیواناگری نوشته میشود و یکی از دو زبان رسمی دولت هند در کنار انگلیسی است. هندی همچنین زبان رسمی ۹ ایالت و ۳ قلمرو اتحادیه و یکی از ۲۲ زبان برنامهریزیشدهٔ در جمهوری هند است.
هندی زبان میانجی در مناطق کمربند زبان هندی و تا حد کمتری سایر بخشهای هند است. بیرون از هند، زبانهای متعددی رسماً به عنوان «هندی» شناخته میشوند ولی به زبان هندی نوین معیار که در این مقاله مورد بحث است، مربوط نمیشوند و به جای آن به گویشهای دیگری از زبانهای هندوآریایی همچون اودهی و بوجپوری گفته میشوند. هندی فیجی که در فیجی رسمی است و هندی کارائیبی که در ترینیداد و توباگو، گویان و سورینام رایج هستند نیز شامل این زبانها میشوند. جدای از خط و دایره واژگان رسمی، گویشوران هندی معیار نسبت به گویشوران اردوی معیار که گونهٔ رسمی دیگری از زبان هندوستانی است، دارای فهم متقابل هستند.
هندی چهارمین زبان بر پایه جمعیت سخنگویان بومی در جهان پس از ماندارین، اسپانیایی و انگلیسی است و در کنار اردو به عنوان زبان هندوستانی، سومین زبان بر پایه مجموع تعداد سخنوران در جهان پس از ماندارین و انگلیسی بهشمار میرود.
نام
واژه هندی در اصل به ساکنان جلگه سند و گنگ گفته میشد. این نام در فارسی از هندی یا هندو در پارسی باستان گرفته شده که خود از واژه سانسکریت سندو (सिन्धु) به معنای رود سند ریشه گرفتهاست.
در گذشته در ادبیات فارسی واژگان هندَوی (हिंदवी) یا هندویی (हिंदुई) نیز به معنای «هندی» کاربرد داشتند و در آثار افرادی چون امیرخسرو دهلوی میتوان بهکاربردن آنها را یافت.
تاریخ
هندی همچون سایر زبانهای هندوآریایی نوادهٔ مستقیم سانسکریت ودایی است که پس از گذر از دورههای پراکریت سائوراسنی و اپبرمشه شورسینی به هندی باستان و در پایان هندی نوین رسیدهاست. پس از ورود حکومت اداری اسلامی به شمال هند، هندی باستان وامواژگان بسیاری را از زبان فارسی و عربی دریافت کرد که منجر به پیشرفت زبان هندوستانی شد. در قرن هجدهم، نسخهای به شدت فارسیشده از هندوستانی به نام زبان اردو پدید آمد. اهمیت روزافزون زبان هندوستانی در هند استعماری و ارتباط اردو با مسلمانان، هندوها را بر آن داشت تا نسخه سانسکریتشدهٔ هندوستانی را به کار برند که منجر به شکلگیری هندی نوین معیار یک قرن پس از ایجاد اردو شد.
پیش از معیارسازی هندی بر پایه گویش دهلی، گویشها و زبانهای مختلف کمربند هندی همچون اودهی و برج از طریق معیارسازی ادبی برجسته شدند. ادبیات نخستین هندی در قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی شکل گرفت. این مجموعه کار شامل حماسههایی مانند نمایشنامههای دهولا مارو به زبان مارواری، پریتهویراج راسو به زبان برج و آثار امیرخسرو دهلوی به گویش دهلی بود.
هندی نوین معیار که بر پایه گویش دهلی و پیرامونش است، از طریق معیارسازی ادبی به برجستگی رسید و به مرور جای سایر گونههای به کار رفته در آثار ادبی همچون اودهی، مایتهیلی و برج را گرفت. | دیواناگری (هندی: देवनागरी، حرفنویسی لاتین: Devanāgarī) یا دِوَناگَری یک خط یا دبیرهٔ هجانگاری است که به آن «ناگاری» هم گفته میشود و اصلیترین دبیرهای است که برای نوشتن زبانهای هندی، مراتی و نپالی بهکار میرود. این دبیره از سدهٔ ۱۹ به رایجترین دبیره برای نوشتن سانسکریت تبدیل شدهاست. خط دیوانگری از چپ به راست نوشته میشود و بیش از ۱۲۰ زبان از این خط استفاده میکنند.
دیگر زبانهایی که از دیواناگری برای نوشتن استفاده میکنند میتوان سندی، بهاری، بهیلی، پراکریت، کونکانی، بُجپوری، پهاری (گارهوالی و کوماونی)، سانتالی، تارو و کشمیری را نام برد. برخی از این زبانها در کنار دیواناگری از دبیرههای دیگر نیز برای نگارش استفاده میکنند.
زبان پنجابی با خطی مشابه با دیواناگری با نام گُرمکهی نوشته میشود.
معنای واژهٔ دیواناگری
«دیواناگری» مرکب از «دیوا» (देव) به معنی نیمهانسان-نیمهخدا و «ناگاری» (नगर) به معنای صحبت یا گویش است و در مجموع به معنی «گویش دیواها» یا «گفتار نیمهانسان-نیمهخداها» است.
«ناگاری» (nāgarī) در سانسکریت شکل مؤنث «ناگارا» (nāgara) به معنی «شهری» و صفت توسعهیافتهای از «ناگارام» (nagaram) به معنی «تأسیس» یا «استقرار» است. از واژه «ناگاری» برای معانی مختلفی استفاده میشود که یکی از آنها نیمهانسان-نیمهخدا است. هنوز هم استفاده از واژه «ناگاری» در کنار «دیواناگری» متداول است. البته بسیاری آن را وام واژهای از واژهٔ فارسی «دیوان نگاری» میدانند که بمعنی نگارش رسمی اسناد در دیوان خانهها (دیوانیهها یا ادارات دولتی) است که در اثر تأثیرات قوی فارسی بر زبان رسمی هند، وارد زبان هندی شدهاست.
پیشینه
دیواناگری بخشی از خانواده دبیرههای برهمایی (Brahmic) هند، نپال، تبت و جنوب شرق آسیا است. این خط از نسل خط گوپتا (Gupta) همراه با سیدهام (Siddham) و شارادا (Sharada) است. انواع شرقی خط گوپتا که ناگاری هستند برای اولین بار پس از قرن هشتم میلادی دیده شدهاند و از حدود ۱۲۰۰ م سیدهام تحت تأثیر بودیسم به تدریج در شرق آسیا جایگزین آن شد و بهطور موازی شارادا نیز در کشمیر بهکار رفت. نمونه اولیه دیواناگری در کتیبه کوتیلا (Kutila) در باریلی واقع در ایالت اوتارپرادش هند دیده میشود که تاریخی برابر با ۹۹۲ میلادی را نشان میدهد و خط افقی بالای حروف یک کلمه در آن وجود دارد.
رواج دیواناگری با استفاده اختصاصی این خط برای چاپ متون مذهبی سانسکریت اتفاق افتاد که موجب ارتباط نزدیک بین خط دیوانگری و سانسکریت شد و این تصور را پدید آورد که دیوانگری خط زبان سانسکریت است؛ اما پیش از دوره استعمار انگلیس در شبه قاره هند هیچ خط ویژهای برای سانسکریت وجود نداشت و مردم نقاط مختلف به خط خود این زبان را مینگاشتند.
ویژگیها
این خط از چپ به راست نوشته میشود. بیشتر حروف دارای خطی افقی در بخش بالایی خود هستند و اتصال حروف با کمک همین خط افقی انجام میپذیرد و از این طریق بهسادگی قابل تشخیص است.
در این خط تمام صامتها و اکثر مصوتها همیشه نوشته میشوند و از این لحاظ یادگرفتن خواندن دقیق کلمات برای خارجیان نسبت به خط عربی در حالتی که حرکتگذاری نشده باشد، آسانتر است. تنها مصوتی که نوشته نمیشود فتحه است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده | و ۱۹۹۰، هندی-اردو را میفهمند و صحبت میکنند.
هندی فیجی از گروه زبانی هندوستانی گرفته شدهاست و توسط فیجیاییهای با اصالت هندی صحبت شود.
هندوستانی همچنین یکی از زبانهایی بود که در زمان حکومت بریتانیا در برمه بسیار صحبت میشد. بسیاری از شهروندان پیر میانمار، به ویژه انگلیسی-هندیها و انگلیسی-برمهایها، هنوز آن را میدانند، اگرچه از زمان شروع حکومت نظامی تاکنون هندوستانی هیچ وضعیت رسمی در این کشور نداشتهاست.
هندوستانی همچنین در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، که کارگران مهاجر بسیاری از کشورهای مختلف جنوب آسیا در آن جا زندگی و کار میکنند، صحبت میشود.
واژگان
واژگان اصلی هندی-اردو دارای یک پایه هندی است که از پراکریت گرفته شدهاست، که آن نیز به نوبه خود از سانسکریت گرفته شدهاست. هندی-اردو همچنین دارای مقدار قابل توجهی وامواژه از فارسی و عربی (از راه فارسی) است. هندوستانی شامل حدود ۵٬۵۰۰ واژه با اصالت فارسی و عربی است.
سامانه نوشتاری
هندوستانی در طول تاریخ با الفباهای کیتهی، دیواناگری و اردو نوشته شدهاست. کیتهی و دیواناگری دو خط براهمایی بومی هند هستند، در حالی که الفبای اردو از خط فارسی-عربی مشتق شده و به شیوه نستعلیق نوشته میشود.
امروز، نوشتن هندوستانی با الفبای اردو همچنان در پاکستان ادامه دارد. در هند، گونه هندی رسماً به خط دیواناگری و اردو با الفبای اردو نوشته میشود، تا حدی که این دو گونه معیار با خطشان تعریف میشوند. با این حال، در انتشارات مشهور هند، اردو به خط دیواناگری نیز نوشته میشود.
الفبای اردو
متن نمونه
نمونهای از یک گفتگوی محاورهای هندوستانی:
دیواناگری:
اردو:
لاتیننویسی:
فارسی: قیمت این چند است؟
جستارهای وابسته
زبان هندی
زبان اردو
زبان ریخته
زبانهای هند
زبانهای پاکستان
مردمان هندوستانی
منابع
پیوند به بیرون
Bolti Dictionary (Hindustani)
Hamari Boli (Hindustani)
Khan Academy (Hindi-Urdu): academic lessons taught in Hindi-Urdu
Hindi, Urdu, Hindustani, khaRî bolî
Hindustani as an anxiety between Hindi–Urdu Commitment
Hindi? Urdu? Hindustani? Hindi-Urdu?
Hindi/Urdu-English-Kalasha-Khowar-Nuristani-Pashtu Comparative Word List
GRN Report for Hindustani
Hindustani Poetry
Hindustani online resources
National Language Authority (Urdu), Pakistan (muqtadera qaumi zaban)
زبان هندوستانی
زبانهای هندوآریایی | است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است.
حروف
حروف دیواناگری به شرح زیرند:
واکهها
همخوانها
شمارهها
شمارههای دیواناگری به شرح زیر میباشند:
صفحهکلید دیوانگری
صفحهکلید استاندارد دیوانگری که توسط دولت هند آماده شده است، InScript نامیده میشود و اکثر سیستمعاملهای رایانههای امروزی قابلیت استفاده از آن را دارا هستند.
منابع
دیواناگری
الفباهای براهمی
دبیرهها
دستور خط هندی
زبان هندی | ستیز اردو و هندی (، ) در هند استعماری سده نوزدهم از بحث در مورد اینکه زبان ملی کشور باید هندی باشد یا اردو، پدید آمد.
هندی و اردو به عنوان زبانهای گفتاری دارای درک متقابل هستند، تا حدی که گاه آنها را گویشها یا گونههای یک زبان گفتاری واحد میدانند که از آن به عنوان هندی- اردو یا گاهی هندوستانی یاد میشود. اما این دو به دو خط بسیار متفاوت دیواناگری (برای هندی) و فارسی اصلاحشده (برای اردو) نوشته میشوند که هر یک برای باسوادان به خط دیگر، کاملاً ناخوانا است.
هندی و اردوی معیار امروزی هر دو شکلهای ادبی گویش دهلوی زبان هندوستانی هستند. گونه ایرانیشده زبان هندوستانی در زمان سلطاننشین دهلی (۱۵۲۶–۱۲۰۶ م) و امپراتوری گورکانی (۱۵۲۶–۱۸۵۸ م) در جنوب آسیا شکل گرفت. این زبان در جنوب هند با نام دکنی و در شمال هند و جاهای دیگر با نامهایی چون هندی، هندوی و هندوستانی شناخته میشد و در سراسر هند به عنوان زبان میانجی پدیدار شد. برای نوشتن این زبان از چندین نوع خط از جمله فارسی، دیواناگری، کیتهی و گرمخی استفاده میشد.
گونهای از این زبان که به خط فارسی-عربی نوشته میشد، در یک فرایند معیارسازی و ایرانیسازی در اواخر دوره مغول (سده ۱۸) به عنوان اردو شناخته شد. اردو در ترکی به معنی «ارتش» است و نام این زبان در کل به معنی «زبان ارتشی» یا «زبان لشکری» است. اردو به عنوان یک زبان ادبی، در محیطهای ممتازان و نخبگان شکل گرفت. این زبان در سال ۱۸۵۰ همراه با انگلیسی به عنوان زبان رسمی هند بریتانیا معرفی شد.
هندی در سده نوزدهم به عنوان گونه ادبی معیار گویش دهلی پدید آمد. تا آن زمان گویش برج زبان ادبی غالب در خط دیواناگری بود. تلاشهای جنبشهای هندی برای ترویج نسخه دیواناگری گویش دهلی با نام هندی در حدود سال ۱۸۸۰ افزایش یافت و آنها در تلاش بودند که وضعیت رسمی اردو را با هندی جابهجا کنند.
چند دهه آخر سده نوزدهم شاهد فوران ستیز اردو و هندی در برخی از استانهای کشور، به ویژه اوتار پرادش، بود. این مجادله میان طرفداران «هندی» و «اردو» بر سر این بود که استفاده رسمی از هندوستانی با کدام خط دیواناگری یا نستعلیق باشد. در این دوران جنیشهای هندی بسیاری برای پشتیبانی از رشد و دادن وضعیت رسمی برای خط دیواناگری در شمال هند تأسیس شدند. ببو شیوا پراساد و مادان موهان مالاویا از طرفداران شناختهشده این جنبش بودند. در نتیجه این وضعیت منجر به توسعه جنبشهای دفاع از اردو برای وضعیت رسمی شد که آقا سید احمد خان یکی از شناختهشدهترین اعضای آنها بود.
در سال ۱۹۰۰ دولت با صدور یک فرمان به صورت نمادین وضعیت رسمی برابری را به هر دو زبان هندی و اردو داد. سپس هندی و اردو شروع به تمایز کردند، چرا که هندی از سانسکریت به عنوان منبع اصلی برای واژگان رسمی و دانشگاهی استفاده میکرد که با یک تلاش آگاهانه برای پاکسازی واژگان فارسی همراه بود. گاندی با ابراز تأسف از این جدایی هندو و مسلمانان پیشنهاد ادغام دوباره این دو زبان معیار و استفاده از هر دو خط دیواناگری و اردو را با نام سنتی و عمومی هندوستانی کرد. هندی به خط دیواناگری که از پشتیبانی کنگره ملی هند | پایه گویش دهلی و پیرامونش است، از طریق معیارسازی ادبی به برجستگی رسید و به مرور جای سایر گونههای به کار رفته در آثار ادبی همچون اودهی، مایتهیلی و برج را گرفت. هندی نوین و سنت ادبی آن در اواخر قرن هجدهم تکامل یافت. در اواخر قرن نوزدهم، جنبشی برای توسعه بیشتر هندی به عنوان گونهٔ معیار هندوستانی جدای از اردو شکل گرفت و در نتیجه آن در سال ۱۸۸۱ ایالت بیهار برای نخستین بار در هند، هندی را به جای اردو عنوان زبان رسمی خود پذیرفت.
پس از استقلال هند دولت هند در سال ۱۹۵۴، کمیتهای را برای تهیه دستور زبان هندی تشکیل داد. گزارش این کمیته در سال ۱۹۵۸ با عنوان دستور زبان پایهٔ هندی نوین منتشر شد. معیارسازی املایی با استفاده از خط دیواناگری نیز توسط مدیریت هندی مرکزی وزارت آموزش و فرهنگ هند برای ایجاد یکنواختی در نوشتن، بهبود شکل برخی از نویسههای دیواناگری و معرفی نشانههایی برای بیان صداهای دیگر زبانها انجام گرفت. با تلاشها و تجمعات بسیار ملیگرایان، مجلس مؤسسان هند در ۱۴ سپتامبر ۱۹۴۹ هندی را که به خط دیواناگری نوشته شده بود به عنوان زبان رسمی جمهوری هند تصویب کرد و بدین ترتیب هندی جای اردو را که در راج بریتانیا استفاده میشد، گرفت.
پراکندگی جغرافیایی
هندی زبان میانجی شمال هند در مناطق معروف به کمربند زبان هندی است و همچنین در کنار انگلیسی زبان رسمی دولت هند است.
در شمال شرق هند یک پیجین به نام هندی هفلونگ به عنوان زبان میانجی مردمی غیرهندیزبان در مناطق هفلونگ آسام پذیرفته شدهاست. هندی همچنین در آروناچال پرادش میان بومیانی که بیش از ۵۰ گویش محلی دارند نقش زبان میانجی را بازی میکند.
هندی برای بیشتر پاکستانیهایی که به اردو تسلط دارند به آسانی درک میشود؛ علاوه بر این، رسانههای هند بهطور گستردهای در پاکستان دیده میشوند. گروهی نیز افغانستان، به ویژه در کابل، هندی-اردو را به دلیل محبوبیت و نفوذ فیلمها، ترانهها و بازیگران بالیوود در این کشور میفهمند و بدان سخن میگویند.
هندی همچنین توسط توسط جمعیت بزرگی از مردم مادهشی نپال (افرادی با ریشه در شمال هند که طی صدها سال به نپال مهاجرت کردهاند) سخن گفته میشود. جدای از این، هندی توسط جمعیت بزرگی از هندیهای خارج از هند و افراد با ریشه هندی تکلم میشود. جوامع بسیار بزرگی با ریشههایی از شمال هند در کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، امارات متحده عربی، ترینیداد و توباگو، گویان، سورینام، آفریقای جنوبی، فیجی و موریس زندگی میکنند و به هندی در خانه و میان جوامع هندی سخن میگویند. بیرون از هند ۸ میلیون گویشور هندی در نپال؛ ۸۶۳٬۰۷۷ نفر در ایالات متحده؛ ۴۵۰٬۱۷۰ نفر در موریس؛ ۳۸۰٬۰۰۰ نفر در فیجی؛ ۲۵۰٬۲۹۲ نفر در آفریقای جنوبی؛ ۱۵۰٬۰۰۰ نفر در سورینام؛ ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در اوگاندا؛ ۴۵٬۸۰۰ نفر در بریتانیا؛ ۲۰٬۰۰۰ نفر در نیوزیلند؛ ۲۰٬۰۰۰ نفر در آلمان؛ ۲۶٬۰۰۰ نفر در ترینیداد و توباگو و ۳٬۰۰۰ نفر در سنگاپور وجود دارند.
وضعیت رسمی
هند
قسمت هجدهم قانون اساسی هند به زبان رسمی کشور مشترکالمنافع هند میپردازد. طبق ماده ۳۴۳، هندی به خط دیواناگری و انگلیسی زبانهای رسمی اتحادیه هستند:
(۱) زبان رسمی اتحادیه، هندی به خط دیواناگری خواهد بود. شکل اعدادی که برای اهداف رسمی اتحادیه استفاده میشود، شکل بینالمللی اعداد هندی است.
(۲) | یک همخوان برگشته یک همخوان تیغهای است که در ایجاد آن، زبان حالت صاف، پهن، مقعر یا حتی حلقویشده به خود میگیرد، و بهصورت چیزی میان لبهٔ لثه و سختکام تفسیر میشود. برخی اوقات، بهخصوص در هندشناسی، این همخوانها بهصورت همخوان دماغی معرفی میشوند. گاهی هم از اصطلاح نوکیداخلی برای اشاره به این همخوانها استفاده میکنند.
برخی از همخوانهای برگشته با حالت زبانی کاملاً حلقویشده به سمت عقب تلفظ میشوند بهطوری که تلفظ شامل زیر نوک زبان میشود (زیرین). این اصوات اغلب بهصورت همخوانهای برگشتهٔ «درست» تشریح میشوند. با این حال، بیشترین کاربرد همخوانهای برگشته برای این است که شامل دیگر همخوانهایی بشوند که یک جایگاه تولید یکسان بدون حلقویشدن کامل زبان داشتهباشند؛ اینها امکان دارند که با نوک زبان (نوکی) یا تیغهٔ زبان (ورقهای) تفسیر بشوند.
آوانویسی
در الفبای آوانگاری بینالمللی، نمادهایی که برای همخوانهای برگشته به کار میروند، بهصورت نوشتاری شبیه به نمادهای همخوانهای لثوی است، اما با این تفاوت که یک قلاب روبهجلو را به انتهای آنان میافزایند.
همخوانهای برگشته در الفبای آوانگاری بینالمللی به حالات زیر نوشته میشوند:
منابع
«Retroflex consonant»، ویکیپدیای انگلیسی.
جایگاه تولید
همخوانهای برگشته | زبان دوتلی () زبانی هندوآریایی است که توسط ۸۰۰٬۰۰۰ نفر صحبت میشود که بیشتر آنها در نپال زندگی میکنند. بهطور سنتی به عنوان گویش غربی زبان نپالی در نظر گرفته میشود و به خط دیواناگری نوشته میشدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
زبانهای نپال
زبانهای نوشتاری در دیواناگری | هاینریش یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
دریای رگبارها
چهارگوش الکیو۱۱
دهانههای ماه |
a663ed2c-68b4-48dd-81a4-ee8788c38368 | زبان هندی | هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل ۱۱ واکه و ۳۳ همخوان است که از چپ به راست نوشته میشود. بیشتر حروف دارای خطی افقی در بخش بالایی خود هستند و اتصال حروف با کمک همین خط افقی انجام میپذیرد و از این طریق بهسادگی قابل تشخیص است.در این خط تمام صامتها و اکثر مصوتها همیشه نوشته میشوند و از این لحاظ یادگرفتن خواندن دقیق کلمات برای خارجیان نسبت به خط عربی در حالتی که حرکتگذاری نشده باشد، آسانتر است. تنها مصوتی که نوشته نمیشود فتحه است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است. | هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل ۱۱ واکه و ۳۳ همخوان است که چگونه نوشته میشود؟ | false | {
"answer_start": [
69
],
"text": [
"چپ به راست"
]
} | که در سدهٔ سوم هجری، برای نخستین بار هندوان فرصت یافتند تا با فارسیزبانان آشناییِ مؤثر پیدا کنند. در اوایل سده چهارم هجری، در سِند شاعری ظهور کرد مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکشی از او در قدیمیترین تذکرهها نقل شدهاست و میرسانَد که در زمان او، زبان فارسی در سِند رواج داشتهاست.
نفوذ فارسی در هند در دورهٔ غزنویان افزایش یافت و با تأسیس امپراتوری مغول هندوستان به اوج خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد. زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هندوستان، میتوان از اقبال لاهوری نام برد. همچنین فارسیزبانان هندوستان، واژهنامههای ارزشمندی برای زبان فارسی گردآوری کردند که از آنجمله میتوان به فرهنگ ابراهیمی از ابراهیم قوامالدین فروغی و فرهنگ آنندراج از محمد پاشا، اشاره کرد.
فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور (در دوره گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفت. اما پس از استعمار، انگلیسیها در سال ۱۸۳۲ میلادی با اجبار زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند. امروزه در حدود یک میلیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد که این میزان یک دهم کل نسخ خطی موجود در این کشور است و خط فارسی در منابع علمی کشور هند بسیار رایج است.
نوشتار
هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل ۱۱ واکه و ۳۳ همخوان است که از چپ به راست نوشته میشود. بیشتر حروف دارای خطی افقی در بخش بالایی خود هستند و اتصال حروف با کمک همین خط افقی انجام میپذیرد و از این طریق بهسادگی قابل تشخیص است.
در این خط تمام صامتها و اکثر مصوتها همیشه نوشته میشوند و از این لحاظ یادگرفتن خواندن دقیق کلمات برای خارجیان نسبت به خط عربی در حالتی که حرکتگذاری نشده باشد، آسانتر است. تنها مصوتی که نوشته نمیشود فتحه است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است.
واکهها
واکههای هندی به دو گروه کوتاه و بلند تقسیم میشوند.
همخوانها
در هندی همخوانهای ناآشنای بسیاری برای فارسیزبانان وجود دارد، از جمله همخوانهای حلقی و برگشته.
{| class="wikitable"
!دیواناگری
!نویسهگردانی
!برابر انگلیسی/یادداشت
|-
|क||k||مانند skip.
|-
|ख||kh||مانند sinkhole.
|-
|ग||g||مانند go.
|-
|घ||gh||مانند doghouse.
|-
|ङ||ng (ṅ)||مانند sing. فقط در وامواژههای سانسکریت، به صورت مستقل استفاده نمیشود.
|-
|च||ch (c)||مانند church.
|-
|छ||chh (ch)||مانند pinchhit.
|-
|ज||j||مانند jump.
|-
|झ||jh||مانند dodge her.
|-
|ञ||n (ñ)||مانند canyon. فقط در وامواژههای سانسکریت، به صورت مستقل استفاده نمیشود.
|-
|ट||t (ṭ)||مانند tick. برگشته، ولی هنوز یک صدای "سخت" t شبیه به انگلیسی دارد.
|-
|ठ||th (ṭh)||مانند lighthouse. برگشته
|-
|ड||d (ḍ)||مانند doom. برگشته
|-
|ढ||dh (ḍh)||مانند mudhut. برگشته
|-
|ण||n (ṇ)||retroflex n. فقط در وامواژههای سانسکریت.
|-
|त||t||در فارسی وجود ندارد. ت دندانیتر، با کمی صدای ث. نرمتر از ت فارسی.
|-
|थ||th||نسخه حلقی حرف پیشین، مانند thanks یا the نیست.
|-
|द||d||d دندانی.
|-
|ध||dh||نسخه حلقی حرف پیشین.
|-
|न||n||n دندانی.
|-
|प||p||مانند spin.
|-
|फ||f/ph||مانند uph'ill.
|-
|ब||b||مانند be.
|-
|भ||bh||مانند abhor.
|-
|म||m||مانند mere.
|-
|य||y||مانند yet.
|-
|र||r ||مانند pero اسپانیایی با گردش زبان. مانند rr در اسپانیایی، آلمانی یا انگلیسی اسکاتلندی نپیچانید.
|-
|ल||l||مانند lean.
|-
|व||v/w||مانند vaca اسپانیایی، بین v و w انگلیسی، ولی بدون گرد کردن لب در w انگلیسی. (IPA: ʋ).
|-
|श||sh (ś)||مانند shoot.
|-
|ष||sh (ṣ)||تقریباً | و ۱۹۹۰، هندی-اردو را میفهمند و صحبت میکنند.
هندی فیجی از گروه زبانی هندوستانی گرفته شدهاست و توسط فیجیاییهای با اصالت هندی صحبت شود.
هندوستانی همچنین یکی از زبانهایی بود که در زمان حکومت بریتانیا در برمه بسیار صحبت میشد. بسیاری از شهروندان پیر میانمار، به ویژه انگلیسی-هندیها و انگلیسی-برمهایها، هنوز آن را میدانند، اگرچه از زمان شروع حکومت نظامی تاکنون هندوستانی هیچ وضعیت رسمی در این کشور نداشتهاست.
هندوستانی همچنین در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، که کارگران مهاجر بسیاری از کشورهای مختلف جنوب آسیا در آن جا زندگی و کار میکنند، صحبت میشود.
واژگان
واژگان اصلی هندی-اردو دارای یک پایه هندی است که از پراکریت گرفته شدهاست، که آن نیز به نوبه خود از سانسکریت گرفته شدهاست. هندی-اردو همچنین دارای مقدار قابل توجهی وامواژه از فارسی و عربی (از راه فارسی) است. هندوستانی شامل حدود ۵٬۵۰۰ واژه با اصالت فارسی و عربی است.
سامانه نوشتاری
هندوستانی در طول تاریخ با الفباهای کیتهی، دیواناگری و اردو نوشته شدهاست. کیتهی و دیواناگری دو خط براهمایی بومی هند هستند، در حالی که الفبای اردو از خط فارسی-عربی مشتق شده و به شیوه نستعلیق نوشته میشود.
امروز، نوشتن هندوستانی با الفبای اردو همچنان در پاکستان ادامه دارد. در هند، گونه هندی رسماً به خط دیواناگری و اردو با الفبای اردو نوشته میشود، تا حدی که این دو گونه معیار با خطشان تعریف میشوند. با این حال، در انتشارات مشهور هند، اردو به خط دیواناگری نیز نوشته میشود.
الفبای اردو
متن نمونه
نمونهای از یک گفتگوی محاورهای هندوستانی:
دیواناگری:
اردو:
لاتیننویسی:
فارسی: قیمت این چند است؟
جستارهای وابسته
زبان هندی
زبان اردو
زبان ریخته
زبانهای هند
زبانهای پاکستان
مردمان هندوستانی
منابع
پیوند به بیرون
Bolti Dictionary (Hindustani)
Hamari Boli (Hindustani)
Khan Academy (Hindi-Urdu): academic lessons taught in Hindi-Urdu
Hindi, Urdu, Hindustani, khaRî bolî
Hindustani as an anxiety between Hindi–Urdu Commitment
Hindi? Urdu? Hindustani? Hindi-Urdu?
Hindi/Urdu-English-Kalasha-Khowar-Nuristani-Pashtu Comparative Word List
GRN Report for Hindustani
Hindustani Poetry
Hindustani online resources
National Language Authority (Urdu), Pakistan (muqtadera qaumi zaban)
زبان هندوستانی
زبانهای هندوآریایی | است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است.
حروف
حروف دیواناگری به شرح زیرند:
واکهها
همخوانها
شمارهها
شمارههای دیواناگری به شرح زیر میباشند:
صفحهکلید دیوانگری
صفحهکلید استاندارد دیوانگری که توسط دولت هند آماده شده است، InScript نامیده میشود و اکثر سیستمعاملهای رایانههای امروزی قابلیت استفاده از آن را دارا هستند.
منابع
دیواناگری
الفباهای براهمی
دبیرهها
دستور خط هندی
زبان هندی | با هجو اشتباه نشود.هجا یا بخش یا سیلاب (به انگلیسی: Syllable) یک یکای سازماندهنده برای رشته صداهای گفتاری است. هجا (بخش) از یک هسته (بیشتر اوقات واکه) همراه با لبههای آغازین و پایانی (معمولاً همخوانها) تشکیل میشود.
هجاها معمولاً بهعنوان واجگان «سازندهٔ قطعات» حروف شناخته میشوند. آنها میتوانند ریتم یک زبان، قواعد شعری، الگوهای تأکید و... آنرا تغییر دهند.
پیشینه
نحو نوشتار هجایی هزاران سال قبل از اولین حروف آغاز شد. قدیمیترین سند هجاها بر روی لوحههایی نوشته شده که مربوط به تقریباً ۲۸۰۰ سال ق. م است که در شهر سومری اور بهدست آمده. این جهش از پیکتوگرامها به سیلابها به عنوان «بزرگترین پیشرفت در تاریخ نوشتار» شناخته میشود.
واژههای تکهجایی یا چندهجایی
یک کلمه که از یک هجای واحد تشکیل شدهاست (مانند فارس یا پارس)، یک تکهجا خوانده میشود (مثل کلمهای که یک بخشی است)؛ درحالیکه کلمهای که از دو هجا تشکیل شدهاست (مانند گربه) دوهجایی خوانده میشود (شبیه کلمهٔ دوبخشی). کلمهای که از سه هجا تشکیل شده باشد (مانند کلمهٔ نوشتار) سه هجایی خوانده میشود (شبیه کلمهٔ سه بخشی). کلمهای را که بیش از سه هجا داشته باشد چندهجایی میخوانند (مانند نمایشگاه). همچنین، این اصطلاح معمولاً برای تشریح کلماتی که بیش از دو هجا دارند بهکار میرود.
کلمات یک هجایی (یک بخشی) معنادار حداکثر از چهار صدا تشکیل شدهاند که حتماً دو همخوان آنها امتدادپذیر است.
انواع هجا در فارسی
در زبان فارسی شش نوع هجا یا بخش صدایی با مقطع اصوات وجود دارد:
همخوان + واکه کوتاه
مانند: نه، که، دو
همخوان + واکه بلند
مانند: با، بی، بو
همخوان + واکه کوتاه + همخوان
مانند: در، شن، خور
همخوان + واکه بلند + همخوان
مانند: دور، دیر، دار
همخوان + واکه کوتاه + همخوان + همخوان
مانند: درد، چهر، برد
همخوان + واکه بلند + همخوان + همخوان
مانند: داشت، ریخت، پوست
پانویس
واجشناسی
واحدهای زبانشناسی
وزن شعر
وزن شعر عربی
وزن شعر فارسی | در ولوف ۹ واکه وجود دارد، حرکتگذاری پیش از یکی از این سه حرف، هنوز اجباری میباشد. همینطور، در مواردی که حروف «و» و «ي» برای نشان دادن واکهٔ کشیده به کار میروند، بر روی آنها هیچ حرکتی گذاشته نمیشود. همین مورد است که واکهٔ کشیده را از واکهٔ کوتاه و همخوانهای [w] یا [j] متمیز میکند.
برای واکهٔ [a]، از «الف» برای نشان دادن واکهٔ کشیدهٔ [aa] استفاده میشود.
برای واکههای [e]، [é]، و [i]، از «ي» برای نشان دادن واکههای کشیدهٔ [ee]، [ée]، و [ii] استفاده میشود.
برای واکههای [o]، [ó]، و [u]، از «و» برای نشان دادن واکههای کشیدهٔ [oo]، [óo]، و [uu] استفاده میشود.
واکهٔ [ë] استثناء است، به این معنی که واکهٔ کشیدهٔ [ëe] با حرف «عین» و با حرکت [ë] هم بر روی همخوان هم بر روی «عین»
(عࣴـ) نوشته میشود.
همین اصول برای واژههایی که با واکهٔ کشیده شروع میشوند نیز صدق میکنند. واکههای کشیده در ابتدای واژه با الف به عنوان حامل حرکت شروع میشوند، و پس از «الف»، بسته به نوع واکه، یا «و» و یا «ي» میآیند. تنها استثناء واژگانیست که با [Aa] شروع میشوند. در این صورت، از «آ» استفاده میشود. نوشتن آن به صورت «اَا» غلط است.
حرکتگذاری همخوانها
در ولوف، علاوه بر حرکت واکهها، دو حرکت سکون «◌ْ» و تشدید «◌ّ» نیز وجود دارد. این دو علامت نمیتوانند همزمان روی یک همخوان قرار بگیرند. همینطور، سکون نمیتواند همزمان با حرکت واکهای روی همخوان قرار بگیرد. اما تشدید، هم میتواند با حرکت واکهای و هم بهطور مستقل روی حرف قرار گیرد. در ولوف، حروف تنها در پایان واژه و یا پیش از پیشوند میتوانند مشدد شوند.
در ولوف، نوشتن حرکت، شامل حرکت واکهای، سکون، یا تشدید، بر تمامی حروف اجباریست، بجز در دو مورد:
وقتی که همخوان پیشدماغی میباشد، و به صورت دونگاره از ترکیب «م» یا «ن» و همخوانی دیگر نوشته میشود. در این صورت، حرف «م» یا «ن» بدون هیچ حرکتی نوشته میشود.
حروف «ا»، «و»، و «ي» وقتی که نشاندهندهٔ واکههای کشیده میباشند، بدون حرکت نوشته میشوند.
در ولوف، حروف مشدد، نه دوبار، بلکه یکبار و به صورت کشیده تلفظ میشوند. به این دلیل است که بر خلاف عربی و فارسی، مشدد شدن حرف بدون واکه نیز در ولوف امکانپذیر است. این پدیده بیشتر در پایان واژه اتفاق میافتد. جا دارد یادآور شد که نوشتن سکون یا تشدید بر روی حرف آخر واژه ضروری میباشد، چرا که تلفظ اشتباه حرف آخر میتواند منجر به تغییر کامل معنی واژه شود. جدول زیر چند نمونه جفت واژه و معانی آنها را نشان میدهد.
همخوانهای پیشدماغی
در الفبای ولوفال همخوانهای پیشدماغی به صورت دونگاره نوشته میشوند. سابقا بهجای دونگاره، استفاده از تک حرفهایی برای نوشتن همخوانهای پیشدماغی نیز در میان نویسندگان رایج بود، که با استاندارد سازی ولوفال منسوخ شدهاند. حرف اول دونگاره «م» یا «ن» در ترکیب با حرف همخوان دیگری میباشد. حرف «م» در ترکیب با حروف «ب» و «ݒ» (معادل فارسی «پ»)، و حرف «ن» در ترکیب با حروف همخوان «ت»، «ݖ» (معادل فارسی «چ»)، «د»، «ج»، «ق»،«ک»، و «گ» میآیند. بعضی از این دونگارهها مثل «مݒ»، «نݖ»، و «نق» در اول واژه نمیآیند.
حرف اول دونگارههای پیشدماغی، یعنی «م» و «ن» از | ملازی (زبانکی): در ملاز (زبان کوچک) دو شیوه تولید انسدادی و سایشی به کار میرود که دو واج [x, G] را نتیجه میدهد. این دو واج با سه نویسه «ق، غ، خ» در الفبای زبان فارسی نشان داده میشود.
چاکنایی: واجهای چاکنایی به دو شیوه انسدادی و سایشی تولید میشوند که دو واج [h, ʕ] را نتیجه میدهند. این دو واج با چهار نویسه «همزه (ء)، ع، هـ، ح» بازنمایی میشوند.
جستارهای وابسته
واجشناسی
آواشناسی تولیدی
شیوه تولید
همخوان دولبی
لبیدندانی
همخوان دندانی
همخوان لثوی
همخوان برگشته
همخوان لثویکامی
همخوان کامی
همخوان نرمکامی
همخوان زبانکی
همخوان گلوگاهی
همخوان چاکنایی
واکه
واکه خیشومی
واکه پیشین
واکه بیرنگ
واکه میانی
واکه آمیخته
پانویس
منابع
ثمره، یدالله. آواشناسی زبان فارسی: آواها و ساخت هجایی آوا. مرکز نشر دانشگاهی.چاپ یازدهم(۱۳۹۳)
Crystal, David (2008). A Dictionary of Linguistics and Phonetics. Blackwell.
Kenstowicz, Michael (1994). Phonology in Generative Grammar. Blackwell
جایگاه تولید
آواشناسی تولیدی
واجشناسی | مصوت خیشومی یا واکه خیشومی (مصوِّت غُنّهای، واکهٔ غُنّهای) (وابسته به بینی) واکهای است که از طریق کمکردن نرمکام با خارجکردن هوا از طریق بینی، تولید میشوند. در مقابل واکههای دهانی واکههای معمولی هستند بدون اینکه خیشومی شوند. اصطلاح خیشومی در شرایطی که هوا بهصورت اختصاصی و دقیق از طریق بینی بیرون نیاید، کمی میتواند گمراهکننده باشد. در اصطلاح عام، به این آواها «تودماغی» گفته میشود.
در بیشتر زبانها واکههایی (مصوِّتهایی) که در مجاورت حروف بیصدای (همخوانهای) خیشومی هستند، تا حدودی یا بهطور کامل با کاهش یا کمکردن نرمکام بهصورت طبیعی جذب و با روش خیشومی تولید میشوند. گرچه تعدادی از سخنرانان از این موضوع اطلاع دارند.
این در مورد زبان انگلیسی اینگونهاست: واکههای خیشومی، قبلاً همخوانهایی بودهاند که خیشومی شدهاند. اما هیچ تفاوتِ واجی بین واکههای خیشومی و همخوانهای دهانی وجود ندارد و همهٔ واکهها از لحاظ واجشناختی، دهانی تلقی شدهاند؛ هرچند کلمهای مانند huh با واکهٔ خیشومی تلفظ میشود.
در زبانهای فرانسوی و پرتغالی، در مقابل، واکههای خیشومی واجهایی متفاوت از واکههای دهانی هستند. کلماتی وجود دارد که تفاوت اساسی در کیفیت صدای خیشومی یا دهانی دارند. برای مثال، کلمهٔ فرانسویِ "beau" (بهمعنی زیبا) /bo/ تلفظ میشود و "bon" (بهمعنی خوب) /bõ/ ادا میشود. تفاوت فقط در این است که اولی دهانی و بعدی خیشومی است.
واکههای خیشومی زبرزنجیری و انتقالی
در زبان چینی، واکهٔ خیشومی بهصورت مدام جریان هوا را از طریق بینی و دهان انتقال میدهد و تولیدکنندهٔ یک نوع صدای با کیفیت ثابتِ قابلتحمل است. آن یک نوع واکه خیشومی است که بهصورت همزمان و زبرزنجیری ادا میشود. در مقابل، در فرانسوی و پرتغالی، واکهها انتقالی هستند که در آنها نرمکام به محدودکردن گذرگاه هوای دهان منتهی میگردد. در زبانهایی که انتقال واکهٔ خیشومی دارند، عموماً واکههای خیشومی، کمتر از واکههای دهانی هستند.
ارتفاع واکهای و خیشومیشدگی
خیشومیکردن ممکن است باعث تغییر گفتار یا تغییر بیان افراد بشود. هرچند خیشومیکردن باعث جذب حروف همخوان خیشومی میشود، اما همچنین باعث خواهد شد تا شدت واکه افزایش یابد. از نظر واجشناسی متمایل به صدای خیشومی متمایز، با صدای پایینتر میشود. در بیشتر زبانها، واکهها (مصوِّتها) از تمام ارتفاعات (شدتها) هستند. اما در تعدادی از زبانها در انتخاب اولویتبندی صورت گرفتهاست. بهعنوان مثال، برای واکهٔ بلند Chamorro و برای واکهٔ کوتاه Thai.
نگارش
زبانهایی که الفبایشان لاتین است، ممکن است صداهای خیشومی را بهوسیلهٔ همخوان (صامت) n یا m نشان دهند. بهعنوان مثال، در زبانهای فرانسوی و پرتغالی، Bamana یا یوروبایی. از دیگر نشانههای تفکیککننده که استفاده میشود (پرتغالیها همچنین یک علامت مد ~ بر روی a و o (ã و õ)، قبل از واکهها. در زبانهای لهستانی، ناواهو و Elfdalian از یک قلاب در قسمت زیرینِ حرف استفاده میکنند که ogonek نامیده میشود؛ مانند: ą و ę. زبانهای دیگر ممکن است از بالانویس استفاده کنند؛ مانند: aⁿ و eⁿ. در الفبای آوانگاری بینالمللی (IPA)، صدای خیشومی بهوسیلهٔ علامت مد برای حروف صدادار مشخص میشود؛ مثلاً زبان پرتغالی.
خطوط Abugida، که بیشتر هندیزبانها از آن استفاده میکنند، از نماد bindu (.) استفاده میکند و تغییرات آن برای علامت گذاشتن صداهای خیشومی و اتصال دماغی میان واکهها (حروف بیصدا) کاربرد دارد.
خطوط نستعلیق، که در زبان اردو بهکار رفتهاست، صداهای خیشومی را بهوسیلهٔ بهکار بردن حروف عربی (نون) | همخوان نرمکامی لبیشده (به انگلیسی: Labialized Velar Consonant) به همخوان نرمکامیای گفته میشود که لبیشده باشد. معروفترین همخوانهای نرمکامی لبیشده، همخوانهای [kʷ, ɡʷ, xʷ, ŋʷ] هستند که با لبهایی گردشده در حین تلفظ همخوانهای [k, ɡ, x, ŋ] به وجود میآیند، مانند همخوان انسدادیِ نرمکامیِ بیواکِ لبیشدهٔ /kʷ/.
همخوانهای ناسودهٔ نرمکامی لبیشده
رایجترین گونهٔ همخوانهای نرمکامی لبیشده، همخوان ناسودهٔ واکدار /w/ است. این همخوان همانند عموزادهٔ هجاییاش /u/، یک همخوان نرمکامی لبیشده است. (لبیشدگی در واکهها را «گردشدگی» و همخوان نرمکامی را «واکهٔ پسین» مینامند)
جستارهای وابسته
سایشی دولبی واکدار
سایشی دولبی بیواک
منابع
واجشناسی
همخوانهای لبیشده
همخوانهای نرمکامی | همخوان ناسودهٔ نرمکامی واکدار (به انگلیسی: Voiced Velar Approximant) گونهای آوای همخوانی است که در برخی از زبانهای گفتاری به کار گرفته میشود. نماد این همخوان در الفبای آوانگاری بینالمللی /ɰ/ است.
همخوان ناسودهٔ نرمکامی واکدار میتواند در بسیاری از موارد همتای نیمواکهایِ واکهٔ پسینِ بستهٔ گردنشدهٔ [ɯ] به حساب آید. هردو نماد ⟨ɰ⟩ و ⟨ɯ̯⟩ برای نمایش آوایی یکسان در سامانههای ترانوشت مختلف به کار گرفته میشوند.
جستارهای وابسته
همخوان نرمکامی
همخوان ناسوده
همخوان واکدار
همخوان ناسودهٔ نرمکامی بیواک
منابع
ناسوده
همخوانهای نرمکامی | هرادیشتی یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری چک است که در ناحیه دوماژلیتسه واقع شدهاست. هرادیشتی ۵٫۶۸ کیلومتر مربع مساحت و ۱۵۷ نفر جمعیت دارد و ۴۲۱ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای جمهوری چک
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای جمهوری چک
روستاها در ناحیه دوماژلیتسه |
a0f9384e-cb11-4216-9674-812b8f1a8d8c | زبان هندی | هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل ۱۱ واکه و ۳۳ همخوان است که از چپ به راست نوشته میشود. بیشتر حروف دارای خطی افقی در بخش بالایی خود هستند و اتصال حروف با کمک همین خط افقی انجام میپذیرد و از این طریق بهسادگی قابل تشخیص است.در این خط تمام صامتها و اکثر مصوتها همیشه نوشته میشوند و از این لحاظ یادگرفتن خواندن دقیق کلمات برای خارجیان نسبت به خط عربی در حالتی که حرکتگذاری نشده باشد، آسانتر است. تنها مصوتی که نوشته نمیشود فتحه است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است. | هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل چند واکه است؟ | false | {
"answer_start": [
39
],
"text": [
"۱۱"
]
} | که در سدهٔ سوم هجری، برای نخستین بار هندوان فرصت یافتند تا با فارسیزبانان آشناییِ مؤثر پیدا کنند. در اوایل سده چهارم هجری، در سِند شاعری ظهور کرد مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکشی از او در قدیمیترین تذکرهها نقل شدهاست و میرسانَد که در زمان او، زبان فارسی در سِند رواج داشتهاست.
نفوذ فارسی در هند در دورهٔ غزنویان افزایش یافت و با تأسیس امپراتوری مغول هندوستان به اوج خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد. زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هندوستان، میتوان از اقبال لاهوری نام برد. همچنین فارسیزبانان هندوستان، واژهنامههای ارزشمندی برای زبان فارسی گردآوری کردند که از آنجمله میتوان به فرهنگ ابراهیمی از ابراهیم قوامالدین فروغی و فرهنگ آنندراج از محمد پاشا، اشاره کرد.
فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور (در دوره گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفت. اما پس از استعمار، انگلیسیها در سال ۱۸۳۲ میلادی با اجبار زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند. امروزه در حدود یک میلیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد که این میزان یک دهم کل نسخ خطی موجود در این کشور است و خط فارسی در منابع علمی کشور هند بسیار رایج است.
نوشتار
هندی به دیواناگری نوشته میشود که شامل ۱۱ واکه و ۳۳ همخوان است که از چپ به راست نوشته میشود. بیشتر حروف دارای خطی افقی در بخش بالایی خود هستند و اتصال حروف با کمک همین خط افقی انجام میپذیرد و از این طریق بهسادگی قابل تشخیص است.
در این خط تمام صامتها و اکثر مصوتها همیشه نوشته میشوند و از این لحاظ یادگرفتن خواندن دقیق کلمات برای خارجیان نسبت به خط عربی در حالتی که حرکتگذاری نشده باشد، آسانتر است. تنها مصوتی که نوشته نمیشود فتحه است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است.
واکهها
واکههای هندی به دو گروه کوتاه و بلند تقسیم میشوند.
همخوانها
در هندی همخوانهای ناآشنای بسیاری برای فارسیزبانان وجود دارد، از جمله همخوانهای حلقی و برگشته.
{| class="wikitable"
!دیواناگری
!نویسهگردانی
!برابر انگلیسی/یادداشت
|-
|क||k||مانند skip.
|-
|ख||kh||مانند sinkhole.
|-
|ग||g||مانند go.
|-
|घ||gh||مانند doghouse.
|-
|ङ||ng (ṅ)||مانند sing. فقط در وامواژههای سانسکریت، به صورت مستقل استفاده نمیشود.
|-
|च||ch (c)||مانند church.
|-
|छ||chh (ch)||مانند pinchhit.
|-
|ज||j||مانند jump.
|-
|झ||jh||مانند dodge her.
|-
|ञ||n (ñ)||مانند canyon. فقط در وامواژههای سانسکریت، به صورت مستقل استفاده نمیشود.
|-
|ट||t (ṭ)||مانند tick. برگشته، ولی هنوز یک صدای "سخت" t شبیه به انگلیسی دارد.
|-
|ठ||th (ṭh)||مانند lighthouse. برگشته
|-
|ड||d (ḍ)||مانند doom. برگشته
|-
|ढ||dh (ḍh)||مانند mudhut. برگشته
|-
|ण||n (ṇ)||retroflex n. فقط در وامواژههای سانسکریت.
|-
|त||t||در فارسی وجود ندارد. ت دندانیتر، با کمی صدای ث. نرمتر از ت فارسی.
|-
|थ||th||نسخه حلقی حرف پیشین، مانند thanks یا the نیست.
|-
|द||d||d دندانی.
|-
|ध||dh||نسخه حلقی حرف پیشین.
|-
|न||n||n دندانی.
|-
|प||p||مانند spin.
|-
|फ||f/ph||مانند uph'ill.
|-
|ब||b||مانند be.
|-
|भ||bh||مانند abhor.
|-
|म||m||مانند mere.
|-
|य||y||مانند yet.
|-
|र||r ||مانند pero اسپانیایی با گردش زبان. مانند rr در اسپانیایی، آلمانی یا انگلیسی اسکاتلندی نپیچانید.
|-
|ल||l||مانند lean.
|-
|व||v/w||مانند vaca اسپانیایی، بین v و w انگلیسی، ولی بدون گرد کردن لب در w انگلیسی. (IPA: ʋ).
|-
|श||sh (ś)||مانند shoot.
|-
|ष||sh (ṣ)||تقریباً | دیواناگری (هندی: देवनागरी، حرفنویسی لاتین: Devanāgarī) یا دِوَناگَری یک خط یا دبیرهٔ هجانگاری است که به آن «ناگاری» هم گفته میشود و اصلیترین دبیرهای است که برای نوشتن زبانهای هندی، مراتی و نپالی بهکار میرود. این دبیره از سدهٔ ۱۹ به رایجترین دبیره برای نوشتن سانسکریت تبدیل شدهاست. خط دیوانگری از چپ به راست نوشته میشود و بیش از ۱۲۰ زبان از این خط استفاده میکنند.
دیگر زبانهایی که از دیواناگری برای نوشتن استفاده میکنند میتوان سندی، بهاری، بهیلی، پراکریت، کونکانی، بُجپوری، پهاری (گارهوالی و کوماونی)، سانتالی، تارو و کشمیری را نام برد. برخی از این زبانها در کنار دیواناگری از دبیرههای دیگر نیز برای نگارش استفاده میکنند.
زبان پنجابی با خطی مشابه با دیواناگری با نام گُرمکهی نوشته میشود.
معنای واژهٔ دیواناگری
«دیواناگری» مرکب از «دیوا» (देव) به معنی نیمهانسان-نیمهخدا و «ناگاری» (नगर) به معنای صحبت یا گویش است و در مجموع به معنی «گویش دیواها» یا «گفتار نیمهانسان-نیمهخداها» است.
«ناگاری» (nāgarī) در سانسکریت شکل مؤنث «ناگارا» (nāgara) به معنی «شهری» و صفت توسعهیافتهای از «ناگارام» (nagaram) به معنی «تأسیس» یا «استقرار» است. از واژه «ناگاری» برای معانی مختلفی استفاده میشود که یکی از آنها نیمهانسان-نیمهخدا است. هنوز هم استفاده از واژه «ناگاری» در کنار «دیواناگری» متداول است. البته بسیاری آن را وام واژهای از واژهٔ فارسی «دیوان نگاری» میدانند که بمعنی نگارش رسمی اسناد در دیوان خانهها (دیوانیهها یا ادارات دولتی) است که در اثر تأثیرات قوی فارسی بر زبان رسمی هند، وارد زبان هندی شدهاست.
پیشینه
دیواناگری بخشی از خانواده دبیرههای برهمایی (Brahmic) هند، نپال، تبت و جنوب شرق آسیا است. این خط از نسل خط گوپتا (Gupta) همراه با سیدهام (Siddham) و شارادا (Sharada) است. انواع شرقی خط گوپتا که ناگاری هستند برای اولین بار پس از قرن هشتم میلادی دیده شدهاند و از حدود ۱۲۰۰ م سیدهام تحت تأثیر بودیسم به تدریج در شرق آسیا جایگزین آن شد و بهطور موازی شارادا نیز در کشمیر بهکار رفت. نمونه اولیه دیواناگری در کتیبه کوتیلا (Kutila) در باریلی واقع در ایالت اوتارپرادش هند دیده میشود که تاریخی برابر با ۹۹۲ میلادی را نشان میدهد و خط افقی بالای حروف یک کلمه در آن وجود دارد.
رواج دیواناگری با استفاده اختصاصی این خط برای چاپ متون مذهبی سانسکریت اتفاق افتاد که موجب ارتباط نزدیک بین خط دیوانگری و سانسکریت شد و این تصور را پدید آورد که دیوانگری خط زبان سانسکریت است؛ اما پیش از دوره استعمار انگلیس در شبه قاره هند هیچ خط ویژهای برای سانسکریت وجود نداشت و مردم نقاط مختلف به خط خود این زبان را مینگاشتند.
ویژگیها
این خط از چپ به راست نوشته میشود. بیشتر حروف دارای خطی افقی در بخش بالایی خود هستند و اتصال حروف با کمک همین خط افقی انجام میپذیرد و از این طریق بهسادگی قابل تشخیص است.
در این خط تمام صامتها و اکثر مصوتها همیشه نوشته میشوند و از این لحاظ یادگرفتن خواندن دقیق کلمات برای خارجیان نسبت به خط عربی در حالتی که حرکتگذاری نشده باشد، آسانتر است. تنها مصوتی که نوشته نمیشود فتحه است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده | و ۱۹۹۰، هندی-اردو را میفهمند و صحبت میکنند.
هندی فیجی از گروه زبانی هندوستانی گرفته شدهاست و توسط فیجیاییهای با اصالت هندی صحبت شود.
هندوستانی همچنین یکی از زبانهایی بود که در زمان حکومت بریتانیا در برمه بسیار صحبت میشد. بسیاری از شهروندان پیر میانمار، به ویژه انگلیسی-هندیها و انگلیسی-برمهایها، هنوز آن را میدانند، اگرچه از زمان شروع حکومت نظامی تاکنون هندوستانی هیچ وضعیت رسمی در این کشور نداشتهاست.
هندوستانی همچنین در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، که کارگران مهاجر بسیاری از کشورهای مختلف جنوب آسیا در آن جا زندگی و کار میکنند، صحبت میشود.
واژگان
واژگان اصلی هندی-اردو دارای یک پایه هندی است که از پراکریت گرفته شدهاست، که آن نیز به نوبه خود از سانسکریت گرفته شدهاست. هندی-اردو همچنین دارای مقدار قابل توجهی وامواژه از فارسی و عربی (از راه فارسی) است. هندوستانی شامل حدود ۵٬۵۰۰ واژه با اصالت فارسی و عربی است.
سامانه نوشتاری
هندوستانی در طول تاریخ با الفباهای کیتهی، دیواناگری و اردو نوشته شدهاست. کیتهی و دیواناگری دو خط براهمایی بومی هند هستند، در حالی که الفبای اردو از خط فارسی-عربی مشتق شده و به شیوه نستعلیق نوشته میشود.
امروز، نوشتن هندوستانی با الفبای اردو همچنان در پاکستان ادامه دارد. در هند، گونه هندی رسماً به خط دیواناگری و اردو با الفبای اردو نوشته میشود، تا حدی که این دو گونه معیار با خطشان تعریف میشوند. با این حال، در انتشارات مشهور هند، اردو به خط دیواناگری نیز نوشته میشود.
الفبای اردو
متن نمونه
نمونهای از یک گفتگوی محاورهای هندوستانی:
دیواناگری:
اردو:
لاتیننویسی:
فارسی: قیمت این چند است؟
جستارهای وابسته
زبان هندی
زبان اردو
زبان ریخته
زبانهای هند
زبانهای پاکستان
مردمان هندوستانی
منابع
پیوند به بیرون
Bolti Dictionary (Hindustani)
Hamari Boli (Hindustani)
Khan Academy (Hindi-Urdu): academic lessons taught in Hindi-Urdu
Hindi, Urdu, Hindustani, khaRî bolî
Hindustani as an anxiety between Hindi–Urdu Commitment
Hindi? Urdu? Hindustani? Hindi-Urdu?
Hindi/Urdu-English-Kalasha-Khowar-Nuristani-Pashtu Comparative Word List
GRN Report for Hindustani
Hindustani Poetry
Hindustani online resources
National Language Authority (Urdu), Pakistan (muqtadera qaumi zaban)
زبان هندوستانی
زبانهای هندوآریایی | است که البته تشخیص جایی که باید فتحه تلفظ شود بسیار ساده است زیرا قاعده این است که اگر بین دو حرف مصوت دیگری نباشد و آن دو به همدیگر نیز نچسبیده باشند مصوت بین آنها فتحه است و این قاعده همیشه ثابت است.
حروف
حروف دیواناگری به شرح زیرند:
واکهها
همخوانها
شمارهها
شمارههای دیواناگری به شرح زیر میباشند:
صفحهکلید دیوانگری
صفحهکلید استاندارد دیوانگری که توسط دولت هند آماده شده است، InScript نامیده میشود و اکثر سیستمعاملهای رایانههای امروزی قابلیت استفاده از آن را دارا هستند.
منابع
دیواناگری
الفباهای براهمی
دبیرهها
دستور خط هندی
زبان هندی | اَلِفْبایِ گُجَرٰاتْی یکی از خطوط ابوگیدا بود که به سامانههای نوشتاری ناگری مانسته است. این الفبا را برای زبانهای گجراتی و کچی بکار بسته میشوند. گجراتی در اصل یک گونه و وردهای از دبیره دیواناگری است که با کاهش ویژگیهای افقی آن خط پدید آمده است. گجراتی دارای شیوه عددنویسی خاص خود است.
خاستگاه
گجراتی یکی از خطوط برگرفته از براهمی است و پارهای از خانواده براهمی بشمار میرود. گجراتی از دگرگونی خط دیواناگری پدید آمده که در آغاز برای نوشتن زبان گجراتی بوده است. زبان و خط گجراتی در میان سدههای دهم تا پانزدهم، پانزدهم تا هفدهم و هفدهم تا نوزدهم میلادی تکوین یافتهاند. نخستین دورهی تکوینی با کاربرد پراکریت و اپبرمشه و وردههایشان همچون پایساچی، شورسنی، ماگاندهی و مهاتراشتری نمایان دانسته میشود. دوره تکوینی دوم، خط گجراتی کهن بگستردگی از ۹۲-۱۵۹۱ میلادی بکارگرفته شده است. آغازینترین اسناد شناخته شده در خط گجراتی کهن، دستنوشته آدی پروا (Adi Parva) است که دیرینگیاش میان ۹۲-۱۵۹۱ برمیگردد، و نخستین نسخههای چاپی در آگهیهایی به سال ۱۷۹۷ نمایان شده است. دوره تکوینی سوم، برای تندنویسی و آساننویسی است. بکارگیری شیرورکها (shirorekha) بویژه در نوشتار سنسکریت متروک شده است. تا سده نوزدهم این شیوه برای آمارداری و حسابرسی مقالات بکار گرفته میشدند زیرا خط دیواناگری برای نوشتارهای دانشگاهی و ادبی استفاده میشدند. این خطوط بانامهای «شراپهی» (śarāphī) به معنای صراف، «وانیاشای» (vāṇiāśāī) به معنای بازرگان یا «مهاجنی» (mahājanī) به معنای سوداگر شناخته میشوند. این سه خط امروزه پایهها و شالودهی خط نوین گجراتی هستند.
مروری کلی
سامانه نوشتاری گجراتی، ابوگیدا است که هر نویسه به همراه واکهی پایه a [ə] میباشد. برای واکههای دیگر پساهمخوانی (postconsonantal )، اعرابگذاری بکار بسته بود در حالی که برای واکههای نا-پساهمخوانی (جایگاههای آغازی و پسا-واکی) دارند که نویسههای کامل شکل گرفته شده هستند.
کاربرد اوستایی
زرتشتیان هند، که جامعهی زرتشتی را برای سالیان درازی در سراسر گیتی زنده نگاه داشتهاند، اوستا را در خطوط برپایه براهمی از الفبای اوستایی برگردانیدهاند. نخستین برگردانها و بهترست بگوییم ترانویسیها در حدود سدهی دوازدهم بینجامیده است. این ترانویسیها اکثراً بدست دینشناسان سنسکریتدان پارسی و نریوسنگ دهوال (Neryosang Dhaval) در آن روزگار نوشته شدهاند. امروزه، در میان زرتشتیان هندوستان اوستا بیشتر در خط گجراتی نوشته میشود. باری چون برخی حروف اوستایی برابری درست در گجراتی ندارند، زرتشتیان حروفی ترکیبی ساختهاند برای نمونه چون در گجراتی واج /z/ (مانند zaraθuštra ) وجود ندارد از ترکیب حرف-واج /j/ به همراه نقطهای در زیرش، حرفی درست کردهاند.
الفبا و شمارگان به دبیره گجراتی
واکهها
واکهها (svara) در تنظیم سنتیشان، به دو رده «کوتاه» (hrasva) و «بلند» (dīrgha) و نیز هجاهای «سبک» (laghu) و «سنگین» (guru) گروهبندی میشوند که در اشعار سنتی یاد شدهاند. واکههای بلند تاریخی ئی (ī) و ئو (ū) هستند.
ર r, જ j and હ h form the irregular forms of રૂ rū, જી jī and હૃ hṛ.
منابع
الفباهای براهمی
گجراتی | ستیز اردو و هندی (، ) در هند استعماری سده نوزدهم از بحث در مورد اینکه زبان ملی کشور باید هندی باشد یا اردو، پدید آمد.
هندی و اردو به عنوان زبانهای گفتاری دارای درک متقابل هستند، تا حدی که گاه آنها را گویشها یا گونههای یک زبان گفتاری واحد میدانند که از آن به عنوان هندی- اردو یا گاهی هندوستانی یاد میشود. اما این دو به دو خط بسیار متفاوت دیواناگری (برای هندی) و فارسی اصلاحشده (برای اردو) نوشته میشوند که هر یک برای باسوادان به خط دیگر، کاملاً ناخوانا است.
هندی و اردوی معیار امروزی هر دو شکلهای ادبی گویش دهلوی زبان هندوستانی هستند. گونه ایرانیشده زبان هندوستانی در زمان سلطاننشین دهلی (۱۵۲۶–۱۲۰۶ م) و امپراتوری گورکانی (۱۵۲۶–۱۸۵۸ م) در جنوب آسیا شکل گرفت. این زبان در جنوب هند با نام دکنی و در شمال هند و جاهای دیگر با نامهایی چون هندی، هندوی و هندوستانی شناخته میشد و در سراسر هند به عنوان زبان میانجی پدیدار شد. برای نوشتن این زبان از چندین نوع خط از جمله فارسی، دیواناگری، کیتهی و گرمخی استفاده میشد.
گونهای از این زبان که به خط فارسی-عربی نوشته میشد، در یک فرایند معیارسازی و ایرانیسازی در اواخر دوره مغول (سده ۱۸) به عنوان اردو شناخته شد. اردو در ترکی به معنی «ارتش» است و نام این زبان در کل به معنی «زبان ارتشی» یا «زبان لشکری» است. اردو به عنوان یک زبان ادبی، در محیطهای ممتازان و نخبگان شکل گرفت. این زبان در سال ۱۸۵۰ همراه با انگلیسی به عنوان زبان رسمی هند بریتانیا معرفی شد.
هندی در سده نوزدهم به عنوان گونه ادبی معیار گویش دهلی پدید آمد. تا آن زمان گویش برج زبان ادبی غالب در خط دیواناگری بود. تلاشهای جنبشهای هندی برای ترویج نسخه دیواناگری گویش دهلی با نام هندی در حدود سال ۱۸۸۰ افزایش یافت و آنها در تلاش بودند که وضعیت رسمی اردو را با هندی جابهجا کنند.
چند دهه آخر سده نوزدهم شاهد فوران ستیز اردو و هندی در برخی از استانهای کشور، به ویژه اوتار پرادش، بود. این مجادله میان طرفداران «هندی» و «اردو» بر سر این بود که استفاده رسمی از هندوستانی با کدام خط دیواناگری یا نستعلیق باشد. در این دوران جنیشهای هندی بسیاری برای پشتیبانی از رشد و دادن وضعیت رسمی برای خط دیواناگری در شمال هند تأسیس شدند. ببو شیوا پراساد و مادان موهان مالاویا از طرفداران شناختهشده این جنبش بودند. در نتیجه این وضعیت منجر به توسعه جنبشهای دفاع از اردو برای وضعیت رسمی شد که آقا سید احمد خان یکی از شناختهشدهترین اعضای آنها بود.
در سال ۱۹۰۰ دولت با صدور یک فرمان به صورت نمادین وضعیت رسمی برابری را به هر دو زبان هندی و اردو داد. سپس هندی و اردو شروع به تمایز کردند، چرا که هندی از سانسکریت به عنوان منبع اصلی برای واژگان رسمی و دانشگاهی استفاده میکرد که با یک تلاش آگاهانه برای پاکسازی واژگان فارسی همراه بود. گاندی با ابراز تأسف از این جدایی هندو و مسلمانان پیشنهاد ادغام دوباره این دو زبان معیار و استفاده از هر دو خط دیواناگری و اردو را با نام سنتی و عمومی هندوستانی کرد. هندی به خط دیواناگری که از پشتیبانی کنگره ملی هند | مانند الفبای اردو، برای نشان دادن این مسئله، از حرف «ه» دو چشمه (ھ) استفاده میشود.
همینطور، با تبعیت از لهجهٔ مومباسا، در نوشتار عربی، بین حروف [t] و [d] دندانی و لثوی تفاوت وجود دارد. برای نشان دادن همخوانّهای دندانی، از همان حروف «ت» برای صدای [t̪] و «د» برای صدای [d̪] استفاده میشود. برای حروف لثوی، با الهام گرفتن از الفبای اردو، بر روی این دو حرف، یک «ط» کوچک قرار میگیرد. (از لحاظ تاریخی، این «ط» ربطی به حرف «ط» ندارد و در نتیجهٔ سریع نوشتن با دست حروف چهار نقطهای میباشد.) از حرف «ٹ» برای صدای [t] و از حرف «ڈ» برای صدای [d] استفاده میشود. باید توجه داشت که کاربرد و تلفظ این دو حرف با کاربرد و تلفظ آنها در الفبای اردو متفاوت است.
متاسفانه، ابزارهای آنلاین که برای برگردان خودکار متون از لاتین به عربی وجود دارند، قابلیت تشخیص این مسائل را ندارند.
قواعد کلی دستور الخطی
ترجیحا وامواژههای عربی باید با همخوانهای اصلی خود نوشته شوند.
فاصلهگذاری و سرهم نویسی بین واژگان باید تابع آنچه که در الفبای لاتین انجام میشود باشد. به طور نمونه واژگان تکّهجایی «na» (نَ)، «ya» (يَ)، «za» (زَ)، «la» (لَ) باید مشابه متون لاتین، جدا نوشته شوند. در متون تاریخی، بعضی نویسندگان این واژگان را سر هم با واژهٔ بعدی مینوشتند.
واکهها
واکهها در زبان سواحلی با ۵ علامت نشان داده میشوند. سه علامت مشابه عربی و فارسی، شامل فتحه برای [a]، کسره برای [i]، و ضمه برای [u] میباشد. دو علامت جدید نیز به الفبای سواحلی اضافه شده است که شامل کسرهٔ ایستاده برای [e] و ضمهٔ وارونه برای [o] میباشد.
در مواقعی که واژه با صدای واکه شروع میشود (مگر وامواژگان از عربی که با «ع» شروع میشوند)، از «الف» به عنوان پایهٔ همزه و علامت استفاده میشود. اگر واکه یکی از [a]، [u]، یا [o] باشد، همزه در بالای «الف» و اگر [e] یا [i] باشد، زیر «الف» قرار میگیرد. نوشتن همزه اختیاری بوده، اما نوشتن علامت اجباریست.
واکههای در میان واژه بسته به اینکه آیا در هجای بدون تکیه (unstressed) یا تکیهدار (stressed) میباشند، به دو صورت نوشته میشوند. در سواحلی، واژگان قاعدهمند بوده و هجای تکیهدار در تقریبا تمامی موارد، هجای یکی مانده به آخر میباشد. استثنائات انگشتشمار بوده و تنها شامل تعدای چند از وامواژههای میباشد.
در هجاهای بدون تکیه، واکه تنها با علامت نشان داده میشود. در عربی و فارسی، در بیشتر مواقع، علامتها نوشته نمیشوند. اما در سواحلی، توصیه شدهاست که در همهٔ موارد واکهها نشان داده شوند. چرا که دستور زبان سواحلی مبتکی به واکه بوده و معنی واژه میتواند بدون نوشتن آن، عوض شود. همینطور در سواحلی ۵ علامت وجود دارد، اما در عربی فقط ۳ تا.
در هجاهای تیکهدار (هجای یکی مانده به آخر)، علاوه بر علامت، واکه با یکی از حروف «الف»، «واو»، یا «ی» نیز نشان داده میشود. «الف» در هجایی با واکهٔ [a]، «واو» در هجایی با واکهٔ [o] یا [u]، و «ی» در هجایی با واکهٔ [e] یا [i] نوشته میشود. علامت واکههای [a]، [i]، یا [u] در اینگونه هجاها میتوانند حذف شوند، اما بهتر است حذف نشوند. اینطور نوشتن واکهی تکیهدار واژه به تمییز بین واژگان در جمله نیز کمک میکند (چرا که هر | در ولوف ۹ واکه وجود دارد، حرکتگذاری پیش از یکی از این سه حرف، هنوز اجباری میباشد. همینطور، در مواردی که حروف «و» و «ي» برای نشان دادن واکهٔ کشیده به کار میروند، بر روی آنها هیچ حرکتی گذاشته نمیشود. همین مورد است که واکهٔ کشیده را از واکهٔ کوتاه و همخوانهای [w] یا [j] متمیز میکند.
برای واکهٔ [a]، از «الف» برای نشان دادن واکهٔ کشیدهٔ [aa] استفاده میشود.
برای واکههای [e]، [é]، و [i]، از «ي» برای نشان دادن واکههای کشیدهٔ [ee]، [ée]، و [ii] استفاده میشود.
برای واکههای [o]، [ó]، و [u]، از «و» برای نشان دادن واکههای کشیدهٔ [oo]، [óo]، و [uu] استفاده میشود.
واکهٔ [ë] استثناء است، به این معنی که واکهٔ کشیدهٔ [ëe] با حرف «عین» و با حرکت [ë] هم بر روی همخوان هم بر روی «عین»
(عࣴـ) نوشته میشود.
همین اصول برای واژههایی که با واکهٔ کشیده شروع میشوند نیز صدق میکنند. واکههای کشیده در ابتدای واژه با الف به عنوان حامل حرکت شروع میشوند، و پس از «الف»، بسته به نوع واکه، یا «و» و یا «ي» میآیند. تنها استثناء واژگانیست که با [Aa] شروع میشوند. در این صورت، از «آ» استفاده میشود. نوشتن آن به صورت «اَا» غلط است.
حرکتگذاری همخوانها
در ولوف، علاوه بر حرکت واکهها، دو حرکت سکون «◌ْ» و تشدید «◌ّ» نیز وجود دارد. این دو علامت نمیتوانند همزمان روی یک همخوان قرار بگیرند. همینطور، سکون نمیتواند همزمان با حرکت واکهای روی همخوان قرار بگیرد. اما تشدید، هم میتواند با حرکت واکهای و هم بهطور مستقل روی حرف قرار گیرد. در ولوف، حروف تنها در پایان واژه و یا پیش از پیشوند میتوانند مشدد شوند.
در ولوف، نوشتن حرکت، شامل حرکت واکهای، سکون، یا تشدید، بر تمامی حروف اجباریست، بجز در دو مورد:
وقتی که همخوان پیشدماغی میباشد، و به صورت دونگاره از ترکیب «م» یا «ن» و همخوانی دیگر نوشته میشود. در این صورت، حرف «م» یا «ن» بدون هیچ حرکتی نوشته میشود.
حروف «ا»، «و»، و «ي» وقتی که نشاندهندهٔ واکههای کشیده میباشند، بدون حرکت نوشته میشوند.
در ولوف، حروف مشدد، نه دوبار، بلکه یکبار و به صورت کشیده تلفظ میشوند. به این دلیل است که بر خلاف عربی و فارسی، مشدد شدن حرف بدون واکه نیز در ولوف امکانپذیر است. این پدیده بیشتر در پایان واژه اتفاق میافتد. جا دارد یادآور شد که نوشتن سکون یا تشدید بر روی حرف آخر واژه ضروری میباشد، چرا که تلفظ اشتباه حرف آخر میتواند منجر به تغییر کامل معنی واژه شود. جدول زیر چند نمونه جفت واژه و معانی آنها را نشان میدهد.
همخوانهای پیشدماغی
در الفبای ولوفال همخوانهای پیشدماغی به صورت دونگاره نوشته میشوند. سابقا بهجای دونگاره، استفاده از تک حرفهایی برای نوشتن همخوانهای پیشدماغی نیز در میان نویسندگان رایج بود، که با استاندارد سازی ولوفال منسوخ شدهاند. حرف اول دونگاره «م» یا «ن» در ترکیب با حرف همخوان دیگری میباشد. حرف «م» در ترکیب با حروف «ب» و «ݒ» (معادل فارسی «پ»)، و حرف «ن» در ترکیب با حروف همخوان «ت»، «ݖ» (معادل فارسی «چ»)، «د»، «ج»، «ق»،«ک»، و «گ» میآیند. بعضی از این دونگارهها مثل «مݒ»، «نݖ»، و «نق» در اول واژه نمیآیند.
حرف اول دونگارههای پیشدماغی، یعنی «م» و «ن» از | واکهٔ مرکزی، سابقاً شناختهشده با نام واکهٔ آمیخته، یک گروه آوایی در سبک واکه است که در برخی از زبانهای دنیا بهکار میرود. مشخصهٔ تعریفکنندهٔ این سبک از واکهها این است که موقعیت زبان برای تولیدشان، یکنیمهراه میان واکهٔ جلویی و واکهٔ پشتی است. (در عمل، واکههای مرکزی غیرگرد تمایل به روبهجلو شدن و واکههای مرکزی گردشده تمایل به روبهپشت شدن دارند)
فهرست
واکههای مرکزیای که نمادهای مختصبهخود را در الفبای آوانگاری بینالمللی دارند عبارتاند از:
واکه بسته مرکزی غیرگرد
واکه بسته مرکزی برآمده
واکه بستهمیانی مرکزی غیرگرد (نشریات سابقاً از ⟨ë⟩ استفاده میکردند)
واکه بستهمیانی مرکزی گرد (نشریات سابقاً از ⟨ö⟩ استفاده میکردند)
واکه میانی مرکزی با گردشدگی مبهم
واکه بازمیانی مرکزی غیرگرد (نشریات سابقاً از ⟨ɛ̈⟩ استفاده میکرند)
واکه بازمیانی مرکزی گرد (نشریات سابقاً از ⟨ɔ̈⟩ استفاده میکردند)
واکه پیشباز مرکزی با گردشدگی مبهم (بهصورت نوشتاری برای یک واکهٔ غیرگرد استفاده میشود؛ اگر صحت و دقت مطلوب نظرمان باشد، ⟨ɜ̞⟩ برای یک واکهٔ غیرگرد و ⟨ɞ̞⟩ برای یک واکهٔ گرد استفاده میشود)
واکههای مرکزی دیگری هم وجود دارند که نمادی اختصاصی در الفبای آوانگاری بینالمللی ندارند:
واکه بسته مرکزی فشرده
واکه پیشبسته مرکزی غیرگرد ، ، یا (نماد غیررسمی: ⟨ᵻ⟩)
واکه پیشبسته مرکزی برآمده ، ، یا (نماد غیررسمی: ⟨ᵿ⟩)
واکه پیشبسته مرکزی فشرده
واکه میانی مرکزی غیرگرد یا (عموماً بهصورت ⟨ə⟩ نوشته میشود)
واکه میانی مرکزی برآمده یا (اگر که بستهمیانی باشد عموماً بهصورت ⟨ɵ⟩ نوشته میشود)
واکه میان مرکزی فشرده
واکه باز مرکزی غیرگرد (اگر که جلویی باشد عموماً بهصورت ⟨a⟩ نوشته میشود)
واکه باز مرکزی گرد
منابع
«Central vowel»، ویکیپدیای انگلیسی.
الفبای آوانگاری بینالمللی
مقالههای خرد
واکهها بر پایه پسین بودن
واکهها | ۴۸۹ چهارصد و هشتاد و نهمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۹
سده ۵ |
1b37685c-446d-450b-b0d0-1ec7b9e855a0 | هراکلیتوس | تاریخِ دقیقِ زاده شدنِ هراکلیتوس مشخص نیست؛ اما دیوگنس لائرتیوس میگوید که «هراکلیتوس در المپیاد شصت و نهم شکوفا شدهبود». شکوفا شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت: | در چه زبانی شکوفا شدن به معنی رسیدن به چهل سالگی است؟ | false | {
"answer_start": [
141
],
"text": [
"یونانی"
]
} | سن بلوغ سنی است که در آن دختران و پسران از لحاظ جسمانی و بعضاً فکری و اجتماعی و هیجانی به بلوغ میرسند و از کودکی وارد مرحله بزرگسالی میشوند. این سن بنا بر اینکه چه نوع بلوغی مدنظر است، میتواند متفاوت باشد. به دختران و پسران در این سن، نوجوان می گویند.
سن بلوغ جنسی، سنی است که در آن پسران و دختران به تکامل جنسی دست مییابند. این سن در پسرها حدود ۱۵ تا ۲۵ و در دختران حدود ۱۶سالگی تا ۲۵ (براساس پژوهش های اخیر) میباشد. تکامل جنسی باعث فعال شدن قابلیتهای جنسی در بدن انسان و ایجاد توانایی جنسی و تولید مثل در انسان میشود.
سن بلوغ در بعضی از ادیان وجود دارد و نشان دهنده زمانی است که برخی از احکام یا وظایف بر ایشان واجب میشود.
سن بلوغ در یهودیت
در یهودیت، سن بلوغ برای پسران ۱۳ سالگی و برای دختران در ۱۲ سالگی است. مراسم تکلیف در یهودیت بر میتصوا و بت میتصوا نام دارد.
سن بلوغ در مسیحیت
در مسیحیت، بلوغ بیشتر به معنای رشد جنسی است. این به معنی رسیدن به بلوغ نهایی است که مترادف با تطبیق با میزان کامل که مسیح باشد است.
سن بلوغ در اسلام
در دین اسلام این سن، سن تکلیف نامیده میشود و برای پسران تمام شدن ۱۵ سال هجری قمری و برای دختران تمام شدن ۹ سال هجری قمری است. پس از رسیدن به این سن، رعایت برخی از احکام دینی برای مسلمانها واجب میشود. سید محمد جواد غروی این موضوع را تابع جغرافیای محیط میداند که ربطی به سن آنان ندارد. قرآن برای بلوغ دو جنبه قائل است: فکری و جسمی که تا هردو در یک شخص پدیدار نگردد مسئولیتی متوجه او نیست و مکلف به انجام حکمی نمیباشد. این دو بلوغ علائمی دارد که قران تعیین مینماید. بلوغ جسمی وقتی است که دختر و پسر بتوانند تولید مثل کنند پس بلوغ دختران به پریود است و بلوغ پسران به احتلام. بلوغ فکری نیز منوط است به آزمونی که در مسائل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی از دختران و پسران به عمل میآید.
سن بلوغ در بهاییت
در بهاییت، سن بلوغ برای دختر و پسر برابر است. این سن برای انجام وظایف دینی برای هم پسر و هم دختر ۱۵ سال است. سن بلوغ اجتماعی و اداری در بهاییت، که به معنای امکان رأی دادن و انتخاب شدن در انتخابات بهایی است بیست و یک سالگی است.
جستارهای وابسته
سن قانونی
سن رضایت
رمان تربیتی
داستان بلوغ
مناسک گذار
منابع
بزرگسالی
مناسک گذار | چنگ فهیی (زادهٔ ) شناگر اهل چین است.
جستارهای وابسته
فهرست شناگران رکورددار المپیک
فهرست رکوردهای جهانی شنا
منابع
افراد زنده
اهالی فوشون
زادگان ۱۹۹۱ (میلادی)
شناگران المپیک اهل چین
شناگران بازیهای آسیایی ۲۰۱۰
شناگران بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۲
شناگران مرد اهل چین
شناگران مرد شنای کرال پشت
مدالآوران بازیهای آسیایی در شنا
مدالآوران برنز بازیهای آسیایی اهل چین
مدالآوران در بازیهای آسیایی ۲۰۱۰ | زبانشناسی اجتماعی-شناختی یک زمینهی بینرشتهای از زبانشناسی است که مدعی است میتواند تنوعات زبانی در زمینهی اجتماعی را در چارچوب شناخت توجیه کند. هدف زبانشناسی اجتماعی-شناختی ساخت یک مدل ذهنی از جامعه، اشخاص و سازمانها و ارتباط میان آنهاست. زبانشناسی اجتماعی-شناختی همچنین میکوشد نظریهها و روشهای به کار رفته در زبانشناسی شناختی و زبانشناسی اجتماعی را ادغام کند تا به چارچوبی کاراتر برای پژوهشهای آتی در تنوعات زبانی دست یابد. دغدغهی این زمینهی شکوفا، در خصوص دخالت جامعه در زبانشناسی شناختی، باعث اقبال از آن شده.
منابع
زبانشناسی
زبانشناسی اجتماعی
زبانشناسی شناختی | نزاعهای زبانشناختی به مجموعهای از بحثهای علمی بین نوام چامسکی و معنیشناسان زایشی گفته میشود که در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ صورت گرفت. زبانشناسی شناختی حاصل نزاعهای زبانشناختی میان معنیشناسان زایشی و طرفداران چامسکیست. دو تن از معنیشناسان زایشی یعنی جرج لیکاف و رونالد لانگاکر در ادامه به این نتیجه رسیدند که نگرش به نظریه زبانشناسی باید از ریشه تغییر کند و بنیاد مطالعات زبانی باید بر اساس معنی و توجه به قوای شناختی انسان باشد. آنها با نگرش تعبیری به معنی مخالف بودند و بررسی معنای زبانی را بر اساس معنیشناسی صدق و کذب و مؤلفههای معنایی نادرست میدانستند. در زبانشناسی شناختی، درست برعکس دیدگاه صورتگرایی، معنی اصل و صورت فرع است.
پانویس
منابع
راسخ مهند، محمد (۱۳۸۹)، درآمدی بر زبانشناسی شناختی: نظریهها و مفاهیم، تهران: سمت
دستور زایشی
کتابهای ۱۹۹۵ (میلادی)
مناقشههای زبانشناسی
نوآم چامسکی
نحو | نشانهزبانی ()، رابطهٔ میان دال و مدلول است.
فردینان دو سوسور
نظریه فردینان دو سوسور به ویژه در مطالعه نشانههای زبانی تأثیر گذار بودهاست.
نشانهٔ زبانی
نشانهٔ زبانی به اعتقاد سوسور، رابطهٔ میان دال و مدلول است که به دلیل ذهنی بودن دال و مدلولش، ذهنی است.
سوسور این رابطه، یعنی نشانهٔ زبانی را ماهیتاً اختیاری (arbitrary) میداند و به هنگام بحث دربارهٔ آن، صرفاً از نمونههایی بهره میگیرد که محدود به واژه اند.
به همین دلیل چنین فرض شدهاست که وی نشانهٔ زبانی را به سطح واژههای زبان محدود دانستهاست.
نشانهٔ زبانی در زبانشناسی سوسوری و پسا سوسوری واحد زبان تلقی میشود
در معنیشناسی شناختی، نشانهٔ زبانی به همان شکلی که سوسور در نظر داشته، مورد تأیید قرار گرفتهاست و به واحدهای بزرگتر از واژه، نظیر گروه و جمله تعمیم یافتهاست.
منابع
ویکیپدیا ی انگلیسی | https://en.wikipedia.org/wiki/Sign_(semiotics)
برای مطالعهٔ بیشتر
نشانهشناسی
مفهوم
لغزش فرویدی
چارلز سندرز پرس
نشانهشناسی | ژانگ یوفی ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۸۸ (میلادی)
ژیمناستهای اهل لیائونینگ
ژیمناستهای هنری زن اهل چین
ورزشکاران اهل دالیان | چروکصدفسانیان نام یک زیرراسته از راسته چروکصدفسانان است.
منابع
آرایهشناسی دوکفهای
راستههای نرمتنان | ویلیام چنگ (؛ زادهٔ ۱۹۴۰) کارآفرین مالزیایی چینیتبار است، که در سال ۱۹۸۷ شرکت پارکسون را تأسیس کرد .
منابع
افراد زنده
اهالی چین اهل مالزی
رؤسای هیئت مدیره ابرشرکتهای مالزی
زادگان ۱۹۴۳ (میلادی)
کارآفرینان اهل مالزی | شی زی (زادهٔ ) شناگر اهل چین است.
جستارهای وابسته
فهرست شناگران رکورددار المپیک
فهرست رکوردهای جهانی شنا
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۸۷ (میلادی)
شناگران بازیهای آسیایی ۲۰۰۶
شناگران بازیهای آسیایی ۲۰۱۰
شناگران مرد شنای قورباغه
مدالآوران بازیهای آسیایی در شنا
مدالآوران در بازیهای آسیایی ۲۰۱۰
مدالآوران طلا بازیهای آسیایی اهل چین | چن کین (زادهٔ ) شناگر اهل چین است.
جستارهای وابسته
فهرست شناگران رکورددار المپیک
فهرست رکوردهای جهانی شنا
منابع
افراد زنده
اهالی چینگدائو
زادگان ۱۹۹۳ (میلادی)
شناگران المپیک اهل چین
شناگران بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۲
شناگران زن اهل چین
شناگران زن شنای آزاد
مدالآوران در مسابقات جهانی شنا (۲۵ متر)
مدالداران مسابقات جهانی ورزشهای آبی در شنا
ورزشکاران اهل چینگدائو |
7bc13a70-d99c-4370-b508-c206b8a063fc | هراکلیتوس | تاریخِ دقیقِ زاده شدنِ هراکلیتوس مشخص نیست؛ اما دیوگنس لائرتیوس میگوید که «هراکلیتوس در المپیاد شصت و نهم شکوفا شدهبود». شکوفا شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت: | هراکلیتوس ترجیح داد که در کدام معبد به مطالعه بپردازد؟ | false | {
"answer_start": [
574
],
"text": [
"آرتمیس"
]
} | شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.
مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.
گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت:
هراکلیتوس هرگز به هوس قدرت نیفتاد، و در پاسخ به اینکه چرا از مناصب سیاسی که به او پیشنهاد میشد چشم میپوشید؛ میگفت:
دعوت شدن به دربارِ داریوش
معروف است که داریوش هخامنشی برای هراکلیتوس نامهای نوشت و او را به دربارِ خویش فراخواند، اما هراکلیتوس دعوتِ داریوش را نپذیرفت و گوشهنشینی را به همنشینی با شاهنشاهِ هخامنشی برگزید. متنِ نامهای که داریوش خطاب به هراکلیتوس نوشت، و پاسخی که هراکلیتوس به وی داد را دیوگنس لائرتیوس چنین نقل میکند:
«درودِ داریوش، فرزندِ ویشتاسپ، بر هراکلیتوس، حکیمِ افهسوس باد!
تو رسالهای بهنامِ در باب طبیعت به رشتهٔ تحریر درآوردهای که درک و تفسیرِ آن دشوار است. بهنظر میرسد در بعضی قسمتها، اگر بهصورت کلمهبهکلمه تفسیر شود، حاویِ تأملی ژرف در کل جهان و آنچه در آن روی میدهد است، که متکی بر نیرویی عمیقاً الهی است؛ اما در بسیاری قسمتها حکم بهصورتِ تعلیق درآمده، بهطوریکه حتی آنان که در ادبیات تبحر دارند از فهمِ تفسیرِ صحیحِ اثرِ تو درماندهاند؛ لذا داریوش شاه، فرزند ویشتاسپ، امیدوار است که از تعلیمات و فرهنگِ یونانیِ تو بهرهمند شود. پس هرچه سریعتر برایِ دیدنِ من به کاخ بیا؛ زیرا مردمِ یونان معمولاً به حکیمانِ خود توجهی نشان نمیدهند؛ و نیز به قواعدِ فوقالعادهٔ ایشان که باعثِ شنیدن و آموختنِ بهتر میشود، بیاعتنایی میکنند. اما در بارگاهِ من همهگونه مزایا و گفتگویِ روزانهٔ خوب و ارزشمند برای تو مهیا خواهدبود، و نیز زندگیای مطابق با نظراتِ شما.»
«درودِ هراکلیتوسِ افهسوسی بر داریوششاه، فرزندِ ویشتاسپ باد!
انسانهای رویِ زمین از حقیقت و عدالت کناره میجویند، در حالی که بهخاطرِ حماقتی دهشتناک، خود را وقفِ ارضایِ حرص و عطشِ شهرت میکنند. اما من با فراموش کردنِ تمامِ شرارتها، از دلزدگیِ عمومی که ارتباطِ تنگاتنگی هم با حسادت دارد، خود را دور نگه میدارم، و از آنجا که از شکوه و جلال وحشت دارم، نمیتوانم به ایران بیایم، به قلیلی قانع خواهم بود، زیرا که آن قلیل، موافقِ عقایدِ خودم است.»
داریوش درویشی، پژوهشگر فلسفه، معتقد است که با تطبیقدادنِ متنِ این دو نامه، با ادبیاتی که دو نویسنده در دیگر نوشتههایشان بهکار بردهاند، در اصالت داشتنِ این نامهها تردیدهایی به وجود میآید؛ و از طرفی ابرازِ علاقهٔ داریوش به بهرهمندی از فرهنگِ یونانی، آن هم در آستانهٔ جنگی بزرگ میان ایرانیان و یونانیان، بسیار بعید بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه | درباهٔ طبیعت نام کتابی است که به هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانی نسبت میدهند. زندگینامهنویسانِ باستانی علاوه بر هراکلیتوس، به فیلسوفان دیگرِ پیشاسقراطی نیز کتابی با همین نام نسبت میدهند.
در صحتِ این انتساب شک و تردید وجود دارد. برخی از محققین مانند چارلز کان معتقدند که هراکلیتوس، خود، این کتاب را نوشته، و همین مسئله وجه تمایزِ هراکلیتوس از دیگر فیلسوفانِ آن عصر میباشد. چنانکه در آن زمان فلسفه به صورت شفاهی بوده، ولی هراکلیتوس اندیشههای فلسفی خویش را به صورت مکتوب در آورده است.
اما دیگران معتقدند با توجه به سبکِ گفتارهایی که از وی در نوشتههای تاریخنگاران باقی ماندهاست، میتوان گفت که این قطعات از «متنی تنظیمشده»، یا یک کتاب نقل نشدهاند؛ بلکه بیشتر شبیه به گفتههایی است که هراکلیتوس در موقعیتهای مختلف بر زبان رانده است.
البته عدمِ وجودِ چنین کتابی بعید به نظر میرسد؛ چراکه ارسطو در نقلکردن از گفتههای هراکلیتوس، به کتابِ وی اشاره میکند، کتابی که گویا ارسطو خودش در اختیار داشته است؛ بنابراین بهترین حالت ممکن این است که کتابِ مورد نظر را شاگردان هراکلیتوس، از جمعآوریِ گفتهها و آموزههای هراکلیتوس گردآوری کرده باشند.
این کتاب بر اساس گفتههای تاریخنویسان، دارای سه بخش، به نامهای: طبیعات، اخلاق و سیاست بودهاست. البته این تقسیمبندی را نیز برخی از محققین، تقسیمبندیای رواقی میدانند و از خودِ هراکلیتوس نمیدانند.
گفته میشود که هراکلیتوس این کتاب را به معبد آپولون سپرد تا به دست مردم نیفتد و از گزندِ مردم در امان باشد.
پانویس
منابع
ادبیات متافیزیک
فلسفه طبیعی
کتابهای سده ۶ (پیش از میلاد)
هراکلیتوس | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه یونانی. با اینحال طبقِ نظرِ درویشی، میتوان پیوند و ارتباط میانِ دربارِ داریوش با هراکلیتوس را پذیرفت، اما متنِ این دو نامه پذیرفتی نیست.
مرگ
هراکلیتوس به خاطر بیزاری از همشهریانش، افهسوس را ترک کرد و در کوهها آواره شد. او با تغذیه از گیاهان و علفها زندگیِ خود را ادامه میداد و به همین دلیل به بیماریِ استسقا دچار شد. هراکلیتوس برای درمانِ بیماریاش به شهر، پیشِ پزشکان بازگشت و برای پزشکان چیستانی طرح کرد و پرسید آیا آنان میتوانند پس از بارانی شدید، خشکسالی به وجود بیاورند؟ پزشکانی که مخاطبِ هراکلیتوس بودند از این جمله چیزی متوجه نشدند، پس هراکلیتوس به طویلهای رفت و خود را در آنجا زیرِ پِهِنِ گاوها دفن کرد، با این گمان که رطوبتِ سمی از بدنش خارج شود. اما این عمل در درمانِ بیماریاش فایده نکرد و در نهایت از این بیماری درگذشت. هرچند روایاتی نیز وجود دارد که براساسِ آنها هراکلیتوس از بیماریِ استسقا شفا یافته، و به دلیلِ ابتلا به بیماریِ دیگری جان باختهاست.
آثار
کتابی با نام دربارهٔ طبیعت را به هراکلیتوس نسبت میدهند. دربارهٔ طبیعت نامی است که مورخان باستانی برای کتابهای بیشترِ پیشاسقراطیان ذکر کردهاند. دیوگنس لائرتیوس اما میگوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کردهاست: سکانی بینقص برای هدایت زندگی، و تأکید کردهاست که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبودهاست، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمتهایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.
در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شدهاست؛ اما عدهای با توجه به شکلِ پارههایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پارهها به هیچوجه همانند یک متنِ تنظیمشده نیستند و بیشتر شبیه به گفتههایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمانها و مکانهای مختلفی به زبان آوردهاست، و بهوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمعآوری شدهاند.
البته برخی با اشاره به نخستین پارهای که از هراکلیتوس باقی ماندهاست، استدلال میکنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بودهاست. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو اشاره میکنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره میکند.
کتابِ دربارهٔ طبیعت بر اساس گفتههای پیشینیان، از سه بخش تشکیل شدهاست: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر میرسد که این تقسیمبندی، تقسیمبندیِ رواقیان باشد، نه تقسیمبندیای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. گفته میشود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افهسوس سپردهاست. این گفته به نظر قابل قبول میآید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام میدادند، بهامانتگرفتنِ پول و اشیای گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس | عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای درخشان تغذیه میشود و عنصر رطوبی از بخارهای دیگر. وی ماهیت محیطی که ما را احاطه کرده مشخص نمیکند. با این حال، میگوید که در آن کاسههایی وجود دارند که تقعر آنها به سویِ ما است و در آنها بخارهای درخشان جمع شده و شعلهٔ آتش تولید میکنند. اینها ستارگاناند. شعلههای خورشید گرمترین و درخشانترینِ آنها هستند؛ سایر ستارگان از زمین دور هستند و به همین سبب نور و گرمای کمتری به آن میدهند. منطقهای که ماه، که نزدیکترین ستاره به زمین است، از آن عبور میکند خالص نیست. با این حال، خورشید در منطقهای آرام و روشن حرکت کرده، و فاصلهٔ مناسب را با ما حفظ میکند. به همین علت است که نور و حرارت بیشتری به ما میدهد. کسوف و خسوف زمانی رخ میدهد که کاسهها به سمت بالا میگردند؛ اَشکال مختلف ماه به سبب چرخش تدریجیِ کاسهها در محل خویش است. روز و شب، ماهها، فصول و سالها، بادها و بارانها و دیگر پدیدههای مشابه، توسط بخارهای مختلف توجیه میشوند. بدین صورت که بخار درخشان، کرهٔ تهیِ خورشید را مشتعل میسازد، روز را پدیدمیآورد، و بخار متضاد با آن، هنگامی که غلبه یابد، شب را بهوجود میآورد؛ افزایش گرما به واسطهٔ بخار درخشان، تابستان را پدیدمیآورد، در حالی که غلبهٔ رطوبت به واسطهٔ بخار تیره، زمستان را موجب میگردد.»
گاتری این عقاید را، عقایدی عجیب میخواند و آنها را هوشمندانه نمیداند. وی میگوید در این شرح هراکلیتوس پدیدههای گوناگون را تحتِ علتِ واحدِ کلیای درمیآورد، چراکه این ویژگیِ هراکلیتوس است که در توضیحِ جزئیات کمحوصله است. گاتری همچنین معتقد است که هراکلیتوس از این پدیدهها برای حمایت از آموزهٔ سیلانِ جهانیِ خویش بهره برده، و برخلافِ فیلسوفانِ میلتوس به تبیینِ همهٔ پدیدههای ممکن فیزیکی علاقهای نداشتهاست. بهعلاوه گاتری احتمال میدهد که هدفِ هراکلیتوس از توضیحاتش در موردِ خورشید، این بوده که بیان کند علتِ پدیدآمدنِ شب و روز امری واحد (خورشید) است.
تأثیرپذیری
تأثیرات فلسفهٔ یونان
برخی او را شاگرد کسنوفانس کولوفونی دانستهاند، اما به نظر میرسد که این انتساب، فاقد منابع تاریخی معتبر است. هراکلیتوس به خود میبالید که هرگز استادی نداشتهاست. هرگاه احساس میکرد که نیاز به مشورت دارد میگفت:
گاتری معتقد است که هراکلیتوس از هیچکدام از دو مکتبِ فکریِ میلتوس و الئا که در سدهٔ ششم پیش از میلاد رایج بود تأثیر نگرفت، و نخواست از هیچکدام پیروی کند. وی میگوید که هراکلیتوس، فیثاغورس را «پادشاه فریبکاران» نامید و درشتیِ خاصی در تقابل با فیثاغورس از خود نشان داد. هرگونه ربط دادنِ هراکلیتوس به فیلسوفانِ پیش از خود را نیز، گاتری تلاشی بیثمر میداند و او را شخصیتی منفرد معرفی میکند. گاتری حتی گفتهٔ دیوگنس مبنی بر اینکه هراکلیتوس شاگرد کسنوفانس بودهاست را نیز رد میکند، و استدلال میکند که هراکلیتوس همواره بهشکل نقادانهای از کسنوفانس یاد کردهاست. البته خودِ دیوگنس لائرتیوس نیز در اینمورد میگوید:
گاتلیب نیز نظر مشابهی با گاتری دارد. وی میگوید هراکلیتوس هیچ شباهتی با پیشینیان نداشت و پیرو هیچ مکتبی نبود. گاتلیب میگوید با آنکه هراکلیتوس در مورد عناصر طبیعی بخشی از شیوهٔ | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | مکتب اِفسُس به مکتبی گفته میشود که هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانیِ سدهٔ ششمِ پیش از میلاد، آن را بنیان گذارد. هراکلیتوس از اهالیِ افسُسِ، و همسایهٔ ملطیه در ایونیه بود، اما مکتبی جدا از فلاسفهٔ ملطی داشت. او بر خلافِ فلاسفهٔ ملطیه، وقتِ خود را صرفِ مادةالمواد نکرد، بلکه به آهنگِ تغییر و تحولاتِ طبیعت، و علت این تغییرات توجهِ خاصی نشان داد. مابعدالطبیعهٔ او بر پایهٔ تغییر و تحوّل دائمی بنا شدهاست.
منابع
مکتب افسوسی
مکتبهای فلسفی پیشاسقراطی
هراکلیتوس | اسپارو هاک یک کشتی بود که طول آن بود.
منابع
تاریخ مستعمرات سیزدهگانه
ترابری در دهه ۱۶۰۰ (میلادی)
کشتیهای بادبانی
کشتیهای دهه ۱۶۲۰ (میلادی)
مستعمرات سیزدهگانه در ۱۶۲۶ (میلادی) |
793072f5-3681-47fa-84c0-77d843a25af4 | هراکلیتوس | تاریخِ دقیقِ زاده شدنِ هراکلیتوس مشخص نیست؛ اما دیوگنس لائرتیوس میگوید که «هراکلیتوس در المپیاد شصت و نهم شکوفا شدهبود». شکوفا شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت: | چه کسی معتقد است که هراکلیتوس در المپیاد شصت و نهم شکوفا شد؟ | false | {
"answer_start": [
48
],
"text": [
"دیوگنس لائرتیوس"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.
مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.
گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت:
هراکلیتوس هرگز به هوس قدرت نیفتاد، و در پاسخ به اینکه چرا از مناصب سیاسی که به او پیشنهاد میشد چشم میپوشید؛ میگفت:
دعوت شدن به دربارِ داریوش
معروف است که داریوش هخامنشی برای هراکلیتوس نامهای نوشت و او را به دربارِ خویش فراخواند، اما هراکلیتوس دعوتِ داریوش را نپذیرفت و گوشهنشینی را به همنشینی با شاهنشاهِ هخامنشی برگزید. متنِ نامهای که داریوش خطاب به هراکلیتوس نوشت، و پاسخی که هراکلیتوس به وی داد را دیوگنس لائرتیوس چنین نقل میکند:
«درودِ داریوش، فرزندِ ویشتاسپ، بر هراکلیتوس، حکیمِ افهسوس باد!
تو رسالهای بهنامِ در باب طبیعت به رشتهٔ تحریر درآوردهای که درک و تفسیرِ آن دشوار است. بهنظر میرسد در بعضی قسمتها، اگر بهصورت کلمهبهکلمه تفسیر شود، حاویِ تأملی ژرف در کل جهان و آنچه در آن روی میدهد است، که متکی بر نیرویی عمیقاً الهی است؛ اما در بسیاری قسمتها حکم بهصورتِ تعلیق درآمده، بهطوریکه حتی آنان که در ادبیات تبحر دارند از فهمِ تفسیرِ صحیحِ اثرِ تو درماندهاند؛ لذا داریوش شاه، فرزند ویشتاسپ، امیدوار است که از تعلیمات و فرهنگِ یونانیِ تو بهرهمند شود. پس هرچه سریعتر برایِ دیدنِ من به کاخ بیا؛ زیرا مردمِ یونان معمولاً به حکیمانِ خود توجهی نشان نمیدهند؛ و نیز به قواعدِ فوقالعادهٔ ایشان که باعثِ شنیدن و آموختنِ بهتر میشود، بیاعتنایی میکنند. اما در بارگاهِ من همهگونه مزایا و گفتگویِ روزانهٔ خوب و ارزشمند برای تو مهیا خواهدبود، و نیز زندگیای مطابق با نظراتِ شما.»
«درودِ هراکلیتوسِ افهسوسی بر داریوششاه، فرزندِ ویشتاسپ باد!
انسانهای رویِ زمین از حقیقت و عدالت کناره میجویند، در حالی که بهخاطرِ حماقتی دهشتناک، خود را وقفِ ارضایِ حرص و عطشِ شهرت میکنند. اما من با فراموش کردنِ تمامِ شرارتها، از دلزدگیِ عمومی که ارتباطِ تنگاتنگی هم با حسادت دارد، خود را دور نگه میدارم، و از آنجا که از شکوه و جلال وحشت دارم، نمیتوانم به ایران بیایم، به قلیلی قانع خواهم بود، زیرا که آن قلیل، موافقِ عقایدِ خودم است.»
داریوش درویشی، پژوهشگر فلسفه، معتقد است که با تطبیقدادنِ متنِ این دو نامه، با ادبیاتی که دو نویسنده در دیگر نوشتههایشان بهکار بردهاند، در اصالت داشتنِ این نامهها تردیدهایی به وجود میآید؛ و از طرفی ابرازِ علاقهٔ داریوش به بهرهمندی از فرهنگِ یونانی، آن هم در آستانهٔ جنگی بزرگ میان ایرانیان و یونانیان، بسیار بعید بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه | روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان کردهاند که هرقل حکیم که ملاصدرا به آن اشاره کردهاست همان هراکلیتوس است، اما بررسی بیشتر نشان میدهد که شخصی که ملاصدرا نام میبرد، هیروکلس فیلسوفِ سدهٔ پنجم میلادی است. گویا آشنایی ملاصدرا با آرای هراکلیتوس، غیر مستقیم، و از طریق فلاسفهٔ اسکندرانی و از جمله هیروکلس بودهاست.
ملاصدرا فیلسوفی است که در میان دیگر فیلسوفان اسلامی از همه بیشتر بر حرکت (تغییر و تبدل) تأکید میکند. او برخلافِ دیگر فیلسوفانِ اسلامی که حرکت را فقط در عرض میدیدند، حرکت را در جوهر چیزها میدانست.
نظریهٔ حرکت جوهری ملاصدرا از چندین جهت با فلسفهٔ هراکلیتوس شباهت دارد. نخست اینکه وی همچون هراکلیتوس، تمامیِ ذراتِ عالمِ مادی را در تغییر و تبدل همیشگی (سیلان و حرکت) میدانست. در نظرِ ملاصدرا سیلان در اشیاء بخاطرِ فعلیت یافتنِ قوهای است که در ذات آنان وجود دارد. ملاصدرا معتقد بود که هویتِ وجودِ جسمانی، حرکت است؛ و موجودی که بخاطر حرکت دچار تغییر و دگرگونی میگردد، و ماهیتِ دیگری پیدا میکند، باز هم همان موجود است.
همچنین فعلیت یافتنِ قوای موجود در چیزها، از نظر ملاصدرا، به تنهایی و بدونِ رویارویی با دیگر عوامل، غیرممکن بود. چنانچه اگر دانهٔ گندمی کنج اتاقی رها شود، به شکل دیگری فعلیت میابد، تا اینکه آن دانهٔ گندم در زمینی کاشته شود و در معرض نور خورشید قرار گیرد. این مورد با ستیز اضدادی که هراکلیتوس به آن اشاره میکند، بسیار شباهت دارد.
و در نهایت، هم هراکلیتوس و هم ملاصدرا، به وحدت در عینِ وجودِ کثرت معتقد بودهاند و به آن در گفتههایشان اشاره کردهاند.
داریوش درویشی در مورد تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس معتقد است که چون ملاصدرا به آراء هراکلیتوس دسترسی نداشته، بنابراین همانندیای که بین نظریاتِ این دو فیلسوف وجود دارد، نمیتواند تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس باشد.
هگل
هگل در مورد تأثیرِ هراکلیتوس بر خود میگوید:
البته این گفته از آنجا که هگل سعی میکند هراکلیتوس را به خود شبیه کند، کمی مبالغهآمیز است.
هگل کاملترین و تکاملیافتهترین نظریهٔ دیالکتیک تاکنون را ارائه دادهاست؛ و در تفکر هراکلیتوس نیز دیالکتیک با معنایِ ستیز و تضاد خود را نشان میدهد. دیالکتیک هگل را تریادیک یا سهپایه مینامند چرا که از سه مرحله تشکیل شدهاست:
پایهٔ نخست که همواره مقولهای مثبت و ایجابی است، و «برنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم که سلبی و مخالفِ پایهٔ نخستین است، و «برابرنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم منبع خارجیِ دیگری ندارد و در بطنِ برنهاد قرار دارد. از تناقض میانِ برنهاد و برابرنهاد، پایهٔ سومی شکل میگیرد که «همنهاد» نام دارد؛ و از میان برندهٔ این تناقض است. «شدن» و «گردیدن» نیز از همین تناقض و دیالکتیک شکل میگیرد.
نقدها
ارسطو و افلاطون، هر دو هراکلیتوس را به عنوان کسی که با اصل عدم تناقض سر ناسازگاری دارد و نیز کسی که نظریه نامنسجم در باب معرفت دارد نگریستهاند.
یادداشتها
جستارهای وابسته
فلسفه دوران باستان
مکتب افسوسی
مکتب ایونی
کراتولوس
پانویس
منابع
کتابها
مقالهها
پیوند به بیرون
۴۷۵ (پیش از میلاد)
۵۳۵ (پیش از میلاد)
اخلاقگرایان
اهالی افسوس باستان
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
تاریخ | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | میگوید:
گاتلیب نیز نظر مشابهی با گاتری دارد. وی میگوید هراکلیتوس هیچ شباهتی با پیشینیان نداشت و پیرو هیچ مکتبی نبود. گاتلیب میگوید با آنکه هراکلیتوس در مورد عناصر طبیعی بخشی از شیوهٔ گفتارِ میلتوسیان را بهکار برد، اما انگیزههای هراکلیتوس با انگیزههای فیلسوفان میلتوس بسیار متفاوت بود، و خصوصیاتش وی را از فیلسوفان میلتوسی و فیثاغورس متمایز میکرد.
هگل برخلافِ دیگر پژوهشگران، ترتیبِ تاریخیِ هراکلیتوس و پارمنیدس را به شکل دیگری روایت میکند. وی معتقد بود که هراکلیتوس پس از پارمنیدس میزیسته و تاکیدش بر تغییر و تحول، در واقع برابرنهاد و اعتراضی در مقابل فلسفهٔ پارمنیدس است، که بر هستی استوار بودهاست. اما کاپلستون این گفتهٔ هگل را غلط میداند و میگوید پارمنیدس از آنجا که منتقد هراکلیتوس است، پس از وی میزیستهاست. گاتری نیز در پاسخ به راینهارت، که وی نیز پارمنیدس را پیش از هراکلیتوس قرار میدهد، میگوید پارمنیدس پس از هراکلیتوس مینوشت و شعرهایش ارجاعاتی کمرنگ به هراکلیتوس دارد. درویشی نیز همین استدلال را بهکار میگیرد و شعر زیر را از پارمنیدس نقل میکند:
درویشی همچنین میگوید با توجه به تاریخ شکوفا شدنِ پارمنیدس، زمانی که او پرداختن به فلسفه را آغاز کرده، چندین سال از مرگِ هراکلیتوس گذشته بودهاست.
تأثیرِ آیینهای ایرانیان
توجه ویژهای که هراکلیتوس به آتش داشت، احتمالِ تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان یا زرتشتیانِ ایرانی را تقویت میکند. این نکته نیز قابل توجه است که قدیمیترین متنِ یونانی که در آن به مغها اشاره میکند از آنِ هراکلیتوس است، آنجا که میگوید:
کارل پوپر در خوانشِ خود از فلسفهٔ هراکلیتوس در چند مورد، به احتمال تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان اشاره کردهاست. ویل دورانت حتی معتقد است که «لوگوسِ» هراکلیتوس همان «سپنت مینو» ای است که در یسنا از آن یاد شدهاست؛ و در اصل معنایِ آن خردِ خداوندی بودهاست. پژوهشگرانِ دیگری لوگوس را «اهونهوئیریه» یا «وهومنه» میدانند.
داریوش درویشی برخلاف دیگران «اشه» را دارایِ نزدیکترین شباهت با لوگوسِ هراکلیتوس میداند؛ چراکه اشه نمادی از سامانِ جهانی، قانونِ ایزدی و نظمِ اخلاقی است. وی با توجه به اینکه نمایندهٔ اینجهانیِ اشه، آتش میباشد؛ اشه را با لوگوس برابر میگیرد، و آتشِ هراکلیتوس را نیز متأثر از آن میداند.
تأثیر بر دیگران
آزبرن معتقد است هیچ فیلسوفی میان فیلسوفان پیش از سقراط، به اندازهٔ هراکلیتوس، تأثیری با این عمق بر فیلسوفان پس از خود نداشتهاست به شکلی که همهٔ آن متفکران، خود را وامدار و پایبند راستین عقاید و نبوغ او بدانند.
امپدوکلس
نظریات امپدوکلس از بسیاری جهات با نظرات هراکلیتوس شباهت داشت و بخشی از فلسفهاش وامگرفته از فلسفهٔ هراکلیتوس بود. امپدوکلس بهجای یک عنصر، هر چهار عنصرِ آب، آتش، خاک و هوا را به عنوان عناصر نخستین معرفی کرد (البته وی واژهٔ عنصر را به کار نبردهبود). وی معتقد بود که همکنشی میانِ این چهار عنصر عاملِ بوجودآمدنِ تمامیِ پدیدههای جهان است. البته او برخلاف هراکلیتوس، تنها ستیز را عامل تغییر و تبدل ندانست، بلکه مهر را نیز در این تغییرات داخل کرد. به عقیدهٔ او این عناصر بر اثرِ مهر به یکدیگر میپیوند و چیزهایِ گوناگون پدیدمیآورند، از طرفی همین عناصر بر اثر ستیز از یکدیگر جدا شده، پراکنده میشوند، و باعثِ از میانرفتنِ چیزها میشوند.
افلاطون
تفکرات هراکلیتوس در افلاطون نیز نفوذ کرد، چنانکه میتوان او را شاگردِ مستقیمِ سقراط و | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | پی توجه به تغییراتِ جهان، به این موضوع توجه کردند که ورای تمامی این تغییرات، نهایتاً یک چیزِ ثابت و پایدار بایستی وجود داشته باشد که خمیرمایهٔ تمامی چیزهاست. به این ترتیب هرکدام از این فیلسوفان، عنصری را به عنوان منشأ نخستینِ چیزها معرفی میکردند، و در اینکه کدامین عنصر خمیرمایهٔ چیزهاست، با یکدیگر اختلاف داشتند؛ اما نهایتاً تمامی آنها در یک چیز با یکدیگر توافق داشتند: مادی بودنِ منشأ نخستین. از میان فیلسوفان میلتوسی تالس آب را، و آناکسیمنس هوا را بهعنوان منشأ نخستین معرفی کردند.
شهر میلتوس در سال ۴۹۴ ق.م. بهدست هخامنشیان ویران شد، و با آن که این شهر ۲۵ سال بعد دوباره ساخته شد، اما دیگر بخاطر فلسفه شهرت نیافت. از آن پس برای مدتی کانون فعالیتهای فلسفی به منطقه یونانینشین جنوبِ ایتالیا، مگنا گراسیا، انتقال یافت. موضوعات فلسفیای که میلتوسیان به آن میپرداختند نیز جای خود را به تفکراتی از قبیلِ سرنوشت روح داد.
فیثاغورس از جملهٔ فیلسوفانی است که در جنوب ایتالیا اقامت داشت. راسل میگوید که ورودِ ریاضیات در فلسفه، بهعنوان استدلال استنتاجی، از فیثاغورس آغاز میشود. همچنین راسل وی را تأثیرگذارترین شخص در عالم تفکر میداند، و توضیح میدهد آنچه بهعنوان مکتب افلاطونی شناخته میشود، در واقع مکتب فیثاغوری است. فیثاغورس به تناسخ باور داشت و بنابراین انسان را فناناپذیر میدانست. وی معتقد بود انسانها کارگزارانِ اخلاق در جهانی هستند که از لحاظِ اخلاقی قطببندی شدهاست؛ و با این تفکر زمینهسازِ بوجودآمدنِ فلسفهٔ اخلاق توسطِ سقراط و افلاطون شد. ادوارد هوسی حتی شالودهٔ تفکرات پارمنیدس و امپدوکلس را تفکراتِ فیثاغوری میداند.
تفکراتِ کسنوفانس در برابرِ تفکراتِ فیلسوفانِ میلتوسی قرار میگیرد و در واقع واکنشی نسبت به آن تفکرات به حساب میآید. وی نظری شکاکانه نسبت به واقعیت جهان داشت و میپنداشت کشف حقیقت امکانپذیر نیست و هیچ راهی برای فهم آن وجود ندارد. کسنوفانوس را بنیانگذار مکتب الئایی میدانند، اما کاپلستون معتقد است از آنجا که هیچ مدرکی وجود ندارد که وی به الئا رفته باشد، بنابراین تنها میتوان او را حامی و مشوق این مکتب دانست.
پس از این که ایونیه به تصرف سپاهیان کوروش درآمد، اهالی ایونیه از این مناطق گریختند و الئا یکی از کوچنشینهایی بود که به دست ایونیان، در جنوب ایتالیا تأسیس شد. در این شهر مکتب فلسفیای به وجود آمد که نام خود را از همین شهر گرفت، و به مکتب الئایی شهرت یافت. از مهمترین نمایندگانِ مکتب الئا را میتوان به پارمنیدس و زنون اشاره کرد. الئاییان، «گردیدن» و «شدن» را انکار کردند و معتقد بودند که «هستی» یگانه حقیقتِ جهان است. آنان تمامی تغییرات را فریبنده میدانستند، که این تفکرشان متضمن خوار شمردن تجریبات حسی بود.
زندگینامه
تولد و جوانی
هراکلیتوس در شهر افهسوس، در سواحل ایونیه، در خانوادهای اشرافی چشم به جهان گشود. پدرش، بلوزون یا بلیزون، از نوادگان آندروکلس بود، که این شخص، خود پایهگذارِ مهاجرنشینِ محل اقامتشان در افهسوس؛ و فرزند کودروس، از حکٌام آتن بود.
تاریخِ دقیقِ زاده شدنِ هراکلیتوس مشخص نیست؛ اما دیوگنس لائرتیوس میگوید که «هراکلیتوس در المپیاد شصت و نهم شکوفا شدهبود». شکوفا شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده | چاه مصدق یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان هرابرجان واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان خاتم |
daeefdcb-9ee2-422f-b8e8-fa8893d2fe18 | هراکلیتوس | تاریخِ دقیقِ زاده شدنِ هراکلیتوس مشخص نیست؛ اما دیوگنس لائرتیوس میگوید که «هراکلیتوس در المپیاد شصت و نهم شکوفا شدهبود». شکوفا شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت: | تاریخ دقیق تولد چه کسی مشخص نیست؟ | false | {
"answer_start": [
23
],
"text": [
"هراکلیتوس"
]
} | هانس مملینگ (مملینک هم تلفظ میشود، زاده دهه ۱۴۳۰ - درگذشته ۱۱ اوت ۱۴۹۴) نقاش هلندی زاده آلمان بود. زمان دقیق تولد او مشخص نیست، اما قویترین احتمال در مورد سال تولد او ۱۴۳۸ میلادی عنوان شدهاست.
نگارخانه
پیوند به بیرون
منابع
اهالی زلینگناشتات
درگذشتگان ۱۴۹۴ (میلادی)
زادگان ۱۴۳۸ (میلادی)
نقاشان اهل آلمان
نقاشان اهل فلاندر
نقاشان اهل هلند
نقاشان مرد آلمانی | لیو جون یا لیو چون (چینی ساده: 刘俊، چینی سنتی: 劉俊، پینیین: Liú Jùn، وید جایلز: Liu Chün) از نقاشان چینی اوایل دودمان مینگ بود. نام دیگر او تینگ وی و مهارتش درکشیدن مناظر و افراد بود. از تاریخ دقیق تولد و مرگ او اطلاعی در دست نیست.
منابع
نقاشان اهل چین
نقاشان دودمان مینگ | شیخ بهلول دربندی عضوی از خانه شروانشاه، خاندان حاکم شروان بود. وی نوه کیقباد یکم شروانشاه، برادر ابراهیم شروانشاه و پسر عموی کاووس شروانشاه بود.
زندگی
تاریخ دقیق تولد وی مشخص نیست. او دوران کودکی خود را با برادر و پدرش در یکی از روستاهای شکی در مخفیگاه گذراند. در زمان سلطنت برادرش، ابراهیم شروانشاه، وی به عنوان فرمانده ارشد ارتش شروان منصوب شد. وی فرماندهی بدنه اصلی ارتش شروانی را هنگام شکست در جنگ چالگان (۱۴۱۲) بر عهده داشت. او توسط قرا یوسف، فرمانده ارتش مخالف اسیر شد. وی با پرداخت ۲۰۰ تومان ایرانی خونبها توسط یک نجیبزاده تبریزی، شیخ آهی قصاب آزاد شد. تاریخ دقیق مرگ وی مشخص نیست. پسرش طهمورث در سمت فرمانده ارشد جانشین او شد.
منابع
اهالی ایران در سده ۱۴ (میلادی)
خاکسپاریها در جمهوری آذربایجان
شروانشاهانها | هوانگ جی یا هوانگ چی (چینی ساده: 黄济، چینی سنتی: 黃濟، پینیین: Huáng Jì، وید جایلز: Huang Chi) از نقاشان درباری چینی در زمان پادشاهی مینگ بود. هوانگ جی در مینهو واقع در استان فوجیان چین زاده شد و بیشترین شهرتش برای کشیدن نگارههای انسانی بود. از تاریخ دقیق تولد و مرگ او اطلاعی در دست نیست. به گفته مورخان ان زمان هونگ جی اواخر عمر خود را به دستور امپراتور زمان خودش نقاشیهای مختلفی از طبیعت زیبای چین و همچنین دیوار بزرگ چین میکشد و امپراتور این نقاشیها را به سران کشورهایی که با آنها دوست بود هدیه میداد. هوانگ جی چندین نقاشی از طبیعت و دیوار چین ترسیم نموده که معلوم نیست به چه کسانی دادهاست.
منابع
اهالی فوژو
نقاشان اهل چین
نقاشان اهل فوجیان
نقاشان دودمان مینگ
هنرمندان اهل فوژو | کزیروف یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۹
دهانههای ماه | کریلو یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۱
دهانههای ماه | تیمئوس یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۴
دهانههای ماه | تالبوت یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۱
دهانههای ماه | چروکصدفهای تخت نام یک تیره از راسته چروکصدفسانان است.
منابع
بازبینی گمر زیستشناسی
چروکصدفهای تخت | تی. مایر یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۱
دهانههای ماه |
de6b39d1-7213-4c4f-a1a1-ebb0eb3e63a6 | هراکلیتوس | تاریخِ دقیقِ زاده شدنِ هراکلیتوس مشخص نیست؛ اما دیوگنس لائرتیوس میگوید که «هراکلیتوس در المپیاد شصت و نهم شکوفا شدهبود». شکوفا شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت: | در دوران هراکلیتوس چه کسی شخص اول شهر میشد؟ | false | {
"answer_start": [
421
],
"text": [
"فرزند ارشد خانواده"
]
} | شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.
مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.
گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت:
هراکلیتوس هرگز به هوس قدرت نیفتاد، و در پاسخ به اینکه چرا از مناصب سیاسی که به او پیشنهاد میشد چشم میپوشید؛ میگفت:
دعوت شدن به دربارِ داریوش
معروف است که داریوش هخامنشی برای هراکلیتوس نامهای نوشت و او را به دربارِ خویش فراخواند، اما هراکلیتوس دعوتِ داریوش را نپذیرفت و گوشهنشینی را به همنشینی با شاهنشاهِ هخامنشی برگزید. متنِ نامهای که داریوش خطاب به هراکلیتوس نوشت، و پاسخی که هراکلیتوس به وی داد را دیوگنس لائرتیوس چنین نقل میکند:
«درودِ داریوش، فرزندِ ویشتاسپ، بر هراکلیتوس، حکیمِ افهسوس باد!
تو رسالهای بهنامِ در باب طبیعت به رشتهٔ تحریر درآوردهای که درک و تفسیرِ آن دشوار است. بهنظر میرسد در بعضی قسمتها، اگر بهصورت کلمهبهکلمه تفسیر شود، حاویِ تأملی ژرف در کل جهان و آنچه در آن روی میدهد است، که متکی بر نیرویی عمیقاً الهی است؛ اما در بسیاری قسمتها حکم بهصورتِ تعلیق درآمده، بهطوریکه حتی آنان که در ادبیات تبحر دارند از فهمِ تفسیرِ صحیحِ اثرِ تو درماندهاند؛ لذا داریوش شاه، فرزند ویشتاسپ، امیدوار است که از تعلیمات و فرهنگِ یونانیِ تو بهرهمند شود. پس هرچه سریعتر برایِ دیدنِ من به کاخ بیا؛ زیرا مردمِ یونان معمولاً به حکیمانِ خود توجهی نشان نمیدهند؛ و نیز به قواعدِ فوقالعادهٔ ایشان که باعثِ شنیدن و آموختنِ بهتر میشود، بیاعتنایی میکنند. اما در بارگاهِ من همهگونه مزایا و گفتگویِ روزانهٔ خوب و ارزشمند برای تو مهیا خواهدبود، و نیز زندگیای مطابق با نظراتِ شما.»
«درودِ هراکلیتوسِ افهسوسی بر داریوششاه، فرزندِ ویشتاسپ باد!
انسانهای رویِ زمین از حقیقت و عدالت کناره میجویند، در حالی که بهخاطرِ حماقتی دهشتناک، خود را وقفِ ارضایِ حرص و عطشِ شهرت میکنند. اما من با فراموش کردنِ تمامِ شرارتها، از دلزدگیِ عمومی که ارتباطِ تنگاتنگی هم با حسادت دارد، خود را دور نگه میدارم، و از آنجا که از شکوه و جلال وحشت دارم، نمیتوانم به ایران بیایم، به قلیلی قانع خواهم بود، زیرا که آن قلیل، موافقِ عقایدِ خودم است.»
داریوش درویشی، پژوهشگر فلسفه، معتقد است که با تطبیقدادنِ متنِ این دو نامه، با ادبیاتی که دو نویسنده در دیگر نوشتههایشان بهکار بردهاند، در اصالت داشتنِ این نامهها تردیدهایی به وجود میآید؛ و از طرفی ابرازِ علاقهٔ داریوش به بهرهمندی از فرهنگِ یونانی، آن هم در آستانهٔ جنگی بزرگ میان ایرانیان و یونانیان، بسیار بعید بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان کردهاند که هرقل حکیم که ملاصدرا به آن اشاره کردهاست همان هراکلیتوس است، اما بررسی بیشتر نشان میدهد که شخصی که ملاصدرا نام میبرد، هیروکلس فیلسوفِ سدهٔ پنجم میلادی است. گویا آشنایی ملاصدرا با آرای هراکلیتوس، غیر مستقیم، و از طریق فلاسفهٔ اسکندرانی و از جمله هیروکلس بودهاست.
ملاصدرا فیلسوفی است که در میان دیگر فیلسوفان اسلامی از همه بیشتر بر حرکت (تغییر و تبدل) تأکید میکند. او برخلافِ دیگر فیلسوفانِ اسلامی که حرکت را فقط در عرض میدیدند، حرکت را در جوهر چیزها میدانست.
نظریهٔ حرکت جوهری ملاصدرا از چندین جهت با فلسفهٔ هراکلیتوس شباهت دارد. نخست اینکه وی همچون هراکلیتوس، تمامیِ ذراتِ عالمِ مادی را در تغییر و تبدل همیشگی (سیلان و حرکت) میدانست. در نظرِ ملاصدرا سیلان در اشیاء بخاطرِ فعلیت یافتنِ قوهای است که در ذات آنان وجود دارد. ملاصدرا معتقد بود که هویتِ وجودِ جسمانی، حرکت است؛ و موجودی که بخاطر حرکت دچار تغییر و دگرگونی میگردد، و ماهیتِ دیگری پیدا میکند، باز هم همان موجود است.
همچنین فعلیت یافتنِ قوای موجود در چیزها، از نظر ملاصدرا، به تنهایی و بدونِ رویارویی با دیگر عوامل، غیرممکن بود. چنانچه اگر دانهٔ گندمی کنج اتاقی رها شود، به شکل دیگری فعلیت میابد، تا اینکه آن دانهٔ گندم در زمینی کاشته شود و در معرض نور خورشید قرار گیرد. این مورد با ستیز اضدادی که هراکلیتوس به آن اشاره میکند، بسیار شباهت دارد.
و در نهایت، هم هراکلیتوس و هم ملاصدرا، به وحدت در عینِ وجودِ کثرت معتقد بودهاند و به آن در گفتههایشان اشاره کردهاند.
داریوش درویشی در مورد تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس معتقد است که چون ملاصدرا به آراء هراکلیتوس دسترسی نداشته، بنابراین همانندیای که بین نظریاتِ این دو فیلسوف وجود دارد، نمیتواند تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس باشد.
هگل
هگل در مورد تأثیرِ هراکلیتوس بر خود میگوید:
البته این گفته از آنجا که هگل سعی میکند هراکلیتوس را به خود شبیه کند، کمی مبالغهآمیز است.
هگل کاملترین و تکاملیافتهترین نظریهٔ دیالکتیک تاکنون را ارائه دادهاست؛ و در تفکر هراکلیتوس نیز دیالکتیک با معنایِ ستیز و تضاد خود را نشان میدهد. دیالکتیک هگل را تریادیک یا سهپایه مینامند چرا که از سه مرحله تشکیل شدهاست:
پایهٔ نخست که همواره مقولهای مثبت و ایجابی است، و «برنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم که سلبی و مخالفِ پایهٔ نخستین است، و «برابرنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم منبع خارجیِ دیگری ندارد و در بطنِ برنهاد قرار دارد. از تناقض میانِ برنهاد و برابرنهاد، پایهٔ سومی شکل میگیرد که «همنهاد» نام دارد؛ و از میان برندهٔ این تناقض است. «شدن» و «گردیدن» نیز از همین تناقض و دیالکتیک شکل میگیرد.
نقدها
ارسطو و افلاطون، هر دو هراکلیتوس را به عنوان کسی که با اصل عدم تناقض سر ناسازگاری دارد و نیز کسی که نظریه نامنسجم در باب معرفت دارد نگریستهاند.
یادداشتها
جستارهای وابسته
فلسفه دوران باستان
مکتب افسوسی
مکتب ایونی
کراتولوس
پانویس
منابع
کتابها
مقالهها
پیوند به بیرون
۴۷۵ (پیش از میلاد)
۵۳۵ (پیش از میلاد)
اخلاقگرایان
اهالی افسوس باستان
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
تاریخ | بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه یونانی. با اینحال طبقِ نظرِ درویشی، میتوان پیوند و ارتباط میانِ دربارِ داریوش با هراکلیتوس را پذیرفت، اما متنِ این دو نامه پذیرفتی نیست.
مرگ
هراکلیتوس به خاطر بیزاری از همشهریانش، افهسوس را ترک کرد و در کوهها آواره شد. او با تغذیه از گیاهان و علفها زندگیِ خود را ادامه میداد و به همین دلیل به بیماریِ استسقا دچار شد. هراکلیتوس برای درمانِ بیماریاش به شهر، پیشِ پزشکان بازگشت و برای پزشکان چیستانی طرح کرد و پرسید آیا آنان میتوانند پس از بارانی شدید، خشکسالی به وجود بیاورند؟ پزشکانی که مخاطبِ هراکلیتوس بودند از این جمله چیزی متوجه نشدند، پس هراکلیتوس به طویلهای رفت و خود را در آنجا زیرِ پِهِنِ گاوها دفن کرد، با این گمان که رطوبتِ سمی از بدنش خارج شود. اما این عمل در درمانِ بیماریاش فایده نکرد و در نهایت از این بیماری درگذشت. هرچند روایاتی نیز وجود دارد که براساسِ آنها هراکلیتوس از بیماریِ استسقا شفا یافته، و به دلیلِ ابتلا به بیماریِ دیگری جان باختهاست.
آثار
کتابی با نام دربارهٔ طبیعت را به هراکلیتوس نسبت میدهند. دربارهٔ طبیعت نامی است که مورخان باستانی برای کتابهای بیشترِ پیشاسقراطیان ذکر کردهاند. دیوگنس لائرتیوس اما میگوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کردهاست: سکانی بینقص برای هدایت زندگی، و تأکید کردهاست که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبودهاست، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمتهایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.
در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شدهاست؛ اما عدهای با توجه به شکلِ پارههایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پارهها به هیچوجه همانند یک متنِ تنظیمشده نیستند و بیشتر شبیه به گفتههایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمانها و مکانهای مختلفی به زبان آوردهاست، و بهوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمعآوری شدهاند.
البته برخی با اشاره به نخستین پارهای که از هراکلیتوس باقی ماندهاست، استدلال میکنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بودهاست. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو اشاره میکنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره میکند.
کتابِ دربارهٔ طبیعت بر اساس گفتههای پیشینیان، از سه بخش تشکیل شدهاست: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر میرسد که این تقسیمبندی، تقسیمبندیِ رواقیان باشد، نه تقسیمبندیای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. گفته میشود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افهسوس سپردهاست. این گفته به نظر قابل قبول میآید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام میدادند، بهامانتگرفتنِ پول و اشیای گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس | است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست اول
در منابعِ دست اول که زندگی و گفتههای هراکلیتوس را نقل کردهاند، میتوان به نوشتههای افرادِ زیر اشاره کرد:
ثئوفراستوس (۲۸۷–۳۷۲ ق. م)، شاگرد ارسطو بود و کتابی به نامِ آموزههای طبیعتشناسان گردآوری کرده بود. از این کتاب تنها یک فصل به نام «دربارهٔ حواس» بازماندهاست، که بخشهایی از آموزههای هراکلیتوس را دربردارد.
پلوتارک، (حدود ۴۶–۱۲۷ میلادی) از تاریخنگاران، زندگینامهنویسان و مقالهنویسان یونانی، که در میان نوشتههایش، نوشتاری با نام پیرامونِ باورهای فیلسوفان بازماندهاست. چندین جمله از هراکلیتوس در این کتاب نقل شدهاست.
همچنین مارکوس اورلیوس، (۱۲۱ میلادی تا ۱۸۰ میلادی) امپراتور رواقیِ روم، نیز در رسالهاش با نامِ تأملات پارههایی از اندیشههای هراکلیتوس را نقل کردهاست، که به جهتِ هماندیشیاش با هراکلیتوس دارای اهمیت است.
سکستوس امپیریکوس، پزشک و فیلسوفِ شکاک، در کتابش با نامِ علیه ریاضیدانان اشارتی به هراکلیتوس میکند و در کتابِ دیگرش با نام طرحِ شکگرایی جملاتی از هراکلیتوس را نقل میکند.
کلمنت اسکندرانی، (۱۵۰ تا ۲۱۵ میلادی) از پدرانِ یونانیزبانِ کلیسای کاتولیک است. وی در سه نوشتارِ برانگیزاننده، مربی و جُنگ جملاتی از هراکلیتوس را نقل کردهاست که بسیار سودمند هستند.
دیوگنس لائرتیوس، (نیمه نخست سده سوم میلادی) زندگینامهنویس فیلسوفان یونانی، منبع بسیار مهمی برای اندیشهها و باورهای هراکلیتوس است. وی در کتابِ نهم خود، به زندگی و نظراتِ هراکلیتوس اشاره میکند؛ که نشان میدهد وی به منابعی دسترسی داشته، که آن منابع دیگر امروز در دسترس نیستند.
منابعِ دست دوم
کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.
پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند.
فلسفه پیش از هراکلیتوس
فلسفه و نخستین فیلسوفانِ یونانی در ایونیه، در غرب آناتولی، در سدهٔ ششم پیش از میلاد پدیدار شدند. این مکان در آموختن دانش به یونانیان بسیار پراهمیت است، چنانکه میتوان گفت ایونیه، مهدِ تفکر یونانی است؛ و از طرفی میتوان همین لقب را به میلتوس داد و گفت میلتوس نیز مهد تفکر ایونیه است. میلتوس زادگاه نخستین فیلسوفِ شهیرِ ایونیه است: تالس.
ارسطو فیلسوفان میلتوس را طبیعتگرا معرفی میکند، چراکه آنان سعی میکردند جهانی را که بهظاهر بینظم بهنظر میرسید، با اصولی ساده توضیح دهند؛ به عبارتی آنان همهچیز در جهان را قابل توضیح میدانستند. منشأ نخستین، آرخه، از حوزههایی بود که فیلسوفان میلتوسی در مورد آن تحقیق میکردند. آنان در پی توجه به تغییراتِ جهان، به این موضوع توجه کردند که ورای تمامی این تغییرات، نهایتاً یک چیزِ ثابت و پایدار بایستی وجود داشته باشد که خمیرمایهٔ تمامی چیزهاست. به این ترتیب | درباهٔ طبیعت نام کتابی است که به هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانی نسبت میدهند. زندگینامهنویسانِ باستانی علاوه بر هراکلیتوس، به فیلسوفان دیگرِ پیشاسقراطی نیز کتابی با همین نام نسبت میدهند.
در صحتِ این انتساب شک و تردید وجود دارد. برخی از محققین مانند چارلز کان معتقدند که هراکلیتوس، خود، این کتاب را نوشته، و همین مسئله وجه تمایزِ هراکلیتوس از دیگر فیلسوفانِ آن عصر میباشد. چنانکه در آن زمان فلسفه به صورت شفاهی بوده، ولی هراکلیتوس اندیشههای فلسفی خویش را به صورت مکتوب در آورده است.
اما دیگران معتقدند با توجه به سبکِ گفتارهایی که از وی در نوشتههای تاریخنگاران باقی ماندهاست، میتوان گفت که این قطعات از «متنی تنظیمشده»، یا یک کتاب نقل نشدهاند؛ بلکه بیشتر شبیه به گفتههایی است که هراکلیتوس در موقعیتهای مختلف بر زبان رانده است.
البته عدمِ وجودِ چنین کتابی بعید به نظر میرسد؛ چراکه ارسطو در نقلکردن از گفتههای هراکلیتوس، به کتابِ وی اشاره میکند، کتابی که گویا ارسطو خودش در اختیار داشته است؛ بنابراین بهترین حالت ممکن این است که کتابِ مورد نظر را شاگردان هراکلیتوس، از جمعآوریِ گفتهها و آموزههای هراکلیتوس گردآوری کرده باشند.
این کتاب بر اساس گفتههای تاریخنویسان، دارای سه بخش، به نامهای: طبیعات، اخلاق و سیاست بودهاست. البته این تقسیمبندی را نیز برخی از محققین، تقسیمبندیای رواقی میدانند و از خودِ هراکلیتوس نمیدانند.
گفته میشود که هراکلیتوس این کتاب را به معبد آپولون سپرد تا به دست مردم نیفتد و از گزندِ مردم در امان باشد.
پانویس
منابع
ادبیات متافیزیک
فلسفه طبیعی
کتابهای سده ۶ (پیش از میلاد)
هراکلیتوس | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | میگوید:
گاتلیب نیز نظر مشابهی با گاتری دارد. وی میگوید هراکلیتوس هیچ شباهتی با پیشینیان نداشت و پیرو هیچ مکتبی نبود. گاتلیب میگوید با آنکه هراکلیتوس در مورد عناصر طبیعی بخشی از شیوهٔ گفتارِ میلتوسیان را بهکار برد، اما انگیزههای هراکلیتوس با انگیزههای فیلسوفان میلتوس بسیار متفاوت بود، و خصوصیاتش وی را از فیلسوفان میلتوسی و فیثاغورس متمایز میکرد.
هگل برخلافِ دیگر پژوهشگران، ترتیبِ تاریخیِ هراکلیتوس و پارمنیدس را به شکل دیگری روایت میکند. وی معتقد بود که هراکلیتوس پس از پارمنیدس میزیسته و تاکیدش بر تغییر و تحول، در واقع برابرنهاد و اعتراضی در مقابل فلسفهٔ پارمنیدس است، که بر هستی استوار بودهاست. اما کاپلستون این گفتهٔ هگل را غلط میداند و میگوید پارمنیدس از آنجا که منتقد هراکلیتوس است، پس از وی میزیستهاست. گاتری نیز در پاسخ به راینهارت، که وی نیز پارمنیدس را پیش از هراکلیتوس قرار میدهد، میگوید پارمنیدس پس از هراکلیتوس مینوشت و شعرهایش ارجاعاتی کمرنگ به هراکلیتوس دارد. درویشی نیز همین استدلال را بهکار میگیرد و شعر زیر را از پارمنیدس نقل میکند:
درویشی همچنین میگوید با توجه به تاریخ شکوفا شدنِ پارمنیدس، زمانی که او پرداختن به فلسفه را آغاز کرده، چندین سال از مرگِ هراکلیتوس گذشته بودهاست.
تأثیرِ آیینهای ایرانیان
توجه ویژهای که هراکلیتوس به آتش داشت، احتمالِ تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان یا زرتشتیانِ ایرانی را تقویت میکند. این نکته نیز قابل توجه است که قدیمیترین متنِ یونانی که در آن به مغها اشاره میکند از آنِ هراکلیتوس است، آنجا که میگوید:
کارل پوپر در خوانشِ خود از فلسفهٔ هراکلیتوس در چند مورد، به احتمال تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان اشاره کردهاست. ویل دورانت حتی معتقد است که «لوگوسِ» هراکلیتوس همان «سپنت مینو» ای است که در یسنا از آن یاد شدهاست؛ و در اصل معنایِ آن خردِ خداوندی بودهاست. پژوهشگرانِ دیگری لوگوس را «اهونهوئیریه» یا «وهومنه» میدانند.
داریوش درویشی برخلاف دیگران «اشه» را دارایِ نزدیکترین شباهت با لوگوسِ هراکلیتوس میداند؛ چراکه اشه نمادی از سامانِ جهانی، قانونِ ایزدی و نظمِ اخلاقی است. وی با توجه به اینکه نمایندهٔ اینجهانیِ اشه، آتش میباشد؛ اشه را با لوگوس برابر میگیرد، و آتشِ هراکلیتوس را نیز متأثر از آن میداند.
تأثیر بر دیگران
آزبرن معتقد است هیچ فیلسوفی میان فیلسوفان پیش از سقراط، به اندازهٔ هراکلیتوس، تأثیری با این عمق بر فیلسوفان پس از خود نداشتهاست به شکلی که همهٔ آن متفکران، خود را وامدار و پایبند راستین عقاید و نبوغ او بدانند.
امپدوکلس
نظریات امپدوکلس از بسیاری جهات با نظرات هراکلیتوس شباهت داشت و بخشی از فلسفهاش وامگرفته از فلسفهٔ هراکلیتوس بود. امپدوکلس بهجای یک عنصر، هر چهار عنصرِ آب، آتش، خاک و هوا را به عنوان عناصر نخستین معرفی کرد (البته وی واژهٔ عنصر را به کار نبردهبود). وی معتقد بود که همکنشی میانِ این چهار عنصر عاملِ بوجودآمدنِ تمامیِ پدیدههای جهان است. البته او برخلاف هراکلیتوس، تنها ستیز را عامل تغییر و تبدل ندانست، بلکه مهر را نیز در این تغییرات داخل کرد. به عقیدهٔ او این عناصر بر اثرِ مهر به یکدیگر میپیوند و چیزهایِ گوناگون پدیدمیآورند، از طرفی همین عناصر بر اثر ستیز از یکدیگر جدا شده، پراکنده میشوند، و باعثِ از میانرفتنِ چیزها میشوند.
افلاطون
تفکرات هراکلیتوس در افلاطون نیز نفوذ کرد، چنانکه میتوان او را شاگردِ مستقیمِ سقراط و | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | شتلوف یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۵
دهانههای ماه |
f1cd92a9-b80c-49c9-bf37-9f9d6d6d1362 | هراکلیتوس | تاریخِ دقیقِ زاده شدنِ هراکلیتوس مشخص نیست؛ اما دیوگنس لائرتیوس میگوید که «هراکلیتوس در المپیاد شصت و نهم شکوفا شدهبود». شکوفا شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت: | مقام پادشاهی در خاندان هراکلیتوس چگونه بود؟ | false | {
"answer_start": [
396
],
"text": [
"موروثی"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | شدن در زبان یونانی، بهمعنایِ رسیدن به چهل سالگی بوده؛ و با توجه به اینکه المپیاد شصت و نهم حدودِ سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۱ پیش از میلاد برگزار شده، بنابراین تاریخِ زاده شدنِ هراکلیتوس بایستی میان سالهایِ ۵۴۴ تا ۵۴۱ پیش از میلاد بودهباشد.
مقام پادشاهی در خاندانِ هراکلیتوس موروثی بود و وی به عنوان فرزند ارشد خانواده، قانوناً باید شخص اول شهر میشد، اما وقتی نوبت به او رسید ترجیح داد که به سود برادرش کنارهگیری کند، در فقر زندگی کند و زیر رواق معبد آرتمیس در افهسوس به مطالعه بپردازد.
گفتهشده که وی با گروهی پسربچه به معبد آرتمیس رفت تا با آنها تاسبازی کند؛ و زمانی که مردم گردِ او جمع شدند و او را تماشا کردند، گفت:
هراکلیتوس هرگز به هوس قدرت نیفتاد، و در پاسخ به اینکه چرا از مناصب سیاسی که به او پیشنهاد میشد چشم میپوشید؛ میگفت:
دعوت شدن به دربارِ داریوش
معروف است که داریوش هخامنشی برای هراکلیتوس نامهای نوشت و او را به دربارِ خویش فراخواند، اما هراکلیتوس دعوتِ داریوش را نپذیرفت و گوشهنشینی را به همنشینی با شاهنشاهِ هخامنشی برگزید. متنِ نامهای که داریوش خطاب به هراکلیتوس نوشت، و پاسخی که هراکلیتوس به وی داد را دیوگنس لائرتیوس چنین نقل میکند:
«درودِ داریوش، فرزندِ ویشتاسپ، بر هراکلیتوس، حکیمِ افهسوس باد!
تو رسالهای بهنامِ در باب طبیعت به رشتهٔ تحریر درآوردهای که درک و تفسیرِ آن دشوار است. بهنظر میرسد در بعضی قسمتها، اگر بهصورت کلمهبهکلمه تفسیر شود، حاویِ تأملی ژرف در کل جهان و آنچه در آن روی میدهد است، که متکی بر نیرویی عمیقاً الهی است؛ اما در بسیاری قسمتها حکم بهصورتِ تعلیق درآمده، بهطوریکه حتی آنان که در ادبیات تبحر دارند از فهمِ تفسیرِ صحیحِ اثرِ تو درماندهاند؛ لذا داریوش شاه، فرزند ویشتاسپ، امیدوار است که از تعلیمات و فرهنگِ یونانیِ تو بهرهمند شود. پس هرچه سریعتر برایِ دیدنِ من به کاخ بیا؛ زیرا مردمِ یونان معمولاً به حکیمانِ خود توجهی نشان نمیدهند؛ و نیز به قواعدِ فوقالعادهٔ ایشان که باعثِ شنیدن و آموختنِ بهتر میشود، بیاعتنایی میکنند. اما در بارگاهِ من همهگونه مزایا و گفتگویِ روزانهٔ خوب و ارزشمند برای تو مهیا خواهدبود، و نیز زندگیای مطابق با نظراتِ شما.»
«درودِ هراکلیتوسِ افهسوسی بر داریوششاه، فرزندِ ویشتاسپ باد!
انسانهای رویِ زمین از حقیقت و عدالت کناره میجویند، در حالی که بهخاطرِ حماقتی دهشتناک، خود را وقفِ ارضایِ حرص و عطشِ شهرت میکنند. اما من با فراموش کردنِ تمامِ شرارتها، از دلزدگیِ عمومی که ارتباطِ تنگاتنگی هم با حسادت دارد، خود را دور نگه میدارم، و از آنجا که از شکوه و جلال وحشت دارم، نمیتوانم به ایران بیایم، به قلیلی قانع خواهم بود، زیرا که آن قلیل، موافقِ عقایدِ خودم است.»
داریوش درویشی، پژوهشگر فلسفه، معتقد است که با تطبیقدادنِ متنِ این دو نامه، با ادبیاتی که دو نویسنده در دیگر نوشتههایشان بهکار بردهاند، در اصالت داشتنِ این نامهها تردیدهایی به وجود میآید؛ و از طرفی ابرازِ علاقهٔ داریوش به بهرهمندی از فرهنگِ یونانی، آن هم در آستانهٔ جنگی بزرگ میان ایرانیان و یونانیان، بسیار بعید بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه | بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه یونانی. با اینحال طبقِ نظرِ درویشی، میتوان پیوند و ارتباط میانِ دربارِ داریوش با هراکلیتوس را پذیرفت، اما متنِ این دو نامه پذیرفتی نیست.
مرگ
هراکلیتوس به خاطر بیزاری از همشهریانش، افهسوس را ترک کرد و در کوهها آواره شد. او با تغذیه از گیاهان و علفها زندگیِ خود را ادامه میداد و به همین دلیل به بیماریِ استسقا دچار شد. هراکلیتوس برای درمانِ بیماریاش به شهر، پیشِ پزشکان بازگشت و برای پزشکان چیستانی طرح کرد و پرسید آیا آنان میتوانند پس از بارانی شدید، خشکسالی به وجود بیاورند؟ پزشکانی که مخاطبِ هراکلیتوس بودند از این جمله چیزی متوجه نشدند، پس هراکلیتوس به طویلهای رفت و خود را در آنجا زیرِ پِهِنِ گاوها دفن کرد، با این گمان که رطوبتِ سمی از بدنش خارج شود. اما این عمل در درمانِ بیماریاش فایده نکرد و در نهایت از این بیماری درگذشت. هرچند روایاتی نیز وجود دارد که براساسِ آنها هراکلیتوس از بیماریِ استسقا شفا یافته، و به دلیلِ ابتلا به بیماریِ دیگری جان باختهاست.
آثار
کتابی با نام دربارهٔ طبیعت را به هراکلیتوس نسبت میدهند. دربارهٔ طبیعت نامی است که مورخان باستانی برای کتابهای بیشترِ پیشاسقراطیان ذکر کردهاند. دیوگنس لائرتیوس اما میگوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کردهاست: سکانی بینقص برای هدایت زندگی، و تأکید کردهاست که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبودهاست، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمتهایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.
در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شدهاست؛ اما عدهای با توجه به شکلِ پارههایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پارهها به هیچوجه همانند یک متنِ تنظیمشده نیستند و بیشتر شبیه به گفتههایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمانها و مکانهای مختلفی به زبان آوردهاست، و بهوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمعآوری شدهاند.
البته برخی با اشاره به نخستین پارهای که از هراکلیتوس باقی ماندهاست، استدلال میکنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بودهاست. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو اشاره میکنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره میکند.
کتابِ دربارهٔ طبیعت بر اساس گفتههای پیشینیان، از سه بخش تشکیل شدهاست: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر میرسد که این تقسیمبندی، تقسیمبندیِ رواقیان باشد، نه تقسیمبندیای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. گفته میشود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افهسوس سپردهاست. این گفته به نظر قابل قبول میآید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام میدادند، بهامانتگرفتنِ پول و اشیای گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | چاقوی پاکت نامه ابزاری شبیه چاقو است که برای باز کردن پاکت نامه استفاده میشود.
نگارخانه
پانویس
منابع
ابزار اداری
پاکت نامه
کاردها
نوشتافزار | است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست اول
در منابعِ دست اول که زندگی و گفتههای هراکلیتوس را نقل کردهاند، میتوان به نوشتههای افرادِ زیر اشاره کرد:
ثئوفراستوس (۲۸۷–۳۷۲ ق. م)، شاگرد ارسطو بود و کتابی به نامِ آموزههای طبیعتشناسان گردآوری کرده بود. از این کتاب تنها یک فصل به نام «دربارهٔ حواس» بازماندهاست، که بخشهایی از آموزههای هراکلیتوس را دربردارد.
پلوتارک، (حدود ۴۶–۱۲۷ میلادی) از تاریخنگاران، زندگینامهنویسان و مقالهنویسان یونانی، که در میان نوشتههایش، نوشتاری با نام پیرامونِ باورهای فیلسوفان بازماندهاست. چندین جمله از هراکلیتوس در این کتاب نقل شدهاست.
همچنین مارکوس اورلیوس، (۱۲۱ میلادی تا ۱۸۰ میلادی) امپراتور رواقیِ روم، نیز در رسالهاش با نامِ تأملات پارههایی از اندیشههای هراکلیتوس را نقل کردهاست، که به جهتِ هماندیشیاش با هراکلیتوس دارای اهمیت است.
سکستوس امپیریکوس، پزشک و فیلسوفِ شکاک، در کتابش با نامِ علیه ریاضیدانان اشارتی به هراکلیتوس میکند و در کتابِ دیگرش با نام طرحِ شکگرایی جملاتی از هراکلیتوس را نقل میکند.
کلمنت اسکندرانی، (۱۵۰ تا ۲۱۵ میلادی) از پدرانِ یونانیزبانِ کلیسای کاتولیک است. وی در سه نوشتارِ برانگیزاننده، مربی و جُنگ جملاتی از هراکلیتوس را نقل کردهاست که بسیار سودمند هستند.
دیوگنس لائرتیوس، (نیمه نخست سده سوم میلادی) زندگینامهنویس فیلسوفان یونانی، منبع بسیار مهمی برای اندیشهها و باورهای هراکلیتوس است. وی در کتابِ نهم خود، به زندگی و نظراتِ هراکلیتوس اشاره میکند؛ که نشان میدهد وی به منابعی دسترسی داشته، که آن منابع دیگر امروز در دسترس نیستند.
منابعِ دست دوم
کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.
پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند.
فلسفه پیش از هراکلیتوس
فلسفه و نخستین فیلسوفانِ یونانی در ایونیه، در غرب آناتولی، در سدهٔ ششم پیش از میلاد پدیدار شدند. این مکان در آموختن دانش به یونانیان بسیار پراهمیت است، چنانکه میتوان گفت ایونیه، مهدِ تفکر یونانی است؛ و از طرفی میتوان همین لقب را به میلتوس داد و گفت میلتوس نیز مهد تفکر ایونیه است. میلتوس زادگاه نخستین فیلسوفِ شهیرِ ایونیه است: تالس.
ارسطو فیلسوفان میلتوس را طبیعتگرا معرفی میکند، چراکه آنان سعی میکردند جهانی را که بهظاهر بینظم بهنظر میرسید، با اصولی ساده توضیح دهند؛ به عبارتی آنان همهچیز در جهان را قابل توضیح میدانستند. منشأ نخستین، آرخه، از حوزههایی بود که فیلسوفان میلتوسی در مورد آن تحقیق میکردند. آنان در پی توجه به تغییراتِ جهان، به این موضوع توجه کردند که ورای تمامی این تغییرات، نهایتاً یک چیزِ ثابت و پایدار بایستی وجود داشته باشد که خمیرمایهٔ تمامی چیزهاست. به این ترتیب | دودمان بیلبو یا دودمان فلکونگ نام خاندانی از اوسترگوتلاند سوئد بود که شماری از پادشاهان، یارلها و اسقفان این کشور از آن خاندان برخاستند. همچنین سه تن از پادشاهان نروژ و یکی از شاهان دانمارک نیز در سدهٔ چهاردهم میلادی از این دوده بودند.
پیشینه
دودمان بیلبو میان سدههای یازده تا سیزده میلادی یکی از سرشناسترین یارلها در سوئد بودند. قدیمیترین عضو شناخته شده این خاندان فلکه فربه بود. در سده سیزدهم میلادی گروهی از این دودمان به نروژ رفتند و در آن سرزمین سمتهایی را برعهده گرفتند. نخستین کسی که از این خاندان به پادشاهی سوئد رسید والدمار بود که در ۱۲۵۰ میلادی به این مقام برگزیدهشد. مردان این خاندان تا ۱۳۶۴ میلادی بر سوئد پادشاهی نمود. میان سالهای ۱۳۱۹ تا ۱۳۸۷ میلادی اعضای این خانواده به پادشاهی نروژ هم رسیدند. گذشته از این بیشتر پادشاهان سوئد، نروژ و دانمارک از جانب مادری از تبار دودمان بیلبو بودند.
منابع
دودمان بیلبو
پادشاهی نروژ
تاریخ سوئد
تاریخ نروژ
سلسلههای پادشاهی اروپا
سوئد در سده ۱۲ (میلادی)
سوئد در سده ۱۳ (میلادی)
سوئد در سده ۱۴ (میلادی)
نروژ در سده ۱۴ (میلادی) | مگسهای چشمتراشیده نام یک خانواده از فروراسته مگسخانگیریختان است.
منابع
پیوند به بیرون
خانواده مگسها | موتور پیرداد روستایی در دهستان جلگه چاه هاشم بخش جلگه چاه هاشم شهرستان دلگان استان سیستان و بلوچستان ایران است.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۳۰ نفر (۹خانوار) بودهاست.
منابع
روستاهای شهرستان دلگان |
e0de14cd-fc02-421b-8431-1f015ac9ebf8 | هراکلیتوس | روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید: | روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از چیست؟ | false | {
"answer_start": [
31
],
"text": [
"آتش و آب"
]
} | یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان مینوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسانها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبههای مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده. هراکلیتوس در پارهای گفتهاست:
جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایتگر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ بهعنوان «پدر و پادشاهِ همهچیز» نام میبرد و آن را در جایِ زیوس مینشاند. بهعلاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد میکرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسانها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس میگوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب میشود، همهچیز از میان میرفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس:
کاپلستون معتقد است که میتوان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته همزمان بیشمار است. به عبارتی وحدت (اینهمانی) در کثرت (ایننهآنی) یگانه واقعیتِ هستی میباشد. هراکلیتوس را میتوان پایهگذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سدهٔ نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کاملتری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان میدهد.
اخلاق
روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید:
او سرچشمهٔ بدبختی و بدی را در بشر گستاخی یا غرور میداند و معتقد است اگر بشر، خود را به خوبی بشناسد، دچار سرکشی نمیشود. به همین علت چنین اظهار میکند:
دین و خدا
بهنظر میرسد که هراکلیتوس نسبت به دینهای زمانِ خود خصومت میورزیده، با دیدِ انتقاد به آنها مینگریسته، و برای مراسم و آیینهای دینی احترامی قایل نبودهاست. البته راسل معتقد است که وی دینی مختصِ خود داشته و تنها نسبت به معتقداتِ مردم ابرازِ بیزاری میکردهاست. راسل در این مورد میگوید:
وی انتقادات تندی نیز به خدایان المپ و آیینهای دینی مربوط به آنها بیان میکرد، که اگر ساکن آتن بود یقیناً به مرگ محکوم میشد:
«جهان توسط هیچیک از این خدایان ساخته نشدهاست.»
«دعا برای این مجسمهها خواندن، مثل آن است که به جای صحبت با اهل خانه، با خود خانه حرف بزنید.»
«با لکهدار کردن خود به خونی که میریزند [قربانی کردن حیوانات] خود را از خونهایی که ریختهاند [قتل انسانها] تطهیر میکنند، چنانکه به گل و لای آلوده باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در | نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر و مترقیتر از دیگر متفکران میدانستهاست.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفهٔ خود مینویسد که هراکلیتوس تنها از یک فرد به نام تئوتاموس به نیکی یاد کرده، و چون در پی دلیل این تحسین بگردیم، میبینیم که او گفتهاست: «بیش تر مردم بدند!»
فلسفه
لوگوس
لوگوس در یونانِ باستان به معناهای مختلفی به کار میرفته که از آن جمله میتوان به گزینش، سخن گفتن و شمارش اشاره کرد. کنستانتین بودوریس معتقد است که بایستی میان چهار معنای لوگوس تفاوت قایل شویم:
گفتار
لوگوسِ مشترک و عام روح (به عنوان نوعی ساختار و کیفیت روح)
امر مشترک و عام جامعه انسانی، یعنی دولت و کشور
لوگوس مشترک و عام همه چیزها
در نگاهِ نخست چنین بهنظر میرسد که لوگوس در جملاتی که از هراکلیتوس بازماندهاست، معنایِ «میگوید» میدهد، و مفهومِ کلیِ آن این است که: «هراکلیتوس میگوید:...» اما داریوش درویشی معتقد است از آنجایی که کلمهٔ لوگوس در پارههای زیادی بهکار برده شده، این عقیده در موردِ لوگوس موردِ قبول نیست. گاتری نیز بر آن است که وجودِ لوگوس مستقل از اظهاراتِ هراکلیتوس است؛ و همچنین اعتقاد دارد حتی زمانی که هراکلیتوس واژهٔ لوگوس را در مفهومِ خاصِ فلسفهٔ خود بهکار میگیرد، آن را از کاربردهای متعارفش متمایز نمیکند.
البته به اعتقادِ درویشی هراکلیتوس کلمهٔ لوگوس را از معنایی که یونانیان باستان منظور میکردهاند، در معنایی ژرفتر و البته بهصورتِ رمزی-تمثیلی بهکار بردهاست. وی اظهار میکند که با بررسیِ بیشترِ قطعاتِ بازمانده از هراکلیتوس، نمادهایی بهدست میآیند که بهوضوح به لوگوس اشاره دارند. بهطورِ مثال او از این پارهها یاد میکند:
درویشی سپس توضیح میدهد که با توجه به اینکه از نظر هراکلیتوس، تنها چیزِ ثابت و ایستا در جهان، زمانی که تمامیِ چیزها در حال دگرگونیاند، لوگوس است، میتوان نتیجه گرفت که مرادِ هراکلیتوس از لوگوس، قانون است. وی همچنین اضافه میکند که باید توجه داشت، قانونی که هراکلیتوس مد نظر دارد، قانونی نیست که وضع شود، بلکه قانونی است که یافته میشود.
از دیدگاهِ گاتری لوگوس امری است که برای همگان مشترک است، و با اندیشه و تفکر انسانی در رابطه میباشد. وی آن را «قانونی که جهان را نظم میدهد، و قانونی که اذهان انسانی میتواند آن را درک کند» معرفی میکند. نتیجهای که گاتری، با توجه به پارههای بازمانده از هراکلیتوس، در بارهٔ لوگوس میگیرد این است که لوگوس یک امر واحد و حقیقتی پاینده است که هم الهی است، و هم عقلی؛ این امر واحد ما را احاطه کرده، و مسبب نظم کیهانی است. به اعتقاد گاتری بلاهتِ انسانها از طریقِ عناصرِ درونشان میتواند لوگوس را تغییر دهد. چراکه لوگوس، آتش، گرم و خشک است، و رطوبت و سردیِ درونِ ما لوگوس را فاسد میکند.
جفری کرک نیز در بارهٔ لوگوس میگوید:
گاتری همچنین معتقد است با آنکه از دیدگاهِ هراکلیتوس، لوگوس امری همگانی است، اما هراکلیتوس به شکل متناقضی بیان میکند که تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | درباهٔ طبیعت نام کتابی است که به هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانی نسبت میدهند. زندگینامهنویسانِ باستانی علاوه بر هراکلیتوس، به فیلسوفان دیگرِ پیشاسقراطی نیز کتابی با همین نام نسبت میدهند.
در صحتِ این انتساب شک و تردید وجود دارد. برخی از محققین مانند چارلز کان معتقدند که هراکلیتوس، خود، این کتاب را نوشته، و همین مسئله وجه تمایزِ هراکلیتوس از دیگر فیلسوفانِ آن عصر میباشد. چنانکه در آن زمان فلسفه به صورت شفاهی بوده، ولی هراکلیتوس اندیشههای فلسفی خویش را به صورت مکتوب در آورده است.
اما دیگران معتقدند با توجه به سبکِ گفتارهایی که از وی در نوشتههای تاریخنگاران باقی ماندهاست، میتوان گفت که این قطعات از «متنی تنظیمشده»، یا یک کتاب نقل نشدهاند؛ بلکه بیشتر شبیه به گفتههایی است که هراکلیتوس در موقعیتهای مختلف بر زبان رانده است.
البته عدمِ وجودِ چنین کتابی بعید به نظر میرسد؛ چراکه ارسطو در نقلکردن از گفتههای هراکلیتوس، به کتابِ وی اشاره میکند، کتابی که گویا ارسطو خودش در اختیار داشته است؛ بنابراین بهترین حالت ممکن این است که کتابِ مورد نظر را شاگردان هراکلیتوس، از جمعآوریِ گفتهها و آموزههای هراکلیتوس گردآوری کرده باشند.
این کتاب بر اساس گفتههای تاریخنویسان، دارای سه بخش، به نامهای: طبیعات، اخلاق و سیاست بودهاست. البته این تقسیمبندی را نیز برخی از محققین، تقسیمبندیای رواقی میدانند و از خودِ هراکلیتوس نمیدانند.
گفته میشود که هراکلیتوس این کتاب را به معبد آپولون سپرد تا به دست مردم نیفتد و از گزندِ مردم در امان باشد.
پانویس
منابع
ادبیات متافیزیک
فلسفه طبیعی
کتابهای سده ۶ (پیش از میلاد)
هراکلیتوس | هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ قولهایی که افلاطون و ارسطو، بهمنظورِ رد کردنِ سخنانِ این فیلسوف کردهاند، به ما رسیدهاست؛ بنابراین ممکن است این جمله از پشتِ حجابِ بدخواهی و کینهتوزی به ما رسیدهباشد. راسل تصریح میکند که هراکلیتوس با تمام اعتقادی که به تغییر دارد، باز به یک چیزِ جاویدان قائل است، و آن آتشِ جاویدان است که هیچگاه خاموش نمیشود:
کاپلستون این نکته را بیان میکند که دگرگونی همیشگیِ چیزها، موضوع جدیدی نبود، و فیلسوفانِ ایونیِ پیش از هراکلیتوس نیز به این مورد اشاره کردهبودند و این موضوع را دریافته بودند؛ بنابراین نسبت دادنِ این نظر به هراکلیتوس چندان وجهی ندارد، چراکه برخلافِ تأکیدی که هراکلیتوس بر پیام مخصوص خود به بشر دارد، این کلامِ جدیدی نیست، و البته با دیگر جنبههای فلسفهاش نیز متناقض است.
همچنین باید در نظر داشت که حسِ گذرا بودن سرشت اشیاء، و تغییر و تبدلیافتنِ آنان به جیزهای دیگر، اندیشهٔ بیشتر یونانیان را همواره به خود مشغول ساختهبود. این نکته در این جملهٔ هرودوت نیز به خوبی بیان شدهاست:
برخلافِ کاپلستون و راسل، گاتری افلاطون را برحق میداند و باور دارد که افلاطون شناختِ دلپذیری از هراکلیتوس داشتهاست، بنابراین آموزهٔ تغییر و تحول به هراکلیتوس تعلق دارد و این آموزه در اندیشهٔ وی موقعیتی مرکزی را داراست. بر اساسِ گفتهٔ گاتری، از افلاطون به بعد تمامیِ منابع این آموزه که «همه چیز در جهان در حال سیلان است» را به هراکلیتوس نسبت دادهاند، و این امر بسیار بعید است که گفته شود افلاطون هراکلیتوس را بد تفسیر کردهاست، و مفسرانِ یونانیِ بعدی نیز، با وجودِ اینکه به کتابِ هراکلیتوس دسترسی داشتهاند، تنها از افلاطون پیروی کردهاند. گاتری توضیح میدهد که آموزهٔ سیلانِ همیشگیِ چیزها، پیوستگی نزدیکی با نظریهٔ یکسانیِ اضدادِ هراکلیتوس دارد، چراکه تغییر حالتی دوری دارد: از «الف» به «ب» و دوباره بازگشت به «الف».
یگانگی اضداد
در نگر هراکلیتوس تمامیِ چیزها از اضداد تشکیل شدهاند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هستهٔ دوم اندیشهٔ هراکلیتوس را تشکیل میدهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدیدمیآورند که خود گونهای از هماهنگی است.
برای نمونه میتوان به کمانِ بِزهای اشاره کرد که بر روی زمین افتادهاست. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد میکند، و آن را میکشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده میشود.
در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شدهاست؛ و البته گاه به نظر میرسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسیتر میداند.
هراکلیتوس اضداد را یکسان میدانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر میآیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزشهای متفاوتی دارند؛ چنانکه در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان | رأیگیری موافقتی تناسبی نوعی نظام انتخاباتی چندبرنده و صورت تعمیمیافتهٔ رأیگیری موافقتی است که خود نوعی نظام انتخاباتی تکبرنده میباشد.
پانویس
منابع
نظامهای انتخاباتی
نظامهای انتخاباتی نیمهتناسبی
نظامهای انتخاباتی نمایندگی تناسبی | برج علیا یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان نظرکهریزی بخش نظرکهریزی شهرستان هشترود واقع شدهاست.
منابع
روستاهای شهرستان هشترود | چکن یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان نظرکهریزی بخش نظرکهریزی شهرستان هشترود واقع شدهاست.
منابع
روستاهای شهرستان هشترود |
17efdc1b-6be4-49f5-9dc6-f9a2899bfda8 | هراکلیتوس | روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید: | هراکلیتوس روحی که بیشتر از همه آتش دارد را چه مینامد؟ | false | {
"answer_start": [
121
],
"text": [
"روحِ خشک"
]
} | یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان مینوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسانها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبههای مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده. هراکلیتوس در پارهای گفتهاست:
جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایتگر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ بهعنوان «پدر و پادشاهِ همهچیز» نام میبرد و آن را در جایِ زیوس مینشاند. بهعلاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد میکرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسانها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس میگوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب میشود، همهچیز از میان میرفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس:
کاپلستون معتقد است که میتوان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته همزمان بیشمار است. به عبارتی وحدت (اینهمانی) در کثرت (ایننهآنی) یگانه واقعیتِ هستی میباشد. هراکلیتوس را میتوان پایهگذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سدهٔ نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کاملتری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان میدهد.
اخلاق
روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید:
او سرچشمهٔ بدبختی و بدی را در بشر گستاخی یا غرور میداند و معتقد است اگر بشر، خود را به خوبی بشناسد، دچار سرکشی نمیشود. به همین علت چنین اظهار میکند:
دین و خدا
بهنظر میرسد که هراکلیتوس نسبت به دینهای زمانِ خود خصومت میورزیده، با دیدِ انتقاد به آنها مینگریسته، و برای مراسم و آیینهای دینی احترامی قایل نبودهاست. البته راسل معتقد است که وی دینی مختصِ خود داشته و تنها نسبت به معتقداتِ مردم ابرازِ بیزاری میکردهاست. راسل در این مورد میگوید:
وی انتقادات تندی نیز به خدایان المپ و آیینهای دینی مربوط به آنها بیان میکرد، که اگر ساکن آتن بود یقیناً به مرگ محکوم میشد:
«جهان توسط هیچیک از این خدایان ساخته نشدهاست.»
«دعا برای این مجسمهها خواندن، مثل آن است که به جای صحبت با اهل خانه، با خود خانه حرف بزنید.»
«با لکهدار کردن خود به خونی که میریزند [قربانی کردن حیوانات] خود را از خونهایی که ریختهاند [قتل انسانها] تطهیر میکنند، چنانکه به گل و لای آلوده باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در | دنیوی هیچ بی عدالتی، گناهی، شرارت و توبه نمیدید. برای او، مستمر شدن و از بین رفتن نظم طبیعت است. یک نظم، قاعده و قطعیت ثابت فوقالعاده ای وجود دارد که خود را در همه تغییر و تحولات نشان میدهد. هراکلیتوس فکر نمیکرد که یک نامعین متافیزیکی و غیرقابل تعریف (آپایروم) وجود دارد که همه چیزهای قطعی از آن به وجود میآیند. همچنین، او را تکذیب کرد این است که هر دائمی وجود دارد بودن. نیچه با گفتن عبارت خود گفت: «شما از نامها برای چیزهایی استفاده میکنید که گویا آنها سخت و مداوم تحمل کردهاند؛ با این وجود حتی جریانی که برای بار دوم وارد آن میشوید، همان جریانی نیست که قبلاً در آن قدم گذاشتهاید.»
طرز تفکر هراکلیتوس نتیجه ادراک و شهود بود. او اندیشه منطقی، منطقی، مفهومی را تحقیر میکرد. اظهارات وی عمداً با خود تناقض داشتند. "ما هستیم و در عین حال نیستیم." "بودن و عدم وجود در همان زمان یکسان است و یکسان نیست." این تفکر بصری مبتنی بر دیدن جهان در حال تغییر تجربه است که با تغییرات بی پایان در زمان و مکان مشروط میشود. هر شیئی که از طریق زمان و مکان درک میشود، وجودی دارد که نسبت به سایر اشیا است. طبیعت و واقعیت به عنوان یک عمل مداوم دیده میشود که در آن وجود دائمی وجود ندارد.
نزاع پایان ناپذیر بین موارد متضاد، که به دنبال اتحاد مجدد هستند، برای هراکلیتوس نوعی عدالت قانونی است. مطابق با فرهنگ مسابقه یونان، درگیری بین همه چیز از یک قانون یا استاندارد داخلی پیروی میکند.
از نظر هراکلیتوس، یکی از آنها بسیار است. هر چیزی واقعاً آتش است. درگذشت، چیزهای جهان تمایل به مصرف شدن در آتش نابود کننده کیهانی را نشان میدهند. هنگامی که آنها دوباره بخشی از آتش هستند، تمایل آنها بهطور خلاصه برآورده میشود. اما به زودی و در نتیجه انگیزه آتش برای انجام یک بازی با خودش، اوضاع به زودی دوباره به وجود میآید.
به دلیل تناقضاتی که در گفتههای مختصر هراکلیتوس وجود دارد، وی را به مبهم بودن متهم کردهاند. با این حال، نیچه ادعا میکند که او کاملاً واضح بود. به نظر میرسد کوتاه بودن و صراحت بودن گفتههای هراکلیتوس منجر به گمنامی آنها شود، اما نیچه اظهار داشت که آنها فقط برای خوانندگانی که وقت نمیگذرانند و دربارهٔ آنچه گفته میشود وقت نمیگذارند، مشخص نیست.
نیچه سخنان هراکلیتوس، «من به دنبال خودم میگشتم» را چنین تفسیر کرد که نشان میدهد او از عزت نفس و اعتقاد زیادی برخوردار است. بدون نگرانی در مورد اینکه آیا افکار او برای کسی غیر از خودش جذاب است، او اظهار داشت که قانون ثابت را در تغییر مداوم شدن میبیند. همچنین، او شهود کرد که تغییرات خاصی که با شدت ضروری اتفاق میافتد، در کل، بازی یک بازی است. هراکلیتوس میخواست که بشریت آینده حقایق بیانتهای خود را بداند.
پارمنیدس
بسیاری از خصوصیات پارمنیدس مخالف مستقیم هراکلیتوس بود. هراکلیتوس از طریق شهود حقایق خود را درک کرد. او دنیای تبدیل شدن را دید و شناخت. اما پارمنیدس با منطقی ناب به حقایق خود رسید. وی آموزه هستی خود را محاسبه و استنباط کرد.
پارمنیدس یک آموزه اولیه و تعالیم متاخر و متفاوتی داشت. نیچه ادعا کرد که دو طرز | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ قولهایی که افلاطون و ارسطو، بهمنظورِ رد کردنِ سخنانِ این فیلسوف کردهاند، به ما رسیدهاست؛ بنابراین ممکن است این جمله از پشتِ حجابِ بدخواهی و کینهتوزی به ما رسیدهباشد. راسل تصریح میکند که هراکلیتوس با تمام اعتقادی که به تغییر دارد، باز به یک چیزِ جاویدان قائل است، و آن آتشِ جاویدان است که هیچگاه خاموش نمیشود:
کاپلستون این نکته را بیان میکند که دگرگونی همیشگیِ چیزها، موضوع جدیدی نبود، و فیلسوفانِ ایونیِ پیش از هراکلیتوس نیز به این مورد اشاره کردهبودند و این موضوع را دریافته بودند؛ بنابراین نسبت دادنِ این نظر به هراکلیتوس چندان وجهی ندارد، چراکه برخلافِ تأکیدی که هراکلیتوس بر پیام مخصوص خود به بشر دارد، این کلامِ جدیدی نیست، و البته با دیگر جنبههای فلسفهاش نیز متناقض است.
همچنین باید در نظر داشت که حسِ گذرا بودن سرشت اشیاء، و تغییر و تبدلیافتنِ آنان به جیزهای دیگر، اندیشهٔ بیشتر یونانیان را همواره به خود مشغول ساختهبود. این نکته در این جملهٔ هرودوت نیز به خوبی بیان شدهاست:
برخلافِ کاپلستون و راسل، گاتری افلاطون را برحق میداند و باور دارد که افلاطون شناختِ دلپذیری از هراکلیتوس داشتهاست، بنابراین آموزهٔ تغییر و تحول به هراکلیتوس تعلق دارد و این آموزه در اندیشهٔ وی موقعیتی مرکزی را داراست. بر اساسِ گفتهٔ گاتری، از افلاطون به بعد تمامیِ منابع این آموزه که «همه چیز در جهان در حال سیلان است» را به هراکلیتوس نسبت دادهاند، و این امر بسیار بعید است که گفته شود افلاطون هراکلیتوس را بد تفسیر کردهاست، و مفسرانِ یونانیِ بعدی نیز، با وجودِ اینکه به کتابِ هراکلیتوس دسترسی داشتهاند، تنها از افلاطون پیروی کردهاند. گاتری توضیح میدهد که آموزهٔ سیلانِ همیشگیِ چیزها، پیوستگی نزدیکی با نظریهٔ یکسانیِ اضدادِ هراکلیتوس دارد، چراکه تغییر حالتی دوری دارد: از «الف» به «ب» و دوباره بازگشت به «الف».
یگانگی اضداد
در نگر هراکلیتوس تمامیِ چیزها از اضداد تشکیل شدهاند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هستهٔ دوم اندیشهٔ هراکلیتوس را تشکیل میدهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدیدمیآورند که خود گونهای از هماهنگی است.
برای نمونه میتوان به کمانِ بِزهای اشاره کرد که بر روی زمین افتادهاست. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد میکند، و آن را میکشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده میشود.
در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شدهاست؛ و البته گاه به نظر میرسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسیتر میداند.
هراکلیتوس اضداد را یکسان میدانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر میآیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزشهای متفاوتی دارند؛ چنانکه در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان | نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر و مترقیتر از دیگر متفکران میدانستهاست.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفهٔ خود مینویسد که هراکلیتوس تنها از یک فرد به نام تئوتاموس به نیکی یاد کرده، و چون در پی دلیل این تحسین بگردیم، میبینیم که او گفتهاست: «بیش تر مردم بدند!»
فلسفه
لوگوس
لوگوس در یونانِ باستان به معناهای مختلفی به کار میرفته که از آن جمله میتوان به گزینش، سخن گفتن و شمارش اشاره کرد. کنستانتین بودوریس معتقد است که بایستی میان چهار معنای لوگوس تفاوت قایل شویم:
گفتار
لوگوسِ مشترک و عام روح (به عنوان نوعی ساختار و کیفیت روح)
امر مشترک و عام جامعه انسانی، یعنی دولت و کشور
لوگوس مشترک و عام همه چیزها
در نگاهِ نخست چنین بهنظر میرسد که لوگوس در جملاتی که از هراکلیتوس بازماندهاست، معنایِ «میگوید» میدهد، و مفهومِ کلیِ آن این است که: «هراکلیتوس میگوید:...» اما داریوش درویشی معتقد است از آنجایی که کلمهٔ لوگوس در پارههای زیادی بهکار برده شده، این عقیده در موردِ لوگوس موردِ قبول نیست. گاتری نیز بر آن است که وجودِ لوگوس مستقل از اظهاراتِ هراکلیتوس است؛ و همچنین اعتقاد دارد حتی زمانی که هراکلیتوس واژهٔ لوگوس را در مفهومِ خاصِ فلسفهٔ خود بهکار میگیرد، آن را از کاربردهای متعارفش متمایز نمیکند.
البته به اعتقادِ درویشی هراکلیتوس کلمهٔ لوگوس را از معنایی که یونانیان باستان منظور میکردهاند، در معنایی ژرفتر و البته بهصورتِ رمزی-تمثیلی بهکار بردهاست. وی اظهار میکند که با بررسیِ بیشترِ قطعاتِ بازمانده از هراکلیتوس، نمادهایی بهدست میآیند که بهوضوح به لوگوس اشاره دارند. بهطورِ مثال او از این پارهها یاد میکند:
درویشی سپس توضیح میدهد که با توجه به اینکه از نظر هراکلیتوس، تنها چیزِ ثابت و ایستا در جهان، زمانی که تمامیِ چیزها در حال دگرگونیاند، لوگوس است، میتوان نتیجه گرفت که مرادِ هراکلیتوس از لوگوس، قانون است. وی همچنین اضافه میکند که باید توجه داشت، قانونی که هراکلیتوس مد نظر دارد، قانونی نیست که وضع شود، بلکه قانونی است که یافته میشود.
از دیدگاهِ گاتری لوگوس امری است که برای همگان مشترک است، و با اندیشه و تفکر انسانی در رابطه میباشد. وی آن را «قانونی که جهان را نظم میدهد، و قانونی که اذهان انسانی میتواند آن را درک کند» معرفی میکند. نتیجهای که گاتری، با توجه به پارههای بازمانده از هراکلیتوس، در بارهٔ لوگوس میگیرد این است که لوگوس یک امر واحد و حقیقتی پاینده است که هم الهی است، و هم عقلی؛ این امر واحد ما را احاطه کرده، و مسبب نظم کیهانی است. به اعتقاد گاتری بلاهتِ انسانها از طریقِ عناصرِ درونشان میتواند لوگوس را تغییر دهد. چراکه لوگوس، آتش، گرم و خشک است، و رطوبت و سردیِ درونِ ما لوگوس را فاسد میکند.
جفری کرک نیز در بارهٔ لوگوس میگوید:
گاتری همچنین معتقد است با آنکه از دیدگاهِ هراکلیتوس، لوگوس امری همگانی است، اما هراکلیتوس به شکل متناقضی بیان میکند که تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | چیبنی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان قرانقو بخش مرکزی شهرستان هشترود واقع شدهاست.
منابع
جستارهای وابسته
جمعیت روستاهای شهرستان هشترود
روستاهای شهرستان هشترود | هوشوت روستایی در شهرستان کوهرنگ، بخش بازفت، استان چهارمحال و بختیاری است.
جستارهای وابسته
طایفه موری
تیره علیجانوند
بخش بازفت
استان چهارمحال و بختیاری
منابع
روستاهای شهرستان کوهرنگ |
18273d27-25f9-4e10-9113-da9f3ec8ad60 | هراکلیتوس | کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند. | نام دیگر کتاب هرمان دیلس چیست؟ | false | {
"answer_start": [
25
],
"text": [
"پارههای پیشاسقراطی،"
]
} | در سال ۱۹۵۴ اقتباسی سینمایی نیز از «شورش کین» به همین نام توسط ادوارد دمیتریک با حضور هامفری بوگارت در نقش کاپیتان کوئینگ ساخته شد. ووک پس از پایان نگارش این رمان، در رادیو دولتی آمریکا (انپیآر) مشغول کار شد. او در خاطرات روزانهاش دربارهٔ این رمان نوشت: «اگر اشتباه نکنم، این رمان خوبی است. اما هنوز رمانی نیست که من میخواهم دربارهٔ جنگ بنویسم.» در پنجم سپتامبر سال ۱۹۵۵، تصویری از هرمان هوک روی جلد شماره مجله تایم منتشر شد. هرمان ووک در سال ۱۹۵۹، اولین کتاب غیرداستانی خود را با عنوان «این خدای من است، این راه یهود برای زندگی است» که بعداً در سال ۱۹۷۳ با بازنگری دوباره منتشر شد
Youngblood Hawke (1962). این کتاب دربارهٔ یهودیت ارتدکس است. ووک در دهه ۱۹۷۰ دو کتاب به نامهای «بادهای جنگ» (1971) و «جنگ و خاطره» (۱۹۷۸) را به چاپ رساند. ووک «جنگ و خاطره» را که دارای ارجاعهای بسیاری به انجیل است و تصویری مصیبتبار از هولوکاست به دست میدهد، به پسر بزرگش آبراهام آیزاک، تقدیم کرد که در کودکی بر اثر یک تصادف جان سپرد.
خود هرمان ووک دربارهٔ هولوکاست گفته بود که «مهمترین داستانی است که برای گفتن داشته». این نویسنده آمریکایی برای داستانهای بعدی خود مورخان جوان را به کار میگرفت تا از تحقیق آنان برای نوشتن داستانهای تاریخی بهره ببرد. رمان «قانونگذار» که در سال ۲۰۱۲ به چاپ رسید داستان یک گروه فیلمسازی را روایت میکند که قصد دارد دربارهٔ موسی فیلم بسازند. در سال ۲۰۱۲، زمانی که رمان جدیدی از هرمان ووک -تقریباً صدمین کتابش- منتشر شده بود، او به نیویورک تایمز گفت که در حال نوشتن کتاب دیگری است: «چه کنم؟ بیکار بنشینم تا سال دیگر؟» در سال ۲۰۱۶، همزمان با صدسالگیاش، او مجموعهای از خاطراتش را منتشر کرد. در حالی که به نظر میرسید که این کتاب، آخرین کتاب هرمان ووک باشد، مدیربرنامه (ایجنت) او خبر داد که این نویسنده «یک ماه است که مشغول نوشتن کتاب دیگری است».
یادداشتهای شخصی
از سال ۱۹۳۷ ووک اقدام به نوشتن و نگهداری خاطرات روزانه خود نمود.
در دهم سپتامبر ۲۰۰۸، ووک این یاداشتهای خود را همراه با نشریاتش که از سال ۲۰۱۲ بالغ بر صد مجلد میشدند را رسماً به کتابخانه کنگره تقدیم کرد. این در جشنواره ای بود که او در آن جایزه داستانهای تخیلی را دریافت کرد. ووک معمولاً نسخه اصلی کار خود را نگه میداشت و بارها به ان مراجعه و چک میکرد. بعدها تمامی این نسخهها بهصورت دیجیتال درآمد.
زندگی شخصی
در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۵ با بتی سارا براون ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج سه فرزند شد. بتی، همسر هرمان ووک، که مدتها به عنوان مدیر برنامه با او همکاری میکرد، در سال ۲۰۱۱ درگذشت.
درگذشت
هرمان ووک روز جمعه ۱۷ مه ۲۰۱۹ در سن ۱۰۳ سالگی، هنگامی که در خانهاش در شهر پام اسپرینگز در جنوب کالیفرنیا خواب بود، درگذشت.
کتابشناسی
عصیان
گردباد: بادهای جنگ
طغیان قابیل
جوایز
هرمان هوک علاوه بر جایزه پولیتزر، جوایز دیگری را نیز به دست آورد. مدال الکساندر همیلتون در سال ۱۹۸۰، جایزه بنیاد یادبود نیروی دریایی آمریکا در سال ۱۹۸۷، جایزه نگهبان صهیون از دانشگاه برایلان در تلآویو در سال ۱۹۹۸ و جایزه شورای کتاب یهودی در نیویورک در | هوسی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
دهانههای ماه
چهارگوش الکیو۰۱ | گرترود نام یک کتاب ادبی است که توسط هرمان هسه، نویسندهٔ اهل آلمان نوشته شدهاست.
پانویس
منابع
رمانهای آلمانیزبان ۱۹۱۰ (میلادی)
رمانهای درباره آهنگسازان
رمانهای درباره موسیقی
رمانهای فلسفی آلمان
رمانهای هرمان هسه
کتابهای آلمانی | کنستانتینوف یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۵
دهانههای ماه | دمیان نام یک کتاب ادبی است که توسط هرمان هسه، نویسندهٔ اهل آلمان نوشته شدهاست. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
خلاصه
این کتاب سرگذشت هیجانآور جوانی است که زندگی پر فراز و نشیبی داشتهاست و زمانی فرصت یافته تا سرگذشت کودکی و نوجوانی خود را در داستانی شگرف به نگارش دربیاورد.
هسه در این کتاب خاطرات خود را چنان سحر آمیز نگاشتهاست که برخی قسمتهای آن بسیار مرموز و سرشار از تحلیلهای فلسفی و پر تمثیل میباشند و نشان از پدیدههایی دارد که درک آن جز برای خواص میسر نمیباشند. کتاب دِمیان سرگذشت جوانی امیل سینکلر است که در اصل همان هسه میباشد در جلدی داستانی.
پانویس
منابع
آثار منتشرشده با نام مستعار
رمانهای ۱۹۱۹ (میلادی)
رمانهای آلمانی سده ۲۰ (میلادی)
رمانهای آلمانیزبان ۱۹۱۹ (میلادی)
رمانهای تربیتی آلمان
رمانهای فلسفی
رمانهای فلسفی آلمان
رمانهای هرمان هسه
کتابهای آلمانی | چالاتا شهر و کمون در آنگولا واقع در استان هوامبو است.
جستارهای وابسته
کمونهای آنگولا
منابع
مناطق مسکونی در آنگولا | مراسم بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۸۵ در تهران برگزار شد.
برگزیدگان
منابع
کتاب سال ایران | کا-۱۲ چندین کاربرد دارد:
فناوری
ایامدی کا-۱۲ | کوه چنگ الماس در شمال شهر پیرتاج بیجار گروس استان کردستانواقع شدهاست. ارتفاع بلندترین قلهٔ آن به ۲۵۲۵ متر میرسد.
منابع
کوههای استان همدان | گل صحرا () کتاب «گل صحرا» نوشته واریس دیری و کتلین میلر، خاطرات کودکی و نوجوانی واریس دیری و چگونگی ناقص سازی جنسی (ختنهٔ زنان) و فرارش از آفریقا بهسوی لندن را شرح میدهد.
در سال ۲۰۰۹، یک فیلم با همین نام (گل صحرا) از این کتاب اقتباس شدهاست. کارگردان این فیلم پیتر هرمان و بنجامین هرمان بوده و لیا کبده، بازیگر اهل اتیوپی، نقش واریس دیری را در آن بازی میکند.
منابع
بریدن آلت تناسلی زنان
خشونت علیه زنان
خشونت علیه زنان در آفریقا
زندگینامههای آمریکایی
سلامت زنان
کتابهای ۱۹۹۸ (میلادی)
کتابهای غیرداستانی ۱۹۹۸ (میلادی) |
00991424-ad17-4beb-bc81-e7141046a9a9 | هراکلیتوس | کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند. | از منابع دسته دوم بسیار مهم اثر کدام دانشمند است؟ | false | {
"answer_start": [
6
],
"text": [
"هرمان دیلس"
]
} | مَقتَل در لغت به معنی کشتنگاه و محل قتل و در اصطلاح به بازگویی به قتل رسیدن امامان اشاره دارد. جمع آن مَقاتل است. در میان مقتلها مقتل امام سوم شیعیان از همه مهمتر و بیشتر مورد توجه است. مقتل الحسین (کشتنگاه حسین) نام دستهای از کتب است، که رویدادهای کربلا و کُشتهشدن حسین بن علی در آن شرح داده شدهاست.
ویژگیها
تفاوت مقتل با مرثیه عاشورایی آن است که مرثیهها بهطور کلی به شهادت امام سوم شیعیان نظر دارد و ابیاتش از چند بیت تا صد بیت متغیر است، اما «مقاتل» یا «مقتل» به صورت جزئیتر حادثهٔ کربلا را مد نظر دارد. در مقتل، وقایع تاریخی طرح نمیشود، چون خواننده از قبل با موضوع آشناست، پس مقتل بدون مقدمه به سراغ وقایع حزنانگیز عاشورا میرود. مقتل برآمده از احساسات درونی شاعر است، گویی خود او در صحنه نبرد شرکت داشته. قالب اکثر مقاتلِ منظوم، مثنوی است، چون به شاعر مجال بیشتری میدهد تا واقعه کربلا را به تصویر بکشد. از نمونههای آن میتوان به زبده الاسرار از صفی علیشاه، «روضه الاسرار» اثر شمس الشعراء سروش اصفهانی، «گنجینه الاسرار» اثر عمان سامانی، مثنوی «بیت الاحزان» اثر صابرهمدانی و مثنوی «گنج نهفته» اثر شیخ عبدالسلام تربتی اشاره کرد.
منابع دست اول
منابع دست اول نبرد کربلا به دو دسته کلی تقسیم میشود. دسته اول احادیث و بیانات اهل بیت است که در بخش عمده آن در کتب حدیث گرد آمدهاست. دسته دوم گزارشهای تاریخی برگرفته از روایات حاضران در حادثه است.
رسول جعفریان پنج مقتل را که در قرن دوم تا اوایل قرن چهارم هجری نوشته شدهاند از منابع اولیهٔ قابل توجه میداند. این مقاتل توسط ابومخنف، ابن سعد، بلاذری، دینوری، و ابن اعثم نوشته شدهاند.
کهنترین منبع تاریخی دست اول در دسترس نوشته ابومخنف (ف. ۱۵۷ هجری قمری) میباشد بهطور تقریباً کامل از دو طریق کتاب تاریخ طبری و کتاب الارشاد شیخ مفید در دسترس میباشد. از سایر گزارشهای تاریخی جز اندکی در خلال کتابهای تاریخ چیزی در دسترس نیست.
منابع دست دوم
منابع دست دوم مبتنی بر گزارشهای منابع دست اول است. این منابع در زمانی تهیه شدهاست که به علت فاصله تاریخی امکان دسترسی به روایات شاهدان واقعه میسر نبودهاست.
فهرستی از مهمترین منابع دست دوم به شرح ذیل است:
طبقات الکبری، ابن سعد (متوفی ۲۳۰)
انساب الاشراف، بلاذری (متوفی ۲۷۹)
اخبار الطوال، دینوری (متوفی ۲۸۳)
تاریخ طبری (متوفی ۳۱۰)
الفتوح، ابن اعثم کوفی (متوفی حدود ۳۱۴)
مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی (متوفی ۳۵۶)
معجم الکبیر طبرانی (متوفی ۳۶۰)
شرح الأخبار، قاضی نعمان (متوفی ۳۶۳)
کامل الزیارات، ابن قولویه (متوفی ۳۶۸)
آمالی شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱)
ارشاد، شیخ مفید (متوفی ۴۱۳)
روضة الواعظین، ابن فتال نیشابوری (متوفی ۵۰۸)
اعلام الوری، طبرسی (متوفی ۵۴۸)
مقتل الحسین خوارزمی (متوفی ۵۶۸)
تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (متوفی ۵۷۱)
مناقب ابن شهر آشوب (متوفی ۵۸۸)
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (متوفی ۶۳۰)
مثیر الأحزان، ابن نما (متوفی ۶۴۵)
تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی (متوفی ۶۵۳)
اللهوف علی قتلی المطفوف (لهوف) سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴)
کشف الغمة، اربلی (متوفی ۶۹۲)
سیر اعلام النبلاء، ذهبی (متوفی ۷۴۸)
در میان منابع دست دوم اللهوف علی قتلی الطفوف نوشته دانشمند شیعه سید بن طاووس (ف. ۶۶۴ قمری) جایگاهی ممتاز داراست.
چنانکه مرتضی مطهری در کتاب حماسه | گلابدرهای، «اگر این دست...» اثر مهدی سحابی و «پاگرد سوم» اثر یارعلی پورمقدم و رمان شاه بی شین از محمدکاظم مزینانی از این دسته آثار است.
شاید معروفترین مثال از راوی دوم شخص در دنیای ادبیات، رمان چراغهای روشن، شهر بزرگ اثر جان مک لنرنی باشد که راوی دوم شخص، در حال مشاهده زندگی خارج از کنترل خود و ناتوانی او در مقابله با آسیب هاست.
همچنین ایتالو کالوینو در کتاب اگر شبی از شبهای زمستان مسافری از این روایت استفاده کرده است.
استفاده از «تو» به عنوان مخاطب (به عنوان شعر یا ترانه) در کتابهای سریالی «مبارزه فانتزی» و «ماجراجویی خودت را انتخاب کن» که در ۱۹۸۰ میلادی محبوب بوده، به کار گرفته شدهاست.
سوم شخص
روایت سوم شخص یا اوی راوی انعطافپذیرترین نوع برای مؤلف است و بنابراین معمولترین شیوه روایت در ادبیات محسوب میگردد. در روایت سوم شخص، راوی همیشه شخصیتهای داستان را با «او» یا «آنها» خطاب میکند و هیچگاه از «من»، «ما»، «تو» یا «شما» استفاده نمیکند. در روایت سوم شخص، راوی یا موجودیت مشخصی ندارد یا کسی است که داستان را منتقل میکند و هیچکدام از شخصیتهای داستان نیست.
راوی سوم شخص یا وجود ندارد، یا در صورت وجود قهرمان اصلی نیست و داستان دربارهٔ شخص دیگری است و دربارهٔ زندگی خود راوی نمیباشد. این شیوه با چشمانداز او روایت میگردد.
راوی سوم شخص به دو نوع طبقهبندی میشود. نوع اول ذهنی یا عینی بودن آن. در راوی سوم شخص ذهنی(Subjective)، راوی افکار و احساسات یک یا چند شخصیت را توصیف میکند اما در راوی سوم شخص عینی (Objective) راوی تنها مشاهدات را توصیف میکند و افکار و احساسات هیچکدام از شخصیتها را شرح نمیدهد. نوع دوم دانای کل یا دانای محدود بودن آن است که میزان آگاهی راوی را نشان میدهد. راوی سوم شخص دانای کل (Omniscient) از تمام اتفاقات، شخصیتها، مردم و زمانها که شامل افکار تمام شخصیتها هم میشود، آگاه است. امّا راوی سوم شخص با دانایی محدود (Limited)، متضاد دانای کل است. او میتواند از تمام چیزها را دربارهٔ یکی از شخصیتها و تمام قطعات افکار او را بداند، امّا آگاهی او به همین شخصیت محدود میشود و این یعنی این که راوی نمیتواند چیزهای ناشناخته برای شخصیت متمرکز را توصیف کند.
روایتگری سومشخص معمولاً روایتی است که در آن راوی جزو شخصیتهای داستان نیست و از زبان سومشخص به شخصیتها اشاره میشود (مثلاً «او این کار را کرد»؛ «او این را میگوید»). اغلب به این نوع روایتگری روایتگری دانای کل هم میگویند که غلطانداز است. این اصطلاح نیز درست مانند اصطلاح روایتگری اولشخص دستهبندی رضایتبخشی نیست، زیرا راویهای سومشخص ممکن است برای اشاره به خودشان از زبان اولشخص استفاده کنند و در ضمن تقریباً همهی روایتهای اولشخص مملو از روایتگری سومشخصاند. ژرار ژنه برای حل این مسئله تمایزی روشنتر بین روایتگری خودگو، دیگرگو و برونگو پیشنهاد کردهاست.
آثار بسیاری چون جنگ و صلح اثر لئو تولستوی، جنایت و مکافات اثر داستایوفسکی، کوری اثر ژوزه ساراماگو، صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز، خانواده تیبو اثر روژه مارتن دوگار، دن آرام اثر میخائیل شولوخوف، ژان کریستف اثر رومن رولان، بینوایان اثر ویکتور هوگو، کلیدر اثر محمود دولتآبادی،شوهر آهو خانم اثر محمدعلی افغانی، آتش بدون دود اثر نادر ابراهیمی و سووشون | این صفحه شامل فهرستی از وقایع مهم در ۱۰۴۸ میلادی است.
زادروزها
۱۸ مه - عمر خیام، ریاضیدان، فیلسوف و شاعر ایرانی.
آلکسیوس یکم کومننوس، امپراتور بیزانس
شیخ احمد جامی، از عارفان ایرانی دوره سلجوقی
۱۶ ژوئن – احمد جام، نویسنده، شاعر، و فیلسوف ایرانی
مرگها
۹ اوت - دامازوس دوم، پاپ کلیسای کاتولیک روم
۱۳ دسامبر - ابوریحان بیرونی، دانشمند، ریاضیدان، ستارهشناس و تاریخنگار ایرانی
منابع
۱۰۴۸ (میلادی) | کیهانشناخت نام کتابی است به زبان پارسی در دانش ستارهشناسی. نویسندهٔ این کتاب دانشمندی به نام قطان مروزی است که در اواخر سدهٔ پنجم و اواخر سدهٔ ششم هجری میزیست. کتاب کیهانشناخت مهمترین اثر این دانشمند است. قطان مروزی این کتاب را در سالهای ۴۹۸ تا ۵۰۰ هجری قمری نوشته است.
کیهانشناخت برای نوآموزان دانش ستارهشناسی نوشته شدهاست تا به کمک آن بتوانند دانش خود را افزایش دهند و به کتابهای تخصصیتر بپردازند.
منبع
صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات ایران(جلد دوم)، انتشارات فردوس، چاپ هفدهم
کتابهای اخترشناسی | کرده است. ترکیبِ رنگ سرد و تیره نیز بر سنگینیِ فضای تصویر افزودهاست. حضوری مردی در پای منبر و روبهروی واعظ، نشان از دانشمندِ مجلس در مصرعِ اولِ بیتِ دومِ این غزل:«مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس / توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند» دارد. بر پیشانیِ ایوانِ مسجد و رواقِ کنار آن نیز دو کتبیه شامل بیتِ «برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست / مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست» و مصرعِ «رواق منظر چشم من آشیانه توست» دیده میشود. این اثرِ شیخزاده، نگاره و نگارگرِ آن را در دستهٔ هنرمندانی قرار میدهد که در بهتصویر درآوردنِ اشعارِ حافظ موفق بودهاند.
پانویس
منابع
۱۹۹
غزلهای حافظ | ه.ق) اثر مُطَّهَر بن طاهِر مَقْدِسی (سدهٔ چهارم هجری قمری)، مَقاتِلُ الطّالِبیّین ابُوالْفَرَج اصفهانی (د. ۳۵۶ ه.ق)، تاریخ بلعمی اثر ابوعلی محمد بن بَلعَمی (د. ۳۶۳ ه.ق)، زَیْنُالْأخبار گردیزی (سدهٔ پنجم هجری قمری)، اسماء الخلفاء ابن حَزْم (د. ۴۵۶ ه.ق)، مُجمَلُ التَّواریخ و الْقَصَص (نوشته به سال ۵۲۰ ه.ق)، اَلْاَنباءُ فی تاریخِ الْخُلَفاء علی بن محمد عِمرانی (د. حدود ۵۶۹ ه.ق)، اَلْمُنتَظَم فی تاریخِ الْمُلوکِ والْاُمَم اثر ابن جوزی (د. ۵۸۷ ه.ق)، اَلْاِکتفاءُ فی اَخبارِ الْخُلَفاء از ابن کردبوس تونسی (د. پیرامون ۶۰۰ ه.ق)، اَلْکامِلُ فِی التّاریخ اثر ابن اَثیر (د. ۶۳۰ ه.ق)، تاریخُ الْاِسلام از شمسالدین ذَهَبی (د. ۷۴۸ ه.ق)، اَلْعِبَر و دیوانِ الْمُبتَدَإِ و الْخَبَر فی أیّامِ الْعَرَبِ و الْعَجَمِ و الْبَربَر اثر ابن خَلدون (د. ۸۰۸ ه.ق)، تاریخُ الْخُلَفاء سُیوطی (. ۹۱۱ ه.ق).
تاریخهای مذهبی
منبعشناسی آثار دربارهٔ علی بن موسی الرضا در چند دسته بخشبندی میشوند:
نخستین گروه تاریخنگاریها، دربارهٔ دوازده امام شیعه است که از میانهٔ سدهٔ سوم هجری قمری به بعد نوشته شدهاند. این آثار دربردارندهٔ اطلاعات سال تولد و درگذشت و شرححالی کوتاه از امامان است. بعضی از این آثار عبارتند از: تاریخُ اَهلِ الْبَیْت نوشتهٔ نَصْر بن علی جَهْضَمی (د. ۲۵۰ ه.ق)، تاریخُ الْاَئِمَّة از اِبنِ اَبِیالثَّلْج بغدادی (د. ۳۲۵ ه.ق)، اَلْمَوالید از ابن شهرآشوب و اَلْکافی اثر کُلَیْنی (د. ۳۲۸ ه.ق) است. اَلْإرشاد اثر شیخ مفید (د. ۴۱۳ ه.ق) از آثار مهم دربارهٔ زندگینامهنویسی امامان شیعه است. دیگر اثر در این زمینه، إعْلامُ الْوَریٰ فضل بن حسن طَبْرِسی (د. ۵۴۸ ه.ق) است که از نظر علمی مورد اطمینان و دقیق است. آثار مهم دیگر در این زمینه عبارتند از: کتاب مَناقِبُ آلِ ابیطالب از ابن شهرآشوب (د. ۵۸۸ ه.ق)، رُوضَةُالْواعِظین از فَتّال نیشابوری (د. ۵۰۸ ه.ق)، کَشْفُ الْغُمَّة فی مَعرِفَةِ الأئِمَّة از علی بن عیسی اِربِلی (د. ۶۹۲ ه.ق)، اَلدُّرُّ النَّظیم فی مَناقِبِ الْاَئِمَّةِ اللَّهامیم از یوسُف بن حاتَمِ شامی (د. ۶۷۶ ه.ق)، اَلصِّراطُ الْمُستَقیم اِلیٰ مُسْتَحَقّیِ التَّقدیم از علی بن یونُس عامِلی نَباطی بَیاضی (د. ۸۷۷ ه.ق).
دستهٔ دوم از آثار، کتابهایی هستند که دربارهٔ نُصوصِ امامت، دلائل و فِرَقِ شیعه نوشته شدهاند و دربردارندهٔ اخبار امامان شیعه هستند. در بعضی آثار مانند کافی، الارشاد و اعلام الوری بخشهایی به این موضوع اختصاص یافتهاست. بعضی از مهمترین آثار مستقل در این زمینه عبارتند از: اِثباتُ الْوَصیَّة منسوب به مسعودی، اَلْهِدایَةُ الْکُبریٰ اثر خَصیبی که از آثار غالیان شیعه است. دَلائِلُ الْاَئِمَّة محمد بن مسعود عَیّاشی، دو کتاب با نام اَلدَّلائِل یکی از عبدالله بن جعفر حِمْیَری و دیگری از محمد بن ابراهیم بن جعفر نُعمانی، دَلائِلُ الْاِمامَة از محمد بن جَریر بن رستم طبری، اَلْخَرائِجُ وَ الْجَرائِح از قُطبُالدّین راوَندی (د. ۵۷۳ ه.ق)، اَلثّاقِبُ فِی الْمَناقِب از ابن حمزه طوسی (د. پس از ۵۵۲ ه.ق).
دستهٔ سوم آثار، کتابهای حدیثی–تاریخی هستند. مهمترین این آثار عبارتند از: بَصائِرُ الدَّرَجات از محمد بن حسن صَفّار قمی و کتاب اَلإحتِجاج از طبرسی. چند اثر تکنگاری نیز وجود دارند که مهمترینشان عبارتند از: عُیُونُ اَخبارَ الرِّضا و کَمالُالدّین از شیخ صدوق (د. ۳۸۶ ه.ق)، اَلْغَیْبَة از شیخ طوسی و الغیبة از نُعمانی. این آثار دربردارندهٔ تاریخ دورهٔ امامان نیز هستند. دستهٔ چهارم، آثار رجالی–تاریخی هستند که دربردارندهٔ اطلاعاتی دربارهٔ یاران امامان شیعه، مؤلفان و راویان شیعی و نیز آثار انساب | دسته دنده در ماشینهای مکانیکی
دنده (کالبدشناسی) از استخوانهای بدن | کانون وکلای دادگستری مرکز
اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران | مالسی-ا-ماده شهری در کشور آلبانی و مرکز استانی به همین نام
منابع
شهرهای آلبانی | فهرستی از کاروانسراها در ایران
کاروانسراها در ایران |
6351fb37-bf46-4007-8513-23be5c8f69b9 | هراکلیتوس | کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند. | نام دو مکتب که پس از دیلس به وجود آمدند چه بود؟ | false | {
"answer_start": [
285
],
"text": [
"انگلیسی» و «مکتب آلمانی"
]
} | مکتب ایونی، بخشی از فلسفهٔ یونانی میباشد، که در سدههای ۵ و ۶ پیش از میلاد، در ایونیه و ملطیه رواج داشت. این مکتب بدان سبب مکتب ایونی نام گرفته که فلاسفهٔ آن از مردمِ ایونیه بودند. ایونیه مرکز فلاسفهٔ آنزمانِ غرب، و مهمترین قسمتِ یونان از لحاظِ علم و فرهنگ بود.
تالس، انکسیمندر، انکسیمنس، هراکلیتوس، انکساگوراس و دیگران از این نقطه برخاستند. این فیلسوفان را طبیعیگرا نیز میگویند. چرا که با اختلاف مذاق و مشرب، همگیِ آنان به طبیعت نظر داشتند، و به وجهی، ماده و جسم را اصل و حقیقت اشیاء میدانستند.
فلاسفهٔ این مکتب متوجه بودند که جهان در حالِ تغییر و تحول است، بنابراین بهدنبالِ وجودِ حقیقی، یا مادةالموادی رفتند که این تغییر و تحولات از آن برخاسته است. این تفکر تا بدانجا بود که حتی هراکلیتوس، منکرِ وجود بود، و همه چیز را در حالِ حرکت و تبدیل فرض میکرد.
موردِ مهمِ دیگر در موردِ این فلاسفه این است که هر کدام سعی میکردند که حقیقتِ جهان را بدونِ استفاده از اساطیر و دین، بلکه با استفاده از استدلالهای عقلی توضیح دهند.
مکاتبِ بعدیای که در یونان به وجود آمدند، از برخی جنبهها جالبتر و دارای اهمیتِ بیشتری هستند، اما جنبهٔ دینیِ آنان بیشتر از جنبهٔ علمیشان میباشد.
منابع
ایونیا
مکتبهای فلسفی پیشاسقراطی | مکتب تبریز دوم به دورهای از هنر نگارگری ایرانی در زمان حکومت صفوی در تبریز گفته میشود. شاه اسماعیل با به قدرت رسیدن حکومت صفوی را تشکیل و مرکز حکومتش را تبریز قرار داد و بسیاری از هنرمندان محلی و دیگر صنعتگران را از گوشه و کنار کشور به آنجا جمع کرد و به این ترتیب تبریز به مرکز فرهنگی کشور برای تولید آثار هنری تبدیل شد. در دوره شاه تهماسب این مکتب به اوج رسید و آثاری مثل خمسه تهماسبی و شاهنامه تهماسبی تولید شدند. هنرمندان شاخص این دوره کمالالدین بهزاد و سلطان محمد هستند.
پیدایش
شاه اسماعیل در سال ۹۱۶ هجری قمری بر خاندان شیبانی تسلط یافت و حکومت خاندان صفوی راتشکیل داد. او پایتخت را از هرات به تبریز منتقل کرد و هنرمندان و صنعت گران را از گوشه کنار کشور به آنجا دعوت کرد. ایران در دوران سلطنت پادشاهان صفوی به اتحاد و یکپارچگی و عظمت دست یافت. شاه اسماعیل صفوی, استاد کمال الدین بهزاد را که در عهد تیموری پرورش یافته بود به تبریز دعوت کرد و او را به سرپرستی گروهی از نقاشان و خوشنویسان، رنگ کاران و صحافان و... برگزید. این گروه حرکت فرهنگی و هنری مکتب تبریز را به وجود آوردند.
این شیوهٔ نوین، از ترکیب سنت نقاشی تبریز اول در دوره مغول و مکتب هرات و روش شخصی بهزاد پدید آمد.
تاریخچه
شاه اسماعیل در سال ۹۰۶ ه.ق پس از شکست دادن آققویونلوها تبریز را به پایتختی برگزید. کتابخانه سلطنتی آققویونلوها در اختیار او قرار گرفت و هنرمندانی که در کتابخانه آققویونلوها کار میکردند به خدمت او در آمدند.
شاه اسماعیل آنها را به ادامه کارهای هنری که در دست داشتند، واداشت. یکی از هنرمندان برجسته مکتب ترکمان تبریز، سلطان محمد تبریزی بود که به خدمت شاه اسماعیل درآمد و از این زمان به بعد یکی از پایههای محکم مکتب جدیدالتأسیس تبریز دوره صفوی شد.
شاه اسماعیل در سال ۹۱۶ ه. ق به هرات حمله برد و آنجا را به تصرف خود درآورد و سنت و دستاوردهای غنی و شکوهمند مکتب هرات دوره تیموری را به ارث برد. او از قرار معلوم بعضی از آثار نفیس و کتب ارزشمند مکتب هرات را به تبریز منتقل کرد.
شاه اسماعیل سپس فرزند دو ساله خود تهماسب میرزا را همراه یکی از امیران قزلباش، حاکم هرات کرد. تهماسب سپس فرزند دو ساله خود تهماسب میرزا در هرات زیر نظر استادان برجسته به فراگیری نقاشی و خطاطی پرداخت. او پس از گذراندن هشت سال در هرات به تبریز بازگشت و در سال ۹۳۰ ه. ق به سلطنت رسید. ظاهراً او همراه خود شماری از هنرمندان مکتب هرات از جمله کمالالدین بهزاد را به تبریز آورد. شاه اسماعیل در سال ۹۲۸ ه. ق فرمان کلانتری کتابخانه را به نام بهزاد صادر و او را سرپرست کتابخانه سلطنتی کرد.
شاه تهماسب که شیفته نقاشی و خطاطی بود پس از رسیدن به سلطنت به حمایت از این هنرها پرداخت و هنرمندان زیادی از مکتب هرات و ترکمان را در پروژههای شکوهمند کتاب آرایی به کار گرفت و بدین ترتیب آثار مکتب تبریز دوره صفوی پدیدار شد و مکتب تبریز که یکی از مکاتب درخشان هنر نگارگری ایران است، شکل نهایی خود را پیدا کرد و آثار شکوهمندی | است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست اول
در منابعِ دست اول که زندگی و گفتههای هراکلیتوس را نقل کردهاند، میتوان به نوشتههای افرادِ زیر اشاره کرد:
ثئوفراستوس (۲۸۷–۳۷۲ ق. م)، شاگرد ارسطو بود و کتابی به نامِ آموزههای طبیعتشناسان گردآوری کرده بود. از این کتاب تنها یک فصل به نام «دربارهٔ حواس» بازماندهاست، که بخشهایی از آموزههای هراکلیتوس را دربردارد.
پلوتارک، (حدود ۴۶–۱۲۷ میلادی) از تاریخنگاران، زندگینامهنویسان و مقالهنویسان یونانی، که در میان نوشتههایش، نوشتاری با نام پیرامونِ باورهای فیلسوفان بازماندهاست. چندین جمله از هراکلیتوس در این کتاب نقل شدهاست.
همچنین مارکوس اورلیوس، (۱۲۱ میلادی تا ۱۸۰ میلادی) امپراتور رواقیِ روم، نیز در رسالهاش با نامِ تأملات پارههایی از اندیشههای هراکلیتوس را نقل کردهاست، که به جهتِ هماندیشیاش با هراکلیتوس دارای اهمیت است.
سکستوس امپیریکوس، پزشک و فیلسوفِ شکاک، در کتابش با نامِ علیه ریاضیدانان اشارتی به هراکلیتوس میکند و در کتابِ دیگرش با نام طرحِ شکگرایی جملاتی از هراکلیتوس را نقل میکند.
کلمنت اسکندرانی، (۱۵۰ تا ۲۱۵ میلادی) از پدرانِ یونانیزبانِ کلیسای کاتولیک است. وی در سه نوشتارِ برانگیزاننده، مربی و جُنگ جملاتی از هراکلیتوس را نقل کردهاست که بسیار سودمند هستند.
دیوگنس لائرتیوس، (نیمه نخست سده سوم میلادی) زندگینامهنویس فیلسوفان یونانی، منبع بسیار مهمی برای اندیشهها و باورهای هراکلیتوس است. وی در کتابِ نهم خود، به زندگی و نظراتِ هراکلیتوس اشاره میکند؛ که نشان میدهد وی به منابعی دسترسی داشته، که آن منابع دیگر امروز در دسترس نیستند.
منابعِ دست دوم
کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.
پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند.
فلسفه پیش از هراکلیتوس
فلسفه و نخستین فیلسوفانِ یونانی در ایونیه، در غرب آناتولی، در سدهٔ ششم پیش از میلاد پدیدار شدند. این مکان در آموختن دانش به یونانیان بسیار پراهمیت است، چنانکه میتوان گفت ایونیه، مهدِ تفکر یونانی است؛ و از طرفی میتوان همین لقب را به میلتوس داد و گفت میلتوس نیز مهد تفکر ایونیه است. میلتوس زادگاه نخستین فیلسوفِ شهیرِ ایونیه است: تالس.
ارسطو فیلسوفان میلتوس را طبیعتگرا معرفی میکند، چراکه آنان سعی میکردند جهانی را که بهظاهر بینظم بهنظر میرسید، با اصولی ساده توضیح دهند؛ به عبارتی آنان همهچیز در جهان را قابل توضیح میدانستند. منشأ نخستین، آرخه، از حوزههایی بود که فیلسوفان میلتوسی در مورد آن تحقیق میکردند. آنان در پی توجه به تغییراتِ جهان، به این موضوع توجه کردند که ورای تمامی این تغییرات، نهایتاً یک چیزِ ثابت و پایدار بایستی وجود داشته باشد که خمیرمایهٔ تمامی چیزهاست. به این ترتیب | یونانی رومی به وجود آمدند. یونانیها، مصریها، عربها و سوریها به این مکتب افزودند. مواردی از فلسفه در ایران و فلسفه هندی در این مکتب تأثیر گزاردند.
پانویس
تاریخ ایدهها
فرهنگ غربی
فلسفه بر پایه منطقه
فلسفه کلاسیک یونانی
فلسفه باستانی بر پایه فرهنگ | مکتب لس آنجلس (به انگلیسی: Los Angeles School) یک جنبش یا نهضت علمی است که در اواسط ۱۹۸۰ میلادی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی که بر تجزیه و تحلیل شهری در لس آنجلس، کالیفرنیا تمرکز دارد.
تاریخچه
اولین هویت انتشاریافتهٔ مکتب لس آنجلس توسط مایک دیویس در تاریخ شهری مشهور خود –شهر کوارتز- لس آنجلس بود (۱۹۹۰). با توجه به دیویس، مدرسه به طور غیررسمی در اواسط ۱۹۸۰ میلادی است این انتشار یکی از انواع احداث شد زمانی که دانشمندان نئو مارکسیستی شروع به انتشار مجموعهای از مقالات و کتاب به طور انحصاری با لس آنجلس کردند. در طول شکل گیری مدارس، دیویس با احتیاط تخمین زد که مدرسه حدود بیست نفر عضو دارد که از افراد جنوب کالیفرنیا و فراتر از آن هستند، به علاوهٔ برخی از اعضای ظاهراً ساکن در مناطق دور مانند فرانکفورت آلمان. بسیاری از کارهای انتشار یافته توسط اعضای مدرسهٔ لس آنجلس در طول دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. با این حال، در حالی که برخی از اعضای (به عنوان مثال: ادوارد سوجا و مایک دیویس) در نظریۀ شهری نامهای مطرحی هستند، اما آگاهی کمی از مدرسه به خصوص در خارج از لس آنجلس وجود دارد. این موضع در سال ۱۹۹۸ میلادی، با انتشار مقالهای توسط مایکل جی اسکات و استیون فلاستی تغییر کرد که به طور علنی پیرامون وجود یک مکتب شهری بحث میکند نظیر نظریههای گوناگون، مفاهیم، و آثار تجربی که میتواند با هم به استدلال جدید شهرسازی پست مدرن برسند. پس از انتشار دیر و فلاستی، دیر مکتب را محبوب کرد. با تولید مجموعهای از مقالات و کتابها، از جمله یک جلد کامل ویرایش شده، مکتب لس آنجلس را با مکتب شیکاگو مقایسه کرد.
اگر چه بسیاری از آثار مکتب لس آنجلس در مطالعات شهری بسیار مورد مطالعه قرار میگیرد اما اعضای این مکتب در سالهای اخیر کاهش یافته است. در یک مهمانی بازنشستگی برای سوجا در سال ۲۰۰۸ که در آن بسیاری از اعضای حضور داشتند، تنها مایکل جی به نظر می مایل به ادامه کار مکتب بود. این وضعیت نشان دهنده اختلافات مفهومی بین اعضای مکتب و بین مایکل رسیدن و اعضای دیگر است.
اسامی اعضا
هیچ لیست رسمی اعضای حاضر یا تاریخی از مکتب لس آنجلس شهرسازی وجود ندارد. برخی از متفکران که معمولاً اعضای مهمی هستند عبارتند از
مایکل دیر
مایک دیویس
آلن جی اسکات
ادوارد سوجا
مایکل استاپر
جنیفر ولچ
ایده
مکتب لس آنجلس هیچ تعالیم رسمی ندارد، و تنوع زیادی در آثار اعضای مختلف آن وجود دارد. با این وجود، اثرات متعدد، تمها، و مفاهیم که در بورس تحصیلی مکتب نسبتاً ثابت اند وجود دارند. شاید ویژگی اصلی این فک مکتب این باشد که تمرکز پایداری در لس آنجلس در هر دو کار تجربی و نظری وجود دارد، و اغلب با این ادعای اساسی که مکتب لس آنجلس شهر نمونهٔ آمریکایی در قرن ۲۰ و۲۱ است. بیش از این، مکتب لس آنجلس چالشی را به وجود آورده بود. در حالی که مکتب شیکاگو نظریه مدرنیستی شهرها را ارائه میدهد که بر اساس تلاشهای اجتماعی برای فضای شهری میباشد، مکتب لس آنجلس دارای یک دیدگاه پست مدرنی است. در حالیکه تمام اعضای مکتب لس آنجلس پست | را نیز تغییر میدهد.
در شکلگیری و گسترش مکتب منتظمیه، نقش سه موسیقیدان ایرانی بیش از بقیه حائز اهمیت دانسته میشود؛ این افراد عبارتند از: صفیالدین ارموی، عبدالقادر مراغهای و قطبالدین شیرازی (بخش § افراد شاخص را ببینید). اگر چه تأثیرات مکتب منتظمیه تا قرنها در منطقهای وسیع (شامل هند، ماوراءالنهر و ترکیه) تداوم داشته، اما خود مکتب منتظمیه تا قرن نهم هجری، یا به روایتی تا سدهٔ شانزدهم میلادی (معدل قرن دهم هجری) رواج داشت. پس از این زمان روش قدیمیتری که مبتنی بر محاسبات فیثاغورث بود مجدداً رواج یافت، اما تفاوتهای مهم این دو، به ویژه بهکارگیری نت ریزپردهای در مکتب منتظمیه موسوم به وسطای زلزل، که به گوش مردمان خاور نزدیک آشنا بوده، نهایتاً باعث میشود که روش قدیمیتر کنار زده بشود و نظام جدیدی از موسیقی مبتنی بر ربع پردههای مساوی در موسیقی ایرانی، موسیقی ترکی و موسیقی عربی شکل بگیرد. برخی از آخرین پیروان تأثیرگذار مکتب منتظمیه عبارت بودند از محمد بن عبدالحمید لاذقی (که رسالهاش با نام که به بایزید دوم عثمانی تقدیم کرده بود جزو آخرین آثار این مکتب است و به خاطر مثالهای فراوانی که از قطعات موسیقی رایج در خود دارد، اهمیت دارد) محمود بن عبدالعزیز که از نوادگان عبدالقادر بود و در امپراتوری عثمانی میزیست و رسالهای به نام مقاصد الأدوار نوشت و به بایزید دوم تقدیم کرد، و دیمیتری کانتمیر (که در عین پیروی از این مکتب خواهان اصلاحاتی در آن نیز بود؛ این اصلاحات بعداً توسط حسین سعدالدین آرل و صوفی ازگی به موسیقی ترکی راه یافتند). در ایران نیز با انقراض سلسلهٔ تیموریان مکتب منتظمیه تداوم چندانی نداشت و در دورهٔ صفویه جای خود را به نظام نظری دیگری داد که نهایتاً به شکلگیری موسیقی دستگاهی انجامید (ر.ک. تحول مقام به دستگاه).
نامگذاری
اطلاق نام «مکتب منتظمیه» (که ترجمهٔ عبارت انگلیسی Systematist School است) به این مکتب فکری، اولین بار توسط اروپاییان انجام شد. دلیل این نامگذاری، رویکرد علمی و نظاممند دانشمندان این مکتب به تحلیل موسیقی بود، چنانکه در دوران صفویه با افول این مکتب، دیدگاهی غیر علمی که موسیقی را به اساطیر، پیامبران، و مبادی فرابشری و غیرعلمی نسبت میداد مجدداً رشد کرد. نام «منتظمیه» به عنوان یک مکتب، در منابع کهن شرقی (فارسی، عربی و ترکی) دیده نمیشود و بعداً با ترجمهٔ نامی که محققان غربی برای نامیدن این مکتب به کار گرفتند رواج یافتهاست. در متون فارسی معاصر از لفظ «تئوری سیستماتیک» و «مکتب نظامگرا» نیز برای اشاره به این مکتب استفاده شدهاست.
افراد شاخص
صفیالدین ارموی
صفیالدین عبدالمؤمن بن ابیالمفاخر یوسف بن فاخر ارموی در سال ۶۱۳ ه.ق در ارومیه به دنیا آمد. او در کودکی به بغداد مهاجرت کرد و بیشتر عمرش را در آنجا گذراند. او هم در دربار خلفای عباسی و هم در دربار هلاکو صاحب منصب بود و به هنرهایی همچون خوشنویسی و موسیقی تسلط داشت. از ارموی به عنوان بنیانگذار مکتب منتظمیه یادشدهاست. دو رسالهٔ او به نامهای رساله شرفیه و الأدوار از متون بنیادین این مکتب دانسته میشوند، و تأثیر ارموی بر این مکتب چنان بوده که به او لقب «زارلینوی مشرق زمین» دادهاند (اشاره به نام جوزفو زارلینو، نظریهپرداز شهیر ایتالیایی در حوزهٔ تئوری موسیقی که در دوران رنسانس میزیست). | مکتب الئایی یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین مکاتب فلسفی پیشاسقراطی بود. پارمنیدس که مهمترین فیلسوف این مکتب بهشمار میرود، شالودهٔ تفکّر الئاییان را تأکید بر دوگانگی میان حقیقت و ظاهر، و غیرقابل اطمینان بودن حواس قرار میداد. در مکتب الئایی هیچ خلقی نمی تواند وجود داشته باشد، زیرا وجود نمیتواند ناشی از عدم باشد، زیرا یک چیز نمیتواند از چیزی متفاوت ناشی شود. این مکتب تغییر را ناممکن میپنداشت؛ و واقعیت را تنها در بودن میدید پس از او زنون با طرح پارادوکسهایی در مقام دفاع از این عقیده برآمد.
الئا نام شهری باستانی در ایتالیا میباشد این مکتب در آنجا چشم وا کرد و زنون الئایی و پارمنیدس در این شهر متولد شده بودند.
مکتب الئایی از ثمربخشترین فلسفههای باستان برای علم و ریاضیّات بود؛ چرا که مستقیماً راه به نظریهٔ اتمی قدیم برد و قرنها بعد، پس از تحوّلی اساسی به هیئت نظریهٔ اتمی جدید درآمد. از سوی دیگر، تلاش برای حل پارادوکسهای زنون نیز موجب پیشرفتهای بسیاری دربارهٔ سریهای واگرا به صفر در ریاضیات گردید.
جستارهای وابسته
فلسفه پیشاسقراطی
فلسفه یونان باستان
تاریخ فلسفه
پانویس
متافیزیکپژوهان
مکتبهای فلسفی پیشاسقراطی
یگانهگرایی | ۲۵۴ (میلادی) دویست و پنجاه و چهارمین سال تقویم میلادی است.
۲۵۴ (میلادی) | مکتب قزوین (سدهٔ ۱۰) در سال ۹۵۵ ه.ق و پس از آنکه شاه طهماسب به قدرت رسید و مرکز حکومت صفویان را از تبریز به قزوین منتقل ساخت؛ شکل گرفت.
پیدایش
در مورد چگونگی به وجود آمدن مکتب نگارگری در قزوین و راه یافتن این هنر به شهر قزوین باید به زمان سلطنت شاه اسماعیل رفت. شاه اسماعیل در سال ۹۰۶ ه.ق پس از شکست دادن آققویونلوها تبریز را به پایتختی برگزید. کتابخانهٔ سلطنتی آققویونلوها در اختیار او قرار گرفت و هنرمندانی که در کتابخانهٔ آققویونلوها کار میکردند به خدمت او در آمدند.
شاه اسماعیل آنها را به ادامهٔ کارهای هنری که در دست داشتند، واداشت. یکی از هنرمندان برجستهٔ مکتب تبریز، سلطان محمد تبریزی بود که به خدمت شاه اسماعیل درآمد و از این زمان به بعد یکی از پایههای محکم مکتب تازهبنیاد تبریز دورهٔ صفوی شد.
شاه اسماعیل در سال ۹۱۶ ه.ق به هرات حمله برد و آنجا را به تصرف خود درآورد و سنت و دستاوردهای غنی و شکوهمند مکتب هرات دورهٔ تیموری را به ارث برد. او از قرار معلوم برخی از آثار نفیس و کتابهای ارزشمند مکتب هرات را به تبریز منتقل کرد.
شاه اسماعیل سپس فرزند دو سالهٔ خود تهماسب میرزا را همراه یکی از امیران قزلباش، حاکم هرات کرد. تهماسب میرزا در هرات زیر نظر استادان برجسته به فراگیری نقاشی و خطاطی پرداخت. او پس از گذراندن هشت سال در هرات به تبریز بازگشت و در سال ۹۳۰ ه.ق به سلطنت رسید. ظاهراً او همراه خود شماری از هنرمندان مکتب هرات از جمله کمالالدین بهزاد را به تبریز آورد. شاه اسماعیل در سال ۹۲۸ ه.ق فرمان کلانتری کتابخانه را به نام بهزاد صادر و او را سرپرست کتابخانهٔ سلطنتی کرد.
شاه تهماسب که شیفتهٔ نقاشی و خطاطی بود پس از رسیدن به سلطنت به حمایت از این هنرها پرداخت و هنرمندان زیادی از مکتب هرات و ترکمان را در پروژههای شکوهمند کتاب آرایی به کار گرفت و بدین ترتیب آثار مکتب تبریز دورهٔ صفوی پدیدار شد و مکتب تبریز که یکی از مکاتب درخشان هنر نگارگری ایران است شکل نهایی خود را پیدا کرد و آثار شکوهمندی چون شاهنامهٔ شاه تهماسبی و خمسهٔ نظامی شاهی را تولید کرد.
در سال ۹۵۵ ه.ق شاه تهماسب به قدرت رسید. او مرکز حکومت صفویان را از تبریز به قزوین منتقل ساخت.
با انتقال پايتخت به شهر قزوين كه در سال 962 هـ.ق به طور قطع صورت گرفت، دوران تازهاي در حيات سياسي اين شهر آغاز گشت، هر چند به نظر ميرسد بحث انتقال پايتخت به قزوين اندكي پيش از آن تاريخ 955 هـ.ق مورد توجه بوده است. به اين دليل شاه دستور ساختن دولتخانهي جديد را در اين شهر داده بود. سرانجام در 14 صفر 984 هـ.ق / مه 1576 م شاه طهماسب در گذشت در حالي كه نظرش را در مورد جانشيناش به كسي نگفته بود.. اما 9 روز پس از وفات پدر خواهان پسر ديگر “اسماعيل ميرزا” كه به امر پدرش طهماسب در قراباغ در قلعه قهقهه محبوس بود، در قزوين جمع شدند و در مسجد آن شهر به نام وي خطبه خواندند.شاه اسماعيل دوم جانشين شاه تهماسب تصميم گرفت كه اعتبار گذشته را تجديد كند، از اين رو به گردآوري كاركنان لايق | بلبل چینی نام یک گونه از سرده بلبلها است.
منابع
پیوند به بیرون
پرندگان تایوان
پرندگان توصیفشده در ۱۷۸۹ (میلادی)
پرندگان چین
پرندگان هنگ کنگ
بلبلها
پرندگان ژاپن |
5aa67498-3543-47ea-82f4-239ebee15c34 | هراکلیتوس | کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند. | بعد از دیلس اقداماتی که به روی آرا هراکلیتوس انجام میشد؛چه بود؟؟ | false | {
"answer_start": [
235
],
"text": [
"ترجمه و تفسیرِ"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه یونانی. با اینحال طبقِ نظرِ درویشی، میتوان پیوند و ارتباط میانِ دربارِ داریوش با هراکلیتوس را پذیرفت، اما متنِ این دو نامه پذیرفتی نیست.
مرگ
هراکلیتوس به خاطر بیزاری از همشهریانش، افهسوس را ترک کرد و در کوهها آواره شد. او با تغذیه از گیاهان و علفها زندگیِ خود را ادامه میداد و به همین دلیل به بیماریِ استسقا دچار شد. هراکلیتوس برای درمانِ بیماریاش به شهر، پیشِ پزشکان بازگشت و برای پزشکان چیستانی طرح کرد و پرسید آیا آنان میتوانند پس از بارانی شدید، خشکسالی به وجود بیاورند؟ پزشکانی که مخاطبِ هراکلیتوس بودند از این جمله چیزی متوجه نشدند، پس هراکلیتوس به طویلهای رفت و خود را در آنجا زیرِ پِهِنِ گاوها دفن کرد، با این گمان که رطوبتِ سمی از بدنش خارج شود. اما این عمل در درمانِ بیماریاش فایده نکرد و در نهایت از این بیماری درگذشت. هرچند روایاتی نیز وجود دارد که براساسِ آنها هراکلیتوس از بیماریِ استسقا شفا یافته، و به دلیلِ ابتلا به بیماریِ دیگری جان باختهاست.
آثار
کتابی با نام دربارهٔ طبیعت را به هراکلیتوس نسبت میدهند. دربارهٔ طبیعت نامی است که مورخان باستانی برای کتابهای بیشترِ پیشاسقراطیان ذکر کردهاند. دیوگنس لائرتیوس اما میگوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کردهاست: سکانی بینقص برای هدایت زندگی، و تأکید کردهاست که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبودهاست، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمتهایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.
در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شدهاست؛ اما عدهای با توجه به شکلِ پارههایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پارهها به هیچوجه همانند یک متنِ تنظیمشده نیستند و بیشتر شبیه به گفتههایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمانها و مکانهای مختلفی به زبان آوردهاست، و بهوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمعآوری شدهاند.
البته برخی با اشاره به نخستین پارهای که از هراکلیتوس باقی ماندهاست، استدلال میکنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بودهاست. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو اشاره میکنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره میکند.
کتابِ دربارهٔ طبیعت بر اساس گفتههای پیشینیان، از سه بخش تشکیل شدهاست: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر میرسد که این تقسیمبندی، تقسیمبندیِ رواقیان باشد، نه تقسیمبندیای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. گفته میشود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افهسوس سپردهاست. این گفته به نظر قابل قبول میآید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام میدادند، بهامانتگرفتنِ پول و اشیای گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست اول
در منابعِ دست اول که زندگی و گفتههای هراکلیتوس را نقل کردهاند، میتوان به نوشتههای افرادِ زیر اشاره کرد:
ثئوفراستوس (۲۸۷–۳۷۲ ق. م)، شاگرد ارسطو بود و کتابی به نامِ آموزههای طبیعتشناسان گردآوری کرده بود. از این کتاب تنها یک فصل به نام «دربارهٔ حواس» بازماندهاست، که بخشهایی از آموزههای هراکلیتوس را دربردارد.
پلوتارک، (حدود ۴۶–۱۲۷ میلادی) از تاریخنگاران، زندگینامهنویسان و مقالهنویسان یونانی، که در میان نوشتههایش، نوشتاری با نام پیرامونِ باورهای فیلسوفان بازماندهاست. چندین جمله از هراکلیتوس در این کتاب نقل شدهاست.
همچنین مارکوس اورلیوس، (۱۲۱ میلادی تا ۱۸۰ میلادی) امپراتور رواقیِ روم، نیز در رسالهاش با نامِ تأملات پارههایی از اندیشههای هراکلیتوس را نقل کردهاست، که به جهتِ هماندیشیاش با هراکلیتوس دارای اهمیت است.
سکستوس امپیریکوس، پزشک و فیلسوفِ شکاک، در کتابش با نامِ علیه ریاضیدانان اشارتی به هراکلیتوس میکند و در کتابِ دیگرش با نام طرحِ شکگرایی جملاتی از هراکلیتوس را نقل میکند.
کلمنت اسکندرانی، (۱۵۰ تا ۲۱۵ میلادی) از پدرانِ یونانیزبانِ کلیسای کاتولیک است. وی در سه نوشتارِ برانگیزاننده، مربی و جُنگ جملاتی از هراکلیتوس را نقل کردهاست که بسیار سودمند هستند.
دیوگنس لائرتیوس، (نیمه نخست سده سوم میلادی) زندگینامهنویس فیلسوفان یونانی، منبع بسیار مهمی برای اندیشهها و باورهای هراکلیتوس است. وی در کتابِ نهم خود، به زندگی و نظراتِ هراکلیتوس اشاره میکند؛ که نشان میدهد وی به منابعی دسترسی داشته، که آن منابع دیگر امروز در دسترس نیستند.
منابعِ دست دوم
کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.
پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند.
فلسفه پیش از هراکلیتوس
فلسفه و نخستین فیلسوفانِ یونانی در ایونیه، در غرب آناتولی، در سدهٔ ششم پیش از میلاد پدیدار شدند. این مکان در آموختن دانش به یونانیان بسیار پراهمیت است، چنانکه میتوان گفت ایونیه، مهدِ تفکر یونانی است؛ و از طرفی میتوان همین لقب را به میلتوس داد و گفت میلتوس نیز مهد تفکر ایونیه است. میلتوس زادگاه نخستین فیلسوفِ شهیرِ ایونیه است: تالس.
ارسطو فیلسوفان میلتوس را طبیعتگرا معرفی میکند، چراکه آنان سعی میکردند جهانی را که بهظاهر بینظم بهنظر میرسید، با اصولی ساده توضیح دهند؛ به عبارتی آنان همهچیز در جهان را قابل توضیح میدانستند. منشأ نخستین، آرخه، از حوزههایی بود که فیلسوفان میلتوسی در مورد آن تحقیق میکردند. آنان در پی توجه به تغییراتِ جهان، به این موضوع توجه کردند که ورای تمامی این تغییرات، نهایتاً یک چیزِ ثابت و پایدار بایستی وجود داشته باشد که خمیرمایهٔ تمامی چیزهاست. به این ترتیب | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | در كنار اورنگ زیب قرار گرفت، همچنین رابطه روشنآرا و خواهرش بخاطر قدرتی که جهانآرا داشت از روی حسادت تیره و تار شده بود. افراد زیادی هستند چه با انتقاد چه با تعریف از روشنآرا گفتند؛ مثلاً:
حصول به قدرت
ظهور قدرت روشنآرا از زمانی آغاز شد که او باموفقیت نقشهای را که پدرش و دارا شکوه برای اورنگ زیب کشیده بودند، خنثی کرد. برپایهٔ دادههای تاریخی، شاه جهان برای حل صلحآمیز بحران خانواده، دعوتنامهای جهت بازدید از دهلی برای اورنگ زیب فرستاد. اما درحقیقت شاهجهان قصد داشت که اورنگ زیب را زندانی کرده و به قتل برساند، زیرا وی فرزند سوم خود را تهدیدی جدی برای تاج و تختِ خود میدانست. هنگامیکه روشنآرا از توطئهٔ پدرش باخبر شد، پیامی را توسط یک پیامرسان به اورنگ زیب فرستاد که اهداف واقعی پدرشان را بر ملا کرده و به اورنگ زیب هشدار میداد که از دهلی هرچه سریعتر دور شود و بدینسان جانش را نجات داده و به او کمک کرد تا تخت سلطنت را تصاحب کند.
اورنگ زیب از روشنآرا بهدلیل رساندن اخبار مهم از دربار به او و کمکهای مالیاش و متقاعد کردن نقشبندان برای همراهی با او و بهطور ویژه از هشدار بموقعش فوقالعاده سپاسگزار بود و در طول جنگ جانشینی مورد علاقه و اعتماد وی واقع شد. هنگامیکه نزاع جانشینی بهنفع اورنگ زیب خاتمه یافت، روشنآرا بهسرعت به زن اصلی و برجسته و شخصیتی بسیار مُهیب، قدرتمند و مؤثر در دربار تبدیل شد و نقش سازماندهندهای در اغلبِ تصمیمات اورنگ زیب یافت. روشنآرا از ترس اینکه روزی دارا شکوه به قدرت بازگشته و او را بهخاطر نقش حیاتیاش در نزاع جانشینی بکشد، اصرار داشت که اورنگ زیب دستور اعدام دارا را صادر کند. طبق گفتهها تحت فشارهای روشنآرا، اورنگ زیب دستور قتل دارا را صادر و دارا که بعد از اسارت به زنجیر بسته شده بود، بر روی یک فیل کثیف در اطراف میدان چاندیچوک رژه رفت و سپس سرش را بریدند و برای اطمینان از اعدام او نزد اورنگ زیب و روشنآرا آوردند. روشنآرا سپس سر خونین برادرش را در دَستاری طلایی پیچیده، مرتب بستهبندی کرده و بهعنوان هدیه از طرف اورنگ زیب و خود او برای پدرش فرستاد. شاه جهان که درست زمانیکه برای شام نشسته بود بسته را باز کرد، از دیدن سر بریدهٔ پسر موردعلاقهاش چنان پریشان شد که بیهوش بر زمین افتاد. شاهجهان پس از این حادثه روزها در بیهوشی باقی ماند.
رابطهٔ روشنآرا با خواهر بزرگترش، جهان آرا بیگم، دچار حسادت و ناراحتی شد، زیرا این دختر (جهانآرا) بیگمان دخترِ موردعلاقهٔ پدرشان بود. اورنگ زیب که از جهانآرا بهخاطر حمایت از پدر و برادرشان در طول نزاع جانشینی ناخشنود بود، او را از سمت خود به عنوان پادشاه بیگم و رئیسِ حرمسرای شاهنشاهی برکنار کرد و بهجای او روشنآرا را منصوب نمود. از آن زمان به بعد، روشنآرا بهعنوان قدرتمندترین و برترین زن امپراتوری شناخته میشد. به او چندین جاگیر (زمینهایی برای درآمد) و پرگنه (قلعهها یا قصرها) اعطا شد. به وی همچنین حق صدور فرمانها و نشانها اعطا شد. این امتیازِ استثنایی فقط برای کَسانی مجاز بود که بهترین و بالاترین رتبه را در خانواده و حرمسرا شاهی میداشتند. او بهعنوان منصبدار منصوب شد؛ یک | هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ قولهایی که افلاطون و ارسطو، بهمنظورِ رد کردنِ سخنانِ این فیلسوف کردهاند، به ما رسیدهاست؛ بنابراین ممکن است این جمله از پشتِ حجابِ بدخواهی و کینهتوزی به ما رسیدهباشد. راسل تصریح میکند که هراکلیتوس با تمام اعتقادی که به تغییر دارد، باز به یک چیزِ جاویدان قائل است، و آن آتشِ جاویدان است که هیچگاه خاموش نمیشود:
کاپلستون این نکته را بیان میکند که دگرگونی همیشگیِ چیزها، موضوع جدیدی نبود، و فیلسوفانِ ایونیِ پیش از هراکلیتوس نیز به این مورد اشاره کردهبودند و این موضوع را دریافته بودند؛ بنابراین نسبت دادنِ این نظر به هراکلیتوس چندان وجهی ندارد، چراکه برخلافِ تأکیدی که هراکلیتوس بر پیام مخصوص خود به بشر دارد، این کلامِ جدیدی نیست، و البته با دیگر جنبههای فلسفهاش نیز متناقض است.
همچنین باید در نظر داشت که حسِ گذرا بودن سرشت اشیاء، و تغییر و تبدلیافتنِ آنان به جیزهای دیگر، اندیشهٔ بیشتر یونانیان را همواره به خود مشغول ساختهبود. این نکته در این جملهٔ هرودوت نیز به خوبی بیان شدهاست:
برخلافِ کاپلستون و راسل، گاتری افلاطون را برحق میداند و باور دارد که افلاطون شناختِ دلپذیری از هراکلیتوس داشتهاست، بنابراین آموزهٔ تغییر و تحول به هراکلیتوس تعلق دارد و این آموزه در اندیشهٔ وی موقعیتی مرکزی را داراست. بر اساسِ گفتهٔ گاتری، از افلاطون به بعد تمامیِ منابع این آموزه که «همه چیز در جهان در حال سیلان است» را به هراکلیتوس نسبت دادهاند، و این امر بسیار بعید است که گفته شود افلاطون هراکلیتوس را بد تفسیر کردهاست، و مفسرانِ یونانیِ بعدی نیز، با وجودِ اینکه به کتابِ هراکلیتوس دسترسی داشتهاند، تنها از افلاطون پیروی کردهاند. گاتری توضیح میدهد که آموزهٔ سیلانِ همیشگیِ چیزها، پیوستگی نزدیکی با نظریهٔ یکسانیِ اضدادِ هراکلیتوس دارد، چراکه تغییر حالتی دوری دارد: از «الف» به «ب» و دوباره بازگشت به «الف».
یگانگی اضداد
در نگر هراکلیتوس تمامیِ چیزها از اضداد تشکیل شدهاند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هستهٔ دوم اندیشهٔ هراکلیتوس را تشکیل میدهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدیدمیآورند که خود گونهای از هماهنگی است.
برای نمونه میتوان به کمانِ بِزهای اشاره کرد که بر روی زمین افتادهاست. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد میکند، و آن را میکشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده میشود.
در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شدهاست؛ و البته گاه به نظر میرسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسیتر میداند.
هراکلیتوس اضداد را یکسان میدانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر میآیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزشهای متفاوتی دارند؛ چنانکه در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان | درباهٔ طبیعت نام کتابی است که به هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانی نسبت میدهند. زندگینامهنویسانِ باستانی علاوه بر هراکلیتوس، به فیلسوفان دیگرِ پیشاسقراطی نیز کتابی با همین نام نسبت میدهند.
در صحتِ این انتساب شک و تردید وجود دارد. برخی از محققین مانند چارلز کان معتقدند که هراکلیتوس، خود، این کتاب را نوشته، و همین مسئله وجه تمایزِ هراکلیتوس از دیگر فیلسوفانِ آن عصر میباشد. چنانکه در آن زمان فلسفه به صورت شفاهی بوده، ولی هراکلیتوس اندیشههای فلسفی خویش را به صورت مکتوب در آورده است.
اما دیگران معتقدند با توجه به سبکِ گفتارهایی که از وی در نوشتههای تاریخنگاران باقی ماندهاست، میتوان گفت که این قطعات از «متنی تنظیمشده»، یا یک کتاب نقل نشدهاند؛ بلکه بیشتر شبیه به گفتههایی است که هراکلیتوس در موقعیتهای مختلف بر زبان رانده است.
البته عدمِ وجودِ چنین کتابی بعید به نظر میرسد؛ چراکه ارسطو در نقلکردن از گفتههای هراکلیتوس، به کتابِ وی اشاره میکند، کتابی که گویا ارسطو خودش در اختیار داشته است؛ بنابراین بهترین حالت ممکن این است که کتابِ مورد نظر را شاگردان هراکلیتوس، از جمعآوریِ گفتهها و آموزههای هراکلیتوس گردآوری کرده باشند.
این کتاب بر اساس گفتههای تاریخنویسان، دارای سه بخش، به نامهای: طبیعات، اخلاق و سیاست بودهاست. البته این تقسیمبندی را نیز برخی از محققین، تقسیمبندیای رواقی میدانند و از خودِ هراکلیتوس نمیدانند.
گفته میشود که هراکلیتوس این کتاب را به معبد آپولون سپرد تا به دست مردم نیفتد و از گزندِ مردم در امان باشد.
پانویس
منابع
ادبیات متافیزیک
فلسفه طبیعی
کتابهای سده ۶ (پیش از میلاد)
هراکلیتوس | میگوید:
گاتلیب نیز نظر مشابهی با گاتری دارد. وی میگوید هراکلیتوس هیچ شباهتی با پیشینیان نداشت و پیرو هیچ مکتبی نبود. گاتلیب میگوید با آنکه هراکلیتوس در مورد عناصر طبیعی بخشی از شیوهٔ گفتارِ میلتوسیان را بهکار برد، اما انگیزههای هراکلیتوس با انگیزههای فیلسوفان میلتوس بسیار متفاوت بود، و خصوصیاتش وی را از فیلسوفان میلتوسی و فیثاغورس متمایز میکرد.
هگل برخلافِ دیگر پژوهشگران، ترتیبِ تاریخیِ هراکلیتوس و پارمنیدس را به شکل دیگری روایت میکند. وی معتقد بود که هراکلیتوس پس از پارمنیدس میزیسته و تاکیدش بر تغییر و تحول، در واقع برابرنهاد و اعتراضی در مقابل فلسفهٔ پارمنیدس است، که بر هستی استوار بودهاست. اما کاپلستون این گفتهٔ هگل را غلط میداند و میگوید پارمنیدس از آنجا که منتقد هراکلیتوس است، پس از وی میزیستهاست. گاتری نیز در پاسخ به راینهارت، که وی نیز پارمنیدس را پیش از هراکلیتوس قرار میدهد، میگوید پارمنیدس پس از هراکلیتوس مینوشت و شعرهایش ارجاعاتی کمرنگ به هراکلیتوس دارد. درویشی نیز همین استدلال را بهکار میگیرد و شعر زیر را از پارمنیدس نقل میکند:
درویشی همچنین میگوید با توجه به تاریخ شکوفا شدنِ پارمنیدس، زمانی که او پرداختن به فلسفه را آغاز کرده، چندین سال از مرگِ هراکلیتوس گذشته بودهاست.
تأثیرِ آیینهای ایرانیان
توجه ویژهای که هراکلیتوس به آتش داشت، احتمالِ تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان یا زرتشتیانِ ایرانی را تقویت میکند. این نکته نیز قابل توجه است که قدیمیترین متنِ یونانی که در آن به مغها اشاره میکند از آنِ هراکلیتوس است، آنجا که میگوید:
کارل پوپر در خوانشِ خود از فلسفهٔ هراکلیتوس در چند مورد، به احتمال تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان اشاره کردهاست. ویل دورانت حتی معتقد است که «لوگوسِ» هراکلیتوس همان «سپنت مینو» ای است که در یسنا از آن یاد شدهاست؛ و در اصل معنایِ آن خردِ خداوندی بودهاست. پژوهشگرانِ دیگری لوگوس را «اهونهوئیریه» یا «وهومنه» میدانند.
داریوش درویشی برخلاف دیگران «اشه» را دارایِ نزدیکترین شباهت با لوگوسِ هراکلیتوس میداند؛ چراکه اشه نمادی از سامانِ جهانی، قانونِ ایزدی و نظمِ اخلاقی است. وی با توجه به اینکه نمایندهٔ اینجهانیِ اشه، آتش میباشد؛ اشه را با لوگوس برابر میگیرد، و آتشِ هراکلیتوس را نیز متأثر از آن میداند.
تأثیر بر دیگران
آزبرن معتقد است هیچ فیلسوفی میان فیلسوفان پیش از سقراط، به اندازهٔ هراکلیتوس، تأثیری با این عمق بر فیلسوفان پس از خود نداشتهاست به شکلی که همهٔ آن متفکران، خود را وامدار و پایبند راستین عقاید و نبوغ او بدانند.
امپدوکلس
نظریات امپدوکلس از بسیاری جهات با نظرات هراکلیتوس شباهت داشت و بخشی از فلسفهاش وامگرفته از فلسفهٔ هراکلیتوس بود. امپدوکلس بهجای یک عنصر، هر چهار عنصرِ آب، آتش، خاک و هوا را به عنوان عناصر نخستین معرفی کرد (البته وی واژهٔ عنصر را به کار نبردهبود). وی معتقد بود که همکنشی میانِ این چهار عنصر عاملِ بوجودآمدنِ تمامیِ پدیدههای جهان است. البته او برخلاف هراکلیتوس، تنها ستیز را عامل تغییر و تبدل ندانست، بلکه مهر را نیز در این تغییرات داخل کرد. به عقیدهٔ او این عناصر بر اثرِ مهر به یکدیگر میپیوند و چیزهایِ گوناگون پدیدمیآورند، از طرفی همین عناصر بر اثر ستیز از یکدیگر جدا شده، پراکنده میشوند، و باعثِ از میانرفتنِ چیزها میشوند.
افلاطون
تفکرات هراکلیتوس در افلاطون نیز نفوذ کرد، چنانکه میتوان او را شاگردِ مستقیمِ سقراط و |
1136aa6d-f2eb-4b6c-b9e9-6dbc129c73c7 | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | چه کسی معتقد بود که تمامی جهان در سیلان است؟ | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"هراکلیتوس"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | کراتولوس از مهمترین پیروانِ فلسفهٔ هراکلیتوس بود؛ که حتی میتوان او را به عنوان جانشین هراکلیتوس در سده پنجم پیشازمیلاد نیز نام برد. از وی گزارشهای چندانی برجای نمانده است؛ ولی ارسطو در کتاب متافیزیکِ خود از او گزارشهایی را نقل کردهاست.
دیوگنس لائرتیوس میگوید: ارسطو نیز در کتاب متافیزیک مینویسد: اندیشههایی که به گفتهٔ ارسطو باعثِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل افلاطون گردید.
فلسفه
بر اساسِ گزارشهایی که ارسطو در متافیزیک نقل کرده؛ کراتولوس معتقد بوده که تمامیِ چیزهای موجود در جهان در حالِ سیلان و تغییر هستند؛ و بنابراین هیچگونه دانش و شناختی نسبت به آنان امکانپذیز نیست. به گفتهٔ ارسطو، کراتولوس تا جایی پیش رفته که گفتهاست: همچنین کراتولوس به هراکلیتوس ایراد گرفتهاست که چرا وی معتقد بودهاست که نمیتوان از یک رودخانه دو بار عبور کرد. چراکه بر اساسِ تفکراتِ کراتولوس از یک رودخانه حتی یکبار نیز نمیتوان گذشت.
پانویس
منابع
آتنیهای باستان
افلاطون
اهالی آتن در سده ۵ (پیش از میلاد)
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
شکگرایان
فیلسوفان سده ۵ (پیش از میلاد)
فیلسوفان یونان باستان
نویسندگان غیرداستانی اهل یونان
هراکلیتوس
مکالمات افلاطون | روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان کردهاند که هرقل حکیم که ملاصدرا به آن اشاره کردهاست همان هراکلیتوس است، اما بررسی بیشتر نشان میدهد که شخصی که ملاصدرا نام میبرد، هیروکلس فیلسوفِ سدهٔ پنجم میلادی است. گویا آشنایی ملاصدرا با آرای هراکلیتوس، غیر مستقیم، و از طریق فلاسفهٔ اسکندرانی و از جمله هیروکلس بودهاست.
ملاصدرا فیلسوفی است که در میان دیگر فیلسوفان اسلامی از همه بیشتر بر حرکت (تغییر و تبدل) تأکید میکند. او برخلافِ دیگر فیلسوفانِ اسلامی که حرکت را فقط در عرض میدیدند، حرکت را در جوهر چیزها میدانست.
نظریهٔ حرکت جوهری ملاصدرا از چندین جهت با فلسفهٔ هراکلیتوس شباهت دارد. نخست اینکه وی همچون هراکلیتوس، تمامیِ ذراتِ عالمِ مادی را در تغییر و تبدل همیشگی (سیلان و حرکت) میدانست. در نظرِ ملاصدرا سیلان در اشیاء بخاطرِ فعلیت یافتنِ قوهای است که در ذات آنان وجود دارد. ملاصدرا معتقد بود که هویتِ وجودِ جسمانی، حرکت است؛ و موجودی که بخاطر حرکت دچار تغییر و دگرگونی میگردد، و ماهیتِ دیگری پیدا میکند، باز هم همان موجود است.
همچنین فعلیت یافتنِ قوای موجود در چیزها، از نظر ملاصدرا، به تنهایی و بدونِ رویارویی با دیگر عوامل، غیرممکن بود. چنانچه اگر دانهٔ گندمی کنج اتاقی رها شود، به شکل دیگری فعلیت میابد، تا اینکه آن دانهٔ گندم در زمینی کاشته شود و در معرض نور خورشید قرار گیرد. این مورد با ستیز اضدادی که هراکلیتوس به آن اشاره میکند، بسیار شباهت دارد.
و در نهایت، هم هراکلیتوس و هم ملاصدرا، به وحدت در عینِ وجودِ کثرت معتقد بودهاند و به آن در گفتههایشان اشاره کردهاند.
داریوش درویشی در مورد تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس معتقد است که چون ملاصدرا به آراء هراکلیتوس دسترسی نداشته، بنابراین همانندیای که بین نظریاتِ این دو فیلسوف وجود دارد، نمیتواند تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس باشد.
هگل
هگل در مورد تأثیرِ هراکلیتوس بر خود میگوید:
البته این گفته از آنجا که هگل سعی میکند هراکلیتوس را به خود شبیه کند، کمی مبالغهآمیز است.
هگل کاملترین و تکاملیافتهترین نظریهٔ دیالکتیک تاکنون را ارائه دادهاست؛ و در تفکر هراکلیتوس نیز دیالکتیک با معنایِ ستیز و تضاد خود را نشان میدهد. دیالکتیک هگل را تریادیک یا سهپایه مینامند چرا که از سه مرحله تشکیل شدهاست:
پایهٔ نخست که همواره مقولهای مثبت و ایجابی است، و «برنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم که سلبی و مخالفِ پایهٔ نخستین است، و «برابرنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم منبع خارجیِ دیگری ندارد و در بطنِ برنهاد قرار دارد. از تناقض میانِ برنهاد و برابرنهاد، پایهٔ سومی شکل میگیرد که «همنهاد» نام دارد؛ و از میان برندهٔ این تناقض است. «شدن» و «گردیدن» نیز از همین تناقض و دیالکتیک شکل میگیرد.
نقدها
ارسطو و افلاطون، هر دو هراکلیتوس را به عنوان کسی که با اصل عدم تناقض سر ناسازگاری دارد و نیز کسی که نظریه نامنسجم در باب معرفت دارد نگریستهاند.
یادداشتها
جستارهای وابسته
فلسفه دوران باستان
مکتب افسوسی
مکتب ایونی
کراتولوس
پانویس
منابع
کتابها
مقالهها
پیوند به بیرون
۴۷۵ (پیش از میلاد)
۵۳۵ (پیش از میلاد)
اخلاقگرایان
اهالی افسوس باستان
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
تاریخ | بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۷۲، سیلان یک کشور مستقل در کشورهای مشترک المنافع بود که پادشاهی مشترکی با سایر قلمروهای مشترک المنافع داشت. در سال ۱۹۴۸، مستعمره سیلان بریتانیا به عنوان سیلان استقلال یافت. در سال ۱۹۷۲، این کشور به یک جمهوری در داخل کشورهای مشترکالمنافع تبدیل شد و نام آن به سریلانکا تغییر یافت.
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۴۸ (میلادی)
سریلانکا و کشورهای همسود
سیاستهای سابق جنگ سرد
سیلان در سده ۲۰ (میلادی)
قلمروهای کشورهای مشترکالمنافع سابق
دولت و سیاست
قانون اساسی سیلان یک دموکراسی پارلمانی با یک قوه مقننه دو مجلسی متشکل از یک مجلس سنا و یک مجلس نمایندگان ایجاد کرد، که مجلس منتخب مردم بهطور غیرمستقیم سنا را نامگذاری کرد. رئیس کشور پادشاه بریتانیا بود که توسط فرماندار کل در کشور نمایندگی میشد. رئیس دولت نخستوزیر بود، او و کابینه اش از بزرگترین حزب سیاسی در مجلس قانونگذاری تشکیل میشدند.
در ابتدا حزب برجسته، UNP (حزب متحد ملی) بود. در اولین انتخابات پارلمانی، حزب متحد ملی ۴۲ کرسی از ۹۵ کرسی موجود را به دست آورد و در سال ۱۹۵۲ نیز در انتخابات پیروز شد. هنگامی که اولین نخستوزیر، دون سنانایکه، بر اثر سکته درگذشت، پسرش دادلی سنانایکه، وزیر کشاورزی، به عنوان نخستوزیر منصوب شد. در سال ۱۹۵۶، حزب سوسیالیست رادیکال SLFP (حزب آزادی سریلانکا) در انتخابات پیروز شد و سولومون بندرانایکه قدرت را به دست گرفت. او در سال ۱۹۵۹ توسط یک راهب بودایی ترور شد و بیوهاش سیریماو جانشین او به عنوان رهبر SLFP شد. او تا سال ۱۹۷۷، با دو استثنا در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰، زمانی که UNP قدرت را در دست داشت، سمت خود را حفظ کرد. در طول حکومت خود، او یک برنامه اقتصادی رادیکال ملی کردن و اصلاحات ارضی، یک سیاست آموزشی و استخدامی طرفدار سینهالی و یک سیاست خارجی مستقل را به عنوان بخشی از جنبش غیرمتعهد اجرا کرد.
در سال ۱۹۴۸، زمانی که سیلان از بریتانیا استقلال یافت، فرماندار با یک فرماندار کل جایگزین شد. فرماندار کل نه در برابر لندن، بلکه در برابر پادشاه سیلان، دولت محلی و پارلمان محلی مسئول بود. این نقش عموماً تشریفاتی بود، اما با «اختیارات ذخیره» ولیعهد که به فرماندار کل این اجازه را میداد تا نخستوزیر را برکنار کند (با چنین قدرتی، فرماندار کل باید بهعنوان یک مقام مسئول غیرسیاسی در نقش «داور» دولت با استفاده از قانون اساسی ملی به عنوان «آییننامه» عمل میکرد).
ملکه الیزابت دوم در سوگند تاجگذاری خود قول داد که مردم سیلان را طبق قوانین و آداب و رسوم مربوطه خود اداره کند.
فهرست سران کشور
از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۲ رئیس کشور سیلان همان شخص پادشاه بریتانیا بود. فرماندار کل سیلان وظایف رئیس دولت را انجام میداد.
پادشاهان
فرمانداران کل
چالشها و مسائل
دولت سیلان مشکلات متعددی داشت، مهمترین آنها این بود که دولت تنها بخش کوچکی از جمعیت، عمدتاً ثروتمند و گروههای نخبه تحصیل کرده انگلیسی را نمایندگی میکرد. اکثریت سینهالیها و تامیلها با ارزشها و ایدههای طبقه بالا اشتراکی نداشتند، و این اغلب به شورش منجر میشد.
منابع | زایمان پدیدهای طبیعی است. به همین ترتیب انسانها نیز میتوانند با استفاده از عقل خود، واقعیتهای فلسفی را دریابند. اگر انسان از «عقل» بهره بگیرد چیزی از درون خود به کار بردهاست. سقراط با بهرهگیری از نقش فردی که هیچ نمیداند مردم را مجبور میکرد که از عقل خود استفاده کنند. او خود را نادان یا دست کم نادانتر از آنچه بود نشان میداد. این رفتار او را استهزای سقراطی مینامند.
هدف سقراط این بود که باکمک پرسشهای دیالوگی اش، اصول اخلاقی را به شنونده منتقل کند. او میگفت، هنر قابله گی دیالکتیک، در بحث باعث تولد و کشف حقیقت میشود. سقراط میکوشید با کمک تمام تکنیکهای سخنوری و منطق دیالکتیک، شرکت کنندگان دربحث را به تعمق بکشاند.
فیلسوفی به نام سیسرون چند قرن بعد از آن دوره گفتهاست که سقراط فلسفه را از آسمان به زمین فرود آورد. فلسفه را به خانهها و شهرها برد و فلسفه را واداشت به زندگی و به اخلاقیات و خیر و شر بپردازد.
سقراط هم عصر سوفیستها بودهاست. او مانند آنان و بر خلاف دیدگاه فلاسفه طبیعتگرا به مسئله انسان و زندگی آدمی میپرداخت. اما سقراط خود را سوفیست یا به عبارت دیگر صاحب معرفت نمیدانست، حتی خود را معلم هم نمیدانست. سقراط به معنی واقعی کلمه خود را فیلسوف مینامید. فیلسوف در واقع کسی است که «دوستدار معرفت» باشد کسی که حاضر است به خاطر معرفت جان خود را از دست بدهد. اعتراف به جهل مبدأ فلسفه سقراط محسوب میشود. بدین مفهوم که «داناترین فرد کسی است که میداند که نمیداند.».
سقراط میگفت:خود را بشناس. اگر ذهن و فکر متوجه خود نباشد و خود را نیازماید، فلسفه واقعی تحقق نخواهد یافت. وی معتقد بود که طبیعت خارجی اشیا (افکار فیلسوفانی نظیر پارمنیدس، زنون، فیثاغورس) خوب است اما فیلسوف موضوعی بسیار جالب و شایستهتر از از درختان و احجار و ستارگان داردکه نظر دقتش را جلب کند و آن روح انسانی است انسان چیست و چه میتواند باشد؟.
برای سقراط مهم بود که بتواند، مبنای برای معرفت آدمی بیابد. او معتقد بود که این بنیان در عقل انسان جای دارد. اعتقاد راسخ سقراط به عقل انسان سبب میشود که بتوان او را خرد گرا دانست. سقراط بر خلاف سوفسطاییان که به درک درست و مطلقی از حقیقت اعتقاد نداشتند قصد داشت که فلسفه خود را بر پایهای محکم بنا کند.
سقراط معتقد بود کسی که بداند چه چیزی خوب است، خوب هم عمل میکند و معرفت درست به عمل صحیح منجر میشود. کسی که اعمالش نیک باشد به انسان واقعی مبدل میشود. اشتباهات ما به آن خاطر است که درست را تشخیص نمیدهیم و به همین دلیل باید همواره در تلاش دستیابی به دانش بیشتر باشیم. سقراط همیشه سعی داشت مشخص کند چه چیزی حق و چه چیزی ناحق است. او بر خلاف سوفیستها معتقد بود که تشخیص حق از ناحق در شعور آدمی نهفتهاست و نه در اجتماع.
سقراط به این باور بود که همه مردم با استفاده از شعور شان میتوانند واقعیتهای فلسفی را درک کنند. او میگفت که یک برده نیز میتواند همانند یک اشرافزاده به کمک شعور خود مسایل فلسفی را حل کند. سقراط شعور زن و مرد را نیز به یک اندازه میدانست.
قبلاً اشاره کردیم که سوفیستها | سلیمان بن داوود (سلیمان پسر داوود) طبق قرآن، مَلِک (پادشاه) و نبی (پیامبر) بنیاسرائیل بود. عموماً، سنت اسلامی معتقد است که او سومین پادشاه یهودیان و فرمانروایی خردمند برای اسرائیل بود.
در اسلام، سلیمان یکی از پیامبران خدا در نظر گرفته میشود که عطایای الهی بسیاری به او داده شدهاست؛ از جمله قابلیت صحبت کردن با حیوان و جن. همچنین گفته میشود که او شیاطین و دیوها را به کمک حلقهای که خداوند به او اعطا کرده، به تسخیر خود درآوردهاست.
مسلمانان همچنین عقیده دارند که وی در تمام زندگی خود یک موحد باایمان باقی ماند؛ عادلانه بر تمام قوم عبرانی فرمانروایی کرد؛ درجهای از پادشاهی به وی اعطا شده بود که کسی چه پیش از او و چه پس از او نداشت و تمامی فرامین خود را بجا آورد و در آخر عمر وعده قرب به خداوند در جنه (بهشت) به وی داده شد. از زمان ظهور اسلام، مورخان عرب بسیاری سلیمان را یکی از بزرگترین فرمانروایان تاریخ دانستهاند.
جستارهای وابسته
بلقیس
سوره
نمل
قصص الانبیاء
ملک سلیمان
هاروت و ماروت
منابع
سلیمان | ماهیان کت چرمی نام یک سرده از تیره سوهانماهی است.
منابع
تکخارماهیان
سردههای ماهیان دریایی | شیرزرد نام یک سرده از تیره چتریان است.
منابع
سردههای چتریان | هویج کوهی نام یک سرده از تیره چتریان است.
منابع
چتریان
سردههای چتریان | مجموعه علم چیست؟ کتابی از سوزان بوزاک است که در سال ۱۳۸۴ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
کتابهای فارسی
کتابهای ۱۳۸۴ |
4614cb79-4ab1-49b9-95ba-6786010aa04d | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | این گفته هراکلیتوس «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دو بار گام نهد» نشاندهنده چه حالتی از جهان است؟ | false | {
"answer_start": [
85
],
"text": [
"سیلان"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | کراتولوس از مهمترین پیروانِ فلسفهٔ هراکلیتوس بود؛ که حتی میتوان او را به عنوان جانشین هراکلیتوس در سده پنجم پیشازمیلاد نیز نام برد. از وی گزارشهای چندانی برجای نمانده است؛ ولی ارسطو در کتاب متافیزیکِ خود از او گزارشهایی را نقل کردهاست.
دیوگنس لائرتیوس میگوید: ارسطو نیز در کتاب متافیزیک مینویسد: اندیشههایی که به گفتهٔ ارسطو باعثِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل افلاطون گردید.
فلسفه
بر اساسِ گزارشهایی که ارسطو در متافیزیک نقل کرده؛ کراتولوس معتقد بوده که تمامیِ چیزهای موجود در جهان در حالِ سیلان و تغییر هستند؛ و بنابراین هیچگونه دانش و شناختی نسبت به آنان امکانپذیز نیست. به گفتهٔ ارسطو، کراتولوس تا جایی پیش رفته که گفتهاست: همچنین کراتولوس به هراکلیتوس ایراد گرفتهاست که چرا وی معتقد بودهاست که نمیتوان از یک رودخانه دو بار عبور کرد. چراکه بر اساسِ تفکراتِ کراتولوس از یک رودخانه حتی یکبار نیز نمیتوان گذشت.
پانویس
منابع
آتنیهای باستان
افلاطون
اهالی آتن در سده ۵ (پیش از میلاد)
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
شکگرایان
فیلسوفان سده ۵ (پیش از میلاد)
فیلسوفان یونان باستان
نویسندگان غیرداستانی اهل یونان
هراکلیتوس
مکالمات افلاطون | هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ قولهایی که افلاطون و ارسطو، بهمنظورِ رد کردنِ سخنانِ این فیلسوف کردهاند، به ما رسیدهاست؛ بنابراین ممکن است این جمله از پشتِ حجابِ بدخواهی و کینهتوزی به ما رسیدهباشد. راسل تصریح میکند که هراکلیتوس با تمام اعتقادی که به تغییر دارد، باز به یک چیزِ جاویدان قائل است، و آن آتشِ جاویدان است که هیچگاه خاموش نمیشود:
کاپلستون این نکته را بیان میکند که دگرگونی همیشگیِ چیزها، موضوع جدیدی نبود، و فیلسوفانِ ایونیِ پیش از هراکلیتوس نیز به این مورد اشاره کردهبودند و این موضوع را دریافته بودند؛ بنابراین نسبت دادنِ این نظر به هراکلیتوس چندان وجهی ندارد، چراکه برخلافِ تأکیدی که هراکلیتوس بر پیام مخصوص خود به بشر دارد، این کلامِ جدیدی نیست، و البته با دیگر جنبههای فلسفهاش نیز متناقض است.
همچنین باید در نظر داشت که حسِ گذرا بودن سرشت اشیاء، و تغییر و تبدلیافتنِ آنان به جیزهای دیگر، اندیشهٔ بیشتر یونانیان را همواره به خود مشغول ساختهبود. این نکته در این جملهٔ هرودوت نیز به خوبی بیان شدهاست:
برخلافِ کاپلستون و راسل، گاتری افلاطون را برحق میداند و باور دارد که افلاطون شناختِ دلپذیری از هراکلیتوس داشتهاست، بنابراین آموزهٔ تغییر و تحول به هراکلیتوس تعلق دارد و این آموزه در اندیشهٔ وی موقعیتی مرکزی را داراست. بر اساسِ گفتهٔ گاتری، از افلاطون به بعد تمامیِ منابع این آموزه که «همه چیز در جهان در حال سیلان است» را به هراکلیتوس نسبت دادهاند، و این امر بسیار بعید است که گفته شود افلاطون هراکلیتوس را بد تفسیر کردهاست، و مفسرانِ یونانیِ بعدی نیز، با وجودِ اینکه به کتابِ هراکلیتوس دسترسی داشتهاند، تنها از افلاطون پیروی کردهاند. گاتری توضیح میدهد که آموزهٔ سیلانِ همیشگیِ چیزها، پیوستگی نزدیکی با نظریهٔ یکسانیِ اضدادِ هراکلیتوس دارد، چراکه تغییر حالتی دوری دارد: از «الف» به «ب» و دوباره بازگشت به «الف».
یگانگی اضداد
در نگر هراکلیتوس تمامیِ چیزها از اضداد تشکیل شدهاند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هستهٔ دوم اندیشهٔ هراکلیتوس را تشکیل میدهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدیدمیآورند که خود گونهای از هماهنگی است.
برای نمونه میتوان به کمانِ بِزهای اشاره کرد که بر روی زمین افتادهاست. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد میکند، و آن را میکشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده میشود.
در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شدهاست؛ و البته گاه به نظر میرسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسیتر میداند.
هراکلیتوس اضداد را یکسان میدانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر میآیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزشهای متفاوتی دارند؛ چنانکه در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان | دنیوی هیچ بی عدالتی، گناهی، شرارت و توبه نمیدید. برای او، مستمر شدن و از بین رفتن نظم طبیعت است. یک نظم، قاعده و قطعیت ثابت فوقالعاده ای وجود دارد که خود را در همه تغییر و تحولات نشان میدهد. هراکلیتوس فکر نمیکرد که یک نامعین متافیزیکی و غیرقابل تعریف (آپایروم) وجود دارد که همه چیزهای قطعی از آن به وجود میآیند. همچنین، او را تکذیب کرد این است که هر دائمی وجود دارد بودن. نیچه با گفتن عبارت خود گفت: «شما از نامها برای چیزهایی استفاده میکنید که گویا آنها سخت و مداوم تحمل کردهاند؛ با این وجود حتی جریانی که برای بار دوم وارد آن میشوید، همان جریانی نیست که قبلاً در آن قدم گذاشتهاید.»
طرز تفکر هراکلیتوس نتیجه ادراک و شهود بود. او اندیشه منطقی، منطقی، مفهومی را تحقیر میکرد. اظهارات وی عمداً با خود تناقض داشتند. "ما هستیم و در عین حال نیستیم." "بودن و عدم وجود در همان زمان یکسان است و یکسان نیست." این تفکر بصری مبتنی بر دیدن جهان در حال تغییر تجربه است که با تغییرات بی پایان در زمان و مکان مشروط میشود. هر شیئی که از طریق زمان و مکان درک میشود، وجودی دارد که نسبت به سایر اشیا است. طبیعت و واقعیت به عنوان یک عمل مداوم دیده میشود که در آن وجود دائمی وجود ندارد.
نزاع پایان ناپذیر بین موارد متضاد، که به دنبال اتحاد مجدد هستند، برای هراکلیتوس نوعی عدالت قانونی است. مطابق با فرهنگ مسابقه یونان، درگیری بین همه چیز از یک قانون یا استاندارد داخلی پیروی میکند.
از نظر هراکلیتوس، یکی از آنها بسیار است. هر چیزی واقعاً آتش است. درگذشت، چیزهای جهان تمایل به مصرف شدن در آتش نابود کننده کیهانی را نشان میدهند. هنگامی که آنها دوباره بخشی از آتش هستند، تمایل آنها بهطور خلاصه برآورده میشود. اما به زودی و در نتیجه انگیزه آتش برای انجام یک بازی با خودش، اوضاع به زودی دوباره به وجود میآید.
به دلیل تناقضاتی که در گفتههای مختصر هراکلیتوس وجود دارد، وی را به مبهم بودن متهم کردهاند. با این حال، نیچه ادعا میکند که او کاملاً واضح بود. به نظر میرسد کوتاه بودن و صراحت بودن گفتههای هراکلیتوس منجر به گمنامی آنها شود، اما نیچه اظهار داشت که آنها فقط برای خوانندگانی که وقت نمیگذرانند و دربارهٔ آنچه گفته میشود وقت نمیگذارند، مشخص نیست.
نیچه سخنان هراکلیتوس، «من به دنبال خودم میگشتم» را چنین تفسیر کرد که نشان میدهد او از عزت نفس و اعتقاد زیادی برخوردار است. بدون نگرانی در مورد اینکه آیا افکار او برای کسی غیر از خودش جذاب است، او اظهار داشت که قانون ثابت را در تغییر مداوم شدن میبیند. همچنین، او شهود کرد که تغییرات خاصی که با شدت ضروری اتفاق میافتد، در کل، بازی یک بازی است. هراکلیتوس میخواست که بشریت آینده حقایق بیانتهای خود را بداند.
پارمنیدس
بسیاری از خصوصیات پارمنیدس مخالف مستقیم هراکلیتوس بود. هراکلیتوس از طریق شهود حقایق خود را درک کرد. او دنیای تبدیل شدن را دید و شناخت. اما پارمنیدس با منطقی ناب به حقایق خود رسید. وی آموزه هستی خود را محاسبه و استنباط کرد.
پارمنیدس یک آموزه اولیه و تعالیم متاخر و متفاوتی داشت. نیچه ادعا کرد که دو طرز | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | همین عناصر بر اثر ستیز از یکدیگر جدا شده، پراکنده میشوند، و باعثِ از میانرفتنِ چیزها میشوند.
افلاطون
تفکرات هراکلیتوس در افلاطون نیز نفوذ کرد، چنانکه میتوان او را شاگردِ مستقیمِ سقراط و شاگرد غیر مستقیمِ هراکلیتوس، پارمنیدس و فیثاغورس دانست. دیوگنس لائرتیوس میگوید که افلاطون پس از مرگِ سقراط، به نزدِ کراتولوس که مکتبِ هراکلیتوسی را در آنزمان میگرداند رفته، و به او ملحق شدهاست. ارسطو نیز در کتاب متافیزیک مینویسد که افلاطون در دوران جوانی با کراتولوس و اندیشههای هراکلیتوسی آشنا گردید، و این اندیشهها را تا دوران پیری حفظ کرد. اندیشههایی که به گفتهٔ ارسطو باعثِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل در افلاطون گردید.
تغییر و تحول دائمی، و عدم پایداریِ چیزها در جهان را افلاطون از هراکلیتوس قبول کرد؛ اما افلاطون این مورد را تنها در محسوسات قابل قبول میدانست نه در موردِ تمامیِ واقعیات.
افلاطون در رسالهٔ تهتتوس در قالبِ شخصیتِ سقراط، در پاسخ به تهتتوس که میگوید: «شناخت، چیزی جز ادراکِ حسی نیست»، از نظریهٔ هراکلیتوس به عنوانِ استدلال و برهان استفاده میکند. سقراط توضیح میدهد که بر اساسِ آموزشهای هراکلیتوس، هیچ چیز «نمیباشد»، بلکه همهچیز در حال «شدن» است. ما نمیتوانیم بگوییم چیزی سفید است، چرا که پیش از پایانیافتنِ جملهمان، آن چیز دیگر سفید نیست.
افلاطون با اینکه ناپایداریِ محسوسات را میپذیرد، اما بیزاریاش را از ناپایداریِ هراکلیتوسی نشان میدهد. چرا که از نظر افلاطون تنها چیزهایی میتوانند موردِ شناختِ واقعی قرار گیرند که نخست «خطاناپذیر»، و سپس در مورد آنچه «هست» باشند. با وجود ناپایداریای که در محسوسات وجود دارد، شناخت واقعیِ جهان از راه حواس امکانپذیر نیست، و تنها راهِ قابل قبول شناخت، از طریقِ عقل است، چراکه پس از احساس، در نهایت این ذهن است که حکم میکند.
رواقیان
فلسفهٔ رواقی علاوه بر اینکه از افلاطون و ارسطو تأثیر پذیرفت، در جهانشناسیِ خود نیز، از هراکلیتوس دو نظریه را به ارث برد: نظریهٔ «آتش» و «لوگوس». آنان همانند هراکلیتوس آتش را منشأ همهٔ چیزهای جهان میدانستند. در نظرِ آنان، خدا آتشی است که چون روح، جهان را دربر گرفتهاست، و در عینِ حال منشأیی است که تمامیِ عنصرهای دیگر اعم از آب، هوا و خاک، با همین ترتیب از آن به وجود میآیند.
در هنگامِ گسترش جهان، خدا که شاملِ بخار داغ و آتشین میباشد، تبدیل به هوا میشود، هوا نیز به آب تبدیل میشود و از قسمتی از آب، خاک به وجود میآید. مقداری از آب باقی میماند، و قسمتی دیگر از آن، تبدیل به هوا میشود. هوا نیز با تلطیف و رقیق شدن، به آتش تبدیل میشود و جسم خدا از آن تشکیل میشود.
با اینکه نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی، نظریهٔ هراکلیتوس نبود، اما رواقیان مطمئناً به این نظریه معتقد بودند. عناصرِ به وجود آمده از آتش، با به وجود آمدنِ حریقِ بزرگِ جهانی، به آتش تبدیل میشوند و در خدا حل میشوند. البته آنان این آتشسوزی را پایانِ جهان نمیدانستند، و معتقد بودند که روندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش، و در نهایت بازگشتِ آنها به آتش، یکبار اتفاق نمیافتد، بلکه این روند پیش از این روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | وان هو (؛ – ۱۵۰۰) یک مخترع اهل جمهوری خلق چین بود وی افسری چینی بوده که گفته میشود با نشستن بر روی یک صندلی که ۴۷ راکت زیر آن نصب شده بوده میخواسته به فضای بیرونی برسد. گفته میشود که راکتها منفجر شدند و دیگر هیچکس نه او و نه صندلی را ندید.
جستارهای وابسته
فهرست مخترعانی که با اختراع خود کشته شدند
منابع
افرادی که وجودشان مورد بحث است |
60c813e4-0a85-4399-b7ba-b60a7b00f223 | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | از نظر پژوهشگران، لوگوس مورد نظر هراکلیتس چیست؟ | false | {
"answer_start": [
339
],
"text": [
"قانونِ حاکم بر جهان"
]
} | و کسی که میتواند تبیینی مکفی ارائه دهد همان دیالیکتیسین است(جمهوری 534b). افلاطون در رساله ثئایتتوس تعریف دانش را "داوری صحبح همراه با تبیین" میداند، اما تا حدی از موضع عقب میکشد چراکه بیان رضایتبخش لوگوس نمیتواند مستقل از دانش حاصل آید.(ثئایتتوس 201c ff)
لوگوس اصل عقلانی حاکم بر جهان
لوگوس خصیصهای در انسان است که او را به سوی قوهٔ تمیز، منطق، قضاوت درست، مرزبندی و ادراک میکشاند و با عقل و شعور مخاطب کار دارد.
لوگوس از مهمترین اصطلاحات رایج در مکاتب فلسفی یونان است که هفتصد سال قبل از میلاد مسیح، در خطابهها به کار برده میشد و جای واژههای قدیمیتری مثل افسانه و اسطوره را گرفت.
در فلسفهٔ یونان باستان، لوگوس حداقل تا زمان فلسفه افلاطونی میانه و مهمتر از آن تا دوره فلسفه نوافلاطونی اصل اول محسوب میشد.
هراکلیتوس آن را محور نظم کائنات و اصل عقلانی حاکم بر جهان میدانست. نیرویی مادی که چون شعله آتش به همه جا گرمی و روشنی میبخشد.
از دید فیلسوفان رواقی(که حوزه درسیشان در یکی از رواقهای آتن منعقد میشد) لوگوس «عقل کل» و علتالعلل نظام آفرینش بود.
لوگوس و متکلمین یهودی
متکلمین یهودی و به ویژه فیلون اسکندرانی، لوگوس، را طرح خداوندی و قدرت او برای تداوم خلقت و معادل با پیامبر و رسول میپنداشت.
چه بسا در نگاه فیلون، لوگوس به نوعی با نظریه مثل افلاطون گره خورده بود.
در متون دینی یهود لوگوس با خلقت و تقدیر و وحی در ارتباط است.
شایان ذکرست که واژهٔ لوگوس در ترجمهٔ یونانی عهدعتیق موسوم به ترجمهٔ هفتاد Dabar است. Dabar علت بنیادی همه چیز است که با «پیام و عمل» تجلی پیدا میکند (مزمور ۱۰۷:۲۰ و تثنیه ۳۲:۴۶–۴۷). برای درک بهتر این واژه ضروری است که به پیشزمینههای اعتقادی یهودیان پیرامون مفهوم حکمت اشاره کرد زیرا که یکی از مفاهیم بنیادی لوگوس حکمت میباشد.
بنابر اعتقاد یهودیان خدا از طریق حکمت خود جهان را خلق کرد، از اینرو حکمت، ریشه در ذات خدا دارد. این حکمت در تورات به عالیترین شکل ممکن جلوهگر میشد. در واقع کتب حکمتی عهدعتیق الهیات خلقت را ترسیم میکنند. اما در عهد جدید حکمت الهی در مسیح تجلی مییافت و عهد جدید فراتر از آن خود مسیح را بهعنوان حکمت خدا معرفی میکند (لوقا ۲:۴ و مرقس ۶:۲ و اول قرنتیان ۱:۳۰). بدینسان آنچه در عهدعتیق ریشه در ذات خدا داشت حال در مسیح تجسم پیدا میکند.
لوگوس و متکلمین مسیحی
کلمنت اسکندریه از بزرگترین متفکران مسیحی قرون نخست میلادی برای اینکه نشان دهد لوگوس همه چیز و همه جا را دربرمیگیرد، گفته بود:
لوگوس آلفا و اُمگا است (حروف اول و آخر الفبای یونانی)
در مقدمه انجیل یوحنا، لوگوس و مسیح یکی میشوند. یعنی لوگوس حالت انتزاعی ندارد. لوگوس در انجیل یوحنا از معنی عقل به معنی «کلمه» تغییر جهت میدهد.
«در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود…» از نظر متکلمان مسیحی لوگوس در کلمه و مسیح بارز میشود.
مسیح همچون حکمت، عامل خلقت است (یوحنا ۱:۳ و۱۰). مسیح پیام و کلام خدا (لوگوس) به بشرست (یوحنا ۱:۱). در او نقشه و هدف الهی برای بشر نمایان میشود. در مسیح تفکر خدا پدیدار میگردد. سؤالی که با آن روبروییم آن است که چرا یوحنا بهجای واژهٔ حکمت از لوگوس استفاده کرد؟ به | لوگوس اندیشه، منطق و قانون نهفته در هستی است. لوگوس تغییرات و دگرگونیهای جهان را وحدت و همآهنگی میبخشد و آن حقیقتی است که جمال جلوه یک چیز را فراهم میآورد یا به بیانی دیگر، تجلی و به ظهور آمدن چیزی را ممکن میسازد.
هراکلیتوس به جای واژه خدا غالباً واژه یونانی لوگوس به معنی عقل را به کار میبرد.
واژه لوگوس واژه ای چند پهلوست. به طوری که دیکشنری لیدل و اسکات نزدیک 5 ستون و نیم تعریف برای آن آورده است. لوگوس اسمی است مطابق با فعل legein (گفتن) و به معنای "دلالت بر"، "میان چیزهای دیگر"، "گفتار"، "بیان"، "جمله"، "تبیین"، "تعریف"، "فرمول"، "محاسبه"، "نسبت"، "توضیح"، "استدلال" و "قوه عقل". مطالعات اولیه درباره این واژه به گونه ایست که تمایل داشتند تنها درباره جنبه ای واحد از این مفهوم قلم زنند، چنانکه گویی مفاهیم و تئوری های محدودی پیرامون این واژه در کار است. با این حال نوعی تعامل درونی میان این مفاهیم گسترده لوگوس برقرار است که سبب میشود حتی همین مطالعات تک انگارانه نیز ارزشمند باشند.
گاهی پژوهشگران سخن از دگرگونی از فضای میتوس به فضای لوگوس میگویند، گذاری که داستان سرایی در اسطوره ها را(که اغلب در قالب شعر نقش میگرفت) به تبیینی علمی، فلسفی و یا تاریخی کشاند.(تبیینی که معمولا به شکل نثر بود).
فیلسوفان سدههای ششم قبل از میلاد از اولین نویسندگانی بودند که رسانههایی در غالب نثر نوشتند. این ابزار بیانی جدید، دیدی تحلیلی تر و جداافتاده تر از امور را امکانپذیر میکرد و انقلابی را در تفکر درباره جهان تجسم میبخشید.
هرچند که واژه لوگوس خبر از داستان هم میدهد و معمولا بیشتر صورت جمع آن (logoi) به مثابه تبیینی علمی در برابر mythoi به معنای داستانها و همچنین در برابر epea به معنای نظم قرار میگرفت، (ن ک افلاطون تیمائوس 26e) اما نزد سوفیسطان، یک میتوس میتواند در توضیح یک لوگوس به کار رود.(پروتوپوراس 320c) البته تا جایی که لوگوس به مثابه گونهای بسا سادهتر از تبیین نگریسته شود.
دوره پیشاسقراطی
وازه لوگوس خیلی زود بیانگر وجهه ای از محتوی منطق عقلانی(rational discourse) و همچنین ابزار ارتباطی شد. و این مدخل از این جهت روی این موضوع تمرکز کرده است. هراکلیتوس(500 ق م) اولین فیلسوفی است که لوگوس را در هیبت آرخه برافراشت. او رساله خود را این گونه آغاز میکند:
“از این لوگوس که هستنده ای جاویدان است، آدمیان ناآگاهند، چه پیش از آنکه آن را بشنوند چه هنگامی که آن را برای نخستبار بشنوند. هرچند همه چیز مطابق با این لوگوس پدید میآید، ایشان چونان کسان ناآزموده ان، حتی هنگامی که گفته ها و کرده ها را آنگونه می آزمایند که من توصیف میکنم و هرچیز را موافق طبیعت آن جدا میسازم و بیان میکنم که چگونه هست.” لوگوس هراکلیتس با مردم در میان گذاشته میشود و در رساله اش به تفصیل در میاید. اما او انتظار دارد که اکثر افراد پیام او را نفهمند: " اگرچه این لوگوس امری مشترک است، بسیاری چونان میزیند که گویی به فهمی شخصی دست یافته اند. به نوعی لوگوسی که میانمان برقرار است، توسط بسیاری که بینش فلسفی ندارد مورد غفلت قرار میگیرد. لوگوس پیام و حکایتی ویژه دارد: "به من نه، بل به لوگوس گوش فرا دهید، این بخرادانه | نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر و مترقیتر از دیگر متفکران میدانستهاست.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفهٔ خود مینویسد که هراکلیتوس تنها از یک فرد به نام تئوتاموس به نیکی یاد کرده، و چون در پی دلیل این تحسین بگردیم، میبینیم که او گفتهاست: «بیش تر مردم بدند!»
فلسفه
لوگوس
لوگوس در یونانِ باستان به معناهای مختلفی به کار میرفته که از آن جمله میتوان به گزینش، سخن گفتن و شمارش اشاره کرد. کنستانتین بودوریس معتقد است که بایستی میان چهار معنای لوگوس تفاوت قایل شویم:
گفتار
لوگوسِ مشترک و عام روح (به عنوان نوعی ساختار و کیفیت روح)
امر مشترک و عام جامعه انسانی، یعنی دولت و کشور
لوگوس مشترک و عام همه چیزها
در نگاهِ نخست چنین بهنظر میرسد که لوگوس در جملاتی که از هراکلیتوس بازماندهاست، معنایِ «میگوید» میدهد، و مفهومِ کلیِ آن این است که: «هراکلیتوس میگوید:...» اما داریوش درویشی معتقد است از آنجایی که کلمهٔ لوگوس در پارههای زیادی بهکار برده شده، این عقیده در موردِ لوگوس موردِ قبول نیست. گاتری نیز بر آن است که وجودِ لوگوس مستقل از اظهاراتِ هراکلیتوس است؛ و همچنین اعتقاد دارد حتی زمانی که هراکلیتوس واژهٔ لوگوس را در مفهومِ خاصِ فلسفهٔ خود بهکار میگیرد، آن را از کاربردهای متعارفش متمایز نمیکند.
البته به اعتقادِ درویشی هراکلیتوس کلمهٔ لوگوس را از معنایی که یونانیان باستان منظور میکردهاند، در معنایی ژرفتر و البته بهصورتِ رمزی-تمثیلی بهکار بردهاست. وی اظهار میکند که با بررسیِ بیشترِ قطعاتِ بازمانده از هراکلیتوس، نمادهایی بهدست میآیند که بهوضوح به لوگوس اشاره دارند. بهطورِ مثال او از این پارهها یاد میکند:
درویشی سپس توضیح میدهد که با توجه به اینکه از نظر هراکلیتوس، تنها چیزِ ثابت و ایستا در جهان، زمانی که تمامیِ چیزها در حال دگرگونیاند، لوگوس است، میتوان نتیجه گرفت که مرادِ هراکلیتوس از لوگوس، قانون است. وی همچنین اضافه میکند که باید توجه داشت، قانونی که هراکلیتوس مد نظر دارد، قانونی نیست که وضع شود، بلکه قانونی است که یافته میشود.
از دیدگاهِ گاتری لوگوس امری است که برای همگان مشترک است، و با اندیشه و تفکر انسانی در رابطه میباشد. وی آن را «قانونی که جهان را نظم میدهد، و قانونی که اذهان انسانی میتواند آن را درک کند» معرفی میکند. نتیجهای که گاتری، با توجه به پارههای بازمانده از هراکلیتوس، در بارهٔ لوگوس میگیرد این است که لوگوس یک امر واحد و حقیقتی پاینده است که هم الهی است، و هم عقلی؛ این امر واحد ما را احاطه کرده، و مسبب نظم کیهانی است. به اعتقاد گاتری بلاهتِ انسانها از طریقِ عناصرِ درونشان میتواند لوگوس را تغییر دهد. چراکه لوگوس، آتش، گرم و خشک است، و رطوبت و سردیِ درونِ ما لوگوس را فاسد میکند.
جفری کرک نیز در بارهٔ لوگوس میگوید:
گاتری همچنین معتقد است با آنکه از دیدگاهِ هراکلیتوس، لوگوس امری همگانی است، اما هراکلیتوس به شکل متناقضی بیان میکند که تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده | لوگوسی که میانمان برقرار است، توسط بسیاری که بینش فلسفی ندارد مورد غفلت قرار میگیرد. لوگوس پیام و حکایتی ویژه دارد: "به من نه، بل به لوگوس گوش فرا دهید، این بخرادانه است که گفته شود همه چیز یکی است" هراکلیتوس لوگوس را فرارونده از بیان خود میداند طوری یگانگی چیزها را میاموزاند.
لوگوس هراکلیتوس نوعی اصل ساختاری است که همهنگام به مثابه پیام(ندایی) ظهور میکند، چونان قانون تناوبی تغییرات. لوگوس همچون زبانی است که قواعد آن نظام بخش تغییرات جهان است. هراکلیتوس جملاتی چندپهلو به کار میبرد تا نشان دهد که کلمات یکسان چگونه بیانی گوناگون میآفرینند، و همهنگام در سطحی دیگر مکمل هم اند. بنابراین جهان بر پایه ساختاری واحد است که در تضادها خویش را سامان میبخشد و از این جهت زبان مدلی از جهان فراهم میآورد.
در اوایل سده پنجم قبل از میلاد، پارمنیدس تبیینی در مخالفت با تغییر ارائه داد. تبیینی که در شکل افشای حقیقت از سوی امری الهی بود. به این صورت که الهه به راوی میگوید: "این تکذیب دمادم ازبه نطق درآمده از جانب مرا با لوگوس دریاب". در اینجا به نظر میرسد لوگوس به مثابه چیزی از سنخ برهان و دلیل است که همچون کلیدی برای دستیابی به حقیقت فلسفی است. بنابراین پیام پارمنیدس علیرغم تصاویر مذهبی و تداعی اشعار او بیش از هر چیز تبینی است که خبر از اقامه برهان میدهد.
در نیمه دوم سده پنجم ق.م سوفیسطاییها برای آموزش مهارتهای عملی به جوانان به منظور موفقیت در سیاست و بیش از همه در سخنوری، سراسر یونان را طی میکردند. آنها از پی دانشی از لوگوس بودند( به خصوص سخنرانی) که همچون کلیدی برای کنترل احساسات و از همین جهت واکنشهای مخاطبان به سخنرانی بود. چنانکه در گرگیاس دیده میشود: "لوگوس قدرت والایی است که با هیبت نازک و حداکثر نامرئی اش، قادر است به خدایی ترین نتایج نائل آید"( فقره 11 قسمت 8). سوفیسطاییها گزارههای متناقضی ( antilogikoi logoi) پیرامون موضوع می بافتند و بعضا به مطالعه مؤلفههای زبان و استدلال میپرداختند.
افلاطون و ارسطو
در سده چهار قبل از میلاد، لوگوس نه تنها به عنوان گفتار و چیزهایی از سنخ آن، بل همچنین به عنوان قوه عقل شناخته میشود. نطق مظهر عقل و عقل سرچشمه نطق یافته میشود. بنابر نظر افلاطون فهم از بلاغت نشان از پیشفرضی دارد که آن دانشی از روح است(آنچه بعدها روانشناسی خوانده شد) و به وسیله دیالیکتیک است که حقیقت در روح ریشه می دواند.(فایدروس) درحقیقت تفکر(دایانویا) تنها یک مکالمه درونیست(سوفیست 263 e و Theaetetus 189e). بنابراین نطق مدلی از تفکر میشود و درنهایت به تصویری از جهان بدل میگردد، چرا که جمله مانند ثئایتاتوس نشسته است، صادق است از این جهت که به درستی وضعیت یا کنشی از ثئایتاتوس را توصیف میکند.(sophist 263a-b). در متن دیگری افلاطون مطرح میکند که انسان توسط logoi جهان را مطمئنتر بررسی خواهد کرد تا به وسیله حواس و سرآخر متد فرضیه سازی را برمیگزیند.(فایدو 99d-100a)
نشانه دانش نزد یک شخص، توانایی او در ارائه تبیینی(لوگوس) یا بیانی از آن است. (فایدون 76b) و کسی که میتواند تبیینی مکفی ارائه دهد همان دیالیکتیسین است(جمهوری 534b). افلاطون در رساله ثئایتتوس تعریف دانش را "داوری صحبح همراه با تبیین" میداند، اما تا حدی از موضع عقب میکشد | لوگوس معادل با «روح» و در نزد ژاک دریدا معادل با «نوشتار» است.
...
لوگوس معمولاً با دو واژه «اتوس» Ethos =اخلاق و «پاتوس» Pathos =عامل و موجد ترحم وتاثر= ترحم همنشین میشود.
یکی دیگر از معانی مترتب بر لوگوس، نشانهها و عنایات الهی جهت راهنمایی انسان به سوی حق تعالی است.همچنین توشیهیکو ایزوتسو از آیتهای الهی و ارتباط غیر زبانی میان خدا و انسان سخن به میان آوردهاست.
پانویس
منابع
همنشین بهار: لوگوس Logos
مجله کلمه شماره ۳۷ مورخ ۰۳/۰۱/۲۰۰۴
عبدی اقدم، نعمت اﷲ، سیر تطور معنایی لوگوس
دنیایِ سوفی
تاریخ ایدهها
سهگانهباوری
تصوف
رواقیگری
زبان
زبان و عرفان
علوم بلاغی
فلسفه مسیحی
متافیزیک ذهن
محمد
مسیحیت و فلسفه یونانی
مفاهیم معرفتشناسی
مفهومها در منطق
مکتب پیرهونی
نامهای خدا در مسیحیت
نظریههای متافیزیک
هراکلیتوس
مفاهیم فلسفی یونان باستان
دین هلنیستی
فرافلسفه
فلسفه نوافلاطونی
هستیشناسی
مردمشناسی فلسفی
فلسفه روانشناسی
فلسفه دین
راستگویی
مفاهیم متافیزیک یونان باستان
نظریهها در فلسفه یونان باستان | نظریه دو عاملی ممکن است یکی از این دو نظریه باشد:
نظریه دو عاملی هیجان - (استنلی شاختر و جروم ئی سینگر)
نظریه دو عاملی انگیزش - (فردریک هرزبرگ) | میگوید:
گاتلیب نیز نظر مشابهی با گاتری دارد. وی میگوید هراکلیتوس هیچ شباهتی با پیشینیان نداشت و پیرو هیچ مکتبی نبود. گاتلیب میگوید با آنکه هراکلیتوس در مورد عناصر طبیعی بخشی از شیوهٔ گفتارِ میلتوسیان را بهکار برد، اما انگیزههای هراکلیتوس با انگیزههای فیلسوفان میلتوس بسیار متفاوت بود، و خصوصیاتش وی را از فیلسوفان میلتوسی و فیثاغورس متمایز میکرد.
هگل برخلافِ دیگر پژوهشگران، ترتیبِ تاریخیِ هراکلیتوس و پارمنیدس را به شکل دیگری روایت میکند. وی معتقد بود که هراکلیتوس پس از پارمنیدس میزیسته و تاکیدش بر تغییر و تحول، در واقع برابرنهاد و اعتراضی در مقابل فلسفهٔ پارمنیدس است، که بر هستی استوار بودهاست. اما کاپلستون این گفتهٔ هگل را غلط میداند و میگوید پارمنیدس از آنجا که منتقد هراکلیتوس است، پس از وی میزیستهاست. گاتری نیز در پاسخ به راینهارت، که وی نیز پارمنیدس را پیش از هراکلیتوس قرار میدهد، میگوید پارمنیدس پس از هراکلیتوس مینوشت و شعرهایش ارجاعاتی کمرنگ به هراکلیتوس دارد. درویشی نیز همین استدلال را بهکار میگیرد و شعر زیر را از پارمنیدس نقل میکند:
درویشی همچنین میگوید با توجه به تاریخ شکوفا شدنِ پارمنیدس، زمانی که او پرداختن به فلسفه را آغاز کرده، چندین سال از مرگِ هراکلیتوس گذشته بودهاست.
تأثیرِ آیینهای ایرانیان
توجه ویژهای که هراکلیتوس به آتش داشت، احتمالِ تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان یا زرتشتیانِ ایرانی را تقویت میکند. این نکته نیز قابل توجه است که قدیمیترین متنِ یونانی که در آن به مغها اشاره میکند از آنِ هراکلیتوس است، آنجا که میگوید:
کارل پوپر در خوانشِ خود از فلسفهٔ هراکلیتوس در چند مورد، به احتمال تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان اشاره کردهاست. ویل دورانت حتی معتقد است که «لوگوسِ» هراکلیتوس همان «سپنت مینو» ای است که در یسنا از آن یاد شدهاست؛ و در اصل معنایِ آن خردِ خداوندی بودهاست. پژوهشگرانِ دیگری لوگوس را «اهونهوئیریه» یا «وهومنه» میدانند.
داریوش درویشی برخلاف دیگران «اشه» را دارایِ نزدیکترین شباهت با لوگوسِ هراکلیتوس میداند؛ چراکه اشه نمادی از سامانِ جهانی، قانونِ ایزدی و نظمِ اخلاقی است. وی با توجه به اینکه نمایندهٔ اینجهانیِ اشه، آتش میباشد؛ اشه را با لوگوس برابر میگیرد، و آتشِ هراکلیتوس را نیز متأثر از آن میداند.
تأثیر بر دیگران
آزبرن معتقد است هیچ فیلسوفی میان فیلسوفان پیش از سقراط، به اندازهٔ هراکلیتوس، تأثیری با این عمق بر فیلسوفان پس از خود نداشتهاست به شکلی که همهٔ آن متفکران، خود را وامدار و پایبند راستین عقاید و نبوغ او بدانند.
امپدوکلس
نظریات امپدوکلس از بسیاری جهات با نظرات هراکلیتوس شباهت داشت و بخشی از فلسفهاش وامگرفته از فلسفهٔ هراکلیتوس بود. امپدوکلس بهجای یک عنصر، هر چهار عنصرِ آب، آتش، خاک و هوا را به عنوان عناصر نخستین معرفی کرد (البته وی واژهٔ عنصر را به کار نبردهبود). وی معتقد بود که همکنشی میانِ این چهار عنصر عاملِ بوجودآمدنِ تمامیِ پدیدههای جهان است. البته او برخلاف هراکلیتوس، تنها ستیز را عامل تغییر و تبدل ندانست، بلکه مهر را نیز در این تغییرات داخل کرد. به عقیدهٔ او این عناصر بر اثرِ مهر به یکدیگر میپیوند و چیزهایِ گوناگون پدیدمیآورند، از طرفی همین عناصر بر اثر ستیز از یکدیگر جدا شده، پراکنده میشوند، و باعثِ از میانرفتنِ چیزها میشوند.
افلاطون
تفکرات هراکلیتوس در افلاطون نیز نفوذ کرد، چنانکه میتوان او را شاگردِ مستقیمِ سقراط و | نقشه و هدف الهی برای بشر نمایان میشود. در مسیح تفکر خدا پدیدار میگردد. سؤالی که با آن روبروییم آن است که چرا یوحنا بهجای واژهٔ حکمت از لوگوس استفاده کرد؟ به این سؤال میتوان از چند بُعد پاسخ داد.
اولاً، لوگوس مفهوم حکمت را نیز در خود داشت و بهعلت حیطهٔ معانی وسیعتر انتخاب بهتری بود. ثانیاً، یهودیان تورات را سمبل حکمت میدانستند، حال آنکه تجلی غایی این حکمت در مسیح میبود، از اینرو واژهٔ لوگوس گزیدهٔ بهتری به لحاظ بشارت برای مسیحیان تلقی میشد. از سوی دیگر، اطلاق ضمیر مؤنث به حکمت در عهدعتیق بهخوبی نمیتوانست تجلی لوگوس در مسیح را نمایان سازد.
لوگوس بیانگر ازلیت و پیشموجودیت مسیح است که در آغاز آفرینش جهان معنی و زندگی را شکل داد. لوگوس نمایانگر یگانگی ذات مسیح با خداست. لوگوس مکاشفهٔ تفکر و شخصیت خداست.
لوگوس و متکلمین مسلمان
ابن عربی و پس از وی جیلی به طرح و تبیین نظریهٔ لوگوس همت گماشتند، که بر اساس آن بنیانگذار هر دینی، صورتی است از عقل کل یا لوگوس فراگیر یا به تعبیر آنان صورت حقیقت محمدیه میباشد. شاهکار ابن عربی، فصوص الحکم (گزیدههای حکمت)، در حقیقت شرح نبوغ معنوی هر پیامبر، به عنوان «کلمه اللّه» میباشد. علاوه بر این، اصحاب طریقت معتقدند همانطور که هر وجودی در عالم مظهر و تجلی یکی از اسماء خداوند است، به همین ترتیب هر دینی نیز جلوهای از اسماء و صفات خداوند میباشد و کثرت ادیان نتیجهٔ مستقیم غنای بیپایان ذات الهی است. جیلی مینویسد:
«و هیچ چیز در عالم وجود نیست مگر اینکه با اقوال، احوال و اعمال و حتی با ذات و صفات خود، خدای متعال را میپرستد؛ و همهٔ موجودات عالم خداوند متعال را فرمان میبرند، گر چه اعمال عبادی به سبب اختلاف مقتضیات اسماء و صفات الهی اختلاف دارند.»
لوگوس تنوع معانی زیادی دارد
لوگوس تنوع معانی زیادی دارد. یکی از معانی آن ارائه «تعریف درست» است. معناهای لوگوس در رشتههای گوناگون هرچند با معنای حقیقی یا اصلی آن در یونانی کمی فرق میکنند، با این حال از آن جدا نیستند.
در آثار متفکران یونانی رایجترین معنای لوگوس حکمت و عقل، همچنین منطق و کلام است.
از آنجا که در دوران باستان تفکر و عقل وجهی کلامی داشت امروزه لوگوس هم به معنای عقل و هم به معنای کلام فهمیده میشود. البته مفهوم «کلمه» را هم در خود دارد و به معنای صحبت کردن و سخن گفتن (نطق) نیز هست.
لوگوس قبل از آن که اصطلاحی فلسفی باشد، به حوزه کاربرد عادی زبان تعلق داشته و به تدریج در تفکر فلسفی از مفهوم خاصی برخوردار شدهاست.
اصل و نسب واژه لوگوس به یونان باستان برمیگردد و بهندرت نیز گفته شده که شاید مآخذ این اصطلاح مکاتب عرفانی شرقی و ایران باستان باشد.
واژه لوگوس به لحاظ زبانشناسی، با lego پیوند دارد که به معنای شمردن، محاسبه، رسیدگی و توجیه است.
بنا بر دیدگاه هایدگر، لوگوس، از ریشه لِگِین Legein گرفته شده و مبنای سخن گفتن و زبان آوری است. لوگوس در عین حال حضور و بن (علت) است.
از نظر هگل، لوگوس معادل با «روح» و در نزد ژاک دریدا معادل با «نوشتار» است.
...
لوگوس معمولاً با دو واژه «اتوس» Ethos =اخلاق و «پاتوس» Pathos =عامل و موجد ترحم وتاثر= ترحم همنشین میشود.
یکی دیگر | نظریههای مالی نوین کتابی از رابرت هاگن با ترجمهٔ غلامرضا اسلامی بیدگلی، شهاب الدین شمس و هستی چیت سازان است که در سال ۱۳۸۶ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۸۶
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران | روشهای اقناع یا فنون متقاعدسازی به ابزارهایی در بلاغت گفته میشود که تلاش سخنور در اقناع مخاطب را دستهبندی میکنند. این روشها مشتمل بر ایتوس، پاتوس، لوگوس، و در درجهای پایینتر کایروس هستند.
به نوشتهٔ ارسطو در در باب بلاغت:
ایتوس
ایتوس یا توسل به مرجعیت اقناع مخاطب از طریق اعتبار خود سخنور است.
پاتوس
پاتوس یا توسل به احساسات اقناع مخاطب از طریق برانگیختن احساسات و عواطف شنونده اوست. در این روش از آرایههای ادبی، ارائهٔ شورانگیز و … بهره برده میشود.
لوگوس
لوگوس یعنی اقناع مخاطب از طریق براهین منطقی مشمول در خود سخنرانی. این براهین ممکن است از نظر منطق صحیح یا اشتباه باشند.
کایروس
به بیان ساده، کایروس یعنی زمان و مکان مناسب. این بهاین معنی است که سخنور بداند چه چیز را کی و کجا بگوید.
منابع
پیوند به بیرون
روشهای بلاغت
روشهای تبلیغات سیاسی
روشهای قانعسازی |
63c01c80-1c21-4830-bfd5-4607c111982b | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | چه کسی پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد؟ | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"هراکلیتوس"
]
} | برای ادامهٔ کار نیاز به پشتوانهٔ نظری قابل اعتمادی داشتند. در آن هنگام طبق مدل قطره مایعی هسته، پیشبینی میشد که پایداری عنصرها پس از اورانیم رو به کاهش میرود و آخرین عنصر ممکن، عنصر ۱۱۰ خواهد بود. اما با پیشرفت مدل پوستهای هسته، فیزیکدانان برآوردهای جدیدی از پایداری عنصرهای فوق سنگین انجام دادند. در سال ۱۹۵۷ فیزیکدان آلمانی-آمریکایی گرترود شارف گولدهابر با استفاده از مدل پوستهای هسته پیشبینی کرد که پس از عدد اتمی ۸۲ (عنصر سرب) عددهای ۱۲۶ و ۱۸۴ مجدداً پوستههای هسته را تکمیل میکنند و در این محدوده میتوان عنصرهایی پایدار یافت. از آنجا که با فناوریهای آن زمان ساخت عنصرهایی با چنین عددهای اتمی بالایی غیرممکن مینمود، این فرضیه توجه جامعهٔ علمی را به خود جلب نکرد. از سوی دیگر در دههٔ ۱۹۶۰، محققان با برونیابی نتایج آزمایشهای موجود، نتیجه گرفتند نیمهعمر عنصرهای فراتر از عدد اتمی ۱۰۸ به دلیل شکافت خودبه خودی آن قدر کوتاه خواهد بود که عملاً نمیتوانند وجود داشته باشند. بنابراین هرچند کار ساخت عنصرهای فرااورانیمی در عمل ادامه داشت، از لحاظ نظری دورنمای روشنی پیش روی محققان وجود نداشت.
اما این وضعیت در سال ۱۹۶۶ با انتشار سه مقالهٔ مهم تغییر کرد. مایرز و سویاتِکی اعلام کردند که با پر شدن پوستههای هسته در عددهای اتمی بالاتر از ۸۲، مجدداً پایداری بسیار بالایی در برابر شکافت خود به خودی حاصل میشود. این نظریه کاملاً برعکس پیشبینی مدل قطره مایعی هسته بود. سپس هاینِر مِلدنر و سوبیچفسکی در دو مقالهٔ جداگانه، بهطور مستقل عدد اتمی عنصر پایدار بعدی را ۱۱۴ محاسبه کردند. این نتیجه توسط چند گروه دیگر که از روشهای محاسباتی دیگری استفاده کردند نیز تأیید شد. عنصر ۱۱۴، از عنصر ۱۰۳ که تا آن هنگام کشف شده بود چندان دور نبود و همین انگیزهای جدید برای ادامهٔ کار ایجاد کرد. بر پایهٔ همین نظریه، گلن سیبورگ در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ اصطلاحات تمثیلی «جزیرهٔ پایداری» و «دریای ناپایداری» را ابداع کرد. منظور او از دریای ناپایداری محدودهٔ بین عنصرهای ۱۰۱ تا ۱۱۱ بود که نیمهعمر بسیار کوتاهی داشتند و جزیرهٔ پایداری نیز محدودهٔ عنصرهای ۱۱۲ تا ۱۱۸ بود که در مرکز آن، هستهٔ دوچندان جادویی با عدد جرمی ۱۸۴ و عدد اتمی ۱۱۴ با بالاترین نیمهعمر قرار داشت.
به پشتوانهٔ این نظریهٔ جدید، تلاش برای ساخت عنصرهای سنگینتر با انگیزه بیشتری ادامه یافت و این عنصرها یکی پس از دیگری در شتابدهندههای ذرات ساخته شدند. بالاخره در حدود سی سال بعد، در ۱۹۹۹، عنصر ۱۱۴ (فلِروویم) در مؤسسهٔ مشترک پژوهشهای هستهای دوبنا در روسیه، توسط فیزیکدان هستهای یوری اوگانسیان و همکارانش ساخته شد. ایزوتوپی که ساخته شد ۱۷۵ نوترون داشت که ۹ نوترون کمتر از عدد جادویی ۱۸۴ بود. با این حال نیمهعمری در حدود ۲ ثانیه داشت. به گفتهٔ اوگانسیان، بدون در نظر گرفتن نظریهٔ جزیرهٔ پایداری، نیمهعمر این ایزوتوپ باید تنها در حدود ۱۹-۱۰ ثانیه میبود. این مشاهده عملاً نشان میداد افزایش تعداد نوترونها منجر به افزایش چشمگیر نیمهعمر این عنصر میشود و ممکن است با رساندن شمار نوترونهای آن به ۱۸۴ به پایداری بالایی دست یافت. یوری اوگانسیان اظهار کرد که «با این کشف ما نشان دادهایم که جزیرهٔ پایداری وجود دارد. هماکنون ما به ساحل غربی جزیرهٔ پایداری رسیدهایم». با | پیسدوردون نام یک سرده از راسته چهاردندانسانان است.
منابع
سنگوارههای هند
ماهیان پالئوسن | چه کسی به پاتاکانگو شلیک کرد؟ فیلمی محصول سال ۱۹۸۹ و به کارگردانی رابرت بروکس است. در این فیلم بازیگرانی همچون ساندرا بولاک، دیوید نایت، کوین اتو، آرون اینگرام، براد رندال و الیسون جنی ایفای نقش کردهاند.
منابع
پیوند به بیرون
فیلمهای ۱۹۸۹ (میلادی)
فیلمهای واقعشده در دهه ۱۹۵۰ (میلادی)
فیلمهای واقعشده در نیویورک سیتی | و ۱۸۴ نوترون در مرکز جزیرهٔ پایداری قرار داشته باشد و از پایداری بالاتری نسبت به نوکلیدهای مجاورش برخوردار باشد. این نوکلیدهای فوقسنگینِ پایدار هنوز یافت نشدهاند ولی شواهدی وجود دارد که این نظریه را تأیید میکند. ساختن این نوکلیدها یکی از زمینههای مهم فیزیک عنصرهای فوق سنگین است و پژوهش در این زمینه هنوز ادامه دارد.
جستارهای وابسته
نوکلید
جزیرهٔ پایداری
جدول نوکلیدها
انرژی بستگی هسته
پانویس
منابع
]
ایزوتوپها
پرتوزایی
فیزیک هستهای | میآید. معدن محدوده براونز، در ۱۶۰ کیلومتری جنوب خاوری Halls C عنصرهای خاکی کمیاب در شمال باختر استرالیا، در حال حاضر در حال توسعه است و قرار است که نخستین تولیدکننده بزرگ دیسپروزیم خارج از چین شود.
چین همچنین بالاترین میزان کانهآرایی این عنصرها را دارد. در سال ۲۰۱۹ نزدیک ۹۰٪ کانهآرایی و ساخت اکسیدهای کاربردی این عنصرها در چین انجام شد. تقریباً همه ۱۰٪ باقیمانده توسط یک شرکتی استرالیایی در مالزی تولید شد. مالزی میخواهد تولید این عنصرها را به خاطر نگرانیهای زیستمحیطی متوقف کند. از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ صادرات اکسیدهای عنصرهای خاکی کمیاب چین، دو برابر شدهاست. ۸۰٪ صادرات چین از این مواد به آمریکا است. فرانسه، ژاپن، و استونی نیز عنصرهای کمیاب فرآوریشده به آمریکا صادر میکنند. اما مواد اولیه خود را از چین وارد میکنند.
نگرانیها
افزایش تقاضا منابع را کاهش دادهاست و نگرانی رو به رشدی به وجود آورده که ممکن است جهان به زودی با کمبود عنصرهای کمیاب خاکی روبرو شود. از سال ۲۰۰۹ به واسطهٔ تقاضای عنصرهای کمیاب خاکی در سراسر جهان، انتظار میرفت که سالانه بیش از ۴۰٬۰۰۰ تن در سال عرضه شود مگر اینکه منابع اصلی تازه توسعه یابد. در سال ۲۰۱۳ اعلام شد که تقاضا برای عنصرهای خاکی کمیاب به دلیل وابستگی اتحادیه اروپا به این عنصرها افزایش مییابد. به این دلیل که عنصرهای خاکی کمیاب را نمیتوان با عنصرهای دیگر جایگزین کرد و عنصرهای خاکی کمیاب دارای نرخ بازیافت کمی هستند. علاوه بر این، با توجه به افزایش تقاضا و عرضه پایین، انتظار میرود که قیمتهای آینده آنها افزایش یابد و احتمال دارد کشورهایی غیر از چین، معادن عنصرهای خاکی کمیاب راهاندازی کنند. تقاضا برای عنصرهای خاکی کمیاب در حال افزایش است به دلیل این واقعیت است که آنها برای فناوریهای تازه و نوآورانه، ضروری هستند. محصولات تازهای که به عنصرهای خاکی کمیاب نیاز دارند تولید میشوند شامل تجهیزات پیشرفتهای مانند تلفن هوشمند، دوربین دیجیتال، قطعات رایانه و غیره میشوند. علاوه بر این، این عنصرها در فناوری انرژی نو، تجهیزات نظامی، ساخت شیشه، و متالورژی نیز کاربرد دارند.
کاربرد
استفادهها، کاربردها و تقاضا برای عنصرهای نادر خاکی در طول سالها گسترش یافتهاست. این به خصوص به علت استفاده از عنصرهای خاکی کمیاب در فن آوریهای کم کربن بودهاست. برخی کاربردهای مهم از عنصرهای کمیاب خاکی برای تولید آهنرباهای با کارایی بالا، کاتالیزورها، آلیاژها، عینکها و لوازم الکترونیکی استفاده میشود. نئودیمیم در تولید آهنربا مهم است. عنصرهای کمیاب خاکی در این دسته در موتورهای الکتریکی خودروهای هیبریدی، توربینهای بادی، درایوهای هارد دیسک، لوازم الکترونیک قابل حمل، میکروفون، بلندگوها استفاده میشوند. سریم و لانتان به عنوان کاتالیزورهای مهمی برای کانهآرایی نفت هستند و به عنوان افزودنیهای دیزل مورد استفاده قرار میگیرند. سریم، لانتان و نئودیمیم در تولید آلیاژ و تولید سلولهای سوختی و باتریهای هیدرید نیکل-فلز مهم هستند. سریم، گادولینیم و نئودیمیم در الکترونیک مهم هستند و در تولید صفحه نمایش LCD و پلاسما، فیبر نوری، لیزر و همچنین در تصویربرداری پزشکی مورد استفاده قرار میگیرند. استفادههای دیگر عنصرهای خاکی کمیاب در ردیابی در کاربردهای پزشکی، بارورسازی و در درمان آب است.
عنصرهای خاکی کمیاب در کشاورزی برای افزایش رشد گیاه، بهرهوری و مقاومت در برابر استرس به ظاهر بدون اثرات منفی برای مصرف انسانی و | پینارکایا یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در چای (شهر) واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاها در شهرستان چای | جدول تناوبی عنصرهای شیمیایی یا جدول دورهای عنصرهای شیمیایی یا جدول مَندَلیُف ، نمایش جدولی عنصرهای شیمیایی بر پایهٔ عدد اتمی، آرایش الکترونی و ویژگیهای شیمیایی آنها است. ترتیب جایگیری عنصرها در این جدول از عدد اتمی (شمار پروتونها) کمتر به سوی عدد اتمی بالاتر است. شکل استاندارد این جدول است؛ عنصرهای اصلی در بالا و دو ردیف کوچکتر از عنصرها در پایین جای دارد. میتوان این جدول را به چهار مستطیل شکست، این چهار بلوک مستطیلی عبارتند از: بلوک اس در سمت چپ، بلوک پی در راست، بلوک دی (فلزات واسطه) در وسط و بلوک اف (فلزات واسطهٔ داخلی) در پایین. ردیفهای این جدول، دوره و ستونهای آن، گروههای جدول تناوبی نام دارند. همچنین گاهی برخی از این گروهها نامهای ویژهای دارند. برای نمونه گروه هالوژنها و گازهای نجیب از آن جملهاند. هدف از ساخت جدول تناوبی، چه به شکل مستطیلی و چه به شکلهای دیگر، بررسی بهتر ویژگیهای شیمیایی عنصرها بودهاست. این جدول، کاربرد زیادی در دانش شیمی و پردازش رفتار عنصرها دارد.
جدول تناوبی با نام دیمیتری مندلیف شناخته شدهاست، با اینکه پیشروان دیگری پیش از او وجود داشتهاند. او جدولی مشابه جدول تناوبی امروزی را در سال ۱۸۶۹ منتشر کرد. این، نخستین جدولی بود که به این گستردگی مرتب شده بود. مندلیف این جدول را تهیه کرد تا ویژگیهای دورهای آنچه که بعدها «عنصر» نام گرفت را بهتر نشان دهد. وی توانسته بود برخی ویژگیهای عنصرهایی که هنوز کشف نشده بود را پیشبینی کند و جای آنها را خالی گذاشته بود. کمکم با پیشرفت دانش، عنصرهای تازهای شناسایی شد و جای خالی عنصرها در جدول پُر شد. با شناسایی عنصرهای نو و گسترش شبیهسازیهای نظری دربارهٔ رفتار شیمیایی مواد، جدول آن روز مندلیف بسیار گستردهتر شدهاست.
همهٔ عنصرهای شیمیایی از عدد اتمی ۱ (هیدروژن) تا ۱۱۸ (اوگانسون) شناسایی یا ساخته شدهاند. دانشمندان هنوز به دنبال ساخت عنصرهای پس از اوگانسون هستند و البته این پرسش را پیش رو دارند که عنصرهای تازهتر چگونه جدول را اصلاح خواهند کرد. همچنین ایزوتوپهای پرتوزای بسیاری هم در آزمایشگاه ساخته شدهاست.
ظاهر
همهٔ نسخههای جدول تناوبی تنها دربردارندهٔ عنصرهای شیمیایی هستند و مخلوط، ترکیب یا ذرهٔ زیراتمی در آنها جایی ندارد. هر عنصر شیمیایی یک عدد اتمی یکتا دارد و این عدد برابر با شمار پروتونها در هستهٔ اتم آن عنصر است. اتمهای گوناگون یک عنصر میتوانند شمار نوترونهای متفاوتی داشته باشند. در این حالت به آنها ایزوتوپ گفته میشود. برای نمونه کربن سه ایزوتوپ طبیعی دارد. همهٔ ایزوتوپهای کربن ۶ پروتون، و بیشتر آنها ۶ نوترون دارند؛ اما یک درصد آنها ۷ نوترون و شمار بسیار کمتری از آنها ۸ نوترون دارند. ایزوتوپها در جدول تناوبی به صورت جداگانه، نمایش داده نمیشوند؛ بلکه میانگین آنها به عنوان جرم اتمی در زیر عنصر درج میشود. برای عنصرهایی که هیچ ایزوتوپ پایداری ندارند، جرم اتمی پایدارترین یا متداولترین ایزوتوپ آنها درون پرانتز نوشته میشود.
در جدول تناوبی استاندارد عنصرها به ترتیب عدد اتمی (شمار پروتونها در هسته)، به صورت صعودی مرتب شدهاند. هر ردیف تازه در جدول، که یک دوره یا تناوب نامیده میشود، با افزوده شدن نخستین الکترون به یک لایهٔ الکترونی تازه آغاز میشود. عنصرهایی که در یک ستون جدول (گروه) جای گرفتهاند، همگی | چاه پنج سر یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر پرنگ استان خراسان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، کرومیت است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان خراسان
منابع
اندیسهای استان خراسان
اندیسهای فلزی | به ۱۸۴ به پایداری بالایی دست یافت. یوری اوگانسیان اظهار کرد که «با این کشف ما نشان دادهایم که جزیرهٔ پایداری وجود دارد. هماکنون ما به ساحل غربی جزیرهٔ پایداری رسیدهایم». با این حال برای بررسی دقیق این نظریه باید تعداد نوترونهای این عنصر را به ۱۸۴ رساند. چیزی که هنوز کسی راهی برای انجام آن پیدا نکرده. علاوه بر آن دانشمندان هماکنون بر سر مکان واقعی جزیرهٔ پایداری اختلاف دارند و بعضی عقیده دارند عددهای اتمی جادویی بعدی ۱۲۰ یا ۱۲۶ هستند؛ بنابراین هنوز این مسئله بهطور قطعی حل نشده و پژوهش برای یافتن جزیرهٔ پایداری همچنان ادامه دارد.
حدود احتمالی جزیرهٔ پایداری
حدود جزیرهٔ پایداری هنوز بهطور قطعی مشخص نشده. چرا که برای محاسبهٔ تعداد پروتونها و نوترونهای جادویی روشهای مختلفی وجود دارد که جوابهای مختلفی به دست میدهند. گروهی از نظریهپردازان عدد جادویی پروتونها را ۱۰۸، ۱۱۰ یا ۱۱۴ میدانند و گروهی دیگر ۱۱۴، ۱۲۰ یا ۱۲۶. اما در مورد تعداد نوترونها اجماع بیشتری وجود دارد و هر دو گروه عدد جادویی نوترونها را ۱۸۴ میدانند. آزمایشهای عملی نیز این عدد را تأیید میکنند چرا که صرفنظر از تعداد پروتونها، با نزدیک شدن تعداد نوترونها به ۱۸۴، پایداری ایزوتوپهای یک عنصر افزایش میابد. برخی پژوهشگران عدد ۱۲۲ را نیز برای پروتونها جادویی میدانند. برآوردهای دیگری مانند عدد اتمیِ ۱۴۲ و عدد جرمیِ ۲۲۸ نیز وجود دارد.
جزیرهٔ پایداری دوم
در ۲۳۵ اُمین گردهمایی انجمن شیمی آمریکا در سال ۲۰۰۸، یوری اوگانسیان اظهار کرد که که علاوه بر یک جزیرهٔ پایداری حوالی عنصر ۱۱۴ (فلروویم)، ممکن است جزیرهٔ پایداری دومی در حوالی عنصر ۱۶۴ نیز وجود داشته باشد. مرکز این جزیره احتمالاً ایزوتوپی از این عنصر با ۳۱۸ نوترون است. این عنصر فاصلهٔ زیادی از عنصرهایی که تاکنون ساخته شدهاند دارد و برای ساخت آن نیاز به شتابدهندههای قویتر و پیشرفتهتری هست.
نیمه عمر احتمالی
در مورد نیمهعمر عنصرهای واقع در این جزیره، پیشبینیهای مختلفی از چند دقیقه تا میلیونها سال صورت گرفتهاست. در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ که این نظریهٔ تازه ارائه شده بود، نخستین پیشبینیها حاکی از نیمهعمری در حدود دویست میلیون سال بودند که از این نظر این عنصرها فوقالعاده پایدار تصور میشدند. در اواخر دههٔ ۱۹۹۰ با در نظر گرفتن تمام روشهای واپاشی مانند شکافت خود به خودی و واپاشی آلفا، عدد ۲۰۰۰ سال به دست آمد. اما با پیشرفت در ساخت عنصرهای فوق سنگین مشاهده شد که نیمهعمر آنها به ثانیه و میلیثانیه میرسد؛ بنابراین هماکنون احتمال نیمهعمر چندان بالایی برای عنصرهای واقع در جزیره نمیرود. تخمینهای فعلی در حدود چند دقیقه تا حداکثر بیست روز هستند و یک تخمین خوشبینانه نیز حدود هزار سال است. با این حال هیچکدام از این پیشبینیها قطعیت کافی ندارند و تا وقتی این عنصرها در عمل ساخته نشدهاند، کسی نمیتواند جوابی قطعی به این پرسش بدهد.
مشکلات پژوهشهای بیشتر
با بالا رفتن عدد اتمی عنصرهای ساخته شده، تحقیق روی آنها و نیز ساختن عنصرهای سنگینتر پیوسته دشوارتر میشود و همین مسائل پژوهش دربارهٔ جزیرهٔ پایداری را مشکلتر میکنند. این مشکلات دو جنبهٔ فنی و نظری دارند.
از جنبهٔ فنی، ساختن ایزوتوپهایی که به عنوان هدف یا پرتابه در شتابدهندهها به کار میروند گاهی بسیار گران تمام میشود؛ مثلاً برای ساخت تِنِسین (عنصر ۱۱۷) | چاه کلک پایین یک روستا در ایران است که در دهستان خوسف شهرستان خوسف واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
بازبینی گمر شهرهای ایران
روستاهای شهرستان خوسف |
0d349122-95d6-44b3-a533-f9a18fa60cde | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | این جمله از کیست؟ «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دو بار گام نهد». | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"هراکلیتوس"
]
} | کیست یک محفظه بستهاست که دارای غشا مجزا و تقسیم یاختههایی مجزا در مقایسه با بافت دور و اطرافش است. کیست میتواند شامل هوا، مایعات و مواد نیمه جامد باشد. یک مجموعه چرکی، آبسه نامیده میشود و کیست به حساب نمیآید. هنگامی که یک کیست تشکیل میشود، میتواند خود به خود از بین برود یا از طریق جراحی برداشته شود.
کیست میتواند مادرزادی (کلیه پلی کیستیک) یا پاتولوژیک مانند کیست هیداتید باشد.
منابع
ویکیپدیا انگلیسی
کیست
آسیبشناسی بارز
خالها و نئوپلاسمها و کیستهای پوستی
واژگان پوستشناسی | آتئیست کسی است که باور به وجود خدا را رد میکند.
آتئیست همچنین ممکن است در موارد زیر هم کاربرد داشته باشد:
آتئیست (گروه موسیقی)، گروه موسیقی در آمریکا | کوه طیال (به عربی: جَبَل ٱلطِّیَال) که همچنین به «کوه آدیا» آوازه دارد، واقع در رشته کوه سراوات در نزدیکی صنعا پایتخت یمن میباشد.
با ۱۱۴۵۳ فوت (۳۴۹۱ متر)، دومین قله بلند یمن، پس از جبل نبی شعیب، و همچنین دومین قله بلند کل شبه جزیره عربستان است. طیال در میانه راه بین صنعا و صرواح جای دارد.
منابع
کوههای یمن | هیچکس نمیداند ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
هیچکس نمیداند (فیلم ۱۹۷۰)
هیچکس نمیداند (فیلم ۲۰۰۴)
هیچکس نمیداند (ترانه) | کان مروت بر نیامد سالهاست
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
چه شد
چه شد
(عشاق+قرچه)
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد
(جمله دوم عشاق+فرود به بیداد+شوشتری)
صد هزاران گل شکفت و
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
چه شد
چه شد
عندلیبان را چه پیش آمد
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
هزاران را چه شد
(جمله اول شوشتری)
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید
نمیآید
نمیآید
سواران را چه شد
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
سواران را چه شد
(قطعه سوز و گداز)
(جمله دوم شوشتری)
زهرهسازی خوش نمیسازد
خوش نمیسازد
مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی
ذوق مستی میگساران را چه شد
کس ندارد ذوق مستی
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
(شوشتری+فرود به همایون)
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
حافظ
حافظ اسرار الهی کس نمیداند
کس نمیداند خموش
خموش
از که میپرسی
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
آواز همایون، گزیدهٔ دو غزل از حافظ.
(جملهٔ اول درآمد همایون)
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
(جمله دوم درآمد همایون)
ای دل ای دل
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
منال
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
(جملهٔ اول چکاوک)
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آنچه تدبیر و تأمل بایدش
(جملهٔ دوم چکاوک - اوج چکاوک)
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
(بیداد)
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
(بیات راجع)
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
(عشاق)
ساقیا ساقیا
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
تسلسل بایدش
(عشاق + فرود به قرچه)
کیست حافظ
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
(قرچه)
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
(قرچه)
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم
که دل به دست کمان ابروییست کافر کیش
(رضوی)
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم
که دل به دست کمان ابروییست کافر کیش
(حجاز)
خیال حوصله بحر میپزد هیهات
خیال حوصله بحر میپزد هیهات
چههاست در سر این قطره محال اندیش
(جامهدران)
بنازم آن مژهٔ شوخ عافیت کش را
که موج میزندش آب نوش بر سر نیش
(جمله اول بیات کرد)
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گَرَم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
(جمله دوم بیات کرد)
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
چرا که شرم همیآیدم ز حاصل خویش
(ابوعطا+فرود به عشاق)
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیی دون | «هرچه که مردم بگویند هستم، همان چیزیست که نیستم» آلبومی از آرکتیک مانکیز است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد.
این آلبوم در چارتهای استرالیا و ایرلند در رتبهٔ اول، و در چارتهای هلند، دانمارک، فنلاند، فلاندرز و نیوزلند جزو ده آلبوم اول قرار گرفت.
منابع
آلبومهای نخست ۲۰۰۶ (میلادی)
آلبومهای برنده جایزه مرکوری
آلبومهای شرکت ضبط رکورد دومینو
آلبومهای آرکتیک مانکیز | هسته کوه (گچساران)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان گچساران در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان امامزاده جعفر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۷ نفر (۹خانوار) بودهاست.
منابع
هسته کوه (گچساران) | جنگلهای مرگور در روستای باوان در نوی کچله در استان آذربایجان غربی واقع هستند.جنگلهای کچله دارای درختچه های سماق و گردو زالزالک و ... می باشند . ولی در جنگلهای باوان و نوی درختچه سماق وجود ندارد .
جستارهای وابسته
مرگور
دیزج مرگور
کردستان
استان آذربایجان غربی | جنسنگ بچه نام یک گونه از تیره میخکیان است.
منابع
داروهای گیاهی
گیاگان چجیانگ
گیاهان دارویی
میخکیان | را تافته جدابافتهای از دیگران ندانیم؛ در چنین حالتی ما هرگز به کسی توهین نمیکنیم، حتی اگر بدانیم که او در عمل نمیتواند (و یا نمیخواهد) پاسخ توهین ما را بدهد؛ اما آیه قرآن میگوید: به آنها ناسزا نگویید مبادا آنها نیز به شما یا خدایتان ناسزا گویند؛ و فرق بین این دو آشکار است.
نهی از راه رفتن متکبرانه
آیه ۳۷ سوره اسراء، در نهی از راه رفتن بر روی زمین با نخوت و تکبر و خودپسندی، چنین آمدهاست:و در (= بر) [روی] زمین به نخوت گام بر مدار، چرا که هرگز زمین را نمیتوانی شکافت، و در بلندی به کوهها نمیتوانی رسید
خدای حقیقی کیست
آیه ۲۵۸ سوره بقره، دربارهٔ اینکه خدای حقیقی کیست، در مناظره بین ابراهیم و پادشاه وقت چنین گفتهاست:آیا از [حال] آن کس که چون خدا به او پادشاهی داده بود [و بدان مینازید، و] دربارهٔ پروردگار خود، با ابراهیم محاجّه (= حجّتآوری) [می]کرد، خبر نیافتی؟ آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسیست که زنده میکند و میمیراند» گفت: «من [هم] زنده میکنم و [هم] میمیرانم» ابراهیم گفت: «خدا[ی من] خورشید را از خاور بر میآورد، تو آن را از باختر بر آور» پس آن کافر مبهوت ماند؛ و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند
برابری شهادت دو زن با یک مرد
آیه ۲۸۲ سوره بقره، در استدلال آیه برای توجیه اینکه چرا شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد است:... و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبید، پس اگر دو مرد نبودند، مردی را با دو زن، از میان گواهانی که [به عدالت آنان] رضایت دارید [گواه بگیرید]، تا [اگر] یکی از آن دو [زن] فراموش کرد [یا به اشتباه افتاد]، [زنِ] دیگر، وی را یادآوری کند…
تناقضات قرآن
نبود هماهنگی در کل قرآن
طباطبایی با ذکر آیه ۸۲ سوره نساء مدعی میشود که اگر قرآن از جانب غیر خدا بود و ساخته و پرداخته بشر بود تناقض و تضاد بسیاری در آن پدید میآمد و ناگریز آخر آن از اولش بهتر و مترقیتر بود و حال آنکه اینطور نیست و در ادامه میگوید «قرآن کتابی است متشابهالاجزاء و در قدرت بیان حیرتانگیز خود به یک نسق»:آیا در [معانی] قرآن نمیاندیشند؟ اگر [این کتاب] از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسیار مییافتند.
منتقدان به این شکل استدلال میکنند که آوردن دلیلی اینچنینی برای اثبات آسمانی بودن قرآن، از دو جهت، مخدوش است و ضعف و ناتوانی دلیل فوق را آشکار میخوانند:
با هیچ دلیل علمی یا فلسفی نمیتوان اثبات کرد که اگر بشری عادی با اتکا به اندیشهها و تجارب خود کتابی بنویسد آن کتاب حتماً مشتمل بر تناقض و تخالف –آن هم به تعداد فراوان– خواهد شد؛ بنابراین حتی اگر فرض کنیم که در قرآن هیچ گونه تناقضگویی وجود ندارد، باز هم آسمانی بودن آن اثبات نمیشود.
در این آیه طوری از قرآن سخن رفتهاست که گویی در آن هیچ تناقضی وجود ندارد، در حالی که تأملی اندک در معانی آیات قرآن آشکار خواهد کرد که در این کتاب دهها بار تناقضگویی شدهاست و همین نشان میدهد که قرآن نمیتواند کلام خدا باشد.
حلال و حرام کردن ازدواج خود با بیش از چهار زن
محمد بن عبدالله در آیه ۵۰ سوره احزاب، برای خود، حق |
1dc3a3c8-5ab0-407b-bed5-2c9aaed4efa4 | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | از نظر هراکلیتوس جنگ چه چیزی بود؟ | false | {
"answer_start": [
522
],
"text": [
"عدالت و امری عمومی"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان مینوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسانها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبههای مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده. هراکلیتوس در پارهای گفتهاست:
جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایتگر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ بهعنوان «پدر و پادشاهِ همهچیز» نام میبرد و آن را در جایِ زیوس مینشاند. بهعلاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد میکرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسانها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس میگوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب میشود، همهچیز از میان میرفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس:
کاپلستون معتقد است که میتوان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته همزمان بیشمار است. به عبارتی وحدت (اینهمانی) در کثرت (ایننهآنی) یگانه واقعیتِ هستی میباشد. هراکلیتوس را میتوان پایهگذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سدهٔ نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کاملتری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان میدهد.
اخلاق
روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید:
او سرچشمهٔ بدبختی و بدی را در بشر گستاخی یا غرور میداند و معتقد است اگر بشر، خود را به خوبی بشناسد، دچار سرکشی نمیشود. به همین علت چنین اظهار میکند:
دین و خدا
بهنظر میرسد که هراکلیتوس نسبت به دینهای زمانِ خود خصومت میورزیده، با دیدِ انتقاد به آنها مینگریسته، و برای مراسم و آیینهای دینی احترامی قایل نبودهاست. البته راسل معتقد است که وی دینی مختصِ خود داشته و تنها نسبت به معتقداتِ مردم ابرازِ بیزاری میکردهاست. راسل در این مورد میگوید:
وی انتقادات تندی نیز به خدایان المپ و آیینهای دینی مربوط به آنها بیان میکرد، که اگر ساکن آتن بود یقیناً به مرگ محکوم میشد:
«جهان توسط هیچیک از این خدایان ساخته نشدهاست.»
«دعا برای این مجسمهها خواندن، مثل آن است که به جای صحبت با اهل خانه، با خود خانه حرف بزنید.»
«با لکهدار کردن خود به خونی که میریزند [قربانی کردن حیوانات] خود را از خونهایی که ریختهاند [قتل انسانها] تطهیر میکنند، چنانکه به گل و لای آلوده باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در | دنیوی هیچ بی عدالتی، گناهی، شرارت و توبه نمیدید. برای او، مستمر شدن و از بین رفتن نظم طبیعت است. یک نظم، قاعده و قطعیت ثابت فوقالعاده ای وجود دارد که خود را در همه تغییر و تحولات نشان میدهد. هراکلیتوس فکر نمیکرد که یک نامعین متافیزیکی و غیرقابل تعریف (آپایروم) وجود دارد که همه چیزهای قطعی از آن به وجود میآیند. همچنین، او را تکذیب کرد این است که هر دائمی وجود دارد بودن. نیچه با گفتن عبارت خود گفت: «شما از نامها برای چیزهایی استفاده میکنید که گویا آنها سخت و مداوم تحمل کردهاند؛ با این وجود حتی جریانی که برای بار دوم وارد آن میشوید، همان جریانی نیست که قبلاً در آن قدم گذاشتهاید.»
طرز تفکر هراکلیتوس نتیجه ادراک و شهود بود. او اندیشه منطقی، منطقی، مفهومی را تحقیر میکرد. اظهارات وی عمداً با خود تناقض داشتند. "ما هستیم و در عین حال نیستیم." "بودن و عدم وجود در همان زمان یکسان است و یکسان نیست." این تفکر بصری مبتنی بر دیدن جهان در حال تغییر تجربه است که با تغییرات بی پایان در زمان و مکان مشروط میشود. هر شیئی که از طریق زمان و مکان درک میشود، وجودی دارد که نسبت به سایر اشیا است. طبیعت و واقعیت به عنوان یک عمل مداوم دیده میشود که در آن وجود دائمی وجود ندارد.
نزاع پایان ناپذیر بین موارد متضاد، که به دنبال اتحاد مجدد هستند، برای هراکلیتوس نوعی عدالت قانونی است. مطابق با فرهنگ مسابقه یونان، درگیری بین همه چیز از یک قانون یا استاندارد داخلی پیروی میکند.
از نظر هراکلیتوس، یکی از آنها بسیار است. هر چیزی واقعاً آتش است. درگذشت، چیزهای جهان تمایل به مصرف شدن در آتش نابود کننده کیهانی را نشان میدهند. هنگامی که آنها دوباره بخشی از آتش هستند، تمایل آنها بهطور خلاصه برآورده میشود. اما به زودی و در نتیجه انگیزه آتش برای انجام یک بازی با خودش، اوضاع به زودی دوباره به وجود میآید.
به دلیل تناقضاتی که در گفتههای مختصر هراکلیتوس وجود دارد، وی را به مبهم بودن متهم کردهاند. با این حال، نیچه ادعا میکند که او کاملاً واضح بود. به نظر میرسد کوتاه بودن و صراحت بودن گفتههای هراکلیتوس منجر به گمنامی آنها شود، اما نیچه اظهار داشت که آنها فقط برای خوانندگانی که وقت نمیگذرانند و دربارهٔ آنچه گفته میشود وقت نمیگذارند، مشخص نیست.
نیچه سخنان هراکلیتوس، «من به دنبال خودم میگشتم» را چنین تفسیر کرد که نشان میدهد او از عزت نفس و اعتقاد زیادی برخوردار است. بدون نگرانی در مورد اینکه آیا افکار او برای کسی غیر از خودش جذاب است، او اظهار داشت که قانون ثابت را در تغییر مداوم شدن میبیند. همچنین، او شهود کرد که تغییرات خاصی که با شدت ضروری اتفاق میافتد، در کل، بازی یک بازی است. هراکلیتوس میخواست که بشریت آینده حقایق بیانتهای خود را بداند.
پارمنیدس
بسیاری از خصوصیات پارمنیدس مخالف مستقیم هراکلیتوس بود. هراکلیتوس از طریق شهود حقایق خود را درک کرد. او دنیای تبدیل شدن را دید و شناخت. اما پارمنیدس با منطقی ناب به حقایق خود رسید. وی آموزه هستی خود را محاسبه و استنباط کرد.
پارمنیدس یک آموزه اولیه و تعالیم متاخر و متفاوتی داشت. نیچه ادعا کرد که دو طرز | است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست اول
در منابعِ دست اول که زندگی و گفتههای هراکلیتوس را نقل کردهاند، میتوان به نوشتههای افرادِ زیر اشاره کرد:
ثئوفراستوس (۲۸۷–۳۷۲ ق. م)، شاگرد ارسطو بود و کتابی به نامِ آموزههای طبیعتشناسان گردآوری کرده بود. از این کتاب تنها یک فصل به نام «دربارهٔ حواس» بازماندهاست، که بخشهایی از آموزههای هراکلیتوس را دربردارد.
پلوتارک، (حدود ۴۶–۱۲۷ میلادی) از تاریخنگاران، زندگینامهنویسان و مقالهنویسان یونانی، که در میان نوشتههایش، نوشتاری با نام پیرامونِ باورهای فیلسوفان بازماندهاست. چندین جمله از هراکلیتوس در این کتاب نقل شدهاست.
همچنین مارکوس اورلیوس، (۱۲۱ میلادی تا ۱۸۰ میلادی) امپراتور رواقیِ روم، نیز در رسالهاش با نامِ تأملات پارههایی از اندیشههای هراکلیتوس را نقل کردهاست، که به جهتِ هماندیشیاش با هراکلیتوس دارای اهمیت است.
سکستوس امپیریکوس، پزشک و فیلسوفِ شکاک، در کتابش با نامِ علیه ریاضیدانان اشارتی به هراکلیتوس میکند و در کتابِ دیگرش با نام طرحِ شکگرایی جملاتی از هراکلیتوس را نقل میکند.
کلمنت اسکندرانی، (۱۵۰ تا ۲۱۵ میلادی) از پدرانِ یونانیزبانِ کلیسای کاتولیک است. وی در سه نوشتارِ برانگیزاننده، مربی و جُنگ جملاتی از هراکلیتوس را نقل کردهاست که بسیار سودمند هستند.
دیوگنس لائرتیوس، (نیمه نخست سده سوم میلادی) زندگینامهنویس فیلسوفان یونانی، منبع بسیار مهمی برای اندیشهها و باورهای هراکلیتوس است. وی در کتابِ نهم خود، به زندگی و نظراتِ هراکلیتوس اشاره میکند؛ که نشان میدهد وی به منابعی دسترسی داشته، که آن منابع دیگر امروز در دسترس نیستند.
منابعِ دست دوم
کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.
پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند.
فلسفه پیش از هراکلیتوس
فلسفه و نخستین فیلسوفانِ یونانی در ایونیه، در غرب آناتولی، در سدهٔ ششم پیش از میلاد پدیدار شدند. این مکان در آموختن دانش به یونانیان بسیار پراهمیت است، چنانکه میتوان گفت ایونیه، مهدِ تفکر یونانی است؛ و از طرفی میتوان همین لقب را به میلتوس داد و گفت میلتوس نیز مهد تفکر ایونیه است. میلتوس زادگاه نخستین فیلسوفِ شهیرِ ایونیه است: تالس.
ارسطو فیلسوفان میلتوس را طبیعتگرا معرفی میکند، چراکه آنان سعی میکردند جهانی را که بهظاهر بینظم بهنظر میرسید، با اصولی ساده توضیح دهند؛ به عبارتی آنان همهچیز در جهان را قابل توضیح میدانستند. منشأ نخستین، آرخه، از حوزههایی بود که فیلسوفان میلتوسی در مورد آن تحقیق میکردند. آنان در پی توجه به تغییراتِ جهان، به این موضوع توجه کردند که ورای تمامی این تغییرات، نهایتاً یک چیزِ ثابت و پایدار بایستی وجود داشته باشد که خمیرمایهٔ تمامی چیزهاست. به این ترتیب | بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه یونانی. با اینحال طبقِ نظرِ درویشی، میتوان پیوند و ارتباط میانِ دربارِ داریوش با هراکلیتوس را پذیرفت، اما متنِ این دو نامه پذیرفتی نیست.
مرگ
هراکلیتوس به خاطر بیزاری از همشهریانش، افهسوس را ترک کرد و در کوهها آواره شد. او با تغذیه از گیاهان و علفها زندگیِ خود را ادامه میداد و به همین دلیل به بیماریِ استسقا دچار شد. هراکلیتوس برای درمانِ بیماریاش به شهر، پیشِ پزشکان بازگشت و برای پزشکان چیستانی طرح کرد و پرسید آیا آنان میتوانند پس از بارانی شدید، خشکسالی به وجود بیاورند؟ پزشکانی که مخاطبِ هراکلیتوس بودند از این جمله چیزی متوجه نشدند، پس هراکلیتوس به طویلهای رفت و خود را در آنجا زیرِ پِهِنِ گاوها دفن کرد، با این گمان که رطوبتِ سمی از بدنش خارج شود. اما این عمل در درمانِ بیماریاش فایده نکرد و در نهایت از این بیماری درگذشت. هرچند روایاتی نیز وجود دارد که براساسِ آنها هراکلیتوس از بیماریِ استسقا شفا یافته، و به دلیلِ ابتلا به بیماریِ دیگری جان باختهاست.
آثار
کتابی با نام دربارهٔ طبیعت را به هراکلیتوس نسبت میدهند. دربارهٔ طبیعت نامی است که مورخان باستانی برای کتابهای بیشترِ پیشاسقراطیان ذکر کردهاند. دیوگنس لائرتیوس اما میگوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کردهاست: سکانی بینقص برای هدایت زندگی، و تأکید کردهاست که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبودهاست، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمتهایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.
در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شدهاست؛ اما عدهای با توجه به شکلِ پارههایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پارهها به هیچوجه همانند یک متنِ تنظیمشده نیستند و بیشتر شبیه به گفتههایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمانها و مکانهای مختلفی به زبان آوردهاست، و بهوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمعآوری شدهاند.
البته برخی با اشاره به نخستین پارهای که از هراکلیتوس باقی ماندهاست، استدلال میکنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بودهاست. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو اشاره میکنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره میکند.
کتابِ دربارهٔ طبیعت بر اساس گفتههای پیشینیان، از سه بخش تشکیل شدهاست: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر میرسد که این تقسیمبندی، تقسیمبندیِ رواقیان باشد، نه تقسیمبندیای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. گفته میشود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افهسوس سپردهاست. این گفته به نظر قابل قبول میآید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام میدادند، بهامانتگرفتنِ پول و اشیای گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ قولهایی که افلاطون و ارسطو، بهمنظورِ رد کردنِ سخنانِ این فیلسوف کردهاند، به ما رسیدهاست؛ بنابراین ممکن است این جمله از پشتِ حجابِ بدخواهی و کینهتوزی به ما رسیدهباشد. راسل تصریح میکند که هراکلیتوس با تمام اعتقادی که به تغییر دارد، باز به یک چیزِ جاویدان قائل است، و آن آتشِ جاویدان است که هیچگاه خاموش نمیشود:
کاپلستون این نکته را بیان میکند که دگرگونی همیشگیِ چیزها، موضوع جدیدی نبود، و فیلسوفانِ ایونیِ پیش از هراکلیتوس نیز به این مورد اشاره کردهبودند و این موضوع را دریافته بودند؛ بنابراین نسبت دادنِ این نظر به هراکلیتوس چندان وجهی ندارد، چراکه برخلافِ تأکیدی که هراکلیتوس بر پیام مخصوص خود به بشر دارد، این کلامِ جدیدی نیست، و البته با دیگر جنبههای فلسفهاش نیز متناقض است.
همچنین باید در نظر داشت که حسِ گذرا بودن سرشت اشیاء، و تغییر و تبدلیافتنِ آنان به جیزهای دیگر، اندیشهٔ بیشتر یونانیان را همواره به خود مشغول ساختهبود. این نکته در این جملهٔ هرودوت نیز به خوبی بیان شدهاست:
برخلافِ کاپلستون و راسل، گاتری افلاطون را برحق میداند و باور دارد که افلاطون شناختِ دلپذیری از هراکلیتوس داشتهاست، بنابراین آموزهٔ تغییر و تحول به هراکلیتوس تعلق دارد و این آموزه در اندیشهٔ وی موقعیتی مرکزی را داراست. بر اساسِ گفتهٔ گاتری، از افلاطون به بعد تمامیِ منابع این آموزه که «همه چیز در جهان در حال سیلان است» را به هراکلیتوس نسبت دادهاند، و این امر بسیار بعید است که گفته شود افلاطون هراکلیتوس را بد تفسیر کردهاست، و مفسرانِ یونانیِ بعدی نیز، با وجودِ اینکه به کتابِ هراکلیتوس دسترسی داشتهاند، تنها از افلاطون پیروی کردهاند. گاتری توضیح میدهد که آموزهٔ سیلانِ همیشگیِ چیزها، پیوستگی نزدیکی با نظریهٔ یکسانیِ اضدادِ هراکلیتوس دارد، چراکه تغییر حالتی دوری دارد: از «الف» به «ب» و دوباره بازگشت به «الف».
یگانگی اضداد
در نگر هراکلیتوس تمامیِ چیزها از اضداد تشکیل شدهاند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هستهٔ دوم اندیشهٔ هراکلیتوس را تشکیل میدهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدیدمیآورند که خود گونهای از هماهنگی است.
برای نمونه میتوان به کمانِ بِزهای اشاره کرد که بر روی زمین افتادهاست. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد میکند، و آن را میکشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده میشود.
در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شدهاست؛ و البته گاه به نظر میرسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسیتر میداند.
هراکلیتوس اضداد را یکسان میدانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر میآیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزشهای متفاوتی دارند؛ چنانکه در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان | چارلز آفلی هاروی (؛ ۱۶ ژوئیه ۱۸۸۸ – ۱۱ اکتبر ۱۹۶۹) فرد نظامی اهل بریتانیا بود. وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون صلیب نظامی شدهاست.
منابع
اهالی ایستبورن
پرسنلهای ارتش اهل هند جنگ جهانی اول
دارندگان عنوان رتبه امپراتوری بریتانیا
دانشآموختگان کالج نظامی سلطنتی، سندهرست
درگذشتگان ۱۹۶۹ (میلادی)
زادگان ۱۸۸۸ (میلادی)
فرماندهان نشان سلطنتی ویکتوریایی
همدمان نشان حمام | جان چارلز اولمستد (; – ) معمار منظر اهل ایالات متحده آمریکا بود.
منابع
اهالی ژنو
درگذشتگان ۱۹۲۰ (میلادی)
زادگان ۱۸۵۲ (میلادی)
معماران منظر اهل ایالات متحده آمریکا | فردریک چارلز فردیناند (; – ) پرسنل نظامی اهل آلمان بود.
منابع
افراد جنگ هفتساله
درگذشتگان ۱۸۰۹ (میلادی)
زادگان ۱۷۲۹ (میلادی)
نظامیان جنگ جانشینی اتریش اهل آلمان
نظامیان سده ۱۸ (میلادی) اهل آلمان |
8f6ec7b7-781e-48ef-8445-bef8c6e0f078 | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | هراکلیتوس ستیز و کشاکش میان اضداد را چه میدانست؟ | false | {
"answer_start": [
449
],
"text": [
"یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | هراکلیت خود نیز از موضعی غیر دمکراتیک به انتقاد از بعضی از نظریات روشنفکران زمان خود مانند: دمکریت، فیثاغورث، هومر و هزوید پرداخت.
هراکلیتوس تفاوتی عمده با سه فیلسوف طبیعی میلتوسی (ملطیی) داشت. او برخلاف سه فیلسوف قبلی که به دنبال ماده اولیه طبیعت میگشتند تلاش خود را روی آهنگ تغییرات طبیعت و چگونگی این تغییرات متمرکز کرده بود. بنابرین شاید بتوان گفت که هراکلیت بیش از پارمنیدس به حواس متکی بود.
دکترین فلسفی هراکلیت دو جنبه داشت:
هراکلیت معتقد بود که «همه چیز در حرکت است». همه چیز در گذر است و هیچ چیز ثابت نیست. به همین خاطر است که ما هیچگاه نمیتوانیم در یک رودخانه دو بار قدم بگذاریم، زیرا هر بار که پا در آن رودخانه بنهیم آب دیگری بر روی پای ما جریان خواهد داشت و ما هم هر بار تغییر کردهایم. این تغییر و تحول دایمی جهان را میتوان جنبه اول دکترین هراکلیتوس دانست.
جنبه دوم دکترین او دربارهٔ کشمکش اضداد در جهان میباشد، هراگلیت معتقد بود که جهان همواره محل اضداد است. به نظر هراکلیت، جهان را نه خدایان و نه انسان آفریدهاست، بلکه تضاد و مبارزه اضداد باعث حرکت، زندگی، تغییر و تحول آن میشود. اگر ما هیچگاه بیمار نشویم، هیچ وقت هم درک نخواهیم کرد که سلامتی چیست. اگر ما هیچگاه گرسنه نشویم، هرگز لذت سیر بودن را نخواهیم فهمید. اگر جنگی وجود نداشته باشد، ارزش صلح معلوم نخواهد بود و اگر زمستان نباشد، آمدن بهار هم شکوه نخواهد داشت.
هراکلیت معتقد بود که خوب و بد هردو جایگاهی ضروری در هستی دارند و بدون وجود اضداد در کنار یکدیگر، جهان به پایان میرسد. او مرگ فردی را لازمه زندگی فرد دیگر میداند، بدی و نیکی را یکی میداند که فقط در نظر ما متفاوتند، خوشی و بدحالی را لازم و ملزوم هم میداند.
هراکلیت باور داشت که «خدا همانا روز و شب، زمستان و تابستان، جنگ و صلح و گرسنگی و سیری است.» خدای او مطمئناً خدای اساطیری نبوده، به اعتقاد وی خدا و خدایی، چیزی است که جهان را دربر گرفتهاست. یعنی خدا در نظر او طبیعتی است که دایماً تغییر میکند و جمع اضداد میباشد.
هراکلیت بیشتر به جای واژه «خدا» از کلمه یونانی «لوگوس» به معنی عقل استفاده کردهاست. همو معتقد بود که حتی اگر ما انسانها همیشه به یک شکل فکر نکنیم و آگاهی مان یکسان نباشد، باید نوعی «آگاهی جهانی» وجود داشته باشد که تمامی رویدادهای طبیعت را هدایت کند. این «آگاهی جهانی» یا «قانون جهانی» در همه یکسان است و انسانها باید از آن پیروی کنند. با وجود این، به اعتقاد وی بیشتر مردم از عقل فردی و شخصی خود در زندگی بهره میگیرند. او به همین دلیل ارزشی برای آدمیان قایل نبود و نظرات آنان را کودکانه میدانست.
به این ترتیب، هراکلیت در تمامی تغییرات و اضداد در طبیعت، نوعی وحدت یا هستی میدید و آنچه را زمینهٔ تمامی این تعییرات و دگر گونیها بود «خدا» یا «لوگوس» مینامید.
از جانب دیگر فلسفهٔ هراکلیت اصالت تاریخی دارد و آن این است که قایل به اخلاقی بودن قضاوت تاریخ است، به عبارتی بر سیاق آنچه «واقعی است، حقیقی است» میتوان گفت آنچه «واقعی است، اخلاقی است». چنانکه هراکلیت بیان میکند که نتیجهٔ جنگ | روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان کردهاند که هرقل حکیم که ملاصدرا به آن اشاره کردهاست همان هراکلیتوس است، اما بررسی بیشتر نشان میدهد که شخصی که ملاصدرا نام میبرد، هیروکلس فیلسوفِ سدهٔ پنجم میلادی است. گویا آشنایی ملاصدرا با آرای هراکلیتوس، غیر مستقیم، و از طریق فلاسفهٔ اسکندرانی و از جمله هیروکلس بودهاست.
ملاصدرا فیلسوفی است که در میان دیگر فیلسوفان اسلامی از همه بیشتر بر حرکت (تغییر و تبدل) تأکید میکند. او برخلافِ دیگر فیلسوفانِ اسلامی که حرکت را فقط در عرض میدیدند، حرکت را در جوهر چیزها میدانست.
نظریهٔ حرکت جوهری ملاصدرا از چندین جهت با فلسفهٔ هراکلیتوس شباهت دارد. نخست اینکه وی همچون هراکلیتوس، تمامیِ ذراتِ عالمِ مادی را در تغییر و تبدل همیشگی (سیلان و حرکت) میدانست. در نظرِ ملاصدرا سیلان در اشیاء بخاطرِ فعلیت یافتنِ قوهای است که در ذات آنان وجود دارد. ملاصدرا معتقد بود که هویتِ وجودِ جسمانی، حرکت است؛ و موجودی که بخاطر حرکت دچار تغییر و دگرگونی میگردد، و ماهیتِ دیگری پیدا میکند، باز هم همان موجود است.
همچنین فعلیت یافتنِ قوای موجود در چیزها، از نظر ملاصدرا، به تنهایی و بدونِ رویارویی با دیگر عوامل، غیرممکن بود. چنانچه اگر دانهٔ گندمی کنج اتاقی رها شود، به شکل دیگری فعلیت میابد، تا اینکه آن دانهٔ گندم در زمینی کاشته شود و در معرض نور خورشید قرار گیرد. این مورد با ستیز اضدادی که هراکلیتوس به آن اشاره میکند، بسیار شباهت دارد.
و در نهایت، هم هراکلیتوس و هم ملاصدرا، به وحدت در عینِ وجودِ کثرت معتقد بودهاند و به آن در گفتههایشان اشاره کردهاند.
داریوش درویشی در مورد تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس معتقد است که چون ملاصدرا به آراء هراکلیتوس دسترسی نداشته، بنابراین همانندیای که بین نظریاتِ این دو فیلسوف وجود دارد، نمیتواند تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس باشد.
هگل
هگل در مورد تأثیرِ هراکلیتوس بر خود میگوید:
البته این گفته از آنجا که هگل سعی میکند هراکلیتوس را به خود شبیه کند، کمی مبالغهآمیز است.
هگل کاملترین و تکاملیافتهترین نظریهٔ دیالکتیک تاکنون را ارائه دادهاست؛ و در تفکر هراکلیتوس نیز دیالکتیک با معنایِ ستیز و تضاد خود را نشان میدهد. دیالکتیک هگل را تریادیک یا سهپایه مینامند چرا که از سه مرحله تشکیل شدهاست:
پایهٔ نخست که همواره مقولهای مثبت و ایجابی است، و «برنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم که سلبی و مخالفِ پایهٔ نخستین است، و «برابرنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم منبع خارجیِ دیگری ندارد و در بطنِ برنهاد قرار دارد. از تناقض میانِ برنهاد و برابرنهاد، پایهٔ سومی شکل میگیرد که «همنهاد» نام دارد؛ و از میان برندهٔ این تناقض است. «شدن» و «گردیدن» نیز از همین تناقض و دیالکتیک شکل میگیرد.
نقدها
ارسطو و افلاطون، هر دو هراکلیتوس را به عنوان کسی که با اصل عدم تناقض سر ناسازگاری دارد و نیز کسی که نظریه نامنسجم در باب معرفت دارد نگریستهاند.
یادداشتها
جستارهای وابسته
فلسفه دوران باستان
مکتب افسوسی
مکتب ایونی
کراتولوس
پانویس
منابع
کتابها
مقالهها
پیوند به بیرون
۴۷۵ (پیش از میلاد)
۵۳۵ (پیش از میلاد)
اخلاقگرایان
اهالی افسوس باستان
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
تاریخ | یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان مینوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسانها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبههای مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده. هراکلیتوس در پارهای گفتهاست:
جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایتگر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ بهعنوان «پدر و پادشاهِ همهچیز» نام میبرد و آن را در جایِ زیوس مینشاند. بهعلاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد میکرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسانها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس میگوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب میشود، همهچیز از میان میرفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس:
کاپلستون معتقد است که میتوان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته همزمان بیشمار است. به عبارتی وحدت (اینهمانی) در کثرت (ایننهآنی) یگانه واقعیتِ هستی میباشد. هراکلیتوس را میتوان پایهگذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سدهٔ نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کاملتری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان میدهد.
اخلاق
روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید:
او سرچشمهٔ بدبختی و بدی را در بشر گستاخی یا غرور میداند و معتقد است اگر بشر، خود را به خوبی بشناسد، دچار سرکشی نمیشود. به همین علت چنین اظهار میکند:
دین و خدا
بهنظر میرسد که هراکلیتوس نسبت به دینهای زمانِ خود خصومت میورزیده، با دیدِ انتقاد به آنها مینگریسته، و برای مراسم و آیینهای دینی احترامی قایل نبودهاست. البته راسل معتقد است که وی دینی مختصِ خود داشته و تنها نسبت به معتقداتِ مردم ابرازِ بیزاری میکردهاست. راسل در این مورد میگوید:
وی انتقادات تندی نیز به خدایان المپ و آیینهای دینی مربوط به آنها بیان میکرد، که اگر ساکن آتن بود یقیناً به مرگ محکوم میشد:
«جهان توسط هیچیک از این خدایان ساخته نشدهاست.»
«دعا برای این مجسمهها خواندن، مثل آن است که به جای صحبت با اهل خانه، با خود خانه حرف بزنید.»
«با لکهدار کردن خود به خونی که میریزند [قربانی کردن حیوانات] خود را از خونهایی که ریختهاند [قتل انسانها] تطهیر میکنند، چنانکه به گل و لای آلوده باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در | که اختلاط اجزا نهایی چهار عنصر اشیا انضمامی، این عالم را میسازد؛ و جدایی آنها از میان رفتن این اشیا را موجب میشود. اما وی موفق به تبیین فرایند دایره وار مادی طبیعت نشد و به نیروهای اساطیری عشق و نفرت روی آورد.
در اندیشه امپدوکلس جریان هستی و فعالیت دو نیروی مهر و آفند در چهار مرحله گنجانده شدهاست که به صورت دایره ای انجام میگیرد. مرحله نخست یگانگی یا وحدت کامل عنصر هاست که در آن کثرت وجود نداشت و همه عناصر در زیر فرمان مهر در کره هستی بهم پیوسته، و بدینسان یکی بودند. مرحله دوم آغاز انتقال عنصرها از یگانگی به جدایی و پراکندگی است، که در اثر نفوذ نیروی آفند در کره هستی روی میدهد که تاکنون در بیرون آن و در پیرامون کره جای داشت. در مرحله سوم پراکندگی و از هم جداشدگی کامل عناصر روی میدهد که نشانه تسلط و فرمانروایی کامل نیروی ستیزه یا آفند است. در مرحله چهارم، بار دیگر بازگشت به حالت یگانگی یا وحدت عناصر روی میدهد. از این چهار مرحله، پیدایش هستندههای مشخص، تنها در دو مرحله دوم و چهارم امکانپذیر است؛ بنابراین هستی جریان یک کشاکش پیوسته و جاوید است میان دو نیروی مهر و آفند که میتوان از آن به کشاکش اضداد تعبیر کرد، و یگانگی هستی را در عین بسیاری و کثرت آن را در عین وحدت، یا بسیاری آن را در عین یگانگی نشان میدهد. از این لحاظ میتوان او را متأثر از اندیشههای هراکلیتوس شمرد.
پانویس
پیوند به بیرون
امپدوکلس در وبگاه آفتاب
آگریجنتوهای باستان
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
پزشکان یونان باستان
درگذشتگان به علت آتشسوزیها
درگذشتگان دهه ۴۳۰ (پیش از میلاد)
زادگان دهه ۴۹۰ (پیش از میلاد)
شاعران سده ۵ (پیش از میلاد)
فیزیکدانان یونان باستان
فیلسوفان پیشاسقراطی
فیلسوفان چندگانهگرا
فیلسوفان سده ۵ (پیش از میلاد)
فیلسوفان علم
فیلسوفان مگنا گراسیا
فیلسوفان یونان باستان
فیلسوفان طبیعی | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ قولهایی که افلاطون و ارسطو، بهمنظورِ رد کردنِ سخنانِ این فیلسوف کردهاند، به ما رسیدهاست؛ بنابراین ممکن است این جمله از پشتِ حجابِ بدخواهی و کینهتوزی به ما رسیدهباشد. راسل تصریح میکند که هراکلیتوس با تمام اعتقادی که به تغییر دارد، باز به یک چیزِ جاویدان قائل است، و آن آتشِ جاویدان است که هیچگاه خاموش نمیشود:
کاپلستون این نکته را بیان میکند که دگرگونی همیشگیِ چیزها، موضوع جدیدی نبود، و فیلسوفانِ ایونیِ پیش از هراکلیتوس نیز به این مورد اشاره کردهبودند و این موضوع را دریافته بودند؛ بنابراین نسبت دادنِ این نظر به هراکلیتوس چندان وجهی ندارد، چراکه برخلافِ تأکیدی که هراکلیتوس بر پیام مخصوص خود به بشر دارد، این کلامِ جدیدی نیست، و البته با دیگر جنبههای فلسفهاش نیز متناقض است.
همچنین باید در نظر داشت که حسِ گذرا بودن سرشت اشیاء، و تغییر و تبدلیافتنِ آنان به جیزهای دیگر، اندیشهٔ بیشتر یونانیان را همواره به خود مشغول ساختهبود. این نکته در این جملهٔ هرودوت نیز به خوبی بیان شدهاست:
برخلافِ کاپلستون و راسل، گاتری افلاطون را برحق میداند و باور دارد که افلاطون شناختِ دلپذیری از هراکلیتوس داشتهاست، بنابراین آموزهٔ تغییر و تحول به هراکلیتوس تعلق دارد و این آموزه در اندیشهٔ وی موقعیتی مرکزی را داراست. بر اساسِ گفتهٔ گاتری، از افلاطون به بعد تمامیِ منابع این آموزه که «همه چیز در جهان در حال سیلان است» را به هراکلیتوس نسبت دادهاند، و این امر بسیار بعید است که گفته شود افلاطون هراکلیتوس را بد تفسیر کردهاست، و مفسرانِ یونانیِ بعدی نیز، با وجودِ اینکه به کتابِ هراکلیتوس دسترسی داشتهاند، تنها از افلاطون پیروی کردهاند. گاتری توضیح میدهد که آموزهٔ سیلانِ همیشگیِ چیزها، پیوستگی نزدیکی با نظریهٔ یکسانیِ اضدادِ هراکلیتوس دارد، چراکه تغییر حالتی دوری دارد: از «الف» به «ب» و دوباره بازگشت به «الف».
یگانگی اضداد
در نگر هراکلیتوس تمامیِ چیزها از اضداد تشکیل شدهاند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هستهٔ دوم اندیشهٔ هراکلیتوس را تشکیل میدهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدیدمیآورند که خود گونهای از هماهنگی است.
برای نمونه میتوان به کمانِ بِزهای اشاره کرد که بر روی زمین افتادهاست. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد میکند، و آن را میکشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده میشود.
در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شدهاست؛ و البته گاه به نظر میرسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسیتر میداند.
هراکلیتوس اضداد را یکسان میدانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر میآیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزشهای متفاوتی دارند؛ چنانکه در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | هم فراتر ببرد و کار را به استیضاح رئیسجمهوری برساند چرا که این اقدام بی تأثیر روی وجهه و نام آیت الله خامنهای نخواهد بود.
منابع
دولت دهم در ایران
دوره هشتم مجلس شورای اسلامی
محمود احمدینژاد |
aea6a1cf-7408-4d42-94c5-42b885b77fc1 | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | قانون حاکم بر جهان، کدام مفهوم هراکلیتوس است؟ | false | {
"answer_start": [
248
],
"text": [
"لوگوس"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | ق در دو مورد به کار می رود:
ق نام یکی از حروف الفبای فارسی
ق نام یکی از سورههای قرآن | و دیگری ریشه در وابستگیهای خانوادگی افلاطون با طبقات اشراف دارد، چنانکه بسیاری از بستگان افلاطون از جمله کریتون (و شاید خارمیدس)از سی تن جباری بودند که بر اثر تحمیل اسپارت مدتی بر آتن حاکم شدند. کارل پوپر در کتاب جامعهٔ باز و دشمنان آن تأثیر اندیشههای هراکلیتوس دربارهٔ سیلان و دگرگونی همیشگی جهان و همچنین اندیشههای بدبینانهٔ هزیود دربارهٔ گردش تناوبی دوران را بر نگرش کلی افلاطون بهطور اعم و نگرش سیاسی وی بهطور اخص _که منجر به این تقسیمبندی حکومتها میشود_ تحلیل میکند.
پانویس
منابع
دوره آثار افلاطون (جمهوری_کتاب هشتم)، افلاطون، جلد دوم، برگردان محمدحسن لطفی/رضا کاویانی، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
تاریخ فلسفهٔ غرب، مصطفی ملکیان، جلد یکم، ص ص ۱۸۰_۱۸۲، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
جامعهٔ باز و دشمنان آن، کارل رایموند پوپر، برگردان عزتالله فولادوند، بخش یک:افسون افلاطون (بنگرید به "هراکلیتوس" و همچنین "گردش و سکون")، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی،
فلسفه افلاطون
گونههای حکومت | درباهٔ طبیعت نام کتابی است که به هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانی نسبت میدهند. زندگینامهنویسانِ باستانی علاوه بر هراکلیتوس، به فیلسوفان دیگرِ پیشاسقراطی نیز کتابی با همین نام نسبت میدهند.
در صحتِ این انتساب شک و تردید وجود دارد. برخی از محققین مانند چارلز کان معتقدند که هراکلیتوس، خود، این کتاب را نوشته، و همین مسئله وجه تمایزِ هراکلیتوس از دیگر فیلسوفانِ آن عصر میباشد. چنانکه در آن زمان فلسفه به صورت شفاهی بوده، ولی هراکلیتوس اندیشههای فلسفی خویش را به صورت مکتوب در آورده است.
اما دیگران معتقدند با توجه به سبکِ گفتارهایی که از وی در نوشتههای تاریخنگاران باقی ماندهاست، میتوان گفت که این قطعات از «متنی تنظیمشده»، یا یک کتاب نقل نشدهاند؛ بلکه بیشتر شبیه به گفتههایی است که هراکلیتوس در موقعیتهای مختلف بر زبان رانده است.
البته عدمِ وجودِ چنین کتابی بعید به نظر میرسد؛ چراکه ارسطو در نقلکردن از گفتههای هراکلیتوس، به کتابِ وی اشاره میکند، کتابی که گویا ارسطو خودش در اختیار داشته است؛ بنابراین بهترین حالت ممکن این است که کتابِ مورد نظر را شاگردان هراکلیتوس، از جمعآوریِ گفتهها و آموزههای هراکلیتوس گردآوری کرده باشند.
این کتاب بر اساس گفتههای تاریخنویسان، دارای سه بخش، به نامهای: طبیعات، اخلاق و سیاست بودهاست. البته این تقسیمبندی را نیز برخی از محققین، تقسیمبندیای رواقی میدانند و از خودِ هراکلیتوس نمیدانند.
گفته میشود که هراکلیتوس این کتاب را به معبد آپولون سپرد تا به دست مردم نیفتد و از گزندِ مردم در امان باشد.
پانویس
منابع
ادبیات متافیزیک
فلسفه طبیعی
کتابهای سده ۶ (پیش از میلاد)
هراکلیتوس | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ قولهایی که افلاطون و ارسطو، بهمنظورِ رد کردنِ سخنانِ این فیلسوف کردهاند، به ما رسیدهاست؛ بنابراین ممکن است این جمله از پشتِ حجابِ بدخواهی و کینهتوزی به ما رسیدهباشد. راسل تصریح میکند که هراکلیتوس با تمام اعتقادی که به تغییر دارد، باز به یک چیزِ جاویدان قائل است، و آن آتشِ جاویدان است که هیچگاه خاموش نمیشود:
کاپلستون این نکته را بیان میکند که دگرگونی همیشگیِ چیزها، موضوع جدیدی نبود، و فیلسوفانِ ایونیِ پیش از هراکلیتوس نیز به این مورد اشاره کردهبودند و این موضوع را دریافته بودند؛ بنابراین نسبت دادنِ این نظر به هراکلیتوس چندان وجهی ندارد، چراکه برخلافِ تأکیدی که هراکلیتوس بر پیام مخصوص خود به بشر دارد، این کلامِ جدیدی نیست، و البته با دیگر جنبههای فلسفهاش نیز متناقض است.
همچنین باید در نظر داشت که حسِ گذرا بودن سرشت اشیاء، و تغییر و تبدلیافتنِ آنان به جیزهای دیگر، اندیشهٔ بیشتر یونانیان را همواره به خود مشغول ساختهبود. این نکته در این جملهٔ هرودوت نیز به خوبی بیان شدهاست:
برخلافِ کاپلستون و راسل، گاتری افلاطون را برحق میداند و باور دارد که افلاطون شناختِ دلپذیری از هراکلیتوس داشتهاست، بنابراین آموزهٔ تغییر و تحول به هراکلیتوس تعلق دارد و این آموزه در اندیشهٔ وی موقعیتی مرکزی را داراست. بر اساسِ گفتهٔ گاتری، از افلاطون به بعد تمامیِ منابع این آموزه که «همه چیز در جهان در حال سیلان است» را به هراکلیتوس نسبت دادهاند، و این امر بسیار بعید است که گفته شود افلاطون هراکلیتوس را بد تفسیر کردهاست، و مفسرانِ یونانیِ بعدی نیز، با وجودِ اینکه به کتابِ هراکلیتوس دسترسی داشتهاند، تنها از افلاطون پیروی کردهاند. گاتری توضیح میدهد که آموزهٔ سیلانِ همیشگیِ چیزها، پیوستگی نزدیکی با نظریهٔ یکسانیِ اضدادِ هراکلیتوس دارد، چراکه تغییر حالتی دوری دارد: از «الف» به «ب» و دوباره بازگشت به «الف».
یگانگی اضداد
در نگر هراکلیتوس تمامیِ چیزها از اضداد تشکیل شدهاند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هستهٔ دوم اندیشهٔ هراکلیتوس را تشکیل میدهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدیدمیآورند که خود گونهای از هماهنگی است.
برای نمونه میتوان به کمانِ بِزهای اشاره کرد که بر روی زمین افتادهاست. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد میکند، و آن را میکشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده میشود.
در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شدهاست؛ و البته گاه به نظر میرسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسیتر میداند.
هراکلیتوس اضداد را یکسان میدانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر میآیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزشهای متفاوتی دارند؛ چنانکه در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان | نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر و مترقیتر از دیگر متفکران میدانستهاست.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفهٔ خود مینویسد که هراکلیتوس تنها از یک فرد به نام تئوتاموس به نیکی یاد کرده، و چون در پی دلیل این تحسین بگردیم، میبینیم که او گفتهاست: «بیش تر مردم بدند!»
فلسفه
لوگوس
لوگوس در یونانِ باستان به معناهای مختلفی به کار میرفته که از آن جمله میتوان به گزینش، سخن گفتن و شمارش اشاره کرد. کنستانتین بودوریس معتقد است که بایستی میان چهار معنای لوگوس تفاوت قایل شویم:
گفتار
لوگوسِ مشترک و عام روح (به عنوان نوعی ساختار و کیفیت روح)
امر مشترک و عام جامعه انسانی، یعنی دولت و کشور
لوگوس مشترک و عام همه چیزها
در نگاهِ نخست چنین بهنظر میرسد که لوگوس در جملاتی که از هراکلیتوس بازماندهاست، معنایِ «میگوید» میدهد، و مفهومِ کلیِ آن این است که: «هراکلیتوس میگوید:...» اما داریوش درویشی معتقد است از آنجایی که کلمهٔ لوگوس در پارههای زیادی بهکار برده شده، این عقیده در موردِ لوگوس موردِ قبول نیست. گاتری نیز بر آن است که وجودِ لوگوس مستقل از اظهاراتِ هراکلیتوس است؛ و همچنین اعتقاد دارد حتی زمانی که هراکلیتوس واژهٔ لوگوس را در مفهومِ خاصِ فلسفهٔ خود بهکار میگیرد، آن را از کاربردهای متعارفش متمایز نمیکند.
البته به اعتقادِ درویشی هراکلیتوس کلمهٔ لوگوس را از معنایی که یونانیان باستان منظور میکردهاند، در معنایی ژرفتر و البته بهصورتِ رمزی-تمثیلی بهکار بردهاست. وی اظهار میکند که با بررسیِ بیشترِ قطعاتِ بازمانده از هراکلیتوس، نمادهایی بهدست میآیند که بهوضوح به لوگوس اشاره دارند. بهطورِ مثال او از این پارهها یاد میکند:
درویشی سپس توضیح میدهد که با توجه به اینکه از نظر هراکلیتوس، تنها چیزِ ثابت و ایستا در جهان، زمانی که تمامیِ چیزها در حال دگرگونیاند، لوگوس است، میتوان نتیجه گرفت که مرادِ هراکلیتوس از لوگوس، قانون است. وی همچنین اضافه میکند که باید توجه داشت، قانونی که هراکلیتوس مد نظر دارد، قانونی نیست که وضع شود، بلکه قانونی است که یافته میشود.
از دیدگاهِ گاتری لوگوس امری است که برای همگان مشترک است، و با اندیشه و تفکر انسانی در رابطه میباشد. وی آن را «قانونی که جهان را نظم میدهد، و قانونی که اذهان انسانی میتواند آن را درک کند» معرفی میکند. نتیجهای که گاتری، با توجه به پارههای بازمانده از هراکلیتوس، در بارهٔ لوگوس میگیرد این است که لوگوس یک امر واحد و حقیقتی پاینده است که هم الهی است، و هم عقلی؛ این امر واحد ما را احاطه کرده، و مسبب نظم کیهانی است. به اعتقاد گاتری بلاهتِ انسانها از طریقِ عناصرِ درونشان میتواند لوگوس را تغییر دهد. چراکه لوگوس، آتش، گرم و خشک است، و رطوبت و سردیِ درونِ ما لوگوس را فاسد میکند.
جفری کرک نیز در بارهٔ لوگوس میگوید:
گاتری همچنین معتقد است با آنکه از دیدگاهِ هراکلیتوس، لوگوس امری همگانی است، اما هراکلیتوس به شکل متناقضی بیان میکند که تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای |
f24354c9-a8fa-4842-b2ff-ba14278c01a9 | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | چه کسی پایهگذار دیالکتیک بود؟ | false | {
"answer_start": [
497
],
"text": [
"هراکلیتوس"
]
} | دیالکتیک به معنای مباحثه و مناظره است. دیالکتیک یکی از روشهای فلسفه و نظریهای دربارهٔ سرشت منطق است. پیشینهٔ روش دیالکتیکی به یونان باستان و بهطور مشخص به نظریات سقراط بازمیگردد.
به بیان ساده، هر گاه، دو دیدگاه فلسفی در تضاد با همدیگر باشند، کُنشی خرَدگرایانه که آن دو را در یک نظریه جدید، جمع کند، رخ میدهد که همان دیالکتیک است. از نظر هگل و مارکس این امر، اجباری و ذاتیِ خرَد است.
حدود پنج قرن پیش از میلاد، هراکلیتوس (فیلسوف یونانی)، نخستین کسی بود که این لفظ را به کار برد. او باور داشت که عالم همواره در حال تغییر و حرکت است و هیچ چیز پابرجا نیست.
دیالکتیکِ سقراطی
دیالکتیک اول بار توسط سقراط حکیم در مقابلِ طرف گفتگوی خود در پیش گرفتهشد. هدف وی از این روش، رفع اشتباه و رسیدن به حقیقت بود.
روش او بدینگونه بود که در آغاز، از مقدمات ساده شروع به پرسش میکرد و خود نیز با آنها موافقت میکرد و به درستی آن اقرار میکرد؛ سپس به تدریج به سؤالات خود ادامه میداد تا اینکه بحث را به جایی میرساند که طرف مقابلش، دو راه بیشتر نداشت:
اول اینکه مقدماتی را که پیش از این در آغاز بحث پذیرفته بود، انکار کند.
یا اینکه پاسخ خود را اصلاح کند.
این روش گفتگو و بحث، امروزه نیز به نام «روش دیالکتیکی» یا «روش سقراطی» معروف است.
دیالکتیکِ افلاطونی
افلاطون، کلمه دیالکتیک را به روش خاص خود معنا کرد که هدفش دستیابی به شناخت حقیقی بود. به باور او، از راه انتهاج عقلی و همراه با عشق، باید نفس انسانی را به سوی درک کلیات یا مُثُل که حقایق عالمند، راهنمایی کرد. او راه خاص خود را برای کسب این نوع روش و شناخت، دیالکتیک نامید و تمام آثارش را نیز به طریق بحث و گفتگو و یا به عبارت دیگر به روش دیالکتیکی نوشت.
دیالکتیکِ هگلی
هِگِل با تکیه به مفهومی که هراکلیتوس ساخته بود و در ادامهٔ نظریهٔ وی، منطق و روش مخصوص خود را برای کشف حقایق، دیالکتیک نام گذارد. وی، وجود تضاد و تناقص را شرط تکامل فکر و طبیعت میدانست و معتقد بود که پیوسته ضدی از ضد دیگری تولید میشود.
بالاخره در مکاتب مارکسیسم و لنینیسم، واژه دیالکتیک به معنای حرکت و تحول در تمام جنبههای مادی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و طبیعی به کار رفت. بدین ترتیب، فلسفه دیالکتیک در این مکاتب چیزی جز مطالعه طبیعت و جامعهٔ در حال دگرگونی نیست.
مارکس و انگلس نظرات مادی خود را براساس منطق هگل تشریح و تبیین کردند و از همینجا بود که ماتریالیسم دیالکتیک به وجود آمد. در حقیقت، ماتریالیسم دیالکتیک، ترکیبی است از فلسفه مادی قرن هجدهم و منطق هگل که مارکس و انگلس این دو را به یکدیگر مرتبط کردند.
لنین نیز دیالکتیک را با استفاده از قاعده جمع جبری صفر توضیح میدهد.
جستارهای وابسته
دیالکتیک سقراطی
دیالکتیک روشنگری
دیالکتیک ترافرازنده
مکتب فرانکفورت
ذوالحدین جعلی
حلقه عجیب
تائوئیسم
پانویس
منابع
اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد ۱، صفحه ۷۱
نگاهی به فلسفه اسلامی، صفحه ۷
دیالکتیک دانشنامه رشد
دیالکتیک
روششناسی فلسفی
علوم بلاغی
واژگان فلسفی
فلسفه اجتماعی | بدل میکنند.»
نظریهپردازان مکتب فرانکفورت بهطور مشخص پیوندهایی به فلسفهٔ انتقادی ایمانوئل کانت دارند، جایی که عبارت نقد به معنای بازتابی فلسفی از محدودیتهای ادعاهایی است که برای دانشهای مشخص ساخته شدهاند و ارتباط مشخصی بین این نوع نقد و خودمختاری اخلاقی (به معنای کانتی) وجود دارد که با جبرگرایی و نظریههای ساکن به مقابله میپردازد. در مفهوم عقلانی نظریهٔ انتقادی میکوشد که ایدههای مارکس را از بند دگماتیسم پوزیتیویسم و علمگرایی و از سوی دیگر سوسیالیسم علمی برهاند و به آن مشی انتقادی اضافه کند.
از آن جا که هم مارکسیست-لنینیستها و هم سوسیال دموکراتهای ارتدوکس، مارکسیسم را به عنوان نوعی جدید از علوم اثباتی پنداشتند، مکتب فرانکفورت و هورکهایمر، کار خود را بیشتر بر بنیان معرفتشناسی مارکس گذاشتند، که خودش آن را به شکل انتقادی در کتاب سرمایه بنیان نهاد؛ بنابراین آنها تأکید میکردند که مارکس خواهان ایجاد نوعی جدید از تحلیل انتقادی بود که جهتش به سمت یگانه کردن نظریه و عمل انقلابی میرفت و نه ایجاد علمی اثباتی و جزمی. نقد، در مفهوم مارکسی، به معنای بیرون کشیدن ایدئولوژی از درون یک سازمان اجتماعی –مثلاً آزادی فردی یا بازار آزاد از درون سرمایهداری- و انتقاد از آن به وسیلهٔ پیامدهای حقیقیاش –مثلاً بهرهکشی و نابرابری اجتماعی- است. این متد به شیوهای که مکتب فرانکفورت روی آن اثر گذاشت، چیزی بود که قبلاً توسط هگل و مارکس پایهگذاری شده بود: روش دیالکتیک.
روش دیالکتیک
مؤسسه تلاش کرد که با فرمولبندی تازهٔ دیالکتیک به آن نقشی استوار و محکم بدهد. استفاده از چنین شیوهٔ دیالکتیکی به زمان هگل برمیگردد، کسی که دیالکتیک را به شکل یک تمایل در هر عقیده برای فایق آمدن بر عناصر متضاد در درون خودش که در اثر برخوردهای جنبههای تناقضآمیز ذاتی هر عقیده پدید آمدهاند، میپنداشت. برخلاف دیگر شیوههای تفکری که قواعد ثابت و حالتهای مشخص دارند، دیالکتیک هگلی بر مبنای پیشرفت و تغییر بر اثر زمان است، اثری که بر مبنای وابستگی و عمل متقابل اندیشههاست.
تاریخ در نظر هگل حاصل تکامل یافتگی بر مبنای روش دیالکتیکی است. حال، تغییر شکل عقلانی یا سنتی تضادهای گذشتهاست. به این طریق تاریخ یک پروسهٔ قابل فهم است و بهطور مداوم به جلو میرود و پیشرفت میکند. با این وجود، توجه به آینده نزد هگل ارزش چندانی ندارد، زیرا به اعتقاد وی فلسفه تجویزی نیست و فقط در هنگام وقوع قابل ادراک است. تحقیق تاریخی، بنابراین عقیده صرفاً به شرح گذشته و حال محدود خواهد شد. از این رو برای هگل و اخلافش، دیالکتیک ضرورتاً به سمت تأیید وضع موجود خواهد رفت، که در واقع هم این فلسفهٔ هگلی در عمل به تأیید و توجیه مسیحیت و دولت پروس انجامید.
این ایده به شدت از طرف مارکس و دیگر هگلیان جوان مورد نقد واقع شد، که مدعی بودند هگل در دفاع از مفهوم انتزاعی عقل محض بسیار زیاده از اندازه پیش رفته و نتوانسته به شرایط واقعی طبقهٔ کارگر – مثلاً ناخواسته و غیر عقلانی بودن آن – توجهی نشان دهد. با وارونه کردن دیالکتیک ایدئالیستی هگل، مارکس تئوری خود را بر مبنای ماتریالیسم دیالکتیک بنا نهاد و اعلام کرد که «این آگاهی انسانی نیست که شرایط خاص و معین بودنش را ایجاد میکند، اما در مقابل، این شرایط اجتماعی است که | ۱۳۹۰
علم منطق، ترجمه ش.ص. زاهدی، انتشارات سورمه، ۱۳۹۳
فلسفهٔ هگل
هگل را میتوان آخرین فیلسوف مکتب ایدئالیسم دانست.
هگل از دید مارکس: مارکس از بزرگترین شاگردان هگل و از جمله کسانی است که فلسفهٔ او را با توجه به نظرات خود باز تعریف کرد.
مارکس به اعتقاد خود هگل را از روی سر، بر روی پاهایش قرار داد. بدین معنا که فلسفه و روش او را که دیالکتیک بود بهنحوهٔ پویاتری سرانجام بخشید. مارکس روش دیالکتیک هگل را که بر اصل تضاد برقرار بود در عرصهٔ زندگی بشری وارد کرد.
دیالکتیک فلسفه هگل عبارت بود از انتزاعی که در هنگام رویارویی دو نیروی متضاد در وقایع تاریخی و رویدادهای تعیینکننده در تاریخ به وجود میآمد. او میگوید دیالکتیک، همنهادهٔ مقابلها یا ضدهاست. هر مفهوم که ما دربارهٔ آن میاندیشیم، در آغاز، محدودیتهای خود را به ما نشان میدهد و به ضد یا مقابل خود یا به نفی خود تحول مییابد.
برای فهم بهتر مطلب میتوان مثال ملموسی زد: یک آونگ را در نظر بگیرید هر گاه از تعادل خارج شود به اوجی در یک سمت میرسد سپس با سرعتی افزوده به سمت دیگر خواهد رفت و اگر نیرویی به آن وارد نشود این بار کمتر از بار قبل منحرف میشوند تا در نهایت به تعادل میرسد. همین در جامعهٔ انسانی از مسائل اجتماعی تا مسائل روزمره و تصمیمات ساده اتفاق میافتد. بدین معنی که هر تصمیمی وقتی در یک سمت از واقعیت قرار میگیرد منجر به صحیح به نظر رسیدن سمت دیگر واقعیت میشود ولی به هر حال روزی این نوسان به تعادل (یافتن واقعیت) میانجامد.
هگل آخرین فیلسوف دستگاهساز تاریخ فلسفهٔ غرب است. اطلاعات وسیع او در جمیع معارف بشری در خور تحسین است. نظام فکری او بر اساس دیالکتیک ابتنا یافتهاست. البته ریشههای دیالکتیک را از فلسفهٔ کانت دانستهاند اما تفاوت عمدهٔ دیالکتیک هگلی این است که مقولات و مفاهیم انتزاعی مندرج در دیالکتیک او منبعث و موجود در هماند. سهپایههایی که هگل ترتیب میدهد همگی ارتباطی معرفتی با هم دارند و از هم جدا نیستند. حال آنکه مقولات کانت صرفاً بر اساس تعین خود فیلسوف در کنار هم قرار گرفتهاند. از خصوصیات مقولات هگل این است که او از جنس به نوع میرسد و سپس هر نوعی را جنسی تازه میانگارد و از آن به انواع پستتر پی میبرد؛ مثلاً اولین سهپایهٔ فلسفهٔ هگل، «هستی، نیستی، گردیدن» است. او از هستی آغاز میکند. او میگوید هستی اولین و روشنترین مفهومی است که ذهن بدان باور دارد و میتواند پایهٔ مناسبی برای آغاز فلسفه باشد. اما هستی در خود مفهوم متضاد خویش یعنی نیستی را دربردارد. هر هستی در خود حاوی نیستی است. هستی او دارای هیچ تعینی نیست و مطلقاً نامعین و بیشکل و یکسره تهی است و به یک سخن خلاء محض است. این خلاء محض همان نیستی است. پس هستی نیستی است و نیستی همان هستی است. این گذر از هستی به نیستی به گردیدن میانجامد و سهپایه کامل میشود. مقولهٔ سوم نقیض دو مقوله دیگر را در خود دارد ولی شامل وجوه وحدت و هماهنگی آنها نیز هست. بدین گونه گردیدن هستیای است که نیستی است یا نیستیای است که هستی است.
به دیگر سخن هگل معتقد بود هستی بر اصل | روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان کردهاند که هرقل حکیم که ملاصدرا به آن اشاره کردهاست همان هراکلیتوس است، اما بررسی بیشتر نشان میدهد که شخصی که ملاصدرا نام میبرد، هیروکلس فیلسوفِ سدهٔ پنجم میلادی است. گویا آشنایی ملاصدرا با آرای هراکلیتوس، غیر مستقیم، و از طریق فلاسفهٔ اسکندرانی و از جمله هیروکلس بودهاست.
ملاصدرا فیلسوفی است که در میان دیگر فیلسوفان اسلامی از همه بیشتر بر حرکت (تغییر و تبدل) تأکید میکند. او برخلافِ دیگر فیلسوفانِ اسلامی که حرکت را فقط در عرض میدیدند، حرکت را در جوهر چیزها میدانست.
نظریهٔ حرکت جوهری ملاصدرا از چندین جهت با فلسفهٔ هراکلیتوس شباهت دارد. نخست اینکه وی همچون هراکلیتوس، تمامیِ ذراتِ عالمِ مادی را در تغییر و تبدل همیشگی (سیلان و حرکت) میدانست. در نظرِ ملاصدرا سیلان در اشیاء بخاطرِ فعلیت یافتنِ قوهای است که در ذات آنان وجود دارد. ملاصدرا معتقد بود که هویتِ وجودِ جسمانی، حرکت است؛ و موجودی که بخاطر حرکت دچار تغییر و دگرگونی میگردد، و ماهیتِ دیگری پیدا میکند، باز هم همان موجود است.
همچنین فعلیت یافتنِ قوای موجود در چیزها، از نظر ملاصدرا، به تنهایی و بدونِ رویارویی با دیگر عوامل، غیرممکن بود. چنانچه اگر دانهٔ گندمی کنج اتاقی رها شود، به شکل دیگری فعلیت میابد، تا اینکه آن دانهٔ گندم در زمینی کاشته شود و در معرض نور خورشید قرار گیرد. این مورد با ستیز اضدادی که هراکلیتوس به آن اشاره میکند، بسیار شباهت دارد.
و در نهایت، هم هراکلیتوس و هم ملاصدرا، به وحدت در عینِ وجودِ کثرت معتقد بودهاند و به آن در گفتههایشان اشاره کردهاند.
داریوش درویشی در مورد تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس معتقد است که چون ملاصدرا به آراء هراکلیتوس دسترسی نداشته، بنابراین همانندیای که بین نظریاتِ این دو فیلسوف وجود دارد، نمیتواند تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس باشد.
هگل
هگل در مورد تأثیرِ هراکلیتوس بر خود میگوید:
البته این گفته از آنجا که هگل سعی میکند هراکلیتوس را به خود شبیه کند، کمی مبالغهآمیز است.
هگل کاملترین و تکاملیافتهترین نظریهٔ دیالکتیک تاکنون را ارائه دادهاست؛ و در تفکر هراکلیتوس نیز دیالکتیک با معنایِ ستیز و تضاد خود را نشان میدهد. دیالکتیک هگل را تریادیک یا سهپایه مینامند چرا که از سه مرحله تشکیل شدهاست:
پایهٔ نخست که همواره مقولهای مثبت و ایجابی است، و «برنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم که سلبی و مخالفِ پایهٔ نخستین است، و «برابرنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم منبع خارجیِ دیگری ندارد و در بطنِ برنهاد قرار دارد. از تناقض میانِ برنهاد و برابرنهاد، پایهٔ سومی شکل میگیرد که «همنهاد» نام دارد؛ و از میان برندهٔ این تناقض است. «شدن» و «گردیدن» نیز از همین تناقض و دیالکتیک شکل میگیرد.
نقدها
ارسطو و افلاطون، هر دو هراکلیتوس را به عنوان کسی که با اصل عدم تناقض سر ناسازگاری دارد و نیز کسی که نظریه نامنسجم در باب معرفت دارد نگریستهاند.
یادداشتها
جستارهای وابسته
فلسفه دوران باستان
مکتب افسوسی
مکتب ایونی
کراتولوس
پانویس
منابع
کتابها
مقالهها
پیوند به بیرون
۴۷۵ (پیش از میلاد)
۵۳۵ (پیش از میلاد)
اخلاقگرایان
اهالی افسوس باستان
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
تاریخ | کلینوماخوس(به یونانی: Κλεινόμαχος) یکی از فیلسوفان یونانی مکتب مگارا و از اهالی ثوری بود که در قرن چهارم پیش از میلاد می زیست.
آن طور که از نوشتههای دیوژن لائرتی بر میآید وی نخستین رساله در باب اصول اساسی دیالکتیک را نوشت و همچنین وی را پایهگذار مکتب دیالکتیک میداند. بر طبق نوشتههای کتاب سودا ، کلینوماخوس شاگرد اقلیدس مگارایی و آموزگار بروسون آخایی بود.
منابع
اهالی یونان سده ۴ (پیش از میلاد)
فیلسوفان سده ۴ (پیش از میلاد)
فیلسوفان مگنا گراسیا
فیلسوفان یونان باستان | زایمان پدیدهای طبیعی است. به همین ترتیب انسانها نیز میتوانند با استفاده از عقل خود، واقعیتهای فلسفی را دریابند. اگر انسان از «عقل» بهره بگیرد چیزی از درون خود به کار بردهاست. سقراط با بهرهگیری از نقش فردی که هیچ نمیداند مردم را مجبور میکرد که از عقل خود استفاده کنند. او خود را نادان یا دست کم نادانتر از آنچه بود نشان میداد. این رفتار او را استهزای سقراطی مینامند.
هدف سقراط این بود که باکمک پرسشهای دیالوگی اش، اصول اخلاقی را به شنونده منتقل کند. او میگفت، هنر قابله گی دیالکتیک، در بحث باعث تولد و کشف حقیقت میشود. سقراط میکوشید با کمک تمام تکنیکهای سخنوری و منطق دیالکتیک، شرکت کنندگان دربحث را به تعمق بکشاند.
فیلسوفی به نام سیسرون چند قرن بعد از آن دوره گفتهاست که سقراط فلسفه را از آسمان به زمین فرود آورد. فلسفه را به خانهها و شهرها برد و فلسفه را واداشت به زندگی و به اخلاقیات و خیر و شر بپردازد.
سقراط هم عصر سوفیستها بودهاست. او مانند آنان و بر خلاف دیدگاه فلاسفه طبیعتگرا به مسئله انسان و زندگی آدمی میپرداخت. اما سقراط خود را سوفیست یا به عبارت دیگر صاحب معرفت نمیدانست، حتی خود را معلم هم نمیدانست. سقراط به معنی واقعی کلمه خود را فیلسوف مینامید. فیلسوف در واقع کسی است که «دوستدار معرفت» باشد کسی که حاضر است به خاطر معرفت جان خود را از دست بدهد. اعتراف به جهل مبدأ فلسفه سقراط محسوب میشود. بدین مفهوم که «داناترین فرد کسی است که میداند که نمیداند.».
سقراط میگفت:خود را بشناس. اگر ذهن و فکر متوجه خود نباشد و خود را نیازماید، فلسفه واقعی تحقق نخواهد یافت. وی معتقد بود که طبیعت خارجی اشیا (افکار فیلسوفانی نظیر پارمنیدس، زنون، فیثاغورس) خوب است اما فیلسوف موضوعی بسیار جالب و شایستهتر از از درختان و احجار و ستارگان داردکه نظر دقتش را جلب کند و آن روح انسانی است انسان چیست و چه میتواند باشد؟.
برای سقراط مهم بود که بتواند، مبنای برای معرفت آدمی بیابد. او معتقد بود که این بنیان در عقل انسان جای دارد. اعتقاد راسخ سقراط به عقل انسان سبب میشود که بتوان او را خرد گرا دانست. سقراط بر خلاف سوفسطاییان که به درک درست و مطلقی از حقیقت اعتقاد نداشتند قصد داشت که فلسفه خود را بر پایهای محکم بنا کند.
سقراط معتقد بود کسی که بداند چه چیزی خوب است، خوب هم عمل میکند و معرفت درست به عمل صحیح منجر میشود. کسی که اعمالش نیک باشد به انسان واقعی مبدل میشود. اشتباهات ما به آن خاطر است که درست را تشخیص نمیدهیم و به همین دلیل باید همواره در تلاش دستیابی به دانش بیشتر باشیم. سقراط همیشه سعی داشت مشخص کند چه چیزی حق و چه چیزی ناحق است. او بر خلاف سوفیستها معتقد بود که تشخیص حق از ناحق در شعور آدمی نهفتهاست و نه در اجتماع.
سقراط به این باور بود که همه مردم با استفاده از شعور شان میتوانند واقعیتهای فلسفی را درک کنند. او میگفت که یک برده نیز میتواند همانند یک اشرافزاده به کمک شعور خود مسایل فلسفی را حل کند. سقراط شعور زن و مرد را نیز به یک اندازه میدانست.
قبلاً اشاره کردیم که سوفیستها | دیالکتیک منفی یکی از کتابهای فیلسوف آلمانی تئودور آدورنو است که در سال ۱۹۶۶ منتشر شدهاست.
خلاصه
آدورنو تلاش میکند فرایند فلسفی که تحت عنوان دیالکتیک شناخته میشود را به روز کرده و آن را از ویژگیهایی که پیشتر به آن نسبت داده میشد و به باور خودش غیرواقعی بودند، آزاد کند. برای هگل، دیالکتیک فرایند این ادراک بود که چیزها نفی خودشان را هم در خود دارند و از طریق این درک، بخشها در قالب چیزی بزرگتر رو به زوال میگذارند. دیالکتیک آدورنو این عنصر مثبت را نفی میکند که در آن نتیجه چیزی بزرگتر از بخشها هستند و به دنبال دیالکتیکی است که چیزی اساساً منفی را تولید میکند. خود آدورنو در این بار مینویسد:
"دیالکتیک منفی عبارتی است که سنت را مورد تمسخر قرار میدهد. حتی در زمان افلاطون، دیالکتیک یعنی رسیدن به چیزی مثبت از طریق نفی؛ شخصیت فکری نفیِ نفی" بعدتر است که به عبارتی موجز تبدیل میشود. این کتاب تلاش دارد، بدون کم کردن از آن وضعیت معین بودن دیالکتیک، دیالکتیک را از چنین ویژگیهای خوشبینانه ای رها کند."
جستارهای وابسته
مکتب فرانکفورت
منابع
https://en.wikipedia.org/wiki/Negative_Dialectics
آثار تئودور آدورنو
کتابهای غیرداستانی ۱۹۶۶ (میلادی)
کتابهای غیرداستانی آلمان
مکتب فرانکفورت | سخن خواهد گفت.» «اصل دوم این است که صورت واحد را به نحو درست به اجزای طبیعی آن تقسیم کند» افلاطون کسانی را که از این هنر بهره وراند اهل دیالکتیک مینامد. سقراط میگوید من دوستدار کسی هستم که بتواند در واحد جزئیات کثیر را ببیند و در جزئیات کثیر و پراکنده صورت واحد را. در مقابل اهل دیالکتیک سخنور قرار دارد افلاطون اکثر سخنوران معاصر خود را نام میبرد و هنر هر یک را بیان میکند البته با این کار نمیخواهد استادان هنر سخنوری را تحقیر کند بلکه هر کدام را در جایگاه حقیقی و واقعی خود قرار میدهد و از آنها اعادهٔ حیثیت میکند و در مجموع آنها را کسانی میداند که با مقدمات بلاغت سر و کار دارند ولی از هنر دیالکتیک بی بهره هستند.
اگر کسی میخواهد سخنور شود باید دارای استعداد باشد و در آموزش و تمرین کوتاهی نورزد و همچنانکه پزشک باید تن را بشناسد سخنور نیز باید روح را بشناسد، چون سخن در روح اثر میگزارد و آن را راهنمایی میکند. سخنور باید بداند که روح بر چند نوع است و چند نوع سخن داریم و خاصیت هر کدام چیست و کدام سخن در کدام روح با چه شیوه یا روشی اثر میگزارد. اما سخنوران معاصر سقراط میگفتند که «سخنور لازم نیست حقیقت موضوع سخن خود را بشناسد یا بداند که حق چیست و خوب کدام است و کدام کسان فطرتاً یا بر اثر تربیت چنین یا چناناند. در دادگاهها هیچکس در اندیشهٔ حقیقت نیست بلکه پیروزی با کسانی است که در اقناع شنوندگان توانا باشد.»
از نظر سقراط مطالب آموزشی را نه در کتاب بلکه باید در روان شاگرد نوشت. سقراط در بارهٔ نوشتن میگوید نوشتن برای حافظهاست نه برای نیروی یادآوری. «نوشته فقط وسیلهای است برای یاری به حافظهٔ کسی که مطلب نوشته را میداند… سخن وقتی نوشته شود به همه جا راه مییابد و هم به دست کسانی میافتد که آن را میفهمند و هم کسانی که نمیفهمند و با موضوعش سر و کاری ندارند بهعلاوه نوشته نمیداند که با که سخن بگوید و در برابر کدام کسان خاموش بماند و اگر اهانتی به او کنند از خود دفاع نمیتواند کرد» افلاطون بین نوشتن و سخن گفتن سخن گفتن را برتری مینهد چون سخن با روح زنده سرو کار دارد؛ لذا اگر کسی روحی مناسب و مستعد برمیگزیند و در آن از روی دانایی و موافق اصول دیالکتیک بذرهایی میافشاند که هم خود بارور میگردند و به کسی که آنها را کاشتهاست بار میدهند و هم بذرهایی تازه میآورند که در روحهای دیگر جای میگیرند و پرورش مییابند و بدین سان هم خود جاودان میمانند و هم کسانی را که در روحشان مکان دارند به بالاترین مرتبهٔ نیکبختی میرسانند. «سقراط میگوید اگر کسی آن گونه که ما ترسیم کردهایم سخن بگوید او را دانا نمیتوانیم بگوییم اما او را فیلسوف یا دوستدار دانش میتوان خواند اما اگر کسی غیر از آن نوشته هنری ندارد و با این روش سخن نمیگوید او را باید شاعر یا خطابه نویس یا… نامید. افلاطون روش سقراطی یعنی روش دیالکتیک را بهترین روش برای آموزش میداند و به همین خاطر خو در نوشتن روش مکالمه را در پی گرفت» | پولو یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۱
دهانههای ماه
مارکو پولو | چه کسی چه کسی را؟ ( یا ?Kto kovo) یک اصل یا شعار بلشویکی ست که توسط ولادیمیر لنین، در ۱۹۲۱ فرمولبندی شد.
گویا لنین به دومین کنگرهٔ سراسریِ دپارتمانهایِ آموزشِ سیاسیِ روسیه، در ۱۷ اکتبرِ ۱۹۲۱، چنین گفته:
"همهٔ پرسش این است: چه کسی چه کسی را پشتِ سر خواهد گذاشت؟"
در ۱۹۲۵، لئون تروتسکی از تعبیر کوتاهشدهٔ "چه کسی، چه کسی را در مقالهاش با عنوان "به سوی سرمایهداری یا به سوی سوسیالیسم؟" استفاده کرد.
در ۱۹۲۹، این شکلِ کوتاهشده به وسیلهٔ ژوزف استالین، در سخنرانیاش خطاب به کمیتهٔ مرکزیِ حزبِ کمونیستِ شوروی، به کار برده شد. استالین به این تعبیر، "هالهای از اجباری تخطیناپذیر" بخشید (در حالی که عبارتِ لنین، تمایل به پذیرشِ رقابتِ اقتصادی را به شکل تلویحی درونِ خود داشت).
"واقعیت این است که ما طبق فرمول لنین زندگی میکنیم: Kto-Kovo (چه کسی چه کسی را؟) ما آنها را، یعنی سرمایهدارها را، از میدان به در خواهیم کرد ـ و چنان که لنین گفته بود ـ نبردِ سرنوشتساز نهایی را پیشِ رویشان خواهیم گذاشت، یا آنها ما را از میدان به در خواهند کرد؟"
تعبیر «چه کسی چه کسی را» به عنوان فرمول و تکعبارتِ کوتاهی برای توصیف گریزناپذیریِ مبارزه طبقاتی به کار میرود؛ در اینجا، معنی عبارت این خواهد بود که چه کسی (کدام از یک از دو طبقهٔ متخاصم) بر دیگری چیرگی خواهد یافت. از این چشمانداز، تمام سازشکاریها و پیمانها میان دشمنان، مصلحتی ست ـ مانوری تاکتیکی ست در دلِ نبردی به منظورِ سروری.
منابع
تکیهکلامهای سیاسی
شعارهای سیاسی |
45a65cec-4935-4929-ba7f-3636398a570d | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | تضاد نمود اصلی کدام قانون است؟ | false | {
"answer_start": [
339
],
"text": [
"قانونِ حاکم بر جهان"
]
} | مبارزه قانونها یا تضاد قانونها () یک مبارزه سیاسی بین پلبیها (عوام) و پاتریسیها (اشرافسالاران) در جمهوری روم بود که از ۵۰۰ قبل از میلاد تا ۲۸۷ قبل از میلاد به طول انجامید که در آن پلبیها به دنبال برابری سیاسی با پاتریسیونها بودند.
جستارهای وابسته
دین در روم باستان
منابع
جمهوری روم
طبقه اجتماعی در روم باستان | اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصلی است که بر اساس آن نظام اقتصادی ایران به ۳ بخش تعاونی، دولتی و خصوصی تقسیم میشود.
متن اصل ۴۴
تفسیر جدید از اصل ۴۴
بروز برخی معضلات در اجرای خصوصیسازی مقامات جمهوری اسلامی را به تغییر اصل ۴۴ قانون اساسی واداشت تا تعریفی جدید از حیطه تصدی اقتصادی دولت ارایه دهند لذا مجمع تشخیص مصلحت نظام طی مصوبهای واگذاری بخشی از صنایع استراتژیک و مادر به بخش خصوصی را مطابق مصلحت دانست، سید علی خامنهای نیز در خرداد ماه ۱۳۸۴ مطابق بند۱ اصل ۱۱۰ قانون اساسی سیاستهای کلی اصل ۴۴ را ابلاغ نمود.
در تیرماه ۱۳۸۵ نیز، سید علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، بند ج اصل ۴۴ قانون اساسی ابلاغ کرد و دولت را موظف نمود تا ۸۰ درصد از سهام بخشهای دولتی را به بخش خصوصی واگذار کند.
آنچه که امروز به به عنوان اصل ۴۴ از آن یاد شده و هدف از آن را خصوصیسازی میدانند در واقع «تفسیریه جدید بر اصل۴۴ قانون اساسی» است.
دیدگاه قانونی مخالفان و موافقان تفسیریه اصل۴۴
همان گونه که مشاهده میشود واگذاری بسیاری از بخشهای دولتی از جمله صنایع بزرگ به بخش خصوصی در تضاد و تناقض آشکار با اصل۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. همین مسئله نیز از جانب مخالفان این تفسیریه دستمایه انتقاد نسبت به سیاست خصوصیسازی در کشور شدهاست. اما از طرف دیگر موافقان اجرای این طرح، ضمن تأکید بر لزوم خصوصیسازی برای بازسازی اقتصادی کشور، اقدام رهبر جمهوری اسلامی را مطابق با وظایف و اختیارات وی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میدانند. این عده در واقع به بند هشت از اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یعنی اصل وظایف و اختیارات رهبر اشاره میکنند که در ادامه بیان اختیارات رهبر میآورد: «حل معضلات نظام که از طریق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام». موافقین اجرای تفسیریه اصل۴۴ قانون اساسی مدعی هستند که دولتی خواندن تمامی صنایع بزرگ در اصل ۴۴ قانون اساسی یکی از مشکلات عمده کشور به ویژه در زمینه اقتصادی به حساب میآمد که از طرق عادی قابل حل نبود، در نتیجه رهبر با کمک مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد آن دستورالعمل جدیدی صادر کرد.
جستارهای وابسته
ابلاغیه سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
اصل 43 قانون اساسی
اقتصاد ایران
مجلس خبرگان قانون اساسی
منابع
بحث داغ محافل اقتصادی ایران درباره فرمان آیتالله خامنهای، بیبیسی فارسی
تفسیر جدید اصل ۴۴ قانون اساسی، بیبیسی فارسی
پیوند به بیرون
متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
پایگاه اطلاعرسانی اصل ۴۴
اصل ۴۴ به شکاف طبقاتی دامن زدهاست! خبرگزاری فرارو
اقتصاد ایران
قانون اساسی ایران | نظریه تضاد اجتماعی یک نظریه اجتماعی بر مبنای مارکسیسم است که استدلال میکند افراد و گروهها (طبقات اجتماعی) در جامعه بیش از اجماع، بر اساس تضاد تعامل دارند. از راه اشکال مختلف تضاد، گروهها تمایل به دستیابی به مقادیر مختلف منابع مادی و غیرمادی (به عنوان مثال ثروتمندان در مقابل فقرا) دارند. گروههای قدرتمندتر تمایل به استفاده از قدرت خود برای حفظ قدرت و بهرهبرداری از گروههای دارای قدرت کمتری دارند.
نظریهپردازان تضاد، تضاد را به عنوان موتور تغییر میدانند زیرا تعارض باعث ایجاد تضادهایی میشود که گاهی برطرف میشوند و تضادها و تعارضهای جدیدی را در دیالکتیک مداوم ایجاد میکنند. در مثال کلاسیک ماتریالیسم تاریخی، کارل مارکس و فریدریش انگلس استدلال کردند که تمام تاریخ بشر نتیجه تضاد بین طبقات است که با گذشت زمان مطابق با تغییر در ابزارهای جامعه برای تأمین نیازهای مادی آن یعنی تغییر در شیوه جامعه تولید تکامل یافت.
مثال (نمونه موارد زیر)
مناسبات مالک یک مجتمع مسکونی و یک مستأجر در همان مجتمع مسکونی را در نظر بگیرید. یک نظریهپرداز وفاق ممکن است پیشنهاد کند که رابطه بین مالک و مستأجر بر اساس سود متقابل است. در مقابل، یک نظریهپرداز تضاد ممکن است استدلال کند که این رابطه مبتنی بر تضادی است که در آن مالک و مستأجر علیه یکدیگر مبارزه میکنند. رابطه آنها با تعادل در تواناییهای آنها برای استخراج منابع از یکدیگر تعریف میشود. به عنوان مثال: پرداخت اجاره یا مکانی برای زندگی. مرزهای مناسبات در جایی تعیین میشوند که هر یک بیشترین مقدار ممکن را از منابع دیگر استخراج کنند.
تضاد میتواند اشکال مختلفی داشته باشد و تضاد مبارزه بر سر انواع مختلف منابع، از جمله وضعیت باشد. با این حال، نظریه تضاد رسمی مبانی خود را در تجزیه و تحلیل تضاد طبقاتی ارائه داد و مثال مالک و مستأجر را میتوان از نظر تضاد طبقاتی درک کرد. در تضاد طبقاتی، مالکان احتمالاً دارای مزایای نسبی نسبت به غیرمالکین هستند. به عنوان مثال، نظام حقوقی زمینه روابط بین مالک و مستأجر میتواند به نفع مالک مغرضانه عمل کند. فرض کنید مالک بخواهد پس از انتقال مستأجر از محل سکونت مالک، سپرده تأمین مستأجر را پس ندهد. در نظامهای حقوقی مبتنی بر قوانین رایج انگلستان، مالک فقط ملزم است که به مستأجر اطلاع دهد، وثیقه مسکن را پس میدهد. برای بازپسگیری ودیعه وثیقه، مستأجر باید شکایت کند. مستأجر بار اثبات را به دوش میکشد و بنابراین باید ثابت کند که محل اقامت پیش از نقل مکان به اندازه کافی تمیز شدهاست. این میتواند یک کار بسیار دشوار یا حتی غیرممکن باشد.
بهطور خلاصه در این نمونه، نظریهپردازان تضاد مناسبات بین مالک و مستأجر را اساساً بر اساس تضاد و نه هماهنگی میدانند. حتی اگر روابط مالک و مستأجر اغلب ممکن است هماهنگ به نظر برسد، هر گونه هماهنگی مشهود فقط محصولی از قانون و سایر عناصر روبنایی است که مناسبات را محدود میکند و خود محصول یک تضاد حتی عمیقتر، تضاد طبقاتی است. یک نظریهپرداز تضاد میگوید نظریه تضاد در این شرایط قدرت توضیحی بیشتری نسبت به نظریه وفاق دارد زیرا نظریه وفاق هم نمیتواند دعاوی بین مالکان و مستاجران و هم مبانی قانونی مناسبات نامتقارن قدرت بین این دو را توضیح دهد.
نظریههای تضاد اجتماعی
از | عدم قطعیت
اصل عدم قطعیت
محاسبه عدم قطعیت | که سمت چپ آن شامل یک متغیر و هیچ ترمینالی ندارد (است که در تضاد با CNF)کنید.
برای حذف
, که که یک رشته از متغیرها و پایانه هاست، قانون را اضافه کنید مگر اینکه قانون پایهای باشد که قبلاً حذف شدهاست.</dd>
سایر قوانینی که در فرم نرمال چامسکی نیستند را حذف کنید
با , جایگذاری کنید کهها متغیرهای جدید هستند.
اگر u_i \in \Sigma, replace u_i را با متغیر V_i جایگزین کنید و قانون V_i \rightarrow u_i را اضافه کنید.
منابع
زبانهای صوری
نوآم چامسکی | مجازات هر دو طرف دعوا ، یکی از قوانین کیفری ژاپن در قرون وسطی تا دوران مدرن نخستین بود. این قانون به این معنی است مهم نیست که کدام یک از دو طرفِ درگیری اشتباه کرده و کدام بر حق بوده بلکه از نظر این قانون مهم جرم بودن نزاع و جنگ است و در صورت بروز آن هر دو طرف دعوا باید مجازات شوند.
جستارهای وابسته
دوره ادو
کاتاکیئوچی
منابع
دوره ادو
قوانین کیفری ژاپن | قانون اساسی کانادا (۱۸۶۷) ()، قانون اساسی کنفدراسیون کانادا مصوبه ۲۹ مارس ۱۸۶۷ در ۱۴۷ اصل بود. این قانون در زمان فرمانروایی ملکه ویکتوریا به تصویب رسید.
منابع
بنیانگذاریهای ۱۸۶۷ (میلادی) در کانادا
قانون اساسی کانادا
قوانین کانادا در ۱۸۶۷ (میلادی)
کانادا در ۱۸۶۷ (میلادی)
کنفدراسیون کانادا
سیاست در ۱۸۶۷ (میلادی) | قهرود (سنگ تزئینی) یک اندیس مصالح ساختمانی است که در حوالی شهر کاشان استان اصفهان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سنگ تزئینی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان اصفهان
منابع
اندیسهای استان اصفهان
اندیسهای مصالح ساختمانی | قرایی یا قرائی نام افراد زیر است:
محسن قرایی
یدالله قرایی
رضا قرایی
محمدرضا قرایی آشتیانی
اسحاقخان قرایی | بررسی تاریخی قصص قرآن کتابی از محمد بیومی مهران با ترجمهٔ سیدمحمد راستگو و مسعود انصاری است که در سال ۱۳۸۳ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۸۳
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
کتابها درباره قرآن |
32567649-b139-4d3d-89d5-b7db213568fe | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | نمود اصلی قانون حاکم بر جهان چیست؟ | false | {
"answer_start": [
380
],
"text": [
"تضاد"
]
} | قانون معمولاً بهعنوان سیستمی از احکام شناخته میشود که از طریق مؤسسات اجتماعی یا دولتی ایجاد و الزام میشود تا رفتارها را تنظیم کند؛ با این حال تعریف دقیق قانون یک بحث طولانی است. قانون معمولاً به عنوان یک دانش و هنر عدالت توصیف میشود.
ریشهشناسی
قانون میتواند قوانین فیزیکی باشد که بر انسان تأثیر دارد یا قوانین اخلاقی یا احکامی باشد که دولت یا قدرت فراتر یک کشور آن را به شیوه خاص و در جایگاه خاصی وضع نمودهاست.
سیستمهای قانونی مختلفی در بین کشورها موجود است. در کشورهای اسلامی سیستم اصلی قانون گذاری، احکام اسلام میباشد.
حاکمیت قانون
دوران طولانی زندگی بشر همواره دستخوش تغییرات در گرایش به قانون بودهاست. در برخی نظرات سیاسی حاکمان بالاتر از قانون قرار داشتند چنانکه افلاطون برای مثال فلاسفه را در شهر فرضی خود بالاتر از قانون میدانست یا ژان بدن نه دقیقاً بلکه دربرداشت غالب چنین نظری داشت. اما دوران درازی از تاریخ بشریت، حاکمان و قانون در یک ردیف قرار داشتند ــ قانون به سادگی چیزی بود که حاکم میخواست. (این امر به مکتب اثباتی حقوق معروف است که برخی آغازگر آن را در دوران جدید هابز میدانند) لیکن در گرایش سوم و مدرن تر حاکم در بند قانون بود. نخستین گام در جهت فاصله گرفتن از استبداد حاکمان، نظر حاکمیت به وسیله قانون بود که مفهوم پایینتر بودن حاکم از قانون و الزام او برای حاکمیت از راههای قانونی را شامل میشد. حکومتهای مردم سالار به ظاهر با ایجاد حاکمیت قانون، در این راه فراتر رفتند.
اما این ترفند ارباب قدرت برای استثمار جدید مردم بهشمار میرود چرا که قانون گذاران حقیقی در جوامع به ظاهر مردم سالار همان ارباب قدرت هستند که با هدایت افراد دلخواه در مناسب قانونگذاری قوانین را در جهت سود خود تهیه میکنند و مردم گمان میکنند ایشان هستند که قانون را وضع کردهاند در جامعه ای که سرمایه و دولت یک پدیده تبدیل شدهاست جایی برای مردم سالاری معنا ندارد در این کشورها ارباب قدرت با بهکارگیری نظام مند رسانهها افکار مردم را به سمت آنچه میخواهند سوق میدهند.
نکته حایز اهمیت در اینجا منشأ قانون است. قانون حسب گرایشهای مختلف منشأ گوناگون دارد. برای مثال چنانکه بیان شد اثباتیون بر آنند که قانون اراده حاکم است و چیزی والاتر از آن نیست. هر چه حاکم بخواهد قانون است و لازمالاجرا. اما طرفداران مکتب حقوق طبیعی بر آنند که یکسری حقوق لاینفک برای انسان به واسطه انسان بودنش وجود دارد که بر تمامی حکام حاکم است و وظیفه اصلی حاکم کشف این مقررات و اجرای آن است. در دوران معاصر اثر این نظر را در ایجاد حقوق بشر جهانی میتوان یافت یعنی حداقل قواعدی که انسان امروزی به واسطه بشر بودنش دارد مانند آن که شهروندان باید از بازداشت خودسرانه و تفتیش بیدلیل منازل یا مصادره اموالشان در امان باشند.
شهروندان متهم به جنایت، سزاوار محاکمه سریع و علنی هستند و حق دارند که با شاکیانشان مخالفت یا از ایشان پرسش نمایند. اگر این افراد محکوم شوند، مجازات بی رحمانه و غیرمعمول برای آنان در نظر گرفته نمیشود.
شهروندان را نمیتوان به اجبار وادار به شهادت بر ضد خودشان نمود. این اصل، از شهروندان در برابر اعمال فشار، سوء استفاده یا شکنجه | حاکمیت قانون قاعدهای کلی در حقوق عمومی است که به موجب آن تصمیمات حکومتی بر اساس اصول شناختهشدهٔ حقوقی (اثبات گرایی حقوقی) یا (حقوق طبیعی) گرفته میشوند.
بحث از قانون، چه بهعنوان ابزار حکومت و چه بهعنوان ابزاری برای کنترل حکومت، دغدغه مشترک صاحبنظران حوزههای فلسفی، حقوقی و سیاسی بودهاست. در سنت حقوقی-سیاسی غرب، حاکمیت قانون در تقابل با حکومت شخص معنا شدهاست. بر این اساس حاکمان باید بر مبنای نظریه مشروطهخواهی و در حیطه نظم مبتنی بر قانون اساسی، به شیوهای رفتار کنند که رفتار آنان سازگار با قانون اساسی و محدود به رویههایی باشد که عموم مردم از آن مطلعاند.
نکته حایز اهمیت در اینجا منشأ قانون است. قانون، حسب گرایشها مختلف منشأ گوناگون دارد. برای مثال چنانکه بیان شد، طرفداران حقوق تحققی یا حقوق وضعی یا حقوق اثباتی بر آنند که قانون اراده حاکم است و چیزی والاتر از آن نیست. هر چه حاکم بخواهد قانون است و لازمالاجرا. اما طرفداران مکتب حقوق طبیعی بر آنند که برخی حقوق لاینفک برای انسان به واسطه انسان بودنش وجود دارد که بر تمامی حکام حاکم است و وظیفه اصلی حاکم کشف این مقررات و اجرای آن است. در دوران معاصر اثر این نظر را در ایجاد حقوق بشر جهانی میتوان یافت یعنی حداقل قواعدی که انسان امروزی به واسطه بشر بودنش دارد مانند آن که شهروندان باید از بازداشت خودسرانه و تفتیش بیدلیل منازل یا مصادره اموالشان در امان باشند.
شهروندان متهم به جنایت، سزاوار محاکمه سریع و علنی هستند و حق دارند که با شاکیانشان مخالفت یا از ایشان سؤال نمایند. اگر این افراد محکوم شوند، مجازات بیرحمانه و غیرمعمول برای آنان در نظر گرفته نمیشود.
شهروندان را نمیتوان به اجبار وادار به شهادت بر ضد خودشان نمود. این اصل، از شهروندان در برابر اعمال فشار، سوء استفاده یا شکنجه حمایت میکند و اقدام پلیس را به چنین رفتارهایی به شدت کاهش میدهد.
به هر حال، حاکمیت قانون دارای یک معنای عام است و یک معنای خاص. در معنای عام، یعنی وجود نظم در کشور؛ به عبارت دیگر، وقتی افراد جامعه به گونهای مشابه و با رعایت هنجارهای مشترک رفتار نمایند، به معنای آن است که قانون حاکم است. در معنای مضیق تر به معنای اجرای قوانین موضوعه و قوانینی که مجلس و مقامات صالح کشور وضع کردهاند، به نحوه درست و در راستای اجرای هدف آن قانون. در عمل، حاکمیت قانون بدان معنا است که هیچ فردی، چه رئیسجمهور و چه یک فرد عادی از قانون بالاتر نیست. حکومتهای مردم سالار، قدرت را از طریق قانون به کار میبندند و خود ملزم به اطاعت از آن هستند.
قوانین باید در جهت خواستههای مردم و نه هوس شاهان، زورگویان، مقامات نظامی، رهبران مذهبی یا احزاب خود گماشته باشد.
مردم در حکومتهای مردم سالار مشتاق پیروی از قانون هستند، چرا که از قواعد و دستورها خودشان اطاعت میکنند. هنگامی که قانون توسط مردمی گذاشته میشود که باید از آن اطاعت کنند به نطر میرسد عدالت به بهترین نحو ممکن برقرار میشود.
میزان آزادی یک جامعه را میتوان با درصد جمعیتی که زیر حاکمیت قانون هستند، سنجید. برای مثال در انگلستان حتی پادشاه نیز خود را فرا تر از قانون نمیبیند و برای به کرسی نشاندن حرف خود | قوانینیاند که در صورت نقض آنها نظم عمومی مختل میشود و قوانین تکمیلی (یا قوانین تفسیری یا قوانین تعویضی) قوانینیاند که با نظم عمومی ارتباط و مغایرتی ندارند؛ مثلاً در قانون مدنی قراردادها و بیعها تکمیلیاند و ارث و وصیت امری. سلسلهمراتب قواعد از نظر قدرت اجرایی عبارت است از:
قوانین امری
توافق طرفین
عرف
قوانین تکمیلی
جستارهای وابسته
قانون اساسی
قانون اثر
قانون ارتباطات
آئین دادرسی
قانون براساس قاعده بالادستی
منابع
http://www.aftabir.com/articles/view/social/law/c4c1186229835_law_sovereignty_p1.php/درباره-حاکمیت%5Bقانون
http://www.aftabir.com/articles/view/politics/political_science/c1c1258888704_rule_of_law_p1.php/حکومت-قانون-چیست
اقتدار
تحقیقات حقوقی
علوم اجتماعی
فضیلت
قانون
مقالههای موضوعات اصلی
منابع حقوق
مهندسی سیاسی | ۳۴به حروف سی و چهار یک عدد طبیعی است که بعد از ۳۳ و قبل از ۳۵ قرار دارد.
اعداد صحیح | قناره یا چنگک قصابی،برای آویزان کردن جسد حیوانات است. قصابان گوشت را به آن آویزان میکنند و قطعه قطعه کرده، میفروشند.
منابع
لغتنامه دهخدا
ابزارهای مکانیکی دستی | یک حزب قانونی حزبی است که در کنار حاکمیت یا از درون حاکمیت تشکیل میشود. یک حزب قانونی به کلیات قانون اساسی نظام حاکم اعتقاد دارد و طی یک فرایند قانونی در نهادهای مرتبط با احزاب قانونی مورد ثبت قرار گرفته است. در ایران وزارت کشور مسئولیت اصلی صدور پروانه فعالیت احزاب را بر عهده دارد.
جستارهای وابسته
حزب
احزاب قانونی
حزب غیرقانونی
احزاب دولتی
فهرست احزاب در ایران
پیوند به بیرون
قانون احزاب. | قانون اساسی ۱۹۳۵ لهستان () که به قانون اساسی آوریل نیز شهرت دارد قانون اساسی جمهوری دوم لهستان است که توسط مجلس لهستان در ۲۳ آوریل ۱۹۳۵ به تصویب رسید. به موجب این قانون نظام ریاستی همراه با مشخصههایی از اقتدارگرایی بر لهستان حاکم گشت.
خلاصه
این قانون ایدهای را مطرح نمود که بر اساس آن دولت یک خیر عمومی برای همه شهروندان است. اختیارات رئیسجمهور افزایش یافته و از قدرت مجلس و سنا کاسته شد. رئیسجمهور مسئول انتخاب اعضا کابینه خود بود که در قبال مجلس پاسخگو بودند. رئیسجمهور توان انحلال مجلس پیش از پایان دوره و انتخاب یک سوم از اعضا سنا را در دست داشت و فرمانده کل قوا بود.
یکی از بارزترین نکات این قانون اساسی حق رئیسجمهور جهت انتخاب جانشین خود در زمان جنگ بود که این مقرره توانست مبنای حقوقی لازم جهت تشکیل دولت در تبعید لهستان طی سالهای جنگ جهانی دوم و پس از آن را ایجاد نماید. این قانون اساسی در سال ۱۹۴۴ توسط مقامات کمونیست لهستان به صورت رسمی منحل گشت و قانون اساسی دیگری که دارای قوانین استالینیستی زیادی بود تصویب شد. اما دولت در تبعید لهستان همچنان بر اساس قانون اساسی آوریل به کار خویش ادامه داد تا آنکه در سال ۱۹۹۰ اختیاراتش را به لخ والسا که اولین رئیسجمهور غیر کمونیست لهستان پس از ۴۶ سال بود تفویض نمود.
منابع
اسناد ۱۹۳۵ (میلادی)
قانون در ۱۹۳۵ (میلادی) | امیر منصور وهسودان بن مَملان، حکمران کُرد روادی تبریز از آل مسافر شاخهٔ آذربایجان و ممدوح قطران تبریزی بین سالهای ۴۲۰ و ۴۵۰ ه.ق در تبریز حکومت داشت.
جستارهای وابسته
امامزاده چهارمنار
منبع
دایرةالمعارف فارسی (به سرپرستی غلامحسین مصاحب): مدخل وهسودان
خاکسپاریها در چهارمنار
آذربایجان
تبریز
روادیان | حریص آلبومی از محسن چاوشی - ۱۳۸۹
حریص فیلمی ساخته شکرالله رفیعی - ۱۳۵۲ | سعادتمند باشد.
تدبیر منزل
تدبیر منزل دانشی است که به انسان میآموزد منزل مشترک بین شوهر، همسر، فرزندان، غلامان و روابط بین آنها چگونه باید تدبیر شود.
تدبیر مدینه
تدبیر مدینه (سیاست یا کشورداری) دانشی است که به انسان میآموزد شهر چگونه باید اداره و تدبیر شود؛ مدینه فاضله چیست؛ مدینه ردیئه کدام است و …
صناعت شارعه
قوانین حاکم بر فرد، منزل و مدینه (الصناعة الشارعة) نیز دانشی است که قوانین و مقرراتی را که باید در اخلاق، تدبیر منزل و تدبیر مدینه اجرا شود، بررسی میکند.
ابن سینا معتقد است اخلاق، تدبیر منزل و تدبیر مدینه باید هرکدام متولی مستقلی داشته باشد؛ از این رو، هریک از آنها در علم جداگانه ای بررسی میشوند، اما قانون گذاری در آنها نباید جداگانه و بدون توجه به دو دیگر باشد؛ بلکه قانونگذار این هر سه، باید یکی باشد و او همان پیامبر است.
منابع
آثار ابن سینا |
e9c257b5-dd76-441d-8da2-be401334fd31 | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | هراکلیتس به لوگوس چه صفاتی را نسبت میداد؟ | false | {
"answer_start": [
267
],
"text": [
"ثابت و ایستا"
]
} | و کسی که میتواند تبیینی مکفی ارائه دهد همان دیالیکتیسین است(جمهوری 534b). افلاطون در رساله ثئایتتوس تعریف دانش را "داوری صحبح همراه با تبیین" میداند، اما تا حدی از موضع عقب میکشد چراکه بیان رضایتبخش لوگوس نمیتواند مستقل از دانش حاصل آید.(ثئایتتوس 201c ff)
لوگوس اصل عقلانی حاکم بر جهان
لوگوس خصیصهای در انسان است که او را به سوی قوهٔ تمیز، منطق، قضاوت درست، مرزبندی و ادراک میکشاند و با عقل و شعور مخاطب کار دارد.
لوگوس از مهمترین اصطلاحات رایج در مکاتب فلسفی یونان است که هفتصد سال قبل از میلاد مسیح، در خطابهها به کار برده میشد و جای واژههای قدیمیتری مثل افسانه و اسطوره را گرفت.
در فلسفهٔ یونان باستان، لوگوس حداقل تا زمان فلسفه افلاطونی میانه و مهمتر از آن تا دوره فلسفه نوافلاطونی اصل اول محسوب میشد.
هراکلیتوس آن را محور نظم کائنات و اصل عقلانی حاکم بر جهان میدانست. نیرویی مادی که چون شعله آتش به همه جا گرمی و روشنی میبخشد.
از دید فیلسوفان رواقی(که حوزه درسیشان در یکی از رواقهای آتن منعقد میشد) لوگوس «عقل کل» و علتالعلل نظام آفرینش بود.
لوگوس و متکلمین یهودی
متکلمین یهودی و به ویژه فیلون اسکندرانی، لوگوس، را طرح خداوندی و قدرت او برای تداوم خلقت و معادل با پیامبر و رسول میپنداشت.
چه بسا در نگاه فیلون، لوگوس به نوعی با نظریه مثل افلاطون گره خورده بود.
در متون دینی یهود لوگوس با خلقت و تقدیر و وحی در ارتباط است.
شایان ذکرست که واژهٔ لوگوس در ترجمهٔ یونانی عهدعتیق موسوم به ترجمهٔ هفتاد Dabar است. Dabar علت بنیادی همه چیز است که با «پیام و عمل» تجلی پیدا میکند (مزمور ۱۰۷:۲۰ و تثنیه ۳۲:۴۶–۴۷). برای درک بهتر این واژه ضروری است که به پیشزمینههای اعتقادی یهودیان پیرامون مفهوم حکمت اشاره کرد زیرا که یکی از مفاهیم بنیادی لوگوس حکمت میباشد.
بنابر اعتقاد یهودیان خدا از طریق حکمت خود جهان را خلق کرد، از اینرو حکمت، ریشه در ذات خدا دارد. این حکمت در تورات به عالیترین شکل ممکن جلوهگر میشد. در واقع کتب حکمتی عهدعتیق الهیات خلقت را ترسیم میکنند. اما در عهد جدید حکمت الهی در مسیح تجلی مییافت و عهد جدید فراتر از آن خود مسیح را بهعنوان حکمت خدا معرفی میکند (لوقا ۲:۴ و مرقس ۶:۲ و اول قرنتیان ۱:۳۰). بدینسان آنچه در عهدعتیق ریشه در ذات خدا داشت حال در مسیح تجسم پیدا میکند.
لوگوس و متکلمین مسیحی
کلمنت اسکندریه از بزرگترین متفکران مسیحی قرون نخست میلادی برای اینکه نشان دهد لوگوس همه چیز و همه جا را دربرمیگیرد، گفته بود:
لوگوس آلفا و اُمگا است (حروف اول و آخر الفبای یونانی)
در مقدمه انجیل یوحنا، لوگوس و مسیح یکی میشوند. یعنی لوگوس حالت انتزاعی ندارد. لوگوس در انجیل یوحنا از معنی عقل به معنی «کلمه» تغییر جهت میدهد.
«در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود…» از نظر متکلمان مسیحی لوگوس در کلمه و مسیح بارز میشود.
مسیح همچون حکمت، عامل خلقت است (یوحنا ۱:۳ و۱۰). مسیح پیام و کلام خدا (لوگوس) به بشرست (یوحنا ۱:۱). در او نقشه و هدف الهی برای بشر نمایان میشود. در مسیح تفکر خدا پدیدار میگردد. سؤالی که با آن روبروییم آن است که چرا یوحنا بهجای واژهٔ حکمت از لوگوس استفاده کرد؟ به | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | لوگوس اندیشه، منطق و قانون نهفته در هستی است. لوگوس تغییرات و دگرگونیهای جهان را وحدت و همآهنگی میبخشد و آن حقیقتی است که جمال جلوه یک چیز را فراهم میآورد یا به بیانی دیگر، تجلی و به ظهور آمدن چیزی را ممکن میسازد.
هراکلیتوس به جای واژه خدا غالباً واژه یونانی لوگوس به معنی عقل را به کار میبرد.
واژه لوگوس واژه ای چند پهلوست. به طوری که دیکشنری لیدل و اسکات نزدیک 5 ستون و نیم تعریف برای آن آورده است. لوگوس اسمی است مطابق با فعل legein (گفتن) و به معنای "دلالت بر"، "میان چیزهای دیگر"، "گفتار"، "بیان"، "جمله"، "تبیین"، "تعریف"، "فرمول"، "محاسبه"، "نسبت"، "توضیح"، "استدلال" و "قوه عقل". مطالعات اولیه درباره این واژه به گونه ایست که تمایل داشتند تنها درباره جنبه ای واحد از این مفهوم قلم زنند، چنانکه گویی مفاهیم و تئوری های محدودی پیرامون این واژه در کار است. با این حال نوعی تعامل درونی میان این مفاهیم گسترده لوگوس برقرار است که سبب میشود حتی همین مطالعات تک انگارانه نیز ارزشمند باشند.
گاهی پژوهشگران سخن از دگرگونی از فضای میتوس به فضای لوگوس میگویند، گذاری که داستان سرایی در اسطوره ها را(که اغلب در قالب شعر نقش میگرفت) به تبیینی علمی، فلسفی و یا تاریخی کشاند.(تبیینی که معمولا به شکل نثر بود).
فیلسوفان سدههای ششم قبل از میلاد از اولین نویسندگانی بودند که رسانههایی در غالب نثر نوشتند. این ابزار بیانی جدید، دیدی تحلیلی تر و جداافتاده تر از امور را امکانپذیر میکرد و انقلابی را در تفکر درباره جهان تجسم میبخشید.
هرچند که واژه لوگوس خبر از داستان هم میدهد و معمولا بیشتر صورت جمع آن (logoi) به مثابه تبیینی علمی در برابر mythoi به معنای داستانها و همچنین در برابر epea به معنای نظم قرار میگرفت، (ن ک افلاطون تیمائوس 26e) اما نزد سوفیسطان، یک میتوس میتواند در توضیح یک لوگوس به کار رود.(پروتوپوراس 320c) البته تا جایی که لوگوس به مثابه گونهای بسا سادهتر از تبیین نگریسته شود.
دوره پیشاسقراطی
وازه لوگوس خیلی زود بیانگر وجهه ای از محتوی منطق عقلانی(rational discourse) و همچنین ابزار ارتباطی شد. و این مدخل از این جهت روی این موضوع تمرکز کرده است. هراکلیتوس(500 ق م) اولین فیلسوفی است که لوگوس را در هیبت آرخه برافراشت. او رساله خود را این گونه آغاز میکند:
“از این لوگوس که هستنده ای جاویدان است، آدمیان ناآگاهند، چه پیش از آنکه آن را بشنوند چه هنگامی که آن را برای نخستبار بشنوند. هرچند همه چیز مطابق با این لوگوس پدید میآید، ایشان چونان کسان ناآزموده ان، حتی هنگامی که گفته ها و کرده ها را آنگونه می آزمایند که من توصیف میکنم و هرچیز را موافق طبیعت آن جدا میسازم و بیان میکنم که چگونه هست.” لوگوس هراکلیتس با مردم در میان گذاشته میشود و در رساله اش به تفصیل در میاید. اما او انتظار دارد که اکثر افراد پیام او را نفهمند: " اگرچه این لوگوس امری مشترک است، بسیاری چونان میزیند که گویی به فهمی شخصی دست یافته اند. به نوعی لوگوسی که میانمان برقرار است، توسط بسیاری که بینش فلسفی ندارد مورد غفلت قرار میگیرد. لوگوس پیام و حکایتی ویژه دارد: "به من نه، بل به لوگوس گوش فرا دهید، این بخرادانه | نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر و مترقیتر از دیگر متفکران میدانستهاست.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفهٔ خود مینویسد که هراکلیتوس تنها از یک فرد به نام تئوتاموس به نیکی یاد کرده، و چون در پی دلیل این تحسین بگردیم، میبینیم که او گفتهاست: «بیش تر مردم بدند!»
فلسفه
لوگوس
لوگوس در یونانِ باستان به معناهای مختلفی به کار میرفته که از آن جمله میتوان به گزینش، سخن گفتن و شمارش اشاره کرد. کنستانتین بودوریس معتقد است که بایستی میان چهار معنای لوگوس تفاوت قایل شویم:
گفتار
لوگوسِ مشترک و عام روح (به عنوان نوعی ساختار و کیفیت روح)
امر مشترک و عام جامعه انسانی، یعنی دولت و کشور
لوگوس مشترک و عام همه چیزها
در نگاهِ نخست چنین بهنظر میرسد که لوگوس در جملاتی که از هراکلیتوس بازماندهاست، معنایِ «میگوید» میدهد، و مفهومِ کلیِ آن این است که: «هراکلیتوس میگوید:...» اما داریوش درویشی معتقد است از آنجایی که کلمهٔ لوگوس در پارههای زیادی بهکار برده شده، این عقیده در موردِ لوگوس موردِ قبول نیست. گاتری نیز بر آن است که وجودِ لوگوس مستقل از اظهاراتِ هراکلیتوس است؛ و همچنین اعتقاد دارد حتی زمانی که هراکلیتوس واژهٔ لوگوس را در مفهومِ خاصِ فلسفهٔ خود بهکار میگیرد، آن را از کاربردهای متعارفش متمایز نمیکند.
البته به اعتقادِ درویشی هراکلیتوس کلمهٔ لوگوس را از معنایی که یونانیان باستان منظور میکردهاند، در معنایی ژرفتر و البته بهصورتِ رمزی-تمثیلی بهکار بردهاست. وی اظهار میکند که با بررسیِ بیشترِ قطعاتِ بازمانده از هراکلیتوس، نمادهایی بهدست میآیند که بهوضوح به لوگوس اشاره دارند. بهطورِ مثال او از این پارهها یاد میکند:
درویشی سپس توضیح میدهد که با توجه به اینکه از نظر هراکلیتوس، تنها چیزِ ثابت و ایستا در جهان، زمانی که تمامیِ چیزها در حال دگرگونیاند، لوگوس است، میتوان نتیجه گرفت که مرادِ هراکلیتوس از لوگوس، قانون است. وی همچنین اضافه میکند که باید توجه داشت، قانونی که هراکلیتوس مد نظر دارد، قانونی نیست که وضع شود، بلکه قانونی است که یافته میشود.
از دیدگاهِ گاتری لوگوس امری است که برای همگان مشترک است، و با اندیشه و تفکر انسانی در رابطه میباشد. وی آن را «قانونی که جهان را نظم میدهد، و قانونی که اذهان انسانی میتواند آن را درک کند» معرفی میکند. نتیجهای که گاتری، با توجه به پارههای بازمانده از هراکلیتوس، در بارهٔ لوگوس میگیرد این است که لوگوس یک امر واحد و حقیقتی پاینده است که هم الهی است، و هم عقلی؛ این امر واحد ما را احاطه کرده، و مسبب نظم کیهانی است. به اعتقاد گاتری بلاهتِ انسانها از طریقِ عناصرِ درونشان میتواند لوگوس را تغییر دهد. چراکه لوگوس، آتش، گرم و خشک است، و رطوبت و سردیِ درونِ ما لوگوس را فاسد میکند.
جفری کرک نیز در بارهٔ لوگوس میگوید:
گاتری همچنین معتقد است با آنکه از دیدگاهِ هراکلیتوس، لوگوس امری همگانی است، اما هراکلیتوس به شکل متناقضی بیان میکند که تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده | لوگوسی که میانمان برقرار است، توسط بسیاری که بینش فلسفی ندارد مورد غفلت قرار میگیرد. لوگوس پیام و حکایتی ویژه دارد: "به من نه، بل به لوگوس گوش فرا دهید، این بخرادانه است که گفته شود همه چیز یکی است" هراکلیتوس لوگوس را فرارونده از بیان خود میداند طوری یگانگی چیزها را میاموزاند.
لوگوس هراکلیتوس نوعی اصل ساختاری است که همهنگام به مثابه پیام(ندایی) ظهور میکند، چونان قانون تناوبی تغییرات. لوگوس همچون زبانی است که قواعد آن نظام بخش تغییرات جهان است. هراکلیتوس جملاتی چندپهلو به کار میبرد تا نشان دهد که کلمات یکسان چگونه بیانی گوناگون میآفرینند، و همهنگام در سطحی دیگر مکمل هم اند. بنابراین جهان بر پایه ساختاری واحد است که در تضادها خویش را سامان میبخشد و از این جهت زبان مدلی از جهان فراهم میآورد.
در اوایل سده پنجم قبل از میلاد، پارمنیدس تبیینی در مخالفت با تغییر ارائه داد. تبیینی که در شکل افشای حقیقت از سوی امری الهی بود. به این صورت که الهه به راوی میگوید: "این تکذیب دمادم ازبه نطق درآمده از جانب مرا با لوگوس دریاب". در اینجا به نظر میرسد لوگوس به مثابه چیزی از سنخ برهان و دلیل است که همچون کلیدی برای دستیابی به حقیقت فلسفی است. بنابراین پیام پارمنیدس علیرغم تصاویر مذهبی و تداعی اشعار او بیش از هر چیز تبینی است که خبر از اقامه برهان میدهد.
در نیمه دوم سده پنجم ق.م سوفیسطاییها برای آموزش مهارتهای عملی به جوانان به منظور موفقیت در سیاست و بیش از همه در سخنوری، سراسر یونان را طی میکردند. آنها از پی دانشی از لوگوس بودند( به خصوص سخنرانی) که همچون کلیدی برای کنترل احساسات و از همین جهت واکنشهای مخاطبان به سخنرانی بود. چنانکه در گرگیاس دیده میشود: "لوگوس قدرت والایی است که با هیبت نازک و حداکثر نامرئی اش، قادر است به خدایی ترین نتایج نائل آید"( فقره 11 قسمت 8). سوفیسطاییها گزارههای متناقضی ( antilogikoi logoi) پیرامون موضوع می بافتند و بعضا به مطالعه مؤلفههای زبان و استدلال میپرداختند.
افلاطون و ارسطو
در سده چهار قبل از میلاد، لوگوس نه تنها به عنوان گفتار و چیزهایی از سنخ آن، بل همچنین به عنوان قوه عقل شناخته میشود. نطق مظهر عقل و عقل سرچشمه نطق یافته میشود. بنابر نظر افلاطون فهم از بلاغت نشان از پیشفرضی دارد که آن دانشی از روح است(آنچه بعدها روانشناسی خوانده شد) و به وسیله دیالیکتیک است که حقیقت در روح ریشه می دواند.(فایدروس) درحقیقت تفکر(دایانویا) تنها یک مکالمه درونیست(سوفیست 263 e و Theaetetus 189e). بنابراین نطق مدلی از تفکر میشود و درنهایت به تصویری از جهان بدل میگردد، چرا که جمله مانند ثئایتاتوس نشسته است، صادق است از این جهت که به درستی وضعیت یا کنشی از ثئایتاتوس را توصیف میکند.(sophist 263a-b). در متن دیگری افلاطون مطرح میکند که انسان توسط logoi جهان را مطمئنتر بررسی خواهد کرد تا به وسیله حواس و سرآخر متد فرضیه سازی را برمیگزیند.(فایدو 99d-100a)
نشانه دانش نزد یک شخص، توانایی او در ارائه تبیینی(لوگوس) یا بیانی از آن است. (فایدون 76b) و کسی که میتواند تبیینی مکفی ارائه دهد همان دیالیکتیسین است(جمهوری 534b). افلاطون در رساله ثئایتتوس تعریف دانش را "داوری صحبح همراه با تبیین" میداند، اما تا حدی از موضع عقب میکشد | چگونه میتوان حقیقتی که از حیث بشری مهم است را شناخت؟
چگونه میتوان در برابر نیروهای مخرب و تهدیدگر حیات بشری ایستاد؟
چگونه میتوان مسئله بیگانگی را درمان کرد؟
حیات ما چگونه میتواند اصیل باشد و حال آنکه اخلاق، اعمال و مظاهر فرهنگی کاملاً مبهم هستند؟
آیا تاریخ معنا دارد؟
پاسخ به این سوالات از بین نمادهای دین مسیحیت کاملاً همبسته و منسجم انتخاب شدهاست، به گونهای که هر پاسخ علاوه بر عامل اقناعکنندگی در همان سؤال، در رابطهای متقابل با مسائل عمدهٔ دیگر قرار دارد.
نماد لوگوس برای پاسخ به مسئله شناخت.
نماد خدا به عنوان خالق برای پاسخ به مسئله تناهی فرهنگی.
نماد عیسی به عنوان مسیح برای پاسخ به مسئله بیگانگی.
نماد روحالقدس به عنوان پاسخی برای ابهام در فرهنگ جدید.
نماد پادشاهی خدا بهعنوان پاسخی برای معناداری تاریخ.
۱) نماد لوگوس برای پاسخ به مسئله شکاکیت
سیستم الهیاتی پل تیلیش با معرفتشناسی آغاز میشود. او معتقد است که شناخت هم سبب درک جهان میشود و هم امکان غالب بندی جهان را فراهم میکند. درگذشته به روش مسئله یابی و حل مسئله تیلیش اشاره شد. پرسشهای تیلیش معمولاً حالتی از ابهام را به مخاطب منتقل میکند و سپس درصدد رفع این ابهام برمیآید؛ مثلاً وقتی تصویری از بشر ترسیم میکند که در طول تاریخ در مقابل تهدید به مرگ به سر برده، متعاقب آن این ابهام را هم مطرح میکند که علیرغم چنین تهدیدی، پس چه نیرویی است که او را حمایت میکند؟ بعد از این ابهامافکنی است که خود پاسخ رمزگشایی شده را از مسیحیت ارائه میکند. چنین روندی در مسئله شناخت هم ملاحظه میشود. یکی از نخستین سوالات تیلیش بعد از جنگ جهانی اول، سؤال از ریشه تهدید به بیمعنایی بود. وی با طرح این سؤال که اصولاً پاسخ بیمعنایی چیست؟ و چگونه میتوان حقیقتی را شناخت؟ بلافاصله ابهام متعاقب آن را مطرح میکند که علیرغم چنین تهدیدی، بشر برای ادامه حیات خود از شناخت کافی برخوردار است. پس سرچشمه این شناخت از کجا است؟ پاسخ در کدامین نماد مسیحی قابل تبیین است؟ با طرح این مقدمات وی وارد بحث معرفتشناسی، جایگاه لوگوس و نسبت عقل با وحی میشود.
تیلیش با تقسیم عقل به عقل ابزاری و عقل هستیشناختی ویژگیهایی برای عقل هستیشناختی بیان میکند. به عقیده تیلیش، درحقیقت عمل شناخت به وسیله عقل هستیشناختی صورت میگیرد و از جهات متعددی چنین عقلی از عقل ابزاری غنیتر است.
رابطه عقل و وحی
تیلیش مفهوم نمادین لوگوس را پاسخی برای مسئله شناخت معرفی میکند. لوگوس (Logos) کلمهای یونانی و به معنی عقل، کلمه، تفکر و اندیشیدن است. در مقابل مفهوم لوگوس، اونتوس (Ontos) قرار دارد که به معنی آنچه که وجود دارد استفاده میشدهاست. به اعتقاد تیلیش لوگوس همان نمادی است که در حقیقت با مسئله شکاکیت مقابله میکند. اما عقل به تنهایی قادر به شناخت نیست و در این آوردگاه جدال شناخت و شکاکیت تا زمانی که عقل به تنهایی در میدان باشد، در معرض تهدید و شکست است چرا که عقل مخلوق است و هر مخلوقی متناهی است. عقل همواره در مسیر شناخت و قالب بندی هستی با عناصر قطبی تهدید میشود.
گروه اول عناصر قطبی شناخت شامل ابعاد صوری و عاطفی واقعیت است. درک عقلانی واقعیت همیشه بین دو قطب | نقشه و هدف الهی برای بشر نمایان میشود. در مسیح تفکر خدا پدیدار میگردد. سؤالی که با آن روبروییم آن است که چرا یوحنا بهجای واژهٔ حکمت از لوگوس استفاده کرد؟ به این سؤال میتوان از چند بُعد پاسخ داد.
اولاً، لوگوس مفهوم حکمت را نیز در خود داشت و بهعلت حیطهٔ معانی وسیعتر انتخاب بهتری بود. ثانیاً، یهودیان تورات را سمبل حکمت میدانستند، حال آنکه تجلی غایی این حکمت در مسیح میبود، از اینرو واژهٔ لوگوس گزیدهٔ بهتری به لحاظ بشارت برای مسیحیان تلقی میشد. از سوی دیگر، اطلاق ضمیر مؤنث به حکمت در عهدعتیق بهخوبی نمیتوانست تجلی لوگوس در مسیح را نمایان سازد.
لوگوس بیانگر ازلیت و پیشموجودیت مسیح است که در آغاز آفرینش جهان معنی و زندگی را شکل داد. لوگوس نمایانگر یگانگی ذات مسیح با خداست. لوگوس مکاشفهٔ تفکر و شخصیت خداست.
لوگوس و متکلمین مسلمان
ابن عربی و پس از وی جیلی به طرح و تبیین نظریهٔ لوگوس همت گماشتند، که بر اساس آن بنیانگذار هر دینی، صورتی است از عقل کل یا لوگوس فراگیر یا به تعبیر آنان صورت حقیقت محمدیه میباشد. شاهکار ابن عربی، فصوص الحکم (گزیدههای حکمت)، در حقیقت شرح نبوغ معنوی هر پیامبر، به عنوان «کلمه اللّه» میباشد. علاوه بر این، اصحاب طریقت معتقدند همانطور که هر وجودی در عالم مظهر و تجلی یکی از اسماء خداوند است، به همین ترتیب هر دینی نیز جلوهای از اسماء و صفات خداوند میباشد و کثرت ادیان نتیجهٔ مستقیم غنای بیپایان ذات الهی است. جیلی مینویسد:
«و هیچ چیز در عالم وجود نیست مگر اینکه با اقوال، احوال و اعمال و حتی با ذات و صفات خود، خدای متعال را میپرستد؛ و همهٔ موجودات عالم خداوند متعال را فرمان میبرند، گر چه اعمال عبادی به سبب اختلاف مقتضیات اسماء و صفات الهی اختلاف دارند.»
لوگوس تنوع معانی زیادی دارد
لوگوس تنوع معانی زیادی دارد. یکی از معانی آن ارائه «تعریف درست» است. معناهای لوگوس در رشتههای گوناگون هرچند با معنای حقیقی یا اصلی آن در یونانی کمی فرق میکنند، با این حال از آن جدا نیستند.
در آثار متفکران یونانی رایجترین معنای لوگوس حکمت و عقل، همچنین منطق و کلام است.
از آنجا که در دوران باستان تفکر و عقل وجهی کلامی داشت امروزه لوگوس هم به معنای عقل و هم به معنای کلام فهمیده میشود. البته مفهوم «کلمه» را هم در خود دارد و به معنای صحبت کردن و سخن گفتن (نطق) نیز هست.
لوگوس قبل از آن که اصطلاحی فلسفی باشد، به حوزه کاربرد عادی زبان تعلق داشته و به تدریج در تفکر فلسفی از مفهوم خاصی برخوردار شدهاست.
اصل و نسب واژه لوگوس به یونان باستان برمیگردد و بهندرت نیز گفته شده که شاید مآخذ این اصطلاح مکاتب عرفانی شرقی و ایران باستان باشد.
واژه لوگوس به لحاظ زبانشناسی، با lego پیوند دارد که به معنای شمردن، محاسبه، رسیدگی و توجیه است.
بنا بر دیدگاه هایدگر، لوگوس، از ریشه لِگِین Legein گرفته شده و مبنای سخن گفتن و زبان آوری است. لوگوس در عین حال حضور و بن (علت) است.
از نظر هگل، لوگوس معادل با «روح» و در نزد ژاک دریدا معادل با «نوشتار» است.
...
لوگوس معمولاً با دو واژه «اتوس» Ethos =اخلاق و «پاتوس» Pathos =عامل و موجد ترحم وتاثر= ترحم همنشین میشود.
یکی دیگر | روشهای اقناع یا فنون متقاعدسازی به ابزارهایی در بلاغت گفته میشود که تلاش سخنور در اقناع مخاطب را دستهبندی میکنند. این روشها مشتمل بر ایتوس، پاتوس، لوگوس، و در درجهای پایینتر کایروس هستند.
به نوشتهٔ ارسطو در در باب بلاغت:
ایتوس
ایتوس یا توسل به مرجعیت اقناع مخاطب از طریق اعتبار خود سخنور است.
پاتوس
پاتوس یا توسل به احساسات اقناع مخاطب از طریق برانگیختن احساسات و عواطف شنونده اوست. در این روش از آرایههای ادبی، ارائهٔ شورانگیز و … بهره برده میشود.
لوگوس
لوگوس یعنی اقناع مخاطب از طریق براهین منطقی مشمول در خود سخنرانی. این براهین ممکن است از نظر منطق صحیح یا اشتباه باشند.
کایروس
به بیان ساده، کایروس یعنی زمان و مکان مناسب. این بهاین معنی است که سخنور بداند چه چیز را کی و کجا بگوید.
منابع
پیوند به بیرون
روشهای بلاغت
روشهای تبلیغات سیاسی
روشهای قانعسازی | چبارا روستایی در استان ریفت والی، کنیا میباشد.
منابع
مناطق مسکونی در استان ریفت والی | چار هوگلا یک روستا در بنگلادش است که در استان باریسال و در ناحیه باریسال واقع شده است.
منابع
مختصات در ویکیداده
مناطق مسکونی در شهرستان باریسال |
fd0838d0-d980-4cee-894f-19662116419d | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | طبق گفته هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالت جهانی چیست؟ | false | {
"answer_start": [
406
],
"text": [
"ستیز و کشاکش میانِ اضداد"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | دنیوی هیچ بی عدالتی، گناهی، شرارت و توبه نمیدید. برای او، مستمر شدن و از بین رفتن نظم طبیعت است. یک نظم، قاعده و قطعیت ثابت فوقالعاده ای وجود دارد که خود را در همه تغییر و تحولات نشان میدهد. هراکلیتوس فکر نمیکرد که یک نامعین متافیزیکی و غیرقابل تعریف (آپایروم) وجود دارد که همه چیزهای قطعی از آن به وجود میآیند. همچنین، او را تکذیب کرد این است که هر دائمی وجود دارد بودن. نیچه با گفتن عبارت خود گفت: «شما از نامها برای چیزهایی استفاده میکنید که گویا آنها سخت و مداوم تحمل کردهاند؛ با این وجود حتی جریانی که برای بار دوم وارد آن میشوید، همان جریانی نیست که قبلاً در آن قدم گذاشتهاید.»
طرز تفکر هراکلیتوس نتیجه ادراک و شهود بود. او اندیشه منطقی، منطقی، مفهومی را تحقیر میکرد. اظهارات وی عمداً با خود تناقض داشتند. "ما هستیم و در عین حال نیستیم." "بودن و عدم وجود در همان زمان یکسان است و یکسان نیست." این تفکر بصری مبتنی بر دیدن جهان در حال تغییر تجربه است که با تغییرات بی پایان در زمان و مکان مشروط میشود. هر شیئی که از طریق زمان و مکان درک میشود، وجودی دارد که نسبت به سایر اشیا است. طبیعت و واقعیت به عنوان یک عمل مداوم دیده میشود که در آن وجود دائمی وجود ندارد.
نزاع پایان ناپذیر بین موارد متضاد، که به دنبال اتحاد مجدد هستند، برای هراکلیتوس نوعی عدالت قانونی است. مطابق با فرهنگ مسابقه یونان، درگیری بین همه چیز از یک قانون یا استاندارد داخلی پیروی میکند.
از نظر هراکلیتوس، یکی از آنها بسیار است. هر چیزی واقعاً آتش است. درگذشت، چیزهای جهان تمایل به مصرف شدن در آتش نابود کننده کیهانی را نشان میدهند. هنگامی که آنها دوباره بخشی از آتش هستند، تمایل آنها بهطور خلاصه برآورده میشود. اما به زودی و در نتیجه انگیزه آتش برای انجام یک بازی با خودش، اوضاع به زودی دوباره به وجود میآید.
به دلیل تناقضاتی که در گفتههای مختصر هراکلیتوس وجود دارد، وی را به مبهم بودن متهم کردهاند. با این حال، نیچه ادعا میکند که او کاملاً واضح بود. به نظر میرسد کوتاه بودن و صراحت بودن گفتههای هراکلیتوس منجر به گمنامی آنها شود، اما نیچه اظهار داشت که آنها فقط برای خوانندگانی که وقت نمیگذرانند و دربارهٔ آنچه گفته میشود وقت نمیگذارند، مشخص نیست.
نیچه سخنان هراکلیتوس، «من به دنبال خودم میگشتم» را چنین تفسیر کرد که نشان میدهد او از عزت نفس و اعتقاد زیادی برخوردار است. بدون نگرانی در مورد اینکه آیا افکار او برای کسی غیر از خودش جذاب است، او اظهار داشت که قانون ثابت را در تغییر مداوم شدن میبیند. همچنین، او شهود کرد که تغییرات خاصی که با شدت ضروری اتفاق میافتد، در کل، بازی یک بازی است. هراکلیتوس میخواست که بشریت آینده حقایق بیانتهای خود را بداند.
پارمنیدس
بسیاری از خصوصیات پارمنیدس مخالف مستقیم هراکلیتوس بود. هراکلیتوس از طریق شهود حقایق خود را درک کرد. او دنیای تبدیل شدن را دید و شناخت. اما پارمنیدس با منطقی ناب به حقایق خود رسید. وی آموزه هستی خود را محاسبه و استنباط کرد.
پارمنیدس یک آموزه اولیه و تعالیم متاخر و متفاوتی داشت. نیچه ادعا کرد که دو طرز | یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان مینوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسانها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبههای مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده. هراکلیتوس در پارهای گفتهاست:
جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایتگر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ بهعنوان «پدر و پادشاهِ همهچیز» نام میبرد و آن را در جایِ زیوس مینشاند. بهعلاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد میکرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسانها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس میگوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب میشود، همهچیز از میان میرفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس:
کاپلستون معتقد است که میتوان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته همزمان بیشمار است. به عبارتی وحدت (اینهمانی) در کثرت (ایننهآنی) یگانه واقعیتِ هستی میباشد. هراکلیتوس را میتوان پایهگذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سدهٔ نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کاملتری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان میدهد.
اخلاق
روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید:
او سرچشمهٔ بدبختی و بدی را در بشر گستاخی یا غرور میداند و معتقد است اگر بشر، خود را به خوبی بشناسد، دچار سرکشی نمیشود. به همین علت چنین اظهار میکند:
دین و خدا
بهنظر میرسد که هراکلیتوس نسبت به دینهای زمانِ خود خصومت میورزیده، با دیدِ انتقاد به آنها مینگریسته، و برای مراسم و آیینهای دینی احترامی قایل نبودهاست. البته راسل معتقد است که وی دینی مختصِ خود داشته و تنها نسبت به معتقداتِ مردم ابرازِ بیزاری میکردهاست. راسل در این مورد میگوید:
وی انتقادات تندی نیز به خدایان المپ و آیینهای دینی مربوط به آنها بیان میکرد، که اگر ساکن آتن بود یقیناً به مرگ محکوم میشد:
«جهان توسط هیچیک از این خدایان ساخته نشدهاست.»
«دعا برای این مجسمهها خواندن، مثل آن است که به جای صحبت با اهل خانه، با خود خانه حرف بزنید.»
«با لکهدار کردن خود به خونی که میریزند [قربانی کردن حیوانات] خود را از خونهایی که ریختهاند [قتل انسانها] تطهیر میکنند، چنانکه به گل و لای آلوده باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه یونانی. با اینحال طبقِ نظرِ درویشی، میتوان پیوند و ارتباط میانِ دربارِ داریوش با هراکلیتوس را پذیرفت، اما متنِ این دو نامه پذیرفتی نیست.
مرگ
هراکلیتوس به خاطر بیزاری از همشهریانش، افهسوس را ترک کرد و در کوهها آواره شد. او با تغذیه از گیاهان و علفها زندگیِ خود را ادامه میداد و به همین دلیل به بیماریِ استسقا دچار شد. هراکلیتوس برای درمانِ بیماریاش به شهر، پیشِ پزشکان بازگشت و برای پزشکان چیستانی طرح کرد و پرسید آیا آنان میتوانند پس از بارانی شدید، خشکسالی به وجود بیاورند؟ پزشکانی که مخاطبِ هراکلیتوس بودند از این جمله چیزی متوجه نشدند، پس هراکلیتوس به طویلهای رفت و خود را در آنجا زیرِ پِهِنِ گاوها دفن کرد، با این گمان که رطوبتِ سمی از بدنش خارج شود. اما این عمل در درمانِ بیماریاش فایده نکرد و در نهایت از این بیماری درگذشت. هرچند روایاتی نیز وجود دارد که براساسِ آنها هراکلیتوس از بیماریِ استسقا شفا یافته، و به دلیلِ ابتلا به بیماریِ دیگری جان باختهاست.
آثار
کتابی با نام دربارهٔ طبیعت را به هراکلیتوس نسبت میدهند. دربارهٔ طبیعت نامی است که مورخان باستانی برای کتابهای بیشترِ پیشاسقراطیان ذکر کردهاند. دیوگنس لائرتیوس اما میگوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کردهاست: سکانی بینقص برای هدایت زندگی، و تأکید کردهاست که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبودهاست، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمتهایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.
در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شدهاست؛ اما عدهای با توجه به شکلِ پارههایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پارهها به هیچوجه همانند یک متنِ تنظیمشده نیستند و بیشتر شبیه به گفتههایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمانها و مکانهای مختلفی به زبان آوردهاست، و بهوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمعآوری شدهاند.
البته برخی با اشاره به نخستین پارهای که از هراکلیتوس باقی ماندهاست، استدلال میکنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بودهاست. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو اشاره میکنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره میکند.
کتابِ دربارهٔ طبیعت بر اساس گفتههای پیشینیان، از سه بخش تشکیل شدهاست: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر میرسد که این تقسیمبندی، تقسیمبندیِ رواقیان باشد، نه تقسیمبندیای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. گفته میشود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افهسوس سپردهاست. این گفته به نظر قابل قبول میآید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام میدادند، بهامانتگرفتنِ پول و اشیای گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | درباهٔ طبیعت نام کتابی است که به هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانی نسبت میدهند. زندگینامهنویسانِ باستانی علاوه بر هراکلیتوس، به فیلسوفان دیگرِ پیشاسقراطی نیز کتابی با همین نام نسبت میدهند.
در صحتِ این انتساب شک و تردید وجود دارد. برخی از محققین مانند چارلز کان معتقدند که هراکلیتوس، خود، این کتاب را نوشته، و همین مسئله وجه تمایزِ هراکلیتوس از دیگر فیلسوفانِ آن عصر میباشد. چنانکه در آن زمان فلسفه به صورت شفاهی بوده، ولی هراکلیتوس اندیشههای فلسفی خویش را به صورت مکتوب در آورده است.
اما دیگران معتقدند با توجه به سبکِ گفتارهایی که از وی در نوشتههای تاریخنگاران باقی ماندهاست، میتوان گفت که این قطعات از «متنی تنظیمشده»، یا یک کتاب نقل نشدهاند؛ بلکه بیشتر شبیه به گفتههایی است که هراکلیتوس در موقعیتهای مختلف بر زبان رانده است.
البته عدمِ وجودِ چنین کتابی بعید به نظر میرسد؛ چراکه ارسطو در نقلکردن از گفتههای هراکلیتوس، به کتابِ وی اشاره میکند، کتابی که گویا ارسطو خودش در اختیار داشته است؛ بنابراین بهترین حالت ممکن این است که کتابِ مورد نظر را شاگردان هراکلیتوس، از جمعآوریِ گفتهها و آموزههای هراکلیتوس گردآوری کرده باشند.
این کتاب بر اساس گفتههای تاریخنویسان، دارای سه بخش، به نامهای: طبیعات، اخلاق و سیاست بودهاست. البته این تقسیمبندی را نیز برخی از محققین، تقسیمبندیای رواقی میدانند و از خودِ هراکلیتوس نمیدانند.
گفته میشود که هراکلیتوس این کتاب را به معبد آپولون سپرد تا به دست مردم نیفتد و از گزندِ مردم در امان باشد.
پانویس
منابع
ادبیات متافیزیک
فلسفه طبیعی
کتابهای سده ۶ (پیش از میلاد)
هراکلیتوس | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | صدف گلی جنوبی نام یک گونه از تیره چروکصدفان است.
منابع
آشپزی استرالیایی
چروکصدفان
نرمتنان خوراکی
نرمتنان تجارتی | گمینا اوبورنگکی شلانسکیه یک گمینا در لهستان است که در شهرستان چبنیکا واقع شدهاست. گمینا اوبورنگکی شلانسکیه ۱۵۳٫۷۵ کیلومتر مربع مساحت و ۱۷٬۸۳۸ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست گمیناهای لهستان
منابع
پیوند به بیرون
شهرستان چبنیکا
گمیناهای استان سیلزی سفلی |
ee94d182-d26f-4ae4-9f61-cb0484a20547 | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | به دلیل نظر هراکلیتوس در مورد چه مفهومی، وی را پایهگذار دیالکتیک گویند؟ | false | {
"answer_start": [
583
],
"text": [
"ستیز اضداد"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان مینوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسانها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبههای مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده. هراکلیتوس در پارهای گفتهاست:
جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایتگر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ بهعنوان «پدر و پادشاهِ همهچیز» نام میبرد و آن را در جایِ زیوس مینشاند. بهعلاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد میکرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسانها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس میگوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب میشود، همهچیز از میان میرفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس:
کاپلستون معتقد است که میتوان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته همزمان بیشمار است. به عبارتی وحدت (اینهمانی) در کثرت (ایننهآنی) یگانه واقعیتِ هستی میباشد. هراکلیتوس را میتوان پایهگذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سدهٔ نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کاملتری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان میدهد.
اخلاق
روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید:
او سرچشمهٔ بدبختی و بدی را در بشر گستاخی یا غرور میداند و معتقد است اگر بشر، خود را به خوبی بشناسد، دچار سرکشی نمیشود. به همین علت چنین اظهار میکند:
دین و خدا
بهنظر میرسد که هراکلیتوس نسبت به دینهای زمانِ خود خصومت میورزیده، با دیدِ انتقاد به آنها مینگریسته، و برای مراسم و آیینهای دینی احترامی قایل نبودهاست. البته راسل معتقد است که وی دینی مختصِ خود داشته و تنها نسبت به معتقداتِ مردم ابرازِ بیزاری میکردهاست. راسل در این مورد میگوید:
وی انتقادات تندی نیز به خدایان المپ و آیینهای دینی مربوط به آنها بیان میکرد، که اگر ساکن آتن بود یقیناً به مرگ محکوم میشد:
«جهان توسط هیچیک از این خدایان ساخته نشدهاست.»
«دعا برای این مجسمهها خواندن، مثل آن است که به جای صحبت با اهل خانه، با خود خانه حرف بزنید.»
«با لکهدار کردن خود به خونی که میریزند [قربانی کردن حیوانات] خود را از خونهایی که ریختهاند [قتل انسانها] تطهیر میکنند، چنانکه به گل و لای آلوده باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در | دیالکتیک به معنای مباحثه و مناظره است. دیالکتیک یکی از روشهای فلسفه و نظریهای دربارهٔ سرشت منطق است. پیشینهٔ روش دیالکتیکی به یونان باستان و بهطور مشخص به نظریات سقراط بازمیگردد.
به بیان ساده، هر گاه، دو دیدگاه فلسفی در تضاد با همدیگر باشند، کُنشی خرَدگرایانه که آن دو را در یک نظریه جدید، جمع کند، رخ میدهد که همان دیالکتیک است. از نظر هگل و مارکس این امر، اجباری و ذاتیِ خرَد است.
حدود پنج قرن پیش از میلاد، هراکلیتوس (فیلسوف یونانی)، نخستین کسی بود که این لفظ را به کار برد. او باور داشت که عالم همواره در حال تغییر و حرکت است و هیچ چیز پابرجا نیست.
دیالکتیکِ سقراطی
دیالکتیک اول بار توسط سقراط حکیم در مقابلِ طرف گفتگوی خود در پیش گرفتهشد. هدف وی از این روش، رفع اشتباه و رسیدن به حقیقت بود.
روش او بدینگونه بود که در آغاز، از مقدمات ساده شروع به پرسش میکرد و خود نیز با آنها موافقت میکرد و به درستی آن اقرار میکرد؛ سپس به تدریج به سؤالات خود ادامه میداد تا اینکه بحث را به جایی میرساند که طرف مقابلش، دو راه بیشتر نداشت:
اول اینکه مقدماتی را که پیش از این در آغاز بحث پذیرفته بود، انکار کند.
یا اینکه پاسخ خود را اصلاح کند.
این روش گفتگو و بحث، امروزه نیز به نام «روش دیالکتیکی» یا «روش سقراطی» معروف است.
دیالکتیکِ افلاطونی
افلاطون، کلمه دیالکتیک را به روش خاص خود معنا کرد که هدفش دستیابی به شناخت حقیقی بود. به باور او، از راه انتهاج عقلی و همراه با عشق، باید نفس انسانی را به سوی درک کلیات یا مُثُل که حقایق عالمند، راهنمایی کرد. او راه خاص خود را برای کسب این نوع روش و شناخت، دیالکتیک نامید و تمام آثارش را نیز به طریق بحث و گفتگو و یا به عبارت دیگر به روش دیالکتیکی نوشت.
دیالکتیکِ هگلی
هِگِل با تکیه به مفهومی که هراکلیتوس ساخته بود و در ادامهٔ نظریهٔ وی، منطق و روش مخصوص خود را برای کشف حقایق، دیالکتیک نام گذارد. وی، وجود تضاد و تناقص را شرط تکامل فکر و طبیعت میدانست و معتقد بود که پیوسته ضدی از ضد دیگری تولید میشود.
بالاخره در مکاتب مارکسیسم و لنینیسم، واژه دیالکتیک به معنای حرکت و تحول در تمام جنبههای مادی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و طبیعی به کار رفت. بدین ترتیب، فلسفه دیالکتیک در این مکاتب چیزی جز مطالعه طبیعت و جامعهٔ در حال دگرگونی نیست.
مارکس و انگلس نظرات مادی خود را براساس منطق هگل تشریح و تبیین کردند و از همینجا بود که ماتریالیسم دیالکتیک به وجود آمد. در حقیقت، ماتریالیسم دیالکتیک، ترکیبی است از فلسفه مادی قرن هجدهم و منطق هگل که مارکس و انگلس این دو را به یکدیگر مرتبط کردند.
لنین نیز دیالکتیک را با استفاده از قاعده جمع جبری صفر توضیح میدهد.
جستارهای وابسته
دیالکتیک سقراطی
دیالکتیک روشنگری
دیالکتیک ترافرازنده
مکتب فرانکفورت
ذوالحدین جعلی
حلقه عجیب
تائوئیسم
پانویس
منابع
اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد ۱، صفحه ۷۱
نگاهی به فلسفه اسلامی، صفحه ۷
دیالکتیک دانشنامه رشد
دیالکتیک
روششناسی فلسفی
علوم بلاغی
واژگان فلسفی
فلسفه اجتماعی | هگل فیلسوف آلمانی در ۲۷ اوت ۱۷۷۰ در اشتوتگارت به دنیا آمد. وی به مدت ۵ سال (از سال ۱۸۰۱) مقام استادی فلسفه را در دانشگاه ینا به عهده داشت. در سال ۱۸۱۶ به دانشگاه هایدلبرگ رفت. چاپ منطق هگل، یکی از عوامل مؤثر انتقال وی به دانشگاه هایدلبرگ بود. او بعد از مدت دو سال، استاد دانشگاه برلین شد. هگل به مدت دوازده سال در دانشگاه برلین در سمتش باقیماند. وی در ۱۴ نوامبر ۱۸۳۱ در ۶۱ سالگی به علت ابتلاء به وبا درگذشت.
هگل برای دستیابی و کشف حقایق، روش و طریق خاصی را مطرح کرد و آن را دیالکتیک نامید. لغت دیالکتیک که از کلمهای یونانی مشتق میگردد، به معنای گفتار و دلیل است و مفهوم آن، گفتگو و مجادله کردن است. هگل همچنین ضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود. وی تناقض را پایه فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که درصورت عدم وجود چنین تناقض و تضادی، سکون بر آنها حکمفرما بود.
هگل میگوید من نظریات هراکلیتوس را در دیالکتیک خود وارد کردهام. هراکلیتوس به تغییر دائمی و عدم ثبات معتقد بود. از نظر هراکلیتوس، در این جهان از بودن خبری نیست و هرچه هست در حال شدن است.
از دیدگاه هگل، دیالکتیک سازش تناقضها و اضداد در وجود اشیاء، ذهن و طبیعت است. همچنین دیالکتیک ازنظر او، سیر از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت است. هگل معتقد است که دیالکتیک ابزار تحقیق نیست، بلکه عین فلسفه و قاعده فکر و وجود است.
هگل شناخت را براساس سه واژه درخود، برای خود و درخود و برای خود بیان میکند که به ترتیب موید شناخت در سه مرحله ذهنی، عینی و درونی شدن است، به نحوی که در مرحله سوم، ذهنیت عینی به ذهنیت برمی گردد.
تفکرات فلسفی هگل
برخی از موارد مهم اندیشههای هگل عبارتنداز:
ذهن و واقعیت یک چیز هستند و دیالکتیک یعنی قانون سیر تحولات که در ذهن صورت میگیرد.
از طریق حس نمیتوان به حقیقت اشیاء پی برد و دیالکتیک یعنی اصالت دادن به ورای محسوسات.
حقیقت و هستی چیزی نیستند جز عقل و علم. به همین دلیل، به مذهب هگل، مذهب اصالت علم مطلق یا اصالت عقل گفته میشود.
اجزاء وجودی مستقل ندارند، بلکه مرتبهای از مراتب روان هستند. بدین ترتیب، طبیعت هم مجموعه کثرات نیست و درحقیقت صورتی از روان است. از دیدگاه او، فلسفه بالاترین مرتبه روان محسوب میگردد.
مراتب روان از هنگامی که سر از طبیعت بیرون میآورد شامل مراحل زیر است:
مقولات منطقی و فعل که در روانشناسی مورد مطالعه قرار میگیرد
اخلاق، حقوق و سیاست.
دیانت، هنر و فلسفه
از نظر هگل، فلسفه بالاترین مرتبه روان است.
هگل و طرد اصل علیت
از دیدگاه هگل، اصل علیت (نظام علت و معلول) نمیتواند تفسیر درستی از جهان هستی ارائه کند. به اعتقاد وی، براساس این اصل نمیتوانیم به آخرین حلقه علتها در توضیح جهان دسترسی پیدا کنیم. همچنین درصورت دستیابی به علت نهایی، باز هم سؤال از خود علت نهایی وجود دارد.
هگل معتقد است که فلسفههایی که براساس اصل علیت بنا شدهاند، فلسفه نیستند، زیرا تأکید بر اصل علیت کاری است که علم انجام میدهد، درحالیکه فلسفه باید جهان را تفسیر کند. ازنظر هگل، برای تفسیر و توضیح جهان باید به دلیل | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان کردهاند که هرقل حکیم که ملاصدرا به آن اشاره کردهاست همان هراکلیتوس است، اما بررسی بیشتر نشان میدهد که شخصی که ملاصدرا نام میبرد، هیروکلس فیلسوفِ سدهٔ پنجم میلادی است. گویا آشنایی ملاصدرا با آرای هراکلیتوس، غیر مستقیم، و از طریق فلاسفهٔ اسکندرانی و از جمله هیروکلس بودهاست.
ملاصدرا فیلسوفی است که در میان دیگر فیلسوفان اسلامی از همه بیشتر بر حرکت (تغییر و تبدل) تأکید میکند. او برخلافِ دیگر فیلسوفانِ اسلامی که حرکت را فقط در عرض میدیدند، حرکت را در جوهر چیزها میدانست.
نظریهٔ حرکت جوهری ملاصدرا از چندین جهت با فلسفهٔ هراکلیتوس شباهت دارد. نخست اینکه وی همچون هراکلیتوس، تمامیِ ذراتِ عالمِ مادی را در تغییر و تبدل همیشگی (سیلان و حرکت) میدانست. در نظرِ ملاصدرا سیلان در اشیاء بخاطرِ فعلیت یافتنِ قوهای است که در ذات آنان وجود دارد. ملاصدرا معتقد بود که هویتِ وجودِ جسمانی، حرکت است؛ و موجودی که بخاطر حرکت دچار تغییر و دگرگونی میگردد، و ماهیتِ دیگری پیدا میکند، باز هم همان موجود است.
همچنین فعلیت یافتنِ قوای موجود در چیزها، از نظر ملاصدرا، به تنهایی و بدونِ رویارویی با دیگر عوامل، غیرممکن بود. چنانچه اگر دانهٔ گندمی کنج اتاقی رها شود، به شکل دیگری فعلیت میابد، تا اینکه آن دانهٔ گندم در زمینی کاشته شود و در معرض نور خورشید قرار گیرد. این مورد با ستیز اضدادی که هراکلیتوس به آن اشاره میکند، بسیار شباهت دارد.
و در نهایت، هم هراکلیتوس و هم ملاصدرا، به وحدت در عینِ وجودِ کثرت معتقد بودهاند و به آن در گفتههایشان اشاره کردهاند.
داریوش درویشی در مورد تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس معتقد است که چون ملاصدرا به آراء هراکلیتوس دسترسی نداشته، بنابراین همانندیای که بین نظریاتِ این دو فیلسوف وجود دارد، نمیتواند تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس باشد.
هگل
هگل در مورد تأثیرِ هراکلیتوس بر خود میگوید:
البته این گفته از آنجا که هگل سعی میکند هراکلیتوس را به خود شبیه کند، کمی مبالغهآمیز است.
هگل کاملترین و تکاملیافتهترین نظریهٔ دیالکتیک تاکنون را ارائه دادهاست؛ و در تفکر هراکلیتوس نیز دیالکتیک با معنایِ ستیز و تضاد خود را نشان میدهد. دیالکتیک هگل را تریادیک یا سهپایه مینامند چرا که از سه مرحله تشکیل شدهاست:
پایهٔ نخست که همواره مقولهای مثبت و ایجابی است، و «برنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم که سلبی و مخالفِ پایهٔ نخستین است، و «برابرنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم منبع خارجیِ دیگری ندارد و در بطنِ برنهاد قرار دارد. از تناقض میانِ برنهاد و برابرنهاد، پایهٔ سومی شکل میگیرد که «همنهاد» نام دارد؛ و از میان برندهٔ این تناقض است. «شدن» و «گردیدن» نیز از همین تناقض و دیالکتیک شکل میگیرد.
نقدها
ارسطو و افلاطون، هر دو هراکلیتوس را به عنوان کسی که با اصل عدم تناقض سر ناسازگاری دارد و نیز کسی که نظریه نامنسجم در باب معرفت دارد نگریستهاند.
یادداشتها
جستارهای وابسته
فلسفه دوران باستان
مکتب افسوسی
مکتب ایونی
کراتولوس
پانویس
منابع
کتابها
مقالهها
پیوند به بیرون
۴۷۵ (پیش از میلاد)
۵۳۵ (پیش از میلاد)
اخلاقگرایان
اهالی افسوس باستان
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
تاریخ | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه یونانی. با اینحال طبقِ نظرِ درویشی، میتوان پیوند و ارتباط میانِ دربارِ داریوش با هراکلیتوس را پذیرفت، اما متنِ این دو نامه پذیرفتی نیست.
مرگ
هراکلیتوس به خاطر بیزاری از همشهریانش، افهسوس را ترک کرد و در کوهها آواره شد. او با تغذیه از گیاهان و علفها زندگیِ خود را ادامه میداد و به همین دلیل به بیماریِ استسقا دچار شد. هراکلیتوس برای درمانِ بیماریاش به شهر، پیشِ پزشکان بازگشت و برای پزشکان چیستانی طرح کرد و پرسید آیا آنان میتوانند پس از بارانی شدید، خشکسالی به وجود بیاورند؟ پزشکانی که مخاطبِ هراکلیتوس بودند از این جمله چیزی متوجه نشدند، پس هراکلیتوس به طویلهای رفت و خود را در آنجا زیرِ پِهِنِ گاوها دفن کرد، با این گمان که رطوبتِ سمی از بدنش خارج شود. اما این عمل در درمانِ بیماریاش فایده نکرد و در نهایت از این بیماری درگذشت. هرچند روایاتی نیز وجود دارد که براساسِ آنها هراکلیتوس از بیماریِ استسقا شفا یافته، و به دلیلِ ابتلا به بیماریِ دیگری جان باختهاست.
آثار
کتابی با نام دربارهٔ طبیعت را به هراکلیتوس نسبت میدهند. دربارهٔ طبیعت نامی است که مورخان باستانی برای کتابهای بیشترِ پیشاسقراطیان ذکر کردهاند. دیوگنس لائرتیوس اما میگوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کردهاست: سکانی بینقص برای هدایت زندگی، و تأکید کردهاست که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبودهاست، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمتهایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.
در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شدهاست؛ اما عدهای با توجه به شکلِ پارههایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پارهها به هیچوجه همانند یک متنِ تنظیمشده نیستند و بیشتر شبیه به گفتههایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمانها و مکانهای مختلفی به زبان آوردهاست، و بهوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمعآوری شدهاند.
البته برخی با اشاره به نخستین پارهای که از هراکلیتوس باقی ماندهاست، استدلال میکنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بودهاست. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو اشاره میکنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره میکند.
کتابِ دربارهٔ طبیعت بر اساس گفتههای پیشینیان، از سه بخش تشکیل شدهاست: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر میرسد که این تقسیمبندی، تقسیمبندیِ رواقیان باشد، نه تقسیمبندیای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. گفته میشود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افهسوس سپردهاست. این گفته به نظر قابل قبول میآید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام میدادند، بهامانتگرفتنِ پول و اشیای گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس | درباهٔ طبیعت نام کتابی است که به هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانی نسبت میدهند. زندگینامهنویسانِ باستانی علاوه بر هراکلیتوس، به فیلسوفان دیگرِ پیشاسقراطی نیز کتابی با همین نام نسبت میدهند.
در صحتِ این انتساب شک و تردید وجود دارد. برخی از محققین مانند چارلز کان معتقدند که هراکلیتوس، خود، این کتاب را نوشته، و همین مسئله وجه تمایزِ هراکلیتوس از دیگر فیلسوفانِ آن عصر میباشد. چنانکه در آن زمان فلسفه به صورت شفاهی بوده، ولی هراکلیتوس اندیشههای فلسفی خویش را به صورت مکتوب در آورده است.
اما دیگران معتقدند با توجه به سبکِ گفتارهایی که از وی در نوشتههای تاریخنگاران باقی ماندهاست، میتوان گفت که این قطعات از «متنی تنظیمشده»، یا یک کتاب نقل نشدهاند؛ بلکه بیشتر شبیه به گفتههایی است که هراکلیتوس در موقعیتهای مختلف بر زبان رانده است.
البته عدمِ وجودِ چنین کتابی بعید به نظر میرسد؛ چراکه ارسطو در نقلکردن از گفتههای هراکلیتوس، به کتابِ وی اشاره میکند، کتابی که گویا ارسطو خودش در اختیار داشته است؛ بنابراین بهترین حالت ممکن این است که کتابِ مورد نظر را شاگردان هراکلیتوس، از جمعآوریِ گفتهها و آموزههای هراکلیتوس گردآوری کرده باشند.
این کتاب بر اساس گفتههای تاریخنویسان، دارای سه بخش، به نامهای: طبیعات، اخلاق و سیاست بودهاست. البته این تقسیمبندی را نیز برخی از محققین، تقسیمبندیای رواقی میدانند و از خودِ هراکلیتوس نمیدانند.
گفته میشود که هراکلیتوس این کتاب را به معبد آپولون سپرد تا به دست مردم نیفتد و از گزندِ مردم در امان باشد.
پانویس
منابع
ادبیات متافیزیک
فلسفه طبیعی
کتابهای سده ۶ (پیش از میلاد)
هراکلیتوس | میگوید:
گاتلیب نیز نظر مشابهی با گاتری دارد. وی میگوید هراکلیتوس هیچ شباهتی با پیشینیان نداشت و پیرو هیچ مکتبی نبود. گاتلیب میگوید با آنکه هراکلیتوس در مورد عناصر طبیعی بخشی از شیوهٔ گفتارِ میلتوسیان را بهکار برد، اما انگیزههای هراکلیتوس با انگیزههای فیلسوفان میلتوس بسیار متفاوت بود، و خصوصیاتش وی را از فیلسوفان میلتوسی و فیثاغورس متمایز میکرد.
هگل برخلافِ دیگر پژوهشگران، ترتیبِ تاریخیِ هراکلیتوس و پارمنیدس را به شکل دیگری روایت میکند. وی معتقد بود که هراکلیتوس پس از پارمنیدس میزیسته و تاکیدش بر تغییر و تحول، در واقع برابرنهاد و اعتراضی در مقابل فلسفهٔ پارمنیدس است، که بر هستی استوار بودهاست. اما کاپلستون این گفتهٔ هگل را غلط میداند و میگوید پارمنیدس از آنجا که منتقد هراکلیتوس است، پس از وی میزیستهاست. گاتری نیز در پاسخ به راینهارت، که وی نیز پارمنیدس را پیش از هراکلیتوس قرار میدهد، میگوید پارمنیدس پس از هراکلیتوس مینوشت و شعرهایش ارجاعاتی کمرنگ به هراکلیتوس دارد. درویشی نیز همین استدلال را بهکار میگیرد و شعر زیر را از پارمنیدس نقل میکند:
درویشی همچنین میگوید با توجه به تاریخ شکوفا شدنِ پارمنیدس، زمانی که او پرداختن به فلسفه را آغاز کرده، چندین سال از مرگِ هراکلیتوس گذشته بودهاست.
تأثیرِ آیینهای ایرانیان
توجه ویژهای که هراکلیتوس به آتش داشت، احتمالِ تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان یا زرتشتیانِ ایرانی را تقویت میکند. این نکته نیز قابل توجه است که قدیمیترین متنِ یونانی که در آن به مغها اشاره میکند از آنِ هراکلیتوس است، آنجا که میگوید:
کارل پوپر در خوانشِ خود از فلسفهٔ هراکلیتوس در چند مورد، به احتمال تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان اشاره کردهاست. ویل دورانت حتی معتقد است که «لوگوسِ» هراکلیتوس همان «سپنت مینو» ای است که در یسنا از آن یاد شدهاست؛ و در اصل معنایِ آن خردِ خداوندی بودهاست. پژوهشگرانِ دیگری لوگوس را «اهونهوئیریه» یا «وهومنه» میدانند.
داریوش درویشی برخلاف دیگران «اشه» را دارایِ نزدیکترین شباهت با لوگوسِ هراکلیتوس میداند؛ چراکه اشه نمادی از سامانِ جهانی، قانونِ ایزدی و نظمِ اخلاقی است. وی با توجه به اینکه نمایندهٔ اینجهانیِ اشه، آتش میباشد؛ اشه را با لوگوس برابر میگیرد، و آتشِ هراکلیتوس را نیز متأثر از آن میداند.
تأثیر بر دیگران
آزبرن معتقد است هیچ فیلسوفی میان فیلسوفان پیش از سقراط، به اندازهٔ هراکلیتوس، تأثیری با این عمق بر فیلسوفان پس از خود نداشتهاست به شکلی که همهٔ آن متفکران، خود را وامدار و پایبند راستین عقاید و نبوغ او بدانند.
امپدوکلس
نظریات امپدوکلس از بسیاری جهات با نظرات هراکلیتوس شباهت داشت و بخشی از فلسفهاش وامگرفته از فلسفهٔ هراکلیتوس بود. امپدوکلس بهجای یک عنصر، هر چهار عنصرِ آب، آتش، خاک و هوا را به عنوان عناصر نخستین معرفی کرد (البته وی واژهٔ عنصر را به کار نبردهبود). وی معتقد بود که همکنشی میانِ این چهار عنصر عاملِ بوجودآمدنِ تمامیِ پدیدههای جهان است. البته او برخلاف هراکلیتوس، تنها ستیز را عامل تغییر و تبدل ندانست، بلکه مهر را نیز در این تغییرات داخل کرد. به عقیدهٔ او این عناصر بر اثرِ مهر به یکدیگر میپیوند و چیزهایِ گوناگون پدیدمیآورند، از طرفی همین عناصر بر اثر ستیز از یکدیگر جدا شده، پراکنده میشوند، و باعثِ از میانرفتنِ چیزها میشوند.
افلاطون
تفکرات هراکلیتوس در افلاطون نیز نفوذ کرد، چنانکه میتوان او را شاگردِ مستقیمِ سقراط و |
a077fe04-6477-47ad-8965-ca5697e1c63d | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | هراکلیتوس را پایهگذار چه میدانند؟ | false | {
"answer_start": [
610
],
"text": [
"دیالکتیک"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | مکتب اِفسُس به مکتبی گفته میشود که هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانیِ سدهٔ ششمِ پیش از میلاد، آن را بنیان گذارد. هراکلیتوس از اهالیِ افسُسِ، و همسایهٔ ملطیه در ایونیه بود، اما مکتبی جدا از فلاسفهٔ ملطی داشت. او بر خلافِ فلاسفهٔ ملطیه، وقتِ خود را صرفِ مادةالمواد نکرد، بلکه به آهنگِ تغییر و تحولاتِ طبیعت، و علت این تغییرات توجهِ خاصی نشان داد. مابعدالطبیعهٔ او بر پایهٔ تغییر و تحوّل دائمی بنا شدهاست.
منابع
مکتب افسوسی
مکتبهای فلسفی پیشاسقراطی
هراکلیتوس | یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان مینوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسانها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبههای مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده. هراکلیتوس در پارهای گفتهاست:
جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایتگر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ بهعنوان «پدر و پادشاهِ همهچیز» نام میبرد و آن را در جایِ زیوس مینشاند. بهعلاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد میکرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسانها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس میگوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب میشود، همهچیز از میان میرفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس:
کاپلستون معتقد است که میتوان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته همزمان بیشمار است. به عبارتی وحدت (اینهمانی) در کثرت (ایننهآنی) یگانه واقعیتِ هستی میباشد. هراکلیتوس را میتوان پایهگذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سدهٔ نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کاملتری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان میدهد.
اخلاق
روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید:
او سرچشمهٔ بدبختی و بدی را در بشر گستاخی یا غرور میداند و معتقد است اگر بشر، خود را به خوبی بشناسد، دچار سرکشی نمیشود. به همین علت چنین اظهار میکند:
دین و خدا
بهنظر میرسد که هراکلیتوس نسبت به دینهای زمانِ خود خصومت میورزیده، با دیدِ انتقاد به آنها مینگریسته، و برای مراسم و آیینهای دینی احترامی قایل نبودهاست. البته راسل معتقد است که وی دینی مختصِ خود داشته و تنها نسبت به معتقداتِ مردم ابرازِ بیزاری میکردهاست. راسل در این مورد میگوید:
وی انتقادات تندی نیز به خدایان المپ و آیینهای دینی مربوط به آنها بیان میکرد، که اگر ساکن آتن بود یقیناً به مرگ محکوم میشد:
«جهان توسط هیچیک از این خدایان ساخته نشدهاست.»
«دعا برای این مجسمهها خواندن، مثل آن است که به جای صحبت با اهل خانه، با خود خانه حرف بزنید.»
«با لکهدار کردن خود به خونی که میریزند [قربانی کردن حیوانات] خود را از خونهایی که ریختهاند [قتل انسانها] تطهیر میکنند، چنانکه به گل و لای آلوده باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در | درباهٔ طبیعت نام کتابی است که به هراکلیتوس، فیلسوفِ یونانی نسبت میدهند. زندگینامهنویسانِ باستانی علاوه بر هراکلیتوس، به فیلسوفان دیگرِ پیشاسقراطی نیز کتابی با همین نام نسبت میدهند.
در صحتِ این انتساب شک و تردید وجود دارد. برخی از محققین مانند چارلز کان معتقدند که هراکلیتوس، خود، این کتاب را نوشته، و همین مسئله وجه تمایزِ هراکلیتوس از دیگر فیلسوفانِ آن عصر میباشد. چنانکه در آن زمان فلسفه به صورت شفاهی بوده، ولی هراکلیتوس اندیشههای فلسفی خویش را به صورت مکتوب در آورده است.
اما دیگران معتقدند با توجه به سبکِ گفتارهایی که از وی در نوشتههای تاریخنگاران باقی ماندهاست، میتوان گفت که این قطعات از «متنی تنظیمشده»، یا یک کتاب نقل نشدهاند؛ بلکه بیشتر شبیه به گفتههایی است که هراکلیتوس در موقعیتهای مختلف بر زبان رانده است.
البته عدمِ وجودِ چنین کتابی بعید به نظر میرسد؛ چراکه ارسطو در نقلکردن از گفتههای هراکلیتوس، به کتابِ وی اشاره میکند، کتابی که گویا ارسطو خودش در اختیار داشته است؛ بنابراین بهترین حالت ممکن این است که کتابِ مورد نظر را شاگردان هراکلیتوس، از جمعآوریِ گفتهها و آموزههای هراکلیتوس گردآوری کرده باشند.
این کتاب بر اساس گفتههای تاریخنویسان، دارای سه بخش، به نامهای: طبیعات، اخلاق و سیاست بودهاست. البته این تقسیمبندی را نیز برخی از محققین، تقسیمبندیای رواقی میدانند و از خودِ هراکلیتوس نمیدانند.
گفته میشود که هراکلیتوس این کتاب را به معبد آپولون سپرد تا به دست مردم نیفتد و از گزندِ مردم در امان باشد.
پانویس
منابع
ادبیات متافیزیک
فلسفه طبیعی
کتابهای سده ۶ (پیش از میلاد)
هراکلیتوس | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان کردهاند که هرقل حکیم که ملاصدرا به آن اشاره کردهاست همان هراکلیتوس است، اما بررسی بیشتر نشان میدهد که شخصی که ملاصدرا نام میبرد، هیروکلس فیلسوفِ سدهٔ پنجم میلادی است. گویا آشنایی ملاصدرا با آرای هراکلیتوس، غیر مستقیم، و از طریق فلاسفهٔ اسکندرانی و از جمله هیروکلس بودهاست.
ملاصدرا فیلسوفی است که در میان دیگر فیلسوفان اسلامی از همه بیشتر بر حرکت (تغییر و تبدل) تأکید میکند. او برخلافِ دیگر فیلسوفانِ اسلامی که حرکت را فقط در عرض میدیدند، حرکت را در جوهر چیزها میدانست.
نظریهٔ حرکت جوهری ملاصدرا از چندین جهت با فلسفهٔ هراکلیتوس شباهت دارد. نخست اینکه وی همچون هراکلیتوس، تمامیِ ذراتِ عالمِ مادی را در تغییر و تبدل همیشگی (سیلان و حرکت) میدانست. در نظرِ ملاصدرا سیلان در اشیاء بخاطرِ فعلیت یافتنِ قوهای است که در ذات آنان وجود دارد. ملاصدرا معتقد بود که هویتِ وجودِ جسمانی، حرکت است؛ و موجودی که بخاطر حرکت دچار تغییر و دگرگونی میگردد، و ماهیتِ دیگری پیدا میکند، باز هم همان موجود است.
همچنین فعلیت یافتنِ قوای موجود در چیزها، از نظر ملاصدرا، به تنهایی و بدونِ رویارویی با دیگر عوامل، غیرممکن بود. چنانچه اگر دانهٔ گندمی کنج اتاقی رها شود، به شکل دیگری فعلیت میابد، تا اینکه آن دانهٔ گندم در زمینی کاشته شود و در معرض نور خورشید قرار گیرد. این مورد با ستیز اضدادی که هراکلیتوس به آن اشاره میکند، بسیار شباهت دارد.
و در نهایت، هم هراکلیتوس و هم ملاصدرا، به وحدت در عینِ وجودِ کثرت معتقد بودهاند و به آن در گفتههایشان اشاره کردهاند.
داریوش درویشی در مورد تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس معتقد است که چون ملاصدرا به آراء هراکلیتوس دسترسی نداشته، بنابراین همانندیای که بین نظریاتِ این دو فیلسوف وجود دارد، نمیتواند تأثیرپذیریِ ملاصدرا از هراکلیتوس باشد.
هگل
هگل در مورد تأثیرِ هراکلیتوس بر خود میگوید:
البته این گفته از آنجا که هگل سعی میکند هراکلیتوس را به خود شبیه کند، کمی مبالغهآمیز است.
هگل کاملترین و تکاملیافتهترین نظریهٔ دیالکتیک تاکنون را ارائه دادهاست؛ و در تفکر هراکلیتوس نیز دیالکتیک با معنایِ ستیز و تضاد خود را نشان میدهد. دیالکتیک هگل را تریادیک یا سهپایه مینامند چرا که از سه مرحله تشکیل شدهاست:
پایهٔ نخست که همواره مقولهای مثبت و ایجابی است، و «برنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم که سلبی و مخالفِ پایهٔ نخستین است، و «برابرنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم منبع خارجیِ دیگری ندارد و در بطنِ برنهاد قرار دارد. از تناقض میانِ برنهاد و برابرنهاد، پایهٔ سومی شکل میگیرد که «همنهاد» نام دارد؛ و از میان برندهٔ این تناقض است. «شدن» و «گردیدن» نیز از همین تناقض و دیالکتیک شکل میگیرد.
نقدها
ارسطو و افلاطون، هر دو هراکلیتوس را به عنوان کسی که با اصل عدم تناقض سر ناسازگاری دارد و نیز کسی که نظریه نامنسجم در باب معرفت دارد نگریستهاند.
یادداشتها
جستارهای وابسته
فلسفه دوران باستان
مکتب افسوسی
مکتب ایونی
کراتولوس
پانویس
منابع
کتابها
مقالهها
پیوند به بیرون
۴۷۵ (پیش از میلاد)
۵۳۵ (پیش از میلاد)
اخلاقگرایان
اهالی افسوس باستان
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
تاریخ | بهنظر میرسد. ایونیه در زمان حیات هراکلیتوس در تصرف هخامنشیان بود. بنابراین از نظر درویشی اگر داریوش خطاب به هراکلیتوس نامهای نوشتهباشد، این نامه بایستی خطاب به شهروندی ایرانی نوشته شدهباشد، نه یونانی. با اینحال طبقِ نظرِ درویشی، میتوان پیوند و ارتباط میانِ دربارِ داریوش با هراکلیتوس را پذیرفت، اما متنِ این دو نامه پذیرفتی نیست.
مرگ
هراکلیتوس به خاطر بیزاری از همشهریانش، افهسوس را ترک کرد و در کوهها آواره شد. او با تغذیه از گیاهان و علفها زندگیِ خود را ادامه میداد و به همین دلیل به بیماریِ استسقا دچار شد. هراکلیتوس برای درمانِ بیماریاش به شهر، پیشِ پزشکان بازگشت و برای پزشکان چیستانی طرح کرد و پرسید آیا آنان میتوانند پس از بارانی شدید، خشکسالی به وجود بیاورند؟ پزشکانی که مخاطبِ هراکلیتوس بودند از این جمله چیزی متوجه نشدند، پس هراکلیتوس به طویلهای رفت و خود را در آنجا زیرِ پِهِنِ گاوها دفن کرد، با این گمان که رطوبتِ سمی از بدنش خارج شود. اما این عمل در درمانِ بیماریاش فایده نکرد و در نهایت از این بیماری درگذشت. هرچند روایاتی نیز وجود دارد که براساسِ آنها هراکلیتوس از بیماریِ استسقا شفا یافته، و به دلیلِ ابتلا به بیماریِ دیگری جان باختهاست.
آثار
کتابی با نام دربارهٔ طبیعت را به هراکلیتوس نسبت میدهند. دربارهٔ طبیعت نامی است که مورخان باستانی برای کتابهای بیشترِ پیشاسقراطیان ذکر کردهاند. دیوگنس لائرتیوس اما میگوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کردهاست: سکانی بینقص برای هدایت زندگی، و تأکید کردهاست که کتابِ هراکلیتوس دربارهٔ طبیعت نبودهاست، بلکه دربارهٔ حکومت بوده، و قسمتهایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.
در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شدهاست؛ اما عدهای با توجه به شکلِ پارههایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پارهها به هیچوجه همانند یک متنِ تنظیمشده نیستند و بیشتر شبیه به گفتههایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمانها و مکانهای مختلفی به زبان آوردهاست، و بهوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمعآوری شدهاند.
البته برخی با اشاره به نخستین پارهای که از هراکلیتوس باقی ماندهاست، استدلال میکنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بودهاست. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو اشاره میکنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره میکند.
کتابِ دربارهٔ طبیعت بر اساس گفتههای پیشینیان، از سه بخش تشکیل شدهاست: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر میرسد که این تقسیمبندی، تقسیمبندیِ رواقیان باشد، نه تقسیمبندیای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. گفته میشود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افهسوس سپردهاست. این گفته به نظر قابل قبول میآید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام میدادند، بهامانتگرفتنِ پول و اشیای گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس | گرانبهای مردم بودهاست. بهعلاوه هیچ کتابخانهای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشتهاست.
از کتابی که هراکلیتوس نوشتهبود، حدود ۱۳۰ پاره باقی ماندهاست. در مورد نسبتدادنِ برخی از پارههای برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آنها تردید وجود دارد. برخی از محققان نیز تعدادی از پارهها را به دو پاره تقسیم کردهاند؛ به همین دلیل تعدادِ پارهها را برخی از محققان بیش از ۱۳۰ و برخی کمتر از این تعداد ذکر کردهاند، بنابراین در مورد تعداد پارههایی برجای مانده از هراکلیتوس نمیتوان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شمارهگذاریِ پارهها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکلهایِ گوناگونی انجام دادهاند.
سبک گفتار
هراکلیتوس بیانی ناروشن و مبهم داشت که بهنظر میرسد این روش را بهعمد انتخاب کرده بود. وی اهمیتی نمیداد که دیگران، سخنانش را میفهمند یا نه؛ چنانکه گفتهاست:
او معتقد بود که در کلماتش راز و سری نهفتهاست که افراد میبایست در ورای کلمهها این سر را بجویند، رازی که تمام هستی در آن نهفتهاست. هراکلیتوس این راز را ساختهٔ فکر خودش نمیدانست، بلکه این قانون هستی است که در سخن وی از پوشیدگی بیرون میآید و ظهور میکند. چنانکه میگوید:
گاتری دلایلِ ناروشن صحبت کردنِ هراکلیتوس را اینگونه بیان میکند:
دیدِ تحقیرآمیز نسبت به مردم؛ چراکه وی با بهکارگرفتنِ زبانی که احمقها قادر به درکِ آن بودهاند، از ارزشِ خود میکاستهاست.
ناکافیبودنِ زبانِ آن عصر برای بیانِ اندیشههای وی؛ چراکه اندیشههای او نسبت به دیگران موشکافانهتر بودهاست.
اعتقادِ هراکلیتوس مبنی بر دانستنِ حقیقتِ مطلق؛ چراکه همین اعتقاد، منجر به بیانی پیامبرگونه از جانبِ هراکلیتوس میشده، و نه بیانی مناظرهای.
گفتهمیشود که اویریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخهای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط در پاسخ چنین گفت:
افلاطون و ارسطو نیز به دشوارنویسیِ هراکلیتوس اشاره میکنند و آن را مورد نقد قرار میدهند. بهطور مثال ارسطو میگوید مشخص نیست اشارات هراکلیتوس در نوشتههایش به گذشته مربوط میشود یا به آینده، و بخاطر همین ابهام، تعیین معنای دقیق نوشتههای او بسیار دشوار است.
برای نمونه او این جمله را از هراکلیتوس نمونه میآورد:
و توضیح میدهد که مشخص نیست که «همواره» به چه زمانی اشاره میکند؛ و به همین دلیل دارای ابهام است.
هراکلیتوس به سبب اخلاق تند، و شیوهٔ دشوار بیان مطالبش، در یونان باستان مشهور به فیلسوف تاریک یا فیلسوف گریان شد. اما برخی از فیلسوفان همچون لوکرتیوس و هگل انتسابِ لقب تاریک به هراکلیتوس را مورد انتقاد قرار میدادند. بهطور مثال لوکرتیوس معتقد بود که نادانان، هراکلیتوس را تاریک خواندهاند، در حالی که او برای دانایانِ یونان تاریک نبوده.
آراء دربارهٔ مردم
دیل معتقد است که هراکلیتوس از همشهریانش به شکل بیمارگونهای بیزار بود. از او دربارهٔ عموم مردم و همشهریانش نقل شده که:
شاید از مهمترین دلایلِ بیزاریِ هراکلیتوس از همشهریانش، اخراجِ هرمودوروس، دوستِ صمیمیاش، از شهر باشد. هرمودوروس حاکمِ شهر افهسوس و از هواخواهانِ هخامنشیان بود. زمانی که ایونیه بر حکومتِ ایرانیان شورید، مردم افهسوس وی را از حکومت برداشتند و سپس تبعید کردند.
او حتی از متفکران پیشین نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای | میگوید:
گاتلیب نیز نظر مشابهی با گاتری دارد. وی میگوید هراکلیتوس هیچ شباهتی با پیشینیان نداشت و پیرو هیچ مکتبی نبود. گاتلیب میگوید با آنکه هراکلیتوس در مورد عناصر طبیعی بخشی از شیوهٔ گفتارِ میلتوسیان را بهکار برد، اما انگیزههای هراکلیتوس با انگیزههای فیلسوفان میلتوس بسیار متفاوت بود، و خصوصیاتش وی را از فیلسوفان میلتوسی و فیثاغورس متمایز میکرد.
هگل برخلافِ دیگر پژوهشگران، ترتیبِ تاریخیِ هراکلیتوس و پارمنیدس را به شکل دیگری روایت میکند. وی معتقد بود که هراکلیتوس پس از پارمنیدس میزیسته و تاکیدش بر تغییر و تحول، در واقع برابرنهاد و اعتراضی در مقابل فلسفهٔ پارمنیدس است، که بر هستی استوار بودهاست. اما کاپلستون این گفتهٔ هگل را غلط میداند و میگوید پارمنیدس از آنجا که منتقد هراکلیتوس است، پس از وی میزیستهاست. گاتری نیز در پاسخ به راینهارت، که وی نیز پارمنیدس را پیش از هراکلیتوس قرار میدهد، میگوید پارمنیدس پس از هراکلیتوس مینوشت و شعرهایش ارجاعاتی کمرنگ به هراکلیتوس دارد. درویشی نیز همین استدلال را بهکار میگیرد و شعر زیر را از پارمنیدس نقل میکند:
درویشی همچنین میگوید با توجه به تاریخ شکوفا شدنِ پارمنیدس، زمانی که او پرداختن به فلسفه را آغاز کرده، چندین سال از مرگِ هراکلیتوس گذشته بودهاست.
تأثیرِ آیینهای ایرانیان
توجه ویژهای که هراکلیتوس به آتش داشت، احتمالِ تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان یا زرتشتیانِ ایرانی را تقویت میکند. این نکته نیز قابل توجه است که قدیمیترین متنِ یونانی که در آن به مغها اشاره میکند از آنِ هراکلیتوس است، آنجا که میگوید:
کارل پوپر در خوانشِ خود از فلسفهٔ هراکلیتوس در چند مورد، به احتمال تأثیرپذیریِ هراکلیتوس از ایرانیان اشاره کردهاست. ویل دورانت حتی معتقد است که «لوگوسِ» هراکلیتوس همان «سپنت مینو» ای است که در یسنا از آن یاد شدهاست؛ و در اصل معنایِ آن خردِ خداوندی بودهاست. پژوهشگرانِ دیگری لوگوس را «اهونهوئیریه» یا «وهومنه» میدانند.
داریوش درویشی برخلاف دیگران «اشه» را دارایِ نزدیکترین شباهت با لوگوسِ هراکلیتوس میداند؛ چراکه اشه نمادی از سامانِ جهانی، قانونِ ایزدی و نظمِ اخلاقی است. وی با توجه به اینکه نمایندهٔ اینجهانیِ اشه، آتش میباشد؛ اشه را با لوگوس برابر میگیرد، و آتشِ هراکلیتوس را نیز متأثر از آن میداند.
تأثیر بر دیگران
آزبرن معتقد است هیچ فیلسوفی میان فیلسوفان پیش از سقراط، به اندازهٔ هراکلیتوس، تأثیری با این عمق بر فیلسوفان پس از خود نداشتهاست به شکلی که همهٔ آن متفکران، خود را وامدار و پایبند راستین عقاید و نبوغ او بدانند.
امپدوکلس
نظریات امپدوکلس از بسیاری جهات با نظرات هراکلیتوس شباهت داشت و بخشی از فلسفهاش وامگرفته از فلسفهٔ هراکلیتوس بود. امپدوکلس بهجای یک عنصر، هر چهار عنصرِ آب، آتش، خاک و هوا را به عنوان عناصر نخستین معرفی کرد (البته وی واژهٔ عنصر را به کار نبردهبود). وی معتقد بود که همکنشی میانِ این چهار عنصر عاملِ بوجودآمدنِ تمامیِ پدیدههای جهان است. البته او برخلاف هراکلیتوس، تنها ستیز را عامل تغییر و تبدل ندانست، بلکه مهر را نیز در این تغییرات داخل کرد. به عقیدهٔ او این عناصر بر اثرِ مهر به یکدیگر میپیوند و چیزهایِ گوناگون پدیدمیآورند، از طرفی همین عناصر بر اثر ستیز از یکدیگر جدا شده، پراکنده میشوند، و باعثِ از میانرفتنِ چیزها میشوند.
افلاطون
تفکرات هراکلیتوس در افلاطون نیز نفوذ کرد، چنانکه میتوان او را شاگردِ مستقیمِ سقراط و |
d0921f0c-c340-46f7-bcb1-98de80e18b9b | هراکلیتوس | هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند. | بنا به اعتقاد هراکلیتوس همه چیز در جهان چگونه هستند؟ | false | {
"answer_start": [
82
],
"text": [
"در سیلان است"
]
} | هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: ,Hērákleitos ho Ephésios) (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دورهٔ پیشا سقراطی است، که بنا بر گفتهٔ کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی میتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. وی شاهزادهٔ اِفِسوس بود و میبایست فرمانروای اِفِسوس میشد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از همشهریانش بیزاری میجست، و آنان را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. وی حتی هومر و فیثاغورس که پیش از خودش میزیستند را نیز از نقد و تحقیر مستثنی نمیکرد و معتقد بود هومر را بایستی از میانِ صفحاتِ کتاب بیرون کشید و تازیانه زد. هراکلیتوس به همین دلیلِ بیزاری از مردم، محل اقامتش را ترک کرد و در کوهها و دشتها زندگیاش را ادامه داد. وی در این مدت، از گیاهانِ کوهی تغذیه میکرد، که همین عمل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد که از همان بیماری نیز درگذشت.
هراکلیتوس پایداری و ثبات در عنصرهای جهان را رد میکرد و معتقد بود همه چیز در جهان در سیلان است؛ تا آنجا که وی گفتهاست: «هیچکس نمیتواند در یک رودخانه دوبار گام بنهد». با وجود تغییر و سیلانی که از نظر هراکلیتوس در تمامیِ چیزهایِ جهان وجود دارد، وی لوگوس را تنها چیزِ ثابت و ایستای جهان میدانست. پژوهشگران لوگوسِ مورد اشارهٔ هراکلیتوس را «قانونِ حاکم بر جهان» میدانند. قانونی که تضاد، نمودِ اصلیِ آن است. ستیز و کشاکش میانِ اضداد، از نظر هراکلیتوس یگانه واقعیت و عدالتِ جهانی بود. به همین ترتیب، هراکلیتوس حتی جنگ را نیز عدالت و امری عمومی میدانست. وی را به دلیلِ نظری که در موردِ ستیز اضداد داشت، پایهگذار دیالکتیک میدانند.
هراکلیتوس با دینهایِ رایج در زمان خود میانهای نداشت و به آنها بیاعتقاد بود. گویا وی دینی مخصوص به خود داشته که گونهای از همهخدایی بودهاست. برتراند راسل معتقد است اگر هراکلیتوس از عمومِ مردم متنفر نبود و از آنان دوری نمیجست، حتی میتوانسته یک مصلح دینی باشد. از لحاظ اخلاقی نیز هراکلیتوس، اخلاقِ ریاضتکشی در مقابلِ شهوات را میستود. از نظر او روحِ انسان از آتش و آب تشکیل شده، و روح با رفتنِ به دنبالِ شهوات، مرطوب شده، و از عنصرِ آتشاش کاسته میشود. به عبارتی وی معتقد بود رفتن به دنبالِ شهوات، مساوی با مرگِ نفس است.
گفته میشود هراکلیتوس در زمان حیاتش کتابی با نام دربارهٔ طبیعت نگاشته بود، اما از آن کتاب تنها تعداد ۱۳۰ پاره در نوشتههای نویسندگان بعدی بهجامانده، که گاهی تنها از یک جمله تشکیل شدهاند. بنابر گفتهٔ مورخان، این کتاب از سه بخش بهنامهایِ طبیعیات، اخلاق و سیاست تشکیل شدهبود.
به هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک دادهبودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهامآمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کردهاند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیدهبود، و به همین دلیل میتوان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست | دنیوی هیچ بی عدالتی، گناهی، شرارت و توبه نمیدید. برای او، مستمر شدن و از بین رفتن نظم طبیعت است. یک نظم، قاعده و قطعیت ثابت فوقالعاده ای وجود دارد که خود را در همه تغییر و تحولات نشان میدهد. هراکلیتوس فکر نمیکرد که یک نامعین متافیزیکی و غیرقابل تعریف (آپایروم) وجود دارد که همه چیزهای قطعی از آن به وجود میآیند. همچنین، او را تکذیب کرد این است که هر دائمی وجود دارد بودن. نیچه با گفتن عبارت خود گفت: «شما از نامها برای چیزهایی استفاده میکنید که گویا آنها سخت و مداوم تحمل کردهاند؛ با این وجود حتی جریانی که برای بار دوم وارد آن میشوید، همان جریانی نیست که قبلاً در آن قدم گذاشتهاید.»
طرز تفکر هراکلیتوس نتیجه ادراک و شهود بود. او اندیشه منطقی، منطقی، مفهومی را تحقیر میکرد. اظهارات وی عمداً با خود تناقض داشتند. "ما هستیم و در عین حال نیستیم." "بودن و عدم وجود در همان زمان یکسان است و یکسان نیست." این تفکر بصری مبتنی بر دیدن جهان در حال تغییر تجربه است که با تغییرات بی پایان در زمان و مکان مشروط میشود. هر شیئی که از طریق زمان و مکان درک میشود، وجودی دارد که نسبت به سایر اشیا است. طبیعت و واقعیت به عنوان یک عمل مداوم دیده میشود که در آن وجود دائمی وجود ندارد.
نزاع پایان ناپذیر بین موارد متضاد، که به دنبال اتحاد مجدد هستند، برای هراکلیتوس نوعی عدالت قانونی است. مطابق با فرهنگ مسابقه یونان، درگیری بین همه چیز از یک قانون یا استاندارد داخلی پیروی میکند.
از نظر هراکلیتوس، یکی از آنها بسیار است. هر چیزی واقعاً آتش است. درگذشت، چیزهای جهان تمایل به مصرف شدن در آتش نابود کننده کیهانی را نشان میدهند. هنگامی که آنها دوباره بخشی از آتش هستند، تمایل آنها بهطور خلاصه برآورده میشود. اما به زودی و در نتیجه انگیزه آتش برای انجام یک بازی با خودش، اوضاع به زودی دوباره به وجود میآید.
به دلیل تناقضاتی که در گفتههای مختصر هراکلیتوس وجود دارد، وی را به مبهم بودن متهم کردهاند. با این حال، نیچه ادعا میکند که او کاملاً واضح بود. به نظر میرسد کوتاه بودن و صراحت بودن گفتههای هراکلیتوس منجر به گمنامی آنها شود، اما نیچه اظهار داشت که آنها فقط برای خوانندگانی که وقت نمیگذرانند و دربارهٔ آنچه گفته میشود وقت نمیگذارند، مشخص نیست.
نیچه سخنان هراکلیتوس، «من به دنبال خودم میگشتم» را چنین تفسیر کرد که نشان میدهد او از عزت نفس و اعتقاد زیادی برخوردار است. بدون نگرانی در مورد اینکه آیا افکار او برای کسی غیر از خودش جذاب است، او اظهار داشت که قانون ثابت را در تغییر مداوم شدن میبیند. همچنین، او شهود کرد که تغییرات خاصی که با شدت ضروری اتفاق میافتد، در کل، بازی یک بازی است. هراکلیتوس میخواست که بشریت آینده حقایق بیانتهای خود را بداند.
پارمنیدس
بسیاری از خصوصیات پارمنیدس مخالف مستقیم هراکلیتوس بود. هراکلیتوس از طریق شهود حقایق خود را درک کرد. او دنیای تبدیل شدن را دید و شناخت. اما پارمنیدس با منطقی ناب به حقایق خود رسید. وی آموزه هستی خود را محاسبه و استنباط کرد.
پارمنیدس یک آموزه اولیه و تعالیم متاخر و متفاوتی داشت. نیچه ادعا کرد که دو طرز | هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ قولهایی که افلاطون و ارسطو، بهمنظورِ رد کردنِ سخنانِ این فیلسوف کردهاند، به ما رسیدهاست؛ بنابراین ممکن است این جمله از پشتِ حجابِ بدخواهی و کینهتوزی به ما رسیدهباشد. راسل تصریح میکند که هراکلیتوس با تمام اعتقادی که به تغییر دارد، باز به یک چیزِ جاویدان قائل است، و آن آتشِ جاویدان است که هیچگاه خاموش نمیشود:
کاپلستون این نکته را بیان میکند که دگرگونی همیشگیِ چیزها، موضوع جدیدی نبود، و فیلسوفانِ ایونیِ پیش از هراکلیتوس نیز به این مورد اشاره کردهبودند و این موضوع را دریافته بودند؛ بنابراین نسبت دادنِ این نظر به هراکلیتوس چندان وجهی ندارد، چراکه برخلافِ تأکیدی که هراکلیتوس بر پیام مخصوص خود به بشر دارد، این کلامِ جدیدی نیست، و البته با دیگر جنبههای فلسفهاش نیز متناقض است.
همچنین باید در نظر داشت که حسِ گذرا بودن سرشت اشیاء، و تغییر و تبدلیافتنِ آنان به جیزهای دیگر، اندیشهٔ بیشتر یونانیان را همواره به خود مشغول ساختهبود. این نکته در این جملهٔ هرودوت نیز به خوبی بیان شدهاست:
برخلافِ کاپلستون و راسل، گاتری افلاطون را برحق میداند و باور دارد که افلاطون شناختِ دلپذیری از هراکلیتوس داشتهاست، بنابراین آموزهٔ تغییر و تحول به هراکلیتوس تعلق دارد و این آموزه در اندیشهٔ وی موقعیتی مرکزی را داراست. بر اساسِ گفتهٔ گاتری، از افلاطون به بعد تمامیِ منابع این آموزه که «همه چیز در جهان در حال سیلان است» را به هراکلیتوس نسبت دادهاند، و این امر بسیار بعید است که گفته شود افلاطون هراکلیتوس را بد تفسیر کردهاست، و مفسرانِ یونانیِ بعدی نیز، با وجودِ اینکه به کتابِ هراکلیتوس دسترسی داشتهاند، تنها از افلاطون پیروی کردهاند. گاتری توضیح میدهد که آموزهٔ سیلانِ همیشگیِ چیزها، پیوستگی نزدیکی با نظریهٔ یکسانیِ اضدادِ هراکلیتوس دارد، چراکه تغییر حالتی دوری دارد: از «الف» به «ب» و دوباره بازگشت به «الف».
یگانگی اضداد
در نگر هراکلیتوس تمامیِ چیزها از اضداد تشکیل شدهاند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هستهٔ دوم اندیشهٔ هراکلیتوس را تشکیل میدهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدیدمیآورند که خود گونهای از هماهنگی است.
برای نمونه میتوان به کمانِ بِزهای اشاره کرد که بر روی زمین افتادهاست. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد میکند، و آن را میکشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده میشود.
در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شدهاست؛ و البته گاه به نظر میرسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسیتر میداند.
هراکلیتوس اضداد را یکسان میدانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر میآیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزشهای متفاوتی دارند؛ چنانکه در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان | یکی هستند و خواص و اختلافِ آنها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که همزمان پاکترین و ناپاکترینِ آبها ست؛ این آب را ماهیان مینوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسانها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبههای مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده. هراکلیتوس در پارهای گفتهاست:
جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایتگر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ بهعنوان «پدر و پادشاهِ همهچیز» نام میبرد و آن را در جایِ زیوس مینشاند. بهعلاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد میکرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسانها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس میگوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب میشود، همهچیز از میان میرفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس:
کاپلستون معتقد است که میتوان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته همزمان بیشمار است. به عبارتی وحدت (اینهمانی) در کثرت (ایننهآنی) یگانه واقعیتِ هستی میباشد. هراکلیتوس را میتوان پایهگذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سدهٔ نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کاملتری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان میدهد.
اخلاق
روح در نظر هراکلیتوس ترکیبی از آتش و آب است. از میانِ این دو، آتش شریف است و آب پست. وی روحی که بیشتر از همه آتش دارد را روحِ خشک مینامد؛ و معتقد است اگر عنصرِ آتش روحِ انسان را ترک کند، عناصرِ بیارزشی مانند آب و خاک جایِ آن را میگیرند. برای روحِ انسانی مرطوب و تر شدن، لذت بخش است، اما مرطوب شدنِ روح، مرگِ روح است و بنابراین خشک نگاه داشتنِ روح، صلاح و مصلحتِ انسان است. اخلاق هراکلیتوس، از آنجا که یک ریاضتکشیِ غرورآمیز است، شباهت زیادی به اخلاق نیچه دارد. برای هراکلیتوس، نیرویی که از خودداری برای انجام شهوات بهوجود میآید، قابلِ احترام است، اما از خودِ شهوات متنفر است. چنانکه میگوید:
او سرچشمهٔ بدبختی و بدی را در بشر گستاخی یا غرور میداند و معتقد است اگر بشر، خود را به خوبی بشناسد، دچار سرکشی نمیشود. به همین علت چنین اظهار میکند:
دین و خدا
بهنظر میرسد که هراکلیتوس نسبت به دینهای زمانِ خود خصومت میورزیده، با دیدِ انتقاد به آنها مینگریسته، و برای مراسم و آیینهای دینی احترامی قایل نبودهاست. البته راسل معتقد است که وی دینی مختصِ خود داشته و تنها نسبت به معتقداتِ مردم ابرازِ بیزاری میکردهاست. راسل در این مورد میگوید:
وی انتقادات تندی نیز به خدایان المپ و آیینهای دینی مربوط به آنها بیان میکرد، که اگر ساکن آتن بود یقیناً به مرگ محکوم میشد:
«جهان توسط هیچیک از این خدایان ساخته نشدهاست.»
«دعا برای این مجسمهها خواندن، مثل آن است که به جای صحبت با اهل خانه، با خود خانه حرف بزنید.»
«با لکهدار کردن خود به خونی که میریزند [قربانی کردن حیوانات] خود را از خونهایی که ریختهاند [قتل انسانها] تطهیر میکنند، چنانکه به گل و لای آلوده باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در | تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده از هراکلیتوس میگوید:
درویشی از این گفتهها برداشتی تمثیلگونه دارد، به این شکل که: خران، را اشاره به کسانی میداند که یافتههای عمومی را به دریافتهای فلسفی رجحان میدهند و طلاجویان را اشاره به فیلسوفانی میداند که به دنبالِ یافتنِ لوگوس هستند، اما موفق به یافتنِ آن، به آن شکلی که هراکلیتوس دریافتهاست، نمیشوند.
محققانی همچون شرفالدین خراسانی، آن قانون یا لوگوسی که هراکلیتوس میگوید را «تناقض و تضاد در هستی» میدانند. اما بر اساسِ دیدگاههای هراکلیتوس، تناقض و تضاد، باوجودِ اینکه یکی از مصداقهای قانون بهشمار میرود، ولی یگانه ویژگیِ آن قانونِ حاکم بر جهان نیست. گاتری دربارهٔ لوگوس معتقد است که لوگوس نه تنها قانونِ همهٔ «شدنها» در جهان است، بلکه قانونِ ستیزه و تنشِ همزمانِ اضداد نیز هست.
داریوش درویشی با توجه به قطعاتی که از هراکلیتوس برجا مانده، ویژگیهایِ لوگوس را چنین بیان میکند: «یک: لوگوس «هست»، در حالی که همهچیز «میشود». دو: یافتنی است؛ و میتوان با آن همآوازی کرد. سه: همگانی است. چهار: همهچیز بر اساسِ لوگوس پدید میآید. پنج: لوگوس همان کلامِ هراکلیتوس نیست، بلکه مستقل از کلامِ وی است. شش: یکی از مفادِ آن این است که همهچیز یکی است.»
آتش
هراکلیتوس آتش را منشأ نخستین، و همهٔ چیزهای دیگر را برخاسته از آن میدانست. پیش از وی، تالس، آب را منشأ نخستین میدانست، و آناکسیمنس نیز هوا را به عنوانِ منشأ نخستین معرفی کرده بود. نظری که هراکلیتوس ارائه کرد، صرفاً ایجادِ تغییر در منشأ نخستین یا عنصر اولیه نبود. البته یافتنِ مادهای که ذات و تشکیلدهندهٔ همهٔ چیزهایِ دیگرِ موجود در جهان باشد، در معرفیکردنِ آتش به این عنوان، مؤثر بوده؛ اما این مورد، تنها دلیل برایِ این انتخاب نبودهاست. از مهمترین اصولِ فلسفهٔ هراکلیتوس، ستیز و کشاکش میانِ چیزها است؛ و آتش مادهای است که برای زندهماندنِ خویش، دیگر مادهها را نیز به آتش تبدیل میکند؛ و چنانچه این تغییر و تبدل را انجام ندهد، خواهد مرد؛ بنابراین آتش با فلسفهٔ هراکلیتوس هماهنگیِ ویژهای دارد، که عناصری مانند «آب» یا «هوا» از این هماهنگی برخوردار نیستند.
گفته میشود هراکلیتوس فرایندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش را فرایندی چرخهای میدانست و معتقد بود زمانی که سال بزرگ سپری شود تمامی اشیاء دوباره به آتش تبدیل میشوند. منابعی مانند کنسورینوس با نسبت دادنِ نظریهٔ سال بزرگ به هراکلیتوس، از قولِ وی بیان کردهاند که هراکلیتوس زمان آن را ۱۰٬۸۰۰ سال تخمین زدهاست. بر اساسِ این منابع هراکلیتوس معتقد بودهاست که سال بزرگ، زمانی است که طی آن، خورشید، ماه و دیگر ستارگان به جایگاهی که پیش از آن در زمان معین قبلی بودهاند، بازمیگردند. این شرح از فلسفهٔ هراکلیتوس که فنایِ چرخهای و متناوبِ جهان بهوسیلهٔ آتش را دربردارد، نخستینبار توسط ثئوفراستوس بیان شدهاست و پس از آن در تمایِ شرحهای ادوارِ بعدی راه یافتهاست. در موردِ اینکه آیا این نظریه از هراکلیتوس است یا خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از | همین عناصر بر اثر ستیز از یکدیگر جدا شده، پراکنده میشوند، و باعثِ از میانرفتنِ چیزها میشوند.
افلاطون
تفکرات هراکلیتوس در افلاطون نیز نفوذ کرد، چنانکه میتوان او را شاگردِ مستقیمِ سقراط و شاگرد غیر مستقیمِ هراکلیتوس، پارمنیدس و فیثاغورس دانست. دیوگنس لائرتیوس میگوید که افلاطون پس از مرگِ سقراط، به نزدِ کراتولوس که مکتبِ هراکلیتوسی را در آنزمان میگرداند رفته، و به او ملحق شدهاست. ارسطو نیز در کتاب متافیزیک مینویسد که افلاطون در دوران جوانی با کراتولوس و اندیشههای هراکلیتوسی آشنا گردید، و این اندیشهها را تا دوران پیری حفظ کرد. اندیشههایی که به گفتهٔ ارسطو باعثِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل در افلاطون گردید.
تغییر و تحول دائمی، و عدم پایداریِ چیزها در جهان را افلاطون از هراکلیتوس قبول کرد؛ اما افلاطون این مورد را تنها در محسوسات قابل قبول میدانست نه در موردِ تمامیِ واقعیات.
افلاطون در رسالهٔ تهتتوس در قالبِ شخصیتِ سقراط، در پاسخ به تهتتوس که میگوید: «شناخت، چیزی جز ادراکِ حسی نیست»، از نظریهٔ هراکلیتوس به عنوانِ استدلال و برهان استفاده میکند. سقراط توضیح میدهد که بر اساسِ آموزشهای هراکلیتوس، هیچ چیز «نمیباشد»، بلکه همهچیز در حال «شدن» است. ما نمیتوانیم بگوییم چیزی سفید است، چرا که پیش از پایانیافتنِ جملهمان، آن چیز دیگر سفید نیست.
افلاطون با اینکه ناپایداریِ محسوسات را میپذیرد، اما بیزاریاش را از ناپایداریِ هراکلیتوسی نشان میدهد. چرا که از نظر افلاطون تنها چیزهایی میتوانند موردِ شناختِ واقعی قرار گیرند که نخست «خطاناپذیر»، و سپس در مورد آنچه «هست» باشند. با وجود ناپایداریای که در محسوسات وجود دارد، شناخت واقعیِ جهان از راه حواس امکانپذیر نیست، و تنها راهِ قابل قبول شناخت، از طریقِ عقل است، چراکه پس از احساس، در نهایت این ذهن است که حکم میکند.
رواقیان
فلسفهٔ رواقی علاوه بر اینکه از افلاطون و ارسطو تأثیر پذیرفت، در جهانشناسیِ خود نیز، از هراکلیتوس دو نظریه را به ارث برد: نظریهٔ «آتش» و «لوگوس». آنان همانند هراکلیتوس آتش را منشأ همهٔ چیزهای جهان میدانستند. در نظرِ آنان، خدا آتشی است که چون روح، جهان را دربر گرفتهاست، و در عینِ حال منشأیی است که تمامیِ عنصرهای دیگر اعم از آب، هوا و خاک، با همین ترتیب از آن به وجود میآیند.
در هنگامِ گسترش جهان، خدا که شاملِ بخار داغ و آتشین میباشد، تبدیل به هوا میشود، هوا نیز به آب تبدیل میشود و از قسمتی از آب، خاک به وجود میآید. مقداری از آب باقی میماند، و قسمتی دیگر از آن، تبدیل به هوا میشود. هوا نیز با تلطیف و رقیق شدن، به آتش تبدیل میشود و جسم خدا از آن تشکیل میشود.
با اینکه نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی، نظریهٔ هراکلیتوس نبود، اما رواقیان مطمئناً به این نظریه معتقد بودند. عناصرِ به وجود آمده از آتش، با به وجود آمدنِ حریقِ بزرگِ جهانی، به آتش تبدیل میشوند و در خدا حل میشوند. البته آنان این آتشسوزی را پایانِ جهان نمیدانستند، و معتقد بودند که روندِ بوجودآمدنِ چیزها از آتش، و در نهایت بازگشتِ آنها به آتش، یکبار اتفاق نمیافتد، بلکه این روند پیش از این روی داده، و به صورت بیپایان در آینده نیز تکرار خواهد شد.
ملاصدرا
ملاصدرا در نوشتههای خود از فیلسوفی به نام «هرقل حکیم» یاد میکند که مطالبی دربارهٔ حدوث جهان گفتهاست. بسیاری گمان | خیر، توافقِ عامی وجود ندارد.
گاتری معتقد است پارههای بازمانده از هراکلیتوس با نظریهٔ حریقِ بزرگ جهانی سنجش ناپذیر است. وی از این پاره استفاده میکند:
گاتری این پاره را ضدِ شرحِ ثئوفراستوس از فلسفهٔ هراکلیتوس دربارهٔ حریق جهانی میداند. وی توضیح میدهد که میتوان استدلال کرد، آتش که براساسِ نظرِ هراکلیتوس، جوهرِ اساسیِ جهان است، با حریقهای متناوب نه از بین میروند و نه بهوجود میآید، بلکه تنها در تجلیاتِ خود تغییر میکند. گاتری بر آن است که مقصودِ هراکلیتوس از این پاره، توصیفِ کیهان در حالتِ کنونیاش است: آتش به تناوب در بخشهایی مختلفی از کیهان فروزان است (آتش یا بخار داغ) و در بخشهایِ دیگر خاموش (آب یا خاک).
کاپلستون نیز معتقد است که نسبت دادنِ نظریهٔ حریقِ بزرگِ جهانی به هراکلیتوس مشکوک است. کاپلستون میگوید نفسِ این نظریه با گفتههایِ هراکلیتوس متناقض است.
کاپلستون استدلال میکند: از آنجا که هراکلیتوس، وجودِ تغییر و تحول برای وجودِ «واحد» (آتشِ جهانی) را لازم و ضروری میداند؛ اگر تمامیِ چیزها در دورههایی پشتِ سرِ هم، در نهایت به آتش تبدیل شوند، خودِ آتش نیز خواهد مُرد؛ چرا که همانگونه که گفته شد، تغییر و تبدیل برایِ زندهماندنِ آتش ضروری است.
دربارهٔ نقش آتش در مابعدالطبیعهٔ هراکلیتوس نیز دو تعبیر رایج است. در تعبیر نخست، او قائل به آرخه بودن آتش شناسانده میشود؛ ولی در تعبیر دوم، برخی پژوهشگران این نظر را رد میکنند و معتقدند هراکلیتوس به هیچ اصل نخستینی باور ندارد. درواقع، آتش پیروز کشمکش عناصر اربعه نیست؛ بلکه آن عنصری است که خود را در اجرام دستخوش تغییر، بروز میدهد. در حالی که نوعی استمرار و ثبات در ذات یا خواص اشیای مادی وجود دارد، مایهٔ مادی جهان دستخوش تغییر و تحول دائمی است.
درویشی اعتقاد دارد که هراکلیتوس برخلافِ دیگر فیلسوفانِ ایونی که یکی از عناصر را آغازگرِ چرخهٔ عناصر در طبیعت میدانستند، هیچکدام از این عناصر را منشأ نخستین نمیدانستهاست. بلکه آتش در نزدِ هراکلیتوس نمادِ مادیِ جنبش و سیلان میباشد. بهطور مثال، وی به این جملات اشاره میکند:
«[آتش،] نیازمندی و بینیازی [است].»
«آتش از مرگِ زمین میزید، و هوا از مرگ آتش؛ آب از مرگِ هوا میزید و زمین از مرگِ آب.»
«مرگِ ارواح، آب شدن است و مرگِ آب، زمین شدن؛ اما آب از زمین، و روح از آب برمیآید.»
«راهِ بالا و راهِ پایین یکی و همان است.»
«[در محیطِ یک دایره،] آغاز و پایان یکی است.»
تغییر و تحول دائمی
با توجه به اینکه ستیز و کشمکش میان اضداد، اساس متافیزیک هراکلیتوس است، تغییر و تحولِ چیزها در نزد هراکلیتوس ضروری و گریزناپذیر است. این کشمکش، که هیچگاه بازنمیایستد و پیروز هم ندارد، تنها شکل دوام و بقاست. در واقع متافیزیک هراکلیتوس زیر سلطهٔ عدالت جهانی قرار دارد و همواره از پیروزی نهایی یکی از اضداد و پایانیافتنِ ستیز جلوگیری میکند. به گفتهٔ هراکلیتوس:
درنظر او، آنچه یگانه و پایدار مینماید، در واقع یگانگی زودگذر اضداد و یگانگی پیش از بازگسستن است. بر این اساس در دیدگاه هراکلیتوس، اصل با «شدن» است؛ و «بودن» وهم و گمان ذهن است. او «شدن» را ذات هستی میداند.
اعتقاد هراکلیتوس به تغییر جهانی در جملهٔ «همه چیز در جریان است» بیان شدهاست، اما راسل در اصالت داشتن این جمله تردید میکند. راسل معتقد است سخنانِ هراکلیتوس از طریقِ نقلِ | است تأثیری که افلاطون از فلسفهٔ هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکلگیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطقاش، از تمامیِ گزارههای هراکلیتوس تأثیر گرفتهاست.
منابعِ زندگی و نظریاتِ هراکلیتوس
منابع دست اول
در منابعِ دست اول که زندگی و گفتههای هراکلیتوس را نقل کردهاند، میتوان به نوشتههای افرادِ زیر اشاره کرد:
ثئوفراستوس (۲۸۷–۳۷۲ ق. م)، شاگرد ارسطو بود و کتابی به نامِ آموزههای طبیعتشناسان گردآوری کرده بود. از این کتاب تنها یک فصل به نام «دربارهٔ حواس» بازماندهاست، که بخشهایی از آموزههای هراکلیتوس را دربردارد.
پلوتارک، (حدود ۴۶–۱۲۷ میلادی) از تاریخنگاران، زندگینامهنویسان و مقالهنویسان یونانی، که در میان نوشتههایش، نوشتاری با نام پیرامونِ باورهای فیلسوفان بازماندهاست. چندین جمله از هراکلیتوس در این کتاب نقل شدهاست.
همچنین مارکوس اورلیوس، (۱۲۱ میلادی تا ۱۸۰ میلادی) امپراتور رواقیِ روم، نیز در رسالهاش با نامِ تأملات پارههایی از اندیشههای هراکلیتوس را نقل کردهاست، که به جهتِ هماندیشیاش با هراکلیتوس دارای اهمیت است.
سکستوس امپیریکوس، پزشک و فیلسوفِ شکاک، در کتابش با نامِ علیه ریاضیدانان اشارتی به هراکلیتوس میکند و در کتابِ دیگرش با نام طرحِ شکگرایی جملاتی از هراکلیتوس را نقل میکند.
کلمنت اسکندرانی، (۱۵۰ تا ۲۱۵ میلادی) از پدرانِ یونانیزبانِ کلیسای کاتولیک است. وی در سه نوشتارِ برانگیزاننده، مربی و جُنگ جملاتی از هراکلیتوس را نقل کردهاست که بسیار سودمند هستند.
دیوگنس لائرتیوس، (نیمه نخست سده سوم میلادی) زندگینامهنویس فیلسوفان یونانی، منبع بسیار مهمی برای اندیشهها و باورهای هراکلیتوس است. وی در کتابِ نهم خود، به زندگی و نظراتِ هراکلیتوس اشاره میکند؛ که نشان میدهد وی به منابعی دسترسی داشته، که آن منابع دیگر امروز در دسترس نیستند.
منابعِ دست دوم
کتابِ هرمان دیلس، با نام پارههای پیشاسقراطی، از مهمترین منابعِ دست دوم به حساب میآید. وی در این کتاب بر اساس ترتیبِ الفباییِ مأخذها، پارههایی که از اندیشمندانِ پیشاسقراطی گردآوری کرده را شمارهگذاری کردهاست.
پس از دیلس، دو مکتب در ترجمه و تفسیرِ آرایِ هراکلیتوس به وجود آمد: «مکتب انگلیسی» و «مکتب آلمانی». مکتب انگلیسی که افرادی همچون اینگرم بایواتر، جان برنت، ویلیام گاتری و جفری کرک در آن جای میگیرند، سعی میکند اندیشههای هراکلیتوس را به همانگونه که بودهاست بیان و ارائه کند. اما مکتب آلمانی که افرادی همچون شلایرماخر، لاسال، هگل و نیچه آن را نمایندگی میکنند، به اندیشههای هراکلیتوس، رنگی از اندیشههای خویش میزنند و چندان برای ارائهٔ آراءِ حقیقی هراکلیتوس تلاش نمیکنند.
فلسفه پیش از هراکلیتوس
فلسفه و نخستین فیلسوفانِ یونانی در ایونیه، در غرب آناتولی، در سدهٔ ششم پیش از میلاد پدیدار شدند. این مکان در آموختن دانش به یونانیان بسیار پراهمیت است، چنانکه میتوان گفت ایونیه، مهدِ تفکر یونانی است؛ و از طرفی میتوان همین لقب را به میلتوس داد و گفت میلتوس نیز مهد تفکر ایونیه است. میلتوس زادگاه نخستین فیلسوفِ شهیرِ ایونیه است: تالس.
ارسطو فیلسوفان میلتوس را طبیعتگرا معرفی میکند، چراکه آنان سعی میکردند جهانی را که بهظاهر بینظم بهنظر میرسید، با اصولی ساده توضیح دهند؛ به عبارتی آنان همهچیز در جهان را قابل توضیح میدانستند. منشأ نخستین، آرخه، از حوزههایی بود که فیلسوفان میلتوسی در مورد آن تحقیق میکردند. آنان در پی توجه به تغییراتِ جهان، به این موضوع توجه کردند که ورای تمامی این تغییرات، نهایتاً یک چیزِ ثابت و پایدار بایستی وجود داشته باشد که خمیرمایهٔ تمامی چیزهاست. به این ترتیب | نیز با تحقیر سخن میگفت:
با این وجود هیچ سخنِ صریحی از هراکلیتوس در نقد از فیلسوفانِ میلتوسی دیده نمیشود. این مورد را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وی آنان را متفکرانی داناتر و مترقیتر از دیگر متفکران میدانستهاست.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفهٔ خود مینویسد که هراکلیتوس تنها از یک فرد به نام تئوتاموس به نیکی یاد کرده، و چون در پی دلیل این تحسین بگردیم، میبینیم که او گفتهاست: «بیش تر مردم بدند!»
فلسفه
لوگوس
لوگوس در یونانِ باستان به معناهای مختلفی به کار میرفته که از آن جمله میتوان به گزینش، سخن گفتن و شمارش اشاره کرد. کنستانتین بودوریس معتقد است که بایستی میان چهار معنای لوگوس تفاوت قایل شویم:
گفتار
لوگوسِ مشترک و عام روح (به عنوان نوعی ساختار و کیفیت روح)
امر مشترک و عام جامعه انسانی، یعنی دولت و کشور
لوگوس مشترک و عام همه چیزها
در نگاهِ نخست چنین بهنظر میرسد که لوگوس در جملاتی که از هراکلیتوس بازماندهاست، معنایِ «میگوید» میدهد، و مفهومِ کلیِ آن این است که: «هراکلیتوس میگوید:...» اما داریوش درویشی معتقد است از آنجایی که کلمهٔ لوگوس در پارههای زیادی بهکار برده شده، این عقیده در موردِ لوگوس موردِ قبول نیست. گاتری نیز بر آن است که وجودِ لوگوس مستقل از اظهاراتِ هراکلیتوس است؛ و همچنین اعتقاد دارد حتی زمانی که هراکلیتوس واژهٔ لوگوس را در مفهومِ خاصِ فلسفهٔ خود بهکار میگیرد، آن را از کاربردهای متعارفش متمایز نمیکند.
البته به اعتقادِ درویشی هراکلیتوس کلمهٔ لوگوس را از معنایی که یونانیان باستان منظور میکردهاند، در معنایی ژرفتر و البته بهصورتِ رمزی-تمثیلی بهکار بردهاست. وی اظهار میکند که با بررسیِ بیشترِ قطعاتِ بازمانده از هراکلیتوس، نمادهایی بهدست میآیند که بهوضوح به لوگوس اشاره دارند. بهطورِ مثال او از این پارهها یاد میکند:
درویشی سپس توضیح میدهد که با توجه به اینکه از نظر هراکلیتوس، تنها چیزِ ثابت و ایستا در جهان، زمانی که تمامیِ چیزها در حال دگرگونیاند، لوگوس است، میتوان نتیجه گرفت که مرادِ هراکلیتوس از لوگوس، قانون است. وی همچنین اضافه میکند که باید توجه داشت، قانونی که هراکلیتوس مد نظر دارد، قانونی نیست که وضع شود، بلکه قانونی است که یافته میشود.
از دیدگاهِ گاتری لوگوس امری است که برای همگان مشترک است، و با اندیشه و تفکر انسانی در رابطه میباشد. وی آن را «قانونی که جهان را نظم میدهد، و قانونی که اذهان انسانی میتواند آن را درک کند» معرفی میکند. نتیجهای که گاتری، با توجه به پارههای بازمانده از هراکلیتوس، در بارهٔ لوگوس میگیرد این است که لوگوس یک امر واحد و حقیقتی پاینده است که هم الهی است، و هم عقلی؛ این امر واحد ما را احاطه کرده، و مسبب نظم کیهانی است. به اعتقاد گاتری بلاهتِ انسانها از طریقِ عناصرِ درونشان میتواند لوگوس را تغییر دهد. چراکه لوگوس، آتش، گرم و خشک است، و رطوبت و سردیِ درونِ ما لوگوس را فاسد میکند.
جفری کرک نیز در بارهٔ لوگوس میگوید:
گاتری همچنین معتقد است با آنکه از دیدگاهِ هراکلیتوس، لوگوس امری همگانی است، اما هراکلیتوس به شکل متناقضی بیان میکند که تنها شخصی است توانستهاست لوگوسِ همگانی را کسب کند، و تقصیرِ واماندن از لوگوس، تنها و تنها متوجه اشخاص است، بدان جهت که گمان میکنند همهٔ آنچه میبینند، حقیقت است.
دو پارهٔ بازمانده | باشند و بخواهند با گل و لای خود را پاک کنند.»
کاترین آزبرن برخلافِ دیگران معتقد است که بسیاری از گفتههای هراکلیتوس، که از آنها نقد و ریشخندِ مناسک دینی برداشت میشود، در واقع گفتههایی هستند که در اهمیتِ بسترِ مذهبی بیان شدهاند. وی معتقد است که هدفِ هراکلیتوس توضیح دادنِ این مورد است که منطقِ دیگری در مناسکِ دینی حکمفرماست. منطقی که اگر از دیدگاهِ مذهبی بررسی شود بیمعنا نیست. چراکه هراکلیتوس معتقد است منطقِ رفتارهای مذهبی با منطقِ رفتارهای روزانهٔ انسانها متفاوت است، و نباید با آنها مقایسه شود. آزبرن این پارهها را از هراکلیتوس نقل میکند:
آزبرن معتقد است که این برداشت از گفتههای هراکلیتوس، با دیگر قسمتهای فلسفهٔ هراکلیتوس نیز هماهنگ است؛ چرا که براساسِ این برداشت، گفتههای هراکلیتوس، اشاره به وجود تفاوتهایی دارد که در عین حال «یکی» هستند. هراکلیتوس حتی در پارهٔ دیگری، دو خدایِ هادس و دیونوسوس را یکی میداند:
گاتری نیز موافق است که هراکلیتوس مخالفِ مراسمِ و آیینهای مذهبی نیست، بلکه فقدانِ بصیرت را در این مراسم و مناسک نکوهش میکند. بهطور مثال گاتری میگوید از نظر هراکلیتوس مراسم مذهبیِ دیونوسوسی که آلتِ دیونوسوس در آن پرستش میشده، تنها زمانی شرمآور است که معنایِ این اعمال فهمیده نشود.
گاتری همچنین میگوید که هراکلیتوس معتقد به فناناپذیری نفس و زندگی پس از مرگ بودهاست. البته وی تأکید میکند که پارههای بازمانده از هراکلیتوس اظهارات مستقیمی در موردِ فناناپذیری ارائه نمیکنند، اما نابودیِ کامل، پس از مرگ، با قانونِ تغییر و تحولِ دایمی که هراکلیتوس آموزش میداد، دارای تناقض است.
از نظر گاتری، هراکلیتوس به چرخه در زندگی معتقد بودهاست؛ چراکه در پارههای بازمانده از وی آمدهاست:
به این ترتیب نفسی که احمقانه زیستن را انتخاب کند، آب خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد داشت. اما نفسی که شایسته و درست زیسته باشد میتواند خود را از این چرخه برهاند، و با لوگوسِ آتشین تماس برقرار کند؛ چراکه هراکلیتوس معتقد است:
واژهٔ خدا در گفتههای هراکلیتوس بسیار مورد استفاده قرار گرفتهاست، که البته این واژه جدای از واژهٔ خدایان بهکار گرفته شده. بهنظر میرسد منظوری که هراکلیتوس از واژهٔ «خدا» در نظر داشته، مفهومِ عدالت جهانی، و تصوری همهخدایی بودهاست.
شناختشناسی
هراکلیتوس دریافتهای حسی را منشأ شناخت میدانست؛ چرا که معتقد بود:
البته گویا وی دریافتهای حسی را بهتنهایی برای همگان، منبع مناسبِ شناخت نمیدانستهاست. به عبارتی هراکلیتوس، برایِ شناختِ حقیقی، علاوه بر حواسِ پنجگانه ذهنِ انسانها را نیز لازم میدانستهاست؛ چرا که در یکی از جملاتِ بازمانده از او چنین آمدهاست:
با توجه به معنایِ لفظِ بربر در میانِ یونانیانِ باستان، که به مفهومِ کسی است که زبانِ یونانی را میشنود، اما از درکِ آن عاجز است، میتوان نتیجه گرفت که در نظرِ هراکلیتوس نیز صاحبانِ روحِ بربر، کسانی هستند که دادههای حسی را دریافت میکنند، اما از درک و فهمِ آنها عاجز هستند؛ در نتیجه به شناختِ حقیقی نمیرسند.
اما آن چیزی که با شناختِ حقیقی، کشف میشود، در یک تعبیر «لوگوس» است، و در تعبیرِ دیگر، «شدن» چیزها در جهان است.
ستارهشناسی
دیوگنس لائرتیوس در میانِ شرحِ عقاید هراکلیتوس، بخشی از عقاید هراکلیتوس دربارهٔ ستارهشناسی را بیان میکند که از قرارِ زیر است:
«بخارها از روی زمین و نیز دریا برمیخیزند؛ بخارهای دریایی خالص و درخشان هستند، و بخارهای زمینی تاریک. آتش از بخارهای |
f4a2ae52-56db-456f-a0de-0e00fc05452a | عصر مس | تشابهات سرامیکی میان تمدن درهٔ سند، جنوب ترکمنستان و شمال ایران در ۴۳۰۰ تا ۳۳۰۰ پیش از میلاد نشان از انتقال و تجارت قابل توجه مس، در عصر مس است. همچنین فرضیههایی در پیرامون تجارت مس میان تمدن تپه سیلک ایران و مصر و حتی لیدیه وجود دارد.به موجب تحقیقاتی که به وسیله دانشمندان زمینشناس به عمل آمده، اولین فلزی که بشر به خواص آن پی برد و از آن در زندگی خود استفاده کرد مس میباشد. به همین جهت اولین قسمت دوره فلزات را (که اکنون عصر آهن آن است) به نام عصر مس نامیدهاند. در عصر مس همه مصنوعات بشر منحصراً از این فلز ساخته میشد. این عصر از حدود شش یا هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع و تقریباً به چهار یا پنج هزار سال قبل از میلاد که شروع دوره مفرغ است، ختم میشود. | تجارت مس در چه مناطقی صورت میگرفت؟ | false | {
"answer_start": [
183
],
"text": [
"میان تمدن تپه سیلک ایران و مصر و حتی لیدیه"
]
} | مسسنگی یا کالکولیتیک ، عصر مس یا عصر فرانوسنگی (Eneolithic/Aneolithic) دورهای بین نوسنگی (عصر حجر) و عصر مفرغ است که در آن از سنگ و ابزارهای مسی استفاده میکردند؛ این دوره مرحله گذار میان صنایع عصر سنگ و عصر مفرغ است که با دگرگونیهای فرهنگی و روابط بازرگانی شناخته میشود.
این دوره دورهای در هزاره چهارم و پنجم پیش از میلاد است که در آن، در فرهنگهای نوسنگی آسیای غربی و جنوب شرقی اروپا، استفاده از ابزارهای مسی آغاز شد.
عصر مس دورهای از پیشرفت فرهنگی بشر است که استفاده از ابزار نخستین فلزی در کنار ابزار سنگی پدیدار شد. این دورهٔ انتقالی بیرون از سامانه سه عصری سنتی است و میان عصر نوسنگی و عصر برنز قرار دارد.
تشابهات سرامیکی میان تمدن درهٔ سند، جنوب ترکمنستان و شمال ایران در ۴۳۰۰ تا ۳۳۰۰ پیش از میلاد نشان از انتقال و تجارت قابل توجه مس، در عصر مس است. همچنین فرضیههایی در پیرامون تجارت مس میان تمدن تپه سیلک ایران و مصر و حتی لیدیه وجود دارد.
به موجب تحقیقاتی که به وسیله دانشمندان زمینشناس به عمل آمده، اولین فلزی که بشر به خواص آن پی برد و از آن در زندگی خود استفاده کرد مس میباشد. به همین جهت اولین قسمت دوره فلزات را به نام عصر مس نامیدهاند. در عصر مس همه مصنوعات بشر منحصراً از این فلز ساخته میشد. این عصر از حدود شش یا هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع و تقریباً به چهار یا پنج هزار سال قبل از میلاد که شروع دوره مفرغ است، ختم میشود.
پانویس
منابع
دهخدا، علی اکبر، لغتنامهٔ دهخدا.
ویکیپدیای انگلیسی، ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۰۹.
پیوند به بیرون
دورههای تاریخی
عصر مس
مس | استخراج مس به روشهایی گفته میشود که برای بهدست آوردن مس از سنگ معدن بهکار برده میشود.استخراج مرحله ای مقدم بر مراحل پردازش مواد است که در بدست آوردن کاتد های مس با خلوص بالا به اوج خود میرسد. تبدیل مس از یکتوالی روشهای پردازش به ماهیت کانسنگ بستگی دارد. اگر کانسنگ در درجه اول مواد معدنی مس سولفید (مانند کالکوپیریت) باشد، کانسنگ سنگشکن میشود و برای آزاد کردن مواد معدنی باارزش از مواد معدنی زباله، خرد میشود. سپس با استفاده از شناورهای معدنی غلیظ میشود. کنسانتره معمولاً سپس به کارخانجات ذوب در دوردست فروخته میشود، اگرچه برخی از معادن بزرگ دارای کارخانههای ذوب در نزدیکی هستند. کنسانتره سولفید به طور معمول در کورههایی مانند کوره فلش Outokumpo یا Inco یا کوره ISASMELT برای تولید مس مات (پرداخت نشده) ذوب میشود، که برای تولید مس آند باید تبدیل و پالایش شود. سرانجام، فرایند پایانی پالایش برقکافت است. به دلایل اقتصادی و زیستمحیطی، بسیاری از فراوردههای جانبی استخراج بازپرداخت می شوند. به عنوان مثال، گاز گوگرد دیاکسید بهدام افتاده و به اسید سولفوریک تبدیل میشود که میتواند در فرایند استخراج استفاده شود یا برای تولید کود بهکار گرفته شود.
معادن مس
معادن مس در دنیا به دو صورت معدن روباز و معدن زیرزمینی وجود دارد که امروز %50 مس دنیا از معادن روباز استخراج می گردد.
با توجه به ذخایر موجود مهم ترین معادن مس دنیا در مکزیک و کانادا، شیلی، برزیل، پرو، ایران، قزاقستان، سیبری، ازبکستان، اندونزی، ژاپن، زئیر، زامبیا، کوئینزلند، اوگاندا، باگین وین، یوگسلاوی، اسپانیا و نروژ واقع شده است. در میان تمامی معادن ذکر شده، معدن کودلکو شیلی با در اختیار داشتن 18 درصد از ذخایر مس جهان، بالاترین سهم را به خود اختصاص می دهد. این شرکت سالانه حجم قابل توجهی از مس را استخراج کرده و به صورت های مختلفی در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهد.
در ایران مس در نقاط مختلفی از کشور وجود دارد، از مهمترین معادن مس در ایران مس سرچشمه کرمان است معدن مس سرچشمه یکی از بزرگترین معادن مس و مولیبدن جهان است که حدود 25 میلیون سال پیش در امتداد رشته کوه زاگرس تشکیل گردید ومیزان استخراج مس در این معدن روزانه 40 هزار تن سنگ سولفوره مس می باشد.
انواع سنگ معدن مس
مس به سه صورت در طبیعت یافت میشود که عبارتند از : سنگهای اکسیده، سنگهای سولفوره و مس طبیعی.
سنگ های اکسیدی مس
این سنگها بیشتر در قشر زمین وجود دارند و تغییرات جوی و فعل و انفعالات طبیعی، باعث تبدیل سنگهای سولفوری به سنگهای اکسیده میشود. سنگهای اکسیدی مس بیشتر از کربناتها، سولفاتها و گاه سیلیکاتها تشکیل شدهاند.
سنگ های سولفوری مس
سنگهای سولفوری برخلاف سنگهای اکسیدی پایینتر و در عمق بیشتری از قشر زمین قرار دارند. قسمت بیشتر سنگهای معدنی مس را سنگهای سولفوری تشکیل میدهند.
مس طبیعی
مس گاهی به صورت آزاد در طبیعت یافت میشود. اغلب این مس بهصورت دانههای ریز در داخل کنگلومرا یافت میشود. چنین مسی حتی تا درجه خلوص 99.92 درصد هم یافت شده است.
استخراج فلز مس
استخراج فلز مس در سال های اخیر با استفاده از پیشرفته ترین دستگاه های روز دنیا صورت گرفته است و به سبب همین امر محصول به دست آمده | مس بومی شکل غیرترکیبی مس است که بهعنوان یک کانی طبیعی یافت میشود. مس، یکی از معدود عناصر فلزی است که بهصورت بومی وجود دارد، هرچند که معمولاً در حالت اکسیدشده و مخلوط با عناصر دیگر یافت میشود. مس بومی یکی از کانسنگهای مهم مس در طول تاریخ بوده و توسط مردمان پیشاتاریخ استفاده میشدهاست.
مس بومی بهندرت بهصورت بلورهای مکعبی و هشتوجهی ایزومتریک، اما بیشتر بهصورت تودههای نامنظم و بهصورت «پُرکنندهٔ شکافها» دیده میشود. روی سطوح تازهٔ مس بومی، رنگ مایل به قرمز، نارنجی و/یا قهوهای دارد، اما معمولاً هوازده میشود و با رنگ سبز کربنات مس (II)، لکهدار میشود (که با عنوان پتینه یا سبز مسی نیز شناخته میشود). چگالی نسبی آن ۸٫۹ و سختی آن ۲٫۵–۳ است.
معادن ذخایر مس بومی کیوینا (Keweenaw) در میشیگان علیا تولیدکنندگان عمدهٔ مس در قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ بودند و همچنان بزرگترین ذخایر مس بومی در جهان هستند. بومیان آمریکا مس را در مقیاس کوچک در این مکان و بسیاری از مکانهای دیگر استخراج میکردند و شواهدی از مسیرهای تجارت مس در سراسر آمریکای شمالی در میان مردم بومی وجود دارد که با تجزیه و تحلیل ایزوتوپی اثبات شدهاست. نخستین معادن تجاری مس بومی، در شبهجزیرهٔ کیوینا (که با نام مستعار " کشور مس " و "جزیرهٔ مس" شناخته میشود) در دههٔ ۱۸۴۰ افتتاح شد. جزیره رویال در غرب دریاچه سوپریور نیز محلی با مقدار زیادی مس بومی بود. برخی از آن ذخایر، توسط مردم بومی استخراج شد و تنها یکی از چندین تلاش تجاری در استخراج معدن در آنجا به سود رسید.
یکی دیگر از ذخایر اصلی مس بومی در کورو کورو در بولیوی است.
نگارخانه
منابع
کانیهای عناصر آزاد
کانیهای مکعبی
مس | مس (II)سولفات یا کات کبود یا زاج کبود یک ترکیب شیمیایی با فرمول CuSO4 یا ۵ آبه است. این ماده (که در اصل عضوی از خانواده نمک هاست) مجموع چند ترکیب است که در میزان آبپوشیدگی با هم تفاوت دارند. شکل بی آب مس سولفات، پودر سبز کم رنگ یا سفید مایل به خاکستری است؛ در حالی که مس سولفات پنج آبه که رایجترین شکل این ماده است، به رنگ قرمز سولفات به همراه واکنش حرارت زا در آب حل میشود و ترکیب مایع به دست میدهد که هندسه مولکولی ده سطحی و خاصیت پارامغناطیسی دارد. از اسامی دیگر مس سولفات میتوان به کات کبود اشاره کرد.
سولفات مس به صورت صنعتی از طریق الکترولیز فلز مس با سولفوریکیت اسید غلیظ یا اکسید مس (I) با سولفوریک اسید رقیق تهیه میشود. مس سولفاتز برای مصارف آزمایشگاهی معمولاً به صورت آماده تهیه میشود. شکل بدون آب مس سولفات به عنوان ماده معدنی کمیاب با نام کالکوسیانیت وجود دارد. سولفات مس آبدار در طبیعت با عنوان کالکانتیت (پنج آبه) و دو مورد کمیاب تر بوناتایت (سه آبه) و بوثایت (هفت آبه) ایجاد میگردد.
دربارهٔ سولفات مس
سولفات مس ریز مغذی کشاورزی، کات کبود یا سولفات مس به رنگ آبی و بدون بو که دارای کاربردهای مختلفی در زمینههای کشاورزی، صنعتی، شیمی و طبی دارد. برای تهیه سولفات مس میتوان از مس و اسید سولفوریک استفاده کرد. با این وجود مس از لحاظ تجاری به صورت ورقههای بزرگ و به عنوان یک منبع اقتصادی در کشور ایران در دسترس است. مس سولفات پنج آبه به سهولت در آب حل میشود. هم چنین در متانول و گلیسرول وتا حدی در اتانول قابل حل است. وقتی که کریستالهای آبی مس سولفات در شعله باز گرما داده میشوند بدون آب میشوند و به رنگ سفید خاکستری در میآیند.
سولفات مس با فرمول CuSO4 - 5H2O دارای کریستالهای آبی رنگ، شفاف و پودر به رنگ آبی روشن میباشد. کریستالهای سولفات مس در هوای خشک به تدریج شکفته میشود. در دمای ۴۵ درجه دو مولکول آب خود را از دست میدهد و در ۱۱۰ درجه، چهار مولکول آب کریستالی را از دست میدهد و آخرین آب کریستالی را در دمای ۲۵۰ درجه سانتیگراد از دست میدهد. این ماده در دمای ۴۰۰ درجه تجزیه میشود. وزن مخصوص آن ۲٫۸۷ است. یک گرم سولفات مس در ۳ میلی لیتر آب سرد و ۰٫۵ میلی لیتر آب جوش حل میشود و حلالیت آن در آب محتوی اسید سولفوریک کاسته میشود. مس سولفات یا گوهر آبی یا زاج کبود؛ یک ترکیب شیمیایی است که در گستره وسیعی از صنایع مورد استفاده قرار میگیرد. این نمک بسته به درجه آب پوشی به صورت یک سری ترکیبات متفاوت یافت میشود. کالکوسیانیت (یک نوع سنگ معدن مس) فرم بدون آب مس سولفات است و یک ماده معدنی کمیاب است و به صورت پودر سبز کم رنگ یا سفید مایل به خاکستری میباشد. فرمهای آبپوشیده متنوعی از مس سولفات شامل مس سولفات سه آبه، پنج آبه و هفت آبه موجود است. با این وجود مس سولفات پنج آبه (CuSO4.5H2O) متداولترین فرم این نمک است که آبی روشن است و به نام کالکانتیت (سنگ خاردار) شناخته میشود. رنگ آبی | چهارسگدندان نام یک سرده از راسته ددکمانان است.
منابع
سنگوارههای توصیفشده در ۱۹۴۸ (میلادی)
همکمانان تریاس آفریقا | جهت بازگرداندن سودها و سرمایهشان تضمین شدهاست. توتفق نامه تجارت آزاد آمریکا- شیلی موجب اعتراضات تعدادی از دیگر سرمایهگذاران شد.
تجارت خارجی
اقتصاد شیلی شدیداً به تجارت بینالمللی وابستهاست. در سال۲۰۰۵، کارشناسان میزان آن را حدود ٪۳۷ تولید ناخالص ملی بیان نمودهاند. این رقم تاحدودی قیمتهای ثبت شده مس را در جهان دچار آشفتگی میسازد. از لحاظ سنتی نیمرخ کل تجارت شیلی به صادرات مس وابستگی داشتهاست، و افزایش در قیمتهای مس آن را بیشتر تقویت نمودهاست. شرکت دولتی CODELCO کودلکو بزرگترین شرکت تولید مس با ذخایر ثبت شده ۲۰۰ساله مس میباشد. شیلی تلاش نموده تا صادرات غیرسنتی را افزایش دهد. در سال۱۹۷۵، صادرات غیرمعدنی حدود ٪۳۰ کل صادرات فعلی را تشکیل میدادند در حالی که هماکنون بالغ بر ٪۶۰ میباشند. مهمترین صادرات غیرمعدنی محصولات جنگلداری و چوب، میوه تازه و غذای فرآوری شده، غذای ماهی و دریایی، و شراب هستند. تراز تجاری برای سال۲۰۰۵، نشان دهنده یک مازاد ۸ میلیارد دلاری است. کل صادرات در سال ۲۰۰۵، ۳۸ میلیارد دلار بوده، یعنی تقریباً ٪۲۰ بیش از سال ۲۰۰۴. بازارهای صادراتی شیلی بهطور یکنواخت در میان اروپا (٪۱/۲۵)، آسیا (٪۱/۳۳)، آمریکای لاتین (٪۷–۱۵)، و آمریکای شمالی (٪۱۹) قرار دارند. آمریکا به عنوان بزرگترین بازار ملی، ٪۳/۱۷ از صادرات شیلی را به خود اختصاص میدهد. از زمان اجرای توافقنامه تجارت آزاد آمریکا- شیلی در ژانویه ۲۰۰۴، تجارت دوجانبه ٪۸۵ افزایش یافتهاست.
در سالهای اخیر آسیا سریعترین رشد را در بازار صادرات این کشور داشتهاست. به عنوان نمونه، شرکای تجاری شماره دو، سه، و چهار شیلی به ترتیب عبارتاند از چین، ژاپن و کره جنوبی. توافقنامههای اخیر تجارت آزاد شیلی با شرکای آسیایی و برنامههای انعقاد تعداد بیشتری از آنها بر اهمیت فزاینده آسیا برای برنامه تجاری شیلی تأکید میکند.
واردات شیلی با ۳۰ میلیارد دلار (برآورد شده) در سال ۲۰۰۵ ٪۳۲ افزایش یافت که نشانگر تغییری مثبت در تقاضای مشتری و بهبود کلی اقتصادی در این کشور است. کالاهای سرمایهای حدود ٪۶۶ کل واردات را تشکیل میدهند. ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۰۵، ٪۷/۱۳ (تقریباً) از واردات شیلی را تأمین نمودهاست. شیلی بهطور یکجانبه تعرفه جامع وارداتی خود را- و برای تمام کشورهایی که با این کشور توافقنامه تجاری ندارند- تا ٪۶ در سال ۲۰۰۳ کاهش داد.
تعرفههای کارامدتر تنها بر واردات گندم، آرد گندم، شکر و در نتیجه یک نظام رشته قیمتهای وارداتی وضع میشوند. نرخهای قیمتی که حاکم هستند با الزامات شیلی در سازمان تجارت جهانی (WTO) در سال ۲۰۰۲ بیثبات شدند، و دولت قانونی را برای تغییر آنها ارائه نمود. همچنین، شیلی مجبور خواهد بود نرخهای (باندها) قیمتی را طی ۱۲ سال بر اساس مفاد توافقنامه تجارت آزاد آمریکا- شیلی مرحله بندی نماید.
دولتهای پیاپی شیلی بهطور فعالی توافق نامههای آزادسازی- تجارت را دنبال نمودهاند. طی دهه ۱۹۹۰، شیلی یک توافقنامه تجارت آزاد با کانادا، مکزیک، و آمریکای مرکزی امضاء نمود. شیلی همچنین توافق نامههای تجاری ترجیحی با کشورهای ونزوئلا، کلمبیا، و اکوادور منعقد ساخت. توافقنامه همکاری با مرکوسور- آرژانتین، برزیل، پاراگوئه، و اروگوئه- در اکتبر سال ۱۹۹۶ عملی شد. شیلی در پی ادامه دادن به راهکار توسعه صادرات محور، توافق نامههای برجسته تجارت آزادی را در سال ۲۰۰۲ با اتحادیه اروپا و کره جنوبی منعقد نمود. شیلی به عنوان عضوی از سازمان همکاری اقتصادی |
پالایش به وسیله ذوب مجدد
مس خارج شده از مرحله قبل، مس خالص و مدنظر ما نمیباشد. برای همین مس تاول تاول یا (Blister) را درون یک کوره قرار میدهیم. این کوره کار پالایش مس را به وسیله خارج کردن گوگرد، آهن و اکسیژن باقی مانده در مرحله قبل انجام میدهند. این مس تقریباً دارای خلوص ۹۹٪ میباشد. مس را در قالبهایی خاص ریختهگری میکنند که به آنها آند گفته میشوند. به این دلیل به این مسهای ریختهگری شده آند میگویند که این قطعات ریختهگری شده در مرحله بعد در سلولهای الکترولیز نقش آند را ایفا میکنند.
پالایش به وسیله الکترولیز
آند (الکترود مثبت) از مس ناخالص ساخته شده و کاتد (الکترود منفی) از مس خالص ساخته شدهاست. در سلول الکترولیز، با حل شدن مس از آند، آند جرم خود را از دست میدهد و کاتد با جمع شدن مس جرم آن افزوده میشود.
مس بهطور کامل در این مرحله تصفیه میگردد. آندهای ریختهگری شده از مس تاول تاول در محلول آبی از ۳–۴٪ سولفات مس و اسید سولفوریک ۱۰–۱۶٪ قرار میگیرند. کاتدها ورقهای نازک نورد شده از مس بسیار خالص هستند. برای شروع فرایند، اختلاف پتانسیل به میزان ۰٫۲–۰٫۴ ولت لازم است. در آند، مس حل میشود. مس از طریق الکترولیت به کاتد مهاجرت میکند. در سلولهای الکترولیز از آند (مس، طلا، نقره، نیکل و…) در محلول الکترولیز حل شده و با تنظیم ولتاژ کاتد، تنها ذرات مس به کاتد میچسبند و ذرات دیگر یا به صورت محلول درآمده یا به صورت لجن در کف حمام الکترولیز باقی میمانند. این واکنش ممکن است ۷ الی ۱۴ روز طول بکشد.
کاتد همان مس خالص و مطلوب ماست و به همین صورت خرید فروش میشوند.اتفاقات صورت گرفته در سلول الکترولیز در معادلات زیر قابل مشاهده هستند:
anode: Cu → Cu2+ + 2e
cathode: Cu2+ + 2e- → Cu
توضیحاتی دربارهٔ تولید کاتد در شرکت مس سرچشمه
در کارخانه پالایشگاه و ریخته گریهای مجتمع مس سرچشمه ابتدا آند ارسالی از کارخانه های ذوب تحت عملیات تصفیه الکتریکی قرار گرفته و کاتد مس با خلوص ۹۹/۹۹ درصد مطابق با استاندارد ASTMB-115 حاصل میشود.
ظرفیت اسمی پالایشگاه مس سرچشمه، تولید ۱۵۸ هزار تن کاتد در سال است که با اجرای برنامه های فاز دوم توسعه، به ۲۶۰ هزار تن در سال افزایش خواهد یافت. در این برنامه، علاوه بر تکمیل توسعه پالایشگاه موجود که شامل تعویض سلولهای موجود با سلولهای پلیمر ـ کانکریت، نصب ماشین آلات جدید و انجام یکسری اصلاحات و بهینه سازیها در فرایند تصفیه الکتریکی میباشد، احداث یک پالایشگاه ۱۵۰ هزار تنی نیز مد نظر است. بدین ترتیب پس از اجرای فاز دوم توسعه، ظرفیت تولید کاتد مس شرکت ملی صنایع مس ایران به روش تصفیه الکتریکی به ۴۱۰ هزار تن خواهد رسید.
دیگر واحد تولیدکننده کاتد در مجتمع مس سرچشمه، کارخانه لیچینگ است که ظرفیت آن برابر ۱۲ هزار تن مس کاتدی در سال است. در این واحد، مس بهصورت کاتد و با خلوص ۹۹/۹۹ درصد مطابق با استاندارد ASTM-B115 تولید میشود.
کاتد مس عمدتاً در کارخانه ریخته گری مجتمع مس سرچشمه مورد استفاده قرار میگیرد، اما گاهی ممکن است بر اساس وضعیت بازار، مستقیماً نیز به فروش برسد.
منابع
مس | تارسو تون یک کوه در چاد است.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای چاد
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای چاد
آتشفشانهای میوسن
کاسههای آتشفشانی آفریقا | میکروبها را دارد.
تا پیش از این مطالعه، نقره برای دمای عادی اتاق که در بیمارستان هم وجود دارد، آزمایش نشده بود. در تحقیق آزمایشگاهی انجام شده در ماه مه ۲۰۱۰ روی باکتری MRSA، در بیمارستانی در شهر بیرمنگام، مشاهده میشود که سطح مس با سرعت log 7، در مدت ۷۵ دقیقه، باکتری را نابود کردهاست. اما سطوح دارای نقره در مدت ۳۶۰ دقیقه، کارکرد معناداری نداشتهاند.
نقش زیستشناختی
وجود مس برای کلیه گیاهان و حیوانات عالی ضروری است. مس در آنزیمهای متنوعی، از جمله در سیتوکروم اکسیداز سی و آنزیم حاوی مس-روی به نام سوپراکسید دیسموتاز وجود دارد و فلز اصلی در رنگدانه حامل اکسیژن هموسیانین است.
RDA برای مس در بزرگسالان سالم ۹/۰ میلیگرم در روز است.
مس در جریان خون عمدتاً روی پروتئین پلاسمایی بنام سرولوپلاسمین حرکت میکند. اگرچه مس اول در روده جذب میشود، این عنصر همبسته با آلبومین به سوی کبد منتقل میشود.
یک حالت ارثی که بیماری ویلسون نامیده میشود موجب باقی ماندن مس در بدن و عدم ورود آن به صفرا توسط کبد میشود. این بیماری در صورت عدم درمان میتواند منجر به آسیبهای کبدی و مغزی شود.
مس نیز به مقدار بسیار کم در تولید کلروفیل، پروتئین، کربوهیدراتها و همچنین در فعال ساختن برخی از آنزیمها مورد نیاز است. در صورت کمبود مس برگها کوچک مانده و سرشاخههای جوان را دچار برگ سوختگی میکند. هر چه واکنش خاک اسیدیتر باشد، مس قابل استفادهتر است. برای رفع کمبود مس از سولفات مس به تنهایی و گاهی مخلوط با آهک (به نام ترکیب بردو) استفاده میشود.
کارکردهای مس در بدن انسان
مس به فرایند سوختوساز بدن کمک میکند، سلولهای مغزی با کمبود مس در انجام کارهای خود ناتوانند یا بسیار ضعیف عمل میکنند، مس باعث کمک در جذب و استفاده آهن در بدن میشود. مس یکی از مواد اولیه بسیاری از آنزیمهای حیاتی بدن است. مس یک آنتیاکسیدان است و رادیکالهای آزاد را نابود میکند که این به بدن کمک میکند تا با رادیکالهای آزاد و آسیبهای آنها مانند پیری زودرس، سرطان، تخریب سلولهای بدن و غیره مقابله کند. مس توسط سلولهای انسان از جمله سلولهای مغزی مورد استفاده قرار میگیرد تا آنجا که در عملکردهای مغز نقش پایهای دارد. سلولهای خون برای رشد و ادامه حیات نیازمند مس هستند.
اولین سند پزشکی بشر پاپیروس اسمیت است که بین سالهای ۲۶۰۰ تا ۲۲۰۰ پیش از میلاد نوشته شدهاست. به گواه این اثر، از مس برای ضدعفونی زخمها و پاکی آب آشامیدنی استفاده میکردهاند. به علاوه یونانیها، رومیها و آزتکها، چینیها برای درمان اعضای لرزان (احتمالاً منظور صرع بودهاست)، درمان زخمهای سوختگی، بیماریهای پوستی مانند جرب، همینطور لکهای پوستی روی گردن و گلو درد از مس سود میجستند. در حالیکه در ایران باستان و هند از مس برای عفونتهای چشمی، عفونتهای پوستی و عفونت دستگاه تناسلی استفاده میشد. گزارش مستندی وجود دارد که سربازان یونانی برای جلوگیری از عفونت زخم، قسمتی از شمشیر برنزی را به درون زخم باز وارد میکردند.
مس در ایران
صادرات
وجود معادن متعدد مس در ایران و صادرات آن به سایر کشورها باعث شده تا ایران تأمینکنندهٔ حدود ۳ درصد از ذخایر مس دنیا باشد. به عنوان مثال طی ۷ ماهه اول سال ۹۵ حدود ۲۰۰ کیلوگرم شمش مس به دیگر کشورها | ۱۴۷ (میلادی) صد و چهل و هفتمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۱۴۷ (میلادی) |
27ffaf7e-cd25-47c6-825b-7cf6b2bb50a7 | عصر مس | تشابهات سرامیکی میان تمدن درهٔ سند، جنوب ترکمنستان و شمال ایران در ۴۳۰۰ تا ۳۳۰۰ پیش از میلاد نشان از انتقال و تجارت قابل توجه مس، در عصر مس است. همچنین فرضیههایی در پیرامون تجارت مس میان تمدن تپه سیلک ایران و مصر و حتی لیدیه وجود دارد.به موجب تحقیقاتی که به وسیله دانشمندان زمینشناس به عمل آمده، اولین فلزی که بشر به خواص آن پی برد و از آن در زندگی خود استفاده کرد مس میباشد. به همین جهت اولین قسمت دوره فلزات را (که اکنون عصر آهن آن است) به نام عصر مس نامیدهاند. در عصر مس همه مصنوعات بشر منحصراً از این فلز ساخته میشد. این عصر از حدود شش یا هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع و تقریباً به چهار یا پنج هزار سال قبل از میلاد که شروع دوره مفرغ است، ختم میشود. | چرا اولین قسمت دوره فلزلت را عصر مس نام گذاری کردند؟ | false | {
"answer_start": [
235
],
"text": [
".به موجب تحقیقاتی که به وسیله دانشمندان زمینشناس به عمل آمده، اولین فلزی که بشر به خواص آن پی برد و از آن در زندگی خود استفاده کرد مس میباشد."
]
} | مسسنگی یا کالکولیتیک ، عصر مس یا عصر فرانوسنگی (Eneolithic/Aneolithic) دورهای بین نوسنگی (عصر حجر) و عصر مفرغ است که در آن از سنگ و ابزارهای مسی استفاده میکردند؛ این دوره مرحله گذار میان صنایع عصر سنگ و عصر مفرغ است که با دگرگونیهای فرهنگی و روابط بازرگانی شناخته میشود.
این دوره دورهای در هزاره چهارم و پنجم پیش از میلاد است که در آن، در فرهنگهای نوسنگی آسیای غربی و جنوب شرقی اروپا، استفاده از ابزارهای مسی آغاز شد.
عصر مس دورهای از پیشرفت فرهنگی بشر است که استفاده از ابزار نخستین فلزی در کنار ابزار سنگی پدیدار شد. این دورهٔ انتقالی بیرون از سامانه سه عصری سنتی است و میان عصر نوسنگی و عصر برنز قرار دارد.
تشابهات سرامیکی میان تمدن درهٔ سند، جنوب ترکمنستان و شمال ایران در ۴۳۰۰ تا ۳۳۰۰ پیش از میلاد نشان از انتقال و تجارت قابل توجه مس، در عصر مس است. همچنین فرضیههایی در پیرامون تجارت مس میان تمدن تپه سیلک ایران و مصر و حتی لیدیه وجود دارد.
به موجب تحقیقاتی که به وسیله دانشمندان زمینشناس به عمل آمده، اولین فلزی که بشر به خواص آن پی برد و از آن در زندگی خود استفاده کرد مس میباشد. به همین جهت اولین قسمت دوره فلزات را به نام عصر مس نامیدهاند. در عصر مس همه مصنوعات بشر منحصراً از این فلز ساخته میشد. این عصر از حدود شش یا هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع و تقریباً به چهار یا پنج هزار سال قبل از میلاد که شروع دوره مفرغ است، ختم میشود.
پانویس
منابع
دهخدا، علی اکبر، لغتنامهٔ دهخدا.
ویکیپدیای انگلیسی، ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۰۹.
پیوند به بیرون
دورههای تاریخی
عصر مس
مس | بخششوند، برای نمونه EB I، EB II, EB III .متالورژی در آغاز در آناتولی در ترکیه کنونی شکل گرفت. سرزمین کوهستانی آناتولی از دید معادن کانیهای قلع و مس پربار است. مس همچنین در قبرس، مصر، بیابان نقب (در فلسطین) و ایران در کناره خلیج فارس استخراج میشد. در آن زمان مس با آرسنیک آمیخته میشد و هنوز هم این فرایند در آناتولی پایدار است. از راه دریا مس را به مصر باستان و میانرودان نیز میبردند.
عصر برنز اولین شواهد شهریسازی به سوی سازماندهی دولت شهرها و اختراع نوشتن شد(دوره اوروک در هزاره پنجم پیش از میلاد). در عصر برنز میانه سیاست جابهجایی مردمان سبب تغییر نقشه خاور نزدیک گردید (آموریها، هیتیها، هوریها، هیکسوسها و شاید بنیاسرائیل). دوره برنز پایانی صحنه جنگ قدرت میان پادشاهیهای نیرومند و خراجگزارانشان بود (مصر باستان، آشور، هیتیها و میتانی). تماس گستردهای با تمدن اژهای پدید آمد که در این میان داد و ستد مس نقش مهمی بازی میکرد. این دوره با واژگونی گستردهای که اثر بسیاری بر خاورمیانه و مدیترانه شرقی گذاشت به پایان رسید. با به پایان رسیدن این دوره عصر آهن در ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح در آناتولی آغاز شد، جایی که پیش از آن آخرین دوران عصر برنز را پشت سر گذاشتهبود. جابجایی به عصر آهن سبب تحولهای گستردهای در خاورمیانه بود.
عصر مفرغ
عصر مفرغ دومین قسمت از عصر فلزات است که پس از دوره مس قرار میگیرد. این تقسیمبندی به این جهت است که مصنوعات فلزی این دوره از زندگی بشر بیشتر ترکیبی از مس و قلع است بهطوریکه کاوشهای دیرینشناسی نشان داده ساکنان ایران از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح نیز آلیاژ مفرغ را میشناختهاند و از آن برای ساختن مصنوعات فلزی خود استفاده میکردهاند و مصنوعات مفرغی نیز که در سایر نقاط دنیا ضمن حفاریها به دست آمده قدیمی تر از این تاریخ نیست؛ بنابراین میتوانیم شروع دوره مفرغ را از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح که شروع دوره آهن است بدانیم. همانطور که گفته شد مفرغ ترکیبی است از مس و قلع به رنگهای مختلف سرخ، سرخ کم رنگ و نارنجی، که زودتر از مس ذوب میشود و در مجسمهسازی و ساختن ادوات دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
نحوه ساخت مفرغ
مفرغ یک آلیاژ است. آلیاژ یعنی مخلوطی از چند فلز. فلز اصلی تشکیل دهندهٔ مفرغ، مس است. برای ساختن مفرغ، معمولاً مس را با قلع، با نسبت شش به یک یا چهار به یک مخلوط میکنند.
مفرغ در ایران
ایران دارای پیشینه بسیار طولانی در امر ذوب سنگ معدن و استخراج فلز مس میباشد، آثار بدست آمده از تپه قبرستان دشت قزوین متعلق به نیمه دوم هزاره پنجم پیش از میلاد، روستاهای سنگتراشان و سرخه ده علیا در خرمآبادلرستان، تپه علی کش در دهلران، تپه سیلک، تل ابلیس در بخش مرکزی رشته کوههای کرمان و کاوشهای بمپور و شهداد گویای این مطلب است. فلز کاران قدیمی به مرور در جهت بهرهگیری از عناصر و ترکیب آنها، به مادهای محکم تر از آلیاژ مس و قلع دست یافتند که اصطلاحاً مفرغ نامیده میشود. بدین ترتیب مفرغ به صورت یکی از برجستهترین صنایع فلات ایران درآمد. عصر مفرغ در ایران به سه دوره فرعی تقسیم میشود که | عصر برنز یا عصر مفرغ دورهای در تاریخ پیشرفت بشری است که در روند آن انسانها بیشتر به فلزکاری دست زدند و از شیوههایی برای گداختن مس و قلع و فرایند آلیاژسازی آن و قالبریزی برنز بهره بردند. عصر برنز بخشی از تقسیمبندی سهگانه اعصار که در سال ۱۸۳۶ توسط کریستین یورگنسن تومسن برای طبقهبندی و مطالعه جوامع باستانی و تاریخ پیشنهاد شد. دو دوره پیش و پس این دوره در سامانه یادشده عصر سنگ و عصر آهن میباشند. در تقسیمبندی یاد شده عصر برنز پس از دوره نوسنگی آغاز میگردد؛ ولی در بیشتر بخشهای آفریقا که زیر صحرا جای گرفتهاند پس از دوره نوسنگی مستقیماً عصر آهن آغاز میگردد.
تمدنهای باستانی در عصر برنز
تمدن باستانی بخشی از عصر مفرغ در نظر گرفته میشود، زیرا یا با ذوب مس و آلیاژ کردن آن با قلع، آرسنیک یا فلزات دیگر برنز تولید میگردیده یا اینکه برنز تولیدی در یک منطقه با اقلام دیگری از مناطق دیگر مبادله میگردیده است. برنز نسبت به سایر فلزات موجود در آن زمان سختتر و بادوامتر بود و به تمدنهای عصر برنز اجازه داد تا به واسطه این فناوری مزیتهایی را به دست آورند.
در حالی که آهن بهطور طبیعی فراوان است اما به دلیل نقطه ذوب بالای آن (۱۵۳۸ سلسیوس) تا پایان هزاره دوم پیش از میلاد دور از دسترس عموم قرار داشت. اما نقطه ذوب پایین قلع (۲۳۱/۹ درجه سلسیوس) و نقطه ذوب نسبتاً متوسط مس (۱۰۸۵درجه سلسیوس) آنها را در محدوده قابلیتهای کورههای سفالگری دوران نوسنگی که قادر به تولید دمای بیش از ۹۰۰ درجه سانتیگراد (۱۶۵۰ درجه فارنهایت) بودند قرار میدهد. قدمت این کورهها به ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد بازمیگردد. در سرتاسر جهان، عصر برنز بهطور کلی از دوره نوسنگی پیروی میکند و دوره کالکولیتیک به عنوان یک دوره گذار عمل میکند.
فرهنگها و تمدنها در عصر برنز در توسعه نوشتار متفاوت بودند. طبق شواهد باستانشناسی، فرهنگهای بینالنهرین (خط میخی) و مصر (هیروگلیف) اولین سیستمهای نوشتاری عملی را توسعه دادند.
خاستگاه
بر سر اینکه خاستگاه اولیه برنز کجا بودهاست بحث است. اما برنزِ قلعی در چندجای مستقل از یکدیگر ساخته میشدهاست. کهنترین جایی که در آن برنز یافت شدهاست ایران و کشور کنونی عراق میباشند و در هزاره چهارم پیش از میلاد؛ ولی شواهدی مبنی بر بهرهگیری از برنز در تایلند در هزاره پنجم پیش از میلاد هم به دست آمدهاست. برنزهای آرسنیکی در هزاره سوم پیش از میلاد مسیح در آناتولی و قفقاز ساختهمیشد. برخی پژوهشگران برنزهای ساختهشده در شمال قفقاز و وابسته به فرهنگ مایکوپ را از نیمه هزاره چهارم پیش از میلاد میدانند که اینگونه میتوان اینها را کهنترین برنزهای ساختهشده در جهان دانست؛ ولی دیگر پژوهشگران این برنزها را ساختهشده در نیمه هزاره سوم میدانند.
عصر برنز در خاور نزدیک باستان
عصر برنز در خاور نزدیک به سه پاره بخش میشود:
عصر برنز آغازین(EBA)، ۳۵۰۰-۲۰۰۰ (پیش از میلاد)
عصر برنز میانی(MBA)، ۲۰۰۰-۱۶۰۰ (پیش از میلاد)
عصر برنز پایانی(LBA)، ۱۶۰۰-۱۲۰۰ (پیش از میلاد)
هر یک از دورههای یاد شده خود میتواند به زیرردههایی بخششوند، برای نمونه EB I، EB II, EB III .متالورژی در آغاز در آناتولی در ترکیه کنونی شکل گرفت. سرزمین کوهستانی آناتولی از دید معادن کانیهای قلع و مس پربار است. مس | | نام = تپّه قره سقل
| روینقشه = آری
| عرضجغرافیایی =
| طولجغرافیایی =
| تصویر =
| اندازه تصویر = 250
| عنوان تصویر =
| استان =استان آذربایجان غربی
| شهرستان =شهرستان اشنویه
| بخش = نالوس
| نام محلی =
| نامهای دیگر =
| نامهای قدیمی =
| نوع بنا =
| سالهای مرمت =
| کاربری =
| کاربری کنونی =
| دیرینگی = دوره نوسنگی
| شماره ثبت = ۱۷۷۴۰
| تاریخ ثبت ملی =
| دوره ساخت اثر = دوره نوسنگی، عصر مس
| بانی اثر =
| مالک اثر =
| مالک فعلی اثر =
| شماره ثبت یونسکو =
| تاریخ ثبت یونسکو =
| امکان بازدید =
| شماره تلفن =
| وبگاه =
| پانویس =
}}تپّه قره سقل مربوط به دوره نوسنگی - عصر مس و سنگ - عصر برنز - هزاره اول قبل از میلاد - سدهٔ ۱۰–۱۲ ه.ق است و در شهرستان اشنویه، بخش نالوس، دهستان اشنویه جنوبی، روستای قره سقل واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۱۷۷۴۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
بناهای تاریخی شهرستان اشنویه
تپههای باستانی شهرستان اشنویه
آثار دوره نوسنگی در شهرستان اشنویه
آثار عصر مس در شهرستان اشنویه
آثار عصر برنز در شهرستان اشنویه | چاه گورازگون یک اندیس غیرفلزی است که در حوالی شهر ده بید استان فارس قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، خاک صنعتی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان فارس
منابع
اندیسهای استان فارس
اندیسهای غیر فلزی | چندین گروه قومی آذربایجانی وجود دارد که هر کدام ویژگیهای اقتصادی، فرهنگی و زندگی روزمره خود را دارند. بعضی از گروههای قومی آذربایجانی تا ربع آخر قرن نوزدهم ادامه داشتند.
گروههای اصلی آذربایجانی:
آیروملوها
بیات
قرهداغیها
قزلباشها
قرهپاپاقها
قبیله پادار
تراکمه
شاهسونها
قبایل قرهداغ
قاجارها
منابع
اقوام در ایران
اقوام در جمهوری آذربایجان
صفحات با ترجمه بازبینینشده
قبیلههای جمهوری آذربایجان | گللر قرهصوفی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چاراویماق جنوب غربی بخش مرکزی شهرستان چاراویماق واقع شدهاست.
منابع
روستاهای شهرستان چاراویماق | گویجه قلعه یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چاراویماق جنوب غربی بخش مرکزی شهرستان چاراویماق واقع شدهاست.
منابع
روستاهای شهرستان چاراویماق | چاه گنده، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نیریز در استان فارس ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان رستاق قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶ نفر (۹ خانوار) بودهاست.
جستارهای وابسته
فهرست روستاهای ایران
منابع
چاه گنده | چیل کنار (قلعه گنج)، روستایی از توابع بخش چاه دادخدا شهرستان قلعهگنج در استان کرمان ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان چاه دادخدا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۵ نفر (۴خانوار) بودهاست.
منابع
روستاهای شهرستان قلعهگنج |
c601a3cf-05ee-4595-9f23-15904d6a16d5 | عصر مس | تشابهات سرامیکی میان تمدن درهٔ سند، جنوب ترکمنستان و شمال ایران در ۴۳۰۰ تا ۳۳۰۰ پیش از میلاد نشان از انتقال و تجارت قابل توجه مس، در عصر مس است. همچنین فرضیههایی در پیرامون تجارت مس میان تمدن تپه سیلک ایران و مصر و حتی لیدیه وجود دارد.به موجب تحقیقاتی که به وسیله دانشمندان زمینشناس به عمل آمده، اولین فلزی که بشر به خواص آن پی برد و از آن در زندگی خود استفاده کرد مس میباشد. به همین جهت اولین قسمت دوره فلزات را (که اکنون عصر آهن آن است) به نام عصر مس نامیدهاند. در عصر مس همه مصنوعات بشر منحصراً از این فلز ساخته میشد. این عصر از حدود شش یا هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع و تقریباً به چهار یا پنج هزار سال قبل از میلاد که شروع دوره مفرغ است، ختم میشود. | تشابهات سرامیکی بین مناطق مختلف نمایانگر چیست؟ | false | {
"answer_start": [
101
],
"text": [
"انتقال و تجارت قابل توجه مس، در عصر مس"
]
} | کامپوزیتهای زمینه سرامیکی (CMC) دسته ای از کامپوزیتها هستند که از الیاف کوتاه یا بلند در زمینه سرامیکی ساخته میشوند. این دسته از کامپوزیتها برای انتقال بار از بین الیاف و ماتریس طراحی و ساخته شدهاند.
سرامیکها مواد جامدی هستند که اجزاء اصلی تشکیل دهنده آنها، مواد معدنی غیر فلزی بوده، که ابتدا شکل گرفته و سپس در حرارت سخت میشوند. بهطور کلی سرامیکها به دو دسته سنتی و مدرن تقسیم میشوند.
سرامیکهای سنتی
مواد اولیه آنها عمدتاً بر پایه ترکیبات سیلیکات است. سیمان، شیشه، صنایع چینی، کاشیها و غیره از این دستهاند.
سرامیکهای مدرن (صنعتی)
این نوع سرامیکها امروزه پهنه وسیعی از صنعت سرامیک را تشکیل دادهاند و به دو صورت اکسیدی نظیر آلومینا، زیرکونیا و اکسید اورانیوم و غیراکسیدی نظیر کاربیدها، نیتریدها، سولفیدها، سیلیسیدها و بورایدها یافت میشوند.
ساختارهای سرامیکی
جامدات کووالانسی
در این نوع جامدات، پیوند کووالانسی، اتمها را به صورت بسیار محکمی به یکدیگر اتصال میدهد و سبب سختی بسیار زیاد و نقطه ذوب بالای این گونه جامدات میشود. از آنجائیکه پیوند کووالانسی از نوع جهتدار است بنابراین ساختار جامدات کووالانسی حاصله، بههمفشرده نیست که این امر تأثیر بهسزایی بر روی دانسیته و ضریب انبساط حرارتی دارد. بهطوریکه سرامیکهایی با ساختار کووالانسی دارای ضریب انبساط حرارتی پایینند، که این خود به دلیل آن است که در این حالت رشد هر یک از اتمها در اثر حرارت توسط فضای خالی موجود در ساختار جذب میشود. هم چنین این مواد به علت عدم وجود یون یا الکترون آزاد، عایقهای الکتریکی و حرارتی خوبیاند. الماس، کاربید سیلیسیوم, ژرمانیم، سیلیسیم و غیره جامدات کووالانسیاند.
جامدات یونی
ساختار کریستالی جامدات یونی توسط تعداد اتمهای موردنیاز برای ایجاد خنثایی الکتریکی و نیز به هم فشردگی مناسب بر پایه اندازه نسبی یونها تخمین زده میشود.
بهطور خلاصه ساختارهای سرامیکی معمول عبارتند از:
مکعبی ساده
مکعبی فشرده
هگزاگونال فشرده
مزایای کامپوزیتهای زمینه سرامیکی
مقاومت در برابر اکسیداسیون
قابلیت تحمل دمای بالا
مقاوم به سایش
چگالی پایین
مقاومت در برابر فرسایش
ضریب انبساط حرارتی پایین
مقاومت به خوردگی بالا
عایق الکتریکی
استحکام فشاری و سختی بالا
بارزترین مشکلی که کامپوزیتهای زمینه سرامیکی دارند این است که مقاومت آنها در برابر بارهای مکانیکی و حرارتی کم است و به سرعت دچار ترک میشوند. از جمله راه کارها برای افزایش مقاومت در برابر شکست این کامپوزیتها، استفاده از ویسکرهای سرامیکی ست. اما بهترین روش برای افزایش مقاومت در برابر ترک و شکست استفاده از الیافهای بلند است که این روش دارای معایبی از جمله افزایش چگالی است. متداولترین الیاف سرامیکی مورد استفاده در کامپوزیتهای زمینه سرامیکی، کربن، سیلیکون کاربید (Sic)، آلومینا (Al2O3)، مولایت (Al2O3-Si2O).
الیاف سرامیکی
الیاف سرامیکی، الیاف ساخته شده از مواد پشم سرامیک است که مقاوم به درجه حرارت بالا (۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ درجه فارنهایت) هستند. الیاف سرامیکی در دو کلاس عمومی در دسترس هستند:
الیاف غیر اکسیدی، که اساساً بر روی کاربید سیلیوم بتا فاز (SiC) است؛
الیاف اکسید، بر اساس سیستم آلومینا - سیلیکا (Al2O3-SiO2)
تولید الیاف سرامیک خوب برای اولین بار نیازمند یک فیبر الیاف یا مواد معدنی پیشرو است که پس از آن به مدت زمان بسیار کوتاهی حرارت داده میشود و به صورت پیرولیز میشود. الیاف سرامیکی را میتوان از طریق رسوب شیمیایی بخار، طراحی ذوب، چرخش و اکستروژن تولید کرد.
مواد سرامیکی با کارایی بالا برای کاربردهای ساختمانی با درجه | ساخت قطعات مقاوم در برابر سایش مانند قالب، نازل و یاتاقان استفاده میشوند. بیوسرامیکها (به عنوان مثال درون کاشتها و تاج دندانهای سرامیکی و شیشه-سرامیکی) حدود ۲۰٪ از این بازار را تشکیل میدهند. تاج دندان از پرسلان ساخته میشود و سالانه بیش از ۳۰ میلیون تاج دندان در ایالات متحده آمریکا ساخته میشود.
فروش وسایل سرامیکی سفید که شامل لوازم بهداشتی (به عنوان مثال کاسه توالت، روشوییها) و ظروف غذاخوری (بشقاب، لیوان) است، حدود ۱۰٪ از کل بازار سرامیک را تشکیل میدهد. بزرگترین بخش بازار وسایل سرامیکی سفید، با حدود ۴۰٪، شامل کاشی کف و دیوار است.
لعاب پرسلین پوششی سرامیکی است که روی بسیاری از لوازم فولادی مانند اجاقهای آشپزخانه اعمال میشود. لعاب پرسلین کاربردهای گستردهتری به عنوان پوشش داخلی و خارجی در ساختمانها، به عنوان مثال در ایستگاههای مترو دارد. به دلیل این کاربردهای گسترده، شاید تعجب آور نباشد که صنعت لعاب پرسلان بیش از ۳ میلیارد دلار در سال ارزش دارد.
بیش از ۵۰٪ از مواد نسوز توسط صنعت فولاد مصرف میشود. کشورهای عمده سازنده فولاد چین، ژاپن و ایالات متحده هستند. محصولات ساخته شده از خاک رس ساختمانی شامل آجر و بلوک، لولههای فاضلاب و کاشیهای سقفی میشود. این اقلام، اقلام قیمت پایین ولی تعداد بالا هستند. هر ساله حدود هشت میلیارد آجر و بلوک سفالی با ارزش بازار بیش از ۱٫۵ میلیارد دلار، فقط در ایالات متحده تولید میشود.
کاربردهای مختلف مواد سرامیکی
در زیر کاربردهای رایج مواد سرامیکی به همراه چندنمونه از مواد رایج در هر کاربرد آورده شدهاست:
الکتریکی و مغناطیسی
عایقهای ولتاژ بالا (AlN- Al۲O۳)
دی الکتریک (BaTiO۳)
پیزوالکتریک (ZnO- SiO۲)
پیروالکتریک (Pb(ZrxTi۱-x)O۳))
مغناطیس نرم (Zn۱-xMnxFe۲O۴)
مغناطیس سخت (SrO.6Fe۲O۳)
نیمهرسانا (ZnO- GaN-SnO۲)
رسانای یونی (β-Al۲O۳)
تابانندهٔ الکترون (LaB۶)
ابررسانا (Ba۲LaCu۳O۷-δ)
سختی بالا
ابزار ساینده، ابزار برشی و ابزار سنگزنی (۲O۳TiN-Al)
مقاومت مکانیکی (SiC- Si۳N۴)
نوری
فلورسانس (Y۲O۳)
ترانسلوسانس (نیمهشفاف) (SnO۲)
منحرفکنندهٔ نوری (PLZT)
بازتاب نوری (TiN)
بازتاب مادون قرمز (SnO۲)
انتقال دهندهٔ نور (SiO۲)
حرارتی
پایداری حرارتی (ThO۲)
عایق حرارتی (CaO.nSiO۲)
رسانای حرارتی (AlN - C)
شیمیایی و بیوشیمیایی
پروتزهای استخوانی P۳O۱۲(Al۲O۳.Ca۵(F,Cl))
سابستریت (TiO۲- SiO۲)
کاتالیزور (KO۲.mnAl۲O۳)
فناوری هستهای
سوختهای هستهای سرامیکی
مواد کاهشدهندهٔ انرژی نوترون
مواد کنترلکنندهٔ فعالیت راکتور
جستارهای وابسته
زئولیت
تست غیرمخرب
دوغاب
مهندسی سرامیک
سراموگرافی
ترمز سرامیکی
موتور سرامیکی
خواص فیزیکی مواد
خواص مکانیکی مواد
شیشه-سرامیک
پانویس
سرامیکها
مصالح ساختمانی
مواد
مهندسی سرامیک
وامواژههای یونانی |
ریزساختارهای سرامیکی، بهطور معمول، با انعکاس نور مرئی در میکروسکوپ برایتفیلد آنالیز و تجزیه و تحلیل میشوند. دارکفیلد، در شرایط محدودی استفاده می شود ؛ به عنوان مثال ، برای نمایش و آشکارسازی ترکها. نور منتقلشده پلاریزه با مقاطع نازک استفاده می شود ، جایی که تضاد بین دانهها از دوشکستی حاصل می شود. ریزساختارهای بسیار خوب ممکن است به بزرگنمایی و وضوح بالاتر یک میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) یا میکروسکوپ اسکن لیزری کانفوکال (CLSM) نیاز داشته باشند. میکروسکوپ کاتدولومینسانس (CLM) برای تشخیص فازهای مواد نسوز مفید است. میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) و میکروسکوپ صوتی روبشی (SAM) کاربردهای ویژه ای در سراموگرافی دارند.
سرامیکنگاری اغلب به صورت کیفی،برای مقایسه ریزساختار یک مولفه با حالت استاندارد، برای کنترل کیفیت یا تحلیل تخریب انجام می شود. سه تحلیل کمی معمول از ریزساختارها،تحلیل اندازه دانه ،تحلیل محتوای فاز دوم و تخلخل است.ریزساختارها با اصول استریولوژی اندازهگیری می شوند ، که در آن، اشیا سه بعدی با استفاده از تصویربرداری یا مقطعزنی دوبعدی، ارزیابی می شوند. ریزساختارهایی که اندازه دانههای ناهمگن را نشان می دهند ، با دانه های خاصی که بسیار بزرگ می شوند ، در سیستم های مختلف سرامیکی رخ میدهد و این پدیده به عنوان رشد غیر طبیعی دانه یا AGG شناخته می شود. وقوع AGG تاثیرات مثبت یا منفی بر خصوصیات مکانیکی و شیمیایی سرامیکها دارد و هدف شناسایی آن اغلب،تجزیه و تحلیل سرامیکنگاری است.
اندازه دانه، تخلخل و محتوای فاز دوم با خصوصیات سرامیکی مانند مقاومت مکانیکی σ با معادله هال-پچ در ارتباط است. سختی، چقرمگی، ثابت دی الکتریک و بسیاری از خصوصیات دیگر وابسته به ریزساختار هستند.
منابع
خواندن بیشتر و پیوندهای خارجی
تهیه متالوگرافی از مواد سرامیکی و سرمتی ، نکات Leco Met شماره 19 ، 2008.
تهیه نمونه مواد سرامیکی ، Buehler Ltd. ، 1990.
ساختار ، دوره 33 ، Struers A / S ، 1998 ، ص 3 – 20.
راهنمای متال Struers
S. Binkowski، R. Paul & M. Woydt، "مقایسه تکنیک های آماده سازی با استفاده از تصاویر ریزساختاری مواد سرامیکی"، Structure ، Vol 39، 2002، p 8 – 19.
RE Chinn ، سراموگرافی ، ASM International و انجمن سرامیک آمریکا ، 2002 ، .
دی جی کلینتون ، راهنمای پرداخت و قلم زنی سرامیک فنی و مهندسی ، انستیتوی سرامیک ، 1987.
کتابخانه دیجیتال ریزساختارهای سرامیکی ، دانشگاه دیتون ، 2003.
G. Elssner، H. Hoven، G. Kiessler & P. Wellner ، ترجمه شده توسط R. Wert ، Ceramics and Ceramic Composites: Materialistic Preparation ، Elsevier Science Inc.، 1999، .
RM Fulrath & JA Pask ، ed. ، ریزساختارهای سرامیکی: تجزیه و تحلیل ، اهمیت و تولید آنها ، انتشارات رابرت ا. کریگر ، 1968 ، .
K. Geels با همکاری DB Fowler ، WU Kopp و M. Rükert ، آماده سازی نمونه متالوگرافی و مواد ، میکروسکوپ نوری ، تجزیه و تحلیل تصویر و آزمایش سختی ، ASTM International ، 2007 ، .
H. Insley & VD Fréchette ، میکروسکوپ سرامیک و سیمان ، Academic Press Inc. ، 1955.
WE Lee and WM Rainforth، ریزساختارهای سرامیکی: کنترل املاک توسط پردازش ، چاپمن و هال ، 1994.
IJ McColm ، سختی سرامیک ، مطبوعات پلنوم ، 2000 ، .
| تشدیدگر سرامیکی یک قطعه الکترونیکی متشکل از تکهای از مواد سرامیکی پیزوالکتریک با دو یا چند الکترود فلزی متصلشدهاست. هنگامی که در یک مدار نوسانساز الکترونیکی متصل میشود، ارتعاشات مکانیکی تشدیدگر در قطعه یک سیگنال نوسانی با بسامد خاص ایجاد میکند. مانند کریستال کوارتز مشابه، آنها در نوسانسازها برای اهدافی مانند تولید سیگنال ساعت مورد استفاده برای کنترل زمانبندی در رایانهها و سایر دستگاههای منطقی دیجیتال، یا تولید سیگنال حامل در فرستندهها و گیرندههای رادیویی آنالوگ استفاده میشوند.
تشدیدگرهای سرامیکی از سرامیکهای پیزوالکتریک با پایداری بالا، بهطور کلی سرب زیرکونات تیتانات (PZT) ساخته شدهاند که به عنوان یک تشدیدگر مکانیکی عمل میکند. در حین کار، ارتعاشات مکانیکی به دلیل پیزوالکتریکی مواد، ولتاژ نوسانی را در الکترودهای متصل القا میکنند. ضخامت زیرلایه سرامیکی فرکانس رزونانس قطعه را تعیین میکند.
بستهبندیها
بسته تشدیدگر سرامیکی معمولی دارای دو یا سه اتصال است. قطعات دوپایه معمولاً خود تشدیدگرها هستند، در حالی که قطعات سه و گاهی چهارپایه فیلتر هستند که اغلب در رادیوهای پخش AM و FM و همچنین بسیاری از کاربردهای RF استفاده میشوند. آنها هم در انواع نصب-سطحی و هم تمام-سوراخ با تعدادی ردپایه مختلف وجود دارند. نوسان در دوپایه (اتصالها) صورت میگیرد. پایه سوم (در صورت وجود؛ معمولاً پایه مرکزی) به زمین متصل است.
کاربردها
تشدیدگرهای سرامیکی میتوانند به عنوان منبع سیگنال ساعت برای مدارهای دیجیتالی مانند ریزپردازندهها که دقت فرکانس آن حیاتی نیست استفاده شود. کوارتز دارای تلرانس فرکانس ۰٫۰۰۱٪ است، در حالی که PZT دارای تلرانس ۰٫۵٪ است.
آنها در مدارهای زمانبندی برای طیف گستردهای از کاربردها مانند تلویزیونها، VCRها، دستگاههای الکترونیکی خودرو، تلفن، دستگاههای کپی، دوربینها، سینت سایزرهای صوتی، تجهیزات مخابراتی، کنترل از راه دور و اسباب بازیها استفاده میشوند. تشدیدگر سرامیکی به دلیل هزینه کم و اندازه کوچکتر، اغلب به جای کریستالهای کوارتز به عنوان ساعت مرجع یا سیگنال ژنراتور در مدارهای الکترونیکی استفاده میشود.
Q پایینتر و محدوده فرکانس بالاتر قابل دستیابی میتواند در استفاده از TCXOs، نوسانسازهای کریستالی جبرانشدهٔ-دمایی مفید باشد. فرکانس نوسانسازی را میتوان در محدوده وسیعتری نسبت به کریستال با Q-بالا «کشید». این امکان طیف وسیع تری از تنظیمات را فراهم میکند، که ممکن است در دستگاههایی که در دماهای شدید (به ویژه پایین) کار میکنند، که در آن وابستگی دما به فرکانس خود کریستال میتواند آن را از محدوده قابل کشش برای فرکانس مورد نظر خارج کند، حیاتی باشد.
فیلترهای سرامیکی
تشدیدگرهای سرامیکی شبیه فیلترهای سرامیکی هستند. فیلترهای سرامیکی اغلب در طبقه IF گیرندههای سوپرهتروداین استفاده میشوند. فیلترهای سرامیکی در ابتدا به عنوان فیلترهای بسیار کم هزینه برای گیرندههای رادیویی پخشهمگانی، هر دو مجموعه موج متوسط با IFهای معمولی ۴۵۵ کیلوهرتز و مجموعههای پخشهمگانی FM با طبقه IF در حدود ۱۰٫۷ مگاهرتز استفاده میشدند. با این حال، از آنجایی که عملکرد آنها بهطور قابل توجهی بهبود یافتهاست، آنها در بسیاری از کاربردهای RF دیگر نیز استفاده میشوند.
جستارهای وابسته
نوسانساز الکترونیکی
نوسانساز کریستالی
فیلتر کریستالی
منابع | مدلهای بعدی تی-۶۴ و تانکهای جدیدتر روسی از عصاره کاربید بور نیز برای افزایش مقاومت بهره گرفته شد.
زره چوبام از معروفترین و رایج ترین زرههای کامپوزیت غربی است که در دهه ۱۹۷۰ در بریتانیا اختراع شد. در این زره لایهای از سرامیک بین دو لایه زره فولادی ساندویچ شده بود که این شیوه موجب افزایش قابل توجهی در مقاومت زره در مقابل مهمات ضدتانک شدیدالانفجار حتی در مقایسه با زرههای کامپوزیتی دیگر شد. زره چوبام به قدری کارآمد بود که آمریکاییها به سرعت آن را در تانک M1 آبرامز خود به کار گرفتند.
مکانیزم
مواد سرامیکی سخت با تخریب آن به قطعه، از بین بردن پرتابه انرژی جنبشی، توانایی نفوذ پرتابه را کاهش میدهند. در مورد دورهای HEAT، قطعات سرامیکی آسیب دیده، هندسه جت فلزی تولید شده توسط شارژ شکل را از بین میبرند، که عمدتاً نفوذ را کاهش میدهد. مواد سرامیکی به علت ویژگی شکنندگی آنها به عنوان تنها عامل برای استفاده از زرهپوش نمیتواند به دلیل اثر انقباضی آنها باشد؛ بنابراین، به منظور جلوگیری از آسیب رساندن قطعات سرامیکی و پرتابه از آسیب رساندن به سامانه محافظت شده، مواد سرامیکی همیشه باید توسط یک پوشش ورقه ای با مواد کامپوزیتی فلزی یا پلیمری پشتیبانی شود. یکی دیگر از مزیت استفاده از مواد پایه این است که بهبود عملکرد بالتیک سرامیک را با جلوگیری از نارسایی زودرس آن.
کاربرد صفحات زرهپوش سرامیکی
صفحات سرامیک (همچنین به عنوان صفحات تراوا شناخته میشوند) معمولاً به عنوان درج در جلیقههای بالستیک نرم استفاده میشود. اکثر صفحات سرامیکی مورد استفاده در زره بدن، محافظت از نوع مؤسسه ملی حقوقی III را ارائه میدهند که به آنها اجازه میدهد گلولههای تفنگ را متوقف کنند. صفحات سرامیک یک نوع زره کامپوزیت هستند. صفحات درج نیز ممکن است از فولاد یا پلی اتیلن با وزن مولکولی بسیار بالا تولید شوند.
یک ورقه سرامیکی معمولاً به لایه بیرونی یک جلیقه زرهپوش نرمافزاری ختم میشود. ممکن است دو صفحه وجود داشته باشد، یکی در جلوی و دیگری در پشت، یا یک ورق جهانی در جلو یا عقب. برخی از جلیقهها اجازه استفاده از صفحات کوچک را در طرف برای حفاظت اضافی.
صفحات سرامیکی که توسط ارتش ایالات متحده صادر میشوند، نامیده میشوند (ESAPI).
وزن تقریبی یک بشقاب NIJ Type III 4 تا ۸ پوند (۶/۱ تا ۳/۶ کیلوگرم) برای اندازه معمول ۱۰ "به ۱۲" است. دیگر انواع صفحات وجود دارد که در اندازههای گوناکون میآیند و سطح حفاظت گوناکونی را ارائه میدهند. برای نمونه، MC-Plate (صفحه پوشش حداکثر) ۱۹٪ پوشش بیشتر نسبت به یک صفحه استاندارد سرامیکی ارائه میدهد.
مواد سرامیکی، پردازش مواد و پیشرفت در مکانیک نفوذ سرامیک، زمینههای قابل توجهی از فعالیتهای علمی و صنعتی است. این زمینه ترکیبی پژوهش در مورد زرهپوش سرامیک گستردهاست و شاید توسط انجمن سرامیک آمریکایی بهترین خلاصه شود. ACerS یک کنفرانس سالانه زره برای چندین سال اجرا کرده و پرونده ۲۰۰۴–۲۰۰۷ را تشکیل دادهاست. [۲] منطقه ای از فعالیتهای ویژه مربوط به جلیقه استفاده روزافزون از اجزای سرامیکی کوچک است. صفحات سرامیکی اندازه لولهای بزرگ برای ساختن پیچیده و در معرض ترک خوردن در استفاده هستند. صفحات یکپارچه نیز به علت ناخالصی ناشی از شکست بزرگ خود، ظرفیت چندین ضربه را محدود میکنند. این انگیزهها برای انواع جدید | مقاومت حرارتی و سختی سرامیکهای پیشرفته باعث گردیده تا بتوان از این مواد در موتور خودرو و کامیون استفاده نمود. پوششهای سرامیکی و اجزایی که کاملاً از مواد سرامیکی ساخته شده باشندکه تا به حال توسط صنایع اتومبیل سازی معرفی گردیدهاند به نظر نمیرسد که تا ده سال آینده بهطور جدی با مواد مرسوم رقابت نمایند. پیشبینی میگردد که در دهه اول قرن جدید از اجزای سرامیکی و قطعات فلزی دارای پوشش سرامیکی درمحیطهایی با دمای بسیار بالا، مانند موتور خودروها استفاده گردد. پوششهای سرامیکی و اجزای کوچک ساخته شده از سرامیک اولین اجزایی هستند که در موتور اتومبیل به کار گرفته خواهند شد.
امروزه خودروسازان ژاپنی در بعضی اجزای کوچک موتور در کارخانههای نیسان و ایسوزو از این مواد بهره میکنند. یک موتور دیزل ابتدایی با پیستون، سیلندر و سرسیلندر سرامیکی و بدون سیستم خنککننده توسط کمپانی Kyocera ساخته شدهاست. این کمپانی ادعا میکند که موتور فوق تا هشتصد هزار کیلومتر کار میکند.
همچنین موتورهایی با بلوک و اجزای کوچک سرامیکی در ژاپن و آمریکا تست شدهاند، اما از نظر اقتصادی عملی به نظر نمیرسد. موتورهای سرامیکی سبک وزن (در مقایسه با موتورهای چدنی سنگین) ممکن است ساخته شوند که در دمای بالا، بدون نیاز به رادیاتور و با بازده سوخت بالا کار کنند. افزایش بازده سوخت اینگونه اتومبیلها نتیجه سبک شدن موتور خودرو افزایش دمای احتراق است.
اولین پیمان کارهای پروژه Turbine Engine Co. Garrette و جنرال موتورز هستند. هدف اصلی، ساخت موتوری با توربین گازی است که بتواند در اتومبیلی ۱۳۰۰ کیلوگرمی ومیزان سوخت ۵٫۵ تا ۶ لیتر در یکصد کیلومتر قرار گیرد.
Norton / TRW Ceramic Corp در سال ۱۹۸۵ سرامیکهایی با کارایی خوب برای کاربرد در موتورهای دیزل و توربینهای گازی طراحی شدهاند که ازآن جمله میتوان محفظه احتراق، پره، تیغه و روتور را نام برد.
در چهارچوب برنامه ATTAP، کمپانی Norton /TRW مطالعاتی را در زمینه قالبگیری تزریقی و ریختهگری خمیری به عنوان روشهای اصلی ساخت قطعات سرامیکی هدایت مینماید. این کمپانی همچنین دارای برنامههای داخلی متعددی برای توسعه مواد و فرایندهای جدید تولید جهت ساخت اجزای سرامیکی موتور است.
فناوری استفاده از سرامیک در موتورهای احتراق داخلی پیشرفته (CTAHE) برنامهای است که توسط (ORNL -Oak Ridge National Laboratory) اداره میشود. این برنامه دارای هدف توسعه فناوری صنعتی پایه است که اجزای سرامیکی دارای قابلیت اعتماد بالا، اقتصادی و دارای دمای کارکرد بالا برای مصرف در موتورهای احتراق داخلی مدرن و سایر مبدلهای انرژی تولید نماید. اهداف این برنامه عبارتند از: - تولید سرامیکهای یکپارچه دارای قابلیت اعتماد بیشتر، کامپوزیتهای سرامیکی دارای آمادهسازی بالا و پوشش سرامیکی دارای فناوری ساخت برتر.
- رسیدن به فناوری اتصال مطمئن سرامیکها با پیشرفت در فناوری اتصالات Joinin. - درک بهتر سازوکارهای فیزیکی و شیمیایی که اصطکاک و سایش مواد و پوششهای سرامیکی را در هنگام سرویس موتورهای احتراق داخلی کنترل میکند.
- تشخیص و درک مکانیزمهایی که قابلیت اعتماد مکانیکی سرامیکهای ساختاری را در موتورهای مدرن کنترل کند.
وظایف تحقیق و توسعه دراین برنامه ۶۰٪ به عهده صنایع خصوصی، ۳۰٪ آزمایشگاههای ملی و ۱۰٪ دانشگاهها است. قسمتی از برنامه نیز شامل یک پروژه بینالمللی با آلمان و سوئد است. تحقیقات در برنامه CTAHE در سه موضوع مشخص خلاصه میشود. مواد و فرایندها، بانک اطلاعات | تِشِنفا یک سکونتگاه مسکونی در مجارستان است که در بارانیا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای مجارستان
منابع
مناطق مسکونی در بارانیا | تشنوی روستایی است در شهرستان کوهرنگ، بخش بازفت، استان چهارمحال و بختیاری.
جستارهای وابسته
منابع
روستاهای شهرستان کوهرنگ | تشریح سر و گردن و اعصاب مغزی کتابی از یوسف محمدی است که در سال ۱۳۶۲ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۶۲
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
کتابهای مرکز نشر دانشگاهی | موشتباران چمنی نام یک تبار از زیرخانواده سینیدندانیان است.
منابع
موشتباران چمنی
سینیدندانیان |
e2969a7c-abde-4a09-b9b1-7046b9c5421b | عصر مس | تشابهات سرامیکی میان تمدن درهٔ سند، جنوب ترکمنستان و شمال ایران در ۴۳۰۰ تا ۳۳۰۰ پیش از میلاد نشان از انتقال و تجارت قابل توجه مس، در عصر مس است. همچنین فرضیههایی در پیرامون تجارت مس میان تمدن تپه سیلک ایران و مصر و حتی لیدیه وجود دارد.به موجب تحقیقاتی که به وسیله دانشمندان زمینشناس به عمل آمده، اولین فلزی که بشر به خواص آن پی برد و از آن در زندگی خود استفاده کرد مس میباشد. به همین جهت اولین قسمت دوره فلزات را (که اکنون عصر آهن آن است) به نام عصر مس نامیدهاند. در عصر مس همه مصنوعات بشر منحصراً از این فلز ساخته میشد. این عصر از حدود شش یا هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع و تقریباً به چهار یا پنج هزار سال قبل از میلاد که شروع دوره مفرغ است، ختم میشود. | تشابهات سرامیکی بین چه مناطقی وجود داشت؟ | false | {
"answer_start": [
21
],
"text": [
"تمدن درهٔ سند، جنوب ترکمنستان و شمال ایران"
]
} | به سرامیکهای سنتی است)
طبیعت و ساختار سرامیکها
مواد سرامیکی ترکیباتی از عناصر فلزی و غیر فلزی هستند (اغلب به شکل اکسید، کاربید و نیترید) و در ترکیبات و فرمهای بسیار متنوعی وجود دارند. بیشتر آنها ساختارهای بلوری دارند، اما برخلاف فلزات، الکترونهای پیوندی بهطور کلی اسیر پیوندهای یونی یا کووالانسی قوی هستند. فقدان الکترون آزاد باعث میشود مواد سرامیکی رسانای الکتریکی ضعیفی بوده و این امر همچنین باعث میشود بسیاری از مواد سرامیکی در مقاطع نازک شفاف باشند. به دلیل استحکام پیوندهای اولیه، بیشتر سرامیکها دارای دمای ذوب بالا، سفتی بالا و استحکام فشاری بالا هستند.
ساختارهای کریستالی مواد سرامیکی میتواند کاملاً متفاوت از ساختارهای مشاهده شده در فلزات باشد. در بسیاری از سرامیکها، اتمهایی با اندازههای کاملاً متفاوت، باید در یک ساختار یکسان قرار بگیرند، به همین دلیل مکانهای بینابینی بسیار مهم میشوند. خنثی بودن بار در سرتاسر ساختار یونی باید حفظ شود. مواد کووالانسی باید ساختارهایی با تعداد محدودی از نزدیکترین همسایگان داشته باشند که براساس تعداد پیوندهای الکترون مشترک تنظیم شدهاند. این ویژگیها معمولاً باعث تراکم غیربهینهتر و در نتیجه چگالی کمتر آنها نسبت به فلزات میشوند. همانند فلزات، یک ماده با ترکیب شیمیایی یکسان اغلب بسته به شرایط دما و فشار، میتواند در بیش از یک آرایش ساختاری وجود داشته باشد (که به آن پلی مورفیسم میگویند). برای مثال سیلیس (SiO2) میتواند به سه شکل کوارتز، تریدیمیت و کریستوبالیت وجود داشته باشد.
مواد سرامیکی همچنین میتوانند، مشابه مولکولهای خطی در پلاستیکها، به صورت زنجیره ای نیز وجود داشته باشند. مشابه مواد پلیمری که دارای این ساختار هستند، پیوندهای بین زنجیرهها به اندازه پیوندهای داخل زنجیرهها قوی نیستند. در نتیجه، هنگام اعمال نیرو، ممکن است بین زنجیرها شکاف یا برش ایجاد شود. در سایر سرامیکها، اتمها به صورت یک ورق پیوند میخورند و ساختارهای لایه ای تولید میکنند. پیوند بین ورقها نسبتاً ضعیف بوده و این سطوح بین صفحهای، به مکانهای مطلوب برای وقوع شکست تبدیل میشوند. میکا مثال خوبی از چنین ماده ای است.
در سرامیکهای جامد، ساختارهای غیربلوری نیز امکانپذیر است. از این حالت آمورف به عنوان حالت «شیشه ای» یاد میشود و به چنین موادی «شیشه» گفته میشود. برای کاهش ویسکوزیته شیشه میتوان دمای آن را خیلی بالا برد. این کار به اتمها اجازه میدهد به صورت گروهی حرکت کنند و در نتیجه ماده قابل شکل دهی شود. با کاهش دما، مواد دوباره سفت و سخت میشوند. سرامیکهای کریستالی نرم نمیشوند، اما در دمای بالا با لغزش مرز دانهها خزش اتفاق میافتد. به همین دلیل برای استفاده از سرامیکها در کاربردهای دما بالا، داشتن یک اندازه دانه بزرگ مطلوب است.
شکنندگی سرامیکها
سرامیکهای کریستالی و غیر کریستالی هر دو تمایل به شکننده بودن دارند. مواد شیشهای دارای یک شبکه سه بعدی از پیوندهای اولیه قوی هستند که خاصیت شکنندگی را ایجاد میکنند. مواد کریستالی دارای نقص جابجایی (dislocation) هستند، اما در مواد سرامیکی، شکست ترد در تنشهایی کمتر از تنش مورد نیاز برای القای تغییر شکل خمیری (plastic deformation) رخ میدهد.
برای تغییر ماهیت شکنندگی مواد سرامیکی نمیتوان کار زیادی انجام داد، اما میتوان انرژی مورد نیاز برای وقوع شکست را افزایش داد (یعنی سفتی ماده را افزایش داد). در شیشه تمپر شده از خنک سازی سریع برای القای تنشهای پسماند | کامپوزیتهای زمینه سرامیکی (CMC) دسته ای از کامپوزیتها هستند که از الیاف کوتاه یا بلند در زمینه سرامیکی ساخته میشوند. این دسته از کامپوزیتها برای انتقال بار از بین الیاف و ماتریس طراحی و ساخته شدهاند.
سرامیکها مواد جامدی هستند که اجزاء اصلی تشکیل دهنده آنها، مواد معدنی غیر فلزی بوده، که ابتدا شکل گرفته و سپس در حرارت سخت میشوند. بهطور کلی سرامیکها به دو دسته سنتی و مدرن تقسیم میشوند.
سرامیکهای سنتی
مواد اولیه آنها عمدتاً بر پایه ترکیبات سیلیکات است. سیمان، شیشه، صنایع چینی، کاشیها و غیره از این دستهاند.
سرامیکهای مدرن (صنعتی)
این نوع سرامیکها امروزه پهنه وسیعی از صنعت سرامیک را تشکیل دادهاند و به دو صورت اکسیدی نظیر آلومینا، زیرکونیا و اکسید اورانیوم و غیراکسیدی نظیر کاربیدها، نیتریدها، سولفیدها، سیلیسیدها و بورایدها یافت میشوند.
ساختارهای سرامیکی
جامدات کووالانسی
در این نوع جامدات، پیوند کووالانسی، اتمها را به صورت بسیار محکمی به یکدیگر اتصال میدهد و سبب سختی بسیار زیاد و نقطه ذوب بالای این گونه جامدات میشود. از آنجائیکه پیوند کووالانسی از نوع جهتدار است بنابراین ساختار جامدات کووالانسی حاصله، بههمفشرده نیست که این امر تأثیر بهسزایی بر روی دانسیته و ضریب انبساط حرارتی دارد. بهطوریکه سرامیکهایی با ساختار کووالانسی دارای ضریب انبساط حرارتی پایینند، که این خود به دلیل آن است که در این حالت رشد هر یک از اتمها در اثر حرارت توسط فضای خالی موجود در ساختار جذب میشود. هم چنین این مواد به علت عدم وجود یون یا الکترون آزاد، عایقهای الکتریکی و حرارتی خوبیاند. الماس، کاربید سیلیسیوم, ژرمانیم، سیلیسیم و غیره جامدات کووالانسیاند.
جامدات یونی
ساختار کریستالی جامدات یونی توسط تعداد اتمهای موردنیاز برای ایجاد خنثایی الکتریکی و نیز به هم فشردگی مناسب بر پایه اندازه نسبی یونها تخمین زده میشود.
بهطور خلاصه ساختارهای سرامیکی معمول عبارتند از:
مکعبی ساده
مکعبی فشرده
هگزاگونال فشرده
مزایای کامپوزیتهای زمینه سرامیکی
مقاومت در برابر اکسیداسیون
قابلیت تحمل دمای بالا
مقاوم به سایش
چگالی پایین
مقاومت در برابر فرسایش
ضریب انبساط حرارتی پایین
مقاومت به خوردگی بالا
عایق الکتریکی
استحکام فشاری و سختی بالا
بارزترین مشکلی که کامپوزیتهای زمینه سرامیکی دارند این است که مقاومت آنها در برابر بارهای مکانیکی و حرارتی کم است و به سرعت دچار ترک میشوند. از جمله راه کارها برای افزایش مقاومت در برابر شکست این کامپوزیتها، استفاده از ویسکرهای سرامیکی ست. اما بهترین روش برای افزایش مقاومت در برابر ترک و شکست استفاده از الیافهای بلند است که این روش دارای معایبی از جمله افزایش چگالی است. متداولترین الیاف سرامیکی مورد استفاده در کامپوزیتهای زمینه سرامیکی، کربن، سیلیکون کاربید (Sic)، آلومینا (Al2O3)، مولایت (Al2O3-Si2O).
الیاف سرامیکی
الیاف سرامیکی، الیاف ساخته شده از مواد پشم سرامیک است که مقاوم به درجه حرارت بالا (۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ درجه فارنهایت) هستند. الیاف سرامیکی در دو کلاس عمومی در دسترس هستند:
الیاف غیر اکسیدی، که اساساً بر روی کاربید سیلیوم بتا فاز (SiC) است؛
الیاف اکسید، بر اساس سیستم آلومینا - سیلیکا (Al2O3-SiO2)
تولید الیاف سرامیک خوب برای اولین بار نیازمند یک فیبر الیاف یا مواد معدنی پیشرو است که پس از آن به مدت زمان بسیار کوتاهی حرارت داده میشود و به صورت پیرولیز میشود. الیاف سرامیکی را میتوان از طریق رسوب شیمیایی بخار، طراحی ذوب، چرخش و اکستروژن تولید کرد.
مواد سرامیکی با کارایی بالا برای کاربردهای ساختمانی با درجه | چشمبشکهای عربی نام یک گونه از تیره چشمبشکهای است.
منابع
چشمبشکهای
دریای عرب
سردههای ماهیان با آرایه تکنماد
ماهیان توصیفشده در ۲۰۰۴ (میلادی)
ماهیهای اقیانوس هند | چشمهکوی یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در کاش، آلانیا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای ترکیه
مناطق مسکونی در استان آنتالیا | چشمآبی نئون نام یک گونه از سرده ماهیهای چشمآبی است.
منابع
سرده ماهیهای چشمآبی
ماهیان توصیفشده در ۱۹۸۳ (میلادی)
ماهیان استرالیا | داده میشود و به صورت پیرولیز میشود. الیاف سرامیکی را میتوان از طریق رسوب شیمیایی بخار، طراحی ذوب، چرخش و اکستروژن تولید کرد.
مواد سرامیکی با کارایی بالا برای کاربردهای ساختمانی با درجه حرارت بالا مورد توجه هستند، اما به رسمیت شناخته شدهاست که شکنندگی ذاتی آنها و گرایش به شکستهای غیرقابل پیشبینی، قبل از پذیرش گسترده به عنوان مواد مهندسی، مشکلات عمده فنی را فراهم میکنند. به همین دلیل در حال حاضر افزایش علاقه به توسعه الیاف سرامیک تقویت شده، بیشتر شدهاست. این اصل در کار با الیاف کربن در ماتریسهای سرامیکی نشان داده شدهاست، گرچه کاربرد این کامپوزیتها با توجه به حساسیت الیاف به اکسیداسیون در دمای بالای ۴۰۰ درجه سانتیگراد محدود است.
الیاف استاندارد سرامیکی از مواد معدنی، عمدتاً اکسید آلومینیوم (Al2O3) و دیاکسید سیلیسوم (SiO2) ساخته میشوند که منجر به ترموستگی بسیار بالا میشوند. در شرایط عادی، الیاف سرامیکی استاندارد را میتوان در دماهای بالا تا ۱۲۶۰ درجه سانتیگراد استفاده کرد. با افزودن مقادیر کم، مانند اکسید زیرکونیوم (ZrO2)، دمای کاربرد را میتوان تا حدود ۱۶۰۰ درجه سانتی گراد افزایش داد. محصولات الیاف سرامیک در مناطقی که خواص عایق الکتریکی در دماهای بالا مورد استفاده قرار میگیرد – برای بستهبندی و اتصالات انبساطی استفاده میشود. اگر هیچ پوششی مکانیکی وجود نداشته باشد، الیاف سرامیکی میتوانند به عنوان تنها مواد مقاوم در تماس با فرایندهای با درجه حرارت بالا استفاده شوند، مثلاً در کوره های حرارتی فلز، شیشه و غیره. فیبر سرامیکی با کیفیتهای مختلف تولید میشود.
خواص عمومی محصولات الیاف سرامیک
ثبات دمای بالا
مقاومت در برابر شوک حرارتی عالی
ثبات درجه حرارت خوب
تراکم کم
هدایت حرارتی کم
غیرقابل انعطاف
انعطافپذیری خوب
مقاومت به مواد شیمیایی
محدودیت استفاده مداوم ۱۲۶۰ درجه سانتیگراد
نقطه ذوب ۱۷۹۰ درجه سانتیگراد
کاربرد الیاف سرامیک
کوره صنعتی، کوره و اجاق گاز
مفاصل گسترش کوره، درب، سقف عایق بندی سقف
مواد عایق لوله با درجه حرارت بالا
پوشش بخاری لولههای خشک کنها و پوششهای تجاری
کورههای حرارتی
الیاف سرامیکی نسوز به واسطه خواص آنها، مانند وزن سبک، مقاومت کششی بالا، پایداری با درجه حرارت بالا، بازده عایق بندی شده و مقاومت در برابر شوک حرارتی، بهطور گستردهای برای عایق سازی در دیگهای حرارتی و پشم سنگ و پشم شیشه استفاده میشود. آنها همچنین به عنوان ماده مهر و موم در صنایع مانند صنایع متالورژی، برق، مکانیکی و شیمیایی بسیار مورد استفاده قرار میگیرند. علاوه بر این، سرامیک نسوز، مواد مناسب برای صرفه جویی در انرژی و افزایش بهرهوری است، که موجب صرفه جویی حدود ۱۵٪ انرژی در کوره گرمای مداوم و ۳۰٪ در کوره حرارت متناوب صنعتی است.
روش تهیه الیاف سرامیکی
الیاف سرامیکی در حقیقت فیبرهای سیلیکات آلومینیوم میباشند که از ذوب و دمیدن مذاب کائولن با درصد آلومینای بالا یا مواد مرسوم تری شامل ترکیبی از پودر خالص آلومینا و سیلیس مخلوط شده تشکیل میگردد. مخلوط آلومینا و سیلیس پس از ذوب درکوره قوس الکتریکی در دمایی حدود ۲۰۰۰°C به وسیلهٔ هوای فشرده دمیده میشود یا بروی غلتکهای چرخان به وسیلهٔ نیروی گریز از مرکز به الیاف تبدیل میشوند. در حین دمش، جریان مذاب به قطرات کوچکی تبدیل میشود که در ادامه پروسه به صورت الیاف کشیده میشوند. این الیاف طولهای متفاوت حداکثر تا اندازه mm 50 و قطر تقریبی ۲ الی µm 3 دارند که البته در روش | چشمبشکهای نام یک تیره از راسته سیمینماهیسانان دریایی است.
منابع
پیوند به بیرون
چشمبشکهای | با جنس « فیبرِ تقویت شده کربن» ساخته شدهاند . مواد اولیه بکار رفته در ساخت این ترکیب که به عنوان سرامیک کامپوزیت شناخته میشود. کربوسیلیکونِ بسیار سخت و مقاوم در برابر ساییدگی میباشد. فیبرهای کربن با دوام بالا داخل آن گنجانده شدهاند که این کار به نحو کارآمدی تنشهای به وجود آمده در مواد را جذب میکند . در مقایسه با صفحه ترمز مشابه از جنس استیل دوام این ماده از لحاظ زمانی چهار برابر میباشد : مقاومت بالایِ دیسکهایِ سرامیکی در برابر سایش به این معناست که این دیسکها تا ۳۰۰٬۰۰۰ کیلومتر باقی خواهند ماند. نهایت سختیِ سطحِ این سرامیک کامپوزیت نیز بدین معناست که دیسکهای ترمز نسبت به نمکهایِ جادههای آبی و خاکی و نیز زنگ زدگی و پوسیدگی آسیبپذیر نمیباشند.
لنت ترمزهای سرامیکی به جایِ فیبرهایِ استیلِ نیمه فلزی از ترکیبهای سرامیکی و فیبرهای مسی استفاده میکند . این امر به لنتهای سرامیکی اجازه میدهد تا در دماهای بالای ترمزگیری اتلافِ گرمایی کمتری داشته باشد و نیز بعد از ایستادن سریعتر به حالت اول خود باز گردند و نیز گرد وخاکِ کمتری رویِ لنتها و گردنده (rotors) ایجاد کند. به علاوه ترکیب هایِ سرامیکی در لنت ترمزهای سرامیکی سرو صدای کمتری را در ترمزگیری بهدنبال دارند. علت آنست که ترکیبهای سرامیکی صدایی را با فرکانسِ خارج از گستره شنوایی انسان تولید میکند. این لنتها رفتار حرارتیِ خیلی بهتری از بیشترِ موادِ ارگانیکِ غیرآزبست (NAO) دارند.
برای داشتن این سازگاری در طی چندین سال مواد ضدِ اصطکاک برای ترمز به تدریج شکل گرفته اند، آنها از آزبستها به فرمولهای ارگانیک و نیمه فلزی پیشرفت کردند.
ویژگی دیگری که مواد سرامیکیِ را جذاب می سازند این است که از گرد و خاک خبری نیست . تمام لنتها هنگام ترمز، گردوخاک تولید میکنند. محتویاتِ داخلِ ترکیبهای سرامیکی گردِ رنگی کمی ایجاد میکنند که احتمال چسبیدنش به تایر بسیار کم است در نتیجه چرخها و تایرها ظاهر تمیزی را برای مدّت طولانی تری خواهند داشت.
تحقیقات و آزمایشها
دیسکهای ترمز سرامیکی برای اطمینان از استحکام و پایداری تحت سختترین و دقیقترین آزمایشها قرار گرفته اند، در یکی از این آزمایشها متخصصین کارخانه پورشه مجموعاً ۲۵ بار سرعت پورشه ۹۱۱ توربو را از ۲۷۵ کیلومتر بر ساعت به ۱۰۰ کیلومتر در ساعت رساندند . در مرتبه یازدهم از میزان اصطکاکی که اندازهگیری شد، مشخص شد که تا ۹۰ درصد اصطکاک اولیه است که باید گفت چنین رویدادی درحد معجزه در دنیای ترمز بوده چرا که در دیسکهای ترمز معمولی در چنین شرایطی کارایی آنها حداقل تا بیش از ۵۰ درصد از بین میرود. همچنین میزان متراژ مورد نیاز برای توقف در مرتبه یازدهم از سرعت ۹۶ کیلومتر تا توقف کامل با دیسکهای فلزی ۵۷ است درحالی که این مسافت با دیسکهای سرامیکی تنها ۴۰متر است . البته لازم به ذکر است که این متراژ ترمز بدون استفاده از هیچگونه سیستم کمکی ترمز همچون A.B.S انجام شدهاست که این یکی از سنتهای رایج را در کارخانه پورشه است .
شرکت Surface Transforms )ST)، چند سال اخیر فعالیت خود را در تولید مواد درجه یک سرامیک با فیبر کربن و تولید نسل جدید دیسکهای ترمز با عملکرد بالا، سپری کردهاست . ST به منظور تولید صادقانه | چشمکبوتریان نام یک تیره از راسته شمعدانیسانان است.
منابع
پیوند به بیرون
چشمکبوتریان | تشکن، دهستانی از توابع بخش مرکزی شهرستان چگنی در استان لرستان ایران است.
زبان
زبان بیشتر مردم این منطقه لری است.
جمعیت
براساس سرشماری سال۱۳۹۸ جمعیت آن۱۴۰۰۰ نفر(۳۲۰۰ خانوار) بودهاست.
منابع
دهستانهای شهرستان دوره
شهرستان چگنی |
b6dcca72-0811-4fba-a279-267472b6a17c | نیجریه | کالاهای صادراتی این کشور شامل نفت و مواد نفتی، کاکائو و لاستیک است که به کشورهای آمریکا (۴۸٫۹٪)، اسپانیا (۸٪)، برزیل (۷٫۳٪) و فرانسه (۴٫۲٪) صادر میشود.کالاهای وارداتی آن شامل ماشینآلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، تجهیزات حمل و نقل، کالاهای مصرفی، غذا و حیوانات زندهاست که از کشورهای چین (۱۰٫۷٪)، هلند (۶٫۲٪)، انگلیس (۵٫۸٪)، فرانسه (۵٫۶٪)، برزیل (۵٫۱٪) و آلمان (۴٫۶٪) وارد میشود.رود نیجر، نیمهٔ جنوبی کشور را آبیاری میکند. ۹۵٪ درآمدهای ارزی نیجریه، از صادرات نفت تأمین میشود. قبل از کشف و استخراج نفت، اقتصاد بر کشاورزی و دامپروری استوار شده بود. | کالاهای کشور نیجریه کدام کالاها هستند؟ | false | {
"answer_start": [
30
],
"text": [
"نفت و مواد نفتی، کاکائو و لاستیک"
]
} | بنین، از شرق با چاد و کامرون و از شمال با نیجر همسایه است.
در جنوب این کشور خلیج گینه، بخشی از اقیانوس اطلس، قرار گرفتهاست. آب و هوای استوایی باعث پیدایش جنگلهای متراکم و انبوه، در شرق، غرب، و جنوب این کشور شدهاست. میانگین دمای سالانه، ۳۲ درجه سانتی گراد، همراه با رطوبت فراوان است.
تقسیمات کشوری
جمهوری فدرال نیجریه کشوری در غرب آفریقا است که از مجموعه ۳۶ ایالت و یک منطقه حکومت فدرال مرکزی تشکیل شدهاست.
اقتصاد
تولید ناخالص داخلی این کشور در سال ۲۰۱۷ حدود ۳۷۵ میلیارد دلار بودهاست. ۵۰ میلیون و ۱۳۰ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل میدهند که ۷۰ درصد آنها در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند.
نرخ بیکاری در این کشور ۵٫۸ درصد است و ۷۰ درصد از مردم آن زیر خط فقر زندگی میکنند. نرخ تورم در سال ۲۰۰۷ میلادی ۶٫۵ درصد بود. با وجود رونق اقتصادی سالهای گذشته فقر همچنان در نیجریه شایع است. طبق اعلام اداره ملی آمار، سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰ تقریباً دو سوم از جمعیت در فقر مطلق زندگی میکردند، یعنی نیازهای اصلی آنها مانند غذا، آب شرب سالم و جانپناه تأمین نمیشدهاست. در شمال کشور وضعیت بدتر است. ایالت جیگاوا بالاترین میزان فقر را دارد که معادل ۸۸٫۵ درصد و در سوکوتو این رقم ۸۶ درصد است.
کالاهای صادراتی این کشور شامل نفت و مواد نفتی، کاکائو و لاستیک است که به کشورهای آمریکا (۴۸٫۹٪)، اسپانیا (۸٪)، برزیل (۷٫۳٪) و فرانسه (۴٫۲٪) صادر میشود.
کالاهای وارداتی آن شامل ماشینآلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، تجهیزات حمل و نقل، کالاهای مصرفی، غذا و حیوانات زندهاست که از کشورهای چین (۱۰٫۷٪)، هلند (۶٫۲٪)، انگلیس (۵٫۸٪)، فرانسه (۵٫۶٪)، برزیل (۵٫۱٪) و آلمان (۴٫۶٪) وارد میشود.
رود نیجر، نیمهٔ جنوبی کشور را آبیاری میکند. ۹۵٪ درآمدهای ارزی نیجریه، از صادرات نفت تأمین میشود. قبل از کشف و استخراج نفت، اقتصاد بر کشاورزی و دامپروری استوار شده بود.
این کشور یکی از صادرکنندگان نفت است و حدود ۹۵ درصد از محصولات صادراتی آن را نفت و محصولات نفتی تشکیل میدهد. نیجریه عضو اوپک و سازمان تجارت جهانی است. نفت و گاز ۳۵ درصد تولید ناخالص داخلی نیجریه را تشکیل میدهد و ۷۰ درصد مخارج دولت از این محل تأمین میشود. بنزین و محصولات مشابه ۹۰ درصد از درآمد کشور را از محل صادرات به خود اختصاص میدهد.
در سال ۲۰۱۷ میلادی، نیجریه با پیشی گرفتن از آفریقای جنوبی به بزرگترین اقتصاد آفریقا تبدیل شد. برپایهٔ گزارش فوربز در مه ۲۰۱۶، نیجریه پس از آفریقای جنوبی و مصر بزرگترین اقتصاد آفریقا بودهاست.
بهداشت
کمترین میزان واکسیناسیون کودکان در نیجریه را در نیمه شمالی کشور میبینیم. در ایالت سوکوتو در شمال غربی، تنها ۱٫۴ درصد از کودکان ۱۲ تا ۲۳ ماهه واکسنهای اصلی را دریافت کردهاند.
طبق نظرسنجی جمعیتشناسی و بهداشتی سال ۲۰۱۳، نُه ایالت شمالی کشور میزان واکسیناسیون کمتر از ۱۵ درصد دارد. بعضی از گروهها در شمال کشور برنامه واکسیناسیون را تحریم کرده و گفتهاند که این توطئه غرب برای عقیم کردن زنان مسلمان است.
با این وجود، اخیراً پیشرفتهای خوبی حاصل شدهاست. طبق اعلام نهاد «اقدام برای ریشه کنی جهانی»، در شش ماه منتهی به ژانویه ۲۰۱۵ موردی از فلج اطفال در نیجریه مشاهده نشدهاست.
ارتباطات
در این کشور یک میلیون و ۶۸۸ | دیسترویر کلاس هلند یک کلاس از کشتی است که طول آن میباشد.
منابع
کشتیهای دهه ۱۹۵۰ (میلادی)
کلاسهای ناوشکن
ناوشکنهای کلاس هلند | آیروکلند کلاس هکتور یک کلاس از کشتی است که طول آن میباشد.
منابع
آیروکلندهای کلاس هکتور
کلاسهای آیرونکلادها
نبردناوهای بریتانیایی در دوره ویکتوریا | آیرونکلاد کلاس هیدرا یک کلاس از کشتی است که طول آن میباشد.
منابع
آیرونکلادهای کلاس هیدرا
کلاسهای آیرونکلادها | بورس کالا در اصطلاح علم اقتصاد، به بازار تشکل یافتهای که در آن کالا یا کالاهای معینی مورد معامله قرار میگیرند. کالاها در بازار بورس به شکل انبوه موجود نیستند تنها نمونههایی از آنها در این مراکز نگهداری میشود. بورسها کالاهای استانداردی را پذیرش و اشخاص از طریق کارگزاران معاملاتی را انجام میدهند که میتواند به صورت نقدی یا مشتقات مبتنی بر کالا باشد.کالاها در انبارهای تحت نظارت بورسها نگهداری میشود و بورس ناظر بر مبادلات، تسویه و تحویل کالاهاست.عمدهترین کالاهای مورد مبادله در بورسهای کالا عبارتاند از گندم، جو، قهوه، کاکائو، آهن، مس، زغال سنگ، نفت، پنبه، چرم. مواد شیمیایی و مواد خام و کالاهای واسطهای خودرو نیز در بورس کالا مورد معامله قرار میگیرند.
مهمترین مزیت ناشی از بورس کالا امکان پوشش ریسک نوسانات نرخ ارز است، بدین ترتیب بازرگانان به کمک بورس کالا میتوانند ریسک خود را در واردات و صادرات کالاها و مواد اولیه به حداقل برسانند. همچنین بورس کالا موجب شفافیت در قیمتگذاری کالاهای پذیرش شده نیز میشود.
جستارهای وابسته
بورس کالای ایران
اقتصاد کشاورزی
اقتصاد معدنی
بازرگانی
بورسهای کالا | در کشورهای بیابانی آفریقا که به منابع آب دسترسی ندارند پیش میآید. برای بدست آوردن آب، آنها باید سفر کنند و با کشورهایی که منابع آب دارند توافق کنند. در برخی کشورها، گروههای سیاسی منابع لازم را برای امتیازات انحصاری یا پول به ضمانت میگیرند. کمیابی ناشی از عرضه و کمیابی ساختاری منابعی را که بیشترین ناسازگاری را برای کشور دارند، تقاضا میکنند.
کالاهای غیرکمیاب
در طرف مقابل، کالاهای غیرکمیاب وجود دارد. این کالاها الزاماً بیارزش نیستند و حتی برخی از آنها میتوانند برای زندگی افراد ضروری باشند. همانطور که فرانک فتر در اصول اقتصادی خود توضیح میدهد: «ممکن است حتی برخی از کالاهای ضروری برای زندگی به دلیل فراوانی، مورد انتخاب قرار نگیرند. به چنین مواردی کالاهای رایگان میگویند. این کالاها در اصطلاح مورد استفاده اقتصاددانها هیچ ارزش مفهومی ندارند. کالاهای رایگان در افراط، یعنی در مقادیر کافی نه فقط برای جلب رضایت بلکه برای برآوردن تمام خواستههایی که ممکن است به آنها بستگی داشتهباشد، وجود دارند.» در مقایسه با کالاهای کمیاب، کالاهای غیرکمیاب کالاهایی هستند که هیچ رقابتی بر سر مالکیت آنها وجود ندارد. این واقعیت که شخصی از چیزی استفاده میکند، مانع استفاده شخص دیگری نمیشود برای کالاهای غیرکمیاب است. برای اینکه کالایی غیرکمیاب تلقیشود، میتواند مقدار بینهایت از آن وجود داشتهباشد، قابل تصرف نباشد یا اینکه بطور نامحدود تولید شود.
جستارهای وابسته
منابع تجدید ناپذیر
کمیابی مصنوعی
کمبود اقتصادی
بحران انرژی
اقتصاد پساکمیابی
کاهش منابع
بده بستان
یادداشتها
منابع
تئوری ارزش
کمبود | کالای نهایی () یا کالای مصرفی، در اقتصاد به کالاهایی اطلاق میشود، که برای تأمین خواستهها یا نیازمندیهای مصرفکنندگان، تولید میشوند و در فرایند تولید کالاهای دیگر، مورد استفاده قرار نمیگیرند. برای نمونه؛ دستگاه مایکروویو بعنوان یک کالای نهایی به مصرفکنندگان عرضه میشود، ولی کالایی همچون پارچه، بعنوان یک کالای واسطه، برای تولید کالایی دیگر عرضه میگردد. از دیدگاه درآمد ملی، اصطلاح کالاهای نهایی فقط کالاهای جدید را شامل میشود. کالاهای نهایی همچنین داراییهای سرمایهای مانند طلا و فلزات گرانبها را در بر نمیگیرند، حتی اگر این کالاها برای استفاده مصرفکنندگان نهایی، تولید و عرضه شده باشند.
جستارهای وابسته
کالای تندمصرف
منابع
پیوند به بیرون
کالاها
کالاهای تولیدی | کالای سرمایهای (که محصولات و سیستمهای پیچیده یا CoPS نیز نامیده میشود)، کالایی بادوام است که برای تولید کالاها و خدمات مورد استفاده قرار میگیرد. کالاهای سرمایهای یکی از سه دستهٔ کالاهای تولیدکننده هستند که دو مورد دیگر آن عبارتاند از: زمین و نیروی کار. این سه مورد در کنار یکدیگر عوامل اصلی تولید را تشکیل میدهند.
این دستهبندی ریشه در دورهٔ اقتصاد کلاسیک داشته و امروزه یک روش پراستفاده در دستهبندی عوامل تولید محسوب میشود.
تعاریف و توضیحات زیادی در خصوص تولید کالاهای سرمایهای در ادبیات موضوع رشتهٔ اقتصاد ارائه شدهاست. کالاهای سرمایهای عموماً، محصولات سرمایهبر و منحصربهفردی در نظر گرفته میشوند که از اجزای زیادی تشکیل شدهاند. آنها اغلب خودشان بهعنوان سیستمها یا خدمات تولیدی مورد استفاده قرار میگیرند.
ابزار، ماشینآلات، مراکز دادهای، دکلهای نفتی، گیاهان و محصولات نیمههادی و همینطور توربینهای بادی میتوانند مثالی از کالای سرمایهای باشند. تولید این محصولات عموماً به شکل پروژهای بوده و شرکای مختلفی در شبکهها به همکاری در جهت تولید آنها مشغول هستند (هیکس و همکاران، ۲۰۰۰؛ هیک و مک گاورن، ۲۰۰۹؛ هابدی، ۱۹۹۸).
چرخهٔ عمر یک کالای سرمایهای عموماً متشکل از مناقصه، مهندسی و تهیه، تولید و راهاندازی، تعمیر و نگهداری و (بعضی وقتها) تخریب و کنار گذاشتن میشود.
در رشتهٔ اقتصاد، کالاهای سرمایه یک دارایی ملموس محسوب میشود. یک جامعه از طریق پسانداز ثروت به کسب کالاهای سرمایهای میپردازند که در ابزارهای تولید سرمایهگذاری میشوند. افراد از این کالاها برای تولید دیگر کالاها و خدمات در یک دوره زمانی مشخص استفاده میکنند. ماشینآلات، ابزارها، ساختمانها، کامپیوترها یا دیگر انواع تجهیزاتی که درگیر تولید دیگر اشیاء و در جهت فروش آنها مورد استفاده قرار میگیرند، همگی جزو کالاهای سرمایهای هستند. مالکین کالای سرمایهای میتوانند افراد، خانوارها، شرکتها یا دولتها باشند. هر مادهای که برای تولید کالاهای سرمایهای مورد استفاده قرار میگیرند نیز بهنوعی کالای سرمایهای محسوب میشوند.
تفاوت با دیگر کالای مصرفی
افراد کالاهای سرمایهای را بهعنوان منابعی ایستا برای خلق دیگر کالاها خریداری میکنند، در حالی که کالاهای مصرفی بهقصد مصرف مورد خریداری قرار میگیرند.
برای مثال یک خودرو اگر برای استفاده شخصی خانوار مورد استفاده قرار گیرد، یک کالای مصرفی محسوب میشود.
این در حالی است که یک خودروی سنگین که در تولید یا ساخت دیگر محصولات مورد استفاده قرار میگیرد، کالاهای تولیدی هستند که دلیل آن نیز استفاده شرکتها از این خودروها برای ساخت راهها، ساختمانها و پلها میباشد.
به همین شکل نیز میتوان گفت که یک بسته شکلات، کالای مصرفی است اما ماشینآلاتی که این شکلات را به تولید میرساند، یک کالای تولیدی.
بعضی از کالاهای سرمایهای میتوانند هم برای مقاصد مصرفی و هم برای مقاصد تولیدی مورد استفاده قرار گیرند. از جمله میتوان به ماشینآلات تولید کامیونهای سنگین اشاره کرد.
مصرف، نتیجهٔ منطقی فعالیتهای اقتصادی است اما سطح مصرف آتی به انبارهٔ آتی سرمایه بستگی دارد که در نهایت به سطح فعلی تولید بخش کالاهای سرمایهای وابسته خواهد بود؛ بنابراین، اگر تمایلی به افزایش در مصرف وجود داشته باشد، تولید کالاهای سرمایهای باید بیشینه شود.
اهمیت
کالاهای سرمایهای که عموماً به آنها محصولات و سیستمهای پیچیده گفته میشود (هابدی، ۲۰۰۰؛ گان و سالتر، ۲۰۰۰) نقش مهی در اقتصادهای امروزی دنیا ایفا میکنند (آچا و همکاران، ۲۰۰۴). گذشته از این که این کالاها به کسبوکارها اجازه میدهند که | کالای تجملی یا کالای لوکس کالایی است که درصد تغییرات تقاضا برای آن بیش از درصد تغییرات درآمد است؛ یعنی با افزایش درآمد تقاضا برای آن هم افزایش مییابد اما بیش از تغییرات درآمد و در تضاد با کالای ضروری است که درصد تغییرات تقاضا برای آن کمتر از درصد تغییرات درآمد است. کالای تجملی اغلب معادل کالای ممتاز است.
آلمان، فرانسه و ایتالیا کشورهایی با بیشترین کالاهای لوکس هستند.
کالای تجملی در مد
تاریخ طراحی مد یا (به انگلیسی:History of fashion design) نشان میدهد نخستین بار در دههٔ بیست میلادی ابریشم به عنوان کالایی لوکس مورد توجه طراحان قرار گرفت
در دهه سی میلادی نیز تولیدکنندگان کالاهای لوکس در حوزه مد مانند هرمس علاوه تولید زیپ اقدام به تولید روسری دستساز نیز کردند.
در سال ۱۹۲۱ گوچی یکی از منابع اصلی فروش چرمهای لاکچری بود
کالاهای تجملی در خاورمیانه
با رشد اقبال به کالاهای تجملی در صنعت مد، خاورمیانه نیز به این کالاها اقبال نشان داد و در دهههای گذشته پای کالاهای لوکس در حوزه مد و فشن به خاورمیانه نیز باز شد. برندهایی مانند بهنود از پیشگامان این طراحی بودند.
کالاهای تجملی به ارزهای تازه نیز به خوبی تطبیق پیدا کردهاند. یکی از این ارزهای تازهرمز غیرقابل معاوضه که برای نخستین بار در خاورمیانه نمایشگاه مدی بر پایه این ارز به همت بهنود جواهرپور عرضه شدهاست.
جستارهای وابسته
اتومبیل لوکس
منابع
کالاها
کالاهای لوکس
مدیریت نام بازرگانی | مانیتور کلاس هامبر یک کلاس از کشتی دفاع ساحلی است که طول آن میباشد.
منابع
پیوند به بیرون
کلاسهای مانیتورها
مانیتورهای کلاس هامبر
کلاسهای کشتی نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا |
41fb62a7-3ca4-4039-960e-5efacdfa15f7 | لتونی | لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بینالدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاستهای اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمیکنند نیز در این معاهده مالی شرکت میکنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام دادهاست. | لتونی از چه سالی در اتحادیهی اروپا عضویت دارد؟ | false | {
"answer_start": [
16
],
"text": [
"۲۰۰۴"
]
} | سوئد، و دانمارک صادر میشود.
واردات این کشور شامل ماشینآلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، سوخت و وسایل نقلیه است که از کشورهای آلمان، لیتوانی، روسیه، استونی، لهستان، فنلاند، سوئد، و بلاروس وارد میشود.
لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بینالدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاستهای اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمیکنند نیز در این معاهده مالی شرکت میکنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام دادهاست.
مردم
در سالهای اخیر با موجی از مهاجرت شهروندان خود به بریتانیا و آلمان مواجه بوده که برای کار و زندگی بهتر کشور خود را ترک کردهاند.
فرهنگ
پیشینه فولکلور لتونیایی بهویژه رقص و آوازهای محلی به بیش از هزار سال پیش میرسدو بیش از ۱٫۲ میلیون متن و ۳۰ هزار تصنیف از آوازهای محلی شناسایی شدهاست.
اجرای نمایشهای تئاتر و موسیقی کر و موسیقی کلاسیک از هنرهای محبوب در این کشور هستند.
نخود فرنگی خاکستری و ژامبون عناصر اصلی در غذاهای لتونیایی هستند. سوپ ترشک نیز توسط لتونیایی خورده میشود. نان تیرهرنگی به نام روپیهمایزه که از چاودار درست میشود نان ملی لتونی بهشمار میآید.
منابع
پیوند به بیرون
اروپای شمالی
اعضای سازمان ملتها و اقلیتهای غیررسمی
ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۱۸ (میلادی)
جمهوریها
کشورها و سرزمینهای روسیزبان
کشورهای اروپای شمالی
کشورها در اروپا
کشورهای حوزه دریای بالتیک
کشورهای عضو اتحادیه اروپا
کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو ناتو
لتونی
لیبرال دموکراسی | درخواست رسمی ترکیه برای پیوستن به جامعهٔ اروپا (نهادی که بعدها به اتحادیهٔ اروپا تبدیل شد) در ۱۴ آوریل ۱۹۸۷ ارائه شد. ترکیه از ۱۲ دسامبر ۱۹۹۹ بهطور رسمی به عنوان کاندید عضویت در اتحادیه شناختهشد. مذاکرات برای الحاق ترکیه از ۳ اکتبر ۲۰۰۵ آغاز شد و به نظر میرسید روند عضویت کامل ترکیه، یک دورهٔ ۱۰ ساله به طول بینجامد اما اکنون در بهترین شرایط و نگاهی خوشبینانه عضویت ترکیه در اتحادیهٔ اروپا تا سال ۲۰۱۸ به تعویق افتادهاست (سال ۲۰۲۳ هنوز اين اتفاق نيفتاده است)که بخشی از آن به دلیل مداخله در روند دموکراسی و بخش دیگر آن به دلیل تأخیر حزب عدالت و توسعه در روند اصلاحات مورد نظر اتحادیهٔ اروپا بازمیگردد.
چالشها
مهمترین موضوعات مورد نظر اتحادیه اروپا عبارتاند از:
مادهٔ ۳۰۱ قانون کیفری ترکیه که بر اساس آن توهینکنندگان به ملت و اقوام ترک و دولت ترکیه از شش ماه تا دو سال به زندان محکوم میشوند. و برداشتهای متفاوت از آن اندیشمندان بسیاری را در ترکیه دادگاهی کردهاست.
مسئلهٔ قبرس و بستن بنادر ترکیه به روی قبرسیهای یونان.
مسئلهٔ نسلکشی ارمنیها در سال ۱۹۱۵.
مسئلهٔ حقوق اقلیتها (بهخصوص کردهای این کشور، که بزرگترین اقلیت ترکیه محسوب میشوند و در حدود یک-پنجم تا یک-چهارم جمعیت ترکیه را تشکیلمیدهند).
ساختارهای زیربنایی دموکراسی
همچنین مخالفتهای کشورهای مهم اروپایی، بهخصوص فرانسه و آلمان بر چالش پیشروی ترکیه در پیوستن به اتحادیهٔ اروپا افزودهاست؛ برای مثال نیکلا سارکوزی در نخستین اظهار نظرش پس از پیروزی در انتخابات گفت: «نمیتوانم تصور کنم که مرزهای اتحادیهٔ اروپا به کشورهای چون ایران، سوریه و عراق منتهیشود.»
در مقابل مخالفتهای آلمان و فرانسه، برخی کشورهای اروپایی؛ کشورهایی مانند انگلیس، اسپانیا، ایتالیا، لهستان و ایالات متحدهٔ آمریکا یکی از پشتیبانترین کشورها برای ورود ترکیه به اتحادیهٔ اروپا است، چه در دورهٔ رئیسجمهور آمریکا جورج دبلیو بوش و چه در دوران باراک اوباما. در مورد فرانسه، رئیسجمهور پیشین ژاک شیراک موضع مساعدی در مورد ورود ترکیه به اتحادیهٔ اروپا داشت.
جستارهای وابسته
عهدنامهٔ تدوین قانون اساسی اتحادیهٔ اروپا
پانویس
منابع
ویکیپدیای انگلیسی، نسخهٔ ۷ ژوئیه ۲۰۰۷/Accession of Turkey to the European Union.
روزنامه شرق/شماره ۸۹۸/پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۸۶/صفحهٔ ۹
اتحادیه اروپا
سیاست در ترکیه | ادگارس رینکویکس (؛ زادهٔ ) یکسیاستمدار اهل لتونی است. او از ۸ ژوئیه ۲۰۲۳ بهعنوان رئیسجمهور لتونی مشغول به خدمت است. وی پیش از رسیدن به ریاستجمهوری، بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۳ وزیر خارجه لتونی بود. وی اولین رئیسجمهور آشکارا همجنسگرا در یک کشور عضو اتحادیه اروپا است.
منابع
پیوند به بیرون
افراد زنده
اهالی یورمالا
دیپلماتهای همجنسگرای مرد
زادگان ۱۹۷۳ (میلادی)
سیاستمداران الجیبیتی اهل لتونی
سیاستمداران مسیر لتونی
سیاستمداران همجنسگرای مرد
وزیران امور خارجه لتونی | کشورهای حوزه دریای بالتیک در شمالشرق اروپا قرار دارند و شامل کشورهای لیتوانی، لتونی و استونی هستند.
کشورهای پساشوروی ۱۵ کشور مستقل بودند که در دسامبر ۱۹۹۱ از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پساز فروپاشی، بیرون آمدند. همچنین روسیه که به عنوان کشور جایگزین اتحاد شوروی شناخته شد.
در ۱۱ مارس ۱۹۹۰، لیتوانی نخستین کشوری بود که اعلام استقلال کرد و در پی آن استونی آکبیر اعظم و لتونی در ماه اوت ۱۹۹۱. هر سه کشور بالتیک بازگشت و تداوم کشورهای اصلی که پیش از پیوستن شان به اتحاد شوروی وجود داشتند را اعلام کردند.
در پی آن ۱۲ جمهوری باقیمانده نیز کنارهگیری کردند. ۱۲ کشور از ۱۵ کشور (یعنی به استثنای کشورهای دریای بالتیک) در ابتدا کشورهای مستقل همسود یا CIS را تشکیل داده و بیشترشان به سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) پیوستند، در حالی که کشورهای بالتیک روی عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو متمرکز شدند
این سه کشور جز ۱۵ کشوری هستند که متعلق به شوری سابق بوده که پساشوروی مستقل شده و هر سه کشور عضو اتحادیه اروپا هستند.
استفاده از لفظ "کشورهای بالتیک" ("ملت ها", یا مشابه آن) (; ; ) در زمینه ناحیههای فرهنگی، هویت ملی، یا زبانی ابهام آفرین است. اکثریت جمعیتهای لتونی و لیتوانی بالت هستند در حالی که اکثریت در استونی از نظر زبانی و فرهنگی فینی هستند.
پانویس
منابع
اتحادیه اروپا
اروپای شرقی
جغرافیای اروپای شرقی
دریای بالتیک
کشورها در اروپا | ایجاد هویتی ملی برای اتحادیه اروپا میتواند تاریخی از اروپا به دست دهد که وجود اتحادیه اروپا را توجیه میسازد. بعضاً به دلیل فقدان این بخش از تاریخ است که در میان برخی از شهروندان کشورهای عضو اتحادیه احساسات ضد اروپایی وجود دارد. در هر حال، ارزش واقعی اتحادیه اروپا در گرو این است که چگونه اتحادیه اروپا بتواند آینده اتحادیه را ارتقاء ببخشد نه اینکه چگونه گذشته آن را توجیه نماید.
کشورهای عضو
اتحادیه اروپا هماکنون شامل ۲۷ کشور مستقل است که مجموعاً ایالتهای عضو خوانده میشوند و عبارتاند از:
آلمان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، اتریش، هلند، بلژیک، سوئد، دانمارک، فنلاند، پرتغال، ایرلند، چک، کرواسی، مجارستان، لهستان، بلغارستان، یونان، رومانی، اسلواکی، اسلوونی، استونی، لیتوانی، لتونی، لوکزامبورگ، قبرس و مالت
هماکنون ۷ نامزد رسمی برای عضویت در اتحادیه درخواست کردهاند. ترکیه، آلبانی، مونتهنگرو، صربستان، مقدونیه شمالی، مولداوی، اوکراین
اوکراین هم در تاریخ ۲۶ فوریه ۲۰۲۲ پس از حمله روسیه درخواست عضویت فوری در این اتحادیه را ارائه کرد.
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا
بریتانیا در تاریخ ۳۱ ژانویه ۲۰۲۰ (۱۱ بهمن ماه ۱۳۹۸) رسماً از اتحادیه اروپا خارج شد.
.
بریتانیا طبق معاهده اتحادیه اروپا باید مبلغ ۱۰۰ میلیارد دلار برای خروج بدهد.
کشورهای اروپایی که عضو اتحادیه اروپا نیستند
(از سال ۱۹۷۳ تا ۲۰۲۰ عضو بود)
(کشوری در دو قاره)
(کشوری در دو قاره)
(کشوری در دو قاره)
(کشوری در دو قاره)
(کشوری در دو قاره)
(کشوری در دو قاره)
توسعههای آتی و روابط نزدیک
ترکیه رسماً نامزد پیوستن به اتحادیه اروپاست. آرمانهای اروپا – ترکیه از قرارداد آنکارا در سال ۱۹۶۳ آغاز شد. ترکیه مذاکرات مقدماتی را در ۳ اکتبر ۲۰۰۵ آغاز کرد.
بخشی از مشکل پذیرش ترکیه این است که ۹۷٪ از زمینهای ترکیه در شبه جزیره آناتولیان در غرب آسیا واقع شده و تنها ۳٪ آن در قاره اروپاست. مقامات ترکیه در رویارویی با این مشکل چنین بیان داشتهاند که کشورهایی نظیر اوکراین و بلاروس نیز در شرق دور واقع شدهاند و گرجستان که از لحاظ جغرافیایی بعضاً در اروپاست، حتی نسبت به ترکیه نیز بیشتر به سمت شرق پیشرفتهاست و دور بخشی از ناحیه شمال شرقی با ترکیه هممرز است؛ بنابراین، میتوان ادعا نمود که ترکیه هم از طرف شرق و هم از طرف غرب با کشورهای اروپایی هممرز است.
به مقدونیه شمالی نیز نامزدی رسمی برای عضویت داده شده بود (دسامبر ۲۰۰۵)
اعضای اتحادیه تجارت آزاد اروپا – کشورهای نروژ، ایسلند و لیختن اشتاین- اعضای منطقه اقتصادی اروپا نیز هستند که این امکان را به آنها میدهد تا از جهات بسیاری در بازار واحد کشور اتحادیه تجارت آزاد اروپا، پس از رفراندومی عضویت در منطقه اقتصادی اروپا را رد کرد و اما از طریق معاهدات دوجانبه متعدد روابط نزدیکی با اتحادیه اروپا برقرا کردهاست.
توسعه اتحادیه اروپا
حامیان اتحادیه اروپا چنین استدلال میکنند که رشد اتحادیه اروپا میتواند قدرتی برای برقراری صلح و دموکراسی باشد. آنها معتقدند که جنگهایی که در تاریخ اروپا به صورت دورهای تکرار میشد و مشخصه اروپا محسوب میگردید با تشکیل "جامعه اقتصادی اروپا (که بعداً اتحادیه اروپا نام گرفت) در دهه ۱۹۵۰ متوقف گردید. آنها همچنین بر این باورند که در اوایل دهه ۱۹۷۰، کشورهای یونان، | منظور از شکاکیت به اروپا ()، اروپاگریزی، شکاکیت به اتحادیه اروپا یا ضدیت با اتحادیه اروپا انتقادگری از اتحادیه اروپا است. به طور سنتی، منشأ اصلی شکاکیت به اروپا این برداشت است که ادغام شدن در اتحادیه اروپا، دولت ملی را تضعیف میکند؛ در نتیجه باید علاقهمند بود به کند کردن، متوقف ساختن یا برعکس کردن فرایند ادغام در اتحادیه اروپا. از جملهٔ دیگر دیدگاههای شکاکان به اروپا این احساس است که: اتحادیه اروپا غیر دمکراتیک است یا دیوانسالاری زیادی در آن وجود دارد. شکاکیت به اروپا را نباید با اروپاستیزی که ضدیت با فرهنگ اروپایی است اشتباه گرفت. یک ارزیابی در سال ۲۰۰۹ از شهروندان اتحادیه اروپا نشان داد که حمایت از عضویت در اتحادیه اروپا در میان مردم کشورهای لتونی، بریتانیا و مجارستان از همه جا پایینتر است. شکاکیت نسبت به اتحادیه اروپا در احزاب با جهتگیریهای گوناگون سیاسی دیده میشود.
منابع
پیوند به بیرون
شکاکیت به اروپا
خروج از اتحادیه اروپا
سیاست اتحادیه اروپا
واژگان سیاسی نوین | که از سه منطقه اشغال شده توسط «متفقین غربی» یعنی ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه تشکیل میشد.
ایتالیا که یکی از محورهای قدرت اروپا بود و تسلیم «متفقین غربی» شد و به اشغال آنها درآمد.
جمهوری ایرلند (ایرلند جنوبی) که در دهه ۱۹۲۰ میلادی استقلال خود را از بریتانیای کبیر اعلام کرد. ایرلند طی جنگ جهانی دوم بیطرف بود و هرگز مورد حمله قرار نگرفت. ایرلند هرگز به پیمان ناتو نپیوست اما در سال ۱۹۷۳ میلادی به عضویت اتحادیه اروپا درآمد. این کشور بخشی از «اروپای غربی» محسوب میشود.
کشورهایی که تحت سلطه دیکتاتورها بودند یعنی پرتغال، اسپانیا و یونان که در اواسط دهه ۱۹۷۰ نظام دموکراسی و پارلمانی در آنها حاکم شد. پرتغال و اسپانیا در جنوب غربی اروپا واقع شدهاند و یونان در جنوب شرقی اروپا قرار دارد. هر سه کشور عضو پیمان ناتو و اتحادیه اروپا هستند.
کشورهای اسکاندیناوی (نوردیک) دارای شرایطی غیرعادی بودند. دانمارک و نروژ توسط آلمان نازی اشغال شدند. سوئد بیطرف بود، اما فنلاند عضو محور قدرت بود و در جنگ علیه شوروی از آلمان نازی پشتیبانی میکرد. در پایان جنگ فنلاند شکست خورد اما هیچگاه اشغال نشد. پس از جنگ توافق بر این شده که شوروی بخشهای کوچکی از فنلاند را ضمیمه خاک خود کند و ضمناً روابط خوبی با دولت فنلاند برقرار سازد. فنلاند نمیتوانست به عضویت پیمان ناتو درآید. با این وجود هر چهار کشور حوزه اسکاندنیاوی را جزئی از «اروپای غربی» میدانند.
اتریش و سوئیس هم داستان دیگری دارند. قبل از جنگ، اتریش طی جنگهای آنشلوس (به آلمانی: Anschluss) به اشغال آلمان درآمد، در حالی که سوئیس طی جنگ جهانی دوم بیطرف بود. پس از جنگ جهانی دوم، هر دو کشور بیطرف ماندند. بعدها اتریش به اتحادیه اروپا پیوست اما به عضویت ناتو درنیامد. سوئیس نیز عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا را رد کرد و در عوض به عضویت EFTA درآمد. با این حال هر دو کشور را عضو «اروپای غربی» میدانند، اما اغلب اوقات نقش ضعیفی دارند.
کشورهای کوچک واتیکان، سان مارینو، موناکو، آندورا و لیختنشتاین نیز بخشی از «اروپای غربی» هستند. اغلب این کشوها با اتحادیه اروپا معاهداتی امضا کردهاند.
وضعیت حقوقی بسیاری از قلمروهای دریایی در اروپا (مانند جبلالطارق، جزایر کانال مانش، جزایر فارو و غیره) مورد به مورد تغییر میکند. علیرغم این موضوع، این کشورها جزئی از «اروپای غربی» هستند.
ترکیه
ترکیه به عنوان عضو پیمان ناتو به عنوان عضو بلوک غربی پذیرفته شدهاست. هنوز این کشور به عضویت اتحادیه اروپا درنیامده است. ترکیه کشوری است که به هر دو قاره آسیا و اروپا تعلق دارد و در جنوب شرق اروپا و غرب آسیا واقع شدهاست.
تحولات سیاسی اخیر و اروپای غربی مدرن
در سال ۱۹۸۹ میلادی با برچیده شدن دیوار آهنین نظم جهان دچار تغییرات اساسی شد. جمهوری فدرال آلمان به صورت مصالحه آمیز جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) را به خود جذب کرد و اتحاد این دو بخش کشور واحد آلمان را تشکیل داد. پیمان ورشو و کامهکان منحل شدند و تعدادی از کشورهای بلوک شرق ازجمله لیتوانی، استونی، لتونی، و اوکراین استقلال خود را از اتحاد شوروی اعلام کردند. بسیاری از این کشورها عضو اتحادیه اروپا شدند و برخی نیز به عضویت پیمان ناتو درآمدند.
در | چه کسی بهتر از ماست فیلمی محصول سال ۱۹۹۸ و به کارگردانی دیپاک آناند است. در این فیلم بازیگرانی همچون سونیل شتی، سیف علی خان، سونالی بندره، دیپتی بهاتناگار، راضا مراد، بینا بانرجی، مشتاق خان، موکش ریشی ایفای نقش کردهاند.
منابع
پیوند به بیرون
فیلمها به زبان هندی
فیلمهای هندی
فیلمهای هندیزبان دهه ۱۹۹۰ (میلادی) | مراسم چهاردهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۷۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | فرودگاه چیستوپول فرودگاهی عمومی واقع در چیستوپول در کشور روسیه است.
جستارهای وابسته
منابع
فرودگاههای تاتارستان
فرودگاههای ساخته شده در اتحاد شوروی |
9dd320a0-7e6d-4574-97b7-e89655f22960 | لتونی | لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بینالدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاستهای اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمیکنند نیز در این معاهده مالی شرکت میکنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام دادهاست. | لتونی از در سال۲۰۱۴چه واحد پولی را رواج داد؟ | false | {
"answer_start": [
75
],
"text": [
"یورو"
]
} | مکانیسم نرخ ارز اروپایی () ساز و کاری است موسوم به (ERM II) که از ابتدای ژانویهٔ ۱۹۹۹ اتحادیهٔ اقتصادی اروپا هدف از پیوستن به منطقهٔ پولی یورو را اعلام کرده بود تا در یک روند تدریجی وحدت پولی یورو در سیستم پولی اروپا ادغام شوند. هدف پایین آوردن نرخ ارز و دستیابی به ثبات پولی در اروپا است.
به این منظور، پس از تصویب واحد پولی یورو، سیاست تبادلات پولی ارزهای کشورهای اتحادیهٔ اروپا که در خارج از منطقهٔ یورو قرار داشتند به واحد پولی یورو تغییر پیدا کرد. چرا که هدف افزایش ثبات پولی و همچنین ایجاد سازوکار تبادل اروپایی بود تا اعضای بالقوهٔ منطقهٔ یورو به آن بپیوندند و فعالیت بخش بانکی و مالی آنها تحت نظر بانک مرکزی اروپا اداره شود. از ۲۰۲۰ کرون دانمارک، کونای کرواسی و لو بلغارستان ذخایر ارزی خود را به یورو تغییر دادند.
قصد و بهرهبرداری از نرخ ارز اروپایی۲
نرخ ارز اروپایی در حاشیه نرخ ارز ثابت قرار دارد، اما با تغییر نرخ ارز به عنوان یک سیستم نیمه ثابت شناخته شدهاست. قبل از معرفی یورو، نرخ ارز براساس واحد ارزی اروپا (ECU) محاسبه میشد، که یک واحد حساب اروپایی بود و ارزش آن به عنوان میانگین وزنی ارزهای شرکت کننده تعیین میشد.
کشورهای دارای ارز تاریخی یورو عضو اتحادیهٔ اروپا
نمودار زیر خلاصهٔ کاملی از کلیهٔ کشورهای عضو اتحادیهٔ اروپا است که نرخ ارز را اعمال کردند، زیرا در تاریخ ۱۳ مارس ۱۹۷۹ سیستم پولی اروپا با مکانیسم نرخ ارز اروپایی براساس واحد ارزی اروپا و ارز مشترک نو به وجود آمد. یورو جایگزین واحد ارزی اروپا ۱ شد. در بازارهای نرخ ارز، در تاریخ ۱ ژانویهٔ ۱۹۹۹. میان سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۹۹ کرون دانمارک به عنوان لنگر نرخ ارزی در نرخ ارزی اروپا عمل میکرد، به این معنی که فقط تبادل یک ارز در برابر نرخ ارز اروپایی انجام میشد.
منابع
پیوند به بیرون
The ERM on the UK Parliament website
European Central Bank press releases:
On inclusion of the 10 new NCBs
On inclusion of the Slovenian tolar
On inclusion of the Lithuanian litas
On inclusion of the Estonian kroon
On inclusion of the Latvian lats
On inclusion of the Cyprus pound
On inclusion of the Maltese lira
On inclusion of the Slovak koruna
موضوعات مالی منطقه یورو | ناامنی در حمل مقادیر زیاد پول حتی برای مبادلات روزمره
معطل شدن در صف بانکها و معضلات شمارش حجم بالای اسکناس و سکه
تغییر واحد پول کشور از ریال به تومان به دلیل بزرگ شدن ارقام پولی
اجبار در استفاده از ایرانچک با توجه به مشکلات حقوقی ناظر بر آن
هزینه بالای چاپ و امحای اسکناسهای درجریان با توجه به حجم انبوه اسکناس
بالا بودن استهلاک اسکناس به دلیل نگهداری آن در حجم زیاد
مشکلات واحد پولی ریال
با وجود کنار گذاشتن رسمی تومان در سال ۱۳۰۸ (زمان رضاشاه پهلوی) و جایگزینی واحد پولی اسپانیایی ریال به جای آن، مردم واحد پولی فرنگی و نامأنوس ریال را به کار نگرفتند و ۱۰ ریال را برابر ۱ تومان گرفتند. با وجود گذشت سالیان بسیار هنوز واحد ریال بین مردم ایران جا نیفتاده است و واحد تومان کاربرد دارد.
استفاده مردم ایران از واحد پولی تومان به جای ۱۰ ریال باعث سردرگمی و مشکلاتی شدهاست. چون پول رسمی بر اساس ریال است و مردم در ذهنشان فقط تومان را به کار میگیرند مجبورند هر گاه که قیمتی را به ریال میشنوند آن را به تومان تبدیل کنند و این موضوع یک تلاش ذهنی بیفایده را بر ایرانیان تحمیل میکند که گاهی با خطا همراه میشود. در بسیاری از مواقع نیز مشخص نیست که قیمت درج شده به تومان است یا ریال. چنین وضعیتی که دو واحد پولی متفاوت به این شکل (یکی رسمی و دیگری در میان مردم) وجود داشته باشد تنها در ایران حکم فرماست. این موضوع برای گردشگران خارجی در ایران نیز باعث مشکل میشود.
ضرورت اصلاح
از اواخر دههٔ ۱۳۸۰ به دلیل تورم بالا و پایین آمدن ارزش پولی ایران قرار بر حذف صفر از پول ایران شدهاست. علاوه بر این، به دلیل اینکه واحد پولی ریال ریشهٔ اسپانیایی دارد و دارای سابقهٍ تاریخی در ایران نیست و مهمتر از همه در میان مردم مقبولیت نیافتهاست قرار شدهاست واحد پولی جدید به جای آن برگزیده شود؛ و با اینکه در سال ۱۳۰۸ ریال واحد پولی رسمی ایران شد ولی هنوز تومان در میان مردم رواج دارد و ریال کاربردی میان مردم ندارد. قرار است در اینباره از مردم نظرخواهی شود و احتمال برگزاری همهپرسی نیز وجود دارد.
اگرچه واحد پولی ایران، ریال است، اما مردم معاملات خود را برپایهٔ تومان انجام میدهند. بسیاری از آنها در نوشتن یا خواندن صفرها در عملیات بانکی (تبدیل تومان به ریال) یا هنگام خواندن گزارشهای اقتصادی در رسانهها دچار مشکل میشوند. امروزه واحد پول ریال نسبت به تومان در زندگی مردم نقش چندانی ندارد و از سوی دیگر، داد و ستد روزانه مردم بیشتر با تومان انجام میشود و ارتباط قیمتها با ریال برای جامعه قابل لمس نمیباشد.
نظرسنجی برای اصلاح پول ملی
بانک مرکزی ایران برای اصلاح پول ملی، اقدام به نظرسنجی اینترنتی کردهاست تا نظر مردم را نیز در اینباره بداند.
بدین منظور بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران سایتی را برای نظرسنجی در مورد نام واحد پول جدید و حذف صفر از واحد پول راهاندازی کرد.
«بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران هدف عمده از درج نظرسنجی یادشده در پایگاه مزبور، تشویق هموطنان به داشتن ارتباط مستمر با بانک مرکزی و پیدایش نوعی تعامل فیمابین بانک مرکزی و مردم اعلام کرد. | صنایع مرتبط با طلا و نقره ممنوع اعلام شده بود؛ یعنی بر اساس فرمان، هر حرفه و صنعتی که موجب مصرف زر و نقره می شد، ممنوع اعلام شده بود. همچنین در چین رواج اسکناس امری جا افتاده و دارای سابقه قبلی و از اعتبار و تضمین دولتی برخوردار بود، اما در ایران رواج اسکناس بدون پشتوانه لازم و برای پر کردن خزانه بود.
مردم ایران در این زمان به هیچ وجه به مغولان غیر مسلمان اعتماد نداشتند. شرایط بحرانی اقتصادی و خالی بودن خزانه و بی ثباتی نظام پولی هم مزید بر علت شده بود. از این روی، طبیعی بود که کاغذ پاره ای را در عوض مال نپذیرند. رواج اسکناس در ایران امری تحمیلی و یکسویه بود که تضمینی برای آن وجود نداشت. اصلاً موجودی مسکوکی در اختیار حکومت نبود تا به عنوان پشتوانه چاو مطرح باشد. به نظر می رسد منابع خزانه داری پس از واگذاری چاو آن را نمیپذیرفتند.
برخی امرا و بزرگان انتشار آن را به صلاح نمیدانستند. از آن گذشته، در برخی نواحی چاو پذیرفته نشد و در نواحی دیگر اصلاً آن را به کار نگرفتند. به لحاظ اجتماعی هم مردم آن را نمیشناختند و مایه حیرت آنها شده بود. رواج چاو به عنوان راه حلی برای مشکلات مالی حکومت ایلخانی، نه تنها بحرانهای اقتصادی موجود را مهار نکرد، بلکه دامنه بحران را وسیعتر کرد.
نهایتاً گستردگی مخالفت ها بخاطر دستور انحصار معامله با چاو به آنجا رسید که این دستور پس از حدود دو ماه توسط گیخاتو لغو شد.
پایان کار نخستین پول کاغذی ایران
دوران حاکمیت ایلخانان، رشد نسبی اقتصاد شهری در بخش وسیعی از قلمرو ایشان را به همراه داشت. رونق نسبی اقتصاد شهری این عهد بدون وجود نظام پولی امکان پذیر نبود. اما نظام پولی در این عصر بسیار پراکنده و از هم گسیخته بود. با وجود آنکه در زمان غازان سکه یک شکل با وزن و عیار مشخص ضرب شد و این سکه های جدید وزن و عیار هماهنگ داشت، اما موفقیت های زمان غازان هم به دوره او محدود بود و قلمرو ایلخانی در دوران پس از حکومت غازان نظام پولی چندان هماهنگ و یکسانی نداشت. بی نظمی نظام پولی تنها در مواردی مانند زمان گیخاتو که با عملکردهای غلط اقتصادی همراه بود، به بحران اقتصادی انجامید. در زمان این ایلخان کمبود شدید نقدینگی، دستگاه حاکمه ایلخانی را به رواج پول کاغذی مجبور کرد، اما این ترفند نیز راه به جایی نبرد و تنها مشکلات موجود را افزایش داد.
اما به هر حال هر چند ناموفق، چاو نخستین پول کاغذی بود که در تاریخ ایران و به عبارت دیگر در بین مسلمانان چاپ شد.
منابع
اسکناسها در ایران
ایلخانان مغول | بازتعریف پول یا حذف صفر پول فرایندی است که طی آن ارزش ظاهری اسکناسها یا سکههایی که به عنوان واحد پولی رایج مورد استفاده هستند، تغییر میکند. تورم یکی از دلایل بازتعریف پول است، زیرا واحد پولی با تورم بیارزش میشود و در نتیجه صفرهای بیشتری در واحد پولی استفاده میشود. پس از بازتعریف پول، ممکن است نام جدیدی برای واحد پولی انتخاب شود یا به انتهای نام قبلی لفظ «جدید» اضافه شود. دلایل دیگری هم برای بازتعریف پول وجود دارد که میتوان به پذیرفتن یک واحد پولی جدید مثلاً یورو اشاره کرد.
تورم
در زمانهای تورم، به طور پیوسته قدرت خرید کاهش مییابد. به عبارت دیگر، قیمت کالاها و خدمات باید با اعداد بالاتری بیان شود. اگر این اعداد به طور فزایندهای زیاد شوند، این عامل میتواند مبادلات روزمره را به دلایل گوناگونی مختل کند. این عوامل میتوانند به طور مثال ریشه در روانشناسی انسان داشته باشد که کار کردن با اعداد بزرگ را برای انسان مشکل میکند. به همین دلیل، ممکن است مسئولان برای حل این مشکل از روشهایی همچون بازتعریف پول استفاده کنند که در این روش واحد جدید، جایگزین واحد قبلی میشود که در آن با ثابت کردن واحد قبلی و تبدیل آن به واحد جدید انجام میشود. این عمل معمولاً با حذف تعدادی صفر از واحد پول قبلی و تبدیل آن به واحد پول جدید انجام میشود.
برخی تغییرات پولی در جهان به واسطه انفجارهای تورمی در جدول زیر نشان داده شده است.
روش جایگزین
در سال ۲۰۱۶، پزوی کلمبیا حدود ۳۰۰۰ واحد به ازای هر دلار آمریکا بود و تا اسکناسهای ۵۰٬۰۰۰ پزویی نیز وجود داشت. به جای بازتعریف واحد پولی، یک طراحی جدید از اسکناس معرفی شد که سه صفر آخر با واژه «میل» (به معنی هزار) جایگزین شده بود که موجب راحتی در استفاده میگردید.
جستارهای وابسته
کاهش ارزش پول
ابرتورم
تورم
منابع
مشارککنندگان ویکیپدیای انگلیسی. «Redenomination». بازبینی شده در ۸ ژانویه ۲۰۱۹.
تورم
دسیمالسازی
سکهشناسی
یکای پول | هژمونی پولی یک مفهوم اقتصادی و سیاسی است که در آن یک کشور واحد پولی تعیین کننده ای بر عملکردهای سیستم پولی بین المللی دارد . یک کشور برای داشتن هژمون پولی نیاز دارد:
دسترسی بالا به اعتبارات بین المللی داشته باشد
دسترسی به بازارهای ارز خارجی داشته باشد
مدیریت مشکلات تراز پرداخت داشته باشد ( که در آن هژمون بدون محدودیت تراز پرداخت فعالیت می کند)
قدرت مستقیم (و مطلق) برای اجرای واحد محسابه داشته باشد (که محاسبات اقتصادی در اقتصاد جهانی انجام می شود ).
اصطلاح هژمونی پولی برای اولین بار در سوپر امپریالیسم مایکل هادسون ظاهر شد که رابطه نامتقارن دلار آمریکا با اقتصاد جهانی و ساختارهای این بنای هژمونیک که هادسون احساس می کرد از آن حمایت می کند را توصیف می کند ، یعنی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی . دلار آمریکا همچنان زیربنای اقتصاد جهان است و ارز اصلی برای اکثر مبادلات بین المللی ، واحد محسابه (به عنوان مثال قیمت گذاری نفت) و واحد ذخیره (به عنوان مثال برگه سهام و اوراق بهادار) علی رغم دیدگاه های مخالف است و در حالت نزول هژمونیک نیست. Fields & Vernengo ، 2011 ، 2012).
سیستم پولی بین المللی شاهد دو هژمون پولی است: بریتانیا و ایالات متحده.
هژمونی پولی بریتانیا
بریتانیا در سال 1871 با پذیرش استاندارد طلا ، به طور گسترده به وضعیت هژمون پولی رسید. در طول استاندارد طلای اواخر قرن نوزدهم ، انگلیس بزرگترین صادرکننده سرمایه های مالی شد. پایتخت آن ، لندن ، همچنین مرکز بازارهای جهانی طلا ، پول و مالی تبدیل شد. این دلیل عمده ای بود كه دولتها استاندارد طلا را پذیرفتند. برای اینکه پاریس ، برلین و سایر مراکز مالی بتوانند تجارت اقتصادی پرسود مالی لندن را به خود جلب کنند ، لازم بود از استاندارد طلای انگلیس تقلید شود ، زیرا این امر باعث کاهش هزینه های معامله ، اعتبار نمایندگی و سیاست مالی کارای دولت می شد (شوارتز ، 1996). شهر لندن تأمین کننده بیشتر اعتبارات کوتاه مدت و بلند مدت بود که به خارج از کشور پخش می شد. تسهیلات مالی گسترده آن اعتبار ارزانتری را فراهم کرده است که باعث تقویت قدرت پوند از طریق عمیق تر کردن کاربرد آن برای پرداخت های بین المللی می شود. مطابق گفته والتر (1991) ، در دهه های 1913-1970 ، "صورتحساب های استرلینگ و اعتبارهای کوتاه مدت شاید 60 درصد تجارت جهانی را تأمین می کردند" (ص 88).
سرمایه گذاری خارجی انگلیس استفاده از استرلینگ در اقتصادهای خارجی را ترویج داد. در سال 1850 ، دارایی خالص خارج از کشور انگلیس از 7 درصد سهام ثروت ملی خالص به 14 درصد در سال 1870 و به حدود 32 درصد در سال 1913 رسید (ادلشتاین ، 1994). چیزی جهان قبل از این هرگز ندیده بود كه مردم یک کشور اینقدر درآمد ملی و پس انداز خود را به سرمایه گذاری های خارجی بپردازند. شیوه های وام دهی خارجی انگلیس دارای دو جنبه فنی بود که اعتبار بیشتری به برجستگی استرلینگ به عنوان واحد ذخیره و واسطه مبادله می داد: اول ، وام های انگلیس به خارجی ها به صورت استرلینگ انجام | دره پائین یک روستا در ایران است که در دهستان باقران واقع شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان بیرجند | پلاگیومنیوم نام یک سرده از رده رده دماسبی است.
منابع
پیوند به بیرون
خزهها | پورتو ریل () یک شهر واقع در ایالت ریو دو ژانیرو برزیل است. جمعیت آن ۱۴٬۸۲۰ (۲۰۰۵) و مساحت آن نیز ۵۱ کیلومتر مربع میباشد.
منابع
شهرداریها در ایالت ریو دو ژانیرو | پراناوورتال () یک روستا در کورنوال، انگلستان، بریتانیا است.
منابع
پیوند به بیرون
روستاها در کورنوال
محلههای مدنی در کورنوال | پورنبا یک روستا در لهستان است که در گمینا لشنگتسا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای لهستان
منابع
پیوند به بیرون
روستاها در شهرستان ستژلتسه |
57e3f41a-14a8-4c1a-8021-a4c8408e427b | لتونی | لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بینالدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاستهای اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمیکنند نیز در این معاهده مالی شرکت میکنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام دادهاست. | چند کشور عضو اتحادیه اروپا هستند؟ | false | {
"answer_start": [
97
],
"text": [
"بیست و پنج"
]
} | اتحادیه اروپا (EU)، یک اتحادیه سیاسی و اقتصادی متشکل از ۲۷ کشور عضو است که طرف معاهدات بنیانگذار اتحادیه اروپا و در نتیجه مشمول امتیازات و تعهدات عضویت هستند. آنها بر اساس معاهدات موافقت کردهاند که از طریق نهادهای اتحادیه اروپا در برخی جنبههای حکومت، حاکمیت خود را به اشتراک بگذارند. دولتهای ایالتی باید به اتفاق آرا در شورا برای اتخاذ برخی سیاستها توسط اتحادیه موافقت کنند. برای دیگران، تصمیمات جمعی با رایگیری اکثریت واجد شرایط گرفته میشود.
فهرست اعضا
Notes
اعضای سابق
تغییرات در عضویت
گسترش
نظامهای سیاسی
منابع
یادداشتها
اتحادیه اروپا
کشورهای عضو اتحادیه اروپا
کشورهای عضو اتحادیه اروپا
کشورها بر پایه سازمان بینالمللی | اتحادیه اروپا یا اتحادیه اروپایی یک اتحادیه اقتصادی-سیاسی است که از ۲۷ کشور اروپایی تشکیل شدهاست. منشأ اتحادیه اروپا به جامعه اقتصادی اروپا که در سال ۱۹۵۷ با توافقنامه رم میان ۶ کشور اروپایی شکل گرفت و صرفاً یک اتحادیه اقتصادی بود بازمیگردد. از آن تاریخ با اضافهشدن اعضای نو، اتحادیه اروپا بزرگتر شد. اتحادیه اروپا در بعضی اوقات به عنوان یک نهاد سیاسی خاص (بدون سابقه یا مقایسه) توصیف شدهاست که ویژگیهای یک فدراسیون و کنفدراسیون را ترکیب میکند.
در سال ۱۹۹۳، توافق ماستریخت چارچوب قانونی کنونی اتحادیه را پایهگذاری کرد.
اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۹ واحد پول مشترکی به نام یورو را معرفی کرد که تاکنون در ۱۹ کشور جایگزین پولهای ملی شدهاست.
اتحادیه اروپا با ۴۵۱ میلیون شهروند در سال ۲۰۱۷ میلادی به تولید ناخالص داخلی ۱۹٫۶۷۰ تریلیون دلار دست یافت.
۲۲ کشور از اعضای اتحادیه اروپا عضو ناتو هستند.
اتحادیه در حال حاضر بازار واحد مشترکی دارد که موارد زیر را در بر میگیرد: اتحادیه گمرکی، واحد پول –یورو- که تحت اداره بانک مرکزی اروپا است (تا کنون ۱۸ کشور آن را پذیرفتهاند)، سیاست مشترک کشاورزی، سیاست مشترک تجارت و سیاست مشترک شیلات.
سیاست مشترک خارجه و امنیت نیز بهعنوان دومین ستون از سه ستون اتحادیه اروپا شکل گرفت. پیمان شنگن کنترل روادید را لغو کرد، ایستهای گمرکی نیز در بسیاری از مرزهای داخلی برداشته شد و امکان رفتوآمد شهروندان اتحادیه اروپا برای زندگی، مسافرت، کار و سرمایهگذاری بیشتر شد.
مهمترین نهادهای اتحادیه اروپا عبارتند از: شورای اروپایی، شورای اتحادیه اروپایی، کمیسیون اروپا، دادگاه اروپا، پارلمان اروپا، بانک مرکزی اروپا و دیوان محاسبات. اصل و ابتدای پارلمان اروپا بر میگردد به دهه ۱۹۵۰ و معاهدههای پایهگذاری، از سال ۱۹۷۹ اعضای این اتحادیه توسط نمایندگان کشورهای عضو انتخاب میشوند. هر ۵ سال یکبار انتخابات برگزار میشود که شهروندان کشورهای عضو اتحادیه اروپا میتوانند در آن شرکت کرده، رای دهند.
فعالیتهای اتحادیه اروپا اکثر سیاستهای عمومی را تحت پوشش قرار میدهد، از سیاست اقتصادی گرفته تا امور خارجه، دفاع، کشاورزی و تجارت. با این حال، گستره قدرت آن در حوزههای مختلف بسیار متفاوت است. در برخی حوزهها اتحادیه مانند فدراسیون عمل میکند (برای مثال در مسائل پولی، کشاورزی، تجاری، محیط زیست و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی) و در دیگر حوزهها مانند یک سازمان بینالمللی (برای مثال در امور خارجه).
بریتانیا در یک همهپرسی در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۶ از اتحادیه اروپا خارج شد. ارزش پوند به کمترین مقدار در سی سال گذشته رسید و دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا استعفا داد.بریتانیا در تاریخ ۳۱ ژانویه ۲۰۲۰ مطابق با ۱۱ بهمن ۱۳۹۸ رسماً از اتحادیه اروپا پس از ۴۷سال خارج شد.
موقعیت
اعضای اتحادیه اروپا این اتحادیه را کاملاً مقتدر و مستقل ساختهاند (بیش از تمامی دیگر سازمانهای بینالمللی غیر مستقل). در برخی حوزهها اتحادیه اروپا همچون فدراسیون یا کنفدراسیون عمل میکند، با این حال، از لحاظ حقوقی، کشورهای عضو «رئیس معاهدهها» هستند بدین معنی که اتحادیه این قدرت را ندارد که بدون توافق اعضا و از طریق معاهدههای بینالمللی، از کشورها قدرت بگیرد و به قدرت خود اضافه کند. به علاوه، در بسیاری از حوزهها، به خصوص حوزههای مهم و کلیدی مانند امور خارجه و دفاع، کشورهای عضو تنها از مقدار کمی از استقلال و اقتدار ملی خود صرف نظر کردهاند، | سه کشور اروپایی (EU 3) یا سه کشور بزرگ اروپا اصطلاحاً اشاره به ۳ کشور قاره اروپا یعنی فرانسه، آلمان و بریتانیا دارد.
هر یک از این کشورها، به تنهایی قدرت جهانی به شمار میروند و در داخل و خارج اتحادیه اروپا از نفوذ زیادی برخوردارند. اکنون مرکزیت این ۳ کشور در تحولات اروپا غیرقابلانکار دانسته میشود. به طوری که در سال ۲۰۰۵ کریس پتن عضو کمیسیون روابط خارجی اتحادیه اروپا در مورد آنها گفته بود: «من قصد اهانت به دیگر کشورها را ندارم، اما تا زمانی که فرانسه، آلمان و بریتانیا در قضیه نباشند، در موضوعات مهم اروپایی هیچ سیاستی وجود ندارد.»
این ۳ کشور در سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ طرف مذاکره ایران در موضوع هستهای بودند و برای گسترش روابط سیاسی و اقتصادی خود با ایران تمایل داشتند.
جستارهای وابسته
گروه ۱+۵
منابع
آلمان و اتحاد اروپا
اتحادیه اروپا و فرانسه
کشورهای عضو اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا و ایتالیا
پادشاهی متحده و اتحادیه اروپا | اتحادیه اروپا (EU) چندین بار در طول تاریخ خود از طریق پیوستن کشورهای عضو جدید به اتحادیه گسترش یافتهاست. یک کشور برای پیوستن به اتحادیه اروپا باید شرایط اقتصادی و سیاسی به نام معیارهای کپنهاگ (پس از اجلاس کپنهاگ در ژوئن ۱۹۹۳) را برآورده کند، که نیازمند یک دولت دموکراتیک با ثبات است که به حاکمیت قانون، آزادیها و نهادهای مربوط به آن احترام بگذارد. بر اساس پیمان ماستریخت، هر کشور عضو فعلی و پارلمان اروپا باید با هر گونه توسعه موافقت کنند. گاهی از روند گسترش به عنوان ادغام اروپا یاد میشود. این اصطلاح همچنین برای اشاره به تشدید همکاری میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا استفاده میشود، زیرا دولتهای ملی اجازه هماهنگی تدریجی قوانین ملی را میدهند.
نیای اتحادیه اروپا، جامعه اقتصادی اروپا، با شش کشور عضو داخلی در سال ۱۹۵۸، زمانی که توافقنامه رم لازمالاجرا شد، بنیانگذاری شد. از آن زمان، اعضای اتحادیه اروپا به بیست و هفت کشور افزایش یافتهاست که آخرین کشور عضو آن کرواسی است که در ژوئیه ۲۰۱۳ به آن پیوست. جدیدترین گسترش ارضی اتحادیه اروپا، الحاق مایوت در سال ۲۰۱۴ بود. بارزترین کاهش ارضی اتحادیه اروپا و نیاکان آن، خروج الجزایر پس از استقلال در سال ۱۹۶۲، خروج گرینلند در سال ۱۹۸۵ و خروج بریتانیا در سال ۲۰۲۰ بودهاست.
تا به امروز مذاکرات الحاق آلبانی (از ۲۰۲۰)، مونتهنگرو (از ۲۰۱۲)، مقدونیه شمالی (از ۲۰۲۰)، صربستان (از ۲۰۱۴) و ترکیه (از ۲۰۰۵) در حال انجام است. صربستان و مونتهنگرو توسط ژان-کلود یونکر رئیس پیشین کمیسیون اروپا کمیسیونر گسترش یوهانس هان به عنوان نامزدهای پیشتاز توصیف شدهاند و با پیشبینی آنها تا سال ۲۰۲۵ در دوره بعدی کمیسیون اروپا به آن میپیوندند. مذاکرات با ترکیه کماکان ادامه دارد، اما به دلیل مخالفتهای اتحادیه اروپا با پاسخ دولت ترکیه به کودتای نافرجام ۲۰۱۶ و عقبنشینی دموکراتیک عملاً متوقف شدهاست.
بوسنی و هرزگوین درخواست عضویت در سال ۲۰۱۶ را نیز ارسال کردهاست. اوکراین، گرجستان و مولداوی نیز در چند هفته اول حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ این کار را کردند. اوکراین و مولداوی متعاقباً به عنوان نامزدهای رسمی شناخته شدند در حالی که بوسنی و هرزگوین و گرجستان به عنوان کاندیداهای بالقوه شناخته شدهاند و پیش از تبدیل شدن به کاندیداهای رسمی برای عضویت از آنها خواسته شده تا اصلاحات بیشتری را انجام دهند.
جستارهای وابسته
شراکت شرقی
گسترش اتحادیه آفریقا
گسترش منطقه یورو
گسترش سازمان ملل
گسترش ناتو
ادغام اروپا
اتحادیه مدیترانه
خروج از اتحادیه اروپا
انجمن تجارت آزاد اروپا
منطقه اقتصادی اروپا
منطقه شنگن
منابع
گسترش اتحادیه اروپا | تصویب و در ۷ فوریه ۱۹۹۲ به امضا رسید و از سال ۱۹۹۵ لازمالاجرا شد. بر اساس این معاهده به شهروندان هر یک از دولتهای عضو، عنوان «شهروندی اروپا» اعطا گردید.
در ژانویه ۱۹۹۵ کشورهای اتریش، فنلاند و سوئد با پذیرش پیمان ماستریخت به اتحادیه اروپا ملحق شدند و بدین ترتیب تعداد اعضای اتحادیه به ۱۵ کشور (آلمان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، انگلیس، بلژیک، هلند، یونان، لوکزامبورگ، ایرلند، دانمارک، پرتغال، اتریش، فنلاند وسوئد) افزایش یافت. در سال ۱۹۹۷ پیمان آمستردام به امضای ۱۵ عضو اتحادیه رسید و براساس آن اقدامات تازهای به منظور همگرایی بیشتر به عمل آمد.
اتحادیه اروپا در قرن بیست و یکم
برنامه گسترش اتحادیه به سوی شرق و جنوب اروپا بعد از مذاکرات صورتگرفته در سال ۲۰۰۴ با عضویت ۱۰ عضو جدید و با در نظرگیری انجام تمام شرایط تعیینشده برای الحاق، به وجود آمد. لهستان، مجارستان، جمهوری چک، اسلوونی، قبرس، اسلواکی، استونی، لتونی، لیتوانی و مالت از اول ماه مه ۲۰۰۴ رسماً به اتحادیه اروپا پیوستند و اتحادیه ۲۵ کشوری را به وجود آوردند. پیوستن ۱۰ کشور اروپای مرکزی، شرقی و جنوبی بزرگترین و بیسابقهترین روند وحدت اروپاست. بلغارستان، رومانی از ابتدای سال ۲۰۰۷ پیوستند و کرواسی، مقدونیه شمالی
، آلبانی و ترکیه در مرحله بعدی قرار دارند.
پول واحد اروپا
وحدت پولی اروپا با واحد یورو نمایانگر نقطه عطف و بزرگترین سمبل در روند متحد شدن و یکپارچگی اروپا و بزرگترین تلاش برای یکسانسازی واحدهای پولی در جهان است. کشش به سمت پول واحد نماد هویت مشترک اروپا و سمبل وحدت آن است. یورو پول واحد اروپا از اول ژانویه ۲۰۰۲ در ۱۲ کشور عضو اتحادیه اروپا به گردش درآمد و رسماً به عنوان پول رایج کشورهای عضو مطرح شد. گفته میشد که ایجاد پول مشترک به وحدت سیاسی و رونق اقتصادی اروپا کمک خواهد کرد. یکپارچگی پولی یکی از آخرین و مهمترین مراحل اتحاد اقتصادی و در نهایت سیاسی اروپاست.
ماهیت اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا بیشتر یک سازمان بینالمللی است تا یک دولت فدرال و یک ساختمان پیوندی و چند رگه و یک ترکیب مختلط از عوامل بیندولتی و فوقملی دارد. کمیسیون، پارلمان و دیوان دادگستری اروپا صور فوق ملی آن و شورای اروپایی وجه دیگر آن است. قوانین اتحادیه اروپا الزامی و اجباری است و بر قوانین داخلی کشورهای عضو تفوق و برتری دارد.
در حال حاضر اتحادیه اروپا از ۲۷ کشور تشکیل شده و این کشورها روی هم رفته تقریباً ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت دارند. کشورهای بیشتری از جمله ایسلند، کرواسی وترکیه نیز مایلند عضو اتحادیه اروپا شوند.
جستارهای وابسته
اتحادیه اروپا
سازمان زغال سنگ و فولاد اروپا
منابع
کتاب اتحادیه اروپایی (دکتر سعید خالوزاده)
:en:History of Europe
پانویس
اتحادیه اروپا
اروپا
کشورها در اروپا | کمیسیون اروپا (به اختصار: EC) نقش قوهٔ مجریه را در اتحادیهٔ اروپا ایفا میکند. این کمیسیون در واقع مانند کابینهٔ یک دولت عمل میکند. کمیسیون اروپا ۲۷ عضو (که به صورت غیررسمی کمیسیونر نامیده میشوند) و یک رئیس دارد.
این نهاد شامل یک بدنهٔ اجرایی است که حدود ۳۲،۰۰۰ کارمند اروپایی دارد. کمیسیون به چند دپارتمان تقسیم میشود که ادارهٔ کل (Directorates-General) نامیده میشوند و میتوان آنها را به دپارتمانها یا وزارتهای یک دولت تشبیه کرد. هر یک از این ادارههای کل، یک مدیرکل دارد و این مدیرکل در مقابل یک کمیسیونر مسئول و پاسخگوست.
در کمیسیون اروپا، هر کشور عضو یک نماینده دارد اما این نمایندگان، طبق سوگندی که هنگام تصدی مقام خود یاد میکنند، نمایندهٔ منافع اتحادیهٔ اروپا به عنوان یک کل واحد هستند و نه منافع کشور متبوع خود.
رئیس کمیسیون اروپا (در حال حاضر: اورزولا فون در لاین) از سوی شورای اروپا (متشکل از رؤسای ۲۷ کشور/دولت) نامزد و توسط پارلمان اروپا انتخاب میشود. سپس شورای اتحادیه اروپا، در توافق با رئیس نامزدشده، سایر اعضای کمیسیون اروپا را نامزد میکند. پس از آن، ۲۷ عضو (به عنوان یک تیم) به شرط کسب رأی تایید از پارلمان اروپا، به کمیسیون راه پیدا میکنند. کمیسیون کنونی، کمیسیون فون در لاین نام دارد که پس از برگزاری انتخابات پارلمان اروپا (۲۰۱۹)، در دسامبر ۲۰۱۹ کار را به دست گرفت.
کمیسیون اروپا مسئول پیشنهاد قوانین، اجرای تصمیمگیریها، تنفیذ پیماننامهها و روی هم رفته انجام کارهای روزمره اتحادیهٔ اروپا است. دفتر اصلی کمیسیون اروپا در شهر بروکسل پایتخت بلژیک قرار دارد.
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی کمیسیون اروپا
کمیسیون اروپا
اتحادیه اروپا
بنیانگذاریهای ۱۹۶۷ (میلادی)
سازمانهای بنیانگذاریشده در ۱۹۶۷ (میلادی)
مراجع ضد دامپینگ | قانون تابعیت اتریش () شرایطی را که طبق آن یک فرد دارای تابعیت اتریش است، مشخص میکند. قانون اصلی تعیینکننده الزامات تابعیت، قانون تابعیت است که در روز ۳۱ ژوئن ۱۹۸۵ اجرایی شد.
کشور اتریش عضو کشورهای اتحادیه اروپا است و تمام افرادی که دارای تابعیت اتریش هستند، شهروند اتحادیه اروپا محسوب میشوند. این افراد اجازه زیستن و کار به صورت خودکار و دائم در هر کشور عضو اتحادیه اروپا یا منطقه اقتصادی اروپا را بهدست میآورند و میتوانند در رأیگیری انتخابات پارلمان اروپا شرکت کنند.
پانویس
منابع
قوانین اتریش
قوانین تابعیت | اروپای مرکزی و شرقی لفظی است در اشاره به کشورهای اروپای مرکزی و اروپای شرقی که معمولاً به معنای حکومتهای کمونیستی سابق در اروپا است.
اروپای مرکزی و شرقی این کشورهای سابقاً سوسیالیستی را در بر میگیرد که از مرز آلمان به سوی شرق و از دریای بالتیک به جنوب تا مرز یونان کشیده شده است:
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
(بخش شرقی) - عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو اتحادیه اروپا و ناتو
- عضو ناتو
دیگر کشورهای کمونیستی سابق که عضو کشورهای مستقل همسود گاهی جز کشورهای اروپای مرکزی و شرقی قرار میگیرند:
علاوه بر این:
کشوری کمونیستی نبود، ولی گاهی لحاظ میشود
تعاریف این منطقه بسته به منطقه متفاوت است.
وابسته
اروپای مرکزی
اروپای شرقی
منابع
اروپا
اروپای شرقی
اروپای مرکزی
جنوب شرقی اروپا
مناطق اروپا
نوواژههای جغرافیایی | زبانهای اتحادیه اروپا زبانهایی هستند که در کشورهای عضو اتحادیه اروپا بدانها سخن گفته میشود. اتحادیه اروپا ۲۴ زبان رسمی دارد که از بین آنها سه زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی زبانهای رویهای کمیسیون اروپا هستند درحالی که پارلمان اروپا همه زبانهای رسمی را به عنوان زبان کاری میپذیرد. سه زبان رویهای در کارهای روزمره نهادهای اتحادیه اروپا کاربرد دارند.
زبان لوکزامبورگی و زبان ترکی استانبولی (که به ترتیب در لوکزامبورگ و قبرس رسمیت دارند) تنها زبانهای ملی هستند که جزو زبانهای رسمی اتحادیه اروپا نیستند. در اتحادیه اروپا، سیاست زبان بر عهده کشورهای عضو است و اتحادیه اروپا سیاست زبان مشترکی ندارد. مؤسسات اتحادیه اروپا نقش مهمی در این زمینه دارند و بر اساس اصل «تابعیت»، یک بعد اروپایی را در سیاستهای زبانی کشورهای عضو ترویج میکنند. اتحادیه همه شهروندانش را به چندزبانگی تشویق میکند و خواهان یادگیری دو زبان افزون بر زبان مادری است. با این وجود اتحادیه اروپا تأثیر بسیار محدودی در این زمینه دارد زیرا محتوای سیستمهای آموزشی بر عهده کشورهای عضو است، اما تعدادی از برنامههای بودجه اتحادیه اروپا بهطور فعال باعث تقویت یادگیری زبان و تنوع زبانی میشوند.
بیشترین زبانی که در اتحادیه اروپا دارای سخنور است (زبان اول و دوم) انگلیسی است که ۴۴٪ از کل بزرگسالان آن را درک میکنند، در حالی که آلمانی که توسط ۱۸٪ از مردم صحبت میشود، دارای بیشترین تعداد سخنور زبان مادری است. تمام ۲۴ زبان رسمی اتحادیه اروپا به عنوان زبانهای کاری پذیرفته میشوند، اما در عمل فقط سه زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی کاربردهای گستردهای دارند و بین این سه، انگلیسی بیشتر از همه استفاده میشود. زبان فرانسوی نیز در سه شهری که مراکز سیاسی اتحادیه هستند یعنی بروکسل (بلژیک)، استراسبورگ (فرانسه) و لوکزامبورگ (لوکزامبورگ) رسمی است.
زبانهای رسمی
زبانهای رسمی اتحادیه اروپا عبارتند از:
میزان تسلط بر زبانها
پنج زبان با بیشترین سخنور در اتحادیه اروپا انگلیسی (۴۴٪), آلمانی (۳۶٪)، فرانسوی (۲۹٪)، ایتالیایی (۱۸٪) و اسپانیایی (۱۷٪) هستند. آلمانی با داشتن ۲۰٪ از کل جمعیت سخنوران، پرمتکلمترین زبان مادری است و پس از آن فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیایی قرار دارند. دانستن زبانهای خارجی همانطور که در جدول زیر نشان داده شدهاست، در هر کشور متفاوت است. بیشترین زبان دوم یا خارجی در اتحادیه اروپا انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی و روسی است. در جدول، خانههای به رنگ آبی روشن به معنای این است که این زبان یک زبان رسمی کشور است، در حالی که خانههای به رنگ آبی تیره زبان اصلی کشور را نشان میدهد.
جستارهای وابسته
زبانهای اروپایی
زبانهای رسمی اتحادیه اروپا
منابع
زبانهای سازمان بینالمللی
سیاست زبان اتحادیه اروپا
فهرستها درباره اتحادیه اروپا | ناحیه چالاکو یکی از ده ناحیه استان ماروپون در کشور پرو است.
منابع
بخشهای منطقه پیورا |
7dba16aa-2956-4978-9a72-8aaab7a6a5e2 | لتونی | لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بینالدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاستهای اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمیکنند نیز در این معاهده مالی شرکت میکنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام دادهاست. | لتونی از چه سالی در اتحادیه اروپا شرکت دارد؟ | false | {
"answer_start": [
16
],
"text": [
"۲۰۰۴"
]
} | سوئد، و دانمارک صادر میشود.
واردات این کشور شامل ماشینآلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، سوخت و وسایل نقلیه است که از کشورهای آلمان، لیتوانی، روسیه، استونی، لهستان، فنلاند، سوئد، و بلاروس وارد میشود.
لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بینالدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاستهای اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمیکنند نیز در این معاهده مالی شرکت میکنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام دادهاست.
مردم
در سالهای اخیر با موجی از مهاجرت شهروندان خود به بریتانیا و آلمان مواجه بوده که برای کار و زندگی بهتر کشور خود را ترک کردهاند.
فرهنگ
پیشینه فولکلور لتونیایی بهویژه رقص و آوازهای محلی به بیش از هزار سال پیش میرسدو بیش از ۱٫۲ میلیون متن و ۳۰ هزار تصنیف از آوازهای محلی شناسایی شدهاست.
اجرای نمایشهای تئاتر و موسیقی کر و موسیقی کلاسیک از هنرهای محبوب در این کشور هستند.
نخود فرنگی خاکستری و ژامبون عناصر اصلی در غذاهای لتونیایی هستند. سوپ ترشک نیز توسط لتونیایی خورده میشود. نان تیرهرنگی به نام روپیهمایزه که از چاودار درست میشود نان ملی لتونی بهشمار میآید.
منابع
پیوند به بیرون
اروپای شمالی
اعضای سازمان ملتها و اقلیتهای غیررسمی
ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۱۸ (میلادی)
جمهوریها
کشورها و سرزمینهای روسیزبان
کشورهای اروپای شمالی
کشورها در اروپا
کشورهای حوزه دریای بالتیک
کشورهای عضو اتحادیه اروپا
کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو ناتو
لتونی
لیبرال دموکراسی | شرکت کشتیرانی لتونی شرکت کشتیرانی لتونیایی است، که ناوگانی متشکل از ۲۰ کشتی مدرن و نفتکش را در اختیار دارد.
این شرکت در سال ۱۹۴۰ تأسیس شدهاست و یکی از اولین شرکتهای کشتیرانی اروپایی بود، که در مقیاس عمده، اقدام به حملونقل نفت و فراوردههای نفتی نمود.
دفتر مرکزی این شرکت در شهر ریگا، لتونی قرار دارد و سهام آن در بازار بورس نزدک اواماکس معامله میشود.
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی شرکت کشتیرانی لتونی
بنیانگذاریهای ۱۹۴۰ (میلادی) در لتونی
شرکتهای بنیانگذاریشده در ۱۹۴۰ (میلادی)
شرکتهای ترابری بنیانگذاریشده در ۱۹۴۰ (میلادی)
شرکتهای ترابری لتونی
شرکتهای فهرست شده در بورس اوراق بهادار ریگا
شرکتهای کشتیرانی لتونی
شرکتهای لتونی
شرکتهای ریگا | جمهوری لتونی (که لاتویا و لِتلَند هم نامیده شده)، کشوری است در شمال اروپا که کشور میانی در بین سه کشور حوزه بالتیک بهشمار میآید. لتونی توسط روسیه از مشرق، استونی از شمال، لیتوانی از جنوب، بلاروس از جنوبشرقی و دریای بالتیک از مغرب احاطه شدهاست. پایتخت لتونی ریگا است.
جمعیت این کشور دو میلیون و ۲۰۰ هزار نفر و واحد پول آن لاتس است. مساحت این کشور ۶۴٬۵۸۹ کیلومتر مربع است و از کمجمعیتترین و کمتراکمترین کشورهای اتحادیه اروپا بهشمار میآید. آبوهوای این کشور معتدل و فصلی است. لتونی در شمال اروپا و در کرانههای خاوری دریای بالتیک قرار دارد. از نظر زمینشناسی، خاک این کشور در بخش شمال شرقی پوسته پایدار اروپای شرقی واقع شدهاست. مساحت این کشور ۶۴٫۵۸۹ کیلومتر مربع است که ۶۲٫۲۴۹ ک.م. آن را خشکی و ۲٫۳۴۰ ک.م. را پهنههای آبی تشکیل میدهد.
کل طول مرزهای خاکی این کشور ۱۰۷۸ کیلومتر است (۳۴۳ کیلومتر با استونی، ۲۹۲ کیلومتر با روسیه، ۱۷۱ کیلومتر با بلاروس و ۵۷۶ کیلومتر با لیتوانی).
طول خط ساحلی آن با دریای بالتیک نیز ۴۹۴ کیلومتر است. بزرگترین دریاچه کشور دریاچه لوبانس و عمیقترین دریاچه آن دریدزیس است که ۶۵٫۱ متر عمق دارد.
طولانیترین رودخانهای که از لتونی میگذرد داوگاوا نام دارد که ۱۰۰۵ کیلومتر درازا دارد که ۳۵۲ کیلومتر آن از خاک لتونی میگذرد. بلندترین نقطه لتونی گایزینکالنس با ۳۱۱٫۶ متر ارتفاع است.
توپوگرافی
آبوهوا
لتونی آبوهوایی معتدل، بَرّی و نیمهمرطوب دارد. لتونی کشوری چهارفصل است. تابستانها در این کشور گرم، زمستانها سرد و یخبندان، و شمار روزهای مرطوب و بارانی نیز نسبتاً زیاد است.
زمستانهای سخت و برفی با دماهای منفی ۳۰ درجه به طور مکرر پیش میآید. هوای بهار و پاییز ملایم و معتدل است.
هیدروگرافی
تنوع زیستی
تقسیمات کشوری
لتونی استان به معنای رایج در دیگر کشورها ندارد و به ۱۱۰ شهرستان و ۹ «شهر جمهوری» تقسیم شدهاست. این ۹ شهر عبارتند از: داوگاوپیلس، یکابپیلس، یلگاوا، یورمالا، ویدزمه، لیهپایا، رزکنه، ریگا، والمیهرا، و ونتسپیلس. در لتونی چهار منطقه تاریخی وجود دارد با نامهای کورلند (کورزمه)، لاتگالیا، ویدزمه، و زمگاله. به منظور ایجاد توازن در توسعه اقتصادی مناطق مختلف کشور، در سال ۲۰۰۹ پنج «منطقه برنامهریزی» برای لتونی در نظر گرفته شد.
شهرها
لتونی از کمتراکمترین کشورهای اروپا است. از ۷۷ شهر این کشور، تنها ۲۳ شهر جمعیتی بالاتر از دههزار نفر دارند. ۶۸ درصد از مردم لتونی در محیطهای شهری زندگی میکنند و ۳۲ درصد روستانشیناند.
جمعیت بزرگترین شهرهای لتونی:
ریگا - ۷۰۲٫۸۹۱
دائوگاوپیلس - ۱۰۳٫۹۲۲ (نام تاریخی: Dünaburg)
لیهپایا - ۸۴٫۰۷۴ (نام آلمانی: لیباو Libau)
یلگاوا - ۶۴٫۸۹۸ (نام آلمانی: میتاو Mitau)
یورمالا - ۵۵٫۸۵۸
رزکنه - ۳۵٫۰۷۴
ونتسپیلس - ۴۲٫۷۳۴ (نام المانی: وینداو Windau)
نگارخانه
جستارهای وابسته
جغرافیای اروپا
منابع
پیوند به بیرون
جغرافیای لتونی
جغرافیای لیتوانی | "زنان در لتونی" () به همه زنانی گفته میشود که در جامعه کشور لتونی زندگی میکنند. موقعیت اجتماعی و حقوقی زنان در جامعه لتونی تحت تأثیر تاریخ، موقعیت ژئوپلیتیکی و فرهنگ آن قرار گرفتهاست. لتونی، اگرچه کشور کوچکی با جمعیت کمتر از ۲ میلیون نفر است، اما یک کشور چند قومیتی است، و بنابراین تجربیات زنان لتونی ممکن است بین گروههای مختلف متفاوت باشد.
تاریخچه
وضعیت زنان در لتونی در طول تاریخ دستخوش تغییرات بسیاری شدهاست، به ویژه به این دلیل که سرزمینهای آن کانون مکرر درگیری و تسخیر بین حداقل چهار قدرت بزرگ بود که عبارتند از:
دولت شوالیههای تتونیک
مشترک المنافع لهستان-لیتوانی
سوئد
امپراتوری روسیه
در قرن بیستم، لتونی بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود، سپس در دهه ۱۹۹۰ دچار یک دوره آشفتگی اجتماعی و اقتصادی شد و پس از آن در سال ۲۰۰۴ به اتحادیه اروپا پیوست.
قبل از قرن نوزدهم، زنان از فرآیندهای سیاسی کنار گذاشته شده بودند، از حقوق مالکیت برخوردار نبودند و از آنها انتظار میرفت که امور خانه را اداره کنند.
پس از اعلام استقلال لتونی در سال ۱۹۱۸، به زنان لتونی حق رای داده شد دهههای گذشته این کشور شاهد تغییر تدریجی موقعیت و نقش زنان بودهاست. لتونی استقلال خود را از اتحاد جماهیر شوروی بازیافت و به سازمانهای بیندولتی مانند اتحادیه اروپا پیوست که برابری هر دو جنس را ترویج میکنند. لتونی اولین کشوری در میان کشورهای بلوک شرق سابق بود که دارای یک رئیس دولت زن، یعنی وایرا ویجه فرایبرگا بود. لتونی همچنین یک نخستوزیر زن به نام لایمدوتا استراویوما داشت.
شاخص برابری جنسیتی اروپا نشان میدهد که لتونی همچنان پایینتر از میانگین اتحادیه اروپا در زمینه مسائل برابری جنسیتی قرار دارد و از میان ۲۸ کشور عضو در رتبه هجدهم قرار دارد. اگرچه زنان بیش از نیمی از جمعیت کنونی لتونی را تشکیل میدهند، ولی همچنان در سیاست کمتر حضور دارند، دستمزد کمتری را در مقایسه با همتایان مرد خود تجربه میکنند و از آنان انتظار میرود که نقش جنسیتی سنتی را ایفا کنند.
بر این اساس، پیشرفت اخیر، تلاش زنان برای یافتن تعادل بین کار و زندگی بودهاست. مفهوم برابری جنسیتی در لتونی نسبتاً جدید است. در دهه گذشته، همزمان با جنبشهای فمینیسم در سراسر جهان، لتونی شاهد ظهور تدریجی جنبش زنان خود بودهاست.
قبل از استقلال
تحقیقات قومنگاری و مطالعات قوانین رایج منطقه، از جمله لاتگالیان و کورونیان، به این نتیجه میرسد که از قرن هفتم تا سیزدهم، زنان در لتونی هیچ حق مالکیت یا حق رأی نداشتند. به ازای حقوق ارث، تنها پسران قادر به تصاحب مالکیت زمین بودند. این امر جایگاه اجتماعی و نقش زنان را در جامعه دیکته میکرد. فقط اموال منقول مانند مهریه به صورت پول، اثاثیه و لباس به دختران قابل وصیت بود. سرپرست زنان معمولاً پدر، برادر یا شوهر، به جای زن، مسئولیتها و حقوق عمومی مربوط به این اموال را بر عهده میگرفت.
در سه گورستان پیش از مسیحیت در سالاسپیلس، موارد باستانشناسی موقعیت اجتماعی برتر مردان را در جامعه نشان میدهد. در هر سه این گورستان، مردها بیشتر از زنان سوزانده شده بودند. سوزاندن جسد کاری خسته کننده و کار فشرده بود؛ بنابراین، پیشنهاد شدهاست که زنان با موقعیت اجتماعی بالا سوزانده میشدند، در حالی که سوزاندن مردان نسبتاً | اقامت بلندمدت () به فردی تعلق میگیرد که شهروند کشوری در اتحادیه اروپا نیست، اما به مدت ۵ سال بهطور قانونی و مداوم (یعنی بدون بهرهوری از خدمات اجتماعی) در کشور میزبان مقیم بوده و برخی نیازهای او به موجب قانون ۲۰۰۳/۱۰۹/EC تعریف و تأمین میشود.وضعیت قانونی اقامت به فرد این اجازه را میدهد تا از برخی حقوق شهروندی کشورهای عضو اتحادیه اروپا که در این پیمان مشارکت دارند برخوردار شود زیرا شهروندان اتحادیه اروپا از حمایت قانونی اتحادیه اروپا برخوردار هستند. همه کشورهای اتحادیه اروپا از این قانون تبعیت نمیکنند چون مشارکت نکردهاند. اجرای این دستورالعمل مستقیم برعهده کشورهایی است که در آن مشارکت داشتهاند، و هر تغییری در آن به سود وضعیت حقوقی اقامت بلند مدت الزامآور میباشد.
کشورهای شرکت کننده
کشورهای که در اجرای دستورالعمل 2003/109/EC شرکت دارند عبارتند از:
اتریش (آلمانی: Daueraufenthalt - EG)
بلژیک (فرانسه: Résident de longue durée - CE، هلندی: EG - langdurig ingezetene)
بلغارستان (بلغاری: дългосрочно пребиваващ в ЕC)
کرواسی (کرواسی: Osoba s dugotrajnim boravištem - EZ)
قبرس (ساکن بلندمدت - EC)
جمهوری چک (چک: Povolení k pobytu pro dlouhodobě pobývajícího rezidenta - ES)
استونی (استونیایی: P ilgaline elanik - EK)
فنلاند (فنلاند: P EY 2003/109 EY، سوئدی: P EG 2003/109 EG)
فرانسه (فرانسه: Carte de résident de longue durée - Communauté Européenne)
آلمان (آلمانی: Daueraufenthalt - اتحادیه اروپا)
یونان (یونانی: επί μακρόν διαμένων - ΕΚ)
مجارستان (مجارستانی: Huzamos tartózkodási engedéllyel rendelkező - EK)
ایتالیا (ایتالیایی: Soggiornante di lungo periodo - CE)
لتونی (لتونی: Persižigī dzīvojosa persona - ES)
لیتوانی (لیتوانی: Ilgalaikis gyventojas - EB)
لوکزامبورگ (فرانسه: Resident de longue duree - UE)
مالت (مالتی: ساکنان اقامتگاه - KE)
هلند (هلندی: EG - langdurig ingezetene)
لهستان (لهستانی: Pobyt rezydenta długoterminowego UE)
پرتغال (پرتغالی: Residente CE de longa duração)
رومانی (رومانیایی: Rezident pe termen lung - CE)
اسلواکی (اسلواکی: Osoba s dlhodobým pobytom - ES)
اسلوونی (Slovene: Rezident za daljši čas - ES)
اسپانیا (اسپانیایی: Residente de larga duración - UE)
سوئد (سوئدی: Varaktigt bosatt - EG)
پذیرش
بهدنبال مهلت معرفی برای کسب وضعیت حقوقی اقامت بلند مدت در اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۶. این دستورالعمل روی درصد نسبتاً کوچکی از اتباع کشورهای ثالث در اکثر کشورهایی که در این دستورالعمل مشارکت داشتند تأثیر گذاشت و تعداد کمی از حقوق جابجایی در اتحادیه اروپا استفاده کردند.
حقوق شهروندی در اتحادیه اروپا
واجد شرایط بودن شهروندان عضو اتحادیه اروپا بر اساس پیمان ماستریخت ۱۹۹۲ معرفی شد و از سال ۱۹۹۳ به اجرا درآمد، شهروندان اتحادیه اروپا علاوه بر اینکه شهروندی ملی را دارا هستند، از حقوق شهروندی، آزادیها و حمایتهای حقوقی نیز برخوردارند.
شهروندان اتحادیه اروپا حق دارند که آزادانه عمل کنند و در سراسر اتحادیه اروپا اشتغال داشته باشند، همچنین برای تجارت و حمل کالا آزاد هستند، خدمات و سرمایه را از طریق مرزهای اتحادیه اروپا، همانطور که در بازار ملی آمدهاست بدون محدودیت در حرکات سرمایه یا هزینهٔ اجباری جابهجا کنند. شهروندان نیز حق رای دادن و اجرا به عنوان یک نامزد در انتخابات محلی در کشوری که در آن زندگی میکنند را دارا هستند.
منابع
اقامت
روابط خارجی اتحادیه اروپا
قوانین تابعیت | لیگ برتر فوتبال لتونی معتبرترین لیگ فوتبال در کشور لتونی است که از سال ۱۹۲۷ تاکنون برگزار میشود. این لیگ از ۱۰ تیم که از سراسر کشور لتونی در آن شرکت میکنند برگزار میشود.
باشگاه فوتبال اسکونتو با ۱۵ قهرمانی پرافتخارترین تیم این سری مسابقات به حساب میآید.
پرافتخارترین باشگاهها
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی لیگ برتر فوتبال لتونی
لیگ برتر فوتبال لتونی
فوتبال در لتونی
رقابتهای فوتبال در لتونی
لیگهای دسته برتر فوتبال در اروپا | ادگارس رینکویکس (؛ زادهٔ ) یکسیاستمدار اهل لتونی است. او از ۸ ژوئیه ۲۰۲۳ بهعنوان رئیسجمهور لتونی مشغول به خدمت است. وی پیش از رسیدن به ریاستجمهوری، بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۳ وزیر خارجه لتونی بود. وی اولین رئیسجمهور آشکارا همجنسگرا در یک کشور عضو اتحادیه اروپا است.
منابع
پیوند به بیرون
افراد زنده
اهالی یورمالا
دیپلماتهای همجنسگرای مرد
زادگان ۱۹۷۳ (میلادی)
سیاستمداران الجیبیتی اهل لتونی
سیاستمداران مسیر لتونی
سیاستمداران همجنسگرای مرد
وزیران امور خارجه لتونی | کشورهای حوزه دریای بالتیک در شمالشرق اروپا قرار دارند و شامل کشورهای لیتوانی، لتونی و استونی هستند.
کشورهای پساشوروی ۱۵ کشور مستقل بودند که در دسامبر ۱۹۹۱ از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پساز فروپاشی، بیرون آمدند. همچنین روسیه که به عنوان کشور جایگزین اتحاد شوروی شناخته شد.
در ۱۱ مارس ۱۹۹۰، لیتوانی نخستین کشوری بود که اعلام استقلال کرد و در پی آن استونی آکبیر اعظم و لتونی در ماه اوت ۱۹۹۱. هر سه کشور بالتیک بازگشت و تداوم کشورهای اصلی که پیش از پیوستن شان به اتحاد شوروی وجود داشتند را اعلام کردند.
در پی آن ۱۲ جمهوری باقیمانده نیز کنارهگیری کردند. ۱۲ کشور از ۱۵ کشور (یعنی به استثنای کشورهای دریای بالتیک) در ابتدا کشورهای مستقل همسود یا CIS را تشکیل داده و بیشترشان به سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) پیوستند، در حالی که کشورهای بالتیک روی عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو متمرکز شدند
این سه کشور جز ۱۵ کشوری هستند که متعلق به شوری سابق بوده که پساشوروی مستقل شده و هر سه کشور عضو اتحادیه اروپا هستند.
استفاده از لفظ "کشورهای بالتیک" ("ملت ها", یا مشابه آن) (; ; ) در زمینه ناحیههای فرهنگی، هویت ملی، یا زبانی ابهام آفرین است. اکثریت جمعیتهای لتونی و لیتوانی بالت هستند در حالی که اکثریت در استونی از نظر زبانی و فرهنگی فینی هستند.
پانویس
منابع
اتحادیه اروپا
اروپای شرقی
جغرافیای اروپای شرقی
دریای بالتیک
کشورها در اروپا | فرودگاه چیستوپول فرودگاهی عمومی واقع در چیستوپول در کشور روسیه است.
جستارهای وابسته
منابع
فرودگاههای تاتارستان
فرودگاههای ساخته شده در اتحاد شوروی | شپلی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۳
دهانههای ماه |
06f4d54f-1887-4edc-aaad-c6e6ce62a679 | لتونی | لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بینالدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاستهای اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمیکنند نیز در این معاهده مالی شرکت میکنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام دادهاست. | لتونی کمک مالی اتحادیه اروپا وصندوق بین المللی چند میلیارد بوده است؟ | false | {
"answer_start": [
614
],
"text": [
"هفت و نیم"
]
} | سوئد، و دانمارک صادر میشود.
واردات این کشور شامل ماشینآلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، سوخت و وسایل نقلیه است که از کشورهای آلمان، لیتوانی، روسیه، استونی، لهستان، فنلاند، سوئد، و بلاروس وارد میشود.
لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بینالدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاستهای اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمیکنند نیز در این معاهده مالی شرکت میکنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام دادهاست.
مردم
در سالهای اخیر با موجی از مهاجرت شهروندان خود به بریتانیا و آلمان مواجه بوده که برای کار و زندگی بهتر کشور خود را ترک کردهاند.
فرهنگ
پیشینه فولکلور لتونیایی بهویژه رقص و آوازهای محلی به بیش از هزار سال پیش میرسدو بیش از ۱٫۲ میلیون متن و ۳۰ هزار تصنیف از آوازهای محلی شناسایی شدهاست.
اجرای نمایشهای تئاتر و موسیقی کر و موسیقی کلاسیک از هنرهای محبوب در این کشور هستند.
نخود فرنگی خاکستری و ژامبون عناصر اصلی در غذاهای لتونیایی هستند. سوپ ترشک نیز توسط لتونیایی خورده میشود. نان تیرهرنگی به نام روپیهمایزه که از چاودار درست میشود نان ملی لتونی بهشمار میآید.
منابع
پیوند به بیرون
اروپای شمالی
اعضای سازمان ملتها و اقلیتهای غیررسمی
ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۱۸ (میلادی)
جمهوریها
کشورها و سرزمینهای روسیزبان
کشورهای اروپای شمالی
کشورها در اروپا
کشورهای حوزه دریای بالتیک
کشورهای عضو اتحادیه اروپا
کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو ناتو
لتونی
لیبرال دموکراسی | استونی یکی از اعضای اتحادیه اروپا، منطقه یورو و صندوق بینالمللی پول میباشد که جز کشورهای توسعهیافته محسوب میشود.
واحد پول این کشور یورو و تولید ناخالص داخلی آن در سال ۲۰۱۲ میلادی ۲۸٫۴۴ میلیارد دلار بودهاست که نسبت به سال قبل ۳٫۲٪ افزایش داشتهاست.
نرخ بیکاری در استونی ۸٫۳٪ در سال ۲۰۱۳ بودهاست، میزان صادرات استونی ۱۷٫۳۸ میلیارد دلار و واردات آن ۱۷٫۸۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ برآورد شدهاست.
تجارت
منابع
اقتصاد کشورهای عضو اتحادیه اروپا
اقتصادهای اعضای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه | بانک سرمایهگذاری اروپا (به انگلیسی: European Investment Bank؛ یا بهطور مخفف EIB) یک موسسه مالی بینالمللی عمومی است که سهامداران آن کشورهای عضو اتحادیه اروپا هستند. این بانک در سال ۱۹۸۵ طی مفاد توافقنامه رم به عنوان «بانک سیاستمحور» بهکارگیرندهٔ عملیات مالی برای پیشبرد اهداف سیاست اتحادیه اروپا، همچون ادغام اروپا و همبستگی اجتماعی، بنیانگذاری شد
کشورهای عضو اهداف گسترده سیاستهای بانک را تعیین و بر نهادهای تصمیمگیرنده بانک، هیئت رئیسه و هیئت مدیره آن، نظارت میکنند. این بانک بزرگترین مؤسسه بینالمللی وامدهندهٔ جهانی است.
جستارهای وابسته
نیودیل سبز
نهادهای اتحادیه اروپا
منابع
پیوند به بیرون
Historical Archives of the European Investment Bank at the Historical Archives of the EU in Florence
European Investment Bank European Navigator
CEE Bankwatch Network's Information pages about European Investment Bank
بانکهای فراملیتی
بانکهای توسعه چند جانبه
امور مالی در اتحادیه اروپا | بحران مالی منطقه یورو از اوایل سال ۲۰۰۹ کشورهای عضو این اتحادیه پولی را درگیر خود کردهاست. این بحران باعث شد تا در برخی از کشورهای منطقه یورو بازپرداخت اوراق قرضه دولتی بدون کمک نهادهای ثالث مثل بانک مرکزی اروپا و صندوق بینالمللی پول، ناممکن شود. بانکهای این منطقه با کاهش سرمایه و مشکلات شدید برای تأمین نقدینگی و پرداخت بدهیها مواجه شوند. همچنین رشد اقتصادی نیز در کل منطقه بسیار کاهش یافت.
افزایش بدهیهای دولتی و کسری بودجه در برخی از کشورهای یورو و انتقال حباب بازار املاک به بدهیهای دولتی از دلایل پیدایش این بحران است. ماهیت خاص منطقهٔ یورو حل این بحران را پیچیده کردهاست. منطقه یورو یک اتحادیه پولی است یعنی فقط یک واحد پول به نام یورو دارد اما اتحادیه مالی نیست یعنی مالیاتها و دستمزدها در کشورهای مختلف عضو آن متفاوت است. یونان شاهد شدیدترین بحران بود به طوریکه در سال ۲۰۱۱ میزان بدهیهای اوراق قرضهاش به ۱۷۰ درصد تولید ناخالص داخلی سالانهاش رسید.
منابع
بحران مالی منطقه یورو
اتحادیه اروپا در ۲۰۱۰ (میلادی)
اتحادیه اروپا در ۲۰۱۱ (میلادی)
اتحادیه اروپا در ۲۰۱۲ (میلادی)
اتحادیه اروپا در ۲۰۱۳ (میلادی)
اتحادیه اروپا در دهه ۲۰۰۰ (میلادی)
اروپا در ۲۰۱۰ (میلادی)
اروپا در ۲۰۱۱ (میلادی)
اروپا در ۲۰۱۲ (میلادی)
اروپا در ۲۰۱۳ (میلادی)
اقتصاد اتحادیه اروپا
بحران اقتصادی بزرگ در اروپا
بحرانهای مالی
خروج از اتحادیه اروپا
سقوطهای بازار سهام
علم اقتصاد در ۲۰۱۰ (میلادی)
علم اقتصاد در ۲۰۱۱ (میلادی)
علم اقتصاد در ۲۰۱۲ (میلادی)
علم اقتصاد در ۲۰۱۳ (میلادی)
علم اقتصاد در دهه ۲۰۰۰ (میلادی)
علم اقتصاد در دهه ۲۰۱۰ (میلادی)
مالیه دولت
موضوعات مالی منطقه یورو
بدهی دولت | شش کشور بالکان توسط بانک اروپایی بازسازی و توسعه ایجاد میشود. او گفت کشورهای آلبانی، بوسنی، کوزوو، مقدونیه، مونتهنگرو و صربستان که همگی امیدوارند به اتحادیه اروپا بپیوندند این پروژه را آغاز خواهند کرد. هدف ایجاد یک بازار واحد با جمعیت ۲۰ میلیونی با پشتیبانی بانک اروپائی بانک اروپایی بازسازی و توسعه میباشد، این بانک تا کنون ۱۰میلیارد یورو برابر با ۱۱میلیارد دلار در این منطقه سرمایهگذاری کردهاست.
جستارهای وابسته
منطقه اقتصادی شش کشور بالکان
منابع
پیوند به بیرون
اقتصاد اتحادیه اروپا
امور مالی در اتحادیه اروپا
بانکهای توسعه چند جانبه
بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در اروپا
سازمانهای بنیانگذاریشده در ۱۹۹۱ (میلادی)
سازمانهای بینالمللی اروپا
سازمانهای بینالمللی مالی
سازمانهای سیتی لندن | مؤسسه مالی بینالمللی (IFI) یک موسسه مالی تابع حقوق بینالملل است که توسط بیش از یک کشور تأسیس شده یا منشور داده شدهاست. بهطور کلی صاحبان یا سهامداران این موسسات دولتهای ملی هستند، اگرچه سایر سازمانهای بینالمللی و دیگر سازمانها گاهی به عنوان سهامداران شناخته میشوند. برجستهترین صندوقهای بینالمللی نتیجه سرمایهگذاری چندین کشور هستند، اگرچه برخی از موسسات مالی دو جانبه وجود دارند که توسط دو کشور ایجاد شدند ولی از نظر فنی صندوق بینالمللی پول محسوب میشوند. بهترین صندوقهای بینالمللی شناخته شده پس از جنگ جهانی دوم تأسیس شد که به بازسازی اروپا و ارائه سازوکارهایی جهت همکاری بینالمللی در مدیریت سیستم مالی جهانی کمک کند.
انواع
بانکهای توسعه چندجانبه
بانک توسعه چند جانبه (MDB) مؤسسه ای است که بودجه و مشاوره حرفه ای را جهت تقویت توسعه بینالملل فراهم میکند و توسط گروهی از کشورها ایجاد شدهاست. این مؤسسه اعضای زیادی دارد از جمله کشورهای توسعهیافته که اهدا کننده پول هستند و کشورهای در حال توسعه که وام گیرنده هستند. این بانک پروژههای خود را از طریق وامهای بلند مدت با نرخ بازار، وامهای بسیار بلند مدت زیر نرخ بازار (همچنین به عنوان اعتبارات شناخته میشوند) و کمکهای مالی تأمین میکنند.
موارد زیر معمولاً به عنوان بانکهای توسعه چندجانبه اصلی طبقهبندی میشوند:
بانک جهانی
بانک سرمایهگذاری اروپا (EIB)
بانک توسعه اسلامی (IsDB)
بانک توسعه آسیایی (ADB)
بانک اروپایی بازسازی و توسعه (EBRD)
بانک توسعه آمریکای لاتین (CAF)
گروه بانک توسعه بین آمریکایی (IDB , IADB)
بانک توسعه آفریقا (AfDB)
بانک توسعه جدید (NDB)
بانک سرمایهگذاری زیربنایی آسیا (AIIB)
شرکت سرمایهگذاری نفت عرب (APICORP)
بانک تجارت و توسعه آفریقای شرقی و جنوبی (TDB)
چندین بانک توسعه چند جانبه «زیر منطقه» نیز وجود دارد که اعضای آن معمولاً فقط ملتهای وام گیرنده را شامل میشود. بانکها با قرض گرفتن از بازار سرمایه به اعضای خود وام میدهند. از آنجا که بهطور مؤثر مسئولیت بازپرداخت مشترک وجود دارد، بانکها اغلب میتوانند ارزانتر از هر کشور عضو دیگری وام بگیرند. این بانکها عبارتند از:
بانک توسعه کارائیب (CDB)
بانک ادغام اقتصادی آمریکای مرکزی (CABEI)
بانک توسعه آفریقای شرقی (EADB)
بانک توسعه آفریقای غربی (BOAD)
بانک تجارت و توسعه دریای سیاه (BSTDB)
سازمان همکاری اقتصادی (ETDB)
بانک توسعه اوراسیا (EDB)
چندین مؤسسه مالی چند جانبه (صندوق بینالمللی پول) نیز وجود دارد. صندوقهای سرمایهگذاری مالی مشابه MDB هستند اما بعضی اوقات از آنجا که عضویت محدودتری دارند از هم جدا میشوند و غالباً روی تأمین مالی انواع خاصی از پروژهها تمرکز میکنند.
کمیسیون اروپا (EC)
مرکز مالی بینالمللی ایمنسازی (IFFIm)
صندوق بینالمللی توسعه کشاورزی (IFAD)
بانک سرمایهگذاری شمال اروپا (NIB)
صندوق توسعه بینالمللی اوپک (OFID)
شرکت تأمین مالی هلند برای کشورهای در حال توسعه (FMO)
بانک بینالمللی همکاری اقتصادی (IBEC)
بانک سرمایهگذاری بینالمللی (IIB)
بانک عربی برای توسعه اقتصادی در آفریقا (BADEA)
موسسات برتون وودز
شناخته شدهترین موسسات مالی بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم جهت کمک به بازسازی اروپا و ارائه سازوکارهای همکاری بینالمللی در مدیریت نظام اقتصاد جهانی تأسیس شد؛ که شامل بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و مؤسسه مالی بینالمللی هستند. امروز بزرگترین مؤسسه مالی بینالمللی در جهان بانک سرمایهگذاری اروپا است که ۶۱ میلیارد یورو به پروژههای جهانی در سال ۲۰۱۱ وام دادهاست.
بانکهای توسعه منطقهای
بانکهای توسعه منطقه | در آینده در حال توسعه ضروری است. اگرچه وضعیت انرژی آنها طی دهههای گذشته بهبود نیافتهاست، اما کمکهای بینالمللی فعلی نقش مهمی در کاهش شکاف بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته مرتبط با استفاده از انرژی مدرن دارند. با کمکهای بینالمللی، زمان مقایسه کمتر با عدم وجود همکاریهای بینالمللی، زمان کمتری خواهد داشت.
همکاری بینالمللی
چین و هند که تقریباً یک سوم جمعیت جهانی را تشکیل میدهند به سرعت از نظر اقتصادی در حال رشد هستند و سایر کشورهای در حال توسعه نیز از نظر اقتصادی و همچنین در جمعیت رشد میکنند. در نتیجه، تقاضای انرژی آنها بسیار بیشتر از اکنون افزایش مییابد. از آنجا که انتشار منابع انرژی مدرن در کشورها بهطور مؤثر پیشرفت نمیکند، اما جمعیت در جهان در حال توسعه به سرعت در حال رشد است. بدون رویکرد جدید، تعداد بیشتری از مردم کشورهای در حال توسعه دسترسی به خدمات انرژی مدرن را دشوار خواهند کرد. آژانسهای توسعه بینالمللی مشاهده کردهاند که بسیاری از تلاشهای جامعه بینالمللی کاملاً موفق نبودهاند. "همکاریهای بینالمللی باید در مورد تعداد کمی از عناصر اصلی که همگی با سیاستهای انرژی آشنا هستند، شکل بگیرد، مانند پشتیبانی نهادی، توسعه ظرفیت، پشتیبانی از برنامههای ملی و محلی انرژی و پیوندهای محکمی برای مدیریت / مدیریت بخش عمومی. آفریقا از تمام منابع انسانی و مادی برای پایان دادن به فقر برخوردار است اما در استفاده از این منابع به سود مردم خود فقیر است.
اتحادیه اروپا
تمرکز فزاینده ای بر فقر انرژی در اتحادیه اروپا وجود دارد، جایی که در سال ۲۰۱۳ کمیته اقتصادی و اجتماعی اروپا نظر رسمی در مورد این موضوع را پیشنهاد داد که تمرکز اروپا بر شاخصهای فقر انرژی، تجزیه و تحلیل فقر انرژی، در نظر گرفتن صندوق همبستگی انرژی است. سیاست انرژی اروپا از نظر اقتصادی یک کارزار اطلاعرسانی دربارهٔ مصرفکننده انرژی است. در سال ۲۰۱۶ در سطح بینالمللی گزارش شد که چطور چند میلیون نفر در اسپانیا در فقر انرژی زندگی میکنند و باعث افزایش مرگ و میر و همچنین عصبانیت در آنها میشود که به علت ساختار مصنوعی و «قیمت گذاری پوچ» تأمین کنندگان برق برای افزایش سود خود میباشد.
تسهیلات جهانی محیط زیست
در سال ۱۹۹۱، گروه کار بانک، موسسه مالی بینالمللی که برای برنامههای سرمایه به کشورهای در حال توسعه وام میدهد، موسسه جهانی محیط زیست (GEF) را تأسیس کرد تا با همکاری نهادهای بینالمللی، بخش خصوصی و غیره، به مسائل جهانی محیط زیست بپردازد، بهخصوص با تهیه بودجه برای انواع پروژههای کشورهای در حال توسعه. GEF به کشورهای در حال توسعه و کشورهای دارای اقتصاد در حال گذار در پروژههای مربوط به تنوع زیستی، تغییر آب و هوا، آبهای بینالمللی، تخریب اراضی، لایه ازن و آلایندههای آلی یاری میرساند. این پروژهها از محیط جهانی بهره مند میشوند و چالشهای زیست محیطی محلی، ملی و جهانی را به هم پیوند میدهند و معیشت پایدار را ترویج میکنند. GEF برای بیش از ۲ هزار و ۸۰۰ پروژه در بیش از ۱۶۸ کشور در حال توسعه و کشورهای دارای اقتصاد در حال گذار، ۱۰ میلیارد دلار، بیش از ۴۷ میلیارد دلار تأمین مالی تأمین کردهاست. GEF از طریق برنامه کمکهای مالی کوچک خود (SGP)، بیش از ۱۳٬۰۰۰ کمکهای مالی بهصورت مستقیم | چوپانکنهسانان نام یک فراراسته از زیررده کنهها است.
منابع
پیوند به بیرون
آرایه بندپایان تکنماد
آرایهشناسی کنهسانان | فورت چیپواین/فرودگاه آبی اسمال لیک یک فرودگاه خصوصی است . این فرودگاه در کشور کانادا قرار دارد و در ارتفاع ۲۱۰ متری از سطح دریا واقع شده است.
جستارهای وابسته
کد فرودگاهی یاتا
کد فرودگاهی ایکائو
منابع
پایگاههای دریایی منحلشده در آلبرتا | چاپایوو یک منطقهٔ مسکونی در قزاقستان است که در استان آلماتی واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای قزاقستان
منابع
پیوند به بیرون
مناطق مسکونی در استان آلماتی |
dbff94f1-ae63-4974-b8e6-6b2c8edc013f | اردویسین پسین | اردویسین (به انگلیسی: Ordovician) دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند. | اردویسین چندمین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است؟ | false | {
"answer_start": [
34
],
"text": [
"دومین"
]
} | اردویسین دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.
این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند.
در دورهٔ اردویسین حیات به رشد خود ادامه داد، اگرچه در انتها به یک انقراض بزرگ رسید. بیمهرگانی چون نرمتنان و بندپایان در این دوره اقیانوسها را اشغال کرده بودند. ماهیها که نخستین مهرهداران حقیقی بودند به حرکت فرگشتی خود ادامه دادند و نخستین ماهیان آروارهدار به گمانی در این دوره پدیدار شدند. حیات زمینی اما هنوز در این هنگام شکل نگرفته بود.
نگارخانه
منابع
اردویسین
دیرینشناسی در ۱۸۷۹ (میلادی)
دورههای زمینشناسی | پیشینزیستی دیرینه () دوران زمینشناسی است که در ابتدای اَبَردوران (ائون) پیشینزیستی قرار داشت. پیشینزیستی دیرینه هنگامی است که قارهها برای نخستین بار تثبیت شدند. پیشینزیستی دیرینه از ۲٫۵ میلیارد تا ۱٫۶ میلیارد سال پیش را در برمیگیرد.
شواهد نشان میدهد حدود ~۱٫۸ میلیارد سال پیش، به دلیل سرعت متفاوت چرخش زمین، هر سال زمین حدود ۴۵۰ روز ۲۰ ساعته داشت.
پیش از ورود و افزایش اکسیژن در جو زمین، جانداران باید میتوانستند بدون اکسیژن زندگی کنند و دگرگشت حیات متکی به شکلی از تنفس یاختهای بود که نیاز به اکسیژن نباشد. به این موجودات اندامگان بیهوازی گفته میشود. اکسیژن برای آنها سمّی محسوب میشود و بیشتر این جانداران پس از رویداد بزرگ اکسیژنی منقرض شدند. پیدایش جانداران گروه یوکاریوتهای تاج که نیای یوکاریوتهای امروزی هستند، در دوره پیشینزیستی دیرینه بود.
پیشینزیستی دیرینه خود شامل دورههای زیر است:
الف) سیدرین (۲٫۵ – ۲٫۳ میلیارد سال پیش).
ب) ریاسین (۲٫۳ – ۲٫۰۵ میلیارد سال پیش).
ج) اوروسیرین (۲٫۰۵ – ۱٫۸ میلیارد سال پیش).
د) استاترین (۱٫۸ – ۱٫۶ میلیارد سال پیش).
جستارهای وابسته
دهانه وردفرت
منابع
پیوند به بیرون
پیشینزیستی دیرینه
پیشینزیستی
دورانهای زمینشناسی | نخستزیستی نو (Neoarchean؛ یا Neoarchaean) آخرین دوران زمینشناسی از ابردوره نخستزیستی است که ۲۵۰۰ تا ۲۸۰۰ میلیون سال پیش بود.
جانداران این دوره نخستین بار فتوسنتز اکسیژنی را انجام دادند که بعداً منجر به رویداد بزرگ اکسیژنی در دوران پیشینزیستی دیرینه شد.
ابرقاره کنورلند در دوره نخستزیستی نو شکل گرفت.
منابع
پیوند به بیرون
نخستزیستی
دورانهای زمینشناسی | کوهزایی کالدونین () یک فاز کوهزایی است که در بخشهای شمالی جزیره ایرلند و بریتانیای کبیر، رشتهکوه اسکاندیناوی، سوالبارد کوههای گرینلند شرقی و بخشهایی از شمال اروپای مرکزی روی دادهاست.
کوهزایی کالدونین (درستتر در فارسی: کالدونی) شامل رویدادهایی است که از اردویسین تا اوایل دوونین از ۴۹۰ تا ۳۹۰ میلیون سال پیش به طول انجامیدهاست. این کوهزایی بر اثر بسته شدن اقیانوس یاپتوس و برخورد قارهها و نواحی لورنتیا، بالتیکا و آوالونیا پدید آمد.
منابع
اردویسین انگلستان
اردویسین نروژ
دوونین انگلستان
دوونین نروژ
دیرینهزیستی اروپا
زمینشناسی بریتانیا
زمینشناسی نروژ
سیلورین انگلستان
سیلورین نروژ
کوهزاییهای اردویسین
کوهزاییهای دوونین
کوهزاییهای سیلورین
کوهزاییهای اروپا | گاهچینهشناسی () شاخهای از چینهشناسی است که سن چینههای صخرهای را با توجه به زمان مطالعه میکند. هدف گاهچینهشناسی اندازهگیری سن زمین و تبیین زمینگاهشناسی و دورههای زمینشناسی است.
زیستچینهشناسی بر پایه سن سنگوارهها شکل گرفتهاست.
یکاها
چینهابردوران – مانند پیدازیستی
چینهدوران – مانند دیرینهزیستی
سامانه – مانند ژوراسیک و اردویسین
ردیف (چینهشناسی) – مانند ژوراسیک پیشین
اشکوب – کوچکترین یکا - مانند بریاسین
جستارهای وابسته
چینهشناسی
مقیاس زمانی زمینشناسی
زمینگاهشناسی
قانون برهمچینی
زیستچینهشناسی
منابع
گاهچینهشناسی
چینهشناسی
دیرینشناسی
روشهای زمینگاهشناختی تاریخگذاری
زیرشاخههای دیرینشناسی
مقیاس زمان زمینشناختی زمین
واژگان زمینشناسی | استاترین (Statherian؛ ؛ ، به معنای «پایدار») آخرین دوره زمینشناسی از پیشینزیستی دیرینه است و ۱٫۸ – ۱٫۶ میلیارد سال پیش طول کشید.
منابع
پیشینزیستی
پیشینزیستی دیرینه
دورههای زمینشناسی | رودانین () در مقیاس زمانی زمینشناسی نخستین عصر از دور لاندووری و دوره سیلورین از دوران دیرینهزیستی از ابردوران پیدازیستی است که بازه زمانی ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۸ تا ۱٫۲ ± ۴۴۰٫۸ میلیون سال پیش را در بر میگیرد.
رودانین در ستون چینهشناسی پس از عصر هیرنانتین (آخرین عصر دوره اردویسین) و پیش از عصر آئرونین جای دارد.
منابع
رودانین (زمینشناسی)
دور لاندووری
زمینگاهشناسی سیلورین | دور لاندووری () در مقیاس زمانی زمینشناسی یک دور از دوره سیلورین از دوران دیرینهزیستی از ابردوران پیدازیستی است که بازه زمانی ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۸ تا ۰٫۸ ± ۴۳۳٫۴ میلیون سال پیش را در بر میگیرد.
دور لاندووری آغاز دوره سیلورین و پس از رویداد بزرگ انقراض اردویسین-سیلورین است که باعث کاهش بزرگ تنوع زیستی شد.
منابع
دور لاندووری
جانداران پدیدآمده در لاندووری
دورهای زمینشناختی
زمینگاهشناسی سیلورین | استیرنس یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۷
دهانههای ماه | چونبوری ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
استان چونبوری
باشگاه فوتبال چونبوری
صفحههای ابهامزدایی مکانها |
04816091-9419-4031-b9a2-2aee19e76b36 | اردویسین پسین | اردویسین (به انگلیسی: Ordovician) دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند. | دوره اردویسین پس از چه دورهای است؟ | false | {
"answer_start": [
186
],
"text": [
"کامبرین"
]
} | اردویسین دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.
این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند.
در دورهٔ اردویسین حیات به رشد خود ادامه داد، اگرچه در انتها به یک انقراض بزرگ رسید. بیمهرگانی چون نرمتنان و بندپایان در این دوره اقیانوسها را اشغال کرده بودند. ماهیها که نخستین مهرهداران حقیقی بودند به حرکت فرگشتی خود ادامه دادند و نخستین ماهیان آروارهدار به گمانی در این دوره پدیدار شدند. حیات زمینی اما هنوز در این هنگام شکل نگرفته بود.
نگارخانه
منابع
اردویسین
دیرینشناسی در ۱۸۷۹ (میلادی)
دورههای زمینشناسی | هیرنانتین () هفتمین و آخرین اشکوب تأییدشده دوره اردویسین از دوران دیرینهزیستی است که در ستون چینهشناسی پس از اشکوب کاتین و پیش از رودانین جای میگیرد. هیرنانتین اشکوبی کوتاهمدت است که ۴۴۵٫۲ میلیون سال پیش آغاز شده و پس از ۱٫۹ میلیون سال تا آغاز اشکوب رودانین در ۴۴۳٫۸ میلیون سال پیش ادامه یافت.
بخش آغازین هیرنانتین با دمای پایین و یخگیریهای عمده و افت شدید سطح دریاها شناخته شده است. در پایان این اشکوب با افزایش دما یخچالها ذوب شده و سطح دریاها به سطح پیش از یخبندان یا اندکی بالاتر از آن بازگشت.
بیشتر دانشمندان معتقدند که نوسان اقلیمی هیرنانتین باعث یک رویداد انقراض بزرگ در این عصر شده است. در واقع انقراض بزرگ هیرنانتین (که به نام انقراض اردویسین پایانی و رویداد انقراض اردویسین-سیلورین نیز شناخته میشود) دومین انقراض بزرگ در تاریخ زمینشناختی زمین بهشمار میرود که طی آن حدود ۸۵٪ از گونههای دریایی از بین رفتند. تنها رویداد انقراض پرمین-تریاسه در تاریخ زمین از این انقراض بزرگتر بوده است. بر خلاف دیگر انقراضهای کوچکتر، پیامدهای بلندمدت انقراض اردویسین پایانی نسبتاً کوچک بود. پس از نوسان اقلیمی، آب و هوا به حالت پیشین خود بازگشت و بسیاری از گونهها طی دو یا سه میلیون سال بسیار شبیه به گونههای پیش از انقراض تکامل یافته و بدین ترتیب از انقراض نجات یافتند.
منابع
هیرنانتین
اردویسین پسین
زمینگاهشناسی اردویسین | ترمادوسین () اشکوب زیرین دوره اردویسین است که به همراه اشکوب پس از خود یعنی فلوئین دور اردویسین پیشین را شکل میدهد. ترمادوسین در ستون چینهشناسی پس از اشکوب ۱۰ کامبرین و پیش از فلوئین جای میگیرد و بازه زمانی ۴۸۵٫۴ تا ۴۷۷٫۷ میلیون سال پیش را در بر میگیرد. مرز زیرین این اشکوب با نخستین پیدایش گونههای قیفدندانان در جزیره نیوفاندلند همزمان است.
منابع
ترمادوسین
اردویسین پیشین | داپینگین سومین اشکوب دوره اردویسین و نخستین اشکوب اردویسین میانه است که در ستون چینهشناسی پس از اشکوب فلوئین و پیش از داریویلین جای میگیرد. داپینگین بازه زمانی ۲٫۷ میلیون ساله از ۴۷۰ تا ۴۶۷٫۳ میلیون سال پیش را در بر میگیرد.
پانویس
داپینگین
اردویسین میانه
زمینگاهشناسی اردویسین | کژدم دریایی بالدار نام یک سرده منقرض شده از خانواده پهنبالان (کژدمهای دریایی) است. کژدم دریایی بالدار گونهای درنده بود که بین دورههای اردویسین و سیلورین زندگی میکرد. طول کژدم دریایی بالدار کمتر از ۲۰ سانتیمتر و تقریباً اندازه یک وجب انسان بود.
منابع
بندپایان اردویسین
پهنبالسانیان
سنگوارههای ایالات متحده آمریکا
سنگوارههای توصیفشده در ۱۹۵۱ (میلادی)
کژدمهای دریایی اردویسین | فلوئین () دومین اشکوب دوره اردویسین است که در ستون چینهشناسی پس از اشکوب ترمادوسین جای میگیرد و بههمراه آن دور اردویسین پیشین را شکل میدهد. پس از فلوئین اشکوب داپینگین از اردویسین میانه است. فلوئین بازه زمانی ۴۷۷٫۷ تا ۴۷۰ میلیون سال پیش را در بر میگیرد. مرز زیرین این اشکوب با نخستین پیدایش گونههای گراپتولیت شناخته میشود.
نامگذاری و پیشینه
نام فلوئین از روستای فلو در وسترگوتلاند واقع در جنوب سوئد گرفته شده است. نام فلوئن در سال ۲۰۰۴ پیشنهاد شد ولی سرانجام کمیسیون بینالمللی چینهشناسی نام فلوئین را به عنوان نام اصلی این اشکوب برگزید.
منابع
فلوئین
اردویسین پیشین | چقاسیاه یک روستا در ایران است که در دهستان نهرمیان واقع شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان شازند | چهارنگاشته نام یک سرده از رده گراپتولیت است.
منابع
اردویسین آرژانتین
اردویسین ایالات متحده آمریکا
اردویسین بولیوی
اردویسین شیلی
اردویسین کانادا
اردویسین کلمبیا
جانوران اردویسین آسیا
جانوران اردویسین آفریقا
جانوران اردویسین آمریکای جنوبی
جانوران اردویسین آمریکای شمالی
جانوران اردویسین اروپا
سردههای بیمهرگان پیشاتاریخ
سنگوارههای توصیفشده در ۱۸۶۳ (میلادی)
سنگوارههای کلمبیا
فسیلهای یوتا | ساکابامباسپر نام یک سرده از رده بالسپرریختان است.
منابع
پیوند به بیرون
اردویسین آرژانتین
اردویسین بولیوی
جانوران اردویسین پسین
سنگوارههای آرژانتین
سنگوارههای استرالیا
سنگوارههای بولیوی
سنگوارههای توصیفشده در ۱۹۸۶ (میلادی)
ماهیان پیشاتاریخ آسیا
ماهیان پیشاتاریخ آمریکای جنوبی
ماهیان پیشاتاریخ استرالیا
جانوران اردویسین آسیا
جانوران اردویسین آمریکای جنوبی | ناحیه چالاکو یکی از ده ناحیه استان ماروپون در کشور پرو است.
منابع
بخشهای منطقه پیورا |
24e182c1-da9d-4977-96f9-7fcfaa990797 | اردویسین پسین | اردویسین (به انگلیسی: Ordovician) دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند. | نام اردویسین از نام کدام قبیله گرفته شده است؟ | false | {
"answer_start": [
266
],
"text": [
"سلتی اردویس"
]
} | اردویسین دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.
این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند.
در دورهٔ اردویسین حیات به رشد خود ادامه داد، اگرچه در انتها به یک انقراض بزرگ رسید. بیمهرگانی چون نرمتنان و بندپایان در این دوره اقیانوسها را اشغال کرده بودند. ماهیها که نخستین مهرهداران حقیقی بودند به حرکت فرگشتی خود ادامه دادند و نخستین ماهیان آروارهدار به گمانی در این دوره پدیدار شدند. حیات زمینی اما هنوز در این هنگام شکل نگرفته بود.
نگارخانه
منابع
اردویسین
دیرینشناسی در ۱۸۷۹ (میلادی)
دورههای زمینشناسی | افعی کوههای اطلس نام یک گونه از سرده افعی است.
منابع
پیوند به بیرون
خزندگان مراکش
زیاگان بومی مراکش
مارهای آفریقا | چهارنگاشته نام یک سرده از رده گراپتولیت است.
منابع
اردویسین آرژانتین
اردویسین ایالات متحده آمریکا
اردویسین بولیوی
اردویسین شیلی
اردویسین کانادا
اردویسین کلمبیا
جانوران اردویسین آسیا
جانوران اردویسین آفریقا
جانوران اردویسین آمریکای جنوبی
جانوران اردویسین آمریکای شمالی
جانوران اردویسین اروپا
سردههای بیمهرگان پیشاتاریخ
سنگوارههای توصیفشده در ۱۸۶۳ (میلادی)
سنگوارههای کلمبیا
فسیلهای یوتا | سازند میلا از سازندهای زمینشناسی ایران در البرز با سن کامبرین پسین تا اردویسین پیشین است. نام این سازند از میلاکوه در غرب دامغان گرفته شدهاست. برش الگوی این سازند ۵۸۵ ضخامت داشته و دارای ۵ بخش است که از پایین به بالا شامل: ۱- دولومیت، مارن، شیل، ۲- آهک متبلور تریلوبیتدار، ۳- آهک، مارن و سیلتستون، ۴- سیلتستون، ماسهسنگ، آهک گلوکونیدار و مارن با فسیل تریلوبیت ۵- شیل، ماسهسنگ و آهک نازکلایه و کوارتزیت میشود.
سازند میلا در برش الگو با یک لایه مارنی زرد رنگ بر روی کوارتزیت رأسی قرار میگیرد و به صورت ناپیوستگیهای فرسایشی در زیر سازند جیرود قرار گرفتهاست. با توجه فسیلهای موجود در این سازند، سن آن کامبرین پسین-اردویسین پیشین است. قسمت بالایی بخش چهارم این سازند گذر کامبرین به اردویسین را نشان میدهد.
سازند میلا در البرز، سلطانیه، آذربایجان، کردستان، کبودر آهنگ و بلندیهای زاگرس و ایران مرکزی گسترش دارد. در ایران مرکزی سازند میلا گسترش بسیار زیادی پیدا میکند و به گروه میلا تبدیل میشود که شامل سازندهای کال شانه، درنجال و شیرگشت میباشد.
منابع
سازندهای زمینشناسی ایران
سامانه اردویسین
سامانه کامبرین
کامبرین ایران
اردویسین ایران | گی گوفت شاعر و نویسنده قرن بیستم میلادی اهل فرانسه است.
جستارهای وابسته
فهرست نویسندگان قرن بیستم میلادی فرانسه
فهرست نویسندگان و شاعران بلژیکی
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۴۷ (میلادی)
نویسندگان اهل بلژیک
نویسندگان اهل بلژیک در فرانسوی
نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه | اونیا (تریلوبیت) نام یک سرده از راسته برفروبداران است.
منابع
اردویسین فرانسه
اردویسین کانادا
اردویسین ونزوئلا
برفروبداران
تریلوبیتهای اردویسین
تریلوبیتهای اردویسین آفریقا
تریلوبیتهای اردویسین آمریکای جنوبی
تریلوبیتهای اردویسین آمریکای شمالی
جانوران پیشاتاریخ آفریقا
جانوران پیشاتاریخ آمریکای جنوبی
جانوران پیشاتاریخ آمریکای شمالی
جانوران پیشاتاریخ اروپا
سنگوارههای توصیفشده در ۱۹۳۳ (میلادی)
سنگوارههای ونزوئلا | نیلوفر آبی استرالیای شمالی نام یک گونه از سرده نیلوفر آبی است.
منابع
سرده نیلوفر آبی
نهاندانگان استرالیای غربی
گیاگان قلمرو شمالی (استرالیا)
گیاگان کوئینزلند | نیلوفر آبی ویولاسه نام یک گونه از سرده نیلوفر آبی است.
منابع
سرده نیلوفر آبی
گیاگان استرالیای غربی
گیاگان قلمرو شمالی (استرالیا)
گیاگان کوئینزلند | کفال آب شیرین نام یک گونه از سرده کفال خاکستری شنی است.
منابع
ماهیان آب شیرین آفریقای جنوبی
ماهیان توصیفشده در ۱۸۳۶ (میلادی) | ماهی بیاح نام یک گونه از سرده بیاحها از خانواده ماهیان کفال است.
منابع
کفالماهیان |
0905c5b5-8fdf-4c2b-8e0b-c8dac3f9d741 | اردویسین پسین | اردویسین (به انگلیسی: Ordovician) دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند. | دوره اردویسین به کدام دوره منتهی میشود؟ | false | {
"answer_start": [
209
],
"text": [
"سیلورین"
]
} | اردویسین دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.
این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند.
در دورهٔ اردویسین حیات به رشد خود ادامه داد، اگرچه در انتها به یک انقراض بزرگ رسید. بیمهرگانی چون نرمتنان و بندپایان در این دوره اقیانوسها را اشغال کرده بودند. ماهیها که نخستین مهرهداران حقیقی بودند به حرکت فرگشتی خود ادامه دادند و نخستین ماهیان آروارهدار به گمانی در این دوره پدیدار شدند. حیات زمینی اما هنوز در این هنگام شکل نگرفته بود.
نگارخانه
منابع
اردویسین
دیرینشناسی در ۱۸۷۹ (میلادی)
دورههای زمینشناسی | هیرنانتین () هفتمین و آخرین اشکوب تأییدشده دوره اردویسین از دوران دیرینهزیستی است که در ستون چینهشناسی پس از اشکوب کاتین و پیش از رودانین جای میگیرد. هیرنانتین اشکوبی کوتاهمدت است که ۴۴۵٫۲ میلیون سال پیش آغاز شده و پس از ۱٫۹ میلیون سال تا آغاز اشکوب رودانین در ۴۴۳٫۸ میلیون سال پیش ادامه یافت.
بخش آغازین هیرنانتین با دمای پایین و یخگیریهای عمده و افت شدید سطح دریاها شناخته شده است. در پایان این اشکوب با افزایش دما یخچالها ذوب شده و سطح دریاها به سطح پیش از یخبندان یا اندکی بالاتر از آن بازگشت.
بیشتر دانشمندان معتقدند که نوسان اقلیمی هیرنانتین باعث یک رویداد انقراض بزرگ در این عصر شده است. در واقع انقراض بزرگ هیرنانتین (که به نام انقراض اردویسین پایانی و رویداد انقراض اردویسین-سیلورین نیز شناخته میشود) دومین انقراض بزرگ در تاریخ زمینشناختی زمین بهشمار میرود که طی آن حدود ۸۵٪ از گونههای دریایی از بین رفتند. تنها رویداد انقراض پرمین-تریاسه در تاریخ زمین از این انقراض بزرگتر بوده است. بر خلاف دیگر انقراضهای کوچکتر، پیامدهای بلندمدت انقراض اردویسین پایانی نسبتاً کوچک بود. پس از نوسان اقلیمی، آب و هوا به حالت پیشین خود بازگشت و بسیاری از گونهها طی دو یا سه میلیون سال بسیار شبیه به گونههای پیش از انقراض تکامل یافته و بدین ترتیب از انقراض نجات یافتند.
منابع
هیرنانتین
اردویسین پسین
زمینگاهشناسی اردویسین | کلتندر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کلتندر علیا
کلتندر سفلی
صفحههای ابهامزدایی مکانها | کژدم دریایی بالدار نام یک سرده منقرض شده از خانواده پهنبالان (کژدمهای دریایی) است. کژدم دریایی بالدار گونهای درنده بود که بین دورههای اردویسین و سیلورین زندگی میکرد. طول کژدم دریایی بالدار کمتر از ۲۰ سانتیمتر و تقریباً اندازه یک وجب انسان بود.
منابع
بندپایان اردویسین
پهنبالسانیان
سنگوارههای ایالات متحده آمریکا
سنگوارههای توصیفشده در ۱۹۵۱ (میلادی)
کژدمهای دریایی اردویسین | دسته دنده در ماشینهای مکانیکی
دنده (کالبدشناسی) از استخوانهای بدن | داریویلین () بالاترین اشکوب دور اردویسین میانه است که در ستون چینهشناسی پس از اشکوب داپینگین و پیش از اشکوب سندبین از دور اردویسین پسین جای میگیرد. مرز زیرین این اشکوب با نخستین پیدایش گونههای گراپتولیت در حدود ۴۶۷٫۳ میلیون سال پیش شناخته میشود. فلوئین بازه زمانی تقریبی ۸٫۹ میلیون ساله تا آغاز اشکوب سندبین در ۴۵۸٫۴ میلیون سال پیش را در بر میگیرد.
نامگذاری
نام داریویلین از داریویل در شهرستان گرانت، ویکتوریا واقع در ویکتوریای استرالیا گرفته شده است. این نام در سال ۱۸۹۹ توسط توماس سرجنت هال پیشنهاد شد.
منابع
داریویلین
اردویسین میانه
زمینگاهشناسی اردویسین | اونیا (تریلوبیت) نام یک سرده از راسته برفروبداران است.
منابع
اردویسین فرانسه
اردویسین کانادا
اردویسین ونزوئلا
برفروبداران
تریلوبیتهای اردویسین
تریلوبیتهای اردویسین آفریقا
تریلوبیتهای اردویسین آمریکای جنوبی
تریلوبیتهای اردویسین آمریکای شمالی
جانوران پیشاتاریخ آفریقا
جانوران پیشاتاریخ آمریکای جنوبی
جانوران پیشاتاریخ آمریکای شمالی
جانوران پیشاتاریخ اروپا
سنگوارههای توصیفشده در ۱۹۳۳ (میلادی)
سنگوارههای ونزوئلا | مردی در آینه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
مرد درون آینه
مردی در آینه (فیلم) | کاترین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کاترین مکفی
کاترین بل | دیسترویر کلاس بوکلیر یک کلاس از کشتی است که طول آن میباشد.
منابع
کلاسهای ناوشکن
ناوشکنهای نیروی دریایی فرانسه |
cf9810a1-f8b4-4c10-a941-49949be8c241 | اردویسین پسین | اردویسین (به انگلیسی: Ordovician) دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند. | دومین دوره زمینشناسی دیرینهزیستی کدام است؟ | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"اردویسین"
]
} | دوره اوروسیرین (با تلفظ: و ریشه ، به معنای "رشته کوه") سومین دوره زمینشناسی از پیشینزیستی دیرینه است و ۲٫۰۵ – ۱٫۸ میلیارد سال پیش رخ داد. نیمه دوم اوروسیرین فرایند کوهزایی در تقریباً تمام قارهها رخ داد.
ابرقاره کلمبیا در انتهای این دوره پدید آمد.
منابع
پیوند به بیرون
پیشینزیستی
پیشینزیستی دیرینه
دورههای زمینشناسی | ریاسین (Rhyacian؛ ؛ به معنای جریان گدازه، دومین دوره زمینشناسی از پیشینزیستی دیرینه است و ۲٫۳ تا ۲٫۰۵ میلیارد سال پیش رخ داد.
تودههای نفوذی مانند Bushveld در این دوره شکل گرفتند.
یخبندان هورونی در دوره ریاسین آغاز شد.
در میان جانداران، نخستین یوکاریوتِ شناخته شده، در دوره ریاسین پدید آمد.
منابع
پیوند به بیرون
پیشینزیستی
پیشینزیستی دیرینه
دورههای زمینشناسی | نخستزیستی دیرینه (؛ یا early Archean) دومین دوره زمینشناسی از نخستزیستی است که ۳۲۰۰ تا ۳۶۰۰ میلیون سال پیش طول کشید. اثر قدیمیترین گونه مشخص جانداران که نوعی باکتری است در استرالیای غربی یافت شده و مربوط به این دوره است.
منابع
نخستزیستی
دورانهای زمینشناسی | نخستزیستی نو (Neoarchean؛ یا Neoarchaean) آخرین دوران زمینشناسی از ابردوره نخستزیستی است که ۲۵۰۰ تا ۲۸۰۰ میلیون سال پیش بود.
جانداران این دوره نخستین بار فتوسنتز اکسیژنی را انجام دادند که بعداً منجر به رویداد بزرگ اکسیژنی در دوران پیشینزیستی دیرینه شد.
ابرقاره کنورلند در دوره نخستزیستی نو شکل گرفت.
منابع
پیوند به بیرون
نخستزیستی
دورانهای زمینشناسی | پیشینزیستی دیرینه () دوران زمینشناسی است که در ابتدای اَبَردوران (ائون) پیشینزیستی قرار داشت. پیشینزیستی دیرینه هنگامی است که قارهها برای نخستین بار تثبیت شدند. پیشینزیستی دیرینه از ۲٫۵ میلیارد تا ۱٫۶ میلیارد سال پیش را در برمیگیرد.
شواهد نشان میدهد حدود ~۱٫۸ میلیارد سال پیش، به دلیل سرعت متفاوت چرخش زمین، هر سال زمین حدود ۴۵۰ روز ۲۰ ساعته داشت.
پیش از ورود و افزایش اکسیژن در جو زمین، جانداران باید میتوانستند بدون اکسیژن زندگی کنند و دگرگشت حیات متکی به شکلی از تنفس یاختهای بود که نیاز به اکسیژن نباشد. به این موجودات اندامگان بیهوازی گفته میشود. اکسیژن برای آنها سمّی محسوب میشود و بیشتر این جانداران پس از رویداد بزرگ اکسیژنی منقرض شدند. پیدایش جانداران گروه یوکاریوتهای تاج که نیای یوکاریوتهای امروزی هستند، در دوره پیشینزیستی دیرینه بود.
پیشینزیستی دیرینه خود شامل دورههای زیر است:
الف) سیدرین (۲٫۵ – ۲٫۳ میلیارد سال پیش).
ب) ریاسین (۲٫۳ – ۲٫۰۵ میلیارد سال پیش).
ج) اوروسیرین (۲٫۰۵ – ۱٫۸ میلیارد سال پیش).
د) استاترین (۱٫۸ – ۱٫۶ میلیارد سال پیش).
جستارهای وابسته
دهانه وردفرت
منابع
پیوند به بیرون
پیشینزیستی دیرینه
پیشینزیستی
دورانهای زمینشناسی | دونای ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دونای
دونای علیا
دونای سفلی | استاترین (Statherian؛ ؛ ، به معنای «پایدار») آخرین دوره زمینشناسی از پیشینزیستی دیرینه است و ۱٫۸ – ۱٫۶ میلیارد سال پیش طول کشید.
منابع
پیشینزیستی
پیشینزیستی دیرینه
دورههای زمینشناسی | سیدرین (Siderian؛ ؛ به معنای آهن) نخستین دوره از پیشینزیستی دیرینه است و ۲٫۵ تا ۲٫۳ میلیارد سال پیش رخ داد.
منابع
پیوند به بیرون
پیشینزیستی
پیشینزیستی دیرینه
دورههای زمینشناسی | گوادالوپین () در مقیاس زمانی زمینشناسی دومین ردیف یا دور میانی از دوره پرمین از دوران دیرینهزیستی از ابردوران پیدازیستی است
نام گوادالوپین از کوههای گوادالوپه در نیومکزیکو گرفته شده و بازه زمانی ۰٫۵ ± ۲۷۲٫۳ تا ۰٫۴ ± ۲۵۹٫۸ میلیون سال پیش را در بر میگیرد.
گوادالوپین در ستون چینهشناسی پس از دور سیسورالین و پیش از لوپینگین جای دارد و پیشتر به نام پرمین میانه نیز خوانده میشد.
منابع
دورهای زمینشناختی
دیرینهزیستی
زمینگاهشناسی پرمین
پرمین
پیدازیستی
گوادالوپین | کنفدراسیون ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کنفدراسیون راین
کنفدراسیون آلمان
کنفدراسیون آلمان شمالی |
3e378faf-0c8d-4c75-a9d7-5648f8baba09 | اردویسین پسین | اردویسین (به انگلیسی: Ordovician) دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند. | کدام سنگواره با سنگپارههای متعلق به دوره گامبرین و سیلورین متفاوت است؟ | false | {
"answer_start": [
532
],
"text": [
"زیاگان"
]
} | اردویسین دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.
این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند.
در دورهٔ اردویسین حیات به رشد خود ادامه داد، اگرچه در انتها به یک انقراض بزرگ رسید. بیمهرگانی چون نرمتنان و بندپایان در این دوره اقیانوسها را اشغال کرده بودند. ماهیها که نخستین مهرهداران حقیقی بودند به حرکت فرگشتی خود ادامه دادند و نخستین ماهیان آروارهدار به گمانی در این دوره پدیدار شدند. حیات زمینی اما هنوز در این هنگام شکل نگرفته بود.
نگارخانه
منابع
اردویسین
دیرینشناسی در ۱۸۷۹ (میلادی)
دورههای زمینشناسی | سیلورین (Silurian) دورهای زمینشناسانه است که از پایان دوره اردوویسین در ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش آغاز شد و تا آغاز دوره دوونین در ۳٫۲ ± ۴۱۹٫۲ میلیون سال پیش ادامه پیدا کرد. همانند دیگر دورههای زمینشناسی، بسترهای سنگی مشخصکننده این دوره در زمانهای نامشخصی تشکیل شدهاند و زمان دقیق تا ۷ میلیون سال عدم اطمینان دارد. مهمترین رویداد این دوره اما رویداد انقراضی بود که نزدیک ۶۰ درصد گونههای ساکن در دریاها و اقیانوسها را منقرض کرد.
یکی از مهمترین اتفاقات فرگشتی در دوره سیلورین پدیدار شدن ماهیهای استخوانی و بیفک بر روی زمین بود. در این هنگام همچنین حیات خشکیزی هم در شکل گیاهانی کوچک، خزه-شکل، و آوندی شکل گرفت. این گیاهان در کنار دریاچهها، رودخانهها، و کرانه دریاها آغاز به زندگی کردند. اگرچه چنین چیزی آغاز پدید آمدن حیات گیاهی بر روی خشکی بود اما تا دوره دوونین طول کشید تا حیات خاکی تنوع و گسترش فراوان پیدا کند.
حیات
سیلورین از آن رو اهمیت دارد که در طی آن اقیانوسها شاهد گسترش انواع جانداران ساکن آب از جمله سوسنشکلان بودند. بازوپایان به گسترش خود ادامه دادند و کهنترین سنگوارههای به دست آمده از آبسنگهای مرجانی در این دوران شکل گرفتند. ماهیهای بیفک در این هنگام به سرعت زیاد شدند و نخستین ماهیان آب شیرین و نخستین نمونه از ماهیهای فکدار نیز در دوره سیلورین در دریاها به شنا پرداختند. دیگر سنگوارههای آبزیان به دست آمده از این دوران عبارتند از تریلوبیتها، گراپتولیتها، جلبکها، و نرمتنان.
منابع
سیلورین
دورههای زمینشناسی | آکانتودیان ، یا کوسههای خاردار ردهای منقرضشده از ماهیها هستند که مشترکاتی هم با ماهیان غضروفی و هم با ماهیهای استخواندار دارند. شکل ظاهری آنها به کوسهها شباهت داشت اما روپوست آنها با صفحههای ریز لوزی شکلی پوشیده شدهبود که به فلسهای کمانباله شباهت داشت.
منابع
پیوند به بیرون
Acanthodii taxonomy
†Ischnacanthiformes taxonomy
†Climatiiformes taxonomy
†Acanthodiformes taxonomy
Ischnacanthus gracilis - A Devonian Fish by Neal Robbins
Acanthodopsis wardi
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط ریچارد اوون
انقراضهای پرمین
پیوستهدهانان
جانداران پدیدآمده در سیلورین
سنگوارههای توصیفشده در ۱۸۴۶ (میلادی)
غضروفماهیان
گروههای پیراتباری
ماهیان پیشاتاریخ
ماهیان سیلورین | غضروفیاستخوانان (نام علمی: Chondrostei) نام یک زیررده از رده پرتوبالگان است.
طبقه بندی
تاسماهیسانان
ماهیان خاویاری — sturgeons
پوزهپارویی — paddlefishes
Chondrosteidae(†)
Errolichthyidae(†)
Cheirolepidiformes(†)
Guildayichthyiformes(†)
Luganoiiformes(†)
Palaeonisciformes(†)
Acrolepidae(†)
Birgeriidae(†)
Palaeoniscidae(†)
Perleidiformes(†)
Phanerorhynchiformes(†)
Pholidopleuriformes(†)
اژدرسانان
اژدرسانان
Ptycholepiformes(†)
Saurichthyiformes(†)
Tarrasiiformes(†)
منابع
پیوند به بیرون
جانداران پدیدآمده در سیلورین و هنوز منقرضنشده
سنگوارههای زنده
غضروفیان
گروههای پیراتباری | مرجان هالیسیتس نام یک سرده از راسته مرجان تختهای است.
منابع
پیوند به بیرون
انقراضهای سیلورین
سنگوارههای ازبکستان
سنگوارههای استرالیا
سنگوارههای ایالات متحده آمریکا
سنگوارههای بریتانیا
سنگوارههای توصیفشده در ۱۸۲۸ (میلادی)
سنگوارههای چین
سنگوارههای روسیه
سنگوارههای سوئد
سنگوارههای قزاقستان
سنگوارههای کانادا
سنگوارههای مغولستان
سنگوارههای نروژ
سنگوارههای هند
مرجان تختهای | کژدم دریایی بالدار نام یک سرده منقرض شده از خانواده پهنبالان (کژدمهای دریایی) است. کژدم دریایی بالدار گونهای درنده بود که بین دورههای اردویسین و سیلورین زندگی میکرد. طول کژدم دریایی بالدار کمتر از ۲۰ سانتیمتر و تقریباً اندازه یک وجب انسان بود.
منابع
بندپایان اردویسین
پهنبالسانیان
سنگوارههای ایالات متحده آمریکا
سنگوارههای توصیفشده در ۱۹۵۱ (میلادی)
کژدمهای دریایی اردویسین | تکنگاشته نام یک سرده از رده گراپتولیت است.
منابع
بیمهرگان پیشاتاریخ
جانوران سیلورین
سردههای بیمهرگان پیشاتاریخ
فسیلهای آلاسکا
فسیلهای اکلاهما
سنگوارههای الجزایر
فسیلهای ایلینوی
فسیلهای بریتیش کلمبیا
سنگوارههای سوئد
فسیلهای مین
فسیلهای ویسکانسین | زئوفیکوس ، یک سرده از ایچنیاها تا حدودی جهانمیهن است که تصور میشود با حرکت و تغذیه کرمهای پرتار تولید میشود.
از اوایل اردویسین تا به امروز یافت میشود. این جانور به آبهای عمیق در سیلورین محدود میشود، اما در مناطق نزدیک ساحل از دونین تا پایان پرمین یافت میشد.
منابع
Articles with 'species' microformats
سنگوارههای ردی | گمینا ستوپنگتسا یک گمینا در لهستان است که در شهرستان بوسکو واقع شدهاست. گمینا ستوپنگتسا ۱۲۵٫۴۳ کیلومتر مربع مساحت و ۷٬۸۳۸ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست گمیناهای لهستان
منابع
پیوند به بیرون
شهرستان بوسکو
گمیناهای استان اشویداشکسیه | گمینا سپنگوو یک گمینا در لهستان است که در شهرستان ماکوف واقع شدهاست. گمینا سپنگوو ۱۲۸٫۵۸ کیلومتر مربع مساحت و ۳٬۵۲۸ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست گمیناهای لهستان
منابع
پیوند به بیرون
شهرستان ماکوف
گمیناهای استان ماسوویان |
a3c747bd-a6ce-48aa-ae76-b175b1258fd0 | اردویسین پسین | اردویسین (به انگلیسی: Ordovician) دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند. | دوره اردویسین پس از کدام دوره شروع میشود؟ | false | {
"answer_start": [
186
],
"text": [
"کامبرین"
]
} | اردویسین دومین دوره از دوران زمینشناسی دیرینهزیستی است که هنگامهای میان ۱٫۹ ± ۴۸۵٫۴ میلیون سال و ۱٫۵ ± ۴۴۳٫۴ میلیون سال پیش را میپوشاند.
این دوره پس از دورهٔ کامبرین است و به دورهٔ سیلورین ختم میشود. نام اردویسین که برگرفته از نام قبیله سلتی اردویسها است در سال ۱۸۷۹ توسط چارلز لپورث گذاشته شد. این نامگذاری به این دلیل بود که مناقشه میان پیروان آدام سجویک و رودریک مرچیسون که بسترهای سنگی یکسان در شمال ولز را به ترتیب در دوره کامبرین و سیلورین میگذاشتند، خوابانده شود. لپورث فهمیده بود که سنگواره زیاگان موجود در چینه مورد مناقشه با هر دو سنگوارههای پیدا شده از دورههای کامبرین و سیلورین متفاوت است. از این رو، او تصمیم گرفت تا این سنگوارهها را در دورهٔ جدایی قرار دهد. اگرچه شناسایی اردویسین در پادشاهی متحد به کندی صورت گرفت اما دیگر مناطق جهان آن را به سرعت پذیرفتند. در سال ۱۹۶۰ کنگرهٔ بینالمللی زمینشناسی این دوره را به شکل رسمی به عنوان یکی از دورههای دوران نوزیستی به تصویب رساند.
در دورهٔ اردویسین حیات به رشد خود ادامه داد، اگرچه در انتها به یک انقراض بزرگ رسید. بیمهرگانی چون نرمتنان و بندپایان در این دوره اقیانوسها را اشغال کرده بودند. ماهیها که نخستین مهرهداران حقیقی بودند به حرکت فرگشتی خود ادامه دادند و نخستین ماهیان آروارهدار به گمانی در این دوره پدیدار شدند. حیات زمینی اما هنوز در این هنگام شکل نگرفته بود.
نگارخانه
منابع
اردویسین
دیرینشناسی در ۱۸۷۹ (میلادی)
دورههای زمینشناسی | هیرنانتین () هفتمین و آخرین اشکوب تأییدشده دوره اردویسین از دوران دیرینهزیستی است که در ستون چینهشناسی پس از اشکوب کاتین و پیش از رودانین جای میگیرد. هیرنانتین اشکوبی کوتاهمدت است که ۴۴۵٫۲ میلیون سال پیش آغاز شده و پس از ۱٫۹ میلیون سال تا آغاز اشکوب رودانین در ۴۴۳٫۸ میلیون سال پیش ادامه یافت.
بخش آغازین هیرنانتین با دمای پایین و یخگیریهای عمده و افت شدید سطح دریاها شناخته شده است. در پایان این اشکوب با افزایش دما یخچالها ذوب شده و سطح دریاها به سطح پیش از یخبندان یا اندکی بالاتر از آن بازگشت.
بیشتر دانشمندان معتقدند که نوسان اقلیمی هیرنانتین باعث یک رویداد انقراض بزرگ در این عصر شده است. در واقع انقراض بزرگ هیرنانتین (که به نام انقراض اردویسین پایانی و رویداد انقراض اردویسین-سیلورین نیز شناخته میشود) دومین انقراض بزرگ در تاریخ زمینشناختی زمین بهشمار میرود که طی آن حدود ۸۵٪ از گونههای دریایی از بین رفتند. تنها رویداد انقراض پرمین-تریاسه در تاریخ زمین از این انقراض بزرگتر بوده است. بر خلاف دیگر انقراضهای کوچکتر، پیامدهای بلندمدت انقراض اردویسین پایانی نسبتاً کوچک بود. پس از نوسان اقلیمی، آب و هوا به حالت پیشین خود بازگشت و بسیاری از گونهها طی دو یا سه میلیون سال بسیار شبیه به گونههای پیش از انقراض تکامل یافته و بدین ترتیب از انقراض نجات یافتند.
منابع
هیرنانتین
اردویسین پسین
زمینگاهشناسی اردویسین | کمون پاریس ممکن است به یکی از موارد زیر گفته شود:
کمون پاریس: دولت انقلابی در پاریس از سال ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۵
کمون پاریس: دولت انقلابی در پاریس از ۲۶ مارس تا ۲۰ مه ۱۸۷۱ | ترمادوسین () اشکوب زیرین دوره اردویسین است که به همراه اشکوب پس از خود یعنی فلوئین دور اردویسین پیشین را شکل میدهد. ترمادوسین در ستون چینهشناسی پس از اشکوب ۱۰ کامبرین و پیش از فلوئین جای میگیرد و بازه زمانی ۴۸۵٫۴ تا ۴۷۷٫۷ میلیون سال پیش را در بر میگیرد. مرز زیرین این اشکوب با نخستین پیدایش گونههای قیفدندانان در جزیره نیوفاندلند همزمان است.
منابع
ترمادوسین
اردویسین پیشین | داپینگین سومین اشکوب دوره اردویسین و نخستین اشکوب اردویسین میانه است که در ستون چینهشناسی پس از اشکوب فلوئین و پیش از داریویلین جای میگیرد. داپینگین بازه زمانی ۲٫۷ میلیون ساله از ۴۷۰ تا ۴۶۷٫۳ میلیون سال پیش را در بر میگیرد.
پانویس
داپینگین
اردویسین میانه
زمینگاهشناسی اردویسین | فلوئین () دومین اشکوب دوره اردویسین است که در ستون چینهشناسی پس از اشکوب ترمادوسین جای میگیرد و بههمراه آن دور اردویسین پیشین را شکل میدهد. پس از فلوئین اشکوب داپینگین از اردویسین میانه است. فلوئین بازه زمانی ۴۷۷٫۷ تا ۴۷۰ میلیون سال پیش را در بر میگیرد. مرز زیرین این اشکوب با نخستین پیدایش گونههای گراپتولیت شناخته میشود.
نامگذاری و پیشینه
نام فلوئین از روستای فلو در وسترگوتلاند واقع در جنوب سوئد گرفته شده است. نام فلوئن در سال ۲۰۰۴ پیشنهاد شد ولی سرانجام کمیسیون بینالمللی چینهشناسی نام فلوئین را به عنوان نام اصلی این اشکوب برگزید.
منابع
فلوئین
اردویسین پیشین | ماله پییاتسه یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در ناحیه بانات شمالی واقع شدهاست. ماله پییاتسه ۱٬۹۸۸ نفر جمعیت دارد و ۷۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
تقسیمات کشوری صربستان
منابع
پیوند به بیرون | ویندهاگ بای پرگ یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در ناحیه پرگ واقع شدهاست. ویندهاگ بای پرگ ۱۹٫۱۲ کیلومتر مربع مساحت دارد ۵۱۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای اتریش
منابع
پیوند به بیرون | دورف آندر پرام یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در ناحیه شاردینگ واقع شدهاست. دورف آندر پرام ۱۳ کیلومتر مربع مساحت دارد ۳۹۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای اتریش
منابع
پیوند به بیرون | چهارنگاشته نام یک سرده از رده گراپتولیت است.
منابع
اردویسین آرژانتین
اردویسین ایالات متحده آمریکا
اردویسین بولیوی
اردویسین شیلی
اردویسین کانادا
اردویسین کلمبیا
جانوران اردویسین آسیا
جانوران اردویسین آفریقا
جانوران اردویسین آمریکای جنوبی
جانوران اردویسین آمریکای شمالی
جانوران اردویسین اروپا
سردههای بیمهرگان پیشاتاریخ
سنگوارههای توصیفشده در ۱۸۶۳ (میلادی)
سنگوارههای کلمبیا
فسیلهای یوتا |
db8be3f3-b88c-4706-88f9-ecfc3114158e | بلغارستان | ترکها یکی از اقلیتهای قومی بلغارستان هستند که در تخمینی در سال ۲۰۱۱ جمعیت آنان در این کشور بالغ بر ۵۸۸٬۳۱۸ نفر بودهاست.جمعیت ترکهای کشور بلغارستان پیش از شکل گرفتنش در سال ۱۸۷۸ میلادی تقریباً یک سوم از کل جمعیت آن بود. با این وجود برخی پژوهشگران (عمدتاً ترک) بر این باور هستند که ترکها در اکثریت بودند. در سال ۱۸۷۶ تقریباً ۷۰٪ از زمینهای کشاورزی به ترکها تعلق داشت. یک تاریخنگار ترک به نام تورهان چتین بر این باور بود که جنگهای روسیه و ترکیه (۱۸۷۷–۱۸۷۸) به معنای پاکسازی ترکها از بالکان بود. ادعا شدهاست در میان سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۴۹ بالغ بر ۲۲۰٬۰۰۰ نفر از ترکها به ترکیه مهاجرت کردند. هرچند که دولت ترکیه تشویق به مهاجرت میکرد. سپس موج دیگری از ترکها بلغارستان را ترک کردند. در میان سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۱ بالغ بر ۱۵۵٬۰۰۰ نفر از بلغارستان به صورت اختیاری یا اجباری خارج شدند. اگرچه مهاجرتهای انجام شده طبق توافق با دولت ترکیه انجام شد. | ترک ها از اقلیت های قومی کدام کشور هستند؟ | false | {
"answer_start": [
29
],
"text": [
"بلغارستان"
]
} | اقلیتها در ترکیه () یک بخش قابل توجهی از جمعیت ترکیه را تشکیل میدهد بهطوریکه تخمین زده میشود که حداقل سی تا چهل درصد از توده مردم ترکیه (حدود ۲۵ تا ۳۲ میلیون نفر در سال ۲۰۱۷)، به یکی از اقلیتهای قومی تعلق دارند. به طرز مشکوکی مقدار اقلیتهای قومی توسط دولت ترکیه کم در نظر گرفته میشود بهطوریکه حدود ۶ میلیون نفر از کردهایی که به زبان ترکی صحبت میکنند را ممکن است ترک در نظر بگیرند. بسیاری از آلبانیاییها، یونانیهای پونتیک، کردها، عربها، بوسنیاکها، چرکسها و چچنها بهطور معمول و بر طبق قانون قومیت ترکیه (Ethnic Turkish Law) ترک در نظر گرفته میشوند.
تغییر نامهای جغرافیایی در ترکیه از سال ۱۹۱۳ میلادی تا زمان حاضر در دوران امپراتوری عثمانی و جمهوری ترکیه در فواصل معین و پیاپی در قسمت بزرگی از مناطق جغرافیایی آن خطه صورت گرفت. جمهوری ترکیه به منظور ادامه سیاست ترک سازی و تحکیم زبان اصلی (با اعلام زبان ترکی به عنوان زبان رسمی آن کشور) خود شروع به تغییر نامهای تاریخی آن مناطق جغرافیایی کرد که منشأ آن نامها از (پارسی، ارمنی، یونانی، آشوری، گرجی، بلغاری، کردی، عربی و لاز) بود به نامهای تُرکی تغییر یافت.
خلاصه آمار اقلیتهای قومی
اقلیتهای قومی
کردهای ترکیه
مقاله اصلی: کردهای ترکیه
کردها در کشور ترکیه که پس از ترک ها بیشترین جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند، گروهی از ترکیب جمعیتی این کشور را تشکیل میدهند. کردهای ترکیه در استانهای زیادی از شرق، جنوب شرقی (کردستان ترکیه) و حتی مرکز ترکیه مستقر هستند. در برآورد ۲۰۱۲ مؤسسه آمار ترک استات (The Turkish Statistical Institute (TurkStat))، جمعیت کردهای ترکیه بیش از ۲۲ میلیون نفر (۲۲٬۶۹۱٬۸۲۴) و بیش از سی درصد از جمعیت ۷۴٬۷۰۰٬۰۰۰ نفری ترکیه را تشکیل میدهد. از سال ۱۹۹۰ مهاجرت اجباری از جنوب شرقی ترکیه، میلیونها کرد را به شهرهایی مانند استانبول، آنکارا و ازمیر آورد. جمعیت کردها در استانبول بین ۳ تا ۴ میلیون نفر تخمین زده میشود (سال ۱۹۹۷). همچنین طبق تخمین دیگری جمعیت کردها در استانبول، آنکارا، ازمیر و سایر شهرهای بزرگ (به جز استانهای کردنشین ترکیه) در حدود ۳۵ درصد کل جمعیت کردهای ترکیه است که چیزی حدود ۶ تا ۸ میلیون میباشد.
زازاهای ترکیه
مقاله اصلی: مردم زازا
کردهای زازا یا چنانچه خود میگویند دملکی گروهی از کردها هستند که عمدتاً در آناطولی شرقی، در ناحیه درسیم (امروزه تونجلی) میان ارزنجان در شمال و مرادسو در جنوب و در شرقیترین بخش ناحیه تاریخی ارمنستان علیا زندگی میکنند. ایشان همچنین در بینگول، موش، و استان بدلیس و اطراف دیاربکر، سیورک و سیواس یافت میشوند. تقریباً تمام زازاها خود را کرد میدانند. همچنین حدود سیصدهزار دملکی در اروپای غربی زندگی میکنند که بعضاً پناهندگان سیاسی هستند. جمعیت دملکیها در حال حاضر نامشخص است اما بهطور حدودی ۳ تا ۴ میلیون نفر برآورد میشود.
حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا مینویسد: پارسیان، دیلمیان (یکی از گروههای مهم ایرانیزبان) را کردهای طبرستان میدانستند - چنانکه اعراب آنها را کردهای سورستان.
ارمنیهای ترکیه
مقاله اصلی :ارمنیهای ترکیه
مقاله مرتبط :نسلکشی ارمنیها
مقاله مرتبط :ارمنیهای پنهان
مقاله مرتبط :همشینها
ارمنیهای ترکیه که به معنای (پولساهایر به زبان ارمنی Պոլսահայեր) معادل با ارمنیان استانبول هم میباشند جمعیتی از ۴۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰ نفر تخمین زده میشوند | ترکها در بلغارستان, یا ترکان بلغاری (، بلغارستان تركلری) بزرگترین اقلیت قومی در بلغارستان هستند. آنها بیشتر در شمال شرق و جنوب کشور متمرکزند.
جستارهای وابسته
اسلام در بلغارستان
مسجد ابراهیم پاشا
مسجد بنیا باشی
مسجد تومبول
منابع
ترکهای بلغارستان
آمارگیری نفوس امپراتوری عثمانی
اسلام در بلغارستان
اقوام ترکتبار
اقوام در بلغارستان
تاریخ مردمان ترکتبار
ترکهای دور از وطن بر پایه کشور
جوامع مسلمان در اروپا | ترکهای تونس یا تونسیهای ترک ( ) به اقوامی از ترکان آناتولی اطلاق میشود؛ که یک گروه اقلیت را در تونس تشکیل میدهند. برای اولین بار، حدود ده هزار سرباز ترک امپراطوری عثمانی در سال ۱۵۳۴ زمانی که تونس کنونی جزئی از حکومت عثمانی قلمداد میشد، وارد این منطقه شدند. با سقوط حکومت عثمانی، ترکها و استعمارشان بر این منطقه برای قرنها که تحت سلطه ترکها بود، پایان پذیرفت. به عنوان یک نتیجه، ترکیب قومی تونس با مهاجرت ترکان از آناتولی و سیر تکاملی «کولوگلیس» که مردم از تغییرمخلوط ترک و مغرب مرکزی بودند، تشکیل یافتند. خانوادهها با اصالت ترک عمدتاً در نزدیکی شهرهای ساحلی، نظیر مهدیه و شهر تونس و اطراف جزیره جربه زندگی میکنند.
خانوادههای تُرک تونس بهطور سنتی با آموزشهای دینی از دوران امپراطوری عثمانی پیرو دین اسلام و مذهب حنفی هستند. بهطور سنتی، مساجد ترکهای تونس دارای مناره هشت ضلعی میباشد. نمونههایی از مساجد عثمانی-ترک عبارتند از:
جستارهای وابسته
ترکهای آفریقای شمالی
منابع
کتابشناسی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
افراد تونسی ترکتبار
اقوام در تونس
ترکهای دور از وطن بر پایه کشور
ترکهای مقیم خارج در آفریقا | قاره آسیا ۲۹٫۴ درصد از مساحت زمین را پوشش میدهد و در سال ۲۰۲۱ جمعیتی در حدود ۴٫۶۹ میلیارد نفر داشت که حدود ۶۰ درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهد. جمعیت چین و هند در همین سال بیش از ۲٫۸ میلیارد نفر تخمین زده میشود. پیشبینی میشود که جمعیت آسیا تا سال ۲۰۵۰ به ۵٫۲۶ میلیارد نفر یا حدود ۵۴ درصد از جمعیت پیشبینی شده جهان در آن زمان افزایش یابد. رشد جمعیت در آسیا نزدیک به ۱٫۲٪، با نرخهای بسیار متفاوت، بود. بسیاری از کشورهای آسیای غربی نرخ رشد بالای ۲ درصد در سال دارند، به ویژه پاکستان با ۲٫۴ درصد در سال، در حالی که چین نرخ رشد زیر ۰٫۵ درصد در سال دارد. جنوب آسیا و سپس شرق آسیا پرجمعیتترین مناطق این قاره هستند و بیش از سهچهارم جمعیت آن را در بر میگیرند. آسیای میانه نیز کمجمعیتترین منطقه آسیا و دربرگیرنده ۱٫۶٪ از جمعیت آن است.
جمعیت
جمعیت از ۱ تا ۱۸۲۰ میلادی
جمعیت آسیا از سال ۱ تا ۱۸۲۰ میلادی (رقمها به میلیون است):
سهم جمعیت آسیا از جهان از ۱ تا ۱۹۹۸
سهم جمعیت آسیا از جهان از سال ۱ تا ۱۹۹۸ میلادی (درصد نسبت به کل جهان):
جمعیت مناطق
جمعیت پنج منطقه آسیا در سال ۲۰۲۱ طبق تقسیمبندی سازمان ملل متحد:
رتبه کشورها در سازمانهای جهانی
کشورهای آسیا بر پایه جمعیت، میزان کلی باروری و شاخص توسعه انسانی در سال ۲۰۱۹:
فهرست ۲۰۱۹ بانک جهانی
اقتصاد
بیشتر آسیا از نظر اقتصادی بهطور سنتی بخشی از جهان دوم در نظر گرفته میشود، به استثنای کشورهای صنعتی جهان اول اسرائیل، ژاپن، تایوان و کره جنوبی. کشورهای آسیایی در اقتصادهای بزرگ گروه ۲۰ شامل چین، ژاپن، کره جنوبی، هند، اندونزی، ترکیه و عربستان سعودی هستند. از این میان، ژاپن نیز در گروه ۸ و چین و هند نیز در گروه ۵+۸ قرار دارند.
شاخص توسعه انسانی کشورهای آسیایی از رده پایین تا بسیار بالا متغیر است. جدول زیر ۱۰ کشور با بیشترین و کمترین شاخص توسعه انسانی را بر اساس میزان آن در سال ۲۰۱۹ نشان میدهد.
۱۰ کشور با بیشترین شاخص توسعه انسانی
۱۰ کشور با کمترین شاخص توسعه انسانی
گروههای قومی
گروههای قومی آسیا شامل موارد زیر میشوند:
مردم آسیای مرکزی: مردمان ترک، مردمان ایرانی
مردم شرق آسیا: فهرست گروههای قومی چین (تاریخی)، ژاپنیها، کرهایها، مغولها
مردم جنوب آسیا: گروههای قومی هند، گروههای قومی پاکستان، دراویدیها، هندوآریاییها، مردم موندا
مردم جنوب شرق آسیا: مردمان آسترونزیایی، مردمان تای. گروههای قومی کامبوج، گروههای قومی اندونزی، گروههای قومی لائوس، گروههای قومی فیلیپین، گروههای قومی ویتنام
مردم غرب آسیا: مردم عرب، یهودیان، سامریها، دروزیها، مردم قفقاز، اقلیتهای قومی در ایران، اقلیتهای قومی در عراق؛ مردمان ایرانیتبار، ترکمنها، ترکهای ترکیه
جستارهای وابسته
گروههای قومی در آسیا
زبانهای آسیا
منابع
پیوند به بیرون
World Population: Major Trends
آسیا
آمارگیری نفوس آسیا
جمعیتشناسی بر پایه قاره | قوم ژوانگ قومی در استان گوانگشی واقع در جنوب کشور چین است. این قوم یکی از پنجاه و شش اقلیت قومی شناخته شده توسط دولت چین هست. این قوم با جمعیتی در حدود ۱۸ میلیون نفر بزرگترین اقلیت قومی چین است.
منابع
«Zhuang people»، ویکیپدیا انگلیسی
قوم ژوانگ | نیز برای استفاده از واژه ترک مجاز نیستند. در سال ۱۹۸۹ دادگاه اعلی یونان اعلام کرد که واژه ترک تنها برای شهروندان کشور ترکیه میتواند مورد استفاده قرار بگیرد و استفاده آن برای مسلمانان یونان باعث به خطر افتادن نظم عمومی میشود.
جزیره قبرس در سال ۱۹۶۰ به عنوان یک کشور مستقل شناخته شد و بر پایه توافقنامه زوریخ قدرت میان ترکها و یونانیها تقسیم گشت. در دسامبر ۱۹۶۳ رویدادهایی که از آن به عنوان «کریسمس خونین» (به ترکی:kanli noel) یاد میشود، اتفاق افتاد. با آغاز عملیات نظامی یونانیهای این جزیره، ترکهای قبرس کشور را ترک کردند و این سرآغاز درگیریهای قومی میان ترکها و یونانیها در این جزیره بود که برای ۱۱ سال ادامه پیدا کرد. در این درگیریها طرف ترک تلفات سنگینتری را متحمل شد و حدود ۲۵ هزار نفر که یک پنجم جمعیت ترکها را شامل میشد، آواره شدند. این افراد در حدود ۱۰ سال تا پیش از حمله سال ۱۹۷۴ ترکیه به جزیره قبرس به صورت پناهنده زندگی میکردند. تا اواخر سال ۱۹۶۰ تنش ادامه پیدا کرد و در طی این مدت حدود ۶۰ هزار نفر از ترکهای قبرسی مجبور به ترک خانههای خود و مهاجرت به کشورهای دیگر شدند؛ این منجر به خروج ترکهای قبرس و مهاجرت بیشتر آنان به بریتانیا و بقیه به ترکیه، آمریکای شمالی و استرالیا شد.
هلند نیز به همانند آلمان اقلیت قابل توجهی از ترکها را دارد. ترکهای هلند دومین گروه قومی اقلیت در هلند محسوب میشوند و فرهنگشان به صورت واضح با فرهنگ هلندیها متفاوت در نظر گرفته میشود. حتی با وجودی که سیاستهای بهتری در مقایسه با برخی از کشورهای دیگر اروپایی مانند آلمان تصویب شدهاست ولی دیدبان حقوق بشر از هلند به خاطر نقض حقوق بشر توسط قوانین جدید علیه گروههای اقلیت قومی ترک انتقاد میکند. کمیسیون اروپایی علیه نژادپرستی و عدم تحمل در گزارش سوم خود در سال ۲۰۰۸ دربارهٔ هلند گزارش میدهد. در این گزارش از هلند به خاطر بدگمانی و تبعیض علیه گروه اقلیت ترکها به عنوان یک نتیجه از سیاستهای بحثبرانگیز دولت هلند انتقاد شدهاست. در این گزارش همچنین اشاره شده که «لحن بحثهای سیاسی و دولتی در سراسر هلند و دیگر مسائل مربوط به اقلیتهای قومی وخامت چشمگیری» را تجربه کردهاست.
به تازگی، اصطلاحاتی مثل مهاجران به عنوان یک اصلاح همه گیر به جای کلمه دیگران گسترش یافتهاست. شبکه اروپایی مبارزه علیه نژادپرستی که یک سازمان بینالمللی با حمایت کمیسیون اروپا است، گزارش دادهاست که در هلند نیمی از ترکها تجربه تبعیض نژادی داشتهاند. همین گزارش از رشد اسلام هراسی موازی با یهودستیزی حکایت میکند. یکی دیگر از سازمانهای بینالمللی مرکز نظارت بر نژادپرستی و بیگانه هراسی اروپا روند نگرش به اقلیتها در هلند به صورت برجسته در مقایسه با نتایج متوسط اتحادیه اروپا روند منفی دارد. بررسیها حاکی از آن است که در هلند ترجیح بر یکسانسازی فرهنگی اقلیتها است تا غنیسازی فرهنگی توسط فرهنگ اقلیتها.
و
در شوروی ترک ستیزی به وسیله پاکسازی قومی ترکها صورت گرفت. این کار توسط پلیس مخفی شوروی و ارتش سرخ به عنوان مجازات تبعید انجام شد. دلیل این تبعیدها آماده شدن شوروی برای فشار آوردن به ترکیه بود. در سال ۱۹۴۵ ویاچسلاو مولوتف وزیر امور خارجه روسیه بهطور رسمی | اداره میشد، شکست خوردند. ترکهایی در ارتش و طبقه اشراف از آن دوران نیز حضور داشتند. پیشینه دیگری از حضور ترکها در مصر به دوران امپراطوری عثمانی برمی گردد که کشور کنونی مصر جزئی از مستمعره و فتوحات عثمانیها بود. در سالهای قبل از انقلاب ۱۹۱۹ مصر، طبقات حاکم و بالا عمدتاً ترک یا از تبار ترک بودند، که همگی سهم وراث حکومت عثمانی مصر بودند. هیچ برآورد روشنی در مورد جمعیت ترکها در مصر وجود ندارد، چندین منبع تعدادشان را در محدوده ۱۰۰٬۰۰۰ نفر، از سوی دیگر ادعاهایی مبنی بر جمعیت ۷۵۰٬۰۰۰ الی ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ نیز وجود دارد.
ترکهای تونس یا تونسیهای ترک به اقوامی از ترکان آناتولی اطلاق میشود. که یک گروه اقلیت را در تونس تشکیل میدهند. برای اولین بار، حدود ده هزار سرباز ترک امپراطوری عثمانی در سال ۱۵۳۴ زمانی که تونس کنونی جزئی از حکومت عثمانی قلمداد میشد، وارد این منطقه شدند. با سقوط حکومت عثمانی، ترکها و استعمارشان بر این منطقه برای قرنها که تحت سلطه ترکها بود، پایان پذیرفت. به عنوان یک نتیجه، ترکیب قومی تونس با مهاجرت ترکان از آناتولی و سیر تکاملی «کولوگلیس» که مردم از تغییرمخلوط ترک و مغرب مرکزی بودند، تشکیل یافتند. خانوادهها با اصالت ترک عمدتاً در نزدیکی شهرهای ساحلی، نظیر مهدیه و شهر تونس و اطراف جزیره جربه زندگی میکنند.
ترکهای الجزایر یا الجزایریهای ترک گروه قومی از ترکهای آناتولی هستند؛ که یک گروه اقلیت را الجزایر تشکیل میدهند. در طول حکمرانی امپراطوری عثمانی، الجزایر مستعمره و زیر سلطه سیاسی-منطقهای این حکومت بود. به عنوان نتیجه، یک ترکیب قومی از الجزایریها با مهاجرت ترکها از آناتولی و سیر تکاملی از «کولوگلیس» که مردمی مخلوط از ترکی و مغرب مرکزی بودند، تشکیل یافتند. با توجه به گزارش سفارت ترکیه در الجزایر بین ۶۰۰٬۰۰۰–۷۰۰٬۰۰۰ مردم ترک در الجزایر زندگی میکنند، با این حال، سفارت فرانسه جمعیت ترکها را تا حدود ۲ میلیون برآورد میکند. در سال ۱۹۵۳، صبری هیزمتلی مطرح کرد که که مردم با منشأ ترک ۲۵٪ از کل جمعیت الجزایر را تشکیل میدهند. با این حال، یا توجه به گزارش کسب و کار گروه آکسفورد در سال ۲۰۰۸ اظهار داشتند که بر اساس یک برآورد محتاطانه تر، نشان میدهد که مردم از تبار ترک، ۵٪ از کل جمعیت الجزایر را تشکیل میدهند براساس این گزارش، در سال ۲۰۰۶، جمعیت الجزایر ۳۴٫۸ میلیون نفر بود که جمعیت اقلیت ترک در حدود ۱٬۷۴۰٬۰۰۰ تخمین زده میشد. طی یک مقاله از روزنامه زمان در سال ۲۰۰۷ اظهار داشت که ترکها تشکیل دهنده ۱۰٪ از جمعیت ۳۳٫۳ میلیون ساکنان الجزایر، یعنی ۳٬۳۰۰٬۰۰۰ نفر از منشأ ترک میباشند. در سال ۲۰۱۲، دفتر ملی الجزایر آمار کل جمعیت کشور را ۳۷٫۱ میلیون نفر اعلام کرد. اقلیت ترک بهطور عمده در شهرهای بزرگ این کشور زندگی میکنند. آنها بهطور عمده دارای یک حضور سنتی و قوی در کنار موروها میدارند. بخش قابل توجهی از تلمسان نیز محل زندگی جامعه ترک در الجزایر میباشد. با توجه به حضور طولانی حاکمان ترک در قصبه الجزیره زندگی میکنند. جوامع قابل توجهی در بسکره، قبائل، وادالزیتون و استان مدیه حضور دارند.
فرهنگ
داستانهای منظوم حماسی مردمان ترک، قبل از ابداع خط به وجود آمدند و سینه به سینه انتقال یافتند. مردمان ترک اصطلاحات مختلفی | اسلام در بلغارستان بزرگترین اقلیت دینی این کشور محسوب میشود که طبق سرشماری سال ۲۰۱۱ میلادی تعداد مسلمانان این کشور در حدود ۷.۸% و جمعیتی بالغ بر ۵۷۷،۱۳۹ نفر تخمین زده شدهاست.که اکثریت قاطع مسلمانان بلغارستان را مردمان ترکتبار تشکیل میدهد.نواحی پرجمعیت مسلمانان بلغارستان در مرز با ترکیه و در استانهای نظیر استان کرجالی، استان سیلیسترا، استان شومن، استان ترگوویشته و استان رازگراد پراکنده هستند.
ترکیب قومیتی و مذهبی مسلمانان
ترکیب قومی مسلمانان بلغارستان را بهطور عمده ترکهای بلغارستان بعد پوماکها و مسلمانان رومی تشکیل میدهند:
ترکها - ۴۴۴،۴۳۴, که ۴۲۰،۸۱۶ سنی و ۲۱،۶۱۰ شیعه
پوماکها - ۶۷,۳۵۰
مسلمانان رومی - ۴۲،۲۰۱
مجموع- ۵۷۷،۱۳۹
نگارخانه
جستارهای وابسته
فهرست کشورها بر پایه جمعیت مسلمان
ترکها در بلغارستان
پوماکها
مسجد ابراهیم پاشا
مسجد تومبول
مسجد بنیا باشی
منابع
اسلام در بلغارستان | ولایت هوکی یکی از ولایتها در تقسیمبندی کشوری قدیم ژاپن بود.
منابع
پیوند به بیرون
استانهای سابق ژاپن
تاریخ استان توتوری | ولایت هاریما یکی از ولایتها در تقسیمبندی کشوری قدیم ژاپن بود. این ولایت بخشی از هونشو است و امروزه قسمت جنوب غربی استان هیوگو را تشکیل میدهد. ولایت هاریما با ولایت تاجیما، ولایت تانبا، ولایت ستسو، ولایت بیزن، ولایت میماساکا همسایه بود. مرکز این ولایت هیمهجی، هیوگو بود.
منابع
پیوند به بیرون
استانهای سابق ژاپن |
eb929aa5-60e4-4bee-bcbf-beb2a6ecc739 | بلغارستان | ترکها یکی از اقلیتهای قومی بلغارستان هستند که در تخمینی در سال ۲۰۱۱ جمعیت آنان در این کشور بالغ بر ۵۸۸٬۳۱۸ نفر بودهاست.جمعیت ترکهای کشور بلغارستان پیش از شکل گرفتنش در سال ۱۸۷۸ میلادی تقریباً یک سوم از کل جمعیت آن بود. با این وجود برخی پژوهشگران (عمدتاً ترک) بر این باور هستند که ترکها در اکثریت بودند. در سال ۱۸۷۶ تقریباً ۷۰٪ از زمینهای کشاورزی به ترکها تعلق داشت. یک تاریخنگار ترک به نام تورهان چتین بر این باور بود که جنگهای روسیه و ترکیه (۱۸۷۷–۱۸۷۸) به معنای پاکسازی ترکها از بالکان بود. ادعا شدهاست در میان سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۴۹ بالغ بر ۲۲۰٬۰۰۰ نفر از ترکها به ترکیه مهاجرت کردند. هرچند که دولت ترکیه تشویق به مهاجرت میکرد. سپس موج دیگری از ترکها بلغارستان را ترک کردند. در میان سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۱ بالغ بر ۱۵۵٬۰۰۰ نفر از بلغارستان به صورت اختیاری یا اجباری خارج شدند. اگرچه مهاجرتهای انجام شده طبق توافق با دولت ترکیه انجام شد. | جمعیت ترک های بلغارستاد در سال۲۰۱۱ چند نفر تخمین زده شده است؟ | false | {
"answer_start": [
101
],
"text": [
"۵۸۸٬۳۱۸"
]
} | ترکیه با توجه به منابع گوناگون متفاوت است. الجزیره و موسسه سیاست خاورمیانه واشینگتن، جمعیت عرب را پیش از جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ از ۱٫۵۰۰،۰۰۰ به بیش از ۲٬۰۰۰٬۰۰۰، با پناهجویان اخیر سوریه ۲٬۷۴۸٬۳۶۷، تخمین میزنند. در آخرین آمار، تقریباً ۵ میلیون عرب ساکن ترکیه هستند. اکنون حوزه انتخابی اعراب ترکیه از ۴٫۵ تا ۶٪ از جمعیت کشور ترکیه تشکیل شدهاست.
ارمنیها
ارامنه در ترکیه بیش از ۳۰۰۰ سال بومی مناطق کوهستانی آناتولی و ارتفاعات ارمنستان هستند و جمعیت تخمینی آن ۴۰۰۰۰ نفر (۱۹۹۵) تا ۷۰ هزار نفر تخمین زده میشود. بیشتر آنها در اطراف استانبول متمرکز شدهاند. ارامنه روزنامهها و مدارس خود را دارند. اکثریت متعلق به ایمان کلیسای ارمنی، با تعداد کمتری از کاتولیکهای ارمنی و انجیلی انجیلی است. جمعیت اصلی آنها در دوران کشتار امپراتوری عثمانی بیش از ۳ میلیون نفر تخمین زده میشد، از سال ۱۹۱۵ تا اوایل دهه ۱۹۲۰ تخمین زده میشود که بیش از ۱٫۵ میلیون نفر از آنها در طول نسلکشی ارمنیان کشته شدند و اجباری به بیابان سوریه منتقل کردند.
آشوریان / سریانیها
تخمین زده میشود ۴۰٬۰۰۰–۵۰٬۰۰۰ آشوری / سریانی در ترکیه زندگی میکنند، در حدود ۱۷٬۰۰۰ در استانبول و ۲۳–۳۳٬۰۰۰ دیگر پراکنده در جنوب شرقی ترکیه به ترتیب در تورابدین، دیاربکر، آدیامان و هارپوت. آنها متعلق به کلیسای ارتدکس سریانی، کلیسای کاتولیک سریانی و کلیسای کاتولیک کلدین هستند. برخی از ملاحظاتی، یک گروه قومی مسلمان که معمولاً از آن به عنوان عرب یاد میشود، دارای اصل و نسب آشوری / سریانی است. آنها در منطقه بین ماردین و میدیات زندگی میکنند که در سریانی "I Mhalmayto" (ܗܝ ܡܚܠܡܝܬܐ) نامیده میشود.
آذربایجانیها
تعیین اینکه چه تعداد از نژادهای آذربایجانی در ترکیه در حال حاضر زندگی میکنند دشوار است، زیرا قومیت یک مفهوم نسبتاً روان در ترکیه است، به ویژه در میان گروههای ترکزبان و قفقازی که با آسانی و آسانتر در جریان اصلی فرهنگ ترکیه جذب شدهاند. حداکثر ۳۰۰۰۰۰ آذری که در ترکیه اقامت دارند، شهروندان آذربایجان هستند. در منطقه آناتولی شرقی، به آذریها گاهی اوقات به عنوان acem (به عجم مراجعه شود) یا تات گفته میشود. آنها در حال حاضر بزرگترین گروه قومی در شهر اودر و دومین گروه قومی بزرگ در کارس هستند.
از آنجا که از نظر زبانی این دو بسیار شبیه به هم هستند، مطمئنترین راه برای شمارش یا برآورد شمار آذریها از ترکها در ترکیه این است که توجه داشته باشید که آذریها عملاً همه مسلمانان شیعه هستند در حالی که همسایگان ترک و کرد آنها مسلمان سنی هستند.
بوسنیاییها
چچنها
در پایان جنگ قفقاز (۱۸۶۴–۱۸۱۸)، بسیاری از چچنیها از میهن خود در قفقاز شمالی گریختند و در امپراتوری عثمانی مستقر شدند. تعداد چچنها از دهها یا صدها هزار نفر است.
چرکیسها
در اواخر از جنگ روسیه و چرکسی (۱۷۶۳–۱۸۶۴)، بسیاری از چرکس زادگاه خود در قفقاز شمالی گریختند و در امپراتوری عثمانی حل شدند. اکثر چرکیسها از نظر قومی بهطور کامل در فرهنگ ترکیه جذب شدهاند، ردیابی، شمارش و حتی برآورد حضور قومی آنها را دشوار میکند.
گرجیها
به گزارش روزنامه ملیت، تقریباً ۱ میلیون نفر از مردم تبار گرجستان در ترکیه وجود دارند.
یونانیها
یونانیان جمعیت را تشکیل میدهند یونانی و یونانی -زبان ارتدکس شرقی مسیحیان بودند که عمدتاً در استانبول زندگی میکنند، از | اسلام در بلغارستان بزرگترین اقلیت دینی این کشور محسوب میشود که طبق سرشماری سال ۲۰۱۱ میلادی تعداد مسلمانان این کشور در حدود ۷.۸% و جمعیتی بالغ بر ۵۷۷،۱۳۹ نفر تخمین زده شدهاست.که اکثریت قاطع مسلمانان بلغارستان را مردمان ترکتبار تشکیل میدهد.نواحی پرجمعیت مسلمانان بلغارستان در مرز با ترکیه و در استانهای نظیر استان کرجالی، استان سیلیسترا، استان شومن، استان ترگوویشته و استان رازگراد پراکنده هستند.
ترکیب قومیتی و مذهبی مسلمانان
ترکیب قومی مسلمانان بلغارستان را بهطور عمده ترکهای بلغارستان بعد پوماکها و مسلمانان رومی تشکیل میدهند:
ترکها - ۴۴۴،۴۳۴, که ۴۲۰،۸۱۶ سنی و ۲۱،۶۱۰ شیعه
پوماکها - ۶۷,۳۵۰
مسلمانان رومی - ۴۲،۲۰۱
مجموع- ۵۷۷،۱۳۹
نگارخانه
جستارهای وابسته
فهرست کشورها بر پایه جمعیت مسلمان
ترکها در بلغارستان
پوماکها
مسجد ابراهیم پاشا
مسجد تومبول
مسجد بنیا باشی
منابع
اسلام در بلغارستان | اقلیتها در ترکیه () یک بخش قابل توجهی از جمعیت ترکیه را تشکیل میدهد بهطوریکه تخمین زده میشود که حداقل سی تا چهل درصد از توده مردم ترکیه (حدود ۲۵ تا ۳۲ میلیون نفر در سال ۲۰۱۷)، به یکی از اقلیتهای قومی تعلق دارند. به طرز مشکوکی مقدار اقلیتهای قومی توسط دولت ترکیه کم در نظر گرفته میشود بهطوریکه حدود ۶ میلیون نفر از کردهایی که به زبان ترکی صحبت میکنند را ممکن است ترک در نظر بگیرند. بسیاری از آلبانیاییها، یونانیهای پونتیک، کردها، عربها، بوسنیاکها، چرکسها و چچنها بهطور معمول و بر طبق قانون قومیت ترکیه (Ethnic Turkish Law) ترک در نظر گرفته میشوند.
تغییر نامهای جغرافیایی در ترکیه از سال ۱۹۱۳ میلادی تا زمان حاضر در دوران امپراتوری عثمانی و جمهوری ترکیه در فواصل معین و پیاپی در قسمت بزرگی از مناطق جغرافیایی آن خطه صورت گرفت. جمهوری ترکیه به منظور ادامه سیاست ترک سازی و تحکیم زبان اصلی (با اعلام زبان ترکی به عنوان زبان رسمی آن کشور) خود شروع به تغییر نامهای تاریخی آن مناطق جغرافیایی کرد که منشأ آن نامها از (پارسی، ارمنی، یونانی، آشوری، گرجی، بلغاری، کردی، عربی و لاز) بود به نامهای تُرکی تغییر یافت.
خلاصه آمار اقلیتهای قومی
اقلیتهای قومی
کردهای ترکیه
مقاله اصلی: کردهای ترکیه
کردها در کشور ترکیه که پس از ترک ها بیشترین جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند، گروهی از ترکیب جمعیتی این کشور را تشکیل میدهند. کردهای ترکیه در استانهای زیادی از شرق، جنوب شرقی (کردستان ترکیه) و حتی مرکز ترکیه مستقر هستند. در برآورد ۲۰۱۲ مؤسسه آمار ترک استات (The Turkish Statistical Institute (TurkStat))، جمعیت کردهای ترکیه بیش از ۲۲ میلیون نفر (۲۲٬۶۹۱٬۸۲۴) و بیش از سی درصد از جمعیت ۷۴٬۷۰۰٬۰۰۰ نفری ترکیه را تشکیل میدهد. از سال ۱۹۹۰ مهاجرت اجباری از جنوب شرقی ترکیه، میلیونها کرد را به شهرهایی مانند استانبول، آنکارا و ازمیر آورد. جمعیت کردها در استانبول بین ۳ تا ۴ میلیون نفر تخمین زده میشود (سال ۱۹۹۷). همچنین طبق تخمین دیگری جمعیت کردها در استانبول، آنکارا، ازمیر و سایر شهرهای بزرگ (به جز استانهای کردنشین ترکیه) در حدود ۳۵ درصد کل جمعیت کردهای ترکیه است که چیزی حدود ۶ تا ۸ میلیون میباشد.
زازاهای ترکیه
مقاله اصلی: مردم زازا
کردهای زازا یا چنانچه خود میگویند دملکی گروهی از کردها هستند که عمدتاً در آناطولی شرقی، در ناحیه درسیم (امروزه تونجلی) میان ارزنجان در شمال و مرادسو در جنوب و در شرقیترین بخش ناحیه تاریخی ارمنستان علیا زندگی میکنند. ایشان همچنین در بینگول، موش، و استان بدلیس و اطراف دیاربکر، سیورک و سیواس یافت میشوند. تقریباً تمام زازاها خود را کرد میدانند. همچنین حدود سیصدهزار دملکی در اروپای غربی زندگی میکنند که بعضاً پناهندگان سیاسی هستند. جمعیت دملکیها در حال حاضر نامشخص است اما بهطور حدودی ۳ تا ۴ میلیون نفر برآورد میشود.
حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا مینویسد: پارسیان، دیلمیان (یکی از گروههای مهم ایرانیزبان) را کردهای طبرستان میدانستند - چنانکه اعراب آنها را کردهای سورستان.
ارمنیهای ترکیه
مقاله اصلی :ارمنیهای ترکیه
مقاله مرتبط :نسلکشی ارمنیها
مقاله مرتبط :ارمنیهای پنهان
مقاله مرتبط :همشینها
ارمنیهای ترکیه که به معنای (پولساهایر به زبان ارمنی Պոլսահայեր) معادل با ارمنیان استانبول هم میباشند جمعیتی از ۴۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰ نفر تخمین زده میشوند | چاتالآغزی شهری است در کشور ترکیه که در استان زنگولداغ واقع شدهاست. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۸٬۹۲۷ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۸٬۷۷۵ نفر میباشد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
شهرستانهای ترکیه
شهرکهای ترکیه
مناطق مسکونی در استان زونگولداغ
ناحیه دریای سیاه | ترکهای آفریقای شمالی شامل ترکهایی میشود که در دوران حکمرانی سلسله بحری، سلسله کارامانلی و امپراطوری عثمانی در شمال آفریقا شامل (لیبی، مصر، تونس و الجزایر) ساکن شدهاند. جمعیت اجتماعات کولوگلیس بین دو تا شش میلیون تخمین زده میشود. بهطور معمول تخمین محققان ترک بالاتر از حد واقعی و تخمین دولتهای عربی کمتر از حد واقعی بودهاست. هیچ آمار دقیقی از میزان آنها در دست نیست و عمده آمار بر اساس تخمینها است. تنها در لیبی آمار به نسبت دقیقی در حدود ۸۰ تا ۱۰۰ هزار نفر میباشد ولی در سه کشور دیگر هیچ تخمین مستندی وجود ندارد. اغلب این جوامع به زبانهایی غیر از ترکی صحبت میکنند. اغلب آنها از نسل یک میلیون سربازی هستند که در دوران استعمار عثمانی به شمال آفریقا یورش بردند.
آمار
جستارهای وابسته
کولوگلیس
ترکهای الجزایر
ترکهای مصر
ترکهای لیبی
ترکهای تونس
منابع
اقوام در اتحادیه عرب
ترکشناسی
ترکهای مقیم خارج
جوامع ترک خارج از ترکیه
عربهای ترکتبار | ترکهای الجزایر یا الجزایریهای ترک( ; ) گروه قومی از ترکهای آناتولی هستند؛ که یک گروه اقلیت را الجزایر تشکیل میدهند. در طول حکمرانی امپراطوری عثمانی، الجزایر مستعمره و زیر سلطه سیاسی-منطقهای این حکومت بود. به عنوان نتیجه، یک ترکیب قومی از الجزایریها با مهاجرت ترکها از آناتولی و سیر تکاملی از «کولوگلیس» که مردمی مخلوط از ترکی و مغرب مرکزی بودند، تشکیل یافتند.
زبان
در دوران عثمانی، زبان ترکی عثمانی زبان رسمی حکومت در منطقه بود و زبان ترکی بیشتر توسط جامعه ترک الجزایر صحبت میشد.[۱۷] با این حال، امروزه اکثر ترکهای الجزایری به زبان عربی به عنوان زبان مادری خود صحبت میکنند. با این وجود، میراث زبان ترکی هنوز آشکار است و بر بسیاری از کلمات و واژگان در الجزایر تأثیر گذاشتهاست. تخمین زده میشود که ۶۳۴ کلمه ترکی هنوز در الجزایر استفاده میشود.[۵۸] بنابراین، در عربی الجزایری ممکن است یک جمله شامل فاعل عربی، فعل فرانسوی و محمول به بربری یا ترکی باشد.[۵۹]
علاوه بر این، برخی خانوادهها نام خانوادگی ترکی خود را حفظ کردهاند. نامهای رایج عبارتند از Barbaros, Hayreddin, Osmanî، Stambouli, Torki, Turki، و Uluçali. عناوین شغلی یا توابع نیز به نامهای خانوادگی در جامعه الجزایری-ترکی تبدیل شدهاند (مانند Hazneci, Demirci, Başterzi, Silahtar).[43][60]
فرهنگ
ترک الجزایر بهطور کلی خود را افتخار میراث امپراطوری عثمانی، ترکیه و در موفقیت با جامعه الجزایر یکپارچه میدانند. هویت خود را بر روی ریشههای قومی ترک و سرزمین خود ترکیه، بلکه به آداب و رسوم، زبان و فرهنگهای محلی الجزایر نیز پایبند هستند. با توجه به سه قرن حکومت ترکها در الجزایر، امروزه بسیاری از عناصر فرهنگی، معماری و همچنین موسیقی الجزایر از مبدأ و نفوذ ترکیه و میراث ترک است که در حال حاضر مهمترین آنها مواد غذایی نظیر قهوه ترک، لاهماجان، بورک میباشد. علاوه بر این نامهای خانوادگی نظیر باربادوس، استامبولی، عثمانی، حیدرالدین، اولوچالی، باش ترزی، دمیرچی و … در میان ترکها شایع است.
جمعیتشناسی
جمعیت
با توجه به گزارش سفارت ترکیه در الجزایر بین ۶۰۰٬۰۰۰–۷۰۰٬۰۰۰ مردم ترک در الجزایر زندگی میکنند، با این حال، سفارت فرانسه جمعیت ترکها را تا حدود ۲ میلیون برآورد میکند. در سال ۱۹۵۳، صبری هیزمتلی مطرح کرد که که مردم با منشأ ترک ۲۵٪ از کل جمعیت الجزایر را تشکیل میدهند. با این حال، یا توجه به گزارش کسب و کار گروه آکسفورد در سال ۲۰۰۸ اظهار داشتند که بر اساس یک برآورد محتاطانه تر، نشان میدهد که مردم از تبار ترک، ۵٪ از کل جمعیت الجزایر را تشکیل میدهند براساس این گزارش، در سال ۲۰۰۶، جمعیت الجزایر ۳۴٫۸ میلیون نفر بود که جمعیت اقلیت ترک در حدود ۱٬۷۴۰٬۰۰۰ تخمین زده میشد. طی یک مقاله از روزنامه زمان در سال ۲۰۰۷ اظهار داشت که ترکها تشکیل دهنده ۱۰٪ از جمعیت ۳۳٫۳ میلیون ساکنان الجزایر، یعنی ۳٬۳۰۰٬۰۰۰ نفر از منشأ ترک میباشند. در سال ۲۰۱۲، دفتر ملی الجزایر آمار کل جمعیت کشور را ۳۷٫۱ میلیون نفر اعلام کرد.
شهرها
اقلیت ترک بهطور عمده در شهرهای بزرگ این کشور زندگی میکنند. آنها بهطور عمده دارای یک حضور سنتی و قوی در کنار موروها میدارند. بخش قابل توجهی از تلمسان نیز محل زندگی جامعه ترک در الجزایر میباشد. با توجه به حضور طولانی حاکمان ترک در قصبه الجزیره زندگی میکنند. جوامع قابل توجهی | کولوگلیس به معنی کودکان از افراد که معادل با کول اوغلو ← کول (سرباز، افراد) + اوغلو (پسر) میباشد. این اصطلاح به مواردی در آفریقای شمالی اطلاق میگردد که فرزندان از پدر ترک و مادر عرب از شمال آفریقا باشند. این مورد به دوران حکمرانی امپراطوری عثمانی بازمیگردد که بسیاری از مناطق آفریقای شمالی را فتح کردند و استعمارگران ترک را به لیبی، مصر، الجزایر و تونس فرستادند؛ بنابراین روابط زناشویی مردان ترک با زنان عرب باعث پیدایش کولوگلیس شد. جمعیت آنها بین ۲ تا ۶ میلیون نفر تخمین زده میشود.
منابع
جستارهای وابسته
ترکهای آفریقای شمالی
ترکهای الجزایر
ترکهای مصر
ترکهای لیبی
ترکهای تونس
کتابشناسی
.
.
.
افراد در امپراتوری عثمانی
اقوام در الجزایر
اقوام در تونس
اقوام در لیبی
اقوام در مصر
ترکهای مقیم خارج در آفریقا
عربتبارها
واژهها و عبارتهای ترکی | زبان سِنتینِلی به زبان توصیف نشده مردم سنتینلی در جزیره سنتینل شمالی در جزایر آندامان و نیکوبار هند گفته میشود. به دلیل عدم تماس بین اهالی سنتینل و سایر نقاط جهان، از زبان آنها اطلاعی در دست نیست. با این حال ثبت شدهاست که زبان جاراوا برای این مردم غیرقابل درک است. در مورد محدوده همپوشانی سنتینلی با زبان اونگه، در صورت وجود، اطمینانی وجود ندارد.
جمعیت
تاکنون هیچگونه سرشماری رسمی در جزیره سنتینل شمالی صورت نگرفتهاست. ولی تخمین زده میشود جزیره جمعیتی بین ۱۵ تا ۵۰۰ نفر داشته باشد. بیشتر تخمینها بین ۵۰ تا ۲۰۰ نفر است. در کتابی که در سال ۲۰۱۶ توسط سازمان مردمشناسی هند دربارهٔ قبیلههای آسیبپذیر منتشر شد، جمعیت سنتینلیها را بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر تخمین زده بود. در سال ۲۰۱۴، محققان شش زن، هفت مرد (ظاهراً زیر ۴۰ سال) و سه بچه کوچکتر از چهار سال را ثبت کردند.
وضعیت
سنتینلی به دلیل داشتن تعداد اندک سخنگو در معرض خطر انقراض قرار دارد. این تعداد از ۱۰۰ تا ۲۵۰ نفر تخمین زده شدهاست.
جستارهای وابسته
زبانهای آندامانی
منابع
زبانهای آندامانی
زبانهای دستهبندینشده | القضارف شهری در استان القضارف کشور سودان است که جمعیت آن در سرشماری سال ۱۹۹۳ میلادی ۱۹۱٫۱۶۴ نفر بوده و در سال ۲۰۰۷ میلادی ۳۵۰٫۳۹۲ نفر تخمین زده شده است.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای سودان
منابع
القضارف
ایالتهای سودان | ولیآباد، روستایی است از توابع بخش رودپی شمالی شهرستان ساری در استان مازندران ایران. این منطقه علاوه بر اینکه شکل روستایی دارد یک مجموعه مسکونی هم هست. در سال ۱۴۰۱ جمعیت این روستا ۱۰۰۰ نفر تخمین زده شده.
جمعیت
این روستا در دهستان فرحآباد شمالی قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۲۲۸نفر (۵۸خانوار) بودهاست.
در سال ۱۴۰۱ جمعیت این منطقه ۱۰۰۰ نفر تخمین زده شده است
منابع
روستاهای شهرستان ساری |
923d32df-d65b-446b-bf91-af0013ab7c95 | بلغارستان | یکی از شهرهای بندری و زیبای این کشور، وارنا نام دارد که منطقهٔ ساحلی گلدن سندز (golden sands) را در کنار خود دارد. این منطقه از نظر اقتصاد گردشگری، نقش بسیار مهمی برای مردم منطقه و مردم کشور بلغارستان دارد. اهالی این منطقه از انواع و اقسام شگردها برای کسب درآمد بهره میبرند. اجاره دادن سایهبان و تخت در حاشیهٔ ساحل و همینطور اجاره دادن خودرو، موتورسیکلت، دوچرخه و اسبهای کوتاه قد از جملهٔ این شگردهاست. در بازارچههای اطراف این منطقهٔ ساحلی، انواع و اقسام جانوران (نظیر طوطی، میمون، تمساح و مارهای کوچک و بزرگ) موجود است تا گردشگران در ازای پرداخت مبلغی آنها را در اختیار بگیرند و عکس یادگاری بیندازند. | منطقه ساحلی گلدن سندز در کجا واقع شده است؟ | false | {
"answer_start": [
38
],
"text": [
"وارنا"
]
} | ناحیه سندز (به انگلیسی: Sands Township) یک منطقهٔ مسکونی در ایالات متحده آمریکا است که در شهرستان مارکت، میشیگان واقع شدهاست.
ناحیه سندز ۲٬۲۸۵ نفر جمعیت دارد و ۳۲۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایالات متحده آمریکا
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایالات متحده آمریکا
شهرکها در میشیگان | ووبورن سندز (به انگلیسی: Woburn Sands) یک منطقهٔ مسکونی در انگلستان است که در جنوب شرقی انگلستان واقع شدهاست.
خصوصیات
ووبورن سندز ۲٬۹۱۶ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای انگلستان
منابع
حومههای میلتون کینز
شهرکها در باکینگهامشر
میلتون کینز | تانوم سندز (به انگلیسی: Tannum Sands) یک شهرک در استرالیا است که در کوئینزلند واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای استرالیا
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای استرالیا
شهرکهای ساحلی در کوئینزلند
شهرکهای کوئینزلند
مناطق محلی در کوئینزلند | بورگ بای سندز (به انگلیسی: Burgh by Sands) یک روستا و محله مدنی در بریتانیا است که در کارلایل واقع شدهاست. بورگ بای سندز ۱٬۱۷۶ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای بریتانیا
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای بریتانیا
روستاهای کامبریا
کارلایل
محلههای مدنی در کامبریا | گرينج-آور-سندز (به انگلیسی: Grange-over-Sands) یک شهرک در بریتانیا است که در انگلستان واقع شدهاست.
خصوصیات
گرينج-آور-سندز ۴٬۰۴۲ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای بریتانیا
منابع
اقامتگاههای تفریحی ساحلی در انگلستان
ساحلهای کامبریا
شهرکها در کامبریا
محلههای مدنی در کامبریا
مکانهای پرجمعیت ساحلی در کامبریا | وارنا نام یکی از استانهای کشور بلغارستان است. مساحت این استان ۳۸۲۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۴۷۵۰۷۴ نفر است.
همچنین مرکز این استان شهر وارنا است. مهمترین منطقه وارنا، گلدن سندز :en:Golden Sands میباشد که مردم شهر وارنا طی تابستان درآمد خود را از این منطقهٔ توریستی کسب میکنند. این منطقه تنها در تابستان پذیرای توریست و مسافران است زیرا در سایر فصلها و ماهها این منطقه از هوای بسیار سردی برخوردار است به نحوی کهایم منطقه را به طور کل تعطیل مینمایند.
منابع
استان وارنا
استانهای بلغارستان | موشک وایت سندز با نام رسمی وی-۲ شماره ۱۳ () نسخه ارتقایافته موشک وی-۲ بود که نخستین شیء ساخته بشر است که از درون فضا از زمین تصویر برداشته است. این موشک در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۶ از حوزه موشکی وایت سندز واقع در وایت سندز، نیومکزیکو پرتاب شد و تا ارتفاع ۱۰۵ کیلومتری بالا رفت. تصویر مشهوری که این راکت از زمین گرفته، توسط یک دوربین فیلمبرداری ۳۵میلیمتری سیاهوسفید برداشته شده است.
منابع
ایالات متحده آمریکا در ۱۹۴۶ (میلادی)
عکاسی نجومی
موشکسازی
رویدادهای اکتبر ۱۹۴۶ | حوزه موشکی وایت سندز (؛ ) یک منطقهٔ آزمایش نظامی است که توسط نیروی زمینی ایالات متحده اداره میشود. این حوزه در ابتدا تحت عنوان زمین آزمایش وایت سندز در ۹ ژوئیهٔ ۱۹۴۵ تأسیس شد. پارک ملی وایت سندز در این حوزه قرار دارد.
رویدادهای مهم
اولین بمب اتمی (با اسم رمز ترینیتی) در ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۴۵، هفت روز پس از پایهگذاری میدان آزمایش وایت سندز، در سایت ترینیتی در نزدیکی مرز شمالی حوزه، بهطور آزمایشی منفجر شد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، ۱۰۰ موشک آلمانی دوربرد وی-۲ که توسط نیروهای نظامی ایالات متحده مصادره شدهبودند، به حوزهٔ موشکی وایت سندز آورده شدند. از این تعداد، ۶۷ فروند در سالهای میان ۱۹۴۶ و ۱۹۵۱ از سایت پرتاب وی-۲ وایت سندز بهطور آزمایشی پرتاب شدند (به دنبال آن، آزمایش موشکهای آمریکایی نیز انجام شد که تا به امروز نیز در کنار آزمایش سایر فناوریها ادامه داشتهاست).
شاتل فضایی کلمبیا متعل به ناسا در ۳۰ مارس ۱۹۸۲ بهعنوان پایانی برای مأموریت استیاس-۳ بر روی نوار نورتروپ در حوزهٔ موشکی وایت سندز فرود آمد. این تنها باری بود که ناسا از حوزهٔ موشکی وایت سندز بهعنوان محل فرود شاتل فضایی استفاده کرد.
حادثهها
در ۱۵ مهٔ ۱۹۴۷ درست پس از ساعت ۴ بعد از ظهر، یک موشک وی-۲ که از میدان آزمایش وایت سندز، نیومکزیکو شلیک شد، از مسیر منحرف شد و در ۴ مایلی شمال شرقی الماگوردو، نیومکزیکو فرود آمد.
در ۲۹ مهٔ ۱۹۴۷ در ساعت ۷:۳۲ بعد از ظهر، یک راکت وی-۲ آلمانی که از میدان آزمایش وایت سندز شلیک شد، از مسیر منحرف شد، در بالای یک تپهٔ سنگی در ۳٫۵ مایلی جنوب منطقهٔ تجاری خوارز، مکزیک، منفجر شد و یک دهانه به عمق ۲۴ فوت و عرض ۵۰ فوت را از خود بهجا گذاشت.
در ۱۱ ژوئیهٔ ۱۹۷۰، نیروی هوایی ایالات متحده یک راکت ژرفاسنج آتنای مجهز به وسیلهٔ نقلیه وی-۱۲۳-دی را از مجتمع پرتاب گرین ریور در یوتا پرتاب کرد. در حالی که هدف مورد نظر آن در داخل حوزهٔ موشکی وایت سندز بود، موشک در عوض به سمت جنوب پرواز کرد و به نقطهای در فاصلهٔ ۱۸۰ تا ۲۰۰ مایلی جنوب مرز مکزیک در صحرای ماپیمی در گوشهٔ شمال شرقی ایالت دورانگوی مکزیک برخورد کرد.
جغرافیا
حوزهٔ موشکی وایت سندز که بزرگترین تأسیسات نظامی در ایالات متحده است، منطقهای به وسعت تقریبی را در بر میگیرد که شامل بخشهایی از پنج شهرستان در جنوب نیومکزیکو است:
شهرستان دونا آنا
شهرستان اوترو
شهرستان سوکورو
شهرستان سیرا
شهرستان لینکلن
پایگاههای نظامی نزدیک
حوزهٔ موشکی وایت سندز از جنوب با مجتمع حوزهٔ مکگرگور به وسعت در فورت بلیس (جنوب شرقی حوضه تولاروزا و در اوترو مسا) دارای مرز مشترک است که این موضوع آنها را به مناطقی پیوسته برای آزمایش نظامی تبدیل میکند.
پایگاه نیروی هوایی هالومن از شرق با حوزهٔ موشکی وایت سندز هممرز است.
شهرهای نزدیک
لاس کروسس، نیومکزیکو در غرب
الماگوردو، نیومکزیکو در شرق
چاپارل، نیومکزیکو در جنوب
ال پاسو، تگزاس در جنوب
پارک ملی و پناهگاه حیات وحش
مناطق طبیعی تحت حفاظت فدرال زیر در حوزهٔ موشکی وایت سندز قرار دارند:
پارک ملی وایت سندز
پناهگاه ملی حیات وحش سن آندرس
حمل و نقل
بزرگراههای اصلی
بزرگراه ۷۰ | سنت گورگن ایم آترگو یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در ناحیه وکلابروک واقع شدهاست. سنت گورگن ایم آترگو ۱۵٫۴۰ کیلومتر مربع مساحت دارد ۵۴۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای اتریش
منابع
پیوند به بیرون | شهرستان گالاهاری یک منطقهٔ مسکونی در سومالی است که در جلجدود واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای سومالی
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای سومالی
ناحیههای سومالی |
32b35a5d-5d8d-4ea1-a486-538bcce5613e | امپراتوری تیموری | ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند. | جانشین ابوالقاسم بابر چه کسی بود؟ | false | {
"answer_start": [
57
],
"text": [
"پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود"
]
} | میرزا شاه محمود (متولد ۸۲۵ خورشیدی)، یکی از حاکمان تیموری هرات با مدت حکومت اندک بود. او پسر میرزا ابوالقاسم بابر پسر بایسنقر پسر شاهرخ پسر تیمور بود. میرزا شاه محمود در سال ۸۳۶ خورشیدی به هنگام مرگ پدرش در سن یازده سالگی جانشین او شد و حاکمیت هرات را بر عهده گرفت. تنها چند هفتهی بعد، پسرعمویش ابراهیم پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر، با شکست دادن او، وی را از هرات اخراج نمود. شاه محمود نتوانست او را فروبنشاند و سه سال بعد (۸۳۹ خورشیدی) فوت کرد.
خانواده
پدر: میرزا ابوالقاسم بابر
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
ابراهیم میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Mirza Shah Mahmud».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان دهه ۱۴۶۰ (میلادی)
زادگان دهه ۱۴۴۰ (میلادی) | میرزا ابوالقاسم بابر گورکانی، (۱۴۲۲–۱۴۵۷ م.)، پسر میرزا بایسنقر و نوه شاهرخ پسر تیمور بود. وی حاکم فارس از ۱۴۴۹ تا ۱۴۵۷ میلادی بود.
بابر یکی از نوادههای تیمور بود که درگیر مبارزهٔ جانشینی در آخرین سالهای زندگی شاهرخ بود. وی همراه با خلیل سلطان نوادهٔ دیگر تیمور، خزانهٔ قشون را غارت نموده، سپس خود را به خراسان رسانید. در همان زمان (۱۴۴۸ م.)، الغ بیگ نیز به خراسان حمله کرد و تلاش نمود علاءالدوله را در هرات شکست دهد.
الغ بیگ توانست علاءالدوله را در ترناب شکست دهد و مشهد را تسخیر نماید. در عین حال پسرش میرزا عبداللطیف هرات را فتح نمود. علاءالدوله به جنوب غربی افغانستان کنونی گریخت. الغ بیگ ماوراءالنهر را مهمتر شمرده، به آن جا رهسپار گشت ولی بابر در راه برگشت به او حمله کرد و تلفات سنگینی به او وارد آورد.
با خلأ قدرت در خراسان، بابر به سرعت موفق به ضبط و کنترل مشهد و هرات در سال ۱۴۴۹ شد. همراه با الغ بیگ و سلطان محمد که کنترل نواحی مرکزی ایران را به دست آوردند، بابر تبدیل به یکی از سه حاکم تیموری مهم ایران گشت. این توازن قوا به زودی توسط سلطان محمد که به خراسان حمله کرد، بر هم خورد.
مبارزات با سلطان محمد برای بابر با شکست در مشهد در سال ۱۴۵۰ شروع شد و او را متقاعد به صرف نظر کردن از بخشهایی از خاک خود نمود. با این حال، وضع بابر به زودی بهبود یافت و موفق به شکست سلطان محمد و متعاقباً زندانی کردن و سپس اعدام وی شد. او سپس به شیراز یورش برد و کنترل زمینهای سلطان محمد را به دست آورد.
در این مرحله جهانشاه، سلطان قراقویونلوی ترکمن به وفاداری خود به تیموریان پایان داد. او به سرعت قم و ساوه را به محاصره کشید. بابر شروع به یورش به جهانشاه نمود اما به دلیل برتری قاطع اردوی قراقویونلو و توطئه علیه او توسط علاءالدوله مجبور به عقبنشینی شد. تا ۱۴۵۲ قراقوینلوها بسیاری از مناطق ایران را از تیموریان گرفتند.
بابر در سال ۱۴۵۴ به ماوراءالنهر که تحت کنترل ابوسعید بود حمله برد. این اقدامی تلافیجویانه بود علیه فتح سابق بلخ. او به سرعت سمرقند را به محاصره کشید، با این حال مناقشه بین این دو به زودی به پایان رسید و توافق کردند که رودخانهٔ جیحون را به عنوان مرز قرار دهند. این توافق تا زمان مرگ بابر در ۱۴۵۷ باقی ماند. پس از درگذشت او پسرش میرزا شاه محمود جانشین وی گشت.
در سال ۸۵۶ ه.ق. () حدود ۶۵ سال پس از وفات حافظ، شمس الدین محمد یغمایی، وزیر بابر، برای اولین بار عمارتی گنبدیشکل بر فراز مقبرهٔ حافظ بنا کرد و در جلو این عمارت، حوض بزرگی ساخت که از آب رکنآباد پر میشد.
منابع
وبگاه ویکیپدیای انگلیسی
مرکز حافظ شناسی
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۷ (میلادی)
زادگان ۱۴۲۲ (میلادی)
هرات
خاکسپاریها در مشهد
خاکسپاریها در ایران
خاکسپاریها در حرم امام رضا | از کابل فرار کرد. اما بزودی بازگشت و مجدداً کابل را تسخیر و دوباره از شورشیان بیعت گرفت. در همین حال، شاه شیبانی در سال ۱۵۱۰ توسط اسماعیل اول، شاه شیعه صفوی ایران، شکست خورد و کشته شد. اسماعیل دست راست شیبان را برای بابر فرستاد «تا به یاد داشته باشد که صفویه تا کجا پیش رفته است.» بابر از این اقدام درس گرفت و با صفویه علیه دشمن مشترکشان، ازبکها، همکاری
کرد. بابر وانمود کرد که یک شیعهٔ پیروی اسماعیل است.
بابر و بازماندگان تیموریان از این فرصت برای تسخیر سرزمینهای اجدادی خود استفاده کردند. طی چند سال بعد، بابر و شاه اسماعیل در تلاش برای به دست گرفتن بخشهایی از آسیای میانه، مشارکت ایجاد کردند. در ازای کمک اسماعیل، بابر قول داد در عوض کمک اسماعیل، سکهای به نام او ضرب کند و نام او را در خطبه بیاورد. بنابراین، در سال ۱۵۱۳، پس از آنکه برادرش ناصر میرزا را به حکومت کابل واگذار کرد، وی موفق شد سمرقند را فتح کند. او همچنین بخارا را نیز تصرف کرد. بابر در اکتبر ۱۵۱۱ دوباره سمرقند را به تصرف درآورد، اما به عنوان دست نشانده شاه اسماعیل فرمان میراند و حتی تظاهر به تشیع میکرد، و احتمالاً به نام ولینعمت خود پادشاه صفوی سکه هم میزد (شواهد سکهشناسی در این باره قطعیت ندارد). تظاهر او به مذهب شیعه موجب شد که عامه مردم سمرقند از او روی بگردانند، و وقتی که در صفر ۹۱۸ در کُل مَلک از ازبکها شکست خورد نتوانست سمرقند را نگاه دارد، و سرانجام پس از آنکه نجم ثانی سردار صفوی در سوم رمضان ۹۱۸ در غُجُدوان مغلوب ازبکان شد، بابر او را رها کرد و از تصرف سمرقند منصرف شد، و این آخرین تلاش او برای تسلط بر این شهر بود که سخت بدان دلبستگی داشت. شاه اسماعیل خواهر بابر، خان زاده، که در زندان به سر میبرد و مجبور به ازدواج با شیبک خان شده بود، به بابر ملحق کرد. بابور بابر پس از دو سال زندگی پرمخاطره و سرگردانی در ناحیه قُنْدُز، به کابل بازگشت، که از آن پس پایگاهی برای لشکرکشیهای پر امید او به شرق و جنوب بود. کوششهای مکرر او برای بازپس گرفتن قندهار از ارغونها به مذاکراتی در می ۱۵۲۲ انجامید که در نتیجه آن شهر به تصرف درآمد. بابر پس از تصرف قندهار با پشتکار بیشتر متوجه هندوستان شد. ادامه حکومت وی تا شروع یورشهایش به هند، عمدتاً درگیر سرکوب شورشهای بیاهمیت قبایل افغان، اشراف تیموری و نزدیکانش گذشت، به اضافه یورشهای گستردهای در کوههای شرقی. بابر علیرغم اینکه دوران حکومتش نسبتاً صلح آمیز بود شروع به نوسازی و آموزش ارتش خود کرد.
روابط خارجی
ارتش صفوی به رهبری نجم ثانی غیرنظامیان را در آسیای مرکزی قتلعام کرد و سپس به دنبال کمک بابر آمدند و بابر به آنها توصیه کرد از ادامه جنگ دست بکشند. اما صفویان به این حرف گوش نکردند و در نبرد غجدوان توسط عبیدالله خان ازبک شکست خوردند و نجم ثانی کشته شد و ایرانیان برای همیشه ماوراءالنهر را از دست دادند.
روابط اولیه بابر با عثمانیها ضعیف بود زیرا سلطان عثمانی سلیم اول به رقیب او عبیدالله خان توپهای قدرتمند و تفنگ میداد. در سال ۱۵۰۷، | ظهیرالدین محمد بابُر (به اردو: ظهیر الدین محمد بابر بادشاه غازی گورکانی، به هندی: बाबर) (۱۴۸۳ – ۱۵۳۰ میلادی/ ۸۸۸ – ۹۳۷ ه.ق)، بنیانگذار امپراتوری گورکانی هند (سلطنت مغولی هند) بود که آخرین امپراتوری از دوران طلایی اسلامی بهشمار میآید. بابر پنجمین پشت از نوادگان تیمور گورکانی بود؛ او فرزند میرزا عمر شیخ فرزند سلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه فرزند تیمور بودهاست.
بابر در اندیجان، در دره فرغانه (امروزه بخشی از ازبکستان است) متولد شد؛ پدرش عمر شیخ میرزا از سال ۱۴۵۶ تا ۱۴۹۴ میلادی حاکم فرغانه بود. بابر پس از مرگ پدرش در سن ۱۲سالگی به تاج و تخت فرغانه، به مرکزیت اخسیکت، رسید و با شورشهایی در ابتدای سلطنت روبرو شد. او ۲ سال بعد سمرقند را فتح کرد، اما به زودی فرغانه را از دست داد. در تلاش ناموفقش برای فتح فرغانه، سمرقند را نیز از دست داد. در سال ۱۵۰۱ تلاشهایش برای فتح هر دو منطقه هنگام شکست از شیبک خان بینتیجه ماند. در سال ۱۵۰۴، او کابل را، که تحت حکومت ظاهری عبدالرزاق میرزا وارث نوزاد الق بیگ دوم بود، فتح کرد. بابر سپس با شاه اسماعیل اول، پادشاه ایران صفوی، برای فتح مناطقی از ترکستان، از جمله سمرقند، همکاری کرد. اما هیچ سودی نداشت و دوباره این مناطق از دست رفتند و به دولت شیبانی انضمام شدند.
پس از شکست سوم در فتح سمرقند، بابر توجه خود را به هند جلب کرد. در این زمان، منطقه جلگه سند و گنگ توسط ابراهیم لدی از سلسله لودیهای افغان تبار اداره میشد، راجپوتانه نیز توسط یک کنفدراسیون هندوهای راجپوت، به رهبری رانگا سانگا از میوار، کنترل میشد. بابر در جنگ اول پانیپات در سال ۱۵۲۶ میلادی ابراهیم لودی را شکست داد و امپراتوری گورکانی را تأسیس کرد. او سپس با مخالفت رانگا سانگا، که در ابتدا قول داد به بابر برای بیرون راندن لدیها کمک کند، روبرو شد. رانگا پس از اینکه فهمید بابر قصد دارد در هند بماند، از جنگ عقبنشینی کرد. رانا سپس لشکری از راجپوتها و پشتونها برای بیرون راندن بابر جمعآوری کرد، اما در نبرد خانوا در سال ۱۵۲۷ شکست خورد و پس از آن در سال ۱۵۲۸ به دست افراد خود مسموم گردید.
بابر چندین بار ازدواج کرد. برجستهترین پسرانش همایون، کامران میرزا و هندل میرزا بودند. بابر در سال ۱۵۳۰ در آگرا درگذشت و پسرش همایون شاه جانشین او شد. بابر ابتدا در آگرا دفن شد اما سپس، بنا به خواسته وی، او را در کابل دفن کردند. بابر به عنوان نواده تیمور، خود را تیموری و ترک جغتایی میدانست.
او در کشورهای ترکزبانی مثل قرقیزستان و ازبکستان به عنوان یکی از چندین قهرمانهای ملی شان قرار دارد. او زندگینامه خود به عنوان بابرنامه را به زبان ترکی جغتایی نوشت. این کتاب در زمان نوه اش، اکبر شاه (۱۵۵۶–۱۶۰۵)، به فارسی ترجمه شد.
نام
ظهیرالدین در زبان عربی به معنای «مدافع دین» (اسلام) است و نام محمد به افتخار پیامبر اسلام گذاشته شدهاست.
مشکل در تلفظ این نام برای سپاهیان ترکی-مغولی اش در آسیای میانه ممکن است باعث محبوبیت بیشتر نام مستعار وی بابر باشد ، همچنین بابر به صورتهای بابُر، بابَر و بابِر نیز تلفظ میشود. این نام از ببر فارسی گرفته شدهاست این | ابراهیم میرزا پسر علاءالدوله (درگذشته ۸۳۸ خورشیدی)، فرمانروای تیموری هرات در سدهٔ ۹ خورشیدی (سدهٔ ۱۵ میلادی) بود. او پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر بود که پس از شکست دادن پسرعموی خردسالش میرزا شاه محمود، به حکومت هرات رسید.
ابراهیم پس از مرگ ابوالقاسم بابر در هرات به قدرت رسید، پس از مرگ بابر پسرش میرزا شاه محمود به حکومت رسید، ولی زیرا که او همچنان یک پسر بچهٔ یازده ساله بود، قدرت بسیار کمی داشت. ابراهیم هم حکومت میرزا شاه محمود را سرنگون کرد و از این رو حاکم خراسان شد.
خانواده
پدر: علاءالدوله میرزا
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
میرزا شاه محمود
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Ibrahim Mirza bin Ala-ud-Daulah».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۹ (میلادی)
سال زادروز نامشخص | سلطان محمد، (درگذشته ۸۳۰ خورشیدی) یک حاکم تیموری بود که بر عراق عجم و فارس از سال ۸۲۶ خورشیدی تا هنگام مرگش فرمان میراند. او پسر بایسنقر میرزا پسر شاهرخ بود.
در طول آخرین سالهای حکومت شاهرخ، او حکومت خود را بر لرستان تا مرکز فارس آغاز کرد. بعد از مرگ شاهرخ او یکی از سه حاکم قدرتمند تیموری شد. (همراه با برادر ناتنیاش ابوالقاسم بابور از خراسان و عمویش الغ بیگ از فرارود) ۸۲۶ ۱۴۴۷ ۸۵۱
خانواده
پدر: سلطان غیاثالدین بایسنقر میرزا بهادرخان تیموری
پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدر پدربزرگ: تیمور لنگ
پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادربزرگ پدربزرگ: تکینا مهبیگم
مادربزرگ: گوهرشاد بیگم
پدر مادربزرگ: غیاثالدین ترخان
مادر مادربزرگ: خانزاده بیگم
همسران و فرزندان:
نامشخص
یادگار محمد میرزا
شورش سلطان محمد
در واپسین سالهای پادشاهی شاهرخ ، سلطان محمد در ولایات خاوری امپراتوری تیموری شورشی برپا کرد. شاهرخ در ۱۴۴۶ توانست جلوی شورش را بگیرد و بسیاری از طرفداران آن را دستگیر کند ، ولی سلطان محمد به لرستان پناه برد. سلطان محمد پس از مرگ پدربزرگش از لرستان بازگشت و از آنجا كنترل فارس ميانه را در دست گرفت.
وی به همراه برادر ناتنی خود ابوالقاسم بابر میرزا در خراسان و عمویش الغ بیگ در فرارود ، به یکی از سه فرمانروای قدرتمند امپراتوری در هم شکسته تیموری بدل شد.
جنگ با ابوالقاسم بابر
سلطان محمد که مشتاق گسترش دامنه مرزهای خود بود ، به زودی جنگی را با برادرش میرزا ابوالقاسم بابر آغاز و به خراسان حمله کرد.
در آغاز لشگرکشی به خوبی پیش رفت. در سال ۱۴۵۰ وی برادرش را در مشهد شکست داد و به دنبال آن برخی از زمینهای خود را به وی واگذار کرد. به زودی اوضاع به سمت جنوب چرخید و او توسط میرزا ابوالقاسم بابر ، که او را اعدام کرد ، اسیر شد.
میرزا ابوالقاسم بابر سپس سرزمین های سلطان محمد را تصرف کرد ، اما به زودی آنها را به دست ترکمن های قره قویونلو تحت فرماندهی جهان شاه از دست داد. پسرش یادگار محمد میرزا بود که به مدت شش هفته فرمانروای خراسان شد.
جستارهای وابسته
بایسنقر میرزا
شاهرخ
امیر تراغای
یادگار محمد میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Sultan Muhammad bin Baysonqor».
مشارکت کنندگان ویکیپدیای فارسی «تیموریان».
پادشاهان بر پایه دین
پادشاهان تیموریان
پادشاهان مسلمان
درگذشتگان ۱۴۵۱ (میلادی) | ماهم بیگم (درگذشت ۲۸ مارس ۱۵۳۴) ملکه امپراتوری گورکانیان از ۲۰ آوریل ۱۵۲۶ تا ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ به عنوان سومین همسر و همسر اصلی و موردعلاقه ویژه بابر، مؤسس حکومت گورکانی همچنین مادر همایون جانشین بابر بود. ماهم بیگم اولین ملکه در امپراتوری گورکانیان بود که مقام والای زن شاهنشاهی پادشاه بیگم را کسب کرد.
ازدواج با بابر
بابر در سال ۱۵۰۶ در هرات با او ازدواج کرد، هنگامی که درگذشته سلطان حسین میرزا، به ترکیب تسلیت از خسران به پایتخت هرات رفت. از او به عنوان «کسی که بابر بود» نام برد که عایشه برای محمد چه بود. ماهم بیگم در امور سیاسی بابر و همچنین در خاندان سلطنتی نقش بسیار فعالی داشت. او دارای ویژگیهای بسیار خوبی بود و دارای هوش فوقالعاده و چهره ای زیبا بود. او شوهرش را به بدخشان و ماوراءالنهر همراهی کرد و ضخیم و نازک کنار او ایستاد. او بانوی اصلی خاندان سلطنتی بود. پس از تولد اولین فرزند خود، همایون، چهار فرزند دیگر متولد شدند و متأسفانه همه در نوزادی فوت کردند. آنها میرزا باربل، میرزا فاروق، مهر جهان بیگم و آیسان دولت بیگم بودند.
به عنوان همسر ارشد بابر، وی حقوق مشخصی نسبت به سایر زندانیان حرمسرا داشت. او خودش به ترتیب سرپرستی خود را بر عهده گرفت، به ترتیب دو فرزند دیلدار بیگم، هندل میرزا و گلبدن بانو بیگم در سال ۱۵۱۹ و ۱۵۲۵ و تأیید بابر در مورد آن، گرچه او قبلاً صاحب پنج فرزند بود، در کنار فرزندان خود سرپرستی آنها را برعهده گرفت. ماهم، مادری فداکار، تمام اوقات فراغت خود را صرف آموزش شاهزاده در ارزشهای عزیز خود میکرد. او برای او داستانهایی در ارتباط با جدش شیخ احمد جام و دیگر شخصیتهای مشهور زمان خود را برای او تعریف میکرد.
به عنوان ملکه
در سال ۱۵۲۸، ماهم بیگم از کابل به هندوستان آمد. بابر وقتی به علیگر رسید، دو تخت روان با سه سوارکار فرستاد. او با عجله از علیگر به آگرا رفت. بابر قصد داشت برای ملاقات با ماهم تا علیگر برود. در وقت نماز عصر خادمی آمد و به بابر گفت که او تازه از جاده ملکه ماهم بیگم چهار مایل بیرون عبور کردهاست. بابر منتظر زین شدن اسب نبود اما پیاده بیرون نشست. او را در نزدیکی خانه اردوگاه پیشروی ماهم ملاقات کرد. ماهم منظر بود که هوا روشن شود، اما او صبر نکرد و در کنار او حرکت کرد و به سمت خانه خودش رفت. نه سرباز با دو مجموعه نه اسب و دو بستر اضافی که امپراتور فرستاده بود و یک کجاوه که از کابل آورده شده بود و حدود صد نفر از خدمتکاران ماهم بیگم بر اسبهای خوب سوار شدند. پس از سه ماه اقامت در آگرا، ماهم بیگم به همراه بابر به دهپلور رفت.
ماهم بیگم در طول دوره حکومت شوهر خود بابر ملکه اصلی و بی رقیب بود و تنها کسی بود که از حق نشستن در کنار بابر بر تخت سلطنت امپراتوری گورکانی برخوردار بود. او به عنوان پادشاه بیگم و رئیس خانواده و خانه شاهنشاهی، در تمامی مدت زمان سلطنت شوهر خود در مقابل همسران دیگر شوهر خود، قدرتمند، بانفوذ، متکبر، خودخواه، کینه جو و فتنه گر بود و به نظر میرسد | میانه ممکن است باعث محبوبیت بیشتر نام مستعار وی بابر باشد ، همچنین بابر به صورتهای بابُر، بابَر و بابِر نیز تلفظ میشود. این نام از ببر فارسی گرفته شدهاست این کلمه بارها در شاهنامه فردوسی ظاهر شدهاست و وارد زبانهای ترکی آسیای میانه شدهاست. تاکستون استدلال میکند که بابر اقتباس متناوبی از کلمه نیاهندواروپایی به نام بیور (beaver: سگ آبی) میداند که این را با شباهت تلفظ میان بابر و ترجمه روسی کلمه beaver به نام بوبور (bobor، бобр) اثبات میکند.
بابر عناوین سلطنتی پادشاه، السلطان العظم و الخاقان المکرم پادشاه غازی را نیز استفاده میکرد. او و نوادگانش بعدها از لقب میرزا و گورکانی به عنوان القاب برای درباریان استفاده کردند.
تولد
خاطرات بابر جزئیات زندگی او را بهطور کامل شرح میدهد و منبع اصلی برای مطالعه زندگی بابر است. این خاطرات با عنوان بابرنامه شناخته میشود که توسط خود او به زبان مادری اش، زبان ترکی جغتایی، نوشته شدهاست. به گفته دیل، کتاب بابرنامه نوع ترکی اش، در خصوص ساختار جملاتش و صرف افعال و کلمات و واژگانش بسیار از فارسی استفاده شدهاست." بابر نامه در زمان نوه اش اکبر با نام توزک بابری ترجمه شد.
محمد بابر در چهاردهم فوریه ۱۴۸۳ میلادی مطابق با ششم محرم ۸۸۸ ه.ق در شهر اندیجان، استان اندیجان واقع در دره فرغانه آسیای میانه (امروزه ازبکستان) زادهشد. وی فرزند ارشد پدرش، عمر شیخ میرزا حاکم فرغانه، فرزند ابوسعید میرزا (نوه میرانشاه فرزند تیمور) بود و مادرش قتلغ نگار خانم، دختر یونس خان حاکم از مغولستان (نواده توغلوق تبمور خان، پسر اسن بوقای اول، که خودش نواده جغتای خان پسر دوم چنگیزخان بود) بود.
بابر از قبیله ترکی-مغولی برلاس بود که فرهنگ ایرانی را پذیرفته بودند. این طایفه قرنها پیش مسلمان شده بود و در ترکستان و خراسان ساکن شده بودند. گذشته از زبان ترکی جغتایی، بابر به همان اندازه نیز به زبان فارسی، زبان درباری تیموریان، مسلط بود.
او در طبقهای از سیاستمداران مدیر و سازماندهندگان متولد شد که بادیهنشین بودند و در آسیای مرکزی از کشاورزان، گلهداران و صنعتگران و بازرگانان در ناحیهای که محل گذر کاروانهای تجاری بود، استفاده میکردند. در میان این اقوام بیش از تعلقات ملی و زبانی، وابستگیهای خانوادگی و قبیلهای اهمیت داشت.
بابر اگرچه از تبار ترکی-مغولی بود، اما بیشترین حمایت خود را از مردم ایرانیتبار و سایر مردمان محلی آسیای میانه به دست آورد و اقوام بسیاری در ارتش وی شامل بود.
فرمانفرمایی بر آسیای میانه
حاکم فرغانه
در سال ۱۴۹۴، بابر یازده ساله، پس از درگذشت پدرش شیخ عمر میرزا، حاکم فرغانه شد. مرگ پدر او بسیار عجیب بود. این حادثه در قلعه آکسی در فرغانه شمالی رخ داد. او به دلیل فروریختن کبوترخانه خود، که در لبه ساختمان ساخته شده بود، درگذشت. در این مدت دو عمویش از قلمروهای پادشاهی همسایه، که با پدرش دشمن بودند، و یک گروهی از اشراف که میخواستند برادر کوچکترش، جهانگیر، حاکم فرغانه شود، تخت سلطنت وی را تهدید کردند. عموهایش در تلاش برای برکناری بابر از مقامش و تصاحب متصرفاتش بی رحم بودند. سپس بابر به کمک مادربزرگ مادری خود، دولت آیسان بیگم، توانست سلطنت خود را تثبیت کند. هرچند که شانس نیز در این عمل بی تأثیر نبود.
بیشتر شاهنشاهیهای اطراف قلمرویش توسط خویشاوندانش کنترل | کامران میرزا همچنین شناخته شده با نام کامران، (۱۵۰۹ تا ۵ اکتبر ۱۵۵۷ م)، دومین پسر بابر مؤسس امپراتوری گورکانی و نخستین امپراتور مغول بود. کامران میرزا در کابل با مادری به نام گلرخ بیگم به دنیا آمد. او برادر ناتنی پسر ارشد بابر، همایون بود؛ ولی با پسر سوم بابر، عسکری میرزا برادر تنی بود.
خانواده
همسران
کامران دارای هشت همسر بود:
گلرخ بیگم، دختردائی کامران،
محترمه خانوم، دختر شاه محمد سلطان جگتای،
حظر بیگم،
ماه بیگم، دختر سلطان اویس قپچاق،
مهر افروز بگا،
دولت بخت آغاچا،
ماه چوچک بیگم، دختر میر شاه حسین ارغون، حاکم سند،
یکی از خواهران عبدالله خان مغول.
پسران
کامران دو پسر داشت:
ابراهیم سلطان میرزا،
ابوالقاسم میرزا.
دختران
کامران پنج دختر داشت:
حبیبه بیگم،
گلرخ بیگم،
حجی بیگم،
گلیزار بیگم،
آیشا سلطان بیگم.
جستارهای وابسته
بابر
همایون
امپراتوری گورکانی
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Kamran Mirza».
اهالی کابل
حاکمان ترک
درگذشتگان ۱۵۵۷ (میلادی)
زادگان ۱۵۰۹ (میلادی)
تیموریان
شاهزادگان گورکانی | جزیره چاه بیشه نام جزیرهای در دریاچه بختگان در استان فارس ایران است.
منابع
چاه بیشه
چاه بیشه |
ee320ae3-07c3-4fb7-a25b-b62fcb75afdf | امپراتوری تیموری | ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند. | نوهٔ بایسنقر چه کسی بود؟ | false | {
"answer_start": [
810
],
"text": [
"اوزون حسن"
]
} | غیاث الدین بایسنقر (تولد ۸۰۲ ه.ق/۱۳۹۹م، درگذشت ۸۳۷ ه.ق/۱۴۳۳م) از شاهزادگان تیموری، پسر شاهرخ و نوه امیر تیمور گورکانی بود. او شاهزاده و امیری هنرمند و هنرپرور بود و از سیاستمداران، حامیان بزرگ هنر، معماری و فرهنگ و از خوشنویسان طراز اول عهد خود بهشمار میرود.
نام کامل او «میرزا غیاث الدین بن شاهرخ بن امیر تیمور» است و به نامهای بایسنقر میرزا و سلطان بایسنقر بهادر خان نیز شهرت دارد. از آنجایی که چندین نفر از شاهزادگان و امیران تیموری در خراسان و گورکانیان هند دارای نام «بایسنقر» یا «بایسنقر میرزا» بودهاند، نباید با آنان اشتباه گرفته شود.
در متون تاریخی و ادبی واژه بایسنقر به دو گونه بایسنقر و بایسنغر آمدهاست. بایسنقر کلمهای ترکی (مرکب از بای + سنقر) و سنقور، مرغی شکاری است از جنس چرغ که شنقار نیز گویند. بایسنقر بهطور عام، نام عدهای از شاهزادگان تیموری و غیر تیموری بوده و ظاهراً صحیح آن «بای سنقور» است که «بایسنقر» نوشته میشود. جایگاه او در زندگی و پس از مرگ چنان بود که ـ با آنکه به مرتبه ولیعهدی نرسیده بود ـ تاریخ نویسان از وی با عنوانها و لقبهایی چون پادشاه، سلطان و ولیعهد یاد کردهاند و او را به سبب داشتن منشهای پسندیده به شیوههایی گزافهآمیز ستودهاند.
بایسنقر میرزا به زبان فارسی، عربی و ترکی مشرقی، که زبان مادریش بود، کاملاً تسلط داشت. او معرف برجسته فرهنگ اسلامی از نسلی ترک و مغول بود که به اهمیت و ارزش او تنها در دهههای اخیر و در تحقیقات جدید توجه شدهاست. در متون قدیم و جدید بایسنقر در سایهٔ شخصیت برادرش الغ بیگ قرار گرفتهاست. هر چند اهمیت بایسنقر در تاریخ هنر قطعی است، لیکن خدماتش در زمینه ادبیات فارسی و تاریخنگاری چندان معرفی نشدهاست. او قطعاً یکی از نمایندگان و شاید مهمترین نمایندهآمیزش فرهنگ ترکی و فارسی در آسیای مرکزی و آسیای غربی (یعنی خراسان و ترکیه) در عهد تیموریان بهشمار میرود.
از بایسنقر به عنوان اولین کسی که به دو وجه ملی و دینی، همزمان توجه کرده نام برده میشود. در بررسی برنامهریزی مکتب هرات که بیش از همه به همت او و پدرش شاهرخ شکل گرفت، دیده میشود که این مکتب همانطور که برای هویت بخشی به هنر اسلامی قدم پیش گذاشت، برای شکلگیری شاهنامه بایسنقری نیز اقدام کرد. برای شروع این پروژه عظیم کاغذ سازان سمرقندی دعوت شدند تا کاغذ سمرقندی را تولید کنند.
زندگی
بایسنقر هنگامی که پدربزرگش، امیر تیمور، در سال ۸۰۷ ه.ق / ۱۴۰۵ م درگذشت، کودکی بیش نبود. در توصیف بایسنقر گفتهاند که او پادشاهی خوشطبع، خوشسخن، هنرپرور و عیاش بود و آنقدر که ممکن بود عالم را به خوشی گذرانید. به قول دولتشاه «جمالی داشت با کمال… و از سلاطین روزگار بعد از خسرو پرویز چون بایسنقر سلطان کسی به عشرت و تجمل معاش نکرد، شعر ترکی و فارسی را نیکو گفتی و فهمیدی، به شش قلم خط نوشتی.»
از او سه پسر به یادگار ماند: میرزا ابوالقاسم بابُر که در سال ۸۵۳ه.ق به حکومت رسید؛ میرزا رکن الدین علاءالدوله؛ و میرزا سلطان محمد.
مرگ زودرس بایسنقر به دلیل افراطش در شرابخواری روی داد. دولتشاه میگوید: «شبی از فرط شراب به فرمان ربالارباب به خواب گران فنا گرفتار شد و سکنه هرات سبب آن وفات | سلطان بایسنقر، فرزند سلطان یعقوب، نوه اوزون حسن و چهارمین پادشاه آق قویونلو بود.
امیران قبیله های موصلو به مناسبت پشتیبانی صوفی خلیل بیگ از بایسنقر، از وی حمایت میکردند، در صورتی که طایفه های پُرناک و بایُندر هواخواه مسیح میرزا برادر یعقوب بودند و سرانجام در جنگی که میان این دو گروه درگرفت، مسیح میرزا و گروهی از هوادارانش کشته شدند و بایسنقر در ده سالگی به حکومت رسید.
ایبه سلطان به دلیل قدرت رقیبان رستم بیگ را آزاد کرد و در نبردی که میان بایسنقر و رستم در گرفت او شکست خورد و به شروانشاه نزد پدر بزرگش فرخ یسار پناه برد.
بایسنقر چند ماه بعد از شیروان خارج شد، ولی به دست علی پرناک گرفتار و به تبریز آورده شد. او در نهایت در سال ۸۹۷ در کوه سهند به قتل رسید.
منابع
پیوند به بیرون
دانشنامهٔ جهان اسلام، مدخل «بایْسنغر(۲)»
آققویونلو
درگذشتگان ۱۴۹۳ (میلادی)
زادگان سده ۱۵ (میلادی)
حاکمان سده ۱۵ (میلادی) در خاورمیانه
حاکمان آققویونلوها
حاکمان ترک
خاکسپاریها در چهارمنار | ابن یعقوب بایسنقر، از امرای آققویونلو.
بایسنقر پسر شاهرخ، غیاث الدین بایسنقر پسر شاهرخ و نوه تیمور.
شاهنامه بایسنقری، یکی از نسخههای قدیمی و بسیار ارزشمند شاهنامه در سطح جهان است. | رکنالدین علاءالدوله میرزا یک شاهزادهٔ تیموری و نوهٔ شاهرخ حاکم آسیای مرکزی بود. او فرزند بایسنقر بود و بایسنقر هم بهدلیل اینکه پیش از پدرش درگذشت، نتوانست جانشینش شود. علاءالدوله پس از مرگ پدربزرگش درگیر جنگ جانشینی متعاقب آن شد. اگرچه او در آغاز از یک مزیت راهبردی برخوردار بود، اما سرانجام رقیبانش از او پیشی گرفتند. علاءالدوله در غربت پس از چندین تلاش ناموفق برای بهدست آوردن تاج و تخت، درگذشت.
جنگ جانشینی
شاهرخ بیدرنگ پس از سرکوب شورش نوهٔ دیگرش، سلطان محمد پسر بایسنقر، در مارس ۱۴۴۷ بهدلیل بیماری در اقامتگاه زمستانی خود در ری درگذشت. گوهرشاد که با او بود، بهسرعت پیامی به علاءالدوله پسر بایسنقر که بهعنوان معاون شاهرخ در هرات مانده بود، فرستاد و او را از مرگ سلطان آگاه کرد. با این حال، در حالی که او و عبداللطیف پسر الغبیگ جسد را برای خاکسپاری به هرات اسکورت میکردند، عبداللطیف پسر الغبیگ مادربزرگ و جسد هر دو را به گروگان گرفت. دلایل وی برای این امر نامشخص است، اما این احتمال وجود دارد که او در حال تلاش برای پیشی گرفتن بر علاءالدوله پسر بایسنقر و قوت بخشیدن ادعای جانشینی خود بوده باشد. همچنین ممکن است این رخداد بخشی از طرحی از پیش تعیینشده برای پشتیبانی از ادعاهای پدرش الغبیگ بوده باشد که در این مرحله تنها پسر زندهٔ شاهرخ بود.
علاءالدوله پسر بایسنقر که در هرات روزگار میگذراند، با آگاهی از اوضاع، خود را شاه خواند و خزانهٔ پدربزرگ خود را میان سربازان تقسیم کرد. سپس سربازان شاهزاده حمله به پسرعموی خائنش (جهت آزاد کردن شهبانوی بیوه و نجات پیکر پدربزرگش) را آغاز کردند.
طی چند ماه بعد، سرزمینهای گوناگون امپراتوری تیموری از سوی فرزندان و نوادگان شاهرخ تقسیم شدند و این شاهزادگان ترجیح دادند با احتیاط و حالت دفاعی عمل کنند. در این مدت علاءالدوله پسر بایسنقر موقعیتی غبطهبرانگیز داشت و منطقهٔ ثروتمند خراسان را در اختیار داشت که دربردارندهٔ پایتخت پیشین پدربزرگش هرات بود. افزون بر این، او بیشتر اشراف شاهرخ را در بیعت داشت و همچنین بهرمند از کمک شهبانوی متنفذ گوهرشاد بود.
این وقفه در ماه مه پایان یافت، زمانی که الغبیگ، که از سمرقند فرمانروایی میکرد، ابوبکر فرزند محمد جوکی را به اسارت گرفت و نیروهای خود را در بلخ که پیشتر جوکی در آن فرمانروایی میکرد مستقر کرد.
هنگامیکه الغبیگ شنید که علاءالدوله لشکر خود را در اقدامی برای ایستادگی در برابر او گرد آوردهاست، امیر الغبیگ به او سفارش کرد با برادرزادهاش صلح کند. علاءالدوله که تازه فهمیده بود که برادرش میرزا ابوالقاسم بابر در نزدیکی هرات دست به حمله میزند، این پیشنهاد را پذیرفت و به الغبیگ اجازه داد بسیاری از سرزمینهای پیشین ابوبکر پسر جوکی را نگهدارد.
در حالی که علاءالدوله برای رویارویی با نیروهای برادرش به مشهد لشکر کشید، امیران هر دو شاهزاده با اشاره به اینکه الغبیگ قصد چیرگی کامل بر رقبای خود دارد، از آنها خواستند که اتحاد ایجاد کنند. آنها به مرزی در خوبوشان (فوچان) توافق کردند و به پایتختهای خود بازگشتند.
در زمستان همان سال، علاءالدوله درگیر اختلاف با عبداللطیف پسر الغبیگ شد که بهعنوان والی پدرش الغبیگ در بلخ مستقر بود. علاءالدوله لشکرکشی علیه پسرعموی خود را آغاز کرد و منطقه را غارت کرد. الغبیگ این را | میرزا جعفر بن علی تبریزی یا فریدالدّین جعفر تبریزی یکی از استادان خوشنویسی ایرانی در قرن نهم هجری است که با لقب بایسنقری هم از او یاد میشود. او بزرگترین نستعلیقنویس زمان خود بود. یکی از آثار معروف نستعلیق او شاهنامه بایسنقری است. این شاهنامه هماکنون در یکی از کتابخانههای ایران نگهداری میشود. یکی دیگر از کارهای میرزا جعفر تبریزی مرقع نفیسی است در کتابخانه دانشگاه توبینگن آلمان که میتوان نمونههای بسیار عالی از خط ثلث، ریحان، نسخ، رقاع، توقیع و نستعلیق را در آنها یافت.
او رئیس کتابخانه دربار شاهزاده بایسنقر میرزا _ پسر شاهرخ و نوهٔ هنرمند و هنرپرور تیمور گورکانی _ بود. او در نگارش هفت قلم مهارت داشت اما در نستعلیقنویسی شهرت یافت. استاد او دراین خط عبدالله پسر میرعلی تبریزی واضع خط نستعلیق بودهاست. و از شاگردان صاحب نام او مولانا اظهر تبریزی است.
زندگی
تاریخ تولد و درگذشت جعفر تبریزی بهدرستی معلوم نیست، ولی از آثار و خطوط برجا مانده از او پیداست که بین سالهای ۸۱۶ تا ۸۵۶ زنده بودهاست . او از مردم ماهشهر بود، لیکن به دلیل اقامت طولانی در هرات، به هروی معروف شدهاست . از هرات به ماوراءالنهر سفر کرد و سه سال در بلخ ماند، سپس به خوارزم رفت و یک سال در سمرقند اقامت گزید و در بخارا درگذشت . میرزا جعفر تبریزی در سال ۸۸۵ بدرود حیات گفت.
فعالیت هنری
میرزا جعفر در رواج خط نستعلیق کوشش بسیار نمود و در اندک مدتی آن را مقبول عام و خاص کرد او این خط را از استاد بلاواسطه خود میرعبدالله فرزند میرعلی تبریزی آموخت و در آن از بانی نستعلیق، یعنی میرعلی، نیز برتر شد . او را در «خطوط اصول» شاگرد شمسالدین قطابی مشرقی (متوفی ۸۱۲) بود . با آنکه شهرت عمدهاش در خط نستعلیق است خطوط دیگر را استادانهتر مینوشت .
میرزا جعفر پیش از پیوستن به دربار بایسنقر میرزا، در تبریز در دربار میرانشاه بن تیمور به سر میبرد لیکن در حقیقت تربیت یافته دربار شاهرخ تیموری و طرف توجه و علاقه خاص پسر او بایسنقر میرزا بود، زیرا سمت استادی دبستان او را به عهده داشت .
میرزاجعفر در یکی از حجرههای کاخ چهلستونِ بایسنقر میرزا کتابت میکرد و سرآمد چهل کاتب و خوشنویس کتابخانهٔ او بود .
کانون هنری بایسنقر در هرات بهنام دارالصنایع کتاب سازی معروف بود و کتابهای پدیدآمده در این کتابخانه و کانون هنری شامل نفیسترین آثار نگارگری و استادانهترین قطعات خوشنویسی هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشتهاند. تاریخ تأسیس کتاخانه بایسنقر ۱۴۲۰م است و این موقعی است که بایسنقر میرزا به فرماندهی قشون برای نجات تبریز از دست ترکمنها بهآنجا رفته بود و در آنجا هنرمندانی همچون استاد جعفر را با خود به هرات آورد.
مکتب هرات و کانون هنری بایسنقری که به کار کتابآرایی میپرداخت را میتوان ادامه کتابخانه جلایریان در تبریز دانست که هرچند در زمان قراقویونلوها پایتخت به شروان منتقل و حمایتی از هنر به عمل نمیآمد اما بقایای آن هنوز تا زمان رسیدن بایسنقر به تبریز موجود بود و هنگامی که بایسنقر شاهزاده تیموری به فرمان پدرش شاهرخ میرزا به حکمرانی تبریز فرستاده شده او جعفر تبریزی را در آنجا میبیند.
یکی از عوامل تجدید رونق خطوط | بایسنقر مورخ ۸۲۳ ه.ق است. دو صفحه اول، فهرست اسماءالسور به خط رقاع در خانههای شطرنجی و زمینه طلاپوشی از قرن سیزدهم است. دو صفحه افتتاح، تمام تذهیب با پیشانی و ذیل به خط رقاع، اسامی سورهها به خط رقاع و قلم زر تحریردار و فواصل آیات ستاره نشان است. نگارنده کتاب راهنمای گنجینه قرآن دلایلی ارائه میدهد که صفحه اسم بایسنقر ساختگی است. برخی دیگر نیز بر همین نظرند؛ زیرا تاریخ اتمام آن ـ یعنی ۸۳۷ ه.ق ـ مقارن با مرگ بایسنقر است. .
شعر
هنر دیگر بایسنقر شعر و شاعری بود. او دنباله رو سنت شعر درباری بود، که در آن ایام دیگر به مدیحهسرایی محدود نبود و دامنه بسیار گستردهتری داشت هر چند از زبان او نقل میکنند که گفتهاست امیر نباید به سرودن شعر بپردازد. با این وجود ابیات پراکندهای از او در تذکره دولتشاه سمرقندی نقل شدهاست؛ و با برادرانش: الغبیگ در سمرقند و ابراهیم در شیراز، دربارهٔ شعر فارسی مکاتبه میکردهاست. او اشعار امیر خسرو دهلوی را بر اشعار نظامی گنجوی، که الغ بیگ میپسندید، ترجیح میداد. این غزل از سرودههای اوست:
نقاشی و موسیقی
بایسنقر در نقاشی و موسیقی نیز قریحهای ذاتی داشت، اما تواناییهایش را بیشتر در خوشنویسی به کار برد.
حمایت از مورخان
بایسنقر مشوق تاریخنگاری به زبان فارسی نیز بود. گر چه هیچیک از تاریخنگاران عهد تیمور و تیموریان به مقام والای رشید الدین فضلالله و عطا ملک جوینی در دوره مغول دست نیافتند، اما برخی از آنها آثار برجستهای از خود به جای گذاشتند که مهمترین آنها حافظ ابرو «متوفی ۸۳۳ ه.ق/ ۱۴۳۰ م» است. حافظ ابرو، سخت مورد تشویق و توجه بایسنقر بود و تاریخ کبیر خود را به نام بایسنقر نوشت که به زبدةالتواریخ معروف است و فصیحی خوافی آن را مجمعالتواریخ سلطانی میخواند. ظاهراً این کتاب در سال ۸۲۹ ه.ق یا ۸۳۰ ه.ق خاتمه یافتهاست و احتمالاً به توصیه شاهرخ پدر بایسنقر، چهارمین قسمت مجمع التواریخ را به صورت کتابی مستقل تحریر و به بایسنقر اهدا شدهاست. به نظر بازیل گری، بایسنقر در تهیه و مصور کردن متون تاریخی بیشتر از نسخههای دیوان اشعار توجه داشت.
حمایت از هنرمندان
او را مؤسس و بانی زیباترین شکل کتابآرایی در ایران میدانند. تحت حمایت او چهل نفر کاتب و خطاط به راهنمائی مولانا جعفر تبریزی معروف به جعفر بایسنقری که خود او نیز شاگرد عبدالله بن میر علی است به نسخهبرداری و تکثیر کتابهای مختلف و تولید آثار هنری مشغول بودند. وی به وسیله پرداخت دستمزدهای گزاف و اعطای انعام فراوان و شاهانه، هنرمندترین استادان خوشنویسی و تذهیب را نزد خود نگاه میداشت و آنان برای وی ظریفترین آثار هنری را در خط، تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود میآوردند. کتابهای کتابخانه وسیع این شاهزاده هماکنون در تمام جهان پراکندهاست و هرجا که هست در کمال حرمت و دقت نگاهداری میشود. کانون هنری بایسنقر در هرات بهنام دارالصنایع کتاب سازی معروف بود و کتابهای پدیدآمده در دوره بایسنقری شامل نفیسترین مینیاتورها و استادانهترین خوشنویسیها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلد آرایی گشتهاند.
شاهنامه بایسنقری
ذوق شعر دوستی بایسنقر متوجه شاهنامه نیز شد. وی دستور داد نسخهای از شاهنامه را برای او استنساخ کردند که به «شاهنامه بایسنقری» شهرت دارد. این کتاب که به | سلطان رستم بیک، پسر مقصود بیگ و نوه اوزون حسن پنجمین سلطان آققویونلو بود.در داستان های محلی آمده است که او هیکل تنومند و نیرومندی داشت. او ایلخان و سلطان قوم آق قویونلو بود. رستم بیک و پدرانش در پهلوانی و شکار مشهور بودند و آوازه ی آنها به گوش شاهان قاجار هم میرسید.
پسرش که محمود بیک نام داشت فرمانده ی قراول های محمدعلی شاه قاجار بود.
آیبه سلطان، رستم بیگ را از زندان نخجوان آزاد کرد و آنها به تبریز آمدند. فرخ یسار حاکم شروانشاه سپاهی را برای حمایت از نوه اش بایسنقر فرستاد و میان سلطان بایسنقر و سلطان رستم جنگ رخ داد اما بایسنقر شکست خورد و کشته شد و رستم تاجگذاری کرد.
در دوره سلطنت سلطان رستم برای فقیران مقرریهایی تعیین گشت که در کل دوران سلطنت آققویونلو بیسابقه بود. او از این جهت به بخشندگی شناخته میشود. در این دوره، بدیعالزمان میرزا، کوسه حاجی بایندر و کارکیا میرزا علی شورش کردند و همهٔ این شورشها توسط سلطان رستم و لشکریان قاجارش سرکوب شد.
رستم در سال ۹۰۲ به جنگ با احمد گوده پرداخت و در نهایت از او شکست خورد و در تبریز کشته شد.
منابع
دانشنامهٔ ایرانیکا، مدخل آققویونلو.
تاریخ عالمآرای امینی، صفحهٔ ۵۹ و ۶۵-۶۲ و ۶۹-۶۸
دانشنامهٔ رشد، رستم بیگ آققویونلو
اهالی تبریز
حکمرانان آسیا در سده ۱۵ (میلادی)
درگذشتگان ۱۴۹۷ (میلادی)
درگذشتگان ۹۰۲ (قمری)
حاکمان آققویونلوها
شاهان اهل تبریز
خاکسپاریها در چهارمنار
زادگان سده ۱۵ (میلادی)
حاکمان سده ۱۵ (میلادی) در خاورمیانه
رهبران برکنارشده از طریق کودتا | را پدید آورد که در تاریخ هنر ایران به «مکتب هرات» معروف است. در مکتب هرات تصاویر انسانها به صورت ریز و کوچک ترسیم گشته و مینیاتورها با خطوط ساده و بیپیرایه اجرا شدهاند.
پس از مرگ بایسنقر در ۱۴۳۳م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتابهای نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال ۱۵۴۴م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال ۱۴۴۷م به حالتی زنده باقی ماند.
بازیل گری در بررسی ویژگیهای سبک هراتی، عناصراز شرق دور وجود دارد. اهمیت خاصی به تأثیر متقابل تصاویر بر یکدیگر میدهد که با اشارات معنیدار جان گرفتهاند. پیکرههای خشک و رسمی.استفاده از رنگهای بسیار درخشان, استفاده از رنگهای مکمل , استفادهی کمتر از رنگهای خانوادهی قرمز و استفادهاز طیف رنگهای قهوهای, رنگهای متمایل به آبی و ارغوانی و صورتی لطیف , تاثیر گذاری از رنگهای سفید و سیاه, به تصویر کشیدن هوشمندانهی تزئین قالیها و اجزای معماری و حتی آسمان.
آثار
از مهمترین آثاری که در این مکتب هنری خلق شدهاست میتوان به شاهنامه بایسنقری اشاره کرد که در سال ۱۴۳۰ (میلادی) به سفارش شاهزاده بایسنقر میرزا (فرزند شاهرخ و نوهٔ تیمور گورکانی) تهیه شدهاست.
از دیگر نسخ نگارگری شده در دوره بایسنقر میرزا میتوان به، کلیله و دمنه، گلستان سعدی، معراج نامه و خمسه نظامی اشاره کرد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
نگارگری ایرانی
منابع
*مقالهی مکتب نگارگری هرات، مریم سلیمانی، سایت نگاره ها
مکتبهای هنری
هرات
هرات | سلطان ابراهیم میرزا نام شاهزادههای مختلفی در تاریخ بوده است:
سلطان ابراهیم میرزا صفوی شاهزاده صفوی، فرزند بهرام میرزا نوه شاه اسماعیل
سلطان ابراهیم میرزا تیموری معروف به ابراهیم سلطان شاهزاده تیموری، برادر بایسنقر میرزا | محاصره سمرقند (۱۴۹۶-۱۴۹۴) (درگیری شاهزادگان تیموری بر سر تصاحب سمرقند پس از مرگ ابوسعید میرزا نوهٔ تیمور لنگ)
محاصره سمرقند (۱۴۹۷) (کامیابی بابر در بیرون آوردن سمرقند از چیرگی سلطان بایسنقر میرزا و سلطهٔ ۴ ماهه بر آن)
محاصره سمرقند (۱۵۰۱) (بازپس گیری سمرقند توسط بابر این بار از چنگ شیبانیان) |
9489c921-a39f-44f1-a1c7-396beb0d748e | امپراتوری تیموری | ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند. | ابوالقاسم بابر پس از چند سال حکومت درگذشت؟ | false | {
"answer_start": [
22
],
"text": [
"ده"
]
} | در شب توسط ارتش بابور گرفته شد و صبح روز بعد قلعه فوقانی تسخیر شد. بابر خود ابراز تعجب کرد که قلعه فوقانی طی یک ساعت از حمله نهایی سقوط کردهاست. مدینی که شکست را حتمی میدانست مراسم جوهار را، که طی آن زنان و کودکان درون قلعه خود را قربانی میکردند تا به دست دشمن نیفتند، را برگزار کرد. تعداد کمی از سربازان نیز در خانه مدینی رائو جمع شده و اقدام به کشتن یکدیگر در خودکشی جمعی کردند. به نظر نمیرسد این فداکاری بابر را، که هیچوقت در زندگینامه اش دشمن را مورد تحسین قرار نمیداد، تحت تأثیر قرار داده باشد.
آزار و اذیتهای مذهبی
بابر ابراهیم شاه لودی را، در سال ۱۵۲۶، شکست داد و کشت. بابر به مدت چهار سال حکومت کرد و پس از وی پسرش همایون، با وجود یک وقفه کوتاه که سلطنتش توسط سلسله سوریها غصب شده بود، حکومت کرد. در طول حکومت ۳۰ ساله پدر و پسر، خشونت مذهبی در هند ادامه یافت. آثار این خشونتها در ادبیات سیکها در قرن شانزدهم یافت میشود. خشونت بابر، پدر همایون، در دهه ۱۵۲۰، توسط گورو ناناک مورد مشاهده قرار گرفته بود که در چهار سرود دربارهٔ آنها اظهار نظر میکرد. مورخان معتقدند دوره خشونت مذهبی در اوایل دوره گورکانی منجر به درونگرایی و سپس تبدیل از صلح جویی به ستیزهجویی برای دفاع از خود در سیکشیسم شدهاست.
بنابر خاطرات بابر، توزک بابری، لشکرکشیهای بابر در شمال غربی هند، هندوها و سیکهای بتپرست و کلا فرقههای کافر زیادی را (در اینجا منظور هر فرقه ای است جز اسلام سنی) مورد هدف قرار داده و تعداد بی شماری از این مردم این فرق قتلعام شدند به طوری که درکنار هر اردوگاه مسلمانی، برجهایی از جمجمههای کافران ساخته میشد. خاطرات بابر علاوه بر کشته شدن هندوها توسط مسلمانان در میدان جنگ، قتلعام روستاها و شهرهای هندو نشین را توسط مسلمانان ثبت میکند.
زندگی شخصی و روابط
هیچ توضیحی در مورد ظاهر بدنی بابر وجود ندارد، مگر از نقاشیهایی که در ترجمه بابرنامه تهیه شده که مربوط به زمان اکبرشاه است. بابر در زندگینامه خود ادعا کرد که از نظر جسمی قوی است و از نظر بدنی متناسب است و در هر رودخانه بزرگی که با آن روبرو شده بود، از جمله دو بار در رودخانه گنگ در شمال هند، شنا کردهاست.
برخلاف پدرش، او گرایشهای زهد و پرهیز داشت و علاقه چندانی به خانمها نداشت. در ازدواج اول خود، او نسبت به عایشه سلطان بگوم «خجالتی» بود، بعداً محبت خود را نسبت به او از دست داد. با این حال، بابر در طی سالها چندین همسر و صیغه دیگر به دست آورد و همانطور که برای یک شاهزاده لازم بود، وی توانست از تداوم نسل خود اطمینان حاصل کند.
همسر اول بابر، عایشه سلطان بیگم، پسر عموی پدری وی، دختر سلطان احمد میرزا، برادر پدرش بود. او هنگام خیانت به بابور، که خود او پنج ساله بود، شیرخوار بود. آنها یازده سال بعد (۱۴۹۸–۹۹) ازدواج کردند. این زوج یک دختر به نام فخر-اون-نیسا داشتند که طی یک سال در سال ۱۵۰۰ درگذشت. سه سال بعد، پس از اولین شکست بابر در فرغانه، عایشه او را ترک کرد و به خانه پدرش بازگشت. در سال | ظهیرالدین محمد بابُر (به اردو: ظهیر الدین محمد بابر بادشاه غازی گورکانی، به هندی: बाबर) (۱۴۸۳ – ۱۵۳۰ میلادی/ ۸۸۸ – ۹۳۷ ه.ق)، بنیانگذار امپراتوری گورکانی هند (سلطنت مغولی هند) بود که آخرین امپراتوری از دوران طلایی اسلامی بهشمار میآید. بابر پنجمین پشت از نوادگان تیمور گورکانی بود؛ او فرزند میرزا عمر شیخ فرزند سلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه فرزند تیمور بودهاست.
بابر در اندیجان، در دره فرغانه (امروزه بخشی از ازبکستان است) متولد شد؛ پدرش عمر شیخ میرزا از سال ۱۴۵۶ تا ۱۴۹۴ میلادی حاکم فرغانه بود. بابر پس از مرگ پدرش در سن ۱۲سالگی به تاج و تخت فرغانه، به مرکزیت اخسیکت، رسید و با شورشهایی در ابتدای سلطنت روبرو شد. او ۲ سال بعد سمرقند را فتح کرد، اما به زودی فرغانه را از دست داد. در تلاش ناموفقش برای فتح فرغانه، سمرقند را نیز از دست داد. در سال ۱۵۰۱ تلاشهایش برای فتح هر دو منطقه هنگام شکست از شیبک خان بینتیجه ماند. در سال ۱۵۰۴، او کابل را، که تحت حکومت ظاهری عبدالرزاق میرزا وارث نوزاد الق بیگ دوم بود، فتح کرد. بابر سپس با شاه اسماعیل اول، پادشاه ایران صفوی، برای فتح مناطقی از ترکستان، از جمله سمرقند، همکاری کرد. اما هیچ سودی نداشت و دوباره این مناطق از دست رفتند و به دولت شیبانی انضمام شدند.
پس از شکست سوم در فتح سمرقند، بابر توجه خود را به هند جلب کرد. در این زمان، منطقه جلگه سند و گنگ توسط ابراهیم لدی از سلسله لودیهای افغان تبار اداره میشد، راجپوتانه نیز توسط یک کنفدراسیون هندوهای راجپوت، به رهبری رانگا سانگا از میوار، کنترل میشد. بابر در جنگ اول پانیپات در سال ۱۵۲۶ میلادی ابراهیم لودی را شکست داد و امپراتوری گورکانی را تأسیس کرد. او سپس با مخالفت رانگا سانگا، که در ابتدا قول داد به بابر برای بیرون راندن لدیها کمک کند، روبرو شد. رانگا پس از اینکه فهمید بابر قصد دارد در هند بماند، از جنگ عقبنشینی کرد. رانا سپس لشکری از راجپوتها و پشتونها برای بیرون راندن بابر جمعآوری کرد، اما در نبرد خانوا در سال ۱۵۲۷ شکست خورد و پس از آن در سال ۱۵۲۸ به دست افراد خود مسموم گردید.
بابر چندین بار ازدواج کرد. برجستهترین پسرانش همایون، کامران میرزا و هندل میرزا بودند. بابر در سال ۱۵۳۰ در آگرا درگذشت و پسرش همایون شاه جانشین او شد. بابر ابتدا در آگرا دفن شد اما سپس، بنا به خواسته وی، او را در کابل دفن کردند. بابر به عنوان نواده تیمور، خود را تیموری و ترک جغتایی میدانست.
او در کشورهای ترکزبانی مثل قرقیزستان و ازبکستان به عنوان یکی از چندین قهرمانهای ملی شان قرار دارد. او زندگینامه خود به عنوان بابرنامه را به زبان ترکی جغتایی نوشت. این کتاب در زمان نوه اش، اکبر شاه (۱۵۵۶–۱۶۰۵)، به فارسی ترجمه شد.
نام
ظهیرالدین در زبان عربی به معنای «مدافع دین» (اسلام) است و نام محمد به افتخار پیامبر اسلام گذاشته شدهاست.
مشکل در تلفظ این نام برای سپاهیان ترکی-مغولی اش در آسیای میانه ممکن است باعث محبوبیت بیشتر نام مستعار وی بابر باشد ، همچنین بابر به صورتهای بابُر، بابَر و بابِر نیز تلفظ میشود. این نام از ببر فارسی گرفته شدهاست این | از کابل فرار کرد. اما بزودی بازگشت و مجدداً کابل را تسخیر و دوباره از شورشیان بیعت گرفت. در همین حال، شاه شیبانی در سال ۱۵۱۰ توسط اسماعیل اول، شاه شیعه صفوی ایران، شکست خورد و کشته شد. اسماعیل دست راست شیبان را برای بابر فرستاد «تا به یاد داشته باشد که صفویه تا کجا پیش رفته است.» بابر از این اقدام درس گرفت و با صفویه علیه دشمن مشترکشان، ازبکها، همکاری
کرد. بابر وانمود کرد که یک شیعهٔ پیروی اسماعیل است.
بابر و بازماندگان تیموریان از این فرصت برای تسخیر سرزمینهای اجدادی خود استفاده کردند. طی چند سال بعد، بابر و شاه اسماعیل در تلاش برای به دست گرفتن بخشهایی از آسیای میانه، مشارکت ایجاد کردند. در ازای کمک اسماعیل، بابر قول داد در عوض کمک اسماعیل، سکهای به نام او ضرب کند و نام او را در خطبه بیاورد. بنابراین، در سال ۱۵۱۳، پس از آنکه برادرش ناصر میرزا را به حکومت کابل واگذار کرد، وی موفق شد سمرقند را فتح کند. او همچنین بخارا را نیز تصرف کرد. بابر در اکتبر ۱۵۱۱ دوباره سمرقند را به تصرف درآورد، اما به عنوان دست نشانده شاه اسماعیل فرمان میراند و حتی تظاهر به تشیع میکرد، و احتمالاً به نام ولینعمت خود پادشاه صفوی سکه هم میزد (شواهد سکهشناسی در این باره قطعیت ندارد). تظاهر او به مذهب شیعه موجب شد که عامه مردم سمرقند از او روی بگردانند، و وقتی که در صفر ۹۱۸ در کُل مَلک از ازبکها شکست خورد نتوانست سمرقند را نگاه دارد، و سرانجام پس از آنکه نجم ثانی سردار صفوی در سوم رمضان ۹۱۸ در غُجُدوان مغلوب ازبکان شد، بابر او را رها کرد و از تصرف سمرقند منصرف شد، و این آخرین تلاش او برای تسلط بر این شهر بود که سخت بدان دلبستگی داشت. شاه اسماعیل خواهر بابر، خان زاده، که در زندان به سر میبرد و مجبور به ازدواج با شیبک خان شده بود، به بابر ملحق کرد. بابور بابر پس از دو سال زندگی پرمخاطره و سرگردانی در ناحیه قُنْدُز، به کابل بازگشت، که از آن پس پایگاهی برای لشکرکشیهای پر امید او به شرق و جنوب بود. کوششهای مکرر او برای بازپس گرفتن قندهار از ارغونها به مذاکراتی در می ۱۵۲۲ انجامید که در نتیجه آن شهر به تصرف درآمد. بابر پس از تصرف قندهار با پشتکار بیشتر متوجه هندوستان شد. ادامه حکومت وی تا شروع یورشهایش به هند، عمدتاً درگیر سرکوب شورشهای بیاهمیت قبایل افغان، اشراف تیموری و نزدیکانش گذشت، به اضافه یورشهای گستردهای در کوههای شرقی. بابر علیرغم اینکه دوران حکومتش نسبتاً صلح آمیز بود شروع به نوسازی و آموزش ارتش خود کرد.
روابط خارجی
ارتش صفوی به رهبری نجم ثانی غیرنظامیان را در آسیای مرکزی قتلعام کرد و سپس به دنبال کمک بابر آمدند و بابر به آنها توصیه کرد از ادامه جنگ دست بکشند. اما صفویان به این حرف گوش نکردند و در نبرد غجدوان توسط عبیدالله خان ازبک شکست خوردند و نجم ثانی کشته شد و ایرانیان برای همیشه ماوراءالنهر را از دست دادند.
روابط اولیه بابر با عثمانیها ضعیف بود زیرا سلطان عثمانی سلیم اول به رقیب او عبیدالله خان توپهای قدرتمند و تفنگ میداد. در سال ۱۵۰۷، | عراق عجم و فارس را نیز گرفت و ابوالقاسم بابر به حکومت خراسان بسنده کرد. در این مرحله در خاندان تیموریان، دو مدعی جدید سر برآوردند: سلطان ابوسعید که با کمک ابوالخیرخان ازبک و حمایت نقشبندیان بر ماوراءالنهر مسلط شد و سلطان حسینِ بایقرا که در مرو حکومت تشکیل داد.
ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.
سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند.
بازماندگان تیموریان
هرچند پس از شاهرخ حکومت تیموریان به عنوان یک حکومت بزرگ و فراتر از یک منطقه خاص، دیگر وجود نداشت اما حکومت محلی در منطقه هرات و اطراف آن برقرار ماند. این حکومت که توسط سلطان حسین بایقرا اداره میشد، تا سال ۹۱۲ ه.ق ادامه یافت.
سلطان حسین بایقرا، هرات را از مناطق مهم و تأثیرگذار در تاریخ ایران و تاریخ هنر ایرانی تبدیل نمود و باعث شد تا مکتب هرات در نقاشی و خوشنویسی ایرانی نامی ماندگار بیابد.
حکومت محلی تیموریان
سلطان حسین بایقرا در ۸۷۳ ه.ق پس از سلطان ابوسعید، بر هرات دست یافت، اما یادگار محمد با کمک آق قویونلوها هرات را از او گرفت. سلطان حسین پس از دو سال بر یادگار محمد چیره شد و بعد از کشتن او با ایجاد ثبات نسبی و احیای رونق فرهنگی در خراسان، توانست حدود ۳۵ سال در آنجا حکومت کند. ولایات دیگر ایران، ارمنستان و دیار بکر در اختیار آق قویونلوها بود که تا ۸۸۲ ه.ق در کمال قدرت بودند. سلطان حسین چهارده پسر داشت و پس از چندی با حملات ازبکها به خراسان از سمت شمال، با نافرمانیِ پسرانش، بهویژه بدیع الزمانِ تیموری (حاکم قندهار) مواجه شد. سلطان حسین که به سبب بیماری نمیتوانست با ازبکان مقابله کند، از فرستادن نیرو برای بدیعالزمان به منظور دفع | ابراهیم میرزا پسر علاءالدوله (درگذشته ۸۳۸ خورشیدی)، فرمانروای تیموری هرات در سدهٔ ۹ خورشیدی (سدهٔ ۱۵ میلادی) بود. او پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر بود که پس از شکست دادن پسرعموی خردسالش میرزا شاه محمود، به حکومت هرات رسید.
ابراهیم پس از مرگ ابوالقاسم بابر در هرات به قدرت رسید، پس از مرگ بابر پسرش میرزا شاه محمود به حکومت رسید، ولی زیرا که او همچنان یک پسر بچهٔ یازده ساله بود، قدرت بسیار کمی داشت. ابراهیم هم حکومت میرزا شاه محمود را سرنگون کرد و از این رو حاکم خراسان شد.
خانواده
پدر: علاءالدوله میرزا
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
میرزا شاه محمود
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Ibrahim Mirza bin Ala-ud-Daulah».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۹ (میلادی)
سال زادروز نامشخص | فخر-اون-نیسا داشتند که طی یک سال در سال ۱۵۰۰ درگذشت. سه سال بعد، پس از اولین شکست بابر در فرغانه، عایشه او را ترک کرد و به خانه پدرش بازگشت. در سال ۱۵۰۴، بابور با زینب سلطان بیگم ازدواج کرد، که در طی دو سال بدون فرزند درگذشت. در دوره ۱۵۰۶–۰۸، بابر با چهار زن، مهام بیگم (در سال ۱۵۰۶)، معصومه سلطان بیگم، گلروخ بیگم و دلدار بیگم ازدواج کرد. بابور از طرف مهام بگوم چهار فرزند داشت که تنها یک کودک زنده مانده بود. این پسر بزرگترین و وارث او، همایون بود. معصومه سلطان بیگم در هنگام زایمان درگذشت. سال درگذشت او اختلاف دارد (یا ۱۵۰۸ یا ۱۵۱۹). گلروخ برای بابر دو پسر به نامهای کامران و عسکری به دنیا آورد و دلدار بیگم مادر کوچکترین پسر بابر، هندل بود. بابر بعداً با مبارکه یوسف زی، زن پشتون قبیله یوسف زی ازدواج کرد. گلنار آقاچه و نرگول آقاچه دو برده چرکس بودند که به عنوان هدایای طهماسپ شاه صفوی، شاه ایران به بابر داده شده بودند. آنها «بانوان به رسمیت شناخته شده خانواده سلطنتی» شدند.
بابر در زمان حکومت خود در کابل، هنگامی که زمان صلح نسبی وجود داشت، علایق خود را در زمینه ادبیات، هنر، موسیقی و باغبانی دنبال کرد. پیش از این، او هرگز الکل نمینوشید و هنگام اقامت در هرات از آن اجتناب میکرد. در کابل، نخستین بار در سیسالگی آن را چشید. وی سپس بهطور مرتب مشروب میخورد، مهمانیهای شراب را میزبانی میکرد و تریاک نیز مصرف میکرد. اگرچه دین در زندگی او جایگاه اصلی را داشت، بابر نیز شعر یکی از معاصران خود را نقل میکرد: «من مست هستم، افسر. وقتی هوشیار هستم مرا مجازات کن». وی درست دو سال قبل از مرگش به دلایل سلامتی قبل از نبرد خانوا، نوشیدن را ترک کرد و خواستار این شد که دربار او نیز همین کار را انجام دهد. اما او کشیدن تریاک را متوقف نکرد و حس شوخطبعی خودرا از دست نداد. وی نوشت: «همه از نوشیدن پشیمان میشوند و توبه میکنند (از پرهیز مصرف شراب). من نیز توبه کردم و از این پشیمان شدم».
آثار
۱. بابرنامه
ظهیرالدین محمد بابر خدمات برجستهای بهعلم و ادب نمود. مجموعه کاملی از یادداشتهای بابر بدست ما رسیده که به بابرنامه معروف است و در آن بهزبان ترکی جغتائی شرححال زندگی خود، فتوحات و رسم جهانداری را آوردهاست. این کتاب بعدها توسط عبدالرحیم خان جانان و به فرمان اکبر شاه بزرگترین امپراتور هند و از نوادگان بابر به فارسی برگردانده شد که به توزوک بابری معروف است.
۲. عروض رساله سی (رساله سی عروض)
مدتها از طریق بابرنامه و برخی از نسخههای دیوان بابر و منتخب التواریخ بَداؤنی معلوم شده بود که بابر رسالهای در عروض به زبان جغتایی نوشتهاست. اما این رساله تا ۱۹۲۳ که محمد فؤاد کوپریلی نسخه دستنویس آن را در پاریس پیدا کرد، شناخته نشده بود. این رساله با آثاری از این نوع که به زبان فارسی نوشته شده اختلاف چندانی ندارد، ولی در باب برخی از قوالب عروضی که شاعران ترک به کار بردهاند، اطلاعات موجود در این کتاب از آنچه در میزان الاوزان نوایی آمده کاملتر است و اهمیتش نیز در همین است. بابر مثالهایی از اوزان و بحور | میرزا شاه محمود (متولد ۸۲۵ خورشیدی)، یکی از حاکمان تیموری هرات با مدت حکومت اندک بود. او پسر میرزا ابوالقاسم بابر پسر بایسنقر پسر شاهرخ پسر تیمور بود. میرزا شاه محمود در سال ۸۳۶ خورشیدی به هنگام مرگ پدرش در سن یازده سالگی جانشین او شد و حاکمیت هرات را بر عهده گرفت. تنها چند هفتهی بعد، پسرعمویش ابراهیم پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر، با شکست دادن او، وی را از هرات اخراج نمود. شاه محمود نتوانست او را فروبنشاند و سه سال بعد (۸۳۹ خورشیدی) فوت کرد.
خانواده
پدر: میرزا ابوالقاسم بابر
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
ابراهیم میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Mirza Shah Mahmud».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان دهه ۱۴۶۰ (میلادی)
زادگان دهه ۱۴۴۰ (میلادی) | سلطان محمد، (درگذشته ۸۳۰ خورشیدی) یک حاکم تیموری بود که بر عراق عجم و فارس از سال ۸۲۶ خورشیدی تا هنگام مرگش فرمان میراند. او پسر بایسنقر میرزا پسر شاهرخ بود.
در طول آخرین سالهای حکومت شاهرخ، او حکومت خود را بر لرستان تا مرکز فارس آغاز کرد. بعد از مرگ شاهرخ او یکی از سه حاکم قدرتمند تیموری شد. (همراه با برادر ناتنیاش ابوالقاسم بابور از خراسان و عمویش الغ بیگ از فرارود) ۸۲۶ ۱۴۴۷ ۸۵۱
خانواده
پدر: سلطان غیاثالدین بایسنقر میرزا بهادرخان تیموری
پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدر پدربزرگ: تیمور لنگ
پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادربزرگ پدربزرگ: تکینا مهبیگم
مادربزرگ: گوهرشاد بیگم
پدر مادربزرگ: غیاثالدین ترخان
مادر مادربزرگ: خانزاده بیگم
همسران و فرزندان:
نامشخص
یادگار محمد میرزا
شورش سلطان محمد
در واپسین سالهای پادشاهی شاهرخ ، سلطان محمد در ولایات خاوری امپراتوری تیموری شورشی برپا کرد. شاهرخ در ۱۴۴۶ توانست جلوی شورش را بگیرد و بسیاری از طرفداران آن را دستگیر کند ، ولی سلطان محمد به لرستان پناه برد. سلطان محمد پس از مرگ پدربزرگش از لرستان بازگشت و از آنجا كنترل فارس ميانه را در دست گرفت.
وی به همراه برادر ناتنی خود ابوالقاسم بابر میرزا در خراسان و عمویش الغ بیگ در فرارود ، به یکی از سه فرمانروای قدرتمند امپراتوری در هم شکسته تیموری بدل شد.
جنگ با ابوالقاسم بابر
سلطان محمد که مشتاق گسترش دامنه مرزهای خود بود ، به زودی جنگی را با برادرش میرزا ابوالقاسم بابر آغاز و به خراسان حمله کرد.
در آغاز لشگرکشی به خوبی پیش رفت. در سال ۱۴۵۰ وی برادرش را در مشهد شکست داد و به دنبال آن برخی از زمینهای خود را به وی واگذار کرد. به زودی اوضاع به سمت جنوب چرخید و او توسط میرزا ابوالقاسم بابر ، که او را اعدام کرد ، اسیر شد.
میرزا ابوالقاسم بابر سپس سرزمین های سلطان محمد را تصرف کرد ، اما به زودی آنها را به دست ترکمن های قره قویونلو تحت فرماندهی جهان شاه از دست داد. پسرش یادگار محمد میرزا بود که به مدت شش هفته فرمانروای خراسان شد.
جستارهای وابسته
بایسنقر میرزا
شاهرخ
امیر تراغای
یادگار محمد میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Sultan Muhammad bin Baysonqor».
مشارکت کنندگان ویکیپدیای فارسی «تیموریان».
پادشاهان بر پایه دین
پادشاهان تیموریان
پادشاهان مسلمان
درگذشتگان ۱۴۵۱ (میلادی) | ماهم بیگم (درگذشت ۲۸ مارس ۱۵۳۴) ملکه امپراتوری گورکانیان از ۲۰ آوریل ۱۵۲۶ تا ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ به عنوان سومین همسر و همسر اصلی و موردعلاقه ویژه بابر، مؤسس حکومت گورکانی همچنین مادر همایون جانشین بابر بود. ماهم بیگم اولین ملکه در امپراتوری گورکانیان بود که مقام والای زن شاهنشاهی پادشاه بیگم را کسب کرد.
ازدواج با بابر
بابر در سال ۱۵۰۶ در هرات با او ازدواج کرد، هنگامی که درگذشته سلطان حسین میرزا، به ترکیب تسلیت از خسران به پایتخت هرات رفت. از او به عنوان «کسی که بابر بود» نام برد که عایشه برای محمد چه بود. ماهم بیگم در امور سیاسی بابر و همچنین در خاندان سلطنتی نقش بسیار فعالی داشت. او دارای ویژگیهای بسیار خوبی بود و دارای هوش فوقالعاده و چهره ای زیبا بود. او شوهرش را به بدخشان و ماوراءالنهر همراهی کرد و ضخیم و نازک کنار او ایستاد. او بانوی اصلی خاندان سلطنتی بود. پس از تولد اولین فرزند خود، همایون، چهار فرزند دیگر متولد شدند و متأسفانه همه در نوزادی فوت کردند. آنها میرزا باربل، میرزا فاروق، مهر جهان بیگم و آیسان دولت بیگم بودند.
به عنوان همسر ارشد بابر، وی حقوق مشخصی نسبت به سایر زندانیان حرمسرا داشت. او خودش به ترتیب سرپرستی خود را بر عهده گرفت، به ترتیب دو فرزند دیلدار بیگم، هندل میرزا و گلبدن بانو بیگم در سال ۱۵۱۹ و ۱۵۲۵ و تأیید بابر در مورد آن، گرچه او قبلاً صاحب پنج فرزند بود، در کنار فرزندان خود سرپرستی آنها را برعهده گرفت. ماهم، مادری فداکار، تمام اوقات فراغت خود را صرف آموزش شاهزاده در ارزشهای عزیز خود میکرد. او برای او داستانهایی در ارتباط با جدش شیخ احمد جام و دیگر شخصیتهای مشهور زمان خود را برای او تعریف میکرد.
به عنوان ملکه
در سال ۱۵۲۸، ماهم بیگم از کابل به هندوستان آمد. بابر وقتی به علیگر رسید، دو تخت روان با سه سوارکار فرستاد. او با عجله از علیگر به آگرا رفت. بابر قصد داشت برای ملاقات با ماهم تا علیگر برود. در وقت نماز عصر خادمی آمد و به بابر گفت که او تازه از جاده ملکه ماهم بیگم چهار مایل بیرون عبور کردهاست. بابر منتظر زین شدن اسب نبود اما پیاده بیرون نشست. او را در نزدیکی خانه اردوگاه پیشروی ماهم ملاقات کرد. ماهم منظر بود که هوا روشن شود، اما او صبر نکرد و در کنار او حرکت کرد و به سمت خانه خودش رفت. نه سرباز با دو مجموعه نه اسب و دو بستر اضافی که امپراتور فرستاده بود و یک کجاوه که از کابل آورده شده بود و حدود صد نفر از خدمتکاران ماهم بیگم بر اسبهای خوب سوار شدند. پس از سه ماه اقامت در آگرا، ماهم بیگم به همراه بابر به دهپلور رفت.
ماهم بیگم در طول دوره حکومت شوهر خود بابر ملکه اصلی و بی رقیب بود و تنها کسی بود که از حق نشستن در کنار بابر بر تخت سلطنت امپراتوری گورکانی برخوردار بود. او به عنوان پادشاه بیگم و رئیس خانواده و خانه شاهنشاهی، در تمامی مدت زمان سلطنت شوهر خود در مقابل همسران دیگر شوهر خود، قدرتمند، بانفوذ، متکبر، خودخواه، کینه جو و فتنه گر بود و به نظر میرسد | کشمکش بودهاست در ۸۵۵ میان دو فرزند بایسنقر یعنی میرزا سلطان محمد و میرزا ابوالقاسم بابر بر سر حاکمیت استراباد در نزدیکی آن شهر جنگی درگرفت که به کشته شدن سلطان محمد انجامید و شهر به تصرف بابر درآمد
درگیری شاهزادگان تیموری پس از مرگ بابر بر سر حاکمیت استرآباد ادامه یافت و منجر به مداخلیهٔ نظامی قراقویونلوها شد که یا به تحریک امرای مازندران یا به خواستهٔ بابا حسن حاکم استراباد بودهاست.
در ۸۶۲ ق میان جهانشاه قراقویونلو و سلطان ابوسعید پیمان صلحی منعقد شد و حکومت استراباد به تیموریان بازگردانده شد پس از مرگ ابوسعید در ۸۷۳ هجری، استراباد نیز در ۸۷۴ ق به تصرف سلطان حسین بایقرا درآمد وی مدتی حکومت استراباد را به علیشیر نوایی واگذارد و اندکی بعد پسر خود بدیع الزمان را به حکومت آن شهر گماشت پس از برکناری بدیع الزمان درگیریهایی میان بازماندگان سلطان حسین بر سر حکومت استراباد درگرفت
با پایان یافتن حکومت امیران تیموری در خراسان، استراباد نیز به تصرف لشکریان شیبک خان ازبک درآمد ، و پس از شکست ازبکها در برابر صفویان استرآباد جزئی از خاک مملکت متحد شدهٔ ایران گشت.
منابع
والیان طبرستان
مغولان |
37132fd9-674c-4eee-96ed-c53c63f12e61 | امپراتوری تیموری | ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند. | ابوالقاسم بابر در چه سالی درگذشت؟ | false | {
"answer_start": [
39
],
"text": [
"۸۶۱ ه.ق"
]
} | ابراهیم میرزا پسر علاءالدوله (درگذشته ۸۳۸ خورشیدی)، فرمانروای تیموری هرات در سدهٔ ۹ خورشیدی (سدهٔ ۱۵ میلادی) بود. او پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر بود که پس از شکست دادن پسرعموی خردسالش میرزا شاه محمود، به حکومت هرات رسید.
ابراهیم پس از مرگ ابوالقاسم بابر در هرات به قدرت رسید، پس از مرگ بابر پسرش میرزا شاه محمود به حکومت رسید، ولی زیرا که او همچنان یک پسر بچهٔ یازده ساله بود، قدرت بسیار کمی داشت. ابراهیم هم حکومت میرزا شاه محمود را سرنگون کرد و از این رو حاکم خراسان شد.
خانواده
پدر: علاءالدوله میرزا
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
میرزا شاه محمود
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Ibrahim Mirza bin Ala-ud-Daulah».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۹ (میلادی)
سال زادروز نامشخص | محمد عسکری میرزا، یا به صورت ساده عسکری (۱۵۱۶ تا ۱۵۵۸ م) پسر بابر میرزا، بنیانگذار امپراتوری گورکانی و گلرخ بیگم بود. او در حج درگذشت.
خانواده
پدر: بابر
پدربزرگ: عمرشیخ میرزای دوم
پدر پدربزرگ: ابوسعید گورکان
مادر: گلرخ بیگم
همسر: سلطانوم بیگم
فرزند: یک دختر
جستارهای وابسته
بابر
دودمان تیمور
حج
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Askari Mirza».
درگذشتگان ۱۵۵۷ (میلادی)
درگذشتگان ۱۵۵۸ (میلادی)
زادگان ۱۵۱۶ (میلادی)
تیموریان
شاهزادگان گورکانی | میرزا شاه محمود (متولد ۸۲۵ خورشیدی)، یکی از حاکمان تیموری هرات با مدت حکومت اندک بود. او پسر میرزا ابوالقاسم بابر پسر بایسنقر پسر شاهرخ پسر تیمور بود. میرزا شاه محمود در سال ۸۳۶ خورشیدی به هنگام مرگ پدرش در سن یازده سالگی جانشین او شد و حاکمیت هرات را بر عهده گرفت. تنها چند هفتهی بعد، پسرعمویش ابراهیم پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر، با شکست دادن او، وی را از هرات اخراج نمود. شاه محمود نتوانست او را فروبنشاند و سه سال بعد (۸۳۹ خورشیدی) فوت کرد.
خانواده
پدر: میرزا ابوالقاسم بابر
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
ابراهیم میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Mirza Shah Mahmud».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان دهه ۱۴۶۰ (میلادی)
زادگان دهه ۱۴۴۰ (میلادی) | فخر-اون-نیسا داشتند که طی یک سال در سال ۱۵۰۰ درگذشت. سه سال بعد، پس از اولین شکست بابر در فرغانه، عایشه او را ترک کرد و به خانه پدرش بازگشت. در سال ۱۵۰۴، بابور با زینب سلطان بیگم ازدواج کرد، که در طی دو سال بدون فرزند درگذشت. در دوره ۱۵۰۶–۰۸، بابر با چهار زن، مهام بیگم (در سال ۱۵۰۶)، معصومه سلطان بیگم، گلروخ بیگم و دلدار بیگم ازدواج کرد. بابور از طرف مهام بگوم چهار فرزند داشت که تنها یک کودک زنده مانده بود. این پسر بزرگترین و وارث او، همایون بود. معصومه سلطان بیگم در هنگام زایمان درگذشت. سال درگذشت او اختلاف دارد (یا ۱۵۰۸ یا ۱۵۱۹). گلروخ برای بابر دو پسر به نامهای کامران و عسکری به دنیا آورد و دلدار بیگم مادر کوچکترین پسر بابر، هندل بود. بابر بعداً با مبارکه یوسف زی، زن پشتون قبیله یوسف زی ازدواج کرد. گلنار آقاچه و نرگول آقاچه دو برده چرکس بودند که به عنوان هدایای طهماسپ شاه صفوی، شاه ایران به بابر داده شده بودند. آنها «بانوان به رسمیت شناخته شده خانواده سلطنتی» شدند.
بابر در زمان حکومت خود در کابل، هنگامی که زمان صلح نسبی وجود داشت، علایق خود را در زمینه ادبیات، هنر، موسیقی و باغبانی دنبال کرد. پیش از این، او هرگز الکل نمینوشید و هنگام اقامت در هرات از آن اجتناب میکرد. در کابل، نخستین بار در سیسالگی آن را چشید. وی سپس بهطور مرتب مشروب میخورد، مهمانیهای شراب را میزبانی میکرد و تریاک نیز مصرف میکرد. اگرچه دین در زندگی او جایگاه اصلی را داشت، بابر نیز شعر یکی از معاصران خود را نقل میکرد: «من مست هستم، افسر. وقتی هوشیار هستم مرا مجازات کن». وی درست دو سال قبل از مرگش به دلایل سلامتی قبل از نبرد خانوا، نوشیدن را ترک کرد و خواستار این شد که دربار او نیز همین کار را انجام دهد. اما او کشیدن تریاک را متوقف نکرد و حس شوخطبعی خودرا از دست نداد. وی نوشت: «همه از نوشیدن پشیمان میشوند و توبه میکنند (از پرهیز مصرف شراب). من نیز توبه کردم و از این پشیمان شدم».
آثار
۱. بابرنامه
ظهیرالدین محمد بابر خدمات برجستهای بهعلم و ادب نمود. مجموعه کاملی از یادداشتهای بابر بدست ما رسیده که به بابرنامه معروف است و در آن بهزبان ترکی جغتائی شرححال زندگی خود، فتوحات و رسم جهانداری را آوردهاست. این کتاب بعدها توسط عبدالرحیم خان جانان و به فرمان اکبر شاه بزرگترین امپراتور هند و از نوادگان بابر به فارسی برگردانده شد که به توزوک بابری معروف است.
۲. عروض رساله سی (رساله سی عروض)
مدتها از طریق بابرنامه و برخی از نسخههای دیوان بابر و منتخب التواریخ بَداؤنی معلوم شده بود که بابر رسالهای در عروض به زبان جغتایی نوشتهاست. اما این رساله تا ۱۹۲۳ که محمد فؤاد کوپریلی نسخه دستنویس آن را در پاریس پیدا کرد، شناخته نشده بود. این رساله با آثاری از این نوع که به زبان فارسی نوشته شده اختلاف چندانی ندارد، ولی در باب برخی از قوالب عروضی که شاعران ترک به کار بردهاند، اطلاعات موجود در این کتاب از آنچه در میزان الاوزان نوایی آمده کاملتر است و اهمیتش نیز در همین است. بابر مثالهایی از اوزان و بحور | سلطان محمد، (درگذشته ۸۳۰ خورشیدی) یک حاکم تیموری بود که بر عراق عجم و فارس از سال ۸۲۶ خورشیدی تا هنگام مرگش فرمان میراند. او پسر بایسنقر میرزا پسر شاهرخ بود.
در طول آخرین سالهای حکومت شاهرخ، او حکومت خود را بر لرستان تا مرکز فارس آغاز کرد. بعد از مرگ شاهرخ او یکی از سه حاکم قدرتمند تیموری شد. (همراه با برادر ناتنیاش ابوالقاسم بابور از خراسان و عمویش الغ بیگ از فرارود) ۸۲۶ ۱۴۴۷ ۸۵۱
خانواده
پدر: سلطان غیاثالدین بایسنقر میرزا بهادرخان تیموری
پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدر پدربزرگ: تیمور لنگ
پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادربزرگ پدربزرگ: تکینا مهبیگم
مادربزرگ: گوهرشاد بیگم
پدر مادربزرگ: غیاثالدین ترخان
مادر مادربزرگ: خانزاده بیگم
همسران و فرزندان:
نامشخص
یادگار محمد میرزا
شورش سلطان محمد
در واپسین سالهای پادشاهی شاهرخ ، سلطان محمد در ولایات خاوری امپراتوری تیموری شورشی برپا کرد. شاهرخ در ۱۴۴۶ توانست جلوی شورش را بگیرد و بسیاری از طرفداران آن را دستگیر کند ، ولی سلطان محمد به لرستان پناه برد. سلطان محمد پس از مرگ پدربزرگش از لرستان بازگشت و از آنجا كنترل فارس ميانه را در دست گرفت.
وی به همراه برادر ناتنی خود ابوالقاسم بابر میرزا در خراسان و عمویش الغ بیگ در فرارود ، به یکی از سه فرمانروای قدرتمند امپراتوری در هم شکسته تیموری بدل شد.
جنگ با ابوالقاسم بابر
سلطان محمد که مشتاق گسترش دامنه مرزهای خود بود ، به زودی جنگی را با برادرش میرزا ابوالقاسم بابر آغاز و به خراسان حمله کرد.
در آغاز لشگرکشی به خوبی پیش رفت. در سال ۱۴۵۰ وی برادرش را در مشهد شکست داد و به دنبال آن برخی از زمینهای خود را به وی واگذار کرد. به زودی اوضاع به سمت جنوب چرخید و او توسط میرزا ابوالقاسم بابر ، که او را اعدام کرد ، اسیر شد.
میرزا ابوالقاسم بابر سپس سرزمین های سلطان محمد را تصرف کرد ، اما به زودی آنها را به دست ترکمن های قره قویونلو تحت فرماندهی جهان شاه از دست داد. پسرش یادگار محمد میرزا بود که به مدت شش هفته فرمانروای خراسان شد.
جستارهای وابسته
بایسنقر میرزا
شاهرخ
امیر تراغای
یادگار محمد میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Sultan Muhammad bin Baysonqor».
مشارکت کنندگان ویکیپدیای فارسی «تیموریان».
پادشاهان بر پایه دین
پادشاهان تیموریان
پادشاهان مسلمان
درگذشتگان ۱۴۵۱ (میلادی) | در شیرخوارگی مرد
دختران
فخرالنسا بیگم، دختر عایشه سلطان بیگم که در شیرخوارگی درگذشت
آیسان دولت بیگم، دختر ماهم بیگم که در شیرخوارگی درگذشت
مهر جهان بیگم، دختر ماهم بیگم که در شیرخوارگی درگذشت
معصومه سلطان بیگم، دختر معصومه سلطان بیگم که با محمدزمان میرزا، شاهزاده تیموری و ژنرال ارتش بابر، ازدواج کرد
گل زار بیگم، دختر گل رخ بیگم که در جوانی درگذشت
گل رخ بیگم (گلبرگ بیگم)، بین هویت مادرش اختلاف نظر است (صالحه سلطان بیگم یا دل دار بیگم) او با پسر عموی پدرش، نورالدین محمد میرزا پسر خواجه حسن نقش بندی، ازدواج کرد.
گلبدین بیگم (۱۵۲۳–۱۶۰۳)، دختر دل دار بیگم که با خضر خواجه خان، پسر دایی پدرش، پسر ایمان خواجه سلطان مغولستانی پسر احمد الغ مغولستانی دایی بابر، ازدواج کرد
گلچهره بیگم، دختر دل دار بیگم. بار اول در سال ۱۵۳۰ توخته بوقه خان، پسر احمد الغ خان مغولستانی، دایی بابر. بار دوم او با عباس سلطان اوزبیک ازدواج کرد.
گلرنگ بیگم، دختر دل دار بیگم. در سال ۱۵۳۰ با آیسان تیمور سلطان، دومین پسر احمد الغ دایی بابر، ازدواج کرد.
مرگ و میراث
مجموع سالهای سلطنت محمد بابُر به ۳۸ سال بالغ گردید. وی در ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ / ۹۳۷ ه.ق در سن ۴۹ سالگی در اگرای هندوستان درگذشت. او را در ابتدا در شهر جمنه در باغچهای موسوم به «نورافشان» بخاک سپرده بودند، در زمان شاه جهان استخوانهای او را به کابل منتقل ساخته برای او در خارج شهر آرامگاه مجللی ساختند. پس از او پسر بزرگش همایون جانشینش گردید.
بهطور کلی محققان به توافق رسیدهاند که بابر، به عنوان یکی از بازماندگان تیموریان، نه تنها تحت تأثیر فرهنگ ایرانی بود بلکه در شبه قاره هند نیز این فرهنگ را گسترش داد. وی به عنوان یکی از وارثان تمدن باشکوه تیموری ظهور کرد و آثاری از جنبههای اسلامی، هنری، ادبی و اجتماعی در هندوستان به جای گذاشت.
به عنوان مثال ف. لهمن، در دانشنامه ایرانیکا، اظهار میدارد:
با وجود تمام استفادههای اقوام آسیای میانه امروزه برای تصاحب بابر و مردم آسیای میانه آن زمان تمام این ادعاها بی اساس و غیرعادی میباشد. با تمام اینها، منابع و کتب زمان ازبکستان شوروی بابر را یک ازبک تبار میدانند. در همان زمان، طی دوران ازبکستان شوروی، دانشمندان ازبک بسیاری به دلیل ایدئال کردن و ستایش بابر و دیگر شخصیتهای تاریخی چون علی شیر نوایی، تحت سانسور قرار گرفتند.
بابر در ازبکستان یکی از قهرمانان ملی تلقی میشود. در ۱۴ فوریه ۲۰۰۸، تمبرهایی به نام وی به منظور بزرگداشت ۵۲۵ سالگرد تولد وی این کشور صادر شد. بسیاری از اشعار بابر به آهنگهای عامیانه ازبک تبدیل شدهاست، به ویژه توسط شیرالی چورایف، خواننده مشهور ازبک. برخی منابع ادعا میکنند که بابر یک قهرمان ملی در قرقیزستان نیز است. در اکتبر ۲۰۰۵، پاکستان موشک کروز بابر (حتف-۷ نیز نامیده میشود) را، که به افتخار او نامگذاری شدهاست، توسعه داد.
یکی از ویژگیهای ماندگار زندگی بابر این بود که وی زندگینامه ای مفید نوشته، که از نظر نثر نیز بسیار ارزشمند است، به نام بابرنامه را از خود باقی گذاشتهاست. به نقل از هنری بوردیج و استنلی لین پول:
به قول خودش، «خواسته من این است، هیچ کاری علیه برادران خود انجام ندهید، حتی اگر آنها سزاوار | ماهم بیگم (درگذشت ۲۸ مارس ۱۵۳۴) ملکه امپراتوری گورکانیان از ۲۰ آوریل ۱۵۲۶ تا ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ به عنوان سومین همسر و همسر اصلی و موردعلاقه ویژه بابر، مؤسس حکومت گورکانی همچنین مادر همایون جانشین بابر بود. ماهم بیگم اولین ملکه در امپراتوری گورکانیان بود که مقام والای زن شاهنشاهی پادشاه بیگم را کسب کرد.
ازدواج با بابر
بابر در سال ۱۵۰۶ در هرات با او ازدواج کرد، هنگامی که درگذشته سلطان حسین میرزا، به ترکیب تسلیت از خسران به پایتخت هرات رفت. از او به عنوان «کسی که بابر بود» نام برد که عایشه برای محمد چه بود. ماهم بیگم در امور سیاسی بابر و همچنین در خاندان سلطنتی نقش بسیار فعالی داشت. او دارای ویژگیهای بسیار خوبی بود و دارای هوش فوقالعاده و چهره ای زیبا بود. او شوهرش را به بدخشان و ماوراءالنهر همراهی کرد و ضخیم و نازک کنار او ایستاد. او بانوی اصلی خاندان سلطنتی بود. پس از تولد اولین فرزند خود، همایون، چهار فرزند دیگر متولد شدند و متأسفانه همه در نوزادی فوت کردند. آنها میرزا باربل، میرزا فاروق، مهر جهان بیگم و آیسان دولت بیگم بودند.
به عنوان همسر ارشد بابر، وی حقوق مشخصی نسبت به سایر زندانیان حرمسرا داشت. او خودش به ترتیب سرپرستی خود را بر عهده گرفت، به ترتیب دو فرزند دیلدار بیگم، هندل میرزا و گلبدن بانو بیگم در سال ۱۵۱۹ و ۱۵۲۵ و تأیید بابر در مورد آن، گرچه او قبلاً صاحب پنج فرزند بود، در کنار فرزندان خود سرپرستی آنها را برعهده گرفت. ماهم، مادری فداکار، تمام اوقات فراغت خود را صرف آموزش شاهزاده در ارزشهای عزیز خود میکرد. او برای او داستانهایی در ارتباط با جدش شیخ احمد جام و دیگر شخصیتهای مشهور زمان خود را برای او تعریف میکرد.
به عنوان ملکه
در سال ۱۵۲۸، ماهم بیگم از کابل به هندوستان آمد. بابر وقتی به علیگر رسید، دو تخت روان با سه سوارکار فرستاد. او با عجله از علیگر به آگرا رفت. بابر قصد داشت برای ملاقات با ماهم تا علیگر برود. در وقت نماز عصر خادمی آمد و به بابر گفت که او تازه از جاده ملکه ماهم بیگم چهار مایل بیرون عبور کردهاست. بابر منتظر زین شدن اسب نبود اما پیاده بیرون نشست. او را در نزدیکی خانه اردوگاه پیشروی ماهم ملاقات کرد. ماهم منظر بود که هوا روشن شود، اما او صبر نکرد و در کنار او حرکت کرد و به سمت خانه خودش رفت. نه سرباز با دو مجموعه نه اسب و دو بستر اضافی که امپراتور فرستاده بود و یک کجاوه که از کابل آورده شده بود و حدود صد نفر از خدمتکاران ماهم بیگم بر اسبهای خوب سوار شدند. پس از سه ماه اقامت در آگرا، ماهم بیگم به همراه بابر به دهپلور رفت.
ماهم بیگم در طول دوره حکومت شوهر خود بابر ملکه اصلی و بی رقیب بود و تنها کسی بود که از حق نشستن در کنار بابر بر تخت سلطنت امپراتوری گورکانی برخوردار بود. او به عنوان پادشاه بیگم و رئیس خانواده و خانه شاهنشاهی، در تمامی مدت زمان سلطنت شوهر خود در مقابل همسران دیگر شوهر خود، قدرتمند، بانفوذ، متکبر، خودخواه، کینه جو و فتنه گر بود و به نظر میرسد | ۴۹۴ چهارصد و نود و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۹۴
سده ۵ | کامران میرزا همچنین شناخته شده با نام کامران، (۱۵۰۹ تا ۵ اکتبر ۱۵۵۷ م)، دومین پسر بابر مؤسس امپراتوری گورکانی و نخستین امپراتور مغول بود. کامران میرزا در کابل با مادری به نام گلرخ بیگم به دنیا آمد. او برادر ناتنی پسر ارشد بابر، همایون بود؛ ولی با پسر سوم بابر، عسکری میرزا برادر تنی بود.
خانواده
همسران
کامران دارای هشت همسر بود:
گلرخ بیگم، دختردائی کامران،
محترمه خانوم، دختر شاه محمد سلطان جگتای،
حظر بیگم،
ماه بیگم، دختر سلطان اویس قپچاق،
مهر افروز بگا،
دولت بخت آغاچا،
ماه چوچک بیگم، دختر میر شاه حسین ارغون، حاکم سند،
یکی از خواهران عبدالله خان مغول.
پسران
کامران دو پسر داشت:
ابراهیم سلطان میرزا،
ابوالقاسم میرزا.
دختران
کامران پنج دختر داشت:
حبیبه بیگم،
گلرخ بیگم،
حجی بیگم،
گلیزار بیگم،
آیشا سلطان بیگم.
جستارهای وابسته
بابر
همایون
امپراتوری گورکانی
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Kamran Mirza».
اهالی کابل
حاکمان ترک
درگذشتگان ۱۵۵۷ (میلادی)
زادگان ۱۵۰۹ (میلادی)
تیموریان
شاهزادگان گورکانی | و دوختهایم ممنوع نیست استعمال آن.
رابعا: مهمانیها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه، چه خاصه، باید مختصر باشد یک پلو و یک چلو و خورش و یک افشره. اگر زائد بر این تکلیف، احدی ما را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش مهمانی مینماییم هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلیف کردند، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
خامسا: وافوری اهل وافور را احترام نمیکنیم و به منزل او نمیرویم زیرا که آیات باهره:«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» «وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» «وَلا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَه» و حدیث «لاضرر و لاضرار» ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و سری است و خانوادهها و ممالک را به باد داده. بعد از این هر که را فهمیدیم وافوری، بهنظر توهین و خفت مینگریم.
همچنین در نامهای که اهداف آقا نجفی اصفهانی و علمای اصفهان را از مشروطیّت بیان نموده، وی نیز به مانند سایر علما، بر پایه اجرای قوانین اسلامی از مشروطیّت حمایت نمودهاست و به همراه نورالله نجفی اصفهانی در تشکیل شرکت اسلامیه با علمای اصفهان همکاری داشتهاست.
درگذشت
وی در سال ۱۲۹۶ شمسی مطابق با ۱۳۳۶ هـ. ق. درگذشت و در تخت فولاد در قسمتی که به نام او به تکیه زنجانی معروف گشت به خاک سپرده شد.
منابع
زنجانی، میرزا ابوالقاسم
زنجانی، میرزا ابوالقاسم
زنجانی، میرزا ابوالقاسم
زنجانی، میرزا ابوالقاسم
زنجانی، میرزا ابوالقاسم
عالمان شیعه
زنجانی، میرزا ابوالقاسم
روحانیان شیعه سده ۱۴ (قمری)
فقیهان شیعه دوازدهامامی |
bfcabf21-a58c-4fba-a75d-69d108120f7e | امپراتوری تیموری | ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند. | از سلطان ابوسعید چند پسر باقیماند؟ | false | {
"answer_start": [
1263
],
"text": [
"ده"
]
} | حکومت هجدهسالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقی ماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند.
جستارهای وابسته
تیموریان
تیمور
اوزون حسن
بایسنقر
پیوند به بیرون
زریاب، عباس. دانشنامهٔ جهان اسلام. ابوسعید گورکان
پانویس
منابع
زریاب، عباس. دانشنامه جهان اسلام. ابوسعید گورکان
رازپوش، شهناز. دانشنامه جهان اسلام. تیموریان
وبگاه فرهنگسرا - جانشینان تیمور
دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرة الشعراء، چاپ ادوارد براون، لندن ۱۳۱۸/۱۹۰۱
معینالدین محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات، چاپ محمدکاظم امام، تهران ۱۳۳۸–۱۳۳۹ ش
عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج ۲، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۵ ۱۳۶۸
آمبروجو کنتارینی، سفرنامه آمبروسیو کنتارینی، ترجمة قدرت اللّه روشنی، تهران ۱۳۴۹ ش
محمدیوسف والهٔ اصفهانی، خلدبرین: تاریخ تیموریان و ترکمانان، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۹ ش
اطلس تاریخ ایران
اعدامشدگان سده ۱۵ (میلادی)
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
حکمرانان آسیا در سده ۱۵ (میلادی)
درگذشتگان ۱۴۶۹ (میلادی)
زادگان ۱۴۲۴ (میلادی)
سمرقند
هرات | عراق عجم و فارس را نیز گرفت و ابوالقاسم بابر به حکومت خراسان بسنده کرد. در این مرحله در خاندان تیموریان، دو مدعی جدید سر برآوردند: سلطان ابوسعید که با کمک ابوالخیرخان ازبک و حمایت نقشبندیان بر ماوراءالنهر مسلط شد و سلطان حسینِ بایقرا که در مرو حکومت تشکیل داد.
ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.
سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند.
بازماندگان تیموریان
هرچند پس از شاهرخ حکومت تیموریان به عنوان یک حکومت بزرگ و فراتر از یک منطقه خاص، دیگر وجود نداشت اما حکومت محلی در منطقه هرات و اطراف آن برقرار ماند. این حکومت که توسط سلطان حسین بایقرا اداره میشد، تا سال ۹۱۲ ه.ق ادامه یافت.
سلطان حسین بایقرا، هرات را از مناطق مهم و تأثیرگذار در تاریخ ایران و تاریخ هنر ایرانی تبدیل نمود و باعث شد تا مکتب هرات در نقاشی و خوشنویسی ایرانی نامی ماندگار بیابد.
حکومت محلی تیموریان
سلطان حسین بایقرا در ۸۷۳ ه.ق پس از سلطان ابوسعید، بر هرات دست یافت، اما یادگار محمد با کمک آق قویونلوها هرات را از او گرفت. سلطان حسین پس از دو سال بر یادگار محمد چیره شد و بعد از کشتن او با ایجاد ثبات نسبی و احیای رونق فرهنگی در خراسان، توانست حدود ۳۵ سال در آنجا حکومت کند. ولایات دیگر ایران، ارمنستان و دیار بکر در اختیار آق قویونلوها بود که تا ۸۸۲ ه.ق در کمال قدرت بودند. سلطان حسین چهارده پسر داشت و پس از چندی با حملات ازبکها به خراسان از سمت شمال، با نافرمانیِ پسرانش، بهویژه بدیع الزمانِ تیموری (حاکم قندهار) مواجه شد. سلطان حسین که به سبب بیماری نمیتوانست با ازبکان مقابله کند، از فرستادن نیرو برای بدیعالزمان به منظور دفع | اَبوسَعید بن محمد بن میرانشاه بن تیمور یا اَبوسَعیدِ گورَکان یا میرزا سلطان ابوسعید معروف به سلطان ابوسعید گورکانی (حک ۸۵۴–۸۷۳ ه.ق/ ۱۴۵۰–۱۴۶۹ م)، پسر میرزا سلطان محمد، نوه میرزا میرانشاه و نبیره امیر تیمور گورکان بود که بر فرارود یا ماوراءالنهر و خراسان حکم میراند. ابوسعید پس از شاهرخ دومین سلطان مقتدر از بازماندگان تیمور است که بر قسمت وسیعی از متصرفات تیمور از حدود مغولستان تا عراق و از فرارود تا سیستان و قندهار حکومت میکرد و سلطنت را نه به وراثت بلکه به زور شمشیر به دست آورد. او آخرین پادشاه مقتدر خاندان تیموری در ایران محسوب میشود.
ابوسعید پادشاهی توانا و با کفایت بود و خود را از گمنامی به سلطنت رسانید و توانست بر خراسان و فرارود و کابل و فارس و عراق و مازندران مسلط شود. او کسی بود که همواره از فرصتها بهره مناسب میگرفت. رفتار او با مردم، نسبتاً عادلانه و خوب توصیف شدهاست. سلطان ابوسعید طرفدار تصوف و اهل عرفان بود و مشایخ صوفیه را گرامی میداشت.
ابوسعید ۱۴۲۴م در هرات دیده برجهان گشود از جوانی و ابتدای زندگی او اطلاعات کمی وجود دارد. او شاهزادهای گمنام و پسر میرزا محمدبن میرزا میرانشاه بود و در آغاز، در ملازمت الغبیگ به سر میبرد. در سال ۸۵۳ ه.ق در جنگ میان الغبیگ و پسرش میرزا عبداللطیف به میان طایفهٔ ارغونیان رفت و به کمک آنان سمرقند را محاصره کرد، ولی کاری از پیش نبرد و خود نیز به حبس افتاد. سپس از حبس گریخت و بخارا را به تصرف خود درآورد. پس از بعضی ناکامیها، به شهر یَسی رفت و با کمک ابوالخیرخان (پادشاه اولوس جوجی) شهر سمرقند را تصرف کرد. او همچنین عبدالله میرزا را که حاکم تاشکند و سمرقند بود را شکست داد و حاکم فرارود شد.
در زمان سلطنت ابوالقاسم بابر، همچنان پادشاه سمرقند و فرارود بود و پس از مرگ او در سال ۸۶۱ ه.ق هرات و خراسان را تا عراق به تصرف درآورد و فارس و کرمان را نیز فتح کرد.
در میان کشمکشهای خاندان تیموری برای تصاحب قدرت، سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست مستقلاً بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از این رقیبان آسودهخاطر شد و تا مدتها از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت.
با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آققویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر میرزا) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، سپاهیان وی به سبب سرمای زودرس دچار بیآذوقگی گردیدند و پراکنده شدند و به سبب این خیانت، ابوسعید اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. لشکرکشی به آذربایجان را تنها اشتباه او میدانند.
با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجدهسالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقی ماند | سلطان احمد میرزا، مسنترین فرزند ابوسعید میرزا بود که با مرگ پدرش به حاکم تیموری سمرقند و بخارا از سال ۸۴۸ تا ۸۷۳ خورشیدی تبدیل شد.
سلطنت
جنگها
حملات قراقویونلو
در طول حاکمیت وی او دستکم یک حملهٔ تهاجمی قراقویونلو را دفع کرد.
حملات به خراسان
او همچنین چند حمله به خراسان داشت برای اینکه بر خراسان (به مرکزیت هرات) غلبه کند اما از سلطان حسین بایقرا شکست خورد.
جنگهای داخلی تیموریان
او در جنگهای داخلی تیموریان با برادرانش عمر شیخ میرزای دوم و محمود میرزا درگیر شد.
جنگ با بابر و مرگ
او هنگامی که داشت برای حمله از فرغانه به بابر که پسر دوازده ساله و جانشین عمرشیخ میرزای دوم بود آماده میشد، درگذشت.
جانشینی
همانطور که او دارای فرزند مذکری نبود، حکومت به برادرش محمود میرزا رسید.
خانواده
پدر و مادر
پدر: ابوسعید میرزا
پدربزرگ:محمد میرزا
پدر پدربزرگ: میرانشاه
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا خاتون
مادربرگ پدربزرگ: منگلی خاتون جاونی قربان
مادر پدربزرگ: مهرنوش
مادربزرگ: شاه اسلام آغا
مادر: ملیکا سلطان بیگم
همسران و فرزندان
همسر نامعلوم
دو پسر، فوت در کودکی.
مهر نیگر خانوم، دختر یونس خان از مغولستان و همسرش آیسان دولت بیگم
ترخان بیگم
قتک بیگم
ربیعه سلطان بیگم، شناخته شده با نام کاراگوز بیگم. ازدواج با سلطان محمود خان و سپس با جانی بیگ سلطان ازبک.
سلیکه سلطان بیگم، شناخته شده با نام آک بیگم. ازدواج با سلطان مسعود میرزا، پسر سلطان محمود میرزا.
آیشا سلطان بیگم، ازدواج با بابر.
سلطانم بیگم، ازدواج اول با سلطان علی میرزا پسر سلطان محمود میرزا، ازدواج دوم با تیمور سلطان پسر محمد شیبانی، ازدواج سوم با مهدی سلطان.
خانزاده بیگم
لطیف بیگم
حبیبه سلطان بیگم
معصومه سلطان بیگم، ازدواج با بابر.
جستارهای وابسته
امیر تراغای
سلطان محمود میرزا
سلطان حسین بایقرا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Sultan Ahmed Mirza».
پادشاهان تیموریان
پادشاهان مسلمان
تیموریان
حکمرانان آسیا در سده ۱۵ (میلادی)
درگذشتگان ۱۴۹۴ (میلادی)
زادگان ۱۴۵۱ (میلادی) | امیرچوپان سپه سالار سلطان محمد خدابنده اولجایتو (۷۰۳ - ۷۱۶ ه. ق ) بود. وقتی که در سال ۷۱۴ ه. ق . محمودبیک یکی از امرای محلی روم شورش کرد و شهر قونیه را گرفت اولجایتو امیرچوپان را مأمور کرد که به آن شهر برود و فتنه را خاموش کند. امیرچوپان با سه تومان لشکر به آن سمت حرکت کرد و به کمک پادشاهی متحد گرجستان شورش را خاموش کرد و سال بعد به ایران بازگشت. امیرچوپان بعد از مرگ اولجایتو (۷۱۶) در زمان ابوسعید بهادرخان نیز همچنان امیرالامراء بود و هر روز بر قدرت، نفوذ، شکوه و مکنت او افزایش میافتد و وقتی کسانی را که به مخالفت با ابوسعید برخواستند مغلوب ساخت و برخی از آنان را به قتل رسانید، در نزد ابوسعید بیش از پیش تقرّب یافت و توانست تقریباً کنترل کامل افکار ابوسعید را بدست بگیرد و تا آنجا پیش رفت که ابوسعید وی را پدر و آقا خواند و دست او و پسرانش را در کارها به کلی آزاد گذاشت و اداره کننده واقعی قلمرو ایلخان امیر چوپان بود، و در سال ۷۲۰ موقعی که حاکم بلاد روم عاصی شده و سکه و خطبه به نام خود کرده بود امیرچوپان شخصاً به آن شهر رفت و حاکم عاصی را مطیع کرد و به خدمت ابوسعید آورد. با اینهمه سرانجام ابوسعید بر امیرچوپان متغیر شد و امیرچوپان راه ترکستان را پیش گرفت ولی از رفتن به ترکستان منصرف شد و پیش غیاث الدین کرت رفت و در همین موقع فرمانی از ابوسعید دایر به حکم قتل امیرچوپان به غیاث الدین رسید و حکم اجرا شد (سال ۷۲۸). امیرچوپان مردی بود مسلمان و عادل و خیرخواه و ابنیهٔ خیر بسیار در راه مصر و شام بنا کرده بود.
امیر چوپان در ۲۰ رجب ۷۱۹ با خواهر ابوسعید٬ ساتیبیگ ازدواج نمود. ثمرهٔ این ازدواج سه پسر بود که بزرگترین آنان سیورغان نام داشت و ششمین پسر امیرچوپان بود.
خانم ایران تیمورتاش - خواهر عبدالحسین تیمور تاش - بر آن هستند که خاندان ایشان از اعقاب فرزند ذکور امیر چوپان هستند ؛ تیمورتاش در واقع نام یکی از اولاد امیر چوپان است که در دوران حکومت ابوسعید بهادر به حکومت روم ( آسیای صغیر ) رسید امّا در 720 ه.ق خروج کرد و سکّه به نام خود ، ضرب کرد . سپس به مصر پناهنده شد و در سال 728 ه.ق به دست ملک ناصر - پادشاه مصر - مقتول گردید.
ماجرای قتل امیر چوپان
شورش بدخواهان
قدرت فزاینده امیر چوپان و خانواده اش که حسادت بدخواهان را برانگیخته بود، پس از چند رخداد با مشکل رویارو شد. نخست شورش فرزندش تیمورتاش فرمانروای روم، بر ضد حکومت مرکزی ایلخانیان بود که با درایت امیر چوپان برطرف شد.او خود، با اجازه ابوسعید به مقابله با پسرش رفت و با گفتوگو او را وادار به تسلیم کرد و دست بسته نزد ابوسعید برد و پس از دستگیری و کشتن کسانی که در تحریک او نقش داشتند، از سلطان ایلخانی پوزش خواست. ابوسعید نیز با بخشودن تیمورتاش، او را در مقامش باقی نهاد.
قتل پسر امیر توسط ابوسعید
رخداد دیگر، رفتار دمشق خواجه، پسر دیگر امیر چوپان، بود که افزون بر نفوذ فراوان در دربار و حسادت | سمنانی و خواجه سیفالدین تونی ← امیر تیمور
خواجه کمالالدین محمود شهاب ← امیر تیمور
پیرعلی تاز ← پیرمحمد جهانگیر
سید فخرالدین محمد (؟–۸۱۰ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
خواجه غیاثالدین سالار سمنانی (۸۱۰–۸۱۱ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
سید فخرالدین محمد (بار دوم) (۸۱۱–۸۱۹ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
سید فخرالدین محمد و خواجه نظامالدین احمد بن خواجه داود (۸۱۹–۸۲۰ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
خواجه نظامالدین احمد بن خواجه داود (در ۸۲۰ ه.ق به مدت چند ماه بهطور مستقل وزیر بود) ← شاهرخ تیموری
خواجه نظامالدین احمد بن خواجه داود و خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی (۸۲۰–؟ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی (۸۲۰–صفر ۸۳۸ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی و خواجه غیاثالدین سیدی احمد شیرازی (خواجه غیاثالدین سیدی احمد بن خواجه نظامالدین احمد شیرازی یا اندخودی) (صفر ۸۳۸–۲۰ شعبان ۸۳۹ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی (۸۳۹–؟ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی و امیر علاءالدین علی شقانی (؟–۸۴۵ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی و خواجه شمسالدین علی بالیچه سمنانی (۸۴۵–۸۵۰ ه.ق) ← شاهرخ تیموری
خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی (۸۵۰–؟ ه.ق) ← میرزا عبداللطیف، میرزا علاءالدوله،
سید عمادالدین محمود جنابدی (۸۵۰–۸۵۳ ه.ق) ← الغ بیگ
خواجه وجیهالدین محمود بن اسماعیل سمنانی (برادر شمسالدین علی بالیچه) ← میرزا بایسنغر، میرزا علاءالدوله، میرزا ابوالقاسم بابر، میرزا شاه محمود
شمسالدین محمد یغمایی ← میرزا ابوالقاسم بابر
خواجه کلان ترکش (؟بزکش) و خواجه علی بن امیرخواجه ← میرزا شاه محمود
خواجه شمسالدین محمد بخاری و خواجه محمد سعدالدین (اواسط رجب ۸۶۱–۸۶۲ ه.ق) ← میرزا ابراهیم تیموری
خواجه شمسالدین محمد بن خواجه سیدی احمد شیرازی (۸۵۴–۸۶۸ ه.ق) ← میرزا سلطان ابوسعید
خواجه معزالدین شیرازی ← میرزا سلطان ابوسعید
خواجه مظفرالدین مختار سبزواری (اواخر ربیعالاول ۸۶۵–؟ ه.ق) ← میرزا سلطان ابوسعید
خواجه نعیمالدین نعمتالله قهستانی (اواخر ربیعالاول ۸۶۵–؟ ه.ق) ← میرزا سلطان ابوسعید
مولانا امیر سمرقندی ← میرزا سلطان ابوسعید
خواجه اسماعیل خوجانی (؟–۸۶۸ ه.ق) ← میرزا سلطان ابوسعید
خواجه برهانالدین عبدالحمید کرمانی ← میرزا سلطان ابوسعید
خواجه قطبالدین طاوس سمنانی ← میرزا ابوالقاسم بابر، میرزا سلطان ابوسعید (یک بار برکنار شد)، سلطان حسین بایقرا (مشرف وزرا)، یادگار محمد میرزا
خواجه عبدالله اخطب ← میرزا سلطان ابوسعید، سلطان حسین بایقرا، سلطان محمود میرزا
خواجه نظامالدین بختیار سمنانی ← سلطان حسین بایقرا
خواجه شمسالدین محمد مروارید (صاحب سعید) ← میرزا سلطان ابوسعید، سلطان حسین بایقرا
خواجه علاءالدین علی صانعی ← سلطان حسین بایقرا
خواجه سیفالدین مظفر شبانکاره ← سلطان حسین بایقرا
خواجه مجدالدین محمد بن پیراحمد خوافی (معتمدالسلطنه) (۸۹۲–؟ ه.ق) ← سلطان حسین بایقرا
خواجه قوامالدین نظامالملک خوافی (امین الدولة القاهره) (۲۶ جمادیالثانی ۸۷۵–۹۰۳ ه.ق) ← سلطان حسین بایقرا
خواجه عمادالاسلام ← سلطان حسین بایقرا
خواجه افضلالدین محمد کرمانی (بار نخست به صورت مشترک) (۸۷۸–۸۹۲ ه.ق) ← سلطان حسین بایقرا
خواجه افضلالدین محمد کرمانی (بار دوم) (۹۰۳–؟ ه.ق) ← سلطان حسین بایقرا
خواجه امینالدین محمود (۸۸۹–۸۹۴ ه.ق) (دو بار) ← سلطان حسین بایقرا
خواجه علاءالدین علی میکال ← سلطان حسین بایقرا
خواجه کمالالدین حسین بن منصور (۸۹۳–؟ ه.ق) ← سلطان حسین بایقرا
خواجه ابواسحاق ← سلطان حسین بایقرا
خواجه نعمتالله سرخ ← سلطان حسین بایقرا
خواجه عتیقالله ← سلطان مسعود میرزا، میرزا بایسنغر
خواجه غیاثالدین منصور شبانکاره (برادر | عبدالله میرزا (بعد از ۷۸۹ تا ۱۹ خرداد ۸۳۰ خورشیدی) یک حاکم تیموری با مدت حکومت کوتاه بود که بر سرزمینهای میان کشورهای امروزی ایران، هند، افغانستان، پاکستان و مناطق میانرودان و قفقاز حکم میراند.
عبدالله میرزا یکی از اعضای سلسلهٔ تیموری، پسر نوهٔ تیمور لنگ، نوهٔ شاهرخ و پسر ابراهیم سلطان بود. عبدالله میرزا، فرمانروایی فارس را بهوسیلهٔ پدربزرگش در دست گرفت. پس از مرگ شاهرخ با حکومت و جانشینی پسرعمویش سلطان محمد پسر بایسنقر به خطر افتاد و او مجبور شد که فارس را رها کند. به دلیل اینکه او حامی الغ بیگ بود، در زمان حکومت عبداللطیف میرزا زندانی شد. هنگامی که عبداللطیف کشته شد، او نیز آزاد و فرمانروای سمرقند گشت، عبدالله میرزا مجبور بود که برای اینکه نیروهایی از او محافظت کنند به نیروها پول بپردازد. با این وجود او زیاد محبوبیت نداشت.
در طول سلطنت نسبتاً کوتاه وی، شورشهایی از جانب برادر سلطان محمد پسر بایسنقر، علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر رخ داد که او را بهطور جدی تهدید نکرد، اما روابط علاءالدوله و ابوسعید را بهتر کرد. ابوسعید میرزا با پشتیبانی ابوالخیر خان، عبدالله میرزا را شکست داده و او را اعدام کرد و بدین ترتیب حاکم تیموری این امپراتوری گشت.
جستارهای وابسته
امیر تراغای
عبداللطیف میرزا
ابوسعید میرزا
محمد سلطان پسر بایسنقر
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Abdallah Mirza».
اعدامشدگان سده ۱۵ (میلادی)
افراد سلطنتی اعدام شده
اهالی استان فارس
پادشاهان تیموریان
پادشاهان مسلمان
تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۱ (میلادی)
زادگان ۱۴۱۰ (میلادی)
زادگان سده ۱۵ (میلادی) | سلطان محمد میرزا شاهزاده تیموری و نوه تیمور کشورگشای آسیای مرکزی از سومین پسر او، میران شاه میباشد. اطلاعات کمی دربارهٔ زندگی وی موجود است. هرچند از طریق پسرش میرزا ابوسعید میتوان اطلاع یافت که او پدر پدربزرگ بابر بنیانگذار امپراتوری گورکانی هند، بود.
زندگی
محمد میرزا ششمین پسر میران شاه بود که خود میران شاه سومین پسر تیمور میباشد.
درگذشت
از تاریخ درگذشت محمد میرزا اطلاعی در دست نیست.
جستارهای وابسته
ابوسعید گورکان
عمرشیخ میرزای دوم
بابر
پانویس
منابع
تیمور لنگ
تیموریان | عمر شیخ میرزای دوم (۱۴۵۶ تا ۱۴۹۴ م)، حاکم تیموری دره فرغانه بود. او چهارمین پسر ابوسعید میرزا، امپراتور امپراتوری تیموری در قزاقستان، ازبکستان، شرق ایران و افغانستان بود.
همسر اول (همسر اعظم) عمر شیخ، قتلغ نگار خانوم، شاهدخت خانات جغتای و دختر یونس خان مغولستان بود. عمر دارای دو همسر دیگر و سه پسر و پنج دختر از همسرانش بود. پسر بزرگ او بابر (از همسر اولش قتلغ نگار خانوم) بود. دیگر پسرانش از همسران دیگرش جهانگیر میرزای دوم و نصیر میرزا بودند. پسر ارشد وی، بابر، بعدها امپراتوری گورکانی هند را در سال ۱۵۲۵ م بنیان گذاشت و اولین امپراتور مغولی هند شد.
درگذشت
عمر شیخ به صورت عجیب و تصادفی در آکسی فورت، شمال فرغانه، در تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۴۹۴ درگذشت. این اتفاق هنگامی رخ داد که او در کبوترخانه بود.
خانواده
همسران و فرزندان
او جمعاً صاحب هفت همسر، سه پسر و شش دختر بود:
قتلغ نگار خانوم
بابر
خانزاده بیگم
اولوس آغا
یک دختر
فاطیما سلطان آغا
جهانگیر میرزای دوم
مخدوم سلطان بیگم
رقیه سلطان بیگم
امید آغاچا
نصیر میرزا
مهر بانو بیگم
شهربانو بیگم
یون سلطان آغاچا
آغا سلطان آغاچا
یادگار سلطان بیگم
جستارهای وابسته
بابر
امپراتوری گورکانی هند
سلطان محمود میرزا
ابوسعید میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Umar Shaikh Mirza II".
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۹۴ (میلادی)
زادگان ۱۴۶۹ (میلادی)
اهالی سمرقند | را به خدمت دعوت کرد. اما اقبال رشیدالدین دیری نپایید، او توسط رقیبان به مسموم کردن سلطان فقید متهم شد و همراه پسرش که شربتدار سلطان پیشین بود کشته شد. دمشق خواجه پسر امیرچوپان بعد از رشیدالدین وزیر ایلخان شد. بعدها پسر دیگر رشیدالدین، غیاثالدین، در دربار ابوسعید به مقام وزارت رسید.
قدرت بیش از اندازه امیرچوپان و فرزندانش که هر یک اداره بخشی از ایران را در دست داشتند و عشق ابوسعید به بغداد خاتون دختر امیرچوپان، و قتل دمشقخواجه پسر امیرچوپان به دستور ابوسعید و به اتهام رابطه با یکی از زنان حرمسرای سلطان، همه باعث رویارویی سپاه سلطان و چوپان شد که با پشت کردن امرای سپاه به چوپان به سود سلطان ابوسعید پایان یافت.
در تابستان سال ۷۳۶ ه.ق / ۱۳۳۵ آوازه درافتاد که ازبگ خان بار دیگر آماده حمله به قلمرو ایلخان میشود. سپاهیان بغداد و دیاربکر به ایران اعزام گردیدند و در پی آنان ابوسعید نیز عازم این ناحیه گردید. وی در ۱۳ ربیعالاول ۷۳۶ / ۳۰ نوامبر ۱۳۳۵ در ناحیه قره باغ دیده بر جهان فروبست. مرگ وی ظاهراً به واسطه مسمومیت بودهاست. بعدتر بغداد خاتون، زوجه ایلخان و دختر امیرچوپان، به مسموم کردن ابوسعید متهم شد و اعدام گردید. با مرگ ابوسعید حکومت ایلخانان عملاً پایان یافت اما درگیری و جنگ بین رقیبان و مدعیان جانشینی ایلخانان ادامه یافت و قلمرو ایلخانیان تا سالها و ظهور تیمور دچار ملوکالطوایفی شد.
ریشه
قرارداد تجاری با ونیز و اعطای حق کاپیتالاسیون
در سال ۱۳۲۰ م قرارداری با میشل دولفینو سفیر ونیز بست که مطابق آن ونیزیها حق داشتند در سراسر ایران به تجارت بپردازند و راه داران بایستی به آنها کمک کنند و حتی در صورت جنایت حق مجازات آنها را نداشتند. این شرایط را ایتالیا برای تجار ایرانی برقرار نکرده بود.
جستارهای وابسته
بغداد چوپان
فرمان ابوسعید بهادرخان به خانواده شیخ زاهد گیلانی
منابع
تاریخ ایران کمبریج، جلد پنجم از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، جی.آ. بویل، انتشارات امیرکبیر
ایلخانیان
بورجیگای
حاکمان ایلخانی
حکمرانان آسیا در سده ۱۴ (میلادی)
درگذشتگان ۱۳۳۵ (میلادی)
درگذشتگان ۷۳۶ (قمری)
درگذشتگان سده ۱۴ (میلادی) به علت طاعون
زادگان ۱۳۰۵ (میلادی)
مسلمانان امپراتوری مغول
مغولها |
2de9ec7e-be41-4d65-9a6c-69799b38d296 | امپراتوری تیموری | ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند. | جانشین ابوالقاسم بابر چه کسی بود ؟ | false | {
"answer_start": [
76
],
"text": [
"میرزا شاه محمود"
]
} | میرزا شاه محمود (متولد ۸۲۵ خورشیدی)، یکی از حاکمان تیموری هرات با مدت حکومت اندک بود. او پسر میرزا ابوالقاسم بابر پسر بایسنقر پسر شاهرخ پسر تیمور بود. میرزا شاه محمود در سال ۸۳۶ خورشیدی به هنگام مرگ پدرش در سن یازده سالگی جانشین او شد و حاکمیت هرات را بر عهده گرفت. تنها چند هفتهی بعد، پسرعمویش ابراهیم پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر، با شکست دادن او، وی را از هرات اخراج نمود. شاه محمود نتوانست او را فروبنشاند و سه سال بعد (۸۳۹ خورشیدی) فوت کرد.
خانواده
پدر: میرزا ابوالقاسم بابر
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
ابراهیم میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Mirza Shah Mahmud».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان دهه ۱۴۶۰ (میلادی)
زادگان دهه ۱۴۴۰ (میلادی) | میرزا ابوالقاسم بابر گورکانی، (۱۴۲۲–۱۴۵۷ م.)، پسر میرزا بایسنقر و نوه شاهرخ پسر تیمور بود. وی حاکم فارس از ۱۴۴۹ تا ۱۴۵۷ میلادی بود.
بابر یکی از نوادههای تیمور بود که درگیر مبارزهٔ جانشینی در آخرین سالهای زندگی شاهرخ بود. وی همراه با خلیل سلطان نوادهٔ دیگر تیمور، خزانهٔ قشون را غارت نموده، سپس خود را به خراسان رسانید. در همان زمان (۱۴۴۸ م.)، الغ بیگ نیز به خراسان حمله کرد و تلاش نمود علاءالدوله را در هرات شکست دهد.
الغ بیگ توانست علاءالدوله را در ترناب شکست دهد و مشهد را تسخیر نماید. در عین حال پسرش میرزا عبداللطیف هرات را فتح نمود. علاءالدوله به جنوب غربی افغانستان کنونی گریخت. الغ بیگ ماوراءالنهر را مهمتر شمرده، به آن جا رهسپار گشت ولی بابر در راه برگشت به او حمله کرد و تلفات سنگینی به او وارد آورد.
با خلأ قدرت در خراسان، بابر به سرعت موفق به ضبط و کنترل مشهد و هرات در سال ۱۴۴۹ شد. همراه با الغ بیگ و سلطان محمد که کنترل نواحی مرکزی ایران را به دست آوردند، بابر تبدیل به یکی از سه حاکم تیموری مهم ایران گشت. این توازن قوا به زودی توسط سلطان محمد که به خراسان حمله کرد، بر هم خورد.
مبارزات با سلطان محمد برای بابر با شکست در مشهد در سال ۱۴۵۰ شروع شد و او را متقاعد به صرف نظر کردن از بخشهایی از خاک خود نمود. با این حال، وضع بابر به زودی بهبود یافت و موفق به شکست سلطان محمد و متعاقباً زندانی کردن و سپس اعدام وی شد. او سپس به شیراز یورش برد و کنترل زمینهای سلطان محمد را به دست آورد.
در این مرحله جهانشاه، سلطان قراقویونلوی ترکمن به وفاداری خود به تیموریان پایان داد. او به سرعت قم و ساوه را به محاصره کشید. بابر شروع به یورش به جهانشاه نمود اما به دلیل برتری قاطع اردوی قراقویونلو و توطئه علیه او توسط علاءالدوله مجبور به عقبنشینی شد. تا ۱۴۵۲ قراقوینلوها بسیاری از مناطق ایران را از تیموریان گرفتند.
بابر در سال ۱۴۵۴ به ماوراءالنهر که تحت کنترل ابوسعید بود حمله برد. این اقدامی تلافیجویانه بود علیه فتح سابق بلخ. او به سرعت سمرقند را به محاصره کشید، با این حال مناقشه بین این دو به زودی به پایان رسید و توافق کردند که رودخانهٔ جیحون را به عنوان مرز قرار دهند. این توافق تا زمان مرگ بابر در ۱۴۵۷ باقی ماند. پس از درگذشت او پسرش میرزا شاه محمود جانشین وی گشت.
در سال ۸۵۶ ه.ق. () حدود ۶۵ سال پس از وفات حافظ، شمس الدین محمد یغمایی، وزیر بابر، برای اولین بار عمارتی گنبدیشکل بر فراز مقبرهٔ حافظ بنا کرد و در جلو این عمارت، حوض بزرگی ساخت که از آب رکنآباد پر میشد.
منابع
وبگاه ویکیپدیای انگلیسی
مرکز حافظ شناسی
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۷ (میلادی)
زادگان ۱۴۲۲ (میلادی)
هرات
خاکسپاریها در مشهد
خاکسپاریها در ایران
خاکسپاریها در حرم امام رضا | از کابل فرار کرد. اما بزودی بازگشت و مجدداً کابل را تسخیر و دوباره از شورشیان بیعت گرفت. در همین حال، شاه شیبانی در سال ۱۵۱۰ توسط اسماعیل اول، شاه شیعه صفوی ایران، شکست خورد و کشته شد. اسماعیل دست راست شیبان را برای بابر فرستاد «تا به یاد داشته باشد که صفویه تا کجا پیش رفته است.» بابر از این اقدام درس گرفت و با صفویه علیه دشمن مشترکشان، ازبکها، همکاری
کرد. بابر وانمود کرد که یک شیعهٔ پیروی اسماعیل است.
بابر و بازماندگان تیموریان از این فرصت برای تسخیر سرزمینهای اجدادی خود استفاده کردند. طی چند سال بعد، بابر و شاه اسماعیل در تلاش برای به دست گرفتن بخشهایی از آسیای میانه، مشارکت ایجاد کردند. در ازای کمک اسماعیل، بابر قول داد در عوض کمک اسماعیل، سکهای به نام او ضرب کند و نام او را در خطبه بیاورد. بنابراین، در سال ۱۵۱۳، پس از آنکه برادرش ناصر میرزا را به حکومت کابل واگذار کرد، وی موفق شد سمرقند را فتح کند. او همچنین بخارا را نیز تصرف کرد. بابر در اکتبر ۱۵۱۱ دوباره سمرقند را به تصرف درآورد، اما به عنوان دست نشانده شاه اسماعیل فرمان میراند و حتی تظاهر به تشیع میکرد، و احتمالاً به نام ولینعمت خود پادشاه صفوی سکه هم میزد (شواهد سکهشناسی در این باره قطعیت ندارد). تظاهر او به مذهب شیعه موجب شد که عامه مردم سمرقند از او روی بگردانند، و وقتی که در صفر ۹۱۸ در کُل مَلک از ازبکها شکست خورد نتوانست سمرقند را نگاه دارد، و سرانجام پس از آنکه نجم ثانی سردار صفوی در سوم رمضان ۹۱۸ در غُجُدوان مغلوب ازبکان شد، بابر او را رها کرد و از تصرف سمرقند منصرف شد، و این آخرین تلاش او برای تسلط بر این شهر بود که سخت بدان دلبستگی داشت. شاه اسماعیل خواهر بابر، خان زاده، که در زندان به سر میبرد و مجبور به ازدواج با شیبک خان شده بود، به بابر ملحق کرد. بابور بابر پس از دو سال زندگی پرمخاطره و سرگردانی در ناحیه قُنْدُز، به کابل بازگشت، که از آن پس پایگاهی برای لشکرکشیهای پر امید او به شرق و جنوب بود. کوششهای مکرر او برای بازپس گرفتن قندهار از ارغونها به مذاکراتی در می ۱۵۲۲ انجامید که در نتیجه آن شهر به تصرف درآمد. بابر پس از تصرف قندهار با پشتکار بیشتر متوجه هندوستان شد. ادامه حکومت وی تا شروع یورشهایش به هند، عمدتاً درگیر سرکوب شورشهای بیاهمیت قبایل افغان، اشراف تیموری و نزدیکانش گذشت، به اضافه یورشهای گستردهای در کوههای شرقی. بابر علیرغم اینکه دوران حکومتش نسبتاً صلح آمیز بود شروع به نوسازی و آموزش ارتش خود کرد.
روابط خارجی
ارتش صفوی به رهبری نجم ثانی غیرنظامیان را در آسیای مرکزی قتلعام کرد و سپس به دنبال کمک بابر آمدند و بابر به آنها توصیه کرد از ادامه جنگ دست بکشند. اما صفویان به این حرف گوش نکردند و در نبرد غجدوان توسط عبیدالله خان ازبک شکست خوردند و نجم ثانی کشته شد و ایرانیان برای همیشه ماوراءالنهر را از دست دادند.
روابط اولیه بابر با عثمانیها ضعیف بود زیرا سلطان عثمانی سلیم اول به رقیب او عبیدالله خان توپهای قدرتمند و تفنگ میداد. در سال ۱۵۰۷، | ظهیرالدین محمد بابُر (به اردو: ظهیر الدین محمد بابر بادشاه غازی گورکانی، به هندی: बाबर) (۱۴۸۳ – ۱۵۳۰ میلادی/ ۸۸۸ – ۹۳۷ ه.ق)، بنیانگذار امپراتوری گورکانی هند (سلطنت مغولی هند) بود که آخرین امپراتوری از دوران طلایی اسلامی بهشمار میآید. بابر پنجمین پشت از نوادگان تیمور گورکانی بود؛ او فرزند میرزا عمر شیخ فرزند سلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه فرزند تیمور بودهاست.
بابر در اندیجان، در دره فرغانه (امروزه بخشی از ازبکستان است) متولد شد؛ پدرش عمر شیخ میرزا از سال ۱۴۵۶ تا ۱۴۹۴ میلادی حاکم فرغانه بود. بابر پس از مرگ پدرش در سن ۱۲سالگی به تاج و تخت فرغانه، به مرکزیت اخسیکت، رسید و با شورشهایی در ابتدای سلطنت روبرو شد. او ۲ سال بعد سمرقند را فتح کرد، اما به زودی فرغانه را از دست داد. در تلاش ناموفقش برای فتح فرغانه، سمرقند را نیز از دست داد. در سال ۱۵۰۱ تلاشهایش برای فتح هر دو منطقه هنگام شکست از شیبک خان بینتیجه ماند. در سال ۱۵۰۴، او کابل را، که تحت حکومت ظاهری عبدالرزاق میرزا وارث نوزاد الق بیگ دوم بود، فتح کرد. بابر سپس با شاه اسماعیل اول، پادشاه ایران صفوی، برای فتح مناطقی از ترکستان، از جمله سمرقند، همکاری کرد. اما هیچ سودی نداشت و دوباره این مناطق از دست رفتند و به دولت شیبانی انضمام شدند.
پس از شکست سوم در فتح سمرقند، بابر توجه خود را به هند جلب کرد. در این زمان، منطقه جلگه سند و گنگ توسط ابراهیم لدی از سلسله لودیهای افغان تبار اداره میشد، راجپوتانه نیز توسط یک کنفدراسیون هندوهای راجپوت، به رهبری رانگا سانگا از میوار، کنترل میشد. بابر در جنگ اول پانیپات در سال ۱۵۲۶ میلادی ابراهیم لودی را شکست داد و امپراتوری گورکانی را تأسیس کرد. او سپس با مخالفت رانگا سانگا، که در ابتدا قول داد به بابر برای بیرون راندن لدیها کمک کند، روبرو شد. رانگا پس از اینکه فهمید بابر قصد دارد در هند بماند، از جنگ عقبنشینی کرد. رانا سپس لشکری از راجپوتها و پشتونها برای بیرون راندن بابر جمعآوری کرد، اما در نبرد خانوا در سال ۱۵۲۷ شکست خورد و پس از آن در سال ۱۵۲۸ به دست افراد خود مسموم گردید.
بابر چندین بار ازدواج کرد. برجستهترین پسرانش همایون، کامران میرزا و هندل میرزا بودند. بابر در سال ۱۵۳۰ در آگرا درگذشت و پسرش همایون شاه جانشین او شد. بابر ابتدا در آگرا دفن شد اما سپس، بنا به خواسته وی، او را در کابل دفن کردند. بابر به عنوان نواده تیمور، خود را تیموری و ترک جغتایی میدانست.
او در کشورهای ترکزبانی مثل قرقیزستان و ازبکستان به عنوان یکی از چندین قهرمانهای ملی شان قرار دارد. او زندگینامه خود به عنوان بابرنامه را به زبان ترکی جغتایی نوشت. این کتاب در زمان نوه اش، اکبر شاه (۱۵۵۶–۱۶۰۵)، به فارسی ترجمه شد.
نام
ظهیرالدین در زبان عربی به معنای «مدافع دین» (اسلام) است و نام محمد به افتخار پیامبر اسلام گذاشته شدهاست.
مشکل در تلفظ این نام برای سپاهیان ترکی-مغولی اش در آسیای میانه ممکن است باعث محبوبیت بیشتر نام مستعار وی بابر باشد ، همچنین بابر به صورتهای بابُر، بابَر و بابِر نیز تلفظ میشود. این نام از ببر فارسی گرفته شدهاست این | ابراهیم میرزا پسر علاءالدوله (درگذشته ۸۳۸ خورشیدی)، فرمانروای تیموری هرات در سدهٔ ۹ خورشیدی (سدهٔ ۱۵ میلادی) بود. او پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر بود که پس از شکست دادن پسرعموی خردسالش میرزا شاه محمود، به حکومت هرات رسید.
ابراهیم پس از مرگ ابوالقاسم بابر در هرات به قدرت رسید، پس از مرگ بابر پسرش میرزا شاه محمود به حکومت رسید، ولی زیرا که او همچنان یک پسر بچهٔ یازده ساله بود، قدرت بسیار کمی داشت. ابراهیم هم حکومت میرزا شاه محمود را سرنگون کرد و از این رو حاکم خراسان شد.
خانواده
پدر: علاءالدوله میرزا
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
میرزا شاه محمود
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Ibrahim Mirza bin Ala-ud-Daulah».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۹ (میلادی)
سال زادروز نامشخص | سلطان محمد، (درگذشته ۸۳۰ خورشیدی) یک حاکم تیموری بود که بر عراق عجم و فارس از سال ۸۲۶ خورشیدی تا هنگام مرگش فرمان میراند. او پسر بایسنقر میرزا پسر شاهرخ بود.
در طول آخرین سالهای حکومت شاهرخ، او حکومت خود را بر لرستان تا مرکز فارس آغاز کرد. بعد از مرگ شاهرخ او یکی از سه حاکم قدرتمند تیموری شد. (همراه با برادر ناتنیاش ابوالقاسم بابور از خراسان و عمویش الغ بیگ از فرارود) ۸۲۶ ۱۴۴۷ ۸۵۱
خانواده
پدر: سلطان غیاثالدین بایسنقر میرزا بهادرخان تیموری
پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدر پدربزرگ: تیمور لنگ
پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادربزرگ پدربزرگ: تکینا مهبیگم
مادربزرگ: گوهرشاد بیگم
پدر مادربزرگ: غیاثالدین ترخان
مادر مادربزرگ: خانزاده بیگم
همسران و فرزندان:
نامشخص
یادگار محمد میرزا
شورش سلطان محمد
در واپسین سالهای پادشاهی شاهرخ ، سلطان محمد در ولایات خاوری امپراتوری تیموری شورشی برپا کرد. شاهرخ در ۱۴۴۶ توانست جلوی شورش را بگیرد و بسیاری از طرفداران آن را دستگیر کند ، ولی سلطان محمد به لرستان پناه برد. سلطان محمد پس از مرگ پدربزرگش از لرستان بازگشت و از آنجا كنترل فارس ميانه را در دست گرفت.
وی به همراه برادر ناتنی خود ابوالقاسم بابر میرزا در خراسان و عمویش الغ بیگ در فرارود ، به یکی از سه فرمانروای قدرتمند امپراتوری در هم شکسته تیموری بدل شد.
جنگ با ابوالقاسم بابر
سلطان محمد که مشتاق گسترش دامنه مرزهای خود بود ، به زودی جنگی را با برادرش میرزا ابوالقاسم بابر آغاز و به خراسان حمله کرد.
در آغاز لشگرکشی به خوبی پیش رفت. در سال ۱۴۵۰ وی برادرش را در مشهد شکست داد و به دنبال آن برخی از زمینهای خود را به وی واگذار کرد. به زودی اوضاع به سمت جنوب چرخید و او توسط میرزا ابوالقاسم بابر ، که او را اعدام کرد ، اسیر شد.
میرزا ابوالقاسم بابر سپس سرزمین های سلطان محمد را تصرف کرد ، اما به زودی آنها را به دست ترکمن های قره قویونلو تحت فرماندهی جهان شاه از دست داد. پسرش یادگار محمد میرزا بود که به مدت شش هفته فرمانروای خراسان شد.
جستارهای وابسته
بایسنقر میرزا
شاهرخ
امیر تراغای
یادگار محمد میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Sultan Muhammad bin Baysonqor».
مشارکت کنندگان ویکیپدیای فارسی «تیموریان».
پادشاهان بر پایه دین
پادشاهان تیموریان
پادشاهان مسلمان
درگذشتگان ۱۴۵۱ (میلادی) | ماهم بیگم (درگذشت ۲۸ مارس ۱۵۳۴) ملکه امپراتوری گورکانیان از ۲۰ آوریل ۱۵۲۶ تا ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ به عنوان سومین همسر و همسر اصلی و موردعلاقه ویژه بابر، مؤسس حکومت گورکانی همچنین مادر همایون جانشین بابر بود. ماهم بیگم اولین ملکه در امپراتوری گورکانیان بود که مقام والای زن شاهنشاهی پادشاه بیگم را کسب کرد.
ازدواج با بابر
بابر در سال ۱۵۰۶ در هرات با او ازدواج کرد، هنگامی که درگذشته سلطان حسین میرزا، به ترکیب تسلیت از خسران به پایتخت هرات رفت. از او به عنوان «کسی که بابر بود» نام برد که عایشه برای محمد چه بود. ماهم بیگم در امور سیاسی بابر و همچنین در خاندان سلطنتی نقش بسیار فعالی داشت. او دارای ویژگیهای بسیار خوبی بود و دارای هوش فوقالعاده و چهره ای زیبا بود. او شوهرش را به بدخشان و ماوراءالنهر همراهی کرد و ضخیم و نازک کنار او ایستاد. او بانوی اصلی خاندان سلطنتی بود. پس از تولد اولین فرزند خود، همایون، چهار فرزند دیگر متولد شدند و متأسفانه همه در نوزادی فوت کردند. آنها میرزا باربل، میرزا فاروق، مهر جهان بیگم و آیسان دولت بیگم بودند.
به عنوان همسر ارشد بابر، وی حقوق مشخصی نسبت به سایر زندانیان حرمسرا داشت. او خودش به ترتیب سرپرستی خود را بر عهده گرفت، به ترتیب دو فرزند دیلدار بیگم، هندل میرزا و گلبدن بانو بیگم در سال ۱۵۱۹ و ۱۵۲۵ و تأیید بابر در مورد آن، گرچه او قبلاً صاحب پنج فرزند بود، در کنار فرزندان خود سرپرستی آنها را برعهده گرفت. ماهم، مادری فداکار، تمام اوقات فراغت خود را صرف آموزش شاهزاده در ارزشهای عزیز خود میکرد. او برای او داستانهایی در ارتباط با جدش شیخ احمد جام و دیگر شخصیتهای مشهور زمان خود را برای او تعریف میکرد.
به عنوان ملکه
در سال ۱۵۲۸، ماهم بیگم از کابل به هندوستان آمد. بابر وقتی به علیگر رسید، دو تخت روان با سه سوارکار فرستاد. او با عجله از علیگر به آگرا رفت. بابر قصد داشت برای ملاقات با ماهم تا علیگر برود. در وقت نماز عصر خادمی آمد و به بابر گفت که او تازه از جاده ملکه ماهم بیگم چهار مایل بیرون عبور کردهاست. بابر منتظر زین شدن اسب نبود اما پیاده بیرون نشست. او را در نزدیکی خانه اردوگاه پیشروی ماهم ملاقات کرد. ماهم منظر بود که هوا روشن شود، اما او صبر نکرد و در کنار او حرکت کرد و به سمت خانه خودش رفت. نه سرباز با دو مجموعه نه اسب و دو بستر اضافی که امپراتور فرستاده بود و یک کجاوه که از کابل آورده شده بود و حدود صد نفر از خدمتکاران ماهم بیگم بر اسبهای خوب سوار شدند. پس از سه ماه اقامت در آگرا، ماهم بیگم به همراه بابر به دهپلور رفت.
ماهم بیگم در طول دوره حکومت شوهر خود بابر ملکه اصلی و بی رقیب بود و تنها کسی بود که از حق نشستن در کنار بابر بر تخت سلطنت امپراتوری گورکانی برخوردار بود. او به عنوان پادشاه بیگم و رئیس خانواده و خانه شاهنشاهی، در تمامی مدت زمان سلطنت شوهر خود در مقابل همسران دیگر شوهر خود، قدرتمند، بانفوذ، متکبر، خودخواه، کینه جو و فتنه گر بود و به نظر میرسد | میانه ممکن است باعث محبوبیت بیشتر نام مستعار وی بابر باشد ، همچنین بابر به صورتهای بابُر، بابَر و بابِر نیز تلفظ میشود. این نام از ببر فارسی گرفته شدهاست این کلمه بارها در شاهنامه فردوسی ظاهر شدهاست و وارد زبانهای ترکی آسیای میانه شدهاست. تاکستون استدلال میکند که بابر اقتباس متناوبی از کلمه نیاهندواروپایی به نام بیور (beaver: سگ آبی) میداند که این را با شباهت تلفظ میان بابر و ترجمه روسی کلمه beaver به نام بوبور (bobor، бобр) اثبات میکند.
بابر عناوین سلطنتی پادشاه، السلطان العظم و الخاقان المکرم پادشاه غازی را نیز استفاده میکرد. او و نوادگانش بعدها از لقب میرزا و گورکانی به عنوان القاب برای درباریان استفاده کردند.
تولد
خاطرات بابر جزئیات زندگی او را بهطور کامل شرح میدهد و منبع اصلی برای مطالعه زندگی بابر است. این خاطرات با عنوان بابرنامه شناخته میشود که توسط خود او به زبان مادری اش، زبان ترکی جغتایی، نوشته شدهاست. به گفته دیل، کتاب بابرنامه نوع ترکی اش، در خصوص ساختار جملاتش و صرف افعال و کلمات و واژگانش بسیار از فارسی استفاده شدهاست." بابر نامه در زمان نوه اش اکبر با نام توزک بابری ترجمه شد.
محمد بابر در چهاردهم فوریه ۱۴۸۳ میلادی مطابق با ششم محرم ۸۸۸ ه.ق در شهر اندیجان، استان اندیجان واقع در دره فرغانه آسیای میانه (امروزه ازبکستان) زادهشد. وی فرزند ارشد پدرش، عمر شیخ میرزا حاکم فرغانه، فرزند ابوسعید میرزا (نوه میرانشاه فرزند تیمور) بود و مادرش قتلغ نگار خانم، دختر یونس خان حاکم از مغولستان (نواده توغلوق تبمور خان، پسر اسن بوقای اول، که خودش نواده جغتای خان پسر دوم چنگیزخان بود) بود.
بابر از قبیله ترکی-مغولی برلاس بود که فرهنگ ایرانی را پذیرفته بودند. این طایفه قرنها پیش مسلمان شده بود و در ترکستان و خراسان ساکن شده بودند. گذشته از زبان ترکی جغتایی، بابر به همان اندازه نیز به زبان فارسی، زبان درباری تیموریان، مسلط بود.
او در طبقهای از سیاستمداران مدیر و سازماندهندگان متولد شد که بادیهنشین بودند و در آسیای مرکزی از کشاورزان، گلهداران و صنعتگران و بازرگانان در ناحیهای که محل گذر کاروانهای تجاری بود، استفاده میکردند. در میان این اقوام بیش از تعلقات ملی و زبانی، وابستگیهای خانوادگی و قبیلهای اهمیت داشت.
بابر اگرچه از تبار ترکی-مغولی بود، اما بیشترین حمایت خود را از مردم ایرانیتبار و سایر مردمان محلی آسیای میانه به دست آورد و اقوام بسیاری در ارتش وی شامل بود.
فرمانفرمایی بر آسیای میانه
حاکم فرغانه
در سال ۱۴۹۴، بابر یازده ساله، پس از درگذشت پدرش شیخ عمر میرزا، حاکم فرغانه شد. مرگ پدر او بسیار عجیب بود. این حادثه در قلعه آکسی در فرغانه شمالی رخ داد. او به دلیل فروریختن کبوترخانه خود، که در لبه ساختمان ساخته شده بود، درگذشت. در این مدت دو عمویش از قلمروهای پادشاهی همسایه، که با پدرش دشمن بودند، و یک گروهی از اشراف که میخواستند برادر کوچکترش، جهانگیر، حاکم فرغانه شود، تخت سلطنت وی را تهدید کردند. عموهایش در تلاش برای برکناری بابر از مقامش و تصاحب متصرفاتش بی رحم بودند. سپس بابر به کمک مادربزرگ مادری خود، دولت آیسان بیگم، توانست سلطنت خود را تثبیت کند. هرچند که شانس نیز در این عمل بی تأثیر نبود.
بیشتر شاهنشاهیهای اطراف قلمرویش توسط خویشاوندانش کنترل | کامران میرزا همچنین شناخته شده با نام کامران، (۱۵۰۹ تا ۵ اکتبر ۱۵۵۷ م)، دومین پسر بابر مؤسس امپراتوری گورکانی و نخستین امپراتور مغول بود. کامران میرزا در کابل با مادری به نام گلرخ بیگم به دنیا آمد. او برادر ناتنی پسر ارشد بابر، همایون بود؛ ولی با پسر سوم بابر، عسکری میرزا برادر تنی بود.
خانواده
همسران
کامران دارای هشت همسر بود:
گلرخ بیگم، دختردائی کامران،
محترمه خانوم، دختر شاه محمد سلطان جگتای،
حظر بیگم،
ماه بیگم، دختر سلطان اویس قپچاق،
مهر افروز بگا،
دولت بخت آغاچا،
ماه چوچک بیگم، دختر میر شاه حسین ارغون، حاکم سند،
یکی از خواهران عبدالله خان مغول.
پسران
کامران دو پسر داشت:
ابراهیم سلطان میرزا،
ابوالقاسم میرزا.
دختران
کامران پنج دختر داشت:
حبیبه بیگم،
گلرخ بیگم،
حجی بیگم،
گلیزار بیگم،
آیشا سلطان بیگم.
جستارهای وابسته
بابر
همایون
امپراتوری گورکانی
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Kamran Mirza».
اهالی کابل
حاکمان ترک
درگذشتگان ۱۵۵۷ (میلادی)
زادگان ۱۵۰۹ (میلادی)
تیموریان
شاهزادگان گورکانی | جزیره چاه بیشه نام جزیرهای در دریاچه بختگان در استان فارس ایران است.
منابع
چاه بیشه
چاه بیشه |
1a757199-f7ba-4f5f-b826-634ef77ccb05 | امپراتوری تیموری | ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه. ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند. | ابوالقاسم بابر در چه سالی در گذشت؟ | false | {
"answer_start": [
39
],
"text": [
"۸۶۱ ه.ق"
]
} | میرزا ابوالقاسم بابر گورکانی، (۱۴۲۲–۱۴۵۷ م.)، پسر میرزا بایسنقر و نوه شاهرخ پسر تیمور بود. وی حاکم فارس از ۱۴۴۹ تا ۱۴۵۷ میلادی بود.
بابر یکی از نوادههای تیمور بود که درگیر مبارزهٔ جانشینی در آخرین سالهای زندگی شاهرخ بود. وی همراه با خلیل سلطان نوادهٔ دیگر تیمور، خزانهٔ قشون را غارت نموده، سپس خود را به خراسان رسانید. در همان زمان (۱۴۴۸ م.)، الغ بیگ نیز به خراسان حمله کرد و تلاش نمود علاءالدوله را در هرات شکست دهد.
الغ بیگ توانست علاءالدوله را در ترناب شکست دهد و مشهد را تسخیر نماید. در عین حال پسرش میرزا عبداللطیف هرات را فتح نمود. علاءالدوله به جنوب غربی افغانستان کنونی گریخت. الغ بیگ ماوراءالنهر را مهمتر شمرده، به آن جا رهسپار گشت ولی بابر در راه برگشت به او حمله کرد و تلفات سنگینی به او وارد آورد.
با خلأ قدرت در خراسان، بابر به سرعت موفق به ضبط و کنترل مشهد و هرات در سال ۱۴۴۹ شد. همراه با الغ بیگ و سلطان محمد که کنترل نواحی مرکزی ایران را به دست آوردند، بابر تبدیل به یکی از سه حاکم تیموری مهم ایران گشت. این توازن قوا به زودی توسط سلطان محمد که به خراسان حمله کرد، بر هم خورد.
مبارزات با سلطان محمد برای بابر با شکست در مشهد در سال ۱۴۵۰ شروع شد و او را متقاعد به صرف نظر کردن از بخشهایی از خاک خود نمود. با این حال، وضع بابر به زودی بهبود یافت و موفق به شکست سلطان محمد و متعاقباً زندانی کردن و سپس اعدام وی شد. او سپس به شیراز یورش برد و کنترل زمینهای سلطان محمد را به دست آورد.
در این مرحله جهانشاه، سلطان قراقویونلوی ترکمن به وفاداری خود به تیموریان پایان داد. او به سرعت قم و ساوه را به محاصره کشید. بابر شروع به یورش به جهانشاه نمود اما به دلیل برتری قاطع اردوی قراقویونلو و توطئه علیه او توسط علاءالدوله مجبور به عقبنشینی شد. تا ۱۴۵۲ قراقوینلوها بسیاری از مناطق ایران را از تیموریان گرفتند.
بابر در سال ۱۴۵۴ به ماوراءالنهر که تحت کنترل ابوسعید بود حمله برد. این اقدامی تلافیجویانه بود علیه فتح سابق بلخ. او به سرعت سمرقند را به محاصره کشید، با این حال مناقشه بین این دو به زودی به پایان رسید و توافق کردند که رودخانهٔ جیحون را به عنوان مرز قرار دهند. این توافق تا زمان مرگ بابر در ۱۴۵۷ باقی ماند. پس از درگذشت او پسرش میرزا شاه محمود جانشین وی گشت.
در سال ۸۵۶ ه.ق. () حدود ۶۵ سال پس از وفات حافظ، شمس الدین محمد یغمایی، وزیر بابر، برای اولین بار عمارتی گنبدیشکل بر فراز مقبرهٔ حافظ بنا کرد و در جلو این عمارت، حوض بزرگی ساخت که از آب رکنآباد پر میشد.
منابع
وبگاه ویکیپدیای انگلیسی
مرکز حافظ شناسی
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۷ (میلادی)
زادگان ۱۴۲۲ (میلادی)
هرات
خاکسپاریها در مشهد
خاکسپاریها در ایران
خاکسپاریها در حرم امام رضا | ابراهیم میرزا پسر علاءالدوله (درگذشته ۸۳۸ خورشیدی)، فرمانروای تیموری هرات در سدهٔ ۹ خورشیدی (سدهٔ ۱۵ میلادی) بود. او پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر بود که پس از شکست دادن پسرعموی خردسالش میرزا شاه محمود، به حکومت هرات رسید.
ابراهیم پس از مرگ ابوالقاسم بابر در هرات به قدرت رسید، پس از مرگ بابر پسرش میرزا شاه محمود به حکومت رسید، ولی زیرا که او همچنان یک پسر بچهٔ یازده ساله بود، قدرت بسیار کمی داشت. ابراهیم هم حکومت میرزا شاه محمود را سرنگون کرد و از این رو حاکم خراسان شد.
خانواده
پدر: علاءالدوله میرزا
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
میرزا شاه محمود
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Ibrahim Mirza bin Ala-ud-Daulah».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان ۱۴۵۹ (میلادی)
سال زادروز نامشخص | میرزا شاه محمود (متولد ۸۲۵ خورشیدی)، یکی از حاکمان تیموری هرات با مدت حکومت اندک بود. او پسر میرزا ابوالقاسم بابر پسر بایسنقر پسر شاهرخ پسر تیمور بود. میرزا شاه محمود در سال ۸۳۶ خورشیدی به هنگام مرگ پدرش در سن یازده سالگی جانشین او شد و حاکمیت هرات را بر عهده گرفت. تنها چند هفتهی بعد، پسرعمویش ابراهیم پسر علاءالدوله میرزا پسر بایسنقر، با شکست دادن او، وی را از هرات اخراج نمود. شاه محمود نتوانست او را فروبنشاند و سه سال بعد (۸۳۹ خورشیدی) فوت کرد.
خانواده
پدر: میرزا ابوالقاسم بابر
پدربزرگ: بایسنقر میرزا
پدر پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدربزرگ پدربزرگ: تیمور لنگ
پدر پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادر پدربزرگ پدربزرگ: تکینا مُهبیگم
مادربزرگ پدربزرگ: تغای ترخان آغا
مادر پدربزرگ: گوهرشاد بیگم
جستارهای وابسته
تیموریان
امیر تراغای
ابوالقاسم بابر
ابراهیم میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Mirza Shah Mahmud».
اهالی هرات
پادشاهان تیموریان
درگذشتگان دهه ۱۴۶۰ (میلادی)
زادگان دهه ۱۴۴۰ (میلادی) | از کابل فرار کرد. اما بزودی بازگشت و مجدداً کابل را تسخیر و دوباره از شورشیان بیعت گرفت. در همین حال، شاه شیبانی در سال ۱۵۱۰ توسط اسماعیل اول، شاه شیعه صفوی ایران، شکست خورد و کشته شد. اسماعیل دست راست شیبان را برای بابر فرستاد «تا به یاد داشته باشد که صفویه تا کجا پیش رفته است.» بابر از این اقدام درس گرفت و با صفویه علیه دشمن مشترکشان، ازبکها، همکاری
کرد. بابر وانمود کرد که یک شیعهٔ پیروی اسماعیل است.
بابر و بازماندگان تیموریان از این فرصت برای تسخیر سرزمینهای اجدادی خود استفاده کردند. طی چند سال بعد، بابر و شاه اسماعیل در تلاش برای به دست گرفتن بخشهایی از آسیای میانه، مشارکت ایجاد کردند. در ازای کمک اسماعیل، بابر قول داد در عوض کمک اسماعیل، سکهای به نام او ضرب کند و نام او را در خطبه بیاورد. بنابراین، در سال ۱۵۱۳، پس از آنکه برادرش ناصر میرزا را به حکومت کابل واگذار کرد، وی موفق شد سمرقند را فتح کند. او همچنین بخارا را نیز تصرف کرد. بابر در اکتبر ۱۵۱۱ دوباره سمرقند را به تصرف درآورد، اما به عنوان دست نشانده شاه اسماعیل فرمان میراند و حتی تظاهر به تشیع میکرد، و احتمالاً به نام ولینعمت خود پادشاه صفوی سکه هم میزد (شواهد سکهشناسی در این باره قطعیت ندارد). تظاهر او به مذهب شیعه موجب شد که عامه مردم سمرقند از او روی بگردانند، و وقتی که در صفر ۹۱۸ در کُل مَلک از ازبکها شکست خورد نتوانست سمرقند را نگاه دارد، و سرانجام پس از آنکه نجم ثانی سردار صفوی در سوم رمضان ۹۱۸ در غُجُدوان مغلوب ازبکان شد، بابر او را رها کرد و از تصرف سمرقند منصرف شد، و این آخرین تلاش او برای تسلط بر این شهر بود که سخت بدان دلبستگی داشت. شاه اسماعیل خواهر بابر، خان زاده، که در زندان به سر میبرد و مجبور به ازدواج با شیبک خان شده بود، به بابر ملحق کرد. بابور بابر پس از دو سال زندگی پرمخاطره و سرگردانی در ناحیه قُنْدُز، به کابل بازگشت، که از آن پس پایگاهی برای لشکرکشیهای پر امید او به شرق و جنوب بود. کوششهای مکرر او برای بازپس گرفتن قندهار از ارغونها به مذاکراتی در می ۱۵۲۲ انجامید که در نتیجه آن شهر به تصرف درآمد. بابر پس از تصرف قندهار با پشتکار بیشتر متوجه هندوستان شد. ادامه حکومت وی تا شروع یورشهایش به هند، عمدتاً درگیر سرکوب شورشهای بیاهمیت قبایل افغان، اشراف تیموری و نزدیکانش گذشت، به اضافه یورشهای گستردهای در کوههای شرقی. بابر علیرغم اینکه دوران حکومتش نسبتاً صلح آمیز بود شروع به نوسازی و آموزش ارتش خود کرد.
روابط خارجی
ارتش صفوی به رهبری نجم ثانی غیرنظامیان را در آسیای مرکزی قتلعام کرد و سپس به دنبال کمک بابر آمدند و بابر به آنها توصیه کرد از ادامه جنگ دست بکشند. اما صفویان به این حرف گوش نکردند و در نبرد غجدوان توسط عبیدالله خان ازبک شکست خوردند و نجم ثانی کشته شد و ایرانیان برای همیشه ماوراءالنهر را از دست دادند.
روابط اولیه بابر با عثمانیها ضعیف بود زیرا سلطان عثمانی سلیم اول به رقیب او عبیدالله خان توپهای قدرتمند و تفنگ میداد. در سال ۱۵۰۷، | سلطان محمد، (درگذشته ۸۳۰ خورشیدی) یک حاکم تیموری بود که بر عراق عجم و فارس از سال ۸۲۶ خورشیدی تا هنگام مرگش فرمان میراند. او پسر بایسنقر میرزا پسر شاهرخ بود.
در طول آخرین سالهای حکومت شاهرخ، او حکومت خود را بر لرستان تا مرکز فارس آغاز کرد. بعد از مرگ شاهرخ او یکی از سه حاکم قدرتمند تیموری شد. (همراه با برادر ناتنیاش ابوالقاسم بابور از خراسان و عمویش الغ بیگ از فرارود) ۸۲۶ ۱۴۴۷ ۸۵۱
خانواده
پدر: سلطان غیاثالدین بایسنقر میرزا بهادرخان تیموری
پدربزرگ: شاهرخ تیموری
پدر پدربزرگ: تیمور لنگ
پدربزرگ پدربزرگ: امیر تراغای
مادربزرگ پدربزرگ: تکینا مهبیگم
مادربزرگ: گوهرشاد بیگم
پدر مادربزرگ: غیاثالدین ترخان
مادر مادربزرگ: خانزاده بیگم
همسران و فرزندان:
نامشخص
یادگار محمد میرزا
شورش سلطان محمد
در واپسین سالهای پادشاهی شاهرخ ، سلطان محمد در ولایات خاوری امپراتوری تیموری شورشی برپا کرد. شاهرخ در ۱۴۴۶ توانست جلوی شورش را بگیرد و بسیاری از طرفداران آن را دستگیر کند ، ولی سلطان محمد به لرستان پناه برد. سلطان محمد پس از مرگ پدربزرگش از لرستان بازگشت و از آنجا كنترل فارس ميانه را در دست گرفت.
وی به همراه برادر ناتنی خود ابوالقاسم بابر میرزا در خراسان و عمویش الغ بیگ در فرارود ، به یکی از سه فرمانروای قدرتمند امپراتوری در هم شکسته تیموری بدل شد.
جنگ با ابوالقاسم بابر
سلطان محمد که مشتاق گسترش دامنه مرزهای خود بود ، به زودی جنگی را با برادرش میرزا ابوالقاسم بابر آغاز و به خراسان حمله کرد.
در آغاز لشگرکشی به خوبی پیش رفت. در سال ۱۴۵۰ وی برادرش را در مشهد شکست داد و به دنبال آن برخی از زمینهای خود را به وی واگذار کرد. به زودی اوضاع به سمت جنوب چرخید و او توسط میرزا ابوالقاسم بابر ، که او را اعدام کرد ، اسیر شد.
میرزا ابوالقاسم بابر سپس سرزمین های سلطان محمد را تصرف کرد ، اما به زودی آنها را به دست ترکمن های قره قویونلو تحت فرماندهی جهان شاه از دست داد. پسرش یادگار محمد میرزا بود که به مدت شش هفته فرمانروای خراسان شد.
جستارهای وابسته
بایسنقر میرزا
شاهرخ
امیر تراغای
یادگار محمد میرزا
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Sultan Muhammad bin Baysonqor».
مشارکت کنندگان ویکیپدیای فارسی «تیموریان».
پادشاهان بر پایه دین
پادشاهان تیموریان
پادشاهان مسلمان
درگذشتگان ۱۴۵۱ (میلادی) | ماهم بیگم (درگذشت ۲۸ مارس ۱۵۳۴) ملکه امپراتوری گورکانیان از ۲۰ آوریل ۱۵۲۶ تا ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ به عنوان سومین همسر و همسر اصلی و موردعلاقه ویژه بابر، مؤسس حکومت گورکانی همچنین مادر همایون جانشین بابر بود. ماهم بیگم اولین ملکه در امپراتوری گورکانیان بود که مقام والای زن شاهنشاهی پادشاه بیگم را کسب کرد.
ازدواج با بابر
بابر در سال ۱۵۰۶ در هرات با او ازدواج کرد، هنگامی که درگذشته سلطان حسین میرزا، به ترکیب تسلیت از خسران به پایتخت هرات رفت. از او به عنوان «کسی که بابر بود» نام برد که عایشه برای محمد چه بود. ماهم بیگم در امور سیاسی بابر و همچنین در خاندان سلطنتی نقش بسیار فعالی داشت. او دارای ویژگیهای بسیار خوبی بود و دارای هوش فوقالعاده و چهره ای زیبا بود. او شوهرش را به بدخشان و ماوراءالنهر همراهی کرد و ضخیم و نازک کنار او ایستاد. او بانوی اصلی خاندان سلطنتی بود. پس از تولد اولین فرزند خود، همایون، چهار فرزند دیگر متولد شدند و متأسفانه همه در نوزادی فوت کردند. آنها میرزا باربل، میرزا فاروق، مهر جهان بیگم و آیسان دولت بیگم بودند.
به عنوان همسر ارشد بابر، وی حقوق مشخصی نسبت به سایر زندانیان حرمسرا داشت. او خودش به ترتیب سرپرستی خود را بر عهده گرفت، به ترتیب دو فرزند دیلدار بیگم، هندل میرزا و گلبدن بانو بیگم در سال ۱۵۱۹ و ۱۵۲۵ و تأیید بابر در مورد آن، گرچه او قبلاً صاحب پنج فرزند بود، در کنار فرزندان خود سرپرستی آنها را برعهده گرفت. ماهم، مادری فداکار، تمام اوقات فراغت خود را صرف آموزش شاهزاده در ارزشهای عزیز خود میکرد. او برای او داستانهایی در ارتباط با جدش شیخ احمد جام و دیگر شخصیتهای مشهور زمان خود را برای او تعریف میکرد.
به عنوان ملکه
در سال ۱۵۲۸، ماهم بیگم از کابل به هندوستان آمد. بابر وقتی به علیگر رسید، دو تخت روان با سه سوارکار فرستاد. او با عجله از علیگر به آگرا رفت. بابر قصد داشت برای ملاقات با ماهم تا علیگر برود. در وقت نماز عصر خادمی آمد و به بابر گفت که او تازه از جاده ملکه ماهم بیگم چهار مایل بیرون عبور کردهاست. بابر منتظر زین شدن اسب نبود اما پیاده بیرون نشست. او را در نزدیکی خانه اردوگاه پیشروی ماهم ملاقات کرد. ماهم منظر بود که هوا روشن شود، اما او صبر نکرد و در کنار او حرکت کرد و به سمت خانه خودش رفت. نه سرباز با دو مجموعه نه اسب و دو بستر اضافی که امپراتور فرستاده بود و یک کجاوه که از کابل آورده شده بود و حدود صد نفر از خدمتکاران ماهم بیگم بر اسبهای خوب سوار شدند. پس از سه ماه اقامت در آگرا، ماهم بیگم به همراه بابر به دهپلور رفت.
ماهم بیگم در طول دوره حکومت شوهر خود بابر ملکه اصلی و بی رقیب بود و تنها کسی بود که از حق نشستن در کنار بابر بر تخت سلطنت امپراتوری گورکانی برخوردار بود. او به عنوان پادشاه بیگم و رئیس خانواده و خانه شاهنشاهی، در تمامی مدت زمان سلطنت شوهر خود در مقابل همسران دیگر شوهر خود، قدرتمند، بانفوذ، متکبر، خودخواه، کینه جو و فتنه گر بود و به نظر میرسد | الغ بیگ میرزا در قید حیات بود، که او هم بیشتر یک محقق و عالم ریاضی بود تا یک فرمانروا. از این رو پس از یک دوره نسبی ثبات، انحطاط خاندان تیموری دوباره آغاز شد و این بار با سرعت بیشتری هم رو به تلاشی و اضمحلال رفت. کشمکش بین بازماندگان شاهرخ ده سالی به طول انجامید تا این که ابوسعید، نواده میرانشاه و پسر میرزا سلطانمحمد مدتی تفوق یافت، اما دیری نپایید که دوران فرمانروایی او نیز به پایان رسید بهطوریکه در یک دهه بعد، به دست میرزا یادگار محمد، نواده بایسنقر که به اردوی آق قویونلو پیوسته بود به قتل رسید. به این ترتیب با مرگ ابوسعید در رجب ۸۷۲ ه.ق / فوریه ۱۴۶۸ م، دوران فرمانروایی تیموریان بهسر آمد.
در این دوره ثبات و آرامش نسبی و رونق اقتصادی که در قلمرو تیموریان، بهخصوص در شرق ایران فراهم شده بود، از میان رفت. منازعات داخلی بیشتر شد و حریفان قدرتمندی همچون ازبکان از شمال و قراقویونلوها و آق قویونلوها از غرب، حکومت تیموریان را تهدید میکردند. شاهرخ، برخلاف تیمور، جانشینی برای خود انتخاب نکرد. دو فرزندش، بایسنقر و جوکی میرزا در زمان حیات او درگذشته بودند و فرزند دیگرش، الغ بیگ، بیشتر اوقات در سمرقند بود و به عنوان مهمان به دربار پدر دعوت میشد و در امور سلطنت دخالتی نداشت. بجز الغ بیگ و فرزندش عبداللطیف، دیگر مدعیان جانشینی عبارت بودند از: ابراهیم سلطان، پسر دیگر شاهرخ که در زمان پدر حاکم فارس بود؛ علاءالدوله و سلطان محمد، فرزندان بایسنقر. ابتدا سلطان محمد توانست بر دیگر حریفان چیره شود و علاءالدوله را که از حمایت گوهرشادآغا برخوردار و قائم مقام شاهرخ در هرات بود، از این شهر فراری دهد.
در این دوره قلمرو تیموری به سه بخش تقسیم گردید: ۱- الغ بیگ و عبداللطیف میرزا در ماوراءالنهر، ۲- ابوالقاسم بابُر در خراسان ۳- سلطان محمد در عراق عجم، فارس، کرمان و خوزستان
آذربایجان همچنان در اختیار قراقویونلوها بود. دیری نپایید که کشمکشهای خونینی میان مدعیان حکومت درگرفت. الغبیگ، پس از دو سال درگیری با پسرش، عبداللطیف، عاقبت در ۸۵۳ ه.ق به دست او کشته شد. عبداللطیف هم یک سال بعد با توطئهٔ امیرانش به قتل رسید و عبداللّه پسر ابراهیم، فرمانروای ماوراءالنهر شد ولی حکومت او هم دوامی نداشت و در ۸۵۴ ه.ق ابوسعید گورکان، نوهٔ میرانشاه، او را کشت و سرزمین او را گرفت.
در همین زمان جهانشاه قراقویونلو با بهرهگیری از درگیری امیرزادگان تیموری، همدان و قزوین را گرفت و سپس برای مقابله با سلطان محمد به اصفهان رفت، اما پیش از رسیدن به آنجا در جُربادقان (گلپایگان) متوقف شد. با وساطت گوهرشادآغا ـ که به سبب استیلای ابوالقاسم بابر بر خراسان به سلطان محمد پناه آورده بود ـ غائله بدون جنگ خاتمه پذیرفت و حکومت سلطانیه و قزوین و همدان به جهانشاه تعلق گرفت. سلطان محمد نیز پس از توافقی ناپایدار با ابوالقاسم بابر، گرفتار برادر شد و به دستور او در ۸۵۵ ه.ق به قتل رسید. با مرگ سلطانمحمد، قلمرو تیموریان کوچکتر شد، جهانشاه، یزد و عراق عجم و فارس را نیز گرفت و ابوالقاسم بابر به حکومت خراسان بسنده کرد. در این مرحله در خاندان تیموریان، دو مدعی جدید سر برآوردند: سلطان ابوسعید که با کمک ابوالخیرخان | بیبی مبارکه یوسفزی همسر ظهیرالدین محمد بابُر بنیادگذار دودمان گورکانیان هند بود.
بیبی مبارکه دختر شاهمنصور از بزرگان قبیله یوسفزَی دره سوات در شمال پیشاور بود و گفته میشود بابر با او ازدواج کرد تا بتواند از این راه پشتونهای یوسفزی را با خود همپیمان کند.
بابر به این همپیمانی نیاز داشت زیرا گذرگاه حملات مکرر لشکر او به هندوستان از سوی شمال از منطقه یوسفزیها میگذشت.
بیبی مبارکه از بابر یک دختر داشت و پسری از بابر به دنیا نیاورد.
پس از مرگ بابر، بیبی مبارکه پیکر شوهرش را از آگره تا کابل با فیل آورده و با تشریفات خاصی دفن کرد.
وی مدت سه ماه دیگر را با پسران خود در بالاحصار کابل که پایتخت گورکانیان بود، سپری کرد. سپس نزد برادر خود در دهلی رفته با برادر و دختر بابر تا مدت حیات خود با آنها زندگی کرد.
منابع
هفتهنامهٔ ملت پاکستان، ۵ اوت ۱۹۹۲. ترجمه و نگارش: عبدالوحد واحدی، وبگاه کاتب هزاره. بازدید: آوریل ۲۰۰۹.
اهالی خیبر پختونخوا
اهالی سوات
پشتون
درگذشتگان ۱۶۳۱ (میلادی)
زنان امپراتوری گورکانی
زنان دودمانهای پادشاهی اهل هند
زنان سده ۱۷ (میلادی) اهل هند
گورکانیان هند
ملکههای همسر گورکانی
نجیبزادگان گورکانی هند | کامران میرزا همچنین شناخته شده با نام کامران، (۱۵۰۹ تا ۵ اکتبر ۱۵۵۷ م)، دومین پسر بابر مؤسس امپراتوری گورکانی و نخستین امپراتور مغول بود. کامران میرزا در کابل با مادری به نام گلرخ بیگم به دنیا آمد. او برادر ناتنی پسر ارشد بابر، همایون بود؛ ولی با پسر سوم بابر، عسکری میرزا برادر تنی بود.
خانواده
همسران
کامران دارای هشت همسر بود:
گلرخ بیگم، دختردائی کامران،
محترمه خانوم، دختر شاه محمد سلطان جگتای،
حظر بیگم،
ماه بیگم، دختر سلطان اویس قپچاق،
مهر افروز بگا،
دولت بخت آغاچا،
ماه چوچک بیگم، دختر میر شاه حسین ارغون، حاکم سند،
یکی از خواهران عبدالله خان مغول.
پسران
کامران دو پسر داشت:
ابراهیم سلطان میرزا،
ابوالقاسم میرزا.
دختران
کامران پنج دختر داشت:
حبیبه بیگم،
گلرخ بیگم،
حجی بیگم،
گلیزار بیگم،
آیشا سلطان بیگم.
جستارهای وابسته
بابر
همایون
امپراتوری گورکانی
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی «Kamran Mirza».
اهالی کابل
حاکمان ترک
درگذشتگان ۱۵۵۷ (میلادی)
زادگان ۱۵۰۹ (میلادی)
تیموریان
شاهزادگان گورکانی | چابهار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چابهار
شهرستان چابهار
صفحههای ابهامزدایی مکانها |
c130d8ee-f98d-4f03-9934-a220567efdd9 | جیوه | جیوه عنصری به شدت کمیاب در پوستهٔ زمین است. فراوانی آن در پوسته برپایهٔ جرم ۰٫۰۸ بخش در میلیون (ppm) است. البته چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود به همین دلیل سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از این عنصرند. داراترین سنگ معدنهای این عنصر تا ۲٫۵٪ جرمی و فقیرترین آنها دست کم ۰٫۱٪ جیوه دارند (۱۲٬۰۰۰ برابر فراوانی میانگین جیوه در پوسته). جیوه هم به صورت یک فلز (کمیاب) و هم در کنار عنصرهای دیگر در کانیهایی مانند شنگرف، کوردرویت، لیوینگ ستونیت و... پیدا شدهاست. HgS یا شنگرف معمولترین سنگ معدن جیوه است. سنگ معدنهای جیوه بیشتر در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند پیدا میشود به ویژه در فصلهای داغ یا ناحیههای آتشفشانی.از سال ۱۵۵۸ با بدست آوردن فرایندی که در آن بتوان با کمک جیوه، نقره را از سنگ معدنش بیرون کشید، جیوه ارزش بالایی در اقتصاد اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش پیدا کرد. در اسپانیای نو و پرو این ارزش بیشتر دیده میشد. در آغاز معدن آلمادن در جنوب اسپانیا، فراهمکنندهٔ همهٔ جیوهٔ مورد نیاز اسپانیاییها بود. در بازهٔ سه سده بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تُن جیوه از معدنها بیرون کشیده شد و روند نیاز به جیوه تا پایان سدهٔ ۱۹ برای بدست آوردن نقرهٔ بیشتر همچنان ادامه داشت. | معمولترین سنگ معدن جیوه را نام ببرید؟ | false | {
"answer_start": [
558
],
"text": [
"شنگرف"
]
} | طلا است برای همین در تلاش شان در دگرگونی فلزهای ناخالص به طلا از جیوه بهره میبردند. به انجام رسانیدن چنین واکنشی، آرزوی دیرینهٔ بسیاری از کیمیاگران بود.
آلمادن در اسپانیا، مونته آمیاتا در ایتالیا و ایدریا در اسلونی امروزی معدنهای اصلی جیوه بودهاند. نزدیک به ۲۵۰۰ سال از عمر معدن آلمادن میگذرد.
پیدایش
همچنین ببینید: :رده:کانیهای جیوه و :رده:معدنهای جیوه
جیوه عنصری به شدت کمیاب در پوستهٔ زمین است. فراوانی آن در پوسته برپایهٔ جرم ۰٫۰۸ بخش در میلیون (ppm) است. البته چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود به همین دلیل سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از این عنصرند. داراترین سنگ معدنهای این عنصر تا ۲٫۵٪ جرمی و فقیرترین آنها دست کم ۰٫۱٪ جیوه دارند (۱۲٬۰۰۰ برابر فراوانی میانگین جیوه در پوسته). جیوه هم به صورت یک فلز (کمیاب) و هم در کنار عنصرهای دیگر در کانیهایی مانند شنگرف، کوردرویت، لیوینگ ستونیت و… پیدا شدهاست. HgS یا شنگرف معمولترین سنگ معدن جیوه است. سنگ معدنهای جیوه بیشتر در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند پیدا میشود به ویژه در فصلهای داغ یا ناحیههای آتشفشانی.
از سال ۱۵۵۸ با بهدست آوردن فرایندی که در آن بتوان با کمک جیوه، نقره را از سنگ معدنش بیرون کشید، جیوه ارزش بالایی در اقتصاد اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش پیدا کرد. در اسپانیای نو و پرو این ارزش بیشتر دیده میشد. در آغاز معدن آلمادن در جنوب اسپانیا، فراهمکنندهٔ همهٔ جیوهٔ مورد نیاز اسپانیاییها بود. در بازهٔ سه سده بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تُن جیوه از معدنها بیرون کشیده شد و روند نیاز به جیوه تا پایان سدهٔ ۱۹ برای بهدست آوردن نقرهٔ بیشتر همچنان ادامه داشت.
پس از اسپانیا در ایتالیا، آمریکا، مکزیک و اسلوونی هم معدنهای مهم جیوه پیدا شد و به بهرهبرداری رسید. اما امروز در بسیاری از این معدنها بستهاست. برای نمونه معدن مکدرمیت در نوادا که آخرین معدن آمریکا بود در سال ۱۹۹۲ بسته شد. بسیاری از این بسته شدنها به دلیل افت ارزش جیوه بودهاست. ارزش جیوه در سالهای گوناگون بسیار بالا و پایین شده برای نمونه در سال ۲۰۰۶ ارزش جیوه برای هر فلاسک، برابر با ۷۶ پوند یا ۳۴٫۴۶ کیلوگرم، ۶۵۰ دلار بودهاست.
با حرارت دادن شنگرف در برابر جریان هوا و سپس متراکم کردن بخار آن به جیوه میرسیم. این واکنش به ترتیب زیر است:
HgS + O۲ → Hg + SO۲
در سال ۲۰۰۵ چین بزرگترین تولیدکنندهٔ جیوه بود. گمان آن میرود که کشورهای دیگر هم با کمک فرایندهای الکتریکی استخراج، تولیدکنندهٔ جیوه بودهاند اما دادهای را ثبت نکردهاند.
به دلیل سمی بودن بالای جیوه، هم در فرایند معدن کاری و هم در جداسازی، آسیبهای فراوانی از این ماده در گذشته تاکنون به جای ماندهاست. به همین دلیل در دههٔ ۱۹۵۰ شرکتهای خصوصی در اردوگاههای کار اجباری از زندانیان برای کندن معدنهای جیوه استفاده میشد. هزاران زندانی به کار گرفته میشدند تا تونلهای تازه بکنند. افزون بر این سلامتی کارگران در هنگام کار در معدن به شدت در خطر بود.
اتحادیهٔ اروپا در سال ۲۰۱۲ به دلیل نیازش به لامپهای مهتابی چین را به بازگشایی معدنهای مرگبارش تشویق میکرد تا | سدیم یا جیوه هم همراهاست. سیانید مادهای به شدت زهرآگین است که اندکی از آن میتواند به آسانی هر جانوری را از پای درآورد. بخشی از سیانید همراه با طلا چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای در حال توسعه به بیرون نشت کرده و از راه رودخانهها باعث آلودگی و مرگ آبزیان شدهاست. زیست شناسان این رویدادها را فاجعههای گستردهٔ زیستمحیطی دانستهاند. هنگامی که از جیوه برای تولید طلا استفاده میشود، مقدارهای بسیار اندک ترکیبات جیوه هم میتواند وارد آب و آلودگی گستردهٔ آن شود. جیوه بدین وسیله و از راه خوراکهای دریایی و ماهیها به صورت متیل جیوه وارد چرخهٔ خوراک انسان میشود. مسمومیت جیوه باعث از کار افتادگی یا پایین آمدن کارایی بدون درمان مغز انسان میشود.
سی تُن سنگ معدن، زباله میشود تایک حلقهٔ انگشتر بهدست آید. زبالههای سنگ معدن طلا منبع بسیاری از عنصرهای سنگین مانند کادمیم، سرب، روی، مس، آرسنیک، سلنیم و جیوهاست. اگر این عنصرها غلظت بیش از یک ppm در آب داشته باشند، آن آب برای خوراک انسان مناسب نخواهد بود. زبالههای سنگ معدن طلا را به عنوان زبالههای بلندمدت خطرناک در کنار ضایعات هستهای در نظر میگیرند.
همچنین صنعت بیرون کشیدن طلا از سنگ معدن آن، بسیار انرژی بر است (۲۵ کیلووات ساعت برق برای یک گرم طلای تولیدی).
معادن طلا در ایران
کل ذخیره طلا
کل ذخایر طلای معدنی شناخته شده در ایران به روایت ایمیدرو حدود ۳۰۰ تن برآورد شده و در واقع ذخایر طلای ایران بر روی ۱۰ منطقه قرار گرفتهاند که عمده آنها از جمله منطقههای تکاب داشکسن، موته - آستانه و منطقه شرق ایران شامل حوزه فلززایی طلا، تنگستن، پلی متال بینالود حوزه فلززایی مس و طلای ده سلم خوسف، حوزه فلززایی طلا، آنتیموان، پلی متال خاش - زاهدان معرفی شدهاند.
عمده تولید طلای معدنی در ایران تا سال ۱۳۹۳ توسط سه معدن طلای آقدره آذربایجان غربی، موته اصفهان و کوه زر دامغان انجام گرفتهاست.
معادن و کارخانههای طلا
زرشوران آذربایجان غربی به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران با ظرفیت تولید سالانه سه هزار کیلوگرم طلا است. سال ۱۳۹۳ این معدن در تکاب افتتاح شد که از نظر میزان تولید به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران محسوب میشود. پروانه اکتشاف معدن طلای زرشوران بالغ بر ۲۷٫۵ میلیون تن کانسنگ ثبت شده و دارای ذخیره قطعی ۱۱۰ تن طلای ۲۴ عیار است.
در آق دره آذربایجان غربی ظرفیت تولید سالانه دو هزار و ۱۰۰ کیلوگرمی ایجاد شده که میزان تقریبی تولید سالانه یکهزار و ۵۰۰ کیلوگرم طلا را دارد.
موته اصفهان با ظرفیت سالیانه ۵۴۰ کیلوگرم و میزان تولید تقریبی سالیانه ۳۰۰ کیلوگرم
کوه زر خراسان رضوی (تربت حیدریه) با ظرفیت تولید ۴۲۰ کیلوگرم و میزان تقریبی تولید سالیانه ۲۵۰ کیلوگرم.
اخترچی در استان مرکزی با ظرفیت تولید ۱۵۰ کیلوگرم در سال و میزان تقریبی تولید ۱۰۰ کیلوگرم
شرکت ملی صنایع مس ایران نیز به عنوان محصول جانبی، سالیانه حدود ۶۰۰ کیلوگرم طلا تولید میکند.
معدن طلای ساریگونی که در قروه استان کردستان واقع شدهاست با ۱۸ تن ذخیره حدود ۵۰ درصد از ذخیره قطعی طلای شناخته شده در کردستان مربوط به شهرستان قروه و معدن طلای داشکسن است.
ارزیابی میزان عیار طلای معادن
برپایه آمارهای ایمیدرو، زرشوران (تکاب) با میزان ذخیره احتمالی ۱۱۰ تن طلا با عیار متوسط ۴٫۵ گرم | استخراج طلا، به دست آوردن طلای خالص، از سنگ معدن رقیق با استفاده از ترکیبی از فرآیندهای شیمیایی است. معادن طلا سالانه حدود ۳۶۰۰ تن طلا تولید میکنند و ۳۰۰ تن دیگر از بازیافت تولید میشود.
از قرن بیستم تا کنون، طلا عمدتاً در فرایند سیانید از طریق شستشوی سنگ معدن با محلول سیانید استخراج میشود. بعد از این ممکن است طلا، در فرایند جداسازی طلا، که فلزات دیگر (عمدتاً نقره) با دمیدن گاز کلر در فلز مذاب حذف میشوند، تصفیه شود. از نظر تاریخی، ذرات کوچک طلا با جیوه ترکیب میشدند و سپس با جوشاندن جیوه، غلیظ میشدند. روش جیوه ای هنوز در برخی عملیاتهای کوچک استفاده میشود.
انواع سنگ معدن
طلا عمدتاً به عنوان یک فلز بومی، یعنی خود طلا وجود دارد. گاهی به مقدار کم یا زیاد با نقره آلیاژ میشود که به آن الکتروم میگویند. طلای بومی میتواند به صورت قطعات بزرگ، دانههای ریز یا پولک در رسوبات آبرفتی، یا دانهها یا ذرات میکروسکوپی (معروف به رنگ) در کانیهای سنگی وجود داشته باشد. اشکال دیگر طلا کانیهای کالاوریت (AuTe), آئوروستیبنیت (AuSb 2) و مالدونیت (Au 2 Bi) هستند. این سه مورد آخر، اگرچه نسبت به طلای بومی نادرتر هستند، اما میتوانند با سیانید واکنش کند و در نتیجه پردازش آنها دشوار باشد. سایر سنگهای معدنی طلا شامل تلوریدهای مختلف (سیلوانیت، ناگیاگیت، پتزیت و کرنریت) میباشند.
برخی از آلایندههای موجود در سنگ معدن میتوانند در استخراج طلا توسط سیانید اختلال ایجاد کنند. به این عوامل تداخلی «سنگهای غارتکننده پیشغذا» میگویند. به عنوان مثال، طلا میتواند محکم به کربن بچسبد و در برابر استخراج معمولی سیانید مقاومت کند. سیانیدهای طلا نیز به برخی از رسها متصل میشوند.
تمرکز
در حالی که تصویر عاشقانه استخراج طلا بر قطعات متمرکز است، واقعیت این است که طلا معمولاً از سنگ معدنهای حاوی بیش از 10 ppm فلز بازیابی میشود؛ بنابراین، چالش اصلی تمرکز این مقدار کمیاب است.
سیانیداسیون (و تیوسولفات)
تکنولوژی اصلی فرایند سیانید است که در آن طلا از سنگ معدن با استفاده از محلول سیانید شسته میشود. مرحله اول خرد کردن (سنگ زنی) برای افزایش سطح و قرار دادن طلا در معرض محلول استخراج است. استخراج توسط فرآیندهای لیچینگ تخلیه یا شسته شدن پشته انجام میشود. سیانید سدیم در مقیاس میلیارد تن در سال عمدتاً برای این منظور تولید میشود. «سیانید سیاه»، شکل آلوده به کربن سیانید کلسیم (Ca(CN) 2) اغلب به دلیل ارزان بودن استفاده میشود. سنگ معدن خام با c شسته میشود. محلول ۰٫۳ درصد سیانید در هوا، اغلب بهطور مکرر، و عصاره آبی جمعآوری شده و بیشتر تصفیه میشود. بازیابی از محلول معمولاً شامل جذب روی کربن فعال، کربن در فرایند خمیر کاغذ است.
ثابت شدهاست که لیچینگ تیوسولفات بر روی سنگ معدنهایی با مقادیر مس محلول بالا یا سنگ معدنهایی که دارای پیش ربایش هستند، مؤثر است.
شسته شدن از طریق طلای قابل استخراج با شسته شدن فله یا BLEG نیز فرآیندی است که برای آزمایش ناحیه ای از نظر غلظت طلا که ممکن است طلا بلافاصله قابل مشاهده نباشد استفاده میشود.
ادغام جیوه
ادغام با جیوه میتواند برای بازیابی ذرات بسیار ریز طلا مورد استفاده قرار گیرد، و جیوه هنوز بهطور گسترده در معادن صنایع دستی در مقیاس کوچک در سراسر جهان استفاده میشود. | جیوه
ادغام با جیوه میتواند برای بازیابی ذرات بسیار ریز طلا مورد استفاده قرار گیرد، و جیوه هنوز بهطور گسترده در معادن صنایع دستی در مقیاس کوچک در سراسر جهان استفاده میشود. جیوه یک آمالگام جیوه-طلا را با ذرات طلای کوچکتر تشکیل میدهد و سپس طلا با جوشاندن جیوه از آمالگام، غلیظ میشود. این در استخراج ذرات بسیار ریز طلا مؤثر است، اما این فرایند به دلیل سمی بودن بخار جیوه خطرناک است. استفاده در مقیاس بزرگ از جیوه در دهه ۱۹۶۰ متوقف شد. با این حال، جیوه هنوز در استخراج طلای صنعتی و در مقیاس کوچک (ASGM) استفاده میشود.
فرآیندهای طلای نسوز
سنگ معدن طلا «نسوز» سنگ معدنی است که دارای ذرات بسیار ریز طلا است که در سراسر مواد معدنی مسدود شده طلا پخش شدهاست. این سنگ معدنها بهطور طبیعی در برابر بازیافت توسط فرآیندهای سیانیداسیون استاندارد و جذب کربن مقاوم هستند. این سنگهای نسوز نیاز به پیش تصفیه دارند تا سیانیداسیون در بازیابی طلا مؤثر باشد. یک سنگ نسوز بهطور کلی حاوی مواد معدنی سولفید، کربن آلی یا هر دو است. کانیهای سولفیدی کانیهای غیرقابل نفوذی هستند که ذرات طلا را مسدود میکنند و تشکیل کمپلکس با طلا را برای محلول لیچ دشوار میکنند. کربن آلی موجود در سنگ معدن طلا ممکن است کمپلکسهای طلا-سیانید محلول را به همان روش کربن فعال جذب کند. این کربن به اصطلاح «دزدیده کننده مواد اولیه» شسته میشود زیرا بهطور قابل توجهی ریزتر از صفحههای بازیابی کربن است که معمولاً برای بازیابی کربن فعال استفاده میشود.
گزینههای پیش تصفیه برای سنگهای نسوز عبارتند از:
برشته کردن
اکسیداسیون زیستی، مانند اکسیداسیون باکتریایی
اکسیداسیون فشار
فرایند آلبیون
فرآیندهای تصفیه سنگ نسوز ممکن است با غلظت (معمولاً فلوتاسیون سولفید) انجام شود. بو دادن برای اکسید کردن گوگرد و کربن آلی در دماهای بالا با استفاده از هوا و/یا اکسیژن استفاده میشود. اکسیداسیون زیستی شامل استفاده از باکتریهایی است که واکنشهای اکسیداسیون را در یک محیط آبی تحریک میکنند. اکسیداسیون فشار یک فرایند آبی برای حذف گوگرد است که در اتوکلاو پیوسته انجام میشود و در فشارهای بالا و دمای تا حدودی بالا کار میکند. فرایند آلبیون از ترکیبی از آسیاب بسیار ریز و شستشوی اتمسفری، خود حرارتی و اکسیداتیو استفاده میکند.
پالایش و جداسازی طلا
تفکیک فرآیندی است که در آن طلا تا یک استاندارد تجاری قابل تجارت، معمولاً ۹۹٫۵٪، خالص میشود. حذف نقره از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا این دو فلز اغلب با هم خالص میشوند. روش استاندارد بر اساس فرایند میلر است. جداسازی با عبور گاز کلر به آلیاژ مذاب حاصل میشود. این تکنیک در مقیاس بزرگ (به عنوان مثال ۵۰۰ کیلوگرم) تمرین میشود. اصل این روش از اشراف طلا استفاده میکند، به طوری که در دماهای بالا، طلا با کلر واکنش نشان نمیدهد، اما تقریباً تمام فلزات آلوده کننده واکنش نشان میدهند؛ بنابراین، در ج. در دمای ۵۰۰ درجه سانتیگراد، با عبور گاز کلر از مخلوط مذاب (باز هم عمدتاً طلا)، سرباره ای با چگالی کم در بالای آن تشکیل میشود که میتواند از طلای مایع خارج شود. کلرید نقره و سایر فلزات گرانبها را میتوان از این سرباره بازیافت کرد. لایه سرباره اغلب با یک شار مانند بوراکس رقیق میشود تا جداسازی را تسهیل کند.
روشهای | معدن بزرگ آهن حاجیگک (یا آجهگک در بامیان) در ارتفاعات کوههای بابا در مجاورت کوتل حاجیگک و در ۱۰۰ کیلومتری شمال غربی کابل و در شرق بامیان واقع شدهاست. بزرگترین معدن آهن در افغانستان و در منطقه قلمداد شدهاست. سنگ معدن حاجیگک به صورت لایه و لنز مانند در درون سنگهایی به سن نیو پروتروزوئیک قرار دارد، و عمدتاً از هماتیت (ّFe2O۳) و مگنتیت (Fe3O۴) تشکیل شدهاست. این معدن در سال ۱۹۱۱ شناسایی شد و تا حالا توسط زمینشناسان مختلف مورد مطالعه قرار گرفتهاست. معدن حاجیگگ ۱۲ کیلومتر طول و ۵۵۰ متر عمق دارد.
تحقیقات اکتشافی این معدن توسط کارشناسان خارجی انجام شدهاست، انگلیسیها، آلمانیها، فرانسویها و سرانجام روسها این منطقه را مورد مطالعه و ارزیابی قرار دادهاند. مهمترین تحقیقات را روسها در اوآخر دههٔ ۱۹۶۰، دههٔ ۱۹۷۰ و اوایل دههٔ ۱۹۸۰ به انجام رسانیدند. روسها در دههٔ ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، مراحل اکتشافی را تکمیل نموده و پلانهای استخراجی را نیز طراحی نمودند، ولی متأسفانه به دلایل ناآرامیهای سیاسی و نبود زیرساختها این معدن به مرحلهٔ استخراج نرسید. در مورد عیار و ذخیرهٔ این معدن برآوردهای زیر انجام شدهاست:
ذخیرهٔ احتمالی۱٫۸ میلیارد تن و فیصدی مقدار آهن ۶۲٪ است. بر اساس تجزیهٔ شیمیایی و مطالعات دقیق روسها (عبدالله، چمیریف و دیگران ۱۹۸۰) که طبق آن طرح اسخراج ترتیب گردیده بود چنین استنباط میشود:
۱. عیار متوسط در منطقه اصلی معدن: ۸۳ /۶۲٪ Fe
۲. عیار منطقهٔ غنی شده: ۸۹ /۶۸٪Fe
۳. ذخیرهٔ قطعی منطقهٔ اصلی: ۹ /۱۱۰ میلیون تن متریک
۴. ذخیرهٔ کل منطقه اصلی: ۲۰۷۰ میلیون تن متریک
افزون بر آهن مقادیر عناصری چون باریم (Ba) منگنز (Mn)، نیکل(Ni)، کوبالتیت (Co) ونقره (Ag) نیز در این معدن به عنوان محصول جنبی قابل توجه میباشد. درصدی عناصر دیگر درین معدن هم به صورت زیر میباشد:
سولفور در سولفاتها`= S ۰٫۰۴٪
سولفور در سولفایدها=۴٫۶۹٪ S
فسفر = p ۰٫۰۵٪
برای ساخت ذوب آهن از چند معدن زغال سنگ در شمال بامیان مثل معدن زغال سنگ درهٔ صوف و یکاولنگ میتوان نام برد. قطعات زغال سنگ با کیفیت در ولسوالی سیغان و ولسوالی کهمرد، از مربوطات ولایت بامیان در ساحه ای به حدود ۸۰ تا ۱۰۰ کیلومتر موجود میباشد.
سرمایهگذاری دولتهای هند و کانادا در معادن آهن حاجیگک
قراراست دولت هند مبلغ چهارده میلیارد دالر را در معدن حاجیگک سرمایهگذاری کند. شرکتهای هندی ساخت راهآهن از معدن حاجیگک تا بندر چابهار ایران را به عهده خواهند گرفت.
معدن حاجی گک دارای سه ذخیرهٔ بزرگ است که دو ذخیره آن را گروه هندی و آخری را شرکت کانادایی با دولت افغانستان غرض استخراج قرارداد نمودهاند.
جستارهای وابسته
وزارت معادن افغانستان
منابع
پیوند به بیرون
حاجیگک
منابع طبیعی افغانستان | برای پردازش سنگ معدن نقره ایجاد شدهاست، از جمله فرایند واشو.
آمالگام طلا
استخراج
آمالگام طلا در مواقعی که نمیتوان طلا را از سنگ معدن آن، بوسیله روشهای هیدرو مکانیکی استخراج کرد، کاربردی است. مقادیر زیادی جیوه در استخراج طلا از رسوبات مورد استفاده قرار میگیرد. آمالگام تشکیل شده در این فرایند یک توده جامد سنگین از رنگ خاکستری مات است. (استفاده از جیوه در استخراج مواد از رسوبات در قرن نوزدهم در کالیفرنیا که اکنون ممنوع است، باعث ایجاد مشکلات آلودگی گسترده در محیطهای رودخانه ای شده بود که تا به امروز ادامه دارد)
فرآوری سنگ معدن
در بخشی از فرایند فرآوری سنگ معدن طلا از جیوه و صفحات مسی مرطوب استفاده میشود.
پالایش
آماگام حاصل از هردو فرایند در یک محفظه پلایش تقطیری گرما داده میشود تا جیوه را برای استفاده مجدد بازیابی کنند و طلا را بدست آورند. از آنجایی که این فرایند بخارهای جیوه را به اتمسفر منتقل میکند، این روند میتواند اثرات نامطلوبی بر سلامتی داشته باشد و آلودگی طولانی مدت ایجاد کند.
امروزه در کشورهای پیشرفته، فرایند بازیابی نقره و طلا بوسیله امالگام جیوه با روشها دیگر جایگزین شدهاست. خطرات زبالههای سمی جیوهای نقشی اساسی در حذف تدریجی فرآیندهای استخراج بوسیله آمالگام جیوه، داشتهاند. با این حال، ادغام جیوه هنوز هم توسط معدنچیان در مقیاس کوچک برای استخراج طلا از رسوبات (اغلب بهطور غیرقانونی)، به ویژه در کشورهای در حال توسعه استفاده میشود.
شناساگر آمالگام
نمکهای جیوه در مقایسه با فلز جیوه و آمالگامها به دلیل حلالیت در آب بسیار سمی هستند. وجود این نمکها در آب را میتوان با شناساگر که از تمایل یونهای جیوه برای تشکیل آمالگام با مس استفاده میکند، تشخیص داد. محلول نیتریک اسید از نمکهای تحت بررسی، روی یک تکه فویل مس اعمال میشود و هر جا یون جیوه وجود داشته باشد لکههایی از آمالگام نقرهای رنگ به جا میگذارد. یونهای نقره نقاط مشابهی را به جا میگذارند، اما به راحتی شسته میشوند، و این روشی برای جدا کردن نقره از جیوه است.
واکنش اکسایش در جایی که جیوه مس را اکسید میکند:
+Hg2+ + Cu → Hg + Cu2
مسمومیت
آمالگام دندان مورد مطالعه قرار گرفتهاست و بهطور کلی برای انسان بی خطر تلقی میشود، اگرچه اعتبار برخی از مطالعات و نتیجهگیری آنها زیر سؤال رفتهاست. در ژوئیه ۲۰۱۸ اتحادیه اروپا آمالگام را برای درمان دندانپزشکی کودکان زیر ۱۵ سال و زنان باردار یا شیرده ممنوع کرد.
جستارهای وابسته
آمالگام دندانی
آمالگام نقره
جیوه
بیماری میناماتا
فلز بومی
متالوژی استخراجی غیر آهنی
منابع
آلیاژها
جیوه | با محیط زیست، آلیاژ آلومینیوم و گالیوم است که به همین ترتیب با جلوگیری از تشکیل یک لایه اکسید، آلومینیوم را واکنش پذیرتر میکند.
آمالگام قلع
آمالگام قلع در اواسط قرن نوزدهم به عنوان پوشش آینه ای بازتابنده استفاده میشد.
آمالگامهای دیگر
انواع آمالگامها شناخته شدهاند که بیشتر در زمینه تحقیق مورد توجه هستند.
آمالگام آمونیوم یک توده خاکستری، نرم و اسفنجی است که در سال ۱۸۰۸ توسط همفری دیوی و یونس جاکوب برزلیوس کشف شد. به راحتی در دمای اتاق یا در تماس با آب یا الکل تجزیه میشود:
\mathrm{2 \ H_3N{-}Hg{-}H \ \xrightarrow{\Delta T} \ 2 \ NH_3 + H_2 + 2 \ Hg}
آمالگام تالیم دارای نقطه انجماد ۵۸- درجه سانتیگراد است، که کمتر از جیوه خالص (۳۸٫۸ − درجه سانتیگراد) است، بنابراین در دماسنجهای دمای پایین کاربرد پیدا کردهاست.
آمالگام طلا: طلای تصفیه شده، در صورت تمیز شدن و تماس با جیوه در جایی که سطح هر دو فلز تمیز باشد، به راحتی و به سرعت ترکیب میشود و آلیاژهایی از AuHg2 تا Au8Hg تشکیل میدهد.
سرب تشکیل آمالگام میدهد درصورتی که برادههای آن با جیوه مخلوط شوند و همچنین در طبقهبندی نیکل - استرانز به عنوان آلیاژ طبیعی به نام آمالگام قلع ذکر شدهاست.
آمالگام دندانی
دندانپزشکی از آلیاژهای جیوه با فلزاتی مانند نقره، مس، ایندیوم، قلع و روی استفاده کردهاست. آمالگام یک ماده ترمیم کننده عالی است و به چند دلیل در دندانپزشکی استفاده میشود. استفاده و دستکاری آن در هنگام قرار دادن ارزان و نسبتاً آسان است. برای مدت کوتاهی نرم میماند بنابراین میتواند بستهبندی شود تا هر حجم نامنظمی را پر کند و سپس یک ترکیب سخت تشکیل میدهد. آمالگام در مقایسه با سایر مواد ترمیم کننده مستقیم، مانند کامپوزیت، طول عمر بیشتری دارد. با این حال، این تفاوت با توسعه مداوم رزینهای کامپوزیت کاهش یافتهاست.
آمالگام معمولاً با کامپوزیتهای پایه رزین مقایسه میشود زیرا بسیاری از کاربردها مشابه هستند و بسیاری از خصوصیات و هزینههای فیزیکی قابل مقایسه هستند. در ژوئیه ۲۰۱۸ اتحادیه اروپا آمالگام را برای درمان دندانپزشکی کودکان زیر ۱۵ سال و زنان باردار یا شیرده ممنوع کرد.
استفاده در استخراج
به دلیل راحتی و سهولت ادغام جیوه و فلزات گرانبها، از جیوه در استخراج طلا و نقره استفاده شدهاست. در استخراج طلا، که در آن ذرات معدودی از طلا از ذخایر شن و ماسه شسته میشود، از جیوه اغلب برای جدا کردن طلا از سایر مواد معدنی سنگین استفاده میشد.
پس از خارج شدن تمام فلزات عملیاتی از سنگ معدن، جیوه در یک ماسوره مس طولانی توزیع میشود، که در قسمت خارجی آن یک پوشش نازک از جیوه تشکیل میشود. پس از آن زباله سنگ معدن به داخل دهانه انتقال داده میشود و طلای موجود در زباله با جیوه ترکیب میشود. سپس این پوشش برای از بین بردن جیوه، تصفیه میشود و تا حدودی طلای با خلوص بالا را به جا میگذارد.
برای اولین بار با توسعه فرایند پاسیو در مکزیک در سال ۱۵۵۷ از ترکیب جیوه در سنگ معدن نقره استفاده شد. همچنین فرآیندهای آمیختگی برای پردازش سنگ معدن نقره ایجاد شدهاست، از جمله فرایند واشو.
آمالگام طلا
استخراج
آمالگام طلا در مواقعی که نمیتوان طلا را از سنگ معدن آن، بوسیله روشهای هیدرو مکانیکی استخراج کرد، کاربردی است. | این سلامتی کارگران در هنگام کار در معدن به شدت در خطر بود.
اتحادیهٔ اروپا در سال ۲۰۱۲ به دلیل نیازش به لامپهای مهتابی چین را به بازگشایی معدنهای مرگبارش تشویق میکرد تا جیوهٔ مورد نیاز آنها فراهم شود. با این روند محیط زیست در برابر خطرهای جدی قرار میگرفت به ویژه در منطقههای جنوبی فوشان و گوانگژو، و در استان گوئیژو در جنوب غرب.
معدنهای جیوه که پس از بهرهبرداری رها شدهاند دارای تودههای بزرگ و خطرناک شنگرف حرارت داده شدهاند. بررسیها نشان داده که آبی که از این منطقهها میگذرد بسیار برای طبیعت آسیبرسان است. برای همین تلاش میشود تا از این منطقهها به گونهٔ ویژهای دوباره بهرهبرداری شود. برای نمونه در سال ۱۹۷۶ شهرستان سانتا کلارا یک معدن کهنه را خرید و در آن یک پارک محلی درست کرد و البته برای پاکسازی محیطی و امنیت آن بسیار هزینه کرد.
ترکیبهای شیمیایی
همچنین ببینید::رده:ترکیبهای جیوه
جیوه دارای دو ظرفیت ترکیبی مهم است، جیوه (I) و (II). البته جیوههای با ظرفیت بالاتر هم شناسایی شدهاست اما چندان مهم نیستند. برای نمونه فلوئورید جیوه (IV) ترکیبی است که در شرایط بسیار ویژه بهدست میآید.
تأثیر جیوه بر سلامتی
خطرات استفاده از جیوه توسط مصریان باستان که از بردگان جهت کار در معادن جیوه استفاده میکردند، کشف شده بود. احتمالاً به خاطر سمّی بودن ملغمهٔ جیوه در استخراج طلا، بردگانی که در معادن شنگرف (HgS) رومیها کار میکردند، بعد از ۶ ماه میمردند. از اوایل سدهٔ هجدهم میلادی توجه دانشمندان به احتمال روبرویی شغلی و تماس افراد عادی با جیوه جلب شد. انواع ترکیبات جیوه، سمیّت متفاوتی دارند، ترکیباتی مانند فنیل مرکور و الکوکسی الکیل، کمترین میزان آسیب، و ترکیبات الکیل جیوه بیشترین آسیب را میرسانند.
جیوه از راه تنفس، گوارش و نیز از طریق پوست قابل جذب میباشد، بخار جیوه به دستگاه اعصاب مرکزی تمایل دارد، اما هدف اصلی کلیهها و کبد است. تاکنون مدارک محدودی در ارتباط با سرطانزا بودن جیوه ارائه شدهاست.
مطالعات جهانی نشان میدهند که در نتیجهٔ تماس مستقیم یا استنشاق بخارات جیوه، اختلالات مختلفی به وجود میآید که برخی از آنها عبارتند از: اختلال دستگاه خود-ایمنی، اختلال در عملکرد کلیه، ناباروری، تأثیرات منفی روی جنین، مشکلات رفتاری– عصبی، ناکارآمدی قلبی، آلزایمر، تأثیرات مخرب بر دستگاه عصبی مرکزی و محیطی، تأثیرات چشمی، مشکلات دهانی، نارسایی حاد تنفسی، التهاب پوست، زوال عقل، تهوع، استفراغ، اسهال، درد شکم، همانوری، سرخی چشم، برونشیت، سینهپهلو، ورم شش، تب بخار فلزی و اختلالات عصبی، اثر بر روی غده تیروئید، تولید مثل و سمیت ژنی.
استنشاق بخار جیوه به ریهها، کلیهها و دستگاه عصبی آسیب زده و باعث تحریکپذیری شدید، بیثباتی احساس، لرزش، کاهش وزن، ورم لثه، سردرد، کاهش رشد، التهاب ششها و آماس پوست میشود. این عوارض ممکن است در جمعیتهای عمومی در مواجهه با نیز مشاهده گردد.
پس از بخار جیوه، متیل جیوه خطرناکترین شکل جیوهاست. استفاده از متیل جیوه به عنوان قارچکش برای محافظت دانهها سبب کاهش قابل ملاحظه پرندگانی شد که از این دانهها مصرف کرده بودند و همچنین صدها مرگ در عراق و آمریکا از مصرف نانی که دانههای گندم آن با متیل جیوه در تماس بوده گزارش شدهاست. ورود سمیترین شکل جیوه یعنی متیل جیوه به بدن انسان، بیماری میناماتا ایجاد میکند. این | استخر باطله یا سد باطله بهطور معمول یک سد خاکی است که برای ذخیرهسازی محصولات جانبی عملیات استخراج پس از جدا کردن سنگ معدن از هرزه سنگ استفاده میشود. ضایعات معدنی میتوانند مایع، جامد یا دوغابی از ذرات ریز باشند و معمولاً بسیار سمی و بهطور بالقوه رادیواکتیو هستند. از پسماند جامد اغلب به عنوان بخشی از سازه استفاده میشود.
پسماند معدنی یا ضایعات معدنی به مواد باقیمانده در فرایند جداسازی بخشهای ارزشمند از بخشهای غیر ارزشمند یک سنگ معدن گفته میشود. باطله هستند متمایز از سرباراست که ضایعات سنگ یا مواد دیگر است که overlies یک سنگ یا مواد معدنی بدن و آواره در معدن بدون اینکه پردازش شدهاست. مقدار ضایعات معدنی میتواند از ۹۰–۹۸٪ برای برخی از سنگهای معدنی مس تا ۲۰–۵۰ ٪ برای سایر سنگهای معدنی متغیر باشد.
نمونهها
مواد معدنی سولفید
پساب حاصل از ضایعات معدن سولفیدی بیشترین و مهمترین ضایعات معدنی در جهان هستند. این پسماندها حاوی مقادیر زیادی از پیریت (FeS2) و آهن(II) سولفید (FeS) هستند که موجب جاری شدن اسید معدنی در طبیعت میشوند.
زغال سنگ و نفت شیل
وقتی که برای مقاصد معدنی خاصی به کار روند ممکن است حالت ضایعات معدنی پیدا کنند.
آلومینیوم معدن
ضایعات بوکسیت از ضایعات صنعتی فرایند تولید آلومینیوم است. میزان ضایعات بوکسیت حدود ۷۷ میلیون تن در سال است که یکی از مهمترین چالشها در صنعت آلومینیوم بهشمار میآید.
منابع
پسماندها
سدها بر پایه نوع
فرایندهای متالورژی | جمعیت روستاهای شهرستان عجبشیر براساس سرشماری سال ۱۳۸۵ خورشیدی:
منابع
شهرستان عجبشیر
عجبشیر |
cd487646-b9d7-475b-8d00-8eb99aa30302 | جیوه | جیوه عنصری به شدت کمیاب در پوستهٔ زمین است. فراوانی آن در پوسته برپایهٔ جرم ۰٫۰۸ بخش در میلیون (ppm) است. البته چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود به همین دلیل سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از این عنصرند. داراترین سنگ معدنهای این عنصر تا ۲٫۵٪ جرمی و فقیرترین آنها دست کم ۰٫۱٪ جیوه دارند (۱۲٬۰۰۰ برابر فراوانی میانگین جیوه در پوسته). جیوه هم به صورت یک فلز (کمیاب) و هم در کنار عنصرهای دیگر در کانیهایی مانند شنگرف، کوردرویت، لیوینگ ستونیت و... پیدا شدهاست. HgS یا شنگرف معمولترین سنگ معدن جیوه است. سنگ معدنهای جیوه بیشتر در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند پیدا میشود به ویژه در فصلهای داغ یا ناحیههای آتشفشانی.از سال ۱۵۵۸ با بدست آوردن فرایندی که در آن بتوان با کمک جیوه، نقره را از سنگ معدنش بیرون کشید، جیوه ارزش بالایی در اقتصاد اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش پیدا کرد. در اسپانیای نو و پرو این ارزش بیشتر دیده میشد. در آغاز معدن آلمادن در جنوب اسپانیا، فراهمکنندهٔ همهٔ جیوهٔ مورد نیاز اسپانیاییها بود. در بازهٔ سه سده بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تُن جیوه از معدنها بیرون کشیده شد و روند نیاز به جیوه تا پایان سدهٔ ۱۹ برای بدست آوردن نقرهٔ بیشتر همچنان ادامه داشت. | جیوه در اقتصاد چه کشورهایی تاثیر زیادی گذاشت؟ | false | {
"answer_start": [
884
],
"text": [
"اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش"
]
} | چاودار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چاودار (داشکسن) ، جمهوری آذربایجان
چاودار (کلبجر) / یزناراتسانتس ، جمهوری آرتساخ
ابهامزدایی ویکیپدیا | طلا است برای همین در تلاش شان در دگرگونی فلزهای ناخالص به طلا از جیوه بهره میبردند. به انجام رسانیدن چنین واکنشی، آرزوی دیرینهٔ بسیاری از کیمیاگران بود.
آلمادن در اسپانیا، مونته آمیاتا در ایتالیا و ایدریا در اسلونی امروزی معدنهای اصلی جیوه بودهاند. نزدیک به ۲۵۰۰ سال از عمر معدن آلمادن میگذرد.
پیدایش
همچنین ببینید: :رده:کانیهای جیوه و :رده:معدنهای جیوه
جیوه عنصری به شدت کمیاب در پوستهٔ زمین است. فراوانی آن در پوسته برپایهٔ جرم ۰٫۰۸ بخش در میلیون (ppm) است. البته چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود به همین دلیل سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از این عنصرند. داراترین سنگ معدنهای این عنصر تا ۲٫۵٪ جرمی و فقیرترین آنها دست کم ۰٫۱٪ جیوه دارند (۱۲٬۰۰۰ برابر فراوانی میانگین جیوه در پوسته). جیوه هم به صورت یک فلز (کمیاب) و هم در کنار عنصرهای دیگر در کانیهایی مانند شنگرف، کوردرویت، لیوینگ ستونیت و… پیدا شدهاست. HgS یا شنگرف معمولترین سنگ معدن جیوه است. سنگ معدنهای جیوه بیشتر در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند پیدا میشود به ویژه در فصلهای داغ یا ناحیههای آتشفشانی.
از سال ۱۵۵۸ با بهدست آوردن فرایندی که در آن بتوان با کمک جیوه، نقره را از سنگ معدنش بیرون کشید، جیوه ارزش بالایی در اقتصاد اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش پیدا کرد. در اسپانیای نو و پرو این ارزش بیشتر دیده میشد. در آغاز معدن آلمادن در جنوب اسپانیا، فراهمکنندهٔ همهٔ جیوهٔ مورد نیاز اسپانیاییها بود. در بازهٔ سه سده بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تُن جیوه از معدنها بیرون کشیده شد و روند نیاز به جیوه تا پایان سدهٔ ۱۹ برای بهدست آوردن نقرهٔ بیشتر همچنان ادامه داشت.
پس از اسپانیا در ایتالیا، آمریکا، مکزیک و اسلوونی هم معدنهای مهم جیوه پیدا شد و به بهرهبرداری رسید. اما امروز در بسیاری از این معدنها بستهاست. برای نمونه معدن مکدرمیت در نوادا که آخرین معدن آمریکا بود در سال ۱۹۹۲ بسته شد. بسیاری از این بسته شدنها به دلیل افت ارزش جیوه بودهاست. ارزش جیوه در سالهای گوناگون بسیار بالا و پایین شده برای نمونه در سال ۲۰۰۶ ارزش جیوه برای هر فلاسک، برابر با ۷۶ پوند یا ۳۴٫۴۶ کیلوگرم، ۶۵۰ دلار بودهاست.
با حرارت دادن شنگرف در برابر جریان هوا و سپس متراکم کردن بخار آن به جیوه میرسیم. این واکنش به ترتیب زیر است:
HgS + O۲ → Hg + SO۲
در سال ۲۰۰۵ چین بزرگترین تولیدکنندهٔ جیوه بود. گمان آن میرود که کشورهای دیگر هم با کمک فرایندهای الکتریکی استخراج، تولیدکنندهٔ جیوه بودهاند اما دادهای را ثبت نکردهاند.
به دلیل سمی بودن بالای جیوه، هم در فرایند معدن کاری و هم در جداسازی، آسیبهای فراوانی از این ماده در گذشته تاکنون به جای ماندهاست. به همین دلیل در دههٔ ۱۹۵۰ شرکتهای خصوصی در اردوگاههای کار اجباری از زندانیان برای کندن معدنهای جیوه استفاده میشد. هزاران زندانی به کار گرفته میشدند تا تونلهای تازه بکنند. افزون بر این سلامتی کارگران در هنگام کار در معدن به شدت در خطر بود.
اتحادیهٔ اروپا در سال ۲۰۱۲ به دلیل نیازش به لامپهای مهتابی چین را به بازگشایی معدنهای مرگبارش تشویق میکرد تا | و آمریکا از مصرف نانی که دانههای گندم آن با متیل جیوه در تماس بوده گزارش شدهاست. ورود سمیترین شکل جیوه یعنی متیل جیوه به بدن انسان، بیماری میناماتا ایجاد میکند. این بیماری نخستین بار در دههٔ ۱۹۵۰ در خلیج میناماتای ژاپن مشاهده شد. بروز این بیماری در انسان با عوارض گوناگون عصبی از جمله اختلال در حواس پنجگانه، بروز آلزایمر در سنین پیری و در موارد حاد با مرگ بیمار، همراهاست. متیل جیوه نسبت به نمکهای سمّ قوی تری است، زیرا علاوه بر انحلالپذیری در بافت چربی، قابلیت تجمع و بزرگنمایی زیستی دارد. همچنین میتواند از سد خونی- مغزی و جفت جنین عبور کند.
فرایند متیلدار شدن جیوه در تهنشستهای گلآلود رودخانهها و به ویژه در شرایط ناهوازی توسط متیل کوبالامین صورت میگیرد. بیشتر جیوهٔ موجود در بدن انسان به صورت متیل جیوه بوده و اغلب از طریق خوردن ماهی وارد بدن انسان میشود. متیل جیوه از راه دستگاه گوارش به ویژه در دستگاه عصبی مرکزی و کلیهها توزیع شده و به صورت اختلالات عصبی تأخیری تظاهر میکند. برخی از این اختلالات عبارتند از: ناهماهنگی حرکت ماهیچهها، خوابرفتگی و گزگز اندامها، لرزش، کاهش بینایی، شنوایی، بویایی و چشایی، از دست دادن حافظه، زوال عقل پیشرونده، بافتمردگی کانونی، تخریب سلولهای گلیال، اختلالات حرکتی و مرگ.
دستگاه عصبی احتمالاً حساسترین اندامواره در برابر تماس با بخارات جیوه است. طیف گستردهای از اختلالات تنفسی، روانی، قلبیعروقی، معدهایرودهای، تولید مثلی، کبدی، کلیوی، خونی، پوستی، استخوانیماهیچهای، ایمنی بدن، حسی و ادراکی و ژنوتوکسیک از اثرات جیوه میتواند باشد.
نشانههای تماس با جیوه
نشانههای اولیه
تاری دید
تحریکپذیری
سوزش، خارش پوست
التهاب لثهها
زخمی شدن دهان
راه افتادن آب دهان
نشانههای بعدی
بیحسی و سوزش
لرزش یا ترمور
فقدان هماهنگی
اُفت بینایی و شنوایی
تنگی نفس
افراد در معرض خطر
کودکان و به ویژه در دوران جنینی
جمعیتهایی که مرتب ماهی و غذاهای دریایی مصرف میکنند.
دندانپزشکان
کارگران کارخانههایی که در محل کار با جیوه روبرویند.
درمان
قطع فوری تماس، درمانهای حمایتی و درمان با ترکیبات کلیتور (شلاتور)، راههای اصلی درمان مسمومیت با جیوه میباشند. جیوه فلزی با کلیتورها واکنش نمیدهد، معذلک حدود ۸۰٪ جیوه فلزی در بدن به اکسید شده و به کلیتورها جواب میدهد. در مقایسه با سایر فلزات سنگین، استفاده از EDTA در درمان مسمومیت با جیوه، نسبت به ترکیبات دارای گروه سولفیدریل از اهمیت زیادی برخوردار نیست. ترکیبات منو تیول مانند گلوتاتیون، سیستئین، پنی سیلامین و مشتق N-استیله آنها قادر به حذف جیوه از پروتئینها و مولکولهای زیستی میباشند. ترکیبات دی تیول مانند یا DMSA (دی مرکاپتوسوکسینیک اسید) با ایجاد یک ساختار ۵ ضلعی محکم، به عنوان کلیتورهای مؤثر در درمان مسمومیت با جیوه کاربرد دارند.
با توجه به این که این فلز خطرناک ممکن است از طریق مغازهها، وسائلی مانند فشارسنج و ترمومتر به صورت ناخواسته در دسترس اطفال قرار گیرد، لذا لازم است اطلاعرسانی مناسب در زمینه خطرات و رعایت اصول کار با جیوه و ترکیبات آن مورد توجه بیشتری قرار گیرد.
خطر دماسنج جیوه ای
دماسنج های جیوه ای در صورت شکسته شدن، تهدیدی جدی برای سلامتی افراد و محیط زیست هستند. بر این اساس روش ایمن سازی محیط پس از این اتفاق تعریف شده است. البته کاربرد کمتر این نوع از دماسنج بهتر | جامد گوگردی هم واکنش میدهد. این مواد در کیتهای نشت جیوه برای جذب بخارهای جیوه به کار میرود.
ملغمه
به هر آلیاژی از جیوه، ملغمه گفته میشود. به عبارت دیگر ملغمه همان جیوه-فلز است که میتواند مایع یا جامد باشد. جیوه میتواند با طلا، روی و بسیاری از فلزهای دیگر ملغمه بسازد. آهن یک استثناء است برای همین به صورت سنتی برای تجارت جیوه از ظرفهای آهنی بهره برده میشد. فلزهای دیگر که با جیوه ملغمه نمیسازند عبارتند از تانتال، تنگستن و پلاتین. ملغمهٔ سدیم یک عامل کاهندهٔ پرکاربرد در ساخت مواد آلی است. همچنین در لامپهای سدیمی فشاربالا هم بکار میآید.
هنگامی که جیوه و آلومینیم خالص در تماس با هم قرار گیرند به آسانی با هم ترکیب میشوند و ملغمهٔ آلومینیم-جیوه را میسازند. اکسید آلومینیم که پوشش محافظ آلومینیم در برابر اکسیدشدگی است در برابر این ملغمه به آسانی از میان میرود برای همین حتی اندازههای اندک جیوه هم برای آلومینیم بسیار خورندهاست. به این دلیل در بیشتر شرایط اجازهٔ ورود جیوه به درون هواپیما داده نمیشود.
ایزوتوپ
جیوه هفت ایزوتوپ دارد که فراوانترین آنها است (۲۹٫۸۶٪). با نیمهعمر ۴۴۴ سال و پس از آن با نیمهعمر ۴۶٫۶۱۲ روز دارای درازترین نیمهعمر در میان ایزوتوپهای پرتوزای جیوهاند. غیر از این دو، بیشتر ایزوتوپها دارای نیمهعمری کمتر از یک روزاند. و به ترتیب با اسپینهای و ایزوتوپهایی اند که بیشترین پژوهش تشدید مغناطیسی هسته-هستهٔ فعال بر روی آنها صورت گرفتهاست.
گذشته
گذشتهٔ جیوه به سال ۱۵۰۰ پیش از میلاد بازمیگردد. دیرینهترین نشانه از این عنصر در آرامگاههای مصر باستان بودهاست.
مردم در چین و تبت گمان میکردند که جیوه باعث درازی عمر، درمان آسیبها و درمجموع، سلامتی بهتر افراد میشود. تا آنجا که در افسانهها گفته شده یکی از شاهان چین به نام چین شی هوان در آرامگاهی از سرزمینش به خاک سپرده شده که رودهایی از جیوه را دربرداشته به عنوان نمادی از رودهای چین. این پادشاه خود در اثر نوشیدن آمیختهای از جیوه و گَرد یشم سبز که کیمیاگران دربار دودمان چهاین آن را درست کرده بودند، کشته شده بود. او گمان میکرد با نوشیدن این معجون، جاودان خواهد شد. او با نوشیدن این معجون دچار نارسایی کبد، مسمومیت جیوه و در پایان مرگ مغزی شده بود.
در یونان باستان جیوه به عنوان یک مرهم یا روغن کاربرد داشت. مصریان و رومیان باستان هم از آن به عنوان ابزار آرایشی که گاهی باعث دگرگونی چهره میشود، بهره میبردند. در لامانه، یکی از شهرهای اصلی تمدن مایا یک استخر جیوه پیدا شده بود که در زیر یک زمین بازی (با توپ) در آمریکای میانه جای داشت. تا سال ۵۰۰ پیش از میلاد، جیوه در ساخت ملغمه، آلیاژی با دیگر فلزات به کار برده میشد.
کیمیاگران گمان میکردند جیوه نخستین مادهٔ جهان بوده و دیگر فلزها از آن پدید آمدهاند. آنها بر این باور بودند که میتوان با تغییر کیفیت و کمیت گوگرد افزوده شده به جیوه، فلزهای گوناگون را پدیدآورد. همچنین این باور وجود داشت که خالصترین فلزها، طلا است برای همین در تلاش شان در دگرگونی فلزهای ناخالص به طلا از جیوه بهره میبردند. به انجام رسانیدن چنین واکنشی، آرزوی دیرینهٔ بسیاری از کیمیاگران بود.
آلمادن در اسپانیا، مونته آمیاتا | جیوه، (قدیمیتر: ژیوه) یا سیماب نام یک عنصر شیمیایی با نماد Hg و عدد اتمی ۸۰ است. جیوه در زبان فارسی به معنی زنده است و نام آن در برخی زبانهای دیگر نیز نقرهٔ زنده معنی میدهد. واژه سیماب، از سیم به معنی نقره و آب تشکیل شدهاست.
جیوه یک عنصر سنگین بلوک دی است و تنها فلزی است که در شرایط استاندارد دما و فشار مایع است. عنصر دیگری که در این شرایط مایع باشد، برم است. فلزهای دیگر مانند سزیم، فرانسیم، گالیم و روبیدیم در دمایی بالاتر از شرایط استاندارد ذوب میشوند. دمای ذوب و نقطهٔ جوش . جیوه نیز از این قرار است.
رسوبهای جیوه در سراسر زمین پیدا میشود، اما بیشتر به صورت شنگرف (سولفیدهای جیوه) این رنگدانهٔ قرمز شنگرفی بیشتر از راه کاهش شنگرف بهدست میآید. شنگرف بسیار سمّی است به ویژه اگر گرد و غبار آن بوییده یا خورده شود. راه دیگر مسمویت جیوه قرار گرفتن در برابر ترکیبهای حل شدنی جیوه در آب است مانند کلرید جیوه(II) یا متیلجیوه، تنفس بخار جیوه یا خوردن خوراکهای دریایی آلوده به جیوه.
جیوه در دماسنج، فشارسنج (بارومتر، مانومتر)، فشارسنج خون، کلید جیوهای، شیرهای شناور و دیگر ابزارها. البته به دلیل زهرآگین بودن این عنصر، تلاش شده تا از فشارسنجهای خون و دماسنجهای جیوهای در بیمارستانها پرهیز شود و به جای آن از ابزارهای الکلی، آلیاژهای اوتکتیک مانند گالینستان، ابزارهای الکترونیکی یا با پایهٔ ترمیستور بهره برده شود. اما همچنان کاربرد جیوه در زمینهٔ پژوهش و ساخت مواد آمالگام دندانی برای پرکردن دندانها پابرجا است. جیوه کاربرد نوری هم دارد: اگر جریان الکتریسیته از بخار جیوهٔ درون یک لولهٔ فسفری گذرانده شود، موجهای کوتاه فرابنفش پدید میآید در اثر این موجها فسفر به درخشش میافتد و نور مرئی تولید میشود (مانند لامپ مهتابی).
تغییرپذیری جیوه
اتمهای جیوه شرایط متفاوتی را میتواند نسبت به موقعیت مغناطیس، میدان مغناطیس، میدان الکتریکی و دما داشته باشد.
ذات عملکردی جیوه از نوع دیا مغناطیس یا دفع کننده مغناطیس است، اما مولکول جیوه جذب پذیری بالائی دارد و نسبت به شدت جریان جذب پذیری تغییر یافته و نمیتواند آن بار الکتریکی یا مولکولی و الکترونی جذب شده را به شکل مولکول خود تغییر دهد و دوباره تابش نماید.
مولکول جیوه تحت شرایط متفاوت به وضعیت و حالتهای موقت بنابر جریان وارد شده تأثیر میپذیرد و وضعیت مولکولی جیوه و شکل جیوه تغییر مینماید.
از آنجا که وضعیت مولکول درونی جیوه قابلیت تغییر داشته و مولکول جیوه خرد یا کوچک میشود و انرژی بخود گرفته و از دست میدهد و اکسید نیز میشود عوامل تأثیر پذیری رفتار جیوه نسبت به وضعیتهای گوناگون دارای تفاوت میباشد.
همین جریانات موجب میگردد که جیوه بهصورت موقت حالت فرومغناطیس نیز بخود گرفته یا مولکولهای آن تغییر یافته یا تحت تأثیر جریانات مغناطیسی و الکتریکی قرار بگیرد، و شرایط مولکولی جیوه میتواند در مدت زمانی که تحت جریانات قرار دارد مغلوب شده و تغییر نماید؛ بهخصوص در موقعیتی که جیوه تحت تأثیر میدان الکترومغناطیس با شدت مغناطیس بالاتر یا فرکانس قرار بگیرد حالت و شکل خود را از دست داده یا در اصل تغییر مینماید و با توجه به اینکه مولکولهای جیوه تحت جریان نیرو یا دما به هم نزدیک یا از هم دور میشوند دارای توان | چلبیلر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چلبیلر (بردع) ، جمهوری آذربایجان
چلبیلر (جبراییل) ، جمهوری آرتساخ | استفاده از آنها از سال ۲۰۰۳ در خودروهای امریکایی ممنوع شدهاست.
حسگر افتادن
کارهای انجام شده در فضاهای بسته (مانند جوشکاری در داخل اتاقک) نیازمند رعایت نکات ایمنی ویژهای است. کلیدهای جیوهای در صورت افتادن کارگر برای به صدا درآوردن زنگ خطر به کار میروند.
دماپاها
کلیدهای جیوهای در دماپاهای بیمتال کاربرد زیادی داشتند. وزن جیوه باعث ایجاد پسماند در فنر بیمتال میشد که موجب میگردید بیمتال پیش از وصلشدن کمی بیشتر قطع بماند و برعکس. همچنین کلیدهای جیوهای میتوانستند تا میلیونها بار خاموش و روشن شدن را بدون پایینآمدن کیفیت کنتاکتها تحمل کنند.
دستگاههای سکهای
کلیدهای جیوهای هنوز هم در دستگاههای مکانیکی که به صورت الکتریکی کنترل میشوند و موقعیت فیزیکی محرک یا روتور در آنها مهم است کاربرد دارند. برای نمونه در دستگاههای سکهای از زنگ خطری با کلید جیوه استفاده میشود که تلاش برای دسترسی به محصول از راه تکاندادن شدید دستگاه را اعلام میکند.
بمبها
کلیدهای جیوه میتوانند برای تحریک بمبها استفاده شوند. کلیدهای جیوه در بمبها و فیوز مینها کاربرد دارند (معمولاً به عنوان وسیلهٔ تشخیص دستکاری)
سمیبودن و جایگزینها
از آنجایی که جیوه از فلزات سنگینی است که میتواند باعث مسمومیت جیوه شود، باید با آن به عنوان یک زبالهٔ خطرناک برای دفع برخورد شود. بر طبق روهس از این کلیدها در کاربردهای نوین استفاده نمیشود. یک گوی فلزی و سیمهایی به عنوان کنتاکت میتوانند جایگزین این کلید شوند؛ با این وجود استفاده از روشهایی برای کاهش لرزش کلید ممکن است نیاز باشد. دماپاهای کمدقت مستقیماً از یک ورقهٔ بیمتال و کنتاکت برای کلیدزنی استفاده میکنند و در مدلهای دقیقتر از ترمیستور یا حسگرهای دمای سیلیکونی استفاده میشود. در کارهای دقیق دیگر به جای کلید جیوهای از شتابسنجهای کمقیمت به عنوان جایگزین استفاده میشود.
جستارهای وابسته
رله
منابع
Wikipedia contributors، "Mercury switch،" Wikipedia، The Free Encyclopedia، http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Mercury_switch&oldid=491509803 (accessed July 18، 2012).
جیوه
کلیدها
گرمایش، تهویه و تهویه مطبوع | جیوه قرمز یا جیوه سرخ (به انگلیسی:Red mercury) مادهای به احتمال زیاد ساختگی و دروغی با ترکیبی نامشخص است که کلاهبرداران متعددی، عمدتاً روسی، مدعی کاربرد آن در ساخت بمب هستهای شدهاند.
به دلیل محرمانه بودن اسناد ساخت سلاحهای هستهای رد این ادعا که مادهای با نام «جیوه قرمز» در ساخت سلاحهای هستهای استفاده میشود سخت است اما بر اساس متون علمی موجود، تمامی نمونههای بهدست آمده این ماده هیچ کاربرد خاصی برای ساخت سلاح هستهای ندارند و مواد شیمیایی رایج و در دسترس عموم میباشند. بر اساس یک ژورنال علمی هستهای با نام «Bulletin of the Atomic Scientists» در سال ۱۹۹۷ میلادی، قیمت تقاضا شده برای هر کیلوگرم از این ماده ساختگی بین ۱۰۰ هزار تا ۳۰۰ هزار دلار در آن زمان برآورد میشد و تمامی نمونههای ادعا شده ساختگی و کلاهبردارانه بودند.
تاریخچه
در دهه نود در منطقه اورال، یک شرکت روسی در نامهای به بوریس یلتسین، رئیسجمهور آن زمان خواستار اجازه فروش جیوه سرخ برای جبران بخشی از گرفتاریهای مالی روسیه شد و اجازه فروش ۹ تن از آن در ۳ سال پذیرفته شد.
جیوه تقلبی قرمز برای فروش در سراسر اروپا و خاورمیانه توسط بازرگانان روسی عرضه شد، آنها خریداران زیادی پیدا کردند که تقریباً هر چیزی برای آن پرداخت میکردند، حتی اگر نمیدانستند چه چیزی است.
قیمت درخواستی جیوه قرمز از ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۳۰۰٬۰۰۰ دلار در هر کیلوگرم متغیر بود. گاهی این ماده پرتودهی میشود یا در کانتینرهایی با نمادهای رادیواکتیو حمل میشود تا شاید خریداران بالقوه ارزش استراتژیک آن را درک کنند و فریب بخورند. اما نمونههای ضبط شده توسط پلیس فقط حاوی اکسید جیوه (II)، یدید جیوه (II) یا جیوه مخلوط شده با رنگ قرمز بود - موادی که به سختی مورد توجه سازندگان سلاح قرار میگیرد.
پس از دستگیری سه مرد در بریتانیا در سپتامبر ۲۰۰۴، به ظن اینکه قصد خرید یک کیلوگرم جیوه قرمز به قیمت ۹۰۰۰۰۰ پوند را داشتند، آژانس بینالمللی انرژی اتمی بیانیه ای صادر کرد و ادعاهای واقعی بودن این ماده را توسط سخنگوی خود رد کرد. قوه قضاییه بریتانیا این سه مرد را در ژوئیه سال ۲۰۰۶ میلادی از اتهام نقش داشتن در تروریسم تبرئه کرد.
آنالیز شیمیایی
تاکنون ترکیب مشخصی برای جیوه سرخ ارائه نشدهاست. نمونهای که در سال ۲۰۰۴ بهوسیله پلیس آلمان بهدست آمد شامل ۱۰٪ وزنی پلوتونیوم، ۶۱٪ جیوه، ۱۱٪ آنتیموان، ۶٪ اکسیژن، ۲٪ ید و ۱/۶ ٪ گالیوم بود. فرمول پیشنهادی Hg۶Sb۲O۸ به همراه مقداری جیوه خالص بود. نمونه دیگری در سال ۱۹۹۸ بهدست آمد که غیرپرتوزا، و ترکیب آب و یدید جیوه بود. در سال ۲۰۰۳ نیز نمونه دیگری در زاگرب پیدا شد که بدون آنتیموان و تنها جیوه بود و از این رو فرمول دیگر پیشنهادی Hg۲Sb۲O۷ را رد کرد.
در سینما، رسانه و ادبیات
از جیوه قرمز در رسانهها و روایتهای داستانی زیادی، از جمله فیلمی با همین نام، سخن به میان آمدهشده.
جستارهای وابسته
دیمتیل جیوه
جیوه (II) اکسید
ایزومر هستهای
سنگ فلاسفه
نخود سیاه
منابع
برای مطالعه بیشتر
This book made the claim that South Africa had made red mercury, and used it to construct a thousand miniature tactical nuclear weapons, that were now in the hands of non-governmental South African right-wing elements which intended | چابهار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چابهار
شهرستان چابهار
صفحههای ابهامزدایی مکانها | چالئو یوویدیا (؛ – ) کارآفرین و سرمایهدار اهل تایلند بود.
منابع
تایلندیهای چینیتبار
درگذشتگان ۲۰۱۲ (میلادی)
ردبول
زادگان ۱۹۲۴ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
کارآفرینان اهل تایلند
کارآفرینان در صنعت داروسازی
کارآفرینان در صنعت نوشیدنی
کارآفرینان در کشتیرانی
میلیاردرهای اهل تایلند
زادگان ۱۹۲۳ (میلادی) |
c53b6a6d-f298-477b-9bff-492b919bcddc | جیوه | جیوه عنصری به شدت کمیاب در پوستهٔ زمین است. فراوانی آن در پوسته برپایهٔ جرم ۰٫۰۸ بخش در میلیون (ppm) است. البته چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود به همین دلیل سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از این عنصرند. داراترین سنگ معدنهای این عنصر تا ۲٫۵٪ جرمی و فقیرترین آنها دست کم ۰٫۱٪ جیوه دارند (۱۲٬۰۰۰ برابر فراوانی میانگین جیوه در پوسته). جیوه هم به صورت یک فلز (کمیاب) و هم در کنار عنصرهای دیگر در کانیهایی مانند شنگرف، کوردرویت، لیوینگ ستونیت و... پیدا شدهاست. HgS یا شنگرف معمولترین سنگ معدن جیوه است. سنگ معدنهای جیوه بیشتر در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند پیدا میشود به ویژه در فصلهای داغ یا ناحیههای آتشفشانی.از سال ۱۵۵۸ با بدست آوردن فرایندی که در آن بتوان با کمک جیوه، نقره را از سنگ معدنش بیرون کشید، جیوه ارزش بالایی در اقتصاد اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش پیدا کرد. در اسپانیای نو و پرو این ارزش بیشتر دیده میشد. در آغاز معدن آلمادن در جنوب اسپانیا، فراهمکنندهٔ همهٔ جیوهٔ مورد نیاز اسپانیاییها بود. در بازهٔ سه سده بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تُن جیوه از معدنها بیرون کشیده شد و روند نیاز به جیوه تا پایان سدهٔ ۱۹ برای بدست آوردن نقرهٔ بیشتر همچنان ادامه داشت. | سنگ معدنهای جیوه کجاها یافت می شود؟ | false | {
"answer_start": [
618
],
"text": [
"در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند"
]
} | طلا است برای همین در تلاش شان در دگرگونی فلزهای ناخالص به طلا از جیوه بهره میبردند. به انجام رسانیدن چنین واکنشی، آرزوی دیرینهٔ بسیاری از کیمیاگران بود.
آلمادن در اسپانیا، مونته آمیاتا در ایتالیا و ایدریا در اسلونی امروزی معدنهای اصلی جیوه بودهاند. نزدیک به ۲۵۰۰ سال از عمر معدن آلمادن میگذرد.
پیدایش
همچنین ببینید: :رده:کانیهای جیوه و :رده:معدنهای جیوه
جیوه عنصری به شدت کمیاب در پوستهٔ زمین است. فراوانی آن در پوسته برپایهٔ جرم ۰٫۰۸ بخش در میلیون (ppm) است. البته چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود به همین دلیل سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از این عنصرند. داراترین سنگ معدنهای این عنصر تا ۲٫۵٪ جرمی و فقیرترین آنها دست کم ۰٫۱٪ جیوه دارند (۱۲٬۰۰۰ برابر فراوانی میانگین جیوه در پوسته). جیوه هم به صورت یک فلز (کمیاب) و هم در کنار عنصرهای دیگر در کانیهایی مانند شنگرف، کوردرویت، لیوینگ ستونیت و… پیدا شدهاست. HgS یا شنگرف معمولترین سنگ معدن جیوه است. سنگ معدنهای جیوه بیشتر در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند پیدا میشود به ویژه در فصلهای داغ یا ناحیههای آتشفشانی.
از سال ۱۵۵۸ با بهدست آوردن فرایندی که در آن بتوان با کمک جیوه، نقره را از سنگ معدنش بیرون کشید، جیوه ارزش بالایی در اقتصاد اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش پیدا کرد. در اسپانیای نو و پرو این ارزش بیشتر دیده میشد. در آغاز معدن آلمادن در جنوب اسپانیا، فراهمکنندهٔ همهٔ جیوهٔ مورد نیاز اسپانیاییها بود. در بازهٔ سه سده بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تُن جیوه از معدنها بیرون کشیده شد و روند نیاز به جیوه تا پایان سدهٔ ۱۹ برای بهدست آوردن نقرهٔ بیشتر همچنان ادامه داشت.
پس از اسپانیا در ایتالیا، آمریکا، مکزیک و اسلوونی هم معدنهای مهم جیوه پیدا شد و به بهرهبرداری رسید. اما امروز در بسیاری از این معدنها بستهاست. برای نمونه معدن مکدرمیت در نوادا که آخرین معدن آمریکا بود در سال ۱۹۹۲ بسته شد. بسیاری از این بسته شدنها به دلیل افت ارزش جیوه بودهاست. ارزش جیوه در سالهای گوناگون بسیار بالا و پایین شده برای نمونه در سال ۲۰۰۶ ارزش جیوه برای هر فلاسک، برابر با ۷۶ پوند یا ۳۴٫۴۶ کیلوگرم، ۶۵۰ دلار بودهاست.
با حرارت دادن شنگرف در برابر جریان هوا و سپس متراکم کردن بخار آن به جیوه میرسیم. این واکنش به ترتیب زیر است:
HgS + O۲ → Hg + SO۲
در سال ۲۰۰۵ چین بزرگترین تولیدکنندهٔ جیوه بود. گمان آن میرود که کشورهای دیگر هم با کمک فرایندهای الکتریکی استخراج، تولیدکنندهٔ جیوه بودهاند اما دادهای را ثبت نکردهاند.
به دلیل سمی بودن بالای جیوه، هم در فرایند معدن کاری و هم در جداسازی، آسیبهای فراوانی از این ماده در گذشته تاکنون به جای ماندهاست. به همین دلیل در دههٔ ۱۹۵۰ شرکتهای خصوصی در اردوگاههای کار اجباری از زندانیان برای کندن معدنهای جیوه استفاده میشد. هزاران زندانی به کار گرفته میشدند تا تونلهای تازه بکنند. افزون بر این سلامتی کارگران در هنگام کار در معدن به شدت در خطر بود.
اتحادیهٔ اروپا در سال ۲۰۱۲ به دلیل نیازش به لامپهای مهتابی چین را به بازگشایی معدنهای مرگبارش تشویق میکرد تا | سدیم یا جیوه هم همراهاست. سیانید مادهای به شدت زهرآگین است که اندکی از آن میتواند به آسانی هر جانوری را از پای درآورد. بخشی از سیانید همراه با طلا چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای در حال توسعه به بیرون نشت کرده و از راه رودخانهها باعث آلودگی و مرگ آبزیان شدهاست. زیست شناسان این رویدادها را فاجعههای گستردهٔ زیستمحیطی دانستهاند. هنگامی که از جیوه برای تولید طلا استفاده میشود، مقدارهای بسیار اندک ترکیبات جیوه هم میتواند وارد آب و آلودگی گستردهٔ آن شود. جیوه بدین وسیله و از راه خوراکهای دریایی و ماهیها به صورت متیل جیوه وارد چرخهٔ خوراک انسان میشود. مسمومیت جیوه باعث از کار افتادگی یا پایین آمدن کارایی بدون درمان مغز انسان میشود.
سی تُن سنگ معدن، زباله میشود تایک حلقهٔ انگشتر بهدست آید. زبالههای سنگ معدن طلا منبع بسیاری از عنصرهای سنگین مانند کادمیم، سرب، روی، مس، آرسنیک، سلنیم و جیوهاست. اگر این عنصرها غلظت بیش از یک ppm در آب داشته باشند، آن آب برای خوراک انسان مناسب نخواهد بود. زبالههای سنگ معدن طلا را به عنوان زبالههای بلندمدت خطرناک در کنار ضایعات هستهای در نظر میگیرند.
همچنین صنعت بیرون کشیدن طلا از سنگ معدن آن، بسیار انرژی بر است (۲۵ کیلووات ساعت برق برای یک گرم طلای تولیدی).
معادن طلا در ایران
کل ذخیره طلا
کل ذخایر طلای معدنی شناخته شده در ایران به روایت ایمیدرو حدود ۳۰۰ تن برآورد شده و در واقع ذخایر طلای ایران بر روی ۱۰ منطقه قرار گرفتهاند که عمده آنها از جمله منطقههای تکاب داشکسن، موته - آستانه و منطقه شرق ایران شامل حوزه فلززایی طلا، تنگستن، پلی متال بینالود حوزه فلززایی مس و طلای ده سلم خوسف، حوزه فلززایی طلا، آنتیموان، پلی متال خاش - زاهدان معرفی شدهاند.
عمده تولید طلای معدنی در ایران تا سال ۱۳۹۳ توسط سه معدن طلای آقدره آذربایجان غربی، موته اصفهان و کوه زر دامغان انجام گرفتهاست.
معادن و کارخانههای طلا
زرشوران آذربایجان غربی به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران با ظرفیت تولید سالانه سه هزار کیلوگرم طلا است. سال ۱۳۹۳ این معدن در تکاب افتتاح شد که از نظر میزان تولید به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران محسوب میشود. پروانه اکتشاف معدن طلای زرشوران بالغ بر ۲۷٫۵ میلیون تن کانسنگ ثبت شده و دارای ذخیره قطعی ۱۱۰ تن طلای ۲۴ عیار است.
در آق دره آذربایجان غربی ظرفیت تولید سالانه دو هزار و ۱۰۰ کیلوگرمی ایجاد شده که میزان تقریبی تولید سالانه یکهزار و ۵۰۰ کیلوگرم طلا را دارد.
موته اصفهان با ظرفیت سالیانه ۵۴۰ کیلوگرم و میزان تولید تقریبی سالیانه ۳۰۰ کیلوگرم
کوه زر خراسان رضوی (تربت حیدریه) با ظرفیت تولید ۴۲۰ کیلوگرم و میزان تقریبی تولید سالیانه ۲۵۰ کیلوگرم.
اخترچی در استان مرکزی با ظرفیت تولید ۱۵۰ کیلوگرم در سال و میزان تقریبی تولید ۱۰۰ کیلوگرم
شرکت ملی صنایع مس ایران نیز به عنوان محصول جانبی، سالیانه حدود ۶۰۰ کیلوگرم طلا تولید میکند.
معدن طلای ساریگونی که در قروه استان کردستان واقع شدهاست با ۱۸ تن ذخیره حدود ۵۰ درصد از ذخیره قطعی طلای شناخته شده در کردستان مربوط به شهرستان قروه و معدن طلای داشکسن است.
ارزیابی میزان عیار طلای معادن
برپایه آمارهای ایمیدرو، زرشوران (تکاب) با میزان ذخیره احتمالی ۱۱۰ تن طلا با عیار متوسط ۴٫۵ گرم | جیوه
ادغام با جیوه میتواند برای بازیابی ذرات بسیار ریز طلا مورد استفاده قرار گیرد، و جیوه هنوز بهطور گسترده در معادن صنایع دستی در مقیاس کوچک در سراسر جهان استفاده میشود. جیوه یک آمالگام جیوه-طلا را با ذرات طلای کوچکتر تشکیل میدهد و سپس طلا با جوشاندن جیوه از آمالگام، غلیظ میشود. این در استخراج ذرات بسیار ریز طلا مؤثر است، اما این فرایند به دلیل سمی بودن بخار جیوه خطرناک است. استفاده در مقیاس بزرگ از جیوه در دهه ۱۹۶۰ متوقف شد. با این حال، جیوه هنوز در استخراج طلای صنعتی و در مقیاس کوچک (ASGM) استفاده میشود.
فرآیندهای طلای نسوز
سنگ معدن طلا «نسوز» سنگ معدنی است که دارای ذرات بسیار ریز طلا است که در سراسر مواد معدنی مسدود شده طلا پخش شدهاست. این سنگ معدنها بهطور طبیعی در برابر بازیافت توسط فرآیندهای سیانیداسیون استاندارد و جذب کربن مقاوم هستند. این سنگهای نسوز نیاز به پیش تصفیه دارند تا سیانیداسیون در بازیابی طلا مؤثر باشد. یک سنگ نسوز بهطور کلی حاوی مواد معدنی سولفید، کربن آلی یا هر دو است. کانیهای سولفیدی کانیهای غیرقابل نفوذی هستند که ذرات طلا را مسدود میکنند و تشکیل کمپلکس با طلا را برای محلول لیچ دشوار میکنند. کربن آلی موجود در سنگ معدن طلا ممکن است کمپلکسهای طلا-سیانید محلول را به همان روش کربن فعال جذب کند. این کربن به اصطلاح «دزدیده کننده مواد اولیه» شسته میشود زیرا بهطور قابل توجهی ریزتر از صفحههای بازیابی کربن است که معمولاً برای بازیابی کربن فعال استفاده میشود.
گزینههای پیش تصفیه برای سنگهای نسوز عبارتند از:
برشته کردن
اکسیداسیون زیستی، مانند اکسیداسیون باکتریایی
اکسیداسیون فشار
فرایند آلبیون
فرآیندهای تصفیه سنگ نسوز ممکن است با غلظت (معمولاً فلوتاسیون سولفید) انجام شود. بو دادن برای اکسید کردن گوگرد و کربن آلی در دماهای بالا با استفاده از هوا و/یا اکسیژن استفاده میشود. اکسیداسیون زیستی شامل استفاده از باکتریهایی است که واکنشهای اکسیداسیون را در یک محیط آبی تحریک میکنند. اکسیداسیون فشار یک فرایند آبی برای حذف گوگرد است که در اتوکلاو پیوسته انجام میشود و در فشارهای بالا و دمای تا حدودی بالا کار میکند. فرایند آلبیون از ترکیبی از آسیاب بسیار ریز و شستشوی اتمسفری، خود حرارتی و اکسیداتیو استفاده میکند.
پالایش و جداسازی طلا
تفکیک فرآیندی است که در آن طلا تا یک استاندارد تجاری قابل تجارت، معمولاً ۹۹٫۵٪، خالص میشود. حذف نقره از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا این دو فلز اغلب با هم خالص میشوند. روش استاندارد بر اساس فرایند میلر است. جداسازی با عبور گاز کلر به آلیاژ مذاب حاصل میشود. این تکنیک در مقیاس بزرگ (به عنوان مثال ۵۰۰ کیلوگرم) تمرین میشود. اصل این روش از اشراف طلا استفاده میکند، به طوری که در دماهای بالا، طلا با کلر واکنش نشان نمیدهد، اما تقریباً تمام فلزات آلوده کننده واکنش نشان میدهند؛ بنابراین، در ج. در دمای ۵۰۰ درجه سانتیگراد، با عبور گاز کلر از مخلوط مذاب (باز هم عمدتاً طلا)، سرباره ای با چگالی کم در بالای آن تشکیل میشود که میتواند از طلای مایع خارج شود. کلرید نقره و سایر فلزات گرانبها را میتوان از این سرباره بازیافت کرد. لایه سرباره اغلب با یک شار مانند بوراکس رقیق میشود تا جداسازی را تسهیل کند.
روشهای | استخراج طلا، به دست آوردن طلای خالص، از سنگ معدن رقیق با استفاده از ترکیبی از فرآیندهای شیمیایی است. معادن طلا سالانه حدود ۳۶۰۰ تن طلا تولید میکنند و ۳۰۰ تن دیگر از بازیافت تولید میشود.
از قرن بیستم تا کنون، طلا عمدتاً در فرایند سیانید از طریق شستشوی سنگ معدن با محلول سیانید استخراج میشود. بعد از این ممکن است طلا، در فرایند جداسازی طلا، که فلزات دیگر (عمدتاً نقره) با دمیدن گاز کلر در فلز مذاب حذف میشوند، تصفیه شود. از نظر تاریخی، ذرات کوچک طلا با جیوه ترکیب میشدند و سپس با جوشاندن جیوه، غلیظ میشدند. روش جیوه ای هنوز در برخی عملیاتهای کوچک استفاده میشود.
انواع سنگ معدن
طلا عمدتاً به عنوان یک فلز بومی، یعنی خود طلا وجود دارد. گاهی به مقدار کم یا زیاد با نقره آلیاژ میشود که به آن الکتروم میگویند. طلای بومی میتواند به صورت قطعات بزرگ، دانههای ریز یا پولک در رسوبات آبرفتی، یا دانهها یا ذرات میکروسکوپی (معروف به رنگ) در کانیهای سنگی وجود داشته باشد. اشکال دیگر طلا کانیهای کالاوریت (AuTe), آئوروستیبنیت (AuSb 2) و مالدونیت (Au 2 Bi) هستند. این سه مورد آخر، اگرچه نسبت به طلای بومی نادرتر هستند، اما میتوانند با سیانید واکنش کند و در نتیجه پردازش آنها دشوار باشد. سایر سنگهای معدنی طلا شامل تلوریدهای مختلف (سیلوانیت، ناگیاگیت، پتزیت و کرنریت) میباشند.
برخی از آلایندههای موجود در سنگ معدن میتوانند در استخراج طلا توسط سیانید اختلال ایجاد کنند. به این عوامل تداخلی «سنگهای غارتکننده پیشغذا» میگویند. به عنوان مثال، طلا میتواند محکم به کربن بچسبد و در برابر استخراج معمولی سیانید مقاومت کند. سیانیدهای طلا نیز به برخی از رسها متصل میشوند.
تمرکز
در حالی که تصویر عاشقانه استخراج طلا بر قطعات متمرکز است، واقعیت این است که طلا معمولاً از سنگ معدنهای حاوی بیش از 10 ppm فلز بازیابی میشود؛ بنابراین، چالش اصلی تمرکز این مقدار کمیاب است.
سیانیداسیون (و تیوسولفات)
تکنولوژی اصلی فرایند سیانید است که در آن طلا از سنگ معدن با استفاده از محلول سیانید شسته میشود. مرحله اول خرد کردن (سنگ زنی) برای افزایش سطح و قرار دادن طلا در معرض محلول استخراج است. استخراج توسط فرآیندهای لیچینگ تخلیه یا شسته شدن پشته انجام میشود. سیانید سدیم در مقیاس میلیارد تن در سال عمدتاً برای این منظور تولید میشود. «سیانید سیاه»، شکل آلوده به کربن سیانید کلسیم (Ca(CN) 2) اغلب به دلیل ارزان بودن استفاده میشود. سنگ معدن خام با c شسته میشود. محلول ۰٫۳ درصد سیانید در هوا، اغلب بهطور مکرر، و عصاره آبی جمعآوری شده و بیشتر تصفیه میشود. بازیابی از محلول معمولاً شامل جذب روی کربن فعال، کربن در فرایند خمیر کاغذ است.
ثابت شدهاست که لیچینگ تیوسولفات بر روی سنگ معدنهایی با مقادیر مس محلول بالا یا سنگ معدنهایی که دارای پیش ربایش هستند، مؤثر است.
شسته شدن از طریق طلای قابل استخراج با شسته شدن فله یا BLEG نیز فرآیندی است که برای آزمایش ناحیه ای از نظر غلظت طلا که ممکن است طلا بلافاصله قابل مشاهده نباشد استفاده میشود.
ادغام جیوه
ادغام با جیوه میتواند برای بازیابی ذرات بسیار ریز طلا مورد استفاده قرار گیرد، و جیوه هنوز بهطور گسترده در معادن صنایع دستی در مقیاس کوچک در سراسر جهان استفاده میشود. | برای پردازش سنگ معدن نقره ایجاد شدهاست، از جمله فرایند واشو.
آمالگام طلا
استخراج
آمالگام طلا در مواقعی که نمیتوان طلا را از سنگ معدن آن، بوسیله روشهای هیدرو مکانیکی استخراج کرد، کاربردی است. مقادیر زیادی جیوه در استخراج طلا از رسوبات مورد استفاده قرار میگیرد. آمالگام تشکیل شده در این فرایند یک توده جامد سنگین از رنگ خاکستری مات است. (استفاده از جیوه در استخراج مواد از رسوبات در قرن نوزدهم در کالیفرنیا که اکنون ممنوع است، باعث ایجاد مشکلات آلودگی گسترده در محیطهای رودخانه ای شده بود که تا به امروز ادامه دارد)
فرآوری سنگ معدن
در بخشی از فرایند فرآوری سنگ معدن طلا از جیوه و صفحات مسی مرطوب استفاده میشود.
پالایش
آماگام حاصل از هردو فرایند در یک محفظه پلایش تقطیری گرما داده میشود تا جیوه را برای استفاده مجدد بازیابی کنند و طلا را بدست آورند. از آنجایی که این فرایند بخارهای جیوه را به اتمسفر منتقل میکند، این روند میتواند اثرات نامطلوبی بر سلامتی داشته باشد و آلودگی طولانی مدت ایجاد کند.
امروزه در کشورهای پیشرفته، فرایند بازیابی نقره و طلا بوسیله امالگام جیوه با روشها دیگر جایگزین شدهاست. خطرات زبالههای سمی جیوهای نقشی اساسی در حذف تدریجی فرآیندهای استخراج بوسیله آمالگام جیوه، داشتهاند. با این حال، ادغام جیوه هنوز هم توسط معدنچیان در مقیاس کوچک برای استخراج طلا از رسوبات (اغلب بهطور غیرقانونی)، به ویژه در کشورهای در حال توسعه استفاده میشود.
شناساگر آمالگام
نمکهای جیوه در مقایسه با فلز جیوه و آمالگامها به دلیل حلالیت در آب بسیار سمی هستند. وجود این نمکها در آب را میتوان با شناساگر که از تمایل یونهای جیوه برای تشکیل آمالگام با مس استفاده میکند، تشخیص داد. محلول نیتریک اسید از نمکهای تحت بررسی، روی یک تکه فویل مس اعمال میشود و هر جا یون جیوه وجود داشته باشد لکههایی از آمالگام نقرهای رنگ به جا میگذارد. یونهای نقره نقاط مشابهی را به جا میگذارند، اما به راحتی شسته میشوند، و این روشی برای جدا کردن نقره از جیوه است.
واکنش اکسایش در جایی که جیوه مس را اکسید میکند:
+Hg2+ + Cu → Hg + Cu2
مسمومیت
آمالگام دندان مورد مطالعه قرار گرفتهاست و بهطور کلی برای انسان بی خطر تلقی میشود، اگرچه اعتبار برخی از مطالعات و نتیجهگیری آنها زیر سؤال رفتهاست. در ژوئیه ۲۰۱۸ اتحادیه اروپا آمالگام را برای درمان دندانپزشکی کودکان زیر ۱۵ سال و زنان باردار یا شیرده ممنوع کرد.
جستارهای وابسته
آمالگام دندانی
آمالگام نقره
جیوه
بیماری میناماتا
فلز بومی
متالوژی استخراجی غیر آهنی
منابع
آلیاژها
جیوه | فلز بومی هر فلزی است که به حالت فلزیاش، خالص یا یک آلیاژ در طبیعت یافت شود. فلزات بومی که به تنهایی یا به صورت آلیاژ یافت میشوند عبارتند از: آلومینیوم، آنتیموان، ارسنیک، بیسموت، کادمیم، کروم، کبالت، ایندیوم، آهن، منگنز، مولیبدن، نیکل، رنیوم، سلنیوم، تانتال، تلوریوم، قلع، تیتانیوم، تنگستن و روی، همچنین دو گروه از فلزات:گروه طلا و گروه پلاتین. گروه طلا شامل طلا، مس، سرب، آلومینیوم، جیوه، و نقره. گروه پلاتین شامل پلاتین، ایریدیم، اسمیم، پالادیم، رودیم، روتنیم. برنج، برنز، مسوار، نقره آلمانی، الکتروم، طلای سفید، و ملغمهٔ نقره-جیوه و طلا-جیوه آلیاژهایی هستند که در طبیعت به حالت بومی یافت میشوند.
فقط طلا، نقره، مس، و پلاتین در طبیعت به مقادیر بزرگتر یافت میشوند. براساس مقیاسهای زمانی زمینشناسی، فلزات کمی در برابر فرایندهای هوازدگی طبیعی مثل اکسیداسیون قادر به مقاومت هستند واین مطلب نشان میدهد چرا بهطور عمومی فقط فلزات کمتر فعالی مثل طلا و پلاتین که به عنوان فلز بومی یافت میشوند. فلزات دیگر به صورت تکههای کوچک مجزا در جایی که فرایند شیمیایی طبیعی یک ترکیب معمولی یا سنگ معدن فلزی را کاهش داده و فلز خالص به صورت تکههای کوچک یا اجزاء برجا میگذارد یافت میشوند.
عناصر غیرفلزی که به حالت بومی پیدا میشوند شامل کربن، گوگرد، سیلیسیم، یکنیمه فلز در موارد نادر به صورت اجزاء کوچک در طلا یافت شدهاست.
تنها دسترسی انسان ماقبل تاریخ به فلز فلزات بومی بود، چون که تصور میشود فرایند استخراج فلزات از سنگ معدنشان، ذوب آنها، حدود ۶۵۰۰ سال قبل از میلاد کشف شدهاست. بهر حال، آنها در اندازههای نسبتاً کوچک پیدا میشدند، بنابراین نمیتوانستند به صورت گسترده مورد استفاده قرار بگیرند؛ بنابراین در حالیکه مس و آهن قبل از دورهٔ مسسنگی وعصر آهن به خوبی شناخته شده بودند، تأثیر زیادی بر زندگی نوع بشر نداشتند تا زمانی که فناوری گداختن آنها از سنگ معدن خود و در نتیجه تولید انبوه آنها آشکار شد.
رویداد
طلا
طلا شناختهشدهترین فلز بومی است. طلای استخراج شده تقریباً همیشه به شکل قطعات جامد یا رگههایی به تصویر کشیده میشوند. در واقع، طلا بیشتر به عنوان طلای بومی استخراج شده و به صورت قطعه، رگه یامفتولهایی در یک ماتریس سنگ، یا دانههای ریز طلا، مخلوط با رسوبات یا محدود در سنگ یافت میشود. تصویر نمادین از استخراج طلا برای بسیاری استخراج از بستر رودخانهٔ آبرفتی، که روش جداسازی تکههای طلای خالص از رسوبات رودخانه براساس بالا بودن چگالی آنها، است. طلای بومی از مواد معدنی غالب در کرهٔ زمین است که گاهیاوقات به صورت آلیاژ ترکیب شده با نقره یا فلزات دیگر یافت میشود. اما مواد معدنی ترکیبات واقعی طلا، به ویژه مشتی سلنیدها یا تلوریدها غیرعادی است.
نقره
گروه پلاتین
مس
آهن، نیکل، کبالت
دیگر
منابع
پیوند به بیرون
The Native Elements Class
فلزها
کانیهای عناصر آزاد | استخراج مس به روشهایی گفته میشود که برای بهدست آوردن مس از سنگ معدن بهکار برده میشود.استخراج مرحله ای مقدم بر مراحل پردازش مواد است که در بدست آوردن کاتد های مس با خلوص بالا به اوج خود میرسد. تبدیل مس از یکتوالی روشهای پردازش به ماهیت کانسنگ بستگی دارد. اگر کانسنگ در درجه اول مواد معدنی مس سولفید (مانند کالکوپیریت) باشد، کانسنگ سنگشکن میشود و برای آزاد کردن مواد معدنی باارزش از مواد معدنی زباله، خرد میشود. سپس با استفاده از شناورهای معدنی غلیظ میشود. کنسانتره معمولاً سپس به کارخانجات ذوب در دوردست فروخته میشود، اگرچه برخی از معادن بزرگ دارای کارخانههای ذوب در نزدیکی هستند. کنسانتره سولفید به طور معمول در کورههایی مانند کوره فلش Outokumpo یا Inco یا کوره ISASMELT برای تولید مس مات (پرداخت نشده) ذوب میشود، که برای تولید مس آند باید تبدیل و پالایش شود. سرانجام، فرایند پایانی پالایش برقکافت است. به دلایل اقتصادی و زیستمحیطی، بسیاری از فراوردههای جانبی استخراج بازپرداخت می شوند. به عنوان مثال، گاز گوگرد دیاکسید بهدام افتاده و به اسید سولفوریک تبدیل میشود که میتواند در فرایند استخراج استفاده شود یا برای تولید کود بهکار گرفته شود.
معادن مس
معادن مس در دنیا به دو صورت معدن روباز و معدن زیرزمینی وجود دارد که امروز %50 مس دنیا از معادن روباز استخراج می گردد.
با توجه به ذخایر موجود مهم ترین معادن مس دنیا در مکزیک و کانادا، شیلی، برزیل، پرو، ایران، قزاقستان، سیبری، ازبکستان، اندونزی، ژاپن، زئیر، زامبیا، کوئینزلند، اوگاندا، باگین وین، یوگسلاوی، اسپانیا و نروژ واقع شده است. در میان تمامی معادن ذکر شده، معدن کودلکو شیلی با در اختیار داشتن 18 درصد از ذخایر مس جهان، بالاترین سهم را به خود اختصاص می دهد. این شرکت سالانه حجم قابل توجهی از مس را استخراج کرده و به صورت های مختلفی در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهد.
در ایران مس در نقاط مختلفی از کشور وجود دارد، از مهمترین معادن مس در ایران مس سرچشمه کرمان است معدن مس سرچشمه یکی از بزرگترین معادن مس و مولیبدن جهان است که حدود 25 میلیون سال پیش در امتداد رشته کوه زاگرس تشکیل گردید ومیزان استخراج مس در این معدن روزانه 40 هزار تن سنگ سولفوره مس می باشد.
انواع سنگ معدن مس
مس به سه صورت در طبیعت یافت میشود که عبارتند از : سنگهای اکسیده، سنگهای سولفوره و مس طبیعی.
سنگ های اکسیدی مس
این سنگها بیشتر در قشر زمین وجود دارند و تغییرات جوی و فعل و انفعالات طبیعی، باعث تبدیل سنگهای سولفوری به سنگهای اکسیده میشود. سنگهای اکسیدی مس بیشتر از کربناتها، سولفاتها و گاه سیلیکاتها تشکیل شدهاند.
سنگ های سولفوری مس
سنگهای سولفوری برخلاف سنگهای اکسیدی پایینتر و در عمق بیشتری از قشر زمین قرار دارند. قسمت بیشتر سنگهای معدنی مس را سنگهای سولفوری تشکیل میدهند.
مس طبیعی
مس گاهی به صورت آزاد در طبیعت یافت میشود. اغلب این مس بهصورت دانههای ریز در داخل کنگلومرا یافت میشود. چنین مسی حتی تا درجه خلوص 99.92 درصد هم یافت شده است.
استخراج فلز مس
استخراج فلز مس در سال های اخیر با استفاده از پیشرفته ترین دستگاه های روز دنیا صورت گرفته است و به سبب همین امر محصول به دست آمده | کونیگسفلد یک شهر در آلمان است که در بامبرگ واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای آلمان
منابع
پیوند به بیرون
بامبرگ (ناحیه)
شهرستانها در بایرن | این سلامتی کارگران در هنگام کار در معدن به شدت در خطر بود.
اتحادیهٔ اروپا در سال ۲۰۱۲ به دلیل نیازش به لامپهای مهتابی چین را به بازگشایی معدنهای مرگبارش تشویق میکرد تا جیوهٔ مورد نیاز آنها فراهم شود. با این روند محیط زیست در برابر خطرهای جدی قرار میگرفت به ویژه در منطقههای جنوبی فوشان و گوانگژو، و در استان گوئیژو در جنوب غرب.
معدنهای جیوه که پس از بهرهبرداری رها شدهاند دارای تودههای بزرگ و خطرناک شنگرف حرارت داده شدهاند. بررسیها نشان داده که آبی که از این منطقهها میگذرد بسیار برای طبیعت آسیبرسان است. برای همین تلاش میشود تا از این منطقهها به گونهٔ ویژهای دوباره بهرهبرداری شود. برای نمونه در سال ۱۹۷۶ شهرستان سانتا کلارا یک معدن کهنه را خرید و در آن یک پارک محلی درست کرد و البته برای پاکسازی محیطی و امنیت آن بسیار هزینه کرد.
ترکیبهای شیمیایی
همچنین ببینید::رده:ترکیبهای جیوه
جیوه دارای دو ظرفیت ترکیبی مهم است، جیوه (I) و (II). البته جیوههای با ظرفیت بالاتر هم شناسایی شدهاست اما چندان مهم نیستند. برای نمونه فلوئورید جیوه (IV) ترکیبی است که در شرایط بسیار ویژه بهدست میآید.
تأثیر جیوه بر سلامتی
خطرات استفاده از جیوه توسط مصریان باستان که از بردگان جهت کار در معادن جیوه استفاده میکردند، کشف شده بود. احتمالاً به خاطر سمّی بودن ملغمهٔ جیوه در استخراج طلا، بردگانی که در معادن شنگرف (HgS) رومیها کار میکردند، بعد از ۶ ماه میمردند. از اوایل سدهٔ هجدهم میلادی توجه دانشمندان به احتمال روبرویی شغلی و تماس افراد عادی با جیوه جلب شد. انواع ترکیبات جیوه، سمیّت متفاوتی دارند، ترکیباتی مانند فنیل مرکور و الکوکسی الکیل، کمترین میزان آسیب، و ترکیبات الکیل جیوه بیشترین آسیب را میرسانند.
جیوه از راه تنفس، گوارش و نیز از طریق پوست قابل جذب میباشد، بخار جیوه به دستگاه اعصاب مرکزی تمایل دارد، اما هدف اصلی کلیهها و کبد است. تاکنون مدارک محدودی در ارتباط با سرطانزا بودن جیوه ارائه شدهاست.
مطالعات جهانی نشان میدهند که در نتیجهٔ تماس مستقیم یا استنشاق بخارات جیوه، اختلالات مختلفی به وجود میآید که برخی از آنها عبارتند از: اختلال دستگاه خود-ایمنی، اختلال در عملکرد کلیه، ناباروری، تأثیرات منفی روی جنین، مشکلات رفتاری– عصبی، ناکارآمدی قلبی، آلزایمر، تأثیرات مخرب بر دستگاه عصبی مرکزی و محیطی، تأثیرات چشمی، مشکلات دهانی، نارسایی حاد تنفسی، التهاب پوست، زوال عقل، تهوع، استفراغ، اسهال، درد شکم، همانوری، سرخی چشم، برونشیت، سینهپهلو، ورم شش، تب بخار فلزی و اختلالات عصبی، اثر بر روی غده تیروئید، تولید مثل و سمیت ژنی.
استنشاق بخار جیوه به ریهها، کلیهها و دستگاه عصبی آسیب زده و باعث تحریکپذیری شدید، بیثباتی احساس، لرزش، کاهش وزن، ورم لثه، سردرد، کاهش رشد، التهاب ششها و آماس پوست میشود. این عوارض ممکن است در جمعیتهای عمومی در مواجهه با نیز مشاهده گردد.
پس از بخار جیوه، متیل جیوه خطرناکترین شکل جیوهاست. استفاده از متیل جیوه به عنوان قارچکش برای محافظت دانهها سبب کاهش قابل ملاحظه پرندگانی شد که از این دانهها مصرف کرده بودند و همچنین صدها مرگ در عراق و آمریکا از مصرف نانی که دانههای گندم آن با متیل جیوه در تماس بوده گزارش شدهاست. ورود سمیترین شکل جیوه یعنی متیل جیوه به بدن انسان، بیماری میناماتا ایجاد میکند. این | کالتنلنگسفلد یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در کالتننوردهایم واقع شدهاست.
کالتنلنگسفلد ۴۱۶ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای آلمان
منابع
پیوند به بیرون
شهرداریهای سابق در تورینگن |
72ee206a-48cb-4cfe-8927-35d5c5aaed40 | جیوه | جیوه عنصری به شدت کمیاب در پوستهٔ زمین است. فراوانی آن در پوسته برپایهٔ جرم ۰٫۰۸ بخش در میلیون (ppm) است. البته چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود به همین دلیل سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از این عنصرند. داراترین سنگ معدنهای این عنصر تا ۲٫۵٪ جرمی و فقیرترین آنها دست کم ۰٫۱٪ جیوه دارند (۱۲٬۰۰۰ برابر فراوانی میانگین جیوه در پوسته). جیوه هم به صورت یک فلز (کمیاب) و هم در کنار عنصرهای دیگر در کانیهایی مانند شنگرف، کوردرویت، لیوینگ ستونیت و... پیدا شدهاست. HgS یا شنگرف معمولترین سنگ معدن جیوه است. سنگ معدنهای جیوه بیشتر در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند پیدا میشود به ویژه در فصلهای داغ یا ناحیههای آتشفشانی.از سال ۱۵۵۸ با بدست آوردن فرایندی که در آن بتوان با کمک جیوه، نقره را از سنگ معدنش بیرون کشید، جیوه ارزش بالایی در اقتصاد اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش پیدا کرد. در اسپانیای نو و پرو این ارزش بیشتر دیده میشد. در آغاز معدن آلمادن در جنوب اسپانیا، فراهمکنندهٔ همهٔ جیوهٔ مورد نیاز اسپانیاییها بود. در بازهٔ سه سده بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تُن جیوه از معدنها بیرون کشیده شد و روند نیاز به جیوه تا پایان سدهٔ ۱۹ برای بدست آوردن نقرهٔ بیشتر همچنان ادامه داشت. | سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از کدام عنصر هستند؟ | false | {
"answer_start": [
112
],
"text": [
"چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود"
]
} | طلا است برای همین در تلاش شان در دگرگونی فلزهای ناخالص به طلا از جیوه بهره میبردند. به انجام رسانیدن چنین واکنشی، آرزوی دیرینهٔ بسیاری از کیمیاگران بود.
آلمادن در اسپانیا، مونته آمیاتا در ایتالیا و ایدریا در اسلونی امروزی معدنهای اصلی جیوه بودهاند. نزدیک به ۲۵۰۰ سال از عمر معدن آلمادن میگذرد.
پیدایش
همچنین ببینید: :رده:کانیهای جیوه و :رده:معدنهای جیوه
جیوه عنصری به شدت کمیاب در پوستهٔ زمین است. فراوانی آن در پوسته برپایهٔ جرم ۰٫۰۸ بخش در میلیون (ppm) است. البته چون این عنصر از دیدگاه زمینشیمی با عنصرهایی که بیشترین فراوانی را در پوسته دارند ترکیب نمیشود به همین دلیل سنگ معدنهای جیوه نسبت به سنگهای معمولی دارای غلظت بالایی از این عنصرند. داراترین سنگ معدنهای این عنصر تا ۲٫۵٪ جرمی و فقیرترین آنها دست کم ۰٫۱٪ جیوه دارند (۱۲٬۰۰۰ برابر فراوانی میانگین جیوه در پوسته). جیوه هم به صورت یک فلز (کمیاب) و هم در کنار عنصرهای دیگر در کانیهایی مانند شنگرف، کوردرویت، لیوینگ ستونیت و… پیدا شدهاست. HgS یا شنگرف معمولترین سنگ معدن جیوه است. سنگ معدنهای جیوه بیشتر در کمربندهایی که سنگهایی با چگالی بالا با نیروی بزرگی به بیرون پوسته هُل داده شدهاند پیدا میشود به ویژه در فصلهای داغ یا ناحیههای آتشفشانی.
از سال ۱۵۵۸ با بهدست آوردن فرایندی که در آن بتوان با کمک جیوه، نقره را از سنگ معدنش بیرون کشید، جیوه ارزش بالایی در اقتصاد اسپانیا و سرزمینهای آمریکایی زیر پوشش پیدا کرد. در اسپانیای نو و پرو این ارزش بیشتر دیده میشد. در آغاز معدن آلمادن در جنوب اسپانیا، فراهمکنندهٔ همهٔ جیوهٔ مورد نیاز اسپانیاییها بود. در بازهٔ سه سده بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تُن جیوه از معدنها بیرون کشیده شد و روند نیاز به جیوه تا پایان سدهٔ ۱۹ برای بهدست آوردن نقرهٔ بیشتر همچنان ادامه داشت.
پس از اسپانیا در ایتالیا، آمریکا، مکزیک و اسلوونی هم معدنهای مهم جیوه پیدا شد و به بهرهبرداری رسید. اما امروز در بسیاری از این معدنها بستهاست. برای نمونه معدن مکدرمیت در نوادا که آخرین معدن آمریکا بود در سال ۱۹۹۲ بسته شد. بسیاری از این بسته شدنها به دلیل افت ارزش جیوه بودهاست. ارزش جیوه در سالهای گوناگون بسیار بالا و پایین شده برای نمونه در سال ۲۰۰۶ ارزش جیوه برای هر فلاسک، برابر با ۷۶ پوند یا ۳۴٫۴۶ کیلوگرم، ۶۵۰ دلار بودهاست.
با حرارت دادن شنگرف در برابر جریان هوا و سپس متراکم کردن بخار آن به جیوه میرسیم. این واکنش به ترتیب زیر است:
HgS + O۲ → Hg + SO۲
در سال ۲۰۰۵ چین بزرگترین تولیدکنندهٔ جیوه بود. گمان آن میرود که کشورهای دیگر هم با کمک فرایندهای الکتریکی استخراج، تولیدکنندهٔ جیوه بودهاند اما دادهای را ثبت نکردهاند.
به دلیل سمی بودن بالای جیوه، هم در فرایند معدن کاری و هم در جداسازی، آسیبهای فراوانی از این ماده در گذشته تاکنون به جای ماندهاست. به همین دلیل در دههٔ ۱۹۵۰ شرکتهای خصوصی در اردوگاههای کار اجباری از زندانیان برای کندن معدنهای جیوه استفاده میشد. هزاران زندانی به کار گرفته میشدند تا تونلهای تازه بکنند. افزون بر این سلامتی کارگران در هنگام کار در معدن به شدت در خطر بود.
اتحادیهٔ اروپا در سال ۲۰۱۲ به دلیل نیازش به لامپهای مهتابی چین را به بازگشایی معدنهای مرگبارش تشویق میکرد تا | جیوه، (قدیمیتر: ژیوه) یا سیماب نام یک عنصر شیمیایی با نماد Hg و عدد اتمی ۸۰ است. جیوه در زبان فارسی به معنی زنده است و نام آن در برخی زبانهای دیگر نیز نقرهٔ زنده معنی میدهد. واژه سیماب، از سیم به معنی نقره و آب تشکیل شدهاست.
جیوه یک عنصر سنگین بلوک دی است و تنها فلزی است که در شرایط استاندارد دما و فشار مایع است. عنصر دیگری که در این شرایط مایع باشد، برم است. فلزهای دیگر مانند سزیم، فرانسیم، گالیم و روبیدیم در دمایی بالاتر از شرایط استاندارد ذوب میشوند. دمای ذوب و نقطهٔ جوش . جیوه نیز از این قرار است.
رسوبهای جیوه در سراسر زمین پیدا میشود، اما بیشتر به صورت شنگرف (سولفیدهای جیوه) این رنگدانهٔ قرمز شنگرفی بیشتر از راه کاهش شنگرف بهدست میآید. شنگرف بسیار سمّی است به ویژه اگر گرد و غبار آن بوییده یا خورده شود. راه دیگر مسمویت جیوه قرار گرفتن در برابر ترکیبهای حل شدنی جیوه در آب است مانند کلرید جیوه(II) یا متیلجیوه، تنفس بخار جیوه یا خوردن خوراکهای دریایی آلوده به جیوه.
جیوه در دماسنج، فشارسنج (بارومتر، مانومتر)، فشارسنج خون، کلید جیوهای، شیرهای شناور و دیگر ابزارها. البته به دلیل زهرآگین بودن این عنصر، تلاش شده تا از فشارسنجهای خون و دماسنجهای جیوهای در بیمارستانها پرهیز شود و به جای آن از ابزارهای الکلی، آلیاژهای اوتکتیک مانند گالینستان، ابزارهای الکترونیکی یا با پایهٔ ترمیستور بهره برده شود. اما همچنان کاربرد جیوه در زمینهٔ پژوهش و ساخت مواد آمالگام دندانی برای پرکردن دندانها پابرجا است. جیوه کاربرد نوری هم دارد: اگر جریان الکتریسیته از بخار جیوهٔ درون یک لولهٔ فسفری گذرانده شود، موجهای کوتاه فرابنفش پدید میآید در اثر این موجها فسفر به درخشش میافتد و نور مرئی تولید میشود (مانند لامپ مهتابی).
تغییرپذیری جیوه
اتمهای جیوه شرایط متفاوتی را میتواند نسبت به موقعیت مغناطیس، میدان مغناطیس، میدان الکتریکی و دما داشته باشد.
ذات عملکردی جیوه از نوع دیا مغناطیس یا دفع کننده مغناطیس است، اما مولکول جیوه جذب پذیری بالائی دارد و نسبت به شدت جریان جذب پذیری تغییر یافته و نمیتواند آن بار الکتریکی یا مولکولی و الکترونی جذب شده را به شکل مولکول خود تغییر دهد و دوباره تابش نماید.
مولکول جیوه تحت شرایط متفاوت به وضعیت و حالتهای موقت بنابر جریان وارد شده تأثیر میپذیرد و وضعیت مولکولی جیوه و شکل جیوه تغییر مینماید.
از آنجا که وضعیت مولکول درونی جیوه قابلیت تغییر داشته و مولکول جیوه خرد یا کوچک میشود و انرژی بخود گرفته و از دست میدهد و اکسید نیز میشود عوامل تأثیر پذیری رفتار جیوه نسبت به وضعیتهای گوناگون دارای تفاوت میباشد.
همین جریانات موجب میگردد که جیوه بهصورت موقت حالت فرومغناطیس نیز بخود گرفته یا مولکولهای آن تغییر یافته یا تحت تأثیر جریانات مغناطیسی و الکتریکی قرار بگیرد، و شرایط مولکولی جیوه میتواند در مدت زمانی که تحت جریانات قرار دارد مغلوب شده و تغییر نماید؛ بهخصوص در موقعیتی که جیوه تحت تأثیر میدان الکترومغناطیس با شدت مغناطیس بالاتر یا فرکانس قرار بگیرد حالت و شکل خود را از دست داده یا در اصل تغییر مینماید و با توجه به اینکه مولکولهای جیوه تحت جریان نیرو یا دما به هم نزدیک یا از هم دور میشوند دارای توان | استخراج طلا، به دست آوردن طلای خالص، از سنگ معدن رقیق با استفاده از ترکیبی از فرآیندهای شیمیایی است. معادن طلا سالانه حدود ۳۶۰۰ تن طلا تولید میکنند و ۳۰۰ تن دیگر از بازیافت تولید میشود.
از قرن بیستم تا کنون، طلا عمدتاً در فرایند سیانید از طریق شستشوی سنگ معدن با محلول سیانید استخراج میشود. بعد از این ممکن است طلا، در فرایند جداسازی طلا، که فلزات دیگر (عمدتاً نقره) با دمیدن گاز کلر در فلز مذاب حذف میشوند، تصفیه شود. از نظر تاریخی، ذرات کوچک طلا با جیوه ترکیب میشدند و سپس با جوشاندن جیوه، غلیظ میشدند. روش جیوه ای هنوز در برخی عملیاتهای کوچک استفاده میشود.
انواع سنگ معدن
طلا عمدتاً به عنوان یک فلز بومی، یعنی خود طلا وجود دارد. گاهی به مقدار کم یا زیاد با نقره آلیاژ میشود که به آن الکتروم میگویند. طلای بومی میتواند به صورت قطعات بزرگ، دانههای ریز یا پولک در رسوبات آبرفتی، یا دانهها یا ذرات میکروسکوپی (معروف به رنگ) در کانیهای سنگی وجود داشته باشد. اشکال دیگر طلا کانیهای کالاوریت (AuTe), آئوروستیبنیت (AuSb 2) و مالدونیت (Au 2 Bi) هستند. این سه مورد آخر، اگرچه نسبت به طلای بومی نادرتر هستند، اما میتوانند با سیانید واکنش کند و در نتیجه پردازش آنها دشوار باشد. سایر سنگهای معدنی طلا شامل تلوریدهای مختلف (سیلوانیت، ناگیاگیت، پتزیت و کرنریت) میباشند.
برخی از آلایندههای موجود در سنگ معدن میتوانند در استخراج طلا توسط سیانید اختلال ایجاد کنند. به این عوامل تداخلی «سنگهای غارتکننده پیشغذا» میگویند. به عنوان مثال، طلا میتواند محکم به کربن بچسبد و در برابر استخراج معمولی سیانید مقاومت کند. سیانیدهای طلا نیز به برخی از رسها متصل میشوند.
تمرکز
در حالی که تصویر عاشقانه استخراج طلا بر قطعات متمرکز است، واقعیت این است که طلا معمولاً از سنگ معدنهای حاوی بیش از 10 ppm فلز بازیابی میشود؛ بنابراین، چالش اصلی تمرکز این مقدار کمیاب است.
سیانیداسیون (و تیوسولفات)
تکنولوژی اصلی فرایند سیانید است که در آن طلا از سنگ معدن با استفاده از محلول سیانید شسته میشود. مرحله اول خرد کردن (سنگ زنی) برای افزایش سطح و قرار دادن طلا در معرض محلول استخراج است. استخراج توسط فرآیندهای لیچینگ تخلیه یا شسته شدن پشته انجام میشود. سیانید سدیم در مقیاس میلیارد تن در سال عمدتاً برای این منظور تولید میشود. «سیانید سیاه»، شکل آلوده به کربن سیانید کلسیم (Ca(CN) 2) اغلب به دلیل ارزان بودن استفاده میشود. سنگ معدن خام با c شسته میشود. محلول ۰٫۳ درصد سیانید در هوا، اغلب بهطور مکرر، و عصاره آبی جمعآوری شده و بیشتر تصفیه میشود. بازیابی از محلول معمولاً شامل جذب روی کربن فعال، کربن در فرایند خمیر کاغذ است.
ثابت شدهاست که لیچینگ تیوسولفات بر روی سنگ معدنهایی با مقادیر مس محلول بالا یا سنگ معدنهایی که دارای پیش ربایش هستند، مؤثر است.
شسته شدن از طریق طلای قابل استخراج با شسته شدن فله یا BLEG نیز فرآیندی است که برای آزمایش ناحیه ای از نظر غلظت طلا که ممکن است طلا بلافاصله قابل مشاهده نباشد استفاده میشود.
ادغام جیوه
ادغام با جیوه میتواند برای بازیابی ذرات بسیار ریز طلا مورد استفاده قرار گیرد، و جیوه هنوز بهطور گسترده در معادن صنایع دستی در مقیاس کوچک در سراسر جهان استفاده میشود. | جیوه
ادغام با جیوه میتواند برای بازیابی ذرات بسیار ریز طلا مورد استفاده قرار گیرد، و جیوه هنوز بهطور گسترده در معادن صنایع دستی در مقیاس کوچک در سراسر جهان استفاده میشود. جیوه یک آمالگام جیوه-طلا را با ذرات طلای کوچکتر تشکیل میدهد و سپس طلا با جوشاندن جیوه از آمالگام، غلیظ میشود. این در استخراج ذرات بسیار ریز طلا مؤثر است، اما این فرایند به دلیل سمی بودن بخار جیوه خطرناک است. استفاده در مقیاس بزرگ از جیوه در دهه ۱۹۶۰ متوقف شد. با این حال، جیوه هنوز در استخراج طلای صنعتی و در مقیاس کوچک (ASGM) استفاده میشود.
فرآیندهای طلای نسوز
سنگ معدن طلا «نسوز» سنگ معدنی است که دارای ذرات بسیار ریز طلا است که در سراسر مواد معدنی مسدود شده طلا پخش شدهاست. این سنگ معدنها بهطور طبیعی در برابر بازیافت توسط فرآیندهای سیانیداسیون استاندارد و جذب کربن مقاوم هستند. این سنگهای نسوز نیاز به پیش تصفیه دارند تا سیانیداسیون در بازیابی طلا مؤثر باشد. یک سنگ نسوز بهطور کلی حاوی مواد معدنی سولفید، کربن آلی یا هر دو است. کانیهای سولفیدی کانیهای غیرقابل نفوذی هستند که ذرات طلا را مسدود میکنند و تشکیل کمپلکس با طلا را برای محلول لیچ دشوار میکنند. کربن آلی موجود در سنگ معدن طلا ممکن است کمپلکسهای طلا-سیانید محلول را به همان روش کربن فعال جذب کند. این کربن به اصطلاح «دزدیده کننده مواد اولیه» شسته میشود زیرا بهطور قابل توجهی ریزتر از صفحههای بازیابی کربن است که معمولاً برای بازیابی کربن فعال استفاده میشود.
گزینههای پیش تصفیه برای سنگهای نسوز عبارتند از:
برشته کردن
اکسیداسیون زیستی، مانند اکسیداسیون باکتریایی
اکسیداسیون فشار
فرایند آلبیون
فرآیندهای تصفیه سنگ نسوز ممکن است با غلظت (معمولاً فلوتاسیون سولفید) انجام شود. بو دادن برای اکسید کردن گوگرد و کربن آلی در دماهای بالا با استفاده از هوا و/یا اکسیژن استفاده میشود. اکسیداسیون زیستی شامل استفاده از باکتریهایی است که واکنشهای اکسیداسیون را در یک محیط آبی تحریک میکنند. اکسیداسیون فشار یک فرایند آبی برای حذف گوگرد است که در اتوکلاو پیوسته انجام میشود و در فشارهای بالا و دمای تا حدودی بالا کار میکند. فرایند آلبیون از ترکیبی از آسیاب بسیار ریز و شستشوی اتمسفری، خود حرارتی و اکسیداتیو استفاده میکند.
پالایش و جداسازی طلا
تفکیک فرآیندی است که در آن طلا تا یک استاندارد تجاری قابل تجارت، معمولاً ۹۹٫۵٪، خالص میشود. حذف نقره از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا این دو فلز اغلب با هم خالص میشوند. روش استاندارد بر اساس فرایند میلر است. جداسازی با عبور گاز کلر به آلیاژ مذاب حاصل میشود. این تکنیک در مقیاس بزرگ (به عنوان مثال ۵۰۰ کیلوگرم) تمرین میشود. اصل این روش از اشراف طلا استفاده میکند، به طوری که در دماهای بالا، طلا با کلر واکنش نشان نمیدهد، اما تقریباً تمام فلزات آلوده کننده واکنش نشان میدهند؛ بنابراین، در ج. در دمای ۵۰۰ درجه سانتیگراد، با عبور گاز کلر از مخلوط مذاب (باز هم عمدتاً طلا)، سرباره ای با چگالی کم در بالای آن تشکیل میشود که میتواند از طلای مایع خارج شود. کلرید نقره و سایر فلزات گرانبها را میتوان از این سرباره بازیافت کرد. لایه سرباره اغلب با یک شار مانند بوراکس رقیق میشود تا جداسازی را تسهیل کند.
روشهای | برای پردازش سنگ معدن نقره ایجاد شدهاست، از جمله فرایند واشو.
آمالگام طلا
استخراج
آمالگام طلا در مواقعی که نمیتوان طلا را از سنگ معدن آن، بوسیله روشهای هیدرو مکانیکی استخراج کرد، کاربردی است. مقادیر زیادی جیوه در استخراج طلا از رسوبات مورد استفاده قرار میگیرد. آمالگام تشکیل شده در این فرایند یک توده جامد سنگین از رنگ خاکستری مات است. (استفاده از جیوه در استخراج مواد از رسوبات در قرن نوزدهم در کالیفرنیا که اکنون ممنوع است، باعث ایجاد مشکلات آلودگی گسترده در محیطهای رودخانه ای شده بود که تا به امروز ادامه دارد)
فرآوری سنگ معدن
در بخشی از فرایند فرآوری سنگ معدن طلا از جیوه و صفحات مسی مرطوب استفاده میشود.
پالایش
آماگام حاصل از هردو فرایند در یک محفظه پلایش تقطیری گرما داده میشود تا جیوه را برای استفاده مجدد بازیابی کنند و طلا را بدست آورند. از آنجایی که این فرایند بخارهای جیوه را به اتمسفر منتقل میکند، این روند میتواند اثرات نامطلوبی بر سلامتی داشته باشد و آلودگی طولانی مدت ایجاد کند.
امروزه در کشورهای پیشرفته، فرایند بازیابی نقره و طلا بوسیله امالگام جیوه با روشها دیگر جایگزین شدهاست. خطرات زبالههای سمی جیوهای نقشی اساسی در حذف تدریجی فرآیندهای استخراج بوسیله آمالگام جیوه، داشتهاند. با این حال، ادغام جیوه هنوز هم توسط معدنچیان در مقیاس کوچک برای استخراج طلا از رسوبات (اغلب بهطور غیرقانونی)، به ویژه در کشورهای در حال توسعه استفاده میشود.
شناساگر آمالگام
نمکهای جیوه در مقایسه با فلز جیوه و آمالگامها به دلیل حلالیت در آب بسیار سمی هستند. وجود این نمکها در آب را میتوان با شناساگر که از تمایل یونهای جیوه برای تشکیل آمالگام با مس استفاده میکند، تشخیص داد. محلول نیتریک اسید از نمکهای تحت بررسی، روی یک تکه فویل مس اعمال میشود و هر جا یون جیوه وجود داشته باشد لکههایی از آمالگام نقرهای رنگ به جا میگذارد. یونهای نقره نقاط مشابهی را به جا میگذارند، اما به راحتی شسته میشوند، و این روشی برای جدا کردن نقره از جیوه است.
واکنش اکسایش در جایی که جیوه مس را اکسید میکند:
+Hg2+ + Cu → Hg + Cu2
مسمومیت
آمالگام دندان مورد مطالعه قرار گرفتهاست و بهطور کلی برای انسان بی خطر تلقی میشود، اگرچه اعتبار برخی از مطالعات و نتیجهگیری آنها زیر سؤال رفتهاست. در ژوئیه ۲۰۱۸ اتحادیه اروپا آمالگام را برای درمان دندانپزشکی کودکان زیر ۱۵ سال و زنان باردار یا شیرده ممنوع کرد.
جستارهای وابسته
آمالگام دندانی
آمالگام نقره
جیوه
بیماری میناماتا
فلز بومی
متالوژی استخراجی غیر آهنی
منابع
آلیاژها
جیوه | سدیم یا جیوه هم همراهاست. سیانید مادهای به شدت زهرآگین است که اندکی از آن میتواند به آسانی هر جانوری را از پای درآورد. بخشی از سیانید همراه با طلا چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای در حال توسعه به بیرون نشت کرده و از راه رودخانهها باعث آلودگی و مرگ آبزیان شدهاست. زیست شناسان این رویدادها را فاجعههای گستردهٔ زیستمحیطی دانستهاند. هنگامی که از جیوه برای تولید طلا استفاده میشود، مقدارهای بسیار اندک ترکیبات جیوه هم میتواند وارد آب و آلودگی گستردهٔ آن شود. جیوه بدین وسیله و از راه خوراکهای دریایی و ماهیها به صورت متیل جیوه وارد چرخهٔ خوراک انسان میشود. مسمومیت جیوه باعث از کار افتادگی یا پایین آمدن کارایی بدون درمان مغز انسان میشود.
سی تُن سنگ معدن، زباله میشود تایک حلقهٔ انگشتر بهدست آید. زبالههای سنگ معدن طلا منبع بسیاری از عنصرهای سنگین مانند کادمیم، سرب، روی، مس، آرسنیک، سلنیم و جیوهاست. اگر این عنصرها غلظت بیش از یک ppm در آب داشته باشند، آن آب برای خوراک انسان مناسب نخواهد بود. زبالههای سنگ معدن طلا را به عنوان زبالههای بلندمدت خطرناک در کنار ضایعات هستهای در نظر میگیرند.
همچنین صنعت بیرون کشیدن طلا از سنگ معدن آن، بسیار انرژی بر است (۲۵ کیلووات ساعت برق برای یک گرم طلای تولیدی).
معادن طلا در ایران
کل ذخیره طلا
کل ذخایر طلای معدنی شناخته شده در ایران به روایت ایمیدرو حدود ۳۰۰ تن برآورد شده و در واقع ذخایر طلای ایران بر روی ۱۰ منطقه قرار گرفتهاند که عمده آنها از جمله منطقههای تکاب داشکسن، موته - آستانه و منطقه شرق ایران شامل حوزه فلززایی طلا، تنگستن، پلی متال بینالود حوزه فلززایی مس و طلای ده سلم خوسف، حوزه فلززایی طلا، آنتیموان، پلی متال خاش - زاهدان معرفی شدهاند.
عمده تولید طلای معدنی در ایران تا سال ۱۳۹۳ توسط سه معدن طلای آقدره آذربایجان غربی، موته اصفهان و کوه زر دامغان انجام گرفتهاست.
معادن و کارخانههای طلا
زرشوران آذربایجان غربی به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران با ظرفیت تولید سالانه سه هزار کیلوگرم طلا است. سال ۱۳۹۳ این معدن در تکاب افتتاح شد که از نظر میزان تولید به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران محسوب میشود. پروانه اکتشاف معدن طلای زرشوران بالغ بر ۲۷٫۵ میلیون تن کانسنگ ثبت شده و دارای ذخیره قطعی ۱۱۰ تن طلای ۲۴ عیار است.
در آق دره آذربایجان غربی ظرفیت تولید سالانه دو هزار و ۱۰۰ کیلوگرمی ایجاد شده که میزان تقریبی تولید سالانه یکهزار و ۵۰۰ کیلوگرم طلا را دارد.
موته اصفهان با ظرفیت سالیانه ۵۴۰ کیلوگرم و میزان تولید تقریبی سالیانه ۳۰۰ کیلوگرم
کوه زر خراسان رضوی (تربت حیدریه) با ظرفیت تولید ۴۲۰ کیلوگرم و میزان تقریبی تولید سالیانه ۲۵۰ کیلوگرم.
اخترچی در استان مرکزی با ظرفیت تولید ۱۵۰ کیلوگرم در سال و میزان تقریبی تولید ۱۰۰ کیلوگرم
شرکت ملی صنایع مس ایران نیز به عنوان محصول جانبی، سالیانه حدود ۶۰۰ کیلوگرم طلا تولید میکند.
معدن طلای ساریگونی که در قروه استان کردستان واقع شدهاست با ۱۸ تن ذخیره حدود ۵۰ درصد از ذخیره قطعی طلای شناخته شده در کردستان مربوط به شهرستان قروه و معدن طلای داشکسن است.
ارزیابی میزان عیار طلای معادن
برپایه آمارهای ایمیدرو، زرشوران (تکاب) با میزان ذخیره احتمالی ۱۱۰ تن طلا با عیار متوسط ۴٫۵ گرم | سیلیس افتر یک اندیس غیرفلزی است که در استان سمنان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سیلیس است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان سمنان
منابع
اندیسهای استان سمنان
اندیسهای غیر فلزی | نسوز و صنایع پایه است.
کاربردها
موارد استفاده کروم:
در متالورژی برای مقاوم کردن در مقابل پوسیدگی و در براقی نهائی:
بهعنوان یک جزء در آلیاژها، مثلاً در فولاد ضدزنگ،
در آب کاری با کروم،
در آلومینیوم آنادایز،
به عنوان یک کاتالیزور.
از کرومیت برای ساخت قالبهای پخت آجر استفاده میشود.
نمکهای کروم باعث سبز شدن رنگ شیشه میشوند.
کروماتها و اکسیدها در رنگ مو و رنگهای معمولی به کار میروند.
دی کرومات پتاسیم یک معرف شیمیایی است که در تمیز کردن ظروف شیشهای آزمایشگاهی و به عنوان یک عامل تیترات مورد استفاده قرار میگیرد. این عنصر همچنین به صورت دندانه (مثلاً، عامل ثابت نگه دارنده) در رنگرزی بکار میرود.
دیاکسید کروم(CrO2) در تولید نوارهای مغناطیسی مصرف میشود این نوارها نسبت به نوارهای اکسید آهن دارای مقاومت در برابر میدانهای مغناطیسی بیشتری بوده، لذا کارایی بهتری دارند.
جهت دوپ کردن در پوشش کربن شبه الماس (DLC)
نقش بیولوژیکی
کروم سه ظرفیتی فلزی است که مقدار کم آن بسیار ضروری است و برای سوخت و ساز کامل قند در بدن انسان مورد نیاز است. کمبودهای کروم میتواند بر توانایی انسولین در ثابت نگهداشتن میزان قند خون تأثیر بگذارد. برخلاف سایر فلزاتی که مقدار کم آنها ضروری است، برای کروم عملکرد بیولوژیکی در متالوپروتئین دیده نشدهاست.
خاصیت ضدزنگ کردن
این فلز کروم میتواند بسیاری از فلزات دیگر را ضدزنگ کرده و از آنها در برابر خوردگی و زنگ زدن محافظت کند. از همین رو یکی از آلیاژهای اصلی فولاد ضدزنگ یا استنلس استیل را کروم تشکیل میشود.
البته باید مد نظر قرارداد که زیر ۴ درصد کروم، خاصیت ضدزنگ ایجاد نمیکند.
حضور کروم زیر چهار درصد در کنار کربن به استحکام قطعه میافزاید.
پیدایش
کروم به شکل سنگ معدن کرومیت Fe, Mg)Cr2O۴) استخراج میشود و با غلظت ۲۱ ذره در میلیون بیستویکمین عنصر از نظر فراوانی در پوسته زمین است. این عنصر را به صورت تجاری با حرارت دادن این سنگ معدن در حضور آلومینیوم یا سیلیسیوم تهیه میشود. نزدیک به نیمی از سنگ معدن کرومیت جهان در آفریقای جنوبی تولید میشود و قزاقستان، هند، زیمبابوه، ایران، فنلاند، برزیل، روسیه و ترکیه نیز از تولیدکنندگان عمده آن هستند. مقدار کرومیت استخراج نشده بسیار زیاد است، اما از نظر جغرافیایی در قزاقستان و آفریقای جنوبی متمرکز هستند. در سال ۲۰۰۰ حدود ۴٫۴ میلیون تن سنگ معدن کرومیت قابل فروش تولید شد که ۳٫۳ میلیون تن آهن- کروم به ارزش تقریبی ۲٫۵ میلیارد دلار آمریکا از آن به دست آمد.
اگرچه وجود کروم خالص بسیار نادر است، مقادیری کروم خالص کشف شدهاست. معدن اوداچنایا در روسیه نمونههایی از کروم خالص تولید میکند. این معدن یک استوانه کیمبرلیت غنی از الماس است که در آن هم کروم خالص و هم الماس تولید میشود.
تولید
در سال ۲۰۱۳ تقریباً ۲۸٫۸ میلیون تن سنگ معدن کرومیت قابل فروش تولید شده و به ۷٫۵ تن فِروکروم تبدیل شد. طبق تحقیقات سازمان زمینشناسی آمریکا، «فروکروم اصلیترین کاربرد نهایی سنگ معدنی کرومیت بوده، و تولید فولاد زنگ نزن اصلیترین کاربرد فروکروم است.»
بزرگترین تولیدکنندگان سنگ کروم در سال ۲۰۱۹ آفریقای جنوبی (۳۹٪)، ترکیه (۲۳٪)، قزاقستان (۱۵٪) و هند (۹٪) بودهاند، و ۱۴٪ باقی مانده مربوط به سایر کشورها است.
دو محصول اصلی تصفیه سنگ کروم، فروکروم و کروم فلزی هستند. فرایند تولید | کوره آهن خالص () گونهای از کورههای صنعتی است، که پیشتر برای ذوبآهن از اکسید آهن مورد استفاده قرار میگرفت. کوره آهن نخستین روش مورد استفاده برای استخراج آهن بود، که محصول پایانی آن یک توده متخلخل از آهن و سرباره میباشد و به نام آهن اسفنجی شناخته میشود. امروزه کورههای بلند جایگزین کورههای آهن خالص شدهاست، که برای تولید آهن خام مورد استفاده قرار میگیرد.
فرایند
کوره آهن خالص(بلومری) از یک دودکش با دیواره های مقاوم در برابر حرارت ساخته شده از خاک، خاک رس یا سنگ تشکیل شده است.در نزدیکی قسمت پایین، یک یا چند لوله (از جنس خاک رس یا فلز) وجود دارد. این لولهها تویر() نام دارد و باعث میشود هوا به صورت طبیعی یا با دمیدن وارد کوره شود. یک سوراخ در انتها کوره برای خارج کردن سرباره تعبیه میشود؛ و آهن اسفنجی در انتها به وسیله همین سوراخ یا با از بین بردن کوره خارج میشود.
اولین گام قبل از ساخت کوره، تهیه زغال سنگ و سنگ آهن است. زغال سنگ تقریباً کربن خالصی است که هنگام سوزاندن، هم دمای بالایی را که برای فرآیند ذوب لازم است تولید می کند و هم مونوکسید کربن مورد نیاز برای احیای فلز را فراهم می کند.
سنگ معدن را به قطعات کوچک میشکنند و معمولاً در آتش رست (برشته) میکنند تا راحتتر تجزیه شود، برخی ناخالصیها سوخته و رطوبت موجود در سنگ معدن تا حدی حذف میشود. هر گونه ناخالصی (مانند سیلیس) در سنگ معدن را می توان در حین خرد شدن حذف کرد. اندازه ذرات مورد نظر در درجه اول به این بستگی دارد که کدام یک از چندین نوع سنگ معدن، در دسترس باشد، که با شکل و عملکرد کوره نیز ارتباط دارد یا از کدام روش سنتی استفاده شود. سنگ معدن آهن بهصورت اکسید متفاوتاند( / / )، این تفاوت در خلوص آهن نیز تاثیر دارد. سربارههای آهن اسفنجی نیز ممکن است آهن زیادی داشته باشند، میتوان آنهارا خرد و با سنگ معدن وارد کوره کرد.
بعد از ساختن کوره و پیشگرم کردن آن توسط آتش چوب، مخلوط زغال سنگ و سنگ معدن را از بالای کوره وارد آن میکنند. در ابتدا معمولا ذرات کوچک سنگ معدن اضافه میشوند و با گذشت زمان قطعات بزرگتر نیز اضافه میشوند؛ در روشهای سنتی این توالی ممکن است متفاوت باشد. به طور کلی نسبت زغال سنگ و سنگ معدن اضافه شده برابر هستند. در داخل کوره، مونوکسید کربن حاصل از احتراق ناقص زغال سنگ، اکسیدهای آهن موجود در سنگ معدن را بدون ذوب کردن سنگ به آهن فلزی تبدیل میکنند. این کار باعث میشودکوره در دماهای پایین تر از دمای ذوب سنگ معدن کار کند. از آنجایی که محصول کوره در انتها آهن است به مقدار کربن کمی برای آهنگری(فورج) نیاز است. دما و نسبت زغال سنگ به سنگ آهن باید به دقت کنترل شود تا آهن بیش از حد کربن جذب نکند و در نتیجه غیرقابل فورج شود. چدن زمانی تشکیل میشود که آهن 2 تا 4 درصد کربن را جذب کند. از آنجا که این نوع کوره(بلومری) خودگداز() است نیاز به به افزودن لایمستون(کلسیم کربنات) برای تشکیل سرباره نیست.
ذرات ریز آهن تولید شده از این طریق به | با محیط زیست، آلیاژ آلومینیوم و گالیوم است که به همین ترتیب با جلوگیری از تشکیل یک لایه اکسید، آلومینیوم را واکنش پذیرتر میکند.
آمالگام قلع
آمالگام قلع در اواسط قرن نوزدهم به عنوان پوشش آینه ای بازتابنده استفاده میشد.
آمالگامهای دیگر
انواع آمالگامها شناخته شدهاند که بیشتر در زمینه تحقیق مورد توجه هستند.
آمالگام آمونیوم یک توده خاکستری، نرم و اسفنجی است که در سال ۱۸۰۸ توسط همفری دیوی و یونس جاکوب برزلیوس کشف شد. به راحتی در دمای اتاق یا در تماس با آب یا الکل تجزیه میشود:
\mathrm{2 \ H_3N{-}Hg{-}H \ \xrightarrow{\Delta T} \ 2 \ NH_3 + H_2 + 2 \ Hg}
آمالگام تالیم دارای نقطه انجماد ۵۸- درجه سانتیگراد است، که کمتر از جیوه خالص (۳۸٫۸ − درجه سانتیگراد) است، بنابراین در دماسنجهای دمای پایین کاربرد پیدا کردهاست.
آمالگام طلا: طلای تصفیه شده، در صورت تمیز شدن و تماس با جیوه در جایی که سطح هر دو فلز تمیز باشد، به راحتی و به سرعت ترکیب میشود و آلیاژهایی از AuHg2 تا Au8Hg تشکیل میدهد.
سرب تشکیل آمالگام میدهد درصورتی که برادههای آن با جیوه مخلوط شوند و همچنین در طبقهبندی نیکل - استرانز به عنوان آلیاژ طبیعی به نام آمالگام قلع ذکر شدهاست.
آمالگام دندانی
دندانپزشکی از آلیاژهای جیوه با فلزاتی مانند نقره، مس، ایندیوم، قلع و روی استفاده کردهاست. آمالگام یک ماده ترمیم کننده عالی است و به چند دلیل در دندانپزشکی استفاده میشود. استفاده و دستکاری آن در هنگام قرار دادن ارزان و نسبتاً آسان است. برای مدت کوتاهی نرم میماند بنابراین میتواند بستهبندی شود تا هر حجم نامنظمی را پر کند و سپس یک ترکیب سخت تشکیل میدهد. آمالگام در مقایسه با سایر مواد ترمیم کننده مستقیم، مانند کامپوزیت، طول عمر بیشتری دارد. با این حال، این تفاوت با توسعه مداوم رزینهای کامپوزیت کاهش یافتهاست.
آمالگام معمولاً با کامپوزیتهای پایه رزین مقایسه میشود زیرا بسیاری از کاربردها مشابه هستند و بسیاری از خصوصیات و هزینههای فیزیکی قابل مقایسه هستند. در ژوئیه ۲۰۱۸ اتحادیه اروپا آمالگام را برای درمان دندانپزشکی کودکان زیر ۱۵ سال و زنان باردار یا شیرده ممنوع کرد.
استفاده در استخراج
به دلیل راحتی و سهولت ادغام جیوه و فلزات گرانبها، از جیوه در استخراج طلا و نقره استفاده شدهاست. در استخراج طلا، که در آن ذرات معدودی از طلا از ذخایر شن و ماسه شسته میشود، از جیوه اغلب برای جدا کردن طلا از سایر مواد معدنی سنگین استفاده میشد.
پس از خارج شدن تمام فلزات عملیاتی از سنگ معدن، جیوه در یک ماسوره مس طولانی توزیع میشود، که در قسمت خارجی آن یک پوشش نازک از جیوه تشکیل میشود. پس از آن زباله سنگ معدن به داخل دهانه انتقال داده میشود و طلای موجود در زباله با جیوه ترکیب میشود. سپس این پوشش برای از بین بردن جیوه، تصفیه میشود و تا حدودی طلای با خلوص بالا را به جا میگذارد.
برای اولین بار با توسعه فرایند پاسیو در مکزیک در سال ۱۵۵۷ از ترکیب جیوه در سنگ معدن نقره استفاده شد. همچنین فرآیندهای آمیختگی برای پردازش سنگ معدن نقره ایجاد شدهاست، از جمله فرایند واشو.
آمالگام طلا
استخراج
آمالگام طلا در مواقعی که نمیتوان طلا را از سنگ معدن آن، بوسیله روشهای هیدرو مکانیکی استخراج کرد، کاربردی است. |
865f2485-bf59-4767-8a3e-aa59f06d437f | نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | استخدام در پلیس کشور (ناجا) به دو صورت درجه داری و افسری انجام میگیرد. داوطلبان با مدرک تحصیلی دیپلم از طریق آموزشگاههای درجه داری بهصورت پیمانی (خدمت پنج ساله) و با درجه گروهبان یکمی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. افسران پلیس نیز از طریق قبولی در دانشگاه علوم انتظامی امین بهصورت رسمی (خدمت ۳۰ ساله) و با درجات ستوانسومی برای فارغ التحصیلان دوره کاردانی، و ستواندومی برای فارغ التحصیلان دوره کارشناسی استخدام میشوند. دانش آموختگان سایر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور نیز پس از طی دورههای آموزشی در مجتمع آموزشی نصر (واقع در دانشگاه علوم انتظامی امین) بهصورت افسر پیمانی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. | داوطلبان با چه ندرک تحصیلی بصدرت پیمانی برگزیده میشوند؟ | false | {
"answer_start": [
96
],
"text": [
"دیپلم"
]
} | رشد زیادی برخوردار بودهاست.
طبق آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش ایران در سال ۱۲۹۷ ش تعداد ۲۴ هزار و ۳۳ دانش آموز در ۴۵ دبستان و در سال ۱۳۳۱ تعداد ۷۳ هزار و ۷۹۳ دانش آموز در ۵ هزار و ۶۷۵ دبستان مشغول تحصیل بودهاند.
در سال تحصیلی ۱۳۷۶–۱۳۷۷ این رقم به ۸ میلیون و ۹۳۸ هزار و ۲۳۷ نفر رسیدهاست که ۸۱/۵۲ درصد آنها پسر و ۱۹/۴۷ درصد دختر بودهاند. این تعداد در ۶۲ هزار و ۶۵۹ باب مدرسه دولتی و غیرانتفاعی تحصیل کردهاند. تعداد دانش آموزان ابتدائی در سال تحصیلی ۷۵–۷۶ حدود ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بودهاست. در سال تحصیلی ۱۳۷۶–۱۳۷۷ کمتر از ۵۰ درصد دانش آموزان کشور در دورهٔ ابتدائی بودهاند. در این سال حدود ۳۹۵ هزار کارمند رسمی و پیمانی در این دوره شاغل بودهاند که ۱۱/۴۷ درصد آنها مرد و ۸۹/۵۲ درصد زن بودهاست. از تعداد ۳۰۲ هزار معلم دورهٔ ابتدائی ۳۵/۵۸ درصد دیپلم، ۱۵/۳۲ درصد فوق دیپلم و ۱۴/۶ درصد لیسانس و بالاتر و ۳۶/۳ درصد کمتر از دیپلم بودهاند.
در سال تحصیلی ۷۶–۷۷ از ۸ میلیون و ۹۳۸ هزار و ۲۳۷ نفر ۸۱/۵۲ درصد پسر و ۱۹/۴۷ درصد دختر بودهاند.
در سال تحصیلی ۱۳۷۶–۱۳۷۷ از ۸ میلیون و ۹۳۸ هزار و ۲۳۷ دانش آموز ابتدائی، ۵ میلیون و ۲۱۹ هزار و ۵۷۸ نفر در مناطق شهری (۴۰/۵۸ درصد) و بقیه در مناطق روستائی مشغول به تحصیل بودهاند.
از پیشرفت های سیستم آموزش و پرورش میتوان به اینترنتی شدن سیستم ثبت نام ، چیدمان کلاس ها ، و ثبت نمرات بصورت یکپارچه اشاره کرد که تمامی این امور در سامانه سناد ابتدایی آموزش و پرورش انجام میپذیرد.
دورههای آموزشی
نخستین مرحله، پایهی اول است البته قبل از پایهی اول به دلخواه بعضی به دورهٔ پیش دبستانی میروند. پس از پایهی اول، پایهی دوم آغاز میشود. در پایهی سوم دانش آموزان در درس قرآن مهارت پیدا میکنند. پایهی چهارم، دورهٔ پایه است که مسائل ریاضی به سطح بالاتری ارتقا میابد. در پایهی پنجم دانش آموزان، فارسی را به خوبی می آموزند و به پایهی ششم وارد میشوند. این پایه نو تأسیس است و دارای کتب بروز تر است و بحث آرایه ها پررنگ تر میشوند و بر مسئله اخلاق تأکید دارد.
آموزش در پایهٔ اول
آموزش ابتدایی
یکی از رشتههای تحصیلی از شاخه علوم تربیتی است که به موضوع آموزش و پرورش کودکان هفت تا دوازده سال در دوره ابتدایی میپردازد. این رشته در دانشگاه خصوصاً در مراکز تربیت معلم تدریس میشود. فارغالتحصیلان این رشته در مقطع ابتدایی به کار گرفته میشوند.
دوره آمادگی
در اصطلاح آموزش و پرورش ایران به یک ماه اول سال اول ابتدایی (مهرماه) دورهٔ آمادگی (با پیشدبستان اشتباه نشود) میگویند. این دوره با توجه به روش خاص آموزش زبان فارسی، مرحلهٔ مهمی در فرایند زبان آموزی است. در طی این دوره دانش آموزان صداهای زبان فارسی را یادگرفته و با محیط مدرسه آشنا میشوند.
فعالیتهای زبان آموزی
آموزش زبان یا زبان آموزی از دو بخش تشکیل شده که عبارتند از: صدا آموزی و حرف آموزی یا آموزش نوشتن. صدا آموزی پایهٔ اصلی روش تدریس زبان فارسی است و زمان آن معمولاً در مهرماه سال اول تحصیل یا پایهٔ اول ابتدایی است.
وسایل آموزشی دورهٔ آمادگی
لوحههای آموزشی
ازوسایل لازم | ۴۱۶ (میلادی) چهارصد و شانزدهمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۱۶ (میلادی)
مقالههای بدون منبع از اکتبر ۲۰۱۷ | ۴۵۰ (میلادی) چهارصد و پنجاهمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
ترازاموند، پادشاه وندالها و آلانها (م. ۵۲۳)
ژوستین یکم، امپراتور بیزانس (م. ۵۲۷)
درگذشتگان
تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس (ت. ۴۰۱)
۴۵۰ (میلادی) | ۴۴۰ (میلادی) چهارصد و چهلمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
شیلدریک یکم، پادشاه فرانکهای سالی از دودمان مروونژی (تاریخ احتمالی)
درگذشتگان
۱۷ فوریه – مسروب ماشتوتس، مترجم و الهیدان اهل ارمنستان
منابع
۴۴۰ (میلادی) | ۴۵۲ (میلادی) چهارصد و پنجاه و دومین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۵۲ (میلادی) | ۴۹۵ (میلادی) چهارصد و نود و پنجمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۹۵ (میلادی) | ۴۱۵ (میلادی) چهارصد و پانزدهمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۱۵ (میلادی) | ۴۰۵ (میلادی) چهارصد و پنجمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۰۵ (میلادی) | ۴۴۵ (میلادی) چهارصد و چهل و پنجمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۴۵ (میلادی) | ۴۶۶ (میلادی) چهارصد و شصت و ششمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
تئودوریک دوم، پادشاه ویزیگوتها
۴۶۶ (میلادی) |
e9e08431-45d7-4544-8a2d-52c1d60f8ffa | نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | استخدام در پلیس کشور (ناجا) به دو صورت درجه داری و افسری انجام میگیرد. داوطلبان با مدرک تحصیلی دیپلم از طریق آموزشگاههای درجه داری بهصورت پیمانی (خدمت پنج ساله) و با درجه گروهبان یکمی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. افسران پلیس نیز از طریق قبولی در دانشگاه علوم انتظامی امین بهصورت رسمی (خدمت ۳۰ ساله) و با درجات ستوانسومی برای فارغ التحصیلان دوره کاردانی، و ستواندومی برای فارغ التحصیلان دوره کارشناسی استخدام میشوند. دانش آموختگان سایر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور نیز پس از طی دورههای آموزشی در مجتمع آموزشی نصر (واقع در دانشگاه علوم انتظامی امین) بهصورت افسر پیمانی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. | استخدام پلیس در کشور ناجا به صورت درجه داری وبه چه صورت دیگر است؟ | false | {
"answer_start": [
51
],
"text": [
"افسری"
]
} | پلیس+۱۰ مجموعهای از خدمات الکترونیکی ارائه شده توسط پلیس در ایران است که در دفاتری به نام دفاتر خدمات الکترونیک انتظامی (سابقاً دفاتر پلیس+۱۰) ارائه میشود. خدمات پلیس+۱۰ شامل خدمات وظیفه عمومی، صدور کارت سوخت، تعویض گواهینامه رانندگی در ایران، صدور گذرنامه، صدور گواهی عدم سوء پیشینه کیفری، صدور پروانه کسب ( جواز اماکن عمومی)، ترخیص خودرو، ارایه خلافی خودرو، اموریارانه نقدی، احرازهویت و برخی موارد دیگر میشود.
طرح پلیس+۱۰ با سه خدمت عمومی گذرنامه، گواهینامه، اجرائیات (تخلفات راهنمایی و رانندگی) در دهه فجر انقلاب اسلامی سال ۸۲ آغاز شد و به تدریج تعداد دفاتر در سطح کشور افزایش پیدا کرد و بر اساس آییننامه به بخش خصوصی واگذار گردید.
هدفگذاری اولیه، ارائهٔ ۱۰ خدمت از خدماتی بود که پیشتر در ناجا ارائه میشد.
خدمات
خدمات گواهینامه رانندگی در ایران شامل تمدید و تعویض انواع گواهینامه رانندگی در ایران و صدور المثنی
خدمات صدور پاسپورت شامل اخذ مدارک متقاضی پاسپورت و ثبت اطلاعات در سیستم
خدمات اجرائیات شامل صدور صورت وضعیت خلافی خودرو و ثبت درخواست رسیدگی غیرحضوری به شکایات صورت وضعیت خلافی خودرو
صدور و المثنی کارت هوشمند سوخت
تغییر آدرس مالکان خودرو
خدمات صدور و تمدید پروانه کسب (اماکن)
استعلام تشخیص هویت (سوء پیشینه کیفری)
ثبت درخواستهای مشمولین (نظام وظیفه )
وب سایت مرجع epolice.ir میباشد
پانویس
دولت الکترونیک | حراست سازمان متبوع جهت جمعآوری اخبار و تولید اطلاعات مورد نیاز در راستای انجام بهینه وظایف آنها
- انجام اقدامات لازم برای حفاظت اماکن سازمان و نظارت و کنترل بر ورود و خروج اشیاء و اموال سازمان به منظور حصول اطمینان از برقراری حفاظت بر اساس دستورالعملهای صادره
- انجام مأموریتها و وظایفی که در شرایط غیرعادی در امور امنیتی و انتظامی از سوی ناجا ابلاغ میشود
- تهیه و تدوین طرح توزیع تسلیحات و تجهیزات انتظامی و مخابراتی برابر مواد مصوب سازمان و ارائه آن به ناجا جهت سیر مراحل تصویب با هماهنگی واحدهای ذیربط
تبصره: یگان حفاظت مجاز است جهت انجام وظایف خود با هماهنگی مدیر کل منابع طبیعی استان پایگاه ویژه حفاظت از منابع طبیعی دایر نماید.
درجههای یگان حفاظت از منابع طبیعی کشور
جستارهای وابسته
کشتهشدن جنگلبانان و محیطبانان در ایران
اسدالله تقیزاده
ناصر پیروی
فضلالله علیپور
سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری ایران
سازمان حفاظت محیط زیست ایران
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی
جنگلداری در ایران
سازمانهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران
محیط زیست ایران
یگانهای پلیس پیشگیری | بخشی از شهربانی که به نگهداری آرامش و امنیت بخشی از شهر میپردازد.کلانتری برابر واژه فرانسوی کمیساریا ست. به فرمانده کلانتری کلانتر میگویند.
وظیفه اصلی هر کلانتری پیشگیری از وقوع جرم است
کلانتری به عنوان پلیس شهر و پاسگاههای انتظامی در خارج از شهر حافظ نظم و امنیت هر حوزه از خود است نیروی انتظامی به عنوان ضابط عام دادگستری است که در صورت مشاهده جرایم مشهود وظیفه برخورد مستقیم و معرفی مجرمین به دستگاه قضا را دارد
در جرایم غیر مشهود وظیفه کشف جرم با دستگاه قضا است که این وظیفه را بر عهده دارد.
کلانتری در ایران
کلیهٔ امور کلانتریها و پاسگاههای انتظامی کشور ایران بر عهدهٔ پلیس پیشگیری ناجا میباشد.
جستارهای وابسته
تاریخ پلیس در ایران
کلانتر
شهربانی
یگانهای پلیس پیشگیری | مرزدار به کسی گفته میشود که در مرزبانی از زیرمجموعههای ناجا که در خصوص کنترل مرزهای زمینی و دریایی کشور فعال است. مشغول به خدمت باشد.
منابع
پلیس
امنیت
امنیت عمومی
امنیت ملی
پیشگیری از جرم
خدمات عمومی
نظارت | پمرتسو یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۳
دهانههای ماه | پیترس یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
دهانههای ماه
چهارگوش الکیو۰۱ | پتیت یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۳
دهانههای ماه | چیتلوک یک روستا در صربستان است که در پریبوی واقع شدهاست. چیتلوک ۱۹۵ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
تقسیمات کشوری صربستان
منابع
پیوند به بیرون
مناطق مسکونی در ناحیه زلاتیبور | پیازی اسمیث یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۴
دهانههای ماه | باریه چیفلیک یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در پیروت واقع شدهاست. باریه چیفلیک ۶۹۳ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
تقسیمات کشوری صربستان
منابع
پیوند به بیرون
مناطق مسکونی در ناحیه پیروت |
0eb5d685-dbe4-428b-a194-b312c760eaa9 | نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | استخدام در پلیس کشور (ناجا) به دو صورت درجه داری و افسری انجام میگیرد. داوطلبان با مدرک تحصیلی دیپلم از طریق آموزشگاههای درجه داری بهصورت پیمانی (خدمت پنج ساله) و با درجه گروهبان یکمی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. افسران پلیس نیز از طریق قبولی در دانشگاه علوم انتظامی امین بهصورت رسمی (خدمت ۳۰ ساله) و با درجات ستوانسومی برای فارغ التحصیلان دوره کاردانی، و ستواندومی برای فارغ التحصیلان دوره کارشناسی استخدام میشوند. دانش آموختگان سایر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور نیز پس از طی دورههای آموزشی در مجتمع آموزشی نصر (واقع در دانشگاه علوم انتظامی امین) بهصورت افسر پیمانی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. | برای فارع تحصیلان دوره کاردانی چه درجه ای در نظر گرفته شده است؟ | false | {
"answer_start": [
369
],
"text": [
"ستواندومی"
]
} | کاردانی یا فوق دیپلم به دورهای از آموزش عالی گفته میشود که پیشنیاز آن، دیپلم متوسطه یا مدرک پیشدانشگاهی است. به کسی که این دوره را با موفقیت به پایان برساند، مدرک کاردانی اعطا میشود. تعداد واحدهای درسی دوره کاردانی بر حسب رشته، حداقل ۷۲ و حداکثر ۹۵ واحد و طول دوره دو الی سه سال است. بر اساس مقررات آموزشی، سقف مجاز تحصیل این دوره سه سال و نیم تعیین شده است.
ایران
کاردانی پیوسته
فارغ التحصیلان هنرستانهای «فنی و حرفهای» یا «کار و دانش» برای شروع به تحصیل در دوره کاردانی، ملزم به ارائه مدرک دیپلم و شرکت در آزمون کاردانی پیوسته در رشته تحصیلی مربوط به دیپلم هستند و فقط میتوانند در رشته تحصیلی که دیپلم گرفتند در رشته کاردانی ادامه تحصیل دهند. دانشکدههای فنی و حرفهای، دانشگاه فنی و حرفهای و همچنین سازمان سما (دانشگاه آزاد اسلامی) که بدون کنکور سراسری دانشجو میپذیرد یکی از برگزارکنندگان اصلی این دورههای میباشند.
کاردانی ناپیوسته
فارغالتحصیلان پیشدانشگاهی برای شروع به تحصیل در دوره کاردانی، ملزم به شرکت در آزمون سراسری و کسب مدرک پیش دانشگاهی هستند. تعداد واحدهای درسی دوره کاردانی ناپیوسته بهطور متوسط ۸۲ تا ۹۵ واحد درسی میباشد. طول دوره کاردانی ناپیوسته دو و نیم الی سه سال می باشد و در مقایسه با کاردانی پیوسته، یک یا دو ترم تحصیلی بیشتر دارد.
منابع
کاردانی
درجه علمی در آمریکا
آموزش عالی در کانادا
دانشگاهها و کالجها در کانادا
مقاطع تحصیلی دانشگاهی
مقاطع تحصیلی | کارشناسی یا لیسانس دورهای از آموزش عالی است که تحصیل آن بهطور معمول در مدت چهارسال و حداکثر شش سال انجام میشود. کسب مدرک کارشناسی بر حسب رشته به دو صورت پیوسته و ناپیوسته امکانپذیر است. مدرک کارشناسی معادل با bachelor's degree در اکثر کشورهای دیگر است.
کارشناسی ناپیوسته
دورهای است که پیشنیاز آن، مدرک کاردانی در رشته یا رشتههای دانشگاهی است. تعداد واحد دوره کارشناسی ناپیوسته بر حسب رشته، بین ۶۵ تا ۷۰ واحد درسی است و مدت تحصیل این دوره بهطور معمول دو سال و حداکثر سه سال است.
امروزه، اکثر رشتهها بهجز فنّیوحرفهای، معمولاً کارشناسی پیوستهاست.
برای آغاز به تحصیل در این دوره، دانشجویان پس از اخذ مدرک دورهٔ کاردانی، در آزمون ورودی کاردانی به کارشناسی شرکت میکنند.
کارشناسی پیوسته
دورهای است که پیشنیاز آن، مدرک دیپلم یا پیشدانشگاهی است و پذیرفتهشدگان این دوره برحسب رشته، با گذراندن ۱۳۰ تا ۱۶۰ واحد به اخذ مدرک لیسانس نائل میشوند. طول مدت تحصیل این دوره بهطور متوسط ۴ سال و سقف مجاز آن ۶ سال تعیین شدهاست.
برای آغاز به تحصیل در دورهٔ کارشناسی پیوسته، نیاز به تکمیل دوره پیشدانشگاهی و پذیرش از طریق قبولی در آزمون سراسری است. پذیرش دانشجو در دانشگاههای سراسری، آزاد، پیام نور و غیرانتفاعی انجام میگیرد.
منابع
کارشناسی
درجه علمی در آمریکا
مدارک آموزشی
مقاطع تحصیلی دانشگاهی | ال فارع یک منطقهٔ مسکونی در امارات متحده عربی است که در رأسالخیمه واقع شدهاست.
خصوصیات
ال فارع ۵۳۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای امارات متحده عربی
منابع
مناطق مسکونی در رأسالخیمه | برنارد د ترملای چهارمین استاد بزرگ شوالیههای معبد از ۱۱۵۱ تا ۱۱۵۳ بود.
منابع
اهالی فرانسه در سده ۱۲ (میلادی)
درگذشتگان ۱۱۵۳ (میلادی)
فرماندهان ارشد شوالیههای معبد
نیروهای نظامی کشتهشده در جنگ | دانشکده فنی و حرفهای سروش اصفهان ، یکی از دانشکدههای فنی و حرفهای اصفهان است که در خیابان کاوه، خیابان گلستان واقع شده است. هماکنون این دانشکده زیر نظر دانشگاه فنی و حرفهای و وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران میباشد. این دانشکده پس از دانشکده فنی شهید مهاجر، دومین دانشکده فنی و حرفهای اصفهان است و دو ساختمان اصلی (شامل قسمت اداری، کلاسها و کارگاهها، سمعی بصری، کتابخانه، وبسایت و آزمایشگاه) و یک یا دو ساختمان دیگر به علاوه سالن ورزشی، بنای این دانشکده را تشکیل میدهند؛ همچنین دانشکده دارای یک ساختمان خوابگاه میباشد که ظرفیت آن در حدود ۱۸۰ نفر است. هماکنون در این دانشکده حدود ۴۰۰ دانشجو در مقاطع کاردانی پیوسته در حال تحصیل در دورههای روزانه و شبانه هستند.
در این دانشگاه رشته های مهندسی شیمی، برق ،صنایع چوب، صنایع شیمیایی، کامپیوتر و... ارائه می شود.
تاریخچه
دانشکده و مرکز آموزش عالی سروش اصفهان از سال ۱۳۷۳ تأسیس و در تربیت تکنیسینهای فنی و حرفهای قدم نهاد. ساختمان دانشکده ابتدا در محل هنرستان سروش در خیابان سروش و از سال ۱۳۸۳ با وقف زمین حال حاضر توسط محمد صیرفیان در خیابان گلستان تأسیس شد.
رشتهها
کاردانی حسابداری
کاردانی صنایع دستی (فلزکاری- گرایش قلمزنی)
کاردانی گرافیک
کاردانی برق صنعتی
کاردانی صنایع چوبی
کاردانی صنایع شیمیایی
کاردانی کامپیوتر (نرم افزار)
کارشناسی صنایع شیمیایی
کارشناسی صنایع چوبی و کاغذ
کارشناسی گرافیک و ارتباط تصویری
منابع
پیوند به بیرون
دانشگاههای استان اصفهان
دانشگاه فنی و حرفهای | مدرک دانشگاهی به گواهینامهای از یک دانشکده یا یک دانشگاه گفته میشود که معمولاً همراه با عنوان یا موقعیتی خاص به گیرنده اعطا میشود. این گواهینامه اغلب برای تایید اتمام موفقیت آمیز یک یا چند واحد درسی معین شده برای دانشجو یا برای نشان دادن تلاش و فعالیت درخور دانشجو با حد گواهی مورد نظر، به وی اعطا میشود. امروزه این گواهینامهها، اغلب شامل گواهی کاردانی، گواهی کارشناسی، گواهی کارشناسی ارشد و گواهی دکترا میباشند.
جستارهای وابسته
مدرک تحصیلی
اجازه
منابع
درجه علمی |
تاریخچه سازمان نظام کاردانی ساختمان
سازمان نظام کاردانی ساختمان بر اساس قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان مصوبه شماره ۲۱۵۳۸/۱۰۰ مورخ ۱۳/۱۱/۱۳۷۶ و مصوبه سال ۱۳۷۴ مجلس شورای اسلامی و مصوبه سال ۱۳۷۹ هیئت وزیران به پیشنهاد پیشنهاد وزارت مسکن و شهرسازی و به استناد ماده (۲۸). در سال ۱۳۸۱ تصویب و تشکیل شدهاست
این سازمان که پیشتر «کانون کاردانهای فنی ساختمان» نامیده میشد به پیشنهاد وزارت مسکن و شهرسازی و با تأیید هیئت دولت به «سازمان نظام کاردانی» استان تهران تغییر نام داد.
نظام کاردانی ساختمان در اکثر استانهای کشور دارای تشکیلات مستقل بوده که زیر نظر مسکن و شهرسازی استان عمل میکنند.
وفق قانون فوق و دستورالعملهای ابلاغی وزارت راه و شهرسازی مهمترین مأموریت این سازمان انتظام و انسجام امور حرفهای کاردان فنی ساختمان و معماران تجربی میباشد.
مرجع صدور پروانه اشتغال به کار کاردانی و پروانه اشتغال به کار معمار تجربی وزارت راه و شهرسازی میباشد و صلاحیت کارگران ماهر از طریق پروانه مهارت فنی و توسط سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور صادر میشود.
مهمترین مأموریتهای سازمان
برنامهریزی به منظور جلب مشارکت افرادی که در امور حرفهای صنعت ساختمان و ساخت و ساز فعالیت دارند.
ارتقای دانش فنی و کیفیت کار شاغلان در بخشهای مربوط به ساختمان و ساخت و ساز از طریق ایجاد پایگاههای علمی، فنی، آموزشی و انتشارات.
دفاع از حقوق اجتماعی و حیثیت حرفهای اعضاء و تشویق حمایت از فعالیتهای با ارزش آنها.
تنظیم روابط بین اعضای سازمان با صاحبان حرفه مهندسی ساختمان و ساخت و ساز و سازمان نظام مهندسی ساختمان
تنظیم روابط بین اعضای سازمان با کارفرمایان.
همکاری با مراجع استان در هنگام بروز سوانح و بلایای طبیعی.
ایجاد تسهیلات لازم به منظور بازآموزی یا آموزشهای لازم حرفهای.
برنامهریزی و اجرای برنامههای انتظام و آموزش معماران تجربی که از سوی وزارت راه و شهرسازی به این سازمان تفویض شدهاست.
کاردانهای فنی ساختمان
سازمان نظام کاردانی ساختمان استان تهران به عنوان یکی بزرگترین تشکل کاردان فنی ساختمان در سراسر کشور هماکنون حدود ۷۵۰۰ نفر کاردان فنی را تحت پوشش خود قرار داده است. از این تعداد برای حدود تاکنون ۳۰۰۰ نفر کاردان فنی پروانه اشتغال به کار کاردانی صادر گردیده است.
لازم به توضیح است آمار و اعضای کاردانهای فنی ساختمان و معماران تجربی ساختمان در کل استانهای ایران در حدود ۱۵۰٫۰۰۰ نفر و بیش از ۲۰۰٫۰۰۰ نفر معماران تجربی میباشد.
کاردانهای فنی ساختمان به چه کسانی اطلاق میشود
تمامی فارغالتحصیلان مقطع کاردانی از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی که در در رشتههای معماری، شهرسازی، عمران، تاسیسات برقی، تاسیسات مکانیکی، نقشهبرداری، ترافیک یا رشتههای مرتبط موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم گردیدهاند، کاردانهای فنی ساختمان تلقی شده و میتوانند به عضویت سازمان در آیند و پس از طی مراحلی، پروانه اشتغال به کار کاردانی دریافت نمایند.
مجمع عمومی
مجمع عمومی سازمان از اجتماع تمامی اعضای سازمان که دارای کارت عضویت معتبر باشند تشکیل میگردد. جلسات مجمع بهطور عادی سالی یک بار تشکیل میگردد.
آخرین و دوازدهین مجمع عمومی سازمان نظام کاردانی استان تهران در مورخه ۱۳۹۲/۰۹/۲۸ در سالن اجتماعات حسینیه ارشاد برگزار گردید. تاکنون ۱۱ دوره مجمع عمومی سازمان نظام کاردانی استان تهران در سالن اجتماعات حسینیه ارشاد برگزار شدهاست.
دهمین مجمع عمومی سالانه و جشن یک دهه تلاش و دهمین سال تأسیس سازمان |
منابع
نمایندگان بیست و چهار دورهٔ قانون گذاری. انتشارات مجلس شورای ملی.
فهرستها | کرافورد چمبرلین (؛ ۱۸۲۱ – ۱۹۰۲) فرد نظامی اهل بریتانیا بود.
منابع
درگذشتگان ۱۹۰۲ (میلادی)
زادگان ۱۸۲۱ (میلادی) | در میان گودال داستانی است از آنتوان چخوف. این داستان به دست کاظم انصاری ترجمه و بههمراه چند داستان دیگر در کتابی به همین نام منتشر شد.
پانویس
منابع
آثار آنتون چخوف
کتابهای روسی |
e9128979-4e60-4eb3-88e7-5585d9e3cf7b | نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | استخدام در پلیس کشور (ناجا) به دو صورت درجه داری و افسری انجام میگیرد. داوطلبان با مدرک تحصیلی دیپلم از طریق آموزشگاههای درجه داری بهصورت پیمانی (خدمت پنج ساله) و با درجه گروهبان یکمی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. افسران پلیس نیز از طریق قبولی در دانشگاه علوم انتظامی امین بهصورت رسمی (خدمت ۳۰ ساله) و با درجات ستوانسومی برای فارغ التحصیلان دوره کاردانی، و ستواندومی برای فارغ التحصیلان دوره کارشناسی استخدام میشوند. دانش آموختگان سایر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور نیز پس از طی دورههای آموزشی در مجتمع آموزشی نصر (واقع در دانشگاه علوم انتظامی امین) بهصورت افسر پیمانی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. | استخدام پلیس در کشور ناجا به چند صورت است؟ | false | {
"answer_start": [
31
],
"text": [
"دو"
]
} | پتیت یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۳
دهانههای ماه | پمرتسو یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۳
دهانههای ماه | پیازی اسمیث یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۴
دهانههای ماه | پوسی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۷
دهانههای ماه | پیترس یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
دهانههای ماه
چهارگوش الکیو۰۱ | غلامرضا رضائیان سرتیپ پاسدار فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است، که هماکنون بهعنوان رئیس سازمان اطلاعات فراجا فعالیت میکند.
وی از ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۳ رئیس پلیس مهاجرت و اتباع خارجی ناجا بود و در فاصله سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۸ بهعنوان رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی ناجا فعالیت میکرد. رضائیان از ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ ریاست بازرسی کل ناجا را برعهده داشت، از ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ رئیس پلیس امنیت اقتصادی ناجا بود و از اسفندماه ۱۴۰۱ رئیس سازمان اطلاعات فراجا است.
منابع
افراد زنده
سرتیپهای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | مهدی معصومبیگی سرتیپ پاسدار فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است، که هماکنون بهعنوان رئیس بازرسی کل فراجا فعالیت میکند.
وی از ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ جانشین فرمانده انتظامی استان گلستان بود، از ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ بهعنوان فرمانده انتظامی استان همدان فعالیت میکرد و از ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ جانشین رئیس پلیس پیشگیری ناجا بود.
معصومبیگی در فاصله سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۹ فرماندهی انتظامی استان اصفهان را برعهده داشت، از ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۰ رئیس پلیس پیشگیری ناجا بود و از سال ۱۴۰۰ تاکنون نیز رئیس بازرسی فراجا است. وی در سال ۱۳۹۰ درجه سرتیپدومی و در سال ۱۴۰۱ درجه سرتیپی دریافت کرد.
منابع
افراد زنده
سرتیپهای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | محمدرضا مهماندار (زاده ۱۳۴۸) سرتیپ دوم و رئیس پیشین پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ است.
او در تاریخ پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۹ با حکم فرماندهٔ ناجا و پس از بازنشستگی سردار محسن بیگی فرماندهٔ پیشین پلیس راه راهنمایی و رانندگی به عنوان فرماندهٔ جدید پلیس راه منصوب شد و در آذر ۱۳۹۳ سردار محمدحسین حمیدی جایگزین وی شد و از آن پس به عنوان معاون عملیات ترافیک پلیس راهور ناجا منصوب گردید. پس از آن به عنوان جانشین معاونت آماد و پشتیبانی نیروی انتظامی ایران منصوب شد. وی در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۹۵ به ریاست پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ منصوب شد.
تالیفات
تعامل پلیس راهور و قوه قضاییه ۱۳۸۸
درآمدی بر تصادف و قوانین ۱۳۸۸
بررسی علل تصادفات رانندگی ۱۳۹۳
چگونگی رسیدگی به تصادفات ۱۳۹۳
محاسبه سرعت در تصادفات ۱۳۹۳
بررسی علل تصادفات رانندگی(۲) ۱۳۹۳
ترجمهها
گزارش وضعیت ایمنی راهها در مدیترانه شرقی
ارتقای فرایند قانون گذاری ایمنی جاده ای - مرجعی مستند و عملیاتی برای تمام کشورها
منابع
سردار مهماندار بازنشست شد
افراد زنده
اهالی مشهد
زادگان ۱۳۴۸
سرتیپدومهای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
ویکیسازی رباتیک | محمدحسین حمیدی سرتیپ دوم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ بود. وی پیش تر رئیس پلیس راه ناجا و معاون اجرایی پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا بوده است.
جایزهها و نشانهای افتخار
این بخش شامل نشانها و جایزههای رسمی محمدحسین حمیدی است که بر روی لباس همسان او نصب میشود ولی جایزههای غیرنظامی و غیررسمی را دربر نخواهد گرفت.
آرمها
منابع
__نمایه__
افراد زنده
اهالی اهواز
راهنمایی و رانندگی فراجا
فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
سرتیپدومهای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | مرزدار به کسی گفته میشود که در مرزبانی از زیرمجموعههای ناجا که در خصوص کنترل مرزهای زمینی و دریایی کشور فعال است. مشغول به خدمت باشد.
منابع
پلیس
امنیت
امنیت عمومی
امنیت ملی
پیشگیری از جرم
خدمات عمومی
نظارت |
b576986c-86b9-4034-a880-6b8b9f3e3519 | نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | استخدام در پلیس کشور (ناجا) به دو صورت درجه داری و افسری انجام میگیرد. داوطلبان با مدرک تحصیلی دیپلم از طریق آموزشگاههای درجه داری بهصورت پیمانی (خدمت پنج ساله) و با درجه گروهبان یکمی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. افسران پلیس نیز از طریق قبولی در دانشگاه علوم انتظامی امین بهصورت رسمی (خدمت ۳۰ ساله) و با درجات ستوانسومی برای فارغ التحصیلان دوره کاردانی، و ستواندومی برای فارغ التحصیلان دوره کارشناسی استخدام میشوند. دانش آموختگان سایر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور نیز پس از طی دورههای آموزشی در مجتمع آموزشی نصر (واقع در دانشگاه علوم انتظامی امین) بهصورت افسر پیمانی به استخدام نیروی انتظامی در میآیند. | افسران پلیس از طریق قبولی در دانشگاه علوم انتظامی به چند سال خدمت موظف هستتد؟ | false | {
"answer_start": [
302
],
"text": [
"۳۰"
]
} | دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی (دانشگاه علوم انتظامی امین سابق) (بهاختصار: دانشگاه پلیس) دانشگاه نظامی زیرمجموعه فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است، که وظیفه آموزش و تعلیم افسران پلیس در ایران را برعهده دارد. ریشههای تأسیس این دانشگاه به سال ۱۳۲۱ ه.ش و راهاندازی آموزشگاه عالی شهربانی بازمیگردد. ساختمان مرکزی دانشگاه امام حسن مجتبی در تهران مستقر است و هماکنون از ۷ دانشکده و ۳ مرکز آموزشی تشکیل میشود.
این دانشگاه تنها دانشگاه پلیس و بزرگترین مرکز آموزش علوم و فنون پلیسی در ایران است. هماکنون سرتیپدوم ستاد پرویز آهی فرماندهی دانشگاه امام حسن مجتبی را برعهده دارد.
تاریخچه
تا پیش از تأسیس آموزشگاه شهربانی در سال ۱۳۲۲، افسران شهربانی آموزش عالی نمیدیدند بلکه از پایینترین رتبه شروع و ترقی کرده، تا بالاترین درجات امکان ارتقا داشتند. در دوره رضاشاه، درجهداران شهربانی برای آنکه افسر (به اصطلاح آن روز: پایهور) شوند، میبایست دورهای آموزشی طی کنند که آموزشگاهی به این منظور برپا شد. برای ورود به این آموزشگاه، تحصیلات شرط نبود و پس از شهریور ۱۳۲۰ دورههای آن متوقف شد.
در سال ۱۳۲۱ وزارت کشور لایحه تشکیل آموزشگاه شهربانی را به مجلس شورای ملی داد. شرط ورود به این آموزشگاه، داشتن حداقل دیپلم کامل یا ناقص (پنج ساله) متوسطه بود و دانش آموختگان با درجه رسدبان (ستوان) دومى به استخدام شهربانی در میآمدند. کسانی که با مدرک لیسانس به آموزشگاه شهربانی راه مییافتند، پس از دانشآموختگی و یک سال خدمت، به درجه رسدبان (ستوان) یکم ارتقا مییافتند. این آموزشگاه شبانهروزی نبود اما به دانشجویانش علاوه بر لباس و خوراک، ماهیانه شصت تومان کمک هزینه تحصیلی میداد.
«آموزشگاه عالی شهربانی» از سال ۱۳۲۳ به طور رسمی فعالیت خود را آغاز کرد و از دی ۱۳۳۸ نام آن به دانشکده افسری شهربانی تغییر یافت. با اجازه وزارت کشور و موافقت شورای عالی فرهنگ، نام دانشکده افسری شهربانی در همان سال به دانشگاه پلیس تبدیل شد.
پس از انقلاب، دانشگاه پلیس به عنوان عالیترین مرکز علمی آموزشی پلیس، پس از توقفی کوتاه از سال ۱۳۶۰ پذیرش دانشجو را از سر گرفت و به فعالیت خود تا سال ۱۳۷۰ ادامه داد. در سال ۱۳۷۰ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی (ناجا) با ادغام سازمانهای شهربانی، ژاندارمری، کمیتهٔ انقلاب اسلامی و پلیس قضائی شکل گرفت و دانشگاه علوم انتظامی با سازمان و ساختاری جدید به وجود آمد که در سال ۱۳۸۶ شورای عالی گسترش و برنامهریزی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری استفاده از عنوان دانشگاه را برای آن تصویب کرد.
در سال ۱۴۰۰ همزمان با تغییر ساختار نیروی انتظامی به فرماندهی انتظامی، دانشگاه علوم انتظامی امین نیز به ۲ دانشگاه مجزا تقسیم شد. دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی؛ که وظیفه تربیت و آموزش افسران بدو خدمت است و دانشگاه جامع علوم انتظامی امین؛ که محل تحصیلات تکمیلی میباشد.
دانشکدهها
دانشگاه علوم انتظامی امام حسن مجتبی دارای ۷ دانشکده تخصصی، یک مجتمع آموزش عالی ویژه پلیس زن و پنج مرکز آموزشی است. این دانشگاه با ۳۱ گروه آموزشی، ۲۳ رشته تحصیلی و ۲۹ گرایش در مقاطع تحصیلی کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری فعالیت مینماید و تحصیل در آن بهصورت شبانهروزی است.
دانشکده علوم و فنون انتظامی
دانشکده علوم و فنون اطلاعات و آگاهی
دانشکده علوم و فنون راهنمایی و | کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری فعالیت مینماید و تحصیل در آن بهصورت شبانهروزی است.
دانشکده علوم و فنون انتظامی
دانشکده علوم و فنون اطلاعات و آگاهی
دانشکده علوم و فنون راهنمایی و رانندگی
دانشکده علوم و فنون مرزی
دانشکده علوم و فنون اداری و پشتیبانی
دانشکده علوم پایه انتظامی (دانشکده نصر)
دانشکده علوم و فنون منابع سازمانی
مرکز آموزش بینالمللی پلیس
مرکز آموزش عالی عقیدتی و سیاسی
مجتمع آموزش عالی زنان پلیس (مجتمع کوثر)
نحوه ورود
در سال تحصیلی ۹۷–۹۸ دانشگاه علوم انتظامی امام حسن مجتبی با در نظر گرفتن تمام شرایط ذکر شده برای ثبت نام و از مدرک دیپلم یا پیش دانشگاهی و با آزمونی مستقل از آزمون سراسری از جوانانی که علاقهمند به تحصیل در دانشگاه علوم انتظامی هستند گزینش میکند. لازم است ذکر شود که در سالهای گذشته فقط از طریق آزمون سراسری دانشجوها انتخاب میشدند ولی در سال ۹۷–۹۸ جدا از آزمون سراسری گزینش میشود.لازم به ذکر است که پذیرش دانشجو از سال۱۴۰۲_۱۴۰۳ از طریق آزمون سراسری انتخاب میشوند. داوطلبان علاوه بر کسب رتبهٔ قبولی و دارا بودن شرایط عمومی استخدام، باید دارای شرایط اختصاصی از جمله داشتن علاقه و انگیزهٔ لازم، سلامتی کامل جسمی و روانی باشند. تحصیل در این دانشگاه در دو مقطع کاردانی (دو سال) و کارشناسی (چهار سال) به صورت شبانهروزی است و دانشجویان از امکانات و مزایای خاص تسهیلاتی و رفاهی چون پرداخت حقوق ماهیانه، وام، تجهیزات ورزشی، سفرهای سیاحتی و زیارتی و اعطای بورس تحصیلی و امکان ادامهٔ تحصیل برای مقاطع کارشناسی ارشد و (دکتری) نیز برخوردار میشوند. در ضمن دانشجویان این دانشگاه با مهارتها و فنونی آشنا میشوند که در سایر دانشگاههای کشور دیده نمیشود، مهارتهایی چون تیراندازی، رانندگی، فراگیری شنا و ورزشهای رزمی و غیره؛ همچنین در انتخاب رشته دانشجویان این دانشگاه ملاکهایی همچون نیاز سازمان، سهمیه استان، علاقه و استعداد و نظر کارشناسان گزینش و استخدام در نظر گرفته میشود.
مراسم فارغالتحصیلی
از سال ۱۳۷۸ همه ساله مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان این دانشگاه با حضور فرمانده کل قوا برگزار میگردد.
تصاویر مراسمها بر پایه سال
جستارهای وابسته
فهرست دانشگاه های نظامی ایران
فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
دانشگاه افسری امام علی
دانشگاه امام حسین
منابع
پایگاه اطلاعرسانی دانشگاه علوم انتظامی امین
فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
دانشگاههای ایران
دانشگاهها در منطقه ۲۲ تهران | از ۱۳۷۰
افزایش کارکنان پلیس پس از وقوع انقلاب و لزوم ترکیب این نیروها، عاملی شد تا در سال ۱۳۷۰ با تصویب مجلس شورای اسلامی، این ۳ سازمان انتظامی در یکدیگر ادغام گردند. «قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران» در سال ۱۳۷۰ در مجلس تصویب شد و طی آن ۱ سال به دولت وقت، برای سازماندهی نیروی انتظامی، فرصت داده شد. در طول سالهای بعد این قانون نیز بروزرسانی گردید و هماکنون فرماندهی انتظامی بههمراه ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، زیرمجموعه ستاد کل نیروهای مسلح محسوب میشود و تحت نظارت معاونت امنیتی-سیاسی وزارت کشور فعالیت میکند.
بعد از ۱۴۰۰
در سال ۱۴۰۰ ناجا با ارتقا از سطح نیرو به فرماندهی، عنوانِ فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران را به خود گرفت و کلمه اختصاری ناجا نیز به فَراجا تغییر کرد. فرماندهی این نیرو که قبلاً هم رده وزرا بود و زیر نظر وزیر کشور فعالیت مینمود، با این تغییرات، همرده فرماندهان کل ارتش و سپاه قرار گرفت. هماکنون فرماندهان کل سه سازمان نظامی رسمی جمهوری اسلامی ایران، همرده معاون اول رئیسجمهور میباشند.
تحریمها
۱۷ اکتبر ۲۰۲۲ اتحادیه اروپا فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی را به همراه یازده نفر از مقامات و سه نهاد دیگر جمهوری اسلامی را به دلیل سرکوب اعتراضات و مقابله با آزادی بیان تحریم کرد.
ساختار سازمانی و کارکنان
فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (اختصاری فَراجا) که وظایف پلیس و مرزبانی را در جمهوری اسلامی ایران برعهده دارد، جزئی از ستاد نیروهای مسلح و وابسته به وزارت کشور و در تبعیت از رهبر جمهوری اسلامی؛ در جایگاه فرمانده کل قوا، قرار دارد. شمار کارکنان فعال در فرماندهی انتظامی (افسران و درجهداران) بالغ بر ۶۰ هزار نفر برآورد شده است.
سازمان فرماندهی انتظامی از ۳ بخش اصلی؛ فرماندهی کل فراجا، سازمان حفاظت اطلاعات فراجا و سازمان عقیدتی سیاسی فراجا تشکیل میشود، که هر یک به طور مستقل فعالیت میکنند.
یگانهای تابعه
معاونتها
معاونت هماهنگکننده فراجا: وظیفه هماهنگی یگانهای فراجا را برعهده دارد.
معاونت عملیات فراجا: فرماندهی و کنترل یگانها و مرکز فوریتهای پلیسی (پلیس ۱۱۰) توسط این معاونت نظارت میشود.
معاونت علوم، تحقیقات و فناوری فراجا
معاونت نیروی انسانی فراجا: معاون فرمانده کل فراجا در امور منابع انسانی است.
معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات فراجا (فاوا)
معاونت پارلمانی و امور مجلس فراجا
معاونت فرهنگی و اجتماعی فراجا
معاونت بهداشت، امداد و درمان فراجا
مراکز آموزشی و مطالعاتی
دانشگاه علوم انتظامی امین: دانشگاه افسری پلیس است.
مرکز مطالعات راهبردی فراجا
یگانها و سازمانهای تابعه منطقهای
ستاد فرماندهی انتظامی استان
در هر یک از استانهای کشور، ستاد فرماندهی انتظامی استان مستقر است که وظیفه انجام کارهای انتظامی مربوط به آن استان را برعهده دارد. در فرماندهی انتظامی «ناحیه انتظامی» به فرماندهی انتظامی یک استان و «منطقه انتظامی» به فرماندهی انتظامی یک شهر یا شهرستان گفته میشود. شهر تهران (پایتخت) تنها کلانشهری است که بهعنوان یک ناحیه انتظامی شناخته میشود. فرماندهی ناحیه انتظامی تهران بزرگ را «فاتب» مینامند.
یگان امداد
یگان امداد یکی از یگانهای عملیاتی فراجا میباشد که فرماندهی مستقلی ندارد و بهصورت منطقهای و تحتالامر فرماندهی انتظامی هر شهرستان در کشور عمل میکند. فرماندهان یگان امداد توسط فرمانده پلیس پیشگیری انتخاب میشود.
فرمانده کل
فرمانده نیروی انتظامی
سرتیپ محمد سهرابی (۱۳۷۱–۱۳۷۰)
سرتیپ پاسدار رضا سیفاللهی (۱۳۷۵–۱۳۷۱)
سرتیپ پاسدار | افسر پلیس یا مأمور پلیس () همچنین شناختهشده با افسر نیروی انتظامی و مأمور نیروی انتظامی، کارمند تأیید شده نیروی پلیس است. در بیشتر کشورها اصطلاح «افسر» بهطور کلی برای اشاره به ارتش و نیروی انتظامی به کار میرود و اشاره به درجه خاصی ندارد و در بعضی از کشورها کلمه افسر تنها برای اشاره به نیروهای نظامی به کار میرود. مدراک تحصیلی استخدام مأموران پلیس بسته به نیاز متفاوت است و ممکن است شامل دیپلم، مدارک تحصیلی علوم انتظامی و سایر مدارک تحصیلی غیر مرتبط باشد.
سیر تاریخی
مقام پلیس در کشورهای جهان مختلف، برخوردهای متفاوتی داشته است.
در ایران
در جمهوری اسلامی، کشته شدن پلیس شهادت محسوب می شود.
ایالات متحده
از دهه 1970 بدین سو، است تعداد افسران زن افزایش تدریجی داشته است. در اواسط دهه 1990، زنان حدود 13 درصد از افسران بخشهای بزرگ شهر را تشکیل دادند. فرضیات زیادی در رابطه با نگرش و رفتار نسبت به افسران زن و افسران مرد مطرح شده است. دیدگاهی مانند اینکه زنان کمتر از افسران مرد پرخاشگر هستند و بهتر می می توانند وضعیت های دشوار را با گفتمان حل کنند.
در ۲۵ مه ۲۰۲۰ پس از اینکه درک شووین با زانویش به مدت ۹ دقیقه بر روی گردن جورج فلوید جان وی را گرفت، اعتراضات گستردهای در محکومیت این اتفاق و در اعتراض به برخوردهای خشن پلیس آمریکا بهخصوص در برخورد با سیاهپوستان انجام گرفت.
جستارهای وابسته
کشتار سال ۱۹۹۰ افسران پلیس سریلانکا
خودکشی بهدست پلیس
درجههای نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
سرباز
محافظ شخصی (بادیگارد)
پلیس ضد شورش
وحشیگری پلیس
سوءرفتار پلیس
پرووکاتور
فساد پلیس
فهرست موارد بیرحمی پلیس در ایران
بیرحمی پلیس در ایالات متحده آمریکا
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
افراد در اجرای قانون
افسران پلیس
جایگاههای قدرت
رتبهبندی پلیس
شغلهای اجرای قانون | نورمن اینکستر (؛ زادهٔ ) اهل کانادا است. او از سپتامبر ۱۹۸۷ به عنوان هجدهمین کمیسر پلیس سلطنتی کانادا منصوب شد و تا۲۴ ژوئن ۱۹۹۴ خدمت کرد و از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ عهدهدار ریاست پلیس بینالملل بود.
منابع
افراد زنده
افسران نشان کانادا
دانشآموختگان دانشگاه نیوبرانزویک
زادگان ۱۹۳۸ (میلادی)
مقامات اینترپل | محمد نیکنژاد (زاده ۱۳۴۶) نظامی ایرانی است، که هماکنون فرماندهی هواپیمایی فراجا را برعهده دارد.
پیشینه
محمد نیکنژاد، خلبان هواپیمای مسافربری نظامی و فرمانده هواپیمایی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است. وی در سال ۱۳۶۸ با ورود به دانشگاه تربیت افسری ژاندارمری علوم نظامی و انتظامی پایه را فرا گرفت و پس از آن برای گذراندن علوم تخصصی هوایی در شاخه خلبانی انتخاب شد. وی در طول خدمت مسئولیت اداره معاونت های مختلف و برخی از پایگاه های هوایی انتظامی کشور را بر عهده داشت و در دی ماه سال ۱۳۹۸ با درجه سرهنگی به فرماندهی هواپیمایی انتظامی جمهوری اسلامی ایران منصوب و پس از مدت یک ماه با حکم فرمانده کل قوا به درجه سرتیپ دومی نائل گردید.
منابع
دانشآموختگان دانشکده افسری
سرتیپدومهای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران | اسکندر مؤمنی (زادهٔ ۱۳۴۱ قائمشهر) فرمانده نظامی ایرانی است، که از سال ۱۳۹۷ تاکنون بهعنوان مشاور رئیسجمهور ایران و دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدر فعالیت میکند.
وی در خلال جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران بود. مؤمنی از ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲ فرمانده انتظامی خراسان بود، از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۳ بهعنوان معاون انتظامی فرمانده نیروی انتظامی فعالیت میکرد، از ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۴ ریاست مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ را برعهده داشت و در فاصله سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷ معاون عملیات نیروی انتظامی بود. وی از ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۳ ریاست پلیس راهنمایی و رانندگی را برعهده داشت و در فاصله سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷ بهعنوان جانشین فرمانده نیروی انتظامی فعالیت میکرد.
زندگینامه
اسکندر مؤمنی در سال ۱۳۴۱ در شهر قائمشهر، استان مازندران زاده شد. وی از سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷ جانشین فرمانده نیروی انتظامی ایران بودهاست. مؤمنی پیش از آن نیز از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۴ به عنوان جایگزین محمد رویانیان در سمت ریاست پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا (پلیس راهور) مشغول به کار بود. پس از وی تقی مهری جایگزین او در راهور ناجا شد. وی عضویت سپاه پاسداران در زمان جنگ ایران و عراق و فرماندهی نیروی انتظامی خراسان را نیز در سوابق خود دارد. مؤمنی همچنین معاون عملیات ناجا و از بنیانگذاران پلیس ۱۱۰ کشور بود. او دارای دکترای امنیت ملی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی است.
نشانهای دولتی
جایزهها و نشانهای افتخار
این بخش شامل نشانها و جایزههای رسمی سردار مؤمنی است که بر روی لباس همسان او نصب میشود ولی جایزههای غیرنظامی و غیررسمی را دربر نخواهد گرفت.
آرمها
نوار نشانها
نام نشانها
منابع
اهالی قائمشهر
زادگان ۱۳۴۱
دریافتکنندگان نشان خدمت
سرتیپهای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
مشاوران رئیسجمهور ایران (حسن روحانی)
مشاوران رئیسجمهور ایران (سید ابراهیم رئیسی) | عرفانی در ایران بیش از هر کس دیگری از هانری کربن و پژوهشهای او به مثابه چراغ فراروی خویش بهره برده است. به همین جهت او در فاصله میان دو کتاب فوق کتابی با عنوان «ایستادن در آن سوی مرگ: پاسخهای کربن به هایدگر از منظر فلسفه شیعی» نگاشت که در واقع منظر نگرش وی به موضوع بود.
منابع
کتابهای ۱۳۷۳
کتابهای جواد طباطبایی | بیونگ چول هان فیلسوف و نظریهپرداز فرهنگی آلمانی متولد کره جنوبی است.
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۵۹ (میلادی)
فیلسوفان سده ۲۱ (میلادی) اهل آلمان
نویسندگان مرد اهل آلمان
کره جنوبیاییتبارهای اهل آلمان
دانشآموختگان دانشگاه کره
نظریهپردازان رسانه | ما بوفنگ (؛ ۱۹۰۳ – ) سیاستمدار اهل دودمان چینگ بود.
منابع
پیوند به بیرون
افراد پادکمونیست اهل چین
پناهندگان جنگ داخلی چین
چهرههای ملیگرای نظامی اهل چین
درگذشتگان ۱۹۷۵ (میلادی)
زادگان ۱۹۰۳ (میلادی)
سوسیالیستهای اهل چین
سیاستمداران کومینتانگ در تایوان
عاملان نسلکشی
مسلمانان اهل چین
نظامیان جنگ جهانی دوم اهل چین |
efff1db3-29d5-4221-b7f9-d2c5f7c3d203 | اقبال لاهوری | اقبال یکی از فیلسوفان بزرگ اسلام است که منبع فکرشان با قرآن ارتباط دارد. اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریها از اعتماد به یونانیها ناشی شدهاست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفه یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی محکوم به شکست است.در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان منبع شناخت و میه در تبَیُّن اهمیت روش استقراء، کندی در خصوص احساس متناسب با انگیزه و استعمال آن در روانشناسی، مقدمات نظری مباحث تجربی جدید غرب را پدیدآورد. اقبال شکوفایی روش تجربه و مشاهده را در تمدن اسلامی در نتیجهٔ جدال ممتد با اندیشهٔ یونانی میداند. وی در تأیید پیشگامی مسلمین در روش تجربی شاهد مثالهایی را از آثار و نظریههای علمی جاحظ و ابن مسکویه در نظریهٔ تکامل، بیرونی در ریاضیات و مسئلهٔ زمان، خوارزمی در جبر و اعداد و عراقی و خواجه محمد پارسا در روانشناسی دینی ذکر میکند.دیدگاههای فلسفی اقبال، به شدت تحت تأثیر اندیشههای آنری برگسون بودهاست. اقبال، برگسون را اولینبار در سال ۱۹۳۲ در یک همایش ملاقات کرد. اقبال کتابی با عنوان «حقیقت و حیرت: مطالعهٔ بیدل در پرتو اندیشههای برگسون» نیز نوشتهاست که در آن اندیشهها و نگاه فلسفی برگسون و بیدل را بررسی و مقایسه کردهاست. | کتاب حقیقت و حیرت اثر کیست؟ | false | {
"answer_start": [
1082
],
"text": [
"اقبال"
]
} | حقالسکوت کتابی از محمد مهدی سیار است که در سال ۱۳۸۹ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
کتابهای فارسی
کتابهای ۱۳۸۹
کتابهای شعر | موسوعة کتاب الله و اهل بیت فی حدیث الثقلین: من الصحاح و السنن و المسانید من مصادر اهل السنه کتابی از سید حسن حسینی رجایی و حسن شکوری است که در سال ۱۳۸۷ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
کتابهای عربی
کتابهای ۱۳۸۷ | بیماری کیست سیستم عصبی کتابی از نصرتالله عاملی و کاظم عباسیون است که در سال ۱۳۷۴ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۷۴
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران | کیست یک محفظه بستهاست که دارای غشا مجزا و تقسیم یاختههایی مجزا در مقایسه با بافت دور و اطرافش است. کیست میتواند شامل هوا، مایعات و مواد نیمه جامد باشد. یک مجموعه چرکی، آبسه نامیده میشود و کیست به حساب نمیآید. هنگامی که یک کیست تشکیل میشود، میتواند خود به خود از بین برود یا از طریق جراحی برداشته شود.
کیست میتواند مادرزادی (کلیه پلی کیستیک) یا پاتولوژیک مانند کیست هیداتید باشد.
منابع
ویکیپدیا انگلیسی
کیست
آسیبشناسی بارز
خالها و نئوپلاسمها و کیستهای پوستی
واژگان پوستشناسی | حقُ الیَقین کتابی است از علامه محمدباقر مجلسی در عقاید شیعه که بنا به نوشتههای خاتونآبادی، آخرین کار تألیفی مجلسی بوده و آن را در شعبان ۱۱۰۹ (قمری) به پایان بردهاست.
با انتشار این کتاب در منطقه شامات، حدود هفتاد هزار نفر از اهل تسنن، شیعه شدند.
جستارهای وابسته
حیات القلوب
جلاء العیون
منابع
آثار علامه مجلسی
کتابهای حدیث
گردآوری حدیث تشیع | حقوق اساسی و نهادهای سیاسی کتابی از ابوالفضل قاضی است که در سال ۱۳۶۸ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
کتابهای فارسی
کتابهای ۱۳۶۸ | کیست پریآپیکال یا کیست رادیکولار یکی از شایعترین کیستهای ادنتوژنیک است که بر اثر التهاب یا مرگ مغز دندان (پالپ) در نتیجهٔ پوسیدگی دندان بهوجود میآید. معمولاً کیست پریآپیکال بدون علامت است اما بروز التهاب ثانویه میتواند به احساس درد بینجامد. در پرتونگاری از دندان آسیبدیده این کیست بهصورت ناحیهای تاریک (رادیولوسنسی) در اطراف ریشهٔ دندان مشاهده میشود.
پانویس
منابع
آسیبشناسی بارز
جراحی دهان و فک و صورت
کیست
نامرتبی دندانها | کنت تاون نام حومهای درون شهری در آدلاید استرالیای جنوبی است.
منابع
حومههای شهری آدلاید | حق استثمار اصطلاحی است در حقوق اسلامی که به موجب آن مالک این حق و توانایی را دارد که از منافع ملک خود بهرهمند شود.
پانویس
منابع
واژگان حقوقی
واژگان فقه | حمدانی یک نژاد اسب است که خاستگاه آن شمال آفریقا و خاورمیانه است.
منابع
اسبهای عربی و نیمه عربی
نژادهای اسب
نژادهای اسب در ایران |
0102ba9b-7585-4929-8b33-dc1bdedde6f6 | اقبال لاهوری | اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامیبود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد. | اقبال لاهوری در چه سالی به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله اباد شد؟ | false | {
"answer_start": [
462
],
"text": [
"۱۹۳۰"
]
} | محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (زاده ۱۸ آبان ۱۲۵۶ - درگذشت ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷)، متفکر، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار مسلمان هندی بود که در سیالکوت به دنیا آمده و شعرهای بسیاری نیز به زبانهای فارسی و اردو سروده است. اقبال، نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و این ایده در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال لاهوری، در این کشور بهطور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود. «اسرار خودی» یکی از کتابهای معروف اوست. ایشان طرفداران پرشماری در ایران و سایر کشورها دارد.
زندگی
اقبال در سیالکوت، که اکنون بخشی از ایالت پنجاب پاکستان است متولد شد. نیاکان او از قبیلهٔ سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سدهٔ هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، به اسلام روی آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.
اقبال، قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند گذراند. او تحصیلات خود را در رشتهٔ فلسفه دانشگاه لاهور آغاز و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م، با رتبهٔ اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن مدرک دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه عضویت داشت که یک جنبش اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود. او با مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح نیز همکاری نزدیک داشت. او در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است، پس از انتخابات سال ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب، که شورایی اسلامی واقع در لاهور بود، شد و در این شورا از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در سال ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیهٔ مسلمانان در اللهآباد و سپس در سال ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
چهرهٔ فرامرزی اقبال
اقبال، به دلیل داشتن دیدگاه ضد کاپیتالیستی، معتقد بود که نظام سرمایهداری در حال استعمار ملتها به خصوص ملتهای مسلمان است؛ از این رو نگاهی ویژه به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی در جهان اسلام را میتوان در پیوستگی فرهنگی، تاریخی و مذهبی کشورش با برخی از کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
اقبال و ایران
اقبال به فرهنگ ایرانی بسیار علاقه داشت و همین امر باعث شدهاست که برخی ملیگرایان، او را «ایرانیترین غیرایرانی» یا «فردوسیِ برونمرز» بنامند.
اقبال و فلسفه
اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریهای مسلمانان از اعتماد به یونانیها ناشی شدهاست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفه یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی محکوم به شکست است.
در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان منبع شناخت و ابن تیمیه در تبَیُّن اهمیت روش استقراء، کندی در خصوص | سال ۱۲۵۶ هجری خورشیدی، سالی عادی است.
رویدادها
زادروزها
۱۱ فروردین - محمد قزوینی، معروف به علامه قزوینی ، ادیب و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران
۱۸ آبان - اقبال لاهوری، اندیشمند و شاعر مسلمان پاکستانی
۸ دی - احمد قوام، سیاستمدار ایرانی در دورهٔ قاجار و پهلوی
۲۴ اسفند - رضاشاه، پهلوی در سوادکوه مازندران
درگذشتها
۱۲۵۶ | ابراهیم کسرائی سیاستمدار ایرانی بود، که در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده نجف آباد از استان اصفهان در مجلس شورای ملی حضور داشت.
منابع
نمایندگان دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی | چاه محمدآباد اسلامی روستایی در دهستان بهادران، بخش مرکزی شهرستان مهریز در استان یزد است.
منابع
روستاهای شهرستان مهریز | چاه رهبرآباد یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان هرابرجان واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان خاتم | چلهرو ملاقباد، روستایی از توابع بخش اندیکا شهرستان مسجدسلیمان در استان خوزستان ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان للر و کتک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بودهاست.
منابع
روستاهای شهرستان اندیکا | چاه بادام ۱ یک روستا در ایران است که در دهستان شریفآباد (سیرجان) واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
بازبینی گمر شهرهای ایران
روستاهای شهرستان سیرجان | چاه علیآباد فیاض یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان بهادران واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان مهریز | چهار طاقی اوباد در شهرستان داراب، روستای بریسکان واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۳۳۹۲ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
چهارطاقیهای تاریخی شهرستان داراب | چاه نعیمآبادیها یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان اسحقآباد واقع شدهاست. چاه نعیمآبادیها ۱۰ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان نیشابور |
0f7c2505-362b-4da4-9d0d-a640dbcabbbe | اقبال لاهوری | اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامیبود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد. | اقبال لاهوری پس ازانتخابات چه سالی وارد شورای قانون گذاری؟ پنجاب شد؟ | false | {
"answer_start": [
272
],
"text": [
"۱۹۲۶"
]
} | محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (زاده ۱۸ آبان ۱۲۵۶ - درگذشت ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷)، متفکر، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار مسلمان هندی بود که در سیالکوت به دنیا آمده و شعرهای بسیاری نیز به زبانهای فارسی و اردو سروده است. اقبال، نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و این ایده در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال لاهوری، در این کشور بهطور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود. «اسرار خودی» یکی از کتابهای معروف اوست. ایشان طرفداران پرشماری در ایران و سایر کشورها دارد.
زندگی
اقبال در سیالکوت، که اکنون بخشی از ایالت پنجاب پاکستان است متولد شد. نیاکان او از قبیلهٔ سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سدهٔ هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، به اسلام روی آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.
اقبال، قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند گذراند. او تحصیلات خود را در رشتهٔ فلسفه دانشگاه لاهور آغاز و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م، با رتبهٔ اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن مدرک دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه عضویت داشت که یک جنبش اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود. او با مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح نیز همکاری نزدیک داشت. او در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است، پس از انتخابات سال ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب، که شورایی اسلامی واقع در لاهور بود، شد و در این شورا از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در سال ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیهٔ مسلمانان در اللهآباد و سپس در سال ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
چهرهٔ فرامرزی اقبال
اقبال، به دلیل داشتن دیدگاه ضد کاپیتالیستی، معتقد بود که نظام سرمایهداری در حال استعمار ملتها به خصوص ملتهای مسلمان است؛ از این رو نگاهی ویژه به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی در جهان اسلام را میتوان در پیوستگی فرهنگی، تاریخی و مذهبی کشورش با برخی از کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
اقبال و ایران
اقبال به فرهنگ ایرانی بسیار علاقه داشت و همین امر باعث شدهاست که برخی ملیگرایان، او را «ایرانیترین غیرایرانی» یا «فردوسیِ برونمرز» بنامند.
اقبال و فلسفه
اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریهای مسلمانان از اعتماد به یونانیها ناشی شدهاست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفه یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی محکوم به شکست است.
در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان منبع شناخت و ابن تیمیه در تبَیُّن اهمیت روش استقراء، کندی در خصوص | سال ۱۲۵۶ هجری خورشیدی، سالی عادی است.
رویدادها
زادروزها
۱۱ فروردین - محمد قزوینی، معروف به علامه قزوینی ، ادیب و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران
۱۸ آبان - اقبال لاهوری، اندیشمند و شاعر مسلمان پاکستانی
۸ دی - احمد قوام، سیاستمدار ایرانی در دورهٔ قاجار و پهلوی
۲۴ اسفند - رضاشاه، پهلوی در سوادکوه مازندران
درگذشتها
۱۲۵۶ | چاه آبی کی محمد یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان سرخه واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان شوش | محمدی
چه شاخصهایی برای طراحی پوستر مذهبی لازم است؟ / مصاحبه با محمدرضا دوست محمدی
گفتگو با محمدرضا دوستمحمدی طراح پوستر نمایشگاه مطبوعات
منابع
طراحان گرافیک اهل ایران
کاریکاتوریستهای اهل ایران
تصویرسازیهای گرافیکی
کارتونیستهای اهل ایران
زادگان ۱۳۵۵ | بلبل چینی نام یک گونه از سرده بلبلها است.
منابع
پیوند به بیرون
پرندگان تایوان
پرندگان توصیفشده در ۱۷۸۹ (میلادی)
پرندگان چین
پرندگان هنگ کنگ
بلبلها
پرندگان ژاپن | چاه آبی ابوالقاسم ابراهیمی یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان سرخه واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان شوش | بال جبرئیل نام کتابی از اقبال لاهوری، شاعر و فیلسوف اهل جنوب آسیاست. این کتاب دومین کتاب شعر محمد اقبال است که به زبان اردو نوشته شدهاست و بهترین اثر او در این زبان بهشمار میآید. بال جبرئیل در سال ۱۹۳۵ به چاپ رسید و شامل ابیاتی است که شاعر مشرق در زمان بازدید از بریتانیا، ایتالیا، مصر، فلسطین، فرانسه، اسپانیا و افغانستان سرودهاست.
جستارهای وابسته
اسرار خودی
جاویدنامه
بانگ درا
پیام مشرق
زبور عجم
پس چه باید کرد ای اقوام شرق
ارمغان حجاز
رموز بیخودی
پانویس
اشعار محمد اقبال
کتابهای ۱۹۳۵ (میلادی)
کتابهای شعر در ۱۹۳۵ (میلادی)
مجموعه اشعار پاکستانی
مجموعه اشعار | چربمو نام یک سرده از تیره شیرینزنبوران است.
منابع
پیوند به بیرون
شیرینزنبوران | ایستگاه قطار شهری اقبال لاهوری یکی از ایستگاههای خط ۱ قطار شهری مشهد است که در بلوار وکیل آباد، ابتدای خیابان اقبال لاهوری قرار دارد.
از این ایستگاه ۴ خط اتوبوسرانی مشهد و حومه میگذرد.
منابع
الگو:ترابری ریلی ایران
ایستگاههای راهآهن بازشده در ۲۰۱۱ (میلادی)
ایستگاههای قطار شهری مشهد
بنیانگذاریهای ۲۰۱۱ (میلادی) در ایران | پیام مشرق () نام یکی از کتابهای شعر و فلسفی اقبال لاهوری شاعر اهل شبهقاره هند است. این کتاب به زبان فارسی و پاسخی به دیوان غربی–شرقی نویسنده آلمانی، گوته است. نخستین چاپ پیام مشرق به سال ۱۹۲۳ بازمیگردد.
جستارهای وابسته
پس چه باید کرد ای اقوام شرق
ارمغان حجاز
پیوند به بیرون
متن کامل پیام مشرق به فارسی
منابع
ادبیات فارسی
اشعار محمد اقبال
شعرهای فارسی
کتابهای ۱۹۲۳ (میلادی)
کتابهای محمد اقبال
مجموعه اشعار پاکستانی
مجموعه اشعار |
f37cb8ba-a7d9-4fc6-b884-bf3f2a049325 | اقبال لاهوری | اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامیبود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد. | اقبال لاهوری در چه سالی در مجلس هند حضور داشت؟ | false | {
"answer_start": [
166
],
"text": [
"۱۹۲۰"
]
} | محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (زاده ۱۸ آبان ۱۲۵۶ - درگذشت ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷)، متفکر، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار مسلمان هندی بود که در سیالکوت به دنیا آمده و شعرهای بسیاری نیز به زبانهای فارسی و اردو سروده است. اقبال، نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و این ایده در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال لاهوری، در این کشور بهطور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود. «اسرار خودی» یکی از کتابهای معروف اوست. ایشان طرفداران پرشماری در ایران و سایر کشورها دارد.
زندگی
اقبال در سیالکوت، که اکنون بخشی از ایالت پنجاب پاکستان است متولد شد. نیاکان او از قبیلهٔ سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سدهٔ هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، به اسلام روی آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.
اقبال، قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند گذراند. او تحصیلات خود را در رشتهٔ فلسفه دانشگاه لاهور آغاز و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م، با رتبهٔ اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن مدرک دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه عضویت داشت که یک جنبش اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود. او با مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح نیز همکاری نزدیک داشت. او در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است، پس از انتخابات سال ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب، که شورایی اسلامی واقع در لاهور بود، شد و در این شورا از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در سال ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیهٔ مسلمانان در اللهآباد و سپس در سال ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
چهرهٔ فرامرزی اقبال
اقبال، به دلیل داشتن دیدگاه ضد کاپیتالیستی، معتقد بود که نظام سرمایهداری در حال استعمار ملتها به خصوص ملتهای مسلمان است؛ از این رو نگاهی ویژه به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی در جهان اسلام را میتوان در پیوستگی فرهنگی، تاریخی و مذهبی کشورش با برخی از کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
اقبال و ایران
اقبال به فرهنگ ایرانی بسیار علاقه داشت و همین امر باعث شدهاست که برخی ملیگرایان، او را «ایرانیترین غیرایرانی» یا «فردوسیِ برونمرز» بنامند.
اقبال و فلسفه
اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریهای مسلمانان از اعتماد به یونانیها ناشی شدهاست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفه یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی محکوم به شکست است.
در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان منبع شناخت و ابن تیمیه در تبَیُّن اهمیت روش استقراء، کندی در خصوص | سال ۱۲۵۶ هجری خورشیدی، سالی عادی است.
رویدادها
زادروزها
۱۱ فروردین - محمد قزوینی، معروف به علامه قزوینی ، ادیب و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران
۱۸ آبان - اقبال لاهوری، اندیشمند و شاعر مسلمان پاکستانی
۸ دی - احمد قوام، سیاستمدار ایرانی در دورهٔ قاجار و پهلوی
۲۴ اسفند - رضاشاه، پهلوی در سوادکوه مازندران
درگذشتها
۱۲۵۶ | جاویدنامه، مجموعهای از سرودههای اقبال لاهوری است که به زبان فارسی و با روش مثنوی معنوی سرودهاست.
اقبال در سال ۱۹۲۹ میلادی کار نوشتن جاویدنامه را آغاز کرد و پس از سه سال آن را تکمیل کرد و این کتاب در ۱۹۳۲ به چاپ رسید.
جاویدنامه شامل یکهزار و ۹۵۴ بیت است که اقبال آن را به نام پسرش «جاوید اقبال» نامگذاری کردهاست.
خطاب شعرهای جاویدنامه پسر اقبال لاهوری است و آن را میتوان نوعی معراجنامه دانست. اقبال در جاویدنامه سفری خیالی و رویایی به کرههای آسمانی دارد و در این سفر با اشخاصی دیدار میکند که نتایج و اهداف سفر شامل نکاتی است که اقبال درباره آنها نظرش را بیان میکند.
اقبال در جاویدنامه مانند سفری که دانته شاعر ایتالیایی راه آسمانی را در پیش گرفت، به همراه مولانا جلال الدین رومی به سفری روحانی پرداخته و در این سفر با شخصیتهای تاریخی به بحث و گفتگو میپردازد.
ابتدا در جاویدنامه به کره ماه میرود. در آن جا رومی او را به یک نفر دانشمند هندی به نام «ویش وامیترا» یعنی جهاندوست معرفی میکند و رومی در این مجلس به جهان دوست میگوید که: «در حال حاضر راه ترقی برای بشریت منحصر در این است که دو فرهنگ شرق و غرب با یکدیگر ترکیب و تلفیق شوند.»
اقبال در ادامه سفر جاویدنامه به کرهٔ مریخ میرود و با رهبران مسلمان از جمله جمالالدین اسدآبادی و سعید حلیم پاشا ملاقات میکند. سعید حلیم پاشا شرق و غرب را با یکدیگر مقایسه میکند و در نتیجه این سنجش رای میدهد که: «نجات بشریت در آن است که تمدن شرق و غرب با یکدیگر تلفیق شوند.»
جستارهای وابسته
سرایندگان ایرانی در شبهقاره هند
ادبیات فارسی
زبان فارسی در کشمیر
نقش پارسی بر احجار هند
علی اصغر حکمت
زبان و ادب فارسی در هند
دانشنامه زبان و ادب فارسی در شبهقاره
منابع
ویکی اردو
محمدحسین، چودهری، جاویدنامه اقبال، مترجم: ریاض، محمد مجله «هلال» شهریور ۱۳۵۰ - شماره ۱۱۵. صص ۱۷-۲۱.
پیوند به بیرون
متن جاویدنامه
اشعار محمد اقبال
اقبال لاهوری
شعرهای فارسی
کتابهای ۱۹۳۲ (میلادی)
کتابهای اسلامی
کتابهای زبان فارسی
کتابهای شعر در ۱۹۳۲ (میلادی)
کتابهای فارسی
کتابهای فلسفی
کتابهای محمد اقبال
مجموعه اشعار پاکستانی
مجموعه اشعار | حسن اوحدی سیاستمدار ایرانی بود، که در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده همایونشهر از استان اصفهان در مجلس شورای ملی حضور داشت.
منابع
نمایندگان دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی | سید محمدتقی طباطبایی از سیاستمداران ایرانی بود، که در دوره چهارم بعنوان نماینده تبریز در مجلس شورای ملی حضور داشت.
منابع
نمایندگان دوره چهارم مجلس شورای ملی | پس چه باید کرد ای اقوام شرق که به اختصار به پس چه باید کرد هم معروف است، نام کتابِ شعری فلسفی نوشته اقبال لاهوری، نویسنده و شاعر اهل شبهقاره هند است. این کتاب به زبان فارسی نوشته شده و در سال ۱۹۳۶ میلادی چاپ شدهاست.
متن کتاب
مثنوی پس چه باید کرد ای اقوام شرق که اکنون منتشر میشود، یکی از زیباترین و پرمایهترین آثار اقبال لاهوری است که در سال ۱۹۳۶ میلادی انتشار است. در آن سالها انگلستان بر سر زمینهای پهناوری از جهان و منجمله بر هند و پاکستان و بنگله دیش کنونی استیلای مطلق و همهجانبه داشت و مردم این سرزمینها درگیر مبارزه برای آزاد سازی خویش بودند و استعمار بی رمق نیز در تلاشی نه چندان امید بخش برای حفظ امپراطوری و در آغازین نقطهٔ افکار و طرحهائی نو برای تغییر شکل و پوست اندازی و نهایت ادامه حیات بود.
مثنوی پس چه باید کرد ای اقوام شرق اقبال لاهوری، در واقع چیزی جز انعکاس همین رویاروئی استعمارگرو استعمار شده در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، نمیباشد، که خود با یک سلسله اندرزها و هشدارها عجین و همراه گردیدهاست. مولانا اقبال لاهوری مثنوی را با الهام از پیرو و مرشد خود مولانا جلال الدین رومی میآغازد و اینرو، در ابتدا از حکمت کلیمی و حکمت فرعونی آغاز سخن میکند و آنگاه، در ادامه سخن از بلای فرنگیمآبی و آنهم با تمام عوارض و در همهٔ ابعادش در کشورهای شرقی و اسلامی یاد مینماید و سپس به روشن کردن معنی لا اله الا الله و جهان بینی توحیدی و تأثیر شگرف آن در زندگی موحدین و پرورش مردان حر می پرداز و پس از آن از معنی واقعی فقر، فقر خیبر گیر با نان شعیر پرده بر میگیرد و سر انجام با خاوریان بمصداق یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْاِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مَعْصِیَتِ الرَّسُوْلِ وَ تَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوٰیؕبه راز گوئی مینشیند و از چه باید کرد سخن میگوید.
نمونه شعر
جستارهای وابسته
جاویدنامه
زبور عجم
اسرار خودی
رموز بیخودی
منابع
پیوند به بیرون
متن کامل به زبان فارسی
ترجمه انگلیسی
ادبیات فارسی
اشعار محمد اقبال
شعرهای فارسی
کتابهای شعر در ۱۹۳۶ (میلادی)
مجموعه اشعار پاکستانی
مجموعه اشعار | ایرج عطارد سیاستمدار ایرانی بود، که در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده شیراز از استان فارس در مجلس شورای ملی حضور داشت.
منابع
نمایندگان دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی | حسن هرزندی سیاستمدار ایرانی بود، که در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده مرند از استان آذربایجان شرقی در مجلس شورای ملی حضور داشت.
منابع
نمایندگان دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی | فتحالله حاتمی سیاستمدار ایرانی بود، که در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی بعنوان نماینده تهران از استان تهران در مجلس شورای ملی حضور داشت.
منابع
نمایندگان دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی | حبیبالله محیط از سیاستمداران ایرانی بود، که در دوره چهاردهم بعنوان نماینده بانه و سقز در مجلس شورای ملی حضور داشت.
منابع
نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی
نمایندگان بانه در مجلس شورای ملی |
2b6dffa6-b5ff-4f3f-bec8-99833d701689 | اقبال لاهوری | اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامیبود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد. | اقبال لاهوری بعد از رئیس اتحادیه مسلمانان در الله اباد در کجا انتخاب شد؟ | false | {
"answer_start": [
528
],
"text": [
"لاهور"
]
} | محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (زاده ۱۸ آبان ۱۲۵۶ - درگذشت ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷)، متفکر، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار مسلمان هندی بود که در سیالکوت به دنیا آمده و شعرهای بسیاری نیز به زبانهای فارسی و اردو سروده است. اقبال، نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و این ایده در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال لاهوری، در این کشور بهطور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود. «اسرار خودی» یکی از کتابهای معروف اوست. ایشان طرفداران پرشماری در ایران و سایر کشورها دارد.
زندگی
اقبال در سیالکوت، که اکنون بخشی از ایالت پنجاب پاکستان است متولد شد. نیاکان او از قبیلهٔ سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سدهٔ هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، به اسلام روی آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.
اقبال، قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند گذراند. او تحصیلات خود را در رشتهٔ فلسفه دانشگاه لاهور آغاز و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م، با رتبهٔ اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن مدرک دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه عضویت داشت که یک جنبش اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود. او با مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح نیز همکاری نزدیک داشت. او در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است، پس از انتخابات سال ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب، که شورایی اسلامی واقع در لاهور بود، شد و در این شورا از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در سال ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیهٔ مسلمانان در اللهآباد و سپس در سال ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
چهرهٔ فرامرزی اقبال
اقبال، به دلیل داشتن دیدگاه ضد کاپیتالیستی، معتقد بود که نظام سرمایهداری در حال استعمار ملتها به خصوص ملتهای مسلمان است؛ از این رو نگاهی ویژه به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی در جهان اسلام را میتوان در پیوستگی فرهنگی، تاریخی و مذهبی کشورش با برخی از کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
اقبال و ایران
اقبال به فرهنگ ایرانی بسیار علاقه داشت و همین امر باعث شدهاست که برخی ملیگرایان، او را «ایرانیترین غیرایرانی» یا «فردوسیِ برونمرز» بنامند.
اقبال و فلسفه
اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریهای مسلمانان از اعتماد به یونانیها ناشی شدهاست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفه یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی محکوم به شکست است.
در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان منبع شناخت و ابن تیمیه در تبَیُّن اهمیت روش استقراء، کندی در خصوص | سید غلامرضا سعیدی (۱۲۷۴–۱۳۶۷) نویسنده و مترجم دینی معاصر ایران بود.
زندگینامه
سید غلامرضا سعیدی در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی در روستای نوزاد از توابع شهرستان درمیان واقع در استان خراسان جنوبی، به دنیا آمد. پدر وی سید محمد، از سادات حسینی نسب که منتسب به سادات میرآفتاب است و مادرش بی بی رقیه و از سادات حسینی است.
در سن ۵ یا ۶ سالگی، وی را به قالیبافی فرستادند و پس از ۶ ماه وارد مکتبخانه ده شد. در آن تاریخ، مکتب این دهکده از دختر و پسر ۶۰، ۷۰ شاگرد خردسال میپذیرفت، و او تا سن ۸ سالگی در نوزاد بود. پدرش غالباً در هرات به سر میبرد، او سرمایهدار کوچکی بود و بعد، از هرات آمد و خانواده را به بیرجند برد. پس از رفتن به بیرجند در مدرسه شوکتیه که تازه تأسیس شده بود به تحصیل اشتغال میورزد.
سید غلامرضا سعیدی حدود هفت سال در این مدرسه به تحصیل پرداخت و زبان عربی و فرانسه را فراگرفت و زبان انگلیسی را در خارج از مدرسه آموخت مطالعات متنوع و آشنائی به زبانهای خارجی افق فکر او را عمیق ساخت و به تحقیق و مطالعه در زمینههای مختلف پرداخت. سعیدی برای ادامه تحقیقات به هندوستان رهسپار میشود و در دانشگاه علیگر ضمن برخورد با افکار و اندیشههای متفکرین اسلامی و آشنائی با شخصیتهایی همچون علامه دکتر محمد اقبال لاهوری آشنا میشود.
سایر فعالیتها
سعیدی پس از اتمام تحصیلات، مدت ۲ یا ۳ سال در بانک خدمت نمود. سپس به تدریس در مدرسه شوکتیه پرداخت. از جمله فعالیتهای دیگر وی، همکاری با مطبوعات و نگارش مقالات متعدد بود. وی همچنین سفرهایی از جمله به هندوستان، عراق، پاکستان، سوریه، لبنان و حجاز داشته و در مجامع علمی و اسلامی شرکت نمود.
در سال ۱۳۲۳ به عراق مسافرت و با آیهالله شیخ محمدحسین کاشف الغطا آشنا شد و از محضر وی کسب فیض نمود. همچنین در سفر پاکستان با سید ابوالعلی مودودی آشنا و کسب دانش کردهاست. در سال ۱۳۲۴ اتحادیه مسلمین ایران را با همکاری بعضی از دوستان همفکر تأسیس و راهاندازی کرد.
سعیدی در سال ۱۳۲۷ به انگلستان مسافرت و در کنگره اسلامی مسلمانان شرکت مینماید. وی از اولین نظریه پردازانی بود که پیشنهاد کرد شهر مکه و مدینه باید به صورت بینالمللی اداره شود.
وی تعدادی از آثار اقبال لاهوری را ترجمه کرد و در بسیاری از افکار خود تحت تأثیر وی قرار گرفتهاست و وی را یکی از اقبال شناسان ایرانی میدانند. سعیدی همچنین با کسروی در مجله پیمان همکاری داشت که پس از ۲ سال و تغییر عقاید کسروی، همکاریش را با وی قطع نمود. سعیدی همچنین به خاطر تألیف کتاب خطر جهود برای اسلام و ایران تحت تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت.
وی شاگردان زیادی را تربیت نموده است که میتوان از دکتر علی شریعتی و دکتر مصطفی چمران نام برد.
سید جعفر شهیدی داماد سعیدی بود و در برخی موارد پژوهشی و تألیفی با یکدیگر همکاری داشتند.
درگذشت
سید غلامرضا سعیدی در ۲۲ آذر ماه ۱۳۶۷ در ۹۳ سالگی در بیرجند درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.
پیام تسلیت رئیس جمهور وقت
وقتی خبر درگذشت مرحوم سعیدی به نهاد ریاست جمهوری رسید، آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت او را تسلیت گفت. پیامی که بخشهایی | اطلاعات (CID) به مولانا لاهوری گفته بود که دولت برای فرستادن او به ایالت سِند یا شهر دهلی آماده نیست و از این بابت اطیمنان ندارد، بنابراین او باید در لاهور اقامت کند. سپس لاهوری را ملزم کردند دو ضامن بیاورد که هر کدام می باید هزار روپیه به عنوان ضمانت پرداخت میکردند. مولانا لاهوری با این استدلال که در لاهور آشنایی ندارد، درخواست کرد به ایالت سِند منتقل شود، اما دولت موافقت نکرد؛ ایشان پس از تلاش فراوان نام مولانا قاضی ضیاءالدین (از دانشآموختگان دارالعلوم دیوبند و مدیر دبیرستان اسلامی گوجرانواله) را به یاد آورد که آن روزها در لاهور مقیم بود. پس از ملاقات با ایشان و با یک واسطهٔ دیگر، تلاشهای زیادی صورت گرفت تا اینکه دو ضامن مهیا گردید.
سکونت در لاهور
مولانا لاهوری به ناچار در لاهور ماند. در سالهای بعد به خاطر خدمات علمی و دینی، عده ای در آن شهر هوادار و پشتیبان او شدند . او در دوران اقامت خود در لاهور تدریس قرآن را آغاز کرد و به تدریج با کمک دوستانش برای نشر علوم قرآنی و تبلیغ اسلام، انجمن خدامالدین را پایهگذاری کرد و خود نیز به عنوان رئیس انجمن انتخاب شد. از طرف این انجمن هفتهنامهای دینی به نام خدامالدین منتشر میشد. این انجمن امروزه نیز به فعالیتهای دینی و علمی خود ادامه می دهد. وی همچنین مدرسه قاسمالعلوم را در لاهور تأسیس کرد که فارغالتحصیلان مدارس عربی و علمای دینی برای شرکت در دوره تفسیر راهی این مدرسه میشدند. با گسترش این مدرسه، علمای دانشآموخته از دارالعلوم دیوبند، مظاهرالعلوم سهارنپور، مدرسه امینیه دهلی و مدرسه شاهی مرادآباد جهت فراگیری علوم دینی به این مدرسه می رفتند. این دورهٔ ویژه از اول رمضان تا آخر ذیقعده برگزار میشد که تا پایان عمرِ مولانا لاهوری ادامه داشت. سند و گواهی شرکت در این دورهٔ تفسیر، به امضاء و تاییدیه علامه محمدانور شاه کشمیری، علامه شبیر احمد عثمانی و مولانا سید حسیناحمد مدنی مزین است. مدرسه قاسمالعلوم پس از درگذشت مولانا لاهوری، توسط فرزند ایشان مولانا عبیدالله انور تا ۱۴۰۵ هجری قمری مدیریت شد. اقامتگاه طلاب در آغاز کار، ساختمانی اجارهای بود و کمبود فضا و مشکلات بهوجود آمده باعث شد در منطقهٔ سبحانخان قطعه زمینی خریده شود. کلنگ احداث مسجد و مدرسه توسط علامه شبیراحمد عثمانی در محل جدید زده شد.
ویژگی بارز مولانا لاهوری
مولانا احمدعلی لاهوری امانتدار ۲۵سالهٔ اسرار جنبش آزادی هند بود. در مصیبتهای ملی کنار ملت بود. سختیهای حبس و زندان را به جان خرید. در عمل به قرآن و سنت اصرار داشت.
در سال ۱۹۳۱ میلادی رئیس دانشگاه مهندسی لاهور که فردی انگلیسی بود، اداعاهایی را در مورد پیامبر اسلام مطرح کرده بود. ادعاهای این رئیس دانشگاه با واکنش تند مولانا لاهوری مواجه شد و به همین باعث شد که مولانا لاهوری دوباره به زندان بیفتد، اما پس از مدتی حکومت وقت لاهوری را آزاد کرد.
خدمات علمی
مولانا لاهوری بیشتر زندگی خود را به تبلیغ دین اسلام مشغول بود. او در دوران حیات خود در کنار تدریس و تفسیر کتب اسلامی و سنت پیامبر اسلام، قرآن را نیز به صورت کامل به زبانی روان و به اردو ترجمه کرد. علاوه بر این، تألیف و تصنیف ۳۴ کتابچه از دیگر خدمات | اقبال به معنی بخت یا شانس میتواند به موارد زیر گفته شود:
افراد
اقبال لاهوری، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار پاکستانی
عباس اقبال آشتیانی، مورخ، ادیب و نویسندهٔ معاصر ایرانی
منوچهر اقبال، سیاستمدار، پزشک بیماریهای عفونی و رئیس دانشگاه تهران
علی اقبال
احمد اقبال
عبدالوهاب اقبال
محمدعلی اقبال، وکیل و نماینده مجلس
خسرو اقبال، از چهرههای تاریخ معاصر ایران
ایران اقبال، از نامدارترین دختران میرزا ابوترابخان مقبلالسلطنه خراسانی
ابوالحسن اقبالآذر، خواننده ایرانی
آقا رضا خان اقبالالسلطنه، ملقب به آجودان مخصوص و عکاسباشی، نخستین عکاس حرفهای ایرانی
جایها
خانه اقبال، مربوط به دوره قاجار
اقبالآباد، روستایی در شهرستان جَهرُم
کارخانه اقبال، مربوط به دوره پهلوی
باغ اقبالآباد
دانشگاه علامه اقبال در پاکستان
قنات کلاته اقبال، نیشابور
جستارهای وابسته
اقبالی | مسلمان بدون مذهب اصطلاحی است در اشاره به مسلمانی که به هیچیک از مذاهب اسلامی تعلق نداشتهباشد. مجادلات فرقهای تاریخی طولانی و پیچیده در اسلام است که حاکمان سیاسی از آنها بهرهبرداری کرده و بر آن دامن زدهاند. اما مفهوم " یگانگی مسلمانان " همچنان ایدهآلی مهم باقی مانده و در دوران مدرن روشنفکران علیه بخشبندی فرقهای صحبت کردهاند. چهرههای برجسته که حاضر نشدهاند خود را وابسته به یکی از فرقههای اسلامی بشناسانند افراد مانند جمال الدین اسد آبادی، محمدعقیلی درگهانی،اقبال لاهوری، محمدعلی جناح، محمد علی کلی و …
منابع
مذاهب اسلامی
مسلمانان بدون مذهب | کردآباد یک روستا در ایران است که در دهستان آببر واقع شدهاست. کردآباد ۳۹ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان طارم | صادق آباد روستایی واقع در دهستان اشیان است که در بخش مرکزی شهرستان لنجان قرار دارد و طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۸۵) دارای ۲۰ خانوار متشکل از ۶۹ نفر است.
منابع
روستاهای شهرستان لنجان | مولانا احمدعلی لاهوری ملقب به شیخ التفسیر یا شیخ القران (زادهٔ ۱۳۰۴ هجری قمری در پنجاب پاکستان – درگذشتهٔ ۱۷ رمضان ۱۳۸۳ هجری قمری) از علمای حقانی و از رهبران جنبش آزادی هند بود. وی در زمان خود عالمی محقق، مفسری بینظیر و عارفی کامل و باتدبیر بهشمار میرفت.
زندگینامه
احمدعلی لاهوری در رمضان ۱۳۰۴ هجری قمری در روستای جلال از توابع شهرستان گوجرانواله در ایالت پنجابِ پاکستان به دنیا آمد. پدر وی شیخ حبیبالله از سالکان سلسله چشتیه در عرفان و تزکیه بود. احمدعلی ابتدا زیر نظر مادرش به فراگیری بعضی علوم ابتدایی مشغول شد. سپس برای ادامه تحصیل او را به نزد مولانا عبدالحق فرستادند. مولانا احمدعلی پس از مدتی به انقلابیون ضد استعمار بریتانیا ملحق شد و به مولانا عبیدالله سندی پیوست. پس از تأسیس مدرسه دارالارشاد در گوت پیر جهندا، در ایالت سند پاکستان توسط مولانا عبیدالله سندی، لاهوری در این مدرسه ثبتنام کرد. او در این مدرسه با سعی و تلاش و علاقهٔ وافر طی ۶ سال دروس دینی را به پصورت کامل پشت سر گذاشت.
آغاز زندگی حرفهای
مولانا لاهوری پس از پایان تحصیلات در مدرسه دارالارشاد، در همان مدرسه مشغول تدریس شد. وی بعدها با دختر مولانا سندی ازدواج کرد. مولانا لاهوری در گوت پیر جهندا به مدت سه سال به تدریس و تعلیم مشغول شد. هنگامیکه مولانا عبیدالله سندی حزب جمعیتالانصار را پایهگذاری کرد مولانا لاهوری را از مدرسه دارالارشاد به نزد خویش فراخواند. او گروهی را به نام نظارة المعارف القرآنیة که شامل جمعی از علمای تازه فارغالتحصیل بود، آماده کرد. هدف از تشکیل این گروه دعوت و تبلیغ طبق نیازهای روز بود. مولانا لاهوری نیز در پیشرفت این جماعت دوشادوش مولانا سندی تلاش میکرد. بعد از آن، ایشان به توصیه مولانا سندی در مدرسهای در نوابشاه مشغول تدریس و تعلیم شد و مدتی نیز به تدریس در علیگر (Aligarh) پرداخت.
فعالیتهای سیاسی
مولانا عبیدالله سندی پس از مهاجرت به افغانستان، شاگرد و دامادش مولانا لاهوری را بهعنوان مسئول جمعیتالانصار تعیین کرد. مولانا سندی در دوران اقامت خویش در کابل، دربارهٔ حزب و فعالیتهایش توسط چند فرد همفکر و همعقیده به مولانا لاهوری نامه میفرستاد. با دستگیری نامهرسانها، استعمارگران انگلیسی در هند شروع به سرکوب این حزب کردند. به عقیده برخی اگر این جنبش که هدفش استقلال بود، پیروز میشد، پاکستان چندین سال قبل از سال ۱۹۴۷میلادی بهوجود میآمد. با افشای نامههای مولانا سندی، مولانا لاهوری دستگیر و از دهلی به بازداشتگاهی در شِملا منتقل شد. مولانا لاهوری با مسئول بازداشتگاه دوست شد و مسئول بازداشتگاه در حد توان، اسباب آسایش و راحتی را برای او فراهم میکرد و علاوه بر امکانات رفاهی مناسب، برخی نیازهای ایشان را از خانهٔ خودش برای مولانا لاهوری فراهم میکرد. اما بعد از مدتی مولانا لاهوری از شِملا به لاهور و سپس به بازداشتگاه جالندَر منتقل شد. در همان زمان مولانا غلاممحمد دینپوری نیز به اتهامی مشابه در زندان به سر میبرد. مولانا لاهوری پس از مدتی حصر در منطقهٔ راهون، به لاهور منتقل شد. یک افسر پلیس اطلاعات (CID) به مولانا لاهوری گفته بود که دولت برای فرستادن او به ایالت سِند یا شهر دهلی آماده نیست و از این بابت اطیمنان ندارد، بنابراین او باید در لاهور اقامت | احمدآباد یک روستا در ایران است که در دهستان مسافرآباد واقع شدهاست. احمدآباد ۶۶ نفر جمعیت دارد.
منابع
روستاهای شهرستان رودان | فتح آباد، روستایی است از توابع بخش دستگردان و در شهرستان طبس استان خراسان جنوبی ایران.
جمعیت
این روستا در دهستان دستگردان قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن (۸خانوار) ۲۶نفر
بوده است.
منابع
روستاهای شهرستان طبس |
4edac00d-8f8b-4cb0-acc1-a98c54ed7283 | اقبال لاهوری | اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامیبود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد. | اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه چه نوع جنبشی بود؟ | false | {
"answer_start": [
73
],
"text": [
"بریتانیا"
]
} | محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (زاده ۱۸ آبان ۱۲۵۶ - درگذشت ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷)، متفکر، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار مسلمان هندی بود که در سیالکوت به دنیا آمده و شعرهای بسیاری نیز به زبانهای فارسی و اردو سروده است. اقبال، نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و این ایده در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال لاهوری، در این کشور بهطور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود. «اسرار خودی» یکی از کتابهای معروف اوست. ایشان طرفداران پرشماری در ایران و سایر کشورها دارد.
زندگی
اقبال در سیالکوت، که اکنون بخشی از ایالت پنجاب پاکستان است متولد شد. نیاکان او از قبیلهٔ سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سدهٔ هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، به اسلام روی آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.
اقبال، قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند گذراند. او تحصیلات خود را در رشتهٔ فلسفه دانشگاه لاهور آغاز و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م، با رتبهٔ اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن مدرک دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه عضویت داشت که یک جنبش اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود. او با مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح نیز همکاری نزدیک داشت. او در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هند حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است، پس از انتخابات سال ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب، که شورایی اسلامی واقع در لاهور بود، شد و در این شورا از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در سال ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیهٔ مسلمانان در اللهآباد و سپس در سال ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
چهرهٔ فرامرزی اقبال
اقبال، به دلیل داشتن دیدگاه ضد کاپیتالیستی، معتقد بود که نظام سرمایهداری در حال استعمار ملتها به خصوص ملتهای مسلمان است؛ از این رو نگاهی ویژه به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی در جهان اسلام را میتوان در پیوستگی فرهنگی، تاریخی و مذهبی کشورش با برخی از کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
اقبال و ایران
اقبال به فرهنگ ایرانی بسیار علاقه داشت و همین امر باعث شدهاست که برخی ملیگرایان، او را «ایرانیترین غیرایرانی» یا «فردوسیِ برونمرز» بنامند.
اقبال و فلسفه
اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریهای مسلمانان از اعتماد به یونانیها ناشی شدهاست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفه یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی محکوم به شکست است.
در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان منبع شناخت و ابن تیمیه در تبَیُّن اهمیت روش استقراء، کندی در خصوص | میرزا شمسالدین خان فطنالملک (۱۲۵۵خ - ۱۳۳۶خ تهران) که نام خانوادگی جلالی برگزید، دولتمرد دوران قاجار و پهلوی و سناتور بود. او نخستین رئیس دیوان محاسبات ایران است که با رأی مجلس به این سمت برگزیده شد.
پدرش میرزا علی خان مستوفی آشتیانی نام داشت. در تهران تحصیل کرد و وارد خدمت نظمیه (شهربانی) و سپس وزارت جنگ شد. مدتی نیز امور مربوط به ارباب جمشید سرمایهدار زرتشتی را اداره می کرد. در جریان جنبش مشروطهخواهی به این جنبش پیوست. در جنگ جهانی اول و با اشغال ایران، به آزادیخواهانی پیوست که با تشکیل دولتی در کرمانشاه با نیروهای روسیه و انگلیس مبارزه می کردند. پس از پایان جنگ جهانی اول و بازگشت به تهران به خدمت وزارت مالیه درآمد و مدارج ترقی را طی کرد تا اینکه در هشتم دی ۱۳۰۵ حسن اسفندیاری وزیر مالیه او را به عنوان معاون خود به مجلس شورای ملی معرفی کرد.
شمسالدین جلالی یک سال بعد حاکم اصفهان و در سال ۱۳۱۰ والی فارس شد. در هشتم بهمن ۱۳۱۲ مجلس شورای ملی او را به ریاست دیوان محاسبات برگزید و در چهارم بهمن ۱۳۱۵ این انتخاب را تمدید کرد. او تا نهم بهمن ۱۳۱۸ رئیس دیوان محاسبات ماند و همزمان نایب رئیس شورای عالی بانک ملی نیز بود. یک دوره هم نماینده مجلس سنا شد.
دکتر فتحالله جلالی که در کابینه دکتر اقبال وزیر کشور شد، پسر شمسالدین جلالی بود. نوهاش بیژن جلالی شاعر معاصر است.
پانویس
استانداران فارس
حاکمان اصفهان
درگذشتگان ۱۳۳۶
زادگان ۱۲۵۵ | جنبش ضد جنگ به یک جنبش اجتماعی گفته میشود که معمولاً در مخالفت با تصمیم یک کشور برای آغاز یا انجام یک حمله نظامی شکل میگیرد. اصطلاح ضد جنگ گاهی برای اشاره به مرام آشتیجویی (مخالفت با استفاده از هرگونه تسلیحات در منازعات) هم به کار میرود. جنبشهای ضد جنگ اغلب با برگزاری تظاهرات و اعتصابات میکوشند بر یک دولت (یا چند دولت) فشار وارد آورند و یک جنگ را پایان دهند یا از رخداد آن پیشاپیش جلوگیری کنند.
در جریان جنگ ویتنام در ایالات متحده آمریکا جنبش ضد جنگ توانست بر تصمیم سیاستمداران کاخ سفید و شخص ریچارد نیکسون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا تأثیر بگذارد و آنان را در نهایت به خاتمه جنگ وادار کنند.
در طول جنگ عراق نیز جنبش ضد جنگ فعالیت گستردهای انجام داد.
تاریخچه
جنگ استقلال آمریکا
مخالفت اساسی با مداخله جنگی بریتانیا در آمریکا باعث شد که مجلس عوام بریتانیا در 27 فوریه 1783 علیه جنگ بیشتر در آمریکا رای دهد و راه را برای وزارت دوم راکینگهام و صلح پاریس هموار کند.
قبل از جنگ داخلی آمریکا
احساسات ضدجنگ قابل توجهی در ایالات متحده تقریباً بین پایان جنگ 1812 و شروع جنگ داخلی در آنچه که دوران قبل از آغاز جنگ داخلی نامیده می شود ایجاد شد.جنبشی مشابه در همین دوره در انگلستان شکل گرفت.
جنگ داخلی آمریکا
یک رویداد کلیدی در تاریخ اولیه موضع ضد جنگ مدرن در ادبیات و جامعه، جنگ داخلی آمریکا بود، جایی که با نامزدی جورج بی مککلن برای ریاست جمهوری ایالات متحده به عنوان یک دموکرات صلحجو در برابر رئیس جمهور فعلی آبراهام لینکلن به اوج خود رسید.
جنگ دوم بوئر
ویلیام توماس استد روزنامه نگار و نویسنده بریتانیایی سازمان "جنگ را متوقف کنید" را علیه جنگ دوم بوئر تشکیل داد.
جنگ جهانی اول
بین جنگ های جهانی
در سال 1924، ارنست فردریش کتاب Krieg dem Krieg را منتشر کرد.(جنگ علیه جنگ!): آلبومی از عکس های گرفته شده از آرشیوهای نظامی و پزشکی آلمان از جنگ جهانی اول. سوزان سونتاگ در کتاب «درباره درد دیگران» این کتاب را «عکاسی به مثابه شوک درمانی» توصیف می کند که برای «وحشت و تضعیف روحیه» طراحی شده است.
جنگ جهانی دوم
مخالفت با جنگ جهانی دوم در دوره اولیه آن بسیار پر سر و صدا بود، و هنوز هم قبل از شروع آن قوی تر بود، در حالی که مماشات و انزواگرایی گزینه های دیپلماتیک مناسبی در نظر گرفته می شد.
جنگ ویتنام
جنگ مرزی آفریقای جنوبی
جنگ های یوگسلاوی
جنگ2001 افغانستان
جنگ عراق
جنگ احتمالی علیه ایران
جنگ در دونباس
مداخله عربستان سعودی در یمن
بحران 2021 اسرائیل و فلسطین
حمله روسیه به اوکراین در سال 2022
جنگ اسرائیل و حماس در سال 2023
منابع
جنبشهای سیاسی
جنبشهای صلح
جنبشهای ضد نظامیگری
صلح
صلحطلبی
عدم مداخله | جنبش آگاهی سیاهان جنبشی از مردم عادی ضد آپارتاید بود، که در میانهٔ دههٔ ۱۹۶۰ در آفریقای جنوبی از دل خلأ سیاسی ناشی از زندانی کردن و ممنوع کردن کنگرهٔ ملی آفریقا و گنگرهٔ پان آفریقایی به وجود آمد. جنبش سیاهان آفریقا نمایندهٔ جنبشی اجتماعی برای آگاهی سیاسی بود.
این جنبش سیاهان ریشههای ژرفی در مسیحیت دارد.
جنبشهای سیاسی در آفریقا | چاه نعمتی یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان جلگه ماژان واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان خوسف | چاه والفجر ۳ بنیاد یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان دشت جام واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان تربت جام | آرشاک گاوافیان (; ) مشهور به کِری (; )، (زاده ۱۸۵۸ میلادی در کارین - درگذشت ۱۵ مه ۱۹۱۶ رواندز، عراق)، یک فدایی ارمنی و فرمانده گردان چهارم واحد داوطلب ارمنی بود. کِری از اعضای فدراسیون انقلابی ارمنی بود و در خیزشهایی همچون جنبش آزادی بخش ملی ارمنی، جنبش مشروطه ایران، جنگ جهانی اول و نبرد ساریقمیش شرکت نمود.
جستارهای وابسته
فهرست اعضای فدراسیون انقلابی ارمنی
ارمنیها در جنبش مشروطه ایران
منابع
نقل در تکمیل همایون، ناصر. مشروطه خواهی ایرانیان
پیوند به بیرون
ارمنیان اهل عثمانی
افراد اولین جمهوری ارمنستان
افراد جنگ جهانی اول اهل ارمنستان
افراد انقلاب مشروطه
اهالی ارزروم
پارتیزانهای کشتهشده در جنگ
پرسنل ارتش اهل امپراتوری روسیه
درگذشتگان ۱۹۱۶ (میلادی)
زادگان ۱۸۵۸ (میلادی)
ژنرالهای اهل ارمنستان
فدایی ارمنی
خاکسپاریها در پانتئون ارمنیان تفلیس
نظامیان جنگ جهانی اول اهل روسیه | چهارگل جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ یاوان ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۰۶۳۱ است.
جستارهای وابسته
فهرست جماعتهای تاجیکستان
منابع
جماعتهای تاجیکستان | دربارهٔ چه میاندیشی؟ آلبومی از هنرمند اهل لبنان نانسی عجرم است که در سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر شد.
منابع
آلبومهای ۲۰۰۸ (میلادی)
آلبومهای نانسی عجرم | مراسم بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۸۵ در تهران برگزار شد.
برگزیدگان
منابع
کتاب سال ایران |
b6531857-d396-45af-af8c-dc69d2e6dff7 | مبناگرایی | مبناگرایی (به انگلیسی: Foundationalism) اصطلاحی است در باب نظریههای فلسفی معرفت که بر اساس آن فرد مبناگرا معتقد است، دانش باید بر باور موجه و یا برخی دیگر از اصول یقینی تکیه کند. مانند نتیجه گیری استنباط شده از مبانی بدیهی. رقیب اصلی نظریه مبناگرایی برای توجیه باور، تئوری انسجام توجیه است که به موجب آن دانش نیازی به پایه و اساس یقینی یا بدیهی ندارد، بلکه نیازمند سازواری و انسجام اجزای درونی است، مانند پازلی که بدون یقین قبلی حل می شود و هر تکه در جای خودش قرار میگیرد.این اصطلاح در نظریه روابط بینالملل در پی آن است که آیا عقاید دربارهٔ جهان میتواند در مقابل روشهای عینی آزمایش گردد. مبناگرایان بر این عقیدهاند که تمامی ادعاها (در مورد برخی از ویژگیهای جهان) را میتوان مورد قضاوت قرار داد که درست هستند یا غلط. کسانی که مخالف این نظر هستند «ضد مبناگرایان» خوانده میشوند. | مبنا گرایی به انگلیسی چیست؟ | false | {
"answer_start": [
23
],
"text": [
"Foundationalism)"
]
} | فلسفهٔ ریاضیات یا فلسفهٔ ریاضی (به انگلیسی: Philosophy of mathematics)، شاخهای از فلسفه است که به بنیادهای وجودیِ ریاضیات و مباحث مربوط به معرفتشناسی ریاضیات میپردازد. از مکتبهای فلسفهٔ ریاضی میتوان به منطقگرایی، شهودگرایی، صورتگرایی و افلاطونگرایی اشاره کرد.
مکاتب فلسفه ریاضی
منطقگرایی
آموزه منطقگرایی عبارت از این است که مفاهیم و قضایای ریاضی به مفاهیم و قضایای منطقی فروکاهیده شود. نظریه کانت دربارهٔ ریاضیات دچار انتقاداتی بود که به ظهور منطقگرایی نزد برنارد بولتسانو انجامید.
شهودگرایی
لویتزن اگبرتوس ژان براوئر که مختصراً براوئر نیز نامیده میشود ریاضیدان و فیلسوف هلندی است که نام شهودگرایی در ریاضیات را بر سر زبانها انداخت. بر اساس شهودگرایی، ریاضیات مخلوق ذهن است و صدقهای جملات گزارههای ریاضی صرفاً میتوانند از طریق ساختارهای ذهنی ای درک و فهمیده شوند که اثبات میکند آن گزاره صادق است و ارتباط بین ریاضی دانان صرفاً وسیله ای است که میتواند فرایندهای ذهنی یکسانی در اذهان گوناگون را به وجود آورد.
صورتگرایی
در این دیدگاه ریاضیات علم نیست، زیرا موضوع مادی مورد مطالعه ندارد، مفروضاتی شهودی و بینشی ندارد تا بتواند به آنها تعبیری بدهد. ریاضیات یک زبان است. ریاضیات وسیله فرمولبندی کردن و توسعه نظریههای علمی است. فرمالیسم یا همان صورتگرایی ریاضی عنوانی است که به نظریه دیوید هیلبرت داده شده است، چرا که در صورتگرایی تکیه بر جنبهٔ صوری ریاضیات در مقابل معنی یا محتواست و کمابیش مبتنی بر انکار محتوا برای فرمولهای ریاضی است. هیلبرت اساساً سعی داشت تا ریاضیات را بر پایههای صرفاً صوری واصل موضوعی استوار سازد. در این دیدگاه، صدق یک نظریهٔ ریاضی بدین معنی است که آن نظریه تناقضی به بار نیاورد و منجر به تناقض نگردد. صورتگرایان برخلاف منطقگرایان بنیاد ریاضیات را نه در منطق، بلکه صرفاً در مجموعهای از نمادهای صوری میدانند، آنگاه ریاضیات را یک نظام صوری متشکل از احکام ریاضی که تنهادارای صورت هستند، میانگارند.
پرسشها
از جمله پرسشهایی که فلسفهٔ ریاضی، کوشش در پاسخ به آن دارد، اینها است:
منشأ موضوعات ریاضی چه هستند؟
وضعیت وجودی مفاهیم ریاضی چیست؟
اشاره به یک شیء ریاضی به چه معناست؟
شخصیت یک گزارهٔ ریاضی چیست؟
رابطهٔ بین منطق و ریاضیات چیست؟
نقش هرمنوتیک در ریاضیات چیست؟
تحقیق ریاضی به چه معناست و چگونه ممکن است؟
چه چیزی باعث توانایی ریاضی در تبیین تجربیات میشود؟
نقش ذهن انسان در تولید ریاضیات چیست؟
زیبایی ریاضی به چه معناست؟
منبع و ماهیت حقیقت ریاضی چیست؟
چه رابطهای بین جهان انتزاعی ریاضیات و جهان مادی وجود دارد؟
در آغاز قرن بیستم، سه مکتب فلسفهٔ ریاضی برای پاسخگوئی به اینگونه پرسشها بهوجود آمد. این سه مکتب به نامهای شهودگرایی و منطقگرایی و صورتگرایی معروفاند.
جستارهای وابسته
ساختگرایی (فلسفه ریاضیات)
شهودگرایی ریاضی
منابع
ریاضیات چیست؟ نوشته هربرت الیس رابینز، ترجمه سیامک کاظمی، نشر نی، ۱۳۸۶، تهران.
Thinking about Mathematics: The Philosophy of Mathematics by Stewart Shapiro, Oxford University Press, ۲۰۰۰
فلسفه ریاضیات | مرجع مبنا (دربرگیرنده نقطه مبنا یا سطح مبنا) یا بهسادگی مبنا (جمع: datums) بخش مهمی از یک شی است - مانند یک نقطه، خط، صفحه، سوراخ، مجموعهای از سوراخها، یا یک جفت سطح - که به عنوان یک مرجع در تعریف عمل میکند. هندسه شی و (اغلب) در اندازهگیری جنبههای هندسه واقعی برای ارزیابی میزان مطابقت آنها با مقدار اسمی، که ممکن است یک مقدار ایدهآل، استاندارد، متوسط یا مطلوب باشد. به عنوان مثال، روی چرخ خودرو، سوراخهای مهره یک دایره پیچ را مشخص میکنند که نقطهای است که میتوان از آن محل رینگ را تعیین و اندازهگیری کرد. این مهم است زیرا توپی و لبه باید در محدوده نزدیک متمرکز باشند (در غیر این صورت چرخ به آرامی نمیچرخد). مفهوم مبنا در بسیاری از زمینهها از جمله نجاری، فلزکاری، سوزندوزی، ابعاد هندسی و تحمل (GD&T)، هوانوردی، نقشهبرداری، ژئودزی (نقطه ژئودزی) و غیره استفاده میشود.
منابع
دستگاههای مختصات
کارهای چوبی
هندسه | منطقهگرایی یا ناحیهگرایی (به انگلیسی: Regionalism) به یکی از موارد زیر اشاره دارد:
ناحیهگرایی (سیاست)
منطقهگرایی (روابط بینالملل)
منطقهگرایی (هنر)
منطقهگرایی انتقادی
زیست منطقهگرایی | و از سرگیری ترتیبی کارآمدی را برای رشتهها فراهم میکند. اما عملکرد آن با احترام به زمان و حافظه مصرفی آن، قابل مقایسه با جداول درهمسازی بهینه در استفاده از حافظه پنهان است.
نگارخانه
منابع
ویکیپدیای انگلیسی، درخت مبنا
درختهای پاتریشیا:یک اندیسگذاری بهتر برای جستجوهای پیشوندی
الگوریتم عملی برای بازیابی اطلاعات کدشده به صورت الفبای عددی
HAT-trie:یک داده ساختار آگاه از حافظه پنهان برپایه trie برای رشتهها
برای مطالعهٔ بیشتر
درخت پاتریشیا
درخت کریت بیت
رابط کاربری درخت مبنا در هستهٔ لینوکس
Kart (key alteration radix tree)
پیادهسازیها
پیادهسازی درخت مبنا به زبان جاوا
پیادهسازی قالب کلاس درخت مبنا به زبان ++C
ساختار درختی
ساختارهای دادههای رشتهای | کیوی چینی نام یک گونه از تیره کیویان است.
منابع
پیوند به بیرون
آکتینیدیا
گیاگان چین
گیاهان باغی آسیا
گیاهان بهکاررفته در طب سنتی چین
میوهها از خاستگاه آسیا | گروه چاینا مدیا () شرکت سرگرمی چینی است، که در سال ۲۰۰۶ تأسیس شد.
منابع
پیوند به بیرون
شرکتهای رسانهای چین
شرکتهای فهرست شده در بورس اوراق بهادار شنژن | مینای چینی نام یک گونه از تیره کاسنیان است.
منابع
پیوند به بیرون
سردههای گیاهی تکنماد
گیاگان چین | فلسفه چیست؟ پرسشی در حوزه فرافلسفه است و میتواند به کتابهای زیر هم اشاره کند:
فلسفه چیست؟ (کتاب هایدگر)، کتابی از مارتین هایدگر
فلسفه چیست؟ (کتاب دلوز و گاتاری)، کتابی از ژیل دلوز و فلیکس گاتاری
فلسفه چیست؟ (کتاب آگامبن)، کتابی از جورجو آگامبن
فلسفه چیست؟ (کتاب بزرگمهر)، کتابی از منوچهر بزرگمهر
فلسفه چیست؟ (کتاب داوری اردکانی)، کتابی از رضا داوری اردکانی
علم چیست، فلسفه چیست؟، کتابی از عبدالکریم سروش | آبلیای چینی نام یک گونه از سرده آبلیا است.
منابع
پیوند به بیرون
آقطیان
گیاگان تایوان
گیاگان چین
گیاگان ژاپن
گیاهان از گونههای کمترین نگرانی
گیاهان باغی
گیاهان توصیفشده در ۱۸۱۸ (میلادی)
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط رابرت براون (گیاهشناس، زاده ۱۷۷۳) | چوبسفت سبزآبی نام یک گونه از سرده چوبسفتها است.
منابع
چوبسفتها
گیاگان بورنئو
گیاگان سوماترا
گیاگان مالزی شبهجزیرهای |
15b9f744-23f8-4cfb-9726-c661769496e1 | بار الکتریکی | بنجامین فرانکلین در قرن ۱۸ بیشترین تجربه را در این زمینه دارد. وی به حمایت از تئوری تک سیال الکتریکی بحث کرد. او تصور میکرد که بارالکتریکی یک سیال نامرئی است که در تمام مواد وجود دارد. مثلاً او معتقد بود که شیشه است که در ظرف لیدن بار الکتریکی را انباشته میکند. او اثبات کرد که مالیدن دو سطح نارسانا روی هم باعث میشود که این سیال تغییر مکان دهد و همینطور جاری شدن این سیال جریان الکتریکی را ایجاد میکند. وی این را نیز اثبات کرد که اگر ماده مقدار کمی از این سیال را داشته باشد میگوییم بار منفی دارد و اگر مقدار اضافی از آن را داشته باشد میگوییم بار مثبت دارد. بهطور دلخواه (یا به دلیلی که ثبت نشدهاست) وی انتخاب کرد که باری که روی شیشه انباشته شده، بار شیشهای بار مثبت است و بار صمغی منفی است. همچنین او بود که واژههای بار و باتری را وارد فرهنگ الکتریسیته کرد.ویلیام واتسون نیز همزمان با فرانکلین به همین نتایج رسید. | چه کسی تصور میکرد که بارالکتریکی یک سیال نامرئی است که در تمام مواد وجود دارد؟ | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"بنجامین فرانکلین"
]
} | بار یا الکتریسیته از علامت Q استفاده میکنند. مقدار بار الکتریکی بهطور مستقیم توسط یک برق نما یا بهطور غیرمستقیم توسط گالوانومتر اندازهگیری میشود.بعد از فهم مکانیک کوانتوم و توضیح مفهوم کلاسیک بار الکتریکی با ادبیات کوانتومی، جرج استونی در سال ۱۸۹۱ واحد الکترون را برای بار الکتریکی پیشنهاد کرد، این پیشنهاد قبل از کشفیات جوزف جان تامسون در سال ۱۸۹۷ بود. امروزه واحد بار به شکل بار اولیه یا واحد بنیادین بار یا eنشان داده میشود. اندازهگیری بار باید به شکل ضریبی از بار بنیادی باشد حتی اگر مقدار بار برای یک جسم در ابعاد بزرگ باشد، همچنین مقدار بار یک عدد حقیقی است.
پیشینه
تالس، فیلسوف یونانی سدهٔ ششم پیش از میلاد گفتهاست که با مالیدن پارچهٔ خزدار روی مواد مختلف مانند کهربا میتوان بار یا الکتریسیته تولید کرد، همچنین یونانیها گفته بودند که دکمههای باردار کهربایی میتوانند اجسام سبک مانند مو را به سمت خود بربایند یا اگر کهربا را برای مدت طولانی مالش دهند ممکن است جرقه تولید شود.
در سال ۱۶۰۰ دانشمند انگلیسی، ویلیام گیلبرت بازگشتی به بحث الکتریسیته داشت و واژهٔ لاتین الکتریکوس گرفته شده از واژهٔ یونانی ηλεκτρον به معنی کهربا را ایجاد کرد که البته خیلی زود این واژه به شکل انگلیسی electric و electricity تغییر پیدا کرد. در سال ۱۶۶۰ اتوفون گوریک تلاشهای گیلبرت را دنبال کرد و احتمالاً او کسی است که دستگاه تولیدکننده الکتریسیته ساکن را اختراع کردهاست. از دیگر اروپاییان پیشرو در این زمینه میتوان از رابرت بویل نام برد. بویل کسی است که در سال ۱۶۶۷ اظهار داشت که ربایش و رانش الکتریکی در فضای خالی نیز امکانپذیر است. استفان گری در سال ۱۷۲۹ مواد را به گروههای رسانا و نارسانا دستهبندی کرد. چارلز فرانسوا دو فی در سال ۱۷۳۳ گفت که: الکتریسیته از دو راه مختلف میآید که میتوانند یکدیگر را خنثی کنند او این اظهارات را با عنوان تئوری «دو سیال» مطرح کرد که: وقتی شیشه روی ابریشم مالیده میشود شیشه باردار میشود یا بار شیشهای و وقتی کهربا روی خز مالیده میشود کهربا باردار میشود یا بار صمغی. در سال ۱۸۳۹ مایکل فاراده نشان داد که تقسیمبندی ظاهری بین الکتریسیته ساکن، الکتریسیته جاری و بیوالکتریسیته درست نیست و همه اینها ناشی از رفتار الکتریکی قطبهای مختلف دوقطبیها است که بهطور دلخواه یک را مثبت و دیگری را منفی نامیدهایم. بار مثبت، همان بار باقیمانده روی میله شیشهای پس از مالش با ابریشم است.بنجامین فرانکلین در قرن ۱۸ بیشترین تجربه را در این زمینه دارد. وی به حمایت از تئوری تک سیال الکتریکی بحث کرد. او تصور میکرد که بارالکتریکی یک سیال نامرئی است که در تمام مواد وجود دارد؛ مثلاً او معتقد بود که شیشه است که در ظرف لیدن بار الکتریکی را انباشته میکند. او اثبات کرد که مالیدن دو سطح نارسانا روی هم باعث میشود که این سیال تغییر مکان دهد و همینطور جاری شدن این سیال جریان الکتریکی را ایجاد میکند. وی این را نیز اثبات کرد که اگر ماده مقدار کمی از این سیال را داشته باشد میگوییم بار منفی دارد و اگر مقدار اضافی از آن را داشته باشد میگوییم بار مثبت دارد. بهطور دلخواه (یا به دلیلی که ثبت نشدهاست) وی انتخاب | گرانشی یک عدسی گرانشی است. میدان جاذبه به توده تمام ماده (مرئی یا نامرئی) و تقسیم پراکندگی فضایی آن در عدسی بستگی دارد. از طرف دیگر، مسیر روشنایی نیز تحت تأثیر میدان جاذبه گرانشی تمام مواد بین کهکشانی) مرئی یا نامرئی) است و تقسیم پراکندگی فضایی آن در عدسی بستگی دارد. از طرف دیگر، مسیر روشنایی نیز تحت تأثیر میدان جاذبه گرانشی تمام مواد بین کهکشانی (مرئی یا نامرئی) است که میتواند میان جسم نورانی و عدسی و میان عدسی و زمین وجود داشته باشد؛ بنابراین سرابهای کیهانی قادرند مارا نه تنها در مورد توده نامرئی در عدسیها، بلکه دربارهٔ فضای میان کهکشانی نیز آگاه سازند. لی یافتن سرابهای کیهانی کار آسانی نیست و مقدار سرابهایی که تاکنون یافته شده انگشت شمار است. این کمیابی دلیل آنست که فضای میان کهکشانی نمیتواند پر از سیاهچالههای یک تکه توده دار (حدود یک میلیارد برابر توده خورشید) باشد. زیرا این سیاهچالهها عدسیهای گرانشی بسیار خوبی هستند. فیزیکدانها امیدوارند با کشف سرابهای کیهانی، بیشتر اسرار توده نامرئی کائنات را آشکار کنند.
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
سایت انجمن فیزیکدانان جوان
پدیدههای اپتیکی جوی
خطای دید | مواد جاذب رادار موادی هستند که در تکنولوژی پنهان کردن برای پنهان کردن یک وسیله یا یک شی از امواج رادار استفاده میشود. میزان جذب امواج رادار در یک فرکانس مشخص بستگی به ساختار مادهٔ جاذب دارد. این مواد به طور کامل نمیتوانند امواج را جذب کنند و همچنین مادهای وجود ندارد که بتواند تمام فرکانسهای رادار را جذب کند.
یک اشتباه مرسوم این است که برخی فکر میکنند این مواد میتوانند اشیا را در برابر امواج رادار نامرئی کنند در صورتی که آنها فقط میزان سطح مقطع راداری اشیا را در یک فرکانس مشخص کاهش میدهند.
تاریخچه
اولین بار آلمان از مواد جاذب رادار به عنوان یک پوشش در طول جنگ جهانی دوم برای پریسکوپ و لولهٔ تنفسی در زیردریاییها استفاده کرد تا انعکاس باند رادار را از ۲۰ سانتی متری کاهش دهد. این مواد ساختار لایهای داشتند و بر پایهٔ ذرات گرافیت و دیگر مواد نیمه رسانا ساخته شده بودند که در یک محفظهٔ لاستیکی جاسازی شده است.
منابع
رادار
سازگاری الکترومغناطیسی
فناوری نظامی
مواد | چویاکیوبونهوکو ؛ یک کتاب در مورد اسناد مربوط به توکوگاوا ایهیاسو است که به دستور شوگونسالاری توکوگاوا در نیمه اول قرن هیجدهم توسط ۲۱ محقق جمعآوری شده است.
جستارهای وابسته
محاصره اوساکا
منابع
کتابهای تاریخی دوره ادو | چنتهدندانها نام یک سرده از تیره ماهیهای خراشدندان است.
منابع
تتراسانان
ماهیهای خراشدندان | چاقودندانیها نام یک تبار از زیرخانواده دندانخنجریها است.
منابع
دندانخنجریها | تارسو تون یک کوه در چاد است.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای چاد
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای چاد
آتشفشانهای میوسن
کاسههای آتشفشانی آفریقا | ماهیان کت چرمی نام یک سرده از تیره سوهانماهی است.
منابع
تکخارماهیان
سردههای ماهیان دریایی | چه کسی چه کسی را؟ ( یا ?Kto kovo) یک اصل یا شعار بلشویکی ست که توسط ولادیمیر لنین، در ۱۹۲۱ فرمولبندی شد.
گویا لنین به دومین کنگرهٔ سراسریِ دپارتمانهایِ آموزشِ سیاسیِ روسیه، در ۱۷ اکتبرِ ۱۹۲۱، چنین گفته:
"همهٔ پرسش این است: چه کسی چه کسی را پشتِ سر خواهد گذاشت؟"
در ۱۹۲۵، لئون تروتسکی از تعبیر کوتاهشدهٔ "چه کسی، چه کسی را در مقالهاش با عنوان "به سوی سرمایهداری یا به سوی سوسیالیسم؟" استفاده کرد.
در ۱۹۲۹، این شکلِ کوتاهشده به وسیلهٔ ژوزف استالین، در سخنرانیاش خطاب به کمیتهٔ مرکزیِ حزبِ کمونیستِ شوروی، به کار برده شد. استالین به این تعبیر، "هالهای از اجباری تخطیناپذیر" بخشید (در حالی که عبارتِ لنین، تمایل به پذیرشِ رقابتِ اقتصادی را به شکل تلویحی درونِ خود داشت).
"واقعیت این است که ما طبق فرمول لنین زندگی میکنیم: Kto-Kovo (چه کسی چه کسی را؟) ما آنها را، یعنی سرمایهدارها را، از میدان به در خواهیم کرد ـ و چنان که لنین گفته بود ـ نبردِ سرنوشتساز نهایی را پیشِ رویشان خواهیم گذاشت، یا آنها ما را از میدان به در خواهند کرد؟"
تعبیر «چه کسی چه کسی را» به عنوان فرمول و تکعبارتِ کوتاهی برای توصیف گریزناپذیریِ مبارزه طبقاتی به کار میرود؛ در اینجا، معنی عبارت این خواهد بود که چه کسی (کدام از یک از دو طبقهٔ متخاصم) بر دیگری چیرگی خواهد یافت. از این چشمانداز، تمام سازشکاریها و پیمانها میان دشمنان، مصلحتی ست ـ مانوری تاکتیکی ست در دلِ نبردی به منظورِ سروری.
منابع
تکیهکلامهای سیاسی
شعارهای سیاسی | چاه تلخ یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر گلگهر استان کرمان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان کرمان
منابع
اندیسهای استان کرمان
اندیسهای فلزی |
873f3875-c259-4d98-8303-62eaa236a286 | گرانش | گرانش یا جاذبه، یک پدیدهٔ طبیعی است که در آن همهٔ اجسامِ جِرم مند (دارای جرم) یکدیگر را جذب میکنند. تأثیر گرانش بر این اجسام، یعنی تأثیر جذب یک جسم جرممند، بر جسم جرممند دیگر، یابه درکِ سادهتر، هر جسم بر جسمِ دیگر؛ و ما آن را به صورت وزن بر خود میبینیم.از آشناترین نمودهای گرانش فروافتادن سیب از درخت است یا جذبِ وزنِ اشیاء فیزیکی و بهکارگیری نیروی تمایل دهنده رو به پایین بر آنها. پدیدهٔ گرانش معمولاً در مقیاسهای بزرگ یا خیلی بزرگ هنگامی که جرمِ دستکم یکی از اجسام درگیر، خیلی زیاد است رخ مینماید؛ بنابراین نمودهای گرانش در حرکت اجسام آسمانی و مسیر سیارهها به گرد خورشید دیده میشود. | افتادن سیب از درخت از نمودهای چیست؟ | false | {
"answer_start": [
278
],
"text": [
"گرانش"
]
} | {{جعبه اطلاعات آرایه زیستی
|name = سیب
|image =Apples.jpg
|image_caption = میوه
|image2 = Malus domestica a1.jpg
|image2_caption = گل
|regnum = گیاهان
|unranked_divisio = گیاهان گلدار
|unranked_classis = دولپهایهای نو
|unranked_ordo = رزیدها
|ordo = گلسرخسانان
|familia = گلسرخیان
|subfamilia = بادامیواران
|genus = سیب
|species = M. pumila
|binomial = M. pumila
|binomial_authority = میلر، ۱۷۶۸ میلادی
|synonyms = Malus communis Desf.
Malus pumila auct.
Pyrus malus L.
}}درخت سیب درختی برگریز از خانواده گلسرخیان است که به خاطر میوه شیرین و گوشتیاش شناخته شدهاست. در سرتاسر دنیا، این درخت برای میوهاش کشت میشود و وسیعترین گونهٔ رشد کرده از سرده مالوس است. منشأ این درخت آسیای مرکزی است؛ جایی که امروزه هنوز هم گونهٔ وحشی آن یعنی مالوس سیورسی یافت میشود. سیب پس از هزاران سال کشت در آسیا و اروپا، توسط مهاجران اروپایی به آمریکای شمالی برده شد. سیب در برخی فرهنگها از اهمیت مذهبی و اساطیری بالایی برخوردار است؛ از جمله فرهنگ اهالی اسکاندیناوی، یونان و مسیحیان اروپایی قدیم. سیب همچنین یکی از سینهای اصلی هفتسین است.
درختان سیب حاصل از کاشت دانه بزرگ هستند، اما درختان حاصل از پیوند ریشه (ساقه زیرزمینی) کوچکند. بیش از ۷٬۵۰۰ رقم سیب شناخته شده وجود دارد، و در نتیجه طیف وسیعی از ویژگیهای دلخواه به دست میآید. ارقام مختلف برای سلیقهها و استفادههای مختلف از جمله آشپزی، مصرف خام و تولید شراب پرورش مییابند. درختان سیب معمولاً با پیوند زدن تکثیر داده میشوند، گرچه سیبهای وحشی به سادگی از دانه میرویند. درختان و میوهٔ سیب مستعد تعدادی از آفتهای قارچی و باکتریایی قابل کنترل با روشهای ارگانیک و غیرارگانیک هستند. در سال ۲۰۱۰، در بخشی از پژوهشی که برای کنترل بیماری و پرورش انتخابی محصول سیب صورت گرفت، ژنوم این میوه رمزگشایی شد.
در سال ۲۰۱۸، حدود ۸۶ میلیون تن سیب در سراسر جهان به عمل آمد؛ که تقریباً ۴۵٪ از این مقدار را چین تولید کرده بود. ایالات متحده با بیش از ۶٪ تولید دنیا دومین تولیدکنندهٔ مهم بودهاست. ترکیه جایگاه سوم و ایتالیا، هندوستان و لهستان مقامهای بعدی را داشتهاند. سیب معمولاً به صورت خام مصرف میشود، اما در بسیاری از غذاها (بویژه دسرها) و نوشیدنیها هم استفاده میگردد. در میان عوام آثار مثبت بسیاری به سیب نسبت داده میشود. با این حال پروتئینهای متفاوت موجود در سیب دو نوع آلرژی را سبب میشوند.
اطلاعات گیاهشناسی
سیب درخت برگریزی است که معمولاً ارتفاعش در درختهای کاشته شده از ۱٫۸ تا ۴٫۶ متر و در درختهای خودرو تا ۱۲ متر میرسد. هنگام کشت، اندازه و شکل و تراکم شاخهها با انتخاب ساقه زیرزمینی و روش برش آن تعیین میشود. برگها متناوب به رنگ سبز تیره و شکل تخم مرغی ساده با حاشیههای دندانهدار بوده و از سطح زیرین اندکی کرکدار هستند.
سیب چهار نوع شاخه دارد: نرک، لامبورد، براندی، سیخک (اسپور). اسپورها شاخههای کوتاهی با طول بین ۳ الی ۷ سانتیمتر بوده و در سال دوم در نوک شاخه جوانههای زایشی تولید میکنند.
شکوفهها در بهار همزمان با جوانه زدن برگ تولید میشوند. درخت سیب دارای گلآذین خوشهای با ۴ تا ۶ گل است. گلهای ۳ تا ۴ سانتیمتری (۱٫۲ تا ۱٫۶ اینچ) دارای پنج گلبرگ برنگ سفید و کمی صورتی – که بهتدریج رنگ میبازد – هستند. گل مرکزی گلآذین «شاهگل» نامیده میشود، که پیش از بقیه باز شده و میتواند | سیب بهطور عادی به روش غیر جنسی و قلمه زدن تکثیر میشود. «دگرماننده بودن» زیاد نهالهای سیب موجب میشود که به جای ارث بردن DNA از والدین و تولید سیبی جدید با همان مشخصات والدین، نهالهای درخت جدید میتوانند تفاوت قابلملاحظهای با آنها داشته باشند.
تنوع کروموزومی سه دستهای در هنگام تولیدمثل مانع دیگری ایجاد میکند، چرا که در تقسیم سلولی بهطور مساوی تقسیم نمیشوند و حاصل آن جدایی نامساوی کروموزومهای آنوپولوئیدی (aneuploids) است. حتی در حالتهای نادری که یک گیاه با کروموزومی سه دستهای بتواند دانه تولید کند (برای نمونه درخت سیب)، نهالهای به وجود آمده به ندرت باقی میمانند.
چون سیب از طریق دانه به خوبی تولیدمثل نمیکند، برای تولید درختهای جدید سیب عموماً از روش قلمه زدن استفاده میکنند. میتوان ساقه زیرزمینی را که برای پایه قلمه مورد استفاده قرار میگیرد طوری انتخاب کرد که درختانی با سیبهایی در اندازههای متفاوت تولید کرد و نیز در مقاومتشان در برابر زمستان، حشرات، و بیماری، و نیز وابستگی به خاک مشخص تغییر پدیدآورد. از ساقههای زیرزمینی کوتاه میتوان برای تولید آن دسته از درختان سیب خیلی کوچکی (کمتر از سه متر ارتفاع در هنگام بلوغ) استفاده کرد که در چرخهٔ زندگیشان زودتر از درختانی با اندازه کامل میوه میدهند. استفاده از ساقههای زیرزمینی کوتاه به ۳۰۰ سال پیش از میلاد، به ایران و منطقه آناتولی برمیگردد. اسکندر نمونههایی از ساقههای زیرزمینی کوتاه به لیسه ارسطو فرستاد. استفاده از ساقههای زیرزمینی کوتاه در سده پانزدهم در جهان رواج یافت و بعدها چرخههایی از محبوبیت و کاهش آن داشت. بیشتر ساقههای زیرزمینی که امروزه برای کنترل اندازهٔ سیبها استفاده میشوند در آغاز سده ۱۹۰۰ در انگلستان گسترش یافتند. مؤسسه پژوهشی باغبانی و کشاورزی واقع در کنت انگلستان پژوهشهای وسیعی را در زمینهٔ ساقههای زیرزمینی رهبری کرد، و امروزه برای نشان دادن منشأ ساقههای زیرزمینی این مؤسسه به آنها پسوند «M» داده میشود. ساقههای زیرزمینی دارای پسوند «MM» نوع متفاوتی از ساقههای زیرزمینی را نشان میدهند که بعدها در این مؤسسه با سیب جاسوس شمالی از منطقه مرتون لندن پیوند زده شدند.
بیشتر ارقام جدید سیب به صورت نهال، یا به صورت اتفاقی به وجود میآیند یا آگاهانه برای بدست آوردن خصوصیات مشخصی با ارقام دیگر پیوند زده میشوند. واژگانی همانند «سیدلینگ»، «پایپین»، و «کرنل» در نام تعدادی از ارقام سیب مشخص میکند که آنها از نهال منشأ گرفتهاند. سیب میتواند یک جوانه غیرعادی (جهش و تغییر ناگهانی تنها در یک شاخه) تشکیل دهد. تعدادی از جوانههای غیرعادی را برای کم کردن کشش درخت والد از بین میبرند. آنهایی که تفاوت عمدهای با درخت والد داشته باشند به عنوان رقم جدید تلقی میشوند.
از دهه ۱۹۳۰، ایستگاه پژوهشهای برتر دانشگاه مینهسوتا سیبهای مهمی را که در سرتاسر مینهسوتا و ویسکانسین با اهداف تجاری و هم توسط باغداران محلی بهطور وسیعی کشت میشوند و رشد ثابتی داشتهاند معرفی کرد. ارقام «هارالسون» (درخت سیبی که بهطور گسترده در مینهسوتا کشت میشود)، «ولثی»، «هانی گولد» و «هانی کریسپ» مهمترین ارقام معرفی شده بودند.
درختان سیب به ارتفاع خیلی بالای اکوادور خو گرفتهاند، و به خاطر آب و هوای معتدل سالی دو بار میوه میدهند.
گردهافشانی
درختان سیب قادر به خودگردهافشانی نیستند، برای تولید میوه باید گردهافشانی مصنوعی انجام پذیرد. پرورشدهندگان سیب اغلب | لکه سیاه سیب نام یک گونه از رده دوثیدئومیستس است.
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر زیستشناسی
بیماریهای درخت سیب
بیماریهای قارچی درختان | خو گرفتهاند، و به خاطر آب و هوای معتدل سالی دو بار میوه میدهند.
گردهافشانی
درختان سیب قادر به خودگردهافشانی نیستند، برای تولید میوه باید گردهافشانی مصنوعی انجام پذیرد. پرورشدهندگان سیب اغلب در هر فصل در طول گل دادن، از گردهافشانها برای انتقال گرده استفاده میکنند. استفاده از زنبورهای عسل برای گردهافشانی بسیار رایج است. ملکههای خرزنبور گاهی در باغها حاضر هستند، اما معمولاً تعدادشان برای گردهافشانی قابلتوجه کافی نیست.
بسته به نوع آب و هوا چهار تا هفت گروه گردهافشانی در سیبها وجود دارد.
گروه الف: زود گل میدهند، ۱ تا ۳ مه (۱۲ الی ۱۴ اردیبهشت)، گراون اشتاین
گروه ب :۴ تا ۷ مه (۱۵ الی ۱۸ اردیبهشت) ،آیدارد، مکینتاش
گروه پ: وسط فصل گل میدهند، ۸ تا ۱۱ مه (۱۹ الی ۲۲ اردیبهشت)، گرنی اسمیت، کاکسز اورنج پایپین
گروه ت: اواخر/اواسط فصل گل میدهند، ۱۲ تا ۱۵ مه (۲۳ الی ۲۶ اردیبهشت) ،سیب زرد
گروه ث: دیر گل میدهند، ۱۶ تا ۱۸ مه (۲۷ الی ۲۹ اردیبهشت)، سیب بربرن
گروه ج: ۱۹ تا ۲۳ مه (۳۰ اردیبهشت الی ۴ خرداد)، سانتن
گروه چ: ۲۴ تا ۲۸ مه (۵ الی ۹ خرداد)، کورت پنتو گریس
گردهافشانی یک رقم میتواند توسط رقمی از همان گروه یا نزدیک به آن صورت پذیرد (الف با الف، یا الف با ب؛ اما الف با پ یا ت ممکن نیست).
از دورهٔ متوسط سیروزهٔ گلدهی، شش روزِ اوجِ گلدهیِ درخت سیب و درخت گردهده، همزمان است و گاهی از روی این ویژگی، درختها طبقهبندی میشوند.
رسیدن و چیدن میوه
ارقام سیب، حتی زمانی که از یک ساقه زیرزمینی رشد کرده باشند، در محصول و اندازه نهایی درخت با هم تفاوت دارند. بعضی ارقام، اگر هرس نشوند، ضمن رشد بسیار زیاد محصول فراوانی میدهند که برداشت آنها را بسیار دشوار میکند. بستگی به تراکم درخت (تعداد درختان کشتشده در واحد سطح)، درختان بالغ معمولاً هر سال ۴۰ الی ۲۰۰ کیلوگرم سیب میدهند. گرچه در سالهای کمبود میوه میزان محصول به نزدیک صفر هم میرسد. برای چیدن سیب از نردبانهای سهپایه که طوری طراحی شدهاند که بین شاخهها ثابت شوند، استفاده میشود. درختان قلمهشده از ساقههای زیرزمینی کوتاه، هر سال ۱۰ الی ۸۰ کیلوگرم محصول میدهند.
سیب بسته به نوع آن در زمانهای متفاوتی از سال میرسد. ارقام گالا، طلایی عالی، مکینتاش، ترانسپرنت، پرایمت، بژ شیرین و داچس در تابستان؛ فوجی، جوونا طلایی، زرد، سرخ، چننگو، گراون اشتاین، ولثی، اسنو، و بلنهایم در پاییز؛ و واینسپ، سیب سبز گرنی اسمیت، کینگ، واگنر، سوایزی، گرینینگ و تولمن سویت در زمستان میرسند.
انبار کردن
از نظر تجاری، میتوان سیب را ماهها در اتاقهایی با اتمسفر کنترلشده نگهداری کرد و رسیدن تحریک شده توسط اتیلن را به تعویق انداخت. سیب معمولاً در اتاقهایی که کربن دیاکسید بیشتری جمع شده و تصفیه هوا بهتر صورت میگیرد ذخیره میشود. این مانع از افزایش زیاد اتیلن شده و از رسیدن سریع میوه جلوگیری میکند. بعد از خروج از انبار، عمل رسیدن میوه ادامه مییابد.
تقریباً بیشتر ارقام سیب در صورت نگهداری در سردترین بخش یخچال (برای نمونه، زیر ۵ درجه سانتیگراد) برای ۲ هفته سالم میمانند. بعضی از انواع سیب از جمله سیب سبز گرنی اسمیت و فوجی را میتوان بیش از یک سال نیز، بدون دیدن صدمه | قارچ لکه سیاه سیب نام یک گونه از رده دوثیدئومیستس است.
منابع
پیوند به بیرون
بیماریهای درخت سیب
بیماریهای قارچی درختان
قارچهای توصیفشده در ۱۸۶۶ (میلادی) | سیب توسرخ یکی از انواع سیب است که نادرترین نوع سیب نیز به حساب میآید. این نوع سیب به صورت طبیعی در برخی مناطق دنیا مانند نقاط شمال غربی ایران [میاندوآب و خوی] و جمهوری آذربایجان و مناطق اطراف شاهرود و برخی مناطق هلند و آفریقای جنوبی یافت میشود؛ ولی استان اردبیل را میتوان به عنوان بزرگترین تولیدکننده این نوع سیب در ایران و جهان معرفی کرد.
سالهای اخیر افراد زیادی تلاش در ثبت این نوع سیب به نام خود داشتهاند ولی این میوه در برخی مناطق بهصورت خودرو است و بذر این سیب نیز قابل تهیه میباشد. هرچند که دانههای خود سیب، خود بذرهایی مناسب هستند.
تفاوت اصلی این سیب با دیگر سیبها، درصد بالای آنتیاکسیدانهای موجود در آن (۳۰ تا۴۰ درصد بیشتر از حد نرمال سیبها) و مزه ترش آن است.
این نوع سیب که از انواع سیبهای تابستانی به حساب میآید، دارای جثهای کوچک با پوستی سرخ رنگ است که پس از بریدن نیز توسرخی آن قابل مشاهده است. از جمله بزرگترین مزایای این نوع از سیب، سیاهنشدن تکههای بریدهشده در مجاورت هوا است.
ویژگیهای سیب توسرخ
سیب خونی یا سیب توسرخ. سیب خونی ویژگی درخت، نیمه عمود و وسیع رشد میکند. با ساقههای کوتاه و نیمهکوتاه. ساختار میوه: میوه نیمهدرشت بوده و بعضاً درشت میباشد. رنگ میوه قرمز با گوشت قرمز میباشد. گوشت میوه سفید و آبدار بوده و طعم ترشی دارد. برای انبارداری بسیار مناسب میباشد
پرورشدهندگان و اصلاح نژاد
در میاندوآب آدربایجان غربی نهال سیب توسرخ یا درخت سیب توسرخ با اصلاح نژاد پرورش یافته تا برای مناطق آب هوایی مختلف سازگاری کامل داشته باشد و مقاوم در مقابل گرما و سرما و بیآبی دوام بیشتری داشته باشد و زودرس و پربار باشد.
نگارخانه
پانویس
منابع
ارقام سیب
سیب
سیبیان
گلسرخیان
گیاهان باغی
میوهها | کسنوفون یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۲
دهانههای ماه | بوتلروف یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۹
دهانههای ماه | کزیروف یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۹
دهانههای ماه | ساباتیه یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۳
دهانههای ماه |
cd9965c8-52a9-407e-90c0-8fea88029727 | گرانش | گرانش یا جاذبه، یک پدیدهٔ طبیعی است که در آن همهٔ اجسامِ جِرم مند (دارای جرم) یکدیگر را جذب میکنند. تأثیر گرانش بر این اجسام، یعنی تأثیر جذب یک جسم جرممند، بر جسم جرممند دیگر، یابه درکِ سادهتر، هر جسم بر جسمِ دیگر؛ و ما آن را به صورت وزن بر خود میبینیم.از آشناترین نمودهای گرانش فروافتادن سیب از درخت است یا جذبِ وزنِ اشیاء فیزیکی و بهکارگیری نیروی تمایل دهنده رو به پایین بر آنها. پدیدهٔ گرانش معمولاً در مقیاسهای بزرگ یا خیلی بزرگ هنگامی که جرمِ دستکم یکی از اجسام درگیر، خیلی زیاد است رخ مینماید؛ بنابراین نمودهای گرانش در حرکت اجسام آسمانی و مسیر سیارهها به گرد خورشید دیده میشود. | در گرایش چه اجسامی همدیگر را جذب میکنند؟ | false | {
"answer_start": [
50
],
"text": [
"اجسامِ جِرم مند"
]
} | دانشکده مهندسی خودرو، اولین و تنها دانشکده تخصصی رشته مهندسی خودرو در ایران و خاورمیانه، در دانشگاه علم و صنعت ایران در سال ۱۳۷۹ شمسی تأسیس شد.
تاریخچه
پیشنهاد تأسیس دانشکده مهندسی خودرو برای اولین بار بهطور رسمی توسط یکی از نویسندگان مجله ماشین به نام مهندس محمدرضا زرین در اردیبهشت ماه ۱۳۷۷ (شماره پیاپی ۱۸۴/ سال ۱۹ - صفحه ۶۲) در این ماهنامه مطرح و پیگیری گردید. سپس جناب آقای دکتر محمدحسن شجاعی فرد با کمک همکاران دانشگاهی خود، این رشته را در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در مقطع کارشناسی ارشد به تصویب رساندند. این دانشکده با همکاری سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و دو شرکت بزرگ خودروسازی ایران، ایران خودرو و سایپا، دانشجویان را از طریق بورسیه به این رشته جذب مینماید. دانشکده هر سال موفق به فارغالتحصیل نمودن ۱۰۰ نفر در سه گرایش مهندسی خودرو شدهاست.
مقاطع آموزشی و گرایشها
این دانشکده در آغاز در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی خودرو و در سه گرایش سیستم های دینامیکی خودرو، سازه و بدنهٔ خودرو و سیستم محرکه خودرو شروع به جذب دانشجو نمود. این دانشکده توانست رشته مهندسی خودرو را در مقطع کارشناسی نیز به تصویب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برساند و از مهر ۱۳۸۶ شمسی با جذب ۳۰ نفر دانشجو فعالیت خود را در این مقطع تحصیلی آغاز نماید ولی به دلیل محدودیت گرایشی در مقطع کارشناسی، دانشکده مهندسی خودرو دیگر در مقطع کارشناسی دانشجو نمیپذیرد. دانشکده مهندسی خودرو هماکنون در کنار مقطع کارشناسی ارشد،در مقطع دکترا نیز در سال ۱۳۸۷ شمسی به تصویب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری رسید و جذب دانشجو در این مقطع نیز از مهر ۱۳۸۸ شمسی آغاز شد.
همچنین گفته میشود دانشکده مهندسی خودرو با تصویب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، از سال تحصیلی ۱۳۹۸ - ۱۳۹۹ در گرایش جدید الکترونیک خودرو نیز دانشجو جذب میکند. دانشکده مهندسی خودرو در نظر دارد طی سالیان آتی گرایشهای خط تولید خودرو و تعمیر و نگهداری خودرو را نیز اضافه کند.
گرایشهای رشته مهندسی خودرو در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری شامل موارد زیر میباشد:
طراحی سیستمهای دینامیکی خودرو
طراحی قوای محرکه خودرو
طراحی شاسی و بدنه خودرو
طراحی سیستمهای الکترونیکی خودرو
رشته مهندسی خودرو
رشته مهندسی خودرو (Automotive Engineering) زیر مجموعه رشته مهندسی وسایل نقلیه (Vehicle Engineering) و مهندسی وسایل نقلیه زیر شاخه رشته مهندسی مکانیک (Mechanical engineering) میباشد. در کنار مهندسی خودرو یا همان مهندسی اتومبیل، مهندسی راهآهن، مهندسی هوافضا و مهندسی دریا نیز زیر مجموعه مهندسی وسایل نقلیه و زیر شاخه مهندسی مکانیک میباشند.
رشته مهندسی مکانیک به غیر از گرایش ساخت و تولید، در زمینه تئوری، به گرایش حرارت و سیالات، دینامیک، ارتعاشات و کنترل و جامدات تفسیم میشود و زیرشاخههای نامبرده مهندسی مکانیک، کاربرد تئوریهای گرایشها مربوطه میباشد. گرایش طراحی سیستمهای دینامیکی خودرو کاربرد دروس دینامیک، ارتعاشات و کنترل در خودرو، گرایش طراحی قوای محرکه خودرو کاربرد دروس حرارت و سیالات در خودرو و گرایش طراحی شاسی و بدنه خودرو کاربرد دروس جامدات، استاتیک و مقاومت مصالح در خودرو میباشد. گرچه دروس تخصصی گرایشها و حتی رشتههای دیگر در این گرایشها نیز استفاده میگردد.
دروس اصلی گرایشهای رشته مهندسی خودرو:
طراحی سیستمهای دینامیکی خودرو:
ریاضیات مهندسی پیشرفته
دینامیک پیشرفته
ارتعاشات پیشرفته
کنترل پیشرفته
آکوستیک
دینامیک خودرو | بازاریابی یا مارکتینگ مطالعه و مدیریت روابط در تبادلات است. بازاریابی فرایندی است که طی آن شرکتها مشتریان را درگیر میکنند، با مشتری ارتباط قوی برقرار میکنند و برای مشتری ارزش ایجاد میکنند تا در ازای آن از مشتری ارزش دریافت کنند. از آنجایی که از بازاریابی برای جذب مشتریها استفاده میشود، این فعالیت از اجزای اصلی مدیریت کسب و کار و بازرگانی محسوب میشود.
ممکن است بازاریابها محصولی را به کسبوکارهای دیگری بفروشند، که به آن بازاریابی کسبوکار به کسبوکار یا B2B میگویند، یا اینکه محصول را مستقیماً به مصرفکنندهها بفروشند که به آن بازاریابی کسبوکار به مصرفکننده یا B2C میگویند. همچنین به بازاریابی کسبوکارها به ارگانها و سازمانهای دولتی، B2G گفته میشود.
آمیخته بازاریابی، که مشخصات خاص محصول و نحوه فروش آن را مشخص میکند، تحت تأثیر محیط پیرامون محصول، نتایج تحقیقات بازاریابی و تحقیقات بازار، و مشخصات بازار هدف محصول است. پس از تعیین این عوامل، بازاریابان باید تصمیم بگیرند که از چه روشهایی برای تبلیغ محصول استفاده خواهد شد، از جمله استفاده از کوپن و سایر مشوقهای خرید.
تعریف
بازاریابی به تلاش برای ارتباط بین ارزش محصول (کالاها یا خدمات) و مشتری گفته میشود. بازاریابی به هنر فروش نیز معروف است؛ ولی فروش یکی از توابع کوچک بازاریابی به حساب میآید. تعریف لغتنامهای بازاریابی عبارت است از «فراهم کردن کالاها یا خدمات برای برآورده ساختن نیازهای مصرفکنندگان.» به بیان دیگر، بازاریابی شامل درک خواستههای مشتری و تطابق محصولات شرکت، برای برآورده ساختن آن نیازها و در برگیرنده فرایند سودآوری برای شرکت است. بازاریابی موفق مستلزم برخورداری از محصول مناسب در زمان مناسب و مکان مناسب است و اطمینان از اینکه مشتری از وجود محصول مطلع است، از این رو موجب سفارشهای آینده میشود.
بازاریابی یک فعالیت راهبردی و راه و روشی است متمرکز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مصرفکننده بیشتر، برای خرید محصول شما در دفعات بیشتر به نحوی که شرکت شما پول بیشتری به دست آورد.
هر جا و هر گاه چهار اصل نیاز، نیازمند، عوامل رفع نیاز و داد و ستد وجود داشته باشد، در آنجا بازار و بازاریابی حاکم است.
بازاریابی با ارزیابی نیازی که محصولات و خدمات به آن پاسخ میدهند، شروع میشود. بهطور منطقی، شناسایی و انتخاب برخی نیازها نشانه بیتوجهی به دیگر نیازهاست.
گرایشهای مختلف در بازاریابی
هدف مدیریت بازاریابی مشارکت با بازارهای هدف و ساخت روابط سودرسان با آنها میباشد. این کار بستگی به گرایش یا فلسفه بازاریابی هر سازمان دارد. گرایش بازاریابی به صورت «فلسفه مدیریت کسب و کار»، «ذهنیت یک شرکت»، یا «فرهنگ سازمانی» تعریف میشود. مهمترین گرایشهای بازاریابی عبارتند از:
محصول
گرایش محصول بر این ذهنیت و ایده استوار است که در شرایط مساوی، مشتریها محصولاتی را خریداری میکنند که کیفیت و کارایی بالاتری داشته باشند. با چنین ذهنیتی، استراتژی بازاریابی بر روی «بهبود مستمر» متمرکز میشود.
تولید
گرایش تولید بر این ایده استوار است که مشتریها محصولی را خریداری میکنند که به راحتی در دسترس بوده و قیمت مناسبی دارند. در نتیجه مدیریت باید بر روی افزایش تولید و بهبود عملکرد سیستمهای توزیع تمرکز کند.
فروش
گرایش فروش میگوید مصرفکنندهها به اندازه کافی یک محصول را خریداری نخواهند کرد، مگر اینکه یک فروش گسترده انجام شود. این روش بازاریابی معمولاً برای محصولاتی انجام میشود که | ایمبیبیشن (انگلیسی: Imbibition)، نوع خاصی از انتشار است که زمانی اتفاق میافتد که مایع توسط مواد جامد-کلوئید جذب میشود و باعث افزایش حجم میشود. حرکت پتانسیل سطح آب در امتداد گرادیان غلظت صورت میگیرد. برخی از مواد خشک آب را جذب میکنند. یک گرادیان بین جاذب و مایع برای جذب ضروری است. برای اینکه یک ماده بتواند مایعی را جذب کند، ابتدا باید جاذبهای بین آنها وجود داشته باشد. جذب زمانی اتفاق میافتد که یک سیال تر ، یک سیال غیرتر را جابهجا میکند، برعکس زهکشی که در آن یک فاز غیرتر، سیال تر را جابجا میکند. این دو فرآیند توسط عملکردهای متفاوتی اداره میشوند. بذرها و سایر مواد از این قبیل تقریباً آب ندارند از این رو بهراحتی آب را جذب میکنند. گرادیان پتانسیل آب بین جاذب و مایع جذب شده برای جذب ضروری است.
نمونهها
یکی از نمونههای جذب در طبیعت، جذب آب توسط کلوئیدهای آبدوست است. پتانسیل ماتریس کمک قابلتوجهی به آب در چنین موادی میکند. بذرهای خشک تا حدودی با جذب جوانه میزنند. ایمبیبیشن همچنین میتواند ریتم شبانهروزی را در رشادی گوشموشی و (احتمالا) گیاهان دیگر کنترل کند. آزمون آموت (Amott test) از ایمبیبیشن استفاده میکند.
پروتئینها ظرفیت جذب بالایی دارند، بنابراین بذرهای پروتئیندار نخود بیشتر از بذرهای نشاستهای گندم متورم میشوند.
جذب آب حجم جذبی را افزایش میدهد که منجر به فشار جذبی (IP) میشود. بزرگی چنین فشاری را میتوان با شکافتن سنگها با قرار دادن ساقههای چوبی خشک در شکاف آنها و خیساندن آنها در آب نشان داد، تکنیکی که مصریان اولیه برای شکافتن بلوکهای سنگی استفاده کردند.
پیوندهای پوستی (ضخامت تقسیم شده و ضخامت کامل) اکسیژن و تغذیه را از طریق جذب دریافت میکنند و زنده ماندن سلولی را تا زمانی که فرآیندهای تلقیح (Inosculation) و عروق مجدد (Revascularization) یک منبع خون جدید را در این بافتها برقرار کند حفظ میکنند.
جوانهزنی
برای نمونه میتوان به جذب آب توسط بذرها و چوب خشک اشاره کرد. اگر فشار ناشی از جذب وجود نداشته باشد، نهالها نمیتوانند از خاک بیرون بیایند.
رشد ریشهچه
ریشهچه اولین قسمت نهال (جنین گیاه در حال رشد) است که در طی فرآیند جوانهزنی از بذر خارج میشود. ریشهچه گیاه ریشه جنینی است و به سمت پایین در خاک رشد میکند (شاخه از ساقه بیرون میآید) جایی که آب بیشتری جذب میکند. بیشتر بخش بذر انرژی ذخیره شده است، بنابراین مواد مغذی در روزهای اول برای گیاهچه ضروری نیست.
منابع
فرایندهای زیستشناختی
مخلوط شیمیایی
شیمی کلوئید
کلوئید | دوجنسگرایی (به انگلیسی: Bisexuality) یک گرایش جنسی است که فرد در آن به بیش از یک جنس گرایش جنسی دارد. این اصطلاح مثل چتری است که سه بخش را در بر میگیرد و شامل دوجنسگرایی (Bisexuality)، چندجنسگرایی (Polysexuality) و همهجنسگرایی (Pansexuality) میشود. چتر دوجنسگرایی (Biumbrella) به دو قسمت گرایش جنسی و گرایش عاطفی تقسیم میشود. شدت گرایش به جنسهای گوناگون، لزوماً یکسان نیست.
دوجنس گرایی یکی از سه گرایش جنسی اصلی در انسان میباشد. افرادی که گرایش جنسی مجزا اما نامشخصی نسبت به یک جنس دیگر دارند خود را دوجنسگرا معرفی میکنند. علاوه بر انسان، دوجنسگرایی در قلمرو جانوران نیز مشاهده شدهاست. استفاده از این واژه در قرن ۱۹ شکل گرفت.
کلیشههای دوجنسگرایی
کلیشههای گوناگونی چه از طرف دگرجنسگرایان و همجنسگرایان و چه از طرف سایر دگرباشان جنسی، علیه دوجنسگرایان اعمال شدهاست.
کلیشههایی مثل اینکه دوجنسگرایان یا همجنسگرا هستند یا دگرجنسگرا و اصولاً مفهوم دوجنسگرایی وجود ندارد. همچنین مانند اینکه افراد دوجنسگرا در پیدا کردن هویت خود سردرگمند و درنهایت به یکی از دو گروه همجنسگرا و دگرجنسگرا تعلق پیدا میکنند.
این کلیشهها غالباً از طرف فضای تکجنسگرا (Monosexuality) وارد میشود و امکان تمایل و گرایش به بیش از یک جنس را نادیده میگیرد.
همچنین این افراد گاهی دروغگو و خیانتکار خوانده میشوند؛ با این باور که اگر در رابطه با یک جنس باشند، در نهایت از او دست کشیده و سراغ جنس دیگری میروند.
از جمله عواملی که وجود دوجنسگرایی و زیرمجموعههای این گرایش جنسی را نادیده میگیرد، میتوان به کتابهای کودکان، فیلمها و سریالها، عوامل شهری و وسایل ارتباط جمعی اشاره کرد.
برای مثال در فیلمها و کتابها، شخصیت دوجنسگرا، شخصی بدون ثبات است که بالاخره به یکی از دو گرایش همجنسگرا و دگرجنسگرا رو میآورد.
در وسایل ارتباط جمعی همچون خبرگزاریها و روزنامهها، از اصطلاح ازدواج همجنسگرایان برای توصیف این نوع ازدواج استفاده میشود، درحالیکه اصطلاح «ازدواج دو همجنس» دقیقتر است، زیرا ازدواج دو فرد با جنس موافق لزوماً به معنای همجنسگرا بودن آنها نیست و دوجنسگرایان نیز امکان ازدواج با جنس موافق را دارند.
در عوامل شهری میتوان به «گیبارها (Gay bar)» اشاره کرد. این اصطلاح در حالی به کار میرود که لزوماً مشتریان اینگونه بارها همجنسگرایان مرد نیستند و دوجنسگرایان مرد نیز میتوانند به آن بارها بروند.
از دیگر کلیشههای موجود نسبت به دوجنسگرایان این است که میگویند آنها انتقالدهنده و گسترشدهندهٔ بیماری ایدز هستند؛ زیرا آنها با همجنسگرایان سکس میکنند — معمولاً تفکر بر این است که بیشتر همجنسگرایان مبتلا به ایدز هستند — و بعد این بیماری را به دگرجنسگرایان در هنگام سکس منتقل میکنند. این شایعه برای مدتها حتی از طرف خبرگزاریها درحالیکه مدرکی نداشتند، پراکنده میشد.
همچنین بعضاً زنان دوجنسگرا را به عنوان «عاشقان سکس» یاد میکنند.
دوجنسگرایان در بین نهادهای اجتماعی، حمایتی و قانونی با مشکلات متعددی روبرو هستند.
برای مثال ردّ درخواست پناهندگی دوجنسگرایان ممکن است نسبت به باقی دگرباشان بیشتر صورت بگیرد؛ زیرا این گرایش به عنوان یک گرایش مستقل و پدیدهای که وجود دارد، در نظر گرفته نمیشود. از جمله دلایلی که این درخواستها مردود میشوند، چنین است که برای مثال دوجنسگرایان میتوانند در سرزمین خود از آن جهت که به جنس مخالف نیز گرایش دارند بدون خطر جدی زندگی کنند، اما آن وجه دیگر دوجنسگرایان که بخش مهمی از هویت فرد | ضریب تضعیف به میزان جذب نور در یک محیط میگویند. در شیمی، بیوشیمی، زیستشناسی ملکولی و میکروبیولوژی، ضریب تضعیف جرمی و ضریب جذب مولار پارامترهایی هستند برای توصیف این که تا چه اندازه یک ماده نور را در طول موجی خاص و چگالی و غلظت مولار بخصوصی جذب میکنند.
منابع
طیفبینی
صفحههای ابهامزدایی | با ساخت هویت جنسی، خود را در بند تمایل به جنس مخالف، همجنس، یا هر دو سازند و احساس اجبار کنند، در بیان میل جنسی خود آزاد باشند. یکی از دلایل دیگری که اشخاص خود را «برچسب نخورده» معرفی میکنند بیمیلی آنها به پذیرش خود به عنوان یک اقلیت جنسی (همجنسگرا یا دوجنسگرا) است. از آنجا که معرفی خود به عنوان «برچسبنخورده» تصمیمی عامدانه برای عدم اتخاذ هویت جنسی است، با دوجنسگرایی یا هر هویت جنسی دیگری تفاوت دارد. اشخاص برچسبنخورده بیش از دیگران جنسیت را تغییرپذیر و سیال میدانند و معمولاً تمرکز میل جنسی در آنان روی فرد، و نه جنسیت اوست.
در بعضی از زنانی که خود را برچسبنخورده مینامند، علت این کار عدم اطمینان یا ناتوانی آنها در انتخاب نوع روابطی است که مایلند در آینده داشته باشند؛ بنابراین خودداری از برچسبهای جنسی، میتواند مجالی برای شخص مهیا سازد که امیال جنسی واقعی خود را به طور بهتری بشناسد، زیرا دیگر هویت جنسی با القای اینکه باید جذب چه کسی شود یا چه جنسیتی را بپسندد او را تحت فشار قرار نمیدهد.
روند شکلگیری هویت جنسی
بیشتر مطالعات انجام شده بر شکلگیری هویت جنسی، بر روند شکلگیری هویت جنسی در میان اشخاصی که به همجنس تمایل دارند تمرکز داشته است. بسیاری از افراد علاقمند به همجنس، در مقطعی از زندگی خود آشکارسازی میکنند. روند آشکارسازی به سه مرحلهٔ کلی تقسیم میشود. اولین مرحله، «شناخت خود» است و به این معناست که شخص متوجه میشود که از نظر جنسی و عاطفی به افراد همجنس تمایل دارد. این مرحله را گاهی آشکارسازی درونی نیز مینامند و ممکن است در کودکی یا بلوغ رخ دهد، هر چند در بعضی اشخاص بسیار دیرتر و در چهل سالگی یا حتی بعد از آن ایجاد میشود. مرحلهٔ دوم شامل این تصمیم میشود که شخص گرایش خود را برای دیگران آشکار سازد یا به عبارت دیگر نزد خانواده، دوستان، و/یا همکاران آشکارسازی کند. مرحلهٔ سوم نیز زندگی آشکار به عنوان یک شخص دگرباش در جامعه است. در جامعهٔ امروزی ایالات متحده، اشخاص معمولاً در دوران دبیرستان یا کالج آشکارسازی میکنند و در این سن، ممکن است این افراد علیرغم نیاز به کمک دیگران، از درخواست کمک خودداری کنند، خصوصاً اگر گرایش جنسی آنها در جامعه پذیرفته نشده باشد. گاهی این اشخاص گرایش خود را حتی با خانواده نیز در میان نمیگذارند.
شکلگیری هویت جنسی همجنسگرایانه یا دوجنسگرایانه روندی پیچیده و گاهی دشوار است. برخلاف دیگر اقلیتهای جامعه (مثلاً اقلیتهای قومی یا نژادی)، بیشتر اشخاص همجنسگرا یا دوجنسگرا میان افرادی رشد میکنند که همنوعشان نیستند و بنابراین قادر نیستند از آنها دربارهٔ هویت خود بیاموزند و مورد تصدیق یا حمایت هویتی قرار گیرند. اتفاقاً، بسیاری از اشخاص همجنسگرا یا دوجنسگرا در جوامعی رشد میکنند که نسبت به همجنسگرایی یا بی اطلاعند یا رفتاری خصمانه دارند.
بعضی اشخاص که تمایلات جنسیای خلاف میل خود دارند ممکن است تصمیم بگیرند که عامدانه هویتی برخلاف میل جنسی درونی خود بسازند. این امر سبب میشود که هویت گرایش جنسی شخص با گرایش جنسی واقعی او در تضاد باشد. هویت گرایش جنسی (و نه گرایش جنسی او) ممکن است تحتتاثیر رواندرمانی، انجمنهای حمایتی، و رخدادهای متفاوت زندگی، دستخوش تغییر شود. شخصی که گرایشهای همجنسگرایانه دارد ممکن | اکثر انسانها دوجنسگرا هستند و هم رابطه دگرجنسگرایانه و هم رابطه همجنسگرایانه را در طول زندگی خود تجربه کرهاند یا دارای احساسات دوجنسگرایانه هستند. کینزی باور داشت گرایش جنسی در طول زندگی تکامل پیدا میکند و گسترش مییابد مانند پیدایش کشش جنسی به یک جنس جدید در موارد محدود. اما تغیر اساسی گرایش جنسی یک فرد به ندرت روی میدهد.
بسیاری در درستی تحقیقات کینزی شک دارند. مخالفان بیان میکنند که او با شمار زیادی از همجنسگرایان و مجرمان جنسی زندانی مصاحبه کردهاست و این امر میتواند درستی آمارهایی به دست آمده توسط وی را زیر سؤال ببرد.
سرشت و پرورش
ستیزه فکری سرشت و پرورش به این نکته که گرایش جنسی در انسان تا چه اندازه به وسیله وراثت و تا چه اندازه توسط محیط پیرامون و یادگیری تعیین میشود، میپردازد. از عوامل مؤثر میتوان به ژنها، قرار گرفتن جنین در معرض هومونهای گوناگون (یا کمبود هورمونها)، و عوامل محیطی اشاره کرد.
پانویس
اخلاق هنجاری
جاذبه بین فردی
جنسیت
روابط میانفردی
عشق
گرایشهای جنسی
نوواژههای دهه ۱۸۶۰ (میلادی) | تقارن سه گانه یک واقعه فضایی است که در آن دو سیاره یا یک سیاره و یک ستاره، در یک فاصله کوتاه همدیگر را سه بار ملاقات میکنند، چه در حالت مقارنه خارجی و چه در حالت مقارنه داخلی (اگر شامل یکی از سیارات داخلی باشد).
جستارهای وابسته
منابع
اخترسنجی
نگاههای (اختربینی) | ماهیهای چشمآبی نام یک تیره از راسته گلآذینماهیسانان است.
منابع
پیوند به بیرون
ماهیان چشمآبی
گلآذینماهیسانان | هاماملیس چینی نام یک گونه از راسته انجیلیسانان است.
منابع
پیوند به بیرون
انجیلیان
درختان در چین
گیاهان بومی جمهوری خلق چین |
d461e287-a3e7-4ee9-a2c0-fe0fe44182d7 | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی در شکل دادن به چه چیز نقش دارند؟ | false | {
"answer_start": [
202
],
"text": [
"ملت"
]
} | هویّت یا کیستی به مجموعه نگرشها، ویژگیها و روحیات فرد و آنچه وی را از دیگران متمایز میکند، گفته میشود. هویّت عبارت است از مجموعه خصوصیّات و مشخّصات اساسی اجتماعی، روانی، فرهنگی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان که به رسایی و روایی بر ماهیّت یا ذات گروه، به معنای یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دخالت کند و آنها را در یک ظرف مکانی و زمانی معیّن بهطور مشخّص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروهها و افراد متعلّق به آنها متمایز سازد.
هویت در سُنّت
در فرهنگهای سنتی مفهوم «فرد» تقریباً وجود نداشت و «فردیّت» چندان پسندیده نبود. فقط پس از ظهور جوامع جدید و به خصوص بعد از تفاوتیابی و تقسیم کار بود که فرد بهطور جداگانه در کانون مورد توجه قرار گرفت. اما «فردیت» بهطور مسلم در تمام فرهنگها به درجات مختلف ارزشمند بودهاست.
هویت انسانی
هویت انسانی، مقولهای اجتماعی است. همه انسانها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در کجای زمین به دنیا میآیند یا از چه تعلق قومی و قبیلهای برخوردارند، دارای ویژگیهای یکسان نوع انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل میگیرد، کاملاً اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست و … ندارد.
هویت اجتماعی
هویت اجتماعی انسان، از پنج مؤلفه پیروی میکند. به زبان دیگر، بر پایه پنج مؤلفه تأثیرگذار، شکل میگیرد.
عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی،
عوامل سیاسی و تاریخی،
عوامل اقتصادی و معیشتی،
عوامل فرهنگی (زبان و ادبیات و هنر، میراث اساطیری، سنن و آداب، اعتقادات و آیینها و رسوم و یادمانها)،
و مؤلفههای تربیتی.
جستارهای وابسته
هویت جنسی
پانویس
آزمایش فکری در فلسفه
اصطلاحات جامعهشناسی
جامعهشناسی
متافیزیک ذهن
مفهومهای خود
[[رده:نظریههای اجتماعی] | امکان ایفای نقشهای اجتماعی و همچنین مداخله در جامعه به منظور تغییر و بهبود وضع موجود را میدهد. علاوه بر این فاضلی، امید اجتماعی را «امید مشترک یک ملت» و «ظرفیتی فرهنگی» میداند. این وضعیت فرهنگی نوعی «شرایط شناسایی» یعنی امکان ابراز خود برای گروههای فرودست جامعه فراهم میکند. براساس این تعریف، تحولاتی مانند رشد تکنولوژیهای ارتباطاتی اعم از رسانههای اجتماعی و شبکههای مجازی و شبکههای تلویزیونی دولتی و منطقهای و رادیوها و اینترنت، گسترش نظام آموزشی اعم از آموزش عالی و آموزش ابتدایی و متوسطه، تحولات سیاسی اعم از مشروطه، نهضت ملی و به ویژه انقلاب اسلامی و توسعه شهر و شهرنشینی، با خلق شرایط شناسایی، نوعی ظرفیت آرزومندی و امید مشترک در جامعه ایرانی ایجاد کردهاند.
تنهایی
فاضلی معتقد است، تنهایی در دوران معاصر یک «تنهایی وجود شناسانه» است، نه تنهایی جمعیتی و ارتباطی. به بیان دیگر، انسان معاصر دچار یک «تنهایی ساختاری» است. در این تنهایی، ما نمیتوانیم با گذشته تاریخی خود، یک ارتباط معنادار و اصیل پیدا کنیم. از آنجایی که وجود تنهایی در ساختارِ احساسی، جنبه همگانی و عمومی دارد، میتوان آن را نوعی «تنهایی اجتماعی» دانست که هم زمینه اجتماعی و هم پیامدهای اجتماعی دارد از نظر فاضلی، همزمان با کاهش اهمیت اجتماعی مذهب یا نهاد دین و فاصله گرفتن از معنادهی به زندگی در دوران مدرن، میزان تنهایی اجتماعی افزایش یافتهاست. راهبرد «مصرف فرهنگی» مانند استفاده از منابع دینی، شکلدادن صورتهای تازهای از ایمان، بکارگیری علوم، گسترش روانشناسی، یوگا، روانکاوی، روان درمانی و گسترش اشکال تازهای از ادبیات و هنرها، راهبردهایی هستند که انسان معاصر برای مواجهه با «تنهایی اجتماعی» ابداع کردهاست. همچنین، گسترش آگاهی انتقادی، گسترش رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، توسعه هنرها و ادبیات، توجه به تنوعات و تکثر فرهنگی، گردشگری، بازاندیشی و بازآفرینی سنت و میراث فرهنگی و تاریخی در بافت تاریخی معاصر، از سازوکارهای جامعه معاصر برای مواجهه با پدیده تنهایی اجتماعی است. فاضلی، خوانش خوشبینانه و امیدوارکننده از تنهایی، یعنی شناسایی تنهایی، استفاده از آن و غلبه بر آن، یکی از ساز و کارهای ذهن جمعی جامعه برای مواجهه با رنج تنهایی است.
مسئله سوژگی در ایران معاصر
فاضلی مسئله سوژگی در ایران معاصرش را در چارچوب مناسبات دولت و ملت تحلیل میکند و معتقد است این مناسبات نحوه شکلگیری دولت مدرن و فرایند دولت-ملتسازی از ابعاد مهم تجربه تاریخی «ما» هستند که نیازمند واکاوی و بررسیاند. در همه اجتماعات فرایند شکلگیری دولت-ملت همراه با بازاندیشی، بازتعریف و بازآفرینی وجوه مختلف جامعه بودهاست. در این مسئله مند سازی، جوامع مجموعه تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله خود را «اُبژه» شناسایی و تغییر و دگرگونی قرار دادهاند. جوامع اروپایی بهدلیل بستر تاریخی طولانی و با تکیه بر فرایند استعمار و بهرهکشی از منابع جهانی، توانستهاند میراث تاریخی، تمدنی و فرهنگیشان را در تجربه معاصر خود، به نحو مطلوب، متوازن و ثمربخشی ادغام کنند و رضایت نسبی همه گروههای اجتماعی را بهدست آورند. خلق سوژههای مناسب معاصر، یعنی پرورش انسانهایی که در یک رابطه ارگانیک و کارکردی، نیازهای یک نظام سیاسی جدید را تأمین میکنند و بهطور داوطلبانه و به منظور خود تحقق بخشی و پاسخ به نیازهایشان، در موقعیتهای سوژگی مشارکت دارند، یکی از مهمترین ویژگیها و کارکردهای دولت مدرن است. مهمترین بحران | هویت اجتماعی () در روانشناسی، ویژگیها، باورها، شخصیتها، مدلهای ذهنی یا باورهای شخصی افراد نسبت به خود، یا در یک گروه اجتماعی را تشکیل میدهند. روند هویت اجتماعی میتواند خلاقانه یا مخرب باشد. عوامل اثرگذار بر شکلگیری هویت اجتماعی انسانها شامل عوامل جغرافیایی، سیاسی و تاریخی، اقتصادی، عوامل فرهنگی و مؤلفههای تربیتی میباشند. هویت اجتماعی افراد اغلب از طریق مدل تولید و تغییر دائمی الگوی ارزشها، نمادها، تاریخ، اسطورهها و سنتهایی که میراث متمایز جوامع مختلف را تشکیل میدهند، شکل میگیرد. هویت اجتماعی مفهومی است که میخواهد تعارضات موجود در هویتهای گروهی را به نوعی کاهش داده و آنها را تحت یک هویت اجتماعی، همگرا سازد و انگیزه همکاری، همدلی و همزیستی را میان افراد جامعه فراهم نماید. اریک اریکسون نخستین فردی بود که هویت اجتماعی افراد را از دیدگاه روانشناسی مورد مطالعه قرار داد.
جستارهای وابسته
آشفتگی جنسیتی
سیاستهای هویتی
خودانگاره
خودشناسی
بدنامی اجتماعی
منابع
اصطلاحات جامعهشناسی
سیاست هویت
مقالههای دارای مشکلات محتوایی ویکیپدیا
هویت | چرایی رفتار خرید مصرفکننده چندان آسان نیست. پاسخ این پرسش اغلب در اعماق ذهن مصرفکننده مخفی است. اغلب، حتی خود مصرفکنندگان دقیقاً نمیدانند چه چیزی بر خرید آنها تأثیر میگذارد.
ویژگیهای مؤثر بر رفتار مصرفکننده
خریدهای مصرفکننده به شدت تحت تأثیر ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، شخصی و روانی است. در بیشتر موارد، بازاریابان نمیتوانند چنین عواملی را کنترل کنند، اما باید آنها را در نظر بگیرند.
عوامل فرهنگی
عوامل فرهنگی تأثیر گسترده و عمیقی بر رفتار مصرفکننده دارند. بازاریابان باید نقش فرهنگ، خرده فرهنگ و طبقه اجتماعی خریدار را درک کنند.
فرهنگ: فرهنگ اساسیترین علت خواستهها و رفتار افراد است. رفتار انسان تا حد زیادی اکتسابی است. کودک با بزرگ شدن در یک جامعه، ارزشها، ادراکات، خواستهها و رفتارهای اساسی را از خانواده و سایر نهادهای مهم میآموزد. یک کودک در ایالات متحده بهطور معمول در معرض ارزشهای زیر است: موفقیت و انجام کارهای بزرگ، آزادی، فردگرایی، سخت کوشی، فعالیت و مشارکت، کارایی و عملگرایی، راحتی مادی، جوانی، و تناسب اندام و سلامت. هر گروه یا جامعهای دارای فرهنگی است و تأثیرات فرهنگی بر رفتار خرید ممکن است از شهرستانی به شهرستان دیگر و کشوری به کشور دیگر بسیار متفاوت باشد.
خرده فرهنگ: هر فرهنگ شامل خرده فرهنگهای کوچکتر یا گروههایی از افراد با سیستمهای ارزشی مشترک بر اساس تجربیات و موقعیتهای زندگی مشترک است. خرده فرهنگها شامل ملیتها، مذاهب، گروههای نژادی و مناطق جغرافیایی است. بسیاری از خرده فرهنگها بخشهای مهمی از بازار را تشکیل میدهند و بازاریابان اغلب محصولات و برنامههای بازاریابی را متناسب با نیاز آنها طراحی میکنند. نمونههایی از این سه گروه خرده فرهنگ مهم در آمریکا عبارتند از مصرفکنندگان آمریکایی اسپانیاییتبار، آمریکایی آفریقاییتبار و آمریکایی آسیایی.
طبقه اجتماعی: تقریباً هر جامعهای شکلی از ساختار طبقاتی اجتماعی دارد. طبقات اجتماعی تقسیمات نسبتاً دائمی و منظم جامعه هستند که اعضای آن ارزشها، علایق و رفتارهای مشابهی دارند. طبقه اجتماعی توسط یک عامل واحد مانند درآمد تعیین نمیشود، بلکه به عنوان ترکیبی از شغل، درآمد، تحصیلات، ثروت و سایر متغیرها اندازهگیری میشود. در برخی نظامهای اجتماعی، اعضای طبقات مختلف برای نقشهای خاصی تربیت میشوند و نمیتوانند موقعیت اجتماعی خود را تغییر دهند. بازاریابان به طبقه اجتماعی علاقهمند هستند زیرا افراد در یک طبقه اجتماعی خاص تمایل دارند رفتار خرید مشابهی از خود نشان دهند. طبقات اجتماعی در زمینههایی مانند پوشاک، اثاثیه منزل، مسافرت و فعالیتهای تفریحی، خدمات مالی و اتومبیل، ترجیحات متفاوتی را برای محصول و برند نشان میدهند.
عوامل اجتماعی
گروهها و شبکههای اجتماعی: بسیاری از گروههای کوچک بر رفتار یک فرد تأثیر میگذارند. گروههایی که تأثیر مستقیم دارند و شخص به آنها تعلق دارد، گروههای عضویت (membership groups) نامیده میشوند. در مقابل، گروههای مرجع (reference groups) به عنوان نقاط مقایسه یا مرجع مستقیم (تعاملهای چهره به چهره) یا غیرمستقیم در شکلگیری نگرشها یا رفتار یک فرد عمل میکنند. مردم اغلب تحت تأثیر گروههای مرجعی قرار میگیرند که به آنها تعلق ندارند. به عنوان مثال، یک گروه آرزومند گروهی است که فرد مایل است به آن تعلق داشته باشد، مانند زمانی که یک بسکتبالیست جوان امیدوار است روزی از ستاره بسکتبال لبرون جیمز الگوبرداری کند و در NBA بازی کند. بازاریابان سعی میکنند گروههای مرجع بازارهای هدف خود را شناسایی کنند. گروههای | هدرواری یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۳۰
دهانههای ماه | هوترمنس یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۱
دهانههای ماه | هورنزبی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۲
دهانههای ماه | هرتز یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۴
دهانههای ماه | هوم این () شرکت مهماننوازی چینی است، که در سال ۲۰۰۲ تأسیس شد.
منابع
پیوند به بیرون
برندهای چین
شرکتهای چینی بنیانگذاریشده در ۲۰۰۲ (میلادی)
شرکتهای سابق فهرستشده در نزدک
شرکتهای شانگهای
شرکتهای هتلداری چین
هتلهای بنیانگذاریشده در ۲۰۰۲ (میلادی)
هتلهای زنجیرهای در چین | مس هوره یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری قرار دارد
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان چهارمحال و بختیاری
منابع
اندیسهای استان چهارمحال و بختیاری
اندیسهای فلزی |
a05ad2cf-693c-4902-8f6a-cfe1ac16165d | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | بهترین وسیله برای شکل دادن به یک زبان چیست؟ | false | {
"answer_start": [
176
],
"text": [
"زبانْ"
]
} | فلسفهٔ ریاضیات یا فلسفهٔ ریاضی (به انگلیسی: Philosophy of mathematics)، شاخهای از فلسفه است که به بنیادهای وجودیِ ریاضیات و مباحث مربوط به معرفتشناسی ریاضیات میپردازد. از مکتبهای فلسفهٔ ریاضی میتوان به منطقگرایی، شهودگرایی، صورتگرایی و افلاطونگرایی اشاره کرد.
مکاتب فلسفه ریاضی
منطقگرایی
آموزه منطقگرایی عبارت از این است که مفاهیم و قضایای ریاضی به مفاهیم و قضایای منطقی فروکاهیده شود. نظریه کانت دربارهٔ ریاضیات دچار انتقاداتی بود که به ظهور منطقگرایی نزد برنارد بولتسانو انجامید.
شهودگرایی
لویتزن اگبرتوس ژان براوئر که مختصراً براوئر نیز نامیده میشود ریاضیدان و فیلسوف هلندی است که نام شهودگرایی در ریاضیات را بر سر زبانها انداخت. بر اساس شهودگرایی، ریاضیات مخلوق ذهن است و صدقهای جملات گزارههای ریاضی صرفاً میتوانند از طریق ساختارهای ذهنی ای درک و فهمیده شوند که اثبات میکند آن گزاره صادق است و ارتباط بین ریاضی دانان صرفاً وسیله ای است که میتواند فرایندهای ذهنی یکسانی در اذهان گوناگون را به وجود آورد.
صورتگرایی
در این دیدگاه ریاضیات علم نیست، زیرا موضوع مادی مورد مطالعه ندارد، مفروضاتی شهودی و بینشی ندارد تا بتواند به آنها تعبیری بدهد. ریاضیات یک زبان است. ریاضیات وسیله فرمولبندی کردن و توسعه نظریههای علمی است. فرمالیسم یا همان صورتگرایی ریاضی عنوانی است که به نظریه دیوید هیلبرت داده شده است، چرا که در صورتگرایی تکیه بر جنبهٔ صوری ریاضیات در مقابل معنی یا محتواست و کمابیش مبتنی بر انکار محتوا برای فرمولهای ریاضی است. هیلبرت اساساً سعی داشت تا ریاضیات را بر پایههای صرفاً صوری واصل موضوعی استوار سازد. در این دیدگاه، صدق یک نظریهٔ ریاضی بدین معنی است که آن نظریه تناقضی به بار نیاورد و منجر به تناقض نگردد. صورتگرایان برخلاف منطقگرایان بنیاد ریاضیات را نه در منطق، بلکه صرفاً در مجموعهای از نمادهای صوری میدانند، آنگاه ریاضیات را یک نظام صوری متشکل از احکام ریاضی که تنهادارای صورت هستند، میانگارند.
پرسشها
از جمله پرسشهایی که فلسفهٔ ریاضی، کوشش در پاسخ به آن دارد، اینها است:
منشأ موضوعات ریاضی چه هستند؟
وضعیت وجودی مفاهیم ریاضی چیست؟
اشاره به یک شیء ریاضی به چه معناست؟
شخصیت یک گزارهٔ ریاضی چیست؟
رابطهٔ بین منطق و ریاضیات چیست؟
نقش هرمنوتیک در ریاضیات چیست؟
تحقیق ریاضی به چه معناست و چگونه ممکن است؟
چه چیزی باعث توانایی ریاضی در تبیین تجربیات میشود؟
نقش ذهن انسان در تولید ریاضیات چیست؟
زیبایی ریاضی به چه معناست؟
منبع و ماهیت حقیقت ریاضی چیست؟
چه رابطهای بین جهان انتزاعی ریاضیات و جهان مادی وجود دارد؟
در آغاز قرن بیستم، سه مکتب فلسفهٔ ریاضی برای پاسخگوئی به اینگونه پرسشها بهوجود آمد. این سه مکتب به نامهای شهودگرایی و منطقگرایی و صورتگرایی معروفاند.
جستارهای وابسته
ساختگرایی (فلسفه ریاضیات)
شهودگرایی ریاضی
منابع
ریاضیات چیست؟ نوشته هربرت الیس رابینز، ترجمه سیامک کاظمی، نشر نی، ۱۳۸۶، تهران.
Thinking about Mathematics: The Philosophy of Mathematics by Stewart Shapiro, Oxford University Press, ۲۰۰۰
فلسفه ریاضیات | الفبای آوانگاری بینالمللی یک سامانهٔ نوشتاری و آوانگاری است که برپایهٔ الفبای لاتینی ساخته شدهاست. این سامانه بهوسیلهٔ انجمن آواشناسی بینالمللی بهعنوان یک الفبای استاندارد برای نشان دادن صداهای ایجادشده در زبانهای گوناگون طراحی شدهاست. در ایجاد این سامانه از دانشجویان و استادانی با زبانهای گوناگون، زبانشناسان، خوانندگان و هنرپیشگان، فرهنگنویسان، زبانفراسازان و مترجمان کمک گرفته شدهاست.
الفبای آوانگاری بینالمللی تنها برای نشان دادن حالتهای بیانی در زبانهای شفاهی مانند واج، آهنگِ جمله، اتصال میان واژهها و هجاها کاربرد دارد. برای نشان دادن حالتهای بیانیِ دیگر مانند دندانقروچه، نوکزبانی سخن گفتن، و نیز برای صداهای ساختهشده بهوسیلهٔ پدیدهٔ لبشکری، مجموعهای گسترده از نمادها مورد استفاده قرار میگیرد.
هرکدام از نمادهای الفبای آوانگاری بینالمللی از دو عنصر اصلیِ حروف و تفکیککنندهها ساخته شدهاست.
گاهی حرف یا تفکیککنندههای اضافه، بهوسیلهٔ انجمن آواشناسی بینالمللی حذف یا اصلاح شدهاند. همانطور که از تغییرات اخیر در سال ۲۰۰۵، ۱۰۷ حرف، ۵۲ تفکیککننده، و چهار علامت عروضی در الفبای آوانگاری بینالمللی اضافه شدهاست.
تاریخچه
در سال ۱۸۸۶ یک گروه از مدرسان زبان انگلیسی و فرانسوی به رهبری یک زبانشناس فرانسوی به نام پل پسی نهادی را شکل دادند که در سال ۱۸۹۶ با نام انجمن آواشناسی بینالمللی شناخته شد. خمیرمایهٔ اصلی الفبای ابداعی این انجمن از الفبای لاتینی نشأت میگرفت و برای کاربرد در زبانهای انگلیسی و فرانسوی طراحی شده بود اما برای قابل استفاده بودن این الفبا در دیگر زبانها کاربرد نمادهای آن در زبانهای گوناگون تغییر یافت.
از زمان پیدایش خود، الفبای آوانگاری بینالمللی شاهد تغییرات زیادی بودهاست. پس از تغییرات اساسی شکل گرفته در این الفبا در سالهای ۱۹۰۰ و ۱۹۳۰ یک دوره ثبات برای این الفبا پیش آمد. کنوانسیون انجمن آواشناسی بینالمللی در کیل که در سال ۱۹۸۶ برگزار شد به این ثبات خاتمه داد. بعدها نیز تغییرات دیگری مانند افزودن واکههای مرکزی و حذف چند حرف در سال ۲۰۰۵ روی داد.
حروف
همخوانها
در جدولهای زیر، خانههایی که بهرنگ خاکستری هستند، نشاندهندهی تلفظی ناممکن هستند.
همخوانهای ششی
همخوانهای غیرششی(نچ آواها)
همخوانهای انسایشی
یادداشت
بر روی مرورگرهایی که از آریال یونیکد اماس برای نمایش الفبای آوانگاری بینالمللی استفاده میکنند، این دنباله بهمنظور رفع باگ در آن فونت بهصورت زیر در میآید: ts͡، tʃ͡، tɕ͡، dz͡، dʒ͡، dʑ͡، tɬ͡، dɮ͡.
همخوانهای همتولیدی
واکهها
واکههایی که با رنگ طلایی مشخص شدهاند، دارای حرف مخصوصی در الفبای آوانگاری بینالمللی نیستند.
توضیحات
هدف اصلی در الفبای آوانگاری بینالمللی جایگزینی هر یک صدای ایجادشده با یک نشان میباشد. با این وجود این فرایند در صورت پیچیده بودن یک صدا طی نمیشود بدین معنا که نمیتوان یک نشان را جایگزین یک گراف چندگانه نمود. برای مثال در برای آوانگاری زبان انگلیسی نمیتوان یک نشان /ks/ یا /gz/ را جایگزین حرف x نمود. همچنین برای حروفی که صداهای متفاوتی را از خود نشان میدهند مانند c در زبان انگلیسی یا دیگر زبانهای اروپایی نمیتوان یک نشان ویژه در نظر گرفت بلکه برای هر صدا به صورت جداگانه یک نشان در نظر گرفته میشود.
امروزه الفبای آوانگاری بینالمللی شامل ۱۰۷ همخوان و ۳۱ واکه میشود. ۱۹ نشان دیگر نیز برای نشان دادن کشیدگی، تکیه، نواخت و آهنگ جملات به کار میروند. تمام این نشانها در یک نمودار که توسط انجمن آواشناسی بینالمللی در سال ۲۰۰۵ انتشار یافت قابل مشاهده میباشند.
آوانویسهها میان کروشه [...] | تمایز T–V استفاده از ضمایر متفاوت بسته به موقعیت برای نشان دادن رسمیت یا صمیمیت در برخی زبانهاست. مثلاً در زبان فارسی حین صحبت با پدر یا مادر یا کلاً هر شخص بزرگتر یا غریبهای برای نشان دادن احترام از ضمیر دوم شخص جمع یعنی شما بهجای دوم شخص مفرد یعنی تو استفاده میکنند، حتی وقتی که مخاطب فقط یک نفر است. نام این تمایز از ضمایر tu و vos در زبان لاتین گرفته شده است. این تمایز در زبانهای مختلف به شکلهای متفاوتی دیده میشود و انتخاب ضمیر به عواملی چون میزان احترام، آشنایی، ادب، سن، و حتی توهین به مخاطب بستگی دارد. زبانشناسی اجتماعی به مطالعهٔ این پدیده میپردازد.
دو شکل رایج تمایز T–V اینهایند:
مخاطب قرار دادن یک فرد با ضمیر دوم شخص جمع بهجای دوم شخص مفرد (مثلاً در فارسی، ترکی، و فرانسوی)
مخاطب قرار دادن افراد با ضمیری دیگر با صَرف مخصوص به خود (مثلاً در اسپانیایی)
بسیاری از زبانها مثلاً انگلیسی فاقد این تمایزند. زبان انگلیسی از لحاظ تاریخی ضمیر دوم شخص مفرد thou را داشته و ضمیر you فقط برای دوم شخص جمع به کار میرفته ولی امروزه thou عملاً منسوخ شده است. همچنین عوام بریتانیایی در گذشته حین صحبت با اعیان و اشراف از ضمیر سوم شخص بهجای دوم شخص استفاده میکردهاند ولی این رویه نیز منسوخ شده است. امروزه در زبان انگلیسی برای نشان دادن احترام یا رسمیت بخشیدن به کلام بهجای استفاده از نام کوچک از نام خانوادگی استفاده میکنند یا القابی چون sir یا ma'am را پیش از اسم میآورند.
منابع
Wikipedia contributors, "T–V distinction," Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=T%E2%80%93V_distinction&oldid=1091767993 (accessed July 11, 2022).
آداب
ضمیرهای شخصی
زبانشناسی اجتماعی
کاربردشناسی
شمار (دستور زبان)
صرف فعل دستوری
ضمیرهای شخصی انگلیسی | لوله انامار یک وسیله آزمایشگاهی است که به شکل یک لوله شیشهای باریک است که برای قرار دادن نمونه در دستگاه اسپکتروسکوپ ان ام آر استفاده میشود. این لولهها معمولاً در قطر ۵ میلی متر ساخته میشوند اما در قطر ۳ میلیمتر و ۱۰ میلیمتر نیز موجود است.
نگارخانه
منابع
تشدید مغناطیسی هسته
شیشهآلات آزمایشگاهی | چیراکس نام یک سرده از زیرراسته شنارویانداران است.
منابع
پیوند به بیرون | چوده یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در زالا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای مجارستان
منابع
پیوند به بیرون
مناطق مسکونی در زالا | شیائو شا ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
اهالی کیاندونگنان
زادگان ۱۹۹۲ (میلادی)
ژیمناستهای هنری زن اهل چین
مدالآوران در مسابقات جهانی ژیمناستیک هنری
ورزشکاران اهل گوئیژو | چاتار یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در زالا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای مجارستان
منابع
پیوند به بیرون
مناطق مسکونی در زالا | شهرستان شیشوا یک شهرستان در چین است که در زونیای واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای چین
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای چین
زونیای
تقسیمات سطح شهرستان گوئیژو | محمد ناصریراد (متولد ۱۸ اسفند ۱۳۷۰، شیراز-فارس) مستندساز، تدوینگر و مقالهنویس ایرانی است.
آثار
محمد ناصریراد فیلمهای کوتاه داستانی و مستندی چون «آینهها»، «دروازه حقیقت»، «من میخوام معتاد بشم»، «طاووسها پرواز را نمیفهمند»، «سوداگرانِ بی سودا»، «ماشه» و «وداع» را به عنوان کارگردان، فیلمنامهنویس و تدوینگر و همچنین در آثاری نظیرِ «تله فیلم کوچ»، «فیلم کوتاه چشمها همیشه بسته نمیمانند»، «فیلم کوتاه اتسان خردمند»، «فیلم کوتاه زنده به گور»، «مجموعه مستند خاموشان»، «مستند کوتاه بایداق»، «مستند کوتاه اوچی»، «مستند کوتاه اجاق»، «مستند کوتاه عروسکها بر آب میمیرند»، «مستند کوتاه توفکر یک سقفم» «مستند کوتاه مورچهها»، «فیلم کوتاه جنس دوم»، «فیلم سینمایی آفتاب گرگ و میش» و «مستند سینمایی تفنگداران جنوب» به عنوان فیلمبردار دارد.
جوایز و افتخارات
جایزه بهترین مستند از سومین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم کوتاهِ آنلاین پاک کن برای طاووسها پرواز را نمیفهمند.
بهترین فیلمنامه از دومین دورهٔ جشنواره میراث فرهنگی برای فیلمنامهٔ آفتابِ گرگ و میش
تقدیر از مستند کوتاه از اولین دوره جشنواره فیلم آوات کرمانشاه برای مستند کوتاه دروازه حقیقت
جایزه بهترین تدوین از اولین دوره جشنواره فیلم کوتاه گرن شیراز برای تدوین مستند طاووسها پرواز را نمیفهمند.
دریافت جایزه سوم مستند از نهمین دوره جشنواره فیلم کوتاه شیراز برای مستند طاووسها پرواز را نمیفهمند.
دریافت جایزه دوم از اولین دوره جشنواره فیلم کوتاه مانترا برای مستند کوتاه دروازه حقیقت.
مقالات
فرا مستند چیست؟
خطای ترکیب و خطای تجزیه چیست؟
تفاوت سکولاریسم و لائیسیته ورابطهٔ آن با لیبرالیسم
آزادی منفی و مثبت چیست؟ چرا اهمیت دارد؟
نئولیبرالیسم دقیقاً چیست؟
دزدسالاری چیست؟
اسپانسر بازیگر نیازمندیم !!!
منابع |
279d1b13-2dc3-44a0-b4aa-3b70761b1e75 | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | چه عنصری در چین نشان میداد که در کنار زبان، هنر و عوامل دیگر هم در شکل دادن ملت نقش دارند؟ | false | {
"answer_start": [
399
],
"text": [
"نقاشی"
]
} | چورمان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چورمان، کلبجر ، جمهوری آرتساخ
چورمان، لاچین ، جمهوری آرتساخ | چاودار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چاودار (داشکسن) ، جمهوری آذربایجان
چاودار (کلبجر) / یزناراتسانتس ، جمهوری آرتساخ
ابهامزدایی ویکیپدیا | دیوار چین میتواند موارد زیر باشد:
دیوار چین، دیواری تاریخی و بسیاری طولانی در چین
دیوار چین (نمایش)، نمایشنامهای نوشتهٔ ماکس فریش | کریستوفر چن (؛ زادهٔ ۱۹۶۸) مهندسی زیستی و محقق آمریکایی است.
منابع
افراد زنده
دانشآموختگان دانشگاه هاروارد
زادگان ۱۹۶۸ (میلادی)
مهندسان پزشکی
هیئت علمی دانشگاه بوستون | سیستم Yoshizawa – Randlett یک سیستم نقشهکشی و نموداری است که برای توصیف تاهای مدلهای اریگامی استفاده میشود. بسیاری از کتابهای اریگامی با توصیف تکنیکهای اصلی اریگامی که برای ساخت مدلها استفاده میشود، شروع میشوند. همچنین تعدادی پایه استاندارد وجود دارد که معمولاً به عنوان اولین قدم در ساخت مورد استفاده قرار میگیرند. بسته به پیچیدگی تکنیکهای مربوط به ساخت، مدلها معمولاً به عنوان مهارت کم، متوسط یا زیاد طبقهبندی میشوند.
تاریخچه
مفهوم نمودار نویسی در کتاب "Senbazuru Orikata"، اولین کتاب اریگامی که تاکنون منتشر شدهاست، در سال ۱۷۹۷ شکل گرفت. نمودارهای این کتاب بسیار نامشخص بود و غالباً فقط نتیجه نهایی روند تاشدن را نشان میداد و پوشه را از ایجاد مدل مطمئن نمیدانست.
بعداً کتابها شروع به ساختن سیستمی کردند که نشان میداد دقیقاً چطور مدل بسته میشود. این نمادها از یک مجموعه نماد نامرتب گرفته تا یک عکس یا طرح از هر مرحله در تلاش برای نشان دادن حرکت چین است. هیچیک از این سیستمها برای نمودار نمودن همه مدلها کافی نبودند و بنابراین هیچیک بهطور گسترده پذیرفته نشدند.
در دهههای ۱۹۵۰ و ۶۰، آکیرا یوشیزاوا سیستمی از نمودار را پیشنهاد داد. او نماد نمودار خود را در اولین مونوگرافی منتشر شده خود، Atarashi Origami Geijutsu (هنر جدید اوریگامی) در سال ۱۹۵۴ معرفی کرد. او خطوط نقطه چین و خط دار را برای نشان دادن چینها و کوهها و درهها و چند علامت دیگر مانند نمادهای «تورم» و «گرد» به کار برد. این سیستم توجه ساموئل رندلت و رابرت هاربین را به خود جلب کرد، آنها چند علامت مانند «چرخش» و «بزرگنمایی» را اضافه کردند و سپس آن را به عنوان استاندارد تصویب کردند. سیستم Yoshizawa – Randlett اولین بار در سال ۱۹۶۱ در کتاب هنر اریگامی ساموئل رندلتت شرح داده شد. سپس به عنوان پیش فرض در کل جامعه بینالمللی اریگامی پذیرفته شد و امروزه همچنان مورد استفاده عمومی است.
نمادهای اوریگامی
تاهای پایه
دو نوع اصلی نماد اوریگامی وجود دارد، خطوط و پیکانها. پیکانها نحوه خم شدن یا جابجایی کاغذ را نشان میدهد. خطوط انواع مختلفی از لبهها را نشان میدهد:
یک خط ضخیم لبه کاغذ را نشان میدهد.
یک خط تیره چین دره را نشان میدهد. کاغذ جلوی خودش جمع میشود.
یک خط تیره و نقطه چین کوه را نشان میدهد (بسته به نویسنده ممکن است یک یا دو نقطه وجود داشته باشد). این کاغذ در پشت خود جمع میشود، این کار معمولاً با برگرداندن کاغذ، تا شدن دره دره و برگرداندن مجدد کاغذ انجام میشود.
یک خط نازک نشان میدهد که چین قبلی کاغذ را کجا چین زدهاست.
یک خط نقطه دار چین قبلی را نشان میدهد که در پشت کاغذ دیگر پنهان شدهاست، یا گاهی اوقات چین خوردهای را نشان میدهد که هنوز ساخته نشدهاست.
عملیات مشترک
عملیاتی که در اینجا نشان داده شدهاست، همه بسیار معمول است. چینهای چین دار و چینهای معکوس اغلب با دو چین در یک زاویه انجام میشود. چینهای معکوس گوشه ای معمولاً برای تولید پا یا سر پرندگان استفاده میشود.
چین سینک واسطه ای برای مهارت بالا در نظر گرفته میشود. نسخه ای که در اینجا نشان داده شده سینک باز نامیده میشود و نسخه دیگری به نام سینک بسته وجود دارد که یک جیب | مردانگی یا مرد بودن (به انگلیسی :Virility) به مجموعهای از ویژگیها، رفتارها و نقشهایی گفته میشود که عموما مرتبط با پسران و مردان است. مفهوم مردانگی از هر دو گروه عوامل تعریف شده توسط جامعه و عوامل زیست شناختی، ساخته شده است. به این ترتیب مردانگی از تشریح آناتومی جنس مرد متمایز میشود و هردو جنس زن و مرد میتوانند رفتارها و صفات مردانه را از خود بروز دهند. افرادی که هر دو گروه صفات مردانه و زنانه را نشان میدهند، آندروژن نامیده میشوند.
صفاتی که به طور سنتی مردانه خوانده میشوند شامل شجاعت، استقلال و همچنین ابراز وجود است، اگر چه صفات منتسب به مردانگی به مکان و گفتمان بستگی دارند و تحت تاثیر عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی با هم فرق میکنند. در بعضی از فرهنگهای غیرانگلیسیزبان، مفاهیم یا اشیای بیجان نیز مردانه یا زنانه در نظر گرفته میشوند.
جستارهای وابسته
کنشگری
اعتراض
نرینگی
منابع
باروری
مردان
نرینگی | تخمینی رگرسیون استاندارد شده تا چه اندازه از میزان واقعی انحراف دارند. میتوان نشان داد که مقدار مورد انتظار مجموع مربعات این انحرافات یعنی از رابطه زیر حاصل میشود:
یعنی مقادیر بزرگ میانگین VIFها موجب بیشتر شدن اختلاف بین میزان تخمین زده شده و مقدار واقعی ضرایب رگرسیون استاندارد شده میشود.
وقتی که هیچ یک از متغیرهای مستقل مدل هیچ گونه وابستگی خطی با سایر متغیرهای مستقل نداردند، ضریب تعیین برای همه آنها یک خواهد شد و بنابراین عامل تورم واریانس به ازای تمام متغیرهای مستقل مقدار ۱ را اختیار خواهد نمود. یعنی جمع عوامل تورم واریانسها برابر p-۱ خواهد بود و امید ریاضی مجموع مربعات انحرافات مورد نظر به شکل زیر در میآید:
نسبت دو رابطه اخیر یعنی روابط ۷ و ۸ اطلاعات مفیدی را در مورد تأثیر هم خطی بودن بر مجموع مرعات انحرافات میدهد:
توجه داشته باشید که رابطه (۹) همان میانگین عوامل تورم واریانسها است که با نماد نشان داده میشود.
در صورتی که میانگین عوامل تورم واریانس بهطور قابل توجهی بزرگتر از ۱ باشد میتواند نشانگر جدی بودن مشکل هم خطی باشد.
چند نکته:
برخی از برنامههای کامپیوتری رگرسیون به شکل متقابل از عامل تورم واریانس استفاده میکنند تا مواردی را که یک متغیر مستقل به دلیل وابستگی داخلی شدید با سایر متغیرهای مستقل، نباید داخل مدل رگرسیون قرار داده شود مشخص کنند. حدود تلرانس برای
که معمولاً استفاده میشود، مقادیر ۰٫۰۱ و ۰٫۰۰۱ و ۰٫۰۰۰۱ میباشد که در صورتی که کمتر از این مقدار اختیار کند داخل مدل قرار داده نمیشود.
محدودیت عامل تورم واریانس برای کشف هم خطی این است که نمیتواند بین چندین هم خطی هم زمان تفاوت قائل شود.
روشهای دیگر برای تشخیص مشکل هم خطی در مدل، پیچیده تر از روش عامل تورم واریانس میباشند.
منابع
انحراف و پراکندگی آماری
تشخیصهای رگرسیونی
نسبتهای آماری | چن ایدان (؛ زادهٔ ۱۹۷۱) کارآفرین و سرمایهدار اهل چین است، که از بنیانگذاران شرکت تنسنت محسوب میشود.
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۷۱ (میلادی)
کارآفرینان اهل گوانگدونگ
کارآفرینان رایانه اهل چین
نیکوکاران اهل چین | یکی از مشهورترین ستیزههای فکری در زیستشناسی و سایر علوم، ستیز سرشت و پرورش یا طبیعت و تربیت نام دارد. در این جدال، بحثِ اصلی بر سرِ این است که رفتار ما تا چه اندازه به وسیلهٔ وراثت (سرشت) و تا چه اندازه توسطِ محیط و یادگیری (تربیت) تعیین میشود؛ مثلاً چه میزان از شخصیت فرد از پیش توسطِ عواملِ ژنتیکی و چقدر از شخصیتِ فرد توسطِ تجربیاتِ محیطی و در طولِ زندگی شکل میگیرد
درهمآمیزی سرشت (طبیعت) و پرورش (تربیت)
در مورد مسئلهٔ سرشت و پرورش آنچه مسئله را پیچیدهتر میکند این است که عواملِ سرشتی و تربیتی، خود نیز بر یکدیگر تأثیر میگذارند یا به عبارتِ دیگر با یکدیگر برهمکنش دارند. به بیان دقیقتر، " امروزه دیگر قادر نیستیم همانند گذشته عواملِ محیطی و ژنتیکی را به طورِ کامل از یکدیگر جدا فرض کنیم. حجمِ وسیعی از شواهد و مدارک حاکی از وجود برهمکنش و تاثیر دوسویه میان عواملِ محیطی و ژنتیکی موجود است. به عبارتِ دقیق تر، بسیاری از نمایههای محیطی که در دانشهای رفتاری بکار میروند، خود از عواملِ ژنتیکی تاثیر میگیرند! برای مثال تا چندی پیش پرورش فرزندان توسطِ والدین یک عاملِ محیطیِ مطلق در نظر گرفته میشد. با این حال، امروزه شواهد و مدارک نشان میدهد که تفاوتهای ژنتیکی، بر رفتارِ والدین در برابرِ فرزندانشان تاثیر میگذارد. تفاوتهای ژنتیکی میانِ فرزندان نیز ممکن است در این زمینه نقش داشته باشد. برای مثال والدینی که در خانه کتابهای بیشتری دارند، فرزندانشان در مدرسه عملکرد بهتری دارند، اما این همبستگی لزوماً به معنای آن نیست که داشتنِ کتابهای زیاد در خانه علت محیطی برای عملکردِ بهترِ کودکان در مدرسه است. عواملِ ارثی ممکن است بر صفاتِ والدین مؤثر واقع شوند، که این صفات هم با تعداد کتابهایی که آنان در خانه دارند و هم با پیشرفت تحصیلی فرزندانِ آنها رابطه دارد. همچنین معلوم شدهاست عواملِ ژنتیکی در بسیاری از شاخصهای به ظاهر محیطی، نظیرِ حوادثِ دورهٔ کودکی، رویدادهای زندگی و سایر موارد نقش دارند. به عبارتِ دیگر، اشخاص تا حدی به دلایلِ ژنتیکی، تجربیاتِ شخصی خود را میآفرینند.
جستارهای وابسته
ژنتیک
فطرت
منابع
انسانشناسی فرهنگی
تکوین انسان
ذوالحدین
رفتارهای انسان
روانشناسی
ژنتیک انسان
مجادله هوش و نژاد
مناقشات سده ۲۱ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
مناقشههای زیستشناسی
مناقشههای سده ۲۰ (میلادی)
مناقشههای علمی
نظریههای شخصیت | شیلو ژوما کشتی گیر زن کشور چین است.
منابع
افراد زنده
مدالآوران بازیهای آسیایی در کشتی
زادگان ۱۹۸۷ (میلادی)
کشتیگیران در بازیهای آسیایی ۲۰۱۴ |
b9893b23-db10-4262-921a-cf91c3843f04 | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | در چه زمانی فارسی به جای عربی زبان رسمی نوشتار شد؟ | false | {
"answer_start": [
89
],
"text": [
"سامانیان و سپس قراخانیان"
]
} | حرفهای «ف ک ز ج، ت ، ش، ق» را استفاده میکنند. همچنین حرف «ک» از زبان فارسی را نیز گاهی با حرف «گ» بهصورت یکسان معرب میسازند. درمورد «و» فارسی نیز عموماً آن را به «ف» تبدیل میکنند؛ بهکار نبردن این حرفها بهخودیِ خود در یک زبان ایراد بهشمار نمیرود، اما پس از ورود اسلام به ایران، الفبای عربی برای نوشتن فارسی بهکار گرفته شد. هجوم زبان عربی باعث ایجاد تغییراتی در زبان فارسی شد و سبب فراموشی و گاهی نابودی برخی از واژههای ایرانی شدهاست. این دگرگونی در زبان فارسی تا آن اندازه گسترش یافته که حتی نام زبان «پارسی» به «فارسی» تغییر یافتهاست. گفته میشود یک خوشنویس به نام خواجه ابولمال، سه نویسه پ ژ و چ را به الفبای عربی اضافه کردهاست و پس از مدتی، نویسه گ نیز پس از یک فراز و نشیب به شکل کنونی به الفبای عربی اضافه شد. واج گِ ابتدا (ک تکنقطه) بود و سپس (ک دونقطه و سهنقطه) شد. در پایان به (ک همزهدار) تبدیل شد و به شکل کنونی درآمد.
البته بررسی متون کهن فارسی در برهه هزاره اول هجری چنین سخنی را اثبات نمیکند زیرا ژ کاملاً انفرادی و زودتر وارد خط فارسی شده و سپس پ و چ و در پایان گ هرکدام جداگانه اضافه شدهاست
لغات تغییر یافته در زبان فارسی، بهدلیل نبودِ گ چ پ ژ در زبان عربی:
واژههای با واج «گ» (مانند گرگانی = جرجانی، بزرگمهر = بوذرجمهر، آذربادگان = آذربایجان، زنگان = زنجان)
واژههای با واج «چ» (مانند چمکران = جمکران، چاچرود = جاجرود)
واژههای با واج «پ» (مانند پارس = فارس، پردیس = فردوس، پیل = فیل، سپید = سفید، اسپند = اسفند، اسپ = اسب، اِسپَنج = اِسفَنج)
واژههای با واج «ژ» (کژ = کج، لاژورد= لاجورد، نماژ = نماز)
همچنین بسیاری از لغات فارسی که دارای واجهای «گ چ پ ژ» بودهاند بهجای دگرگونی در یک واج، بهصورت یکپارچه با واژهٔ عربیِ دیگری جایگزین شدهاند. (مانند کژدم←عقرب، ژرفا ← عُمق، آرامگاه ←مقبره، واژه ←کلمه، سرچشمه ←منبع)
نکتهٔ جالب این است که به دلیل تاثیر زبان فارسی (و ترکی عثمانی)، این حروف به الفبای عربی، بالاخص برای نوشتار عربی محاورهای در لهجههای مختلف، وارد شدهاند. مثلا حروف «چ» و «گ» در لهجهٔ عراقی زبان عربی کاربرد گسترده دارند و استفاده از این دو حرف برای نوشتار زبان عربی عمومیت دارد.
ایرادات گرفتهشده
در طول ادوار مختلف، ایرادات زیادی از الفبای فارسی گرفته شد و مشکلات آن مطرح گردید. در این باره رحمت مصطفوی مدیر مجلهٔ روشنفکر در سال ۱۳۴۴، الفبای عربی را «مُردار و بختک» نامید؛ و ابوریحان بیرونی دانشمند ایرانی، الفبای عربی را «آفت» نامید.
به واسطه استفاده کلمات عربی ، هشت حرف دیگر به الفبای فارسی اضافه شده است که عبارتند از: ح، ث، ض، ع، ق، ص، ط، ظ. این حروف در زبان فارسی وجود ندارند و بیشتر واژههایی که یکی از حروف را دارد فارسی نیست.
در حدود صد سال گذشته، اندیشهگران پرشماری ایدهٔ بحثانگیزِ دگرگونی الفبای فارسی و بهویژه جایگزینکردن آن با الفبای لاتین را طرح کردهاند. یحیی ذکا در متن مهمی بهسال ۱۳۲۹ با نام «در پیرامون خط فارسی»، شماری از چهرههایی را که از آغاز مشروطه و در جریان آشنایی | زبان عربی در ایران پیشینهای کهن در ادبیات فارسی و دستور زبان فارسی داشته و دارد و آغاز آن همپایهٔ رشد و گسترش رسمیِ زبان فارسی دری بودهاست. عربی همچنین از زبانهای رایج در ایران است. اصل شانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به بایستگی آموزش زبان عربی پس از دورهٔ ابتدایی تا پایان دورهٔ متوسطه در همهٔ رشتههای تحصیلی نظری، اشاره دارد. جز این موارد، زبان عربی هم در ایران، برای زبان فارسی نیز مهم است؛ بنا به دیدگاه داریوش آشوری، «فارسی و عربی چه به عنوانِ دو زبانِ همسایه چه به عنوانِ دو زبان در قلمروِ یک فرهنگِ دینی میبایست با یکدیگر رابطه و داد-و-ستد داشته باشند، چنانکه داشتهاند، و میبایست بسیاری از واژهها را از یکدیگر بگیرند، چنانکه گرفتهاند.» همچنین زبان عربی در ایران میتواند بخشی از روابط ایران و جهان عرب باشد.
از میان زبانهای سامی که از خانوادهٔ آفروآسیایی هستند، زبان عربی بیشترین گویشور را در ایران دارد اما درصد اندکی از این گویشوران، آن را به عنوان زبان مادری استفاده میکنند. اهمیت اصلی زبان عربی در ایران، از دیدگاه تاریخی و مذهبی است. به دنبال فتح ایران توسط مسلمانان، زبان عربی در عمل اثر فراوانی بر فارسی گذاشت. از آن زمان به بعد، فارسی بخش قابل توجهی از کل واژههای عربی را پذیرفت و ساختارهای دستوری را از زبان عربی باستان و در برخی موارد، از عربی محاوره وام گرفت. در زمان حکومت پادشاهی پیشین، تلاش شد تا عناصر زبان عربی از زبان فارسی حذف شود، اما این کوشش با موفقیت اندکی روبرو شد و به دنبال انقلاب ۱۳۵۷، کاملاً متوقف شد. از آن زمان به بعد، مطالعهٔ زبان عربی کلاسیک، در مدرسههای ایرانی مورد تأکید قرار گرفته و زبان عربی همچنان غالب گفتمان دینی (اسلامی ایران) است.
پیشینه
قرون وسطی
در سدههای میانه و دوران طلایی اسلام، زبان عربی به عنوان زبان اول جهان اسلام شناخته میشد. در واقع، عربی زبان میانجی/مشترک همهٔ مسلمانان بهشمار میرفت که توانست میراث علمی و فلسفی یونان، ایران باستان و هند و دیگر جایها را در خود بیاورد و آن را به شیوهٔ خود تکمیل کند. «هرکه این زبان را میآموخت میتوانست بر تمامیِ آن میراث دست یابد و خود نیز چه بسا با نوشتنِ کتاب به آن زبان چیزی بر آن بیفزاید». اهمیت دینی زبان عربی، نیز از دلایل اهمیت زبان عربی در ایران است. گفتهای از ابومنصور نیشابوری در دیباچهٔ فقه اللغه و سر العربیه به این اهمیت اشاره دارد:
بسیاری از ادیبان ایرانی فارسیزبان، اگر میتوانستند، به زبان عربی اثر میآفریدند؛ یا در میانِ آثارشان از زبان عربی سود میجستند (مانند جلالالدین مولوی در مثنوی).ابوریحان بیرونی در دیباجهٔ کتاب الصیدنه، زبان عربی را برتر از زبانِ خود (زبان خوارزمی) برای متون علمی بیان کردهاست.
بنا به دیدگاه آذرتاش آذرنوش، زبان عربی در پیوستگی خود با ایران، نقشی دوگانه داشته؛ «در آغاز زبان فارسی توانست انبوهی واژه لازم در زمینه دین و علوم گوناگون را دریافت کند. حتی علوم غربی هم از زبان یونانی به عربی ترجمه و بعد وارد زبان فارسی میشد. زبان فارسی طی چند قرن توانست از گنجینه زبان عربی در این زمینه استفاده کند و به زبان فارسی هم غنا ببخشد.» سپس، وامگیری زبانی از عربی است | نوشتار عربی اویغوری (به ایغوری: ئۇیغۇر ئهرهب ییزیقی) شکلی از الفبای عربی است که برای نوشتن زبان اویغوری، عمدتاً توسط اویغورهای مقیم چین استفاده میشود. این یکی از چندین الفبای اویغوری است و از سال ۱۹۸۲ الفبای رسمی زبان اویغوری است. الفبای سیریلیک نیز برای نوشتار زبان اویغوری، بالاخص توسط اقلیت اویغور ساکن کشور قزاقستان استفاده میشود. زبان اویغوری، الفبای لاتین استانداردسازی شده نیز دارد، که توسط دانشگاه سینجیانگ برای استفادهٔ موازی با الفبای عربی-اویغوری و بیشتر در زمینههای دیجیتالی و کامپیوتری ارائه شد.
تاریخ
اویغوری زبان ترکی تاریخی مردمان منطقهٔ تاریخی ترکستان شرقی (سینکیانگ) میباشد، و دارای ادبیات غنی چندصد سالهای میباشد. مردم اویغور با قرار گرفتن بر جاده ابریشم، در ارتباط دائم با فارسیزبانان و ترکزبانان ماوراءالنهر و فرای آن بودند، و در نتیجهٔ آن، از قرن سیزدهم میلادی به این سو، از الفبای فارسی-عربی برای نوشتار زبان اویغوری استفاده میشدهاست.
این الفبا تا دههٔ ۱۹۳۰ میلادی، الفبای مردم اویغور بوده، و تعداد بیشماری اثر ادبی به این نوشتار ارائه شدهاست. این الفبا امروزه با تغییراتی جزئی، هنوز توسط ازبکهای افغانستان برای نوشتار زبان خویش استفاده میشود. در دههٔ ۱۹۳۰ میلادی، تصمیم بر آن شد که الفبای اویغوری برای تطابق بهتر با زبان اویغوری نیاز به اصلاحات دارد. اولا که در الفبای عربی-فارسی، چندین حرف صامت برای یک صدای واحد وجود دارد، بهطور مثال، حروف «ت» و «ط». و دوما این که، الفبای عربی-فارسی حروف و حرکات مورد نیاز برای نشان دادن حروف صدادار موجود در اویغوری را ندارد. بهطور مثال، صداهای [w], [o]، [ö]، [u]، و [ü]، همگی با حرف «واو» نشان داده میشدند. در نتیجه، در سال ۱۹۳۷ میلادی تصمیم بر آن شد که حروف تکراری «ح، ث، ذ، ص.ض.ط. ظ، ع» از زبان اویغوری حذف شده، و حروف جدید «ئا، ئه، ئی، ئی، ئو، ئۇ» برای نشان دادن واکهها به الفبای عربی-اویغوری اضافه شد. پس از اتمام جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی چین، این الفبا رسماً جای الفبای پیشین را گرفت. این الفبای پیشین، امروزه با نام نوشتار کهنهٔ اویغور (به ایغوری: ئۇیغۇر کونا ییزیقی) شناخته میشود.
در همین حال، با استقرار حکومت کمونیستی در چین، و ارتباط نزدیک آن در اوایل دهه ۱۹۵۰ با اتحاد جماهیر شوروی، زبانشناسان و سیاستمداران شوروی، مشابه زبانهای ترکی ترکستان غربی، دولت چین را قانع به تغییر الفبای اویغوری به سیریلیک کردند. در نتیجه نوشتار سیریلیک اویغوری (به ایغوری: ئۇیغۇر کیریل ییزیقی) طراحی شده و در منطقه سینکیانگ رسمیت یافت. اما این نوشتار در چین تنها چند سال دوام یافت. با مرگ استالین در ۱۹۵۳، و گسترش اختلاف نظرها و سیاستها بین جمهوری خلق چین و اتحاد جماهیر شوروی، و در نهایت قطع رابطهٔ بین دو کشور در سال ۱۹۶۲، دولت چین تصمیم بر تغییر الفبای اویغوری به لاتین گرفت.
دولت چین الفبایی با الهام از الفبای لاتین زبان ترکی استانبولی، ینگهالفبا، و همینطور پینیین (شیوهٔ استاندارد لاتیننویسی زبان چینی)، برای زبان اویغوری ارائه کرد. این الفبا از سال ۱۹۶۵ میلادی، با نام نوشتار نو اویغوری (به ایغوری: ئۇیغۇر ییڭی ییزیقی) رسمیت یافت. اما تحمیل تغییر الفبا بر مردم اویغور در نهایت شکست خورد، و در نهایت، در سال ۱۹۸۳ میلادی، الفبای عربی اویغوری دوباره به عنوان الفبای رسمی زبان اویغوری در سینکیانگ به | فهمیدن این میلیونها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه را دانست و قواعد پیچیده صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت. اساس توانایی زبانهای هندواروپایی در یافتن واژههای علمی و بیان معانی است. زبان فارسی یکی از زبانهای هندواروپایی است و دارای همان ریشهها و همان پیشوندها و پسوندها است. تلفظ حروف در زبانهای مختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این تفاوتها طبق یک روالی پیدا شدهاست. توانایی که در هر زبان هندواروپایی مانند زبان یونانی و زبان لاتین و زبان آلمانی و زبان فرانسوی و زبان انگلیسی وجود دارد، در زبان فارسی هم وجود دارد. روش علمی در این زبانها مطالعه شدهاست و برای زبان فارسی به کار بردن آنها بسیار ساده است. این تعداد واژهها به روش اشتقاقی به وجود میآید و اگر روش ترکیبی و نشانههای اختصاری را هم اضافه کنیم واژگان بسیار بیش تری خواهیم داشت. اینها غیر از وندهای منسوخ و مهجور پارسی باستان است.واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه واژه گزینی، چاپ و صحافی تندیس، چاپ اول 1377
نوشتار
بیشتر متون فارسی نوین ایران و افغانستان به خط عربی نوشته میشود. فارسی تاجیکستان تحت تأثیر روسی به الفبای سیریلیک نوشته میشود. چندین شیوه لاتیننویسی نیز برای نوشتن فارسی به الفبای لاتین وجود دارند. کهنترین نوشتهٔ بهدستآمده از زبان فارسی امروزی به خط عبری کتابت شدهاست. نمونههای بسیار کهن دیگری هم از نوشتههای متعلق به یهودیان فارسیزبان به دست آمدهاست که دارای مختصات گویشی خاص خود است.
الفبای فارسی
فارسی نوین در ایران و افغانستان به الفبای فارسی نوشته میشود که یک گونه اصلاحشده از الفبای عربی و دارای چند حرف اضافی است. حدود ۲۰۰ سال پس از حمله اعراب به ایران که در ایران بدان دو قرن سکوت میگویند، خط عربی جایگزین خطهای پیشین فارسی شد. پیش از آن از خط پهلوی برای نوشتن پارسی میانه و از خط اوستایی (دین دبیره) برای نوشتن متون مذهبی، بهویژه برای اوستایی، استفاده میشد.
الفبای فارسی دارای ۳۲ حرف (۳۳ با در نظر گرفتن همزه) است. برخی از واجهای فارسی دارای دو یا چند حرف در نوشتار هستند؛ برای نمونه برای واج /ز/ چهار حرف ز، ذ، ض و ظ، برای واج /س/ سه حرف س، ص و ث، برای واج /ت/ دو حرف ت و ط و همچنین برای واج /ه/ دو حرف ه و ح وجود دارد. از سویی دیگر برای واکههای کوتاه در فارسی هیچ حرفی وجود ندارد و ناگزیر از حرکتها برای نشان دادن آنها استفاده میشود که اینها یادگیری فارسی را بیش از پیش دشوار میکنند. حروف الفبای فارسی به شرح زیر میباشند:
الفبای سیریلیک
الفبای تاجیکی در اواخر دهه ۱۹۳۰ برای نوشتار فارسی تاجیکی در جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان ابداع شد و جای الفبای لاتین را که از انقلاب اکتبر در این منطقه رایج بود را گرفت. از سال ۱۹۳۹، چاپ نوشتهها به الفبای عربی در این کشور ممنوع شد. این الفبا در سال ۱۹۹۸ بازنگری شد و تعدادی از حروف از آن پاک شدند.
الفبای لاتین
در سالهای گذشته به دلایل فراوانی شیوه و ساختار خط لاتین، استفاده از | مثال:
واژهٔ «مؤمن» به صورت «مۆمین» نوشته میشود.
واژهٔ «تأمین» به صورت «تهمین» نوشته میشود.
واژهٔ «معامله» به صورت «مۇئامیله» نوشته میشود.
واکهها
الفبای اویغوری دارای ۸ واکه است. به مانند سایر زبانهای ترکی، واکههای اویغوری به پسین و پیشین تقسیم میشوند. کلمات در اویغوری باید از قانون هماهنگی واکهای تبعیت کنند، به این معنی که واکههای یک کلمه، همگی یا واکه پسین ویا همگی واکه پیشین میباشند.
با این وجود، به دلیل تأثیر بسیار زیاد زبان فارسی، و اینکه خیلی از وامواژگان (چه فارسی و چه عربی) به تلفظی نزدیک به تلفظ اصلی فارسی آنها تلفظ میشوند، به مانند زبان ازبکی، قانون هماهنگی واکهای به سرسختی زبانهایی مثل قرقیزی، ترکی آذربایجانی، و ترکمنی نمیباشد.
در نوشتار اویغوری، تفاوتی بین صدای «ی» پسین و صدای «ی» پیشین وجود ندارد. ولی در زبان محاورهای، گویشوران اویغوری، خود بهطور ناخودآگاه بین این دو حرف تفاوت قائل میشوند. (در نوشتارهای ترکمنی و آذربایجانی در ایران بعضاً «ی» پسین را با حرف «یٛ» نشان میدهند)
حروف الفبای عربی اویغوری و معادل آنها
مقایسهٔ نوشتار کهنه و کنونی اویغوری
نمونه متن
ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر
جستارهای وابسته
خط اویغوری
پانویس
الفباهای عربی
خط عربی
زبان اویغوری | و روستاهای بخارا، خیوه و قوقند، تصمیم بر سادهسازی زبان و تطبیق آن با لهجهٔ شهرها شد. در نتیجه، تعداد واکهها از ۹ به ۶ کاهش یافت، و چه در نوشتار عربی، و چه در نوشتارهای جدید سیریلیک و لاتین، این امر بازتاب داده شد.
همخوانها
همخوانهای ازبکی مشابه همخوانهای فارسی هستند. حروف «ث، ح، ذ، ژ، ص، ض، ط، ظ، ع» در واژگان ازبکی استفاده نمیشوند و فقط مختص واژگان دخیل از عربی، فارسی، و زبانهای اروپایی هستند.
نمونه متن
ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر
جستارهای وابسته
زبان ازبکی شمالی
پانویس
پیوند به بیرون
فرهنگ چاپی (PDF)
(آرشیو) فرهنگ تورکی اوزبیکی به فارسی/ دری تألیف داکتر فیض الله ایماق
فرهنگ اینترنتی
برگردانندهٔ واژههای ازبکی جنوبی به فارسی
زبان ازبکی
زبانهای ازبکستان
زبانهای افغانستان
زبانهای پیوندی
زبانهای تاجیکستان
زبانهای ترکمنستان
زبانهای ترکی افغانستان
زبانهای ترکی
زبانهای چین
زبانهای روسیه
زبانهای قرقیزستان
زبانهای قزاقستان | ژانگ یوفی ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۸۸ (میلادی)
ژیمناستهای اهل لیائونینگ
ژیمناستهای هنری زن اهل چین
ورزشکاران اهل دالیان | زمان بند فعالانه یک مکانیسم چندریسمانی است که زمانی که دریک فرایند زمانبندی سیستم عامل اجرا میشود قابلیت چندریسمانی در سطح هسته با انعطافپذیری چندریسمانی در سطح کاربر را فراهم میکند.
الگوریتمهای زمانبندی
برنامهریزی
تحقیق در عملیات
ریسهها (رایانش) | قاسم تینیستانوف تا به امروز، الفبای رسمی جمهوری قرقیزستان مانده است.
واکهها
در زبان قرقیزی، در الفبای سیریلیک-قرقیزی، ۱۵ واکه و در الفبای عربی-قرقیزی، ۱۳ واکه وجود دارند. این تفاوت در واقع به دو دلیل است. اول اینکه، الفبای سیریلیک-قرقیزی، هر دو حرف «Э э» و «Е е» را از نوشتار روسی وارد کرده است. اما این دو حرف در واقع هر دو یک صدای «ە / ﻪ» را بازتاب میدهند. دوم اینکه، الفبای سیریلیک قرقیزی دو حرف «Ы ы» و «И и» را دارد، که به ترتیب، واکهٔ پسین و واکهٔ پیشن میباشند. الفبای عربی-قرقیزی، برای حر دو صدا، از حرف «ىـ / ـى / ى» استفاده میکند.
به مانند سایر زبانهای ترکی، واکههای قرقیزی به گروه پسین و پیشین تقسیم شده، و کلمات باید از قانون هماهنگی واکهای تبعیت کنند، به این معنی که واکههای یک کلمه، همگی یا واکه پسین ویا همگی واکه پیشین می باشند.
در قرقیزی، واکهها همینطور به دو گروه کوتاه و کشیده تقسیم میشوند. واکههای کشیده، چه در نوشتار عربی-قرقیزی، چه در نوشتار سیریلیک-قرقیزی، با نوشتن دوبار پشت سر هم حرف نشان داده میشوند. برای مثال کلمهٔ «دۅۅلۅت / дөөлөт»، گرفته شده از واژهٔ عربی «دولت» و به معنی ثروت در قرقیزی. در این واژه، یک واکهٔ کشیده و یک واکهٔ کوتاه وجود دارد. از بین دو حرف «Э э» و «Е е»، فقط یکی از آنها برای نوشتار واکهٔ کشیده استفاده میشود، «Ээ ээ».
دو حرف «Ы ы» و «И и» («ىـ / ـى / ى» به الفبای عربی-قرقیزی)، نوع کشیده ندارند.
نمودار متناظر حروف
نمودار متناظر چهار الفبای قرقیزستانی: الفبای سیریلیک قرقیزی و بریل قرقیزی مورد استفاده در قرقیزستان، الفبای لاتین قرقیزی مورد استفاده در قرقیزستان ۱۹۲۸–۱۹۳۸ و الفبای عربی قرقیزی مورد استفاده در افغانستان، پاکستان و سینکیانگ چین در زیر آمدهاست. در این نمودار متناظر، الفبای سیریلیک به ترتیب رسمی نوشته شدهاست. معادلهای عربی و لاتین به ترتیب حروف الفبای رسمی آنها نوشته نشدهاند، اما برای سهولت درک، در اطراف سیریلیک فهرست شدهاند.
حرف H در الفبای قرقیزی وجود ندارد. در عوض، حرفی بیصدا جایگزین آن شد. (به عنوان مثال "Шаар (Shaar)" (شهر) در قرقیزستان با Shahar/Şähär/Şəhər در سایر زبانهای ترکی مطابقت دارد)
К (K) – در کلمات با واکهٔ پسین، معادل ق، و در کلمات با واکهٔ پیشین، معادل ك میباشد. لطفا به جدول واکهها رجوع کنید.
Г (G) – در کلمات با واکهٔ پسین، معادل غ، و در کلمات با واکهٔ پیشین، معادل گ میباشد. لطفا به جدول واکهها رجوع کنید.
عربی
جدول زیر ترتیب حروف قرقیزی را نشان میدهد، زیرا ترتیب حروف بر اساس اینکه به الفبای عربی یا سیریلیک نوشته شده باشد متفاوت است.
در نسخههای قبلی الفبا، «ییی» برای نشان دادن ы/и استفاده میشد. «ییی» در عوض برای نشان دادن й استفاده میشد. این اصلاح احتمالاً به دلیل نقش تاریخی «ییی» در نمایندگی صدای /e/ لغو شدهاست. اگرچه «ییی» هرگز جدای از املای استاندارد شده فارسی یا جغتایی نبود، احتمالاً بهعنوان گونهای کتبی در بازنمایی /e/ سابقه داشتهاست و نقش امروزی آن در پشتو و اویغور نیز نماینده /e/ است.
نمونه متن
ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر
جستارهای وابسته
زبان قرقیزی
رومی شدن قرقیزستان
منابع
الفباهای سیریلیک
الفباهای عربی
زبان قرقیزی | چگونگی زندگی آدمی () فیلمی رهاشده در سال ۱۹۶۹ به کارگردانی فرد زینمان و اقتباسی از رمان چگونگی زندگی آدمی نوشته آندره مالرو بود.
منابع
فیلمها به زبان انگلیسی
فیلمهای کنسلشده
فیلمهای ناتمام دهه ۱۹۷۰ (میلادی)
فیلمهای ایالات متحده آمریکا
فیلمها به کارگردانی فرد زینمان
فیلمهای مترو گلدوین مایر
فیلمهای ناتمام |
3a45dfb6-4fa3-4d5b-afcb-bfc72dce60b0 | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | در چه زمانی در هند زبان فارسی رواج یافت؟ | false | {
"answer_start": [
809
],
"text": [
"گورکانیان"
]
} | زبان و ادب فارسی در هند سابقهٔ دیرینهای دارد. دربارهٔ پیشینهٔ رواج زبان و ادب پارسی در شبهقاره، از مدارک تاریخی چنین برمیآید که در سدهٔ سوم هجری، برای نخستین بار هندوان فرصت یافتند تا با فارسیزبانان آشناییِ مؤثر پیدا کنند. در آن زمان بنا به قول ابن حوقل در صورهالارض و اصطخری در المسالک و الممالک، مردمِ «مُلتان» و «منصوره» به زبان عربی و سِندی، و مردم «مُکران»، به زبان فارسی سخن میگفتند. در اوایل سده چهارم هجری، در سِند شاعری ظهور کرد مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکشی از او در قدیمیترین تذکرهها نقل شدهاست و میرسانَد که در زمان او، زبان فارسی در سِند رواج داشتهاست. در حدود یک میلیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد که این میزان یک دهم کل نسخ خطی موجود در این کشور است و خط فارسی در منابع علمی کشور هند بسیار رایج است.
پیشینه تاریخی
در هند زبان فارسی تقریباً هزار سال، زبان علمی، ادبی و زبان رسمی بودهاست. تا حدود دویست سال قبل و پیش از آن که هندوستان مستعمره انگلستان شود، زبان فارسی نخستین زبان رسمی و زبان فرهنگی و علمی این کشور بهشمار میرفت. زبان فارسی که در دوره غزنویان به هند راه یافت؛ با تأسیس امپراطوری گورکانیان در هندوستان به اوج پیشرفت خود رسید و زبان رسمی هند شد؛ شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، امیرخسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند و بخشهای زیادی از تاریخ و ادبیات هند به این زبان نگاشته شدهاست؛ اما پس از استعمار، انگلیسیها در سال ۱۸۳۲ میلادی، با اجبار زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند. انگلیسیها متوجه شدند که زبان فارسی، قرنها در هند بوده و مباحث علمی و فرهنگ و تاریخ به زبان فارسی و در ادبیات فارسی حفظ شده بود. آنها میخواستند که این ارتباط با نسلهای بعد قطع شود و مردم و تمدن هند، از این میراث دور بشود. این یک توطئه بزرگ بود که در آن زمان مردم، یا خیلی متوجه نشدند، یا اینکه مجبور بودند به آن تن دهند. بعدها هم اینها زبانها را با شناختهای مختلف، یعنی با گروههای مردم مختلف وابسته کردند و از طریق این سیاست، بعد مردم فکر کردند که زبان فارسی به عنوان یک زبان خارجی است؛ یا اینکه زبان یک گروه خاص است و به این دلایل زبان فارسی را نادیده گرفتند. باز هم چون تقریباً تمام زبانهای جدید هند، تحت تأثیر زبان فارسی بوده و شعر، ادب، وزنها و اصطلاحات فراوان فارسی، در تمام این زبانها در سراسر هند حضور دارد؛ بنابراین زبان فارسی در هند ادامه پیدا کرده و خیلی از کتابهای مذهبی از هزاران نویسنده از ادیان و گروههای مختلف در هند، به زبان فارسی است. خیلی چیزها، چه در تمدن و فرهنگ و تاریخ هند و چه در رشتههای مختلف علمی و اسناد و حتی اسناد زمین و املاک به زبان فارسی است. اصطلاحات و تقریباً تمام کتابهای ادیان هند در زبان فارسی ترجمه شده و از طریق این ترجمه ادیان و فلسفه هند، نه تنها در غرب، بلکه در کل دنیا معرفی شدهاست.
شواهد نشان میدهد که قبل از غزنویان عده ای در بخش مرکزی هند به | در اینجا فهرست سرزمینهایی که زبان رسمیشان فارسی است، ارائه شدهاست.
زبان رسمی
زبان اقلیت چشمگیر
زبان تاریخی
هند
زبان و ادب فارسی در هند سابقهٔ دیرینهای دارد. دربارهٔ پیشینهٔ رواج زبان و ادب پارسی در شبهقاره، از مدارک تاریخی چنین برمیآید که در سدهٔ سوم هجری، برای نخستین بار هندوان فرصت یافتند تا با فارسیزبانان آشناییِ مؤثر پیدا کنند. در آن زمان بنا به قول ابن حوقل در صورهالارض و اصطخری در المسالک و الممالک، مردمِ «مُلتان» و «منصوره» به زبان عربی و سِندی، و مردم «مُکران»، به زبان فارسی سخن میگفتند. در اوایل سده چهارم هجری، در سِند شاعری ظهور کرد مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکشی از او در قدیمیترین تذکرهها نقل شدهاست و میرسانَد که در زمان او، زبان فارسی در سِند رواج داشتهاست. در حدود یک میلیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد که این میزان یک دهم کل نسخ خطی موجود در این کشور است و خط فارسی در منابع علمی کشور هند بسیار رایج است.
شواهد نشان میدهد که قبل از غزنویان عده ای در بخش مرکزی هند به زبان فارسی صحبت میکردهاند. در طی آن زمان کلیه مراودات، مکاتبات، نامه نگاریها و اسناد دولتی که توسط شاهان و درباریان انجام و به سراسر جهان ارسال میشد به زبان فارسی بود که موجب گسترش این زبان شد. این زبان در مدارس و مکتب خانهها و بین دانشمندان رواج داشت و لذا در زبان وادب محلی هند و بین قشرها مختلف جامعه نیز نفوذ پیدا کرده و ماندگار شد. زبان فارسی جزو زبانهای هندواروپایی است که شباهت بسیار زیادی به زبان بسیار قدیمی سانسکریت دارد. زبان فارسی بهطور نظام یافته توسط محمود غزنوی به هند وارد شد. امروزه نیز در بسیاری از زبانهای محلی هند از جمله زبان پنجابی، زبان گجراتی، زبان بنگالی، زبان تامیل و به خصوص زبان اردو کلمات فارسی زیادی به کار میرود. این زبان، زبان قانونی و حقوقی هند بوده تست و اغلب اصطلاحات حقوقی هند از زبان فارسی نشات گرفتهاست. ارزش بسیار بالای آکادمیک زبان فارسی در شبه قاره هند به گونه ای است که امروزه زبان فارسی در تمامی دانشگاههای مرکزی هند از سطح کارشناسی تا دکتری تدریس میشود. در بیش تر مدارس نیز این زبان جزو زبانهای انتخابی است و تدریس میگردد اگرچه در سالهای اخیر در شمال هند که مسلمانان حضور حداکثری دارند برخی مدارس زبان عربی را به جای زبان فارسی آموزش میدهند.
زبان فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور (در دوره گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفت. اما پس از استعمار، انگلیسیها در سال ۱۸۳۲ میلادی با اجبار زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند. زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت در آن دوره پارسی، زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با تأسیس امپراتوری مغول هندوستان به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد. زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هندوستان، میتوان از اقبال لاهوری نام برد. همچنین فارسی زبانان هندوستان، واژهنامههای ارزشمندی برای | عنوان اولین کتاب ادبی فارسی و نخستین کتاب آموزشی فارسی نیز به سال ۱۷۹۲ با عنوان درسهای فارسی و انگلیسی در کلکته چاپ شد.
نفوذ در زبانهای شبه قاره هند
زبان فارسی جزو زبانهای هندواروپایی است که شباهت بسیار زیادی به زبان بسیار قدیمی سانسکریت دارد. زبان فارسی بهطور نظام یافته توسط محمود غزنوی به هند وارد شد. امروزه نیز در بسیاری از زبانهای محلی هند از جمله زبان پنجابی، زبان گجراتی، زبان بنگالی، زبان تامیل و به خصوص زبان اردو کلمات فارسی زیادی به کار میرود. این زبان، زبان قانونی و حقوقی هند بوده تست و اغلب اصطلاحات حقوقی هند از زبان فارسی نشات گرفتهاست. ارزش بسیار بالای آکادمیک زبان فارسی در شبه قاره هند به گونه ای است که امروزه زبان فارسی در تمامی دانشگاههای مرکزی هند از سطح کارشناسی تا دکتری تدریس میشود. در بیش تر مدارس نیز این زبان جزو زبانهای انتخابی است و تدریس میگردد اگرچه در سالهای اخیر در شمال هند که مسلمانان حضور حداکثری دارند برخی مدارس زبان عربی را به جای زبان فارسی آموزش میدهند.
زبان فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور (در دوره گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفت. اما پس از استعمار، انگلیسیها در سال ۱۸۳۲ میلادی با اجبار زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند. زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت در آن دوره پارسی، زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با تأسیس امپراتوری مغول هندوستان به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد. زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هندوستان، میتوان از اقبال لاهوری نام برد. همچنین فارسی زبانان هندوستان، واژهنامههای ارزشمندی برای زبان فارسی گردآوری کردند که از آنجمله میتوان به فرهنگ ابراهیمی از ابراهیم قوامالدین فروغی، فرهنگ آنندراج از محمد پاشا، اشاره کرد.
در قرن دوازدهم در حدود چهل تذکره (یادنامه) فارسی در شرح احوال شعرای پارسیگو در هند نوشته شد که به عنوان نمونه میتوان به تذکره خزانه عامره نوشته آزاد بلگرامی اشاره کرد.
وضعیت امروزی آموزش زبان فارسی در هند
زبان فارسی درهند حدود یک هزار سال سابقه دارد که در حدود ۶۰ دانشگاه، دانشکده یا ترکیبی از آنها توسط ۱۷۰ استاد تدریس میشود. در حال حاضر در بیش از ۵۰ دانشگاه هند زبان و ادبیات فارسی تدریس میشود و در چندین دانشگاه این کشور نیز بخش مستقل زبان فارسی وجود دارد. دانشگاههای علیگر، دهلی، جواهر لعل نهرو، جامعه ملی اسلامی، کشمیر، لکهنو، بنارس، پاتنا، بوپال، عثمانیه، بمبئی، گوهاتی، بی آرامبیدکر (مظفرنگر) و مگد، از دانشگاههایی هستند که گروه مستقل فارسی دارند. مراکز تحقیقات زبان فارسی نیز در دانشگاههای علیگر، مولانا آزاد، پاتنا، مالیر کوتلا و احمدآباد، نیز فعالیت دارند. با این وجود هنوز آمار دقیقی از تعداد مراکز آموزش زبان فارسی در هند در دسترس نیست.
تاکنون تعداد زیادی دانشجوی زبان فارسی از هند برای شرکت در دورههای دانشافزایی به ایران اعزام شدهاند.
امروزه نیز، شبهقاره هند و البته پاکستان، جمعیتهای فارسیزبان پراکندهای دارد، در هند بیش از ۱۴۰ شاعر فارسیزبان، توسط بنیاد فارسی هند، شناسایی شدهاند، بعضی از | است برای نمونه زبان رسمی ایالت دهلی یا ناحیه ملی پایتخت به ترتیب انگلیسی، اردو و هندی است.
در قانون اساسی هند، زبان هندی (از شاخه زبانهای هند و ایرانی یا زبانهای هندواروپایی) و زبان انگلیسی و زبان میانجی در جنوب هند) زبانهای رسمی سراسر کشور اعلام شدهاند. افزون برآن در سال ۲۰۰۵ زبانهایی که بهعنوان زبانهای رسمی در ایالتهای هند شناخته شدهاند به ۲۲ زبان رسید که عبارتند از: هندی، زبان اردو، زبان آسامی، زبان اوریه، زبان بنگالی، بودو، زبان پنجابی، زبان تلگو، زبان تامیلی، زبان دوگری، زبان سانتالی، زبان سانسکریت، زبان سندی، زبان گجراتی، زبان کنکانی، زبان کشمیری، زبان کانارا، زبان مالایالم، زبان میتهیلی، مایتیلی، مرآتی و نپالی نیز به رسمیت شناخته شدهاند. این زبانها به دو شاخه اصلی دراویدی (۲۲٪) که بیشتر در جنوب هند تکلم میشوند و هندو اروپایی(۷۰٪) تقسیم میشوند
زبانهای سانسکریت و تامیل، زبانهای اصلی و سنتی هند شناخته میشوند و در طول تاریخ طولانی این سرزمین در تغییر و تحول زبانهای رایج در این منطقه زبانهای فارسی و انگلیسی نقش مهمی بر عهده داشتهاند. سالیان دراز حکومت استعماری بریتانیا بر شبه قاره هند و انجام بخش عمدهای از امور اداری به زبان انگلیسی موجب شده این زبان، زبان دوم بسیاری از مردم هند باشد.
شش زبان عمده این کشور عبارتند از هندی، بنگالی، تلوگو، مراتی، تامیل و اردو. بیش از ۵۰ میلیون نفر به هر یک از این زبانها صحبت میکنند. ۱۲۲ زبان هم وجود دارند که بیش از یک میلیون نفر به هر یک از آنها حرف میزنند. هند زبان ملی سراسری ندارد. هندی و انگلیسی هر دو زبان رسمی کشور هستند. البته تهیهکنندگان قانون اساسی هند در نظر داشتند که رسمیت زبان انگلیسی موقتی باشد، اما کسانی که به زبانهایی غیر از هندی تکلم میکردند (بهخصوص تامیلزبانها)، با برتری یافتن این زبان بر زبانهای دیگر مخالف بودند و همین باعث شد که انگلیسی یکی از دو زبان رسمی کشور باقی بماند. زبانهای مورد استفاده در هند به چهار گروه زبانی عمده جهان تعلق دارند: هند و اروپایی، دراویدی، آسترا- آسیایی و تبتی- برمهای. تا اواسط قرن بیستم گروه زبانی بانتو، که در آفریقا ریشه دارد هم در هند مورد استفاده بود. مهاجران سیدی زبانی که از شرق آفریقا به غرب هند مهاجرت کرده بودند به این زبان تکلم میکردند.
فارسی پیش از آنکه هند مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفت. اما پس از استعمار انگلیسیها در سال ۱۸۳۲، انگلیسی به تدریج جایگزین فارسی شد.
زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت در آن دوره پارسی، زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت، که بعدها شعرای مشهوری همچون مسعود سعد سلمان در هندوستان پرورش یافتند. لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم، دانشمندان پارسی را از خراسان، هند و آسیای مرکزی جلب کرد و به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات فارسی تبدیل شد. با تأسیس امپراتوری گورکانی، زبان فارسی به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی و در سراسر هندوستان گسترش یافت. تأثیر ظهور این خاندان در هند، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید | و از طریق این ترجمه ادیان و فلسفه هند، نه تنها در غرب، بلکه در کل دنیا معرفی شدهاست.
شواهد نشان میدهد که قبل از غزنویان عده ای در بخش مرکزی هند به زبان فارسی صحبت میکردهاند. در طی آن زمان کلیه مراودات، مکاتبات، نامه نگاریها و اسناد دولتی که توسط شاهان و درباریان انجام و به سراسر جهان ارسال میشد به زبان فارسی بود که موجب گسترش این زبان شد. این زبان در مدارس و مکتب خانهها و بین دانشمندان رواج داشت و لذا در زبان وادب محلی هند و بین قشرها مختلف جامعه نیز نفوذ پیدا کرده و ماندگار شد. یکی از سه سبک عمده شعر فارسی به نام سبک هندی مسمی است، اگرچه در دوره افراط ناسیونالیسم، بعضیها به جای هندی، این سبک را 'اصفهانی' مینامند و همین ناسیونالیسم تلخ باعث فراموشی آن همه میراث شگفت معرفتی و ادبی شد. هندیها معتقدند که هند را شمشیر سلطان محمود، فارسیزبان نکرد. سخنان میر سید علی همدانی که امروزه زیارت مثالی تاجیکستان است فارسیگو ساخت. از ۱۱۰ جلد آثار این عارف بزرگ که همه به فارسی است، هیچکدام در ایران منتشر نشدهاست نه شعرهایش و نه ذخیرهالملوک که نقشه راه مدارا در هند بودهاست. خیلی پیشتر از ایران و افغانستان، شرقشناسانی که در کمپانی هند شرقی کار میکردند، سیاستشان حمایت از زبان فارسی به عنوان مظهر تمدن بومی بود. برای این گلچینی از آثار مهم فارسی تألیف، تصحیح و به زیور چاپ آراسته شدند. این دوران طلایی اما در هفتم مارس ۱۸۳۵ با روی کار آمدن حکمران جدید سر چارلز ترولیان به پایان رسید، با این دستور که بهتر است هندیان سرگرم ادبیات و هنر اروپایی شوند. با این حال چاپ کتابهای فارسی در هند ادامه یافت. روزنامهنگاری فارسی در هند نیز قدمتی بیش از روزنامهنگاری فارسی در ایران و افغانستان دارد. از سال ۱۸۲۱ تا آغاز جنگ جهانی اول ۱۹ روزنامه فارسی در هند منتشر میشدهاند. برنامه فارسی در رادیوی دولتی پاکستان، همین اواخر جایش را به عربی داد و بدین ترتیب، رقابتهای سیاسی منطقهای که سایه شومش را بر سر هر چیزی میتوان دید، دشمن جدید زبان فارسی در شبهقاره شد.
نقش تاجران و زرتشتیان
نکته دیگری که دربارهٔ فارسی در هند جالب است، نقش مهاجران یا فراریان یا هم تاجران ایرانی است که بعدها در هند ساکن شدند. بهطور مثال شاهزاده آقاخان، امام حاضر اسماعلیه جهان، از اعقاب امام آقاخان محلاتی است که از ایران تبعید شد. آنها علاقه به زبان فارسی و معارف آن را نیز با خود در هند گسترش دادند.
همانطور که جمعیت پارسیان هند که زرتشتیان مهاجرند و جامعهای ثروتمند در هند بهشمار میروند، برای این عجیب نیست که بگوییم این مهاجران هم در نشر کتاب و روزنامه فارسی و هم در اتفاقات سیاسی ایران، تأثیراتی مهمی در تاریخ داشتهاند. در سال ۱۷۸۱ نخستین کتاب فارسی چاپ شده در هند با عنوان انشای هرکرن با آن چاپ شد و در سال ۱۷۸۸ کتاب لیلی و مجنون هاتفی خرجردی با کوشش و تصحیح ویلیام جونز به عنوان اولین کتاب ادبی فارسی و نخستین کتاب آموزشی فارسی نیز به سال ۱۷۹۲ با عنوان درسهای فارسی و انگلیسی در کلکته چاپ شد.
نفوذ در زبانهای شبه قاره هند
زبان فارسی جزو | مرآتالاخبار نخستین روزنامهٔ فارسیزبان است که از بیستم آوریل ۱۸۲۲ تا اوت ۱۸۲۳، روزهای آدینه در کلکته، هندوستان چاپ میشدهاست. این روزنامه به دست فردی به نام «رام موهان روی» اهل بنگال انتشار مییافت.
تاریخچه
با ورود کمپانی هند شرقی و مستعمره شدن هند، استعمار انگلیس تلاش کرد تا نفوذ زبان فارسی را در شبهقاره هند کمرنگ کند و در این راه روزنامههایی را به زبانهای غیرفارسی راهاندازی کردند که میتوان از آنها روزنامهٔ ایندیا گازِت در بمبئی و روزنامهٔ بنگال گازِت را نام برد. در برابر، فارسیزبانان هند نیز بر آن شدند تا با چاپ روزنامههای فارسی به مقابله برخیزند.
«رام موهان روی»، که پدر هند جدید خوانده میشود و به کمک یک ساعتساز انگلیسی در کلکته مدرسهای به شیوه اروپایی راه اندازی کرده بود، روزنامهٔ مرآتالاخبار را به زبان فارسی انتشار داد. وی در روزنامه خود به گسترش امور مذهبی و اصلاحات همگانی میپرداخت. این روزنامهها اگرچه در هند و برای ساکنان آن کشور تهیه میشد، ولی گاه شمارههایی از آنها بدست بازرگانان، مسافران، جهانگردانان و نیز مأموران دولتی، به ایران راه پیدا میکرد. این روزنامه همچنین مقالات تندی علیه انگلیس منتشر میکرد و سرانجام استعمارگران را بر آن داشت تا این روزنامه را در اوت ۱۸۲۳ توقیف کنند.
روزنامههای فارسی در هندوستان
ورود صنعت چاپ در سده هفدهم به هندوستان، رواج زبان فارسی به گونه رسمی در این کشور و طرز حکومت هند که به گونهای در امور دولتی از ایران و قاجاریان پیشرفته تر بود، مایهای شد تا نخستین روزنامههای فارسیزبان در هندوستان انتشار یابند. روزنامههایی چون اخبار، مرآتالاخبار و جام جهاننما، از اواخر سده هجدهم میلادی منتشر گردید.
روزنامهٔ اخبار از سال ۱۷۸۹ میلادی به زبان فارسی در شهر دهلی نو منتشر میشد؛ ولی روزنامه مهم فارسی که در هندوستان شهرت یافت مرآتالاخبار بود. گفتنی است که زبان فارسی، نخستین زبان از زبانهای مسلمانان بود که به روزنامه راه پیدا کرد و پس از عبری، دومین زبان غیراروپایی است که در روزنامهنگاری به کار رفتهاست.
از دیگر نشریات فارسیزبان در هند میتوان، نشریه آموزگار شفیق، که سرمقالههای فارسیزبان داشت، روزنامه حبل المتین (۱۲۷۲–۱۳۰۹ خورشیدی)، شمس الاخبار، سید الاخبار، کوکب ناصری، دلگشا القلوب، اخبار ایرانی، روزنامه هندوستانی، جام جهاننما و… نام برد.
در مصر نیز نشریات حکمت، ثریا، پرورش، چهرهنما و در عثمانی نشریه اختر به زبان فارسی منتشر میشدند.
منابع
بنیانگذاریهای ۱۸۲۲ (میلادی) در هند
روزنامهها
روزنامههای فارسیزبان
روزنامههای منحلشده هند
روزنامههای هند
زبان فارسی در هند
نشریههای بنیانگذاریشده در ۱۸۲۲ (میلادی)
نشریههای منحلشده در ۱۸۲۳ (میلادی)
نشریههای دوره قاجاریان | معمول بودهاست. پس از اسلام به دلیل اینکه زبان عربی به عنوان زبان دینی و ادبی و علمی تا چند قرن نخست اسلامی در ایران رایج بود ضرورت آشنایی با این زبان فرهنگهایی را پدیدآورد. اما نخستین فرهنگ لغت فارسی که بیشتر برای رواج دادن زبان فارسی ادبی در ممالک ایران ساختهشده بود در آذربایجان و توسط خواجه نصیر طوسی به وجود آمد. مهاجرت ادیبان و علمای ایرانی در دوران متاخر به هندوستان و عثمانی نیز فرهنگنویسیهای متعدد فارسی را موجب شد. از مهمترین فرهنگهای دیگر فارسی میتوان تحفة الاحباب، برهان قاطع، فرهنگ جهانگیری، فرهنگ رشیدی، غیاث اللغات، آنندراج و فرهنگ نظام را میتوان نام برد. در دوران معاصر نیز به تبعیت از واژهنویسی و فرهنگنویسی رایج در غرب و با توجه به پیشینه این امر در ایران فرهنگهای نوین زبان فارسی پدید آمد. از برجستهترین فرهنگهای معاصر فارسی لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ عمید و فرهنگ معاصر فارسی میباشند.
فرهنگ نویسی نوین
در دوره معاصر جوامع فارسیزبان با توجه به آشنایی با امور لغتنامهنویسی و ادبی غرب و شیوههای نوین فرهنگنویسی با الهام از سبک گذشته فرهنگهای جدید در زبان فارسی پدید آمدند. این فرهنگهای جدید که مملو از واژگان فنی و علمی اروپایی به ویژه از زبانهای فرانسه، روسی و انگلیسی هستند عمدتاً بر اساس نیازهای زبانی در کشور ایران نوشتهشدهاند. از مهمترین این فرهنگها میتوان به لغتنامه دهخدا، لغتنامه معین، فرهنگ عمید و فرهنگ آریانپور اشاره کرد.
ادبیات شفاهی
ضربالمثلها
پراکندگی جغرافیایی ادبیات فارسی
در ایران زمین
در آناتولی و جنوب شرق اروپا
در شبه قارهٔ هند
زبان و ادب فارسی در هند سابقهٔ دیرینهای دارد. دربارهٔ پیشینهٔ رواج زبان و ادب پارسی در شبهقاره، از مدارک تاریخی چنین برمیآید که در سدهٔ سوم هجری، برای نخستین بار هندوان فرصت یافتند تا با فارسیزبانان آشناییِ مؤثر پیدا کنند. در آن زمان بنا به قول ابن حوقل در صورهالارض و اصطخری در المسالک و الممالک، مردمِ «مُلتان» و «منصوره» به زبان عربی و سِندی، و مردم «مُکران»، به زبان فارسی سخن میگفتند. در اوایل سده چهارم هجری، در سِند شاعری ظهور کرد مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکشی از او در قدیمیترین تذکرهها نقل شدهاست و میرسانَد که در زمان او، زبان فارسی در سِند رواج داشتهاست. در حدود یک میلیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد که این میزان یک دهم کل نسخ خطی موجود در این کشور است و خط فارسی در منابع علمی کشور هند بسیار رایج است.
در قفقاز
در فرارود
ادبیات نوین ایران
ادبیات داستانی
اگرچه داستانسرایی در ادبیات فارسی ریشه کهنی دارد، اما داستانینویسی به سبک مدرن در ایران از نیمه دوم قرن نوزدهم رایج شد. نخستین رمان ایرانی سرگذشت حاجی بابای اصفهانی است که به وسیلهٔ میرزا حبیب اصفهانی به رشته تحریر درآمد. پس از آن نویسندگانی همچون محمدعلی جمالزاده، طالبوف و زین العابدین مراغهای داستاننویسی نمودند که البته آثار آنها از نظر زبان و سبک نوشتار با زبان رسمی و ادبی دوره قاجار و نیز گاهی با زبان عامیانه نزدیکی مییافت. همچنین ویژگی عمده این آثار وجود روح ملیگرایی و نمود اساطیر ایرانی در آنها بود. پس از آن و بهویژه با رواج گسترده آثار ادبی اروپایی در ایران سبک جدید و نوینی از داستاننویسی | جلد اول (به زبان انگلیسی) کتابخانه مولانا آزاد دانشگاه اسلامی علیگر
فهرست نسخههای خطی فارسی و عربی، جلد دوم به زبان انگلیسی) بخش تاریخ و کتابخانه مولانا آزاد دانشگاه اسلامی علیگر.
فهرست نسخههای خطی فارسی و عربی، جلد سوم (به زبان فارسی) کتابخانه حکیم ظلّالرحمن (آکادمی ابنسینا) علیگر شامل معرفی ۲۹۰ نسخه.
فهرست میکروفیلم نسخههای خطی فارسی و عربی، کتابخانههای گجرات شامل کتابخانه عالیه مهدویه، کتابخانه عالیه چش تیه و کتابخانه درگاه پیر محمد شاه، فارسی، به کوشش مرکز میکروفیلم نور.
فهرست میکروفیلم نسخههای خطی فارسی کتابخانه رضا رامپور (جلد سوم)، شامل معرفی ۱۵۰۰ نسخه تألیفات شیعه در این کتابخانه، در دست اقدام.
۵۶۹ فهرست فهارس نسخ خطی کتابخانههای هند
فهرست میکروفیلم نسخههای خطی کتابخانه راجه محمودآباد، لکهنو، شامل معرفی ۸۰۰ نسخه خطی عربی و فارسی.
فهرست میکروفیلم نسخههای خطی کتابخانه جامعه همدرد، دهلی.
فهرست نسخههای خطی کتابخانه مزمل اﷲ خان، علیگر، در دست اقدام.
فهرست نسخههای خطی کتابخانه شاه ابوالخیر، دهلی، در دست اقدام.
فهرست انگلیسی میکروفیلم نسخههای خطی کتابخانه جامعه همدرد، دهلینو، در دست اقدام.
پیشینهٔ چاپ کتابها و روزنامههای فارسی در هند
چاپ فارسی در شرق از هندوستان آغاز گردید. در هند نخستین ماشین چاپ برای چاپ فارسی توسط چارلز ویلکینز(Sir Charles Wilkins) که یک دانشمند زبانشناس بود ساخته شد. این ماشین با خط نستعلیق کار میکرد. نخستین فرهنگ دوزبانهٔ فارسی-انگلیسی در هند به سال ۱۷۸۰ با عنوان A compendious vocabulary English and Persian , نوشته فرانسیس گلادوین با این دستگاه به چاپ رسید و در سال ۱۷۸۱ نخستین کتاب فارسی چاپ شده در هند با عنوان انشای هرکرن با آن چاپ شد. از این دستگاه علاوه بر چاپ کتابهای فارسی برای چاپ برخی آگهیهای فارسی کمپانی هند شرقی نیز استفاده میشد. در سال ۱۷۸۸ کتاب لیلی و مجنون هاتفی خرجردی با کوشش و تصحیح ویلیام جونز به عنوان اولین کتاب ادبی فارسی در هند چاپ شد. نخستین کتاب آموزشی فارسی نیز به سال ۱۷۹۲ با عنوان درسهای فارسی و انگلیسی (Persian and English works) در کلکته چاپ شد. اوایل سده نوزدهم دوران درخشان چاپ کتابهای فارسی در هند است. خاورشناسانی که در کمپانی هند شرقی کار میکردند به کشورداران سفارش میکردند که چون هندوها و مسلمانان گرایشی به پذیرش فرهنگ نوین غربی ندارند از اینرو بهتر است دست به آراستن و نیروبخشی به مظاهر تمدنهای موجود در شبه قاره زد. کمپانی نیز به این راهبرد روی آورد تا به جای که هزینههای کلان برای چاپ کتابهای فارسی کرد و از آن جمله است تخصیص ۲۰۰۰ پوند برای چاپ کامل دوره کارهای پورسینا. این دوران طلایی در هفتم مارس ۱۸۳۵ با روی کار آمدن حکمران جدید سر چارلز ترولیان به پایان رسید. او اعلام کرد که دیگر بودجهای برای چاپ و رواج دادن زبان شرقی اختصاص نخواهد یافت و بهتر است هندیان سرگرم ادبیات و هنر اروپایی شوند. با این همه چاپ کتابهای فارسی در هند ادامه یافت و سده نوزدهم را تبدیل به یکی از درخشانترین سدههای چاپ کتابهای فارسی کرد.
روزنامهنگاری فارسی در هند قدمتی بیش از روزنامهنگاری فارسی در ایران دارد. از سال ۱۸۲۱ چاپ روزنامههای فارسی توسط هندیها آغاز گردید. هند مرکز مهم چاپ روزنامههایی بود که توسط آزادیخواهان و روشنفکران ایرانی مقیم هند منتشر میشد تا | رومانیایی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
هر چیزی مربوط به رومانی
مردم رومانی یا رومانیاییها
زبان رومانیایی | چروکصدفسانیان نام یک زیرراسته از راسته چروکصدفسانان است.
منابع
آرایهشناسی دوکفهای
راستههای نرمتنان |
93d83b21-fe74-455f-ad5b-025a5df51925 | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | چه عناصری در اروپا نشان میداد که در کنار زبان، هنر و عوامل دیگر هم در شکل دادن ملت نقش دارند؟ | false | {
"answer_start": [
413
],
"text": [
"معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی"
]
} | این مقاله دربارهیِ برخی مسئلههایِ حلنشدهیِ کنونی زبانشناسی بحث میکند.
برخی از موضوعاتی که در زیر آمدهاند، اغلب بدون پاسخ در نظر گرفته میشوند؛ به عبارت دیگر، عموماً توافق وجود دارد که برایشان راه حلی پیدا نشدهاست. برخی دیگر ممکن است با عنوان مشاجره توصیف شوند؛ به عبارت دیگر، گرچه اغلب توافقی رایج در مورد پاسخشان وجود ندارد، مکاتب فکری تثبیتشدهای وجود دارند که معتقدند پاسخی درست برای آنها هست.
مفهومها
آیا میتوان برای واژه تعریفی جهانی ارائه کرد؟
آیا میتوان برای جمله تعریفی جهانی ارائه کرد؟
آیا میتوان مقولههای دستوری جهانیای یافت که در تمام زبانها یافت شوند؟
آیا برایِ کنارِ هم قرار گرفتنِ عنصرهایی که یک واژه را میسازند (تکواژها) و عنصرهایی که یک جمله را میسازند (نقشهایِ نحوی)، میتوان قانونِ واحدی یافت؟
آیا میتوان زبانها را به شکلِ صوری (و با دقت) از هم تمییز داد؟ به عبارتی، آیا میتوان یک مرزِ واضح و مشخص بینِ دو زبانِ نزدیک به هم پیدا کرد، دو زبانی که زنجیرهیِ گویشی را شکل میدهند؟ (مثلاً زبانِ کاتالان و زبانِ اکسیتان)
دستوریشدگی چگونه عمل میکند؟
زبانهایِ کریول چگونه پدید میآیند؟
زبانها
خاستگاهِ زبان، یکی از مهمترین مسئلههایِ حلناشدهاست، هر چند که چندین سده به آن پرداخته شدهاست.
زبانهایِ دستهبندینشده یکی از مسئلههایِ فعلیِ زبانشناسیِ تاریخی است. این زبانها نزدیک به ۳۸ زبان از کلِ زبانهایِ زندهیِ دنیا را که بینِ ۶۰۰۰ تا ۷۰۰۰ تا هستند، شامل میشوند. این زبانها، زبانهایی هستند که وابستگیهایِ وراثتیِ آنها به دیگر به زبانها، به دلیلِ کمبودِ دادهها، هنوز کشف نشدهاست.
خطهایِ کشفِ رمزنشده
روانشناسی زبان
زبانآموزی
زبان و حیوانها: تا چه میزانی میتوان به حیوانها زبان یاد داد؟ سیستمهایِ ارتباطیِ حیوانها را تا چه اندازهای میتوان شبیه به زبانِ انسانها دانست؟
نوزادان چگونه میتوانند زبان بیاموزند؟ آیا سرعتِ فوقالعادهٔ آنها در زبانآموزی، به نوعی سیستمِ سختافزاریِ درونی در آنها برمیگردد؟ یا نه، آنها به هنگامِ تولد چون یک لوحِ سفید هستند که محیط، زبان را کاملاً به آنها منتقل میکند؟ آیا بخشِ خاصی از مغز هست که مسئولِ پیشرفتهایِ زبانی باشد؟
ترجمه
آیا یک ملاکِ ابژکتیو و بیرونی برایِ سنجیدنِ کیفیتِ ترجمه وجود دارد؟
مترجم کدامیک را باید بیشتر موردِ توجه قرار دهد: وفاداری به متن یا شفافیتِ معنی؟
پانویس
منابع
زبانشناسی اجتماعی
فهرستها
فهرستهای زبانشناسی
فهرستهای مسئلههای حلنشده
مسائل حلنشده در زبانشناسی
مسئلههای حلنشده | ۴۸۶ چهارصد و هشتاد و ششمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
داریوش بزرگ هخامنشی : شاهنشاه ایران.
۴۸۶
سده ۵ | چا یونگهوا ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور کره شمالی است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۹۰ (میلادی)
ژیمناستها در بازیهای آسیایی ۲۰۰۶
ژیمناستهای المپیک کره شمالی
ژیمناستهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۸
ژیمناستهای هنری اهل کره شمالی
ژیمناستهای هنری زن اهل کره شمالی
مدالآوران بازیهای آسیایی در ژیمناستیک | شیلو ژوما کشتی گیر زن کشور چین است.
منابع
افراد زنده
مدالآوران بازیهای آسیایی در کشتی
زادگان ۱۹۸۷ (میلادی)
کشتیگیران در بازیهای آسیایی ۲۰۱۴ | ۴۸۹ چهارصد و هشتاد و نهمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۹
سده ۵ | لی شانشان ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
اهالی هوانگشی
برندگان مدال المپیک در ژیمناستیک
برندگان مدال طلا المپیک اهل چین
برندگان مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۸
زادگان ۱۹۹۲ (میلادی)
ژیمناستهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۸
ژیمناستهای بازیهای المپیک جمهوری خلق چین
ژیمناستهای هنری زن اهل چین
مدالآوران در مسابقات جهانی ژیمناستیک هنری
ورزشکاران اهل هوبئی | میلان اشتایندلر (؛ زادهٔ ) کارگردان فیلم، هنرپیشه اهل جمهوری چک است.
از فیلمها و مجموعههای تلویزیونیای که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به استالینگراد، بیحیا، آماده مرگ! و خیابان اشاره کرد.
منابع
پیوند به بیرون
افراد زنده
بازیگران مرد اهل پراگ
بازیگران مرد فیلم اهل چک
زادگان ۱۹۵۷ (میلادی)
کارگردانان فیلم اهل جمهوری چک | جوزف کسوت (زاده ۲۱ ژانویه ۱۹۴۵) یکی از هنرمندان پیشرو جنبش هنر مفهومی است. آثار او در مرز مشترک میان زبان و تصویر شکل میگیرد. در نسبت میان انتزاع و امر عینی. در اثر معروفش یک و سه صندلی، او یک صندلی واقعی و تصویرش و برگهای محتوی تعریف کلمه صندلی موجود در فرهنگ لغت را کنار هم قرار میدهد تا مخاطب را با این پرسش رو برو کند که چه چیز چیستی صندلی را میسازد.
منابع
Kleiner, Fred S. Gardner's Art through the Ages: A Global History 15th Edition. Boston: Wadsworth Publishing، ۲۰۱۵.
افراد زنده
پسانوگرایان
زادگان ۱۹۴۵ (میلادی)
شوالیههای نشان هنر و ادبیات
مقالههای ایجاد شده توسط ایجادگر
نظریهپردازان رسانه
هنرمندان اهل نیویورک (ایالت)
هنرمندان اهل تولیدو، اوهایو
هنرمندان پستمدرن
هنرمندان چیدمان اهل ایالات متحده آمریکا
هنرمندان مفهومی اهل ایالات متحده آمریکا | ۴۸۸ چهارصد و هشتاد و هشتمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۸
سده ۵ | چاتار یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در زالا واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای مجارستان
منابع
پیوند به بیرون
مناطق مسکونی در زالا |
7412fdb2-f59e-4183-b99a-a9eade84f3c0 | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | در زمان سامانیان و قراخانیان چه زبانی بهجای عربی زبان رسمی نوشتار شد؟ | false | {
"answer_start": [
115
],
"text": [
"فارسی"
]
} | زبان و ادب فارسی
افراد زنده
اهالی قم
برگزیدگان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
برگزیدگان همایش چهرههای ماندگار در ادب و فرهنگ
دانشآموختگان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
دستورنویسان اهل ایران
دستورنویسان زبان فارسی
زادگان ۱۳۲۰
زبانشناسان اهل ایران
صرفشناسان
فرهنگنویسان اهل ایران
لغتشناسان اهل ایران
نحوشناسان
سردبیران نشریههای زبانشناختی
زادگان ۱۹۴۱ (میلادی)
دانشآموختگان کالج دانشگاهی لندن
مترجمان از انگلیسی به فارسی
واجشناسان اهل ایران
زبانشناسان فارسی
آواشناسان | از مرگ نصر، زمامداری سلسله سامانیان را به دست گرفت و سمرقند را پایتخت خود برگزید.
نصر یکم بنیانگذار سلسله سامانی
بنیانگذار این سلسله، نصر اول و گروهی از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیهگاه عمده این سلسله بهشمار میرفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی پدیدار شود و نیز در نتیجه جنگهای درون خاندان خود ایشان و بالاخره با گسترش قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران آشکار شود، تحولی در نوار باختری منطقه نفوذ ایشان به دست آمد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حملههای تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی میکردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی برای مردم ارتدوکس و آیین آناتولی به دست نمیآمد. در فرارود و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت میگرفت؛ که از این میان تنها بهره عمدهای که در نبرد سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، گرفتن طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان نامبرده شده؛ قرا خانیان یا ایلیک خانیان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند. کشور ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی گوک ترکها به وجود آمده بود، که خیلی زود پارهپاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.
فرهنگ و هنر
زبان
سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی همچون رودکی «وفات در ۳۲۹ ق / ۹۴۰–۱ م» و دقیقی «حدود ۳۲۵–۷۰ ق / ۹۳۵–۸۰ م» از نخستین کسانی باشند که با گونهای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجههای محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای ماندهاست. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژههای عربی به آن راه یافت.
جمعیت
در زمان سامانیان، سغدیان در درهٔ زرافشان، ازبکستان، استان قشقهدریا و اسروشنه زندگی میکردند؛ باختریان در باختر (بلخ)؛ خراسانیان در قسمت جنوبی خراسان؛ خوارزمیان در خوارزم و ساکاها در پامیر.
زبان این گروهها عموماً زبانهای ایرانی و فارسی جدید بود.
فرمانروایان
سامان خدا
اسد بن سامان
یحیی بن اسد
نصر یکم (نصر بن احمد) (۲۵۰–۲۷۹ ه.ق)
اسماعیل یکم (اسماعیل | الگوی آواییِ زبان انگلیسی نام کتابی در زمینهٔ واجشناسی زبان انگلیسی به قلم موریس هله و نوآم چامسکی است که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد.
این کتاب شامل بررسی جامع واجشناسی زبان انگلیسی است و هم در زمینهٔ واجشناسی و هم در حوزهٔ تحلیل زبان انگلیسی، یک نقطهعطف محسوب میشود.
جستارهای وابسته
نوآم چامسکی
موریس هله
واجشناسی
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
آثار واجشناسی
ادبیات علوم شناختی
کتابهای انگلیسی
کتابهای زبانشناسی
کتابهای غیرداستانی ۱۹۶۸ (میلادی)
کتابهای نوآم چامسکی
دستور زایشی | لیدنِوی زبان فراساختهای است که در سال ۲۰۰۲ توسط لیبور شتمون زبانشناس اهل چک ابداع شدهاست. شتمون ادعا میکند که زبان برای غیر اسلاوها نیز نسبتاً آسان است، تا به عنوان جایگزینی برای زبانهایی مانند اسپرانتو، که بیشتر بر ریشههای لاتین قرار دارد، استفاده شود. لیدنِوی بر اساس زبانهای اسلاوی شمالی ساخته شدهاست.
منابع
زبانهای فراساخته
زبانهای فراساخته معرفیشده در دهه ۲۰۰۰ (میلادی)
معرفیشدههای ۲۰۰۲ (میلادی) | زبان عَرَبی (گوش دادن) یکی از زبانهای سامی و یکی از شش زبانهای رسمی سازمان ملل متحد، زبان مقدس در اسلام، زبان رسمی در جهان عرب، و زبان اقلیت در بقیه کشورهای شمال آفریقا است. عربی زبان رسمی ۲۵ کشور و با ۴۷۰ میلیون نفر گویشور جزء پرگویشترین زبانهای جهان است. امروزه این زبان دارای۱۳ لهجه و گویشهای گوناگون است ولی عربی نوین معیار به عنوان زبان رسمی نوشتار در همهٔ کشورهای عربی پذیرفته شدهاست. تأثیر عربی بر دیگر زبانهای جهان مانند فارسی، پَشتو، اُردو، هندی، و زبانهای گوناگون خانوادهٔ زبانهای ترکی چشمگیر است.
زبان عربی، زبان قرآن و بسیاری از نخستین نوشتارهای مسلمانان است و نزد بسیاری از مسلمانان یک زبان مقدس محسوب میشود. در دوران طلایی اسلام، عربی به عنوان نخستین زبان جهان اسلام از اهمیت بالایی برخوردار بود و آثار علمی، ادبی و دینی فراوانی به این زبان نوشته میشد.
این زبان را «لغة الضاد» نیز مینامند، زیرا تنها زبانی است که دارای ضاد میباشد. ضاد حرفیست که سختترین شیوهٔ کاربرد را دارد. حرف ضاد بعد از ورود زبان عربی به زبان آلبانیایی، به آن اضافه شد.
تاریخ
تاریخ زبان عربی را در یک روش میتوان به پیش و پس از اسلام تقسیم کرد. در زمانهای پیش از اسلام زبان عربی به دو شاخهٔ عربی جنوبی و عربی شمالی بخشبندی میگردید. عربی جنوبی در سرزمین یمن کنونی به کار میرفت و تحت تأثیر ارتباط با مصریان باستان و تمدن فنیقی قرار گرفته بود. این زبان با ظهور اسلام کمکم به دست فراموشی سپردهشد و به جای آن زبان عربی شمالی که مبنای عربی امروزی است در سراسر عربستان غلبه پیدا کرد. این زبان را اکنون عربی کلاسیک نیز مینامند. این زبان با فتوحات مسلمانان و زبان عربی قرآنی که نزدیکی بسیاری به زبان شکل یافته عربی داشت با گذشت زمان فراگیر شد و امروزه به عنوان زبان عربی کلاسیک در همهٔ جای جهان عربزبان پراکنده شده.
زبانهای سامی
یکی از زیرشاخههای خانوادهٔ زبانهای آفریقایی-آسیایی است که ریشهٔ آن به خاورمیانه بازمیگردد. این زبانها در غرب آسیا، شمال آفریقا و شاخ آفریقا، و همچنین در گروههای بزرگ مهاجری در آمریکای شمالی، اروپا و استرالزی بیش از سیصد و سی میلیون گویشور دارند. هر چند برخی سامیان هنوز هم در مناطق دورافتاده عربستان زندگی میکنند، در گذشت روزهای بسیاری از آنها به تدریج از شبهجزیره خارج شدند و به مناطق اطراف کوچ کردند و در زبان و فرهنگ با مردم آن مناطق آمیخته شدند. در طی این مهاجرتها تمدنهای بزرگی در مناطق اطراف بهوجود آمد که از آنجمله میتوان به تمدنهای بابلی، آرامی، سومری، کنعانی و عبری اشاره کرد. زبانهای باستانی ایجاد شده در هر منطقه با هم تفاوتهای آشکاری دارند ولی همگی جزء زبانهای سامی بهشمار میآیند.
پرگویشورترین زبانهای سامی در جهان امروز از این قرارند: عربی (۴۷۰ میلیون)، امهری (۲۲ میلیون)، تیگرینیا (۷ میلیون)، عبری (۹ میلیون)، تیگره (~۱٫۰۵ میلیون)، آرامی (۵۷۵٬۰۰۰ تا ۱ میلیون) و مالتی (۴۸۳٬۰۰۰).
دستور زبان
کاربری (صرف) فعل در این زبان به دو زمان گذشته (ماضی) و حال (مضارع) است که با کمک صیغهٔ مضارع صیغههای آینده (مستقبل) هم ساخته میشود؛ و هر کدام از این دستهها چهارده صیغه است.
زبان عربی قالبی و اشتقاقی است، بدین معنا که عربزبانان | هیچ وجه نمیتوانیم مدت فرمانروایی هیچ عضوی از این خاندان را بهطور دقیق تعیین کنیم؛ حتی سکههای فراوان قراخانی هم نمیتواند به ما در حل این موضوع کمک کند چون مدارک تاریخی کافی برای اثبات این موضوع که القاب موجود در سکه از آن یک نفر هست یا چند نفر.
ارتباط قراخانیان و سامانیان
قراخانیان در سال ۳۶۶ قمری مناطق اولیای درهٔ زرفشان که معدن های نقرهٔ سامانیان در آن جا بود را تصرف کردند و در سال ۳۷۰ ق مشغول تحکیم پایههای قدرت خود در بلاساغون و کاشغر در شمال اسفیجاب شدند و به صورت صلح جویانه شاهزاده نشینهای را که از سامانیان جدا شده بودند را تصرف کردند .در سال ۳۸۲ ق بغرا خان به قلمروی سامانیان حمله کرد و با شکست دادن شاه سامانی به سمت بخارا پیش روی کرد .این کار موجب گریز امیر سامانی شد اما بغرا خان در بخارا بیمار شد و شهر را رها کرده و به سمت شمال رفت و در آنجا در گذشت و به همین خاطر نوح امیر سامانی توانست به بخارا بازگردد و مناطق از دست رفتهٔ خود را پس بگیرد در سال ۳۸۴ نصر خان خان قراخانی به سامانیان حمله کرد و با تصرف سمرقند و بخارا به حکومت سامانیان در فرارود پایین داد در این زمان مردم این شهرها مقاومتی نکردند چون علما به آنها اطمینان داده بودند که قراخانیان مانند خودشان مسلمانان معتقدی هستند قراخانیان در این زمان بر حوضهٔ سیر دریا تسلط داشتند برادر کوچکتر امیر سامانی برای نجات تاج و تخت خود توانست به کمک متحدان مختلف چند بار قراخانیان را شکست دهد اما به دلیل کم بود نیرو مجبور شد از متصرفات خود دست بکشد و در سال ۳۹۴ ق در یک جنگ سرنوشت ساز قراخانیان توانستند او را بهطور کامل شکست دهند و سامانیان را منقرض کنند و قلم روی سامانیان را بین خود تقسیم کردند.
رابطهٔ قراخانیان و غزنوی
در سال ۳۹۱ قمری برابر با ۱۰۰۱ میلادی نصرخان و محمود غزنوی به توافق رسیدند که قلمروی سامانیان را بین خود تقسیم کنند و رود جیحون مرز میان آن دو شد. ایلگ نصر برای برقراری رابطهٔ خویشاوندی با غزنویان یکی از دختران خود را به نکاح محمود غزنوی درآورد اما آنها همیشه بر سر نواحی جیحون و خراسان با غزنویان اختلاف داشتند. در سال ۳۹۶ ق قراخانیان به خراسان هجوم آوردند و از دو جهت به نیشابور و مرو حمله کردند در نیشابور دهقانان محلی که از اعمال مالیاتی غزنویان به ستوه آمده بودند با آنها سازش کردند اما محمود توانست آنها را شکست و به مرو عقب براند .در سال ۳۹۸ ق نصرخان و یوسف قدرخان بر علیه غزنویان متحد شدند و به قلمروی آنها حمله کردند اما این حمله هم به شکست انجامید. نواحی خوارزم و بخشهای رود جیحون برای غزنویان و قراختانیان بسیار اهمیت داشت. چون غزنویان میتوانستند از این طریق به سادگی به قراخانیان حمله کردند احمد طغان خان صاحب سیهرچیه و کاشغر و سپس یوسف قدرخان حاکم ختن و کاشغر با محمود غزنوی بر علیه علی هارون بقراخان معروف به علی تگین صاحب سمرقند و بخارا متحد شدند در این زمان قراخانیان دچار اختلافات خانوادگی شده بودند علی تگین بزرگترین و سر سختترین | زبان عربی در ایران پیشینهای کهن در ادبیات فارسی و دستور زبان فارسی داشته و دارد و آغاز آن همپایهٔ رشد و گسترش رسمیِ زبان فارسی دری بودهاست. عربی همچنین از زبانهای رایج در ایران است. اصل شانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به بایستگی آموزش زبان عربی پس از دورهٔ ابتدایی تا پایان دورهٔ متوسطه در همهٔ رشتههای تحصیلی نظری، اشاره دارد. جز این موارد، زبان عربی هم در ایران، برای زبان فارسی نیز مهم است؛ بنا به دیدگاه داریوش آشوری، «فارسی و عربی چه به عنوانِ دو زبانِ همسایه چه به عنوانِ دو زبان در قلمروِ یک فرهنگِ دینی میبایست با یکدیگر رابطه و داد-و-ستد داشته باشند، چنانکه داشتهاند، و میبایست بسیاری از واژهها را از یکدیگر بگیرند، چنانکه گرفتهاند.» همچنین زبان عربی در ایران میتواند بخشی از روابط ایران و جهان عرب باشد.
از میان زبانهای سامی که از خانوادهٔ آفروآسیایی هستند، زبان عربی بیشترین گویشور را در ایران دارد اما درصد اندکی از این گویشوران، آن را به عنوان زبان مادری استفاده میکنند. اهمیت اصلی زبان عربی در ایران، از دیدگاه تاریخی و مذهبی است. به دنبال فتح ایران توسط مسلمانان، زبان عربی در عمل اثر فراوانی بر فارسی گذاشت. از آن زمان به بعد، فارسی بخش قابل توجهی از کل واژههای عربی را پذیرفت و ساختارهای دستوری را از زبان عربی باستان و در برخی موارد، از عربی محاوره وام گرفت. در زمان حکومت پادشاهی پیشین، تلاش شد تا عناصر زبان عربی از زبان فارسی حذف شود، اما این کوشش با موفقیت اندکی روبرو شد و به دنبال انقلاب ۱۳۵۷، کاملاً متوقف شد. از آن زمان به بعد، مطالعهٔ زبان عربی کلاسیک، در مدرسههای ایرانی مورد تأکید قرار گرفته و زبان عربی همچنان غالب گفتمان دینی (اسلامی ایران) است.
پیشینه
قرون وسطی
در سدههای میانه و دوران طلایی اسلام، زبان عربی به عنوان زبان اول جهان اسلام شناخته میشد. در واقع، عربی زبان میانجی/مشترک همهٔ مسلمانان بهشمار میرفت که توانست میراث علمی و فلسفی یونان، ایران باستان و هند و دیگر جایها را در خود بیاورد و آن را به شیوهٔ خود تکمیل کند. «هرکه این زبان را میآموخت میتوانست بر تمامیِ آن میراث دست یابد و خود نیز چه بسا با نوشتنِ کتاب به آن زبان چیزی بر آن بیفزاید». اهمیت دینی زبان عربی، نیز از دلایل اهمیت زبان عربی در ایران است. گفتهای از ابومنصور نیشابوری در دیباچهٔ فقه اللغه و سر العربیه به این اهمیت اشاره دارد:
بسیاری از ادیبان ایرانی فارسیزبان، اگر میتوانستند، به زبان عربی اثر میآفریدند؛ یا در میانِ آثارشان از زبان عربی سود میجستند (مانند جلالالدین مولوی در مثنوی).ابوریحان بیرونی در دیباجهٔ کتاب الصیدنه، زبان عربی را برتر از زبانِ خود (زبان خوارزمی) برای متون علمی بیان کردهاست.
بنا به دیدگاه آذرتاش آذرنوش، زبان عربی در پیوستگی خود با ایران، نقشی دوگانه داشته؛ «در آغاز زبان فارسی توانست انبوهی واژه لازم در زمینه دین و علوم گوناگون را دریافت کند. حتی علوم غربی هم از زبان یونانی به عربی ترجمه و بعد وارد زبان فارسی میشد. زبان فارسی طی چند قرن توانست از گنجینه زبان عربی در این زمینه استفاده کند و به زبان فارسی هم غنا ببخشد.» سپس، وامگیری زبانی از عربی است | نوشتار عربی اویغوری (به ایغوری: ئۇیغۇر ئهرهب ییزیقی) شکلی از الفبای عربی است که برای نوشتن زبان اویغوری، عمدتاً توسط اویغورهای مقیم چین استفاده میشود. این یکی از چندین الفبای اویغوری است و از سال ۱۹۸۲ الفبای رسمی زبان اویغوری است. الفبای سیریلیک نیز برای نوشتار زبان اویغوری، بالاخص توسط اقلیت اویغور ساکن کشور قزاقستان استفاده میشود. زبان اویغوری، الفبای لاتین استانداردسازی شده نیز دارد، که توسط دانشگاه سینجیانگ برای استفادهٔ موازی با الفبای عربی-اویغوری و بیشتر در زمینههای دیجیتالی و کامپیوتری ارائه شد.
تاریخ
اویغوری زبان ترکی تاریخی مردمان منطقهٔ تاریخی ترکستان شرقی (سینکیانگ) میباشد، و دارای ادبیات غنی چندصد سالهای میباشد. مردم اویغور با قرار گرفتن بر جاده ابریشم، در ارتباط دائم با فارسیزبانان و ترکزبانان ماوراءالنهر و فرای آن بودند، و در نتیجهٔ آن، از قرن سیزدهم میلادی به این سو، از الفبای فارسی-عربی برای نوشتار زبان اویغوری استفاده میشدهاست.
این الفبا تا دههٔ ۱۹۳۰ میلادی، الفبای مردم اویغور بوده، و تعداد بیشماری اثر ادبی به این نوشتار ارائه شدهاست. این الفبا امروزه با تغییراتی جزئی، هنوز توسط ازبکهای افغانستان برای نوشتار زبان خویش استفاده میشود. در دههٔ ۱۹۳۰ میلادی، تصمیم بر آن شد که الفبای اویغوری برای تطابق بهتر با زبان اویغوری نیاز به اصلاحات دارد. اولا که در الفبای عربی-فارسی، چندین حرف صامت برای یک صدای واحد وجود دارد، بهطور مثال، حروف «ت» و «ط». و دوما این که، الفبای عربی-فارسی حروف و حرکات مورد نیاز برای نشان دادن حروف صدادار موجود در اویغوری را ندارد. بهطور مثال، صداهای [w], [o]، [ö]، [u]، و [ü]، همگی با حرف «واو» نشان داده میشدند. در نتیجه، در سال ۱۹۳۷ میلادی تصمیم بر آن شد که حروف تکراری «ح، ث، ذ، ص.ض.ط. ظ، ع» از زبان اویغوری حذف شده، و حروف جدید «ئا، ئه، ئی، ئی، ئو، ئۇ» برای نشان دادن واکهها به الفبای عربی-اویغوری اضافه شد. پس از اتمام جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی چین، این الفبا رسماً جای الفبای پیشین را گرفت. این الفبای پیشین، امروزه با نام نوشتار کهنهٔ اویغور (به ایغوری: ئۇیغۇر کونا ییزیقی) شناخته میشود.
در همین حال، با استقرار حکومت کمونیستی در چین، و ارتباط نزدیک آن در اوایل دهه ۱۹۵۰ با اتحاد جماهیر شوروی، زبانشناسان و سیاستمداران شوروی، مشابه زبانهای ترکی ترکستان غربی، دولت چین را قانع به تغییر الفبای اویغوری به سیریلیک کردند. در نتیجه نوشتار سیریلیک اویغوری (به ایغوری: ئۇیغۇر کیریل ییزیقی) طراحی شده و در منطقه سینکیانگ رسمیت یافت. اما این نوشتار در چین تنها چند سال دوام یافت. با مرگ استالین در ۱۹۵۳، و گسترش اختلاف نظرها و سیاستها بین جمهوری خلق چین و اتحاد جماهیر شوروی، و در نهایت قطع رابطهٔ بین دو کشور در سال ۱۹۶۲، دولت چین تصمیم بر تغییر الفبای اویغوری به لاتین گرفت.
دولت چین الفبایی با الهام از الفبای لاتین زبان ترکی استانبولی، ینگهالفبا، و همینطور پینیین (شیوهٔ استاندارد لاتیننویسی زبان چینی)، برای زبان اویغوری ارائه کرد. این الفبا از سال ۱۹۶۵ میلادی، با نام نوشتار نو اویغوری (به ایغوری: ئۇیغۇر ییڭی ییزیقی) رسمیت یافت. اما تحمیل تغییر الفبا بر مردم اویغور در نهایت شکست خورد، و در نهایت، در سال ۱۹۸۳ میلادی، الفبای عربی اویغوری دوباره به عنوان الفبای رسمی زبان اویغوری در سینکیانگ به | در گفتار، نشان تسلط شخص بر زبان زبان ترکی و نشان ارجمندی بود. زبان فرهنگ و ادب ترکی در آن زمان، زبان جغتایی بود که در آن، مثل سایر زبانهای ترکی، قانون هماهنگی واکهها رعایت میشد.
اما با تشکیل ازبکستان شوروی و تلاش برای استانداردسازی زبان ازبکی به جهت متحد کردن مردمان شهرها و روستاهای بخارا، خیوه و قوقند، تصمیم بر سادهسازی زبان و تطبیق آن با لهجهٔ شهرها شد. در نتیجه، تعداد واکهها از ۹ به ۶ کاهش یافت، و چه در نوشتار عربی، و چه در نوشتارهای جدید سیریلیک و لاتین، این امر بازتاب داده شد.
خط نوشتاری
الفبای سیریلیک ازبکی:
الفبای لاتین ازبکی:
الفبای عربی ازبکی:
نمونه متن
ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر
جستارهای وابسته
زبان ازبکی شمالی
زبان ازبکی جنوبی
زبان فارسی
زبان جغتایی
منابع
ازبکها
ازبکی
زبانهای افغانستان
زبانهای ایزو ۶۳۹–۱
زبانهای پاکستان
زبانهای پیوندی
زبانهای تاجیکستان
زبانهای ترکمنستان
زبانهای ترکی افغانستان
ازبکی
زبانهای چین
زبانهای دارای کد ایزو ۶۳۹–۲
زبانهای روسیه
زبانهای قارلقی
زبانهای قرقیزستان
زبانهای قزاقستان | زبان آلگری زبانی رومی است از شاخه کاتالان است که در شمال باختری جزیره ساردینیا و در شهر آلگرو بدان تکلم میشود.حدود یک چهارم مردم آلگرو گویشور زبان اصلی آلگری هستند.این زبان از شاخه زبان های کاتالان شرقی است ولی با کاتالان مرکزی تفاوت آشکار دارد.شباهت های زیادی بین این زبان و گویش والنسیایی مشاهده شده است.
منابع
آلگرو
استان ساساری
زبان کاتالان
آلگری
آلگری
آلگری
آلگری
زبانهای ساردنی
آلگری
گویشهای کاتالان |
4f153a7c-ffb9-480c-a90a-0b07739e3cd9 | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | چه عنصری در هند نشان میداد که در کنار زبان، هنر و عوامل دیگر هم در شکل دادن ملت نقش دارند؟ | false | {
"answer_start": [
378
],
"text": [
"رقص و موسیقی"
]
} | در دستور زبان، حالَت ابزاری است که نقش دستوری یک واژه در جمله را نشان میدهد. برای نمونه با استفاده از حالت، میتوان فهمید که آیا یک اسم (نامواژه) در یک جمله، فاعل است، مفعول است یا نقش مِلکی دارد.
حالتها معمولاً با چسبیدن یک وند ویژه به واژه یا به عبارت دیگر «صرف شدن یک اسم یاصفت» پدید میآیند. حالت، در زبانهای تصریفی و پیوندی موجود است. حالت دستوری در بسیاری از زبانهای جهان دیده میشود. زبانهایی مانند فنلاندی (با ۱۶ حالت دستوری) و مجاری از پرحالتترین زبانهای دنیا هستند.
حالتنمایی یکی از روشهای مورد استفاده در زبانهای مختلف برای نشان دادن ارتباط نحوی میان عناصر جمله است. حالت به نظام نشان دادن اسمهای وابسته برای نوع رابطه که با هسته دارند گفته میشود و برای نشان دادن رابطه یک اسم با فعل در سطحبند یا رابطه یک اسم با حرف اضافه یا اسم دیگر درصد گروه به کار میرود.
در سطحبند یا جمله، وابستههای فعل شامل موضوعهای وابسته به ظرفیت فعل و افزودههای غیر وابسته به ظرفیت فعل هستند. همه این وابستهها ممکن است با استفاده از حالتنماها نشان داده شود.
دو نظام حالتنمایی فاعلی-مفعولی و کنایی-مطلق بیشترین کاربرد را در زبانهای دنیا دارند و از میان این دو نظام، نظام حالت فاعلی-مفعولی در میان زبانهای دنیا به مراتب بینشانتر از نظام حالت کنایی-مطلق است.
این دو نظام در زبانهای ایرانی نیز پرکاربرد هستند و در جملات ساخته شده با زمان حال، در بسیاری از زبانهای ایرانی از نظام حالت فاعلی-مفعولی پیروی میشود.
در زبان فارسی
زبان فارسی امروز که از حرف اضافه برای نمایاندن حالتهای گوناگون نحوی استفاده میکند، تصریف نام ندارد؛ و شاید تنها بتوان پایانهٔ ندایی -آ را در واژهای چون «سعدیا»، نمونهای از تصریف نام در زبان فارسی دانست.
پارسی باستان دارای هشت حالت دستوری بودهاست. بدین ترتیب: نهادی، مفعولی، وابستگی، ندایی، ازسویی، ابزاری، کنشگیری و مکانی.
حالت در زبانهای هندواروپایی
زبانهای هندواروپایی در اصل به شکل تاریخی دارای هشت حالت تصریفی بودهاند ولی زبانهای امروزین هندواروپایی (از جمله فارسی) معمولاً بیشتر این حالتها را کنار گذاشتهاند و تعداد حالتها در آنها از هشت کمتر است. زبانهای امروزی، بیشتر از حروف اضافه و جایگاه قرارگیری واژه در جمله برای نمایاندن نقش واژهها در جمله استفاده میکنند.
هشت حالت (Case) تاریخی هندواروپایی از این قرارند:
حالت نهادی (Nominative) کنندهٔ کار و نهاد جمله را نشان میدهد.
ما به بوستان رفتیم.
حالت مفعولی (Accusative) که مفعول بیواسطه را نشان میدهد.
کتاب بیاور. (اسم جنس)
کتاب را بیاور. (اسم شناخته یا معرفه)
حالت کنشگیری (Dative) که مفعول باواسطه را نشان میدهد.
شهریار به ما پول داد.
علی به مدرسه آمد.
من برای امتحان فردا نگرانم.
مردم بر ضحاک ستمگر شوریدند.
حالت ازسویی (Ablative) که حرکت از سوی چیزی یا دلیل چیزی را نشان میدهد.
از خانه رفت.
از افسردگی رنج میبرد.
حالت وابستگی (Genetive) که نقش اضافه و شکل ملکی را نشان میدهد.
خانهٔ ما بزرگ است.
گل لاله زیباست.
حالت ندایی (Vocative) که مخاطب جمله را نشان میدهد.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
حالت مکانی (Locative) که مکان را جمله نشان میدهد.
او در کرج زندگی میکند.
حالت ابزاری (Instrumental) که ابزار انجام یک فعل را نشان میدهد.
او زمین را با جارو رُفت.
او با هواپیما سفر کرد.
که همانگونه که دیده شد | ۴۸۶ چهارصد و هشتاد و ششمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
داریوش بزرگ هخامنشی : شاهنشاه ایران.
۴۸۶
سده ۵ | کریستوفر چن (؛ زادهٔ ۱۹۶۸) مهندسی زیستی و محقق آمریکایی است.
منابع
افراد زنده
دانشآموختگان دانشگاه هاروارد
زادگان ۱۹۶۸ (میلادی)
مهندسان پزشکی
هیئت علمی دانشگاه بوستون | مردانگی یا مرد بودن (به انگلیسی :Virility) به مجموعهای از ویژگیها، رفتارها و نقشهایی گفته میشود که عموما مرتبط با پسران و مردان است. مفهوم مردانگی از هر دو گروه عوامل تعریف شده توسط جامعه و عوامل زیست شناختی، ساخته شده است. به این ترتیب مردانگی از تشریح آناتومی جنس مرد متمایز میشود و هردو جنس زن و مرد میتوانند رفتارها و صفات مردانه را از خود بروز دهند. افرادی که هر دو گروه صفات مردانه و زنانه را نشان میدهند، آندروژن نامیده میشوند.
صفاتی که به طور سنتی مردانه خوانده میشوند شامل شجاعت، استقلال و همچنین ابراز وجود است، اگر چه صفات منتسب به مردانگی به مکان و گفتمان بستگی دارند و تحت تاثیر عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی با هم فرق میکنند. در بعضی از فرهنگهای غیرانگلیسیزبان، مفاهیم یا اشیای بیجان نیز مردانه یا زنانه در نظر گرفته میشوند.
جستارهای وابسته
کنشگری
اعتراض
نرینگی
منابع
باروری
مردان
نرینگی | یکی از مشهورترین ستیزههای فکری در زیستشناسی و سایر علوم، ستیز سرشت و پرورش یا طبیعت و تربیت نام دارد. در این جدال، بحثِ اصلی بر سرِ این است که رفتار ما تا چه اندازه به وسیلهٔ وراثت (سرشت) و تا چه اندازه توسطِ محیط و یادگیری (تربیت) تعیین میشود؛ مثلاً چه میزان از شخصیت فرد از پیش توسطِ عواملِ ژنتیکی و چقدر از شخصیتِ فرد توسطِ تجربیاتِ محیطی و در طولِ زندگی شکل میگیرد
درهمآمیزی سرشت (طبیعت) و پرورش (تربیت)
در مورد مسئلهٔ سرشت و پرورش آنچه مسئله را پیچیدهتر میکند این است که عواملِ سرشتی و تربیتی، خود نیز بر یکدیگر تأثیر میگذارند یا به عبارتِ دیگر با یکدیگر برهمکنش دارند. به بیان دقیقتر، " امروزه دیگر قادر نیستیم همانند گذشته عواملِ محیطی و ژنتیکی را به طورِ کامل از یکدیگر جدا فرض کنیم. حجمِ وسیعی از شواهد و مدارک حاکی از وجود برهمکنش و تاثیر دوسویه میان عواملِ محیطی و ژنتیکی موجود است. به عبارتِ دقیق تر، بسیاری از نمایههای محیطی که در دانشهای رفتاری بکار میروند، خود از عواملِ ژنتیکی تاثیر میگیرند! برای مثال تا چندی پیش پرورش فرزندان توسطِ والدین یک عاملِ محیطیِ مطلق در نظر گرفته میشد. با این حال، امروزه شواهد و مدارک نشان میدهد که تفاوتهای ژنتیکی، بر رفتارِ والدین در برابرِ فرزندانشان تاثیر میگذارد. تفاوتهای ژنتیکی میانِ فرزندان نیز ممکن است در این زمینه نقش داشته باشد. برای مثال والدینی که در خانه کتابهای بیشتری دارند، فرزندانشان در مدرسه عملکرد بهتری دارند، اما این همبستگی لزوماً به معنای آن نیست که داشتنِ کتابهای زیاد در خانه علت محیطی برای عملکردِ بهترِ کودکان در مدرسه است. عواملِ ارثی ممکن است بر صفاتِ والدین مؤثر واقع شوند، که این صفات هم با تعداد کتابهایی که آنان در خانه دارند و هم با پیشرفت تحصیلی فرزندانِ آنها رابطه دارد. همچنین معلوم شدهاست عواملِ ژنتیکی در بسیاری از شاخصهای به ظاهر محیطی، نظیرِ حوادثِ دورهٔ کودکی، رویدادهای زندگی و سایر موارد نقش دارند. به عبارتِ دیگر، اشخاص تا حدی به دلایلِ ژنتیکی، تجربیاتِ شخصی خود را میآفرینند.
جستارهای وابسته
ژنتیک
فطرت
منابع
انسانشناسی فرهنگی
تکوین انسان
ذوالحدین
رفتارهای انسان
روانشناسی
ژنتیک انسان
مجادله هوش و نژاد
مناقشات سده ۲۱ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
مناقشههای زیستشناسی
مناقشههای سده ۲۰ (میلادی)
مناقشههای علمی
نظریههای شخصیت | ۴۸۹ چهارصد و هشتاد و نهمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۹
سده ۵ | در دست دارند و برخی دیگر دست بر شانه دیگری نهادهاند. در شرق زمین نمونه مشابه این تزیینات بر روی ظروف سلطنتی بلخ در سر حدات امپراتوری ایران و آسیای مرکزی در حدود ۱۵۰۰ سال قبل دیده شدهاست.
شوش
کاخهای شوش نیز به دست داریوش ساخته شدند. این مجموعه هم مانند دیگر کاخهای هخامنشی از چهار جزء تالار پذیرایی، تالار بارعام، اتاقهای مسکونی و دروازه اصلی تشکیل شدهاست. در ساخت این کاخها هنرمندان و صنعتگرانی از مصر، یونان، و بینالنهرین نقش داشتهاند. اصول معماری این بناها مشابه بنای پاسارگاد است، با این تفاوت که ستونهای شوش به صورت شیاردار ساخته شدهاند و با سرستونهایی به شکل نیم تنه گاو مزین گشتهاند. همچنین ارتفاع این ستونها از کف زمین به ۲۰ متر میرسد.
هر ایوان کاخ شوش شامل دو ردیف شش ستونی بودهاست و هر پایه از حیث شکل و زینت با پایه ستون دیگر فرق داشته و به شکل گلدان وارونه ساخته میشده. ستونها به رنگ زرد روشن بودهاست. این رنگآمیزی آنها را مرمر گونه نشان میدهد و در ضمن ایرادات سنگ آهکی را نیز پنهان میکرد.
کاخ آشوکا کاخی هخامنشی
کاخ آشوکا در پاتالی پوترا که در حوالی شهر پتنا در ایالت بیهار و در شمال شرق هند قرار دارد، و ستونهای یادبود او در سراسر هند کاملاً به تقلید از کاخهای هخامنشیان و ستونهای تخت جمشید ساخته شدهاست.
این کاخ در منطقهٔ پاتالی پوترا (Pataliputra) که در حوالی شهر پتنا در ایالت بهار در شرق هند واقعشده، قرار دارد؛ و همچنین ستونهای یاد بود آشوکا در سراسر هند کاملاً با شباهت به کاخ هخامنشیان در تخت جمشید و ستونهای این محوطه ساخته شده، که نشاندهنده ی تأثیرپذیری جدی از هنر معماری هخامنشی میباشد. هنر معماری عصر هخامنشی در شکلگیری آثار موریایی هند تأثیر قابل اثباتی داشتهاست.
هویت ایرانی
معماران، هنرمندان و متخصصان در ساخت تخت جمشید از بیش از سی ملت مختلف زیر نفوذ شاهان هخامنشیان مانند آشوریان، مصریان، اوراتوئیان، بابلیان، لودیان، ایونیان، هندوان، سکائیان و غیره تشکیل میشدند. اما این باعث نشد که کالبد و جوهرهٔ معماری هخامنشی تقلیدی از معماریهای پیش از خود باشد. به عنوان مثال با این که تکنولوژی ستونسازی تخت جمشید کاملاً یونانی است اما ستونها شباهتی به ستونهای دوریک یا آیونی ندارند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
معماری ایرانی
تاریخ معماری
هخامنشیان
سنگنبشتههای هخامنشیان
تخت جمشید
منابع
تاریخ معماری
تخت جمشید
فرهنگ فارسی
معماری ایرانی
هخامنشیان
هنر و معماری خاور نزدیک باستان | شیائو شا ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
اهالی کیاندونگنان
زادگان ۱۹۹۲ (میلادی)
ژیمناستهای هنری زن اهل چین
مدالآوران در مسابقات جهانی ژیمناستیک هنری
ورزشکاران اهل گوئیژو | ۴۸۸ چهارصد و هشتاد و هشتمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۸
سده ۵ | ژانگ هونگتائو ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۸۶ (میلادی)
ژیمناستهای هنری مرد اهل چین
مدالآوران در مسابقات جهانی ژیمناستیک هنری
ورزشکاران اهل شیآن |
05da3618-e6ea-4c54-9695-3b556a44dd3c | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | چه عناصری در شکل دادن یک ملت تاثیر دارند؟ | false | {
"answer_start": [
284
],
"text": [
"فولکلور، اسطوره و دین"
]
} | از ریاحین چه نوع و مرکبات و میوهجات چه قسم است؟
باب چهارم: در آن حدود از چمن و مرتع و جلگه و میدان کجا و چه نام و کدام؟
باب پنجم: برف و باران و تگرگ و مه در چه فصل و در چه وقت شدت دارد؟
باب ششم: در آن حدود بلاهای آسمانی مانند طاعون وبا و سرمازدگی و باد گرم و برق و ملخ خوارگی و غیره چهوقت و چه فصل و بهطور تخمین بعد از چند وقت فاصله میآید و ضرر و نفع چه وارد میشود؟
باب هفتم: آفتهای ارضی مانند زلزله شدن و قحطی افتادن و سیلاب آمدن و آتش گرفتن و خرابی رسانیدن چه نوع و ضرر تا چهقدر رسیدهاست؟
باب هشتم: سلطان گردش و تغییر حکومت و تاختوتاز کی شده و سبب که بوده و کجا واقع شده و ضرر چه رسیدهاست؟
باب نهم: کدام مرض شیوع و شدت دارد و چه فصلی امراض زیاد میشوند و معالجه مرض چه، دواها کدام و هنگام شدت مرض از صد نفر چند نفر مبتلا میشوند؟
فصل سیم
باب اول: در آن حدود از پرنده و چرنده و درنده و گزنده چه نوع و کدام نوع وفور دارد و اذیت از کدام بیشتر میرسد؟
باب دوم: در آن حدود از درختهای جنگلی و کوهی چه و نام چیست و میوهدار کدام و بیثمر چه و خودرو چه و دستی چه و فایده چه دارد؟
باب سیم: در آن حدود ترهبار و سبزیجات چند جوره و کدام وفور و امتیاز دارد و هریک به چه کارمیآید؟
باب چهارم: در آن حدود غله و حبوبات چند نوع و کدام ممتاز و بهتر است، کفاف میدهد یا از خارج داخل میشود یا خارج میگردد و چه نوع بیشتر است؟
باب پنجم: اصول اکلیه ارضی مانند سیبزمینی و قارچ و دنبلان و ریواس و شنگ و کور و کنگر و غیره چه و چه نوع بهتر و بیشتر و نباتات ادویه چه و کدام و چهقدر به مصرف میرسد و به چه نوع بکار میبرند؟
باب ششم: معدنیات مانند طلا و نقره و مس و آهن و سرب و غیره چه هست و کجا هست و از معدن چه نوع به عمل آورند و کجا به مصرف میرسد و دولتی است یا رعیتی؟
باب هفتم: عمل و صنعت کاسبی بازوی چه نوع و بهتر کدام؟
باب هشتم: در آن حدود مالالتجاره چه داخل و خارج میشود و چه متاعی بیشتر خریدار دارد و طریقه خریدوفروش و گمرک و راهداری از چه قراراست؟
باب نهم: ایلات چند طایفه و هر طایفه چند خانوار - سردسیر و گرمسیر کجا و چه نام - و از کدام ایل و طایفه سرباز و سوار گرفته میشود و نام بزرگ طوایف چه؟
فصل چهارم
باب اول: در آن حدود تجار و صاحبان صنعت مشهور و اهل زراعت کیانند و چه نام دارند؟
باب دوم: اهالی آن مملکت را شکل و شمایل و قد و قامت چگونه و طول عمر عموم چند سال؟
باب سیم: اهالی آنجا را با یکدیگر سلوک و رفتار چه نوع است و با خودی و غریب چهطور؟ و همت و قوت دارند یا نه؟
باب چهارم: مذاهب و زبان ملت قدیم چه بود | رأی ندادن راهبردی است که لیبرترینها و آنارشیستها و برخی گروههای سیاسی مخالف حکومت متعددی به کار میگیرند که میخواهند یک جامعه آزاد را ترویج کنند ولی رأی دادن را غیراخلاقی و ناکارامد میدانند.
توجیه
برخی کسانی که رأی نمیدهند، در حمایت از این راهبرد ادعا میکنند که رأی دادن تفاوت مثبتی ایجاد نمیکند. مثلاً بنا به گفتهٔ مشهور اما گلدمن آنارشیست، «اگر رأی دادن چیزی را عوض میکرد، ممنوعش میکردند.»
علاوه بر رای ندهندگان راهبردی، رای ندهندگان اخلاقی هم وجود دارند که رأی دادن را نه فقط به این دلیل که تاکتیکی غیر مؤثر است، بلکه در تمامیت آن رد میکنند، به این خاطر که این عمل را اعطای مجوز تحت فرمان حکومت درآمدن میدانند، که ابزاری برای اعمال کنترل نامشروع بر هموطنان و خود شخص است؛ بنابراین، طبق این دیدگاه شخص از طریق رای دادن اصل عدم تجاوز را نقض میکند. هربرت اسپنسر اعلام کرد که چه شخص برای کاندید پیروز رای دهد، چه به کاندید مغلوب، و چه از رای دادن خودداری کند، او محکوم به اجازه دادن حکومتگری کاندید پیروز است.
منابع
پیوند به بیرون
The Voluntaryist – Non-voting
Non-voting archive – Strike-the-root
Non-voting archive – LewRockwell.com
رأیدهی
نظریه آنارشی
نظریه لیبرترین
انتخابات
نظریه رأیدهی | دانه یعنی اندازه دانه های کوچکتر از ۵۰۰ نانو متر و با ادامه دادن پاس ها ساختار نانو یعنی اندازه دانه کمتر از ۱۰۰ نانو متر را می توان ایجاد کرد.
حال یکی از این دسته فرایند ها ، فشار در کانال مساوی زاویه دار است که در این مقاله توضیح داده شد.
کلیت نتایج از این قبیل بود که با افزایش پاس تا چند پاس استحکام کاهش و شکل پذیری به میزان بالایی افزایش می یابد و با افزایش بیش از حد تعداد پاس شکل پذیری کاهش یافته و استحکام افزایش می یابد.از طرفی با افزایش پاس ها یه طور کلی سختی افزایش می یابد که آن هم متأثر از ریز دانه شدن ماده است.
در این مقاله تاثیر پارامتر دما را هم می توان مشاهده کرد.وقتی که از فرایند فشار در کانال مساوی زاویه دار به همراه فشار پشت استفاده می شود می توان دما را کاهش داد و به میزان زیادی تاثیر این کاهش دما را در ریز ساختار می توان مشاهده نمود. به صورتی که در تحقیق انجام شده، اندازه دانه ها از ۲۰ میکرو متر به ۰٫۵ و حتی به ۰٫۲ میکرومتر می رسد.
جستارهای وابسته
اکستروژن فشاری تناوبی آلیاژ منیزیم
تغییر شکل مومسان شدید
فشار در کانال مساوی زاویه دار
ریز ساختار
منابع
تغییر شکل
شکلدهی فلزات
فلزکاری | شیله یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۹
دهانههای ماه | شی شن یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
دهانههای ماه
چهارگوش الکیو۰۱ | شیرکتسی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۲
دهانههای ماه | چالوولو یک روستا و دهکده در شهرستان سالیان در جمهوری آذربایجان است.
منابع
مناطق مسکونی در شهرستان سالیان | چاه تکیو یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در استان کرمان واقع شدهاست. چاه تکیو ۴۰ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
مناطق مسکونی در شهرستان سیرجان | مرحله جنینی به دورههای مختلف شکلگیری جنین انسان و حیوانات گفته میشود که تحت تاثیر عوامل رشد و تغییرات سلولی میباشد.
مراحل جنینی در انسان
مراحل جنینی در موش
مرحله جنینی در موشها از اولین شب قرار دادن موش نر و ماده در کنار هم (که تا فردای آن روز نصف یک روز محسوب میشود) محاسبه میشود. بنابراین ۸ روز بعد از آن مرحله جنینی ۸.۵ میباشد.
تکامل جنین موش در مراحل جنینی مختلف
تکامل دستگاه عصبی در جنین موش
منبع
Experimental Embryology of the Mouse by Kurt Burki, S Karger AG, 1986
رویانشناسی | شلاوتر یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۸
دهانههای ماه |
1a3f0714-789a-45ba-b7b6-52342f121786 | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | در زمان گورکانیان کدام زبان در هند گسترش پیدا کرده است؟ | false | {
"answer_start": [
823
],
"text": [
"زبان فارسی"
]
} | تحت فرمانش به قسمتهای کوچکتر مجزا شد و صفویان توانستند آنها را به حکومت خود پیوست کنند.
با این حال خاندان تیموری از میان نرفت و نوادگان تیمور به سرکردگی بابر چندی پستر فرمانروایی خود را به هندوستان بردند و دولت سلسلهٔ بابری را بنیاد گذاردند که اروپاییان آن را مغول کبیر مینامند.
دوران شکوه امپراتوری گورکانی یا مغول کبیر تا اواسط پادشاهی اورنگزیب عالمگیر بود پس از وی یعنی در دوران مغول صغیر از قدرت این امپراتوری به شدت کاسته شد و کشور هند که در روزگار اکبرشاه و شاهجهان و اورنگزیب سیر تمدن و ترقی را آغاز کرده بود رو به ضعف نهاد. بهادرشاه دوم آخرین فرمانروای گورکانی بود که در سال ۱۸۵۷ میلادی تاج و تخت را به انگلیسیها واگذار کرد.
پس از حملهٔ نادرشاه گورکانیان ضعیف شدند در جنوب پادشاهی ماراتا که قدرتی تازه و دشمنی خطرناک از هر لحاظ حتی فرهنگی بهشمار میآمد مناطق جنوبی را تصرف کرد. دین رسمی حکومت ماراتا هندو بود در حالی که گورکانیان یک دولت مسلمان بودند. به این ترتیب گورکانیان ضعیف شدند تا اینکه در سال ۱۸۵۷ میلادی بهدست کمپانی هند شرقی بریتانیا نابود شدند.
پادشاهان گورکانی هندوستان
زبان فارسی
در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. هر چند آشنایی هند بهویژه شمال آن مانند منطقه سند از قرن نهم با زبان فارسی آشنا شده بودند اما این گورکانیان بودند که زبان فارسی را زبان رسمی دیوان اعلام کردند و با حمایت از شاعران پارسیگوی به زبان فارسی خدمت زیادی کردند. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، اما تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدّی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث مهاجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. دوران طلایی ادب فارسی در هند، دورهٔ اکبر کبیر است. به دستور وی وزیرش تودارمال فرمانی را صادر کرد که به موجب آن، زبان فارسی، زبانِ تمامِ امپراتوری اعلام گردید. همچنین به فرمان اکبر شاه برخی از کتابهای مهم هندوان از سانسکریت به نظم و نثر فارسی ترجمه شد و بر غنای ادب فارسی افزوده گردید. اگر در دورهٔ غزنویان مرکز زبان فارسی در هند تنها شهر لاهور بود، این مرکزیت در سدههای بعدی به ترتیب به مولتان و دهلی و اگره منتقل گردید. علاوه بر شاعران و عالمان و نویسندگان ایرانی که در مدت چند سده به هند مهاجرت کردند، از هندیان اعم از مسلمان و هندو، شاعران و نویسندگان و عالمان بزرگی ظهور کردند که از مهمترین این چهرهها بیدل دهلوی از شاعران سبک هندی است. دوران فرمانروایی گورکانیان هند با دورهٔ فرمانروایی دودمان صفوی در ایران همزمان است که این خود به گونهای ناخواسته یکی از عوامل مؤثر در نیرو گرفتن زبان پارسی در هند بهشمار میرود. نوع نگاه پادشاهان صفوی به ادبیات و فرهنگ به گونهای بود که شاعران و نویسندگان ایران را از بخشش و نواخت پادشاهان صفوی ناامید میکرد و آنان گاه ناگزیر و گاه مشتاقانه رهسپار دربار ادبپرور گورکانی میشدند.
جستارهای | و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت شد، که بعدها شعرای مشهوری همچون مسعود سعد سلمان در هندوستان پرورش یافتند. لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم، دانشمندان پارسی را از خراسان، هند و آسیای مرکزی جلب کرد و به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.
اگرچه پادشاهان غزنوی و فرماندهان نظامی آنها اصالتا ترک بودند، ولی از نظر ترویج زبان فارسی و حمایت از شاعران پارسیگوی، اهتمام شاهان غزنوی برای گسترش زبان و ادب پارسی، بیشتر از رقبای ایرانی خود یعنی سلسله آل بویه بود که از شعرای عرب تمجید کرده و حامی بزرگ و مروج زبان و ادبیات عربی بودند. (متن انگلیسی دانشنامه ایرانیکا: a great patron of Arabic letters, and the patronage extended to the outstanding Arab poet al-Motanabbi, distinguished himself in the promotion of Arabic letters).
امپراتوری تیموری (گورکانی) دودمانی ترکتبار با فرهنگی ایرانی بود. در دوران حکومت امپراتوری گورکانیان هند، زبان فارسی در هندوستان گسترش پیدا کرد. تأثیر ظهور این خاندان در هند، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. دوران طلایی ادب فارسی در هند، دورهٔ اکبر کبیر (اکْبَرشاه) است. به امر وی وزیرش تودارمال فرمانی را صادر کرد که به موجب آن، زبان فارسیزبان تمام امپراتوری اعلام گردید. همچنین به فرمان اکبرشاه برخی از کتابهای مهم هندوان از سانسکریت به نظم و نثر فارسی ترجمه شد و بر غنای ادب فارسی افزوده گردید. اگر در دورهٔ غزنویان مرکز زبان فارسی در هند تنها شهر لاهور بود، این مرکزیت در سدههای بعدی به ترتیب به مولتان و دهلی و اگره منتقل گردید. علاوه بر شاعران، دانشمندان و نویسندگان ایرانی که در مدت چند سده به هند مهاجرت کردند، از هندیان اعم از مسلمان و هندو، شاعران و نویسندگان و عالمان بزرگی ظهور کردند که آثارشان به فارسی است. دوران فرمانروایی گورکانیان هند با دورهٔ فرمانروایی دودمان صفوی در ایران همزمان است که این خود به گونهای ناخواسته یکی از عوامل مؤثر در نیرو گرفتن زبان پارسی در هند بهشمار میرود. نوع نگاه پادشاهان صفوی به ادبیات و فرهنگ به گونهای بود که شاعران و نویسندگان ایران را از بخشش و نواخت پادشاهان صفوی ناامید میکرد و آنان گاه ناگزیر و گاه مشتاقانه رهسپار دربار ادبپرور گورکانی میشدند. در این دوره، هنر هند با هنر و ادبیات پارسی ادغام شد.
چرا این ترکان فاتح، وزیران خود را از ایرانیان برمیگزیدند؟ چرا تشکیلات اداری و دولتی خود را به دست ایرانیان میسپردند؟ چرا به جای زبان ترکی -که زبان مادری و قوم و قبیلهٔ ایشان بود- زبان بیگانهٔ فارسی را به عنوان زبان اداری و ادبی سرزمینهای تحت تصرف خود به کار میبردند و در رواج آن حتی در سرزمینهای غیر ایرانی -بهطور غیرمستقیم- میکوشیدند؟ چرا در دربارهایشان در بین تمام شاعران و نویسندگان و عالمان پارسیزبان یک شاعر یا نویسنده یا عالم ترک یا ترکزبان حضور نداشت که آثاری از خود به ترکی بر جای بگذارد؟ چرا این ترکان نو مسلمان متعصب -که حتی برای ادای «نذر» و کسب ثواب | فارسی به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی و در سراسر هندوستان گسترش یافت. تأثیر ظهور این خاندان در هند، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. دوران طلایی ادب فارسی در هند، دورهٔ اکبر کبیر (اکْبَرشاه) است. به امر وی وزیرش تودارمال فرمانی را صادر کرد که به موجب آن، زبان فارسی، زبان تمام امپراتوری اعلام شد. همچنین به فرمان اکبرشاه برخی از کتابهای مهم هندوان از سانسکریت به نظم و نثر فارسی ترجمه شد و بر غنای ادب فارسی افزوده گردید. اگر در دورهٔ غزنویان مرکز زبان فارسی در هند تنها شهر لاهور بود، این مرکزیت در سدههای بعدی به ترتیب به مولتان و دهلی و اگره منتقل گردید. علاوه بر شاعران، دانشمندان و نویسندگان ایرانی که در مدت چند سده به هند مهاجرت کردند، از هندیان اعم از مسلمان و هندو، شاعران و نویسندگان و عالمان بزرگی ظهور کردند که آثارشان به فارسی است. دوران فرمانروایی گورکانیان هند با دورهٔ فرمانروایی دودمان صفوی در ایران همزمان است که این خود به گونهای ناخواسته یکی از عوامل مؤثر در نیرو گرفتن زبان پارسی در هند بهشمار میرود. نوع نگاه پادشاهان صفوی به ادبیات و فرهنگ به گونهای بود که شاعران و نویسندگان ایران را از بخشش و نواخت پادشاهان صفوی ناامید میکرد و آنان گاه ناگزیر و گاه مشتاقانه رهسپار دربار ادبپرور گورکانی میشدند. در این دوره، هنر هند با هنر و ادبیات پارسی ادغام شد.
زبان فارسی هند شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیرخسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسیزبان شبه قاره هند، میتوان از اقبال لاهوری نام برد.
زبان فارسی هشت قرن پیش وارد هند شد، ۷۰۰ سال بر تارک اندیشه، روابط، سیاست، اقتصاد و فرهنگ مردم هند حاکمیت داشت. به گونهای که کلیه آثار مهم فرهنگی، مذهبی، سیاسی، ادبی، مکاتبات، اسناد شخصی و دولتی و احکام قضایی هند به زبان فارسی نوشته میشد. لازم است ذکر شود که هماکنون در دانشگاهها و کالجهای هند بیش از پنجاه بخش زبان فارسی به فعالیت اشتغال دارند و بیش از یکصد مدرسه و دبیرستان فعالانه به تدریس زبان فارسی میپردازند.
زبان فارسی از آن رو که قرنها زبان رسمی دربار گورکانیان هند بود، تأثیر قابل ملاحظهای بر زبانهای رایج در شبه قاره هند بهویژه بر زبان اردو داشتهاست.
ادیان
در هند ادیان مختلف و فرقههای مذهبی گوناگون وجود دارد که اغلب آنها از هندوئیسم، اسلام و آیین بودایی نشات گرفتهاند.
حدود ۸۰ درصد مردم هند پیرو آئینهای هندو و حدود ۱۵٪ مسلمان هستند. هند همچنین بیش از ۲٫۳٪ مسیحی و ۲٫۱٪ سیک دارد. هند اگرچه زادگاه آئین بودا بوده، اما جمعیت بودائیان هند در حال حاضر تنها حدود ۰٫۸٪ برآورد میشود. علاوهبر آن پیروان آیین جینیسم ۰٫۸٪ و مجموع پیروان دین زرتشتی، یهودی، بهایی و بقیه مذاهب ۰٫۴٪ میباشد. با این وجود هند بزرگترین اجتماع فرقه احمدیه و مذاهب ایرانی بهائی و زرتشتی در سراسر جهان است. مسلمانان بیشتر در دهلی، بنگال غربی و نواحی شمال | در اینجا فهرست سرزمینهایی که زبان رسمیشان فارسی است، ارائه شدهاست.
زبان رسمی
زبان اقلیت چشمگیر
زبان تاریخی
هند
زبان و ادب فارسی در هند سابقهٔ دیرینهای دارد. دربارهٔ پیشینهٔ رواج زبان و ادب پارسی در شبهقاره، از مدارک تاریخی چنین برمیآید که در سدهٔ سوم هجری، برای نخستین بار هندوان فرصت یافتند تا با فارسیزبانان آشناییِ مؤثر پیدا کنند. در آن زمان بنا به قول ابن حوقل در صورهالارض و اصطخری در المسالک و الممالک، مردمِ «مُلتان» و «منصوره» به زبان عربی و سِندی، و مردم «مُکران»، به زبان فارسی سخن میگفتند. در اوایل سده چهارم هجری، در سِند شاعری ظهور کرد مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکشی از او در قدیمیترین تذکرهها نقل شدهاست و میرسانَد که در زمان او، زبان فارسی در سِند رواج داشتهاست. در حدود یک میلیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد که این میزان یک دهم کل نسخ خطی موجود در این کشور است و خط فارسی در منابع علمی کشور هند بسیار رایج است.
شواهد نشان میدهد که قبل از غزنویان عده ای در بخش مرکزی هند به زبان فارسی صحبت میکردهاند. در طی آن زمان کلیه مراودات، مکاتبات، نامه نگاریها و اسناد دولتی که توسط شاهان و درباریان انجام و به سراسر جهان ارسال میشد به زبان فارسی بود که موجب گسترش این زبان شد. این زبان در مدارس و مکتب خانهها و بین دانشمندان رواج داشت و لذا در زبان وادب محلی هند و بین قشرها مختلف جامعه نیز نفوذ پیدا کرده و ماندگار شد. زبان فارسی جزو زبانهای هندواروپایی است که شباهت بسیار زیادی به زبان بسیار قدیمی سانسکریت دارد. زبان فارسی بهطور نظام یافته توسط محمود غزنوی به هند وارد شد. امروزه نیز در بسیاری از زبانهای محلی هند از جمله زبان پنجابی، زبان گجراتی، زبان بنگالی، زبان تامیل و به خصوص زبان اردو کلمات فارسی زیادی به کار میرود. این زبان، زبان قانونی و حقوقی هند بوده تست و اغلب اصطلاحات حقوقی هند از زبان فارسی نشات گرفتهاست. ارزش بسیار بالای آکادمیک زبان فارسی در شبه قاره هند به گونه ای است که امروزه زبان فارسی در تمامی دانشگاههای مرکزی هند از سطح کارشناسی تا دکتری تدریس میشود. در بیش تر مدارس نیز این زبان جزو زبانهای انتخابی است و تدریس میگردد اگرچه در سالهای اخیر در شمال هند که مسلمانان حضور حداکثری دارند برخی مدارس زبان عربی را به جای زبان فارسی آموزش میدهند.
زبان فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور (در دوره گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفت. اما پس از استعمار، انگلیسیها در سال ۱۸۳۲ میلادی با اجبار زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند. زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت در آن دوره پارسی، زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با تأسیس امپراتوری مغول هندوستان به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد. زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هندوستان، میتوان از اقبال لاهوری نام برد. همچنین فارسی زبانان هندوستان، واژهنامههای ارزشمندی برای | از شاهنشاهی هخامنشی بسیار تأثیر پذیرفته بود.
اسمیت شواهد نفوذ فرهنگی و هنری ایرانی در سازمانهای امپراتوری موریائی چنین ذکر میکند:
نفوذ هنر معماری ایرانی بر معماری دوره مائوریان
برافراشتن ستونهای یادگاری سنگنویسی شده و به یادگار گذاردن سنگ نوشتهها، راه و روش سنگنویسی آشوکا کاملاً به تقلید از هخامنشیان است.
بکار بردن دبیرهٔ خاروشتی (Kharoshti) در هند که توسط منشیان آرامی هخامنشیان در هند معمول گردید و آثاری از آن به دست ما رسیدهاست.
بیشتر سازمانهای اداری و سیاسی هند از روی سازمانهای هخامنشیان اقتباس شده بود.
بعضی از رسوم درباری موریائیها از رسوم درباری هخامنشیان تقلید شدهاست.
از دیگر نکات مشترک سنگ نوشتههای داریوش و آشوکا است که، مثلاً در کتیبههای داریوش چنین آمدهاست: «چنین گوید داریوش شاه» و در کتیبههای آشوکا نیز چنین نوشته شدهاست: «چنین گوید آشوکا پادشاه».
امپراتوری گوپتا
امپراتوری گوپتا یک سلسلهٔ هندی بود که در قرن چهارم میلادی در بیهار هند تشکیل شد و در قرن پنجم میلادی به دست هپتالیان از بین رفت. گپتائیها دارای دو پایتخت بودند یکی در شمال هند به نام پاتلیپترا و دومی در هند مرکزی به نام اجین.
همانگونه که پادشاهان خانواده موریا در قرن چهارم پیش از میلاد مسیح در شمال هندوستان حکومتی را تأسیس نمودند که از چندین حیث از سلطنت هخامنشیان الهام گرفته بود، پادشاهان خانواده گپتا نیز در کشورداری و از نظر برخی از سنتهای شاهان ساسانی را سرمشق خویش قرار دادند. بهطور مثال آنها لقب شاهنشاه را در تقلید از شهریاران ساسانی برای خود اختصاص دادند. مانند ساسانیان که به منظور ایجاد یکپارچگی در ملت خویش در ترویج و سرپرستی یک دین زرتشتی کوشیدند و امر فرمودند اوراق پراکنده اوستا جمعآوری و مرتب شود، پادشاهان گپتا نیز از دین هندو (برهمنائی) سرپرستی به عمل آوردند و مقرر داشتند کتاب ودا جمعآوری و مرتب و منظم گردد.
امپراتوری گورکانیان هند
امپراتوری گورکانیان هند یک امپراتوری پارسیمآب و ترکتبار با سنت ترکی-مغولیB.F. Manz, "Tīmūr Lang", in Encyclopaedia of Islam, Online Edition, 2006 و مسلمان با فرهنگی ایرانی در شبهقارهٔ هند بود. این دولت که برای بیش از سه سده بر مناطق وسیعی در جنوب آسیا فرمان راند، در سال ۱۵۲۶ میلادی توسط بابر بنیان گذاشته شد.
بابر، یکی از شاهزادگان تیموری، با پشتیبانی ایران و عثمانی در جهت تضعیف سلطان دهلی، ابراهیم لودی، به جنوب آسیا لشکر کشید و در نبرد نخست پانیپت دولت دهلی را به سختی شکست داد و بر شمال هند مسلط شد. با این حال، ظهور گورکانیان بهعنوان یک قدرت منطقهای، حدوداً در سال ۱۶۰۰ میلادی و در دوران اکبر، نوهٔ بابر، روی داد. امپراتوری وسیع اکبر تا پایان حکومت اورنگزیب، آخرین پادشاه بزرگ گورکانی، پا بر جا ماند Quote: "By the latter date (1720) the essential structure of the centralized state was disintegrated beyond repair."
در زمان گورکانیان هند فرهنگ هندوایرانی و زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، اما تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان | گورکانی یا گورکانیان ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد:
دودمان تیموری یا تیموریان، خاندان حاکم امپراتوری تیموری و امپراتوری مغول که خود را گورکانی یا گورکانیان می نامیدند. «گورکانی» به معنای «داماد» (چنگیزخان) است. کلمهٔ امپراتوری منشأ انگلیسی دارد و در آن زمان با نام امپراتوری شناخته نمی شد.
امپراتوری تیموری، که خود را گورکانیان یا گورکانی نامیدند.
امپراتوری گورکانی، بازماندگان امپراتوری تیموری در هند، که خود را گورکانیان یا گورکانی نیز مینامید.
گور امیر، قبر و مقبره تیمور که گورکانیان را تأسیس کرد.
گورکانی، روستایی در استان کرمان در ایران | بابرنامه را از خود باقی گذاشتهاست. به نقل از هنری بوردیج و استنلی لین پول:
به قول خودش، «خواسته من این است، هیچ کاری علیه برادران خود انجام ندهید، حتی اگر آنها سزاوار آن باشند.» همچنین «سال نو، بهار، شراب و معشوق شادی آور است. بابر شادمانی میکند، زیرا دنیا برای کسی بار دیگر نیست.»
نگارخانه
جستارهای وابسته
مراد میرزا
گورکانیان هند
فهرست پادشاهان گورکانی هند
تیموریان
مسجد بابری
پانویس
منابع
جلالی نائینی، سید محمد رضا. هند در یک نگاه. انتشارات شیرازه تهران ۱۳۷۵.
تولد بابر مؤسس سلسله گورکانیان هند
قاموس الاعلام ترکی
مجمع الفصحاء
برون، ادوارد، تاریخ ادبیات
غفاریفرد، عباسقلی، نقش صفویه در حکومت گورکانیان هند، کیهان فرهنگی، شماره ۱۹۳، آبان ۱۳۸۱
لغتنامه دهخدا
پیوند به بیرون
نقش صفویه در حکومت گورکانیان هند
</small>
اهالی اندیجان
بابر
پادشاهان مسلمان
تاریخ هند
تیموریان
حاکمان ترک
حکمرانان بنیانگذاری
حکمرانان سده ۱۵ (میلادی) اهل هند
حکمرانان سده ۱۶ (میلادی) اهل هند
حکمرانان مغولی در سده ۱۶ (میلادی)
درگذشتگان ۱۵۳۰ (میلادی)
درگذشتگان ۱۵۳۱ (میلادی)
درگذشتگان ۹۳۷ (قمری)
زادگان ۱۴۸۳ (میلادی)
زادگان ۸۸۶ (قمری)
فرهنگ ترکی
گورکانیان هند
مسلمانان سنی اهل هند
هند در ۱۵۳۰ (میلادی) | بیلواری گویشی از زبان کردی جنوبی است که در دهستان پشت دربند واقع در کرمانشاه و مناطق اطراف آن استفاده میشود.
منابع
گویشهای جنوبی کردی
زبان کردی
لهجههای زبان کردی
لهجههای گویش جنوبی کردی | عطاروالا یک جامعه مسلمان عمدتاً در ایالت گجرات، هند است.
تاریخچه و منشأ
عطاروالا ادعا میکنند که از نسل سربازان گورکانیان هند و هزاره هستند که در ابتدا در آگرا در زمان حکومت جهانگیر امپراتور گورکانیان هند ساکن شدند. بر اساس اسناد ثبت شده آنها سپس از طریق گوالیور، راتلام و گادهارا به احمدآباد در گجرات مهاجرت کردند. این مهاجرت به دنبال مشارکت آنها در جامعه در جنگ استقلال هند در سال ۱۸۵۷ بود. پس از استقرار در گجرات، جامعه به تولید عطرهای معروف به (ittars) مشغول شد. کلمه عطاروالا به معنای سازنده یا صاحب عطر است. مهاجرت دوم در سال ۱۹۴۷ از آگرا، پس از تجزیه هند، صورت گرفت که برخی از آنان به پاکستان مهاجرت کردند، در حالیکه برخی دیگر دوباره به قومیتهای خود در احمدآباد، هند پیوستند. عطاروالاها در حال حاضر عمدتاً در احمدآباد، هند و برخی از آنها در کراچی، پاکستان زندگی میکنند.
شرایط فعلی
عطاروالا از دیگر مسلمانان گجراتی متمایز است، زیرا زبان نخست یا زبان مادری آنها اردو است.
جستارهای وابسته
فهرست قبایل هزاره
مردمان هزاره
هزارههای مقیم خارج
پانویس
جوامع دور از وطن هزاره
قبایل هزاره | وینسنت کاندول گری (؛ زادهٔ ) سیاستمدار اهل ایالات متحده آمریکا است.
منابع
پیوند به بیرون
افراد زنده
پیروان کلیسای کاتولیک رم اهل ایالات متحده آمریکا
زادگان ۱۹۴۲ (میلادی)
سیاستمداران سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
شهرداران واشینگتن، دی.سی.
کاتولیکهای آفریقایی-آمریکایی |
9ff43778-d78c-420c-a5bf-a062083dc6ee | زبان فارسی | روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد. | بهترین وسیله برای شکل دادن به یک ملت چیست؟ | false | {
"answer_start": [
176
],
"text": [
"زبانْ"
]
} | متکا واژهای عربی و به معنای محل تکیه یا تکیه گاه است.
متکا نوعی بالش استوانهای شکل و دراز است. این وسیله هماکنون در شرق و جنوب شرق آسیا برای خواب به کار میرود و در ایران نیز کمابیش مورد استفاده است. هر چند استفاده از آن در گذشته بیشتر بودهاست.
متکا همچنین یکی از لوازم خواب غربی است، ریشه یزدی دارد به گونهای که در تختخواب دو نفره، دو عدد بالش و یک متکا قرار داده میشود. این وسیله همچنین برای تکیه دادن هنگام نشستن روی زمین یا مبل مورد استفاده قرار میگیرد.
جستارهای وابسته
جنگ بالش
منابع
مشارکت کنندگان ویکی انگلیسی
وسایل خواب | است و سادگی سیستم جنگی قویترین ویژگی آن است. ما دو دکمه ثابت برای فشار دادن برای حملات و دو تغییر دهنده برای تغییر سلاح شما از شمشیر داریم: سپر یا کمان. ما به سرعت متوجه شدیم که این سیستم می تواند برای همه حرکات حمله برای ایجاد رابط کاربری ساده حمله (دو دکمه) اعمال شود. اصلاح کننده ها برای ایجاد عمق حرکات مورد نیاز استفاده می شوند. انتخاب کنید و در بهترین حالت خود بازی کنید! مهارت iکاربر تصمیم می گیرد که بهترین حرکت برای استفاده از یک موقعیت خاص چیست.
منابع
بازیهای اکتیویژن
بازیهای ویدئویی اکشن
بازیهای ایکسباکس
بازیهای پلیاستیشن ۲
بازیهای تولیدشده در بریتانیا
بازیهای گیمکیوب
بازیهای هک اند اسلش
بازیهای ویدئویی برگرفته از اسطورهشناسی یونانی
بازیهای ویدئویی برگرفته از اسطورهشناسی
بازیهای ویدئویی به آهنگسازی جف فون دایک
بازیهای ویدئویی تنها تکنفره
بازیهای ویدئویی سگا
بازیهای ویدئویی واقعشده در امپراتوری روم
بازیهای ویدئویی واقعشده در عهد باستان
بازیهای ویدئویی واقعشده در یونان
بازیهای ویدئویی ۲۰۰۵ (میلادی)
سری جنگ تمامعیار | قاشقک هندوانه وسیلهای شبیه قاشق است که با فشار دادن آن در گوشت هندوانه و چرخش آن میتوان هندوانه را به شکل گلولهای (کروی) درآورد. این وسیله را میتوان برای برش کروی میوههای نرم دیگر هم مورد استفاده قرار داد. قطر قسمت کاسهشکل قاشقک هندوانه از حدود ۱ تا ۳ سانتیمتر متفاوت و معمولاً از فولاد ضدزنگ و دستهاش از چوب، فلز یا پلاستیک سخت است. در بعضی از انواع دسته در وسط قرار گرفته و در قسمت کاسهشکل هر طرف اندازههای متفاوتی دارد، معمولاً وسط قسمت کاسهشکل سوراخی برای عبور هوا و آب میوه وجود دارد. برای ملونهای متفاوتی مثل: هندوانه، گرمک و طالبی میتوان از این وسیله استفاده کرد. قاشقک هندوانه معمولاً وسیلهای چندکاره است. برشهای کروی شکلی که با این وسیله درست شدهاند معمولاً در سالاد میوه به کار میروند.
منابع
ابزارهای آشپزی
تجهیزات عهد بوق | بالتالی یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در چیلدیر واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان چیلدیر | اووندو یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در چیلدیر واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان چیلدیر | لوله انامار یک وسیله آزمایشگاهی است که به شکل یک لوله شیشهای باریک است که برای قرار دادن نمونه در دستگاه اسپکتروسکوپ ان ام آر استفاده میشود. این لولهها معمولاً در قطر ۵ میلی متر ساخته میشوند اما در قطر ۳ میلیمتر و ۱۰ میلیمتر نیز موجود است.
نگارخانه
منابع
تشدید مغناطیسی هسته
شیشهآلات آزمایشگاهی | چاملی یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در دینار (شهر) واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاها در شهرستان دینار | عاقللی یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در چیلدیر واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان چیلدیر | اینلی یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در چای (شهر) واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاها در شهرستان چای | محمد ناصریراد (متولد ۱۸ اسفند ۱۳۷۰، شیراز-فارس) مستندساز، تدوینگر و مقالهنویس ایرانی است.
آثار
محمد ناصریراد فیلمهای کوتاه داستانی و مستندی چون «آینهها»، «دروازه حقیقت»، «من میخوام معتاد بشم»، «طاووسها پرواز را نمیفهمند»، «سوداگرانِ بی سودا»، «ماشه» و «وداع» را به عنوان کارگردان، فیلمنامهنویس و تدوینگر و همچنین در آثاری نظیرِ «تله فیلم کوچ»، «فیلم کوتاه چشمها همیشه بسته نمیمانند»، «فیلم کوتاه اتسان خردمند»، «فیلم کوتاه زنده به گور»، «مجموعه مستند خاموشان»، «مستند کوتاه بایداق»، «مستند کوتاه اوچی»، «مستند کوتاه اجاق»، «مستند کوتاه عروسکها بر آب میمیرند»، «مستند کوتاه توفکر یک سقفم» «مستند کوتاه مورچهها»، «فیلم کوتاه جنس دوم»، «فیلم سینمایی آفتاب گرگ و میش» و «مستند سینمایی تفنگداران جنوب» به عنوان فیلمبردار دارد.
جوایز و افتخارات
جایزه بهترین مستند از سومین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم کوتاهِ آنلاین پاک کن برای طاووسها پرواز را نمیفهمند.
بهترین فیلمنامه از دومین دورهٔ جشنواره میراث فرهنگی برای فیلمنامهٔ آفتابِ گرگ و میش
تقدیر از مستند کوتاه از اولین دوره جشنواره فیلم آوات کرمانشاه برای مستند کوتاه دروازه حقیقت
جایزه بهترین تدوین از اولین دوره جشنواره فیلم کوتاه گرن شیراز برای تدوین مستند طاووسها پرواز را نمیفهمند.
دریافت جایزه سوم مستند از نهمین دوره جشنواره فیلم کوتاه شیراز برای مستند طاووسها پرواز را نمیفهمند.
دریافت جایزه دوم از اولین دوره جشنواره فیلم کوتاه مانترا برای مستند کوتاه دروازه حقیقت.
مقالات
فرا مستند چیست؟
خطای ترکیب و خطای تجزیه چیست؟
تفاوت سکولاریسم و لائیسیته ورابطهٔ آن با لیبرالیسم
آزادی منفی و مثبت چیست؟ چرا اهمیت دارد؟
نئولیبرالیسم دقیقاً چیست؟
دزدسالاری چیست؟
اسپانسر بازیگر نیازمندیم !!!
منابع |